چیستی و ماهیت شادی در قرآن و روایات و راهکارهایی برای شاد زیستن
دکتر محمدحسین مردانی نوکنده
چکیده
شادی و نشاط و سرور، یکی از نیازهای روحی و فطری انسان است که در بسیاری از جنبههای حیاتی انسان نقش مؤثری ایفا میکند. دین اسلام که به تمام نیازهای روحی و جسمی انسان توجه داشته، این موضوع را نیز مورد توجه قرار داده است. وجود آیات متعدد در قرآن کریم، سخنان پیامبر(ص) و احادیث و روایات منقول از ائمه معصومان(ع) حاکی از اهمیت موضوع شادی در اسلام است. درباره اهمیت شور و نشاط و سرور و جایگاه آن در تعالیم دینی همین بس که مفهوم شادی ۲۵ بار با الفاظ مختلف در قرآن کریم آمده و یکی از اصول کتابهای روایی به باب «ادخال السرور» اختصاص داده شده و از کسانی که موجبات دلخوشی و شادکامی بندگان را فراهم میآورند، ستایش شده است. سؤال اصلی در این نوشتار، چیستی ماهیت شادی در قرآن و روایات و دیدگاههای پژوهشگران اجتماعی است؟ و اینکه راهکارهای عملی برای شاد زیستن چیست؟
کلیدواژگان: شادی؛ نشاط؛ قرآن کریم؛ روایات؛ امیدواری.
خنده، شوخی و شادمانی ویژگی شایسته انسانهاست که از گستره احساسات آنان دستچین میشود، نشان از نشاط روحی داشته و موجب بردباری و شکیبایی آدمی میشود. رهآورد این صفات سهگانه، رهایی انسان از فرسودگی خاطر و دوری از پژمردگی گلبرگهای وجود بوده که در پرتو آن آرامش، آیندهنگری و بصیرت افزونتری در تصمیمگیریها فراهم شده و دشواری کمتر و کامیابی بیشتری در مسیر زندگی خواهد بود. به جرئت میتوان گفت که این موضوع از اهمیت بسیار والایی در زندگانی برخوردار میباشد.
آیین آسمانی اسلام که دینی کامل و جامع است، با توجه به نیازهای انسان و زمینههای کمال و تکامل او در جلوههای مختلف، نگاهی همه سویه به این پدیده نموده و برای تجدید توان و کسب نشاط و طراوت روحی، راهکاری به نام خرسند سازی همنوعان را ارائه کرده و آن را از خصلتهای خداجویان دانسته است. از این رو رهبانیّت یا دوری از لذّتهای زندگی و شادیهای شایسته فردی و اجتماعی را ممنوع ساخته، حضور در عرصههای مختلف و بهرهگیری از نشاط، تنوّع و شادی را سیرهای پسندیده، بلکه عبادتی بزرگ معرفی نموده است.
بیشک آشنایی با مجموعه آموزههای دینی، احیاگر نوعی اعتدال، روشنبینی و جامع نگری است تا در کنار اشک و آه، دعا و مناجات و سیاهپوشی در سوک پیشوایان تابناک، تمامی دینباوران بینشمند و خردورز، از ظاهری آراسته و زیبا، پوششی روشن و روحافزا و بویی خوش و دلآرا بهرهمند شوند؛ خرسند و خوشحال و پر سرور و شادمان در صحنههای مختلف اجتماع ظاهر شوند.
علاوه بر معارف ناب دینی، روانشناسان نیز بین خنده و نشاط روحی با سلامتی سایر اعضای بدن ارتباطی نزدیک دیده، خوشرویی و خرسندی را بهترین راه ارتباط با همگان به ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان ارزیابی میکنند و حتّی برخی از آنان روان درمانی را با خنده انجام داده و سلامت جسمانی را در افق نشاط و شادابی روانی جستجو میکنند.
با نگاهی به جامعه و جلوههای مختلف بینشها و گرایشهای افراد، دیدگاههای متفاوت یا متضادی دیده میشود که در پارهای از صحنهها مایه تعجب خواهد بود:
دیدگاه نخست عرصههای گوناگون زندگی را تالار نمایشی خندهآور میداند که در لحظههای آن باید به خنده و قهقهه پرداخت و به دور از هر مسئولیّتی، همراه با گفتنیهای شادیبخش، زیبا پوشید و گوارا نوشید، تا در نگاه دیگران خوشبخت واقعی دانسته شده، زندگی لبریز از خوشی و شادمانی داشت! از این رو چون سخن از واقعیات زندگی و حقایق مقدس هستی با اینان مطرح شده و مسئولیت انسان در صحنههای مختلف اجتماع گوشزد میشود، سر تکان داده و چهره برمیگردانند.
دیدگاه دیگر آن است که خنده و شوخی کار انسانهای سبک، جلف و بیخرد است؛ کسانی که زندگی را بازیچه دانسته و هیچ مسئولیتی در خود احساس نمیکنند! باید سنگین و باوقار، سخت و همیشه جدّی بود، تا وقار و عظمت و ابهت به دست آورد و اطرافیان نگاه بالایی به ما داشته و بدانند حالات کودکانه در ما وجود ندارد! اینان دوستان و نزدیکان را در حسرت لبخندی اندک فرومیبرند و همواره صورتی فرورفته در قحطیِ نشاط و شادی داشته، تمامی ناهمواریهای زندگی و سنگلاخهای حوادث در نقشه پر چین و چروک چهره آنان نمایان است. با ورود در هر محفلی، خود، خانواده و اطرافیان را در ماتمی جانکاه و لحظاتی سخت و دردآلود فرو برده، رهایی از وضعیتی این چنین را آرزوی قلبی تمامی حاضران مینمایند!!
دیدگاه سوم آن است که آفرینش، داستانی خیالی، کتابی خندهآور و یا مهمانخانه تنپروری نیست تا یگانه آرمان انسان، جشن و شادکامی و فریاد و پایکوبی در آن محسوب شود! و یا عظمت شخصیت آدمی هرگز در لابلای چین و چروکِ چهره و فریاد رعدآسای او احساس نمیشود، بلکه گستره هستی مدرسهای بس بزرگ است که با آغاز تکلیف، همه ما حضوری جدّی در آن مییابیم و در هر لحظه آن باید هوشیاری و آگاهی خویش را افزایش دهیم و در امتحانهای مختلف سربلند و پیروز بیرون آییم.
در این میان تبسّم، خنده، شوخی و شادمانی، ارمغانهای الهی در آغوش عشق و احساس انسانهاست که با هریک، این ایّام ارزشمند را میتوان با طراوت و پرنشاط سپری کرد و با نگرشی روشن از دانش و بینش، هیچگاه شیرینی و حلاوت این صفات را با زهرِ گناه، آلوده نساخت!
سؤالات اصلی این مقاله عبارتند از:
- تعریف و ماهیت شادی در قرآن و روایات چیست؟
- شادی و نشاط در قرآن و روایات از چه جایگاهی برخوردار است؟
- پژوهشگران اجتماعی شادمانی را چگونه توصیف نمودهاند؟
- راهکارهای عملی برای داشتن زندگانی شاد و سالم چگونه است؟
روش تحقیق در این نوشتار، کتابخانهای و ابزار تحقیق، مطالعه، مشاهده و در پارهای از موارد مصاحبه بوده است. در این زمینه کارهای متعدد و پراکندهای صورت گرفته که پارهای از آنها در منابع آمده است.
شوخی، شادی و شادمانی
شوخی یا مزاح نوعی نکته سنجی در عبارات، استفاده از الفاظ به صورت غیر واقعی، نگاه ملیح و نمکین به پارهای حوادث و خوش طبعی با دیگران در گفتگوهای روزمره است که از دیرباز بین جوامع مختلف با نگرشهای گوناگون فرهنگی و اجتماعی به چشم میخورده است، گرچه در برخی فرهنگها و مناطق جغرافیایی بعضی از مردم به این ویژگی شهره شدهاند و هرجا به طنز، شوخی و یا مزاح پرداخته میشود، از سخنان شیرین، نکتههای زیبا، حاضر جوابیها و یا فکاهیهای دلپذیر آنها سخن به میان میآید، امّا در تمامی ملّتها نوعی شوخ طبعی و نشاط آفرینی وجود دارد، چنان که در بین پیشوایان قدسی و معصوم(ع) و اصحاب و یاران چنین صفت دلپسندی به چشم میخورد. افزون بر شوخی، «شادی و شادمانی» که در فرهنگ دینی، «سرور» نام گرفته، صفتی پنهان و قلبی است که به خاطر دستیابی به خیر و منفعت و همراه با لذّت درونیِ انسان خواهد بود. از این رو مفهوم سرّ یا ویژگی ناپیدا در آن وجود دارد و صاحب نظران آن را «شادی خالص قلبی» دانستهاند. فَرَح، واژهای معادل سرور است و سرور محصول اندیشه و تفکر انسان بوده و هیچ صفت ناپسندی به دنبال نخواهد داشت. گرچه در قرآن کریم فرح و شادی گاه در جلوهای ستایش شده بیان گردیده است: «یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللَّهِ» (روم، 4و5) و گاهی در چهرهای نکوهش شده و ناپسند: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ» (توبه، 81).
در نگاه رهبران مذهبی، شادی و سرور موجب گسترش نشاط، آرامش و آسایش روح گردیده، همانگونه که غم و اندوه این دو را به هم زده، نوعی گرفتگی و در خود فرورفتن ایجاد میکند و دستاورد آن تسلط و قدرتِ عقل بر امور خواهد بود.
شادی یکی از نیازهای انسان و لازمه زندگی اوست. از این رو چون از بام بلند هستی، نگاهی پردامنه به گستره بیکران آفرینش نماییم، به خوبی درمییابیم که در سراسر خلقت، جلوههایی چشمنواز و روح پرور از شادی و شادمانی برای آدمی فراهم شده است: بهار طرب انگیز، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، منظره طلوع خورشید، صبح دلانگیز، پرندگان قشنگ و نغمهخوان، رنگهای متنوع و روح بخش و حتّی ازدواج و زناشویی بین زن و مرد و محبّت و مهربانی بین انسانها، همه و همه جلوههای شادی پرور و سرور آفرین خواهند بود.
همچنان که غم و اندوه نیز جزء زندگی انسان بوده و سنتهایی در طبیعت جاری است که هریک ماتم انگیز و اندوه آفرین خواهند بود. همانند فصل خزان، یخ بستن رودخانهها، غروب خورشید، پژمرده شدن گلها، بیماری و مرگ، تنگدستی و فقر، ظلم و ستم و یا از دست دادن عزیزی در زندگی که با مشاهده هریک غبار غم و خیمه ماتم در سرای وجود انسان برپا میشود.
با این نگرش به ژرفای سخنان حکیمانه و خردمندانه پیشوایان معصوم(ع) پی میبریم که به دست آوردن شادیِ همیشگی و مطلق و رهایی از اندوه و ناراحتی را در زندگی دنیوی غیر ممکن دانسته و همگان را به عبرت پذیری و درس آموزی از یکایک پدیدهها و حوادث دعوت نمودهاند، تا هیچگاه دچار هیجان نادرست و یا اندیشه ناصواب نگردیده با واقعیّات پیدا و ناپیدای هستی آشنا شوند.
این آشنایی از آغازین روزهای رشد و بالندگی، انسانهای بسیاری را صاحب دانایی شایانی کرده و افزون بر آنکه هرگز به دنبال شادی مطلق نبوده، غم را نیز برای افراد ضروری میدانند؛ زیرا در پرتو آن انس انسان با خداوند بیشتر و وابستگیهای آدمی به جلوههای ناپایدار دنیا کمتر گشته، حیاتی معنوی نصیب افراد میشود که آثار و برکات آن قابل بیان نخواهد بود.
آنان که به این مرحله از پویایی در پندار و گفتار و رفتار دست یابند، همواره از پروردگار خود درد و اندوه طلب کرده، هیچ تفاوتی در نگاهشان بین شادی و غم نخواهد بود؛ زیرا هردو را عرصه امتحان، رشد و تکامل مینگرند که آموزگار آفرینش برای تعلیم و تربیت انسانها در مسیر زندگی آنان قرار میدهد.
از این رو در دستورهای اسلام، آموزههای ارزشمندی درباره ایجاد شادی و نشاط به چشم میخورد که گاهی برای خود و زمانی مخصوص دیگران است.
تبسّم به چهره دیگران، پوشیدن لباسهای تمیز و روشن، استفاده از بوی خوش، نظافت و نظم و پاکیزگی، حضور در طبیعت و نگاه به سبزه و آب، مهربانی و محبّت به همنوعان، شوخی و مزاح با همراهان، زدودن کینه و حسد و اِدخال سرور، همگی از آداب فردی و اجتماعی شایستهای است که برای ایجاد فضای شادی و دور ساختن غم و اندوه و سرانجام تجدید قوای جسمی و روحی جهت تلاشی نو و کوششی بیشتر در عرصه اجتماع اندیشیده شده است.
امام موسی بن جعفر(ع) با توجه به آثار برجسته این شیوهها فرمود: «از لذتهای دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید و خواهشهای دل را از راههای مشروع برآورید. مراقبت کنید که این کار به شرافت و مردانگی شما آسیب نرساند و دچار اسراف و تندروی نشوید. و با کمک آن بهتر به امور دین خویش موفق خواهید شد. همانا نیست از ما کسی که دنیای خود را به خاطر دین خویش ترک کند یا دین خود را برای دستیابی به دنیا رها نماید» (مجلسی، 1403ق، ج75، ص321).
در سخنی دیگر آن پیشوای روشن اندیش، فرصتی را در ساعات شبانه روز برای بهرهگیری از سرور و شادمانی و تفریح سالم پیشنهاد نموده، میفرماید: «کوشش کنید اوقات شما در روز چهار بخش باشد: قسمتی برای عبادت و خلوت با خدا، بخشی برای تأمین معاش، مقداری برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان آگاه ساخته و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعاتی نیز به تفریح و لذتهای خود اختصاص دهید و با مسرّت و شادی آن، نیروی انجام وظایف اوقات دیگر را تأمین کنید» (همان، ج75، ص322).
در یک نگاه میتوان گفت: هر انسانی بنا بر جهانبینی و اندیشههای خویش نسبت به پدیدههای آفرینش، هرگاه به خواستههای مورد علاقه خود دست یابد، در وجود خویش حالتی احساس میکند که «شادی» نام دارد؛ صفتی برجسته و مثبت که با آن زندگی معنا یافته و عواطف منفی همچون ناکامی و ناامیدی و یا ترس و نگرانی بیاثر میشود.
این برداشت ارزشمند از آثار شادی و شادمانیِ افراد موجب گردیده که نگاهی کلان از سوی دولتها در برنامهریزی اقتصادی و اجتماعی برای بالا بردن میزان شادی جامعه صورت گیرد، تا در پرتو آن، نشاط، افزایش روح امید و عشق به زندگی، بالا رفتن متوسط عمر افراد، شیرینی کار و تلاش و گسترش روح صفا و صمیمیت فراهم شود.
شادی و سرور در ادبیات فارسی، نشاط، خوشحالی، خرّمی، مسرّت، انبساط، بشاشت، بهجت و عشرت معنا شده است که همسو با شادمان، شادمانه و شادمانی خواهد بود.
فردوسی در اشعار خود غم و شادمانی را با یک نظر، از سوی محبوب دیده، چنین میسراید:
آزو شادمانی ازویت غمست/ ازویت فزونی ازویت کمست.
اما سعدی اندوه و شادی را کوتاهمدت و زودگذر دانسته، پاداش عمل و نام نیک را ماندگار و جاودان میشمرد و میگوید:
غم و شادمانی نماند و لیک/ جزای عمل ماند و نام نیک.
شادی در قرآن
آیات قرآن، در فرازهای مختلفی خنده و سپس سرور و شادمانی را مورد توجه قرار داده است. ابتدا خنده و گریه را از سوی خدا دانسته و میفرماید:
«وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى» (نجم، 43)؛ «و هم اوست که میخنداند و میگریاند». زیرا تمامی اسباب خنده و گریه در اختیار اوست و خداوند خالق همه آنهاست. در پی آن به خنده مؤمنان در قیامت اشاره میکند.
در فرازی دیگر سرور و شادی را مطرح کرده، و جلوههای مختلف آن را بیان مینماید. نخست ایمان به تقدیر الهی را مانع شادمانی و بیقراری بیجا دانسته، سپس خوشیها و شادیهای ناپایدار و جاودان را معرفی میکند: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» (یونس، 58)؛ «بگو به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] باید شاد شوند و این از هرچه گرد میآورند بهتر است».
به دنبال آن از شادیهای بیجا و آثار شوم آن سخن میگوید و خوشیهای روبنایی را با نگاهی یک سویه به نعمتهای الهی بیان میکند: «وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ» (روم، 36)؛ «و چون مردم را رحمتی بچشانیم، بدان شاد میگردند و چون به [سزای] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمهای به ایشان برسد، به ناگاه نومید میشوند».
آنگاه خوشحالی و فرح مؤمنان و دین باوران را در سرای فردوس و بهشت برین خداوندی توصیف کرده، میفرماید: «فَأَمَّا الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (روم، 15)؛ «اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، در گلستانی، شادمان میگردند».
خوشحالی و خرسندی شهیدان فراز دیگری از آیات قرآن درباره شادی و شادمانی ماندگار است. آنجا که سست عنصران ظاهربین را در زندگانی دنیا از گمانهای نادرست درباره شاهدان عرشی برحذر داشته و میگوید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. فَرِحِینَ بِمَا آَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» (آل عمران، 169و170)؛ «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندارید، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند که نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین میشوند».
پروردگار حکیم در آیات دیگر چون به شادی مشرکان اشاره میکند، یاد معبودان باطل را مایه انبساط خاطر آنان دانسته (زمر، 45) و عامل شادمانی منافقان را شکست رسول خدا(ص) و مسلمانان در صحنههای مختلف مبارزه بیان میکند (توبه، 50).
جلوههای شادی رستگاران و پاکسرشتان در قیامت، فرازی دیگر از این موضوع در قرآن است که گاه در «پیشنهاد رستگاران به دیگران جهت خواندن نامه عملشان» (حاقه، 19) تجلی میکند، گاهی در «مصون ماندن آنان از شرور قیامت و بهجت و سرورشان در سایه امان و امنیت الهی» (انسان، 11) نمایان میشود و موقعی به هنگام «دریافت نامه اعمال با دست راست و شادمانی آنان در جمع خویشاوندان و همفکران خویش» پدیدار میگردد (انشقاق، 7و19).
«عوامل سرور» موضوعی قابل توجه و معرفت آفرین در قرآن است که آگاهی از آن رهتوشهای برای همیشه زندگانی ما خواهد بود. «عشق بهقرآن» و «انس با آیات الهی» عامل نخستی است که خداوند بزرگ برای دینباوران موجب شادی و شادمانی میشمرد؛ زیرا ایمان آنان را افزوده و خوشحالی و شکوفایی استعدادهای آسمانی و جلوههای معنوی پدید میآورد.
«انفاق در راه خدا» و «توجه به بندگان نیازمند بدون نگاه به جلوههای مادی و گذران زندگی» عامل دیگری است که در نگاه قرآن موجب سرور و شادمانی صالحان و پاکان میشود: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا. إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا. إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا. فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا» (انسان، 8-11).
شادی در روایات و سیره پیشوایان دین
نگاهی گذرا و سیری کوتاه در مجموع گفتار و رفتار پیشوایان معصوم(ع)، بیانگر این حقیقت است که چندین نگاه متفاوت درباره این صفات به چشم میخورد. دیدگاههایی که برای ناآشنایان با شیوه نگرش و زوایای نگاه معصومان به پدیدهها، مایه شگفتی گردیده، گاه گمان نادرستیِ برخی سخنان را نموده و گاهی شیفته فهم بنیان نگرشها و نگاههای اندیشمندانه آنان میشوند.
اینک این دیدگاهها را بررسی میکنیم، سپس به تحلیل مجموعه نظرات و سخنان میپردازیم:
-
نکوهش شادی، خنده و شوخی
قسمت نخست سخنان معصومان، سراسر نکوهش و سرزنش این صفات و صاحبان آنان است، به گونهای که این ویژگیها را از وجود خردمندان و اندیشمندان دور دانسته، خنده و شوخی را نشانه جاهلان و کمخردان (کلینی، 1362ش، ج2، ص664) شمردهاند و بدتر از آن، هلاک کننده انسان (مجلسی، 1403ق، ج76، ص61) و ویرانگر قلب (همان، ج76، ص125) ـ به عنوان رهبر احساسات و عشق انسانی ـ معرفی کردهاند.
گستره این باور به گونهای است که خنده در صحنههایی حکم فقهی خاصی یافته است. رسول خدا(ص) و امام صادق(ع) نکوهش بیشتری نسبت به آن در بین قبور و قبرستان کردهاند و انجام آن را در عباداتی چون نماز، موجب کاستی قداست و ارزش این عبادت و حتی باطل کننده نماز شمردهاند. آثاری این چنین درباره خنده، زمینهساز سفارشهایی چند درباره این صفت گردیده است. از این رو همواره به کمی آن توصیه کردهاند، تا از جلوههای زشت اجتماعی یعنی ناراحتی همنشینان و اندوه اندیشمندانِ مجلس دوری شود، شخصیّت انسان در تمامی عرصهها حفظ گردد، و در عرصههای معنوی، سفارش به ادای کفاره پس از خنده شده است، تا پیامدهای ناشایست روحی آن برطرف و یا کاسته گردد. از این رو توصیه کردهاند که بعد از خنده بگوییم: «پروردگارا مرا کمخرد و بیتدبیر مگردان» (ابنبابویه، ج3، ص377).
از آن سو سفارشهای فراوانی نسبت به جایگزینی «تبسّم» به جای خنده شده است، تا آثار زیانبار و منفی خنده به برکات پسندیده و ارزشمند تبدیل شود.
بهترین خنده، تبسّم معرفی شده است، تا به کمترین میزان قناعت شده، تمامی لحظههای زندگی دستخوش لذتهای زودگذر و ناپایدار نشود، رسول خدا(ص) سفیر راستین خداوند و الگوی تمام عیار انسانها در امروز و هر روز، شخصیّتی عرشی معرفی شده که خنده او همیشه تبسّم بوده و افزون بر آن از چهرهای باز و گشوده بهره داشته، «کثیر التبسّم» بوده است (مجلسی، 1403ق، ج76، ص341).
به هنگام ارزیابی آلودگی به گناه، تبسّم برای استهزاء مؤمن، گناه صغیره معرفی ولی خنده گناه کبیره دانسته شده است و در نگاه فقیهان، تبسّم، قطع کننده نماز و مایه بیارزشی این عبادت بزرگ نخواهد شد (همان، ج76، ص129).
مزاح یا شوخی، موضوع دیگری است که در آینه آسمانی معارف از زوایای مختلفی بدان نگریسته شده است. نگاه نخست، نگاهی ناپسند و مذموم است، به طوری که با صراحت تمام رسول اکرم(ص) امیرمؤمنان علی(ع) را خطاب قرار داده، فرموده است: «علی جان! هیچگاه شوخی مکن؛ زیرا آبرو ـ و ارزش و عظمت تو ـ زایل میشود» (همان، ج77، ص48) و در گفتار دیگری فرمود: «هیچ بندهای، ایمانی صریح ـ شفاف و روشن ـ به دست نمیآورد، مگر آنکه مزاح و شوخی و دروغ را رها کند (همان، ج77، ص456).
امام علی(ع) نیز درباره شوخی فرموده است: «مزاح زمینهساز کینهتوزی است؛ هیچکس شوخی نکرد مگر آنکه شوخی، او را از عقل و خرد میاندازد؛ کسی که شوخی کند به وسیله آن خوار و زبون خواهد شد؛ آفت شخصیّت و هیبت آدمی مزاح است. برای هر چیزی بذری است و بذر دشمنی مزاح و شوخی است» (همان، ج77، ص142).
در عبارات دیگر معصومان(ع) شوخی موجب از بین رفتن نور ایمان، کمرنگ شدن مروت و مردانگی، نوعی ناسزا و فحش کوچک، محو سازنده مهابت مردان، ایجاد کننده جرئت در دیگران برای رویارویی با انسان و نشان بیمحبّتی شمرده شده است (همان، ج77، ص47).
سرور و شادی، موضوع دیگری است که پیشوایان و معصومان(ع) در نگاه اوّل سلسله سخنان قابل تأملی درباره آن بیان کردهاند؛ امیرالمؤمنین(ع) تمامی شادیها را ناپایدار و ناقص معرفی کرده و دنیا را سرایی به دور از شادمانی واقعی میشمرد؛ جهانی که ظاهر آن آراسته و همراه با خوشبختی و خرسندی است، اما باطن و درون آن غرور و فریب نهفته است (آمدی، 1380ش، ج4، ص528).
در سخنی درسآموز برای معرفت اندوزان و خردورزان شادیهای امروز و سرور دنیوی را دامهای پنهان ـ از سوی شیطان و هواهای نفسانی دانسته که خودبینی، کبر و غرور به همراه دارد ـ و یکایک ابزار و وسایل آغشته به این اندیشه شیطانی را پرتگاه هلاکتبار و شیون ساز در روز واپسین معرفی میکند (همان، ج4، ص132).
-
ستایش بسیار و تشویق فراوان
سلسله سخنان دیگری از پیشوایان معصوم(ع) وجود دارد که افزون بر ستایش این صفات، نوعی تشویق اصحاب و پیروان، در آن به چشم میخورد همانند سخنان رسول خدا(ص) که فرمود:
«مؤمن، شوخ و زندهدل است و منافق، سخت و غضبناک» (مجلسی، 1403ق، ج77، ص154).
«همانا من شوخی میکنم و اهل مزاح هستم، اما حرف باطل و بیهوده نمیگویم» (همان، ج16، ص298).
و یا در سیره آن حضرت است:
روزی به گونهای خندیدند که دندانهای ایشان نمایان شد و روز دیگر که یک نفر اعرابی ـ بیابانگرد ـ خدمت پیامبر آمد، هدیهای تقدیم کرد، اما هنگام رفتن رو به آن حضرت کرد و گفت: پول هدیه مرا بده!
رسول خدا خندید و از آن روز هرگاه اندوهگین میشدند، میفرمودند: کجاست آن اعرابی؟ ای کاش الآن نزد ما بود و ما را میخندانید (همان، ج16، ص159).
افزون بر سیره و سخنان این چنین، گاه رسول الله(ص) با اصحاب و اطرافیان مزاح کرده تا نشست و برخاستها و گفتگوها از حالت یکنواختی خارج شده، علاوه بر راحتی اصحاب در برابر پیامبر هنگام ارائه پرسش و دریافت پاسخ، نوعی سرور و شادی در قلوب آنان وارد شده و صمیمیّت و مهربانی بیشتری احساس شود. از این رو چون پیرزنی خدمت آن حضرت آمده، عرض کرد: یا رسول الله! دعا کنید من وارد بهشت شوم. پیامبر(ص) فرمود: پیرزنان وارد بهشت نمیشوند! او به شدّت اندوهگین شد، امّا حضرت رو به وی کرده فرمود: تو در آن روز عجوز و فرتوت و پیر نخواهی بود، بلکه با اراده الهی بار دیگر جوان و به صورت دوشیزه خواهی شد (همان، ج16، ص458).
امام صادق(ع) رو به یونس شیبانی، از اصحاب خود کرده، فرمود: شوخی شما اصحاب با یکدیگر چقدر است؟ او گفت: اندک. امام فرمود: «اینگونه نباشید. به درستی که مزّاح بودن و شوخ طبعی از حسن خلق است. همانا بدین وسیله شادی و سرور در قلب برادر خود داخل میکنید. همانگونه که رسول خدا(ص) اهل شوخی و مزاح بود، تا سرور و شادی در قلب اصحاب وارد کند» (نهج البلاغه، خطبه 84).
علاوه بر گفتار و رفتار شیرین و دلنشین این اسوههای آسمانی، سخنان ارزشمندی در این مرحله از معصومان(ع) به چشم میخورد که چون با دیدگاههای نخست مقایسه شود، شگفتی و تعجب آدمی را دوچندان میکند. به طور مثال «خرسند سازی صالحان» یا «ادخال سرور در قلوب مؤمنان»، محبوبترین اعمال نزد خداوند دانسته شده است! (کلینی، 1362ش، ج2، ص191).
در صحیفهای دیگر از مجموعه سخنان معصومان(ع) مزاح و شوخی دینباوران و خداجویان «عبادت» و خنده آنان «تسبیح الهی» بیان گردیده و برای کسی که مسلمانی را شادمان سازد، پاداشی چشمگیر عنوان شده است (همان، ج2، ص159).
گستره نگاه عرشی پیشوایان پاک سرشت، آنگاه پدیدار میشود که از نوع نگرش آنان نسبت به پوششهای ظاهری زندگی و گزینش رنگ آنها ـ به خاطر سرورآفرینی و ایجاد شادی در روح و روان آدمی ـ آگاهی یابیم. آنجا که در گفتاری گرانسنگ، گوهری از معرفت امام نمایان میشود که فرمود: «کسی که نعلین زرد بپوشد در سرور و شادمانی خواهد بود تا کهنه و فرسوده شود» (همان، ج2، ص466).
در سخنی دیگر معیار شادی برتر و تمام عیار انسانهای هدفمند، پویا و خداجو، اینگونه توصیف گردیده است: «چهره آنان نوعی گشایش، انبساط و روشنی داشته و قلبشان لبریز از شادی و شور و شعف باشد» (همان، ج2، ص147).
در عبارتی گویا و شیوا از چندین امام والا مقام، همگان به شتاب در سرور و شادمانی دنیا و عقبی دعوت شدهاند: «عَجِّلوا الی سرورِ الدُّنیا وَ العُقبی»، همانگونه که تفسیر رضایت الهی در وجود انسان، به سرور و شادمانی قلب شده است و پیشوای معصوم(ع) چون سخن از روز عید به میان آورده، میفرماید: «همانا این روز، روز عید، فرح و شادمانی است» (مجلسی، 1403ق، ج16، ص458).
در دعایی از خداوند تقاضای «برکت و سرور» برای آل محمّد شده است: «پروردگارا! پدیدار ساز برکت و شادمانی را برای آل محمّد(ص)» (همان، ج16، ص26).
نگرشی این چنین روشنگر نسبت به شادی و شادمانی و ابعاد گوناگون آن، موجب گردیده که اصحاب و یاران امامان(ع) نیز خود را اهل سرور دانسته، بفرمایند: «ما خاندان غبطه، سرور و شادی و نعمت هستیم» (همان، ج16، ص32).
این صفت ستایش شده در کلام معصومان(ع) درباره فرشته پیامآور وحی، جبرئیل نیز بیان شده است که در پارهای از زمانها رسول الهی از سوی خداوند با شادی و شور و شادمانی، سخن خداوند را ابلاغ میکرده است.
راز شاد زیستن
باهم به ویژگیهای دهگانه درباره راز و رمز شاد زیستن از نگاه اندیشمندان میپردازیم:
-
نوع نگاه و نگرش به خویشتن
جهان، بازتابی از خود ماست؛ وقتی خود را دوست داریم، همه را دوست میداریم و آنگاه که از خویش بیزاریم، به هیچکس عشق نمیورزیم.
گام اوّل شاد زیستن، آن است که همیشه از خود به خوبی یاد کنیم و از واژهها و کلمات زیبا و دلپذیر در سخنان خویش استفاده نماییم. با نگاهی به موفقیّتهای گذشته و توانمندیهای امروزمان، زندگی را مطلوب و مورد علاقه خود بدانیم؛ تصویر جالب و دلنشین از خویشتن و پدیدههای اطراف موجب میشود که جهان به نظر ما دوست داشتنی و مورد علاقه قلبی گردد.
منشأ تمام افکار و حرکات ما، چگونه دیدن خویشتن است؛ تجربیّات، موفقیّتها، شکستها و افکاری که در مورد خود داریم و واکنشهای دیگران نسبت به ما، همه و همه شکل دهنده تصویری هستند که در ذهن داشته و اعتقاد به حقیقی بودن این تصویر زمینهساز نگاه ما به طور دقیق در همان چهارچوب خواهد بود.
تعارفات کلامی آهنگین، پرمفهوم و زیبا، ستایش خود در حد تعادل و شایسته، استفاده از بیان مثبت و لبریز از امید و عشق، استفاده از نوشتارهای شهامت آفرین و آرمان ساز، دستیابی به منطقی ارزشمند و مورد قبول، نشانههای شادی روحی و شادابی روانی است که انسانهای سربلند و موفّق همیشه از آن بهره داشتهاند.
-
توجه به زمان حال
کلید شادی و خرسندی، متمرکز ساختن ذهن در لحظه حال است؛ پی بردن به این حقیقت که تمام دارایی ما این لحظه است و میزان آرامش ذهن و کارایی فردی ما براساس مقدار توانایی برای زیستن در زمان حال مشخص میشود.
ویکتور هوگو گفته است: «سراسر عمر ما تلاشی است پیوسته برای دستیابی به کامیابی و سعادت، در حالی که خوشبختی، همین لحظهای بود که به آن میاندیشیدیم» (لقمانی، 1380ش، ص82).
توجّه به زمان حال به خوبی در کودکان مشاهده میشود. آنان خود را به طور تمام وقت در حال غرق میکنند و درگیر فعالیّت کنونی میشوند. بدون آنکه از گذشته ناراحت و یا نسبت به آینده نگران باشند! پس، برای شاد زیستن باید مشغول زمان حال شویم و امروز را دریابیم که شاید آینده برای ما دگرگون و دست نیافتنی باشد.
زیستن در زمان حال به معنی گسترش آگاهی انسان برای دلپذیر ساختن لحظه جاری به جای دور انداختن آن است، تا لحظه لحظه زندگی را واقعاً زنده باشیم، خوشیهای آن را بنگریم و دریابیم و با لمس صحنههای شاد و تأثیر پذیرفتن از آنها، اندوه، ترس و غصّههای گذشته و آینده را از خود دور سازیم. ارمغان این نگاه نو، روشن بینی خاصّی است که در پرتو آن به سادگی از بدیها گذشت میکنیم و به آرامی از غوغای غوغاگران در خانواده و محلّه و جامعه خویش دور میمانیم؛ عمر را سرمایهای دانسته که فرصت یکبار دستیابی به آن فراهم میشود و پس از پایان زندگی هیچگاه توان استفاده از آن پدید نمیآید.
انتخاب، همیشه با ماست، میتوان به سادگی مهار زندگی را در دست گرفت، در حال زندگی کرد و خود را در لجاجتها و پریشانیهای گذشته زنجیر ننمود.
-
تصمیم به شاد زیستن و نشاط داشتن
شاد زیستن یک تصمیم است. تصمیم خردمندانه که در آن تمامی مصائب و سختیها به منزله تجربههای ارزشمند قلمداد میشود که هریک ما را در دستیابی به موفقیّتها در مسیر پر سنگلاخ زندگی آب دیده خواهد ساخت.
آن هنگام که به مشکلات و سختیها هجوم بریم، درمییابیم که تلخیها آنقدرها هم مصیبتبار نیستند. نگاه ما به ثمرات شیرین این تجارب تلخ، پیمودن راه را ساده و سهل میسازد به گونهای که گاه به استقبال حوادث میشتابیم و آنان را در آغوش خویش میفشریم! شوخی و خنده دردهای جسمانی ما را تسکین بخشیده و آشفتگی خاطری را که از تنهایی و اندوه نسبت به آینده فراهم آمده، دور میسازد.
با خنده، هر چیزی به نفع جسم و جان ما پیش میرود و نوعی احساس «پرواز طبیعی» به ما دست میدهد. در این حال سیستم تنفسی، درست مانند زمانی میشود که به ورزش دو پرداختهایم، بدین خاطر دردهایمان تسکین یافته و نوعی آسودگی خاطر به ما رو میکند.
هنر شاد بودن مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاهترین زمان پس از وقوع آنهاست، انسانهای شاد از دیدن روی سکّۀ ناامیدی ، یا نگرش به غصّه و اندوه زندگی پرهیز میکنند.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من بچّهها را به خاطر پنج خصلت دوست دارم: 1. گریه میکنند 2. خود را به خاک میمالند 3. چیزی را برای فردا ذخیره نمیکنند 4. چیزی را میسازند، سپس خود خراب میکنند 5. با یکدیگر دعوا میکنند ولی کینه به دل نمیگیرند (همان، ص345).
-
اصلاح اندیشههای خود
به هر چیزی که فکر کنید به طرف آن کشیده میشویم، گرچه آنها افکار مطلوب ما نباشند؛ زیرا مسیر حرکت ذهن همیشه به سوی تفکرّات است نه در جهت گریز از آن. در این میان تفکر مثبت، سازنده است و صاحبان آن تنها به موارد مطلوب میاندیشند و در پی آن به سوی آن اهداف و دیدگاهها کشیده میشوند. آیا بهتر نیست همیشه به آنچه میخواهیم فکر کنیم و همواره تفکر ما، آرامش، شادی و آسایش روحی و جسمی باشد؟!
ذهن انسان شبیه به یک کوه یخ است و با آنکه آگاهی ما بیشتر از قسمت بیرونی این کوه یا همان ضمیر هوشیار است، اما قسمت درونی یا ضمیر ناهوشیار است که بیشترین تأثیر را بر ما به جای میگذارد.
ذهن ما چونان یک آهن رباست. فکر کردن به خواستههای خود و اندیشیدن به موقعیت، شادکامی و خرسندی مایه دستیابی به آنها خواهد شد. افکار انسان مانند ابرهای نامرئی هستند که برای او نتیجه به بار میآورند. با منظم کردن افکار خود میتوان تعیین کننده این نتایج بود.
به این نکته مهم توجه داشته باشیم که گزینش اندیشههای شایسته و نشاندن آنها در ضمیر ناهوشیار خود، مایه روحی بلند، همّتی والا و احساس عالی خواهد بود و این بدان علّت است که تمامی کلمات بر افکار و احساسات ما تأثیر میگذارند و از آن سو افکار ما نیز بر نوع بیان و احساس ما مؤثر خواهد بود و سرانجام احساسات ما هم به نوبه خود بر نوع بیان و افکار ما تأثیر خواهد داشت.
-
از دست ندادن اهداف و آرمانهای زندگی
هدف آن چیزی است که ما را همیشه در حرکت، تلاش و جوشش نگه میدارد و زندگی را همراه با نشاط و پویایی در آینه اندیشهمان ترسیم میسازد. انسانهای هدفمند همواره با امید و اطمینان نسبت به آینده، زندگی خویش را سپری میکنند و گاه در سختترین زمانها و مکانها ـ همانند ایام زندان و یا اسارت ـ با روحی سرشار از امید و عشق، لحظهای از آرمانهای خود دست برنداشته، راست قامت و استوار با وجود تمامی سنگلاخهای پیش رو حرکت میکنند.
به راستی انسانهای پرنشاط و خرسند هدف را جزئی از طبیعت زندگی خویش نمیدانند؟! و برتر از آن صرف داشتن هدف را مهمتر از ماهیت آن نمیبینند؟!
آیا انسانهای بدون انگیزه و بیهدف قادر به ادامه زندگی یا حیات طولانی خواهند بود؟!
-
استقبال از مشکلات
نومیدی و یأس آثار تخریب کنندهای به همراه دارد و راه دوری و مبارزه تمام عیار با آن، این است که از داستانهای انسانهای برجسته استفاده کرده، درس عبرت گیریم و از موانعی که میتواند مسدود کننده موفقیّت و کامیابی انسان شود، آگاه شویم: «دموستنس»، ناطق برجسته یونانی از چنان لکنت زبانی رنج میبرد که به سختی میتوانست حرف بزند، وی با دهان پر از ریگ تمرین حرف زدن مینمود و خود را در حالی مجسّم میکرد که با مهارت در برابر یک جمع در حال سخنرانی است؛ وی یکی از بزرگترین سخنرانان گردید» (همان، ص91).
«ناپلئون» با هدایت ارتش پیروز خود در سرتاسر اروپا بر نقیصه بارز کوتاهی قامت فائق آمد (همان).
همانند «توماس ادیسون» که در ایّام تحصیل، او را از مدرسه بیرون انداختند، اما خود را باز شناخت و مخترع برق گردید (همان، ص92).
مهم نیست از کجا آغاز میکنید، مهم آن نقطهای است که برای خاتمه برمیگزینید، پیوسته با موقعیتهای بزرگ مواجه میشویم که زیرکانه خود را در قالب مشکلات غیر قابل حل از ما پنهان میکنند؛ ما برای حل مسائل و مشکلات و یافتن راهحلهای مناسب و طراحی شایسته آفریده شدهایم و باید بدانیم مشکلات، بخشی از میراث جهان هستند که ما را برای رهایی از خود به سوی یادگیری و تجربه میرانند. از این رو ناهمواریهای زندگی برای انسانهایی که مثبت فکر میکنند، موقعیتی تازه برای یاد گرفتن است.
-
نهراسیدن از اشتباهات
یکی از راههای شادمان بودن آن است که بدانیم ما از شکستهای خود بسیار بیشتر از پیروزیهایمان درس میگیریم؛ زیرا وقتی بازنده میشویم به فکر و تأمّل و تجزیه و تحلیل و سازماندهی مجدد میپردازیم و طرحها و تاکتیکهای تازه بنا میکنیم، اما وقتی برنده میشویم، فقط جشن میگیریم، چیز تازهای یاد نمیگیریم و این خود دلیل دیگری برای گرامی داشتن اشتباهات است.
روزی از «توماس ادیسون» پرسیدند: از اینکه بارها و بارها در تلاش برای ساختن لامپ برق با شکست روبهرو شدی چه احساسی داشتی؟ ادیسون پاسخ داد: «من هیچ وقت شکست نخوردهام، بلکه با موفقیت توانستم هزاران طریقه نساختن لامپ برق را کشف کنم!» (همان).
بدون شک این نگرش مثبت موجب گردید که انبوه بیشماری از اندیشمندان و شخصیتهای برجسته جهان از نقطهای مسیر سازندگی خود و جامعه را آغاز کنند و به قله پیروزی دست یابند. همانگونه که «توماس. جی. واتسون، مؤسس کارخانه آی.بی.ام (I.B.M)» گفته است: راه دستیابی به موفقیت، مضاعف کردن میزان شکستهاست (همان، ص93).
انسانهایی که تاب و توان ارتکاب اشتباهات مختلف در زندگی را ندارند، در حقیقت شهامت پرداخت بهای عشق را ندارند. عاشق دانش، دارایی، شهرت، منزلت اجتماعی و تمام اندیشههای امنیت یا احتیاطهای بیش از حد را رها کرده، بیپروا رو به هر خطری آغوش میگشاید؛ باید زندگی را همچو معشوقی در آغوش گرفت.
-
تعهد نسبت به مسئولیّتها
قبول هرگونه مسئولیت، نیازمند تعهد درباره چگونگی فعالیت و کسب موفقیت نسبت به آن خواهد بود. در این باره روانشناسان گفتههایی دارند، اما «گوته» میگوید: «هر کاری را که میتوانی انجام دهی یا رؤیای توانستنش را داری آغاز کن، در جسارت، نبوغ و قدرت و سحر نهفته است» (همان، ص94).
بیشک نخستین گام را باید ما خود، برداریم. تا وقتی در حاشیه ایستادهایم و برای حضور در میدان زندگی و هجوم سختیها آمادگی نداریم، گویی جهان در برابر ما با این نگرش ایستاده است: «خوب، گویا درباره این مسئله جدی نیست، هر وقت آن را جدی گرفت، به او کمک خواهیم کرد!!».
در یک نگاه پرگستره، از آن لحظهای که با قاطعیت میگوییم: «به هر قیمتی این کار را خواهیم کرد»، قدم اول را به سوی «نبوغ و قدرت و سِحر» برداشتهایم. هرکه در زندگی موفق میشود، تصمیم به موفق شدن گرفته است.
-
رو کردن به تلاش و کوشش
برای شاد زیستن به تلاش نیاز است و در این باره از حیوانات میتوان درس گرفت؛ آنها تقریباً همیشه مشغول کارند؛ تدارک زمستان را میبینند، آماده بهار میشوند، خودشان را تمیز میکنند، به بچههایشان غذا میدهند و همیشه کاملاً زنده و متحرکند و به نظر میرسد که کاملاً راضی و خشنود هم باشند.
با غفلت، سستی و دوری از فعالیت مفید، پیشرفتی در امور حاصل نمیشود. هر باغبانی میداند علفهای هرز خود به خود میرویند و نیاز به این نیست که یک علف هرز بکاریم، رسیدن به گلها و چمنها و سرسبز و با نشاط کردن فضای باغچه تلاش میخواهد؛ تلاشی مداوم و روزانه.
ما برای پیروزی و موفقیت و شادی و شادمانی نیاز به تلاش داریم؛ زیرا طبیعت آن را از ما «طلب» میکند. این ویژگیها، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری، خودآزمایی، آزمایش و تجربه است.
-
دوری از رؤیاها؛ توجه به حقایق زندگی
زندگی، فرایند ساختن است. آنچه امروز انجام میدهیم بر آنچه فردا خواهیم داشت، تأثیر میگذارد و نتیجه فردا ثمره تلاش امروز است. بسیاری غافل از آن هستند که مهم، فعالیتی است که امروز ـ به دور از خیال بافی و رؤیاهای شیرین ـ انجام میدهیم. شاید بتوان چند صباحی را بیخیال و بیتوجه به مسئولیت امروزمان، سپری کرد، اما دیر یا زود، فردا و فرداهایی در راه است که باید حساب پس داد و پاسخگوی گذشته خود بود. پس امروز مهم است و باید امروز را دریافت.
«لائوتسه» میگوید: «یک درخت هر چقدر هم که بزرگ باشد، با یک دانه آغاز میشود و طولانیترین سفرها با اولین قدم» (همان، ص98).
عوامل شادی آفرین در زندگی
راههای دستیابی به شادی در زندگی، موضوعی پرجاذبه و شیرین است که دوستداران بسیاری داشته و خواهد داشت. از آنجا که عوامل فراوانی در این باره وجود دارد و آشنایی با شیوه صحیح و راهکاری ارزشمند، انسان را به سرمنزل مقصود هدایت میکند، چندین عامل را برگزیده و همراه با نگاهی نو به معارف ناب فرهنگی به هریک مینگریم:
ثروت و شادی
ثروت و دارایی از دیدگاه معارف دینی، تعریفی روشن و جایگاهی خاص دارد. از یک سو مال «فضل خداوند» (بقره، 198) و وسیله «قوام و برپایی جامعه» معرفی شده است که توان همراهی «سعادت دنیا و آخرت» (قصص،77) برای انسان را خواهد داشت و از سویی دیگر «ارزش ذاتی» (بقره، 247) نداشته در برابر اراده الهی بیاثر (آل عمران،116) دانسته شده است و یا ارزشی اندک در برابر اعمال صالح بدان داده (اسراء،46) و تنها زینت زندگی (همان) شمرده شده است! در حالی که زیورآلات و زینتهای زندگی ارزشی مستقل نداشته و در کوتاهمدت از جلوه زیبای خود ساقط میشوند (سبأ، 34).
با این نگرش، مال و مقام نزد فرعونیان باعث ارزش بوده و ثروت و رفاه با روحیه تجاوزگری، مال دوستی و ترک انفاق همراه گشته که برای آینده حوادث، عاملی کمارزش خواهد بود (تکاثر، 1-7). در صحنههای دیگری در قرآن، درباره صاحبان ثروت، دو شخصیت مثبت و منفی ترسیم شده و آثار هریک توضیح داده شده است. نخست ثروت خدیجه عامل ارزشمند غنای رسول خدا و توانایی مالی آن حضرت در تبلیغ رسالت بیان شده است، سپس دارایی سرشار قارون، عامل سرمایهداری و سرکشی در آیین حضرت موسی معرفی و او به عنوان ثروتمندی منحرف ـ که داستان زندگی وی عبرتی برای دیگران خواهد بود ـ مطرح شده است! (قصص، 83). افزون بر آن استفاده نادرست از ثروت، عامل سقوط جامعه و خودنمایی و فخرفروشی از آثار سوء دارایی گوشزد شده و در کنار این دو، آتش عذاب الهی پایان کار ثروتاندوزان زشتکردار دانسته شده است (معارج، 15-20). خداوند حکیم، سرانجام خود بین این دو دیدگاه، راه روشنی از بصیرت و بینایی ارائه کرده، «ثروت را علت تام سعادت، شادکامی و خوشبختی» ندانسته، بلکه آن را زمینهساز و ابزاری معرفی میکند که میتواند در دست صاحبان آگاهی و هوشیاری قرار گرفته و آنان را به ارزشهای والای انسانی، پایندگی و جاودانی برساند، به گونهای که نگاه تمام دنیازدگان را خیره ساخته و آنان را دچار حیرت نماید (بقره، 261).
سپس نمونههای وارستهای از ثروتمندان روشناندیش را معرفی نموده تا نوع نگاه و نگرش انسانها را برترین عامل در سعادت آفرینی ثروت و دارایی معرفی کند. از این رو «شعیب پیامبر» را ثروتمندی اندیشمند و هوشیار دانسته که به افزایش دارایی، بر بینش آسمانی او میافزود و هیچگاه اسیر دلبستگیهای مادی نگردید، بلکه همواره امیر مال و ثروت خود بود.
سلامتی و شادی
سلامتی و تندرستی نعمت ناپیدایی است که چون از انسان گرفته شود، آثار و برکات آن آشکار گردد. این ویژگی ارزشمند در زندگی چنان گسترهای دارد که تمام صفات و استعدادهای مادی و معنوی را به ظهور رسانده، زمینهساز بهرهگیری از همه دادههای خداوندی میشود. از این رو رسول اکرم(ص) فرمود: «بهرهمندی در زندگانی حاصل نمیشود، مگر با تندرستی و سلامتی» (مجلسی، 1403ق، ج25، ص456).
امیرمؤمنان علی(ع) نیز فرمود: «دو نعمت است که ارزش آن همیشه مجهول است: صحت و امنیت؛ هیچ لباسی برازندهتر از تندرستی نیست و این موهبت، تنها با کم خوراکی و گرسنگی یافت میشود» (همان).
همه ما انسانهای نابینا، ناقص العضو و فلج را سراغ داریم که کارهای چشمگیری انجام داده و نگاه پرحیرت افراد سالم را به سوی خود جلب کردهاند.
آرامش خاطر و رضایت از زندگی و شادی
شادمانی در زندگی مصون ماندن از غم و اندوه است. آنگاه که هریک از ما توان دور کردن غمها و غصهها را داشته باشیم و نگرانیها، ناامیدیها و دغدغههای خاطر خود را از روح خویش بزداییم، آرامشی به ما روی میکند که ارمغان آن، شادی شیرین و دلپذیر خواهد بود.
بیگمان احساسات ما، زاده افکار ماست و افکار منفی همیشه زمینهساز تخریب و فریب ما خواهند بود. هرگاه به خود اجازه دهیم که اندیشههای ناشایست و ویرانگر به ما رو کند، راه دشمنی و شکنجه را برای خویش فراهم ساختهایم و گاه زمانی به خود میآییم که اختیار زندگی از دست ما خارج شده است! روزهایی که باید روان ما را آرامش و جسم ما را آسایش بخشد، به لحظههایی دردآلود تقسیم کردهایم و تنها آشفتگی و تلاطم روح برای خود به دست آوردهایم.
بیاییم از اکنون مانع هجوم افکار وسوسهگر، پریشانساز و غیر واقعی نسبت به تمامی دوستان و همکاران و آشنایان باشیم؛ زندگی را خوب بنگریم تا خوبیها و خوشیها به ما رو کند. حوادث تلخ گذشته را فراموش کنیم و هرگز با چنگ و دندان به گذشته اندوهبار خویش آویزان نشویم که نه تنها هیچ پدیدهای را تغییر ندادهایم، بلکه به حوادث مرده، اجازه تصرف در امروز و فردای خود را دادهایم. از امروز هیچگاه حوادث غمباری را که پشت سر گذاشتهایم، بازگو نکنیم و تنها از هریک از آنها تجربهای ارزشمند برداشت کرده، بقیه را دور بریزیم. زندگی شاداب و شیرین، آنگاه در آغوش وجودی ما قرار میگیرد که پذیرفته باشیم گذشته، گذشته است و آینده هم در دست ما نیست، پس امروز را دریابیم و سرشار از شور و نشاط کنیم. از پیشبینیهای تیره و تار، با خیالات واهی و آیندهای همراه با اتفاقات دردناک به شدّت بپرهیزیم و خود را با این وسوسههای شیطانی آزار ندهیم.
مسافرت و شادی
حضور در یک مکان محدود، انجام کارهای تکراری در هر روز و یکنواختی و یکسانی دیدارها و گفتگوها در زندگی، باعث خستگی جسم، فرسودگی روح و از دست رفتن نشاط و شادی میشود، به گونهای که گاه فشار حوادث روزمره، تاب و توان از آدمی ربوده، زندگی شیرین دیروزی را تلخ و غیر قابل تحمل مینماید!
سیر و سفر، دور شدن از مشکلات روزمره و رهسپار شدن به دیاری دور از غوغای هر روز، تغییر آب و هوا و تنوع در زندگی، زمینهساز تجدید قوا، کسب توان و آمادگی روانی در رویارویی با مشکلات شده، همه ما را نشاطی دوباره و سلامتی روحی و جسمی میبخشد، گرچه این تنوع و جابهجایی یک روزه باشد. قرآن کریم این مهم را با دعوت «سفر کنید در زمین» (عنکبوت، 20) بیان کرده است، تا آثار و برکات بیشماری نصیب صاحب بصیرت شود.
رسول اکرم(ص) با بینشی عرشی به این نکته اشاره کرده و فرموده است: «مسافرت کنید تا سالم بمانید» (مجلسی، 1403ق، ج25، ص156) و در سخنی دیگر اهداف سفرهای انسان دانا و عاقل را «تجارت و درآمد»، «تحصیل کمالات» و «تفریح، تفرّج و لذتهای شایسته» بیان کردهاند.
همانگونه که امام علی(ع) با اشاره بدان فرمود: برای دستیابی به تکامل و ترقی از وطنهای خود دور شوید و مسافرت کنید که در سفر پنج فایده نهفته است: تفریح و انبساط روحی، تحصیل درآمد زندگی، آموختن دانش و تجربه، یادگیری آداب زندگی و آشنایی با بزرگان و صاحبان فضیلت (لقمانی، 1380ش، ص121).
آن حضرت در سخنی آسمانی، زمین و نعمتهای الهی آن را باعث شادی و شادمانی دانسته و اینگونه توصیف میکند: «زمین به وسیله باغهای زیبای خود، همگان را به سرور و شادی دعوت میکند و با لباس نازک گلبرگها که بر خود پوشیده، در شگفتی فرو میبرد و از زینت و زیوری که از گلوبند گلهای گوناگون آراسته، بیننده را به نشاط و وجد میآورد».
کار و شادی
به راستی کار و تلاش «سرمایه جاودانی» برای خود، خانواده و جامعه خواهد بود؛ زیرا سستی، تنبلی، بیکاری و بیحالی بنیان بسیاری از بلاها و بدبختیها بوده، زمینهساز حضور اهریمن فساد و تباهی در جامعه خواهد بود.
امام علی(ع) در جملهای کوتاه بلندای برکات کار و تلاش را چنین ترسیم فرمود: «بزرگترین تفریح کار است» (آمدی، 1380ش، ج4، ص412).
«ولتر»، فیلسوف فرانسوی، براساس همین بینش و باور گفته است: «هرگاه احساس میکنم درد و رنج بیماری میخواهد مرا شکنجه کرده، آزار دهد، به کار پناه میبرم؛ کار بهترین درمان دردهای من است؛ کار انسان را از سه بلای بزرگ نجات میدهد: افسردگی، فساد و تباهی و احتیاج» (لقمانی، 1380ش، ص124).
پرهیزکاری و شادی
مجموعه «بایدها» و «نبایدها» در فرهنگ حیات بخش اسلام زمینهساز «گرایشها» و «گریزها» است و این دو باعث تقوا و تقرب ما خواهد بود. از این رو چندین عامل، زمینهساز پرهیزکاری و شادی پایدار و قلبی ما خواهد بود:
- دوری از گناهان کوچک و بزرگ.
- انجام واجبات و در حد توان انجام مستحبات؛ به ویژه نماز در اول وقت.
- باور این حقیقت که «عالم محضر خداست» و هرگونه نافرمانی کوچک، بزرگ محسوب میشود که در این هنگام نام و یاد خدا کیمیایی آرام بخش و نور آفرین خواهد بود.
- وضوی دائم.
- اختصاص ساعتی ویژه برای خلوت با خدای خود و گفتگو با پروردگار مهربان.
- ارتباط خاص با معصومان(ع) و توسل به آنان برای گرهگشایی مشکلات معنوی و مادی.
- افزایش آگاهی و هوشیاری حقیقی در عرصههای مختلف زندگی و مطالعه یا نشست و برخاست با پاکان و صالحان.
ورزش و شادی
ز نیرو بود مرد را راستی/ ز سستی کژی آید و کاستی
جسم و جان ارتباطی دوسویه و مستقیم باهم داشته و دارای تأثیر در دیگری خواهد بود. آنجا که روان آدمی قوی و توانمند باشد، اندوه و ناراحتی جسم را زدوده، آن را توسنی بادپا میسازد و هرگاه نشاط جسمی وجود داشته باشد، در اثر تلاش و تکاپو راههای خمودی و افسردگی روح محو میشود. از این رو گفتهاند: عقل سالم در بدن سالم است.
رسول اکرم(ص) فرمود: «ورزش و بازی کنید و تفریح داشته باشید، همانا من ناراحتم که در دین شما خستگی و بینشاطی دیده شود» (مجلسی، 1403ق، ج3، ص360).
و در سخنی دیگر میفرماید: «خوب است پسر در خردسالی و نوجوانی بازیگوش و پر جنب و جوش باشد، تا در بزرگی خویشتندار، صبور و مقاوم گردد» (همان، ج3، ص361).
امیرمؤمنان علی(ع) ـ که پیشوای تمامی پهلوانان و قهرمانان خداجوی تاریخ است ـ در راز و نیاز خود با خداوند چنین آرزویی را مطرح میکند: «پروردگارا! اندام مرا در راه خدمت به خودت قوی گردان و دلم را برای عزیمت به سویت محکم ساز» (دعای کمیل).
آشنایی با دیدگاه اندیشمندان مشهور جهان نیز در این باره جالب توجه است:
«ویل دورانت» میگوید: «هر فیلسوفی باید مانند افلاطون، ورزشکار باشد و اگر نباشد فلسفه او مورد شک و تردید است» (دورانت، ص492).
بنیامین فرانکلین سیاستمدار و فیزیکدان آمریکایی بر این باور است: «تنبلی و تنپروری آنقدر آهسته حرکت میکند که فقر به زودی به آن میرسد و گرفتارش میسازد» (لقمانی، 1380ش، ص129).
خوشرویی و شادی
چهره باز، اخلاق خوب و گفتار شایسته، صفات خجستهای است که همه ما انتظار چنین برخوردهایی را از دیگران داریم. این ویژگیها برای انسان چونان نور آفتاب برای گیاهان است؛ همانگونه که خورشید جان تازه به گیاه میدهد، روی گشاده، خوی شیرین و گفتار فرح بخش، نوعی سرخوشی، نشاط و سلامت به همراه داشته، افراد را جوان، زنده دل و سرحال نگه میدارد.
پروردگار بزرگ، ویژگی رسول خود، حضرت محمد(ص) را «نرمی و مهربانی» دانسته و «سنگدلی و خشن بودن» را مایه پراکندگی اطرافیان میداند (آل عمران، 159) و در سخنی دیگر دینباوران را به گفتار نیک و پسندیده دعوت میکند (بقره، 83).
امام علی(ع) تندخویی و عصبانیت را نوعی جنون و دیوانگی دانسته (نهج البلاغه، حکمت 255) و دوستان مؤمن و خالص خود را به اخلاق خوش و سخنانی صمیمی در نشست و برخاستها دعوت میکند. او خود اهل گفتگوهای شیرین و شوخی و مزاح با اصحاب بود و این روش را در جذب افراد بهتر میپسندید.
از این رو امام صادق(ع) «تبسّم و لبخند انسان به چهره برادر دینیاش» را حسنه دانسته (کلینی، 1362ش، ج2، ص188) و در پاسخ به سؤال یکی از اصحاب درباره حسن خلق میفرماید: «فروتنی کن، خوش سخن باش و با برادرت با خوشرویی برخورد نما».
بیشک چنین ویژگیهای والا موجب گردید که پروردگار حکیم پیامبر خود را ستوده و او را دارای «خلق عظیم» بداند (قلم، 4).
بوی خوش، لباس روشن و شادی
آراستگی ظاهری، رایحه روح پرور عطر و لباس روشن و متناسب در رنگ، هریک نشانگر لطافت روحی، آرایههای فکری، نشاط درونی و شادی روانی است. آموزههای مذهبی بر جلوههای زیبا و دلآرای دینباوران و خداجویان تأکید فراوانی کرده، بنیان مکتب را بر طراوت و پاکیزگی دانسته، خداوند مهربان را زیبا و خواستار زیبایی معرفی کرده است و او را بیزار از بوی آزار دهنده میداند.
از این رو برای روی کردن مسلمانان به زینت و آراستگی فرمان داده است: «باید برای برادر مسلمان، خود را زینت دهید و آراسته کنید ...» (مجلسی، 1403ق، ج79، ص298).
در سخنی درسآموز، پیامبر اسلام(ص) ـ که خود الگوی گرانقدری در آراستگی ظاهری، استفاده از بوی خوش و توجه به تناسب و زیبایی نوع پوشش و موهای خویش بود ـ فرموده است: «لباسهای خود را پاکیزه کنید، موهای خود را کم نمایید، مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید که بنیاسرائیل چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند» (حر عاملی، 1403ق، ج1، ص435).
بیشک تعادل در خودآرایی و استفاده از بوی فرح بخش و لباس روشن، روابط انسانها را با یکدیگر صمیمیتر ساخته، نوعی طراوت روحی و شادی و نشاط به یکایک افراد میبخشد. گویی با استشمام بوی خوش، آدمی رایحه بهشت را احساس میکند و با آن سوی جلوههای ظاهری طبیعت پیوند میخورد، از این رو رسول گرامی اسلام(ص) همواره بیش از آنچه برای خوراک خود خرج مینمود، نسبت به بوی خوش همّت میگمارد و میفرمود: «جامه سفید بپوشید که آن نیکوترین و پاکیزهترین رنگهاست» (همان، ج1، ص355).
آن حضرت خود، بیشتر از رنگ سفید و بعد از آن زرد روشن و سپس سبز استفاده میکرد. در دستورهای فقهی نیز مستحب است که نمازگزار لباس سفید بر تن کند و استفاده از رنگ سیاه مکروه دانسته شده است.
شرکت در مجالس نشاط آفرین
سخنان حکیمانه، موعظههای خالصانه و حکایات عاشقانه چونان آبشار روح بخش و ریزانی است که از آینه دل تمامی کدورتها و تیرگیها را زدوده، صفای خاطر و روشنای روح نصیب انسان میسازد.
آنان که سراپرده آفرینش را دیده و به دور از ظاهر زیبا و فریبای زندگی، حقایق هستی را میجویند، نشاط و شادکامی را تنها در دست افشانی و پایکوبی یا آواز و هیاهو ندیده، «طراوت دل و شادی روان» را طلب میکنند.
نتیجه
اگر انسان بپذیرد که تمامی گفتگوها و نشست و برخاستها در روح تأثیر گزارده، گاه روزها و هفتهها سستی، نومیدی، بدبینی و حتّی غفلت و جهالت به وی میبخشد! و یا از آن سو حضور در محافل خوبان، صالحان، و پاکان، رواق وجود ما را معطر، پاک و پرنور میسازد. افکار شوم و ملالانگیز را از ما گرفته، بسیاری از مهرها و قهرها را بازیچه دانسته، عظمت و عزّت واقعی ما را تقدیم میکند؛ بدون آنکه از شادی و شادمانیمان اندکی کاسته شود و یا چین و چروکی در چهره ما پدیدار گردد.
در آن زمان که رشدی برتر و تکاملی افزونتر یافتیم، تمامی لذّتها را در خوراکیها و همه شادیها را در جشنها و آهنگها جستجو نمیکنیم، بلکه اینها را وسیلهای میدانیم که در صورت استفاده صحیح، خستگیها و کاستیها را از جسم و جان ما بیرون میکند، و در صورت افراط یا شکافتن مرزهای الهی و انسانی، جز خاکستر خمودی و سیاهی و سستی بر روح و روان ما نخواهد بود.
در این هنگام است که به خوبی احساس میکنیم گاه قطراتی اشک، چنان آرامش روحی و طراوت باطنی به ما میبخشد و مشکلات ما را ناچیز جلوهگر میسازد، که هیچ مجلس جشنی چنین تأثیری نخواهد داشت و یا آشنایی با سیره و سخن اسوههای آسمانی و معصومان(ع)، بار سنگین سختیها را، کاسته و ما را هدفمند میگرداند و تمامی ناهمواریهای زندگی با آرمانی الهی و روحانی هموار خواهد شد. چون الگوهای حقیقی ما در راه دستیابی به هدفهای والا، بیشتر از همگان دچار رنج و سختی شدهاند، اما همه را برای خدا و در راه خدا دیده و تحمل کرده، همواره شادی و نشاط روحی خویش را در سپاس از پروردگار خود بیان کردهاند و این شادمانی حقیقی و جاودان بوده و خواهد بود. شادمانی و نشاط باعث ارتقای زندگانی انسان گردیده، تحرک، پویایی و نشاط را در انسان و جامعه موجد میگردد. انسانهای سالم و با ایمان نه ترس و نه اندوهی داشته با طیب خاطر به فعالیت و تلاش مشغول هستند.
منبع مجله حبل المتین، مقاله 4، دوره اول، شماره اول، زمستان 1391، صفحه 35-62.