سلطانی با وزیر خودش گفت وگو میکرد که آیا طبیعت بر تربیت مقدم است، یا تربیت بر طبیعت جحان دارد؟
وزیر گفت: تربیت تقدم دارد. سپس برای اثبات سخن خویش، سلطان را به صرف شام دعوت کرد.
وقتی سلطان وارد مجلس شد، مشاهده کرد که در اطراف سفره، گربههایی شمع بر دست، ایستاده و مجلس را روشن کردهاند. وزیر در این هنگام به سلطان گفت: طبیعت گربه کجا و شمع داری کجا؟ این تربیت است که گریه را به نگهداری شمع و روشنایی افروزی واداشته است.
سلطان پس از شنیدن سخنان وزیر خودش، دستور داد تا موشی را آورده و در آن اتاق رها سازند.
به محض اینکه چشم گربهها به موش افتاد، شمعها را انداخته و در پی موش دویدند.
سلطان گفت: این، دلیل بر آن است که طبیعت بر تربیت مقدم است.
حکایتهای تربیتی، 1، 52