آیت‌الله قاضی: علاقه مفرط، لازمه رسیدن به اهداف معنوی

آیت‌الله قاضی: علاقه مفرط، لازمه رسیدن به اهداف معنوی

مرحوم آیت‌الله قاضی در راستای بیان این نکته که برای رسیدن به هدف‌های والا، باید علاقه مفرط وجود داشته باشد، چنین نقل کرده‌اند:

«مشکلی داشتم که بسیار گره‌خورده بود و هرگز قادر نبودم آن را حل نمایم و چه بسیار طلب مساعدت از دوستان قدیمی می‌کردم، اما پاسخی جز متمسک‌شدن به بردباری و این گفته که «ان الله تعالی هو الذی یقدر لعباده و یفتح لهم الابواب و ینیر له السبیل؛ خود خداوند متعالی کارها را برای بندگان خود مقدر می‌سازد و درها را برای ایشان می‌گشاید و راه را برای ایشان روشن می‌کند» نمی‌شنیدم و از شدت پریشانی و اهمیت زیادی که به آن موضوع می‌دادم، بیشتر روزها و عصرها یا نزدیک غروب، پیاده به مسجد «سهله» می‌رفتم تا نماز را آنجا بخوانم و از آنجا به مسجد «کوفه» می‌رفتم و شب را در آنجا بیتوته می‌کردم یا اینکه به نجف باز می‌گشتم.

سال‌ها وضع به‌ همین منوال می‌گذشت، تا حدی که نزدیک بود یأس بر من مستولی شود. در یک شب زمستانی بسیار سخت، به سمت مسجد سهله بیرون آمدم و بعد از ادای نماز واجب به علت سردی هوا شتاب‌زده به طرف مسجد کوفه حرکت کردم؛ زیرا وسائل بیشتری در آنجا داشتم. زمانی که از مسجد «سهله» خارج شدم، شنیدم یکی از همسایگان در این مسجد مرا صدا می‌کرد، اما به علت مشغولیت ذهنی که داشتم توجهی به صدای او نکردم و به راه خود ادامه دادم (لازم به یادآوری است که راه بین کوفه و سهله جاده‌ای است به عرض دو متر و در دو طرف آن گودال‌ها و چال‌ و چوله‌هایی پر از حیوانات موذی و گاهی خطرناک است). همین که از مسجد «سهله» دور شدم طوفان شن بسیار شدیدی وزیدن گرفت و مرا چندین بار به دور خود چرخاند، به‌طوری که جهت حرکت خود را گم کردم و دنیا در چشمانم سایه شد؛ پس مجبور شدم بدون هدف معینی حرکت کنم، به‌طوری که باد به هر طرف که می‌وزید، مرا هم با خود می‌برد؛ آنگاه تصمیم گرفتم شاید بتوانم لحظه‌ای ایستاده و چشم‌های خود را پاک کنم، تا شاید جهت صحیح راه را تشخیص دهم و از افتادن در حفره‌های خطرناک موجود در دو طرف راه در امان باشم؛ آنگاه نگاهی به جلو انداختم و ناگهان دیدم شبح عظیم‌الجثه‌ای از روبرو به طرف من به‌سرعت در حرکت است؛ در چند لحظه از شدت ترس تصیم گرفتم من هم به او حمله‌ور شوم؛ زیرا چنین به نظرم آمد که حمله بهتر از توقف و خاموش ایستادن در برابر آن شبح خطرناک است؛ پس عصای خود را بالا بردم و آن را به حرکت در آوردم و به خود حالت تهاجم گرفتم و چند قدمی به سوی آن شبح برداشتم، اما دیگر نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد.

بعد از مدتی خود را در یکی از آن چاله‌های عمیق در دو طرف جاده یافتم و چند لحظه بعد آن شبح عظیم‌الجثه بر دهانه آن حفره قرار گرفت و تقریباً دهانه حفره را پوشاند. پس عصای خود را به طرف آن دراز کردم، اما فهمیدم که آن شبح چیزی جز خس و خاشاک صحرا نیست، که باد آنها را جمع کرده است و به این صورت به طرف من به حرکت در آورده است.

لحظاتی گذشت و من احساس لرزشی در سراسر بدن خود می‌کردم و کاملاً احساس می‌کردم که در وضعیت بدی هستم. در گودالی افتاده بودم و بالای سر من انبوهی از خس و خاشاک بود؛ به هیچ وجه امیدی به رهایی از این وضع ناگوار نبود؛ از طرف ماندن در این مکان هم به خاطر وجود جانواران خطرناک و مسموم‌کننده ممکن نبود. از طرف دیگر، گویی از درون خود صدایی را می‌شنیدم که به من پند بردباری و استقامت می‌داد، به من می‌گفت که مشکل خود را به خداوند متعال واگذار کن ... پس در این راه کوشش کردم و سعی نمودم که بر اعصاب خود مسلط شوم و آرامش را به خود تلقین کنم، اما آنچه در پیرامون من قرار داشت تأثیر بیشتری بر من می‌گذاشت و فوق تصمیم من بود؛ ناگهان احساس کردم که با تمام وجود به جهتی واحد و مشخص چشم دوخته‌ام، مثل اینکه دارم با کسی که از روبرویم پیش می‌آید، سخن و نجوایی می‌کنم ... چند دقیقه‌ای نگذشته بود که احساس کردم بار دیگر آرامش سراسر وجودم را فرا می‌گیرد، پس خود را بر روی خاک انداختم و عبایم را به دور خود پیچیدم و حدود یک ساعت استراحت کردم. احساس می‌کردم در اتاق راحت خود هستم و هرگونه احساس گرسنگی و ترس و خستگی را فراموش کردم؛ هم نفسم راحت شد و هم نفسم آرام گردید؛ سپس مشکلاتم در برابر چشمانم به نمایش در‌ آمدند و درهای بسته گرفتاری‌هایم را در برابر چشم خود، بسیار روشن و به دور از هر گونه ابهام، باز می‌دیدم و در خاتمه، آن راز که سال‌ها درگیر فهمیدن آن بودم برایم آشکار شد.!

پس از استراحت کوتاهی نشستم و شروع کردم به کارهای عبادت شبانه، به تلاوت قرآن یا نماز. سپس گونه خود را بر روی خاک زمین نهادم و عبای خود را روی خود کشیده و به خوابی راحت پناه بردم. بیدار نشدم مگر با صدای قطره‌های باران که روی عبای من می‌ریخت. پس از جای خود برخاستم. در حالی که خط‌های نقره‌ای نور مهتاب از لابلای ابرها به چشمم می‌خورد. نگاهی بر توده خس و خاشاک‌های جمع شده در کنار گودال انداختم و به دقت در اطراف خود نگریستم و دریافتم که این جایی که من در آن ـ ظاهراً ـ گرفتار آمده‌ام، بهترین جایی بوده، جهت جلوگیری از این همه خطرات موجود در پیرامون خود در آن شب طوفانی که هرگز امیدی به یافتن راه مقصد نمی‌رفت.

پس شروع کردم به عقب زدن خس و خاشاک‌ها با عصای خود و سعی نمودم که از گودال خارج شوم. ناگهان صدایی مرا به خود آورد، دقت کردم، دریافتم که صدای «شیخ سهلاوی» است که در بیابان به دنبال من می‌گردد. با صدای بلند به او پاسخ دادم. او را به طرف من آمد و به من کمک کرد تا از گودال خارج شوم. سپس اظهار داشت: من می‌دانستم که تو دچار این سرنوشت می‌شوی؛ به هنگام شب و شروع طوفان کاری از دستم ساخته نبود، تا اینکه نزدیکی‌های طلوع فجر، طوفان آرام شد و الآن حدود یک ساعت است که به دنبال شما می‌گردم؛ چندین بار از این مکان رد شدم اما تصور نمی‌کردم که شما در اینجا باشید، تا اینکه بالأخره صدای شما را شنیدم ... تصور می‌کردم که دچار ناراحتی شده‌ای، اما می‌بینم که سرحال و شادابید، گویی شب خوشی را در اینجا گذرانده‌اید ... این را در حالت مسخره و شوخی به من گفت. من سکوت کردم و چیزی به او نگفتم؛ سپس مرا به مسجد برد و لباس‌های گل‌آلود مرا شست.»

برگرفته از آیت‌الحق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...

پر بازدیدترین ها

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
عناصر معنوی دین اسلام و علم روان‌شناسی در ایجاد سلامت روان

عناصر معنوی دین اسلام و علم روان‌شناسی در ایجاد سلامت روان

از مسائل مهم حوزه بهداشت روانی، سلامت روان است. اسلام و روانشناسی هدف، موضوع و راهکارهای مشترکی برای رسیدن به ‌سلامت روان یا همان فلاح و رستگاری ارائه می‌دهند. انسان موضوع مشترک دین و روانشناسی است و نقطه تلاقی راهکارهای اسلامی و روانشناسی در رسیدن به هدف مشترک این دو حائز اهمیت است. سازه‌های شفقت خود و ذهن‌آگاهی، محاسبه نفس، توبه و حضور قلب، هماهنگی هرچه تمام‌تر دین و روانشناسی را در رسیدن به‌سلامت روان و رهایی از اضطراب و دل‌مشغولی‌های حاصل از پیشرفت‌های فناوری نشان می‌دهد.
انسان از منظر کریشنا مورتی

انسان از منظر کریشنا مورتی

کریشنامورتی در جای‌جای گفته‌های خویش به موضوع دانستگی اشاره می‌کند و سرانجام پند او این است که باید از هر دانستگی رها شد تا آزاد گشت و انسان شد...
درمان دردهای اخلاقی در نهج‌البلاغه

درمان دردهای اخلاقی در نهج‌البلاغه

نهج‌البلاغه علاوه بر مباحث تاریخی، اخلاقی، کلامی، فلسفی، اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و... به طب و درمان نیز اشاره کرده است. این مقاله دربارة راهکارهایی است که حضرت علی(ع) برای درمان دردهای اخلاقی و روحی توصیه نموده‌اند. از جملة این دردها می‌توان به افسردگی، ترس، شهوت، عیب‌جویی، تکبر، حسد، خشم، غفلت‌زدگی و شتاب‌زدگی اشاره نمود...
Powered by TayaCMS