خلیل بهرامی قصرچمی[1]
صمد کلانتری[2]
الیاس قربانی[3]
چکیده
تصوف نوعی ایدئولوژی است که از نظر تا عمل و از بینش تا کنش را در برمیگیرد. تفسیر خاص زندگی و نحوه تعامل با حیات دنیوی است. این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف و شهود تحصیل میگردد. البته پراکندگی و تنوع فرقههای صوفیه و تعارض در این جریان آنقدر زیاد است که نمیتوان با یک نظر و اندیشه آنها را دستهبندی و نقد کرد. ریشههای تصوف از قرن دوم هجری شروع به رشد کرد و در میان مسلمین رایج شد. تحقیر دنیا، فرار از نعمات و تمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی از نکات بارز این دوره است. ایستادگی تصوف در برابر ائمه اطهارعلیهم السلام مخالفت با سیره و روش آنها نشانه اوج تضاد با تفکرات اسلامی در دوران آغازین رشد این جریان بوده است. خردهگیری تصوف بر ائمه علیهم السلام تا جایی پیش رفته که بر امام رضا علیه السلام تاختهاند که چرا لباس درشت بر تن نمیکنی و غذای خشن نمیخوری! امام علیه السلام فرمود: یوسف پیامبر خدا لباسهای زربافت و قباهای دیبا بر تن داشت. تصوف بدعتی بود که از بین اهل سنت آغاز شد و کمکم به شیعه هم راه یافت و نخستین صوفی کسی نبود جز ابوهاشم کوفی که امام صادق علیه السلام بهشدت با او مخالفت میفرمود. کمکم توسط مسیحیان تفکرات رهبانیت مسیحی به درون این جریان وارد شد! و برای جداسازی این جریان از اسلام ناب در شام توسط پادشاهی مسیحی اولین خانقاه بنیانگذاری شد! و این دوران آغاز صوفیگری بود که بعدها به تصوف امروزی منجر گردید.
کلمات کلیدی: تصوف، عرفان، صوفی، درویش، تأثیر.
مقدمه
تعریف مشخص از امنیت در جمهوری اسلامی ایران، از اهمیت ویژهای برخوردار است، این امر بدون در نظر گرفتن آموزههای دینی و فرهنگ بومی امکانپذیر نیست. بهبیاندیگر، باید ضمن نگرش مجدد به میراث فلسفی و عرفانی اسلامی و ...، روایت نوینی از مفهوم و عناصر امنیت، فراهم کرد. شناسایی زمینههای نظری و عملی امنیت مطلوب باید در ردیف نیازهای اولیه کشور محسوب شود. در حال حاضر که ایران اسلامی دوران بسیار حساس توسعه سیاسی و اقتصادی را سپری میکند؛ و بازتاب انقلاب اسلامی عظیم آن، چالشهای گستردهای را در عرصه اجتماعی و سیاسی جهان داشته است؛ شایسته است مفهوم امنیت و مختصات آن بر اساس فرهنگ غنی اسلامی مطالعه گردد. اصرار مقام معظم رهبری بر امنیت، فرصت مناسبی برای پرداختن به این امر حیاتی است. تبیین همهجانبه امنیت، نیازمند مطالعه و بررسی همهجانبهای است؛ یک مورد از آنها موضوع فرقهها است و از درون این فِرَق، پرداختن به فرقه تصوف دارای اهمیت است که خود شعبههای بسیاری دارد. چراکه، ریشه بسیار دیرینه در جهان اسلام بهویژه در فرهنگ این آبوخاک دارد!
معنای صوفی
- برخی میگویند صوفیان بهواسطه پاكی (صفای) دلشان و بهدلیل خلوص عملشان (آثار) ملقب به صوفی شدهاند. به قول بشر بن حارث «صوفی آن است كه دلش نسبت به خدا بیریا (باصفا) باشد»؛ اما اگر بپذیریم كه کلمه صفوی از «صفا» مشتق میشود باید صورت درست این كلمه صفوی باشد نه صوفی!
- گروه دیگری تصور میكنند صوفیان از این نظر صوفیاند كه در حضور خداوند در مرتبه (صف) اول قرار دارند و این بدان سبب است كه سیر آرمانهای ایشان و حركت قلبشان و توقف سر آنها بهسوی اوست. بههرحال چنانچه کلمه صوفی بهصف (مرتبه) راجع باشد، ناچار صورت این كلمه صَفی خواهد بود نه صوفی (قشیری، 1380: 412).
- برخی دیگر گفتهاند صفاتشان شبیه به صفات، اصحاب صفه است كه در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سر میبردند. اصحاب صفه یار و دیار را ترك میگفتند و از خاندان و دوستان دوری میگزیدند و از متاع دنیا فقط به مقدار ضرورت برمیداشتند تا بدن عریان خویش را بپوشانند و رنج گرسنگی را التیام بخشند؛ اما اگر واژه صوفی از صفه گرفتهشده باشد، باید صورت درست آن صفی باشد و نه صوفی (قشیری، 1380: 488).
- آخرین نظر دراینباره آن است كه گفتهاند صوفیان را بهدلیل عادتی كه به پوشیدن صوف (پشم) داشتهاند صوفی گفتهاند. پالایش دل، شرح صدر و استعداد ارشاد نیز است (كلابادی، 1379: 458 ـ 400).
- در هرحال اگر اشتقاق کلمه صوفی از صوف موردقبول قرار گیرد، شكل این كلمه درست است و این تعبیر از منظر فن اشتقاق صحیح خواهد بود.
عامل گرایش به تصوف
عامل گرایش به تصوف، عامل درون دینی با بهرهگیری از روششناسی ناصواب در معرفت دینی بوده است، سپس در مدت کوتاهی ارتباط صوفیان با هندوها، بوداییان و راهبان مسیحی و نیز دوری گزیدن از اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام، تصوف التقاطی را بهوجود آورد و مجموع این عوامل، صوفیه را به وضعیت و جریان اجتماعی کشاند. ازاینرو به نظر نگارندگان نارواست که صوفیه فقط با عامل درون دینی یعنی، آیات و روایات یا تنها با عوامل بروندینی، مانند اثرگذاری بوداییان و هندوها سنجیده شود.
تاریخ تصوف
حقیقت عرفان از ابتدا در اسلام و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیهم السلام بروز داشته است و برخی صحابه و تابعین، از زهاد و عباد عصر خود بودهاند. اما آنچه بهعنوان تصوف شناخته میشود؛ به معنی طریقت شناختهشده عرفانی پای بند به آدابی ویژه، در کنار فرمانهای شرع است.
تصوف از قرن دوم هجری آشکارشده است و نخستین کسی که صوفی نامیده شده عثمان بن شریک مشهور به ابوهاشم کوفی (درگذشته به سال ۱۵۰ هـ. ق) است و پیش از او نیز کسانی چون حسن بصری (درگذشته به سال ۱۱۰ هـ. ق) با توجه به تمسک به آداب طریقت در شمارِ صوفیان ذکر میشوند. آداب طریقت در ابتدای تصوف ساده و بیشتر متوجه ریاضت، عزلت و ... بوده است (عمید زنجانی، 1385: 285).
دراویش و صوفیه فرقههاى مختلفى دارند و نمىشود درباره همه آنها یكسان قضاوت كرد؛ طریقه تصوف کموبیش از قرن دوم بهشکلی مسلکی معین درآمده و تا قرن هفتم رو به تکامل بوده و قرنهای 7 و 8 اوج این مکتب است و از قرن 9 تاکنون رو به نزول و انحطاط داشته است. اگر نگوییم که تعریف تصوف غیرممکن است باید اعتراف کرد که بسیار مشکل است. در روشن شدن این مطلب کافی است که بدانیم که ابوالمنصور بغدادی حدود 1000 تعریف درباره تصوف جمعآوری کرده است و به این دلیل است که در طول زمان در تصوف دگرگونیهای بسیار زیادی حاصلشده است. به این شکل که تصوف در اسلام از زهد ابتدایی شروع و تا اوج عرفان ریده است که امروزه برخی عرفان را تکاملیافته تصوف میدانند. علاوه بر اینکه در هر دوره در تصوف فرقههای گوناگون که حتی گاه در مقابل هم بودند پیداشده است؛ تا آنجا که برخی از همین فرقهها گاه باهم متضاد نشان میدهند! این امر نشان میدهد که تصوف در واقع دارای چهارچوب منظم و تعریفشدنی نیست! و رد کردن آن بهشکل مطلق و یا قبول کردن آن بهنحو مطلق درست نیست؛ بنابراین، باید نظرها و عقاید فرقه خاصی از صوفیه را که پژوهشگر بهطور شخصی با آن مواجه هست مورد شناخت قرار دهد؛ تا بتواند بهصورت مستدل قبول یا رد کند ... (مهدیزاده، 1380: 4).
از ویژگیهای این فرقه که همه محققین به آن اعتراف کردهاند، التقاطی بودنِ این مکتب است. به این معنا که مبانی خود را از ادیان و مذاهب و اندیشههای گوناگون مانند اسلام، مسیحیت، هندو، بودا، زردشت گرفته و از مزج اینها تصوف بهوجود آمده؛ که همین التقاطی بودن باعث ایجاد تضادهایی در درون این مکتب شده است و موجب گشته که برخی دعاوی آنها با عقل یا دین و برخی با هر دو، در تضاد باشد (مکارم شیرازی، 1375: 24).
خصوصیتهای نکوهیده تصوف
برخی از خصوصیتهای نکوهیده تصوف به شرح زیر است:
- مردم را به انزوا، گوشهنشینی و ترک دنیا دعوت کرده و اینکار را بهعنوان زهد و تزکیه نفس نامگذاری کردهاند، درحالیکه «اللهتعالی» میفرماید: «وَ ابْتَغِ فِیمَا آَتَاکَ اللَهُ الدَارَ الْآَخِرَهَ وَ لَاتَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُنْیا؛ بهوسیله آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهره خود را از دنیا فراموش مکن» (قصص: ۷۷).
ابوذر این نکته مهم را به مسلمانان گوشزد میکرد که در صورت لزوم، میتوان به حداقلها کفایت کرد؛ اما دین خود را با دنیا مبادله نکرد:
«با داشتن دو قرص نان که یکی را نهار و دیگری را شام خود قرار دهم و نیز دو پارچه پشمی که یکی را لنگ خود قرار داده و دیگری را بر دوش خود گذارم، مرا با دنیا چهکار؟!» (کلینی، 1365: ج 2: 134).
و این بدان معنا نیست که او استفاده از نعمتهای الهی را حرام بهشمار میآورده است؛ چون میدانیم که ابوذر، حتی در زمان زندگی در حالت تبعید از سرمایهای، هرچند اندک برخوردار بوده است که او و خانوادهاش از آن ارتزاق میکردهاند (مجلسی، بیتا: ج 22، ص 429).
- ذکر خدا را با رقص، پایکوبی، دف زدن، فریاد و گفتن کلماتی همانند: آه آه، هوهو و غیره درآمیختهاند. درحالیکه اللهتعالی کیفیت ذکر را در ضمن آیاتی بیان فرموده است: «إِنَمَا الْمُؤْمِنُونَ الَذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ اهل ایمان کسانی هستند که هنگام ذکر خدا، دلهایشان را ترس فرامیگیرد» (انفال: 2). «ادْعُوا رَبَکُمْ تَضَرُعًا وَخُفْیهً إِنَهُ لَا یحِبُ الْمُعْتَدِینَ؛ پروردگار خود را باحالت تضرع و پنهانی به خوانید، بهراستیکه «اللهتعالی» تجاوزگران را دوست ندارد» (اعراف: 55)، (النووی، 1416 هـ/1996 م: ح 2704).
- مجلس ذکرشان پر از این کلمات نامبارک و اعمالی همانند رقص، جیغ کشیدن و کف زدن است که همه از عادات مشرکین است و خداوند میفرماید: «وَ مَا کَانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلَا مُکَاءً وَ تَصْدِیةً؛ نماز مشرکین در کنار خانه خدا چیزی نیست جز سروصدا، دادوفریاد و کف زدن» (انفال: 35).
- در هنگام ذکر خدا، از دهل، طبل و دف استفاده کرده، درحالیکه این آلات آهنگ و نوای شیطاناند. بایزید بسطامی که از بزرگان آنان است؛ در مناجات خود خطاب به اللهتعالی میگوید: «سبحانی سبحانی ما أعظم شأنی، الجنة لعبة صبیان؛ پاک و منزه و مقدسم، چه شأن و عظمت و منزلتی دارم، بهراستیکه بهشت بازیچه کودکان است» (اردبیلی، 1375: 563).
- شیخ جلالالدین رومی میگوید: «مسلم أنا ولکنی نصرانی و برهمای و زرادشتی لیس لی سوی معبود واحد… مسجد أو کنیسة أو بیت أصنام؛ من مسلمانم و همینطور مسیحی و برهمایی و زرتشتیام، جز یک معبود ندارم، مسجد یا معبد یا بتخانه فرقی ندارد» (عاملی، 1379: 32؛ زینو، بیتا: 36).
اما اگر تصوف به این معنی باشد که فردی روشهای آن حضرت را احیاء کرده و همان چیزهایی که در زمان آن حضرت بوده است را زنده نگهدارد، در درست بودن این روش شکی نیست. مثلاً مرشد و عالم دین از مردم بیعت بر عدم ترک نماز، روزه و اذکار و در کل پایبندگی به اعمال نیک و ترک معاصی بگیرد، انجام این روش صحیح است و هیچکس حق مخالفت با چنین تصوف و افراد صالح آن را ندارد و اما اگر تصوف از این حدومرز خارج شود، بدعت است و چهبسا برخیها خود را به درجه کفر و شرک میرسانند. این طریقتها از روی هوا و هوس هستند؛ و تصوفی با این معنی هرگز در اسلام وجود ندارد؛ و اگر افراد نالایقی هم، چنین روشهایی را میسازند؛ هیچ مسلمانی حق ندارد خود را موظف به اتباع و پیروی از این نوع طریقتهای خرافاتی و بدعتی کند؛ و عامة این افراد جاهل و نادان هستند (ابن الفارض، 1382: 268).
اعمال صوفیان
- سماع: سماع در لغت به معنای شنیدن و وجد و سرور و پایکوبی صوفیه است، نوعی رقص و چرخش بدن همراه باحالت خلسه برای اهداف معنوی است. هرچند تاریخچه دقیق سماع روشن نیست، اما بهنظر میرسد که سابقهای دینی، اما غیراسلامی دارد و بسیار دیرین است؛ با وجود این، سماع در قرن سوم هجری قمری بین صوفیان ایران موسوم بوده است (نوربخش، 1389: 256)؛
- چله: واژه چله گرفتهشده از عدد چهل است که به معنای چهل روزی است که دراویش به عبادت و ریاضت میپردازند. اینکار باهدف تزکیه نفس انجام میگردد،فردی که چلهنشینی میکند،در این مدت بهاصطلاح ترک حیوانی یعنی ترک فرآوردههای حیوانی میکند (نوربخش، 1389: 345)؛
- سردم: محلی بود که برای جمع کردن فقرا آراسته میکردند و به وصلههای فقر یعنی کشکول، تبرزین، اره نهنگ، نفیر و مطلق که چوب چهلگره جنگلی باشد و سنگ قناعت، سنگ تسلیمی، تسبیح هزار دانه و غیره آراسته میکردند. یک نفر مرشد خاکسار را به آن محل دعوت میکردند. بالای سردم پوستتخت مرغزار اعلا میافراشتند، درویش مینشست و در حضور او سخنوری میکردند. تاج، کشکول و وصلههای دیگریکه او داشت و به پیکر خود حمایل کرده بود، از او میگرفت و به این نحو خلق جمع میشدند و از همین طریق فقرا،خلق را بنام علی و اولاد او آشنا میکردند (انصاری، بیتا: 269)؛
- غسل اسلام: مراد از اسلام در این مورد، تسلیم امر الهی شدن است «که چون شخص تصمیم و عزم دارد خود را نسبت به شریعت مقدس تسلیم و مطیع محض کند به این نیت غسلی انجام میدهد و اشکالی ندارد» (تابنده، بیتا: ۲۱)؛
اما اگر معنی این غسل این باشد که بقیه تسلیم امر خدا نشدهاند و حالا باید با این غسل مسلمان شوند. تازه در کجای آیات و روایات چنین حکمی آمده است؟! این از غسل با این نیت اخیر انجام شود؛ بدعت است و از غسلتعمید مسیحیت اخذشده است و برای مسلمان درست نیست؛
- استعمال مواد مخدر: استعمال مواد مخدر در بین صوفیان سابقه طولانی دارد. حشیش و تریاک از عناصر جدانشدنی برنامههای خانقاهها بوده است. در بسیاری از شاخههای نعمتاللهی بهویژه صفی علی شاهی و مونس علی شاهی و همچنین فرقههایی مانند، خاکساریه استعمال مواد مخدر سابقه طولانی دارد (تابنده، بیتا: 55)؛
برای نمونه حیرت علی شاه جانشین صفی در نامهای به یکی از صوفیان از ارسال حشیش تشکر میکند. صفا علی شاه ظهیرالدوله استاد استعمال بنگ و چرس بود و دخترش ولیه، حتی در اشعارش از عشق به دودودم، دم میزند. غلام علی شاه خاکسار در بسیاری از مجالس بساط تریاکش به پا بود و عکسهای او بر سر منقل موجود است. در وقف نامه چندین خانقاه استعمال تریاک و حشیش جزو شرایط وقف است. بههرحال برای رسیدن به خلسه و درک مقام صحو نیاز به ابزارهایی بوده که برخی از آنان همین موارد است.
- شبهه افکنی دراویش در مورد موضوعهای سیاسی و حکومتی: از قویترین و اثرگذارترین راه برای فریب و جذب افراد به درویشی، شبهه افکنی است. شبهه افکنی برای افراد ناآگاه یا کماطلاع نسبت به موضوعهای سیاسی و حکومتی است (امام خمینی، 1386: ج 17: 422)؛
- شكستن حریم احكام دین: بر هیچ فرد آگاهی پوشیده نیست که اذکار دارای اثرات مادی و معنوی است. مداومت یا ختم ذکری خود دارای اثرهایی است. حال روی سخن با دراویش و مشایخ است که در برخی از موارد به افراد ذکر یا ختم خاصی میدهند و مریدان و فقرا به آن اذکار مداومت میکنند و اثراتی را میبینند و گمان میکنند که آن درویش و آن شیخ صددرصد حق است و غافل از اینکه این اثر از طرف ذکر است و سببساز خداوند است.
یا همینطور در باب ریاضتها فرد با تحمل ریاضتهایی به قدرت و توانایی میرسد و این توانایی بهدلیل قدرت پیدا کردن روح انسانی است؛ مانند مرتاضان هندی که با تحمل ریاضتها به قدرتهای میرسند قدرتهایی که از افراد معمولی خارج است، حتی در مواردی قادر هستند که برخی از بیماریها را مداوا کنند. حال ما بگوییم او چون توانست بیماری را شفا بدهد پس او حق است. هر کار شگرف که از قدرت بشر برنمیآید؛ بگوییم نشانه حق بودن است. داستانهایی که در قرآن بیانشده هرکدام دارای حکمت است و پیامی برای تمامی انسانها در تمام طول تاریخ میدهد که مراقب باشید که به دامان سامریهای زمان گرفتار نشوید (امین، بیتا: 387)؛
متصوفه بر این عقیده هستند که دین به دو قسمت شریعت و طریقت تقسیم میشود. احکام اسلام جزء شریعت است و پوسته و ظاهر دین است و اصل دین و باطن دین طریقت هست و نیز بر این عقیدهاند که به جز مشایخ متصوفه که اسلامشناسان واقعی هستند، بقیه جاهل هستند و هیچ مطلبی از دین متوجه نمیشوند. بهغیراز متصوفه کسی به مقامات عرفانی نمیرسد. خداشناسی و عرفان را مختص متصوفه میدانند. خود را متصوفه و بقیه را متشرعه مینامند. خود را عالم و متشرعه را جاهل میخوانند. سخنان آنان با دلایل عقلی و نقلی بهراحتی طرد میگردد حتی نیاز نیست که دلایلی بر رد آن بیاوریم زیرا شخصی که کمی با اسلام آشنایی داشته باشد میفهمد که در اسلام دودستگی وجود ندارد. پیامبر گرامی اسلام که بالاترین فرد بشر بود خود را عامل به قوانین اسلام میدانست او را صاحب شریعت میدانند و هیچ زمان در تاریخ بهوجود آمدن اسلام، حرفی از دوگانگی در دین نبوده است، بلکه بهنظر علمای شیعه طریقت اسلام درون شریعت است که همانا هر مسلمانی به شرع مقدس اسلام عمل کند در طریقت است. البته در سخنان برخی از علما و عرفا نیز حرفی از طریقت آمده است، اما معنای طریقت در نزد آنها یکسره متفاوت است با طریقت در نزد صوفیه؛ و همانطور که در گذشته نیز اشاره شد صوفیه از همین اشتراک لفظیها استفاده کرده و افراد کماطلاع را فریب میدهند (امین، بیتا: 356)؛
- سحر، جادو و تسخیر جن: از دیگر عوامل فریب و جذب افراد بهسوی درویشگری است. بسیاری از افرادی که جذب فرقههای درویشی میشوند به علت علاقه به موضوعهای غیبی و علوم غریبه وارد سلسلهها و فرقههای درویشی میشوند؛ زیرا از گذشته چنین مرسوم بوده که دراویش بر علوم غریبه (کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا، ریمیا) و جفر و رمل و ... مسلط بودهاند؛ و این علوم را میتوان در میان آنان پیدا کرد. بدیهی است که غالب افراد به علوم متافیزیک و غیبی علاقه و انگیزه دارند و طالب هستند در مورد این امور اطلاعات کسب کنند. بسیاری افرادی که درویش شدهاند از روی همین علاقه بوده است. حال فرد جوانی انگیزه کسب علوم غریبه را دارد کجا باید بیابد؟ آیا راهی جز خانقاه و یا کتب خطی پیش روی او است. علاقه به تسخیر جن و تسخیر روح، بختگشایی، گشایش حاجات، هفتادودو دیو و ... همگی در فکر جوان مشتاق به اینگونه موضوعها وجود دارد (امین، بیتا: 418)؛
- انجام كارهای عجیبوغریب: توسط برخی از گروههای صوفی دراویش چون خوردن شیشه و ... محصول پرورش تواناییها و مهارتهایی در خودشان است. آنها با تمرین و انجام برخی از ریاضتها به چنین مهارتهایی دست مییابند و هیچ ارتباط خاصی با گفتن ذكر كلمه هو ندارد و با اموری چون كرامات اولیای خدا و معجزه امامان و پیامبران تفاوت ماهوی دارد. شاهد بر این مطلب این است كه بسیاری از دیگر فرقههای صوفیه هستند كه این اذكار را مرتب بر زبان تكرار میکنند، اما فاقد چنین مهارتها و تواناییهایی هستند. در ضمن بسیاری از اینكارها برخلاف عقل، شریعت و دین و خداوند از انجام آنها نهی فرموده است چراکه مسیر زندگی را بهجای حركت بهسوی تعالی در جهت انحطاط سوق میدهد و بهنوعی سرگرمی باطلی گرفتار میکند (بیدآبادی، بیتا: 365)؛
- شرب خمر: كه از حرامهای متقن الهی به نص قرآن و تواتر روایات و سنت مسلمین است برای كسی كه به مقام وصول رسیده جایز میدانند. نهایت اینكه این عقاید خرافی منافات با اصول، عقاید و آموزههای اسلامی دارند كه قوانین زندگی بشری را برای سعادت دنیا و آخرت انسان بیان کردهاند (بیدآبادی، بیتا: 326)؛
- اباحهگری: مشکل دیگر بسیاری از فرقههای صوفیه، موضوع تساهل، تسامح و اباحهگری است. سماع، آواز، غنا، آسیبهای اخلاقی، انحرافات جنسی و فاصله گرفتن از شریعت زاییده این انحراف بنیادین است و برخی گروندگان به تصوف نیز بههمین جهت خود را آلوده میکنند. نیروهای امنیتی کشور در سالهای پس از انقلاب اسلامی، فرقههای صوفیهی پارهای از نقاط کشور را افشا کردند که به انحرافات اخلاقی مبتلا بودند (حلبى، بیتا: 459)؛
- پشمینهپوشی: انحراف دیگر پارهای از صوفیان، پشمینهپوشی آنها است که در اواخر قرن دوم هجری میان مسلمانان رواج یافت و بههمین دلیل، نام صوفی بر آنان نهاده شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سفارشهای خود به ابوذر غفاری فرمود: در آخرالزمان، جماعتی خواهند بود که در تابستان و زمستان پشم پوشند و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن، فضل و زیادتی بر دیگران است. فرشتگان آسمان و زمین، این گروه را لعنت میکنند. هرچند پشمینه نپوشند ـ ماهیت انحرافی دارند و میتوان حدیث بالا را مشمول حال آنان دانست (مجلسی، بیتا: ص 77)؛
- کشف و شهودهای شیطانی: انحراف و بدعتهای صوفیان را میتوان زاییده مکاشفات شیطانی هم دانست. برخی مدعیان تصوف بر اثر ریاضتهای نامشروع با شیطان در تماس بوده، خود و جامعه اسلامی را گرفتار شهودات و بلکه شهوات ناصواب میکنند. البته کشف و شهود بر دو نوع است: گاهی همانند رؤیای صادقه، الهی و سبحانی و گاه بر اثر پارهای از عوامل، کاذب و شیطانی است. بههمین دلیل نمیتوان بر مکاشفات منقول از صوفیان اعتماد کرد (مجلسی، بیتا: 387)؛
- التقاطی بودن: بدین معنا كه مبانی خود را از ادیان و مذاهب و اندیشههای گوناگون، مانند اسلام، مسیحیت، هندو، بودا، زردشت گرفته و از مزج اینها تصوف ایجادشده كه همین التقاطی بودن باعث ایجاد تضادهای در درون این مكتب شده و اینکه برخی دعاوی آنها با عقل و دین و برخی با هر دو در تضاد باشد (مكارم شیرازی، بیتا: 24)؛
- بریدن از خلق خدا: گریز از مسئولیتهاى اجتماعى، فاصله گرفتن از قدرت سیاسى جامعه، فرورفتن در خود با غفلت از اطراف و بهاصطلاح رهبانیت، چیزى است كه با طبیعت اسلام سازگار نبوده و نیست. هرچقدر بتوان از عرفان دفاع كرد، از مشى صوفیانه - كه مهمترین ركن آن در عرصه زهد بهشکل یك شغل است - نمىتوان دفاع كرد. بنابراین اگرچه ممکن است برخی گفتههای آنها هم خوب و درست باشد، اما غالب مطالب آنها مخالف باعقل؛ دین و شریعت است.(نائب الصدر، بیتا: 381)؛
- فرار از دفاع و جهاد: اهل تصوف با چنگ زدن به این [حدیث نبوی]، رجعنا من الجهاد الأصغر الی الجهاد الأكبر از جهاد و مقابله با كفار در عمل دست كشیده و هرگز نقل نشده [مگر شَذَرات و نَدَراتی] كه اهل تصوف در جهاد برضد كفار و مشركین شركت كرده باشند.
شیخ محمد بن جمیل زینو، استاد و مدرس دارالحدیث مكه مكرمه نویسنده کتاب تصوف در ترازوی قرآن و سنت بااینکه خود از متعصبین عامه، در آن خطه است؛ بهنظر میرسد در ذیل شواهد بیربطی در این مورد، نیاورده باشد:
- ابنعربی میگوید: «ان الله أذا سلط ظالما علی قوم فلن یجب ان یقاوموه لانه عقاب لهم من الله؛ «وقتی خداوند ظالمی را بر قومی مسلط كرد، مقاومت در برابر او بر ملت واجب نیست چون آن حاكم ظالم، عذابی از جانب پروردگار بر آن قوم است»؛
- شیخ شعرانی میگوید: «لقد أخذ علینا العهد بأن نأمر أخواننا ان یدوروا مع الزمان و اهله كیفما دار و لایزدرون قط من رفعه الله علیهم؛ از ما عهد و پیمان گرفتهشده كه به برادران خود اعلام كنیم با زمانه و اهل آن بچرخند هر جور كه چرخید و هرگز درصدد برداشتن آنچه خدا بر آنان گذاشته (مسلط كرده) نباشند»؛
- غزالی در كتاب «المنقذ من الضلال» میگوید: من به هنگام جنگ صلیبی برضد مسلمین به غارهای سوریه و صخره بیتالمقدس میرفتم و در خلوت خود مشغول عبادت میشدم و به مدت بیشتر از دو سال در غار را بر خود بستم. در نتیجه حمله مسیحیها به مسلمین، بیتالمقدس بهدست كفار افتاده و غزالی دوازده سال پس از آن نیز زندگی كرد و هرگز كسی را به جهاد با آنان تشویق نكرد.
صاحب كتاب «تاریخ العرب الحدیث و المعاصر» شواهدی دال بر جاسوسی كردن رجال تصوف به نفع استعمار برضد مسلمین میآورد و همچنین محمد فهر شقفه السوری در كتاب «فی التصوف» میگوید: ازجمله واجبات بر دوش ما و خدمات به تاریخ و واقعیت این است كه نگذاریم این موضوع پوشیده بماند كه حكومت فرانسه هنگام تسلط بر سوریه، از طریقتها و فرقههای تصوف موجود در آن كشور بهنام «تیجانیه» را پشتیبانی و حمایت كرده و عدهای از رهبران و شیوخ این طریقت را اجیر خود ساخته و با حمایت بسیار زیاد مالی سعی در بهوجود آمدن فرقهای طرفدار فرانسه بهنام مسلمین و در میان آنان را داشت، اما برادران مجاهد مغرب عربی، مردم مخلص را بیدار كرده و خطر فرقه تیجانیه را در میان آنان تفهیم كردند (زینو، بیتا: 40 تا 43).
فرقهسازی غرب
نگاهی به تاریخ تصوف نشان میدهد که بیشتر فرقههای صوفیه در طول تاریخ توسط حکومتهای مخالف اسلام حمایت میشدند، ارتباط نزدیک سران صوفیه با حکومتهای وقت همچون بنیامیه و بنیعباس بر کسی پوشیده نیست، اما در دوران بعد نیز صوفیان از سوی حکومتهای جور حمایت زیادی شدند و حتی به گفته خود صوفیها اولین خانقاه بهدست امیری مسیحی در رمله شام ساخته شد؛ اما عجیبتر از همه، سالهای بین ۱۲۰۰ تا ۱۳۳۰ هجری قمری است. دورانی که انگلستان کمپانی هند شرقی را در هندوستان فعال کرد و به مرزهای ایران و سایر کشورها نزدیک شد و با کشورهای اسلامی رابطه برقرار کرد. بیشتر فرقههای موجود بین سالهای 1200 تا 1330 هـ. ق پایهگذاری و یا احیا شدهاند. پایهگذاری فرقههایی همچون بابیت (1260 هـ. ق)؛ بهاییت (1267 هـ. ق)؛ و فرقههای مختلف صوفیه نظیر نعمتاللهی صفی علیشاهی (1288 هـ. ق)؛ نعمتاللهی گنابادی (1294 هـ. ق)؛ نعمتاللهی کوثر علیشاهی (1234 هـ. ق)؛ نعمتاللهی منورعلیشاهی (1278 هـ. ق)؛ و اویسیه (1305 هـ. ق)؛ در این دوران پایهگذاری و فرقههای خاکساریه و ذهبیه دوباره احیا گشته و فعالیت خود را گسترش دادند (طهرانی، 1382: 265).
البته نباید از کمکهای خوب سران صوفیه به حکومتهای وقت نیز صرفنظر کرد. بههرحال امروز نیز حمایتهای جدی غرب از تصوف و فرقههای دیگر نشانگر نیاز غرب به این فرقهها است. مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام اینگونه بیان میکند:
«گسترش همهجانبه خانقاههای دراویش، تکثیر و انتشار رسالهها و کتابهایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها و گوشهگیری سوق میدهد؛ مانند مثنوی مولوی و احیاءالعلوم غزالی» (همفر، 1387: 65)
حمایت غرب از تصوف
از هدفهای دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که بهعنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال بهشمار میرود. ایران از کانونهای مهم صوفیه در جهان اسلام است. بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است، پلورالیسم و میانهروی تصوف چهبسا نقش تعیینکنندهای در دوره گذار جهان اسلام داشته است. بنیاد نیکسون از نهادهای عمده تصمیمگیری سیاستهای دولت آمریکا است که توسط ریچارد نیکسون (رئیسجمهور اسبق آمریکا) بنیان گردید و از بزرگان این بنیاد هنری کسینجر (وزیر خارجه اسبق آمریکا) است (شوارتز، 1384: 356).
میتوان گفت از سال 1945 تا حال هیچ سیاستمدار برجسته آمریکایی وجود نداشته که مدتی در این بنیادها فعالیت نکرده باشد. حیطه عمل و نفوذ آنها از دانشگاهها گرفته تا مراکز سیاسی فرهنگی اقتصادی علمی و پژوهشی و از داخل تا خارج از این کشور را در برگرفته است، فعالیتهای خود را حول محور اسلام زدایی، در دهها کشور مسلمان و بهویژه مهمترین قطب سیاسی جهان اسلام یعنی «جمهوری اسلامی» و راههای مقابله با نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران از طریق ارتباط با عناصر گروهها و فرقههای معاند منحرف و بریده از ملت در داخل و خارج از کشور و نیز هدایت سیاسی مادی و پشتیبانی از آنان، چهرهسازی، ایجاد تفرقه و برپایی تشنج، متمرکز کردهاند (شوارتز، 1384: 372).
کیوان قزوینی مینویسد: «اولین فردیکه زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنجها به خود داد تا صوفی به راه افتاد. همانا ابوهاشم انسانی است که بهراستی، عقیده فاسدی دارد و از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد و آن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرارداد» (قزوینی، 1382: 258).
حمایت حکومتهای مخالف اسلام از تصوف
- خلفا بنىامیه و بنىعباس میل داشتند مردانى را بهنام زهد و عبادت و غیبگویى بتراشند تا بتوانند با ائمه معصومین علیهم السلاممعارضه كنند و علم و زهد و كمالات اهلبیت را در نظر مردم كوچك كنند، نیافتند كسى را كه اقدام به این كار كند مگر همین فرقه؛
- آنكه این مسلك آسان است، راه دانش مشکل است؛ زیرا هر عوامى مىتواند 40 روزى گوشه تاریكى چله بنشیند و بسا شیاطین جن خود را به او نشان بدهند، پس بیرون بیاید و سردسته بشود بدون آنكه 50 سال درس بخواند؛
- آنكه مىتواند با این مذهب خود را به مال و مقام برساند و همهچیز را براى خود مباح بداند.(جزایرى، 1379: 124).
پس از سقیفة بنی ساعده و غصب خلافت از امیرمؤمنان هرچند توانستند خلافت را غصب کنند، اما چهره معنوی اهلبیت علیهم السلام همچنان پرتوافشانی میکرد و این نورانیت و معنویت بنیامیه را که سهمی از معرفت نداشتند میآزرد. ازاینرو سران بنیامیه به فکر ساختن آلترناتیوهایی بودند که بتوانند جای اهلبیت علیهم السلام را در ارشاد الهی و معنوی مردم بگیرند. پس با ساخت جریان زهد و گوشهنشینی و طرح سنیان تندروی چون حسن بصری سعی کردند این طرح شوم را سازماندهی کنند. این جریان ادامه پیدا کرد تا اینکه در قرن دوم ابوهاشم کوفی بهطور رسمی بنیان تصوف را بنا نهاد. این جریان با طرح موضوع شیخیت و رهبری معنوی در مقابل اهلبیت علیهم السلام قد علم کردند و انحراف بر انحراف بهمرورزمان افزوده شد تا اینکه سنی مسلکانی چون منصور حلاج، کوس انالحق بزدند و دعوی هدایت کردند. نگاهی به تاریخ تصوف نشان میدهد تا اوایل عهد صفویه صوفی شیعه کمتر به چشم میخورد. اشخاص سنی نظیر جنید بغدادی، احمد غزالی، ابوحلمان دمشقی، گرگانی، شبلی، حلاج، ابوسعید ابوالخیر و غیره تا آن زمان راهبری صوفیه را عهدهدار شدند (جزایرى، 1379: 229).
خواجه عبدالله انصاری میگوید از میان ۲۰۰۰ صوفی که دیدهام ۲ تن از آنها شیعه بودهاند (انصاری، 1375: 220-219).
تا اینکه در آغاز عهد صفویه، صوفیان برای نفوذ در مردمِ اهلبیت دوستِ ایران، ناگزیر به ساخت تصوف شیعی شدند و پیوند بین صوفیه و شیعه آغاز شد. هرچند به دلیل ادعاهای اقطاب صوفیه شاهان صفوی با آنها درگیر شدند و تصوف از حکومت جدا شد. بعدها صوفیان شیعه برای اینکه بتوانند اشکالات مخالفین را جواب دهند دست به ساخت تاریخچههای جعلی زدند. این جریان تا اکنون ادامه دارد و ریشههای تسنن بهراحتی در عقاید صوفی شیعه یافت میشود. در این میان ادعاهای اقطاب بهجایی میرسد که دست به تشریع میزنند و غسلها و عشریهها میسازند، تا جاییکه خود را شریک باریتعالی قرار میدهند، بدینسان که مرید باید در وقت تشرف سجده کند؛ آنهم ۲ بار که این درباره امامان معصوم علیهم السلام نیز اشکال دارد. حتی کار بهجایی میرسد که باید صورت قطب بهجای خداوند در عبادت مدنظر مرید قرار گیرد (انصاری، 1375: 315).
دیدگاههای برخی از مراجع تقلید در مورد صوفیه
- آیتالله خامنهای: شرکت کردن در مجالس صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها جایز نیست و افرادیکه اوامر و نواهی قرآنکریم را قبول داشته و به امامت ائمه معتقدند بهتر است که اسم جداگانه را که لازم نیست بلکه مضر است، کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلک باشند (فرمنش، 1388: 263)؛
- آیتالله گلپایگانی: مجالست با فرقههای ضاله حرام است و شرکت در مجالس آنها حرام است توضیح اینکه مجالست در مجالس آنها اگرچه تحت عناوین اسلامی، مثل قرائت قرآن و ختم انعام و غیره باشد حرام است و هر چیزی که تقویت آنها بهحساب آید حرام است (فرمنش، 1388: 362)؛
- آیتالله مکارم شیرازی: تمامی فرقههای صوفیه دارای انحرافاتی هستند و شرکت در فعالیتهای آنان و کمک به اهدافشان جایز نیست. خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی بسیاری از مراکز آنان تعطیل شد. کارگزاران محترم هم نباید اجازه بنیان یا تعمیر خانقاه تحت هر اسم و عنوانی به آنها بدهند (فرمنش، 1388: 408)؛
- آیتالله سیستانی: اجتناب از حضور در مجامع آنان و دور کردن مردم از آنها لازم است.
- آیتالله فاضل لنکرانی: معبد مسلمان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر بر این باشد که گمان کند آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد صحیح نیست، بلکه اگر به این عنوان بروند که آنجا بهطور شرعی پایگاه ذکر و مدح و منقبت است حرام است. پس بر عموم مسلمانان است که برای امور عبادی، مذهبی و اعیاد موالید ائمه در مساجد اجتماع کنند که «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله» و شما هم در مقابله با این حرکت طبق شرایط و مراحل امربهمعروف و نهی از منکر عمل کنید (امینی، 1389: 325)؛
- آیتالله بهجت: هر عنوانی که سبب تشکیل حزب و گروهی شود که مولد فرقهای از 72 فرقه شود باطل است و پایهگذاری و ترویج اماکن و مجالس فرقههای صوفیه صددرصد جایز نیست و نهی از منکر و جلوگیری آنها با احراز شرایط امربهمعروف و بر همگان واجب است (امینی، 1389: 426).
نتیجهگیری
با توجه به اصل موضوع اثر فرقه تصوف در امنیت جمهوری اسلامی ایران بهعنوان پرسش مطرحشده و با پافشاری بر فرضیات مطرحشده، حول این محور و تاریخ تصوف نشان میدهد که:
- بیشتر فرقههای صوفیه در طول تاریخ توسط حکومتهای مخالف اسلام حمایت میشدند و بهویژه حمایت جدی غرب از تصوف و فرقههای دیگر نشانگر نیاز غرب به این فرقهها است. تا آنجا که به گفته خود صوفیها اولین خانقاه برای آنان، توسط امیری مسیحی در رمله شام ساختهشده است. این پیوست تاریخی آنان با دشمنان با اهالی اسلام اهلالبیت علیهم السلام جای بسی اندیشه همهجانبه برای پژوهشگر دارد؛
- و واضح است که اصول و قواعد تصوف با تشیع غالباً در تضاد آشكار است. ازاینرو، باید خاطرنشان شد که حقیقت عرفان از ابتدا در اسلام و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیهم السلام بروز داشته است و برخی صحابه و تابعین، از زهاد و عباد عصر خود، بودهاند؛ اما آنچه بهعنوان تصوف شناخته میشود به معنی طریقت شناختهشده عرفانی خاص، پای بند به آدابی ویژه، در کنار فرمانها شرع است!
- صوفی و صوفیگری همواره در سالهای اخیر از شاخههای مهم جریانهای شبه عرفانی مطرح بوده است. ارتباط نزدیک سران صوفیه با حکومتهای طاغوتی مستبد و یا وابسته و حمایت حکومتهای جور از آنان، بر کسی پوشیده نیست؛
- تصوف از قرن دوم قمری هویدا شد و نخستین کسی که صوفی نامیده شد، عثمان بن شریک، مشهور به ابوهاشم کوفی (درگذشته ۱۵۰ هـ. ق) است و پیش از او نیز کسانی چون حسن بصری (درگذشته ۱۱۰ هـ. ق) با توجه به تمسک به آداب طریقت در شمار صوفیان ذکر میشود. آداب طریقت در ابتدای تصوف ساده و بیشتر متوجه ریاضت، عزلت و ... بوده است. خلسه، شطح، کرامات، کشف و شهود، طامات، واردات، صحو و سکر، غیبت و حضور، فنا و بقا، قبض و بس، وقت و ...، ازجمله اصطلاحات اعتباری صوفیه است؛
- رموز نزد صوفیه شامل کلمه یا ترکیب، تعبیر، حرف، عدد و نشانه است که از معنی ظاهری خود خارجشده و حسب قرینه ادبی به معنی کنایی و مجازی بهکار میرود و در ادبیات صوفیانه بسیار است از قبیل رخ، زلف، خط، خال، چشم، لب، ابرو، شراب، ساقی، خرابات، بت، پیر مغان، رند، سیمرغ، شمع، می، جام جم، سبو، معشوق، نای و ... است؛
- پیروان این مکتب معتقدند که راه بهسوی کمال انسانی و دستیابی بر حقایق معارف منحصر در این است که آدمی به طریقت روی آورد و طریقت (در مقابل شریعت) عبارت است از نوعی ریاضت کشیدن در تحمل شریعت که اگر کسی از این راه سیر کند، بهحقیقت دست مییابد و بزرگان این مکتب چه شیعیان و چه سنیان سند طریقت را منسوب کردهاند به علی بن ابیطالب علیه السلام؛
- نباید فراموش کرد که سالها است متصوفه، با خرقههای صوفیانه به قلندری پرداخته و در لباسی از فرهنگ، وقت و توان جوانان این مملکت را که سرمایههای انسانی این مرزوبوم هستند، نابخردانه به تاراج میبرند و آنان را در گردابِ حیرتی عمیق فروکرده؛ و با اینکار، سالها بر کرسی ریاست و مرشدی خویش نشسته و بر اهداف نامیمون خویش دست مییازند و بهعلت نفوذ، کسی نیست که بر آنها اشراف و نظارت درست کند!
چه بسیاری از آنان که باوجود پروندههای بسیاری که از اغفال دختران و زنان و ایجاد روابط نامشروع و اختلاسهای کلان مالی در دادگاههای مختلف کشور دارند؛ همچنان بهتدریس و تشویق جوانان پرداخته! و سوابق سالهای زندان خویش را به موضوعهای سیاسی نسبت میدهند! و خود را جزو آزادی خواهان قرار میدهند! و از این راه خود را به شخصیتهای بزرگ اجتماعی تبدیل میکنند! تا اذهان جوانان پرشور و شوق این مملکت را شستشو دهند! و به اهداف خود که همان تبلیغ بندهپروری و نفی آزادی بشر است دست یابند! در این میان بسیاری از جوانان بهدلیل وجود مشکلات مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موجود در کشور به این گروهها گراییده و عمر و وقت خویش و گاهی جان خویش را از دست میدهند!
بهعنوان نمونه: در شروع تظاهرات مردم قبل از انقلاب در شهر گناباد، بعد از تظاهرات مردم علیه رژیم وقت، دراویش گنابادی (به تبعیت از قطب وقتشان حسین تابنده) میآمدند و بر حمایت رژیم طاغوت پهلوی شعار میدادند! و تظاهرات ساختگی در حمایت شاه به راه میانداختند! و شعار جاوید شاه سر میدادند! تا مدتها بعد از پیروزی انقلاب، قطب وقتشان، حسین تابنده مخفیشده بود! تا اینکه به وساطت برادرش نورعلی تابنده که از نزدیکان مهندس مهدی بازرگان بود؛ حمایت شد و از اختفاء نجات یافت و شدیدتر از اینها حمایت از فتنه سال 1388 هـ. ق است که شرارههای آن هنوز قلب ولایتمداران از این امت مرحومه را میگدازد! و جای و وقتِ بررسی کلان میطلبد؛
سکوت در برابر چنین گروهها و فرقههایی نهتنها موجب بهوجود آمدن دین زدگی و عرفان زدایی در نسل جوان این مرزوبوم شده، بلکه موجب از بین رفتن سرمایههایی میشود که شاید دیگر جبران نشود. نسل جوان هر کشوری سرمایههای انسانی است که باید بر روی آنها سرمایهگذاری کرد تا برای آینده کشور مفید باشند و در صورت فراموشی این نسل، چیزی جز نابودی برای کشور نخواهند ماند؛
- بر هیچ فرد آگاهی پوشیده نیست که مداومت یا ختم ذکری خود دارای اثرهایی است؛ و سببساز خداوند است؛ مانند داستان سامری و گوسالهاش که در قرآنکریم نیز آمده است؛ و سامری با ریاضت و تمرین، گوساله را وادار به اعمالی کرده بود که غافلانِ از بنیاسراییل، از پرستش خداوند روی به پرستش گوساله آورده بودند!
نكته بیانکردنی اینکه انجام برخی کارهای بهظاهر عجیب بهدست گروههای اشارهشده، محصول پرورش تواناییها و مهارتهایی در خودشان است. آنها با تمرین و انجام برخی از ریاضتها به چنین مهارتهایی دست مییابند و هیچ ارتباط خاصی با گفتن ذکر کلمه «هو» ندارد و با اموری چون کرامات اولیای خدا و معجزه امامان و پیامبران علیهم السلام، تفاوت ماهوی دارد. شاهد مطلب این است که بسیاری از دیگر فرقههای صوفیه هستند که این اذکار را مرتب بر زبان تکرار میکنند، اما فاقد چنین مهارتها و تواناییهایی هستند؛
- در طول تاریخ شکلگیری فرقههای متصوفه در اسلام، دچار بدعتهای مختلف بودهاند؛ و کیلومترها فاصله از اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله گرفتهاند. دین مانند قلعه است و دیوارهای محافظ این قلعه، فقه و فقاهت است. حال قلعهای را فرض کنید که دیوار محافظ نداشته باشد. دیگر این قلعه امن نیست و احتمال هرگونه حمله و گزند را دارد. دین در نزد متصوفه همین قلعه بدون دیوار است که هر چیزی میتواند وارد آن شود؛ و حتی بسیاری از مسلمات آن حذف شود و هنگامیکه شما به این دین نگاه کنید که در نظر صوفیها وجود دارد؛ حتی بهشکل ظاهری و بدون تحقیق ؛ متوجه خواهید شد که نمیتوان نام آن را اسلام دانست و پیروان آن را مسلمان. بنا به قول ماسینیون:
«انحراف متصوفه حتی به درجهای میرسد که حتی مشایخ و بزرگانشان اقرار میکنند که ما مسلمان نیستم و اسلام برای مردمان معمولی است؛ و تصوف قبل از اسلام نیز بوده است و ... . با این توصیفات در مورد تصوف دیگر نمیتوان به آنان ایراد گرفت زیرا دیگر آنها در دایره اسلام نبوده و مسلمان نیستند» (ماسینیون، 1387: 168).
- میتوان گفت که موضوع ولایت در تاریخ تشیع و تصوف، درواقع هم نقش «ما به الامتیاز» را ایفا کرده است و هم «ما به الاشتراک» را. عنصر دیگری که پیوندی وثیق با عنصر نخست دارد، سُنی بودن جریان تصوف است و در ردیههایی که از سوی عالمان شیعه نگاشته شده بر این نکته اصرار شده است. هرچند در آغاز اثر این عامل بر جدا ماندن تشیع و تصوف به میزان عامل نخست نبوده، اما این عامل، در قرنهای پس از دوران ائمه که تشیع در برابر تسنن، خود را بر پایه تعالیم ائمه از هویتی متشخص برخوردار یافت؛ به عامل تعیینکننده و مهمی بدل شد. انتساب جریان تصوف به تسنن کافی بود تا تشیع به آن خوشبینانه ننگرد.
فهرست منابع
- قرآن کریم.
- ابن الفارض (1382) قصیده تائیه، قم: نشر سرو.
- اردبیلی، احمد (1375) حدیقه الشیعه، تهران: نشر سرند.
- امام خمینی، موسوی، سید روحالله (1368 ش) باده عشق، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
- امام خمینی، موسوی، سید روحالله (1386 ش) صحیفه امام، ج 18، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم.
- امام خمینی، موسوی، سید روحالله (۱۳۵۹ ش) مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ترجمه احمد فهری، تهران: پیام آزادی.
- امین، بانو (بیتا) سیر و سلوک، تهران: گلشن.
- امینی، مسعود (1389) هجوم تصوف، تهران: سپید.
- انصاری، عبدالله (1375) مریدان تصوف، تهران: دانشگستر.
- انصاری، عبدالله (بیتا) مناجاتنامه، تهران: بید.
- بیدآبادی، محمد (بیتا) سیر و سلوک، تهران: گام.
- تابنده، سلطان حسین (بیتا) رساله رفع شبهات، تابان.
- توحیدی پور، رضا (1385) مقدمه نفحات الانس، تهران: سرو.
- جزایرى، نعمتالله (1379) انوار نعمانیه، تهران: روز.
- حداد عادل، غلامعلی (بیتا) سلوک، تهران: دانشگاه تهران.
- حر عاملی (1379) الاثنی عشریه، تهران: داور.
- حقیقت، عبدالرفیع (1370) تاریخ عرفان و عارفان ایرانی، تهران: موسسه حکمت نوین اسلامی.
- حلبى، علیاصغر (بیتا) مبانى عرفان و احوال عارفان، تهران: اساطیر.
- الحلو، سلیم (1893 م.) الموسیقی الشرقیة، لبنان، بیروت: دار المکتبة الحیاة.
- سجادی، سید ضیاءالدین (1374) مقدمهای بر مبانی تصوف و عرفان، قم: رها.
- زینو، شیخ محمد بن جمیل «استاد و مدرس دارالحدیث مكه مكرمه» (بیتا) چکیدهای از كتاب تصوف در ترازوی قرآن و سنت، نسخه pdf اینترنتی، بیجا.
- شوارتز، استفان (1384) پلورالیسم، مترجم: عماد خانزاده، تهران: بابک.
- شیروانی، حاج زینالعابدین (1365) بستان السیاحه، تهران: صابر.
- طهرانی، بینا (1382) فقر و درویش، تهران: نشر دانش.
- عابدی، محمدعلی (1386) یک حرف صوفیانه، تهران: ثانیه.
- عمید زنجانی، عباسعلی (1385) تاریخ تصوف، تهران: داور.
- غزالی، محمد (بیتا) احیاء علومالدین، جلد 4، آوازه.
- فرمنش، رحیم (1388) احوال صوفیانه، تهران: سفر.
- قزوینی، کیوان (1382) عالم تصوف، تهران: نمایه.
- قشیری، ابوالقاسم (1380) رساله قشیریه، شیخ، قم: حکمت.
- كاشانی، عبدالرزاق (1370) اصطلاحات الصوفیه، تهران: ماندگار.
- كلابادی، محمد (1379) التعرف لمذهب اهل التصوف، مترجم: مهدی علیدادی، تهران: ققنوس.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1365 ش) کافی، ج 2، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
- ماسینیون، لویی (1387) زندگانی حسین منصور حلاج، مترجم: دکتر روان فرهادی، تهران.
- مجلسی، محمدباقر (بیتا) بحار الأنوار، ج 22، بیروت: مؤسسه الوفاء.
- مجلسی، محمدباقر (بیتا) صوفیان معاصر، تهران: گام.
- مکارم شیرازی (1375) جلوه حق، قم: مهر.
- مهدی زاده، محمد (1380) تاریخ تصوف، تهران: سامع.
- نائب الصدر (بیتا) طرائق الحقایق، مترجم: محجوب، ج 2.
- نوربخش، جواد (1389) زندگی و آثار شاه نعمتالله ولی، تهران: خوشه.
- النووی، یحیی بن شرف أبوزكریا (1416 هـ/1996 م) شرح النووی على مسلم، ستةأجزاء، القاهرة: دارالسلام.
- همفر (1387) خاطرات مستر همفر، مترجم: علی هاکوند، تهران: بارز.
In the Name of God
The Effect of Sufi Sects
in the Security of the Islamic Republic of Iran
Khalil Bahrami Ghasrechami
Assistant Professor of Islamic Sufism, Islamic Azad University, Dehaghan Branch, Isfahan, Iran
dr.bahrami36@gmail.com
Samad Kalantari
Assistant professor of sociology of development of Islamic Azad University, Shahreza Branch, Isfahan, Iran kalantari.samad@gmail.com
Elyas ghorbani
Graduate student of Political Science, Islamic Azad University, Shahreza Branch, Isfahan, Iran
e.ghorbani111@gmail.com
Abstract
Sufism is an ideology which will take up the practice of insight to action. Specific interpretation of life and how to deal with mundane life. This interpretation Sofia claims by witness’s discovery schooling. The distribution and diversity of sects Vtarz Sofia and conflict in the process so much that you can not categorize them with a view and a thought and criticized. The roots of Sufism began to grow in the second century of the common Muslims Shd.thqyr world and all matters related to the material life and worldly escape Ttnmat and austerity and torture of points is typical of this period. Sufism stand against Imams PBUH and opposition to the manner and method of the height of the conflict with Islamic thought early sign of this was going on. Criticism of Sufism in Islam as far as the Imam Reza attacked because clothes do not wear coarse and rough food Nmykhvry.amam said the Prophet Joseph must Qbahay clothes and was wearing brocade. The findings suggest that, Sufi heresy that began between Sunni and Shiite began to spread, and the first was none other than Abu Hashim Sufi Imam Sadiq Kofi strongly oppose opened up for him. Christian monasticism began by Christian ideas into the process and to isolate the stream of Islam arrived in the evening by a Christian king founded the first monastery started Shd.vayn period of Sufism, which later led to the current mysticism.
Keywords:
Sufism, Mysticism, Sufi, Dervish, Effect.
پینوشتها
[1]. استادیار عرفان اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان dr.bahrami36@gmail.com
[2]. استادیار جامعه شناسی توسعه دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا kalantari.samad@gmail.com
[3]. دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا e.ghorbani111@gmail.com