سنت حسنة «اعتكاف» از منظر قرآن و روایات

سنت حسنة «اعتكاف» از منظر قرآن و روایات

ساجده عبدالخانی[1]

چکیده

انسان به طور فطري در پي دستيابي به كمال و پرورش ابعاد وجودي خويش است و خلوت‌گزيني در منزل دوست، گامي مهم برای رسيدن به اين مقصد بزرگ انساني است. دين اسلام، فكر جدايي از زندگي دنيا، گوشه‌نشيني و كناره گيري از مردم و رهبانيت را باطل و ناپسند اعلام كرده است؛ اما اعتكاف را فرصتي براي بازگشت به خويش و خداي خويش قرار داده تا كساني كه از هياهو و جنجال‌هاي زندگي مادي خسته مي‌شوند، بتوانند چند‌صباحي با خداي خود خلوت كنند و به لطف ارتباط جان و روح خود با خالق هستي، با ايمان و اعتقادي راسخ به سوي سعادت دنيا و آخرت گام بردارند. اعتكاف فرصتي براي پاك‌نمودن زنگارهاي دل و كسب زاد و توشة سفر آخرت و در حقيقت، ورود به عرصة جهاد اكبر و مبارزه با نفس است. مقالة حاضر دربارة جایگاه و شرایط و احکام اعتكاف از منظر قرآن و سنت سخن گفته است.

واژگان کلیدی: اعتکاف، اسلام، قرآن، سنت، احکام.

مقدمه

بر اساس آيات نوراني قرآن، نيازمندي‌هاي بعد جسماني، براي خود انسان مشخص و معلوم، امّا بعد روحاني انسان، پيچيده و نامعلوم است كه خداوند به خودش نسبت داده: و نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی (حجر: 29) خداوند متعال، عبادات را براي رشد و تعالي و تامين نيازهاي معنوي انسان به صورت واجب و مستحب تشريع نموده است؛ لذا تنوع عبادت‌ها در اسلام، دقيقاً به‌دليل نيازهاي گوناگون انسان است تا هر عبادتي، بخشي از نيازهاي روح انسان را برآورده كند.

انسان در گريز از تعلقات مادي و دلبستگي دنيوي، گاهي ناگزير از پناه‌بردن به گوشة خلوت است تا به دور از همة تعلقات مادي، با خداي خود نجوا كند و كدورت و زنگار را از چهرة جان بزدايد و در كسب زاد و توشة سفر آخرت انديشه كند و اعتكاف چنين فرصت و مجالي براي انسانپيش مي‌آورد.

اعتكاف فصلي است براي بارش باران رحمت الهي و شست‌وشوي آلودگي‌هاي گناه و تطهير صحيفة ايمان و نوراني‌ساختن دل و صفا‌بخشيدن به روح و مجالي براي راه‌يافتن به بارگاه جلال رباني و بالاخره، اعتكاف برجسته‌ترين مظهر بندگي در پيشگاه الهي است. سنت حسنة اعتكاف با آن جايگاه ويژه و بركات بسیارش، در طول قرون و اعصار گذشته در ميان مسلمين آن‌چنان‌كه بايد، جايگاه خود را نيافته و غبار مهجوريت، چهرة درخشان آن را پوشانده است.

معنای اعتکاف

اعتكاف، مصدر باب افتعال از ريشه «عکف» به معناى محبوس‌كردن و روى‌آوردن به چيزى است (طريحى، 1416، 2: 229؛ واسطى، 1414، 12: 396 و 397؛ ابن‌منظور، 1414، 9: 340 و 341) راغب گويد: اعتكاف به‌معناى روى‌آوردن و ملازمت با چيزى، همراه با تعظيم آن است‌ (راغب اصفهانى، 1412: 579،«عكف») و در اصطلاح فقه، عبارت است از توقف در مسجد به‌قصد عبادت (نجفى، 1404، 17: 159؛ يزدى، 1414، 2: 75). واژة اعتكاف در قرآن نيامده؛ ولى مشتقات ماده «عكف» از ثلاثى مجرد به‌صورت اسم‌فاعل هفت بار و در شكل اسم‌مفعول و مضارع، هر كدام يك بار آمده است؛ بنابراین اعتكاف در لغت به معناي حبس‌كردن است و از همين معني، درنگ و توقف طولاني به دست می آید.

پيشينة اعتكاف

اعتکاف مخصوص دین اسلام نیست؛‌ بلکه در ادیان الهی دیگر نیز وجود داشته و در اسلام استمرار یافته است؛ اگرچه ممکن است در شرع مقدس اسلام، پاره‌ای از خصوصیات و احکام و شرایط آن تغییر یافته باشد.
دربارة حدود و شرایط این عبادت در دیگر ادیان، اطلاعات چشمگیری در اختیار ما نیست. علامة مجلسی در «بحارالانوار» به نقل از طبرسی آورده است که حضرت سلیمان(ع) در مسجد بیت‌المقدس به مدت یک سال، دو سال، یک ماه، دو ماه و کمتر و بیشتر اعتکاف می‌کرد و آب و غذا برای آن حضرت فراهم می‌شد و او در همان جا به عبادت می‌پرداخت (مجلسى، 1404 ق،‌14:‌141).

علامه حلی در کتاب «تذکرة الفقهاء» به مشروعیت اعتکاف در ادیان پیشین تصریح نموده است (حلّى، در منابع: 1388ق، ‌6: ‌239).

از برخى آيات قرآن برمى‌آيد كه اين عبادت در اديان توحيدى پيشين نيز مطرح بوده و پيامبران الهى و موحدان، گاه براى رازونياز با خداوند، مدتى از زندگى و جامعه دورى مى‌گزيدند و به مسجد‌الحرام يا معابد ديگر پناه مى‌بردند و مدتى خود را براى عبادت با خدا و رازونياز با او محبوس مى‌كردند (هاشمی رفسنجانی،1386، 1: 399)؛ از جمله در آيه 125 سورة بقره خداوند به ابراهيم و فرزندش اسماعيل، فرمان مى‌دهد تا مسجدالحرام را براى طواف‌كنندگان و معتكفان پاكيزه گردانند: «وعَهِدنا الى‌ ابرهيمَ واسمعيلَ ان طَهّرا بَيتِىَ لِلطّافينَ والعكِفينَ» (فخر رازي، 1420، 2: 276). از اين آيه، افزون بر اينكه استفاده مى‌شود سنت اعتكاف در شريعت حضرت ابراهيم(ع) بوده، اهميت فوق‌العاده اين عبادت در شريعت آن حضرت و ديگر اديان توحيدى كه نشئت‌گرفته از شريعت ابراهيم(ع) است نيز فهميده مى‌شود؛ زيرا خداوند از سويى دو پيامبر خود را مأمور كرده است تا مقدمات اين عبادت را فراهم سازند و از سوى ديگر، خانه خود را كه بهترين مكان روى زمين‌ است، جايگاه اين عبادت قرار داده است. از این آیه استفاده می‌شود که در زمان حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) عبادتی به نام اعتکاف وجود داشته و پیروان دین حنیف گرداگرد کعبه معتکف می‌شده‌اند.

حضرت مریم(س) آنگاه که به افتخار ملاقات با فرشتة الهی نائل آمد، از مردم فاصله گرفت و در خلوت به سر برد تا در مکانی خالی و فارغ از هر گونه دغدغه، به رازونیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند؛ به همین جهت، طرف شرق بیت‌المقدس را که شاید محلی آرام‌تر یا از نظر تابش آفتاب، پاک‌تر و مناسب‌تر بود برگزید (مکارم شیرازی، 1380، ‌13: ‌33).

مرحوم علامه طباطبائی(ره) در المیزان می‌نویسد: هدف حضرت مریم(س) از دوری‌نمودن از مردم، بریدن از آنان و روی‌آوردن به سنت اعتکاف بوده است (طباطبائى، 1374ش، ‌14:‌34).

بنابراین می توان اقامت و عبادت مريم(س) را در مسجدالاقصى از مصاديق اعتكاف برشمرد؛ زيرا مادر آن حضرت نذر كرد مريم را وقف عبادت خدا كند (طبری،1412، 3: 319 و 320): اذ قالَتِ امرَاتُ عِمرنَ رَبّ‌ انّى نَذَرتُ لَكَ ما فى بَطنى مُحَرَّرًا (آل عمران: 35) و پس از بلوغ، سرپرست او (زكريا(ع)) براى وى جايگاهى در مسجدالاقصى آماده كرد تا به عبادت بپردازد. سپس مريم در مسجد اقامت گزيد و به عبادت پرداخت‌ (طبرسى، 1415، 2: 740؛ ابو‌الفتوح رازی، 1371ش، 4: 297 و 298) كه از طرف خدا با طعامهاى بهشتى پذيرايى مى‌شد: «كُلَّما دَخَلَ عَلَيها زَكَرِيا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقًا قالَ يمَريَمُ انّى‌ لَكِ هذا قالَت هُوَ مِن عِندِ اللَّهِ» (آل عمران: 37).

از برخى آيات استفاده مى‌شود كه توقف نزد بتها و عبادت آنها، در آيين‌هاى بت‌پرستى نيز رواج داشته است. در قرآن (انبیاء: 52) حضرت ابراهيم، آزر و قومش را به‌سبب عبادت بتها و ملازمت با آنها نكوهش كرده است: «اذ قالَ لِابيهِ وقَومِهِ ما هذِهِ التَّماثيلُ الَّتى انتُم لَها عكِفون». در معناى‌ «عاكفون» گفته‌اند كه بت‌پرستان در بتكده‌ها ملازم بت‌ها بودند و آنها را عبادت مى‌كردند (زمخشری، 1407، 3: 121؛ طبرسى، 1415، 7: 83؛ فخر رازي، 1420، 22: 181). بنى‌اسرائيل نیز پس از عبور از دريا با بت‌پرستانى مواجه شدند كه سر بر آستان بتان خود داشتند: «وجوَزنا بِبَنى اسرءيلَ البَحرَ فَاتَوا عَلى‌ قَومٍ يَعكُفونَ عَلى‌ اصنامٍ لَهُم (اعراف: 138). همچنين بنى‌اسرائيل پس از رفتن موسى (ع) به كوه طور، در اطراف گوسالة سامرى وقوف كرده و به پرستش پرداختند: «قالوا لَن نَبرَحَ عَلَيهِ عكِفينَ حَتّى‌ يَرجِعَ الَينا موسى‌» (طه: 91).

اعتكاف در اسلام

در اسلام نيز همچون شرايع پيشين، سنت اعتكاف وجود دارد و مسلمانان به اين عبادت ترغيب و تشويق شده‌اند. از آية 187 بقره كه در آن به برخى احكام اعتكاف اشاره شده است: «ولا تُبشِروهُنَّ وانتُم عكِفونَ فِى المَسجِدِ» و نيز از آيه 125 بقره مشروعيت اين عمل در اسلام استفاده مى‌شود (نجفی، 1404، 17: 160). همچنين از رواياتى كه به‌جا‌آوردن اين عمل را به پيامبر اسلام (ص) مستند مى‌كند و مزد و پاداش فراوانى براى آن برشمرده است نيز جواز، بلكه استحباب آن در اسلام استفاده مى‌شود؛ از جمله در روايتى نقل شده كه پيامبر پس از ورود به مدينه، ابتدا در دهة نخست ماه رمضان و سپس در دهة دوم و در سال ديگر در دهة سوم، در مسجد اعتكاف كردند و از آن پس، پيوسته در سومين دهة ماه رمضان، معتكف مى‌شدند (بروجردى، 1429، 11: 763). اعتكاف به نظر فقهاى اسلام، در همة ايام سال به‌جز روزهايى‌ كه در آن روزه حرام شده، جايز است؛ هرچند در ماه رمضان، به‌ويژه در دهة پايانى آن، افضل است (حكيم، 1416، 8: 536 تا 538).

اعتکاف در قرآن

از کلام وحی استفاده می‌شود که در میان بنی‌اسرائیل نوعی روزه همراه با سکوت «صمت‌» رایج ‌بوده است (حر عاملى، 1409، ‌7: ‌116). حضرت موسی(ع) با آنکه مسئولیت‌ سنگین رهبری و هدایت امت را بر دوش داشت، مدت‌زمانی، آنان را رها کرد و برای خلوت‌کردن با محبوب خویش، به خلوتگاه کوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش پروردگار فرمود: «... و عجلت الیک رب لترضی» (طه: 84)؛ پروردگارا به سوی تو شتافتم تا از من راضی شوی.

قرآن مجید در جایی دیگر از «رهبانیت‌» و گوشه‌گیری پیروان حضرت عیسی(ع) سخن به میان آورده و می‌فرماید: «... و رهبانیة ابتدعوها ما کتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان الله فما رعوها حق رعایتها..» (حدید: 27)؛ و رهبانیتی را که خود ابداع نمودند، از این رو برایشان مقرر نمودیم تا خشنودی خداوند را کسب کنند. پس حق آن را، چنان که باید، مراعات نکردند.

مفسر بزرگ قرآن، علامه طباطبائی(ره) فرموده است: «لحن آیة شریفه نشان می‌دهد که خداوند، ابتدائاً رهبانیت را بر پیروان حضرت عیسی(ع) مقرر ننموده؛ ولی آن را مورد تایید قرار داده است» (طباطبائى، 1374، ‌19: ‌173)؛ هر چند آنان به‌دلیل اینکه در رهبانیت زیاده‌روی نمودند و حدومرز آن را مراعات نکردند، از طرف خداوند سرزنش شدند.

اسلام برای ساختن انسان‌ها و جلوگیری از ‌خدا‌فراموشی و خودفراموشی، چاره‌اندیشی نموده و عبادتی به نام «اعتکاف‌» را که در واقع نوعی خلوت‌گزینی و درون‌گرایی است قرار داده است. این‌ها همه نشان می‌دهد با آن‌که روح تعالیم ادیان، دعوت به جمع و اجتماع است، انسان به برنامه‌هایی که او را با درون خود پیوند دهد نیز محتاج است. راز این امر روشن است: معمولاً حضور پیوسته و دائمی در عرصة اجتماع و کار و تلاش عملی، رفته‌رفته روحیة عمل‌گرایی را در انسان تقویت می‌کند. پیدایش این روحیه، چه‌بسا انسان را از درون تهی می‌کند تا آنجا که به چیزی جز عمل بیشتر نیندیشد. شخص عمل‌گرا و عمل‌زده، حتی گاه فرصت نمی‌یابد نتایج کارها و تلاش‌های خود را هم به‌درستی ارزیابی کند؛ لذا اعتکاف زمینة مناسبی است تا انسان به کاوش در انگیزه‌ها و روحیات خویش بپردازد و برای رفع نقصان و تکامل آن بکوشد؛ بنابراین، اعتکاف با ویژگی‌هایی که اسلام برای آن در نظر گرفته، پاسخی است ‌به این نیاز روحی و فرصتی است مغتنم برای رو‌آوردن به خود و خدا.

اعتکاف در احادیث

میزان توجه پیامبر(ص) به برپایی اعتکاف، درخور دقت و تأمل بسیار است. خداوند متعال، پیامبر خویش را به داشتن خلق‌و‌خویی عظیم ستوده است:

«وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ» (قلم 40) و در حقیقت تو به اخلاقی عظیم، آراسته‌ای.

با این حال، آن حضرت با وجود مسئولیت ‌بزرگ اجتماعی که بر دوش داشت، خود را از اعتکاف بی‌نیاز نمی‌دانست؛
چنان‌که در حدیثی امام صادق(ع) فرمودند: «کان رسول الله(ص) اذا کان العشر الاواخر اعتکف فی المسجد و ضربت له قبة من شعر و شمر المیزر و طوی فراشه (حر عاملى، 1409، ‌7: 397، روایت ‌1)؛ رسول خدا (ص) در دهة آخر ماه مبارک رمضان در مسجد معتکف می‌شدند و برای آن حضرت، خیمه‌ای که از مو بافته شده بود، برپا می‌شد. پیامبر(ص) برای اعتکاف آماده می‌شدند و بستر خویش را جمع می‌کردند.

همچنین فرمودند: «کانت ‌بدر فی شهر رمضان و لم یعتکف رسول الله(ص) فلما ان کان من قابل اعتکف عشرین. عشرا لعامه و عشرا قضاء لما فاته» (حر عاملى، 1409، ‌7: ‌397، روایت‌2)؛ جنگ بدر در ماه رمضان رخ داد؛ ازاین‌رو رسول خدا (ص) موفق به اعتکاف نشدند. آن حضرت در ماه رمضان سال آینده، یک دهه را به ‌عنوان همان سال اعتکاف نمودند و یک دهه را نیز به جای قضای سال قبل اعتکاف کردند.

رسول خدا(ص) افزون بر اهتمام عملی به اعتکاف، با بیان فضایل و پاداش بزرگ آن، مؤمنان را به انجام این عمل تشویق می‌نمودند. آن حضرت فرمودند: «اعتکاف عشر فی شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین» (صدوق، 1391ش: ‌188)؛ یک دهه اعتکاف در ماه رمضان، همچون دو حج و دو عمره است.

گرچه این حدیث ناظر به اعتکاف به مدت ده روز و در ماه مبارک رمضان است، اعتکاف در کمتر از این مدت (به شرط آن‌که سه روز کمتر نباشد) در غیر ماه مبارک رمضان، به ویژه در «ایام البیض‌» به اندازة خود، فضیلت و ثواب دارد.

زمان اعتکاف

اعتکاف از نظر زمان، محدود به وقت ‌خاصی نیست؛ تنها از آن رو که لازمة اعتکاف، روزه‌گرفتن است، باید در زمانی اعتکاف شود که شرعاً بتوان روزه گرفت؛ پس هر گاه روزه‌گرفتن صحیح باشد، اعتکاف نیز صحیح است؛ ولی بهترین زمان اعتکاف، دهة آخر ماه مبارک رمضان و ایام‌البیض ماه رجب است. اعتکاف در دهه آخر ماه رمضان، با آماده‌سازی انسان برای درک لیلة القدر و بهره‌برداری از فیض این شب گران‌قدر، بی‌ارتباط نیست. در کشور ما اکنون اعتکاف در سه روز از ماه رجب، بیش از اعتکاف در دهة پایانی ماه رمضان رواج دارد و این سه روز از چند نظر حائز اهمیت است:

اول: ماه رجب، ماه حرام است و از روایات استفاده می‌شود که اعتکاف در ماه‌های حرام، نسبت‌ به دیگر ماه‌ها از فضیلت ‌بیشتری برخوردار است.؛

دوم: روزه در ماه رجب دارای فضیلتی خاص است؛ زیرا ماه رجب، ماه بزرگی است که مردم حتی در جاهلیت نیز حرمت آن را پاس می‌داشتند. اسلام نیز بر احترام و منزلت آن افزود (صدوق، 1391ش: ‌24، روایت ‌12). ظاهراً چنین رفتار و باوری به ماه رجب، از دیگر ادیان الهی در میان مردم به جای مانده بود.

مالک بن انس (پیشوای مذهب مالکی) گفته است: سوگند به خدا، چشمانم تاکنون کسی را که از نظر وارستگی، فضیلت، عبادت و پرهیزگاری برتر از امام صادق(ع) باشد، ندیده است. من به حضور ایشان می‌آمدم و به من توجه داشت و احترام می‌نمود. روزی به ایشان عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، پاداش کسی که یک روز از ماه رجب را با ایمان و اخلاص روزه بگیرد، چیست؟ امام صادق(ع) فرمودند: پدرم از پدرش و او از جدش و او از رسول خدا(ص) برایم روایت کرد که هر کس یک روز از ماه رجب را از سر ایمان و اخلاص روزه بگیرد، گناهانش آمرزیده می‌شود (صدوق، 1391 ش: ‌38، روایت ‌16).

بر پایة حدیثی دیگر از پیامبر(ص) هر کس سه روز از ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند میان او و آتش جهنم به اندازة هفتاد سال راه فاصله می‌اندازد. پروردگار مهربان به کسی که سه روز از ماه رجب را روزه گرفته، خطاب می‌کند که حق تو بر من واجب شد و دوستی و ولایتم، برایت ‌حتمی شد. ای فرشتگان، در حضور شما شهادت می‌دهم که گناهان بنده‌ام را آمرزیده‌ام (صدوق، 1391 ش: ‌25، بخشی از روایت ‌12).

علاوه بر روایاتی که به طور عام، فضیلت روزة ماه رجب تاکید می‌کنند، بر روزه‌گرفتن در روزهای 13، 14 و 15 و انجام عمل «ام‌داود» نیز تاکید شده است.


مکان اعتکاف

اعتکاف از نظر مکان، محدودیت‌ دارد. نظر معروف آن است که اعتکاف تنها در یکی از مساجد چهارگانه (مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجد کوفه و مسجد بصره) جایز است. امام رضا(ع) فرموده‌اند: «اعتکاف لیلة فی مسجد الرسول و عند قبره یعدل حجة و عمرة (مجلسى، 1404،‌ ‌98: ‌151)؛ یک شب اعتکاف در مسجد پیامبر و نزد قبر او، معادل یک حج و یک عمره است.

گروهی از فقها اعتکاف در مسجد جامع هر شهر و منطقه را نیز روا دانسته‌اند (يزدى، 1414: ‌399)؛ البته دربارة مسجد جامع نیز برخی بر آنند که باید به قصد رجا و به امید اینکه مطلوب درگاه الهی باشد، اعتکاف نمود (خمينى، بی‌تا، ‌1: ‌305). اعتکاف در سایر مساجد مانند مسجد محله و بازار، تنها به نظر شمار اندکی از فقیهان شیعه جایز است (نجفى، 1404، ‌17: ‌170). مقصود از مسجد جامع هر شهر و منطقه، مسجدی است که معمولاً مردم بیشتری در آنجا گرد می‌آیند (نجفى، 1404، ‌17: ‌171)؛ به عبارت دیگر، مسجدی که اغلب اوقات، بیشتر از سایر مساجد جمعیت داشته باشد (گلپايگانى، 1409، ‌1: ‌154).

شیخ لطف‌الله میسی اصفهانی در کتاب «رسالة اعتکافیه‌» به‌نقل احادیثی در باب اعتکاف پرداخته شواهدی را در جواز اقامة اعتکاف در مسجد جامع، نصب قبه و نیز احیای دهة آخر ماه رمضان ذکر می‌کند.

روشن است که در محل اعتکاف، اختلاف‌نظری در میان فقهای شیعه وجود دارد. این اختلاف ناشی از این روایت است که اعتکاف در مسجدی جایز است که امام عدل، جماعتی در آن برگزار کرده باشد. برخی از فقها، صرفاً همین چند مسجد (کوفه، بصره، مدینه و مکه) و برخی، مساجد دیگری را نیز برای اعتکاف مجاز شمرده‌اند. از این دستة دوم، گروهی تنها مساجد جامع را معین کرده و برخی، همة مساجد جماعات را. شیخ لطف‌الله بر این باور بوده که در تمامی مساجد جامع و حتی جماعات، اعتکاف جایز است؛ ولی دربارة روایتی که «امام عدل‌» را مطرح کرده، می‌گوید مقصود از امام عدل، اعم از امام معصوم و غیرمعصوم است. شیخ تأکید دارد که اصولاً سؤال، دربارة مساجد بغداد بوده و روشن است که وجه «عدل» نمی‌توانسته ارتباطی با امام معصوم برای اقامة نماز در آن مساجد داشته باشد. وی با اشاره به آراء برخی از فقهای متقدم در اینکه تنها در مساجد اربعه اعتکاف رواست، اسامی جمعی از علمای عصر خود را که اغلب، علمای جبل‌عامل هستند، ذکر کرده و رأی آنان را چنین دانسته که در هر مسجدجامعی اعتکاف جایز است. از جملة آنان مرحوم شیخ بهایی است که در هنگام تألیف این رساله، در قید حیات بوده است و نیز شیخ علی بن عبدالعالی میسی، جد نویسنده و نیز شهید ثانی و بسیاری دیگر از فقها را می توان نام برد (نوبهار، 1374ش: ‌38 و ‌78 تا 88).

در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که با توجه به آثار سازندة اعتکاف، آیا بهتر نیست اعتکاف در هر مسجدی را جایز بدانیم تا همگان به‌آسانی بتوانند از این عبادت بهره‌مند شوند. در پاسخ باید گفت: عبادت‌های دینی کاملا توقیفی هستند؛ بدین معنا که شرایط و احکام آن را باید از متون اسلامی و دستورهای شرعی اخذ کرد. هرگاه از ادلة معتبر استفاده شود که محل اعتکاف، مسجد جامع است، نمی‌توان از روی ذوق و سلیقة شخصی، در شرط عبادت تصرف نمود و دامنة آن را توسعه داد. اساسا برخی عبادت‌ها، از نظر مکان، دارای محدودیت‌ خاصی هستند؛ مثلاً مراسم و اعمال حج ‌باید در مکان‌های معینی انجام شود؛ ازاین‌رو، انجام‌دادن اعمال حج در غیر از محل‌های مقرر بی‌معناست.

دربارة اعتکاف نیز هرگاه با ادلة معتبر ثابت‌ شود که جایگاه آن مسجد جامع است، می‌فهمیم که شارع مقدس این عبادت را تنها در این ظرف مکانی معین از ما خواسته است. البته در تشریع این حکم، حتما مصالحی مدّنظر بوده است که شاید عقل ما نتواند به طور یقین بدان دست‌ یابد. شاید اسلام با منحصر‌نمودن اعتکاف در مسجد جامع، بخواهد نوعی کنترل بر کمیت و کیفیت آن وجود داشته باشد و در کنار این عبادت، ارزش‌های دیگری مانند وحدت و همراهی و هم‌دلی نیز مطرح شود (مجلسى، 1404، ‌33: ‌542).

انسان معتکفی که به آداب اعتکاف پایبند است، در نماز‌خواندن، دعا‌کردن، تفکر‌کردن، شب‌زنده‌داری، گریستن و... به گنجینه‌هایی از رحمت ‌خاصّ خدا دست می‌یابد که گران‌بهاترین سرمایة زندگانی و بهترین زاد و توشة آخرت او خواهد بود.

همچنین گاهی خداوند برای تأدیب انسان‌ها یا عقوبت‌کردن آنان در قبال ستم‌کاری‌ها و معاصی روزافزونشان، ارادة نزول عذاب می‌کند و بلایی چون خشک‌سالی، یا زلزله و بیماری عمومی را تقدیر می‌نماید؛ ولی عمل صالح گروهی از آنان، باعث دفع بلا گشته و به‌گونه‌ای که خود نیز متوجه نیستند، از تحقق عذاب و عقاب الهی جلوگیری می‌کنند: «... وَمَاكَانَ اللَّهُمُعَذِّبَهُمْوَهُمْيَسْتَغْفِرُونَ» (انفال: ‌33)؛ و خداوند آنان را عذاب نمی‌کند تا زمانی که استغفار می‌کنند.

اعتکاف خالصانة جمع کثیری از مردم جامعة ما، می‌تواند چنین نقشی را در اجتماع اسلامی داشته باشد؛ یعنی زمانی که قدرناشناسی مردم به نعمت‌های الهی اوج گیرد و غفلت از خدا به شکل‌های گوناگون در بین مردم رواج ‌یابد و پول‌پرستی و شهوت‌رانی، بخش عظیمی از جامعه را از عبادت خدا دور ساخته و به حقوق دیگران بی‌توجه ‌سازد، خطر نزول بلا نزدیک می‌شود اما گریه‌ها، تضرع‌ها و نمازها و روزه‌های معتکفین، رحمت ‌خدا را بر‌می‌انگیزاند و به‌ آبروی آنان، عاصیان نیز در امان می‌مانند.


شرايط و احكام اعتكاف

افزون بر شرايط عمومی تكليف و نیز نيت‌ (نجفى، 1404، 17: 161؛ زحیلی، 1405، 3: 1761 و 1762) اعتكاف شرايط و احكام ديگرى نيز دارد، از جمله:

  1. روزه: فقهاى اماميه، با استناد به روايات، روزه (اعم از واجب و مستحب) را از شرايط اعتكاف مى‌دانند (طوسى، 1407، 2: 227؛ نجفى، 1404، 1: 164). برخى، اعتكاف پيامبر(ص) را در ماه رمضان، را دليل ديگرى بر اين امر دانسته‌اند (نجفى، 1404، 17: 164) به نظر بعضى، ظاهر آية 187 بقره نيز اشعار به اين امر دارد؛ زيرا مخاطبانِ نهى از آميزش، روزه‌داران هستند: «ثُمَّ اتِمّوا الصّيامَ الَى الَّيلِ ولا تُبشِروهُنَّ وانتُم عكِفونَ فِى المَسجِد». بنا بر اين آيه، اعتكاف تنها براى روزه‌داران جايز است و جواز آن براى غيرروزه‌داران، نيازمند دليل است (عاملى(شهيد ثانى)، 1413، 1: 354)؛ البته گروهى از فقهاى اهل‌سنت، اعتكاف را بدون روزه نيز جايز مى‌دانند (طوسى، 1407 ، 2: 228؛ زحیلی، 1405، 3: 1762).
  2. حداقل اعتكاف به نظر اماميه سه روز (نجفى، 1404، 17: 166) و به نظر برخى از علماى اهل سنت، يك شبانه‌روز است. برخى ديگر با استناد به اطلاق آيه 187 بقره، مدت زمانى كوتاه را كه وقوف بر آن صدق كند، كافى دانسته‌اند (جصاص، 1405، 1: 336؛ قرطبی، 1405، 2: 222؛ زحیلی، 1405، 3: 1752).
  3. انجام‌دادن اين عبادت در مسجد: است. همة علماى اسلامى به‌جز حنفيان كه اعتكاف زن را در خانه‌اش جايز دانسته‌اند (زحیلی، 1405، 3: 1762) بر اين شرط اتفاق‌نظر دارند (نجفى، 1404، 17: 170؛ زحیلی، 1405، 3: 1762). مستند اماميه در اين شرط، روايات است؛ اما گروهى از عالمان اهل‌سنت، آن را از جمله‌ «... و انتُم عكِفونَ فِى المساجد» (بقره، 187) استفاده كرده‌اند (قرطبی، 1405، 2: 222) در ردّ اين استناد، گفته شده كه آيه فقط بر حرمت مباشرت با زنان در حال اعتكاف در مسجد، دلالت دارد، نه بر شرطيت مسجد در اعتكاف (عاملى(شهيد ثانى)، 1413، 1: 350).

در اينكه مقصود از مسجد چه مسجدى است، بين علماى اسلامى اختلاف است. از ظاهر جملة‌ «... و انتُم عكِفونَ فِى المَسجِد..» (بقره، 187) جواز اعتكاف در هر مسجدى استفاده مى‌شود (عاملى(شهيد ثانى)، 1413، 1: 351)؛ زيرا «المساجد» عام و شامل همة مساجد است؛ ولى اماميه با استناد به روايات، عموم آيه را به مساجد چهارگانه، يعنى مسجدالحرام، مسجدالنبى، مسجد كوفه و مسجد بصره‌ (طوسى، 1407، 2: 227) و مسجد جامع هر شهر (حلّى، 1425، 1: 216؛ نجفى، 1404، 17: 171) تخصيص زده‌اند. نظر گروهى از اهل سنت نيز همين است؛ (قرطبی، 1405، 2: 222)؛ ولى عده‌اى از فقهاى فريقين، بر مساجد گفته شده، مساجدى ديگر نیز افزوده‌اند (حلّى، 1425، 1: 216؛ عاملى(شهيد ثانى)، 1413، 1: 351؛ زحیلی، 1405، 3: 1752 تا 1756). شايان ذكر است كه حضور در مسجد و خارج‌نشدن از آن در مدت اعتكاف، جز براى كارهاى ضرورى و رفع حاجت، لازم است (نجفى، 1404، 17: 176 و 177).

  1. اجتناب از مباشرت با زنان (محقق حلّى، 1408، 1: 219): قرآن مباشرت با زنان را بر معتكف ممنوع كرده است: «ولا تُبشِروهُنَّ وانتُم عكِفونَ فِى‌المَساجِد» (بقره، 187). افزون بر این آيه، روايات مستفيض نيز بر اين امر دلالت دارد (حر عاملى، 1409، 10: 545؛ بروجردى، 1429، 11: 780). به نظر علماى اماميه، آيه و روايات پيش گفته، شمول داشته و هرگونه لمس، تقبيل و تماس شهوت‌آميز را نيز در بر مى‌گيرد (حلّى، 1425، 1: 216؛ نجفى، 1404، 17: 199- 200)؛ هرچند برخى از اماميه و جمعى از اهل‌سنت، انصراف آيه را به آميزش دانسته و سرايت آن به مقدمات مذكور را بعيد مى‌دانند (عاملى(شهيد ثانى)، 1413، 1: 350) بلكه رد كرده‌اند؛ (جصاص، 1405، 1: 339؛ صادقی تهرانی، بی‌تا، 2: 72) همچنين از اينكه در آية مورد بحث، قرآن مباشرت با زنان را در شب‌هاى ماه رمضان براى روزه‌داران روا شمرده: «فالآنَ بشِروهُنَّ» و سپس معتكفان را از اين عمل منع كرده است: «و لا تُبشِروهُنَّ و انتُم عكِفونَ فِى‌المَسجِد» (بقره، 187) به دست مى‌آيد كه آميزش در شب‌هاى اعتكاف نيز بر معتكف حرام است (طباطبائى، 1374، 2: 49؛ هاشمی رفسنجانی،138، 1: 610) فقهاى فريقين نيز بر همين رأى هستند (نجفى، 1404، 17: 204 و 205؛ زحیلی، 1405، 3: 1777) افزون بر حرمت آميزش با زنان، اعمال ديگرى مانند استفاده از بوى خوش، خريدوفروش، مشاجره و جدال نيز در اين مدت بر معتكفان حرام است (نجفى، 1404، 17: 202 تا 204) قرآن در پايان آية مذكور، احكام مطرح‌شده در اين آيه، از جمله حكم اعتكاف را از حدود الهى مى‌شمارد كه مؤمنان نبايد آن را سبك بشمارند و از آن تعدّى كنند: «تِلكَ حُدودُ اللَّهِ فَلا تَقرَبوها» (بقره: 187) سپس رعايت اين احكام را موجب ايجاد تقوا و پرهيزگارى در انسان دانسته است: «كَذلِكَ يُبَيّنُ اللَّهُ ءايتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَّقون» (همان).

نتیجه‌گیری

انسان معتکف طعم شیرین ایمان و انس با خداوند را می‌چشد و لذت‌های مادی و شهوانی، در دیدگانش حقیر و بی‌ارزش می‌شود و به‌آسانی در گرداب فساد و باورهای ضد‌دینی گرفتار نمی‌شود.

از سوی دیگر، مراسمی مانند اعتکاف، خود پیامی عملی و درسی عبرت‌آموز برای مردم است. حضور جمعی از مؤمنان در مسجد برای عبادت، در حقیقت، نوعی دعوت به خداپرستی و دین‌مداری است و آثار سازنده‌ای بر جامعه خواهد داشت؛ از همین رو، در رویارویی با تهاجم فرهنگی دشمن، نباید نقش مؤثر سنت‌هایی که در باور عمومی مردم ریشه‌های عمیق دینی دارند، نادیده گرفته شود. بی‌تردید مسجد‌ها، حسینیه‌ها، تکیه‌ها، هیئت‌های مذهبی، زیارت‌ها و اعتکاف‌ها، نقش مهمی در تربیت جامعه و گسترش فرهنگ دینی ایفا کرده و می‌کنند. این مقوله‌ها با آثار مثبت فردی و اجتماعی که دارند، اهرم‌های توانمندی برای مقابله با فرهنگ بیگانه‌اند.

اهمیت آن و نقش بسزایی که در تصفیه و تزکیه انسان دارد برای بسیاری از مسلمانان ناشناخته مانده است؛
از این‌رو، جا دارد مبلغان اسلامی بیش، از پیش بر نقش مهم آن تأکید ورزند تا این سنت دیرینة محمدی، آن‌گونه که شایسته است، جایگاه خود را در جامعة اسلامی حفظ کند.

در عصر کنونی که زندگی ماشینی و پیچیدگی‌های آن، دیده‌های انسان را به خود خیره کرده و روابط اجتماعی گسترده شده و خلاصه، دامنة سرگرمی انسان به جلوه‌ها و مظاهر مادی توسعه یافته است، تاکید بر نقش سازندة اعتکاف، ضرورتی دوچندان می‌یابد؛ زیرا اعتکاف، انس با معشوق است که زمینه را برای گسستن فرد از سرگرمی‌های پوچ فراهم می‌آورد، انسان را با خداوند پیوند می‌دهد و از آفت ‌خدافراموشی و خودفراموشی نگه می‌دارد.

منابع

* قرآن کریم

  1. ابن منظور، محمد بن مكرم (1414) لسان العرب، 15 جلد، چاپ 3، بیروت: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر.
  2. ابو‌الفتوح رازی، حسین بن علی (1371ش) روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد: آستان قدس رضوی بنیاد پژوهشهای اسلامی.
  3. بروجردى، آقا حسين طباطبايى (1429) جامع أحاديث الشيعة، 31 جلد، چاپ 1، تهران: انتشارات فرهنگ سبز.
  4. جصاص، احمد بن على (1405) احكام القرآن‌، چاپ 1، بيروت‌: دار احياء التراث العربى.
  5. حر عاملى، محمد بن حسن (1409) وسائل الشيعة، 30 جلد، چاپ 1، قم: مؤسسه آل البيت (ع).
  6. حسينى واسطى، محمدمرتضى (1414) تاج العروس من جواهر القاموس، 20 جلد، چاپ 1، بیروت: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع.
  7. حكيم، محسن طباطبايى (1416) مستمسك العروة الوثقى، 14 جلد، چاپ 1، قم: مؤسسة دار التفسير.
  8. حلّى، حسن بن يوسف (1388) تذكرة الفقهاء، چاپ 1، قم: مؤسسه آل البيت (ع).
  9. حلّى، مقداد بن عبد اللّه سيورى (1425) كنز العرفان في فقه القرآن، 2 جلد، چاپ 1، قم: انتشارات مرتضوى.
  10. خمينى، روح اللّه موسوى (بی‌تا) تحرير الوسيلة، 2 جلد، چاپ 1، قم: مؤسسه مطبوعات دار العلم.
  11. راغب اصفهانى، حسين بن محمد (1412) مفردات ألفاظ القرآن، جلد 1، بیروت: دار العلم.
  12. زحیلی، وهبه مصطفی (1405) الفقه الاسلامی و ادلته، چاپ 2، دمشق: دارالفکر.
  13. زمخشری، محمود (1407) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، بیروت: دار الکتاب العربی.
  14. سید مرتضی، على بن حسين موسوى (1417)، المسائل الناصريات، در يك جلد، چاپ 1، تهران: رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامية.
  15. صادقی تهرانی، محمد (بی تا) الفرقانفی تفسیرالقرآنبالقرآنو السنه، قم: فرهنگ اسلامی.
  16. صدوق، محمد بن علی ابن بابویه قمی (1391) فضائل الاشهر الثلاثة، قم.
  17. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1413)، من لايحضره الفقيه، 4 جلد، چاپ 2، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
  18. طباطبائى، محمد‌حسين (1374ش) تفسير الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوى همدانى، قم: دفتر انتشارات اسلامى.
  19. طبرسى، فضل بن حسن (1415ق) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه اعلمی للمطبوعات.
  20. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر (1412) جامع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ 1، بیروت.
  21. طريحى، فخرالدين (1416) مجمع البحرين، 6 جلد، چاپ 1، تهران: كتابفروشى مرتضوى.
  22. طوسى، محمد بن حسن (1407) الخلاف، 6 جلد، چاپ 1، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
  23. عاملى(شهيد ثانى) زين‌الدين بن على (1413) مسالك الأفهام، 15 جلد، چاپ 1، قم: مؤسسة المعارف الإسلامية.
  24. عطار نیشابوری (۱۳۹۱ش) تذکرة الاولیاء، چاپ 3، بی‌جا: انتشارات زوّار.
  25. فخر رازي، ابوعبدالله محمد بن عمر (1420) التفسير الکبير (مفاتيح الغيب)، چاپ 3، بیروت: داراحياء التراث العربي.
  26. قرطبی، محمد بن احمد انصاری (1405) الجامع الاحكام القرآن (تفسیر قرطبی)، چاپ 2، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
  27. گلپايگانى، محمدرضا موسوى (1409) مجمع المسائل (گلپايگاني)، 5 جلد، چاپ 2، قم: دار القرآن الكريم.
  28. مجلسى، محمدتقى (1404) بحار الانوار، بيروت: مؤسسه الوفاء.
  29. محقق حلّى، نجم الدين، جعفر بن حسن (1408) شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، 4 جلد، چاپ 2، قم: مؤسسه اسماعيليان.
  30. مکارم شیرازی، ناصر (1380ش) تفسیر نمونه، چاپ 41، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
  31. نجفى، محمدحسن (1404) جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، چاپ 7، بیروت: دار إحياء التراث العربي.
  32. نوبهار، رحیم (1374ش) «اعتکاف؛ سنت محمدی»، فصلنامه فرهنگ اصفهان، شماره 1.
  33. نورى، ميرزا حسين (1408) مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 18 جلد، چاپ 1، بیروت: مؤسسه آل البيت (ع).
  34. هاشمی رفسنجانی، اکبر (1386) تفسیر راهنما، قم: بوستان کتاب.
  35. يزدى، محمدكاظم طباطبايى (1414) العروة الوثقی، چاپ 1، قم: كتابفروشى داورى.

پی‌نوشت‌ها

[1]. سطح 4 فقه خانواده مجتمع آموزش عالی بنت الهدی، جامعه المصطفی العالمیه sajida.2013@yahoo.com

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...

پر بازدیدترین ها

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
سنخ‌شناسی عشق در اندیشه‌ی مولوی و کریشنا مورتی

سنخ‌شناسی عشق در اندیشه‌ی مولوی و کریشنا مورتی

عشق در عرفان مولوي و کریشنامورتی اهميت والايي دارد؛ مولوی و کریشنا ویژگی‏‌هایی را برای عشق شمرده‏‌اند...
عرفان اشو

عرفان اشو

انسان از منظر کریشنا مورتی

انسان از منظر کریشنا مورتی

کریشنامورتی در جای‌جای گفته‌های خویش به موضوع دانستگی اشاره می‌کند و سرانجام پند او این است که باید از هر دانستگی رها شد تا آزاد گشت و انسان شد...
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
Powered by TayaCMS