جلیل جلیلی[1]
چکیده
این نوشتار درصدد بررسی معیارهای معاشرت در اسلام است. از جمله موضوعهایي كه پژوهش در آن جايگاه ويژهاي دارد، نوع معاشرت انسانها است. در متون دینی معیارهاي عدیدهای برای معاشرت بیان شده است. بررسی هر یک از این عناوین، وجه تمايز و امتياز این نوع همزیستی را با ديگر روشها روشن میکند. این نوشته پس از بررسی مفاهیم معاشرت و معاشرت اسلامی، با نگاهی گذرا به ضرورت معاشرت، اصول آن را از منظر دین به بحث میگذارد و این مبانی و اصول را که حاصل عقل و فطرت است، با استفاده از آموزههای اسلامی بررسی میکند و به طرح تمامی برنامههای منظمی که اسلام برای ایجاد الفت و انس در نظر گرفته است، میپردازد. یافتههای این تحقیق، حاکی از آن است که در تبيين كيفيت صحيح معاشرت چه با خويشان و چه با ديگران، دین اسلام بهترين راهکارها را دارد و برترین معیارها را ارائه نموده است. در زندگي اجتماعي آنچه بيشتر از هرچيز اهميت دارد، روابط نیکو و صميمي بين افراد است. بزرگترین مشكل جهان امروز مشكل آب و نان نيست؛ بلكه مشكل روابط دوستانه بين افراد و اجتماعات است. از آنجا که معاشرت اسلامی، آنگونه که شایسته است، بهآن توجه نشده، پژوهش در عناوین تأثیرگذار بر این مهم، ما را به زندگی سالم در سایه تفاهم و همدلی رهنمون خواهد ساخت.
واژگان کلیدی: معاشرت، اخلاق، معاشرت اسلامی، روابط انسانی.
مقدمه
یکی از اقتضائات و نیازهای ضروری هر انسان معاشرت و همدلی با دیگران است؛ چراکه انسان موجودی اجتماعی است و تا زمانی که در محیطهای گوناگون با افراد مختلفی معاشرت نکند، استعدادهایش به فعلیت نخواهد رسید. البته برای بروز این استعدادها باید به آداب معاشرتِ صحیح آگاهی داشت وگرنه دچار آفتها و آسیبهای تلخ و انحرافهای گوناگون اخلاقی خواهد شد.
معاشرت در لغت و اصطلاح اسلامی
معاشرت مصدر باب مفاعله از ريشه «عشرة» است كه اهل لغت، آن را مصاحبت، همراهي و همصحبتي معنا كردهاند (خوری شرتونی، 1361، 2: 784) در قرآن مجيد، معاشرت و واژههاي همخانوادة آن بهمعناي رفتار (نساء، 19) مصاحب، همراه (حج، 139) و خويشاوند (توبه، 24) آمده است. اين كلمه در روايات فراواني بهكار رفته است كه برای نمونه چند روايت را يادآور ميشويم:
عليعلیه السلام فرموده است: «آباداني دلها در نشستوبرخاست با خردمندان است» (آمدی، 2: 500) «مُعاشَرَةُ الْاَبْرارِ تُوجِبُ الشَّرف؛ معاشرت با نيكان سبب بزرگي و شرف است» (همان، 760، ح56) در اين روايات، كلمه معاشرت بهمعناي نشستوبرخاست و زندگیکردن با همديگر آمده است. از نظر دین مبین اسلام معاشرت اصول و ضوابطی دارد که هر مسلمان برای تحقق نتایج مثبت معاشرت و دوستی باید آنها را رعایت نماید. در ادامه به بیان چند اصل از اصول معاشرت خواهیم پرداخت:
1. معاشرت با دیگران بر اساس رضایت خداوند
مهمترین پایة اصلاح افراد جامعه، اصلاح نیت است. اگر کارهای آدمی تنها برای رضای خدا و امتثال فرمان او یا حداقل بهمنظور تحصیل ثواب اخروی و نجات از عذاب و مکافات الهی باشد، به صلاح و سعادت دنیا و آخرت او و خیر جامعه منجر خواهد شد. ولی اگر همین کارها بهمنظور کسب منافع دنیا همچون ریاست و شهرت و جاه و مقام و مالومنال و... باشد، نتیجة عالی و صحیح بر آن مترتب نخواهد شد و به سعادت و خیر دائمی ختم نمیشود. آری، شریفترین و عالیترین هدف برای فعالیتهای مردم، تحصیل رضای پروردگار است که در سایة آن، تأمین سعادت جاودانی و نجات از عذاب ابدی، میسر است. اجتماعی که دارای چنین هدف عالی باشد، هرگز تجاوز و تعدی و فسق و فجور در آن راه نخواهد یافت. ازاینرو در قرآن کریم و احادیث، به تصحیح و اخلاص نیت بسیار اهمیت داده شده است.
حُبّ و بغضها یا خوشآمدن و ناخوشنودی باید برای خدا باشد. عالیترین ملاکِ انتخاب معاشر و همنشین، ملاکی است که خداوند تعیین کرده است؛ یعنی دوستداشتن و دشمنیکردن، باید برای خدا باشد. اگر چنین باشد و این شرایط مراعات گردد، انسان چیزی یا کسی را دوست میدارد که محبوب خداست؛ یعنی مؤمن را، عادل را، متقی را و ایمان و پاکیزگی را و از چیزهایی که دشمن خداست، بیزار است.
امامحسن عسکریعلیه السلام از جد بزرگوارشان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل میفرمایند که ایشان به اصحاب خود اینگونه امر فرمودهاند:
«يَا عَبْدَ اللَّهِ أَحْبِبْ فِي اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِي اللَّهِ وَ وَالِ فِي اللَّهِ وَ عَادِ فِي اللَّهِ؛ ای بندة خدا دوست داشته باش در راه خدا و بغض و کینه داشته باش در راه خدا؛ دوستی در راه خدا کن و دشمنی در راه خدا» (مجلسی، ۱۳۸۶، 69: 236 ح 1).
وقتی که به نصوص و روایات معصومانعلیهم السلام نظر میکنیم، درمییابیم معمولاً هر جا که مسئلة ولایت مطرح گردیده، در کنار آن، مسئله تبرّی نیز مطرح گشته است و هرگاه به دوستی امر شده، به دشمنی نیز دستور داده شده است؛ به عبارت دیگر، دوستی و دشمنی، قرین یکدیگر و مکمّل هم لحاظ شدهاند. پس هر مسلمانی موظف است به چیزهایی مایل بوده و در مقابل، از چیزهایی متنفر و بیزار باشد. باید اطاعت و محبتش، به خداوند و اولیاء او و عداوت و دشمنیاش، به دشمنان خداوند باشد؛ بنابراین نشان اعتقاد به هر امری، میل و محبت به آن و نفرت و بیزاری از دشمنان و مخالفان آن است؛ همانطوری که خداوند، پیامبر رحمت را اینگونه معرفی مینماید:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم؛ محمد، رسول خدا، و كسانى كه با او هستند عليه كفار شديد و بىرحماند و در بين خود رحيم و دلسوزند» (فتح، 29).
همچنین در حدیثی در کتاب شریف مستدرک الوسایل، حضرت محمد صلی الله علیه و آله افضل اعمال را دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا معرفی میکند:
«أفضَلُ الأعمالِ الحُبُّ فی اللهِ وَ البُغضُ فی الله؛ بهترین کارها دوستى و دشمنى در راه خداست» (نوری 1408، 12: 225) نقل میکنند به عيسى خطاب رسيد: اگر عبادت اهل آسمانها و زمین در پروندهات باشد، ولى حب و بغض در راه من نداشته باشى آن عبادتِ تو فايده ندارد (نوری، 1408، 12: 225) بنابراین شرط اول در معاشرت با کسی، این است که ببینیم آیا رضایت خداوند در این دوستی هست یا نه؟
2. دقت در انتخاب دوست و معاشر
معاشرت، بازار تبادل اخلاق است. بسیاری از محاسن و رذائل اخلاقی، از همین معاشرتهای معمولی انتقال مییابد. اگر از انسانهای موفق بپرسند که عامل موفقیتشان چه بوده، بیدرنگ یکی از عوامل مهم را رفاقت با دوستان درستکار اعلام خواهند کرد. بر عکس، اگر از انسانهایی که در زندگی خود شکست خوردهاند، بپرسید چگونه به این ناکامیها مبتلا گشتید، پاسخشان دوست ناباب خواهد بود.
معاشرت با دوستان بد، انسان را از مسیر تکامل باز میدارد. به همین دلیل مسلمان باید دوستان خود را با صلاحدید دین انتخاب نماید؛ یعنی در خصوص اینکه با چه کسانی معاشرت بکند یا نکند، باید نظر اسلام را بجوید. لقمان در وصیت خود به فرزندش میگوید: يا بُنَىَّ لاتَعدُ بَعدَ تَقوَى اللّه مِن اَن تَتَّخِذَ صاحِباً صالِحاً؛ فرزندم، بعد از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شايسته نگذر (صدوق، 1325: 110).
در روایات دینی، دوستان به چند نوع تقسيم شدهاند. امامصادقعلیه السلام در این باره میفرمایند:
«دوستي و رفاقت حدودي دارد. كسي كه واجد تمام آن حدود نيست، دوستِ كاملی نيست و آن كس كه داراي هيچ يك از آن حدود نباشد، اساساً دوست نيست: اوّل آنكه ظاهر و باطن رفيقت به تو يكسان باشد. دوّم آنكه زيبايي و آبروي تو را جمال خود ببيند و نازيبايي تو را نازيبايي خود بداند؛ سوّم آنكه دستيافتن به مال و يا رسيدن به مقام، روش دوستانة او را در قبال تو تغيير ندهد؛ چهارم آنكه در زمينة رفاقت، از آنچه و هرچه در اختيار دارد، برایت تو مضايقه نكند؛ پنجم آنکه تو را در مواقع آرامش و مصائب ترك نگويد» (مجلسی، ۱۳۸۶، 74: 173).
با اطمينان ميتوان گفت كه اينها دوستان برتر هستند و اگر دوستاني با اين خصوصيات پيدا كرديد، بدانيد كه كيميايي يافتهايد كه نبايد به آساني از دست داد؛ زيرا ارتكاب چنين خطايي از خرد به دور است و همانگونه كه امامصادقعلیه السلام ميفرمايد: دوستي برادران مؤمن، جزئی از دين بوده و شخص عاقل مراقب دين خود است (صدوق، 1325: 74).
معاشرت در كلام عيسى علیه السلام
عيسىعلیه السلام فرمود: «با دشمنى با اهل معصيت، خود را محبوب خدا كنيد و با دورى از آنان، خويش را به خدا نزديك كنيد و با خشم به آنان، رضاى خدا را بجوييد. گفتند: اى روح خدا، با كه معاشرت كنيم؟ فرمود: با كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد و كلامش به علم شما بيفزايد و عملش شما را به آخرت ترغیب کند» (مجلسی، ۱۳۸۶، 74: 149)
3. معاشرت به تناسب روحیات و خلقیات افراد
زندگی در جوامع بشری، اخلاقی انعطافپذیر میطلبد. در جوامع انسانی افراد مختلفی با روحیات مختلف زندگی میکنند: جماعتی زودرنجاند، جماعت دیگر سعةصدر دارند، عدهای بذلهگو هستند و گروهی جِدی و خشن و... . با توجه به این همه روحیات متنوع، بدیهی است که انسان نمیتواند با همه افراد به یکگونه رفتار نماید. پس لازمة مردمداری و معاشرت با دیگران، شناخت روحیات و خلقیات مردم است؛ بنابراین ضروری است بدانیم افرادی که اطراف ما زندگی میکنند، چه ویژگیهایی دارند. برای معاشرت مناسب با مردم، لازم است آنها را بشناسیم و با لحاظ روحیات خودشان رفتار و مدارا کنیم. از رسول خدا صلی الله علیه و آله روايت شده است:
«پروردگارم، همانگونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مداراکردن با مردم نیز فرمان داده است» (کلینی، 1429، 2: 117، ح4).
در حديث ديگرى چنين روایت شده است كه جبرئيل به محضر رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) آمد و از سوى خدا چنين پيام آورد: «اى محمد! پروردگارت سلام مىرساند و به تو مىگويد: با بندگان من مدارا كن» (حرّ عاملی، 1409: 540).
باز در این باره رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
«مدارای با مردم، نیمی از ایمان و سازش و رفاقت با آنها نیمی از زندگی است» (ریشهری، 1386، 3: 239)
امیرمؤمنان علیعلیه السلام دیدگاه کلی اسلام را دربارة معاشرت با مردم چنین تبیین میکند:
«با مردم طوری معاشرت کنید که اگر با آن حالت مُردید، در سوگتان بگریند و اگر زنده بودید با شما دوست باشند» (نهجالبلاغه، حکمت 10)؛ یعنی بهگونهای زندگی کنیم که دیگران از مرگ ما ناراحت و از دیدار ما خوشحال و خشنود باشند. برخی روایات، رأس خردمندی را پس از ایمان به خدا، «مدارا کردن با مردم» دانستهاند و گفتهاند کسی که با مردم به نیکی معاشرت نکند، خیری در او نخواهد بود.
4. رعایت حق معاشر
رعایت حق معاشر از اصول مهم معاشرت است که مایه استحکام پیوندهای اجتماعی میگردد. باید توجه داشت که اسلام، دین وظایف متقابل است و همة افراد جامعه در قبال هم حقوقی دارند که ملزم به رعایت آنها هستند. حقوق والدین بر فرزند و فرزند بر والدین، حق همسایه، حقوق همکار و دوست و حقوق همسر و... از جمله حقوق متقابلاند. امامسجادعلیه السلام در «رساله حقوق» از حق دوست و همراه چنین یاد کردهاند:
«و اما حق رفیق و همراه تو این است که تا جایی که برای تو راه باز است با او با بخشندگی و احسان مصاحبت کنی و اگر نتوانستی، حداقل در قبال او انصاف را رعایت کنی و همانگونه که تو را تکریم میکند و محترم میشمارد، او را اکرام کن و محترم شمار؛ و آنگونه که در حفظ و نگهداری تو میکوشد، در نگهداری او کوشا باش و در هیچ کرامتی بر تو پیشی نگیرد و اگر گرفت، به او عوض دهی؛ و تا آنجا که میتوانی در دوستی او کوتاهی نکنی؛ و بر خود لازم دانی که خیرخواه و پشتوپناه او باشی و در طاعت پروردگارش به او کمک نمایی که تصمیم بر معصیت و نافرمانی خدا نگیرد. سپس بر او مایه رحمت باشی و عذاب بر او نباشی».
و در ادامه میفرماید: اما حق کسی که با تو معاشرت دارد، آن است که ضرری به او نزنی و از خیانت به او اجتناب نمایی. سخنش را تکذیب نکرده و اغفالش نکنی و از خدعه و نیرنگ به او پرهیز نمایی. مانند دشمنان با او برخورد نکرده و اگر به تو اعتماد نمود، او را بر خودت مقدم بداری و بدان که ضرررساندن به خاطر منافع خودت به کسی که به تو اعتمـاد نمـوده است، ریا قلمداد میشود. از این جهت است که حضرت امیرعلیه السلام محافظت از حقوق دوست را حتی بعد از مرگ او سفارش میکند:
«لَا يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ: فِي نَكْبَتِهِ وَ غَيْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ؛ دوست، دوست نيست مگر آنکه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد: 1. در روزگار گرفتاری؛ 2. آن هنگام که حضور ندارد؛ 3. پس از مرگ» (نهج البلاغه، حکمت 61).
5. معاشرت بر اساس راستگویی و امانت
پیامبر صلی الله علیه و آله در میان قومش به راستگویی و امینبودن شهرت یافته بود. راستگویی و امانتداری صفات ممتازی است که تمام پیامبران خدا را بدان وصف میکنند. مردى به رسول اكرم عرض كرد: آیا مؤمن زنا مىكند؟ فرمود: ممكن است. گفت: مؤمن دزدى مىكند؟ فرمود: ممكن است. پرسید: يا رسول الله، مؤمن دروغ مىگويد؟ فرمود: نه! خداوند در قرآن فرموده است كسى با دروغ افترا مىبندد كه ايمان نداشته باشد (نوری، 1408، 9: 86).
برقراری ارتباط با دیگران بر راستگویی و امانتداری استوار میشود. اگر بخواهیم در ارتباط با دیگران فردی تأثیرگذار باشیم، ابتدا باید راستگو، درستکار و امین باشیم؛ مثلاً وقتی دربارة «قدردانیکردن از دیگران» صحبت میکنیم، باید بدانیم که منظور، قدردانی واقعی و صادقانه است که در آن، صفات مثبت شخص را ستایش میکنیم. بعضی گمان میکنند قدردانیکردن، ستایشی توخالی و تملق غیرواقعی است و این کاملاً نادرست است. همچنین به یاد داشته باشیم وقتی میخواهیم قدردانی کنیم باید امین باشیم؛ یعنی باید قدردانی و ستایش به اندازهای باشد که برای طرف مقابل سودمند باشد و اعتمادبهنفسش را بالا ببرد؛ پس مبالغه نکنیم تا فرد دچار غرور نگردد. تفاوت میان قدردانی و چاپلوسی نیز بسیار ساده است: اولی واقعی، ولی دومی، زبانی و غیرواقعی است؛ اولی را همه میپسندند و دومی را همه ناپسند میدانند.
6. بر مبنای عدالت
در زبان عربی، «عدل» از «عِدله» گرفته شده که بهمعنای یک لنگه از دو لنگه بار چهارپاست. عدالت در اینجا بهمعنای تعادل و توازن دو لنگه بار است. به همین دلیل، عادل کسی است که به عدالت حکم میکند و به دو طرف مخاصمه، به یک اندازه توجه مینماید. در آیات متعددی از قرآن و احادیث بسیاری از پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده شده است که به عدالت رفتار نماییم. خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى» (نحل، ۶۰)؛ خداوند به دادگری و نیکوکاری و نیز بخشش به نزدیکان دستور میدهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرمودهاند: «هر كس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نكند، دروغ نگويد و خلفوعده ننمايد، جوانمردياش كامل، عدالتش آشكار، برادرى با او واجب و غيبتش حرام است» (صدوق، 1403: 208، ح28) پس برای اینکه فرمان خداوند را اجرا کنیم، باید هنگام تعامل با مردم، عدالت پیشه کنیم. همچنین باید هنگام تعامل با مردم، توازن را بین این دو جهت برقرار سازیم:
۱. منفینگری و خودکمبینی؛
۲. سلطهجویی و خودبزرگبینی.
کسی که خود را از بقیه کمتر میانگارد، در حقیقت اهمیت نفس خودش را کمتر میبیند و از حقوق خود در برابر دیگران چشم میپوشد و از نظریات و احساساتش صرفنظر میکند. در مقابل، فردی که سلطهجوست، خود را از دیگران بالاتر میبیند و همیشه نظر و احساسات خود را در صدر قرار میدهد و اینگونه به حقوق دیگران ظلم روا میدارد؛ اما شخصی که عادل است، میداند که اهمیت نیازها، حقوق، نظرات و احساساتش نه کمتر از دیگران است نه بیشتر. حال با چنین دیدی میتوانیم به وضوح و با اعتمادبهنفس، حقوق و نیازهایمان را مطالبه کرده و دیدگاههای خود را ارائه نماییم و در عین حال به آرای دیگران نیز گوش فرا دهیم، به آنها احترام بگذاریم و در مواقعی قبول نماییم. در واقع تا زمانی که دچار خودکمبینی یا خودبزرگبینی هستیم، نمیتوانیم از بحران خارج شویم؛ پس بهتر است به عدالت روی بیاوریم. برای اینکه در تعامل و ارتباط با دیگران عدالت بهوجود آید، برداشتن گامهای زیر ضروری است:
چیزی را که میخواهی معین کن؛
آن را بهوضوح برای خود و دیگران بیان کن؛
بهترین روش ممکن را برای ابرازنمودنِ تصمیمت پیدا کن؛
وقتی دیگران صحبت میکنند، سکوت اختیار کن و به دیدگاههایشان احترام بگذار؛
انتقادپذیر باش و دربارة آن انتقاد، بحث و گفتوگو کن. اگر خودت نیز میخواهی از کسی انتقاد کنی، کارش را انتقاد کن، نه شخصیتش را؛
اگر لازم شد «نه» بگویی، تردید مکن.
7. همراه با رحم و عطوفت
خداوند بلندمرتبه در کتاب خود، خطاب به پیامبرش میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» (انبیاء، 107)؛ ای پیغمبر! ما تو را جز به عنوان رحمت برای جهانیان نفرستادهایم. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز میفرماید: کسانی که رحم میکنند، خداوند رحمان نیز به آنها رحم میکند. به هر که در زمین است، رحم کنید تا آن که در آسمان است به شما رحم کند (صدوق، 1404، 4: 379)
رحم و شفقت، روح و اساس ارتباط صحیح با دیگران است و بدون آن، زندگی، خشک، بیارزش و بیمعنا میشود.
رحم و شفقت یعنی اینکه دیگران را درک کنی، خیر و خوبی آنها را بخواهی، احساساتشان را درک نمایی و حال و وضع آنها را در نظر بگیری؛ چراکه مردم با این خصوصیات بهطرف تو میآیند و تو را دوست میدارند و از نشستن و صحبتکردن با تو خسته نمیشوند.
8. توأم با تواضع و فروتنی
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَة نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (قصص، 83)؛ ما آن سرای آخرت را تنها، بهرة کسانی میگردانیم که در زمین خواهان تکبّر و استکبار نیستند و فساد و تباهی نمیجویند (دلهایشان از آلودگیهای مقامطلبی و شهرتطلبی و خودبزرگبینی و تباهکاری، پاک است) و عاقبت از آنِ پرهیزگاران است.
تواضع سبب استحکام روابط اجتماعی است و از تیرهشدن دوستیها و پیوندها جلوگیری میکند. معمولاً هرگاه نعمتی نصیب انسان شود، مزاحمت حسودان هم در پیِ آن میآید. حتی گاه این حسادتها تحمل زندگی را برای صاحب نعمت سخت میکند؛ ولی نعمت تواضع، حسادت حسودان را برنمیانگیزد. از امامحسن عسکریعلیه السلام نقل شده است: «تواضع نعمتی است که دیگران به آن حسد نورزند» (حرّانی، 1404: 489) ائمه معصومینعلیهم السلام خود اسوه فروتنی بودهاند. با دقت در سیرة آنها، این خصلت بهخوبی دیده میشود؛ چنان که حضرت علیعلیه السلام را بهسبب شدت تواضعش، ابوتراب یعنی پدر خاک (انسان خاکی) لقب دادهاند. معاویهبنعمار از امامصادقعلیه السلام روایت میکند: «شنیدم میفرمودند: بهراستی در آسمان دو فرشتهاند که بر هر بندهای گماشتهاند. هرکه برای خدا تواضع ورزد او را بالا برند و هر که تکبر کند او را پست کنند» (کلینی، 1429، 4: 367).
اساس ارتباط با دیگران، فروتنی است؛ چراکه انسان متکبر، هر اندازه هنر برقراری ارتباط با دیگران را بیاموزد، نمیتواند در برقراری ارتباط با دیگران توفیق یابد. تکبر همچون دیواری است که متکبر را از داشتن ارتباط با دنیای خارج، باز میدارد. تکبر باعث میشود نه بتوانی با خداوند ارتباط برقرار کنی و نه وارد آن جایگاه ابدی (بهشت) شوی. پیامبر صلی الله علیه و آله در توصیه به هشام میفرماید: «مبادا تكبر و فزونطلبی داشته باشى؛ چون هرگز متكبر وارد بهشت نمىگردد. كسى كه در قلب او ذرهاى تكبر و نخوت باشد، چون كبر به ساحت كبرياى الهى زيبنده است پس فردى كه با خدا رقابت كند، خداوند او را با صورت به آتش میافکند» (حرّانی، 1404: 300 تا 386).
از جمله شاخصههای اخلاقی امامخمینی رحمه الله علیه فروتنی ایشان بوده است. امام وقتی به جلسهای وارد میشد، ضمن آنکه اُبُّهتی خاص داشتند، در نهایت فروتنی با حاضران رفتار میکردند. موقعیتهای علمی، فکری و اقتدار سیاسی نتوانست ذرهای از این تواضع بکاهد. وی چون در مجلسی حاضر میشد، هر جا که خالی بود مینشست. ایشان غالباً دم در و در میان افراد عادی قرارگرفتن را به جاهای دیگر ترجیح میداد. امام هیچگاه در منزل به افراد امر و نهی نمیکرد و امور شخصیاش را خود انجام میداد. در سلامکردن، همواره بر دیگران پیشی میگرفت و هرگز کسی نتوانست در سلامگفتن بر ایشان سبقت بگیرد. هرگاه به مجلسی یا محلی میرفت، به همگان سلام میداد. یکی از شاگردانش میگوید: به جرئت میتوانم بگویم که هیچ گاه نشد در مسیر رفتوآمدمان امام را زیارت کنیم و ایشان در سلام پیشی نگرفته باشد.
9. همراه با بردباری و نرمخویی
برای اینکه بتوان با دیگران ارتباط برقرار کرد، به صفات پیشینِ بسیار نیاز است. مشخص است که فقط خداوند منان هیچ کاستی و نقصی ندارد و در تمام بشر نقص و کاستی دیده میشود. پس باید بدانیم طبیعی است که دیگران نیز گاهی اشتباه میکنند. در این گونه موارد باید با حکمت رفتار کرد. باید خشم خود را فرو برده و با مردم با نرمی و عطوفت رفتار نمود و طبیعت بشر را که در آن کاستی است درک نمود. اگر چنین نکردیم و از خشم خود پیروی نمودیم، ممکن است پیوندهای برادری و محبت، گسسته شود و اختلاف و درگیری روی دهد.
قرآن کریم یکی از ویژگیهای اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله را که باعث میشد مسلمانان پیرامون ایشان گرد آیند «لینت» و نرمخویی دانسته است: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ» (آل عمران، 159)؛ پس به [برکت] رحمت الهی، با آنان نرمخو [و پرمهر] شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند.
از این آیه سه نکته استنتاج میکنیم:
- از تقابل لینبودن با «فظ غلیظ القلب» بودن، بر اساس قاعدة «تعرف الأشیاء بأضدادها»، میتوان دریافت که نرمی و نرمخویی در برابر درشتخویی قرار دارد.
- از آنجا که خداوند نرمخویی پیامبر صلی الله علیه و آله با مردم را برخاسته از رحمت خداوند دانسته، میتوان نتیجه گرفت که نرمخویی که طبعاً با ملاطفت با دیگران همراه است؛ شعاعی از رحمت خداوند است؛ ازاینرو کسانی که با مردم نرمخویند، میباید آنان را متخلق به اخلاق خدایی دانست.
- پراکندهشدن مردم از گرداگرد پیامبر صلی الله علیه و آله در صورت درشتخوبودن، گرچه دربارة ایشان اعلام شده، اختصاص به پیامبر صلی الله علیه و آله ندارد؛ بلکه قانونی کلی است؛ چراکه درشتی و درشتخویی باعث پراکندهشدن افراد از پیرامون انسان میشود. به دلیل تأثیر نرمخویی و نرمگویی است که خداوند از موسی و هارون8 خواست تا فرعون را با زبان نرم به خداوند دعوت کنند:
«فقولا له قولاً لیناً لعلّه یتذکّر أو یخشی» (طه، 44)؛ و با او به نرمی سخنی گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد.
10. پذیرش دیگران
دیگران را آنطور که هستند، بپذیر. رفتار، صفات، اخلاق، افکار و احساساتشان را قبول کن؛ چراکه او همین است. البته منظور ما از پذیرش، این نیست که افکار، اعتقادات و احساسات دیگران را درست بپنداریم. چون در دنیا، مردمان زیادی زندگی میکنند، بعضی مسلماناند، بعضی مؤمن، بعضی فاسق؛ بعضی امانتدارند، بعضی خیانتکار؛ بعضی دوستاند، بعضی دشمن؛ بعضی راستگو، بعضی دروغگو؛ بعضی فروتن، بعضی متکبر و… منظور این است که آنها را بهگونهای بپذیریم که بتوانیم با ایشان ارتباط و تعاملی درست برقرار نماییم. با این روش میتوانیم فردی را اصلاح کنیم، یا خود را از شر شخصی در امان نگه داریم یا تغییری در کسی بهوجود آوریم؛ برای مثال، پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام سخنگفتن با بادیهنشینها، با هر کس با لهجة خودش سخن میگفت. کسی که در سیرة رسول خدا صلی الله علیه و آله جستوجو کند، درمییابد که ایشان با تمام افراد جامعه ارتباط برقرار کرده است؛ مثلاً پیش میآمد که در موقعیتی با کفار قریش مینشست و با آنها بحث میکرد و به اسلام دعوتشان مینمود و در موقعیتی دیگر در کنار اصحابش بود و دین اسلام را به آنها آموزش میداد و باز در موقعیتی دیگر، به دیدن همسایة بیمار یهودیاش میرفت یا در موقعیتی دیگر از طرف مردی یهودی دعوت شده بود تا به خانهاش برود و غذا میل نماید و باز هم در موقعیتی دیگر در کنار همسرانش بود.
متأسفانه بعضی فقط با کسانی که شبیه خودشان هستند، ارتباط برقرار میکنند و خودشان را از اجتماع و دنیایی که در آن زندگی میکنند، دور نگه میدارند. بعضی نیز مرتب میگویند که «از بیشتر مردم خوشم نمیآید و باید آنها تغییر کنند تا بتوانم با ایشان ارتباط برقرار نمایم» این درک نادرستی است. نباید منتظر تغییر در دیگران باشیم، بلکه باید نوع ارتباطمان را تغییر دهیم. انسان توانایی این را دارد که با تمام بشر تعامل نماید و بهصورت نامحدود با دیگران ارتباط برقرار سازد. همیشه به یاد داشته باشیم که تغییر از درون شروع میشود نه از بیرون: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ (رعد، ۱۱)؛ و خداوند حال و وضع هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه ابتدا حال و وضع خود را تغییر دهند».
نتیجهگیری
از مجموع مطالب گذشته به این نتیجه میرسیم که معاشرت، نیاز همة جوامع بشری و همه انسانها است. همچنین مبحث معاشرت، به سبب تأثیرگذاری در فرهنگ جوامع، اهمیت فراوانی دارد؛ اما همین امر مهم متأسفانه علیرغم تأکیدات مختلف در جایجای متون دینی، کمتر به آن توجه شده است. در زندگي اجتماعي آنچه بيشتر از هرچيز برای آدمی اهميت دارد، وجود روابط حسنه و صفا و صميميت بين افراد است. بزرگترین مشكل جهان امروز، مشكل آب و نان نيست؛ مشكل روابط دوستانه بين افراد و اجتماعات است. از منظر دین برای برقرار ارتباط مؤثر یا بهبود آن، باید اصول و معیارهایی رعایت گردد اصولی همانند راستگویی و امانت، عدالت، رحم و عطوفت، تواضع و فروتنی، بردباری و نرمخویی و... . این موضوعات به تفصیل در این مقاله بررسی شد. این موارد باید در بین خانواده و جامعه در نوع ارتباط و معاشرتشان نهادینه گردد.