از برجستهترین خصلتهای نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت است؛ و همین آزادگی از تعلقات و خوی بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبت و احسان میکند. «ضیافت» و داشتن دستی باز و سفرهای گشوده و عطایی پیوسته و مهمانداری و مهماننوازی، از نشانهها و جلوههای این روحیه فتوت و جوانمردی است. معاشرتها، دیدوبازدیدها و رفتوآمدها، گاهی بهصورت «مهمانی» است. ازاینرو آشنایی با آداب ضیافت و رسوم دینی مهمانی، در محدوده «اخلاق» معاشرت میگنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکی کسی که مهمان میکند، دیگری آنکه مهمان میشود؛ و هرکدام را آداب و روش و حد و حدودی است، قابل بحث.
مهمان، برکت خانه
بعضی، از مهمان گریزانند. برخی هم مهماندوستاند. هرکدام هم نشاندهنده خصلت درونی افراد است. حضرت علی (ع) را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا علی! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته است که مهمانی برایم نیامده است!...» (۱).
این کجا؟ و آنکه آمدن مهمان را نزول بلا میشمارد و کوه غم بردلش میافتد و عزا میگیرد، کجا؟ برکت خانه، درآمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهی است و پذیرایی از مهمان، توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمیشود. مهمان حبیب خداست. در ضربالمثلهای ایرانی است که: «مهمان، روزی خود را میآورد.» (۲) البته این ضربالمثل، از احادیث اسلامی گرفتهشده و ریشهای دینی دارد. از حضرت رسول (ص) روایت است که: «الضیف ینزل برزقه ...»; (۳) مهمان، روزی خود را نازل میکند. البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه و میزبان را هم میزداید و این برکتی شگفت است. بازهم در این زمینه حدیثی از امام صادق (ع) بشنویم که به یکی از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
- آیا برادران دینیات را دوست داری؟
- آری.
- آیا به تهیدستان آنان سود میرسانی؟
- آری.
- سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بداری. به خدا سوگند، نفع تو به هیچیک از آنان نمیرسد، مگر آنکه دوستشان بداری. راستی، آیا آنان را به خانه خودت دعوت میکنی؟
- آری. هرگز غذا نمیخورم، مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
- حضرت فرمود:
- آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برتری تو بر آنان است!
- راوی که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:
- فدایت شوم! من به آنان طعام میدهم، مرکب خویش را در اختیارشان میگذارم، بااینحال آنان برتر از مناند؟
- آری! چون وقتی آنان به خانه تو وارد میشوند، همراه خود، آمرزش تو و خانوادهات را همراه میآورند و چون میروند، گناهان تو و خانوادهات را با خویش میبرند. (4).
کسی که خانهای وسیع، امکاناتی فراوان و دستی سخاوتمند دارد، شکرانه نعمتهای الهی را گاهی باید با انفاق و صدقه، گاهی با اطعام همهمانی، هدیه، دستگیری از بینوایان، کمک به محرومان و ... ادا کند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
«ولیمه»، یک سنت دینی
درباره اینکه کی باید سور و اطعام داد و به چه کسانی و چگونه، در دستورهای دینی، آداب و نکات فراوانی آمده است که به بعضی اشاره میشود.
موارد مهمانی
از توصیههای حضرت رسول به امیرالمؤمنین (ع) یکی هم این بود:
«یا علی! لا ولیمه الا فی خمس: فی ترس او خرس او عذار او و کار او راز»; (5).
یا علی! جز در این پنج مورد، ولیمهای (اطعام و مهمانی دادن) نیست: ازدواج و عروسی، تولد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حج.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفرهای بگسترد، ذبحی کند و مؤمنان را به مهمانی دعوت کند.در حدیث دیگری از رسول خدا (ص) نقلشده که فرمود: هر کس مسجدی ساخت، گوسفند چاقی را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شر سرکشان جن و انس و شیطانها را از او دور کند. (۶). مهمانی برای هر یک از موارد یادشده، سنتی اسلامی است که دلها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر میکند و اقوام و دوستان، یکدیگر را میبینند و آشناتر میشوند، روحها شادابتر وزندگیها بانشاطتر میشود.
در زندگی اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونههای فراوانی ازاینگونه ضیافتها دیده میشود. ازجمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم، حضرت کاظم (ع) برای تولد یکی از فرزندانش ولیمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچهها، در ظرفهایی به مردم «فالوده» داده شد. برخی پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتی امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویی، به سنت انبیا و روش پیامبر اکرم (ص) استناد نمود. (7).
مهماننوازی
گرچه بادیهنشینان عرب به مهماننوازی معروفاند، همچنین عشایر خودمان در ایران، ولی در بسیاری از شهرها و مناطق، با جلوههای زیبای مهماندوستی مواجه میشوید. شاید شما هم نام برخی از شهرها و مناطق را بهعنوان مهماننواز و مهماندوست شنیدهاید که در این خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینی و باورهای مذهبی دارد و تعلیمی است که از قرآن و دین فراگرفتهاند. اساساً دین ما، یکی از مؤثرترین عوامل شکلدهنده به «فرهنگ عمومی» در جامعه ایرانی و اسلامی است.
در روایات اسلامی، حتی فصلی بهعنوان «باب اقراء الضیف واکرامه» (۸) وجود دارد که به تکریم و گرامی داشتن و احترام و پذیرایی ازمهمان سفارش میکند و مهماندوستی را خوش میدارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو میشمارد و خانه بی مهمان را دور از فرشتگان میداند.
امام باقر (ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر (ص) فرموده است:
«غذا دخل الرجل بلدة فهو ضیف علی من بها من اهل دینه، حتی یرحل عنهم ...»; (۹).
هرگاه کسی وارد شهری شد، او مهمان همدینان خودش در آن شهر است تا آنکه آنجا را ترک کند. وقتی تازهواردی به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه اکرام و مهماننوازی دارند، ورود مهمان به خانه شخصی یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایی بیشتری را داراست. از همین جاست که اگر شهری پذیرای مهمانهای خارجی، سیلزدگان، آوارگان جنگ، آسیب دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشورهمسایه باشد، به حکم وظیفه انسانی و به دستور اخلاقی اسلام، وظیفه آن شهروندان است که با آغوشی باز و گرم و برخوردی کریمانه وبزرگوارانه، مهمان نوازی کنند. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که فرمود: «اکرموا الضیوف و اقروا الضیوف» (۱۰)، مهمانها را اکرام و پذیرایی کنید.
پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایسته ای، گاهی دچار برخی آفتها می شود. با همه ستایشی که از پذیرایی شایسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایی برسد که اغلب، روی چشم وهم چشمی است، یا ریشه در خودنمایی و تفاخر دارد، ناپسند است وهمین کار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبیت نزد خدا می افتد. اطعام، با همه ارزشی که دارد، آنجاست که «فی الله» و «لله» باشد و به قصد سیر کردن شکمی گرسنه یا شاد کردن برادری مؤمن یا تقویت رابطه های خویشاوندی و صله رحم باشد.درست است که از نعمت الهی باید بهره گرفت، اما با حفظ حد ومرز ارزشی آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال و انجام دادن آن کار به صورتی خردمندانه و شرع پسند و عرف پذیر!
روزی حضرت امیر (ع) به «علاء بن زیاد» که خانه ای وسیع و مجلل برای خود ساخته بود، فرمود: با این خانه بزرگ، در این دنیا می خواهی چه کنی؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعی بیش از دنیا نیاز داری; مگر آنکه بخواهی از همین خانه وسیع دنیوی، به آخرت برسی، مثل اینکه در این خانه از مهمان پذیرایی کنی، صله رحم نمایی، به بستگانت برسی، حقوقی را که از این خانه بر گردن دوست تو ادا کنی. در این صورت، از همین خانه به آخرت می رسی! ... (۱۱).
گاهی اصل مهمانی دادن، ریاکاری است. گاهی نوع غذا و محل اطعام و کیفیت سفره چیدن، تظاهر و خودنمایی است. گاهی مهمانهای خاص و مدعوین، شایسته اطعام نیستند، یا با انگیزه های ریاکارانه وحسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت می شوند.
همه اینها نارواست و هدر دادن نعمتهای الهی. پیامبر خدا (ص) فرمود: هرکس طعامی را از روی ریا و خودنمایی اطعام کند و مهمانی دهد، در روز قیامت، همانند آن را خداوند از طعامهای دوزخی به اومی خوراند. (۱۲). و امام باقر (ع) فرمود: «ولیمه»، در حد یکی دو روز، کرامت وبزرگواری است، بیشتر از آن، ریا و سمعه است:
«الولیمة یوم او یومین مکرمة و مازاد ریاء و سمعة.» (13).
البته اینها در سوردادنها و مهمانیهای رایج و مرسوم به مناسبتهای یاد شده است؛ اما اصل مهمان دوستی و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتی است که هرچه بیشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زیبنده تر است. «هاشم»، جد بزرگ رسول خدا، همیشه سفره ای باز داشت و غذای آماده او و خانه مهیایش برای عامه مردم، او را به سیادت و آقایی قریش رسانده بود. «حاتم طایی»، سخاوتمند معروف عرب، خانه ای داشت که ملجا مردم و محل امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود. امام حسن مجتبی (ع) مهمانخانه ای در منزل داشت که به طورمعمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بی خانه و بینوا ومسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهره مند می شدند. برای کریمان بلندهمت، «اطعام» لذتی بیش از طعام خوردن دارد وحظ روحی آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا علی (ع) که فرمود:
«قوت الاجساد الطعام و قوت الارواح الاطعام»; (14).
قوت و غذای جسم، غذا خوردن است، ولی غذای روح، اطعام وغذا دادن. کسی می گفت: بزرگترین لذت روحی من وقتی است که عده ای نیازمند و تهیدست را به مهمانی دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته ومشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذت ببرم!
در «قابوسنامه» چنین توصیه می کند:
«چون میهمان کنی، از خوبی و بدی خوردنیها عذر مخواه که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوی که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرانمی خوری؟ یا من نتوانستم سزای تو کنم که اینها سخن کسانی است که یک بارمیهمانی کنند.» (15).
آداب مهمانی
ضیافت و مهمانی دو طرف دارد:
- یکی مهمان می شود، دیگری میزبان است
- یکی بر سر سفره دیگری می نشیند و طعام می خورد، دیگری سفره می گسترد و اطعام می کند. لذت یکی در غذا خوردن است، ودیگری در طعام دادن.
اصل مهمانی و ضیافت و مواردی را که در اسلام، توصیه به مهمانی دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک سخن با مهمان است و آداب مهمانی رفتن.
مهمان یا دردسر؟
در فرهنگ دینی ما، مهمان حبیب خدا و مایه برکت است، هدیه ای از سوی پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهی است. اینها همه بجا و درست، چرا که فرموده معصومین و تعالیم مکتب است؛ اما در همین جا «هزارنکته باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانی رفتن ما سبب زحمت ورنجش صاحبخانه شود و او را به درد سر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟!
البته همه یکسان نیستند و روحیه ها متفاوت است. بعضیها آمادگی پذیرش مهمان ندارند. برخی از وضع مالی مناسبی برای مهمان نوازی وخرج ضیافت برخوردار نیستند. بعضی از نظر جا و منزل و امکانات پذیرایی آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضیها اشتغالاتی دارند که مهمانی مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد. اینجاست که خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته باشد، بی خبر و بی دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهای اضطراری مستثنی است!...).
سفارش معاشرتی قرآن به مؤمنان در باره ادب مهمان شدن درخانه پیامبر (ص) چنین است:
ای کسانی که ایمان آورده اید! بدون اذن و اجازه و دعوت برای طعام، وارد خانه پیامبر نشوید، و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید، و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و برای حرف زدن (و گپ زدن) ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت می کشد، ولی خداوند از گفتن حق، حیا نمی کند! (۱۶).
در مهمانی اگر آداب و سنن اسلامی مراعات شود، دیگر مهمان، اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه برکت و سبب خوشحالی خواهد بود و از همین جاست که به مساله «تکلف» برمی خوریم که پیامدهای بدی دارد و مایه تلخکامیهایی در زندگی است.
«تکلف» یا «ماحضر»؟
در مثلهای زیبای فارسی است که: «رسیده، رسیده خورد» یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد». (۱۷).
چیزی به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت»، برای برخی چنان تکلف آور و مشقت بار است که برای آن خود را به زحمتهای بسیار دچار می کنند و به هر قیمتی شده از مهمان پذیرایی می کنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجای برخی مهمانان هم در این مساله دخالت دارد. این گونه مهمان که میزبان را به «تکلف» و زحمت می افکند، نه تنهارحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا و صداقت و صمیمیت باشد و مهمانی از راه برسد و دیروقت یا نابهنگام باشد، باید به هر چه که «هست» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادی داشته باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستیها و رفت و آمدها تداوم می یابد.
اما رفت و آمدهای هزینه ساز و خرج تراش و تکلف آور، سبب کاهش دید و بازدیدها و مهمانیها و موجب قطع رابطه ها یا کاهش وسردی آن می گردد. درسی از امیر مؤمنان (ع) بیاموزیم:
مردی حضرت علی (ع) را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط می آیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد:
- اینکه از بیرون خانه چیزی برایم تهیه نکنی.
- آنکه آنچه را در خانه داری، پنهان و ذخیره نسازی (هر چه داری بیاور)..
- آنکه به خانواده ات اجحاف و فشار وارد نیاوری.
مرد گفت: باشد، می پذیرم.
حضرت قبول کرد و مهمان خانه او شد. (۱۸).
این حدیث، درسهای عظیم و نکات ظریفی را بیان می کند. بعضیهابه خانواده و همسر خویش زحمت بسیار می دهند و تهیه بساط و موادیک سفره و پخت و پز را به او تحمیل می کنند تا یک مهمانی آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم می کشد، ولی پزش را آقا می دهد. این نوعی ستم به خانواده است و روا نیست که از سوی مرد انجام گیرد.
در مهمانی رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که برای او چنین وچنان کنند و به «ماحضر» هر چه که موجود است قانع باشد و هم صاحبخانه خرجی را بر خود و رنجی را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خدا (ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایی قرار می گیرد. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب می شود، هر چه که بود، می خورد. (۱۹).
نیز از آن حضرت روایت است: به خانه دیگری چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزی نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند. (۲۰) این برای حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضرب المثلهای فارسی است که: «مهمان دیروقت : (ناخوانده) خرجش به پای خودش است.
سلمان و مسلمانی
روش مسلمانی را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و ساده زیستی بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این رو سلمان فارسی در فضیلتها و ارزشها از «اهل بیت» به شمار می آمد. (سلمان منااهل البیت). باری، نقل خاطره ای از سلمان مناسب این بحث است:
یکی از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» می گوید: من به اتفاق دوستم به خانه سلمان فارسی رفتیم و مدتی نشستیم. هنگام غذا فرارسید. سلمان گفت: اگر نبود آنکه رسول خدا (ص) از تکلف وخویشتن را به زحمت افکندن نهی کرده است، برایتان غذای خوبتری فراهم می کردم. سپس برخاست و مقداری نان معمولی و نمک آورد وجلوی مهمانان گذاشت. رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقداری سعتر (مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو» نهاد و کمی مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتی غذا خوردیم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزی خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودی، الآن ظرف آب من در گرو نبود!... (۲۱).
سلمان اهل تکلف نبود. ولی وقتی مهمان، خواسته ای را بر زبان آورد و تمنای غذا و طعامی داشت، سلمان ناچار شد که برای رضای خاطر مهمان آن را تامین کند، هر چند با «رهن» گذاشتن وسیله زندگی!
بسیاری اوقات، نه تنها در مهمانیها، بلکه در مجموعه رفت وآمدها و روابط، توقعات بیجای افراد از یکدیگر، بار سنگینی را به دوش دیگران می گذارد و این هیچ پسندیده و اسلامی نیست! مهمان خوب کسی است که وقتی به خانه کسی می رود، بخصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلی باشد، همان جا که کفشهایش را از پا در می آورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تاجای هیچ گله ای نباشد. وقتی باری بر دوش میزبان سنگینی نکند، این گونه مهمانی بی زحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزی او را هم بفرستد که چه بهتر.
در حدیث است: «لا تکلفوا للضیف» یا «لا یتکلفن احد لضیفه ما لایقدر»; (۲۲) برای پذیرایی از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت ومشقت نیندازید.
می بینید که مساله، ظریف است و مرزها گاهی آشفته می شود. هم دعوت به پذیرایی از مهمان کرده اند، هم نهی از تکلف! هم مهمان راموهبت الهی شمرده اند و مایه رزق و برکت خانه دانسته اند، هم ایجاداذیت و سختی برای میزبان را نهی کرده اند. شناخت تکلیف صحیح، هم برای مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت می طلبد.
مهمان ناخوانده
روابط مودت آمیز در جامعه اسلامی و میان برادران دینی وخانواده ها، باید در سطحی باشد که رفت و آمدها گرم و مهمانی دادنهاصمیمی، مهمانی رفتنها بی تکلف و پذیراییها خودمانی و بی گله باشد. این مطلوب نهایی است، ولی رعایت آدابی خاص، بویژه آنجا که محبتها و صمیمیتها در حدی نیست که «هیچ آدابی و القابی مجوی»، ضروری است. یکی از این نکات، بی دعوت به مهمانی نرفتن است، یکی هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گرچه میزبانان معمولامی گویند: «خوب، چه می شد مهمانتان را هم می آورید، غریبه که نیستید، می آورید و دور هم بودیم و ... .»
اما توصیه اسلام به پرهیز از این مساله است. حتی همراه بردن کودکان به مهمانی، اگر دعوت نشده اند، گاهی اشکال شرعی هم پیدا می کند، بویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن بچه ... .»
امام صادق (ع) از رسول خدا نقل می کند که فرمود: «هر گاه یکی ازشما به مهمانی و طعامی دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید، کاری ناروا و غاصبانه کرده اید.» (۲۳) این همان عادت ناپسند «طفیلی» و «قفیلی» بردن همراه است؛ و ... سومی را هم که صاحبخانه می شناسد!
در حدیث دیگری پیامبر اسلام به حضرت علی (ع) در ضمن وصایایی فرمود: یا علی! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگری را. یکی از آنان کسی است که به مهمانی ای که دعوت نشده برود و بر سر سفره ناخوانده بنشیند: «الذاهب الی مائدة لم یدع الیها ... .» (۲۴).
گله نداشتن
مشهور است که: «سفره نینداخته یک عیب دارد. سفره انداخته هزارعیب!» این مثل همان کلام دیگر است که می گویند: دیکته نوشته نشده، غلط ندارد! وقتی کسانی مهمانی می دهند، بخصوص به صورت دسته جمعی و عمومی، چیزی به نام «گلایه» مطرح می شود. البته ما نباید اهل گله باشیم که چرا مثلا ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم و ... . از طرف دیگر هم میزبان باید خود را برای گلایه های احتمالی آماده کند.اما آنچه برای دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع» است. نتیجه این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسی از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران، سوری داد و ما جزو مدعوین نبودیم، چه جای گلایه؟... مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسی نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتاده ایم، شاید از نظر جاو غذا، امکانات و ظرفیت نبوده و ... یا به هر دلیل دیگری به ما نگفته است.
چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینه دوستیهایمان بنشیند؟! حیف است که حریم و مرز دوستیها و خویشاوندیها با این گونه مسایل، آشفته گردد. زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده می کند، هم نشانه کم ظرفیتی و دون همتی و حقارت نفس گله کننده است.مناعت طبع، گوهری است که نباید آن را با سنگ «توقعهای کوچک» شکست! اگر به مهمانی هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل وانتظارمان نبود، باز هم عیب جویی و شکوه، مناسب نیست; زیراگلایه های بعدی، نه عیوب و کاستیهای گذشته را اصلاح می کند، نه چیزی عاید ما می شود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این کار، نشان داده ایم.
ایثار و گذشت و بلندنظری و والاهمتی، مخصوص همین جاهاست! پس همت بلند دار ... مبادا صفای دوستی و خویشاوندی باچنین توقعهایی به کدورت مبدل شود. حیف است!
منابع:
- میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۱.
- امثال و حکم، دهخدا، ج۴، حرف میم.
- میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۰، وسائلالشیعه، ج۱۶، ص۴۵۹.
- کافی، ج۲، ص۲۰۱، حدیث ۸ و ۹.
- وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۴.
- همان، حدیث ۴.
- همان، ص۴۵۲، حدیث ۲.
- بحارالانوار (بیروت)، ج۷۲، ص۴۵۸.
- همان، ص۴۶۲.
- کنزالعمال، ج۹، ص۲۴۵.
- نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
- وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۵.
- همان، ص۴۵۶.
- بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۵۶.
- رهنمون، ص۷۴۸.
- سوره احزاب، آیه ۵۳ (لا تدخلوا بیوت النبی) ....
- امثال و حکم، دهخدا، ج۴، کلمه «مهمان».
- بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج۷۲، ص۴۵۱، حدیث ۴.
- وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۶.
- همان، حدیث ۲.
- میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۵ (به نقل از بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۸).
- کنز العمال، ج۱۶، ص۲۴۸.
- بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۴۵.
- همان، ص۴۴۴، حدیث ۱ و ص۴۵۲، حدیث ۶.
منبع: کتاب اخلاق معاشرت جواد محدثی