نویسنده: ساجده العبدالخانی
چكيده
زنان به دليل ظلمهايى كه در تاريخ بشر و رژيمهاى پيشين عليه ايشان روا داشته شده، جايگاه ويژهاى در انديشه امام خمينى (رحمة الله) پيدا نمودند. مجموعه تأليفات و سخنرانىهاى ايشان در مورد زنان نشان مىدهد كه مسائل اين قشر از مهمترين دغدغههاى بنیانگذار جمهورى اسلامى ايران بوده است؛ تا آنجا كه مىتوان «گفتمان امام خمينى (رحمة الله) در مورد زنان» را يكى از موضوعات انديشه ايشان دانست؛ در این گفتمان، امور معنوى زنان جايگاه ويژهاى دارد. مهمترين اصل در تعالى معنوى زنان، اين است كه خود بر اساس معنويت دينىاى ساخته شوند كه آموزهها و منطق اسلام بر آن استوار است؛ اين آموزه و منطق را مىتوان در آيينه انديشه انديشمند و اسلامشناس راستين، حضرت امام خمينى (رحمة الله) نگريست؛ ايشان بهترين و كاملترين الگويى است كه جايگاه معنوى زنان را در ساختن و پرداختن جامعه بشرى تبيين نموده است. اين نوشتار بر آن است كه در گفتمان امام (رحمة الله) در مورد زنان، بر ديدگاههايى چون خودباورى زنان، معرفى الگو، حجاب، تعليم و تعلم، تهذيب و تقوا و انسانساز بودن زنان تمركز كند كه با معنويت و نقش اجتماعى زنان ارتباط دارد.
واژگان کلیدی: معنويت، جامعه، زنان، امام خمينى (رحمة الله).
مقدمه
وجود زن مايه قوام و دوام خانواده و جامعه است؛ زيرا از سويى ايفاى نقش همسرى و مادرى و تدبير صحيح زن، كمبودهاى مادى را از زندگى مىراند و ارزشهاى معنوى را جايگزين مىنمايد و از سوى ديگر، وظيفه انسانسازى را به عهده دارد و بيشترين بار تربيت جسمى و روحى فرزندان بر دوش او قرار دارد. سلامت جامعه در گرو سلامت روحى افرادى است كه از خانوادهها وارد اجتماع مىشوند.
انسان در اسلام، دو بعد مادى و معنوى دارد. هدف انسان از آفرينش، رسيدن به كمال و سعادتى است كه قرآن، آن را «مقام عنداللهى» مىنامد. رسيدن به اين مقام وابسته به حركت در مسيرى است كه خداوند تعيين نموده است و انسان در پيمودن اين راه، ناگزير از پیچوخمهای جامعه عبور مىكند و كسب بسيارى از كمالات فقط با حضور اجتماعى انسان امكانپذير است؛ حال اگر در اين جامعه، معنويات حاكم باشد، انسان سريعتر و آسانتر راه تعالى و هدايت را مىپيمايد. امام خمينى (رحمة الله) در مورد ضرورت وجود معنويت در اجتماع، مىگويد:
آقايان محترم، خانمهاى محترمات، نداى اسلام را لبيك بگويند. اسلام براى تأمين علف نيامده، اسلام براى تأمين معنويات آمده است. همهاش فرياد از ماديات نباشد كه برخلاف مسلك اسلام است. معنويات اگر تحقق پيدا كرد، ماديات به دنبالش است. اسلام ماديات را بهتبع معنويات قبول دارد، ماديات را مستقلاً قبول ندارد؛ اساس، معنويات است؛ يك كشور با معنوياتش كشور است ( خمينى، 1378، 7: 117 ).
جامعه همانند انسان داراى جسم و روح است. جسم جامعه، همان بُعد ظاهرى اجتماع، كنشها و واكنشهاى جامعه است. روح جامعه نيز معنويت و گرايشهاى دينى و الهى افراد آن است. جامعه بدون معنويت مانند كالبد بدون روح است؛ افراد به اهداف متعهد نيستند و اين جامعه به اهداف متعالى خويش نخواهد رسيد. بايد دانست كه مراد از امور معنوى، امورى است كه بر اساس آموزههاى دين مبين اسلام باشد و منظور از جامعه نيز جامعه اسلامى است. آنچه ضرورت اين تحقيق را نشان مىدهد، پاسخ به اين پرسش اصلى است كه در انديشه امام خمينى (رحمة الله)، زنان در زمينه رشد معنويات در جامعه، چه جايگاهى دارند؟
پاسخ مقدماتى اين نوشتار به اين پرسش چنين است كه از ديدگاه امام خمينى (رحمة الله) زنان كه نيمى از جامعه انسانىاند، نقش بىبديل و غيرقابل جايگزينى در بالا بردن سطح معنويات در جامعه دارند. اهميت نقش آنان از اينجا دانسته مىشود كه زنان به علت داشتن روحى لطيفتر و عاطفىتر نسبت به مردان، گرايش بيشتر و ژرفترى به امور معنوى دارند و اگر اين گرايش، به عنصر انديشه زيبنده شود، هم سعادت زن و هم تعالى جامعه را تضمين مىكند.
زن در نگرش اسلامى
خداوند متعال جلوهاى از جمال خود را در وجود زن به تجلى آورده و براى زن كه آيت حق و نشانه قدرت و حكمت پروردگار در جهان است، در فرايند تعليم و تربيت نسل، جايگاهى ويژه قرار داده است. زن مظهر عاطفه، مهر و محبت است كه همگى از مظاهر جمال حقاند و اين عوامل، خمير مايه اصلى رشد و تربيت نسل صالح را تشكيل مىدهند ( نوابى نژاد، 1378، 136).
زنان همانند مردان، شايستگى رسيدن به مراحل عالى كمال را دارند و از اين حيث تفاوتى ميان زن و مرد وجود ندارد. مؤيد اين سخن ما اين آيه شريفه است: «يا ايها الناس اتّقوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس واحده ...؛( نساء: 1) اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد ... پروا كنيد». آيه خط بطلان بر پندارهاى غلط آنانى مىكشد كه خلقت زن را از مادهاى پستتر از مرد مىدانند و انسانيت او را در درجه دوم مىانگارند و با اين انديشه موهوم، بسيارى از حقوق زنان را ناديده گرفته، يا آنها را نقض مىكنند؛ بنابراين جايگاه زن در جامعه اسلامى، همانند مردان است و در اختصاص امكانات و يا فرصتهاى اجتماعى نمىتوان سهم آنان را در نظر نگرفت. قرآن، همواره جامعه انسانى را مورد خطاب قرار داده و ذكوريت و انوثيت را در مباحث اخلاقى و عرفانى دخالت نمىدهد و با عباراتى همچون «يا ايها الذين آمنوا» و «يا ايها الناس» برابرى زنان و مردان را در راه كمال گوشزد مىكند. مقام معظم رهبرى در اين زمينه مىفرمايد: در بينش اسلام، زن از نظر معرفت، انديشه، فكر و قُرب به خداوند مانند مرد است و به هيچ وجه نبايد با زن با افراطوتفریط و دون شأن او برخورد كرد. زن و مرد داراى وظايف و مسئوليتهاى مشترك و نيز اختصاصى هستند كه بايد بهدقت شناخته و تبليغ شود ( روزنامه كيهان، 10/ 5/ 1375).
در مكتب اسلام، جنسيت در انسانيت نقشى ندارد؛ چراکه جنس زن و مرد از جسم است و اگر جسم، نقشى در انسانيت انسان داشت- تمام ذات يا جزو ذات بود- مىشد سخن از مذكر و مؤنث بودن گفت و بحث كرد كه آيا اين دو صنف متساوىاند يا متفاوت؟ ولى اگر حقيقت هر كس را روح او تشكيل داده و جسم او ابزارى بيش نيست كه گاهى مذكر و گاهى مؤنث است (روح، نه مذكر است و نه مؤنث)، پس بحث از تساوى زن و مرد يا تفاوت اين دو صنف در مسائل مربوط به حقيقت انسان رخت برمىبندد و اگر در جايى سخن از تساوى به ميان نيامد، سخن از تفاوت هم پيش نخواهد آمد ( جوادى آملى، 1377، 76)؛ بنابراين ارزشها و كراماتى كه قرآن براى انسان برشمرده است، منحصر در جنس مذكر نيست، بلكه مخاطب آن، همه انسانها- زن يا مرد- است؛ آياتى همانند:
ولقد كرمنا بنىآدم و حملناهم فى البر والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا.( اسراء: 70)؛ ما آدمىزادگان را گرامى داشتيم و آنها را در دريا و خشكى حمل كرديم و انواع روزىهاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم.
افزون بر مقاماتى كه براى انسان گفته شده، زنان از موقعيت ممتاز ديگرى نيز برخوردارند كه مردان از آن كمبهره و يا بىبهرهاند. اين جايگاه عبارتند از: پرورش و آمادهسازى انسان براى ظهور فعلى جايگاه اخص، مسئوليتپذيرى، اصلاح و تهذيب نفس، بندگى خداى متعال در بعد ارادى و اختيارى، شناخت صحيح هستى، دين، دنيا و تحقق بخشيدن به غرض آفرينش در مرحله تشريع ( جوادى آملى، 1377 ، 18).
مقام مادر بودن و انسانساز بودن، مسئوليت عظيمى بر دوش زن است؛ مسئوليتى كه انجام صحيح آن، محور صلاح فردى و اجتماعى بوده، انجام نادرست آن، فساد فردى و اجتماعى را پايهريزى مىكند، وظيفهاى كه خداوند در برابر انجام آن، بهشت را در زير پاى مادران نهاده است (نورى طبرسى، 1407 ق ، 15: 180)؛ زن در مرتبه روح انسانى داراى اختيار، اراده، عقل، فطرت خداگرا و بینهایت طلب است. وظيفه ارادى او با توجه به خداگرايى، خواستهها و فطرتها را هدايت مىكند و به ابعاد مختلف وجودى خود رنگ توحيد مىبخشد تا به حيات طيب انسانى نائل شود. به فرموده مقام معظم رهبرى (مدظلهالعالی)، آرمانگرايى در اسلام و گرايش به سمت قلهها و اوجها و آرمانها، قطعى و حتمى است. زن مثل مرد و مثل همه خلايق بايد در اين سمت حركت كند؛ اين با گرايشهاى غلط و چيزهاى صد درصد شخصى و بىارزش نمىسازد ( دفتر مقام معظم رهبرى( مدظلهالعالی)،بیتا ، 2: 141).
اسلام آن علوّ رتبه را جايگاه حتمى زن مىداند و سلوك بهسوی آن را لازم مىشمرد و راه آن را با ارزشگذارى و مقررات و احكام، هموار ساخته است. فرهنگ غرب و بينشى كه پايه آن است، اگر منزلت را نيز ارزانى زن كند، ياراى آن ندارد كه وارستگى از لذات و شهوات و سرگرمىهاى حقير را از شخصيت زن جدا سازد. غرب، اين لذات را اصل مىداند و پايه قضاوت خود درباره جوامع و عقايد قرار مىدهد (دفتر مقام معظم رهبرى( مدظلهالعالی)،بیتا ، 2: 275)؛ بنابراين ديدگاه اسلام درباره زنان، ديدگاهى پیشرو و درعینحال متعادل است.
اسلام زن را همچون مرد، انسان مىداند كه سه ويژگى مهم انسانى يعنى اختيار، مسئوليتپذيرى و توان ارتقا و كمال را دارا است و از امكان رشد و كاميابى برخوردار است. قرآن كريم در اين مورد مىفرمايد:
يوم ترى المؤمنين والمؤمنات يسعى نورهم بين ايديهم و بايمانهم بُشْراكم الْيوم جنّات تجرى من تحتها الانهارُ خالدين فيها ذلك هو الفوز العظيمبه؛ یادآور روزى را كه مردان و زنان مؤمن، شعشعه نور ايمانشان پيش رو و سمت راست آنها بشتابد و مژده دهد كه امروز شما را به بهشتى كه نهرها زير درختانش جارى است و بشارت باد كه در آنجا جاودان خواهيد بود و اين، همان سعادت و كاميابى بزرگ شماست( حديد: 12).
جايگاه زن در جامعه غربى
بسيارى از غربيان و غربزدگان، اسلام را متهم كردهاند كه زن را جنس دوم و فروتر از مرد مىداند كه در آفرينش، نقش طُفيلى دارد؛ اينان براى اثبات مدعاى خويش گفتهاند كه اديان الهى، آفرينش نخستين زن (حوا) را پس از مرد و از دنده چپ آدم مىدانند؛ پوشيده نيست كه مطلب فوق نسبتى ناروا- دست كم به دين اسلام- است كه از بىتوجهى به معارف اسلامى پديد آمده است (زيبايىنژاد و سبحانى،1382، 56).
وضعيت كنونى جوامع امروزى نشان مىدهد كه بسيارى از زنان، ارزش الهى و انسانى خويش را نشناختهاند و در مسيرى كه جز انحطاط و سقوط ارزشها نيست، قرار گرفتهاند. اگر زن در جايگاه اصلى خويش قرار گيرد و مرد با حفظ احترام و موقعيت زن و بزرگ شمردن مسئوليت او، به وظيفه الهى خود در مورد زن عمل كند، اين همه فتنه و فساد در اجتماع بشرى راه نمىيابد. جامعههاى بشرى بهگونهای دگرگون شدهاند كه در وجود كودكان، ميل به گناه و انحراف اخلاقى بر ميل به فضايل انسانى برترى دارد. دنيايى كه اساس آن بر سرمايه و سود بنا شده است، كاركردى جز اين نمىتواند داشته باشد. امروزه زن، محكوم هوا و هوس اجتماع است، نه عنصرى در متن اجتماع. نقش اجتماعى زن در بسيارى از جوامع، ايجاد فساد اخلاقى و روابط نامشروع و نه مربى بودن است. با اين وجود، نه مىتوان و نه بايد وضعيت تمام زنان و جوامع را يكى دانست؛ چراکه وضعيت زنان در جوامع مختلف با هم تفاوت دارد. در جوامع اسلامى و مناطقى از جهان كه ديندارى رايج است، زنان بهطور نسبى از حقوق انسانى خويش برخوردارند و مورد احترام قرار مىگيرند. اين وضعيت در جوامع ماشينى و مناطقى از جهان كه از معنويت و ديانت بىبهره يا كمبهرهاند، متفاوت است. در اين جوامع به نام تأمين آزادى زنان، بيشترين سودجويى و سوءاستفاده از آنان مىشود؛ به بهانه آزادى و حقوق اقتصادى، شاقترين كارها بر دوششان گذاشته مىشود و به بهانه آزادى مدنى و اجتماعى، حريم قدسى زنان در معرض تاراج هرزهها قرار مىگيرد؛ بهعبارتدیگر، زنان در جوامع صنعتى و عقبمانده به يك اندازه مورد بىمهرى قرار مىگيرند. در جامعه صنعتى، ارزش و حرمت زنان با ولنگارىهاى اجتماعى شكسته مىشود و در جوامع عقبافتاده، حقوق ابتدايى و انسانى زنان، بازيچه خودكامگى مردان واقع مىشود؛ اين به معناى آن است كه زنان بدون آنكه عالم واقعيت را ببينند، مستقيماً در عالم مجازى قرارگرفتهاند.
در واقعيت، زن همانند مدرسهاى است كه اگر آن را نيكو بسازى و مهيا نمايى، ملتى پاكنهاد ساختهاى؛ ازاینرو عالمان، انديشمندان، رهبران، مصلحان و مسئولان تربيتى جامعه، به مسائل زنان اهميت بسيار دادهاند و جامعه را به كرامت، عدالت و رفع ستم نسبت به آنان فراخواندهاند تا بتوانند در مسائل آموزشى، تربيتى و مشاغل متناسب با طبيعت و سرشت اجتماعى و توان جسمى، روحى و تحمل مسئوليتهاى ويژه خويش، انتخاب همسر و تشكيل خانواده و زندگى مشترك، منصفانه به حقوق مسلم و متناسب خويش دست يابند ( جمال، 1383، 15).
نقش زنان در ارتقاى معنويت جامعه از ديدگاه امام (رحمة الله)
امام خمينى (رحمة الله) همانگونه كه در مسائل مختلف، ديدگاهها و نظرات روشن و سازندهاى داشت و هماكنون نیز با گذشت دو دهه از رحلت ايشان، نظرها و انديشههاى آن انديشمند بزرگ اسلام در مسائل مختلف بررسى مىشود، در مورد زن و اهميت نقش او نيز ديدگاههاى جامعى بر اساس جهانبينى مكتب اسلام دارد. فهم جايگاه انسان و به دنبال آن جايگاه و نقش زن مسلمان، درگرو شناخت جهانبينى اسلامى است. امام راحل از معدود كسانى بود كه به اين جهانبينى كامل، دست يافته و به جايگاه والاى شخصيت زن پى برده بود: «مقام زن مقام والاست، عالىرتبه هستند، بانوان در اسلام بلندپايه هستند» (خمينى، 1378، 11: 253).
در دوران حكومت پهلوى، همچون عصر جاهليت، شخصيت زن در زير چرخهاى بىعدالتى و تبعيض خرد مىشد و زن، بازيچهاى در دست هوسبازان بود. از نظر شاهان پهلوى، زن بايد فريبا باشد. زنِ فريبا، نسخه بدلى و استعارى از تصوير زن در جامعه غربى بود كه در آن كرامت و شخصيت واقعى زن در مسلخ فلسفه مادى غرب، قربانى شده بود. امام خمينى (رحمة الله) هوشيارانه، نقش زن فريبا را در ابتذال جامعه و خودباختگى جوامع اسلامى درك نمود و در برابر اين دسيسهچينى زيركانه و- تا حدودى- تلطيف شده، قاطعانه ايستاد و با آن مقابله نمود. براى اين كار، امام (رحمة الله) به احياى شخصيت زن مسلمان پرداخت و در چارچوب جهانبينى توحيدى و مقام انسانى زن كه خلیفهالله و صاحب كرامت و معنويت است، جايگاه و نقش زن در اجتماع را تبيين نمود.
امام، زن را نه مظهر فريب و بازيچگى، كه مبدأ خيرات و سعادتى مىدانست و مىخواست از وجود زن در ارتقا و تعالى جامعه استفاده كند، او را موجودى بس باكرامت و عظمت مىديد كه سعادت و شقاوت جامعه تا حد زيادى به دست اوست؛ بر اين اساس، يك جامعه خوشبخت، جامعهاى است كه زنانش خوب تربيت شده باشند و در جهت پرورش و هدايت، پیشرو و نمونه باشند (نوابىنژاد، 1378، 137).
امام (رحمة الله) هدف خود را از احياى شخصيت زن اينگونه بيان مىنمايد: «ما مىخواهيم زن در مقام والاى انسانيت خودش باشد، نه ملعبه در دست مردها و نه ملعبه در دست اراذل باشد» (خمينى، 1378، 11: 253).
حال بايد ديد چرا امام (رحمة الله) به اين مسئله توجه زيادى داشت و كوشش نمود كه شخصيت و هويت زن مسلمان را بنمايد و زنان را از مقام و مرتبه خودشان آگاه سازد؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه اين اصرار و تأكيد امام (رحمة الله)، بدان دليل است كه معتقد بود اگر زنان جامعه در حفظ حقوق و آگاهى و صيانت از حريم حجاب و عفاف خود بكوشند، از درون اين جامعه مردانى پاك پديد مىآيند و امكان رشد و ظهور افرادى همچون رضاخان و محمدرضا شاه به وجود خواهد آمد. بها دادن امام (رحمة الله) به رشد و كمال زن به اين دليل بود كه زنان را وسيله رشد و تعالى جوامع و ملتها مىدانست و يقين داشت كه اگر نقش مهم و خطير انسانسازى زنان در جامعهاى به ابتذال و انحطاط سوق داده شود، آن جامعه و افرادش به نابودى و گمراهى كشيده مىشوند: «اگر زنان شجاع و انسانساز از ملتها گرفته شوند، ملتها به شكست و انحطاط كشيده مىشوند» (خمينى، 1378، 5: 153).
در جايى ديگر، امام (رحمة الله) تعبير زيبا و جامعى را در مورد نقش زنان در پيشبرد جامعه بهسوی تعالى و كمال دارد؛ ايشان مىفرمايد: «زن، مظهر تحقق آمال بشر است» (خمينى، 1378، 6: 194).
با اين تعبير حضرت امام (رحمة الله) اين عبارت بار معنوى ژرفى را با خود مىآورد. انسان، اشرف مخلوقات است و اين شرافت، شامل هر دو جنس مرد و زن مىشود. حال اين پرسش مطرح مىشود كه انسان با داشتن چنين جايگاهى، چه خواستههايى دارد كه زن در ظهور و بروز آنها نقش پيدا مىكند. آيا جز اين است كه هدف جامعه سالم، رسيدن به كمال و دستيابى به فضايل انسانى است؟ آيا آمال جامعه اسلامى جز آن است كه بال و پَر معنويت در جامعه گسترانيده شود تا راه براى حركت بهسوی مقام قرب الهى هموار شود؟
زن در ديدگاه امام (رحمة الله) در مرحله اول، انسان و سپس مادر، نقش برجستهاى در رشد و گسترش معنويات در اجتماع دارد. امام (رحمة الله) شروع صلاح و فساد يك جامعه را از دامن زن مىداند:
نقش زنان در عالم از ويژگىهاى خاصى برخوردار است. صلاح و فساد يك جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه مىگيرد. زن يكتا موجودى است كه مىتواند از دامن خود افرادى به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه، بلكه جامعهها به استقامت و ارزشهاى والاى انسانى كشيده مىشوند و مىتواند بالعكس آن باشد (خمينى، 1378، 16: 125).
با روشنشدن نقش زن در سعادت و شقاوت جوامع انسانى در انديشه امام (رحمة الله)، اينك به بررسى برخى از عوامل مؤثر در گرايش زنان به معنويت و رشد امور معنوى در آنان پرداخته مىشود. از نظر امام (رحمة الله) براى اينكه زنان به ارزشهاى خودآگاه شوند و در پى كسب كمالات انسانى برآيند، بايد به شناساندن جايگاه و ارزش واقعى زنان پرداخت. سپس بايد به زنان الگوى كامل و عالى نشان داد تا آنان جذب الگوهاى دروغين دشمنان نشوند. در گامهاى بعدى زنان بايد به تحصيل علم، تقوا و كمالات انسانى و الهى تشويق و هدايت شوند و اهميت حجاب و تربيت فرزند را در سعادت و رشد جامعه براى بانوان دريابند و از خطرات پيشِ رو آگاه شوند. امام (رحمة الله) در بيانات خويش به عواملى اشاره مىكند كه در تكامل معنوى زنان و- در پى آن- جامعه نقش برجستهاى دارد. در اين نوشتار به نكات محورى انديشه امام (رحمة الله) در اين مورد اشاره مىكنيم. اگرچه عوامل ديگرى نيز در انديشه امام (رحمة الله) بهاختصار بيان شده، ولى بهطورکلی، عوامل رشد معنويات در جامعه بهوسیله زنان و از منظر امام خمينى (رحمة الله) عبارتند از:
1. خودباورى زنان
امام خمينى (رحمة الله) براى درمان خودباختگى زنان، ارزش وجودى آنان را گوشزد مىكند و زنان را همطراز مرد و نه پايينتر، قلمداد مىنمايد؛ همچنين ایشان زنان را شايسته كسب كمالات عاليه انسانى و سير الىالله مىداند: از براى زن، ابعاد مختلفِ است و چنانچه براى مرد و براى انسان است. اين ورق صورى طبيعى، نازلترين مرتبه انسان و نازلترين مرتبه مرد است؛ لكن از همين مرتبه نازل، حركت بهسوی كمال است؛ انسان، موجودى متحرك که از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب تا مرتبه فنا در الوهيت است (خمينى، 1378، 6: 185).
امام (رحمة الله) با تأكيد بر امكان حركت معنوى از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب و فنا در الوهيت براى زن، خواهان رسيدن زنان به خودباورى بود؛ زيرا در غير اين صورت، زنان دچار خودباختگى و بيگانهگرايى مىشوند. از پيامدهاى غربگرايى، كاهش روزافزون معنويات و غلبه ماديات بر جوامع بشرى است كه ترويج فساد و فحشا و نابودى ملتها را در پى دارد. امام (رحمة الله) همواره مىكوشيد ارزشهاى زن را جلوهگر سازد و ارزش واقعى زن را به او نشان دهد و در اين كار از پيامبر (ص) پيروى مىنمود؛ زيرا رسالت بزرگ پيامبر اكرم (ص) در آغاز بعثت، احياى هويت و دفاع از حقوق مظلومين و بهویژه زنان بود. امام (رحمة الله) از خدمت بزرگى كه اسلام به زن نموده است، چنين ياد مىكند: اسلام مىخواهد كه زن و مرد رشد داشته باشند؛ اسلام زنها را از آن چيزهايى كه در جاهليت بود، نجات داده است. آنقدرى كه اسلام به زن خدمت كرده است، خدا مىداند به مرد خدمت نكرده است؛ شما نمىدانيد كه در جاهليت، زن چه بوده و در اسلام چه شده است ( خمينى، 1378، 3: 82).
در جايى ديگر در مقايسه زمان ظهور اسلام و دوران حكومت پهلوى و ظلم و ستمهاى وارد شده بر زنان، چنين مىفرمايد: معالأسف زن در دو مرحله مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان و زن را از آن مظلوميتى كه در جاهليت داشت بيرون كشيد و مرحله جاهليت مرحلهاى بود كه زن را مثل حيوانات بلكه پايينتر از او در نظر مىگرفتند. زن در جاهليت مظلوم بود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهليت بيرون كشيد. در يك موقع ديگر در ايران ما، زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق و شاه لاحق بود؛ با اسم اينكه زن را مىخواهند آزاد كنند، ظلم به زن كردند؛ زن را از آن مقام شرافت و عزت كه داشت پايين كشيدند؛ زن را از آن مقام معنويت كه داشت شيء كردند (خمينى، 1378، 6: 185).
امام خمينى (رحمة الله) زنان را اعضاى فعال و مترقى بهسوی كمال مىداند و او را موجودى برتر از انديشههاى استثمارگراى غرب معرفى مىكند؛ انديشهاى كه زن را كالا و بازيچه مردان ساخته بود.
اسلام به زنها آنقدر احترام قائل است كه براى مردها نيست، اسلام شما را مىخواهد نجات بدهد. اسلام شما را مىخواهد از اين ملعبهاى كه اينها مىخواهند شما قرار بدهند، نجات بدهد. اسلام مىخواهد شما را يك انسان كامل تربيت كند (خمينى، 1378، 5: 177). گويا هدف امام (رحمة الله) از ايجاد خودباورى در زنان، تحقق سخن حضرت على (ع) بود كه فرموده: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (آمدى ، 1360 ق، ح 7946).
انديشه رشد معنوى و اخلاقى بايد فكرى رايج در ميان خود زنان باشد. بانوان، خود بيشتر بايد به اين مسئله بينديشند؛ آنان بايد به معارف و مطالعه رو كنند.
2. معرفى الگو
يكى از شيوههاى تربيتى خداوند در قرآن كريم، معرفى الگو است و مىفرمايد: «لقد كان فى رسول الله اسوة حسنه» (احزاب: 21). هدف اسلام معرفى الگوى خوب و متعالى است تا انسانها به سراغ الگوهاى ساختگى نروند. امام خمينى (رحمة الله) كه اسلامشناسى واقعى است، به اهميت الگوطلبى و الگوسازى و نقش شگرف آن در شكلگيرى شخصيت زن پى برد و از اين شيوه استفاده نمود؛ ازاينرو سعى بر شناساندن الگوى كامل و جامعى از زن دارد تا زنان، او را سرمشق خود قرار دهند تا با پيروى از او، پيمودن راه سعادت و نيل به كمالات انسانى فراهم شود.
امام خمينى (رحمة الله) با اشراف بر آموزههاى برتر اسلامى، چهره و شخصيتى متعالى از زن كشف مىكند كه به بهترين شكل در حضرت زهرا (عليها السلام) نمود يافته است. اين نگرش، به امام امكان مىدهد كه آرمانها و خواستههاى برتر و مهمتر از همه منزلت و شأن زن را تبيين كند؛ چرا كه امام (رحمة الله) براى تعريف زن به عروة الوثقى الهى دست مىيازد كه كسى را ياراى انكار آن نيست. امام (رحمة الله)، حضرت زهرا (عليها السلام) را تصوير مثالى زن توصيف مىكند، ابعاد شخصيت او را مىكاود و نتيجه مىگيرد به اين دليل كه زنان مىتوانند «از خاك تا افلاك» بهسوی او اوج بگيرند و «حجاب طبيعت را به كنار نهند و تا مرتبه غيب، فنا و الوهيت پيش روند» و شايستگى هر رشد و ترقى و منزلتى را دارند ( رهنورد، 1378، 2: 167 ).
امام (رحمة الله)، حضرت زهرا (عليها السلام) را نماد تحقق ارزشهاى والاى خليفة الله در جهان مىداند و آن حضرت را داراى مقام كرامت و معنويت معرفى مىكند: «... روز شرافتمند [زن،] عنصر تابناكى كه زيربناى فضيلتهاى انسانى و ارزشهاى خليفة الله در جهان است» ( خمينى، 1378، 16: 125).
امام (رحمة الله) مىدانست كه اگر زنان به اين الگوى كامل تمسك جويند، به عزت، شرافت و اصول اسلامى پايبند خواهند ماند و روز به روز بر كمالات باطنىشان افزوده خواهد شد و هرگز بهسوی فساد و بىبندوبارى كشيده نخواهند شد. در نتيجه جامعه نيز از صراط مستقيم، منحرف نمىشود و بر بار معنوى آن افزوده خواهد شد و افراد آن جامعه با سلامت روح از دريچه اخلاق اسلامى به زندگى مىنگرند. به اين دليل امام (رحمة الله) زنان را به پيروى و سرمشق گرفتن از حضرت زهرا (عليها السلام) و خاندان پيامبر (ص) تشويق مىنمود: «ما بايد سرمشق از اين خاندان (پيامبر (ص)) بگيريم. بانوان ما از بانوانشان و مردان ما از مردانشان، بلكه همه ما از همه آنها است» (خمينى، 1378، 5: 283).
امام (رحمة الله) مىدانست كه اگر الگوى صحيح و مناسبى به زنان نشان داده نشود، زنى جوان، الگوى خود را هنرپيشهاى ژاپنى معرفى مىكند و موجب تأسف امام (رحمة الله) مىشود: «با كمال تأسف و تأثر روز گذشته( شنبه 8/ 11/ 67) از صداى جمهورى اسلامى مطلبى در مورد الگوى زن پخش گرديده است كه انسان شرم دارد كه بازگو كند».(خمينى، 1378، 21: 76)
3. حجاب اسلامى
يكى از عوامل رشد معنويت زن مسلمان، رعايت پوشش اسلامى است. پيرامون موضوع حجاب، گاه شبهات و اشكالاتى وارد شده كه بيان آنها در اين مجال نمىگنجد. شرع مقدس اسلام براى حفظ برخى مصالح و جلوگيرى از برخى مفسدهها، زنان را به رعايت حجاب اسلامى مكلف نموده است. فلسفه وجودى حجاب از طريق عقل نيز قابل اثبات است؛ همانطور كه انسان اجناس گرانبها و با ارزش را در محل امنى قرار مىدهد تا از دستبرد غارتگران و سارقان مصون بماند؛ زن نيز كه از نظر اسلام داراى ارزش بسيار والايى است، براى مصون ماندن از آفات اجتماعى و رهزنان دين، در حجاب قرار گيرد. انديشمندى فلسفه حجاب را اينگونه تبيين مىكند: «علت حجاب، اين است كه چون زن، مظهر ذات الهى و ذات هميشه در حجاب است، پس زن نيز بايد حجاب داشته باشد؛ چون مظهر ذات است و ذات هيچ وقت ظاهر نمىشود، مگر در حجاب» ( ميزگرد جايگاه زن با رويكرد فرهنگى، هنرى، 1378، 1: 179).
امام (رحمة الله) نيز حجاب را موجب حفظ شخصيت زن، پيشرفت جامعه و دور ماندن آن از ابتذال مىداند و بر اين باور است كه با حفظ حجاب، ارزشهاى والاى انسانى محفوظ مىماند و معيارهاى معنوى در جامعه سير صعودى به خود مىگيرد. البته بايد توجه داشته باشيد كه حجابى كه اسلام قرار داده است، براى حفظ ارزشهاى شماست. هرچه را كه خدا دستور فرموده است (چه براى زن و چه براى مرد) براى اين است كه آن ارزشهاى واقعى كه اينها دارند و ممكن است به واسطه وسوسههاى شيطانى يا دستهاى فاسد استعمار و عمال استعمار پايمال مىشدند، اينها (ارزشها) زنده بشود ( خمينى، 1378، 19: 121).
تأكيد حضرت امام (رحمة الله) بر حجاب، بيانگر روشنبينى ايشان در لزوم نگاهبانى ارزشهاى اسلامى و جلوگيرى از مفاسد ناشى از رعايت نكردن حجاب است. ايشان نهفقط حجاب را مانع كسب علوم، فضايل و فرهنگ نمىدانست، بلكه آن را موجب تقويت حريم عفاف، تحكيم ارزشهاى انسانى، پالايش روح و عامل استحكام خانواده مىشمرد.
اگر در جامعهاى زنان، پوشش اسلامى را رعايت نكنند و اين مهم به دست فراموشى سپرده شود، فساد و انحرافهاى اخلاقى آن را فرا خواهد گرفت. نبايد از مادرى كه با ولنگارى اخلاقى، مسئوليتى در قبال فرزندانش احساس نمىكند، انتظار داشت كه فرزندانى سالم به اجتماع تحويل دهد. همچنين اگر زنان دچار فساد عقيدتى و سپس اخلاقى شوند، افراد فرصتطلب و بيماردل از اين موقعيت استفاده نموده، زنان را بازيچه خويش قرار مىدهند كه حاصل، گسترش فحشا، از بين رفتن ارزشهاى انسانى و بىحرمتى به كرامت و شرافت مقام زن است. با توجه به اهميت حجاب در رشد كرامت زنان، حضرت امام (رحمة الله) از كشف حجاب رضاخانى كه به تقليد از فرهنگ غرب در ايران اجرا شد، به «نهضت ننگين» تعبير مىكند و اين كار رضاخان را الگوبردارى از پوشش زنان اروپايى و مايه ننگ كشورى اسلامى مىداند: روحانى مىگويد اين كشف حجاب ننگين يا نهضت با سرنيزه براى كشور ضررهاى مادى و معنوى دارد و به قانون خدا و پيغمبر حرام است. روحانى مىگويد اين كلاه لگنى پسمانده اجانب، ننگ كشور اسلام است و استقلال ما را لكهدار مىكند و به قانون خدا حرام است (الخمینی ، بیتا ، 213 ).
4. آموزندگى و آموزگارى زنان
يكى از اهداف بعثت انبيا، تعليم و تربيت انسانها است. پیامبر اکرم (ص) در مورد وجوب فراگيرى علم مىفرمايد: «طلب اعلم فریضه على كل مسلم و مسلم؛ ( نورى طبرسى ، 1407 ق ، 17 : 249)؛ علم، فريضهاى است كه بر هر مرد و زن مسلمان واجب است» و اختصاص به قشر خاصى ندارد. تعبير امام (رحم الله) از مضمون حديث نبوى چنين است: «در علم و تقوا كوشش كنيد كه علم به هيچكس انحصار ندارد» ( خمينى، 1378، 19: 121).
بنابراين، آموختن علم بر هر زن و مرد واجب است، ولى بر زنان چون مربى و معلم كودكان خويشاند، ضرورىتر است. در پى دانش بودن، ارزشى قابلتقدیر است و چه نيكوست كه اين علم، علوم دينى باشد؛ علومى كه معرفت انسان را نسبت به هستى، خالق، مبدأ و معاد و هدف آفرينش بيشتر مىنمايد.
گرايش زنان به تحصيل، پس از انقلاب اسلامى در ايران گسترش يافت؛ تا جايى كه امام (رحمة الله) دستور به تأسيس نهاد «نهضت سوادآموزى» داد كه بيشترين خدمت را به زنان نمود؛ زيرا آن روزها جمعيت زنان بىسواد از مردان بىسواد، بسيار بيشتر بود. پس از انقلاب اسلامى، حضور چشمگير زنان در دانشگاهها و مدارج عاليه تحصيلى پيدا است. اين تغيير در تحصيل زنان، دامنهاش به حوزههاى علميه نيز كشيده شد؛ زنان بسيارى وارد حوزهها شدند و به آموختن علوم و معارف اسلامى مشغول شدند. امكانات تحصيلى در كشور بهقدرى براى زنان فراهم شد كه بانوان مسلمان از ساير كشورهاى اسلامى نيز به ايران رهسپار شدند.
امروز تمام قشرهاى ملت مشغول تربيت و تعليم هستند. الان بانوان جزو طلاب علوم دینیِ در قم و در جاى ديگر هستند و خودشان در هر جا هستند، مشغول تربيت و تعليم هستند و اینیک امرى است كه در انقلاب تحقق پيدا كرد ( خمينى، 1378، 18: 99 ).
از مصاديق عينى گسترش و رواج فراگيرى علوم دينى در ميان زنان، تأسيس حوزه علميه «جامعة الزهرا (عليها السلام)»، در شهر مقدس قم است؛ اين حوزه بانوان مسلمان را با معارف اسلامى آشنا مىسازد؛ امام (رحمة الله) در مورد اين مركز مىفرمايد: از آنجا كه علوم، بهویژه علوم اسلامى اختصاص به قشرى خاصی ندارد و بانوان محترم ايران در طول انقلاب ثابت نمودند كه همدوش مردان مىتوانند حتى در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى خدمت ارزشمندى به اسلام و مسلمانان نمايند و در تربيت و تعليم جامعه بزرگوار پيشتاز باشند؛ اكنون بحمداللهتعالی مؤسسهاى در شهر مقدس قم، شهر علم و جهاد براى تعليم و تربيت بانوان محترم در دست ساخت است و اميد است با كوشش علماى اعلام و مدرسين حوزه علميه قم، اين مقصد اسلامى جامه عمل پوشد و در رشد فكرى و شكوفا شدن دانش اسلامى بانوان قدم مؤثرى باشد (خمينى، 1378، 19 : 33).
تعليم و تعلم زنان بايد از دوران كودكى، به شيوه اسلامى و در همه ابعاد انسانى باشد تا تحول روحى دختران را فراهم آورد؛ زيرا تحول روحى است كه استقلال، آزادى، سلامت، ترقى، تعالى و تحقق ارزشهاى انسانى را براى جامعه به ارمغان مىآورد. علمى كه از آن بحث شد، علمى است كه انسان و زن را به مقام عنداللهى سوق مىدهد تا «العلم نور يقذفه الله فى قلب مؤمن» ( مجلسى، 1403 ق، 65: 236 ) محقق شود. در غير اين صورت، علمى كه شامل محفوظات و اصطلاحات باشد، نهفقط فرد را به مقصد نزديك نمىكند، بلكه حجابى مىشود بين او و هدفش؛ آنگونه كه گفتهاند: «العلم هو الحجاب الاكبر».
5. تهذيب و تقوا در زنان
در ادامه بحث دانشپژوهی و آموزگارى زنان، لازم است به تهذيب نفس نيز پرداخته شود؛ زيرا در اسلام به علمى سفارش شده كه همراه تزكيه روح باشد تا بتواند وسيله هدايت قرار گيرد؛ البته علم بهخودیخود شرافت و ارزش دارد، ولى اگر دانشى بدون تهذيب و تزكيه روحى باشد، ممكن است وسيله گمراهى شود. در قرآن هر جا سخن از تعليم به ميان آمده در كنار آن تزكيه نيز گفتهشده و در همه موارد (بهجز يك مورد) تزكيه بر تعليم مقدم نيز شده و تعليم و تزكيه را رسالت پيامبران دانسته است. حضرت امام (رحمة الله) مىفرمايد: انبيا آمدهاند كه انسان بسازند، انبيا مأمورند كه افرادى را كه بشر هستند و با حيوانات فرق ندارند، اينها را انسان كنند، تزكيه كنند، شغل انبيا همين است، بايد شغل مادرها نسبت به بچههايى كه در دامنشان است، هم همين باشد و با اعمالشان آنها را تزكيه كنند ( خمينى، 1378، 8: 62 ).
در اين كلام امام (رحمة الله) هم اشاره به رسالت انبيا و هم اشاره به وظيفه مادران شده است. بخشى از فلسفه وجودى تهذيب در مادران نيز در آن آمده است. اگر بانوان مسلمان در كنار آموختن علوم دينى به تهذيب نفس و تزكيه روحى خود نيز همت گمارند و در پى آن فرزندانى پاك تحويل جامعه دهند، سعادت آن جامعه تضمين مىشود.
بايد اين تربيتهاى طاغوتى در جوانهاى ما و در اين نسل به تربيتهاى انسانى و اسلامى متحول شود و اميد است كه از دامن مادرها شروع بشود و به دانشگاه و بالاتر ختم بشود. سعادت يك ملت به اين است كه سران آن ملت و كسانى كه مقدرات آن ملت به دستشان است، تزكيه شده باشند ( خمينى، 1378، 8 : 63 ).
حضرت امام (رحمة الله) تهذيب نفس را براى همه و بهویژه براى بانوان لازم و ضرورى مىداند؛ زيرا مادر مهذب، فرزند خويش را با كمالاتى كه خود كسب نموده، تربيت خواهد كرد و آن كمالات باطنى بر كودك، اثر مستقيم روحى و معنوى خواهد گذاشت؛ چه در دوران باردارى، چه در سالهاى شيردهى، چه در كودكى و چه پس از آن، اینگونه است. از سوى ديگر، مادر آراسته به كمال روحى، به دليل پيوند عاطفى با اعضاى خانواده، مىتواند با رفتار پسنديده و نيكو، بر فرزندان اثر گذارده و آنها را به خودسازى ترغيب نمايد كه اگر چنين شود اهداف اسلام، محقق مىشود و آرمانهاى متعالى انبيا به ثمر مىنشيند. برنامه طولانی مدت براى شما جوانها، براى شما خانمها، براى همه اين است كه اگر شماها يك انسان مهذب باشيد، مقاصد اسلامى را پيش مىبريد؛
اگر اين خانمها بچههاى مهذب بار بياورند، بچههاى اسلامى بار بياورند، شما هم دينتان و هم دنياتان محفوظ است ( خمينى، 1378، 6 : 260 ).
توجه ويژه امام (رحمة الله) به تهذيب و تزكيه زنان بدين دليل بود كه معتقد بود زن مىتواند همانند مرد به اخلاق پسنديده مزين شود و در جهاد اكبر كه همان مبارزه با هواى نفس است، پيروز شود. آن عارفِ عامل، در كتابهاى شرح چهل حديث، مصباح الهداية و سرّ الصلوة كه شامل مباحث اخلاقى است، روى سخنش با مطلق انسان است؛ زن يا مرد. در مصباح الهداية مىفرمايد: «كتاب من، چراغ هدايت بهسوی خلافت و ولايت است، راهگشاى انسانها براى رسيدن به حقيقت محمدى (ص) و حقيقت على (ع)» است و در آن سخنى از مرد يا زن نيست؛ بنابراين، زنان بايد همچون ساير انسانها براى تزكيه باطن اقدام كنند و در اين مسير به تهذيب فرزندانشان نيز توجه داشته باشند و كودكان را تربيت اسلامى نمايند كه اگر غير از اين باشد به فرموده امام (رحمة الله): «هم اسلام و هم كشور به باد مىرود» ( خمينى، 1378، 6: 260 ).
با تعليم و تربيت اسلامى فرزندان و با تزكيه روحى آنان در دامان مادران مهذب، سعادت و رشد جامعه در ابعاد مختلف دينى و معنوى و به دنبال آن در ابعاد دنيوى تأمين مىشود؛ پس مىتوان گفت حق زنان بر جامعه بيش از حق مردان است؛ زيرا آنها تربيتكننده جامعه انسانىاند. امام (رحمة الله) نيز با تشويق زنان به پاکسازی درونى و متصف شدن به صفات پسنديده، مىكوشيد جامعه اسلامى را به بالندگى و شكوفايى برساند: «خانمهاى محترم، خودتان را تهذيب كنيد و كودكان خودتان را تهذيب كنيد؛ كودكان خودتان را اسلامى بار بياوريد كه در اسلام همهچیز است» ( خمينى، 1378، 7: 17 ).
امام (رحمة الله) همانگونه كه در جامعه، زنان را به تهذيب درون ترغيب مىنمودند، در خانواده خود نيز آن را در نظر داشت. در نامهاى خطاب به عروس خانواده، خانم طباطبايى چنين نوشت: «دخترم، غرور و اميدهاى كاذب شيطانى را كنار گذار و كوشش در عمل و تهذيب و تربيت خود كن .... دخترم، در رفع حُجُب كوشش كن نه در جمع كتب» ( خمينى، 1377،31 ).
6. انسانساز بودن زنان
اگر امام (رحمة الله) بر نقشآفرينى زنان در جامعه اسلامى تأكيد دارند و زنان مسلمان را به پيروى از الگوى نمونه زنان عالم تشويق مىكند، به دليل انسانساز بودن زنان است؛ نقشى كه ميان قرآن، پيامبران و زنان مشترك است؛ زيرا هدف هر سه، تربيت انسانها و ساختن روح انسان در مسير برنامههاى الهى است. زنان مىتوانند در دامن خود انسانهایی را بپرورانند كه شايستگى خليفة اللهى را داشته باشد و اين همان هدف و رسالت پيامبران است.
زنها، مردان شجاع را در دامن خود بزرگ مىكنند و قرآن كريم انسانساز است و زنها نيز انسانساز هستند؛ وظيفه زنها انسانسازى است. اگر زنهاى انسانساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شكست و انحطاط مبدل خواهند شد؛ شكست خواهند خورد و منحط خواهند شد ( خمينى، 1378، 11: 253 ).
بايد توجه داشته باشيد كه بچههايى كه پيش شما تربيت مىشوند، تربيت دينى بشوند، تربيت اخلاقى بشوند. اگر يك بچه متدين را تحويل جامعه بدهيد، یکوقت مىبينيد همين بچه متدين و متعهد يك جامعه را اصلاح مىكند. يك فرد ممكن است يك جامعه را اصلاح بكند؛ بنابراين، اگرچه خداینخواسته اين بچه از دامن شما درست از كار درنیاید، از تحت تربيت شما كه معلم هستيد، درست از كار درنیاید، ممكن است يك بچه، يك جامعه را فاسد كند و شما مسئول باشيد (خمينى، 1378، 7: 76).
امام (رحمة الله) معتقد است اصلاح و يا افساد جامعه به دست يك نفر هم امكانپذير است؛ آنگونه كه خود نمونه اين باور بود. امام (رحمة الله) با تربيت صحيح مادر و عمه بزرگوارش، موفق شد كه بنيان حكومتهاى سلطنتى دو هزار و پانصد ساله را فروريزد و جامعهاى مبتنى بر آموزههاى اسلامى پىريزى كند. وى با تکیهبر ايمان و توكل بر خداوند، در برابر ابرقدرتهاى بزرگ خارجى و استبداد داخلى ايستاد و سرنوشت ملت ايران و جهان را تغيير داد. زن براى اينكه بتواند وظيفه خطير انسانسازى را به بهترين شكل انجام دهد تا به گفته امام (رحمة الله)، مسئول فساد جامعه نشود، لازم است ابتدا خود، صفات نيكو كسب كند تا بتواند آنها را به فرزندان بياموزد. مادرانى كه از نقش مربیگونه خود آگاهند، براى انجام شايسته مسئوليت خود تلاش مىنمايند و در نتيجه فرزندانى را به جامعه تحويل مىدهند كه حاضرند جانشان را فداى باورهاى دينى خود نمايند. امام (رحمة الله) اينگونه اين مادران را مىستايد: «رحمت واسعه خداوند بر آن مادران و پدرانى كه شما شجاعان نبرد در ميدان كارزار و مجاهدان با نفس در شبهاى نوارنى را در دامان پاكشان تربيت نمودند» (خمينى، 1378 ،16: 96 ).
ايشان در جايى ديگر مىفرمايد: «رحمت خداوند بر اين دامنهاى پاكى كه پروراننده اين جوانان شيردل هستند» (خمينى، 1378، 18 : 224). اين جمله نيز از عبارات مشهور حضرت امام (رحمة الله) است كه مىفرمايد: «از دامن زن، مرد به معراج مىرود» (خمينى، 1378، 6: 194 )؛ اين سخن، اشاره به نقش مهم زن در ارتقاى معنويت جامعه دارد. كسى كه به مقام عروج مىرسد، خود مدارج معنويت را طى نموده و از نظر امام (رحمة الله) زن، در رسيدن وى به اين جايگاه، نقشى اساسى دارد.
با تأمل در كلام امام (رحمة الله) درمىيابيم كه امروزه رسيدن به قله كمال و تعالى مشروط به تربيت يافتن در مكتبى است كه مربيان آن فاتحان جهاد با نفس بوده و در دامهاى شيطانى گرفتار نيامده باشند. مادران مىتوانند با نيروى ايمان، فرزندانى را تعليم و آموزش انسانى و الهى دهند كه حافظ ميراث پيامبران و پاسدار ارزشها و اهداف آنان باشند. شما مىتوانيد بچههايى را تربيت كنيد كه حفاظت از انبيا بكنند، حفاظت از آمال انبيا بكنند. شما هم خود حافظ بايد باشيد و هم نگهبان درست كنيد. نگهبان، اولادهاى شما هستند، آنها را تربيت كنيد. خانه شما بايد خانه تربيت اولاد باشد، منزل شما، منزل علم است و منزل تربيت علمى، تربيت دينى، تهذيب اخلاق است (خمينى، 1378، 6: 282).
جمعبندی
از مجموع آنچه بيان شد، مىتوان به اين نتيجه رسيد كه زن در انديشه امام (رحمة الله) داراى جايگاه والايى است و ايشان، زنان را در كسب فضيلتها و صفات نيكو، همرتبه مردان مىداند. جملات و عبارات زيادى در مورد خودباورى، انسانسازى، تعليم و تعلم، الگوسازى و مسئله حجاب از امام (رحمة الله) بر جاى مانده است. در اين سخنان با بيانى ساده معانى ژرفى بيان شده است و همانند منشورى جاويدان است كه اگر دستورالعمل زنان و دولتهاى اسلامى قرار گيرد، موجب سعادت و هدايت مىشود.
از ديدگاه امام (رحمة الله) زن، نهفقط با حضور مثبت و سازنده خود در جامعه، بلكه با حضور در روان و ذهن مردان و فرزندان و در نهايت با حضور در روحيات جامعه، مسير اصلى جامعه و تكامل انسانى را تعيين مىكند. بنابراين، زنان در هر جامعهاى تعيينكننده مسير حركت آن جامعهاند؛ از اينرو امام (رحمة الله) زن را رهبر جامعه مىداند.
امام (رحمة الله) كه زن را مربى جامعه مىشناسد، باور داشت كه سعادت و شقاوت كشورها وابسته به وجود زنان است و اين زن است كه با تربيت صحيح خويش، انسان مىسازد و كشور و جامعه را بهسوی اصلاح پيش مىبرد. پس زنان بايد در كسب فضايل و كمالات روحى و معنوى تلاش نمايند؛ چراکه در رشد دادن معنويت در جامعه نقش شايانى دارند.
امام (رحمة الله) نگاهى دوسويه به زنان داشت، از طرفى بر حفظ شئون اسلامى و انسانى زنان تأكيد مىنمود و از سوى ديگر اين مسئله را با حضور زنان در عرصههاى اجتماعى و فرهنگى در تقابل نمىديد. از نگاه امام (رحمة الله) شخصيت واقعى زنان با حبس شدن در خانه و پيچيده شدن در ميان چادر محفوظ نمىماند؛ چه آنكه حضور زنان در صحنههاى اجتماعى كه مناسب شئون آنان است، امرى ضرورى است. زنان بدون حضور در ميدانهاى اجتماعى، نمىتوانند نقش اصلى و سازندهاى در ارتقاى معنويات جامعه ايفا نمايند؟
خانم مصطفوى، دختر امام خمينى (رحمة الله) در مورد بازگرداندن شخصيت زنان در دوره معاصر مىگويد: امام (رحمة الله) به زنان آبرو داد؛ امام (رحمة الله) بود كه زنان را مربى جامعه خواند و به ملت شريف ايران اين باور را القا كرد كه اگر زنان را در عرصههاى اجتماعى و سياسى باور نكنند، رشد حقيقى و اسلامى نخواهند داشت ( مصطفوى، بیتا ، 2: 300).
به نكته مهم ديگرى نيز بايد پرداخت كه ايشان نهفقط مباحث ياد شده را بهصورت نظرى بيان مىكرد، بلكه در زندگى شخصى و خانوادگى نيز به آنها جامه عمل مىپوشاند؛ امروزه مىبينيم كه بانوان بيت امام (رحمة الله)، هم در عرصههاى علم و تقوا و هم در میدانها اجتماعى و فرهنگى موفقاند. دختر امام (رحمة الله) در اين مورد مىگويد: «حضرت امام (رحمة الله) نهتنها با پيامهاى خود زنان را به وظايف و توانايىهاى خودآگاه كرد، بلكه عملكرد حضرت امام (رحمة الله) در خانه، توسط خانواده و نزديكان ايشان براى ملت ايران تبيين مىشد» ( مصطفوى، بیتا ، 2: 300).
سخن را با جملاتى نغز از مقام معظم رهبرى (مدظلهالعالی) كه میراث برحق انديشه حضرت امام (رحمة الله) در دنياى معاصرند، به پايان مىبريم: اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و كمالات معنوى و اخلاقى كه خداى متعال و آيين الهى براى همه انسانها بهطور يكسان در نظر گرفته است، برسد، تربيت فرزندان بهتر خواهد شد، محيط خانواده گرمتر و باصفاتر خواهد شد، جامعه پيشرفت بيشترى خواهد كرد، گرههاى زندگى آسانتر باز خواهند شد ( دفتر مقام معظم رهبرى، 1378، 88).
منابع
- آمدى، عبدالواحد،1360ق، غررالحكم و دررالكلم، شرح از جمال الدين خوانسارى، تهران: دانشگاه تهران.
- امينزاده، محمدرضا، 1380، جايگاه اخص و ممتاز زن، سازمان تبليغات اسلامى،تهران: شركت چاپ و نشر بينالملل.
- جوادى آملى، عبدالله،1377، زن در آيينه جلال و جمال، قم: نشر اسراء.
- خمينى، روحالله، 1377، ره عشق، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره).
- خمينى، روحالله، 1378، صحيفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
- خمينى، روحالله، بیتا، کشفالاسرار، تهران، [بىنا].
- دفتر مقام معظم رهبرى (مدظلهالعالی)، بیتا، حديث ولايت، تهران، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى.
- دفتر مقام معظم رهبرى (مدظلهالعالی)، 1378 ، زن از ديدگاه مقام معظم رهبرى (مدظلهالعالی)، تهران: نشر نوادر.
- روزنامه كيهان، 10/ 5/ 1375.
- زیبایی نژاد، محمدرضا و محمدتقى سبحانى،1382، درآمدى بر نظام شخصيت زن در اسلام، قم: نشر نصایح.
- مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، 1403 ق، بحارالانوار، بيروت: مؤسسه الوفاء.
- محمدتقی رسول، جمال، 1383، زن در انديشه اسلام، ترجمه محمود ابراهيمى، تهران: نشر احسان.
- نورى طبرسى، ميرزا حسين، 1407 ق ، مستدرك الوسايل، قم: مؤسسه آلالبيت.
- «ميزگرد جايگاه زن با رويكرد فرهنگى، هنرى، مجموعه مصاحبهها و گفتمانهاى علمى»، 1378، مجله حضور، ش 30، زمستان.
- رهنورد، زهرا،1378، «اسلام، زن فمينيسم از ديدگاه امام خمينى (ره)»، مجموعه مقالات اسلام، زن، فمنيسم، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه تهران.
- مصطفوى، فريده، بیتا، «احياء شخصيت زن از ديدگاه امام خمينى (ره)»، مجموعه مقالات كنگره احياى تفكر دينى از ديدگاه امام خمينى (ره).
- نوابىنژاد، شكوه، 1378، «نقش تربيتى زن از ديدگاه امام خمينى (ره)»، مجموعه مقالات كنگره امام خمينى (ره) و نقش زن، تهران: كميته انتشارات ستاد.