نویسنده: سید مصطفی عبدالله زاده
چکیده
ملاحظه تأکید هم افزایی و وحدت از نگاه آیات و روایات پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) و حکومت علوی، نشان از اهمیت این مساله در منظومه اسلام و یکی از مسائل پر اهمیت در دین اسلام شمرده می شود. امام علی(علیه السلام) وحدت اسلامی را از نعمتهای الهی میداند و با وجود این که بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) اختلافاتی رخ داده است ولی امیر مومنان (علیه السلام) تمام تلاش خودش را کردند که جامعه اسلامی در مقابل دشمنان خارجی و داخلی دچار تشتت و اختلاف نگردد و از این طریق بتوانند بر جامعه اسلامی حکومت و ولایت داشته باشند. در این نوشتار با زوایای مختلف به بررسی مساله هم افزایی در گفتار و سیره امام علی(علیه السلام) پرداخته شد و با تحقیقاتی که انجام شده بدست می آید که قران، رسول الله (صلی الله علیه وآله)، امامت و ولایت، اهل بیت (علیهم السلام)، رهبر و حاکم جامعه اسلامی، دین اسلام و رعایت حقوق مردم جزو مهمترین محور هم گرایی مسلمانان، از نگاه امام علی (علیه السلام) است. عواملی همچون «شیطان، خبث سریره، بد خلقی، رای و حکم بدون استناد به قران و سنت» به عنوان محور اختلاف در کلام امام علی (علیه السلام) بیان شد.
کلید واژه
امام علی(علیه السلام)، سیره، گفتار، هم افزایی، وحدت، قران، شیعه، اهل سنت
مقدمه
اساس دین اسلام بر وحدت و هم افزایی، پایدار است. وحدت و همگرایی از موضوعاتی که بیش از گذشته، امت اسلام به آن نیازمند است و جزو ضروری ترین نیاز جامعه مسلمانان در مقابل کفار و دشمنان اسلام است. موفقیت مسلمانان در جوامع امروزی که استکبار جهانی با تمام توان، جهان اسلام و برخی کشورهای اسلامی را نشانه گرفته، در گرو توجه به همبستگی و وحدت اسلامی است. آموزههای اسلامی بر آن است تا تفرق امت اسلامی را از بین ببرند. مطالعه در آیات، روایات اهل بیت (علیهم السلام)، سیره آنان و حکومت علوی و سیاست های آن حضرت در مقاطع مختلف، به خوبی نشان می دهد که وحدت و هم افزایی از مهمترین برنامه الهی بوده است. دشمنان اسلام در طول تاریخ اسلام با تفرقه و اختلاف سعی کردند این وحدت مسلمانان را تحت شعاع قرار بدهند و راحت تر به استعمار مسلمانان بپردازند. امروزه هم مشاهده می شود شبکه هایی در کشور های غربی علیه شیعه و اهل سنت فعالیت دارند و سعی دارند آتش فتنه و تفرقه را بین مسلمانان شعله ور کنند و به راحتی به مطامع نامشروع دست یابند. امیر مومنان (علیه السلام) خود را شیفته و حریص ترین انسان نسبت به وحدت مسلمانان دانسته و یکی از علل بیست و پنج سال سکوت خود در برابر خلفا را در حالی که خار در چشم و استخوان در گلویش بود، حفظ وحدت اسلامی یاد نمود. از سوی دیگر همه مسلمانان را به همسویی و همدلی فراخواند و نگاه امام (علیه السلام) به موضوع وحدت، نگاهی راهبردی و سرشار از عشق و علاقه است. از آنجایی که امیر مومنان علی (علیه السلام) به عنوان معلم وحدت و طلایه دار هم افزایی و هم گرایی امت اسلامی است و از طرف دیگر این اختلاف بین امت اسلامی بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) و در زمان امام علی (علیه السلام) رخ داده است و راهکار هایی را امام علی (علیه السلام) برای وحدت و همزایی امت اسلامی از حیث گفتار و عمل ارائه دادند لذا بر آن شدیم هم افزایی و وحدت از نگاه امام علی (علیه السلام) بررسی شود که امام (علیه السلام) محور وحدت را چه می داند؟ و عوامل اختلاف بین امت اسلامی چیست؟ و سیره و گفتار امام علی (علیه السلام) در مواجه با دشمنان داخلی و خارجی چه بوده است؟
هم افزایی و وحدت در گفتار امام علی (علیه السلام)
امیر مؤمنان(علیه السلام) در دوران کوتاه ولی بسیار با برکتِ حکومتِ خود، با مشکلات فراوان اقتصادی، نظامی، اجرایی، اخلاقی و... رو به رو بود، اما آنچه بیش از تمام اینها مانع پیشبرد اهداف الهيِ حضرت میشد فقدان اتحاد و هماهنگی و فرمانبرداری نیروهای امام علی(علیه السلام) بود: کسانی که با حضرت بیعت کرده بودند و تحت امر ایشان قرار داشتند و میبایست برای اجرای دستورات امام و شرکت در جنگ بر ضد یاغیان و باغیان زمان، زیر پرچم امیرالمؤمنین(علیه السلام) میماندند و فرمانهای ایشان را بیچون و چرا گردن مینهادند، سستی میورزیدند و راه تفرقه و اِعمال برداشتها و سلیقههای شخصی را پیش میگرفتند. امام علی(علیه السلام) بارها از وجود چنین نقیصۀ بزرگی در میان افراد خود، شکوه کرده است[1].
امام علی (علیه السلام) درباره نعمت وحدت و الفت می فرماید: «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدِ امْتَنَ عَلَى جَمَاعَةِ هَذِهِ الْأُمَّةِ فِيمَا عَقَدَ بَيْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هَذِهِ الْأُلْفَةِ الَّتِي [يَتَقَلَّبُونَ] يَنْتَقِلُونَ فِي ظِلِّهَا وَيَأْوُونَ إِلَى كَنَفِهَا بِنِعْمَةٍ لَا يَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَهَا قِيمَةً لِأَنَّهَا أَرْجَحُ مِنْ كُلِّ ثَمَنٍ وَأَجَلُّ مِنْ كُلِّ خَطَرٍ»[2]؛ خداوند پاك بر اين امت با پيوند الفتى كه ميان آنان برقرار كرد تا در سايهاش زندگى كنند و در حمايتش مأوى گيرند، به نعمتى منت نهاد كه ارزش آن را احدى از آفريدگان نمىداند، زيرا بهاى الفت با يكديگر از هر بهايى بالاتر، و از هر عظمتى عظيمتر است. امام در جای دیگر می فرماید: «فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَأُلْفَتِهَا مِنِّي أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَكَرَمَ الْمَآبِ»[3]؛ آگاه باش، احدى به وحدت و الفت امّت محمّد (صلّى اللّه عليه وآله) از من حريصتر نيست، من در اين كار پاداش نيكو و عاقبت شايستهاى را خواهانم. امام علی (علی السلام) از اختلاف رای و نظر نهی می کند و می فرماید: «وَإِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَنَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَكِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ [تَعَالَى] سُبْحَانَهُ بِالاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْه»[4]؛ در حالى كه خدا و پيامبر و كتابشان يكى است. آيا خداوند آنان را به اختلاف دستور داده و آنان اطاعتش كردهاند؟ آیت الله جوادی آملی می فرماید: «سخن آن حضرت(عليهالسلام) به خوبي نشان ميدهد كه هدف و اعتقادات مشترك «إلههم واحد» و رهبري واحد «نبيّهم واحد» و برنامه و خط مشي مشترك «وكتابهم واحد» وحدت آفرين است. بنابراين، مسلمانان بايد از اين عوامل وحدتزا به خوبي پاسداري كنند تا به وحدت جوامع اسلامي آسيبي وارد نشود»[5].
آیت الله جوادی می فرماید: حضرت علي(عليهالسلام) گاهي با زبان تحبيب و تطميع جامعه اسلامي را به اتّحاد و هم آوايي فرا مي خواند و زماني با لِسانِ تحديد و تهديد امت اسلامي را از تفرقه بر حذر مي دارد. گاهي خير جامعه را در ظلّ وحدت معرفي مي نمايد و زماني خطر آن را در اثر شكاف و خلاف اعلام مي دارد و مي فرمايد: «وَالْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ وَإِيَّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب»[6]؛ چون دست غيبي پروردگار منزّه از دستْ با متحدان است، بايد سواد اعظم و امّت منسجم و هماهنگ اسلامي را حفظ نمود، و چون گوسفند وامانده از رمه از حفاظت چوپان محروم است و طعمه گرگ مي شود، لازم است از صفوف به هم فشرده مسلمين فاصله نگرفت تا از آسيب وسوسه شيطان در امان بود. هيچ فرد خردمند يا گروهِ متفكّر، از خير منصرف نمي شود و به شرّ رو نمي آورد؛ مگر آن كه در تشخيص خير و شرّ، دچار اشتباه شده باشد. حضرت علي بن ابي طالب(عليهالسلام) براي هدايت به معيار خير و شر، اتّحاد و هم دلي را مدار خير دانسته، اختلاف و كينه ورزي را محور شرّ معرفي نمود و در اين باره چنين فرمود: «فَإِيَّاكُمْ وَالتَّلَوُّنَ فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَ جَمَاعَةً فِيمَا تَكْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِيمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ وَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَى وَلَا مِمَّنْ بَقِي»[7]؛ از اين سخن بلند، نه تنها سودمندي اتحاد و زيانباري اختلاف استفاده مي شود، بلكه استمرار سنّت الهي در گذشته، حال و آينده نيز معلوم خواهد شد، زيرا اساس فيض الهي بر وحدت و جماعت پي ريزي شده و هيچ گونه خيري در تفرقه و كثرت گرايي نامعقول نخواهد بود[8]. امير مؤمنان(عليهالسلام) نه تنها از تفرقه افكندن ناخشنود بود؛ «كَرِهْتُ أَنْ أُفَرِّقَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ»[9] و نيز از تفرقه نهي مي كرد، بلكه به مبارزه با تفرقه افكنان و كشتن آنان فرمان مي داد، هر چند كه خود را زير عمامه آن حضرت مخفي كرده باشند؛ «ألا من دعا إلي هذا الشعار فاقتلوه ولو كان تحت عمامتي هذه[10]»[11].
شهید مطهری می فرماید: «على (علیه السلام) فداى وحدت اسلامى شد. چه كسى به اندازه على (علیه السلام) براى وحدت اسلامى احترام قائل بود؟ اين ديگران بودند كه مىبريدند و اين على بود كه وصل مىكرد...... على عليه السلام در آن لحظات آخر عمرشان وصيتى كردهاند كه مجموعا بيست ماده است، يكى از آنها درباره وحدت و اتفاق است.[12]
هم افزایی و وحدت در سیره امام علی (علیه السلام)
شهید مطهری درباره سیره امام علی (علیه السلام) درباره وحدت و هم افزایی می نویسد: «او (امیرالمومنین علیه السلام) براى احقاق حق خود از هيچ كوششى خوددارى نكرد، همه امكانات خود را به كار برد كه اصل امامت را احيا كند، اما هرگز از شعار «يا همه يا هيچ» پيروى نكرد. برعكس، اصل «ما لا يدرك كلّه لا يترك كلّه» را مبناى كار خويش قرار داد. امام على(علیه السلام) در برابر ربايندگان حقش قيام نكرد و قيام نكردنش اضطرارى نبود، بلكه كارى حسابشده و انتخابشده بود. او از مرگ بيم نداشت، چرا قيام نكرد؟ حداكثر اين بود كه كشته شود. كشته شدن در راه خدا منتهاى آرزوى او بود. او همواره در آرزوى شهادت بود و با آن از كودك به پستان مادر مأنوستر بود. امام على (علیه السلام) در حساب صحيحش بدين نكته رسيده بود كه مصلحت اسلام در آن شرايط، ترك قيام و بلكه همگامى و همكارى است. خود كراراً به اين مطلب تصريح مىكنددر يكى از نامههاى خود به مالك اشتر (نامه 62 از نامههاى نهج البلاغه) مىنويسد: «فَأمْسَكْتُ يَدى حَتّى رَأيْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، يَدْعونَ الى مَحْقِ دينِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَخَشيتُ انْ لَمْ انْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ ارى فيهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَكونُ الْمُصِيْبَةُ بِهِ عَلَىَّ اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلايَتِكُمُ الَّتى انَّما هِىَ مَتاعُ ايّامٍ قَلائِلَ»[13]؛ من اول دست خود را پس كشيدم، تا ديدم گروهى از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دين محمد صلى الله عليه و آله دعوت مىكنند. پس ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمين برنخيزم شكاف يا انهدامى در اسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چندروزه بسى بيشتر است»[14].
امام علی (علیه السلام) در خواست ابوسفیان که با امام می خواستند در مقابل سقیفه بیعت کنند را رد می کند و آنها را از تفرقه و اختلاف نهی می کند: «أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ»[15]؛ اى مردم، با كشتىهاى نجات امواج فتنهها را بشكافيد، از جاده دشمنى و اختلاف كنار رويد. در جای دیگر آمده که امام به اوبسفیان فرمود: «ارْجِعْ يَا بَا سُفْيَانَ فَوَ اللَّهِ مَا تُرِيدُ اللَّهَ بِمَا تَقُولُ وَمَا زِلْتَ تَكِيدُ الْإِسْلَامَ وَأَهْلَهُ»[16]؛ ای ابوسفیان بازگرد؛ قسم به خدا که در آنچه میگویی خدا را نمیخواهی! همیشه برای اسلام و مسلمانان نقشه کشیدهای.
امام علی علی السلام بخاطر وحدت مسلمین از حق خودش دست کشیده است چنانچه می فرماید: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي وَوَاللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ وَلَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَيَّ خَاصَّةً الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِكَ وَفَضْلِهِ وَزُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَزِبْرِجِه»[17]؛ شما مىدانيد كه من به حكومت از ديگران شايستهترم، و به خدا قسم آن را رها مىكنم تا وقتى كه امور مسلمين سالم بماند، و ستمى در برنامه امت جز بر من روى ندهد، رها مىكنم به اميد پاداش و فضل آن، و اعراض از زر و زيور دنيا كه شما نسبت به آن دچار رقابت شدهايد. در جای دیگر بخاطر جلوگیری از کفر و ایجاد وحدت مسلمانان می فرماید: «وَايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ وَأَنْ يَعُودُوا إِلَى الْكُفْرِ وَيُعَوَّرَ الدِّينُ لَكُنَّا قَدْ غَيَّرْنَا ذَلِكَ مَا اسْتَطَعْنَا»[18]؛ سوگند به خدا اگر بيم آن نبود كه مسلمانان پراكنده شوند و به كفر بازگردند و دين صدمه ببيند، بى گمان تا آن جا كه توان داشتيم اين وضع را دگرگون مى ساختيم. همچنین در خطبه ای دیگر می فرماید: «فَرَأیْتُ أنَّ الصَّبْرَ عَلی ذلِکَ اَفْضَلُ مِنْ تَفْریقِ کَلِمَةِ الْمُسْلِمینَ وَسَفْکِ دِمائِهِمْ وَالنّاسُ حَدیث وعَهْدٍ بِالْاِسْلامِ وَالدّینُ یُمْخَضُ مَخْضَ الْوَطْبِ یُفْسِدُهُ اَدْنی وَهْنٍ وَیَعْکِسُهُ اَقَلُّ خَلْقٍ»[19]؛ یعنی دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است؛ مردم تازه مسلماناند و دین مانند مشکی که تکان داده میشود، کوچکترین سستی آن را تباه میکند و کوچکترین فردی آن را وارونه مینماید.
سیره امام بر وحدت و هم افزایی مسلمانان است چنانچه در قضیه مقابله با مرد یهودی بعد از شهادت رسول الله (صلی الله علیه وآله) آمده است: «وَقَالَ لَهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْضُ الْيَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ وَلَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ فقالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»[20]؛ بعضى از يهود گفتند: هنوز پيامبرتان را دفن نكرده بوديد كه دربارهاش دچار اختلاف شديد! فرمود: ما نسبت به آنچه از او رسيده بود اختلاف كرديم نه در باره شخص او، ولى شما هنوز پايتان از آب دريا خشك نشده بود كه به پيامبرتان گفتيد: براى ما از بت خدايى قرار داده چنانكه اينان را خدايانى است، موسى گفت: شما مردمى نفهم هستيد.
محور وحدت از نگاه امام علی (علیه السلام)
به مطالعه و رجوع به کلمات امام علی (علیه السلام) مشخص می گردد که چند چیز به عنوان محور وحدت بیان شده که عبارتند از:
1. قران
یکی از محور های وحدت که امام علی (علیه السلام) معرفی می کند، قران کریم است چنانچه در نامه 69 نهج البلاغه به حارث همدانی می فرماید: «وَتَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ اسْتَنْصِحْهُ وَأَحِلَّ حَلَالَهُ وَحَرِّمْ حَرَامَهُ»[21]؛ به ريسمان قرآن چنگ زن و از آن طلب پند كن، حلالش را حلال، و حرامش را حرام شمار. در جای دیگر امام (علیه السلام می فرماید: «عَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِينُ وَالنُّورُ الْمُبِينُ وَالشِّفَاءُ النَّافِعُ وَالرِّيُّ النَّاقِعُ»؛ بر شما باد به كتاب خدا كه ريسمانى محكم و نورى آشكار و دارويى سودمند و سيراب كنندهاى فرونشاننده عطش است.
2. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
رسول الله (صلی الله علیه وآله) یکی از محور های هم افزایی و وحدت است که امیر مومنان (علیه السلام) در جاهای متعدد به آن تذکر داده است و وی را یکی از نعمت های الهی معرفی کرد چنانچه می فرماید: «فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حِينَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولًا فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَجَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ»[22]؛ حال به نعمتهاي بزرگي بنگريد كه خداوند به هنگام بعثت پيامبر اسلام به آنان ارزاني داشت كه اطاعت آنان را با آيين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را متحد ساخت. در جای دیگر می فرماید: «فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَرَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَأَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَيْنَ ذَوِي الْأَرْحَامِ بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِي الصُّدُورِ وَالضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِي الْقُلُوب»[23]؛ پيامبر (صلی الله علیه وآله) براي انجام فرمان خدا قيام كرد و رسالتهاي پروردگارش را ابلاغ كرد و خداوند به وسيله او شكافهاي اجتماعي را پر كرد و فاصلهها را پيوستگي بخشيد و بين خويشاوندان يگانگي برقرار ساخت، پس از آنكه آتش دشمني در سينهها و كينههاي برافروخته در دلها جايگزين شده بود.
پس خود رسول الله (صلی الله علیه وآله) از عوامل وحدت است که تمام مسلمانان او را قبول دارند و از اشتراکاتی است که همه می توان روی آن به اتفاق برسند چنانچه در زمان خود بعثت نبی (صلی الله علیه وآله) تفرقه بوده است: «يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَأَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَطَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ»[24]؛ در آن روزگار (زمان بعثت نبی) اهل زمين مللى پراكنده، داراى خواستههايى متفاوت، و روش هايى مختلف بودند. امام علی (علیه السلام) در مقابل اهل شام می فرماید: «وَكَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا الْتَقَيْنَا [بِالْقَوْمِ] وَالْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَالظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ وَنَبِيَّنَا وَاحِدٌ وَدَعْوَتَنَا فِي الْإِسْلَامِ وَاحِدَةٌ»[25]؛ آغاز برنامه ما اين بود كه با شاميان روبرو شديم، ظاهر امر اين بود كه پروردگارمان و پيامبرمان و دعوتمان به اسلام يكى بود.
3. امامت و ولایت
یکی از محورهای وحدت در کلام امیر المومنین (علیه السلام) مساله امامت و ولایت است چنانچه آیت الله مصباح می نویسد: «در زمان امام معصوم (علیه السلام)، خود ایشان محور وحدت در جامعة اسلامی است؛ چنانکه حضرت فاطمة زهرا (علیهاالسلام) در خطبة فدکیه تصریح فرمودند: والامامة لَمّاً من الفرقة[26]؛ خداوند امامت را برای جلوگیری از تفرقه واجب ساخت. ولایت و امامت، همواره نقشی وحدتبخش در جامعه ایفا کند و زدایندة اختلافها باشد. از اینرو اگر این محور آسیب ببیند، خواهناخواه، جامعه به اختلاف و پراکندگی درمیافتد و دراینصورت، عزت و قدرت و سعادتی باقی نخواهد ماند»[27].
در بیانات امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه و بیانات حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در آن خطبه تاریخى، به این نکته اشاره شده که اگر مردم از مقام واحدى اطاعت نکنند، مبتلا به پراکندگى و اختلاف مىشوند و سعادت دنیا و آخرتشان به خطر مىافتد امامت و مطاع بودن، ابزارى است که خداى متعال براى حفظ وحدت جامعه اسلامى تشریع فرموده است[28]. جامعه برای در امان ماندن از تفرقه، نیازمند مدیریت واحد است که آن را «امامت» میگوییم و خداوند آن را در عترت و اهلبیتِ رسول گرامی اسلام(علیهم السلام) قرار داده است[29]. آیت الله جوادی آملی فرمودند: امير مؤمنان(عليهالسلام) فرزند برومندش حضرت مهدي(عجّل الله فرجه الشريف) را امام وحدت آفرين معرفي نموده است؛ آن جا كه فرمود: «أَلَا وَإِنَّ مَنْ أَدْرَكَهَا مِنَّا يَسْرِي فِيهَا بِسِرَاجٍ مُنِيرٍ وَيَحْذُو فِيهَا عَلَى مِثَالِ الصَّالِحِينَ لِيَحُلَّ فِيهَا رِبْقاً وَيُعْتِقَ فِيهَا رِقّاً وَيَصْدَعَ شَعْباً وَيَشْعَبَ صَدْعاً[30] ...؛ يعني بدانيد آن كس از ما (مهدي (عجل الله تعالي فرجه)) كه آن فتنه ها را دريابد، با چراغي روشن گر در آن گام مي نهد و بر همان سيره و روش صالحان رفتار مي كند تا گره ها را بگشايد و بردگان و ملت هاي اسير را آزاد سازد و جمعيت هاي گمراه و ستمگر را پراكنده كند و حق جويان پراكنده را گردهم آورد[31].
4. اهل بیت (علیهم السلام)
محبت به اهل بیت (علیهم السلام) جزو ضروری دین است[32] که در قران به آن تاکید شده است[33] و اهل سنت هم خودشان را ملزم می دانند تا به نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) محبت داشته باشند و این محبت اهل بیت (علیهم السلام) یکی از نقاط مشترک بین شیعه و اهل سنت است و باعث هم افزایی بین آنها شود چنانچه امام علی (علیه السلام) می فرماید: «نَاصِرُنَا وَمُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ وَعَدُوُّنَا وَمُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ»؛ يار و عاشق ما منتظر رحمت، و دشمن و كينهتوز ما در انتظار عقوبت است. امام علی (علیه السلام) در خطبه های متعدد به مسلمانان سفارش می کند که پیرو اهل بیت (علیهم السلام) باشند چنانچه می فرماید: «انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَاتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَلَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَإِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَلَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا»[34]؛ به اهل بيت پيامبرتان نظر كنيد و ملتزم جهت الهى آنان باشيد، راه و روش آنها را پيروى نماييد، كه آنان شما را از راه هدايت بيرون نمىبرند، و به گمراهى باز نمىگردانند. اگر از چيزى باز ايستادند شما هم باز ايستيد، و اگر به جهتى حركت كردند شما هم حركت نماييد، از آنان پيشى مجوييد كه گمراه مىگرديد، و عقب نمانيد كه به هلاكت مىرسيد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) هم سفارش به اهل بیت (علیهم السلام) کرد[35] و در جاهای متعدد و روایات زیادی بیان فرمود: هرکسی به اهل بیت (علیهم السلام) تمسک به جوید، هرگز گمراه نخواهد شد[36]. امام علی (علیه السلام) هم فرمودند: «وَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَضِيَاءُ الْأَمْرِ ... بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى وَيُسْتَجْلَى الْعَمَى ... نَحْنُ الشِّعَارُ وَالْأَصْحَابُ وَالْخَزَنَةُ وَالْأَبْوَابُ وَلَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا»[37]؛ ابواب حكمت و روشنى امر نزد ما اهل بيت است ... به وجود ما هدايت خواسته مىشود، و به بركت ما كور دلى بر طرف مىگردد ... ما اهل بيت چون پيراهن تن پيامبر و ياران او، و گنجينههاى علم و ابواب رسالتيم و به خانهها جز از طريق درها وارد نگردند.
5. رهبر و حاکم جامعه
امام علی (علیه السلام) در جاهای متعدد رهبری جامعه را به عنوان محور وحدت معرفی کرده است چنانچه در در سال چهلم هجرت آنگاه که گزارشهای پی در پيِ شکست یاران امام به کوفه رسید، حضرت در سرزنش یاران خود به دلیل سستی و کندی در امر نبرد، و نافرمانی از دستورات فرماندهانشان خطبهای ایراد فرمود: «أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ وَ ِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَتَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَبِمَعْصِيَتِكُمْ إِمَامَكُمْ فِي الْحَقِ وَطَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِلِ»[38]؛ به من خبر رسیده که «بُسر» بر یمن تسلط یافته است. به خدا سوگند، میدانستم که مردم شام به زودی بر شما غلبه خواهند یافت؛ چراکه آنان در یاری کردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حقِ خود پراکندهاید؛ شما امام خود را در حق، نافرمانی میکنید و آنان امام خود را در باطل، فرمانبردارند. آیت الله مصباح می نویسد: یاران معاویه با وجود گمراهی و فسادشان دو مزيّت بزرگ بر پیروان امام داشتهاند: نخست، هماهنگی و همدلی با یکدیگر و برنامهریزی درکارها؛ دوم، اطاعت محض و بیچون و چرا از فرمان حاکم[39].
رهبر جامعه از نگاه امام علی (علیه السلام) مثل نخ تسبیحی است که تمام دانه ها را جمع می کند و موجب وحدت جامعه است چنانچه می فرماید: «وَمَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَيَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَداً»[40]؛ مرتبه زمامدار در اين محور مرتبه رشتهاى است كه مهرهها را جمع مىكند و به هم ارتباط مىدهد، اگر رشته بگسلد مهرهها پراكنده شده و هر يك به جايى مىرود، پس از آن هرگز همه آنها جمع نشود.
آیت الله جوادی آملی می فرماید: امام براي حفظ وحدت جامعه و نگهباني آن از سقوط، مانند چراغ در شب است چنانچه امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَكُمْ كَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ يَسْتَضِيءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا»[41]؛ من در ميان شما هم چون چراغ در تاريكي ام كه هر كس به سوي آن روي آورد و كنارش بنشيند، از نورش بهره مي گيرد[42].
آیت الله مصباح می فرماید: «در عصر غیبت، این وحدت در ولی فقیه متجلی میشود ... پس اگر کسی واقعاً خواستار وحدت امت اسلامی است و نمیخواهد آن ازهم بپاشد، باید حول محور ولی فقیه حرکت کند و او را ملاک قرار دهد. درحقیقت، ولی فقیه حافظ وحدت و محوری است که همه باید دور او گرد آیند؛ چنانکه اگر از حول او پراکنده شوند، امانی برای وحدت امت اسلامی باقی نمیماند. بنابراین، دشمن بر آن است تا به هر طریق ممکن، این نقطة وحدتبخش را تضعیف کند تا بتواند امت اسلامی را تحت استعمار خود قرار دهد»[43]. وی در جای دیگر می فرماید: «دشمن همواره در تلاش بود تا با اشاعة اندیشههای فرقهگرایانه و نژادپرستانه، میان گروههای مختلف جامعه شکاف اندازد؛ اما وجود رهبر آگاه و مدبر مانع تحقق آمال و ایدههای او شد»[44].
6. دین اسلام
یکی از محور های وحدت، دین اسلام است و تمام مذاهب اسلامی خودشان را پیرو دین اسلام می دانند و اسلام همه راجمع کرده است. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ»[45]؛ آيا دينى نيست كه شما را متحد كند؟ در جای دیگر می فرماید: «وإنّما أنْتُم إخوانٌ عَلي دين اللّه»[46]؛ همانا شما برادران ديني هستيد. همچنین امام علی (علی السلام) از اختلاف رای و نظر نهی می کند و می فرماید: «وَإِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَنَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَكِتَابُهُمْ وَاحِدٌ»[47]؛ در حالى كه خدا و پيامبر و كتابشان يكى است.
7. رعایت حقوق متقابل حکومت و مردم
آیت الله جوادی آملی می فرماید: يك عنصر كليدي اي كه مايه حفظ وحدت جامعه اسلامي است، رعايت حقوق متقابل حكومت و مردم است. امير مؤمنان(عليهالسلام) در خطبه اي مي فرمايد: «وَأَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَحَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ ... فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا ... وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ ... وَإِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ»[48]؛ يعني بزرگ ترين حقي كه خداوند واجب ساخته است، حق حاكم بر مردم و حق مردم بر حاكم است... اين فريضه را نظام اُلفت و پيوستگي آنان قرار داد... پس، آن گاه كه مردم حق حكومت را ادا كنند و حكومت نيز حق مردم را بدهد...، مي توان به بقاي دولت اميدوار بود.... امّا آن گاه كه مردم بر حاكم خود چيره گردند يا حاكم بر مردم اجحاف كند، نظام برهم مي خورد[49].
عوامل اختلاف
عوامل متعددي از نگاه امام علی (علیه السلام) موجب اختلاف و پراکندگی است که برخی از آنها عبارتند از:
یک: شیطان
یکی از عوامل اختلاف در کلام امام علی (علیه السلام) شیطان معرفی شده است چنانچه حضرت علي(عليهالسلام) درباره تفرقه اندازی شیطان مي فرمايد: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ وَيُرِيدُ أَنْ يَحُلَ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَيُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَبِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ»[50]؛ شيطان راه هاي خويش را براي شما آسان جلوه مي دهد و قصد دارد پيمان دين شما را گره گره بگشايد و به جاي جمعيت و هماهنگي تفرقه اعطا كند و با تفرقه به شما فتنه بدهد؛ در چنين حالي بايد به نصيحت خيرخواهان گوش داد و آن را به جان پذيرفت.
دو: خُبْثِ سريره و زشتي باطن
اميرالمؤمنين(عليهالسلام) عاملِ اختلاف و سبب تشتّت و پراكندگي را خُبْثِ سريره و زشتي باطن دانسته، در اين باره چنين مي فرمايد: «وإنّما أنْتُم إخوانٌ عَلي دين اللّه ما فَرّقَ بَيْنكُم إلاّ خُبْثُ السرائر وسوءُ الضمائِر»[51]؛ همانا شما برادران ديني هستيد و چيزي جز خباثت دروني و بدي باطن بين شما جدايي نيانداخته است.
سه: بد خلقی
امام علی (علیه اسلام) خوش اخلاقی و مهربانی را موجب وحدت و هم افزایی می داند چنانچه می فرماید: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه»[52]؛ دلهاى مردمان وحشى است، هر كس به آنها الفت جويد به او روى آورند. در جای دیگر می فرماید: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم»[53]؛ با مردم آنچنان معاشرت كنيد كه چون از دنيا رفتيد بر شما بگريند، و اگر زنده مانديد به شما ميل نمايند.
چهار: رای و حکم بدون استناد به قران و سنت
امام علی (علیه السلام) شماری از عالمان را به سبب اختلاف رأی دراحکام قطعی اسلام نکوهش میکند، آنها را به مبانی اتحاد و انسجام اسلامی توجه میدهد و میفرماید: «تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً وَإِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَنَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَكِتَابُهُمْ وَاحِدٌ»[54]؛ دعوایی در مورد یکی از احکام اجتماعی نزد عالمی میبرند؛ وی با رأی خود حکمی صادر میکند؛ همان دعوا را نزد دیگری میبرند که او درست برخلاف رأی اولی حکم میدهد؛ سپس همه قضات نزد رئیس خود ـکه آنها را به قضاوت منصوب کرده استـ گرد هم میآیند؛ او رأی همگی را برحق میشمارد. درصورتی که خدایشان یکی، پیامبرشان یکی و کتابشان یکی است.
نتیجه
در مجموع مطالبی که در هم افزایی در گفتار و سیره امام علی(علیه السلام) بیان شد میتوان به این نتیجه رسید که هم افزایی و وحدت یکی از مسائل مهمی بوده است که امام (علیه السلام) به آن نگاه ویژه داشته است تا جایی که برای این که جامعه، دچار تشتت و دودستگی نشود و دشمنان اسلام، اصل اسلام را از بین نبرند و این اختلاف سوء استفاده قرار نگیرد و برخی از مردم به کفر بر نگردند، از حق خودش گذشته است و در جاهای متعدد به امر وحدت سفارش موکد داشته است. امام علی (علیه السلام) قران، رسول الله (صلی الله علیه وآله)، امامت و ولایت، اهل بیت (علیهم السلام)، رهبر و حاکم جامعه اسلامی، دین اسلام و رعایت حقوق مردم را جزو محور وحدت مسلمانان بیان فرمودند. امام علی (علیه السلام) مواردی را همچون «شیطان، خبث سریره، بد خلقی، رای و حکم بدون استناد به قران و سنت» هم به عنوان عوامل اختلاف بیان کردند.
منابع
- ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، چاپ اول، 1404ق.
- ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ دوم، 1413ق.
- ابن جرير طبري، محمّد، تاريخ الرسل والملوك وصلة، دار التراث، بيروت، چاپ دوّم، 1387ق.
- ترمذى، محمّد، سنن الترمذى، تحقيق: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامى، بيروت، 1998م.
- جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، بی جا، بی چا، بی تا.
- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
- طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي)، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
- كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
- مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از نگاه قرآن، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1383ش.
- مصباح یزدی، محمد تقی، عبرتهای خرداد، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم، 1389ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، حکیمانه ترین حکومت «کاووشی در نظریه ولایت فقیه»، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، زمستان 1394ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، رساترین دادخواهی و روشنگری، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، زمستان 1391ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، چاپ هشتم، 1372ش.
- مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق.
- مفيد، محمد بن محمد، الأمالي، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق.
- نيشابورى، مسلم، صحيح مسلم، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقى، دار إحياء التراث العربى، بيروت، بى تا.
پینوشتها:
[1]- مصباح یزدی، محمد تقی، عبرتهای خرداد، ص148 و 149.
[2]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص298.
[3]- همان، ص466.
[4]- همان، ص60 و 61.
[5]- جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، ص620.
[6]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص184.
[7]- همان، ص255.
[8]- جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، ص680 و 681.
[9]- طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي، ص507.
[10]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص185.
[11]- جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، ص683.
[12]- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج25، ص307 و 308- «وَصَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا (ص) یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَالصِّیَامِ»؛ شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص371.
[13]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص451.
[14]- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج25، ص28.
[15]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص52.
[16]- مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص190- «إِنَّكَ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ بِهَذَا إِلا الْفِتْنَةَ، وَإِنَّكَ وَاللَّهِ طَالَمَا بَغَيْتَ الإِسْلامَ شَرًّا! لا حَاجَةَ لَنَا فِي نَصِيحَتِكَ»؛ ابن جرير طبري، محمّد، تاريخ الرسل والملوك وصلة، ج3، ص209.
[17]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص102.
[18]- مفيد، محمد بن محمد، الأمالي، ص155.
[19]- ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج1، ص308.
[20]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص472.
[21]- همان، ص459.
[22]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص298.
[23]- همان، ص353.
[24]- همان، ص44.
[25]- همان، ص448.
[26]- ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، ج3، ص568.
[27]- مصباح یزدی، محمدتقی، حکیمانه ترین حکومت «کاووشی در نظریه ولایت فقیه»، ص391.
[28]- مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از نگاه قرآن، ص341.
[29]- مصباح یزدی، محمدتقی، رساترین دادخواهی و روشنگری، ج1، ص439.
[30]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص208.
[31]- جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، ص 660 و 661.
[32]- «فإن ولاية أهل البيت و محبتهم كانت من ضروريات الدين، و إنما الخلاف كان في إمامتهم»؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج7، ص121.
[33]- «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»؛ سوره شوری، آیه 23.
[34]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص143.
[35]- «وَأَهْلُ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي، أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي، أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي»؛ نيشابورى، مسلم، صحيح مسلم، ج4، ص1873.
[36]- «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: كِتَابَ اللهِ، وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»؛ ترمذى، محمّد، سنن الترمذى، ج6، ص131.
[37]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص176 و 201 و 215.
[38]- همان، ص66.
[39]- مصباح یزدی، محمد تقی، عبرتهای خرداد، ص151.
[40]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص230.
[41]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص277.
[42]- جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، ص659.
[43]- مصباح یزدی، محمدتقی، حکیمانه ترین حکومت «کاووشی در نظریه ولایت فقیه»، ص391.
[44]- همان، ص411.
[45]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص82 و 259.
[46]- همان، ص168.
[47]- همان، ص60 و 61.
[48]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص333- كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج8، ص353.
[49]- جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، ص661.
[50]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص178.
[51]- همان، ص168.
[52]- همان، ص477.
[53]- همان، ص470.
[54]- شريف رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص60.