نویسنده: ساجده العبدالخانی
چكيده
يكى از عوامل مؤثر در تكوين شخصيت انسان، تربيت است. از بهترين شيوههاى تربيت، شيوه عملى الگوهاست. در اين شيوه آنچه مطلوب و ارزشمند است، الگوپذيرى کاملاً آگاهانه، هدفدار و از روى معرفت و شناخت كامل است؛ يعنى هر فرد پس از تفكر، استدلال، تجزیهوتحلیل عقلى و با بصيرت كامل به تقليد از الگو مىپردازد. اين مقاله با هدف معرفى حضرت زهرا (عليها السلام) بهعنوان بهترين الگوى زن مسلمان و با استفاده از منابع فقهى (قرآن و روايت) به بررسى توصيفى و تحليلى علت و چرايى الگو بودن آن حضرت پرداخته است. نتايج بررسى نشان مىدهد حضرت زهرا (عليها السلام) با داشتن فضايل و ويژگىهايى، مانند عصمت، ولايت كبرى و مقام ليلةالقدرى بر تمامى زنان برترى دارد. بهمنظور الگوپذيرى از آن حضرت بايد با گفتار و كردار ايشان آشنا شد و با تحليل و استنباط سيره عملى و علمی آن بزرگوار، وظيفه خويش را در همه ابعاد زندگى سامان بخشيد. عبادت، حيا، حجاب، وارستگى، خانهدارى، همسردارى، مادرى و ...، جلوههايى از سيره آن بانوى نمونه اسلام است.
واژگان کلیدی: حضرت زهرا (عليها السلام)، الگو، زن مسلمان.
مقدمه
امروزه اولياء تعليم و تربيت اسلامى با مسائل مهم و پيچيدهاى روبهرو هستند. مسئله چگونگى الگوسازى از اسوههاى دينى، متناسب با شرايط موجود بسيار مهم است؛ زيرا عامل مؤثر در شكلگيرى همانندسازى شخصيت با الگوهاى برتر است و از طرفى، در صورت عدم الگوى مناسب در جامعه انسانى، افراد معيارى براى سنجش اعمال و رفتار خود ندارند؛ به هر حال، جامعه اسلامى به معرفى الگوى نمونهاى براى افراد جامعه، بهویژه زنان نياز دارد؛ زيرا تربيت فرزندان جامعه در دامان مادران است.
تتبع در پيشينه موضوع مقاله حاضر، نشان مىدهد نوشتههاى فراوانى به نگارش درآمده و انديشمندان مختلفى به معرفى ابعاد فكرى و رفتارى حضرت زهرا (عليها السلام) كه انسانى كامل و الگويى مناسب است، پرداختهاند؛ نگارنده در اين نوشته سعى دارد به سؤال اساسى و مهمى كه همان علت بهترين الگو بودن حضرت زهرا (عليها السلام) و چگونگى الگو گیری از سيره ايشان است، بپردازد.
در اين نوشته به معرفى حضرت زهرا (عليها السلام) كه اسوه و الگوى نمونه و عنوان انسانى برتر است، اشاره شده و سپس چگونگى الگوپذيرى و نمونههايى از روش ايشان را مورد بررسى قرار داده است. اين مقاله با روش تحليلى- توصيفى و با استفاده از منابع نقلى به نگارش درآمده است.
فاطمه زهرا (عليها السلام) الگوى برتر زن مسلمان
قرآن كريم، بخشى از آيات خود را به شناساندن و ستايش زنان موحد و ثابت قدمى اختصاص داده كه در هر شرايطى، حق محور بوده و از راه مستقيم منحرف نشده است؛ زنان پاکدامنی چون مريم (عليها السلام)، همسر فرعون، مادر و خواهر موسى (عليها السلام) و دختران شعيب كه در هر زمانى الگوى زنان مسلماناند، اگرچه نمونههاى ياد شده زن هستند، ولى مىتوانند براى مردان نيز الگو باشند.
در آموزههاى دينى برترين الگويى كه براى زنان معرفى شده، حضرت زهرا (عليها السلام) است؛ زيرا در اين تعاليم كه بر پايه «كتاب و سنت» گرد آمده، تنها راه قرار گرفتن در صراط مستقيم و رستگارى، پيروى از كتاب و سنت در كنار هم است. به دليل هماهنگى عترت و سنت با آموزههاى قرآن و جايگاه تفسيرى آن، مىتوان حضرت صديقه طاهره (عليها السلام) را كه فردى از عترت رسولالله و مفسّر قرآن كريم است، الگويى مناسب بر پايه قرآن و سنت معرفى نمود.
حضرت زهرا (عليها السلام) چون انسانى كامل است، الگويى برتر نيز است. شناساندن انسان كامل و توصيف رفتارهاى ايشان براى نشان دادن الگوى مناسب راه درستى است، زيرا انسان فطرتاً كمال مطلق را مىجويد و به تعبير امام خمينى (رحمة الله) «انسان امكان ندارد به غير كمال مطلق توجه كند و دل بندد ... آنكه كمال هر چه باشد، مىطلبد، عشق به كمال مطلق دارد، نه كمال ناقص، هر كمال ناقص، محدود به عدم است و فطرت از عدم تنفر دارد ...» (خمينى، 1372، 24).
حضرت زهرا (عليها السلام) اسوه نمونه و انسانى كامل است؛ زيرا آن حضرت از خاندان رسولالله (ص) است كه همگى جلوه تام الهىاند و اسماء و صفات ربوبى را تجلى نمودهاند. تجلى انسانيت در شخصيت حقيقى انسان كامل مىتواند در زن يا مرد رخ دهد و اين عنايتى است كه از طرف حق نصيب انسان مىشود تا انسان رهرو راه انسانيت شود و به حقيقت ذاتى خود فعليت كمالى بخشد.
حضرت زهرا (عليها السلام) نيز از انسانهاى كاملى است كه تمام هويتهاى كمال را متصور كرده است؛ زيرا انسان معصوم تمام رفتار، گفتار، نوشتار، قيام و قعودش براى خداست و از اين جهت فرقى بين زن و مرد نيست و همانطور كه سنت امامان معصوم (علیهمالسلام) جهت است، سنت حضرت زهرا (عليها السلام) نيز جهت شرعى و سند فقهى خواهد بود (حسنزاده آملى، 1371، 212).
بينش فاطمى (عليها السلام) در انتزاعىترين لايههاى فلسفى و معرفتى با مسائل عينى و واقعيتهاى ملموس در ارتباط است. ابعاد نظرى شخصيت حضرت زهرا (عليها السلام) در امور زندگى ايشان، پيوندى ناگسستنى و معنىدار دارد. حضرت فاطمه (عليها السلام) الگوى جامع شخصيت زن مسلمان است، وجود حضرت زهرا (عليها السلام)، مجموعهاى كامل از تجسم همه خوبىها و زيبايىهاست.
در اين الگوى كامل، همه كمالات حقيقى، جمع شده و هیچکس نمىتواند به مرز شناسايى كامل آن حضرت برسد، اما از آنجا که مطالعه در ابعاد مختلف زندگى ايشان ضروری است تا انسان بهویژه زن مسلمان هر چه بيشتر، اين سرچشمه لايزال كمال را بشناسد و از اين شناخت براى هدايت نسلها استفاده كند و وظيفه ما بررسى ابعاد وجودى شخصيت آن حضرت است تا از اين راه، سؤالها و نيازهاى زنان مسلمان را براى داشتن الگويى نمونه برآورده نماييم.
فضايل و ويژگىهاى حضرت زهرا (عليها السلام)
عصمت حضرت زهرا (عليها السلام)
مهمترين دليل انسان كامل بودن حضرت زهرا (عليها السلام)، عصمت اوست و آيه تطهير بهترين دليل عصمت آن حضرت است. «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا؛ (احزاب: 33)؛همانا خداوند اراده كرده است تا پليدى را از شما اهلبیت دور سازد و شما را از آلودگى پاك گرداند»؛
خداوند در اين آيه به پاكى اهلبيت (علیهمالسلام) گواهى مىدهد و به نص آيه، طهارت آنان حقيقى و از هر عيب و نقصى دورند و اين همان مقام والاى عصمت است. شيعه و اهل سنت اتفاقنظر دارند كه مصداق اين آيه، پنج تنند؛ اينان پيامبر اكرم (ص)، امام على (ع)، حضرت فاطمه (عليها السلام)، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) هستند(امينى، 1372 ق، 236- 231).
روايات فراوانى وجود دارد كه عصمت حضرت زهرا (عليها السلام) را اثبات مىكند. پيامبر (ص) فرمود: «ان الله يغضب لغضب فاطمه و يرضى لرضاها؛ (امينى، 1375، 49)؛ كسانى كه خدا و رسول او را مىآزارند، خداوند آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و براى آنها عذابى خواركننده فراهم مىآورد»؛ يا فرمودند: «فاطمه بضعه منّى فمن اغضبها اغضبنى». (قرطبى، 1405 ق،20: 227؛ صدوق، 1417 ق، 165 و 575).
از محتواى اين روايات به دست مىآيد كه آزار رساندن به حضرت زهرا (عليها السلام) باعث آزار خدا و رسولش مىشود و مصداق اين آيه خواهد بود: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً؛ بىگمان كسانى كه خدا و پيامبر (ص) او را آزار مىرسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفتآور آماده ساخته است (احزاب: 57).
علامه امينى در توضيح اين روايت، پس از بيان مدارك مختلف از كتب اهل سنت براى اثبات متبحر بودن آن مىفرمايد: ... اين مطلب كاشف از آن است كه حضرت فاطمه (عليها السلام) جز از آنچه خوشنودى پروردگار را در بردارد، خوشنود نمىشود و جز از آنچه موجب خشم الهى است، خشمگين نمىشود، حتى اگر از امر مباحى خوشنود شود و يا به خشم آيد، حتماً يك جهت شرعى در كنار آن موجود است كه با در نظرگرفتن آن جهت آن امر مباح راجح شده و يا از مكروهات مىشود و در هیچیک از موارد، خوشنودى و خشم آن حضرت، جنبه شخصى و خودخواهى يا هوى و هوس وجود ندارد كه اين معناى عصمت است(صدوق، 1417 ق، 467)؛به همين دليل حضرت فاطمه (عليها السلام) بهترين الگوى زن مسلمان است؛ زيرا فطرت انسان جوياى الگويى است كه در سراسر زندگى خود كمترين خطا را دارد؛ چون ايشان تنها زنى است كه مقام عصمت دارد و شايستهترين اسوه است.
حضرت زهرا (عليها السلام) صاحب ولايت كبرى
نفس قدسى حضرت زهرا (عليها السلام)، از عالم بالا براى هدايت آدميان به اين جهان آمده است؛ چراکه كيفيت خلقت چهارده معصوم ايجاب مىكند كه در تمام شئون ولايت نيز در رديف يكديگر باشند. در حديث معراج آمده است كه خداوند فرمود: اى محمد (ص)! تو، على (ع)، فاطمه (ع)، حسن (ع) و حسين (ع) و امامان از فرزندان حسين را از نور خود آفريدم و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه كردم. هر كس آن را پذيرفت، نزد من از مؤمنان به شمار مىآيد و هر كس آن را منكر شود، نزد من از گمراهان (ستمگران) خواهد بود. اى محمد! اگر بندهاى از بندگان من آنقدر مرا بپرستند و عبادت كنند كه از كار افتد و از لاغرى و ناتوانى بسان مشك خشكيده و فرسودهاى شود و بعد به هنگام ورود بر من منكر ولايت شما باشد، او را نخواهم آمرزيد تا اينكه اقرار به ولايت شما نمايد ... اى محمد! اينان حجتهاى من بر آفريدگانم هستند(طوسى، ۱۴۱۱ ق، 148؛ الحلى، 1382، 163؛ النعمانى، ۱۴22 ق، 95).
انس بن مالك روايت مىكند: روزى پيامبر اكرم (ص) با ما نماز صبح بهجای آورد و پس از فراغت از نماز روى مباركش را بهسوی ما گردانيد و فرمود: «اى جماعت، مسلمانان هر كس كه آفتاب را از دست بدهد، پس بايد به ماه تمسك جويد و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود و اگر زهره را نيابد به دو ستاره فرقدان پناه آورد». از پيامبر اكرم (ص) سؤال شد يا رسول الله مقصود از آفتاب، ماه، زهره و فرقدان (دو ستاره نور افشان) چيست؟ فرمود: من آفتابم، على، ماه و فاطمه، زهره است و دو ستاره حسنين هستند؛ آنان با كتاب خدا دو دستاويز بشرند و همواره بههمپیوستهاند و هرگز از يكديگر جدا نمىشوند تا در كنار حوض به من ملحق شوند (طوسى، ۱۴۱۱ ق، 517؛ ابن شهرآشوب، 1376 ق، 1: 242؛ الحلى، 1382، 244؛ حاكم حسكانى، 1408 ق، 1:77؛ حلى، 1408 ق، 85.).
از روايات ياد شده روشن مىشود كه حضرت صديقه در مراتب و مناقب گفته شده، همانند رسول اكرم (ص)، اميرالمومنين (ع)، حسنين (ع) و در مقام تمسك، اهتدا و اقتدا مانند آنان است و اگر در ولايت و عصمت نظير پيامبر اكرم (ص)، امام على (ع) و حسنين (ع) نبود، امر پيروى و توسل مردم به او، كارى گزاف و بيهوده بود. حضرت صديقه كبرى (عليها السلام)، زهرهاى است كه در مدار عصمت و ولايت با شمس، قمر، فرقدين هم مرتبه است؛ به عبارت ديگر، چنانكه على بن ابىطالب (ع) مقتداى ما، رهبر، هادى و ولى انسانهاست، حضرت زهرا (عليها السلام) نيز براى همه بشر پيشواى عينى است (امينى، 1375، 49 و 50).
مقام ليله القدرى حضرت زهرا (عليها السلام)
از ويژگىهاى حضرت زهرا (عليها السلام) مقام ليلةالقدر بودن ايشان است. در روايت آمده است كه عالمى نصرانى به محضر امام كاظم (ع) آمده و پس از گفتوگو با ايشان، درباره باطن كلمات سوره دخان از آن حضرت سؤال كرد، آن حضرت فرمود: ««حم» محمد (ص) است كه در كتاب هود كه منقوص الحروف بوده، آمده؛ «كتاب المبين» اميرالمومنين على (ع) و «ليلة» فاطمه (عليها السلام) است و اما «يفرق كل امر حكيم» يعنى، خير فراوانى از آن شب نشئت مىگيرد» (كلينى، 1363، 1: 479).
روايت ديگرى در تفسير فرات كوفى با ذكر سند از امام صادق (ع) نقل شده كه حضرت در تفسير «انا انزلناه فى ليلة القدر» فرمودند: ««ليلة» فاطمه و «القدر» الله است». سپس افزودند: فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر و انما سمّيت لانّ الخلق فطموا عن معرفتها (كوفى، 1410 ق، 581).
پس هر كسى كه فاطمه (عليها السلام) را به درستى و كما هوحقه بشناسد، ليلةالقدر را درك كرده و فاطمه (عليها السلام) به اين نام، نامگذارى شده، به سبب آنكه مردم از شناخت او عاجزند.
حضرت امام خمينى (رحمة الله) نزول فرشته وحى پروردگار را از بالاترين فضائل آن حضرت مىشمارد و مىفرمايد: مسئله آمدن جبرئيل براى كسى يك مسئله ساده نيست. خيال نشود كه جبرئيل براى هر كس مىآيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب بين روح آن كسى كه جبرئيل مىخواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است، لازم است ... حتى درباره ائمه هم من نديدهام كه وارد شده باشد، اينطور كه جبرئيل برآنها نازل شده باشد، فقط اين است كه براى حضرت زهرا (عليها السلام) است كه آنكه من ديدهام كه جبرئيل به طور مكرر در اين هفتاد و پنج روز وارد مىشده و مسائل آتيهاى كه بر ذريه او مىگذشته و آن مسائل را مىگفته است (خمينى، 1385، 20: 5)؛ بنابراين، انسان كامل همان قرآن و معناى كلمه قدر است و وجود مبارك حضرت زهرا (عليها السلام) نشانه انسان كامل، قرآن ناطق و تفسير ناب تنزل در ليلةالقدر است.
فاطمه (عليها السلام)؛ برترين زن جهان
حضرت زهرا (عليها السلام) برترين زن جهان هستى و در پيشگاه خدا است كه در بهشت برين بر تمامى زنان برترى دارد. اين موضوع روشنى است كه در روايات فراوانى از منابع شيعه و اهل سنت به آن تصريح شده است. در روايتى از رسول اكرم (ص) آمده كه فرموده است: «فرزندانم حسن (ع) و حسين (ع) بعد از من و پدرشان بهترين انسان روى زمينند و مادرشان فاطمه (عليها السلام) برترين زن روى زمين است» (صدوق، 1404 ق، 1: 67).
در روايت ديگرى، پيامبر اكرم (ص) فرموده: دخترم فاطمه (عليها السلام) سرور زنان عالميان است. پرسيدند يا رسول الله! سرور زنان زمان خودش؟ فرمود: اين امتياز محدود، مربوط به حضرت مريم (عليها السلام) است، ولى دخترم فاطمه (عليها السلام)، برترين زن عالميان از اولين و آخرين است. او هنگامى كه در محراب عبادتش قرار مىگيرد، هفتاد هزار ملائكه از مقربين درگاه الهى بر او سلام و درود مىفرستند و او را مخاطب قرار مىدهند. با آن جملهاى كه مريم (عليها السلام) را مخاطب قرار داده بودند، چنين مىگويند: اى فاطمه (عليها السلام)! خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر تمام زنان عالميان برترى داده است (نيسابورى، 1396 ق، 149).
مقام حضرت زهرا (عليها السلام) نسبت به زنان نه فقط در عالم دنياست، بلكه در عالم آخرت نيز آن حضرت برترين زنان است. چنانچه در حديثى پيامبر (ص) مىفرمايد: «ملكى به من نازل شد كه بىسابقه بود و در ضمن سخنانش مژده داد كه حسن (ع) و حسين (ع) سرور جوانان اهل بهشت و مادرشان فاطمه (عليها السلام) سرور زنان اهل بهشت است» (الطبرانى، 1356 ق، 129).
لازم به يادآورى است كه برخى احاديث برترين زنان عالم را چهار نفر معرفى نمودهاند و از بين حضرات مريم (عليها السلام)، خديجه (عليها السلام)، آسيه (عليها السلام) و فاطمه (عليها السلام)، فاطمه (عليها السلام) را برترين آنان مىدانند. (مجلسى، 1364، 43: 21)؛ بنابراين، حضرت مريم (عليها السلام) و حضرت خديجه (عليها السلام) و حضرت آسيه (عليها السلام) هر چند از زنان ممتاز جهان و داراى كمالات در ميان ساير زنان هستند، ولى حضرت فاطمه (عليها السلام) دختر پيامبر (ص) انسانى بىمانند در ميان همه زنان هستى هستند. وجود ايشان سرشار از ايمان، علم، تقوا، انسانيت و جميع فضيلتها و كرامتهاى انسانى در بالاترين حد امكان هستند و در حقيقت كتاب تشريع خبر از كتاب تكوين داده است و تمجيدهاى الهى كاشف از مجد حقيقى و تجليلهاى او بيانگر جلالت و عظمت وجودى حضرت فاطمه (عليها السلام) است و به همين دليل است كه ما آن حضرت را اسوه و الگويى همه جانبه مىدانيم. ويژگىها و فضايل فوق نمونهاى از فضايل و مناقب ايشان را در راستاى اسوه بودن بيان مىكند و كمال انسانى اوست كه حضرت را نمونه ساخته است و به اين دليل متعلق به عالم انسانيت است.
شيوه اسوهپذيرى از سيره فاطمى (عليها السلام)
پس از بيان بعضى ويژگىهاى حضرت زهرا (عليها السلام) و آگاهى از فضائل و كمالات دستنيافتنى ايشان و معرفى آن حضرت به شكل برترين الگوى زنان، در مقام عمل كردن و محقق شدن اسوهپذيرى از ايشان در زندگى زن مسلمان، اين سؤال مطرح مىشود كه آيا مجموعه عوامل فوق، خللى به الگو بودن حضرت فاطمه (عليها السلام) وارد نمىسازد؟ فاطمهاى كه از بسيارى موهبتهاى الهى، مانند عصمت، ولايت و دسترسى به عوامل غيبى برخوردار بوده و پدرش پيامبر خدا (ص) و مادرش در اوج شرافت و نجابت است و مىتواند الگوى انسانهايى باشد كه از اين موهبتها بىنصيبند و آيا آن حضرت با آن ويژگىها در حالي كه چهارده قرن پيش و در شرايطى كاملًا متفاوت از زن امروز مىزيسته، مىتواند براى زن مسلمان نمونه باشد؟ پاسخ به سؤالات فوق در قالب مطالب زير روشن خواهد شد.
1. كمالات برتر، لازمه اسوههاى دينى
از ویژگیهی اسوههاى الهى آن است كه هميشه از ساير افراد بشر در مراتب كمال انسانى، پيشترند و اين تقدم به گونهاى است كه هر چه بشر در جهتهاى مختلف رشد كند، باز هم نمىتواند بىنياز از آنان باشد و اين از نعمتهاى بزرگ الهى براى بشر است. خداوند براى تكريم مقام انسان اسوهها را از كسانى برگزيده است كه هميشه و تا پايان حيات بشرى جلودار قافله انسانى محسوب مى شوند و بنابراين، بالا بودن مقام آنان چيزى است كه لازمه اسوه بودن هميشگى آنهاست و اين مطلب برهان عقلى دارد. توضيح اينكه تكامل انسان بىنهايت است و او براى طى اين راه در هر مرحله نيازمند «اسوه» است؛ ازاينرو، بايد كسانى باشند كه به كمك و اراده خاص الهى، هميشه در رتبهاى بالا قرار گيرند تا قافله انسانى در هيچ بعدى از كمالات بشرى از حركت باز نايستد؛ بنابراين، در روايات آمده است كه زمين هيچگاه از «حجت» خالى نخواهد بود و اگر فرض شود بيش از دو نفر نباشد، اولى امام و ديگرى مأموم است (صدوق، 1385 ق، 1: 197؛ کلینی، 1363، 1: 180 و 178؛ ابن بابويه القمى، ١٤٠٤ ق، 28 و 29)؛ ازاينرو اگرچه ما نمىتوانيم مانند آنها عمل كنيم، ولى بايد در حد توان و استعداد خود در مسير آنان حركت كنيم؛ بنابراين اسوه براى هدايت و مقتدا به سبب اطاعت از او است و اينكه مىگوييم حضرت فاطمه (عليها السلام) الگوى همه زنان است، بدان معنا نيست كه بايد حضرت فاطمه (عليها السلام) شد تا گفته شود ما كجا و او كجا؟ بلكه مقصود فاطمهوار بودن و فاطمهگونه زيستن است.
در سخنى از حضرت صادق (ع) خطاب به شيعيان آمده است: به خدا سوگند من شما را و روحهايتان و بوىتان را دوست مىدارم. ما را در اين جهت با پرهيزكارى و تلاش خود يارى كنيد. هرگز به ولايت ما نمىرسيد، جز با كوشش، تقوا و كسى كه ديگرى را به عنوان امام و اسوه برگزيده است، بايد عملش مطابق با عمل او باشد.( طوسى، 1417 ق، 722؛ مجلسى، 1364، 65: 146).
2. توجه به عامل اختيار در اسوهپذيرى
نكته ديگر اينكه اگرچه حضرت زهرا (عليها السلام) از مواهب الهى، عوامل غيبى، تربيتى و ..، برخوردار بودهاند، ولی اصلىترين مايه قوام و شكلگيرى شخصيت آن حضرت از اراده و اختيار ايشان بوده است؛ پس ما نبايد دچار نااميدى شويم؛ همچنين گرچه معصومى مانند حضرت زهرا (عليها السلام) از ويژگىهايى كه ازموهبتهاى الهى ناشى شده، برخوردارست، ولى در بسيارى از عرصههاى انسانى، مانند غرايز، شهوات، فطرت، عقل، بندگى، عبادت، روابط اجتماعى و ....، با همگان مشتركند. اين امور وجه مشتركى است كه در همه انسانها بدون استثنا وجود دارد، ولى نوع آن با توجه به رسوم اقوام مختلف و محيطهاى گوناگون تفاوت دارد. ليكن آنچه مورد بحث است، ذاتى بودن چنين رفتارهايى است كه مهاركردن و تربيت صحيح مىتواند انسان را در مسير كمال سوق دهد و سبب رشد انسانها اعم از زن و مرد شود.
3. تفكيك ميان قالب و محتواى سيرهها
اسوهپذيرى از حضرت زهرا (عليها السلام) به دو صورت مستقيم و غيرمستقيم امكانپذير است. الگوپذيرى مستقيم آن است كه گفتار و كردار آن بزرگوار را برنامه و راه و رسم زندگى خويش قرار دهيم؛ در بسيارى از موارد، گفتارى خاص يا رفتارى مشخص از ايشان با همان شكل و قالب رفتارى، مىتواند اسوه و الگوى ما قرار گيرد، مانند تسبيحات آن حضرت كه از با فضليتترين تعقيبات نماز است.
الگوپذيرى غيرمستقيم آن است كه روح و حقيقت گفتار و كردار آن اسوههاى الهى را درك كنيم و با تحليل و استنباط سيره عملى و علمى آن بزرگواران، وظيفه خويش را در همه ابعاد زندگى دريابيم و با كمك شناخت درست تاريخ، زمان و توان تفكيك ميان «محتوا» و «قالب» شخصيت و سلوك آن بزرگواران اسوه، مىتوان شاخصهاى آنان را در قالب ادبيات و فرهنگى قابل فهم ارائه داد؛ به طور روشن و ساده، همه مىخوانيم كه حضرت صديقه كبرى (عليها السلام) در خانه با آسيابى سنگى، آرد تهيه مىكرد؛ «محتواى» اصلى قابل تأسى اين عمل، چيزى جز ارزش خانهدارى، كمك به همسر و تلاش براى توليد، نخواهد بود و «قالب» اين است كه حتى موجب جراحت دست آن بانوى بزرگ مىشود. در همان دوره نيز، اين فرض كه به شيوهاى ديگر از گندم، آرد تهيه شود، چيزى از آن محتوا نمىكاست. آنچه زمان را عوض مىكند، قالبهايى است كه ارزش محتوا ندارد و لزوماً قابل تأسى نيست. نمونه ديگرى از اين اسوهپذيرى، سخنرانى حضرت زهرا (عليها السلام) در مسجد مدينه است. به روشنى پيداست محتواى قابل تأسى آن، نكاتى از قبيل ضرورت دفاع از حق، جلوگيرى از ستم، شناساندن حقايق و معارف، رسوا ساختن عاملان گمراهى و در عين حال حفظ كرامت، عفاف و وقار زن مسلمان و نكاتى از اين قبيل است، اين محتوا مىتواند در محيطى غير از مسجد باشد؛ مثلا در دانشگاه يا شركت در اجتماعات مردمى باشد. بيان حضرت صديقه كبرى (عليها السلام) در مسجد مدينه و سخنرانى در پس پرده و با حضور آن بزرگوار به همراه حضرت على (ع) و فرزندان، در مقابل يكايك خانههاى مهاجران و انصار و تأكيد بر حقانيت حضرت على (ع) و يارى براى احقاق حقوق از دست رفته ايشان، نيز از همين قبيل است.
4. حضرت زهرا (عليها السلام) اسوه جاويد در هر زمان و مكان
حضرت صديقه طاهره (عليها السلام) با انديشهها، رفتار، انگيزهها و زندگانيش، ويژگىهاى اصولى «زن اسوه جاويد» را به ما ارائه داده است. آن حضرت، به دليل برخوردارى از مواهب الهى و دارا بودن عصمت و داشتن نفس قدسى و منصب ولايت كبرايش، داراى وجود و شخصيتى فراتر از زمان و مكان است؛ اوصاف ثابت انسانى آن حضرت، شاخصههاى اصولى و ارزشى جارى و جريانپذير در هر زمان و مكان است و ما مىتوانيم سنت حضرت را به مدد اين شاخصههاى اصولى و ارزشها، دريافت و سرمشق زندگى قرار دهيم. اين اصول ارزشها و مكارم انسانى در خود معصوم داراى ثبات و جاودانگى است و با تغيير زمانها، اقوال فرهنگها و تمدنها عوض نمىشود، بلكه به موازات رشد فرهنگها، تعالى و عمق بيشترى مىيابد و بشر احساس نياز بيشترى به آن مىكند. باطن و حقيقت سيره عملى و علمى معصوم واحد است، تفاوت در اقتضائات زمانه باعث مىشود كه صورتها و چهرههاى اين ارزشها متفاوت باشد. براى مثال، قناعت و سادهزيستى از فضيلتهاى انسانى است و بسيار روشن است كه مصرفگرايى و تجملپرستى آنچنان ابعاد ذهن و فكر بشر را به خود مشغول مىكند كه فرصت پرداختن و تفكر در حالات نفسانى را از او گرفته و او را از تربيت و تكامل معنوى خود سخت باز مىدارد، ولى پياده كردن اين امر انسانى در دوران نخستين اسلام با پوشيدن جامه كهنه و پينه بسته، كارى بسيار عادى و معمولى جلوه مىنمود؛ زيرا اغلب مردم در همين سطح زندگى مىكردند، ولى در اين زمان چنين عملى دور از زندگى انسانهاست، پس با شيوهاى متناسب با زمان حاضر بايد قناعت را سرلوحه زندگى خود قرار دهيم. روشن است روح كلى حاكم بر زندگانى حضرت زهرا (عليها السلام) ثابت است كه با گذشت زمان كهنه نمىشود، هر چند در هر زمان مصاديق خاصى را مىطلبد؛ بنابراين زندگى، سلوك و شخصيت حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) همواره براى زنان ما چه در حال و چه در آينده، اسوه و الگو خواهد بود.
جلوههايى از سيره فاطمى (عليها السلام)
بررسى و مطالعه زندگى حضرت زهرا (عليها السلام) نشان مىدهد كه آن حضرت به عنوان فرد معصوم در تمام ابعاد زندگى خود اسوه و الگوى انسانهاست. در اين بخش به بيان جلوههايى از سيره آن حضرت پرداخته مىشود.
1. فاطمه زهرا (عليها السلام) الگوى عبادت
صحيفه تاريخ تا به حال شاهد عبادتهايى بس شگفت از اولياى الهى بوده است. در ميان تمام عبادتها، عبادت حضرت زهرا (عليها السلام) به صفحات تاريخ جلوه ويژهاى بخشيده، بهگونهاى كه مايه فخر تاريخ شده است. حسن بصرى در وصف عبادت آن حضرت مىگويد: «در تمام دنيا، عابدتر از فاطمه (عليها السلام) يافت نمىشود؛ او به حدى براى عبادت بر پا مىايستاد كه پاهايش ورم مىكرد». (ابن شهرآشوب، 1376 ق، 3: 119؛ مجلسی، 1363، 43: 76).
عبادت حضرت فاطمه (عليها السلام) از نظر كميت گسترده است و در لحظه لحظه زندگى ايشان ظهور و بروز دارد؛ رفتار، گفتار، نگاه، تلاش، نفس كشيدن و تمام لحظههاى شب و روزش عبادت بود. شب ازدواج آن عابده بىهمتا، چنين گزارش شده است كه حضرت على (ع) در آن شب همسرش را نگران و گريان ديد، علت را پرسيد. حضرت فاطمه (عليها السلام) فرمود: «حال خود را در پايان عمر و عالم قبر به ياد آوردم؛ چرا كه انتقال از خانه پدرم به منزل خودم، مرا به ياد انتقالم به قبر انداخت. تو را به خدا قسم بيا در اين ساعات آغازين زندگى به نماز برخيزيم و امشب را به عبادت خدا بپردازيم» (مرعشى، 1409 ق،4: 481).
حضرت زهرا (عليها السلام) اين اسوه كامل، در خاطرهانگيزترين لحظههاى زندگى نيز از هدف خلقت غافل نمىشود و از همسرش مىخواهد كه از آن شب نيز براى تقرب به خداوند استفاده كنند. از شب اول، شخصيت حضرت زهرا (عليها السلام) چنان براى حضرت على (ع) آشكار مىشود كه وقتى پيامبر اكرم (ص) فرداى آن شب از حضرت على (ع) مىپرسد، همسرت را چگونه يافتى؟ بىدرنگ مىگويد: «نعم العون على طاعه الله؛ (ابن شهرآشوب، 1376 ق، 3: 131)؛ بهترين يار و ياور براى اطاعت خداوند».
در بيان كيفيت عبادت حضرت فاطمه (عليها السلام) نيز بايد گفت: تنها خداوند حالت روحى او را هنگام عبادت مىداند. مرتبه عبادت حضرت فاطمه (عليها السلام) قابل درك نيست. تمام كوشش ما در اين عرصه، اين است كه به آينه زلال روايات بنگريم تا شايد گوشهاى از عظمت بىمثال عبادات او را نظارهگر شويم. عبادت حضرت فاطمه (عليها السلام) چنان بىهمتاست كه خداوند بر ملائكه خويش مباهات مىكند. آنگاه كه حضرت فاطمه (عليها السلام) در پيشگاه پروردگار به نماز مىايستد، عبادتش براى ملائكه آسمان مانند نورى مىدرخشد و براى اهل زمين مثل ستارگان و خداوند خطاب به فرشتگانش مىفرمايد: ملائكه من! بربندهام فاطمه، سرور كنيزانم، نظر كنيد؛ بر درگاه من ايستاده، در حالي كه بند بند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است و با تمام قلبش به عبادت من روى نهاده است. شما را گواه مىگيرم كه شيعيانش را از آتش، نجات و ايمنى بخشيدم ... (مجلسی، 1363، 28: 38).
2. حضرت زهرا (عليها السلام) الگوى حيا و حجاب
دستور و سفارش خداوند به همه زنان و دختران با ايمان، حجاب كامل است:ياايّها النبىُ قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جلابيهن ذلك أدنى ان يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفوراً رحيما (احزاب: 59)؛
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو، جلبابهاى خود را بر خويش فرو افكنند. اين كار براى اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند؛ بهتر است و خداوند همواره آمرزنده و رحيم است. دستور به حجاب و عفاف، ضرورتى اجتماعى براى حفظ پاكى جامعه است و نيز مهمترين راهكار براى حفظ عفت، كرامت و شخصيت انسانى زنان در عرصههاى گوناگون است.كاملترين الگوى حيا، عفت و حجاب پاره وجود رسول خدا (ص) است، سراسر زندگى آن حضرت جلوههايى زيبا در عرصه حجاب و عفاف است كه حقيقت هر يك از اين رفتارها و گفتارها مىبايست سرمشق ما در زندگى قرار گيرد. از جمله اين رفتارها عبارتند از:
الف. پرهيز از همه نامحرمان
حضرت زهرا (عليها السلام) حجاب، اين فضيلت مورد خواست و رضايت خداوند را چنان سرلوحه رفتار خويش قرار داده بود كه از همه نامحرمان حتى از مردان نابينا نيز خود را مىپوشاند. مردى نابينا پس از اجازه گرفتن وارد منزل امام على (ع) شد. پيامبر (ص) ديد كه حضرت زهرا (عليها السلام) برخاست و فاصله گرفت و خود را پوشاند. پيامبر (ص) فرمود: «دخترم! اين مرد نابيناست». حضرت فاطمه (عليها السلام) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمىبيند، من او را مىبينم؛ وانگهى اگر چه او نمىبيند، ولى بو را استشمام مىكند» (مجلسی، 1363، 43: 91)؛ در اين هنگام رسول خدا (ص) به نشانه تصديق بيان فاطمه (عليها السلام) فرمود: «شهادت مىدهم كه تو پاره تن منى».
ب. بهترين روش براى بانوان
در روايتى نقل شده كه روزى رسول خدا (ص) از اصحاب خود سوال كرد: «اىّ شىء خير للنساء؛ چه روش و سيرهاى براى زندگانى بانوان بهتر است؟» كسى نتوانست به سؤال پيامبر (ص) پاسخ دهد، تا اينكه سلمان اين سؤال را از حضرت فاطمه (عليها السلام) پرسيد. آن حضرت فرمود: «خير للنساء لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال؛ (مجلسی، 1363، 43: 54)؛ براى زنان بهتر است كه مردان نامحرم را نبينند و مردان نامحرم نيز ايشان را نبينند».
اين روايت نمايانگر فرهنگ اخلاقى حضرت فاطمه (عليها السلام) و سيره عملى ايشان است و نشان مىدهد كه استفاده رسول خدا (ص) از كلمه خير، بيانگر اين حقيقت است كه سيره مذكور برتر است. به ديگر سخن، حضرت فاطمه (عليها السلام) در مقام بيان، امرى ايدهآل و ترجيحى است، امرى كه رعايت آن رحجان و برترى دارد و عمل به آن بهتر و مطلوبتر است.
3. حضرت زهرا (عليها السلام) الگوى وارستگى
راز ماندگار سيره اسوههاى الهى، ايمان قلبى به راهى است كه مردم را بدان فرا مىخواندند و اينان خود بهترين سرمشق در عرصه عمل به آنند. ايشان اگر مردم را به دورى از هواهاى نفسانى و پيراستگى از مظاهر دنيا فرا مىخواندند، خود بهترين الگوى وارستگى از دنيا و پاكى از آلودگىها و هوسها بودهاند. حضرت فاطمه (عليها السلام) در طول زندگى خويش دعوتكننده به سوى رهايى از دنيا و دلسپارى به خدا بود، ولى نه دعوت با زبان كه دعوت با عمل، چرا كه هدف حضرت فاطمه (عليها السلام)، همان معارف والاى قرآنى است كه همواره ما را به دورى از دنيا و دلبستن به بهشت خدا فرا مىخواند. حضرت فاطمه (عليها السلام) هميشه راضى بودند و خداوند برای بندگان آخرت را و نه دنياى پست و فانى را مىخواهد؛ «تريدون عَرَض الدنيا و الله يريد الأخره (انفال: 67)؛ شما متاع دنيا را مىپسنديد در حالى كه خداوند براى شما آخرت را مىپسندد»؛ از اين رو فاطمه (عليها السلام) سادهزيستى را انتخاب مىكند. سادهزيستى فاطمه (عليها السلام) نه از روى فقر و نادارى كه برخاسته از اوج معرفت و غناى آن حضرت بود. بهترين شاهد مدعا، بخشى از زندگى آن حضرت است كه فدك را در اختيار ايشان قرار داد. بعد از آن كه پيامبر (ص) به فرمان خداوند فدك را به دختر خود بخشيد، تمام درآمد آن در اختيار حضرت فاطمه (عليها السلام) قرار گرفت و تمام درآمد آن را در راه رضايت و خشنودى خداوند خرج شد. در روايت آمده است: روزى سلمان، حضرت فاطمه (عليها السلام) را با چادرى ساده و پر وصله از ليف خرما ديد كه به ديدار رسول خدا (ص) مىرفت. سلمان، تعجب كرد و با ناله و اندوه گفت: «غم و اندوه بر ما باد! دختران پادشاهان ايران و روم بر تختهاى طلا مىنشينند و پارچههاى زربفت و حرير به تن مىكنند و اين دختر محمد (ص) است كه چادرى ساده با دوازده وصله به سر دارد».
زمانى كه حضرت فاطمه (عليها السلام) به خدمت پدر رسيد، شگفتى سلمان را مطرح كرد و فرمود: «اى رسول خدا (ص)! سلمان از سادگى لباس من تعجب كرده است. سوگند به خدايى كه تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است كه فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها شترمان بر روى آن علف مىخورد و شبها روى آن مىخوابيم و بالشها پوستى پر شده از ليف خرما است». آنگاه رسول خدا (ص) به سلمان فرمود: «همانا دخترم در زمره سبقت گيرندگان به سوى خداست» (مجلسی، 1363، 43: 88).
لازم به يادآورى است كه آنچه در اسوهپذيرى از سيره فاطمى در وراى شكل و قالب رفتار، مهم و ضرورى است، درك پيام و روح رفتارها و الگوپذيرى از سيره ايشان است. پيام و روح سيره فاطمه (عليها السلام)، وارستگى از دنيا و ساده زيستى است؛ روحى كه در هر زمان و مكان مىتواند در كالبد زندگى انسانى دميده شود.
4. حضرت زهرا (عليها السلام) الگوى همسردارى
شوهردارى فن و هنرى است كه بيش از هنرهاى ديگر، نيازمند ظرافت، دقت، درايت و دانايى است؛ بانوان براى موفقيت در اين عرصه خطير، بيش از هر چيزى به يافتن اسوهاى جامع نياز دارند تا با اقتداى همه جانبه به سيره عملى او به بهترين شكل عمل كنند. اسوهاى يگانهتر و جامعتر از حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) در اين عرصه نيست. وقتى فاطمه پا به خانه شوهر نهاد، روحيات و موقعيات ويژه همسرش را با كمال دانايى دريافت و به زودى توانست خود را با شرايط خاص مادى و معنوى همسرش سازگار كند. در عرصه شوهردارى رفتار اين بانوى جهان در كمال صفا، مهربانى و همدردى بوده است. نگاه مهرانگيز او كافى بود تا تمام خستگىها و گرفتگىها از روح و جسم همسرش بيرون آيد. حضرت على (ع) در اين باره مىفرمايد: سوگند به خدا، من هرگز زهرا (عليها السلام) را به خشم نياوردم و او را به كارى مجبور نساختم تا اينكه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلًا او نيز مرا خشمگين نساخت و هيچ وقت نافرمانى نكرد و هرگاه من با او ديدار مىكردم، غمها و غصههايم از دلم برطرف مىشد (مجلسی، 1363، 43: 134).
رفتار حضرت فاطمه (عليها السلام) بهگونهاى بود كه هرگز كارى برخلاف رضايت اميرالمومنين (ع) انجام نمىداد، اما باز هنگام فراق، در ضمن وصاياى خود خواست قلب مبارك حضرت على (ع) را بار ديگر در مورد خود راضى نمايد از اينرو، فرمود: اى پسر عموى پيامبر! من هرگز به تو دروغ نگفتم، خيانت نكردم و به مخالفت تو برنخاستم. على (ع) چون اين سخنان را شنيد، فرمود: پناه به خدا، تو نسبت به امور و احكام داناتری. نيكوكارى، تقوا، تقرب و خشيتت از خدا بيشتر است. اين را بدان كه جدايى و مفارقت تو فوقالعاده براى من سنگين است، ولى اين كار چارهپذير نيست (شبّر، 1379، 1: 217- 218)؛ به همين دليل بوده كه اميرالمؤمنين (ع) وقتى پيكر پاك حضرت فاطمه (عليها السلام) را بر خاك سپرد، دست دعا به سوى آسمان برداشت و در حق حضرت زهرا (عليها السلام) چنين دعا كرد: خدايا! من از دختر پيامبرت راضى هستم، بار الها! فاطمه (عليها السلام) نگران و مضطرب بود، تو او را آرامش بخش، خداوندا! زهرا (عليها السلام) از دوستان و فرزندان مفارقت كرد، تو او را وصل كن؛ پروردگارا به فاطمه (عليها السلام) ظلم كردند، تو خود حاكم باش (نورى، 1408 ق، 2: 341).
در روايت آمده است: روزى اميرالمومنين، على (ع) از حضرت فاطمه (عليها السلام) طعام خواست؛ آن حضرت فرمود: «در نزد من چيزى نيست، جز آنكه دو روز پيش آن را به تو خوراندم و من آن را براى خود و حسن (ع) و حسين (ع) نگه داشته بودم». على فرمود: «چرا در طول دو روز مرا مطلع نكردهاى تا برايتان چيزى تهيه كنم؟» حضرت فاطمه (عليها السلام) فرمود: «من از خدايم شرم كردم تو را به كارى بگمارم كه قدرت و تهيه خريد آن را ندارى»(تيميمى المغربى بیتا، 2: 401؛ طوسى، 1414 ق، 616؛ ابن شهر آشوب، 1376 ق، 1: 350 ).
5. حضرت زهرا (عليها السلام) الگوى خانهدارى
كانون خانه و خانواده، مقدسترين مكان براى رشد انسانها و مكتب تربيتى براى اداره امور اجتماعى به حساب مىآيد. يكى از الگوهاى شايسته در امر خانهدارى و اداره خانواده، حضرت زهرا (عليها السلام)، الگوى كامل است. آن حضرت اگرچه در سنين جوانى به خانه حضرت على (ع) انتقال يافت و با مشكلات فراوان اقتصادى مواجه شد، ولى با مديريت صحيح، اداره خانواده را به نحو شايستهاى بر عهده گرفتند. يكى از ويژگىهاى خانواده موفق، مشخص بودن شئون وظايف هر يك از افراد خانواده است. در روايتى آمده است: حضرت على (ع) و حضرت فاطمه (عليها السلام) براى تقسيم كار حضور پيامبر خدا رسيده و درخواست نمودند كه آن حضرت تكليف هر يك را در امور خانه مشخص فرمايد. چنانچه امام باقر (ع) مىفرمايد، رسول خدا (ص) نيز چنين تقسيم كار كرد: به اميرالمومنيبن دستور داد كارهاى خارج خانه را انجام دهند و به دخترش حضرت فاطمه (عليها السلام) نيز فرمود كه كارهاى داخل خانه را اداره نمايد و آن حضرت از اين تقسيم كار خوشحال شد (الحميرى قمى، 1413 ق، 52؛ مجلسی، 1363، 43: 81).
امام صادق (ع) نيز در اين زمينه مىفرمايد: «جدم اميرالمؤمنين در انجام كارهاى خانه هيزم جمع مىكرد، آب مىكشيد، مىآورد، خانه را جارو مىفرمود و مادرم زهرا (عليها السلام) نيز جوها را آرد مىكرد و سپس خمير مىنمود و آنگاه نان مىپخت» (ابن شهر آشوب، 1376 ق، 1: 372).
اين دو حديث نشان مىدهد كه حضرت على (ع) و حضرت فاطمه (عليها السلام) با انضباط خاص، وظايف خانه را انجام مىدادند و كار آنان مشخص بود. يكى از ويژگىهاى زن شايسته كمخرج بودن اوست، چنانچه رسول خدا (ص) فرموده است: «از بركات اخلاقى و فكرى زن خوب اين است كه هزينه و مخارجش كم باشد (کلینی، 5، 567) و در اداره خانه صرفهجويى نموده و ياور و همكار شوهرش باشد» (طوسى، 1414 ق، 614؛ مجلسی، 1363، 73: 60).
تمام اين ويژگىها در وجود حضرت زهرا (عليها السلام) جمع بود و آن حضرت با مديريت، بر مشكلات فائق مىآمد. حضرت على (ع) درباره ويژگى آن حضرت مىفرمايد: «من در حالى با حضرت زهرا (عليها السلام) ازدواج كردم، كه زيراندازى در خانه نداشتم، در حالي كه در همان موقع، بخشش من به نيازمندان به قدرى زياد بود كه اگر به بنىهاشم تقسيم مىشد، همه آنان را بىنياز مىكرد» (سید بن طاووس، 1370، 124؛ مجلسی، 1363،41: 43)؛ در روايتى ديگر از امام صادق (ع) كه از جابر نقل شده، آمده است: روزى رسول خدا (ص) به خانه دخترش فاطمه (عليها السلام) وارد شد، زهرا (عليها السلام) را در حالتى ديد كه در نتيجه چشمان مباركش پر از اشك شد؛ زيرا لباس آن حضرت بسيار نامناسب بود. حضرت زهرا (عليها السلام) با آن شكل مشغول آرد كردن جو، تهيه نان و شيردادن به فرزندش بود. پيامبر (ص) فرمود: «اى دختر عزيزم! اينگونه تلخىها را در دنيا براى رسيدن به پاداش و شيرينىهاى اخروى پذيرا باش و صبر و بردبارى را از دست نده». آن بانوى گرامى فرمودند: «اى رسول خدا! سپاس خدايى را كه نعمتهايش را ارزانى داشته و شكر و سپاس از عطاياى بىپايان الهى»؛ در اين حال اين آيه نازل شد: «اى پيامبر! ما آن قدر پاداش خواهيم داد كه راضى شوى» (مجلسی، 1363، 43: 85 و 86.).
6. فاطمه (عليها السلام) و پرورش فرزندان
از عوامل مؤثر در تكوين شخصيت انسان، تربيت است. فرزندان حضرت زهرا (عليها السلام) و حضرت على (ع) گرچه فرزندان معصوم بودند، ولى هر انسانى به هر اندازه در مراتب والاى كمالات انسانى قرار گيرد، باز هم اخلاق و رفتار مربى در وى مؤثر خواهد بود. حضرت زهرا (عليها السلام) با بهكار بستن ويژگىهاى تربيتى، فرزندانى تريبت كرد كه هر يك منشأ آثار خير و پيشرفت دين و احكام الهى شدند.
از بهترين شيوههاى تربيت، شيوه عملى الگوهاست. دختر پيامبر خدا (ص) از عبوديت و بندگى الهى، آن هم در برابر ديدگان معصوم فرزندانش، توانست آنان را به كمال مطلوب برساند ... امام حسن مجتبى (ع) در اين زمينه مىفرمايد: «مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت مشغول نماز ديدم؛ او پيوسته به ركوع و سجود بود كه شب به پايان رسيد». (صدوق، 1385 ق، 1: 182؛ طبرى، 1413 ق، 152).
آن حضرت در پرورش فرزندان خود بهگونهاى رفتار مىكرد كه همه را از عدالت پرورى خويش خشنود مىساخت و با عواطف مادرى، آنان را به اين صفت انسانى و اسلامى تشويق مىكرد. روزى امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در حضور پيامبرخدا (ص) كشتى گرفته بودند. در اين ميان فاطمه شنيد كه پدر بزرگوارش، امام حسن (ع) را به پيروزى بر امام حسين (ع) ترغيب مىكند. حضرت زهرا (عليها السلام) عرض كرد: «پدرجان! فرزند بزرگ را عليه فرزند كوچك تحريك مىكنى»؟ رسول اسلام (ص) فرمود: «تو اطلاع ندارى كه برادرم جبرئيل، حسينم را بر حسنم تحريك مىنمايد»(صدوق،1417 ق، 530؛ بحرانى، 1414 ق، 3: 276).
حضرت فاطمه (عليها السلام)، نسبت به فرزندان خود بسيار مهربان بود. چنانكه از حضرت على (ع) نقل شده است كه فرمود: «روزى وارد اتاق فاطمه (عليها السلام) شدم، ناگاه مشاهده كردم كه وى بر پشت دراز كشيده و حسين (ع) نيز بر سينه او خواب است» (راوندى، 1409 ق، 2: 531؛ مجلسی، 1363، 43: 28). آن حضرت چنان به فرزندان خود علاقه داشت كه حتى به حضرت على (ع) سفارش فرزندان را مىنمود. در متن وصيتنامهاى كه از آن حضرت نقل شده است، حضرت فاطمه (عليها السلام) به حضرت على (ع) وصيت كرد كه بعد از من با دختر خواهرم امامه ازدواج كن، زيرا او با فرزندانم مهربان است (مجلسی، 1363، 43: 192).
جمعبندی
با توجه به آنچه گذشت، سيره فكرى و عملى حضرت زهرا (عليها السلام) در مدت كوتاه، اما پربركت زندگى بهطور كامل برگرفته از متن مكتب وحى بوده است. آن حضرت مدتى با پدر بزرگوارش و چند سالى نيز با اميرالمومنين على (ع) زندگى كرده بود، آيينه تمام نماى ارزشها، فضيلتها، حماسهها و انديشهها بود؛ ازاينرو نه فقط الگو و اسوه زنان، بلكه اسوه همه مردان و زنان جهان در همه زمانها به شمار مىآيد و تمام مردان و زنان مسلمان و غيرمسلمان مىتوانند ابعاد ارزشى، اخلاقى و حماسى آن حضرت را با توجه به شرايط و مقتضيات روز، در زندگى خود پياده كنند و در مسير فضيلت، علم و كمال پيش روند.
منابع
* قرآن كريم
- ابن بابويه القمي، علی، ١٤٠٤ ق، الإمامة والتبصرة، چاپ اول، قم: مدرسة الإمام المهدي (ع)
- ابن شهرآشوب، محمدبنعلى، 1376 ق، مناقب آلابىطالب، النجف: المكتبة الحيدريه.
- امينى، عبدالحسين، 1372 ق، الغدير، بيروت: دارالكتاب العربى.
- امينى، عبدالحسين، 1375، فاطمةالزهرا، تهران: اميركبير.
- بحرانى، هاشم، 1414 ق، مدينة المعاجز، قم: مؤسسه المعارف الاسلامية.
- تيميمى المغربى، ابى حنيفه النعمان بن محمد (نعمان مغربى)، بیتا، شرح الاخبار، قم: جامعةالمدرسين.
- حاكم حسكانى، عبيداللهبناحمد، 1408 ق، شواهدالتنزيل، تهران: مجمع احياء الثقافه.
- حسنزاده آملى، حسن، 1371، انسان و قرآن، تهران: انتشارات دارالزهرا.
- الحلى، حسنبنسليمان، 1382، المحتضر، قم: المكتبةالحيدريه.
- حلى، علىبنيوسف،1408 ق، العددالقويه، قم: مكتبة آية الله المرعشى العامه.
- الحميرى قمى، ابىالعباس عبداللهبنجعفر،1413 ق، قرب الاسناد، قم: مؤسسه آلالبيت.
- خمينى، روحالله، 1372، ره عشق نامه عرفانى حضرت امام خمينى (رحمة الله)، تهران: سازمان چاپ و انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامى.
- خمينى، روح الله، 1385، صحيفه نور (مجموعه آثار امام خمينى)، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (رحمة الله).
- راوندى، قطبالدين، 1409 ق، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه الامام المهدى.
- سيد بن طاووس، 1370، كشف المحجة لثمرةالمهجة، نجف: المطبعة الحيدرية.
- شبّر، عبدالله، 1379، جلاء العیون، مشهد: انـتشاراتآستان قدس رضوی.
- صدوق، محمدبنعلى، 1417 ق، الأمالى، قم: مركز الطباعة و النشر فى مؤسسة البعثة.
- صدوق، محمدبنعلى، 1385 ق، عللالشرائع، نجف: المكتبة الحيدريه و مطبعتها.
- صدوق، محمدبنعلى، 1404 ق، عيون اخبارالرضا، بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات.
- الطبرانى، احمدبنعبدالله، 1356 ق، ذخائرالعقبى، قاهره: مكتبة القدسى.
- طبرى امامى، محمدبنجرير،1413 ق، دلائلالامامه، قم: مركز الطباعة و النشر فى موسسة البعثة.
- الطوسى، محمدبنالحسن، 1414 ق، الامالى، قم: دارالثقافه للطباعه والنشر والتوزيع.
- الطوسى، محمدبنالحسن، ۱۴۱۱ ق، الغيبه، قم: مؤسسه المعارف الاسلاميه.
- قرطبى، محمدبناحمد، 1405 ق، تفسير القرطبى، بيروت: داراحياء التراث العربى.
- كلينى، محمدبن يعقوب،1363 ، الكافى، تهران: دارالكتب الاسلاميه.
- كوفى، فراتابنابراهيم،1410 ق، تفسيرفراتالكوفى، تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعه لوزارة الثقافه والارشاد الاسلامى.
- المجلسى، محمدباقربن محمدتقى، 1364، بحارالانوار الجامعه لعلوم الائمه الاطهار، تهران: دارالكتب الاسلامية.
- مرعشى، شهابالدين، 1409 ق، شرح احقاق الحق، قم؛ مكتبه آيت الله العظمى المرعشى النجفى.
- النعمانى، محمدبنابراهيم، 1422 ق، الغيبه، قم: انوارالهدى.
- نورى، ميرزا حسين، 1408 ق، مستدرك الوسايل، بيروت: مؤسسه آلالبيت (عليهم السلام).
- نيسابورى، محمدبنالفتال، 1396 ق، روضة الواعظين، قم: منشورات الشريفالرضى.