داستان‌های تربیتی

داستان‌های تربیتی

داستان‌های تربیتی

جراح و تعمیرکار

روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد! تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت: من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم! در حقیقت من آن را زنده می کنم! حال چطور درآمد سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟! جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت: اگر می خواهی درآمدت ۱۰۰ برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!

ابراهیم و آتش و گنجشک

نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت.

از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟

پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.

گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.

گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟

پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد ...

آرزو

همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود؛ نوبت به او رسید: دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟» گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش رابست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت: حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!

سال‌ها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد، با خود گفت: این‌چنین عمر من به پایان رسید و من بهره‌ی خود را از زندگی نگرفتم! با فریادی غم‌بار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند می‌شد به هوش آمد! حالا تخته‌سیاهی بر دیوار کلاس شده بود

نویسنده: ناصر احمدیان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

پر بازدیدترین ها

No image

نقش مادر در تربیت

اثر تربيت در كودك

اثر تربيت در كودك

گام اول در تنبیه کودک

گام اول در تنبیه کودک

نظم و برنامه ریزی (تربیت فرزند)

نظم و برنامه ریزی (تربیت فرزند)

من بچه را چه طوری تربیت کنم تا منظم شود و روی برنامه پیش برود! شما خودتان را منظم کنید، بچه خودش خودبه‌خود منظم می‌شود.
Powered by TayaCMS