اکنون در جامعه ما معنویت بدون دین از طریق برخی کتابها ترویج میشود، این افراد (spirituals) با بررسی دینهای مختلف بدون پیروی از دین خاصی بر اساس حکم عقل خود تصمیم میگیرند. اولاً: خوشحال میشوم دلایلی برای رد این روش بیان کنید. ثانیاً: من فردی را میشناسم که قبلاً شیعه بوده و اکنون نیز حتی به اسلام، قرآن و آخرت ایمان دارد، ولی بر اساس این روش عمل میکند. اگر ممکن است کتابی را معرفی کنید که مطالعه آن احتمالاً در هدایت اینگونه افراد تأثیر داشته باشد (البته فرد مذکور نمیتواند متون فارسی و عربی را مطالعه کند. ترجیحاً کتاب انگلیسی یا فرانسوی باشد).
پاسخ اجمالی
تصویر معنویت نوین که اخیراً مطرحشده است با تصویر معنویت در ذهن ما بهعنوان یک مسلمان بسیار متفاوت است. در تلقى ما معنویت ارتباط تنگاتنگى با دین دارد. معنویت دینی، بر اساس عمل به مجموعهای از رهنمودها، حاصل میشود رهنمودها و معارفی که از حقایقى ماوراى عالم مادى سخن میگوید؛ حقایقى که بر اساس آن، انسان در نظام خلقت، جایگاه خاصى دارد و باید براى حفظ آن جایگاه خاص، مسیر ویژهای را طى کند، مسیری که رفتارهاى خاصى را میطلبد. بهعبارتدیگر؛ معنویت دینی، احساسى است که انسان نسبت به حقایقى که در افقى بالاتر از عالم ماده قرارگرفتهاند، پیدا میکند و علاوه در چارچوب و ضوابطى خاص میسّر است.
با توجه به محدودیت عقل، در شناخت ابعاد وجودی انسان و درک نیازهای واقعی و اصیل او و در نتیجه انتخاب روشها و چگونگی طیّ مسیر و رسیدن به آنچه فطرت انسان به آن میل دارد، نمیتوان به معلومات عقلی تکیه نمود، بلکه نیاز به راهنمایی است که حیطه درک و احاطه او فراتر از عقل باشد و آن وحی است که از طریق رسولان امین به جامعه بشریت رسیده و انسانها را به مسیر حق رهنمون میسازد.
خداوند با ارسال رُسُل یکی پس از دیگری، دین خود را کامل نمود و انسان باید با بررسی و دقّت در احکام ادیان مختلف کاملترین و بهترین آن را که مقبول درگاه الهی است بیابد و عمل کند و از این طریق به نیازهای معنوی و روحی خود پاسخی واقعی دهد تا به سعادت واقعی راه یابد.
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن پاسخ ابتدا باید معنویت را تعریف کنیم و سپس با بیان ویژگیهای معنویت نوین، فرق بین معنویت دینی و غیردینی را روشن نمائیم.
معنویت در لغت لاتین ( Spirituality ) به معناى تنفّس است و به تنفّس زندگى اشاره دارد. به این معنا که با معنویت، قلب خود را بگشاییم و ظرفیت تجربه عظمت، تقدّس و سپاسگزارى را در خود پرورش دهیم، اندوه زندگى را حس کنیم، شور و شوق وجود را بشناسیم و خود را تسلیم حقیقتى کنیم که والاتر از ماست. [1]
به نظر میرسد این تصویر از معنویت با تصویر معنویت در ذهن ما بهعنوان یک مسلمان بسیار متفاوت است. در تلقى ما معنویت ارتباط تنگاتنگى با دین دارد؛ و دین، مجموعهای از معارف است که از حقایقى ماوراى عالم مادى سخن میگوید؛ حقایقى که بر اساس آن، انسان در نظام خلقت، جایگاه خاصى دارد و باید براى حفظ آن جایگاه خاص، مسیر ویژهای را طى کند و این مسیر، رفتارهاى خاصى را میطلبد. پس باید کارهایى را انجام دهد و کارهایى را ترک نماید.
معنویت نوین دارای ویژگیهایی است که تمایز آن را از معنویت دینى کاملاً روشن میسازد:
- در چارچوب دین، «معنویت»، یک امرى ذهنى، خیالى و حاصل از احساسات سرشار انسانى نسبت به واقعیات مادى نیست؛ بلکه احساسى است که انسان نسبت به حقایقى که در افقى بالاتر از عالم ماده قرارگرفتهاند، پیدا میکند؛ حقایقى که وجود دارند و بر عالم، تأثیر میگذارند. ولى در معنویت نوین، بههیچوجه، بحث «حقیقت» در میان نیست، هرگونه تجربه عاطفى یا هیجانى شدید نسبت به هر موضوعى میتواند معنویت بهحساب آید. مهم، این است که شما برانگیخته شوید، احساس اوج و تعالى نمایید و یا بهاصطلاح، سرشار از حسّ عظمت گردید. چنین است که یک قطعه موسیقى، یک شعر عاشقانه و حتى شکوه یک نمایش آیینى مىتواند شما را در فضایى معنوى پرواز دهد.
- در معنویت نوین، اثرى از «تکلیف» نیست. شما میتوانید با آغوش باز به سراغ هرگونه تجربهای بروید؛ تجربهاى که میتواند آن نقطه «اوج» را براى شما به ارمغان بیاورد. ولى در معنویت دینى، تجربه معنوى، تنها در چارچوب و ضوابطى خاص میسّر است. اصلاً بعضى از تجارب معنوى تنها زمانى حاصل میشوند که شما از بسیارى از تجارب دیگر، چشمپوشی نمایید. تجربه یک گناه، قطعاً احساس لطیف معنوى یک «حضور» در نماز را لکّه دار میکند [2] .
آنچه مطلوب ماست و دین در آن نقش اساسی دارد معنویت دینی است نه معنویت نوین و به دلایلی که ذکر خواهد شد معنویت نوین نمیتواند پاسخ گوی نیازهای روحی انسان باشد.
البته منظور ما از معنویت دینی، معنویت دین اسلام است. ما از دینی صحبت میکنیم که در آن، عقلانیت، معنویت و عدالت در کنار هم جمع شدهاند؛ اما عقلانیت ما با راسیونالیسم الحادی غرب متفاوت است. عقلانیت ما در زیر سایه وحی و در کنار آن است . عدالت ما با شریعت الهی چفت شده است و ناقض شریعت نیست. حقوق بشر و اومانیسم ما، حقوق بشر و اومانیسمی است که بر اساس توحید است، نه بر اساس ماتریالیسم و الحاد . معنویت اسلام نه از نوع معنویت بودائی است که هیچ ارتباطی به زندگی عینی نداشته باشد و نه امری حاشیهای و سلیقهای از نوع معنویت و عرفان آمریکایی است که مثل یک سرگرمی با ال. اسی. دی و ماری جوانا تأمین میشود .
از طرف دیگر معنویت پاسخی است به نیازی که انسان در خود احساس میکند و اینجاست که ما باید دست به انسانشناسی و شناخت نیازهای واقعی و اصیل او بزنیم و بیان کنیم که آیا معنویت نوین میتواند این نیازهای واقعی انسان را اشباع نماید یا نه؟ آیا انسان قادر است بدون کمک دین و تنها با عقل خود به نیازهایی خود واقف گردد و برنامهای برای تأمین آن پیریزی نماید؟
از دیدگاه اسلام انسان موجودی دوبعدی (روحانی و جسمانی) است که غایت خلقت او در دنیای مادی، غایتی مقدس است. این موجود شریف حدوثاً و بقائاً به خداوند غنیّ بالذّات وابسته است؛ یعنی در دستگاه شریعت الهی که طرح حیات زمینی برای انسان است، انسان هویتی دارد که دارای درجات و مراتب است، یکمرتبه از این واقعیت مرتبه ناسوتی اوست که همان بدن خاکی و کالبد آدمی است، امّا مراتب گسترده و حقایق وسیعی که درجات هویت انسان را میسازد در پشت پرده بدن ناسوتی است و تحت عنوان «من» از او نام برده میشود؛ که همان نفس ناطقه یا روح غیبی است، به چشم وحی و عقل، این «من» انسانی همان هویت اصلی او را تشکیل میدهد و ابزار تکامل آن، همان ارتباطاتی است که انسان با بدن و عالم خارج دارد. تمام ادراکات و تحریکاتی که در انسان تحقق پیدا کند در عالم انسانی بهوسیله «من» است و بدن حکم ابزار و آلت تصاعد و تکامل آن هویت انسانی را دارد.
قرآن حقیقت روح را یک واقعیت امری، یعنی از امر و ملکوت عالم میداند و راجع به این «من» انسانی میفرماید: «یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی» [3] گویند که روح چیست؟ بگو روح از امر پروردگار من است. این امر چیست؟ قرآن می فرماید: «انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون» [4] یعنی امر خداوند، وجودی است که تدریج در آن راه ندارد، نیاز به زمان ندارد و یک واقعیت فرا زمانی است، یعنی همینکه خداوند اراده کرد، تأخیر ندارد، اراده او همان و وجود آن همان، یک موجودی است از جنس ملکوت و سرمدی است و نه از ملک هستی و از واقعیت طبیعی.
بر این اساس در شناخت آفریدههایی مثل انسان و نیازهای او، باید تعالیم آفریدگار را مورد توجه قرار داد در غیر این صورت، فرآیند انسانشناسی به انحراف و گمراهی کشیده میشود و شناخت نیازها و روشها و ابزارهای پاسخگویی به این نیازها نیز با مشکل روبهرو خواهد شد.
حال آیا عقل میتواند بدون کمک گرفتن از دین حق که تنها یکی بیش نیست [5] برای نیازهای معنوی انسان برنامه بدهد و قوانینی را عرضه کند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت: گرچه دین اسلام تأمین برخی از نیازهای انسان را به عقل و تجربه واگذار کرده است. [6] اما در جای خود ثابت شده است [7] که انسان با تعریفی که از آن ارائه شد، اولاً در کشف تمام نیازهای اصیل و واقعی و تمییز نیازهای اصلی و فرعی توانمند نیست و در این مقوله به دین نیاز دارد. [8] وثانیا ابزارهاى موجود بشر از برآورده کردن نیازهاى انسان عاجزند، لذا دین باید پا به عرصه وجود گذارد. [9]
تعالیم دینی و الهی، مجموعهای از قوانین است که انسان آفرین آگاه به حقیقت و جایگاه انسان و مصالح و منافع او برای پاسخ گوی به نیازهای اصیل بشر و تأمین حقوق، منافع و مصالح وی تدوین و در مجموعهای به نام دین ارائه کرده است؛ یعنی بخش عمده دین که مجموعهای از بایدها و نبایدهاست، برای تأمین نیازها و حفظ حقوق انسانی است. بایدها طرق تأمین حقوق و نیازهای اصیل و نبایدها نشان دهنده موانع و آفات تأمین حقوق هستند [10] و از طریق این بایدها و نبایدهاست که میتوان به معنویت واقعی رسید و نیازهای معنوی انسان را پاسخ گفت.
شخصی از امام باقر (ع) سؤال میکند که چرا چیزهایی مانند خمر، مردار، خون و گوشت خوک حرام شدهاند؟
امام میفرماید: حلال و حرام و باید و نباید، بر اساس رغبت خداوند به حلالها و نفرت او از حرامها نیست، خداوند بشر را آفریده است و میداند چه چیزی مایه قوام بدن وی و به مصلحت اوست، لذا آنها را حلال کرده و میداند چه چیزی به زیان اوست، ازاینرو آنها را حرام کرده است. [11]
پس بایدها و نبایدها (تکالیف) در دین، بار زائدی نیست که بر دوش بشر گذاشته شده باشد تا شخص ثالثی به منافع و سودی برسد. بلکه برای دستیابی خود انسان بهحق و برطرف کردن موانعِ موجودِ در مسیر حق است. [12]
البته این بدان معنا نیست که عقل در فهم قوانین و تکالیف الهی نقشی ندارد، توضیح اینکه بایدها و نبایدها (که همان تکالیف الهی هستند) در برخورد با عقل به سه دسته تقسیم میشوند:
- تکالیفی که بدون وجود دین، مقبول عقل بوده و دین آن را تائید کرده و به آن رنگ و بوی الهی میدهد. مثل ضرورت صداقت و عدالت که عقل بدون حضور دین آن را میپذیرد.
- تکالیفی که عقل قدرت تجزیهوتحلیل آنها را دارد مثل ضرورت وجود صانع و خالق یا یا ضرورت عدالت خالق و کلیات فروع دین و... .
باید توجه داشت که آن دسته از تکالیف که در محدوده عقل بشری بوده و انسان قدرت فهم آن را نیز دارد. جهت درک و تجزیهوتحلیل آن، نیاز به تخصص و اطلاعات کافی است و تا اطلاعات کافی و تخصص لازم نباشد، تلاش فرد بی نتیجه میماند؛ اما در مسائل فرا عقلی حتی در مرحله درک، عقل نیازمند قدرتی مافوق خود است.
- تکالیفی که فراعقلی است مثل بعضی از فروع دین (حج یا احکام مختلف نماز).
از آنچه گفته روشن شد که معنویت نوین بر مبنای انسانشناسی واقعی بنا نشده است و روش مناسبی برای پاسخگویی به نیازهای روحی انسان نیست و این از آنروست که دستگاه عقل، قدرت کافی و در نتیجه طرح و برنامهای جامع و فراگیر برای به سعادت رسیدن انسان ندارد و محتاج به دستگاهی است که محیط به تمام منازل وجودی انسان باشد و راهکارهایی را که موجب سعادت و شقاوت اوست، مشخص کند و منازل بعد از مرگ را، چه در برزخ و چه در آخرت بتواند مشاهده کند. از اینرو خداوند متعال دستگاه وحی و نبوت الهی (که همه موجودات و آثار آنها چه در عالم ملک و ناسوت را در برمی گیرد) را، به یاری عقل فرستاده است. پس شایسته است که انسان با دقت در احکام دین یا رجوع به متخصصین دین وظیفه خود را بیابد. همانطور که قرآن نیز توصیه به سؤال و پرسش از آگاهان و مطلعین میکند. [13]
برای اطلاع بیشتر به کتابهای زیر مراجعه فرمایید:
- Heart of Islam نوشته دکتر حسین نصر؛
ترجمه فارسی (قلب اسلام) مترجم شهر آیینی؛
- آفتاب و سایهها، محمدتقی، فعالی (عضو هیئتعلمی و مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران).
- حق و تکلیف، جوادی آملی، عبدالله.
- فطرت در قرآن، جوادی آملی، عبدالله.
--------------------------------------------------------
پینوشتها:
[1] Psychology Today , Sep, 1999 - spirituality Author: David N. Elkins.
[2] نک: سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام، به نقل از از مقاله دکتر دیوید . ان . اِلکینز (David N Elkins ) ، روانشناس بالینى و استاد دانشگاه، درباره «معنویت » در مجله «روانشناسى امروز »به چاپ رسیده است.
[3] اسراء، 85.
[4] یس، 82.
[5] نک: نمایه: پلورالیسم دینى و قرائتهاى مختلف از دین، سؤال 118سایت: 1738 .
[6] نک: خسرو پناه، عبدالحسین، گستره شریعت، صص 74-76.
[7] نک: 1. نمایه: نقش منابع دینی در اخلاق، سؤال 562 (سایت: 615).
[8] تفصیل این بحث را در کتاب: خسرو پناه، عبدالحسین، انتظار بشر از دین، صص 120-124، پی گیری نمایید.
[9] نصر، محمد، شیوههاى تبیین انتظار از دین، مجله نقد و نظر، شماره 6.
[10] نک: طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج 2، ص 149.
[11] وسائل الشیعه، ج 24، ص 100؛ علل الشرایع، ج 2، ص 483.
[12] جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف، ص 38.
[13] نحل،43، "فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ".