حضور قلب، روح عبادات در مسیر سلوک

حضور قلب، روح عبادات در مسیر سلوک

یکی از مهمّات آداب قلبیّه که شاید کثیری از آداب، مقدّمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانی نیست و خود، مفتاح قفلِ کمالات و باب الأبوابِ سعادات است و در احادیث شریفه از کمتر چیزی این قدر ذکر شده و به کمتر ادبی این قدر اهمّیت داده شده، حضور قلب است.

چنان‌که سابق بر این ذکر شد، عبادات و مناسک و اذکار و اوراد، وقتی نتیجة کامله دارد که صورت باطنة قلب شود و باطن ذات انسان و به آن مخمّر گردد و دل انسان، صورت عبودیّت به خود گیرد و از خود‌سری و سرکشی بیرون آید. و نیز مذکور شد که از اسرار و فوائد عبادات، یکی آن است که ارادة نفس قوی شود و نفس بر طبیعت چیره شود و قوای طبیعت، مسخر تحت قدرت و سلطنت نفس گردد و ارادة نفس ملکوتی، در ملک بدن نافذ گردد؛ به‌طوری که قوا چون ملائکة‌الله نسبت به حق‌تعالی شوند که «عصیانِ آن نکنند لمحه‌ای و عمل کنند به آنچه فرمان برای آنها صادر می‌شود».[1]

و اکنون گوییم که یکی از اسرار عبادات و فوائد مهمّه که همه، مقدّمة آن است، آن است که جمیع مملکت باطن و ظاهر، مسخّر در تحت ارادة الله و متحرّک بتحریکِ الله شود و قوای ملکوتیّه و ملکیّة نفس، از جنودُ الله شوند و همگی نسبت به حق‌تعالی، سِمت ملائکةُ الله را پیدا کنند. و این خود یکی از مراتب نازلة فنای قوا و ارادات است و ارادة حق. و کم‌کم نتایج بزرگ بر این مترتّب شود و انسان طبیعی، الهی گردد و نفس، ارتیاض بعبادت الله پیدا کند و جنود ابلیس، یک‌سره شکست خورده، منقرض شوند و قلب و قوای آن، تسلیم حق شوند و اسلام، به بعض مراتب باطنه در آن بروز کند. و نتیجة این تسلیم اراده به حق، در دار آخرت، آن شود که حق‌تعالی ارادة او را در عوالم غیب نافذ فرماید و او را مَثَل اعلای خود قرار دهد و چنان‌که خودِ ذاتِ مقدّس، هر چه را بخواهد ایجاد کند به‌مجرّدِ ارادة موجود شود، ارادة این بنده را هم، آن طور دهد؛ چنان‌که بعضی از اهل معرفت روایت نمودند از رسول اکرم(ص) راجع به اهل بهشت که مَلَکی می‌آید پیش آنها. پس از آنکه اذن ورود می‌طلبد وارد می‌شود و نامه‌ای از جناب ربوبیّت به آنها می‌دهد؛ بعد از آنکه از خدای تعالی، به آنها سلام ابلاغ نماید. و در آن نامه است برای هر انسانی که مخاطب به آن است:

من الحی القیوم الذی لا‌یموت الی الحی القیوم الذی لا‌یموت. اما بعد، فانی اقول للشیء کن فیکون و قد جعلتک تقول للشیء کن فیکون. فقال(ص): فلا یقول احد من اهل الجنة للشیء کن الا و یکون.[2]

 

برگرفته از آداب الصلوه

 

[1]. معنای آیة شریفه است که دربارة ملائکه می‌فرماید: لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون (تحریم: 6).

[2]. «از حیّ قیّومی که نمی‌میرد به [سوی] حیّ قیّومی که نمی‌میرد. اما بعد، من چون به (هر) چیز گویم «باش»، پس (موجود) می‌شود، تو را (نیز) چنان قرار دادم که به (هر) چیز بگویی «باش» موجود شود. آنگاه رسول‌الله(ص) فرمود: "احدی از اهل بهشت به چیزی نمی‌گوید «باش» مگر آنکه (موجود) شود"». علم الیقین، ج2، ص1061 (با اندکی اختلاف).

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

اشعار آیت‌الله قاضی درباره توصیه‌های معنوی - عرفانی

اشعار آیت‌الله قاضی درباره توصیه‌های معنوی - عرفانی

مرحوم قاضی گاه و بیگاه بیک باره غیبشان می‌زد و به هر کجا که احتمال می‌دادیم آنجا باشند، به مسجد کوفه و سهله، مراجعه می‌کردیم. ولی ایشان را نمی‌یافتیم. اما پس از چند روز بدون مقدمه پیدا می‌شدند و بار دیگر مجالس بحث‌های اخلاقی ما شروع می‌شد...
نکته ها

نکته ها

Powered by TayaCMS