پاسخ به سخنان خلاف اسلام مولوی محمد عثمان قلندرزهی امام جمعه مسجد الخلیل خاش

پاسخ به سخنان خلاف اسلام مولوی محمد عثمان قلندرزهی امام جمعه مسجد الخلیل خاش

مقدمه

سالیان متمادی است که مولوی محمدعثمان قلندرزهی، امام جمعه مسجد جامع الخلیل خاش، در خطبه‌های نماز جمعه یا در درس تفسیر خود یا در سخنرانی‌های خود که غالب آن‌ها در کانال رسمی دفتر او به‌صورت کلیپ یا صوت یا متن منعکس شده است، مباحثی در میان سخنرانی‌های خود مطرح می‌کند که پیامد آن چیزی جز تکفیر مسلمانان و مشرک دانستن آن‌ها و ترویج عقیده وهابیت تکفیری نیست. وی در این سخنرانی‌‌ها مباحثی را هرچند که ده‌ها بار آن را بیان کرده است، اما باز به مناسبتی آن‌ها را تکرار می‌کند تا این عقیده تکفیری را میان مردم و شاگردان خود، نهادینه کند.

ازجمله مباحثی که مولوی قلندرزهی با تمسک به آن، انجام دهنده آن‌ها یعنی مسلمانان را مشرک دانسته مسئله نذر و ذبح برای غیر خدا، دعای غیر الله، درخواست از اموات و... است. بیشترین مباحثی که در خطبه‌های نماز جمعه‌ها و سخنرانی‌های اخیر خود درباره آن صحبت کرده، مسئله قربانی کردن جلوی پای صاحب مقام، شخصیت‌ها، حاجی، عروس و داماد یا برای منزل و ماشین و کنار قبور است؛ او همه این‌ کارها را از افعال شرک‌آلود دانسته و می‌گوید این نوع قربانی و نذر کردن‌ها، عبادت و تعظیمِ غیر خدا بوده و به همین دلیل انجام‌دهنده این افعال، مشرک است و نیز خوردن چنین قربانی حرام و نجس است!

در ادامه به برخی از صحبت‌های وی در طول چند سال دراین‌باره اشاره می‌شود تا بهتر با تفکرِ تکفیری ایشان در مسئلۀ نذر و قربانی آشنا شوید.

خطبه‌ها و سخنرانی‌های مولوی قلندرزهی دربارۀ نذر و قربانی

1.خطبه‌های نماز جمعه: ۴ مرداد ۱۳۹۸/ ۲۳ ذوالقعده ۱۴۴۰

 به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مولانا محمدعثمان، ایشان در خطبه‌های نماز جمعه این هفته (۴ مرداد ۱۳۹۸- ۲۳ ذوالقعده ۱۴۴۰) مسجد جامع الخلیل خاش، ضمن تلاوت سوره «اخلاص» دربارۀ قربانی برای غیر خدا گفت: «هر کسی که در هر لباسی باشد، چه شیعه و چه سنی نذر برای غیر الله و خون حیوانی را برای غیر الله بریزد مشرک است. کسی که ادعای اسلام می‌کند و غیر الله را در عبادت با الله برابر می‌کند از راه خارج است و گمراه می‌شود.»

2.خطبه‌های نماز جمعه: 17 تیر 1401

 مولوی قلندرزهی در خطبه‌های نماز جمعه 17 تیر 1401 مسجد جامع الخلیل خاش، درباره مسئله قربانی گفت: قربانی عبادت مالی است و ریختن خون آن تعظیم به خداوند متعال و خشنودی و تقرب الهی است. ریختن خون قربانی به‌عنوان عبادت و تعظیم مختص برای الله متعال است. «قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (الأنعام : 162)؛ «بگو ای پیغمبر، دعا و نیایش و نماز و قربانی من و لحظات زندگی و وفات من فقط برای خداوند است.» خلیل الله وقتی آمد که اسماعیل ذبیح الله را قربانی کند خداوند فدیه داد و در مقابل اسماعیل قوچی برای قربانی از جنت نازل فرمود. قربانی کردن فقط برای خداوند است، اما برای مخلوق و پیش پای انسان خون ریختن شرک است. برای هر کسی در هر پست و مقامی که باشد خون ریختن (قربانی کردن گوسفند) به پای او جایز نیست. گوشت و خونِ قربانی به خداوند نمی‌رسد اما این به نشانه تعظیم و خشنودی است. بدین رو جلوی پای حاجی نباید خون ریخت؛ زیرا شرک است و این یعنی حاجی را با خداوند برابر کرده است. نیت قربانی برای مردگان: خدایا خون این حیوان را برای خشنودی و تقرب تو می‌ریزم ثواب آن را به روح فلان مرده برسان؛ همچنین نیت قربانی برای خودتان این‌طور است: خدایا خون این قربانی را من برای خشنودی و رضامندی تو می‌ریزم تا به تو نزدیک شوم. «ایَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» پروردگارا تو را می‌پرستیم و از تو استعانت و استمداد طلب می‌کنیم. جمیع عبادات مالی، قولی و فعلی و نذر، قربانی، صدقات و نذورات خاص برای خداوند هستند. در هر رکعت نماز هر نمازخوانی این عهد را با خداوند می‌کند.

  1. سخنرانی مولوی قلندرزهی (12 مرداد 1403) در مراسم اعطای جوایز به دانش‌آموزان شهر نشتیفان

وی در این مراسم، ریختن خون حیوان برای تعظیم را شرک است دانسته و گفت: برخی از مردم، زمانی که چاهی را می‌زنند و از آن، آب بیرون می‌آید، در کنار آن، خون حیوانی را می‌ریزند یا اینکه وقتی وارد خانه‌ جدیدی می‌شوند، جلوی در خانه، خون حیوانی را می‌ریزند یا زمانی که عروسی را می‌خواهند به خانه ببرند، جلوی پایش خون حیوانی را می‌ریزند یا زمانی که حاجی از حج می‌آید، جلوی پایش خون حیوانی را می‌ریزند یا...، درحالی‌که این خون ریختن تنها باید برای خوشنودی و تعظیم الله تعالی باشد و برای تعظیم غیرالله شرک است و خوردن گوشت آن حیوان حرام است و باید دفن کرده شود.

4.خطبه‌های نماز جمعه‌: 27 مهر 1403

وی دراین خطبه بعد از اشاره به مسائل مربوط به حج، درباره قربانی کردن چنین گفت:

اگر مهمانی به خانه‌‌تان می‌آید و گوسفندی را ذبح می‌کنید یا برای مراسم عروسی حیوانی را ذبح می‌کنید، جایز است؛ زیرا هدف و نیت پذیرایی است و منظور تعظیم نیست؛ ولی اگر شخصی برای تعظیم و خشنودی غیر خدا، خون حیوانی را بریزد، این عبادت آن غیر الله محسوب می‌شود و عبادت برای غیر الله شرک است؛ زیرا عبادت تنها و خاص برای الله تعالی است.

5.نماز جمعه (30 آذر 1403) (ذبح حیوان پیش پای هیچ صاحب مقام و مسئولی جایز نبوده و شرک صریح، حرام و ممنوع است)

در کانال تلگرامی وی ذیل عنوان «ذبح حیوان پیش پای هیچ صاحب مقام و مسئولی جایز نبوده و شرک صریح، حرام و ممنوع است» آمده است: در مراسم نماز جمعه امروز (30 آذر 1403) مسجد جامع الخلیل خاش ابتدا ضمن تشریح و ربط سوره مبارکه مؤمنون با سوره نور به چند موضوع مهم و اساسی بیان شده در این دو سوره «حرمت نذر و قربانی برای غیرالله» و «واقعه افک و تهمت بر علیه ام المؤمنين عايشه صدیقه» پرداختند ...

موضوع دوم این است که «نذر و قربانی» مختص الله تعالی هستند و باید خالصانه برای او انجام بگیرند. گوشت و پوست قربانی را شما استفاده می‌کنید اما نیت و اراده شما به نزد خداوند متعال ارزش دارد. قربانی برای الله است؛ به همین دلیل ریختن خون حیوان برای تعظيم غیرالله شرک، حرام و ممنوع است. ریختن خون حیوان پیش پای هیچ صاحب مقام و مسئولی جایز نبوده و شرک صریح، حرام و ممنوع است؛ زیرا این نوع عبادت و تعظیم مختص الله است و نباید برای غیرالله انجام بگیرد؛ البته وی در در خطبه‌های نماز جمعه‌ 25 خرداد 1403 نیز گفته است:‌ «بنابراين، تمام عبادات بدنی، قولی و مالی تنها و خالصانه باید برای خشنودی، تقرب جستن و تعظیم نمودن الله تعالی باشند بر خلاف مشرکان که عبادات آن‌ها صرفاً برای الله تعالی نبودن بلکه غیر الله را در عباداتی مانند: نذر، قربانی و دعا با الله تعالی شریک می‌کردند...»

وی در دوره تفسیر قرآن خود نیز به این مسئله اشاره کرده و به‌عنوان نمونه گفته است: «اهل‌سنت و الجماعت اهل‌بیت را مشکل‌گشا، شفادهنده و حاجت روا نمی‌دانند و برای آنان قربانی و نذر نمی‌دهند و پرستش نمی‌کنند، بلکه انجام این اعمال فقط برای الله تعالی است.

در کانال وی این قسمت از سخنان او به‌عنوان نکات مهم و کلیدی شیخ القرآن مولانا محمدعثمان در (سی و سومین) دوره تفسیرقرآن، مطرح شده است

البته کلیپ‌ها زیادی از وی در کانال قلندرزهی، دربارۀ نذر و ذبح به صورت گسترده و با موضوع

«حکم نذر برای غیر خدا» یا «قربانی پیش پای هیچ‌کس جایز نیست» منتشر شده است که در این کلیپ‌ها اشاره کرده است که نذر و ذبح برای غیر خدا، تعظیم غیر خدا بود و شرک است.

نکته جالب این است که مسئله، شرک دانستن نذر و قربانی مسلمانان را در خطبه‌های سخنرانی‌ها و مراسمات و درس تفسیر خود، به‌ویژه در سال 1403شمسی مکرر، متذکر و تکرار کرده است.

خلاصه اعتقادات فکری مولوی قلندرزهی

از نگاه مولوی قلندرزهی، قربانی که امروزه در بین مسلمانان مانند، قربانی جلوی پای فرد صاحب‌مقامی، حاجی، عروس و داماد و اموات مرسوم است، عبادت غیر خدا محسوب می‌شود و انجام‌دهنده آن مشرِک و از دین خارج است؛ گوشت این قربانی نیز نجس بوده و خوردن آن حرام است؛ زیرا جهت تعظیم و تقرب و عبادت غیر الله است. نذر برای دیگران را نیز مانند ذبح عبادت غیر خدا دانسته و نذرکننده را مشرک تلقی کرده است؛ هرچند وی معتقد است قربانی برای اکرام مهمانی و عروس و داماد اشکال ندارد.

هم‌خوانی عقیده مولوی قلندرزهی با تفکر وهابیت

همچنان‌که از سخنرانی‌های مولوی قلندرزهی، به‌روشنی مشخص است، او قربانی و نذر برای غیر الله را مصداق تعظیم و عبادت دانسته و این کار را شرک آلود می‌داند. این تفکر عین همان چیزی است که وهابیت دربارۀ نذر و ذبح برای غیر خدا معتقدند؛ زیرا آن‌ها نیز این قربانی و ذبح برای غیر خدا را عبادت تلقی کرده و انجام‌دهنده آن را مشرک می‌دانند[1] بن‌باز بعد از اینکه به شرک بودن ندای غیر الله و استغاثه به اولیا، انبیا بعد از مرگ اشاره می‌کند، نذر و ذبح برای انبیا و اولیا را نیز شرک اکبر دانسته و آن‌ها را عبادت غیر الله دانسته است؛[2] همچنین در پاسخ به سؤالی دربارۀ ذبح برای انبیا چنین گفته است: «ذبح برای غیرخدا، شرک اکبر و منکَری عظیم است؛ حتی اگر برای پیامبرخداوند یا ولیّ خدا انجام شود و مصرف آن نیز برای اهل قبور ازجمله انبیا و اولیا و غیره، شرک است.»[3]

علمای لجنة الافتاء سعودى نيز ذبح را از عباداتی می‌دانند که ویژه خدا بوده و اگر کسی برای غير خدا انجام بدهد، مشرک است.[4] محمدبن عبدالوهاب نذر را نیز از عباداتی دانسته است که مخصوص خداست و اگر کسی برای غیر خدا انجام بدهد مرتکب عبادت غیر الله شده و او مشرک است.[5]

همین رویکر تفکیریِ محمدبن عبد الوهاب باعث شد که برادرش سلیمان رساله‌ای با عنوان «الرد علی من کفر المسلمین بسبب النذر لغیر الله» را بنویسد.[6] بن‌باز به‌‌صراحت بیان می‌کند کسی که برای یکی از اهل‌بیت(ع) مانند حضرت علی(ع)، امام حسین(ع) یا برای شخص دیگری مانند شیخ عبد القادر یا فلانی یا سیده زینب یا سیده نفیسه یا حتی نذر بر پیامبر(ص) و غیره نذر کند، این نذر شرک اکبر و باطل است؛ زیرا نذر مانند، نماز، روزه، ذبح و دعا عبادت بوده و مخصوص ذات خداوند است.[7]

بنابراین مشخص شد، فکر تکفیری مولوی قلندرزهی از تفکر محمدبن عبدالوهاب و پیروان او نشأت گرفته است؛ درحالی‌که بزرگان اهل‌سنت و شیعه چنین تفکری که هر کس بدون قصد الوهیت و ربوبیت برای غیر خدا، برای غیر خدا قربانی یا نذر بکند، مشرک است را ندارند.

بررسی و نقد تفکرات تکفیری مولوی قلندرزهی درباره قربانی و نذر

الف) بررسی مفهوم عبادت

ازآنجاکه مباحث مولوی قلندرزهی دربارۀ نذر و ذبح برای غیر خدا، محور عبادت می‌چرخد، ضروری است ابتدا معنی عبادت بیان شود تا مشخص شود که آیا ذبح و نذری که مسلمانان برای صاحب قبر یا جلوی پای بزرگی یا حجاج یا داماد و عروس انجام می‌دهند، عبادت غیر خدا محسوب می‌شود یا خیر؟

عبادت در لغت اطاعت به‌همراه خضوع معنا شده است.[8] برخي نيز اشاره کرده‌اند که عبادت نهایت خضوع و خشوع است که این فقط شایسته خداوند است.[9]

راغب اصفهانی گوید:

عبودیت یعنی اظهار فروتنی و عبادت بیش از عبودیت ظهور در فروتنی و ذلت دارد؛ زیرا عبادت نهایت فروتنی است و شایستگی پرستش را ندارد مگر کسی که نهایت کمال و فضیلت از او است و او خدای تعالی است و از این رو فرمود: «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ»[10]

برخی لغت‌شناسان نیز اشاره کرده‌اند که اله، زمانی اله است که سزاوار پرستش باشد و اینکه برای عبادت‌کننده خود، خالق، رازق، و مدبر و بر او اقتدار داشته باشد؛ اگر کسی چنین ویژگی نداشته باشد اله نیست.[11]

بزرگان اهل‌سنت در تعریف اصطلاحی عبادت، نیت و اعتقاد به ربوبیت را دخیل دانسته‌اند؛ برای نمونه ابوحنیفه گوید: « العباده اسم جامع یجتمع فیه الطاعه والرغبه والاقرار بالربوبیه»[12] عبادت اسم جامعی است که در آن اطاعت، رغبت و اقرار به ربوبیت جمع شده است. تستری نیز « نعبد» در آیه «ايَّاكَ نَعْبُدُ» این‌چنین تفسیر کرده است: «أي نخضع ونذلّ ونعترف بربوبيتك»؛[13] «ما خاضع و ذیل و به ربوبیت تو اقرار می‌کنیم.»

ابن‌عاشور نیز درباره مفهوم عبادت گوید: «آنچه از کلام علماء در تعریف عبادت می‌شود به‌صورت خلاصه آورد، عبارت است از اظهار خضوع برای معبود و باور به اینکه آن معبود، مالک نفع و ضرر رساندن به عابدش است.»[14]

طبری نیز در ذیل «اياك نعبد»، عبادت را این‌چنین تبیین می‌کند: « قال أبو جعفر: وتأويل قوله (إياك نعبد) : لَكَ اللَّهُمَّ نَخْشَعُ وَنَذِلُّ وَنَسْتَكِينُ إِقْرَارًا لَكَ يَا رَبَّنَا بِالرُّبُوبِيَّةِ لَا لِغَيْرِكَ»؛[15] «خدایا ما در برابر تو خاضع و تسلیم هستیم، درحالی‌که به ربوبیت تو ای پروردگار ما اعتراف می‌کنیم نه برای غیر تو.» در جای دیگر نیز گوید عبادت فقط برای کسی است که به سود او امید می رود و از ضرر او بیم می‌رود.[16]

بزرگان شیعه نیز گفته‌اند عبادت، نوعی شکر همراه با خضوع است و احدی شایسته پرستش نیست مگر کسی که اصل همه نعمت‌ها به دست اوست و آن نعمت‌ها عبارت‌اند از خلق حیات و قدرت و شهوت و آنچه قادر است از ایجاد نعمت‌ها؛ به‌طوری که نعمت هیچ منعمی قابل مقایسه با نعمت او نیست. بنابراین، چنین شایستگی مخصوص خدای سبحان است كه پرستیده شود.[17] همچنین شیخ طوسی گفته است: «والعبادة تحتاج إلى نية فمتى تجرد عن نية العبادة والوجوب لم يجز»؛[18] «عبادت نیازمند نیت است و هر زمانی که خالی از نیت و وجوب باشد مجزی نیست.»

مراد از نیت آن است که عمل به نیت و برای پروردگار مقتدری که امر به وجوب آن عمل کرده است انجام داده شود؛ پس اگر چنین نیتی در عمل انسان نباشد آن عمل مجری و ساقط تکلیف نیست؛ زیرا درواقع عبادتی محقق نشده است. با این بیان، ربوبیت معبود، شرط اساسی در تحقق معنای عبادت است؛ ازاین‌رو عنصر اصلی در تعریف عبادت همان ربوبیت معبود است، هرچند عنصر خشوع و خضوع نیز در تعریف آن لحاظ شده است، به‌ویژه اینکه در تعریف بالا اشاره شد که عبادت شایسته کسی است که ریشه همه نعمت‌ها به دست اوست و ریشه نعمت‌ها تنها به‌دست کسی است که دارای ربوبیت مطلق و نامحدود باشد.

بنابراين در عبادت علاوه‌بر خضوع و خشوع، نیت ربوبیت و الوهیت معبود نیز در تحقق عبادت امری لازم است؛ از‌این‌رو صرف عمل خاضعانه، موجب عبادت نخواهد شد؛ چون نیتِ تقرب به «اله» و «رب» نیز لازم است.

این نوع تعریف که در عبادت، اعتقاد به ربوبیت و الوهیت شرط است، از آیات قرآن نیز قابل اثبات است؛ همچنان‌که در آیه مبارکه «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»[19]عبادت متفرع بر ربوبیت شده؛ یعنی چون خداوند رب است شایسته پرستش است.

در جای دیگر آمده است: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[20] در این آیه نیز به‌روشنی رابطه عبودیت و ربوبیت نشان داده شده است یا در آیه «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ»،[21] عبادت کنار عنوان «رب» آمده که بیانگر ارتباط این دو مفهوم است. حال اگر کسی اعتقاد به ربوبیت نداشت اما ظاهر عملش شبیه اعمال عبادی بود آیا می‌توان او را متهم کرد که عبادت غیر خدا انجام داده است؟ اگر کسی بگوید ظاهر عمل مسلمین هنگام رکوع و سجود به‌سمت کعبه شبیه ظاهر عمل مشرکان هنگام رکوع و سجود به‌سوی بت‌هاست؛ چون هر دو به‌سوی سنگ و چوب سجده کرده‌اند؛ پس هر دو مشرک‌اند، پاسخ این است که ظاهر عمل ملاک نیست؛ مشرکین اعتقاد به الوهیت اصنام داشتند، اما مسلمین هیچ اعتقادی برای سنگ و چوب در کعبه قائل نیستند بلکه تنها به‌سمت کعبه و برای خداوند متعال سجده می‌کنند؛ بدین ترتیب ابتدا باید از اعتقاد ایشان پرسید بعد حکم شرک و کفر جاری کرد؛ چراکه فعل، زبان ندارد. دربارۀ قربانی و نذر همین‌گونه است و باید از اعتقاد نذرکننده و ذبح‌کننده سؤال پرسید؛ اگر اعتقاد مشرکانه بود آنگاه حکم به شرک او می‌شود.

ب) اهمیت مسئله قصد و نیت نذر و قربانی در روایات

در قسمت بررسی مفهوم عبادت روشن شد که آنچه معیار جدا کردن عبادت از غیر آن است، صرفاً قصد و اعتقاد است. این معیار دربارۀ ذبح و نذر نیز مستثنی نیست؛ یعنی آنچه در شرکی بودن و غیرشرکی‌بودنِ نذر و ذبح مهم است، نیت و قصد است؛ اگر این موارد جهت تعظیم به نیت عبادت باشد، در این صورت شرک است و اگر به این نیت نباشد، ایرادی ندارد؛ همچنان‌که پیامبر(ص) زمانی که شخصی تصمیم بر ذبح در مکانی غیر از مناسک حج داشت ابتدا می‌پرسید و از اعتقاد شخص مطلع می‌شد؛ اگر ایرادی نداشت حکم به جواز می‌داد و گرنه مانع می‌شد.

در سنن ابن‌ماجه از ابن‌عباس نقل شده است: «شخصي از رسول خدا(ص) سؤال کرد که من نذر کرده‌ام در بوانه قربانی کنم؛ پس حضرت فرمود: آیا در نفست چیزی از امر جاهلیت است؟ گفت: خیر. پس حضرت فرمود: به نذرت وفا کن.»[22] محققان کتاب سنن ابن‌ماجه، ازجمله شعيب الأرنؤوط و عادل مرشد و غيره اين روايت را صحيح دانسته‌اند.[23]

از این روایت که با عبارت مختلف در منابع اهل‌سنت نقل شده است، استفاده می‌شود که آنچه دربارۀ نذر و ذبح مطرح است، نیت شخص است که به چه نیت نذر و قربانی می‌کند؛ با‌این‌وجود اگر ذبح و نذری به نیت ربوبیت و الوهیت شخصی باشد، این ذبح شرکی است. شکی نیست اگر مسلمانی به این نیت ذبحی بکند، مرتکب شرک در عبادت شده و موجب خروج از اسلام است، اما اگر این نیت نباشد، به اسلام ذابح و نذرکننده لطمه‌ای وارد نمی‌شود؛ زیرا مسلمانان ذبح را با نام خدا و با اعتقاد به ربوبیت و الوهیت خدا انجام می‌دهند، اما این قربانی را به قصد اهدای ثواب به صاحب قبری یا تکریم شخصی، انجام می‌دهند و این مطابق با شریعت اسلام است؛ همچنان‌که پیامبر(ص) هنگام قربانی فرمود: «هذا عني وَعَمَّنْ لم يُضَحِّ من أمتي»[24] این روایت با اندکی اختلاف در متن با اسناد مختلف و معتبر در مجموعۀ حدیثی اهل‌سنت نقل شده است؛ برای نمونه حاکم نقل کرده است: «هذا عني وعن من لم يضح من أمتي». دربارۀ سند آن گوید: «هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه».[25]

در نقل دیگری از حضرت علی(ع) آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَوْصَانِي أَنْ أُضَحِّيَ عنه فَأَنَا أُضَحِّي عنه»؛[26] «پیامبر(ص) به من وصیت کرد از جانب او قربانی بکنم من نیز از جانب او قربانی کردم.»

زمانی عنوان عبادی بودن بر «ذبح» و « نذر» برای غیر خدا صادق است که با اعتقاد به ربوبیت و الوهیت یا به نیت عبادت و تقرب همراه شده باشد.

این تفسیر از عبادی بودن ذبح و نذر، مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامی است. در این بین برخی بدون لحاظ نیت و اعتقاد درنظرگرفته‌شده، هر نوع ذبحی و نذری در برابر غیر خدا را مصداق ذبح عبادی و نذر عبادی پنداشته‌اند و بدین رو چنین ذبح و نذری را شرک و عبادت غیر الله قلمداد کرده و مرتکبین آن را از اسلام خارج می‌کنند.

به عبارت دیگر ذبح و نذر برای غیر خدا، زمانی به‌عنوان عبادت اولیای الهی شناخته می‌شود که اعتقاد به ربوبیت اولیا وجود داشته باشد؛ زیرا عبودیت متفرع بر ربوبیت است؛ بدین رو اگر کسی عملی را انجام دهد که همراه با اعتقاد به ربوبیت نباشد، عمل او عبادت نخواهد بود، هرچند ظاهر عمل، عمل عبادی باشد.

جای تعجب دارد که خود قلندرزهی ذبح در جلوی مهمان و داماد و عروس و کنار قبور را، قربانی برای تعظیم و ذبح برای غیر الله می‌داند که مساوی شرک است! اما قربانی به‌قصد جهت اکرام برای مهمان را ایرادی نمی‌ببیند و آن را عبادت غیر الله نمی‌داند؛ زیرا ذابح قصد تقرب و عبادت مهمان ندارد.

سؤال این است که قلندرزهی با چه دلیلی ثابت می‌کند که قربانی در جلوی مهمان و داماد و عروس و کنار قبور، انجام می‌شود، عبادت غیر الله است، اما جهت اکرام مهمان را عبادت غیر الله نیست؟! زیرا در ظاهر هر دو به هم شبهات دارند آیا غیر از این است که مهم در هر کاری و قصد است که حکم عمل را تغییر می‌دهد و این نیت و اعتقاد است که یک عمل را عبادی و غیر عبادی می‌کند؟ حال قلندرزهی چطور نیت و قصد را دربارۀ قربانی برای اکرام مهمان را دخیل دانسته است، اما دربارۀ قربانی جلوی مهمان و عروس و داماد را بدون اینکه نیت ذابح را در نظر بگیرد، حکم به عبادی و در نتیجه شرکی بودن این عمل کرده است؟! آیا این تناقض نیست؟! اگر نیت در عمل دخیل باشد دربارۀ ذبح در کنار قبور و جلوی شخصیت‌ها نیز باید نیت و اعتقاد را دخیل دانست و به صِرف ظاهر عمل، حکم به عبادی بودن آن نکرد! از کجا معلوم در این موارد، ذابح به نیت ثواب یا حتی به نیت اکرام عروس و داماد این کار را انجام نداده باشد؟ پس مهم نیت و اعتقاد است و تنها از روی ظاهرِ عمل نباید کسی را مشرک دانست، هرچند در ظاهر، عمل او شبیه به فعل مشرکان باشد؛ مانند سجده در مقابل یک شخصی؛ آیا می‌توان به صرف این سجده، گفت او مشرک است؟ دراین‌باره باید دید قصد و نیت این شخص چیست؛ اگر جهت عبادت باشد او مشرک است، اما اگر جهت دیگری داشته باشد، در این صورت هرچند این کار حرام باشد ولی حکم شرکی بر او بار نمی‌شود.

آنچه معیار و میزان جهت جدا کردن عبادت از غیر آن است، صرفا قصد و اعتقاد است.

شاطبی دراین‌باره می‌نویسد:

قصد و نیت بین عمل عبادی و غیر عبادی فرق کی گذارد همچنین قصد و نیت در عمل عبادی بین واجب و غیر واجب فرق می گذارد و باز نیت و قصد است که در عمل غیر عبادی بین واجب، مستحب، مباح ، حرام، صحیح و فاسد فرق می‌گذارد یک عمل از یک جهت عبادت، از جهت دیگر ایمان، از جهت دیگر کفر مانند سجد بر خدا و بر بت بااین‌وجود اگر بر عملی، قصدی مترتب شود در این صورت احکام تکلیفی بر آن مترتب می‌شود و اگر قصدی بر آن مترتب نشود هیچ حکمی بر آن بار نمی‌شود؛ مانند نائم، غافل و مجنون.[27]

شاطبی نیت و قصد را در عمل عبادی شرط می‌داند؛ به‌گونه‌ای که اگر مثلاً سجده برای خدا باشد به آن عبادت گفته می‌شود، اگر برای بت باشد، شرک است؛ پس قیدی که باعث عبادی شدن یک فعل می‌شود، نیت عبادت است و اگر نباشد، عبادتی شکل نگرفته است؛ ازاین‌رو بزرگان اهل‌سنت مانند سبکی نیز نیت را به‌عنوان یک معیار برای تشخیص عبادات از غیر عبادت قرار داده‌اند.[28]

ج) علمای احناف و توجه ویژه به قصد در ذبح و نذر برای غیر خدا

بزرگان احناف در بیان حکم قربانی برای غیر خدا، قصد را معتبر می‌دانند؛ به این صورت که اگر ذبح (جلوی پای بزرگان، حجاج، عروس و دامادها و مهمان) به نیت اکرام باشد، حلال است اما اگر به نیت تعظیم باشد این ذبح حرام است، اما در این صورت حکم به مشرک بودن فعل این مسلمان نمی‌کنند، برخلاف قلندرزهی که ذبح جهت تعظیم و تقرب به شخص را کاری عبادی و شرک‌آلود و ذابح را خارج از اسلام می‌داند.

به چند نمونه از فتواهای بزرگان احناف در‌این‌باره اشاره می‌شود تا روشن شود که چقدر منش و گفتار قلندرزی از مذهب احناف و حتی از مذاهب دیگر اهل‌سنت دور است.

با دقت در عبارات احناف به‌دست می‌آید آنان نذری که توسط مردم عوام انجام می‌شود را شرک نمی‌دانند، بلکه نهایت چیزی که دراین‌باره می‌گویند این است که نذر عوام مردم چون به قصد مصرف برای فقرا نیست، باطل و حرام است، نه اینکه چنین نذری موجب کفر و خروج از دین باشد.

  1. 1. ابن نجيم مصري

ابن نجيم مصري به‌صورت مختصر درباره قربانی مي‌نويسد: «ذَبَحَ لِقُدُومِ الْأَمِيرِ أَوْ لِوَاحِدٍ مِنْ الْعُظَمَاءِ، يَحْرُمُ وَلَوْ ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى، وَلِلضَّيْفِ لَا»؛[29] «ذبح جلوی پای امیر یا یکی از بزرگان حرام است ولو اینکه موقع ذبح کردن نام خداوند را ذکر کند و اما ذبح برای مهمان حرام نیست.»

با توجه به عبارات ابن نجیم مشخص می‌گردد ذبح برای امیر یا یک بزرگی حرام است، نه اینکه موجب کفر و ارتداد گردد.

  1. حصکفی حنفی

حصکفی دربارۀ ذبح قائل است اگر ذبح حیوان به‌عنوان تعظیم غیر خداوند باشد حرام است و اگر به‌عنوان تعظیم نباشد حرام نیست چنانچه او می‌نویسد:

(ذبح لقدوم الامير) ونحوه كواحد من العظماء (يحرم) لانه أهل به لغير الله (ولو) وصلية (ذكر اسم الله تعالى ولو) ذبح (للضيف لا) يحرم لانه سنة الخليل وإكرام الضيف إكرام الله تعالى. والفارق أنه إن قدمها ليأكل منها كان الذبح لله والمنفعة للضيف أو للوليمة أو للربح، وإن لم يقدمها ليأكل منها بل يدفعها لغيره كان لتعظيم غير الله فتحرم، وهل يكفر؟ قولان. بزازية وشرح وهبانية[30]

ذبح برای جلوی پای امیر و مانند او مثل یکی از بزرگان، حرام است برای اینکه براي غير خداوند كشته شده است، هرچند اینکه نام خداوند را ببرد و اگر ذبح برای مهمان بکند حرام نیست برای اینکه سنت حضرت ابراهیم خلیل(ع) و اکرام مهمان، اکرام خداوند متعال است و فارق بین این دو (حرمت وعدم حرمت) این است که اگر این گوشت را به آن شخص ( مهمان..) بدهد تا بخورد در این صورت ذبح برای خدا است و منفعت برای مهمان یا ولیمه یا برای سود است و اگر آن را به مهمان ندهد تا او بخورد بلکه به کس دیگر بدهد این تعظیم الله است پس حرام است. در این صورت آیا او کافر می‌شود؟ دو قول است که در بزازیه و شرح وهبانیه آمده است.

حصکفی دربارۀ قصد در نذر مردم نویسد:

واعلم أن النذر الذي يقع للاموات من أكثر العوام وما يؤخذ من الدراهم والشمع والزيت ونحوها إلى ضرائح الاولياء الكرام تقربا إليهم فهو بالاجماع باطل وحرام ما لم يقصدوا صرفها لفقراء الانام، وقد ابتلى الناس بذلك، ولا سيما في هذه الاعصار، وقد بسطه العلامة قاسم في شرح درر البحار ...[31]

بدان همانا نذری که برای اموات از اکثر مردم واقع می‌شود و چیزی که از درهم‌ها و شمع و روغن و مثل این‌ها به‌سوی ضریحه‌های اولیای بزرگوار به‌خاطر تقرب به آن‌ها گرفته می‌شود به اجماع باطل و حرام است مادامی که برای مصرف فقرای صالح قصد نکنند و به تحقیق مردم به این امور مخصوصاً در این زمان‌ها مبتلا هستند و این مطلب را علامه قاسم در شرح درر البحار مبسوطاً بحث کرده است.

بنابراین در مسئله ذبح و نذر نیت مهم است؛ پس صرف تعظیم موجب شرک که به نیت الوهیت باشد، نمی‌شود.

  1. ابن عابدین حنفی

ابن عابدین حنفی معروف به علامه شامی از بزرگان علمای احناف و کتاب او (رد المحتار) از کتاب‌هایی است که محل مراجعه علما، فقها و مفتیان احناف است، ابن عابدین دربارۀ ذبح قائل به تفصیل است؛ او می‌گوید اگر برای تعظیم مخلوق باشد در این صورت ذبح حرام است و گرنه اگر تعظیم نباشد بلکه به‌عنوان اکرام برای مهمان یا ولیمه و عروسی‌ها باشد حرام نیست و ذبیحه حلال است. او بعد از اشاره به قصد صدقه در قربانی جهت بنای دیواری یا شفا از مرض[32] که در این صورت این قربانی حلال است، دربارۀ مسئله قصد و نیت درباره قربانی می‌نویسد:

واعلم أن المدار على القصد عند ابتداء الذبح ... ويظهر ذلك أيضا فيما لو ضافه أمير فذبح عند قدومه فإن قصد التعظيم لا تحل وإن أضافه بها وإن قصد الإكرام تحل وإن أطعمه غيره تأمل قوله ( وهل يكفر ) أي فيما بينه وبين الله تعالى إذ لا يفتى بكفر مسلم أمكن حمل كلامه أو فعله على محمل حسن أو كان في كفره خلاف قوله ( أنه يتقرب إلى الآدمي ) أي على وجه العبادة لأنه المكفر وهذا بعيد من حال المسلم.[33]

بدان که مدار بحث در مسئله ذبح بر قصدی است که در ابتدای ذبح صورت می‌گیرد؛ ازاین‌رو اگر امیری به مهمانی دعوت شود و در هنگام آمدنش ذبحی انجام دهد اگر این ذبح به قصد تعظیم صورت بگیرد، ذبیحه حلال نخواهد بود و اگرچه با آن ذبیحه بخواهد او را مهمانی دهد؛ اما اگر به قصد اکرام و احترام به امیر چنین ذبحی صورت دهد ذبیحه حلال است؛ اگرچه به غیر از ذبیحه بخواهد امیر را اطعام کند. در فرضی که به قصد تعظیم امیر ذبح صورت گرفته بود و ذبیحه حرام شد، آیا می‌توان گفت که او بین خود و خدای خودش کافر گردیده است؟ چراکه دربارۀ مسلمان تا زمانی که ممکن باشد کلام و فعل او را بر محمل صحیحی حمل شود فتوا به کفرش صادر نمی‌شود یا در بیان حکم کفرش نزد علما اختلاف است؛ آنچه مسلم است اگر ذبح به قصد تقرب به آدمی بر وجهی که عبادت محسوب شود صورت پذیرد حتماً به کفرش حکم می‌شود؛ زیرا ذبحی با چنین قصدی به کفر منجر می‌گردد، اما بعید است که یک مسلمان با چنین قصدی بخواهد ذبحی را انجام دهد.

از عبارات ابن‌عابدین مشخص می‌شود که اگر ذبح برای تعظیم مخلوق (‌این تعظیم مانند تعظیم خدا باشد) باشد، حرام است، در غیر اینصورت اگر تعظیم ما دون باشد و به نیت اکرام باشد، ایراد ندارد. در صورتی حکم به کفر در این مسئله می‌شود که به نیت عبادت باشد؛ حتی در صورت تعظیم نیز حکم به کفر شخص نمی‌شود؛ در این صورت نیز عمل مسلمان حمل بر محمل صحیح می‌شود نه اینکه سریع به کفر شخصی حکم داده شود.

در کجای عبارت ابن‌عابدین، قربانی برای مراسماتی مانند عروسی و غیره کفر دانسته شده است؟! اما برخی برای به‌کرسی‌نشاندن حرف خود، مطالب بی‌پایۀ خود را به بزرگان احناف نسبت داده و به‌صورت واضح و آشکارا به کفر و ارتداد مسلمانان فتوا می‌دهند، درحالی‌که فتوا دادن به کفر مسلمان، با وجود محمِل برای فعل آن مسلمان، برخلاف سیرۀ علمای احناف است؛ چنانچه ملا علی قاری می‌نویسد: «وقد قال علماؤنا إذا وجد تسعة وتسعون وجها تشير إلى تكفير مسلم ووجه واحد إلى ابقائه على إسلامه فينبغي للمفتي والقاضي أن يعملا بذلك الوجه»؛[34] «به تحقیق علمای ما گفتند زمانی که 99 دلیل و وجه بر تکفیر مسلمانی دلالت بکند و یک دلیل بر بقای او بر اسلام دلالت بکند، پس سزاوار است برای مفتی و قاضی به همان یک وجه عمل کند و فتوا به اسلام آن شخص بدهد.» در اینجا ملا علی قاری سیرۀ علمای احناف را بیان کرده که تا جایی می توانستند از تکفیر مسلمانان پرهیز می‌کردند.

ابن‌عابدین قول راجح دربارۀ نذر نزد احناف را در این کتاب بیان کرده است. وی همان تفصیل بحر الرائق را ذکر کرده و نذر برای اولیای الهی را به‌صورت مطلق نه‌تنها کفر، بلکه حرام و باطل هم ندانسته است و در این مسئله قائل به تفصیل است. ابن‌عابدین قائل است نذری که برای ضریح اولیای الهی می‌شود بدون قصد مصرف فقرا حرام و جایز نیست، ولی اگر مصرف فقرا شود جایز است.[35] وی به این نکته دقیق دربارۀ نذر برای میت نیز اشاره می‌کند که اگر کسی دراین‌باره اعتقاد داشته باشد که میّت «من دون الله» تصرف در امور را دارد، در این صورت، این اعتقاد، کفر است.[36]

  1. شاه فضل رسول قادري حنفی

شاه فضل قادری حنفی، از علمای هند، درباره نذر برای خداوند و غیر خداوند می‌نویسد:

وان كان النذر لله وذكر النبي والولي لبيان المصرف او بطريق التوسل بان يقول يا الله ان قضيت حاجتي اتصدق على خدام قبر فلان للنبي او الولي او اطعم الفقراء على بابه او يقول يا الله ان قضيت حاجتي ببركة فلان له كذا اي اهدي ثوابه له او يقول يا نبي الله يا ولي الله ادع في قضاء حاجتي من الله ان قضى حاجتي اهدي لك ثواب صدقة كذا فالنذر في هذه الصور كلها جائز واما ما يقولون هذا نذر النبي هذا نذر الولي فليس بنذر شرعي ولا داخلاً في النهي وليس فيه معنى النذر الشرعي ...[37]

اگر نذر برای خدا باشد و پیامبر(ص) و ولی را بخاطر مصرف نذر یا به طریق توسل یاد کند به این صورت که بگوید: ای خدا اگر حاجتم را برآورده کنی صدقه می‌دهم به خادمین قبر فلان نبی یا ولی یا اطعام می‌کنم به فقیران درگاهش یا بگوید یا الله اگر حاجتم را بدهی به برکت فلانی برای اوست؛ این‌چنین یعنی ثوابش را به او هدیه می‌دهم یا بگوید یا نبی‌الله یا ولی‌الله دعا کن از خداوند در برآورده‌شدن حاجتم اگر حاجتم برآورده شود هدیه می‌دهم برای تو ثواب صدقه را پس نذر در این صورت جایز است و اما آن چیزی که می‌گویند که این، نذر نبی یا ولی باشد نذر شرعی نیست و داخل در نهی نیست و در آن معنای نذر شرعی نیست.

  1. رشید احمد گنگوهی

علمای دیوبند نیز در شرک‌دانستن نذر، توجه ویژه‌ای به اعتقاد نذرکننده کرده‌اند. رشید احمد گنگوهی در فتاوی رشیدیه معتقد است که نذر بر غیر خدا اگر با عقیده کفری و شرکی صورت بگیرد، به‌طوری که مثلاً غیر خدا مستقلاً عالم به غیب و حاضر و ناظر دانسته شود، موجب شرکی‌شدن نذر می‌شود، اما اگر نذر بر غیر خدا با چنین اعتقادی همراه نباشد و صرفاً به‌دلیل آنکه چنین نذری شبیه نذر مشرکان عصر جاهلی است، حکم به حرمت چنین نذری داده است، موجه شرک نمی‌داند.[38]

  1. 6. اشرف علی تهانوی

اشرف علی تهانوی دیگر عالم دیوبندی نيز درباره نذری که با نیت تعظیم غیر خدا صورت گرفته است بر این باور است که اگر با اعتقاد تأثیرگذاری غیر خدا در تدبیر امور عالم به‌طور استقلال صورت گیرد، نذر او عبادت غیر الله است و صاحب نذر از لحاظ عمل و عقیده مشرک گردیده است.[39]

پس آنچه از کلام علمای احناف به‌دست می‌آید این است که آن‌ها در بحث نذر و ذبح برای خداوند و غیر خداوند قائل به تفصیل‌اند و آن‌ها نذر و ذبح برای غیر خداوند را در برخی موارد نهایتاً حرام و باطل می‌دانند، نه اینکه به‌طور مطلق موجب کفر یا ارتداد بدانند و اگر نذر برای خداوند باشد ولی مصرف آن برای فقیر و پاداش آن برای فلان ولی یا میت باشد، چنین نذری جایز است؛ همچنین معیار در حرمت و عدم حرمت آن تعظیم مخلوق بودن آن است و اگر تعظیم مخلوق نباشد جایز است و اگر تعظیم مخلوق باشد چنین ذبحی حرام است، اما در پاسخ این سؤال که آیا این موجب کفر می‌گردد یا نه باید گفت آنچه مهم است نیت و اعتقاد است؛ اگر به نیت ربوبیت و الوهیت باشد کفر است، در غیر اینصورت کفر نیست، به‌ویژه اینکه آنچه در مسئله ذبح و نذر مهم است، نیت و قصد است.

د) مذاهب دیگر اهل‌سنت و مسئله قصد در نذر و ذبح

مذاهب اسلامی بر این باورند که نذر باید برای قصد تقرّب به خداوند باشد و اگر چنین نیّتی نباشد، نذر باطل است.[40] به همین دلیل صیغه نذر را با جمله «لله علیّ» یعین برای خداوند بر من است که این نذر را انجام دهم» انجام می‌دهند. پس لام استفاده شده در «لله» برای بیان «تقرّب» است.

گاهی ممکن است نذرکننده در بیان نذر خود کلمات را نوعی بیان کند که تصور می‌شود غیر خدا را در نظر گرفته است. صيغه صحيح نذر اين است كه این‌گونه ‌گفته شود: «للّه علىّ إن قُضِيتْ حاجتى أن أذبح هذه الشاة للنبى» ولى غالباً مردم، مى‌گويند: هذا للنبى، يا نذرتُ هذا للنبى» اما این خلاصه‌گویی سبب شرک نمی‌شود؛ زیرا مقصود آنان بیان جهت نذر (انتفاع) است نه غایت نذر؛ همچنان‌که که در آیه «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ»[41] چنین است.

صدقه باید برای خدا باشد تا قبول شود اما در اینجا می‌فرماید صدقه برای فقراست. به‌وضوح مشخص است که مُراد از «لام» در «للفقراء»، بیان تقرّب نیست و بلکه «لام انتفاع» است؛ بدین رو اگر کسی بگوید: «نذرت للنبیّ هکذا» (من برای پیامبر چنین نذری کردم) مقصود این است که برای خدا نذر کردم و جهت انتفاع پیامبر(ص) است.

با توجه به توضیح فوق، می‌توان نتیجه گرفت که بیشتر نذرهایی که مردم از روی عادت ممکن است بر زبان بیاورند، از این باب باشد؛ همچنان‌که سعد بن عباده از پیامبر(ص) پرسید: برای مادرش که از دار دنیا رحلت کرده چه صدقه‌ای با فضیلت‌تر است؟ حضرت فرمود: آب. پس سعدبن عباده چاهی را حفر کرد و گفت: هذه لأم سعد اين برای مادر سعد.[42] اگر گفتن چنین عبارتی موجب شرک می‌شود در این صورت، پس این صحابی پیامبر نیز کار شرک‌آلودی انجام داده است هم مُشرک است و پیامبر(ص) باید او را متنبّه می‌کردند، در‌حالی‌که مشخص است «هذه لأم سعد» به‌معنای «أَيْ هَذِهِ الْبِئْر صَدَقَة لَهَا»[43] است؛ یعنی اهدای ثواب آن برای مادرش باشد.

بنابراین مسلمانان تنها برای تقرب به خداوند نذر می‌کنند؛ همچنان‌که رافعی قزوینی در بیان حکم در برابر غیر، توجه ویژه‌ای به قصد و نیت کرده و می‌نویسد:

فمَنْ ذبح لغيره مِنْ حَيَوَانٍ أو جَمَادٍ كالصَّنم على وَجْهِا لتعظيم والعبادَةِ -لم تَحِلَّ ذبيحتُه وكان ما يأتي به كُفْراً كمَنْ سَجَدَ لغيرِه سَجْدَةَ عِبَادةٍ، وكذا لو ذَبَحَ له ولغِيْره على هذا الوجه. فأما إذ ذبح لغيرِه لا على هذ الوَجْهِ، كما إذا ضَحَّى غيرُه أو ذبح للكعبةِ تعظيماً لها؛ لأنه بيتُ الله تعالى، أو للرسولِ -صلى الله عليه وسلم-؛ لأنه رسول الله -صلى الله عليه وسلم- فهذا لا يجوزُ أن يمنع الحِلَّ. وإِلَى هذا المعْنَى يرجع قولُ القائِل: أَهْدَى فلانٌ للحرَمِ أو للكعْبَةِ. ومِنْ هذا القَبِيل: الذبحُ عند استقبَالِ السُّلْطَانِ فإنه استبشَارٌ لقدُومِه نازِلٌ مَنْزلةَ ذَبْحِ العَقِيقَةِ لولادَةِ الموْلودِ، ومِثْلُ هذا لا يُوجِبُ الكُفْرَ[44]

اگر کسی برای غیر خداوند حیوان یا جمادی چون بت بر قصد تعظیم و عبادت ذبح کند ذبیحه او حلال نمی‌گردد و عمل او کفر محسوب می‌شود ... و اما اگر چنین قصدی در ذبح نداشته باشد؛ به‌گونه‌ای که ذبح برای کعبه کند به پاس تعظیم به آن به جهت آن که خانه خدا محسوب می‌گردد یا برای پیامبر ذبح کند به جهت آنکه ایشان فرستاده خداوند محسوب می‌شوند در این صورت جایز نیست که در حلال بودن آن ممانعت به‌وجود آورد ... از این قسم محسوب می‌شود ذبحی که هنگام ورود سلطان صورت می‌گیرد؛ زیرا در این ذبح بشارت به ورود سلطان داده شده است و این عمل مانند ذبح عقیقه است که در ولادت نوزاد است و امثال چنین ذبحی به کفر منجر نمی‌گردد.

نووی در کتاب فقهی خود همان فتوای رافعی قزوینی را بدون هیچ تغییری نقل کرده و حکم رافعی در‌این‌باره، دقیق و محکم خـوانـده است.[45]

آنچه مولوی قلندرزهی و وهابیت دربارۀ ذبح برای غیر الله می‌گویند در صورتی درست است که ذبح‌کننده، نیت تقرب و عبادت اولیای الهی را داشته باشد، درحالی‌که هرکس جویای حال مسلمانان باشد، در می‌یابد که چنین نیتی (نیت عبادت) وجود ندارد، بلکه هدف مسلمانان با این کار، تنها اهدای ثواب به میت است؛ همچنان‌که بزرگان اهل‌سنت نیز به این مسئله اذعان کرده‌اند که ذبح برای غیر خدا و به نام غیر خدا مانند سجده برای اوست؛ بنابراین، هرکس ذبح و قربانی برای موجود زنده‌ای یا جمادات بر وجه تقرب و عبادت انجام دهد، ذبیحه او حرام و مرتکب کفر شده است. اگر ذبح مسلمان برای کعبه یا رسول خدا(ص) به نیت تعظیم و عبادت غیرالله باشد، کفر خواهد بود ولی اگر صرفاً به جهت تعظیم کعبه (چون خانه خداست) و تعظیم نبی مکرم اسلام (چون رسول خداست) ذبح کند، به حلیت چنین انواعی از ذبح را نمی‌توان خدشه‌ای وارد کرد؛ حتی اگر هنگام ذبح نام رسول خدا را از باب تبرک به‌همراه نام خدا ببرد، ذبیحه او حلال است.[46]

نتيجه

با این توضیحات روشن شد موحدان براى خدا نذر مى‌كنند و نام او را به زبان مى‌آورند، اما ثواب كار نيك خود را به اوليا اهدا مى‌كنند و از اين طريق به درگاه الهى تقرب مى‌جويند. روح نذر اين است كه شخص براى تقرّب به درگاه الهى متعهد شود حيوانى را ذبح كند و ثواب آن را به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اهدا كند تا از اين طريق، به درگاه خداوندى تقرب بجويد؛ پس اینکه برخی مکان‌هایی که نذر یا ذبح در آن انجام می‌شود، مانند اماکن مقدسه و مشاهد اولیای الهی یا برخی اشخاصی که ذبح و یا نذر برای ایشان انجام می‌شود مانند انبیا و اولیای الهی مادامی که برای ایشان جایگاه ربوبی در نظر گرفته نشود، به صرف مکان یا شخصی که نذر برای اوست نمی‌توان حکم شرک و کفر بار کرد. شکل و ظاهر عمل بدون در نظر داشتن قصد شخص کافی نیست؛ چراکه «انما الاعمال بالنیات» و نیز هیچ‌یک از اعمالی که مسلمین برای اولیای الهی در دادن نذورات و ذبائح برای اولیا انجام می‌دهند قصدشان قرار دادن اولیا به‌جای خداوند نیست، بلکه قصدشان وصول ثواب به‌عنوان هدیه برای شخصی است که نسبت به او نذر یا ذبح دارند. درنهایت، در صورتی که عوام مردم حکم نذر و ذبح را رعایت نکنند، کار حرام و باطلی را مرتکب شده‌اند و به این راحتی نمی‌توان مسلمانی را به‌خاطر انجام کاری مانند ذبح یا نذر، تکفیر کرد؛ همچنان‌که در راویات نقل شده است: «اِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخِيهِ يَا كَافِرُ فَقَدْ بَاءَ بِهِ أَحَدُهُمَا»؛[47] «هرمردی که به برادر خود بگوید ای کافر همانا آن کفر به یکی از آنان برمی‌گردد.» آیا تکفیرکنندگان به عواقب حرف خود فکر می‌کنند که این تکفیر دامن خودشان را می‌گیرد؟!

 با اين بيان روشن شد که ادعای مولوی قلندرزهی دربارۀ تکفیر کسانی که جلوی پای مهمان یا عروس و دامام و غیره یا برای اموات یا جهت شفای بیماری، قربانی و نذری می‌کنند، بدون دلیل است و همچنین نه‌تنها با ادله نقلی در تعارض است، بلکه با باور مذاهب اسلامی و همچنین احناف، در تضاد و تنافی است.


 

پی‌نوشت‌ها:

[1] محمدبن عبدالوهاب، الرسائل الشخصية ص 12، 150.

[2] . بن‌باز، عبدالعزيزبن عبدالله، فتاوی نور علی الدرب، ج2، ص7. «فدعاء غير الله والاستغاثة بغير الله من الأولياء والأنبياء من أصحاب القبور، أو الاستغاثة بالجن أو بالملائكة، أو بالنجوم والكواكب، كل هذا من الشرك الأكبر، كل هذا من عبادة غير الله سبحانه وتعالى، وهكذا النذر لهم والذبح لهم»

[3]‌. همو، مجموع فتاوی بنباز، ج6، ص334.

[4]. أحمد بن عبد الرزّاق دویش، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، ج1، ص 401.

[5] محمدبن عبدالوهاب، أصول الدين الإسلامي مع قواعده الأربع، ص11.

[6]. خیر الدین زرکلی، الأعلام للزركلي، ج3، ص130، 131.

[7]. بن‌باز، عبدالعزيزبن عبدالله، فتاوى نور على الدرب بعناية الطيار، ص 157.

[8] . محمد بن مکرم(ابن منظور)، لسان العرب، ج3، ص 273. «معنى‏ العبادةِ في اللغة الطاعةُ مع الخُضُوع‏»

[9]. فخرالدين طريحى، مجمع البحرين، ج‏3، ص92. «العِبَادَةُ هي‏ غاية الخضوع‏ و التذلل، و لذلك لا تحسن إلا لله تعالى الذي هو مولى أعظم النعم، فهو حقيق بغاية الشكر»

[10]. حسین راغب اصفهاني، المفردات فی غریب القرآن، ص542. «الْعُبُودِيَّةُ: إظهار التّذلّل، و الْعِبَادَةُ أبلغُ منها، لأنها غاية التّذلّل، و لا يستحقّها إلا من له غاية الإفضال‏»

[11]. محمد ازهری، تهذيب اللغة، ج6، ص223، 224. «وَلَا يكون إلاهاً حَتَّى يكون معبوداً وَحَتَّى يكون لعابده خَالِقًا، ورازقاً، ومدبِّراً، وَعَلِيهِ مُقتدِراً، فَمن لم يكن كَذَلِك، فَلَيْسَ بإلاه»

[12]. ابوحنیفه، نعمان، رساله العالم والمتعلم، ص28.

[13]. سهل تستری، تفسير التستري، ص23.

[14]. محمد الطاهر ابن عاشور، التحرير والتنوير، ج 27، ص26.

[15]. طبری، تفسير الطبري، ج1، ص69.

[16]. همان، ج 13، ص133. « وأن العبادة إنما تصلح للذي يرجى نفعه ويخشى ضره»

[17]. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص37. «والعبادة ضرب من الشكر ، مع ضرب من الخضوع ولا تستحق إلا بأصول النعم التي هي خلق الحياة والقدرة و الشهوة و ما يقدر من النعم لايوازيه نعمة منعم فلذلك اختص الله بأن يعبد»

[18]. همو، الخلاف، ج2، ص110.

.[19] سوره أنبياء، آیه 92.

[20]. سوره زخرف، آيه64.

[21]. سوره قريش، آيه3.

[22]. ابن ماجه، سنن أبن ماجه، ج 3، ص261. «أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي نَذَرْتُ أَنْ أَنْحَرَ بِبُوَانَةَ، فَقَالَ: «فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِيَّةِ؟» قَالَ: لَا، قَالَ: أَوْفِ بِنَذْرِكَ»

[23]. همان، با تحقيق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد - محمَّد كامل قره بللي - عَبد اللّطيف حرز الله «حديث صحيح»

[24]. شیبانی، احمد، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص362؛ شیخ صد.وق، من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص489.

[25]. نیشابوری، حاکم، المستدرك على الصحيحين، ج4، ص254.

[26]. سلیمان ابوداود، سنن أبي داود، ج3، ص94؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج‏38 ؛ ص73. حاکم نیز شبیه به این روایت را با سند صحیح نقل کرده است: « وقال أمرني رسول الله(ص) أن أضحي عنه فأنا أضحي أبدا هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه» (المستدرك على الصحيحين، ج4، ص255.)

[27]. ابراهیم شاطبی، الموافقات، ج2، ص323. «أن الأعمال بالنيات والمقاصد معتبرة في التصرفات من العبادات والعادات والأدلة على هذا المعنى لا تنحصر ويكفيك منها أن المقاصد تفرق بين ما هو عادة وما هو عبادة وفي العبادات بين ما هو واجب وغير واجب وفي العادات بين الواجب والمندوب والمباح والمكروه والمحرم والصحيح والفاسد وغير ذلك من الأحكام والعمل الواحد يقصد به أمر فيكون عبادة ويقصد به شيء آخر فلا يكون كذلك بل يقصد به شيء فيكون إيمانا ويقصد به شيء آخر فيكون كفرا كالسجود لله أو للصنم وأيضا فالعمل إذا تعلق به القصد تعلقت به الأحكام التكليفية وإذا عرى عن القصد لم يتعلق به شيء منها كفعل النائم والغافل والمجنون»

[28] سبکی، تاج الدين، الأشباه والنظائر للسبكي ج1ص 57 «قاعدة: النية لتمييز العبادات على العادات ولتمييز مراتب العبادات بعضها عن بعض.»

[29]- زين الدين بن إبراهيم بن محمد، المعروف بابن نجيم المصري (المتوفى: 970هـ)، الْأَشْبَاهُ وَالنَّظَائِرُ عَلَى مَذْهَبِ أَبِيْ حَنِيْفَةَ النُّعْمَانِ، وضع حواشيه وخرج أحاديثه: الشيخ زكريا عميرات، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت – لبنان، چاپ اول، 1419 هـ - 1999 م. ص 246.

[30]. محمد بن علي بن محمد الحِصْني المعروف بعلاء الدين الحصكفي الحنفي (المتوفى: 1088هـ)، الدر المختار شرح تنوير الأبصار وجامع البحار، ص 643.

[31]. همان، ص151، 152.

[32]. ابن عابدين، محمّد امين بن عمر (م 1252)، رد المحتار على الدر المختار، ج6، ص 309،310.

[33]. محمدامین ابن‌عابدين، رد المحتار على الدر المختار، حاشية ابن عابدين، ج6، ص310.

[34]. ملا علي قاری، شرح الشفا، ج2، ص499.

[35]. محمّد امين بن عمر ابن‌عابدین (م 1252)، رد المحتار على الدر المختار، ج3، ص427. «مطلب في النذر الذي يقع للأموات من أكثر العوام من شمع أو زيت أو نحوه (قوله تقربا إليهم) كأن يقول يا سيدي فلان إن رد غائبي أو عوفي مريضي أو قضيت حاجتي فلك من الذهب أو الفضة أو من الطعام أو الشمع أو الزيت كذا بحر (قوله باطل وحرام) لوجوه: منها أنه نذر لمخلوق والنذر للمخلوق لا يجوز لأنه عبادة والعبادة لا تكون لمخلوق. ومنها أن المنذور له ميت والميت لا يملك. ومنه أنه إن ظن أن الميت يتصرف في الأمور دون الله تعالى واعتقاده ذلك كفر، اللهم إلا إن قال يا الله إني نذرت لك إن شفيت مريضي أو رددت غائبي أو قضيت حاجتي أن أطعم الفقراء الذين بباب السيدة نفيسة أو الإمام الشافعي أو الإمام الليث أو اشترى حصرا لمساجدهم أو زيتا لوقودها أو دراهم لمن يقوم بشعائرها إلى غير ذلك مما يكون فيه نفع للفقراء والنذر لله عز وجل وذكر الشيخ إنما هو محل لصرف النذر لمستحقيه القاطنين برباطه أو مسجده فيجوز بهذا الاعتبار، ولا يجوز أن يصرف ذلك لغني ولا لشريف منصب أو ذي نسب أو علم، ما لم يكن فقيرا ولم يثبت في الشرع جواز الصرف للأغنياء للإجماع على حرمة النذر للمخلوق، ولا ينعقد ولا تشتغل الذمة به ولأنه حرام بل سحت ولا يجوز لخادم الشيخ أخذه إلا أن يكون فقيرا أو له عيال فقراء عاجزون فيأخذونه على سبيل الصدقة المبتدأة، وأخذه أيضا مكروه ما لم يقصد الناذر التقرب إلى الله تعالى وصرفه إلى الفقراء، ويقطع النظر عن نذر الشيخ بحر ملخصا عن شرح العلامة قاسم (قوله ما لم يقصدوا إلخ) أي بأن تكون صيغة النذر لله تعالى للتقرب إليه ويكون ذكر الشيخ مرادا به فقراؤه كما مر، ولا يخفى أن له الصرف إلى غيرهم كما مر سابقا ولا بد أن يكون المنذور مما يصح به النذر كالصدقة بالدراهم ونحوها، أما لو نذر زيتا لإيقاد قنديل فوق ضريح الشيخ أو في المنارة كما يفعل النساء من نذر الزيت لسيدي عبد القادر ويوقد في المنارة جهة المشرق فهو باطل، وأقبح منه النذر بقراءة المولد في المنابر ومع اشتماله على الغناء واللعب وإيهاب ثواب ذلك إلى حضرة المصطفى - صلى الله عليه وسلم»

[36]. همان، «ومنه أنه إن ظن أن الميت يتصرف في الأمور دون الله تعالى واعتقاده ذلك كفر»

[37]- شاه فضل رسول قادري، سيف الجبار المسلول على أعداء الأبرار، ص 14.

[38]. رشيد احمد گنگوهی، فتاوی رشيديه، ج1 ، ص331 .

[39]. اشرف علی تهانوی، مداد الفتاوی، ج12، ص210 .

[40]. عبد الرحمن بن محمد الجزيري، الفقه على المذاهب الأربعة، ج 2، ص 127؛ محمدحسن نجفى، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌35، ص372؛ ميرزا محمد تقى آملى،‌ مصباح الهدى في شرح العروة الوثقى‌، ج‌12، ص122.

[41]. سوره توبه، آیه 60.

[42]. ابوداود سجستانی، سنن أبى داود، ج2، ص130.

[43]. محمد شمس الحق عظيم آبادي، عون المعبود شرح سنن أبي داود، ج5، ص96.

[44]. هر چند در لفظ نام غیر خدا ذکر گردد. رافعی قزوینی، العزيز شرح الوجيز المعروف بالشرح الكبير، ج12، ص84.

[45]. یحیی نووي، المجموع، ج10، ص84 «والصواب ما بيناه هذا كلام الرافعي وقد أتقن رحمه الله هذا الفصل»

[46]. محی‌الدین نووی، روضة الطالبين وعمدة المفتين، ج3، ص205، 206. «وَاعْلَمْ أَنَّ الذَّبْحَ لِلْمَعْبُودِ وَبِاسْمِهِ، نَازِلٌ مُنْزِلَةِ السُّجُودِ لَهُ، وَكُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا نَوْعٌ مِنْ أَنْوَاعِ التَّعْظِيمِ وَالْعِبَادَةِ الْمَخْصُوصَةِ بِاللَّهِ تَعَالَى الَّذِي هُوَ الْمُسْتَحِقُّ لِلْعِبَادَةِ، فَمَنْ ذَبَحَ لِغَيْرِهِ مِنْ حَيَوَانٍ أَوْ جَمَادٍ كَالصَّنَمِ عَلَى وَجْهِ التَّعْظِيمِ وَالْعِبَادَةِ، لَمْ تَحِلَّ ذَبِيحَتُهُ، وَكَانَ فِعْلُهُ كُفْرًا، كَمَنْ سَجَدَ لِغَيْرِهِ سَجْدَةَ عِبَادَةٍ، وَكَذَا لَوْ ذَبَحَ لَهُ وَلِغَيْرِهِ عَلَى هَذَا الْوَجْهِ، فَأَمَّا إِذَا ذَبَحَ لِغَيْرِهِ لَا عَلَى هَذَا الْوَجْهِ، بِأَنْ ضَحَّى أَوْ ذَبَحَ لِلْكَعْبَةِ تَعْظِيمًا لَهَا لِأَنَّهَا بَيْتُ اللَّهِ تَعَالَى، أَوِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَهَذَا لَا يَجُوزُ أَنْ يَمْنَعَ حِلَّ الذَّبِيحَةِ، وَإِلَى هَذَا الْمَعْنَى، يَرْجِعُ قَوْلُ الْقَائِلِ: أَهْدَيْتُ لِلْحَرَمِ، أَوْ لِلْكَعْبَةِ، وَمِنْ هَذَا الْقَبِيلِ، الذَّبْحُ عِنْدَ اسْتِقْبَالِ السُّلْطَانِ، فَإِنْهُ اسْتِبْشَارٌ بِقُدُومِهِ، نَازِلٌ مَنْزِلَةَ ذَبْحِ الْعَقِيقَةِ لِوِلَادَةِ الْمَوْلُودِ، وَمِثْلُ هَذَا لَا يُوجِبُ الْكُفْرَ، وَكَذَا السُّجُودُ لِلْغَيْرِ تَذَلُّلًا وَخُضُوعًا. وَعَلَى هَذَا، إِذَا قَالَ الذَّابِحُ: بِاسْمِ اللَّهِ وَبَاسِمِ مُحَمَّدٍ، وَأَرَادَ: أَذْبَحُ بِاسْمِ اللَّهِ، وَأَتَبَرَّكُ بَاسِمِ مُحَمَّدٍ، فَيَنْبَغِي أَنْ لَا يَحْرُمَ».

[47]. محمد بخاری، صحيح البخاري، ج8، ص26.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پاسخ به سخنان خلاف اسلام مولوی محمد عثمان قلندرزهی امام جمعه مسجد الخلیل خاش

پاسخ به سخنان خلاف اسلام مولوی محمد عثمان قلندرزهی امام جمعه مسجد الخلیل خاش

سالیان متمادی است که مولوی محمدعثمان قلندرزهی، امام جمعه مسجد جامع الخلیل خاش، در خطبه‌های نماز جمعه یا در درس تفسیر خود یا در سخنرانی‌های خود که غالب آن‌ها در کانال رسمی دفتر او به‌صورت کلیپ یا صوت یا متن منعکس شده است، مباحثی در میان سخنرانی‌های خود مطرح می‌کند که پیامد آن چیزی جز تکفیر مسلمانان و مشرک دانستن آن‌ها و ترویج عقیده وهابیت تکفیری نیست.
دوستی با مؤمنان و دشمنی با دشمنان

دوستی با مؤمنان و دشمنی با دشمنان

این نوشتار قصد دارد بخشی از آیه ۲۹ سوره «فتح» را که درباره ویژگی های ممتاز رسول الله له و یاران واقعی ایشان نازل شده است تبیین کند
مجاهدان متحد، محبوبان خدا

مجاهدان متحد، محبوبان خدا

وحدت مجاهدان در راه خدا از دیدگاه آیات و روایات اهمیت بسزایی در اسلام دارد. وجود اختلاف ها و نزاع ها میان مجاهدان و جبهه مقاومت یکی از ترفندهای دشمنان اسلام است
مسئله فلسطين از دیدگاه مقام معظم رهبری

مسئله فلسطين از دیدگاه مقام معظم رهبری

امروزه مسئله فلسطین، مسئله اول جهان اسلام و بشر است که در کانون تحولات جدید قرار دارد؛ تحولاتی که آمریکا و صهیونیستها در تلاش برای تغییر تاریخ و رقم زدن وقایع عظیم هستند. آغاز این تحولات به عملیات طوفان الاقصی در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵) مهر ماه ١٤٠٢) بر می گردد؛ زمانی که جنبش حماس حمله های خود به پایگاههای اسرائیلی را آغاز کرد.
بررسی تولد امام علی (علیه السلام) در کعبه از نگاه علمای شیعه و اهل سنت

بررسی تولد امام علی (علیه السلام) در کعبه از نگاه علمای شیعه و اهل سنت

یکی از شبهاتی که امروزه وهابی ها مطرح می کنند این است که امام علی (علیه السلام) در کعبه متولد نشده است و این تولد امام (علیه السلام) در کعبه فضیلتی برای امام (علیه السلام) شمرده نمی شود در حالی که با مراجعه با کتب علمای شیعه و اهل سنت دانسته می شود که علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت قائل هستند که امام علی (علیه السلام) در کعبه متولد شده است و این جزو مناقب و فضائل حضرت (علیه السلام) شمرده می شود. از باب نمونه به چند مورد از اقوال کلام علمای شیعه و اهل سنت اشاره می گردد.

پر بازدیدترین ها

بررسی مبانی قرآنی و روایی حمایت از مظلومان

بررسی مبانی قرآنی و روایی حمایت از مظلومان

ملاحظه تأکید سنت و روایات متعدد در باب حمایت از مظلومان، از خداوند متعال، پیامبر (صلی الله علیه وآله)، اهل بیت (علیهم السلام) و فقهای شیعه، نشان از اهمیت این مساله در منظومه اسلام و یکی از مسائل پر اهمیت در دین اسلام شمرده می شود. طبق مبانی قرانی و روایی اسلام همه مظلومان جهان، مورد حمایت هستند. دین، مذهب، رنگ، نژاد، جغرافیا، جنست و مانند آنها موجب ترک حمایت و دفاع از مظلومان نمی گردد. از آنجایی که برای برخی، شبهه و سوال است که چه نیازی به حمایت مستضعفین عالم است؟ و به چه دلیل نظام اسلامی به دیگر ملت های مستضعف در مقابل مستکبران حمایت می کند؟ لذا در این نوشتار بررسی می شود آیا حمایت از مظلومان طبق مبانی آیات و روایات است یا نه؟ با تحقیقاتی که انجام شده بدست می آید: آیات و روایات متعددی از اهل بیت (علیهم السلام) دلالت بر حمایت از مستضعفین و مظلومان جهان، دارد تا جایی که بسیاری از فقهای شیعه حمایت از مظلومان را در مقابل ظالم واجب شمردند.
برکات اجتماعی ظهور حضرت مهدی (عج) در روایات فریقین

برکات اجتماعی ظهور حضرت مهدی (عج) در روایات فریقین

به گواه روایات متعددی که در مصادر اسلامی (اعم از کتب روایی شیعیان و یا اهل سنت) نقل شده اند، عصر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را می توان عصری بی نظیر و آرمانی خواند که عموم آحاد بشریت در آن دوران، از برکات و ثمرات فراوانی متنعم خواهند بود. در این میان، آثار اجتماعی عصر ظهور را می توان یکی از مهم ترین جلوه های نزول برکات الهی در آن روزگار قلمداد کرد که بی تردید بیان و یادآوری روایات موجودی که محدثین مسلمان در این باره نقل کرده اند، نقش بسزایی در راستای تقویت فرهنگ انتظار در جامعه اسلامی خواهد داشت. از این رو نگارنده در نوشتار پیش رو با نیم نگاهی به روایاتی که شیعه و سنی در رابطه با برکات اجتماعی عصر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل کرده اند، به برخی از این برکات اشاره می کند. شایان ذکر است نابودی ظلم، توسعه رفاه اجتماعی، از بین رفتن نا امنی، شکل گیری رضایت عمومی و تحقق وحدت از جمله مهم ترین برکات اجتماعی عصر ظهور هستند که نویسنده در این نوشتار، آن ها را بیان کرده است.
بررسی مفاهیم مشترک احادیث شیعه و سنی در مقوله استکبارستیزی

بررسی مفاهیم مشترک احادیث شیعه و سنی در مقوله استکبارستیزی

ملاحظه تأکید سنت و روایات متعدد در مقوله استکبار ستیزی و ظلم ستیزی، از پیامبر (صلی الله علیه وآله)، اهل بیت (علیهم السلام)، نشان از اهمیت این مساله در منظومه اسلام و یکی از مسائل پر اهمیت در دین اسلام شمرده می شود. طبق مبانی قرانی و روایی اسلام همه مسلمانان باید استکبار ستیزی و ظلم ستیزی و حمایت از مظلومان را جزو برنامه خودشان قرار بدهند. از آنجایی که برای برخی، شبهه و سوال است که چرا باید از مستکبرین عالم بیزاری جست و در مقابل آنها باید قیام شود؟ و به چه دلیل نظام اسلامی باید در مقابل مستکبرین و زورگویان بایستد و از ملت های مستضعف در مقابل مستکبران حمایت کند؟ لذا در این جستار بررسی می شود آیا احادیث شیعه واهل سنت دلالت بر استکبار ستیزی و ظلم ستیزی دارد یا نه؟ با تحقیقاتی که انجام شده بدست می آید: روایات متعددی از رسول الله (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) در منابع شیع و اهل سنت وارد شده است که مسلمانان باید در مقابل ظالم و مستکبر سکوت نکنند و به آنها کمک داده نشود و اسلام بر هر آیین و مکتبی برتری دارد.
بررسی تولد امام علی (علیه السلام) در کعبه از نگاه علمای شیعه و اهل سنت

بررسی تولد امام علی (علیه السلام) در کعبه از نگاه علمای شیعه و اهل سنت

یکی از شبهاتی که امروزه وهابی ها مطرح می کنند این است که امام علی (علیه السلام) در کعبه متولد نشده است و این تولد امام (علیه السلام) در کعبه فضیلتی برای امام (علیه السلام) شمرده نمی شود در حالی که با مراجعه با کتب علمای شیعه و اهل سنت دانسته می شود که علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت قائل هستند که امام علی (علیه السلام) در کعبه متولد شده است و این جزو مناقب و فضائل حضرت (علیه السلام) شمرده می شود. از باب نمونه به چند مورد از اقوال کلام علمای شیعه و اهل سنت اشاره می گردد.
نشانه‌هاي ظهور حضرت مهدی علیه السلام در صحاح سته

نشانه‌هاي ظهور حضرت مهدی علیه السلام در صحاح سته

در صحاح سته از مهمترین منابع روایی اهل سنت بشمار می رود، در خصوص نشانه های ظهور حضرت مهدی علیه السلام، روایات فراوانی از پیامبر صلی الله علیه وآله و صحابه نقل شده است. هر چند در بین اهل سنت از آن به اشراط الساعه (نشانه های آخر الزمان) از آن یاد می شود ولی این منافاتی با نشانه های ظهور حضرت مهدی علیه السلام ندارد و گاها یکی می باشد زیرا بیشتر این روایات در خصوص مباحث مربوط به حضرت مهدی علیه السلام نقل شده است. این چیزی است که بزرگان اهل سنت نیز به آن اشاره کرده اند. از جمله نشانه های ظهور، پر شدن زمین از ظلم و جور و فتنه و کشتار می باشد. که در روایات زیاد به آن در صحاح سته اشاره شده است. همچنین خروج سفیانی و خسف بیداء می باشد که از نشانه های قبل از ظهور حضرت مهدی علیه السلام ذکر شده است.
Powered by TayaCMS