در اين مطلب فرازهايي از زندگي حضرت امام رضا (ع) را مرور ميکنيم که تصويري از سبک زندگي در سيره رضوي را براي ما ترسيم مي کند.
امامان معصوم عليهم السلام قرآن ناطق و امامت تبلور هدايت و نور قرآن در پهنه زمين و زمان و سيره ائمه اطهار (ع) تفسير آيات زندگي بخش آن است. اگر قرآن کريم مردم را به حيات طيبه فرا ميخواند، منش و روش زندگي و اصول حاکم بر رفتار و عمل امامان معصوم (ع) تجسم حيات طيبهاي است که پيامبر اعظم (ص) و قرآن کريم بشر را به آن فراخوانده اند.
در اين مطلب فرازهايي از زندگي حضرت امام رضا (ع) را مرور مي کنيم که تصويري از سبک زندگي در سيره رضوي را براي ما ترسيم مي کند.
دستگيري از نيازمندان
انفاق و تأمين نيازهاي مادي و دستگيري از نيازمندان جزو اصول مسلم قرآني و از آيات محکم الهي است. به اين معنا که از منظر قرآن کريم، انسان نبايد سر در لاک خود فرو برد و فارغ از دغدغه همنوع و همشهري و هم وطن خود باشد. در سيره ائمه اطهار (ع) نيز انفاق و کمک به نيازمندان روشي بسيار معمول و متعارف بود، از اين رو همواره فقرا بر سر راه آنان مي نشستند يا در خانه آنان را مي زدند. پيشوايان ما حتي پيش از آن که نيازمندان عرض نياز کنند، به آنان انفاق مي کردند.
شکايت از طلبکار به امام رضا (ع)
نقلشده است شخص محترمي به يکي از بستگان ابورافع، آزاد شده به دست رسول خدا (ص)، بدهي داشت و چون براي پرداخت بدهي در مضيقه و با فشار و اصرار طلبکار روبهرو بود و آبروي خود را درخطر میدید، به امام رضا (ع) متوسل شد و در يکي از روزهاي ماه رمضان پس از خواندن نماز صبح در مسجدالنبی (ص) به منطقه عريض واقع در نزديکي مدينه که حضرت در آن جا بودند، رفت. او هنگامي به عريض رسيد که امام (ع) از منزل بيرون آمده بودند و سوار بر مرکب قصد رفتن بهجایی داشتند.
وي میگوید: همینکه چشمم به امام (ع) افتاد شرم و حيا مانع از عرض حاجت شد؛ اما امام (ع) در مسير خود به من که رسيدند، مهربانانه به من نگاه کردند. به اين صورت از گرماي نگاه امام (ع) به وجد میآید و پس از عرض سلام و ارادت به امام (ع) عرضه میدارد: فلان فرد از من طلبي دارد و عرصه را بر من تنگ و مرا پيش مردم رسوا کرده است.
او نقل میکند درحالیکه تصور میکردم با شکايتم آن حضرت دستور دهد که آن فرد دست از سرم بردارد، به من فرمود: همینجا باش تا برگردم.
نيازمندان بر سر راه امام (ع) مینشستند
اين شخص نقل میکند که تا شب همانجا بودم، خواستم برگردم که ديدم حضرت آمدند درحالیکه نيازمندان بر سر راه امام (ع) نشسته بودند و حضرت به آنان صدقه میدادند.
امام (ع) داخل منزل شدند و سپس بيرون آمدند و مرا فراخواندند و با هم به داخل خانه رفتيم و شروع به صحبت کرديم.
سخن که به پايان رسيد امام (ع) فرمودند: گمان نمیکنم افطار کرده باشي؟ عرض کردم: نه به دستور امام (ع) براي من غذا آوردند و به خدمتکارشان هم دستور دادند با من همغذا شود. پس از صرف افطاري امام (ع) فرمودند: تشک را بلند کن و هرچه در زير آن است بردار، من هم تشک را بلند کردم و اشرفیهایی را که در زير آن بود، برداشتم. سپس به چند نفر از خدمتکارانشان دستور دادند مرا تا خانهام همراهي کنند. چون به خانه رسيدم ديدم ۲۰ اشرفي بيش از مقدار بدهکاري من است.
سادگي در سبک زندگي
همچنین شيخ صدوق در روايتي ديگر از ابي عباد، ساده زيستي را روش حضرت امام رضا (ع) در پوشش میشمارد و زندگي حضرت را اینگونه توصيف میکند: «در تابستان فرش حضرت رضا (ع) حصير و بوريا بود و در زمستان روي نمد مینشست و پيراهني زبر و خشن میپوشید، مگر آنکه بخواهد پيش مردم آيد که در آنوقت لباس سنگين و بهتر میپوشید.»
ادب معاشرت
در همين کتاب که فصلي از آن به بيان سيره رفتاري و سبک زندگي آن حضرت اختصاص يافته است، از زبان شخصي به نام ابراهيم بن عباس که آن حضرت را ظاهراً بارها زيارت کرده و مدتها از نزديک با امام (ع) حشرونشر داشته است، گزارشي را از سيره و ادب رفتاري امام رضا (ع) اینچنین ارائه میدهد:
هرگز نديدم حضرت رضا (ع) در سخن گفتن باکسی درشتي کند و هیچگاه نديدم سخن کسي را پيش از تمام شدن قطع کند بلکه صبر میکرد تا طرف سخنش تمام شود و بعد اگر لازم میدید سخن میگفت، هرگز درخواست کسي را که قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمود و هرگز نزد کسي پاي خود را دراز نمیکرد و در برابر همنشین تکيه نمیداد، هرگز او را نديدم که از خدمتکاران و کارگزاران خود کسي را بد بگويد يا در پيش چشم کسي آب دهان بيندازد، هرگز نديدم که هنگام خنديدن قهقهه زند بلکه خندهاش تبسم بود و چون مجلس او از مردم خالي و سفره غذا انداخته میشد، همه خدمتکاران را فرا میخواند و به دور سفره غذا مینشاند. آن حضرت علیهالسلام، بسيار کمخواب بود و بيشتر شب را به بيداري سپري میکرد.
بسيار روزه میگرفت و سه روز روزه هر ماه از ايشان فوت نمیشد و میفرمود: اين روزه مانند روزه گرفتن همهسال است و بسيار پنهاني صدقه میداد و احسان میکرد و بيشتر اين کار را شبهای تاريک انجام میداد و هر کس گمان میکند که در فضيلت مانند او را ديده است، از او باور نکن.
پذيرايي از ميهمان
در فرهنگ ما اين جمله معروف است که «ميهمان حبيب خداست» و به اینگونه براي ميهمان ارج و احترام قائل میشویم. اين رفتار و نگرش پسنديده ريشه در آموزههای اسلامي و سنت و سيره امامان معصوم دارد.
شيخ صدوق در کتاب «عيون اخبار الرضا (ع)» از يک ميهماني ويژه گزارشي میدهد که در آن نحوه پذيرايي از ميهمان و ادب میهمانداری را بازگو میکند. احمد بن ابي نصر از اصحاب برجسته امام رضا (ع) نقل میکند که در ايام حضور آن حضرت در مدينه، روزي حضرت رضا (ع) برايم مرکبي فرستاد که نزد آن حضرت بروم. من نيز سوار بر مرکب شدم و به خدمت حضرت رسيدم و تا پاسي از شب نزد ايشان ماندم.
چون امام (ع) خواستند از مجلس برخيزند، به من فرمودند: فکر نمیکنم در اين موقع بتواني به مدينه برگردي. عرض کردم: آري فدايت شوم. فرمودند: امشب را نزد ما بمان و صبح به ياري خدا حرکت کن. عرض کردم: مانعي ندارد همين کار را میکنم فدايت شوم. حضرت خدمتکارشان را صدا زدند و به او فرمودند: «بستر خواب مرا براي او پهن کن و ملحفه مرا که زير آن میخوابم بر آن بستر بيفکن و بالش مرا هم زير سر او بگذار».
با خود گفتم: کيست که اين اندازه مقام و منزلتي که نصيب من شده، نصيبش شده باشد؟! خداوند نزد حضرت مقامي به من عطا فرموده که به احدي از اصحاب و شيعيان ما عطا نکرده است، مرکب خود را برايم فرستاد تا سوار شوم، فراش خود را گسترد تا در لحاف و رختخواب آن حضرت بخوابم و شب را بهروز آورم و هیچیک از اصحاب ما را نصيبي اینچنین نشده است.
احمد ادامه میدهد: من نشسته بودم و اين خيالات را در دل میگذراندم که ناگهان امام (ع) فرمودند: اي احمد! اميرمومنان علي (ع) وقتي صعصعه بن صوحان مريض بود به عيادت او رفت و صعصعه اين را سبب افتخار خود شمرد و بر مردم به آن فخر میکرد، پس تو اين کار را نکن و از براي خدا تواضع و کوچکي کن، سپس آن حضرت بر دست خويش تکيه کردند و از جا برخاستند.
به نقل از مجله شبانه باشگاه خبرنگاران