بررسی انتقادی نذر در عرفان‌واره کیهانی

بررسی انتقادی نذر در عرفان‌واره کیهانی

بررسی انتقادی نذر در عرفان‌واره کیهانی

امین شمشیری[1]

 

 

 

چکیده

 

عرفان کیهانی (حلقه) یکی از جنبش‌های نوپدید مدعی معنویت است؛ عرفان‌واره‌ای که مسیر سیر‌و‌سلوک آن، بر محوری تجربی و مبتنی بر باورهای پوزیتیویستی (pozitivism) طراحی شده و همه‌ عزم خود را در ستیز مستقیم با شریعت اسلامی جزم کرده تا با رویکرد تحریف یا ارائه تفسیری غلط از آموزه‌های دینی به‌ویژه دستورهای فقهی، نوعی تقابل با باورهای وحیانی را در دستور کار خود قرار داده باشد.

در این نوشتار با بررسی مقایسه‌ای میان دیدگاه اسلام و این فرقه‌ نوظهور، در موضوع نذرِ مشروط، نادرست‌بودن رأی این مرام بشری، تحلیل و اعلان شده و نیز تبیین شده است که نذرِ مشروط، نه‌تنها از منظر فقه اسلامی باطل نیست، منابع اصلی دینی نیز مؤید آن بوده و همه‌ فقهای شیعه و سنی، در پذیرش آن متفق‌القول‌اند. بالاتر از آن، برخی فقهای شیعه، بدان سان که در این مقاله خواهد آمد اساساً نذر را در صورتی صحیح می‌دانند که صیغه‌ آن مشروط باشد. همه‌ اینها در حالی است که در مکتب عرفان کیهانی، نذرِ مشروط را نوعی رشوه به خدا دانسته و به مریدان خود توصیه می‌کنند از چنین نذری برای درامان‌ماندن از تشعشعات منفی بپرهیزند و از قضا اگر تصمیم بر انجام نذری داشتند، الزاماً مطلق باشد تا بتوانند فیض کائنات را جذب کنند.

واژگان کلیدی: عرفان کیهانی، رشوه، نذر در فقه، نذر مشروط، نذر مطلق، عرفان حلقه.

مقدّمه

در حال حاضر در کشور ما و برخی کشورهای اسلامی، جریانات شبه‌معنوی به دنبال مقابله‌ با شریعت و حذف آن از ساحت زندگی افراد هستند. این عرفان‌واره‌ها که ریشه در انسان‌محوری غربی دارند در دوران مدرن به کمک ابزارهای اجتماعی و اطلاع‌رسانی، مروّج اندیشه اباحه‌گری، فقه‌گریزی و شریعت‌ستیزی شده‌اند. در این مقاله بخشی از انحرافات فقهی یکی از مکاتب شبه‌عرفانی با خاستگاهی ایرانی که رهبر آن امروزه به‌سبب جرائم متعدّد، دوران محکومیت خود را سپری می‌کند، واکاوی شده است.

پرسش اساسی در این مقاله آن است که انعقاد نذر مشروط در فقه اسلامی صحیح است یا خیر. به‌تبع این پرسش و برای آشنایی بیشتر با نذر در شریعت اسلام پرسش‌های دیگری بررسی شده است؛ مانند انواع نذر و صیغه‌ آن در فقه اسلامی چگونه است؟ نذر صحیح در آموزه‌های دین اسلام و حتّی ادیان الهی پیشین، چگونه تبیین شده است؟ سیره اولیای دین(ع) در عمل به آن به چه صورت بوده است؟ آیا «نذرِ مشروط» به‌گونه‌ای که مؤسس فرقه‌ حلقه می‌گوید با عدالت الهی در تضاد است یا خیر؟

معرفی عرفان کیهانی

 

مکتب عرفان کیهانی (حلقه) را در دهه هشتاد شمسی فردی به نام محمد‌علی طاهری (متولد 1335) بنیان‌گذاری کرد. او که فاقد تحصیلات دینی و دانشگاهی بوده و در سیروسلوک استادی نداشته، مدّعی کشف و شهوداتی در دوره جوانی است. وی ادّعا می‌کند که قادر است از افراد دست‌گیری کند و آنان را با تغییر بینش‌ها و از راه درمان بیماری‌ها به معنویت و کمال برساند.

طاهری که دغدغه‌ کسب اعتباری جهانی برای عرفان ایرانی را در چهارچوب مکتب خویش دنبال می‌کند، بهره‌برداری از روش ابداعی خود را منوط به اتّصال به حلقه‌های متعدّد خودساخته‌ای به نام شبکه‌ شعور کیهانی می‌داند (طاهری، 1387: 18؛ 1384: 80).

با کاوش در منابع این فرقه، به این مهم رهنمون می‌شویم که شعور کیهانی، در حقیقت جایگزین و تفسیری مادّی برای ملائکه‌ الهی و مجرّدات، مخصوصاً جبرئیل(ع)  است؛ چرا که طاهری، باور به وجود فرشتگان را امری خرافی و آنان را اساساً سمبلیک دانسته و اندیشه‌های دینی و ادبیّات آیینی را کاملاً مرتبط با قدیم‌الایام و روزگاری می‌داند که کشش ذهنی بشر اندک بود.

شعور کیهانی و اتّصال به آن، پرتکرارترین واژه در بیان و بنان مؤسس حلقه و باوری‌ است که رهاورد نگاه تجربی به دین و معنویت است؛ نگاهی که در دهه‌‌های گذشته دامن‌گیر بسیاری از نواندیشان مسلمان نیز شده بود و تحت تأثیر مدرنیته، تفسیری تجربی از دین، مخصوصاً قرآن ارائه می‌دادند و چنین می‌پنداشتند که «روش تحقيقي كه قرآن كريم براي حلّ همه‌ مسائل ارائه مي‏دهد همان روش تجربي و تحقّقي (پوزيتويستي) است و حتّي مسائل خداشناسی و فقه و اخلاق را هم بايد با همين روش، بررسي كرد!... بسيار جاي تأسف است كه كساني به نام مسلمان و آشنا با قرآن چنين انحرافات و انحطاط‌های فكري را به قرآن كريم نسبت دهند و آن را مایه افتخار اسلام و دانشمندان مسلمان قلمداد كنند» (مصباح یزدی، 1393، 1: 107).

در عرفان‌واره کیهانی که بر مبنای تلفیق معنویت با جریان‌های فکری دیگر بنیان نهاده شده، تفسیر خاصّی از آموزه‌های دینی در ساحت‌های اعتقادی، فقهی و اخلاقی ارائه می‌شود.

فرض ابتدایی در این مکتب انحرافی بر بیمار‌بودن همه انسان‌هاست. آنان علّت بیماری اشخاص را نفوذ موجودات غیرارگانیک[2] یا تداخلات و معایب شعوری[3] افراد می‌دانند و مدّعی هستند که با دو روش فرادرمانی و سایمنتولوژی، فرادرمانگیر را با اتّصال به شبکه شعور کیهانی درمان می‌کنند. این اتّصالات که چیزی جز نوعی انرژی درمانی نیست، به صورت تجربی برای بیمار محسوس است؛ اما فرادرمانگر به فرادرمانگیر تلقین و تفهیم می‌کند که اتّصال او به شبکه شعور کیهانی انجام گرفته است.

سرانجام این فسون و حیلهی درمانی موجب می‌شود فرد فریفته‌شده، به مسلک عرفانی مورد نظر آنان درآید؛ بدون آنکه التزام به دین و آموزه‌های وحیانی در مسیر سیرو‌سلوکی این فرقه لازم باشد.

به‌گفته بنیان‌گذار این فرقه، دین و اعتقادات «هيچ‌گونه تأثيري در استفاده از حلقه‌های عرفان كيهاني (حلقه) و کمال‌پذیری انسان ندارد» (طاهری، ۱۳۸۷: 94 و 135؛ 1384: 102) و «داشتن ايمان و اعتقاد براي حضور در حلقه وحدت لازم نيست و تنها شرط لازم، شاهد‌بودن است» (طاهری، ۱۳۸۷: 126).

در این راستا رهبر این مکتب به‌بهانه پیشگیری از بیمار‌شدن افراد و برای اصلاح بینش[4] آنان برای بهره‌برداری بهتر از اتّصال به شعور کیهانی، دستورها‌یی را توصیه می‌کند که یکی از آنان پرهیز از «نذر مشروط» است.

آسیب‌های دینی و اجتماعی فراوان این مکاتب انحرافی موجب شده بزرگان دین، به مقابله با این رهزنان معنوی سفارش کنند.

مقام معظم رهبری مد‌ظله‌العالی در‌این‌باره بارها تأکید کرده‌اند که در بخشی از منویات ایشان آمده است:

«آن كسانى كه براى اين كشور و براى اين ملت خوابهایى ديده‏اند، ناچارند روى دانشجوى ايرانى سرمايه‏گذارى كنند؛ از جاذبه‏هاى غريزى گرفته تا فريب‌هاى سياسى تا دكان‏دارى‏هاى به‌ظاهر معنوى، عرفان‌های‏ ساختگى كه انواع و اقسام اين چيزها وجود دارد.»[5]

همچنین معظم‌له در ديدار طلاب، فضلا و استادان حوزه علميه قم فرمودند:

«امروز در همه دنيا اين‏جور است كه وضع نظام مادى و فشار مادى و ماديت، جوان‌ها را بى‌‏حوصله مى‏كند، جوان‌ها را افسرده مى‏كند. در يك چنين وضعى، دست‌گير جوان‌ها، توجه به معنويت و اخلاق است. علت اينكه مى‏بينيد عرفان‌های‏ كاذب رشد پيدا مى‏كند و يك عدّه‏اى طرفشان مى‏روند، همين است.»[6]

ایشان در ديدار معلمان و استادان دانشگاه‏هاى خراسان شمالى این‌چنین تذکر دادند:

«ضمناً در محیط‌های جوان، مراقب اين عرفان‌های‏ كاذب هم باشيد. اينها هم به‌خصوص در دانشگاه‏ها رخنه مى‏كنند. يكى از برنامه‏ها اين است كه عرفان‌های‏ كاذب را در داخل دانشگاه‌ها رخنه دهند. اين هم يكى از آن چيزهاى فلج‏كننده است. اگر كسى اسير و دچار اين بافته‏هاى بى‏اصل و اساسِ عرفان‌های‏ كاذب شود كه غالباً هم از مناطق خارج از كشور نفوذ پيدا كرده و وارد شده است، واقعاً او را فلج مى‏كند.»[7]

در ادامه با اندیشه‌های بنیان‌گذار مکتب کیهانی درباره نذر آشنا می‌شویم.

دیدگاه مؤسس عرفان کیهانی درباره نذر

 

رهبر مکتب کیهانی بر این باور است که در صحّت نذر نباید هیچ‌گونه شرطی مقرر کرد. وی پس از تقسیم نذر به مشروط و غیر‌مشروط، صریحاً به مخالفت با نذر مشروط پرداخته و اشاره می‌کند که نذر مشروط نوعی رشوه به خدا و ناقض عدالت اوست. او گفته است:

«ما دو جور نذر داريم: نذر مشروط و نذر نامشروط. نذری که شرط گذاشتيم و نذري که شرط نگذاشتيم. نذر نامشروط را ما برای جذب فيِض کائنات، جذب فيض الهي [انجام می‌دهیم] بدون اينکه شرطي گذاشته باشيم؛ [مثلاً] يک خيراتي می‌کنیم، يک گوسفندي می‌دهیم به خانه سالمندان يا ... .  اين [نذر] نامشروط است. مي‌گوییم اين را می‌دهیم برای جذِب فيض الهي. يک موقع است که مي گوییم مثلاً خدايا اگر من اين برج را بسازم يک گوسفندي نذرت می‌کنم. [یا مي‌گوییم] من بروم دانشگاه، يک کاري بکن من قبول بشوم، اين گوسفند را من برايت قرباني می‌کنم.  يعني ما به او پيشنهاد رشوه می‌دهیم؛ يعني تو يک نفر را پشت در دانشگاه نگه دار تا من بروم دانشگاه، بعد يک گوسفندي برای تو قرباني می‌کنم. مگر [خدا] آن گوسفند را می‌خواهد بخورد. بعد تازه نصفش را [هم] خودمان به دندان می‌کشیم.

 پس [نذر] در دنیای وارونه، پيشنهاد رشوه و نقض عدالت است و در دنیای غیر وارونه جذب فيض کائنات [و] جذب فيض الهي است» (طاهری، بی‌تا: 104).

وی همچنین توضیح می‌دهد:

«انسان در قبال خواسته خود، در نظر مي‌گيرد که كار خيري انجام دهد؛ اما انتظار دارد حتّی اگر با انجام آن، عدالتی نقض و حقی پایمال شود، خداوند او را به خواسته‌اش برساند؛ یعنی با توقع اجابت حتمی، برای خدا شرط تعیین می‌کند و نذري را كه در نظر دارد، انجام نمي‌دهد؛ مگر اينكه خواسته او اجابت شود و به مطلوب خود دست يابد» (طاهری، 2011: 41).

 

دیدگاه اسلام درباره نذر

تعریف نذر

نذر در لغت به این معناست که شخص، خود را بر امری متعهد کند كه از قبل الزامی بر انجام آن نداشته است. حسين بن محمد اصفهانى معروف به راغب اصفهانی (متوفی 502ق) در مفرداتش نوشته است:

النّذر: أن تُوجِب على نفسك ما ليس بواجب لحدوثِ أمر، يقال: نَذَرْتُ للّه أمراً؛ نَذْر يعنى در كارى كه پيش می‌آید انسان چيزي را بر خودش واجب كند كه در واقع واجب نيست، می‌گویند نَذَرْتُ‏ للّه أمرا؛ كاري را براي خدا بر خود نذر كردم كه انجام دهم (راغب اصفهانی، 1412: 797).

همچنین محمد بن مکرم معروف به ابن منظور، لغوی سرشناس قرن هفتم قمری در تعریفی مشابه، نذر (نَحب) را امری می‌داند که انسان بر خود واجب و الزام می‌کند: النَّذْرُ: النَّحْبُ و هو ما يَنْذِرُه [يَنْذُرُه] الإِنسان فيجعله على نفسه نَحْباً واجباً (ابن منظور، 1414، 5: 200).

نذر در اصطلاح فقه عبارت است از التزام به انجام یا ترک کاری برای خداوند سبحان: «هو التزام بفعل شي‌ء أو تركه للّه سبحانه» (نجفی، 1427: 194). یکی از فقهای معاصر گفته است:

النذر هو التزام الشخص في ذمته بفعل شي‌ء او تركه للّه سبحانه. و الوفاء به واجب و تترتب على مخالفته الكفارة (ایروانی، 1427، 2: 508).

و صاحب‌جواهر رضوان‌الله‌علیه (متوفای 1266ق) كه کتابش «شرح شرايع محقق است و مى‏توان آن را دائرة المعارف فقه شيعه خواند» (مطهری، 1377، 14: 436)، اثری که «هيچ فقيهى خود را از جواهر بى‌نياز نمى‏داند» (همان)، در تعریف اصطلاحی نذر و اصل مشروعیت آن نگاشته است:

 الالتزام بالفعل أو الترك على وجه مخصوص... أنه التزام الكامل المسلم المختار غير المحجور عليه بفعل أو ترك بقول: «لله تعالى» ناويا القربة و الأصل في مشرعيته بعد الإجماع و السنة المتواترة التي سيمر عليك شطر منها قوله تعالى: «وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ» و «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ» (نجفی، 1404، 35: 356).

انواع صیغه نذر

 

با نگاهی به منابع فقهی با دو گونه نذر مشروط و غیر‌مشروط (تبرّعی) روبه‌رو می‌شویم. از طرفی نذر مشروط دارای اقسام دیگری مثل «بِر» و «زَجر» است که در عبارات فقها تبیین شده است. در نذر بِر، فرد در نذرِ مشروطش، عمل نیکی (واجب، مستحب یا مباح) را بر خود لازم می‌دارد و در نذرِ زَجر، فرد بر ترک عملی حرام یا مکروه همّت می‌گمارد. محقق حلی در «شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام» گفته است:

و أما الصيغة فهي إما بر أو زجر أو تبرع. فالبر قد يكون شكرا للنعمة كقوله: إن أعطيت مالا أو ولدا أو قدم المسافر فلله عليّ كذا و قد يكون دفعا لبلية كقوله إن برئ المريض أو تخطأني المكروه فلله علي كذا و الزجر أن يقول: إن فعلت كذا فلله علي كذا أو إن لم‌أفعل كذا فلله علي كذا. و التبرع أن يقول: لله علي كذا (حلی، 1408، 3: 144 و 145).

فاضل مقداد سیوری (متوفای ۸۲۶ ق) در «كنز العرفان في فقه القرآن» نگاشته است:

النذر قد يكون مطلقا كقوله: «للّه عليّ أن أفعل كذا من الطاعات» و قد يكون مشروطا بحصول أمر واجب أو مندوب أو مباح أو انزجار عن محرّم أو مكروه فيقول: إن كان كذا فعليّ كذا من الطاعة الواجبة أو المندوبة (سیوری، 1425، 2: 114).

نذر گاهى مطلق است، مانند «بر خدا‌ست بر ذمّۀ من كه این‌گونه انجام دهم» و گاهى مشروط به حصول امرى است كه آن امر گاهى واجب، گاهى مستحب و گاهى مباح يا انزجار از محرّم يا مكروه است؛ فى المثل مى‌گويد: «اگر فلان نياز من برطرف شد، پس در مقابل آن، اين طاعت يا اين عمل مستحب مثلاً دو روز را به جا خواهم آورد (سیوری، 2: 608). جرجانی (متوفای 976 ق)‌ در «آیات الاحکام» می‌گوید:

نذر گاهى بى‏شرط واقع شود و آن را نذر تبرع گويند و گاهى باشرط باشد. پس اگر شرط فعل واجب يا مندوب يا مباح باشد آن را نذر فعل گويند و اگر ترك حرام يا مكروه باشد نذر زجر خوانند (جرجانی؛ 1404، 2: 238).

بحث در صحّت انواع صیغه نذر

 

چنان‌که گفته شد نذر به مطلق و مشروط تقسیم می‌شود. نذر مشروط هم دارای دو نوع «بِر» و «زَجر» است. میان فقها در انعقاد و صحّت نذر مشروط اختلافی نیست و همگی در آن متفق‌القول‌اند؛ به‌خلاف آنچه رهبر فرقه کیهانی مطرح کرده و آن را رشوه به خدا و در تنافی با عدالت دانسته است.

اما در پذیرش نذرِ مطلق هم متفاوت با صراحتی که در گفتار رئیس عرفان حلقه وجود دارد، دو دیدگاه کلی در میان فقها مشاهده می‌شود: عدّه‌ای مثل سید مرتضی اساساً نذر را مشروط دانسته و نذر مطلق را اصلاً نذر نمی‌دانند و ادّعای اجماع بر این مطلب کرده‌اند. از سید مرتضی نقل شده است:

 ذهب المرتضى إلى بطلان النَّذْرِ المطلق طاعة كان أو معصية و ادعى عليه الإجماع و قال: إن العرب لا تعرف من النَّذْرِ إلا ما كان معلقا (طریحی، 1416، 3: 491 ؛ سبحانی، 1394، 1: 276).

اما بیشتر فقها نذر مطلق (غیر‌مشروط) را صحیح و منعقد می‌دانند و در‌این‌باره به آیات و روایاتی استناد می‌کنند.

اقوال قائلان به صحّت نذر مطلق

 

در قرآن کریم در آیات: 270 سوره مبارکه بقره، 35 سوره مبارکه آل عمران، 26 سوره مبارکه مریم و 29 سوره مبارکه حج به موضوع نذر اشاره شده است. همچنین در روایات متعدّدی در این مورد سخن گفته شده است. قائلان به صحّت انعقاد نذر مطلق به ادله‌ی قرآنی و روایی استناد کرده‌اند که مهمترین آنان عبارت‌اند از:

1. آیه 35 سوره مبارکه آل عمران

 

یکی از استناداتِ فقهای موافق صحیح‌بودن نذرِ مطلق آیه‌ شریفه 35 سوره مبارکه آل عمران است: «إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ (به ياد آوريد) هنگامى را كه همسرِ «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه در رحم دارم، براى تو نذر كردم كه «محرَّر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير كه تو شنوا و دانايى!» (مکارم: 1373).

 بیشتر فقهای شیعه مطابق آیه طرح‌شده که در آن نذرِ صورت‌گرفته از سوی مادر حضرت مریم(س) مطلق بیان شده و شرطی در آن لحاظ نشده، فتوا به جواز این‌چنین نذری داده‌اند.

شهید ثانی درباره استناد فقها به این آیه و اجماعی که شیخ طوسی مدّعی آن است گفته است:

و هو اختيار الأكثر بل ادّعى عليه الشيخ[8] الإجماع لعموم الأدلّة كقوله تعالى: إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فأطلق نذرها و لم‌يذكر عليه شرطا (عاملی، 1413، 11: 314).

در تفسیر «دهاق تسنیم» آمده است:

نذر در آيه «رَبِّ إنّي نَذَرتُ لَكَ ما في بَطني مُحَرَّرا» مطلق است نه مشروط و احتمال مشروط‌بودن آن، با مقدّمات حكمت دفع مي‏شود و چون در شريعت اسلام دليلي بر نسخ نيست، مي‏توان براي اثبات انعقاد نذر مطلق بدان استدلال كرد (جوادی آملی، 1389، 14: 129).

2. روایت نبی مکرم اسلام(ص)

 

روایتی که از نبی مکرم اسلام(ص) در کتب اهل‌سنت آمده مستند دیگری برای صحّت نذر مطلق است:

من نذر أن يطيع اللّه فليطعه؛ کسی که بر طاعت خداوند نذر کند باید به آن وفا کند (بخاری، 1410، 10: 238 ؛ انس بن مالک؛ 1425، 1: 110؛ ابوداود، 1420، 3: 1429).

اقوال قائلان به عدم صحت نذر مطلق

یکی از استنادات مهم قائلان به عدم انعقاد نذر مطلق، صحیحه منصور بن حازم از امام صادق(ع) است:

أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِذَا قَالَ الرَّجُلُ: عَلَيَ‏ الْمَشْيُ‏ إِلَى‏ بَيْتِ‌ اللَّهِ‏ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِحَجَّةٍ أَوْ: عَلَيَّ هَدْيُ كَذَا وَ كَذَا فَلَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ حَتَّى يَقُولَ: لِلَّهِ عَلَيَّ الْمَشْيُ إِلَى بَيْتِهِ أَوْ يَقُولَ: لِلَّهِ عَلَيَّ أَنْ أُحْرِمَ بِحَجَّةٍ أَوْ يَقُولَ: لِلَّهِ عَلَيَّ هَدْيُ كَذَا وَ كَذَا إِنْ لَمْ‌أَفْعَلْ كَذَا وَ كَذَا (عاملی، 1409، 23: 293؛ کلینی، 1407، 7: 454).

مخالفان انعقاد نذر مطلق با استناد به این روایت، «استفاده كرده‏اند كه نذر مطلق منعقد نمي‏شود و اطلاقات باب نذر را نيز با اين روايت تقييد كرده‏اند» (جوادی آملی، 1389، 14: 132).

سیره معصومین(ع) در نذر

 

در آیاتی از قرآن کریم و همچنین در روایاتی از معصومین(ع) درباره نذر سخن به میان آمده است که پرداختن به همه‌ آنها منجر به نگارش اثر مستقلی خواهد شد و در راستای رسالت این نوشتار نیست. با این حال، به پاره‌ای از آیات سوره‌ مبارکه انسان که شان نزول آن نذر مشروط اهل‌بیت(ع) است اشاره می‌کنیم:

بخشی از سوره‌ مبارکه‌ انسان به نذر مشروطی پرداخته است که در تفاسیر شیعه و سنی به ماجرای آن اشاره شده است. ابن عباس مى‏گويد حسن(ع) و حسين(ع) بيمار شدند پيامبر(ص) با جمعى از ياران به عيادتشان آمدند و به على(ع) گفتند: اى ابا‌الحسن، خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏كردى، على(ع) و فاطمه(س) و فضه كه خادمه آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا يابند سه روز روزه بگيرند (طبق بعضى از روايات حسن(ع) و حسین(ع) نيز گفتند ما هم نذر مى‏كنيم روزه بگيريم).

چيزى نگذشت كه هر دو شفا يافتند؛ در حالى كه از نظر مواد غذايى دست‌خالى بودند. على(ع) سه من جو قرض گرفت و فاطمه(س) يك‌سوم آن را آرد كرد و نان پخت. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: السلام عليكم اهل‌بيت محمد(ص)؛ سلام بر شما اى خاندان محمد مستمندى از مستمندان مسلمين هستم. غذايى به من بدهيد. خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت كند! آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.

روز دوم را هم روزه گرفتند و موقع افطار وقتى كه غذا (نان جو) را آماده كرده بودند يتيمى بر در خانه آمد. آن روز نيز ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند). در سومين روز اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد. باز سهم غذاى خود را به او دادند. هنگامى كه صبح شد على(ع) دست حسن(ع) و حسين(ع) را گرفته بود و خدمت پيامبر(ص) آمدند هنگامى كه پيامبر(ص) آنها را مشاهده كرد. ديد از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود: اين حالى را كه در شما مى‏بينم براى من بسيار گران است. سپس برخاست و با آنها حركت كرد. هنگامى كه وارد خانه فاطمه(س) شد ديد در محراب عبادت ايستاده؛ در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبيده و چشمهايش به گودى نشسته، پيامبر(ص) ناراحت شد.

در همين هنگام جبرئيل نازل گشت و گفت اى محمد! اين سوره را بگير. خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت مى‏گويد. سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند (بعضى گفته‏اند كه از آيه «ان‏ الْأَبْرارَ» تا آيه‏ «كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً» كه مجموعا هجده آيه است در اين موقع نازل گشت) (مکارم شیرازی، 1371، 25: 343 تا 345).

به هر تقدیر، علمای اسلام در صحت این نذر و نزول آیاتی از سوره مبارکه‌ انسان درباره آن اتفاق‌نظر داشته و «روايت فوق از رواياتى است كه در ميان اهل‌سنت مشهور بلكه متواتر است... علامه امینی در الغدیر 34 نفر از علماى معروف اهل سنت را نام مى‏برد كه اين حديث را در کتاب‌های خود آورده‏اند» (همان).

و اما علماى شيعه همه اتفاق‌نظر دارند كه اين هيجده آيه يا مجموع اين سوره، در ماجراى فوق نازل شده است و همگى بدون استثنا در كتب تفسير يا حديث، روايت مربوط به آن را به‌عنوان يكى از افتخارات و فضائل مهم على(ع) و فاطمه زهرا و فرزندانشان آورده‏اند (همان).

نذر در ادیان پیشین

با بررسی آیات قرآن کریم، همچنین کتب آسمانی دیگر برداشت می‌شود که نذر مختصِّ دین مبین اسلام نبوده و در ادیان الهی پیشین هم دارای سابقه است. در آیات مرتبط با ماجرای حضرت مریم(س) این مسئله به وضوح آمده است[9] که نشان‌دهنده سابقه‌داشتن نذر پیش از اسلام است:

فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْناً فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيّاً؛

(از اين غذاى لذيذ) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به اين مولود) روشن دار و هرگاه انسانی را ديدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر كرده‏ام؛ بنابراین، امروز با هيچ انسانى هيچ سخنی نمى‏گويم (و بدان كه اين نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد كرد)» (مریم: 26) (مکارم: 1373).

البته باید توجه داشت که برخی صورت‌های موجود نذر در ادیان پیشین، مانند روزه سکوت یا تحریر ولد، در دین شریف اسلام نسخ یا باطل شده است[10] و این تفاوت در احکام نذر در سنجش‌های ادیانی دیده می‌شود.

نتیجه‌گیری

 

از منظر فقه اسلامی در هیچ‌کدام از آیات و روایات مرتبط با نذر، تصریحی دال بر عدم صحّت نذر مشروط دیده نمی‌شود و هیچکدام از فقهای شیعه و اهل سنت هم استنباطی مشابهِ برداشتِ ناصواب بنیان‌گذار مکتب کیهانی نداشته بلکه «در منعقد‌شدن نذر مشروط، خواه به صورت شكر يا به شكل زجر، اختلافي بين فقها نيست؛ زيرا هم بر آن ادّعاي اتفاق شده است و هم اطلاقات ادلّه شامل آن مي‏شود» (جوادی آملی، 1389، 14: 133 و 134). در پذیرش نذر مطلق هم برخی از فقها انعقاد این‌گونه از نذر را صحیح نمی‌دانند و این خود، اشکال دیگری بر سخن بنیان‌گذار عرفان‌واره حلقه است؛ بنابراین نذر مشروط در فقه اسلامی منعقد شده و فاقد ایراد است.

اما از منظر کلامی نه‌تنها نذر مشروط منافاتی با عدالت الهی ندارد، در سیره عملی معصومین(ع) نمونه هایی از این قبیل نذر و عمل به آن دیده می‌شود. طاهری علاوه بر اینکه عطای الهی را محدود پنداشته، گمان برده شخصی که نذرش مشروط به انجام کار نیک (نذر بِر) یا ترک کار نامطلوبی (نذر زَجر) است از هرگونه تلاشی دست کشیده و سستی و عجز را اختیار می‌کند و خداوند به دلیل نذری که او انجام داده، امتیاز ویژه‌ای برایش قائل می‌شود و حق دیگران را برای برآورده‌کردن حاجت وی تضییع می‌کند.

اما این برداشتی غیرمعقول و اتهامی است که خود طاهری به آن سزاوارتر است؛ زیرا در فرقه‌ حلقه است که برای اتّصال به شبکه‌ شعور کیهانی، هیچ‌گونه تلاش، کوشش، خودسازی، ذکر و حتّی اعتقاد به دین لزومی ندارد و تنها، پذیرش نظری شعور کیهانی و اتّصال عملی به آن، جایگزین هرگونه تلاش، کوشش و باور دینی می‌شود. طاهری می‌گوید:

در عرفان حلقه، عوامل ‌انساني، همه‌ خصوصيات فردي، شرايط جغرافيايي و اقليمي، امكانات و توان‌هاي فردي و... نقشي در ايجاد اتّصال و دريافت‌هاي ماورايي ندارند. بنابراين، موارد زير هيچ‌گونه تأثيري در استفاده از شبكه و دريافت آگاهي‌هاي آن ندارد. سعي، كوشش، تلاش، اراده، تقلا و.. (طاهری، ۱۳۸۷: 94 و 135 ؛ 1384: 102)؛ بنابراین اعتقاد طاهری از منظر فقهی و کلامی فاقد اعتبار دینی، همچنین اندیشه‌ای نامعقول و دارای پیامدهای نامطلوبی بر جامعه است.

فهرست منابع

 

قرآن کریم.

  1. ابوداود، سليمان بن اشعث (1420) سنن أبي‌داود، 5 جلد، چاپ 1، مصر، قاهره: دار الحديث.
  2. ابن منظور، جمال‌الدین ابوالفضل، محمد بن مكرم (1414) لسان العرب، 15 جلد، چاپ 3، بیروت، لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، دار صادر.
  3. اصفهانى، حسين بن محمد راغب (1412) مفردات ألفاظ القرآن، 1 جلد، چاپ 1، لبنان، سوريه: دار العلم، الدار الشامية.
  4. ايروانى، باقر (1427) دروس تمهيدية في الفقه الاستدلالي على المذهب الجعفري، 3 جلد، چاپ 2، قم، دار الفقه للطباعة و النشر‌.
  5. بخارى، محمد بن اسماعيل (1410) صحيح البخاري، 11 جلد، چاپ 2، مصر، قاهره: جمهورية مصر العربية، وزارة الاوقاف، المجلس الاعلى للشئون الاسلامية، لجنة إحياء كتب السنة.
  6. جوادی آملی، عبدالله (1389) تفسیر تسنیم، قم: اسرا.
  7. جرجانى، سيد امير ابو الفتح حسينى (1404) تفسير شاهى، 2 جلد، چاپ 1، تهران: نويد.
  8. حلّى، محقق، نجم الدين جعفر بن حسن (1408) شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، 4 جلد، قم: اسماعيليان.
  9. سبحانی، جعفر (1394) الإيضاحات السَّنيّة للقواعد الفقهية، 4 جلد، قم: الإمام الصّادق(ع).
  10. سیوری، مقداد بن عبداللّه (1425) كنز العرفان في فقه القرآن، 2 جلد، قم: مرتضوى.
  11. سیوری، مقداد بن عبداللّه (بی‌تا) كنز العرفان في فقه القرآن، ترجمه عبد الرحيم عقيقى بخشایشی، 2 جلد، چاپ 1، قم.
  12. طاهری، محمدعلی (۱۳۸۷) انسان از منظری دیگر، 1 جلد، تهران: نشر بیژن.
  13. طاهری، محمدعلی (الف 2011 م) انسان و معرفت، 1 جلد، ارمنستان: گریگور تاتواتسی.
  14. طاهری، محمدعلی (1389) بینش انسان، 1 جلد، تهران: تحفه.
  15. طاهری، محمدعلی (بی‌تا) جزوه آموزشی دوره دوم.
  16. طاهری، محمدعلی (ب 2011) سایمنتولوژی، 1 جلد، ارمنستان: عرفان کیهانی (حلقه).
  17. طاهری، محمدعلی (1384) عرفان کیهانی (حلقه)، 1 جلد، قم: انتشارات اندیشه ماندگار.
  18. طاهری، محمدعلی (پ 2011) موجودات غیر اُرگانیک، 1 جلد، ارمنستان: گریگور تاتواتسی.
  19. طريحى، فخر الدين (1416) مجمع البحرين، 6 جلد، چاپ 3، تهران: كتابفروشى مرتضوى.
  20. حرّ عاملى، محمد بن حسن (1409) وسائل الشيعة، 30 جلد، چاپ 1، قم: آل البيت(ع).
  21. عاملى، زين‌الدين بن على (شهید ثانی) (1413) مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، 15 جلد، قم: المعارف الإسلامية.
  22. كلينى، محمد بن يعقوب (1407) الكافي، 8 جلد، چاپ 4، تهران: دار الكتب الإسلامية.
  23. مالك بن انس (1425) موطأ الإمام مالك، 8 جلد، چاپ 1، امارات، ابوظبى: مؤسسه زايد بن سلطان آل نهيان للأعمال الخيرية و الإنسانية.
  24. مصباح یزدی، محمد‌تقی (1393) آموزش فلسفه، 2 جلد، چاپ 15، تهران: بین‌الملل.
  25. مطهری، مرتضی (1377)، مجموعه آثار، 29 جلد، چاپ 8، تهران- قم‏: صدرا.
  26. مكارم شيرازى، ناصر (1373 ‏)، ترجمه قرآن، 1 جلد، چاپ 2، قم‏: دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى‏.
  27. مكارم شيرازى، ناصر (1371) تفسير نمونه، 28 جلد، چاپ 10، تهران: دار الكتب الإسلامية.
  28. موسوى سبزوارى، عبدالاعلى (1409) مواهب الرحمن في تفسير القرآن، 11 جلد، بى‌جا: دفتر سماحه آيت‌الله‌العظمى السبزوارى‏.
  29. نجفى، بشير حسين (1427) مصطفى الدين القيم، 1 جلد، نجف اشرف: دفتر حضرت آية‌الله نجفى.
  30. نجفى، محمد‌حسن (صاحب جواهر) (1404) جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، چاپ 7، بيروت، لبنان: دار إحياء التراث العربي.

 

 

 

 

 

[1]. پژوهشگر حوزوی؛

[2]. این واژه را طاهری از عرفان ساحری کارلوس کاستاندا وام گرفته و مصادیق آن را به جنّیان و کالبد ذهنی (ارواح سرگردان) توسعه داده است (طاهری؛ پ 2011: 11). از رهگذر اعتقاد این فرقه به موجودات غیرارگانیک، تناسخ هم به فهرست انحرافات آنان اضافه می‌شود؛ زیرا در این مکتب باور بر این است که ارواح سرگردان در برزخ نمانده بلکه به دنیا بازگشته و متناسب با وابستگی های حیات پیشین خود در وجود افراد نفوذ و حلول می‌کنند. همه اینها در حالی است که در دین مبین اسلام خرافه‌ای به نام ارواح سرگردان وجود نداشته و تناسخ هم مطرود معصومین(ع) گشته است.

[3]. این موضوع، پرتکرار در این فرقه آمده است: (طاهری، ب 2011: 57، 96، 99 و...).

[4]. طاهری در کتاب بینش انسان در فصل دوّم به اشکالات بینشی و اصلاح آن‌ها پرداخته است (طاهری؛1389: 23).

[5]. ديدار استادان و دانشجويان دانشگاه علم و صنعت (24/ 09/ 1387).

[6]. بيانات در ديدار طلاب، فضلا و استادان حوزه علميه قم (29/ 07/ 1389).

[7]. بيانات در ديدار معلمان و استادان دانشگاه‏هاى خراسان شمالى (20/ 07/ 1391).

[8]. الخلاف (چاپ كوشان‌پور)، 2: 582، مسئله 1.

[9]. و لا يختص النذر بالإسلام بل واقع في بقية الأديان‏ و المذاهب قال تعالى حكاية عن مريم ابنة عمران: «إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا» (مريم: 26) و قال تعالى حكاية عن امرأة عمران: «رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏» (آل عمران: 35) و هذا أيضا عام يشمل جميع أنحاء النذر (موسوى سبزوارى، 1409، 4: 376).

[10]. در روايات اسلامي مسلّم است كه بعضي از احكام نذر شرايع سابق نسخ نشده است؛ امّا مواردي مانند نذر حضرت زكريّا(ع) و نذر مادر حضرت مريم(س)، نسخ آن يا قطعي است يا مظنون (جوادی آملی، 1389، 14: 131).

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...

پر بازدیدترین ها

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
سنخ‌شناسی عشق در اندیشه‌ی مولوی و کریشنا مورتی

سنخ‌شناسی عشق در اندیشه‌ی مولوی و کریشنا مورتی

عشق در عرفان مولوي و کریشنامورتی اهميت والايي دارد؛ مولوی و کریشنا ویژگی‏‌هایی را برای عشق شمرده‏‌اند...
عرفان اشو

عرفان اشو

انسان از منظر کریشنا مورتی

انسان از منظر کریشنا مورتی

کریشنامورتی در جای‌جای گفته‌های خویش به موضوع دانستگی اشاره می‌کند و سرانجام پند او این است که باید از هر دانستگی رها شد تا آزاد گشت و انسان شد...
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
Powered by TayaCMS