آیتالله سيدمرتضى نجومى از علمای برجسته معاصر بودند، ایشان طی سفارشی چنین بیان کردند:
«درجات ملكوتى انسان منحصر در مراعات تقوى و پرهيزكارى در همهی افعال و مراقبت از نفس و محاسبه آن است و همواره تمسك به همهی احكام شرع مقدس از اداى واجبات و ترك محرمات و همچنین مستحبات و ترك مكروهات سفارش میکردند. ایشان میفرمودند که بهعبارت دیگر و خلاصه كلام اینکه، درجات ملکوتی انسان از سر تا پا متخلق به اخلاق اهل بيت عصمت و طهارت : شدن است. بهويژه بىتعلقى و وارستگى از علایق دنيوى و زهد از لذتهای دنيايى و توجه به رضاى حق كه مايهی همه فضایل و مكارم اخلاق است؛ چراکه حجاب دوستى دنيا و مال و منال و جاه و مقام زنگار به دل آدمى مىزند».
ایشان که از هنرمندان و خطاطان برجسته کشور نیز بودند، طی سفارشی خطاب به هنرمندان فرمودند:
«هنر، مظهر زيبايى و دوستى و كشش بهسوى جمال است و رسالتش را هنرمند به دوش مىكشد، رسالتى كه بايد معنويت زيبا و الهى را به كمال قدرت بيان داشت و همگان را از سرچشمه جمال سيراب و بهرهمند ساخت. زيبايى و جمال تنها زيبايى و جمال ظاهرى نيست كه ظاهر تنها منزلگاهى است براى گذر بهسوى جمالى معنوى و زيبايى دلانگيزتر و متعالىتر «ان الله جميل و يحب الجمال». ساحت مقدس خداوندى پاكيزهتر از جسم و جسمانيت است، اما آن زيبايى ملكوتى و جمال معنوى است كه باید آن را در راه هنر جست و بههمين جهت است كه در هنر عالى و عرفانى، نه فقط اعضا و جوارح انسان در تكاپو است، بلكه دل و جان و عقيده و ايمان هم در كار است. بنابراین راز و رمز هنر اسلامى - همان هنرى كه دل شيفتگان هنر در شرق و غرب تمدنهاى بشرى براى آن مىتپد - پنهان در همان معنويت درونى و حقيقت عرفانى است كه به شهود میرسد و بروز میکند. هنرى كه نگارش آن حكايت از هستى، زندگى آدمي و پيوند میان زيبايى و حقيقت است. هنر اسلامى - نه هنر مسلمانان - هنرى است كه ناشى از آموزههای اسلام، قداست، پاكيزگى، طهارت، تعالى و عروج است
اگر زيبايى ظاهرى را در هنر كافى بدانيم، بايد پذيراى هرگونه آلودگى و گمراهى بوده باشيم. هنر بايد وسيله تعالى روح و سير معنوى بهسوى ملكوت اعلاى خداوندى باشد، بازگوى حق و باطل حيات باشد، مايه تطهير، تهذيب و اصلاح باشد. به حيات و زندگى، عزت و سربلندى بخشد، نه آنكه كوچدهنده بهسوى مردگى، خوارى، انحراف، خودفروختگى و اجنبىزدگى شود».