جلوه‌هاي تربيتي قيام عاشورا

جلوه‌هاي تربيتي قيام عاشورا

در يك نگاه، ابعاد تربيت را مي توان به اقسام«فردي» و «جمعي» فروكاست. در اين نوشتار، در بعد فردي تنها به«عزت مداري و ذلت گريزي» عنايت شده و خواهيم ديد كه از نهضت عزت مدار حسيني، مي توان درس هاي عزيزانه فراوان در بعد اخلاقي گرفت. در بعد تربيت جمعي، تنها به تربيت سياسي در نهضت كربلا عنايت شده، تا به اين شبهه به صورت مستقيم و غيرمستقيم پاسخ داده شود كه نمي توان هم حسيني بود و زيست و هم بر جدايي دين از سياست حكم داد.

۱- تعريف تربيت: تربيت كلمه اي عربي و معادل Education انگليسي است كه در فارسي به «آموزش و پرورش» ترجمه مي شود. واژه تربيت از«ربو» اخذ شده است. در«المنجد» ربو گاه به معناي غذا دادن و گاه به معناي تهذيب و پاك ساختن اخلاق فرد از آلودگي ها به كار رفته است.«راغب اصفهاني» در«مفردات»، ذيل كلمه«رب»، تربيت را حركت تدريجي چيزي به سوي كمال تعريف نموده است. «مرحوم دهخدا» در«لغتنامه»، تربيت را به معاني زير آورده است: پروردن، پرورانيدن، پروردن كودك تا بالغ شود، پروردن و آموختن.

۲- از تربيت در اصطلاح تعريف واحدي وجود ندارد. از شاخصه ها و ويژگي هاي امر تربيتي آن است كه گرچه«تعليم» شرط لازم آن است اما شرط كافي نيست و از اين رو آموخته ها را محقق كردن، بار آوردن، شكوفا نمودن و به ثمر نشاندن، از مميزات امور تربيتي است. از ويژگي هاي تربيت آن است كه هر سه حوزه «جسم»،«عقل» و«قلب يا دل» آدمي را در برگرفته و شامل مي شود. مفروض در تربيت آن است كه چون نشو و نما دادن چيزي مطرح است پس متعلق تربيت بايد داراي استعداد دروني بالقوه براي بالفعل شدن باشد.

۳- از نهضت حسيني و قيام عاشورا در بعد تربيتي، سخن اندكي رفته است و حال آن كه از قيام عاشورا هم در«ابعاد مختلف تربيت» فردي و جمعي (سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و...) بهره هاي فراواني مي توان برد و هم از «روش هاي تربيتي» در موارد بسياري مي توان استفاده نمود و هم... طرح همه مباحث تربيتي مربوط به امام حسين (ع) در حد يك مقاله نمي گنجد. مثلا از خاستگاه هاي تربيتي امام حسين و از تاثيرات خانوادگي مي توان سخن گفت. اگر از خصايص تربيتي و روحي امام حسين ظلم ستيزي بود؛ او فرزند پدري است كه حتي در حال احتضار و پس از ضربت خوردن از ابن ملجم و در وصيتش به فرزندانش مي آموزد كه: «كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ دشمن ظالم و ياور مظلومان باشيد. و يا در كودكي، حركت پيچيده تربيتي امام حسين (ع) همراه با برادرش در اصلاح نقص وظيفه ديني پيرمردي را ديديم كه وقتي وضوي بااشكالش را ديدند، از پيرمرد خواستند كه به داوري درباره وضوي آن دو بنشيند تا ببيند كدام يك زيباتر وضو مي گيرند و پيرمرد متوجه شد كه اين كار براي رفع نقيصه او بود و...

۴- نهايتا اينكه، نوشتار مختصر حاضر در گزينش نكات تربيتي از نهضت حسيني و قيام عاشورا، نظر به مسايل عصر، شبهات مبتلا به و خصوصا پرسش هاي نسل جديد در فضاي امروز ايران دارد. از اين رو اگر امروزه مطرح مي گردد كه از دين نبايد پيام هاي سياسي جست و انتظار داشت و«سكولاريسم» مدافعان جدي دارد، در اين مقاله از تربيت سياسي در نهضت كربلا، زياد سخن خواهد رفت. و يا اگر مساله زن و حضور سياسي او در جامعه و حقوق بانوان از نگاه ديني، با مطرح شدن پرسش هاي «فمينيست ها»، پرسش جدي روز ما است، از اين رو از تربيت بانوان و زنان در نهضت عاشورا سخن به ميان مي آيد و اگر...

 ابعاد تربيت در قيام عاشورا

۱- تربيت اخلاقي: عزت مداري و ذلت ستيزي: براي اين كه مباحث مربوط به عزت در فرهنگ عاشورا به اختصار مطرح گردد، مجموع مباحث در چند نكته ارايه مي شود.

اول: از آن رو از بين همه فضايل اخلاقي و تربيتي امام حسين در بعد فردي و شخصي، بر روي«عزت» تاكيد شده است كه به تعبيري، اين مفهوم اخلاقي در هيچ يك از معصومين (ع) به اندازه اباعبدالله الحسين تكرار نشده و «عزت» كليد شخصيت امام حسين است. عزت، مدار و مبنا و محراب كلام و سيره حسيني است و در نهضت عاشورا موج مي زند.

دوم: شرايط عصر و نظام بين الملل به گونه اي است كه جامعه ما نياز به تقويت عزت مداري و ذلت گريزي دارد. در شرايط سياسي كنوني كه عزت، شرف و افتخارات ايران اسلامي در معرض خطر است، به تقويت روحيه عزت طلبي و كرامت نياز است و از اين رو، سه سال پيش(۱۳۸۱) از سوي مقام معظم رهبري به«سال عزت و افتخار حسيني» نامگذاري شد، تا با تمسك به عزت و افتخار حسيني و با توسل به«هيهات من الذله» عاشوراييان، تن به ذلت ندهيم. با توجه به اين عطش و نياز، تمركز پژوهش حاضر در تربيت اخلاقي، بر مدار بحث«عزت» در قيام عاشورا تنظيم شده است.

سوم: از عزت در نهضت حسيني حداقل از دو زاويه مي توان به بحث نشست؛ يكي مراجعه استقرايي به كلمات امام حسين (ع) در مواردي كه در طي نهضتش از كلمه عزت و يا مفهوم متضادش«ذلت» بهره برده است و ديگري با مراجعه به سيره آن حضرت، براساس شاخصه هاي عملكردي و مواضعي كه به عزت و كرامت آن حضرت و نهضت او منجر مي گردد. در بعد ذلت ستيزي، با مراجعه به سير نهضت كربلا، بارها از امام حسين زير بار ذلت نرفتن براي حفظ عزت و شرافت، شنيده شده است. چنانچه آن حضرت در كلام حماسي و مشهورشان مي فرمايند: «الا و ان الدعي ابن الدعي، قد ركزني بين اثنتين، بين السله و الذله و هيهات منا الذله»؛ آگاه باشيد كه اين فرومايه(ابن زياد) و فرزند فرومايه، مرا بين دو راهي شمشير و ذلت قرار داده است و هيهات كه ما به زير بار ذلت برويم. و يا در سخنراني آن حضرت در روز عاشورا، وقتي كه«قيس بن اشعث» با صداي بلند گفت: يا حسين، چرا با پسر عمويت بيعت نمي كني، كه در اين صورت با تو به دلبخواهت رفتار خواهند كرد و كوچك ترين ناراحتي متوجه تو نخواهد بود؟، امام عزيزانه در پاسخ فرمودند: «لا و الله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد». نه به خدا سوگند، نه دست ذلت در دست آنان مي گذارم و مانند بردگان فرمانبردارشان نخواهم شد. و نيز وقتي يكي از بستگان امام در جريان نهضت كربلا، پس از گفت و شنودي، خبر شهيد شدن آن حضرت را از زبان پدرش مطرح كرد و سپس گفت: «آري، كاش از آن ها كناره نمي گرفتي و تن به بيعت مي دادي»!، امام فرمود: «پدرم از رسول خدا(ص) نقل مي كرد كه آن حضرت به ايشان اين گونه فرموده بود كه، من و او(علي) هر دو به تيغ كينه و ستم، كشته مي شويم و مزارمان نزديك يكديگر است. آيا تو فكر مي كني كه آنچه را كه تو مي داني، من نمي دانم؟» و سپس اين كلام ماندگار در تاريخ را فرمودند كه: «والله لا اعطي الدنيه عن نفسي ابدا»؛ همانا من هرگز تن به ذلت نخواهم سپرد.سيره آن حضرت نيز مقرون و محفوف به عزت طلبي و ذلت ستيزي است. تمام سخن يزيد و عمالش را در يك جمله بيعت امام حسين با يزيد مي توان خلاصه كرد و تمام موضع گيري هاي امام حسين از مدينه به مكه و از مكه تا كربلا را نيز در يك جمله مي توان خلاصه كرد كه در پاسخ پيشنهاد برادرش، «محمد حنفيه» كه معتقد بود خوب است كه امام در شهر خاصي اقامت نكنند و در عين حال نمايندگاني براي جذب نيرو بفرستند تا ببينند شرايط چگونه است، زيرا نگران بود كه امام كشته شود، امام فرمود: «يا اخي لو لم يكن في الدنيا ملجا و لا ماوي لما بايعت يزيد بن معاويه»؛ برادر، اگر در تمام اين دنياي وسيع هيچ پناهگاه و ملجا و ماوايي نباشد، باز هم با يزيدن بن معاويه بيعت نخواهم كرد. از «سير» امام در طول نهضت، اين اصل كليدي به عنوان«سيره» آن حضرت قابل استخراج است كه مشي اخلاقي، وصف شخصيتي و ويژگي نفساني امام حسين(ع) عزيزانه و شرافتمندانه و جوانمردانه و آزادي مدار است، نه زندگي ضعيف و قرين با هر پستي و ذلت براي زندگي ظاهري.

چهارم: اما پرسش اساسي آن است كه بحث از ويژگي «عزت» در شخصيت امام حسين و نهضت كربلا با تربيت چه ارتباطي دارد؟ اگر بتوان بحث عزت نفس و كرامت آدمي را به عنوان مهم ترين مبحث تربيتي و يا حداقل به عنوان يكي از مباحث مهم تربيتي پذيرفت، در آن صورت بايد بين اصل عزت در نهضت كربلا و آثار تربيتي آن براي سايرين پل زد. براي برقراري اين دو مبحث، مي توان از بحث«طرح اسوه ها و الگوها» در سازندگي و بازسازي تربيتي بهره برد. امروزه در مباحث تربيتي، بحث اسوه ها و الگوها مورد عنايت است. مثلا در مكاتب روان شناسي معاصر هم نسبت به الگوها سخن رفته و«بندورا» در نظريه يادگيري اجتماعي خود، به شكل گسترده اي بر يادگيري هايي كه در نتيجه مشاهده الگوها پديد مي آيد، تاكيد ورزيده است. همين طور«ساليوان» در نظريه شخصيتي كه تحت عنوان«روان پزشكي تاثير متقابل اشخاص»، ارايه كرده است، از تاثير تعيين كننده الگوها بر رفتار آدمي ياد مي كند. با نگاه گذرايي به قرآن، به اسوه هاي متعددي برمي خوريم؛ حضرت ابراهيم(ع) اسوه بت شكني است، اصحاب كهف، سمبل و اسوه مجاهدين في سبيل الله اند و حضرت يوسف، اسوه ايستادگي در برابر شهوات و حضرت رسول(ص)، اسوه حسنه است. پس اگر مي توان از اسوه ها در امر تربيت از نگاه مكاتب روان شناسي و تربيتي و نيز در تربيت ديني بهره برد و با توجه به بحث حاضر، مي توان از عزت و كرامت حسيني، براي القا، تلقين و تقويت عزت مداري براي ديگران استفاده نمود تا ذلت گريزي و ذلت ستيزي آنان، الهام بخش شيعيان و پيروانش باشد كه در مقابل تهديد، ارعاب و زورمداري ديگران بتوانند نه بگويند و فرياد«هيهات مناالذله» سردهند.

پنجم: همان گونه كه از اسوه ها مي توان درس تربيتي نيكو و مناسب آموخت، در صورت تحريف اهداف، سخنان، برنامه و نتايج تلاش هاي آنان، مي توان به غايتي تربيتي نامناسب و نامطلوب دست يافت. نهضت عاشورا نيز به رغم آن كه مي تواند بار مثبت فراوان تربيتي را حامل باشد، اما متاسفانه به علت تحريف اهداف و شعارهاي نهضت، گاه به جاي اين كه بتوانيم پيام هاي عزت بخش آن حادثه حياتبخش را آويزه گوش كنيم، از آن، پيام هاي منفي و غيرسازنده و حتي گاه ضد اهداف نهضت برداشت مي كنيم. اين جا است كه بايد معلمان ديني و مربيان متعهد و مفسران اين حركت ها، هشيارانه وارد عمل شوند و نهضت حسيني را از تحريفات پيرايش نمايند. از پيام هاي غلط و خطرناكي كه گاه از قيام عاشورا گرفته شده و آثار ضدتربيتي جدي نيز دارد، آن است كه به جاي اين كه از راه و رسم عزيزانه آن حضرت درس عزت بگيريم، به جاي اين كه از اسوه ها و الگوهاي كربلا، درس پايداري، مقاومت، صلابت، حماسه و ايثار بياموزيم و به جاي اين كه بدانيم كه امام حسين به ما آموخته و در عمل ما را بدين طريق هدايت نموده كه در راه حفظ عزت و شرافت از هزينه كردن جان و مال نهراسيم، بدان سمت كشانده مي شويم كه به نهضت بار عاطفي شديد داده و آن را در گريه كردن و سوگواري تنها خلاصه كنيم و در نتيجه به جاي حركت، توجيه گر وضع موجود باشيم. اين گونه نگرش قطعا تحريف معنوي اهداف نهضت حسيني است، زيرا امام در وصيتنامه شان، هدف نهضت را اصلاح امت اسلامي و احياي اصل امر به معروف و نهي از منكر و اعاده سيره نبوي و علوي ذكر مي كنند؛ تربيتي كه نتيجه اش بي توجهي به سرنوشت جامعه و دين باشد، تربيتي حسيني نيست و با وصاياي آن حضرت در تعارض است.

ششم: اگر قرار بود كه از كربلا درس آموخت و از عاشورا تعليم گرفت، كار سهل تر از آن بود كه ادعا كرد كربلا آثار و جلوه هاي تربيتي دارد. قطعا كربلا درس هاي فراواني براي آموختن دارد و جنبه تعليمي عاشورا عميق است به قول «اقبال لاهوري» در مثنوي «در معني هويت اسلاميه و سه حادثه كربلا:»

تيغ بهر عزت دين است و بس

مقصد او حفظ آيين است و بس

رمز قرآن از حسين آموختيم

ز آتش او شعله ها اندوختيم

ولي چگونه قيامي پس از قريب به چهارده قرن، مي تواند تاثيرات تربيتي داشته باشد و متناسب با اين بحث، در زمينه عزت طلبي و ذلت گريزي الهام بخش باشد؟ زيرا يك مربي بايد بتواند در قلب و دل متربي، علاوه بر عقل او، تاثير بگذارد و نفوذ كند حال آن كه در تعليم، تاثير در عقل و فكر كافي است. شايد بتوان رمز پايداري نهضت حسيني در الهام بخشي به ديگران در حوزه عزت خواهي و ذلت ستيزي را به شهادت امام حسين و شيوه مرگ فداكارانه و ايثارگرانه يارانش جست. البته در اين زمينه، دشمن و يزيديان نيز با صعوبت زايدالوصف(از كشتن بچه شيرخوار تا آتش زدن خيام حسيني، تا قطع آب و...)، ابعاد جانسوز كربلا را تعميق بخشيدند و از اين رو ياد حسين دل ها را مي لرزاند، چشم ها را از اشك لبريز مي كند و قلب ها را آتش مي زند. اگر از اهداف نهضت امام خميني(از ۱۵خرداد ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۵۷) و نيز دفاع مقدس هشت ساله را نفي ستم و ذلت پذيري و حفظ و كسب و تثبيت عزت خواهي بدانيم، مي بينيم كه تاثير عزت و افتخار حسيني بر نهضت امام خميني و نيز نظام اسلامي تا چه حد عميق است.

به تعبيري: «پيروزي انقلاب اسلامي، دوام آن، محورهاي اصلي پيام هاي رهبر انقلاب، وصيت ها و توصيه هاي بنيانگذار جمهوري اسلامي بعد از پيروزي انقلاب، در جريان نهضت جهاني سالار شهيدان خلاصه مي شد.» حاصل آن كه هم آثار تربيتي كلام خصوصا عزت طلبي و ذلت گريزي، به صورت مشخص در ميان ملت ما در دهه هاي اخير مشهود است و هم اين كه چگونه اين نهضت تا اين حد مي تواند موثر باشد را بايد به اصل شهادت و شيوه شهادت بازگرداند كه خود شهادت طلبي از عوامل و شاخصه هاي عزت طلبي است، زيرا فرد يا ملتي كه از مرگ نهراسد، آنگاه مي تواند در مقابل همه قلدرها«نه» بگويد و عزيز بماند.

۲- تربيت سياسي در نهضت كربلا

در اقسام تربيت جمعي(تربيت اجتماعي، تربيت فرهنگي، تربيت اقتصادي و...)، براي رعايت حجم مقاله و اختصار، تنها به تربيت سياسي اشاره مي شود و حداقل پيام مقاله نافي ديدگاه آناني است كه مدعي اند، دين براي سياست پيامي ندارد. اما چون «قول، فعل و تقرير معصوم حجيت دارد»و اگر امام حسين در سياست مداخله نموده و مربي سياسي بود، پس چگونه يك نفر شيعي مي تواند مدعي نفي ارتباط دين و سياست باشد؟ اما نكات قابل بحث در اين قسمت عبارتند از:

اول: جداي از اين كه از قيام عاشورا در بعد تربيت سياسي سخني نرفته است، در جامعه بحث تربيت سياسي از سوي متوليان امر تعليم و تربيت مورد غفلت قرار گرفته و مثلا در وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولي رسمي تربيت كودكان و نوجوانان، تربيت سياسي مغفول مانده است. هم چنين تعريف تربيت سياسي نيز مورد تامل جدي قرار نگرفته است. مراد از تربيت سياسي آن است كه اگر در سياست، مشاركت و يا نظارت بر دولت، حكومت و قدرت سياسي موضوعيت دارد. تربيت سياسي عبارت است از فعاليتي منظم و مستمر براي شكوفا نمودن استعدادهاي آدميان جهت توليد، كسب، حفظ و توزيع قدرت سياسي، دولت و حكومت و نيز نظارت بر آن.

دوم: ارزش كار تربيت در بعد سياسي در نهضت كربلا، آنجايي بيشتر نمايان مي شود كه بدانيم نظام حاكم عصر، به سركردگي يزيد، با انتخاب شيوه مستبدانه، حق گزينش و انتخاب را از افراد سلب نموده و آثار تربيتي نامطلوبي را بر جامعه به بار مي گذاشته و جامعه از تربيت صحيح و سالم و همه جانبه تهي بوده است. براي مردم قدرت و جرات مقابله با سياست هاي حاكم وجود نداشت و هرگونه اعتراضي به شدت در نطفه خفه مي شد(شاهد آن قيام عبدالله زبير در مكه است). در چنين فضايي، امام حسين از روز اول در مقابل پيشنهاد بيعت حاكم مدينه«نه» گفت و ايستاد و تا آخر نيز سخنش و شيوه كارش، ايستادن در مقابل قدرت سياسي عصر بود. اما اين كه آيا جنسيت(زن يا مرد بودن) در تربيت سياسي دخيل است يا نه؟ آيا زنان حق مشاركت در سياست را دارند، تا براي شيوه حضور و مديريت، تربيت شوند؟ بسياري از متفكران بزرگ جهاني و ايراني - اسلامي، به اين سوال پاسخ منفي داده اند. از فلاسفه يونان قديم«ارسطو» دلاوري مرد را در فرمانروايي و دلاوري زن را در فرمانبرداري مي داند و يا«امام محمد غزالي» معتقد بود كه زنان حق اميري، حكومت و قضاوت ندارند و... اما در فرهنگ عاشورا و در سيره امام معصوم، حضور فعالانه زنان در مسايل سياسي و مداخله در رابطه با دولت و قدرت عصر پذيرفته شده و از اين رو اگر زنان بايد در عرصه سياسي حضور داشته باشند، تربيت سياسي آنان نيز ضرورت پيدا مي كند. امام حسين مي توانست از مدينه خارج شود، اعتراضش را در مكه به جهان اسلام اعلام كند، در راه كربلا در روز عاشورا به شهادت برسد، اما اهل بيتش را به همراه نداشته باشد. آيا اين پرسش در اذهان نمي جوشد كه چرا در اين مبارزه سياسي، امام حسين (ع) زن و فرزندان را با خود همراه نمود، با اين كه در هر زمان و مكان خطر آن ها را تهديد مي كرد؟ اما تصميم امام و زنان همراه او، خلق نهضتي در كنار يكديگر بوده است. از مشاركت زنان گاه در كنار مردان در روز عاشورا و سپس از پيام رساني زنان در نهضت كربلا، در حد اين نوشتار نمي توان داد سخن داد، فقط بعضي از نكات قابل تاكيد اين بحث عبارتند از:

اول: مشاركت سياسي زنان در قريب چهارده قرن قبل در مبارزه و نهضت، بسيار پندآموز و درس آفرين است. زيرا حتي در جهان غرب و مدعيان حقوق بشر، تنها از قرن ۲۰ است كه براي زنان سهم قابل توجه براي مشاركت سياسي(مثلا راي دادن) قايل شده اند.

دوم: مقاومت، پايداري و استقامت زنان پس از آن حوادث سنگين و رفتار وحشيانه عمر سعد و لشكريانش، حكايت از تربيت سياسي بالاي آن زنان دارد. در اين فضا سخنراني هاي حضرت زينب و گفت وگوي جسورانه و غيورانه اش با ابن زياد، همه حكايت از وجود مهارت ها و آمادگي هاي سياسي در خاندان اهل بيت دارد. زيرا حتي اگر كسي خطيب توانايي نيز باشد، بايد شرايط روحي و جسمي خودش آماده و فضاي جمع و مستمعين نيز مناسب باشد تا او بتواند خوب سخن بگويد و حال آن كه زينب داغدار برادران و فرزندان و درگير مشكلات عديده در مقابل كساني است كه براي ديدار اسرا آمده اند، چنان سخنراني غرايي ايراد نمود كه فضا را مغلوبه نمود و يا در مناظره اي، ابن زياد را تحقير كرده و از حقانيت راه خود سخن گفت و اين ها همگي حكايت از وجود تربيت سياسي عميق و روشنگرانه در ميان اين زنان دارد.

سوم: اگر در مباحث تربيتي، با اسوه و الگو مي توان بيشترين تاثير را گذاشت، زينب و ساير زنان حاضر در قيام عاشورا، الگوهاي مناسب و جامعي هستند براي زنان مسلمان شيعي براي مشاركت سياسي، حضور در عرصه هاي نهضت، سرزنده و با نشاط و هشيار بودن و از اوضاع تحليل سياسي مناسب داشتن.

نويسنده: دكتر محمد محمدشاهي

منبع: روزنامه جوان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

یک آسیب‌دیده فرقه عرفان حلقه

یک آسیب‌دیده فرقه عرفان حلقه

فرقه حلقه که این روزها سرکرده آن در زندان به سر می برد، همچنان قربانی می گیرد. متاسفانه این فرقه که در قالب عرفان خود را معرفی کرده و حدود دو دهه است که در ایران فعالیت می کند علی رغم ممنوعیت برگزاری کلاس، همچنان به رهبری مسترهای دست پرورده ...
 اخلاق و دین آداب میهمانی

اخلاق و دین آداب میهمانی

آشنایی با آداب ضیافت و رسوم دینی مهمانی، در محدوده «اخلاق» معاشرت می‌گنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکی کسی که مهمان می‌کند...
اصول سواد رسانه ای

اصول سواد رسانه ای

سواد رسانه‌ای بر پایه اصولی استوار است که این اصول مورد التفات راهبرد سازان و سیاست‌گذاران هر کشوری قرار می‌گیرد. برخی از مهم‌ترین این اصول عبارت‌اند از...
آسیب شناسی فضای مجازی و خانواده؛ تهدیدها و چالش‌ها

آسیب شناسی فضای مجازی و خانواده؛ تهدیدها و چالش‌ها

در این پژوهش نگارندگان به بررسی مهمترین آسیب های فضای مجازی و تأثیرات آن بر خانواده ها پرداخته و راهكارهايي جهت مقابله و كاهش تهديدات اينترنتي در ابعاد اجتماعی، فرهنگي، آموزشی و ... ارايه می شود...
 راههای خوب برای خوشبختی

راههای خوب برای خوشبختی

در قرآن، در آیات بسیاری بر فروتنی و پرهیز از هر گونه تکبّر در سخن گفتن، راه رفتن، نگاه کردن و... سفارش و تأکید فراوان شده است...
Powered by TayaCMS