زهرا منگالی[1]
چکیده
پژوهش حاضر کوششی در جهت استخراج و بررسی تطبیقی و تحلیلی سبک زندگی در غرب و اسلام است. به بیانی دقیقتر هدف کلی این پژوهش، بررسی تطبیقی سبک زندگی غربی و اسلامی است. روش پژوهش، با توجه به ماهیت و هدف پژوهش، از نوع توصیفی تحلیلی است، بهطوری که علاوه بر تصویرسازی آنچه هست به تشریح و تبیین موضوع نیز میپردازد.یافتههایپژوهش حاکی از آن است که انسان با توجه به باورها، تفکرات، عملکردها و رفتارهایی که دارد، مسیر زندگیاش را در جهت سعادت یا شقاوت قرار میدهد، از اینجاست که مفهوم سبک زندگی تجلی میابد و این مفهوم منعکسکنندهگرایشها و ارزشهای یک فرد یا گروه است. بنابراین با توجه به اینکه مختصات فکری و ارزشهای درونیشده افراد باهم متفاوتاند، سبکهای مختلفی نیز برای زندگی وجود داردکه در شکل تفصیلی، تمام دیدگاهها حول موضوع سبک زندگی را میتوان ذیل این دو دیدگاه جهانبینی مادی و جهانبینی الهی جمعآوری کرد. دو دیدگاهی که در تضاد و تقابل با یکدیگر هستند؛بهطوری که اثبات و پذیرش یکی ناخودآگاه مساوی و ملازم با نفی دیگری خواهد بود. خروجیهای این دو جهانبینی به ترتیب سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی است؛ در این زمینه، تضاد جدی بین سبک زندگی غرب و اسلام وجود دارد، بهطوری که غرب در سبک زندگی، مقوله لذت را مبنا قرار میدهد و اسلام تقرب به خداوند را اساس قرار میدهد.
واژههای کلیدی: سبک زندگی، سبک زندگی غربی، سبک زندگی اسلامی، آسیبشناسی، الگوگیری.
مقدمه
سبک زندگی از جمله مفاهیم علوم اجتماعی است که به تازگی بسیار مورد توجه قرار گرفته است.این مفهوم منعکسکنندهگرایشها و ارزشهای فردی یا اجتماعی است. در حقیقت «سبک زندگی هر فرد و جامعهای اثرپذیر از نوع باورها (جهانبینی) و ارزشهای (ایدئولوژی) حاکم بر آن فرد و جامعه است؛ جهانبینی مادی و ارزشهای لذتگرایانه و سودمحورانه، به طبع سبک زندگی خاص را پدید میآورند؛ همانطور که جهانبینی الهی و ارزشهای کمالگرایانه و سعادتمحورانه، سبک خاصی از زندگی را شکل میدهند؛ به تعبیری دیگر، سبک زندگی هر شخصی اثرپذیر از اهداف یا هدف غایی اوست» (شریفی، 1391: 33).
در این راستا، همه مکاتب الهی و بشری ادعای عرضه سبک زندگی برتر را دارند و بشر امروزی بهموازات رشد تکنولوژی، در اینآشفتهبازار مکاتب در سرگردانی و حیرانی به سر میبرد. این در حالی است که اسلام بهعنوان کاملترین دین آسمانی با توجه به آیات گرانبهای قرآنکریم و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام سبک زندگی نوینی را عرضه میکند تا انسان در پرتوی این سبک زندگی به رشد و تعالی ابدی دست یابد. اهمیت این موضوع در اسلام بهاندازهای است که حتی برای کوچکترین رفتارها نیز کار دارد، اما «شوربختانه جامعۀ ایرانی علیرغم ایستادگیهای آگاهانه روحانیت و برخی مردم دینمدار، با بسیاری از سنن دینی خویش وداع کرده و عرصه را برای غربزدگی فراهم میکنند، از این رو بایست متذکر شد که تن دادن به الگوی زندگی غربی، در واقع دوری از شریعت اسلامی است. این اتفاق به سهولت و تا حدی بدون حساسیت در جامعۀ ما در حال صورت گرفتن است» (همان، 34). از آنجایی که در این مسیر دشمن از هر ترفندی برای تحمیل سبک زندگی خود و جهانشمولی کردن آن بهره میگیرد، بایست هوشیار بود و در ترویج سبک زندگی اسلامی تلاش مضاعف کرد؛ بنابراین شناخت ژرف و عمیق انواع سبکهایزندگی و انتخاب و ترویج بهترین آنها (سبک زندگی اسلامی) که مطابق با فطرت و طبیعت انسانی باشد از ضرورتهای پیش روی هر جامعه انسانی است.
از این رو، محقق به دنبال آن است تا طی پژوهشی به بررسی تطبیقی سبک زندگی غربی و اسلامی بپردازد و نشان دهد که سبک زندگی غربی و اسلامی دارای چه ویژگیها و ابعادی هستند و در نهایت با نگاه اجمالی به آسیبشناسی سبک زندگی اسلامی بپردازد.
انواع سبک زندگی
سبک زندگی برآیند ارزشهای درونی شده فرد است؛ مجموعهای از ارزشها در فرد درونی میشود و فرد را ناگزیر میکند که به آن شیوه زندگی کند. بنابراین با توجه به اینکه مختصات فکری و ارزشهای درونی شده افراد باهم متفاوتاند، سبکهای مختلفی نیز برای زندگی وجود دارد. به دیگر تعبیر، افراد از مبانی اعتقادی، فرهنگی یکسانی پیروی نمیکنند و به دلیل تنوع در دنیای مدرن، خرده فرهنگهای بسیاری درون هر نظام فرهنگی دیده میشود. این خرده فرهنگها و الگوهای رفتاری درگذشته، بسته به گروههای نژادی، دینی، قومی و طبقاتی متفاوت بود، اما امروزه دامنه این تکثر وتنوع بسیار گستردهتر است و جامعه انسانی به گروههایی مبدل شده که هریک، از لحاظ باورها، ارزشها، نگرشها، آرمانها و نیازها متفاوت و متمایز هستند، این تمایزها در سبک زندگی بروز و تجلی مییابد و اینگونه است که با انواع سبک زندگی روبرو هستیم.
با توجه به بازار رقابت سخت بین هویتها، فرهنگها و تمدنهای معاصر، جدال اصلی بین آنها را میتوان بر سر القا یا تثبیت سبک زندگی خاص هریک از آنها در جوامع خودی و پیرامونیشان دانست. چنانکه مناقشه اصلی در دوران جنگ سرد نیز تا اندازه زیادی ناظر به تلاش ایالات متحده برای نفوذ سبک زندگی آمریکایی به جامعه شوروی (سابق) بود. اکنون نیز سبک زندگی غرب همچنان همان ادعا را نسبت به سایر فرهنگها دارد و این مناقشه را در جغرافیای غرب و خارج از آن نیز در پیش گرفته است. در کنار این جریان قوی که مبتنی بر فرهنگ غربی و جهانبینی مادی است، در دیگر جوامع نیز سبکهای زندگی خاص رایج است. در جامعه ایرانی نیز چندین الگو یا سبک زندگی شناسایی شده است که مهمترین آنها سبک زندگیاسلامی (دینی) و مبتنی بر جهانبینی الهیاست. شاید در شکل تفصیلی بتوان تمام دیدگاهها حول موضوع سبک زندگی را ذیل این دو دیدگاه (جهانبینی مادی و جهانبینی الهی) جمعآوری کرد. دو دیدگاهی که در تضاد و تقابل با یکدیگر هستند؛ بهطوری که اثبات و پذیرش یکی، ناخودآگاه مساوی و ملازم با نفی دیگری خواهد بود. اندیشهها و نظرگاههای دیگر در این زمینه برحسب میزان برخورداری از شاخصههای هرکدام از این دو دیدگاه با درجهای از شدت و ضعف، به این دو دیدگاه دور و نزدیک میشوند، اما آنچه نقطه صفر و بیست در این حوزه است، همینجهانبینی مادی و جهانبینی الهی است که خروجیهای آنها به ترتیب سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامیاست؛ بنابراین در ادامه موضوع سبک زندگی از نگاه غرب و سپس از نگاه اسلام مورد بررسی قرارمی گیرد. به نظر میرسد اگر در آغاز، این مفهوم با باورهای غربی که بسیار بر روی آن ادعا دارند، بررسی و نمونههای بارز آن مطرح شود، برای همگان روشن گردد که تفاوت میان سبک زندگی غربی و اسلامی تا چه اندازه است.
سبک زندگی غربی
بحث سبک زندگی در موقعیتی در جهان غرب شکل گرفت که آن جامعه به لحاظ اجتماعی و ساختاری به ثبات رسیده بود؛ بدین معنی که تا حدود زیادی سرانجام حوزه اندیشه، عمل سیاسی و رفتارهای اقتصادیمعلوم بود و باور به ثبات و ثباتخواهی مشخص و روشن مینمود (آزاد ارمکی، 1391: 20). در حقیقت سبک زندگی در پایان راه تمدنسازی غربی مطرح شد و نتیجه تمدن غربی و مدرنیته متأخر بود. بر این مبنا، شکلگیری جامعه مدرن، نظام طبقاتی، الگوی مصرف و نظایر آن در غرب نقطه پیدایش موضوع و مفهوم سبک زندگی غربی است. به دیگر بیانی «آنچه در غرب سبک زندگی معنا میشود، آخرین مرحله تطور اجتماعی آن بعد از عبور از مراحل متعددی در تکامل اندیشههای اجتماعی، شکلیابی ساختارها و نظامهای اجتماعی، سازگارشدن رویهها و جریانات فرهنگی مختلف و گاه معارض درونی غرب و در نهایت استقرار وضعیت نهایی مدرنیته است که به شکل نظام اجتماعی لیبرال سرمایهداری آمریکایی در انتهای قرن بیستمجلوهگر میشود. درون این شرایط خاص است که سبک زندگی بهعنوان مفهومی خاص برای توضیح وضعیت فرهنگی جدید انسان غربی تعریف و به کار گرفته میشود» (خانی، 1393: 30-29).
همانگونه که اشاره شد، سبک زندگی هر فرد و جامعهای اثرپذیر از نوع باورها (جهانبینی) و ارزشهای حاکم بر آن فرد و جامعه است و مسلماً سبک زندگی غربی نیز از این مقوله جدا نیست. «جهانبینی مادی و غیر الهی چنان بر غرب مسلط است و بر آن سیطره افکنده که رفتارهای افراد، تحت نظارت این جهانبینی شکل گرفتهاند. جهانبینی که بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی،شکلگرفته است. در این جهانبینی تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است که هیچ آفرینندهای دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده وجود ندارد و هرچه هست در همین عالم ماده است و چیزی به نام ماورای طبیعت و خداوند و عالم دیگر (قیامت و رستاخیز) معنا ندارد. وجود انسان در وجود مادی او خلاصه میشود که با مرگ از بین میرود و یا تبدیل به اجزای مادی دیگر میشود» (مصباح یزدی، 1 و 2: 31-30).
در حقیقت انسان، زندگیاش در این دنیا شروع میشود و در این دنیا خاتمه مییابد. به سخنی دیگر، همانطور که آغاز حیات انسان در این دنیاست، پایان آنهم در این دنیاست و مرگ چیزی جز تحول و دگرگونی در طبیعت، خاک شدن، سنگ شدن و کوزه شدن نیست و آنچه توصیه میشود، توجه به زندگی دنیا و بهرهمندی هرچه بیشتر از لذات آن است. توماس هابز بهعنوان نمایندهای از این جهانبینی میگوید: چیزهایی واقعی هستند که وجود خارجی داشته باشند. اینکه میگوییم سخاوت خوب است، اشتباه است چون وجود خارجی ندارد. در درون این جهانبینی به انسان بهای زیادی داده شده است. بهطوری که انسانمحور و مدار آفرینش قرار دارد و با اصالت دادن اوست که اصالت خدا یا هر امر غیر بشری نفی میشود. در واقع هسته مرکزی همه نظامهای فلسفی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی انسان است. در تفکر اومانیستی (انسانمحوری) انسان بهجای خدا مینشیند و منزلت ویژهای برای او داده میشود و اصالت به رشد و شکوفایی او تعلق میگیرد (رجبی، 1381: 28).
بایست گفت نگاه غرب به انسان، نگاهی انسان محورانه و بشرسالارانه است و بیگمان این نگاه با خود اجزایی را به همراه دارد که سبکساز زندگی غربی هستند. در این نگاه، هدف از زندگی انسان کسب لذات مادی است و این انسان بایستی بتواند از زندگی مادی و دنیوی خود بیشترین لذت را ببرد. سود و منفعت نقش مهمی در زندگی وی دارد که برحسب آن نمیشود، انسان گرسنه باشد و غذایش را به دیگری ببخشد. حب دنیا داشته باشد و خود را به مردن دهد؛ کارهایی از قبیل انفاق و ایثار و ... حماقت است، کارهایی که به سود دیگران است، معنی ندارد، مگر اینکهبیش از سودی که به دیگری میرسد، به خود شخص برسد. مطلوب نهایی این انسان زندگی اقتصادی و در سایه آن کسب رفاه و سود بیشتر است؛ بنابراین اقتصاد دانش پایه میشود و تنظیمات عرصههای دیگرازجمله خانواده، نظام تعلیم و تربیت، سیاست و ... باید بر مبنای اهداف اقتصادی انجام شود. به طبع مفهوم و معنای تشکیل خانواده حول این محور شکل میگیرد. خانواده هم در دانشکده اقتصاد تحلیل اقتصادی میشود و زن و مرد مانند دو شریک کاری هستند که برای بیشتر شدن منافع مادی خود تلاش میکنند و ممکن است در جایی به این نتیجه برسند که بهصرفه نیست باهم باشند و یا صاحب فرزند شوند و حتی مباحث کنترل جمعیت نیز در همین فضا مطرح میشود و زیرمجموعه اقتصاد قرار میگیرد. در زمینه نظام تعلیم و تربیت هم تحصیل زمانی ارزشمند است که به کسب سود بیشتر منجر شود، سیاست هم بایست در خدمت منافع مادی قرار گیرد (رفیعی،1391). همین نگاه سودجویانه و منفعتطلبانه باعث شده که غرب به مصرفگرایی و تنوعطلبی شدید روی بیاورد. بهگونهای که مصرف انبوه، باعث تولید انبوه میشود و تولید انبوه راهکاری است، برای حداکثرسازی سود و تولیدکنندگان برای دستیابی به سود بیشتر از طریق اشاعه نیازهای کاذب، تبلیغات گسترده بهوسیله وسایلارتباطجمعی و حراجهایپیدرپی به ترویجمصرفگرایی دست زدند و انسان غربی بدون داشتن نیاز واقعی، سرگرم خرید شد و اینمصرفگرایی و مدگرایی به سبک زندگی آنان جهت داد.
نکته بعدی که بایست یادآور شد این است که برای انسان غربی، جامعه وجود حقیقی ندارد و در حقیقت جمع جبری افراد است؛ یعنی مجموعه افرادی که تکتک در کنار هم زندگی میکنند و هیچ ارتباط و امتزاجی بین آنها نیست. در واقع انسان غربی بهشکل اتمی است که بر اساس نیازهای خود به سمت یک اتم دیگر میرود و سپس به همان غار تنهایی خویشبازمیگردد. اساس زندگی چنین انسانی فرد انگاری است. عالم فردانگاری عالمی است که تعلقات اجتماعی و خانوادگی را نمیتواند بپذیرد، مگر اینکه به سودش باشد که به آن اشاره شد. چنین فردی به تدریج خانوادهگریزیا خانوادهستیز میشود. بنابراین در ابتدای امر فرد از خانواده گسترده و فامیلی دور شده و بهسوی خانواده هستهای میآید و سپس از خانواده هستهای نیز کم کم دور شده و به سمت تجرد تمامعیار سیر میکند و همه چیز حول منیت او میچرخد و خیرخواهی اجتماعی و خانوادگی معنا ندارد (پارسا، 1392).
آزادی از اصول مهم این نگاه به زندگی است و چنین انسانی با هرچه که مانع آزادی و مزاحم فردیت او شود، مخالف است؛ برای نمونه اگر جامعه بخواهد در قالب دولت اهداف خود را به این فرد تحمیل کند، تحملش برای فرد سخت است، زیرا معتقد است که مزاحم فردیت اوست. در این نگاه، اخلاق، دولت و دین رقیب آزادی فرد هستند (رفیعی،1391). در نتیجه، این نوع نگاه به زندگی باعث میشود که سبک زندگی غربی شکل خاصی به خود گیرد و متناسب با این آرمانها و ارزشهای تمدن غربی، عمق بیشتری از روابط انسانی را مدیریتپذیر کند. نحوه پوشش، نوع تغذیه، اوقات فراغت و تفریح، معماری شهرها و منازل، ارتباط با دیگران، آرایش ظاهری، همگی تحت اثر پذیر از این جهانبینی رنگ و بویی مادی و منفعتطلبانه و لذتجویانه به خود میگیرد، بهطوری که بهوضوح میتوان ردپای آن را در سبک زندگی غربیمشاهده کرد. از فست فودها گرفته تا لباسهای کوتاه و تنگ، از پدیده مانکنیسم و مدلینگ و پرورش و زیباییاندام گرفته تا اسباببازیهای بتمن، باربی و... کودکان و بازیهای رایانهای غیراخلاقی، از آشپزخانههای اپندار و بالکنهای بازگرفته تا خانههای مجردی و هزاران موارد دیگری که متن زندگی انسان غربی را شکل میدهند.
مقام معظم رهبری در زمینه سبک زندگی غربی میفرمایند: فرهنگ غربی، فرهنگ مهاجم است هر جا وارد شود، هویت زدایی میکند، هویت ملتها را از بین میبرد. فرهنگ غربی ذهنها را، فکرها را مادی میکند و مادی پرورش میدهد. هدف زندگی، پول و ثروت میشود. آرمانهای بلند، آرمانهای معنوی و تعالی روحی از ذهنها زدوده میشود، ویژگی فرهنگ غربی این است. از دیگر ویژگیهای فرهنگ غربیعادیسازی گناه است، گناهان جنسی را عادت میکنند. امروزه این وضعیت در خود غرب به فضاحت کشیده شده، اول انگلیس، پس از آن هم در برخی از کشورهای دیگر و آمریکا، این گناه بزرگ همجنسبازی ارزش شده است! به فلان سیاستمدار اعتراض میکنند که چرا او با همجنسبازی مخالف است یا با همجنسبازها مخالف است! این فرهنگ غربی است. همچنین است فروپاشی خانواده، گسترش مشروبات الکلی، گسترش موادمخدر و... .
باوجود توصیفی که از سبک زندگی غربی شد و پیش از پرداختن به سبک زندگی اسلامی، پیداست که در این زمینه تضاد جدی بین سبک زندگی غربی و اسلامی وجود دارد. تعریفی که فرهنگ اسلامی از زندگی و خوب و بد بودن آن بر اساس مبانی اعتقاد به توحید، نبوت، امامت، معاد وآخرتگرایی دارد، درست در نقطه مقابل فرهنگ و سبک زندگی غربی است که بر مبنای اومانیسم و لذتگرایی و جهانبینی مادی استوار است، بیگمان این اختلاف دیدگاه در بررسی وضعیت سبک زندگی و برنامهریزی برای آن اثر تام و تمام میگذارد و چهبسا بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی سبک زندگی برخی رفتارها و مصادیق مورد توجه باشد یا حتی در اولویت باشد که در دیدگاه غرب توجه به آن بیمورد باشد و آن را داخل در سبک زندگی ندانند که بهتبع این وضعیت، برنامهریزی درباره اصلاح وضعیت سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود. در جهت درک بهتر سبک زندگی اسلامی، در ادامه این سبک مورد بررسی تفصیلی قرار میگیرد.
سبک زندگی اسلامی
برای یافتن بهترین نوع سبک زندگی، الگویی لازم است که همه مؤلفههای شناختی و رفتاری انسان را به بهترین شکل در نظر بگیرد و از جهت دیگر با یافتههای مسلم علمی مخالف نباشد و دنیا و آخرت را در کنار هم ببیند و از هیچ یک از ابعاد مادی و معنوی انسان غافل نشود. میتوان ادعا کرد که سبک زندگی اسلامی اینگونه است (کاویانی،1391).
اسلام دینی است که همه ابعاد زندگی را پوشش میدهد. دینی است که برای تمام مقاطع زندگی و در تمام شرایط برنامه دارد. بهگونهای که در گام نخست با ارائه جهانبینی و ایدئولوژی ویژهای، زیربنای شکلدهی به زیست دین دارانه را میسازد و در مرحله بعد با ارائه آداب، دستور کارهای ویژهای برای همه ابعاد زندگی انسان دارد. در حقیقت به دنبال شکلدهی به نوع خاصی از زیست انسانی است. «دستورالعملهای اخلاقی، حقوقی و فقهی دین، در واقع بهمنظور عرضه الگویی از زیست دینی و خداپسندانه است. شیوهنامه که در حوزه پوشش، خوراک، آرایش، خانواده، همسایگان، همکیشان و غیر همکیشان و تعاملات و ارتباطات بین الادیانی و بین المذاهبی در دین مطرحشده است، همگی برای ساختن سبک زندگی دینی است» (شریفی،1392: 33). از آنجا که اسلام در تمام حوزههای زندگی انسان، دستوراتی را عرضه کرده است، اگر انسان در زندگی خویش همواره این دستورات را مدنظر داشته باشد و تمام ابعاد زندگیاش را بر اساسآنهاپیریزی کند، در واقع مطابق با سبک زندگی اسلامی عمل کرده است.
در تعریف سبک زندگی اسلامی بایست گفت، این سبک، کنش و رفتار مطابق با آموزههای الهی و اسلامی است. بهگونهای که منش اسلامی در وجود فرد بهعنوان نظام معنایی پایدار گردد و در همه وجوه رفتار و کردار مسلمانان نمود یابد. سبک زندگی اسلامی از آن جهت که سبک است به رفتار و اعمال میپردازد و با شناختها و معارف و عواطف رابطه مستقیم ندارد، ولیکن از آن جهت که اسلامی است نمیتواند بیارتباط با عواطف و شناختها باشد. در این سبک عمق اعتقادات، عواطف و نگرش فرد سنجیده میشود و تنها رفتارهای فرد مورد ارزیابی قرار نمیگیرد. به دیگر تعبیر دیگر در سبک زندگی از سایر دیدگاهها تنها به رفتار توجه میشود و فکر و نیت انجام رفتار بررسی نمیشود، اما سبک زندگی اسلامی نمیتواند به نیتها بیتفاوت باشد، در حالیکه پافشاری آن روی رفتار است بر نیت افراد، عواطف و معارفی که پشتوانه رفتار قرار میگیرند، نیز توجه میکند. در واقع در سبک زندگی اسلامی رفتارها را میتوان به مهرههای متعددی تشبیه کرد که سبک زندگی اسلامی نه تنها به خود آن مهرهها، بلکه به آنچه سبب ارتباط آنها باهم میشود و همانند نخ تسبیح در تمام آنها وجود دارد، نیز توجه میکند؛ حتی رفتاری مثل نماز اگر اعتقاد به خدا و معاد را پشتوانه خود نداشته باشد، رفتاری اسلامی محسوب نمیشود، چنانکه بسیاری از رفتارهای مرتاضان و صوفیان، اسلامینیست (کاویانی، 1391: 7). مهمترین نوآوری در تعریف سبک زندگی اسلامی این است که به آموزههای اسلامی و کلیت اسلام نگاه شده است. درحقیقت میتوان گفت «سبک زندگی اسلامی آن سنجش رفتارهایی است که افزون بر آنکه نباید با فقه و شریعت مخالف باشد، بایست از منظومه فکری، خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی اسلام برآید» (موسوی گیلانی، 1392: 131).
الف. سطوح سبک زندگی اسلامی
سبک زندگی اسلامی مفهومی است که در سه سطح قابل بررسی است، این سطوح عبارتاند از: بینش، کنش و گرایش. «سطح اول: بینش، منظور همان شناخت، معرفت، باورها و اعتقادات و مبانی فکری شخص است که سبب ظهور، رفتار و کنش در فرد میگردد؛ سطح دوم: کنش، کنش نیز شامل اعمال، رفتار و کردار و گفتار است، به تعبیری دیگر هر چیزی که در حیطه عمل قرارگیرد، کنش نام دارد و حاصل از بینش فرد است؛ سطح سوم: گرایش، انسان با انجام برخی کارها و ترک برخی از اعمال بهمرور زمان به آنها گرایش پیدا میکند و از آنجایی که کنشهای او حاصل از بینش اوست به آنها تمایل و گرایش پیدا کرده به نحوی که تغییر در آن کنشها برایش سخت و یا ناممکن است و نارضایتی وی را در پی دارد. از میان این سه سطح، مهمترین و اساسیترین مرحله، مرحله اول یعنی بینش است. به گونهای که اگر بتوانیم بینش و اعتقادی را در فردی ایجاد کنیم، بهطور ناخودآگاه آن کنش و رفتاری از خود بروز میدهد که حاصل از بینش اوست. از همین روست که آیات فراوانی در قرآنکریم سعی در تغییر بینشها و اعتقادات نادرست به بینشهای صحیح را دارد» (غضنفری و همکاران، بیتا: 4).
ب. مبانی سبک زندگی اسلامی
توحید اصلیترین مبنای سبک زندگی اسلامی است که همه مبانی دیگر از جمله نبوت، امامت و معاد در زیر سایه آن معنا میگیرند. هنگامی که بینش توحیدی بر زندگی فردی سایه افکند، همه وجوه زندگی خود را از نماز و عبادت تا کسبوکار، تحصیل، تفریح، معاشرت، بهداشت، خوراک، معماری، هنر سخن گفتن، تولید، مصرف، آراستگی ظاهری و امثال آن در این مسیر قرار میدهد و به همه جزئیات زندگی خود صبغه الهی میبخشد. از اینروست که مقام معظم رهبری میفرماید: توحید تنها نظریهای فلسفی و فکری نیست، بلکه روش زندگی برای انسانهاست. خدا را در زندگی خود حاکم کردن و دست قدرتهای گوناگون را کوتاه کردن. لاالهالاالله که پیام اصلی پیغمبر ما و همه پیغمبران است به معنای این است که در زندگی و مسیر انسان و در انتخاب روشهای زندگی، قدرتهای طاغوتی و شیطانها نباید دخالت کنند. اگر توحید در زندگی جامعه بشری تحقق پیدا کند، دنیای بشر هم آباد خواهد شد، دنیایی در خدمت تکامل و تعالی حقیقی انسان.
دیگر مبنای سبک زندگی اسلامی، اعتقاد به نبوت است. بایست گفت انسان بدون هادی، تربیت صحیح و سالم پیدا نمیکند و به گمراهی میرود. «فلسفهی بعثت انبیای الهی، تزکیه و تعلیم حکمت و تربیت بوده است، امامت هم در تداوم همین راه است. به همین دلیل، حیات انسان هیچگاه خالی از پیامبران و اوصیای آنان نبوده است» (رستمی نسب،1388: 163). نبوت با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به پایان رسید و کاملترینبرنامههای هدایت بخش در ابعاد مختلف زندگی در آیین اسلام جلوهگر شد. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اعظم و خاتم پیامبران و دین او خاتم ادیان الهی شد؛ بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مظهر معلم الهی در عالم انسانی است و الگوی الهی دیگر معلمان است و پیروی از این الگو و پذیرش نبوتش مایه هدایت فرد و جامعه میگردد. اعتقاد به نبوت، آدمی را از بنبستها و سردرگمیهای زندگی بیرون میآورد و راه را از بیراهه نشان میدهد.
مبنای بعدی که در این زمینه به آن میتوان اشاره کرد، اعتقاد به امامت است. «امامت پرچمداری دین است، امامت همریشه است و هم شاخه. امامت درخت اسلام را جان میدهد، رشد میبخشد و تغذیه میکند. امامت بسیار مهم است، بهگونهایکه از نماز، روزه، جهاد، حج و از تمام شاخهها و فروعی که برای اسلام تصور میشود، یکسر و گردن بالاتر است (... بالامام تمامُ الصلوة و الزکوة و الصیامِ و الحجِ و الجهاد). در سایهی امامت است که نماز و زکات تمام میشود. بنابراین در برخی از روایات داریم که به هیج وجه بدون امامت، نماز قبول نیست. جامعهای که نماز میخواند، اما امام ندارد، پیوند با امامت ندارد و در خط امام حرکت نمیکند، نماز، روزه، زکات، حج و جهادش کامل و درست نیست» (باهنر،1387: 61-60). در حقیقت تمامی بدبختیهای بشر در مباحث فردی، خانوادگی، اجتماعی، حکومتی، بینالمللی و جهانی، ناشی از نبود حکومت الهی و نبود هدایت بشر توسط این برگزیدگان خداوند خالق و مدبر دانسته شده است، زیرا شأنیت و آفرینش انسان، بهگونهای است که خرد فردی و جمعی بدون الهام از منابع وحیانی شایستگی این هدایت را ندارند (رستمی نسب، 1388: 37).
مبنای اعتقاد به معاد، از دیگر مبانی سبک زندگی اسلامی است. بایست گفت «ایمان به معاد و زندگی پس از مرگ، از مسائلی است که در میان همهی ادیان آسمانی وجود داشته است و از مبانی اساسی آنها به شمار میآید. پیامبران الهی، همگی پس از خداشناسی و توحید، وجود جهان پس از مرگ را آموزش دادهاند و بشر را به ایمان و توجه به زندگی پس از مرگ فراخواندهاند. دین اسلام که کاملترین ادیان آسمانی است، مبنای معاد را از مبانی جهانبینی خود شمرده است و ایمان به آن را شرط مسلمان بودن و از ارکان دین اسلام دانسته است، به عبارتی اگر کسی به زندگی پس از مرگ ایمان نداشته باشد و مبنا معاد را منکر شود، از زمرهی مسلمانان خارج و از حوزه دین اسلام، بیرون است» (معاونت تربیتی سازمان بسیج مستضعفین، 1389: 19).
ج. هدف سبک زندگی اسلامی
از دیدگاه اسلام هدف نهایی و غایی زندگی، قرب الهی، وصول به خدا است. حضرت علی علیه السلام در دعای کمیل از خداوند متعال چنین میخواهد: «مرا از بندگانی قرار ده که بهره آن نزد تو افزونتر و جایگاهشان به تو نزدیکتر و تقربشان به تو بیشتر است و نیز امام زینالعابدین علیه السلام در مناجات مفتقرین (نیازمندان) خطاب به خدای متعال چنین میگوید: خدایا جز وصول به تو سوز دلم را خنک نمیکند و جز دیدار تو آتش دلم را فرونمینشاند و جز دیدار تو اشتیاقم را سیراب نمیکند و جز با قرب تو قرار نمیگیرم ... و اندوه مرا جز قرب تو برطرف نمیکند» (مجلسی،91: 150). چنانکه پیداست هیچ هدفی متعالیتر از قرب الهی در زندگی وجود ندارد، چرا که تقرب به خداوند، وصول به همه کمالات، زیباییها، لذتها و سعادت ابدی است. هنگامی که سبک زندگیبر پایه خداوند ترسیم شود، زندگی طعم حیات طیبه را پیدا میکند و پایدار و فناناپذیرمیگردد. بنابراین انسان مسلمان به دنبال آن است که سبکی از زندگی را که بیشترین هماهنگی برای دستیابی به قرب الهی داشته باشد در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کند و آن سبکی نیست، مگر سبک زندگی اسلامی که نمود واقعی وصول به قرب الهی است. گویی سبک زندگی اسلامی از خدا به خداست به این معنی که از مبانی توحیدی و الهی سرچشمه گرفته و به توحید و قرب الی الله ختم میشود.
روشن است که «قرب الهی و وصول به خدا از سنخ تقربهای مکانی و زمانی نیست، زیرا خداوند متعال وجود مادی ندارد که بتوان با او رابطهای مکانی یا زمانی برقرار کرد. همچنین قرب به خدا به معنای نزدیکی اعتباری، قراردادی و تشریفاتی نیست، بلکه واقعیتی وجودی است. از آنجا که خدای متعال کمال مطلق است، قرب به کمال مطلق به معنی کاملتر شدن است، به معنای سعه وجودی انسان است؛ انسان با انجام کارهای خوب به مرتبهای از کمال وجودی میرسد که وجود او وجودی خدایی میشود» (شریفی، 1392: 54). پس باید یادآور شد که سبک زندگی اسلامی هدفی متعالی را دنبال میکند که آن وصول به خداست. آیتالله مصطفویدر این زمینه میفرمایند: «زندگی برای این است که انسان کاری بکند که عنداللهی بشود وگرنه آنچه در نزد آدمی است تمام میشود؛ بنابراین اگر کسی خودش را متصل به خدا کند و متصل به هدف همیشگی کند که حی الذی لایموت است، نمیمیرد و متصل بهحقمیشود، اینجاست که زندگی معنی پیدا میکند».
د. ویژگیهای سبک زندگی اسلامی
بهطور کلی میتوان گفت سبک زندگی اسلامی دارای ویژگیهایی است که آن را از سبکهای دیگر متمایز میکند. در زیر به تعدادی از آنها به اختصار اشاره میشود: 1. «منبع اصلی استخراج سبک زندگی اسلامی، کتاب الهی است، بهگونهای که زندگی اسلامی در زندگی قرآنی معنا مییابد» (مجلسی،1404، 2: 188). از دیگر منابع سبک زندگی اسلامی میتوان به سنت و سیره معصومین علیهم السلام، عقل بشر و تجربه اشاره کرد که به توصیه اسلام در هر زمینهای از جمله سبک زندگی بایست به آنها مراجعه کنیم (رفیعی،1391). در حقیقت سبک زندگی در فرهنگ اسلامی برگرفته از اندیشه توحیدی، قرآنی و نظام عملی زندگی نیز مبتنی بر شریعت و سنت ائمه اطهار علیهم السلام است؛ 2. سبک زندگی اسلامی در سه سطح قابلبررسی است: الف. بینش ب. کنش ج. گرایش. بینش همان اعتقادات و باورهای شخص است که بهعنوان ریشه و بنیان رفتار و اعمال است. کنش نیز شامل اعمال، رفتار، کردار و گفتار است و از آنجایی که کنشهای فرد حاصل از بینش اوست به آن تمایل و گرایش پیدا کرده و تغییر در آنها برایش ناممکن یا سخت است (غضنفری و همکاران، بیتا: 15)؛ 3. مهمترین بینش و باور در سبک زندگی اسلامی توحید و خداشناسی است؛ به عبارتی نگاه به زندگی از دریچه ایمان به خدا و حضور خدا در تمام مراحل زندگی انسان و باورهای دیگر در سایه این باور معنا میگیرند؛ باورهایی همچون اعتقاد به نبوت و امامت، اعتقاد به زندگی پس از مرگ و ... ؛
- از آنجایی که سبک زندگی اسلامی متکی به خداست از هدف و غایت تهی نیست. زندگی انسان مسلمان بر پایه هدف و مقصدی خاص بوده است که آن تقرب الهی و وصول به خدا است. در واقع سبک زندگی اسلامی از خدا به خداست. 5. ملاک و معیار اساسی سبک زندگی اسلامی و دستیابی به حیات طیبه، ایمان و عمل صالح است، مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرَ اَو اُنثَی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنّهٌ و حیاةً طَیِّبَةً... (نحل، 97)؛ 6. «در سبک زندگی اسلامی حتی برای کوچکترین موقعیتهای زندگی برنامهریزی شده است؛ برای نمونه اینگونه نیست که دین توصیهای کلی داشته باشد که باید محیط خانواده گرم باشد و به اینکه چگونه میتوان محیط خانواده را گرم و صمیمی کرد، کاری نداشته باشد، بلکه دین در کوچکترین مباحث زندگی هم وارد شده و به بیان احکام و راهنمایی میپردازد» (حقشناس، 1393: 7). در حقیقت میتوان گفت تنها سبک زندگی که هدایتگر بشر در تمام مسیر زندگی و در همه ابعاد و حیطههای آن است، سبک زندگی اسلامی است که از هیچ امری چه جزئی یا کلی، فردی یا اجتماعی، فکری یا عملی و ... فروگذار نکرده و همواره انسان را به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت رهنمون ساخته است؛ 7. «سبک زندگی اسلامی در سبک زندگی الهی تجلی مییابد که از دو منظر قابل بررسی است: یکی از منظر ایجاد نهادینه ساختن آن در اجتماع، چرا که سبک زندگی اسلامی ساختنی است نه یافتنی، دوم از منظر ارزیابی وضع موجود و تعیین فاصله تا وضعیت مطلوب، استخراج شاخصههای سبک زندگی اسلامی فراهمکننده هر دو منظور خواهد بود، چرا که شاخص از جهتی ترسیمکننده وضعیت مطلوب و از دیگر جهت نشانگر فاصله وضع موجود با وضعیت مطلوب است» (خطیبی و ساجدی،1392)؛ 8. شاخصههای سبک زندگی اسلامی را میتوان در سه دسته حول چگونگی تعامل و ارتباط با خداوند، با خود، با دیگران مورد بررسی قرار داد، با این دستهبندی بهتر میتوان مرزهای سبک زندگی اسلامی را مشخص کرد.
مقایسه سبک زندگی اسلامی و غربی
در جدول زیر به تعدادی از تفاوتهای سبک زندگی اسلامی و غربی اشاره شده است.
جدول 1.1: مقایسه سبک زندگی اسلامی و غربی
سبک زندگی اسلامی
|
سبک زندگی غربی
|
جهانبینی الهی
خدا گرایی
توجه به ظاهر و باطن
جمعگرایی
تقرب الهی
قناعت و صرفهجویی
ساده زیستی
آزادی با قیدوبند
کاهش سن ازدواج
تشکیل خانواده و تعهد به خانواده
افزایش کرامت و ارزش زن
حفظ عفت و تقویت حیا در جامعه
...
|
جهانبینی مادی
انسانگرایی
توجه به ظاهر
فردگرایی
کسب لذات مادی
اسراف و مصرفگرایی
تجمل گرایی
آزادی بیقیدوبند
افزایش سن ازدواج
زندگی مجردی و بی قیدی نسبت به خانواده
استفاده از زن بهعنوان ابزار و کالا
بیعفتی و بیبندوباری و ترویج روابط نامشروع دختر و پسر
...
|
از پایان دوره صفویه و بهویژه از دوران قاجار تا به امروز موضوع مواجهه با عالمی جدید و ساحتی نوین به نام غرب کمکم در ایران رخ نموده است. این مواجهه چند جانبه بوده، اما در هر دوره وجهی از آن بر وجوه دیگر غلبه کرده است. این مواجهه ابتدا بهشکل سلطه جغرافیایی محدود بود و پس از قوت صفویه، این مواجهه به عرصه علم کلام قدم میگذارد و این مسیونرهای مسیحی هستند که حامل پیام غرب نوین و اروپای متجدد در ایراناند. از اواسط دوره قاجار، غرب و غربزدگی و مواجهه ایرانیان با این پدیده شکلی جدید به خود گرفت. این نحوه مواجهه جدید در حوزه تفکر و علم و فرهنگ بوده و غربزدگی گسترده فرهنگی و علمی را پدیدار کرد، بهگونهای که با مراوده ایرانیان با اروپا و سفرهای پادشاهان قاجار به دیار فرنگ و ورود ابزار و اشیای غیربومی، فرهنگ و تفکر غربی در میان تحصیلکردهها و درباریان رواج یافت و طبقه روشنفکران غیردینی و فراماسونرها در این دوره آنهم تحت نظارت و حمایت انگلیس و روسیه و بعدها آمریکا شکل گرفت و بر اساس این شیوه مواجهه است که کمکم سبک زندگی ایرانی اسلامی دستخوش تغییرات میشود. تغییراتی که هر چه زمان جلوتر میرفت، سرعت این تغییرات نیز سریعتر میشد و واکنش آگاهان و روشنفکران دینی، خواص سیاسی و علما را در پی داشت (مصطفوی، 1360، 2:167). در زمان حکومت پهلوی، غربزدگی به اوج خود رسید. بهگونهای که رضاشاه با کشف حجاب زنان و تغییر تنپوش و کلاه مردان قصد از بین بردن تمامی مظاهر بومی و دینی جامعه ایران را داشت و پسرش محمدرضا شاه، دوره تثبیت این تفکر در بین مردم ایران را رهبری میکرد، این تابوشکنی منجر به کمرنگ شدن بسیاری از سنتها و مناسبات بومی و دینی ما شد و ایرانیان را دچار عقده خودکمبینی در مقابل هم نوع غربیشان ساختتا جایی که شباهت هرچه بیشتر ظاهر و سبک زندگیشان با نمونه غربی را لازمه روزمرگی میدانستند.
در این میان مقاومتهای آگاهانه روحانیت اصیل و مردم دینمدار نتوانست کاری از پیش ببرد و دوری از فرهنگ ناب ایران اسلامی که طی قرنها ریشه گرفته و رشد کرده بود، عامه مردم ایران را دچار سردرگمی کرد. بیگمان اثر انقلاب اسلامی و 8 سال دفاع مقدس در حفظ سبک زندگی اسلامی و دوری از غربزدگی را نمیتوان نادیده گرفت، اما غرب که خودش را در مقابل سدی بزرگ میدید از هر حربهای برای تحمیل سبک زندگی خود به ایرانیان استفاده میکرد. بهگونهای که بیشتر اهرمهای اجتماعی را در جهت تخریب ساختار اجتماعی و ارزشهای دوران انقلاب و دفاع مقدس بهکار گرفت تا نظام نابرابر طبقاتی، نمایش ثروت و مصرفگرایی همه اقشار جامعه را فراگیرد. نقش فعال و مهم رسانهها در تغییر ارزشهای زمان جنگ و انقلاب و جایگزین ساختن ارزشهای غربی نیز بسیار چشمگیر بود (رضایی و همکاران،1394) و تا به امروز ادامه دارد که حامل پیامدهای ناگواری است که نگونبختانه موجب شده سبک زندگی کنونی ما مخلوطی از عناصر بصری و شنیداری غرب گردد و رسانههای غربی به حریم فکری و عملی ایرانیان حاکم شوند که نتیجه آن مشکلات جسمی و روانی، آسیبهای اجتماعی، همانند اعتیاد، طلاق، الکلیسم، مصرفزدگی، تجملپرستی، فردگرایی، کاهش پای بندی به ارزشهای دینی و... است (سعیدی،1384). بنابراین میتوان گفت سبک زندگی اسلامی ایرانی دچار تضاد و تناقض گشته است به نحوی که از جامعه ایرانی، جامعهای شبه مدرن ساخته که نه میتوان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه میتوان بر آن نام مدرن نهاد. بایست از این تذبذب و تردید هویتی نگران بود و این نگرانی در کلام انتقادی مقام معظم رهبری یکسره قابل درک است. ایشان میکوشند تا این فرضیه کلان را اثبات کنند که زیست ایرانی در زمان کنونی برآمده از مواجهه نزاع در سبک زندگی اسلامی و غربی است. باوجود تفاسیری که مطرح گردید به نظر میرسد آسیبشناسی سبک زندگی اسلامی ضرورت دارد.
الف. آسیبشناسی سبک زندگی اسلامی در ایران
باوجودآنکه اسلام، بهترین نوع سبک زندگی را برای همگان معرفی کرده است، سبکی که اگر در زندگی پیاده شود، سعادت دنیا و آخرت برای فرد تضمینشده است، اما شوربختانه شاهدیم که امروزه در جامعه ایرانی سبک زندگی اسلامی با تمام ابعاد آن در حیطه نظری باقیمانده و به حیطه عملی چندان راهی پیدا نکرده است. به دیگر سخنی، بین آنچه شایسته است و در منابع اسلامی آمده با آنچه در میان ما مسلمانان در حال حاضر رواج دارد، فاصله بسیار است. در آسیبشناسی این فاصله، عوامل مختلفی نقش دارند که در اینجا به سه عامل کلی اشاره میشود:
- عمیق نبودن باورها و اعتقادات که در واقع ریشه سبک زندگی اسلامی هستند، این در حالی است که آنچه در حقیقت میتواند سبک زندگی ما را مدیریت و ترسیم میکند، باورهای عمیق است و نه اسم اسلام. قرآنکریم در این باره میفرماید: «قالَتِ الاَعرابُ آمَنّا قُل لَم توُمنوا وَلکِن قُولُوا اَسلَمنَا وَ لمّا یَدخُلِ الایمانُ فِی قُلُوبِکُم؛ اعراب بادیهنشین گفتند: ما (از عمق قلب) ایمان آوردهایم. بگو شما ایمان نیاوردهاید، بلکه بگویید اسلام آوردهایم، زیرا هنوز ایمان در دلهایتان وارد نشده است» (حجرات/ 14). این آیه شریفه میفرماید تا زمانیکه باورها عمیق نشود و مسلمانان باور عمیق به توحید نداشته باشند، در عمل نیز به احکام و آموزههای شرعی متعهد و مقید نمیشوند؛ 2. کم بودن آگاهی: به این معنا که ممکن است برخی از مردم بهویژه جوانان، اطلاعات و آگاهی کافی از لایههای عمیق سبک زندگی اسلامی نداشته باشند. آنهم در شرایطی که سبک زندگی غربی به شدت ترویج میشود و از هر ترفندی برای جذب جوان ایرانی بهره میگیرند. بنابراین بخشی از دلایل اسلامی نبودن سبک زندگی جامعه ایرانی به تبیین نشدن مناسب ریشهها و باورها و مبانی اسلامی و نبود آگاهی آنان از جامعه برمیگردد؛ 3. ترویج الگوهای ناب اسلامی: عامل سوم به الگو برمیگردد. اقتدا و پیروی از الگوهای رفتاری امری است که در نهاد انسانهابهطور غریزی و فطری وجود دارد و هر فرد و جامعهای نیز در پی آن است که با یافتن الگوهایی بتواند با سرمشق قرار دادنآنها، راه سعادت و کمال را بپیماید. هرچند همگی تلاش میکنند که در این راه بهترین گزینه را انتخاب کنند، اما گاه به علت ناآشنایی با معیارهای درست و مناسب در این انتخاب سرنوشتساز به خطا میروند. از اینرو، هر جامعهای میکوشد تا برای قشرهای خود الگوهای مناسب بپرورد و آینده خود را زنده کند. بسیاری از جوامع به علت نفوذ الگوهای نامناسب به فساد و تباهی کشیده شدهاند. جامعه اسلامی ایران نیز از این خطر بزرگ ایمن نمانده و هر روز شاهد هجوم بیامان الگوها، مدها و هزاران ویروس فرهنگی دیگر است (اسحاقی، 1387: 194).
در نتیجه بایست گفت جامعه در زمینه معرفی الگوهای ناب اسلامی نیز موفق نبوده، بنابراین افراد جامعه دریافتن الگوهای مناسب دچار سرگردانی شده و گاهی الگوهایی برگزیدهاند که با سبک زندگی اسلامی فاصله زیادی دارند. به نظر میرسد اگر جامعه بتواند، در کنار تبیین مناسب ریشهها و مبانی اسلام و آگاهسازی افراد از این مبانی، الگوهای عملی که نماد سبک زندگی اسلامی باشند را نیز معرفی کند، میتوان امیدوار بود که فاصله به وجود آمده میان سبک زندگی اسلامی و آنچه در حال حاضر در میان جامعه رواج دارد، به حداقل برسد.
ب. شهدا: الگوهایی ناب از سبک زندگی اسلامی
درحقیقت «الگوبرداری از ویژگیهای انسانی است، این ویژگی خواه آگاهانه یا ناآگاهانه بهموازات زندگی و عمر انسان جریان مییابد» (مرکز تحقیقات نمایندگیولیفقیه در وزارت کشاورزی، 1386: 31). عرصه الگوی شایسته میتواند مروج سبک زندگی اسلامی باشد و جامعه را به سمت حیات طیبه سوق دهد. ازآنجاییکه غرب به نقش چشمگیر الگوها در انتخاب سبک زندگی پی برده است از طریقبهکار گرفتن تمام امکانات تبلیغی به معرفی الگوهای کاذب و نامناسب میپردازد و در راستای تکمیل نیت پلید خویش، بهموازات معرفی این الگوها، سعی بر آن دارد که شخصیتهای برجسته جامعه ما را که بهترین مصداق الگوهای برتر هستند از طریق مختلف از دیدرس افراد جامعه خارج کند تا بهتدریج اقشار مختلف تحت تأثیر تبلیغات به الگوهای کاذب و دروغین گرایش پیدا کنند و از اصول و ارزشهای فکری و دینی خود فاصله گیرند و زمینه برای فراگیر شدن سبک زندگی غربی فراهم گردد؛ بنابراین از بهترین روشها برای جلوگیری از تحمیل سبک زندگی غربی به جامعه اسلامی، معرفی شخصیتهای الهی بهویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و رهروان آنان است. ترویج این الگوها، جامعه را آگاه میکند و به سمت آداب و سبک زندگی اسلامی سوق میدهد. در این راستا میتوان گفت، شهدا ازجمله رهروان ناب محمدی هستند که سبک زندگی آنها مثالزدنیاست، آنان با تمسک به آیه شریفه «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةُ» نزدیکترین افراد به خلقوخویمحمدی صلی الله علیه و آله و سلم و معصومین علیهم السلام هستند و با الگوبرداری از این بزرگواران، سبک زندگی را به جهانیان عرضه کردند که سرچشمه آن شعور و معرفت به خداوند است، بهگونهای که با رجوع به زندگینامهها و وصایای برجای مانده به وادی آنان ورود مییابیم که لبریز از اعتقاد و ایمان به خدا و هدف است، هدفی که به زندگی آنها سبک و روش الهی داد و سرانجام آنها را به قرب الهی رساند. آنان خود را وقف خدا کردند، درنتیجه خداوند هم عالم هستی را وقف آنان کرد (کن لی اکن لک) و به واسطه همین میتوانند، بهترین سبک زندگی و سیره عملی را برای جامعه اسلامی ترسیم کنند؛ بنابراین ایران اسلامی برای سعادت و رستگاری خویش بایستی سبک زندگی این بزرگواران را برگزیند که برگرفته از سبک زندگی اسلامی است.
نتیجهگیری
انسان با توجه به مبانی اعتقادی و ارزشی و باورهایی که پذیرفته، به رفتارهای خویش جهت میدهد و مسیر زندگیاش را در راستای سعادت یا شقاوت بهپیش میبرد و اینگونه است که مفهوم سبک زندگی ظهور میکند. این مفهوم، همه ادیان الهی حتی مکاتب بشری را به خود مشغول کرده است. همگی آنها، ادعای عرضه سبک زندگی برتر را دارند و بشر امروزی به موازات رشد تکنولوژی، در این آشفتهبازار مکاتب در سرگردانی به سر میبرد. این در حالی است که اسلام بهعنوان کاملترین دین آسمانی باتوجه به آیات گرانبهای قرآنکریم و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام سبک زندگی نوینی را عرضه میکند تا انسان در پرتوی این سبک زندگی به رشد و تعالی ابدی دست یابد. بنابراین میتوان گفت، جهانبینی الهی و ارزشهای کمالگرایانه و سعادتمحورانه، سبک زندگی اسلامی را پدیدمیآورد، همانگونه که جهانبینی مادی و ارزشهای لذتگرایانه و سودمحورانه، سبک زندگی غربی را شکل میدهند؛ در این زمینه، تضاد جدی بین سبک زندگی اسلام و غرب وجود دارد، بهگونهای که اسلام در سبک زندگی، تقرب به خداوند را اساس قرار میدهد و غرب، مقوله لذت را مبنا قرار میدهد. درحقیقت میتوان گفت، تعریفی که فرهنگ اسلامی از زندگی و خوب و بد بودن آن بر اساس مبانی اعتقاد به توحید، نبوت، امامت، معاد و آخرتگرایی دارد، درست در نقطه مقابل فرهنگ و سبک زندگی غربی است که بر مبنای اومانیسم و لذتگرایی و جهانبینی مادی استوار است.
فهرست منابع
- قرآنکریم
- اسحاقی، حسین (1387) جام عبرت، قم: مؤسسه بوستان کتاب.
- آزاد ارمکی، تقی (1391) الگوهای سبک زندگی در ایران، تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.
- باهنر، محمدجواد (1387) سیری در عقاید و اخلاق اسلامی، تهران: نشر فرهنگ اسلامی.
- پارسا، داوود (1392) «تأثیر سبک زندگی غربی بر جامعه ایران»،وبسایتاستاد علی صفایی حائری، بخش مقالات.
- حقشناس، سید مهدی (1393) راهبردهای سبک زندگی اسلامی ایرانی، قم: چاف.
- خانی، حسین (1393)«تطبیق مفهوم شناسی (شیوه زندگی) در تمدن غربی و تمدن اسلامی»، فصلنامه فرهنگ مردم ایران، ش 37.
- خطیبی، حسین و ابوالفضل ساجدی (1392)«مروری بر شاخصهای سبک زندگی اسلامی»، مجله معرفت، سال بیستودوم، ش 185.
- رجبی، محمود (1388)انسانشناسی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
- رستمی نسب، عباسعلی (1388) فلسفه تربیتی ائمه اطهار علیهم السلام، کرمان: دانشگاه باهنر.
- رضایی، ابراهیم، احمد جعفری و محمدصادقی (1394)«زمینهشناسی سبک زندگی ایرانی- اسلامی»، چهارمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت.
- رفیعی، عطاالله (1391)«مقایسه سبک زندگی اسلامی و غربی از منظر انسانشناسی»، نشریه خراسان، گروه اندیشه.
- سعیدی، علیاصغر (1384) «بازاندیشی مصرفکننده یا مصرف تظاهری در ارتباط سیار»، فصلنامه انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال اول، ش 4.
- شریفی، احمدحسین (1392) همیشهبهار، قم: معارف.
- غضنفری، علی، فاطمه صیدانلو و مهدیه عقیقی (بیتا)«ارتباط سبک زندگی اسلامی با حیات طیبه از منظر قرآنکریم»،وبسایت دکتر علی غضنفری.
- کاویانی، محمد (1391) سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- مجلسی، محمدباقر (1364) بحارالانوار. تهران: انتشارات اسلامیه.
- مرکز تحقیقات و مطالعات حوزه نمایندگی ولیفقیه در وزارت کشاورزی (1386) خانواده، فرصتها، فراغتها و چالشها. تهران: بینا.
- مصباح یزدی، محمدتقی (بیتا)«خوف و رجاء»، مجله معرفت، ش 33.
- مصطفوی، حسن (1360) التحقیق فی کلمات القرآن، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- معاونت تربیت و آموزش عقیدتی سیاسی نمایندگی ولیفقیه در سازمان بسیج مستضعفین (1389) گفتارهای اعتقادی، معرفتی و سیاسی.
پینوشتها
[1].کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی دانشگاه شهید باهنر کرمان.