حقیقت یوگا

حقیقت یوگا

حقیقت یوگا

حمیدرضا مظاهری‌سیف؛ عضو گروه علمی موسسه بهداشت معنوی


چکیده

یوگا چیست؟ ورزش، دین، سنت معنوی، عرفان یا یک تکنیک روانشناسی؟ در این مقاله با تکیه بر اصلی‌ترین متن یوگا، یعنی یوگاسوتره، حقیقت یوگا بررسی شده است و رابطه آن با آیین هندوییسم، اهداف و آثار آن مورد بررسی قرار گرفته است. یوگا راهی است برای ارتباط با نیروهایی شعورمند که در طبیعت حضور دارند و یوگی را در انجام کارهای خارق العاده، قدرتمند می‌سازند.

واژگان کلیدی: هندوییسم، اهداف یوگا، آگاهی برتر، توقف ذهن، کندالینی.

 

مقدمه

یوگا به‌عنوان یک ورزش ذهن – بدن معرفی می‌شود و اغلب، افکار عمومی آن را یکسره ورزش تصور می‌کنند؛ اما محققان آن را به‌عنوان یک راه معنوی و اسرارآمیز معرفی کرده‌اند و اساتید یوگا نیز آن را بسیار متفاوت از ورزش می‌دانند. البته کسانی که با یوگا آشنا می‌شوند، در مراحل اولیه آن را به‌صورت حرکات جسمی می‌شناسند و ممکن است برای لاغری یا زیبایی اندام و حتی رسیدن به آرامش از آن استفاده کنند، اما به‌تدریج آن را به‌عنوان یک ورزش ذهنی و سپس یک راه معنوی به‌کار می‌گیرند و به مسیری وارد می‌شوند که از ابتدا تصوری از آن نداشته‌اند.

یوگا در حقیقت تعالیمی سرّی است که سینه به سینه منتقل شده است (شایگان، 1389: 630) بنابراین آنچه در کتاب‌ها یا در مراکز عمومی به شکل علنی آموزش داده می‌شود، همه واقعیت یوگا نیست، بلکه کتاب‌ها و کلاس‌های گوناگون نقطه‌ی شروع و دروازه‌ی ورود افراد به یک مرام سرّی و محرمانه هستند که براستی واقعیت‌های آن به راحتی قابل بازگو کردن نیست (آناندا، 1377: 68) اما توجه درست و بررسی دقیق مبانی و آموزش‌های یوگا به‌صورت مجموعه‌ای پیوسته، بسیاری از حقایق را روشن خواهد کرد.

متأسفانه نبود نگرش سیستمی و مجموعه‌ای به آموزه‌های یوگا و ترجمه‌های تحریف‌آمیز از منابع یوگایی موجب شده است که برخی از افراد یوگا را با عرفان اسلامی تطبیق داده و برابر می‌انگارند. در حالی‌که تفاوتی بسیار عظیم و شکافی شگرف میان این دو است. مفاهیمی نظیر، خدا، پرهیزکاری، بی‌آزاری، قناعت و پاکی در یوگا معنای خاص خود را دارند و کسی که این مفاهیم را در چارچوب فکری یک ایرانی مسلمان می‌فهمد، هنوز به درک درستی از یوگا نرسیده است. بسیاری از این معادل‌گذاری‌ها در اساس اشتباه است و هنگامی که به تعاریف آنها توجه کنیم، این اشتباهات آشکار می‌شود و نتیجه آن ایجاد معانی مختلف برای یک واژه در ذهن مخاطب است. با نگرش سیستمی به یوگا، یک آموزه یا مفهوم در میان سایر آموزه‌ها و مبانی یوگا شناخته می‌شود و بر تفاسیر مبتنی بر فرهنگ غیرهندویی تکیه نمی‌کند.

جایگاه یوگا در هندوییسم

یوگا را نمی‌توانیم از هندوییسم جدا کنیم. تعالیم یوگا بعد آیینی و شریعت هندوییسم است و ریشه آن در متون مقدس این دین است، وداها کهن‌ترین متون هندویی هستند. بخش چهارم آن یعنی اتهروه[1] به‌عنوان ریشه یوگا شناخته می‌شود. اتهروه ودا احساسات و عواطفی نظیر ترس، هراس از مرگ، غضب، شهوت، نفرت و دردهای جسمانی و راه‌های تغییر این وضعیت‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد. و بیشتر این‌گونه گفته می‌شود که «در این ودا لغتنامه‌ها و نفرین‌ها و ادعیه‌ی سحرانگیز بسیار است» (ناس، 1382: 142). مسأله اصلی در اتهروه غلبه بر رنج‌های بشری در سطح روحی و جسمانی است. به‌ویژه مرگ و بیماری مورد توجه است و برای جاودانگی و سلامتی دستورالعمل‌هایی سحرآمیز ارائه می‌دهد. این راهی است که یوگا دنبال می‌کند و رسیدن به نوعی خودشناسی را برای رهایی از رنج ضروری می‌داند (موسوی‌نسب، 1380: 37).

اتهروه برای غلبه بر این رنج‌ها اعمال و اورادی (مانترا) را توصیه می‌کند که به‌نظر می‌رسد بر اساس نیروهای ذهنی یا خدایان اثر می‌گذارند و همین موضوع باعث شده است که محققان آن را سراسر سحر و جادو بدانند. «اتهروه ودا از کتب اساسی سحر و جادویی است که مربوط به دنیای اهریمنی است و مطابق با آن‌گونه معتقدات سحر و جادو است که فقط میان گروه فرومایه جامعه می‌تواند متداول شود» (شایگان، 1389: 45) این ودا «دربردارنده‌ی افسون‌های جادویی و طلسم‌هایی برای فایق‌آمدن بر مشکلات طبیعی و فوق‌طبیعی است» (هینلز، 1389: 77). جان ناس نیز تأکید می‌کند که بخش چهارم وداها «مجموعه‌ای است مشتمل بر افسون‌ها و اوراد - منتره‌ها - که از سحر و جادوی ازمنه‌‌ی بسیار دیرین باقی مانده است» (ناس، 1382: 142).

در انگاره‌های هندویی شیوا خدای مرگ و نابودی است و در مجسمه‌ها و تصویرها با جمجمه‌های آویخته به گردن تصویر می‌شود. شیوا معلم اصلی و اولیه یوگا بوده است و برای اولین بار آن را به الهه پاراواتی آموزش داده است. (موسوی‌نسب، 1380: 37). مجسمه‌های شیوا به‌صورت نشسته در حالت لوتوس و انجام مراقبه‌های یوگا دیده می‌شود و البته گاهی در رقص نتاراج است. رقصی که جهان را می‌آفریند و نابود می‌کند. اغلب برای او چشم سوم را میان دو ابرو رسم می‌کنند که نمادی از روشن‌بینی است و تجسم مؤنث او به‌صورت الهه‌ی کالی برای انجام مراقبه‌های یوگا توصیه می‌شود.

شیوا ساختاری دوجنسی دارد و جنبه‌ی مؤنث او به نام کالی[2] در چهره‌ای بسیار شیطانی و وحشتناک تجسم می‌شود. او سیاه رنگ است و برای هر یک از سرهای جداگانه‌اش گردنبندی به گردن بسته که از جمجمه‌ی مردگان درست شده است. در دست‌های متعددش نمادهایی از طبیعت او است، نظیر: شمشیر، قیچی برای بریدن رشته زندگی و ... دندان‌های او تیز و دهان و صورتش خون‌آلود است و زبانش که بیرون افتاده چهره‌ای شیطانی از او به نمایش می‌گذارند (براندن، 1391: 103و104).

در اسطورهای دیگر شکتی همسر شیوا است که نیروی خلاق است و به‌صورت نخفته در درون هرکس وجود دارد. تعالیم یوگا برای این است که شکتی از درون فعال شود، شکتی به‌صورت کندالینی یعنی مار پیچیده در پایین ستون مهره‌ها نهفته و بیداری و برانگیختگی او موجب بالا‌آمدن و رسیدن به شیوا خواهد شد. البته پرستش یا تمرکز بر الاهه‌گان و خدایان مؤنث هندویی نظیر کالی و شاکتی بیشتر در تانترا یوگا مورد تأکید و توجه قرار می‌گیرد که جریان‌های متأخرتری به‌شمار می‌آیند (آناندا، 1380: 48).

یوگا با باورها، آیین‌ها و خدایان هندویی اجین شده و شکلی از جنبه‌ی آیینی و پرستش خدایان شیطان‌گونۀ هندویی است. آیین‌ها و اعمال یوگا در میان هندوها عمل می‌شده و در زمانی نامشخص - حدود چهارصد سال پیش از میلاد تا دویست سال پس از میلاد - توسط فردی به‌نام پتنجلی به‌ شکل یک متن مدون در آمده است (ساتیاناندا، 1380: 26). در حال حاضر یوگا با مذهب تانترا به‌شدت آمیخته شده و یوگای تانتریک است که امروزه در سراسر دنیا به شیوه‌های نوین آموزش داده می‌شود. در یوگای تانتریک پرستش الاهه‌گان مؤنث به‌ویژه شکتی اساس کار را تشکیل می‌دهد.

عبادات در یوگای تانتریک به‌سوی پرستش نیروی زنان به‌عنوان نماد خلاقیت و زندگی می‌رود و آمیزش جنسی به نیایشی در معبد تن تبدیل می‌شود (آناندا، 1377: 69) البته این اعمال بی‌شرمانه به‌عنوان عبادت با تمرینات ذهنی و تمرکزی همراه است که فرد را یکسره در یک مسیر جادویی و شیطانی قرار می‌دهد. به‌طوری که حتی از کاربرد جادوی سیاه هم پرهیز نمی‌شود (آناندا، 1377: 45 و 57).

اهداف یوگا

اغلب اساتید یوگا از بیان پاسخ روشن به این پرسش از هدف یوگا طفره می‌روند و می‌کوشند آنچه را مخاطب دوست دارد، هدف یوگا قلمداد کنند. پاراماها مساجی در دهه 1960 می‌گفت یوگا برای زیبایی اندام، رفع چروک‌های پوست و زیبایی چهره است! (جیوتی، 1380: 34). گروهی دیگر درمان بیماری‌ها و دردها و رسیدن به سلامتی را هدف یوگا دانستند (هیلتمن، 1388: 19). عده‌ای آمدند و آرامش ذهنی، کاهش استرس و از بین رفتن بیماری‌های روانی را هدف یوگا معرفی کردند (جوی‌دوی، 1388: 87). اهداف دیگری نظیر: مراقبه، تمرکز و خودشناسی، رسیدن به خلاقیت و آگاهی برتر نیز مطرح شده است. اما هیچ‌کدام از این موارد هدف یوگا نیست؛ زیرا یوگا یک مذهب سرّی است و اهداف و برنامه‌های آن به سادگی قابل بازگو کردن نیست.

«قبول اینکه یوگا فقط یک ورزش بدنی است که به‌کار چاقی و لاغری یا بدن‌سازی می‌خورد کوته‌نظری است» (جیوتی، 1380: 38). آنچه در یوگا ورزش به‌نظر می‌رسد، مقدمه ورود به موضوعات دیگری است که هدف اصلی یوگا را در آنجا باید یافت. ممکن است شما پس از تمرینات یوگا ببینید که هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده است، در این شرایط به‌سوی واقعیت‌های پنهان یوگا هدایت می‌شوید. یکی از اساتید جهانی یوگا کدهای رفتن به مراحل اصلی یوگا را نشان می‌دهد «گهگاه می‌شنوم یا می‌بینم که برخی بیماران قلبی با وجود دنبال‌کردن برنامه‌ی یوگا، کنترل استرس و رژیم غذایی به نتایج مطلوبی دست نیافته‌اند. دردهای فقسه سینه، کلسترول و فشارخون آنها هنوز بالاتر از حد طبیعی است. چرا این برنامه در مورد آنها اثر نمی‌کند. موضوع تنها این نیست که ما یوگا کنیم یا حرکاتی را انجام بدهیم، بلکه حالت‌های یوگا، تنفس‌ها و مراقبه‌کردن تمرین‌هایی هستند که ما را به درون می‌برند و باید با مسائل بیرونی هماهنگ باشند. با این مسأله که ما چگونه با جسم و ذهن خود رفتار یا بد رفتاری می‌کنیم یا با دیگران چگونه رفتار می‌کنیم؟ چگونه زندگی را می‌گذرانیم؟ آیا به ندای قلبمان گوش می‌دهیم یا نمی‌گذاریم پیام‌هایی که به ما می‌دهد شنیده شوند؟ قضاوت‌کردن دیگران می‌تواند منجر به بسته‌شدن دل‌های ما شود. حتی اگر کسی بزهکار، جانی و قاتل باشد ما می‌توانیم کاری را که او انجام داده است محکوم کنیم و مجازات مناسبی برایش در نظر بگیریم، اما اگر عشق خود را از او دریغ بداریم و قلبمان را ببندیم، خودمان را هم مانند او تنبیه کرده‌ایم» (جوی‌دوی، 1388: 30).

در این توضیحات مشخص است که حرکات بدنی و رژیم‌های غذایی تأثیراتی که ادعا می‌شود را ندارد، بلکه دگرگونی ارزش‌های انسانی لازم است. نیس‌چالا، سربسته به آنها اشاره می‌کند که نسبت به بدی‌ها و خوبی‌ها بی‌تفاوت باشید و قضاوت نکنید و به‌جای هوش و اندیشه به دلتان گوش دهید و هرکاری که دلتان می‌خواهد انجام دهید. محقق بزرگ یوگا میرچا الیاده کمی بازتر به آموزه اساسی یوگا اشاره کرده است: «کلیۀ فنون یوگا متوجه همین نکته است، یعنی انجام دادن عکس آنچه که آدمی بدان خو گرفته است. درواقع واژگونی کلیۀ ارزش‌های انسانی، هدف واقعی یوگا است» (شایگان، 1389: 630). سخن الیاده آخرین حلقه پیش از هدف نهایی یوگا را بیان می‌کند، کسی که بتواند همه ارزش‌های انسانی را زیر پا بگذارد و بر خلاف آنها عمل کند، به هدف یوگا خواهد رسید.

خدایان شیطانی از یکسو و برنامه‌های ضدانسانی و ضداخلاقی از سوی دیگر نوعی وحدت و ارتباط با نیروهای شیطانی را به‌عنوان هدف یوگا از لابه‌لای نمادها و رمزها نمایان می‌کند. در نظر گرفتن اهداف کوچکی نظیر: سلامتی، ورزش، کاهش دردها، حل مشکلات روانی، یا افزایش زیبایی و جوانی اهداف بسیار کوچکی است که «ممکن است منجر به زیان‌هایی هم بشود» (جیوتی، 1380: 39)؛ زیرا با یوگا به یک کار پرخطر وارد می‌شوید.

شک نکنید که بسیاری از افراد به نتایج وعده داده شده در یوگا نرسیده‌اند. «در عصر حاضر، یوگا تقریباً در هر گوشه‌ای از جهان تمرین می‌شود، اما در حقیقت هیچ‌گونه تغییری در هوشیاری بشریت مشاهده نمی‌گردد.» (آناندا، 1377: 37) اهدافی که بیشتر به‌طوری آشکار بیان می‌شوند، واقعی نیستند؛ بلکه اهداف بازاری‌اند.

یوگا در لغت به معنای وحدت و یگانگی است. وحدت و یگانگی که با زیر پاگذاشتن ارزش‌های انسانی و بازایستادن ظرفیت‌های آگاهی حاصل می‌شود. کسی از پتنجلی می‌پرسد هدف یوگا چیست؟ او پاسخ می‌دهد: «هدف یوگا رسیدن به اتحاد قوای سه گانه: جسم، روان و روح است که به منظور بیداری کندالینی و رسیدن به مرحله سامادهی انجام می‌گیرد» (جیوتی، 1380: 38). همو در یوگا سوتره می‌نویسد: «یوگا متوقف‌کردن هرگونه آگاهی و فعل و انفعالات ادراکی است» (یوگا سوتره، فصل1: بند2) این اهداف مبهم با مراحل هشتگانه یوگا تحقق پیدا می‌کند.

یاما یوگا و نیاما یوگا

یاما یوگا اولین از هشتگانه‌های روشی یوگا است. یاما یعنی خودداری از انجام پنج کاری که ممنوع است. آزار دیگران، دروغ، دزدی، شهوت‌رانی و مالکیت یا وابستگی (یوگا سوتره، فصل2: بند30) این اصول در نگاه اول بسیار انسانی‌اند، اما در سیستم آموزشی یوگا معانی و کارکردهای متفاوتی دارند، که به‌علت اختصار در این مقاله از تبیین آنها صرف نظر می‌کنم. همچنین نیاما یعنی انجام کارهایی که برای پیشرفت در مراحل یوگا ضرورت دارد. پاکیزگی، قناعت، قربانی کردن، مطالعه خویش، تسلیم شدن به ایشوارا «خودآگاهی برتر» (یوگا سوتره، فصل1: بند32) که این موارد هم، معانی و کارکردهای خاصی در یوگا دارد و آنچه ما با پیش فرض‌های فرهنگی خودمان از آن می‌فهمیم با واقعیت آنها در یوگا هماهنگ نیست. برای نمونه موضوع نظافت و پاکیزگی – ساواشا - را کمی بیشتر توضیح می‌دهم.

پاکیزگی در یوگا دستورالعملی تعریف شده دارد که شش عمل را شامل می‌شود؛ یکم: نوشیدن چند لیوان آب نمک و سپس استفراغ کردن؛ دوم: کشیدن آب به داخل راست روده از طریق مقعد و سپس تخلیه آن؛ سوم: استفاده از نخ یا آب برای نظافت بینی به‌طوری که از یک سوراخ وارد شده و از سوارخ دیگر خارج شود؛ چهارم: خیره‌شدن به شعله شمع بدون پلک زدن تا هنگامی که اشک جاری شود؛ پنجم: چرخاندن عضلات شکم به‌شکلی خاص و ششم: تنفس عمیق و ضربتی. هرکدام از این شش عمل، شرایط و دستورات خاصی دارد که باید تحت نظر استاد انجام شود، در غیر این صورت ممکن است خطرناک باشد.

آسانا یوگا

آسانا به مجموعه وضعیت‌های بدنی گفته می‌شود که می‌توان گفت در حال حاضر اصلی‌ترین چهره‌ی یوگا را ترسیم کرده است و به‌صورت ورزش به‌نظر می‌رسد. در حالی‌که دروازه‌ی ورود نیرویی است که گفته می‌شود در بدن انسان نهفته و بیداریش انسان را به آگاهی برتر می‌رساند.

«بدون کوشش زیاد و به‌وسیله تمرکز روی آنانتا بر آسانا تسلط می‌یابیم» (یوگاسوتره، فصل2: بند47) آنانتا نام ماری است که در اساطیر هندویی نقش دارد. بنابر یک قول آنانتا همان «شِشا» ماری است که ویشنو برآن می‌نشیند. ویشنو یکی از خدایان هندویی بعد از اینکه در چهره‌ی شیطانی و دهشتناکش تمام جهان را می‌بلعد و نابود می‌کند، بر تخت خود می‌نشیند که همان مار آنانتا است (شایگان، 1389: 264) با صرف نظر از این که آنانتا به‌کدام اسطوره اشاره دارد، همه اتفاق نظر دارند که آنانتا سمبول کوندالینی یا همان نیروی عظیم نهفته در وجود آدمی است که با برنامه‌های یوگا قرار است بیدار شود و انسان را به آگاهی برتر برساند (ساتیاناندا، 1380: 249).

این حرکات «به‌شکلی طراحی شده که علاوه بر پرورش جسم، قدرت عظیمی را که در نهاد آدمی نهفته و دست نخورده باقی مانده است، بیدار می‌کند» (هیلتن، 1388: 28). بنابراین ساده‌انگاری و محدود‌شدن در تأثیرات آساناها بر آناتومی (ری‌لانگ، ج 1 و 2) بسیار غیردقیق است. به‌طوری که اساتید یوگا حتی از به‌کاربردن ترکیب «تمرینات بدنی» هم پرهیز می‌کنند و ترجیح می‌دهند، به‌جای آن «وضعیت‌های بدنی» را به‌کار برند (آناندا، 1377: 19).

به‌نظر من این وضعیت‌های آسانا سه جنبه دارند. یک، جنبه‌ی بدنی و تأثیراتی است که بر روی بدن دارند، عضلات، جریان خون، غدد و هورمون‌ها از این حرکات اثر می‌پذیرند. این جنبه باعث شده است که سایر جنبه‌ها مورد توجه قرار نگیرد و آساناها به‌عنوان یک ورزش تلقی شوند، در حالی‌که از دیدگاه یک یوگی این جنبه از اساس هیچ اهمیتی ندارد. هدف یوگا توقف ذهن است و یک یوگی در نهایت باید از جسم، ذهن و روان خود صرف‌نظر کند.

جنبه‌ی دوم، آیینی و عبادی است. در ادیان مشرکانه خدایان و الاهه‌گان گوناگون هرکدام با آیین‌های خاصی ستایش و پرستش می‌شوند. در هندوییسم با توجه به وداها خدایی به‌نام وارونا بوده که در اوایل به‌عنوان خدایی شناخته می‌شده که بر روشنایی نظر می‌افکند و خورشید را در آسمان می‌درخشاند (شایگان، 1389، ج1: 57) در سایر ادیان مشرکانه نظیر شینتو نیز خدای خورشید جایگاه قابل توجهی دارد؛ زیرا نیروی زندگی از گرمی و روشنی خورشید جریان پیدا می‌کند، از این رو نیایش خورشید[3] از آیین‌های با اهمیت در سنت‌های شرک‌آمیز است. در وضعیت‌های آسانا از بخش‌های مهم که بیشتر با نام سلام برخورشید – سوریاناماسکارام - شناخته می‌شود، به‌روشنی جنبه آیینی آساناها را نشان می‌دهد. اینکه چرا خورشید به‌عنوان بزرگترین ماده‌ی آتشین در ارتباط با زندگی زمینی مورد توجه است. به جنبه سری و نمادین خورشید برای جن‌ها و شیاطین بازمی‌گردد.

حرکات و حالات بدنی در یوگا شامل حالات نشستن (باندا)، حالات دست (مودرا) و سایر وضعیت‌های بدنی، مناسک و عباداتی هستند که برای نیایش خدایان انجام می‌شود. «تمام روش‌های مختلف، مثل آسانا، مودرا، بانداها و به همان ترتیب تمام اشکال پوجا[4] - عبادت – دسته‌بندی شده‌اند» (آناندا، 1377: 52).

جنبه‌ی سوم، آساناها سمبولیک بودن آنها است. یوگا بسیاری از آموزش‌ها را به‌صورت سمبولیک ارائه می‌دهد. تأثیر آساناها در گشایش چاکراها و بیداری کندالینی، هیچ ارتباطی با بدن فیزیکی، سیستم اعصاب، عضلات و غدد درون ریز ما ندارد. چاکراها، کندالینی، نادی‌ها و مسیرهای اصلی و فرعی انرژی، همه فراتر از بدن فیزیکی تعریف می‌شوند، پس هرچقدر هم که یک وضعیت ماهیچه‌های ما را نرم و قدرتمند کند، تا اینجا ارتباطی با بیداری کندالینی و ارتباط با آگاهی برتر ندارد، بلکه جنبه نمادین و عبادی آساناها تأثیراتی متافیزیکی برای بیداری کندالینی دارند. «عبادت‌های خارجی به‌منظور ایجاد یک فضای مناسب در جهت تنظیم نیروهای والا و ظریف طرح‌ریزی و در نظر گرفته شده است. این عبادت‌ها، برای اینکه نیروهای درونی را به‌صورت سمبلیک نشان دهند، با دقت زیاد انتخاب شده و به‌صورتی تنظیم شده‌اند که برای انجام آنها وقت زیادی لازم است» (آناندا، 1377: 50).

آساناها، نمادهایی هستند که رمزهایی را منتقل می‌کنند و فرد را در ارتباط با آن چیزی قرار می‌دهند که در یوگا به‌نام آگاهی برتر یا شعور کیهانی معرفی می‌شود. درواقع انجام آساناها فرد را در یک ارتباط ناشناخته با موجوداتی ناشناخته قرار می‌دهد که به‌عنوان آگاهی برتر، ایشوارا، آتما و ... معرفی شده‌اند. موجوداتی که در ادامه از او خواسته می‌شود که بدون هیچ فکر، میل و اراده و تشخیصی در برابرشان تسلیم محض باشند، تا به نهایت یوگا برسند.

پرانایاما

پرانایاما، برنامه تنفسی یوگا است. «در پرانایاما بیرون دادن، به درون کشیدن و حبس دم بر اساس مکان، زمان و تعداد دقیق و طولانی تنظیم می‌شود» (یوگاسوتره، فصل2: بند50). این عملکرد موجب کندشدن، واکنش‌های مغزی، عصبی و بدنی می‌شود که به‌ظاهر آرامش را به نمایش می‌گذارد. در اینجا باید یادآوری کنم که بین آرامش اخلاقی و آرامش فیزیولوژیک تفاوت بسیار زیادی است. کسی که در وضعیت ریلکسیشن قرار دارد، آمادگی عصبی و حرکتی برای فریادزدن و نشان‌دادن عکس‌العمل‌های جنگ و گریز و تند را ندارد، احتمال پرخاشگری و رفتن به وضعیت اضطرابی برای او کمتر است. این به معنای تسلط بر نفس، قدرت اراده و فضیلت اخلاقی نیست.

با اجرای برنامه پرانایاما مغز و بدن انسان کند و آرام عمل می‌کند، حتی ضربان قلب و گردش خون هم کندتر می‌شود. این وضعیت، ذهن را به حالت خلسه نزدیک می‌کند و غده هیپوفیز را برای ترشح هرمون‌های توهم‌زایی نظیر سروتونین فعال می‌کند (بناب، 1381: 124 و نوِلن، 1390، ج1: 86 و 429). چنین فردی بسیار تلقین‌پذیر است و ذهنش با داشتن کمترین قدرت تشخیص و تصمیم، آماده پذیرش هر چیزی است. افرادی که هیپنوتیز می‌شوند، در این حالت قرار دارند (نوِلن، 1390، ج1: 433).

پرانایاما فرد را آماده می‌کند، تا پاسخ رمزهایی را دریافت نماید که از طریق آساناها ارسال کرده درواقع فراخوانی موجودات ناشناخته به‌عنوان آگاهی برتر، با وضعیت پرانایاما، به ارتباطی از آنسو تبدیل می‌شود. در این حالت تمرکز روی سمبول‌های خدایان، یا تکرار نام‌های آنها و مانتراهایی که به نوبه‌ی خود دارای ابعاد سمبولیک و رمزگونه هستند، به ارتباط با موجودات ناشناخته فراخوانده شده کمک می‌کنند که خدایان یا آگاهی کیهانی می‌نامند. تنفس کند و تأثیرات فیزیولوژیکی آن، سیستم حفاظتی هوشیاری و ارادی فرد را به رخوت می‌برد و او آماده اثرپذیری از هر منبع القا کننده‌ی خارجی می‌شود.

«پرانایاما تمرینی بسیار قوی است و می‏تواند در انسان نیروهای فوق‏العاده‏ای ایجاد کند. کسانی که موافق قوانین یاما و نیاما - فرمان‏های اخلاقی یوگا - نیستند و همچنین کسانی که کنترل کافی روی افکار نفسانی ندارند ممکن است در راه استفاده نادرست از این نیروها وسوسه شوند. بنابراین دسترسی به پرانایاما باید با احتیاط صورت گیرد. حتی در موقع تمرین، احساس کنید در حال بازی با چیز خطرناکی مثل افعی هستید» (داناندا، 1384: 177).

لازم به توضیح نیست که دشمن آشکار و قسم خورده انسان شیطان است و او راهی غیر از القاء وسوسه‌ها ندارد و انسان با هوشیاری، خودآگاهی، تعقل و اراده می‌تواند در برابر القائات و وسوسه‌های او ایستادگی کند. با کندی و کناره‏گیری هوشیاری و اراده‌گویی نور و روشنایی در وجود انسان فرومی‌نشیند و شیطان برای ورود به دنیای تاریکی به او خوش آمد می‌گوید: «بدین وسیله پوشش نور ناپدید می‌شود و ذهن برای تمرکز آماده می‌شود» (یوگا سوتره، فصل2: بند52 و 53).

پراتی‏هارا؛ پراتی یاهارا

پراتی‏هارا مرحله‌ای است که ابعاد غیر انسانی و بلکه ضد انسانی یوگا در آن به‌تدریج آشکار می‌شود «پراتی‌ها را پیروی کردن حواس از ذهن از طریق عقب‌راندن حواس پنجگانه است» (یوگاسوتره، فصل2: بند54) جداکردن ذهن از دنیای واقعیت‌ها و تسلط ذهن بر حواس موجب می‌شود که چیزی را ببینی یا بشنوی یا احساس کنی که ذهن فرمان می‌دهد. ورود به دنیای توهمات و تخیلات؛ این توهمات ذهن را از ادراک واقعیات باز می‌دارد و یک قدم به توقف نزدیک می‌کند.

ذهن دریافت‌کننده و تحلیل‌گر داده‌های حسی است و ذهن برای این ساخته شده که ادراکات ما را مدیریت کند، آنها را دریافت، تجزیه، تحلیل، داوری، گزینش، تصمیم‌گیری و انتخاب کند و نتایج عملی به بار آورد. خارج‌کردن ذهن از این موقعیت طبیعی بسیار دشوار است.

راهی که یوگا پیشنهاد می‏کند، این است که در ابتدا، ذهن را دچار سردرگمی کنیم و بعد او را به توقف واداریم. ایجاد تردید در ذهن از این طریق امکان‌پذیر است که ورودی‏های او تغییر داده شود. به عبارت دیگر اگر تاکنون حواس اطلاعاتی را در اختیار ذهن قرار می‏دادند، لازم است که از طریق منبع دیگری که در یوگا با نام آگاهی برتر معرفی می‏شود، اطلاعات به او داده شود. مراحل قبلی تاحدودی این کار را انجام می‏داد. آساناها و برنامه‏های کنترل تنفس، همانطور که توضیح داده شد، زمینه را برای نفوذ آگاهی برتر در ذهن فراهم می‏کرد؛ اما به‌طور طبیعی یک ذهن آگاه و هوشیار در مواجهه با ورودی‏های موهوم، در قیاس با ورودی‏های واقعی مردد نمی‏شود که از طریق حواس دریافت می‏کند و آنها را با قوه تشخیص و داوری خویش کنار می‏گذارد. بنابراین باید ورودی‏های حسی را کنترل کرد و جلوی آنها را گرفت تا ورودی‏هایی که از سوی موجودات ناشناخته به‌نام آگاهی برتر داده می‏شود، به احتمال بیشتری مورد توجه و پذیرش ذهن قرار گیرد و ذهن در سردرگمی میان وهم و واقعیت گرفتار شود و مرز میان واقعیت و وهم را گم کند. در این حالت می‏توان او را از فعالیت و انجام وظایف طبیعی بازداشت.

پراتی‏هارا موجب می‏شود که خدمات حواس به ذهن تضعیف شود و نظام ادراکی انسان به‌صورت معکوس عمل کند، کاهش عملکرد حسی موجب محرومیت حسی و آغاز توهمات دیداری و شنیداری است (بناب، 1381: 124 و نوِلن، 1390، ج1: 86 و 429). اگر ذهن ورودی‏های حسی را در اختیار داشته باشد می‏تواند عمل‌کننده و مؤثر باشد و آنها را مدیریت کند. در غیر این صورت اگر این ورودی‏ها بسته شود و قرار شود به‌صورت خروجی‏های ذهن عمل کند، ذهن نیازمند ورودی جدیدی خواهد بود. منبع ورودی‏های جدید آگاهی برتر است. درواقع به‌جای اینکه ذهن براساس ورودی‏های حسی عمل کند، براساس ورودی‏های آگاهی برتر عمل می‏کند. این تغییر کارکرد ذهن که با هدف توقف ذهن انجام می‏شود، تفاوتی بنیادین را به‌دنبال می‏آورد و آن این است که ذهن تحلیل‏گر، داوری‌کننده و آزاد، به ذهنی پذیرنده و تسلیم، ناتوان از داروی و عاجز از تصمیم‌گیری تبدیل می‏شود، به بیان دیگر ذهن در بند آگاهی برتر قرار می‏گیرد.

در این شرایط موجود ناشناخته با نام آگاهی برتر بیشتر می‏تواند بر وجود انسان مسلط شود و از طریق ذهن و القائات ذهنی، کنترل سیستم احساسی، ادراکی و حرکتی، فرد را در اختیار بگیرد. درواقع ذهن بر حواس مسلط نیست، بلکه به گفته پتنجلی: «تسلط بالاتری بر حواس وجود دارد» (یوگاسوتره، فصل2: بند 55) و انسان به‌سمتی حرکت می‏کند که به یک موجود تسخیرشده تبدیل شود.

دهارنا، دیانا و سامادهی

پنج مرحله گذشته با نام یاوران بیرونی یوگا شناخته می‏شوند، (چاترجی، 1384: 568) و نقش اصلی آنها زمینه‌سازی برای تحقق سه عنصر بعدی است که یاوران درونی یا بهتر است بگوییم اجزای درونی یوگا هستند. این سه مرحله اساسی یا سه عنصر سازنده یوگا نسبت به هم ترتّب دارند. به‌طوری‌که بر اثر تمرین و استمرار، یکی پس از دیگری روی می‌دهد. نخست دهارنا[5] که تمرکز بر روی یک موضوع به منظور خالی کردن ذهن از سایر موضوعات است. درواقع می‌توان دهارانا را بیرون راندن سایر موضوعات و تصورات ذهنی با تکیه بر تصور یک موضوع دانست. این موضوع هر چیزی می‌تواند باشد، یک تصویر، یک نام، یک صدا، یک شیء و یا یک شخص. «دهارنا کانونی‌کردن ذهن بر یک نقطه است» (یوگاسوتره، فصل3: بند1).

سپس نوبت به دیانا[6] می‌رسد. «جریان بدون انقطاع ظرفیت خودآگاه دایانا است» (یوگاسوتره، فصل3: بند2). در این حالت سایر موضوعات از ذهن رانده شده و تنها یک موضوع باقی مانده است. در حالت دایانا ذهن دو مشغولیت دارد، یکی موضوع مورد مراقبه و دیگری خود آگاهی نسبت به مراقبه. یعنی اینکه شخص متوجه است که روی یک موضوع مراقبه می‌کند و سایر موضوعات را کنار گذاشته است.

در مرحلۀ بعد که سامادهی[7] نام دارد، خودآگاهی از مراقبه محو می‌شود و فقط موضوع باقی می‌ماند. گویی که شخص با موضوع مراقبه یکی‌شده و از دوگانگی مراقبه‌کننده و موضوع مراقبه خبری نیست «موقعی که فقط موضوع بدون خودآگاه شخص ظاهری می‌شود، آن حالت تبدیل به سامادهی می‌گردد» (یوگاسوتره، فصل3: بند3). به این ترتیب سه مرحله‌ی دهارانا، دیانا و سامادهی عبارت است از تلاش برای برون راندن سایر موضوعات، سپس تمرکز خودآگاهانه روی یک موضوع و در نهایت کناررفتن خودآگاهی نسبت به تمرکز و تنها ماندن موضوع در ذهن. این سه مرحله سام‌یاما[8] نامیده می‌شود. سام‌یاما یعنی تسلط کامل «هر سه - دهارانا، دیانا و سامادهی - با هم سام‌یاما را تشکیل می‌دهند» (یوگاسوتره، فصل3: بند4).

سامادهی که آخرین مرحله از سام‌یاما و تسلط کامل است، دو سطح دارد: سطح اول سامادهی با ریشه[9] است که در آن یک ریشه یا موضوع وجود دارد و یوگی در آن موضوع محو شده و خودآگاهی‌اش را از دست داده است. بنابراین هنوز فکر یکسره متوقف نشده و موضوعی در ذهن باقی مانده است، اگرچه غیر از آن هیچ چیزی در ذهن نیست، حتی به اینکه روی یک موضوع متمرکز شده هم توجهی ندارد؛ سطح دیگر، سامادهی بی‌ریشه[10] است که در آن موضوع هم از بین رفته و فقط حالت محوشده‌گی وجود دارد. در حقیقت اینجا توقف کامل ذهن صورت گرفته است و اثری از موضوع ذهنی و صاحب ذهن نیست (یوگاسوتره، فصل1: بند43 و ساتیاناندا، 1380: 149 و شایگان، 1379: 699) به این ترتیب یوگی در تاریکی مطلق و خلاء محض فرومی‌رود. نه اندیشه‌ای و نه اندیشنده‌ای هیچ‌یک وجود ندارد.

در یوگا این حالت خلاء و توقف اندیشه و ذهن را برابر با تجربه‌ی آگاهی برتر یا روح برتر می‌دانند. زمانی‌که فکر و اندیشه و گوهر حقیقی وجود انسان وامی‌ماند و باز می‌ایستد، آگاهی برتر و گمشده‌ی یوگا پیدا می‌شود. آگاهی برتر نوعی آگاهی و قدرت ناشناخته است، که بر شعور و اراده یوگی مسلط می‌شود و دیگر یوگی خودش نیست «بعد از مهارت کامل در سامادهی نامحدود – بی‌ریشه - روح برتر[11] آشکار می‌شود* آنجا پر از تجربه‌ی آگاهی برتر[12] است» (یوگاسوتره، فصل1: بند47 و 48). یعنی موجودات ناشناخته‌ای که آنها را جن‌ها و شیاطین می‌دانیم، در این وضعیت یکسره بر فرد مسلط می‌شوند و وجودش را در اختیار می‌گیرند. برای پیشرفت در یوگا و ارتباط یا اتحاد با آگاهی برتر «عقل و هوش یک مانع بر سر راه است» (آناندا، : 166).

با مهارت در تمرکز و تجربه‌ی توقف ذهن در حقیقت ذهن استحاله می‌گردد و به چیز دیگری تبدیل می‌شود «پایان دگرگونی، حالتی از استحاله ذهن است...» (همان: 39) مثل شیر که وقتی می‌ماند یک سطح متفاوت به‌صورت خامه یا سرشیر روی آن شکل می‌گیرد. سامادهی در حقیقت حالت استحاله شده و تغییرشکل یافته‌ای از ذهن است که به واسطه‌ی آن می‌توان آگاهی برتر را تجربه کرد و با آن یکی شد. در این حالت ذهن که فعال و سازنده است، منفعل و مصنوعی می‌شود و در اختیار آگاهی برتر قرار می‌گیرد.

چیتا

مفهوم چیتا[13] که اغلب ذهن ترجمه می‏شود، فراتر از ذهنِ به معنای رایج است. به‌طوری که علم حضوری و قوه شهود قلبی را هم فرامی‏گیرد و هر چهار حالت خودآگاهی[14] را شامل می‏شود که در ماندوکیا اوپانیشاد آمده (ساتیاناندا، 1380: 57). فراتر از این، در تلقی یوگا از ذهن یا «چیتا» لایه‏های نیمه‌هوشیار و ناهوشیار ذهن که به گمان یوگی‌ها خاطرات زندگی‏ها و تناسخ‌های گذشته را دربردارد، بخشی از ذهن محسوب می‏شود. به این ترتیب ذهن همه ظرفیت‏های آگاهی بشر را فرامی‏گیرد.

با سرکوب‌شدن ذهن در مراحل سامادهی، اساس و پایه همه معرفت‏ها و شناخت‏های انسانی از بین می‏رود. اساساً مبنای درک خود به‌عنوان یک موجود آگاه و فاعل شناسایی زیربنای همه‌ی معرفت‏های ما است. هر شخصی وقتی حضور خود را در هستی درک می‏کند و می‏فهمد که هستی، هست و به این ترتیب بدیهی‏ترین گزاره معرفت‌شناختی را کشف می‏کند، خود را به‌عنوان یک موجود آگاه و شناسنده می‏یابد. توقف خودآگاهی در سامادهی این زیربنا را فرومی‏ریزد و شخص در دنیایی از حیرت و تاریکی فرومی‏رود. در این شرایط فرق میان هست و نیست را متوجه نمی‏شود و حتی میان اوهام ساخته‌ی ذهن و حقایق آفرینش تفاوتی نمی‏گذراد. به همین علت یکی از راه‏های رسیدن به سامادهی استفاده از گیاهان مخدر و توهم‌زا بوده[15] که امروزه با داروهای روان‌گردان دنبال می‏شود.

ساتیاناندا بنیانگذار و رئیس دانشگاه یوگا در بیحار گیاهان مخدر مورد استفاده در یوگا را معرفی می‏‏کند. گیاهانی نظیر آنجانا[16] ، رُسایانا[17] و غیره که نقش توهم‏زای و تخدیری مؤثری در یوگا دارند (ساتیاناندا، 1380: 357) استفاده از این گیاهان موجب می‏شود که شخص حالتی را تجربه کند که در سامادهی به آنها می‏رسد. به این ترتیب که مواد مخدر و توهم‏زا تصاویر و صحنه‏هایی را می‏نماید که هیچ واقعیتی ندارد، اما برای تجربه‌کننده در حد واقعیت ظاهر می‏شود. در نتیجه او به همه چیز، حتی خودش شک می‏کند و واقعیت به اندازۀ توهم در نظر او فروکاسته می‏شود. در این شرایط همه چیز اهمیتش را برای اندیشیدن از دست می‏دهد و ذهن در این فشار، سردرگمی و اختلال کارکردی از عملکرد بازمی‏ایستد.

با این خود سرکوب‏گری معرفت‏شناختی، مجالی برای خودشکوفایی معرفتی باقی نمی‏ماند. آنچه به‌عنوان آگاهی برتر شناخته می‎‏شود و انسان را تسخیر می‏کند، موجود ناشناخته خارجی است که البته از درون و عمیق‌ترین سطوح ذهن فعالیت خود را انجام می‏دهد و از طریق القائاتش تسلط خود را مستحکم و گسترده می‏کند. پتنجلی نام چنین ذهن منفعل و از خود بی‌خود شده‌ای را ذهن خلاق می‌گذارد و می‌گوید: «ذهن خلاق، آزاد از خودخواهی است» (یوگاسوتره، فصل4: بند4) رهایی از خودخواهی به این معنا است که تسخیر آگاهی برتر، ذهن برتر یا ذهن طبیعی است و از خود تشخیص و اراده‏ای ندارد «ذهن خلاق وابسته به ذهن طبیعی است و مجبور است بر اساس آگاهی ذهن طبیعی عمل کند» (ساتیاناندا، : 362). برای رسیدن به این مرحله در یوگا و شاخه‏های شبه‌عرفانی منشعب از آن توصیه می‏شود که افراد قضاوت و داروی نکنند، هرچیز را همانطور که هست بپذیرند، به ندای درون‏شان گوش دهند، تسلیم و پذیرنده باشند، شاهد و نظاره‌گر باشند و در اتفاقاتی دخالت نکنند که درون‏شان می‏افتد. همه این توصیه‏ها درواقع تسهیل کننده، مراحل تسخیر و مسخ‌شدگی است که به‌عنوان راه کمال معرفی می‏شود.

حقیقت کندالینی

کندالینی مجموعه نیرویی‏هایی شعورمند و بسیار خطرناک است. اگر بیدار شود، تمام زندگی، جسم و روح فرد را به آشوب می‏کشد، تنها کسانی که یکسره تسلیم این نیرو می‏شوند و هیچ مقاومتی نشان نمی‏دهند، از قدرتش می‏توانند بهره‏مند شوند درواقع ابزاری در دست آن نیرو می‌شوند. نیرویی که الوهیت درون نامیده می‌شود. الوهیت درون با سرکوبی استعدادها و ظرفیت‏های درونی و برنامه‏های ضد‌انسانی (شایگان، ، ج1: 629 و 630) برای تبدیل‌شدن به یک حیوان بی‏احساس و ناخودآگاه به‌دست می‏آید.

نویسندگان و مربیان یوگا نمی‏توانند زیاد درباره این موجودات شعورمند سخن بگویند، همه چیز به‌صورت رازی مگوست، تنها باید دیگران را تشویق کرد که وارد شوند و تجربه کنند. کسانی‌که فاش‏تر و بی‏پرده‏تر از دیگران سخن گفته‏اند، اعتراف می‏کنند که «در مورد مار آتشین بسیار کم گفته شده است. کم گفته شده زیرا به‌دلیل اسرارآمیز بودنش کم شناخته شده، ... کندالینی رازی سر به مهر است، رازی در پس اسرار» (شریف‏پور، 1386: 23).

انواع اختلالات روانی و اغتشاشات جسمی و عوارض گوناگون نشانه‏های بیداری مارآتشین کندالینی و برافروخته شدن این آتش ویرانگر است (شریف‏پور،1386: 98 و 103) که با نام برون‌ریزی و مقدمه‏ای برای بهبود بعدی معرفی می‏شود. و وعده می‏دهند که نتیجه این برون‌ریزی‏های رنج‏آور و آسیب‏زا به لحاظ روانی و جسمی، رهایی و آرامش و شادمانی است. نشانه‏های آزادشدن کندالینی «سراسیمه‏گی، رفتار نامنظم، احساس شکست عمیق و دشواری در کنار آمدن با زندگی روزمره، یخ کردن‏ها و داغ کردن‏ها، شواهدی از وجود شخصیت‏های چندگانه، تغییر خلق‏های شدید، افسردگی یا شادی بیش از حد، دوره‏های کسالت یا سرزندگی افراطی، از دست‌رفتن یا مختل‌شدن حافظه، ناسازگاری با خویش، دیگران، با کار یا جهان و به‌طور کلی تغییرات شدید در وضع ظاهر (شخص ممکن است گاه سال‏ها جوان‏تر به‌نظر آید و اندکی پس از آن 20 سال پیرتر به‌نظر برسد) دیدن نورها یا رنگ‏ها، شکل‏های هندسی، صحنه‏هایی از زندگی گذشته یا حوادث آینده» (پاولسون، 1386: 32 و 33).

در مراحل پیشرفته‏تر فرد گمان می‏کند که زندگی‏های گذشته‏اش را به یاد می‏آورد. یعنی این آتش درونی شواهدی در مخیّله فرد ایجاد می‏کند که باور او به معاد تغییر کند و به تناسخ معتقد شود. کندالینی پس از بیدارشدن چنان تأثیراتی بر فرد می‏گذارد که به باور و اعتقاد او تبدیل می‏شود و او باید در همه حال به آن احترام گذارد و حرمتش را حفظ کند (شریف‏پور، 1386: 44).

افراد نباید به‌شکل مستقیم برای بیداری کندالینی اقدام کنند، این کار بسیار خطرناک است و باید مدت زیادی زیر نظر استاد برای آماده‌سازی صرف شود (گووین‏دا، 1388: 395). مراحل مختلف یوگا فقط یک سلسله حرکات و برنامه‏های تنفسی مفید و دستورالعمل‏های سلامتی نیست، بلکه آنها کدهایی است که کندالینی را برمی‏انگیزد. وضعیت‏های آسانا، دستورالعمل‏های یاما و نیاما و از همه مهم‌تر وضعیت‏های تنفسی پرانایاما برای ایجاد حرارت درونی است، حرارتی که مار خفته را بیدار کند و مار آتشین را شعله‏ور می‏سازد. تا در مسیر چاکراها بالا رود.

کندالینی در پایین‏ترین چاکرا نزدیک محل غدد جنسی قرار دارد و همراه بیداری آن فرد دچار حمله‏های شدید جنسی می‏شود و با شیوه‏های اسرارآمیزی که اساتید یوگا ترجیح داده‏اند درباره آن چیزی نگویند، باید کنترل شود. کندالینی پس از بیداری به موازات ستون مهره‏ها تا بالای سر پیش می‏رود که به انرژی کیهانی بپیوندد. کندالینی در این مسیر هفت کانون انرژی را فعال می‏کند. به این کانون‏های انرژی غیرفیزیکی چاکرا گفته می‏شود. هر چاکرا نیمه خدایانی دارد که به‌تدریج بیدار و فعال می‏شوند (شریف‏پور، 1369: 190). پاولسون درباره کتابش «کندالینی و چاکراها» می‏نویسد «اکثر اطلاعات آمده در این کتاب در اصل از این وجودها به من رسیده است» (پاولسون، 1386: 25). درواقع هر چاکرا یک ذات آتشین سرشت و هوشمند است که فعال می‌شود و بر ذهن، زندگی و رفتار شخص تسلط پیدا می‌کند. «ذات نهفته در چاکراها، قدرت‌های نهفته خلاقی هستند ... قدرت کارایی کامل آنها زمانی است که شاکتی کندالینی در راهی که برای یکی شدن با شیوا طی می‌کند در آنها رسوخ نماید» (آناندا، 1377: 49).

نویسندگان دیگر یوگا نیز اعتراف کرده‏اند که به‌نوعی حالت تسخیرشده‏گی توسط این موجودات را تجربه کرده‏اند: «هنگامی که مطالب این کتاب را می‏نوشتم، حتی در هوای سرد، ارتعاشات کندالینی به‌صورت گرمایی واضح و شدید تمام وجودم را در برمی‏گرفت، به‌طوری که خیس عرق شده و گاه این وضعیت غیرقابل تحمل می‏شد و از نوشتن باز می‏ماندم و بی‌درنگ تمام تنم سرد می‏شد. گویی نیرویی زنده و هوشیار مرا وسیله ابراز پیام خویش کرده بود» (شریف‏پور، 1386: 22).

نیروی شیاطین

این موجودات آتشین شعورمند و پرانرژی چیستند؟ ماهیت آگاهی برتر، ایشوارا و آنچه باید یک یوگی تسلم‏شان شود، همین موجودات آتشین هستند. پتنجلی توصیه می‏کند: «زمانی که خدایان[18] دعوتت می‌کنند جایی برای تکبر و دلبستگی وجود ندارد؛ زیرا امکان احیای چیزهای نامطلوب وجود خواهد داشت» (یوگاسوتره، فصل3: بند52). این موجودات آتشین و خطرناک چه هستند که نهایت یوگا تسلیم‌شدن به آنها است. موجوداتی که تمام آگاهی و احساس انسانی را می‏گیرند و بیرون می‏ریزند و آنگاه بر وجود و زندگی انسان مسلط می‏شوند و بنابر اصل آهیمسا و پرهیز از آزار دیگران هرچقدر هم که شما را آزار دهند، نباید با آنها بجنگی، این نیروی ضدانسانی که در بین دوپهلوی انسان نهفته و یوگا می‏آموزد که به‌دست خود آن را نیرومند سازیم و تسلیمش شویم، به‌راستی چیست؟

شیاطین که از طایفه جن و از جنس آتش هستند، خود را به‌عنوان آتش زندگی و نیروی حیات معرفی کرده و خورشید را به‌عنوان بزرگْ آتش هستی نماد وجود و نیروی خودشان تعریف می‏کنند. از این‌رو، در طول هزاران سال از زمان حضرت نوح تا کنون مردم را به پرستش و نیایش خورشید واداشته‏اند. بخشی از وضعیت‏های هاتا یوگا با نام سلام برخورشید - سوریا ناماسکارام - تعظیم و ستایش خدای خورشید و سرچشمه آتش، نماد نیروی کندالینی است. جنبه آیینی و نمادین هاتایوگا است که تأثیر آن را در ارتباط با نیروهای آتشین و بیداری کندالینی بااهمیت می‏کند. برخی از تمرینات پیش رفته در رسم به‌عنوان پوجا - آیین پرستش - معرفی شده‌اند.

اغلب خورشید به‌عنوان نیرو مذکر و زمین به‌عنوان نیروی مؤنث رابطه جنسی هستی‌شناختی را منعکس می‏کند، رابطه جنسی‏ای که در بعد الاهیاتی به‌صورت شیوا و شاکتی دیده می‏شود و در بعد انسان‌شناختی نیز بیداری کندالینی به‌طور نمادین حامل معانی جنسی است. شیوا که نیروی درونی است و به‌صورت کندالینی پیچیده و نهفته است پس از بیداری با شیوا پیوند برقرار می‌کند که همان شعور کیهانی یا روح جهانی یا آگاهی برتر است. «هدف از به حرکت در آوردن مار نشسته یکی‌شدن انرژی بعد زنانه و مردانه است».

موضوع فریبنده و بسیار شیطانی در یوگا این است که در مرحله اول، برخی از خصلت‏های نادرستی انسانی را موضوع قرار می‏دهد و با امور متضاد آن می‏کوشد که تغییراتی صورت گیرد، اما پس از آن نوبت به گرایش‏ها و ارزش‏های درست انسانی می‏رسد که با امور متضاد نابود شود و این ماهیت اصلی، بخش اسرار آمیز یوگا است. بخشی که هیچ انسانی در حالت آگاهی کامل و با اعتماد به احساسات متعالی انسانی نمی‏تواند انجام دهد و انجام آنها در حقیقت عبور از مراحل تسلیم و تسخیر شیطانی در یوگا است. برای نمونه اگر شما به خوردن غذاهای پاک و گوارا اهمیت می‏دهید، این یک تعلق و یک گونا است و هنوز در تعلق ساتوا هستی، راه نهایی برطرف کردن این وابستگی «نجاست خواری» است.

فراگیرنده یوگا بعد از مراحلی که به حریم اسرار نزدیک می‏شود، آهیمسا را درهم می‏شکند و نه برای نیاز طبیعی، بلکه برای رویای کمال «باید پنج حیوان را کشته و از سر آن حیوانات یک صندلی بسازد و رویش بنشیند، سپس معلم یوگی ارواح حیوانات را نام برده و آنان را احضار می‏کند، آن ارواح به فکر یوگی حمله‏ور می‏شوند، در این مرحله اگر یوگی دیوانه نشود و از بین نرود به مرحله بعد یعنی یوگای سکس می‏رسد. یک یوگینه - یوگی زن - که در تانترا یوگا تعلیم دیده است، با راهنمایی معلم و در حضور معلم باید عمل نزدیکی را با یوگی انجام دهد. یوگی در حین نزدیکی باید فکرش را کنترل کند، بدون اینکه مایع سیال جنسی‏اش را از دست بدهد. باید بتواند از طریق اندام تناسلی‏اش مایع جنسی زن را بیرون کشیده و مخلوط دو مایع خودش و زن را در قسمت پایین ستون فقراتش نگهدارد، سپس در آنجا کندالینی یا نیروی مار بیدار می‏شود که از طریق تمرکز بر چاکراها و گفتن مانترای هر چاکرا از مجرای سوشومنا[19] بالا می‏آید و از هر چاکرایی که می‏گذرد، یوگی به یک مقدار قدرت‏های یوگایی دست پیدا می‏کند، تا در آخر به مغز، چاکرای هفتم می‏رسد. در این زمان یوگی به‌طور کامل به نیروی کندالینی دست پیدا کرده و به مرحله - سیدهی[20] - هشت قدرت بسیار بزرگ می‏رسد» (شریف‏پور، 1369: 190).

نهایت یوگا و همه وعده‏هایی که از آرامش، قدرت، شادی و موفقیت می‏دهند و از گذرگاه رنج‏بارترین اعمال می‏گذرد، هنگامی به‌دست می‏آید که کندالینی به مغز سر یا چاکرای هفتم – ساهاسرارا - برسد. یعنی نیروهای شیطانی بر اندیشه انسان تسلط یابند و اعمال و وضعیت‌های بدنی او را کنترل کنند.

کریاهایی که خودبه‌خود بروز می‏کند و نشانه پیشرفت مراحل تسخیر‌شدگی فرد است در هیچ دو نفری همانند نیست و به‌صورت‏های مختلفی نظیر گریستن، خندیدن، رقصیدن، احساس سرما یا گرما، غلتیدن، خود و سایر حرکات بی‏اختیار و عجیب بروز پیدا می‏کند (شریف‏پور، 1386: 94). علت این تنوع براساس پذیرش اصل تناسخ، تفاوت تجربیات افراد در زندگی‏های گذشته پنداشته می‏شود، اما به‌نظر می‏رسد، موجودات ناشناخته و آتشین سرشت که در حال تسخیر فرد هستند، علت بروز این رفتارهای عجیب و آزاردهنده باشند.

قرآن‌کریم بسیار روشن و واضح وضعیت کسانی را که از راه‏هایی مثل یوگا و پناه‌بردن به نیروهای شیطانی و استعانت سمبل‏ها و پرستش خدایان گوناگون می‏کوشند تا عزت، قدرت و کامیابی به‌دست آورند، بیان کرده است: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِیکونُوا لَهُمْ عِزًّا*کلاّ سَیکفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یکونُونَ عَلَیهِمْ ضِدًّا* أَلَمْ‌تر أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» غیر از خدا الاهه‏ها و خدایانی را برگزیدند تا موجب عزت‏شان باشد؛ هرگز، به‌زودی آن خدایان پنداری عبادت آنها را انکار خواهند کرد و ضد آنها خواهند بود. آیا نمی‏بینی که شیاطین را بر کافران فرستادیم تا آنها را به‌سوی بدبختی برانگیزند و دگرگون کنند (مریم: 81-83).

نتیجه‌گیری

روزی دو نفر در حضور یک استاد یوگا مشغول بحث درباره یوگا شدند، استاد ساکت گفت‌وگوی آن دو را تماشا می‏کرد. در میانه بحث گاوی چاق با سرافتاده وارد شد و کنار آن دو نشست و پس از دقایقی گوش‌کردن به بحث‌ها «گاو آهسته و آرام از جای خود برخاست و رفت. مناسب‌ترین کلمه بر زبان گاو جاری شده بود، او دانسته یا ندانسته گفت که «یوگاسوترۀ پتنجلی» برای بحث‌های روشنفکرانه، تفکر و تعمق نوشته نشده است، بلکه برای افزایش و توسعه سطح آگاهی و کشف امکانات ذهن و عبور از سطوح عادی آن نوشته شده است» (ساتیاناندا، 1380: 22).

اگر یک شخصیت برجسته و جهانی یوگا در حد «سوامی ساتیاناندا سراسواتی» در مقدمه شرح یوگاسوتره این تمثیل را مطرح نکرده بود، نمی‏توانستم با این بیان بگویم، که بهترین روش برای فراگیری یوگا همین روش گاوی است. اگر کمی تدبیر، تفکر و به‌کارگیری قوه عقل و داوری وارد کار شود، یوگا به نتیجه نخواهد رسید و تسخیر‌شدگی انجام نخواهد شد و شاید به‌علت درگیری با موجودات آتشین سرشت همه‌ی پیامدهای نامطلوب و خطرناکی پیش می‏آید که مروجان یوگا هشدار داده‏اند. بیش از پیامدهای ناگواری که برای تسلیم‌شدگان و تسخیر‌شدگان پیش می‌آید.


 

------------------------------------------------------------------------

منابع

  1. قران کریم.
  2. آناندا سوامی ساتیاسنگ (1377) علم عناصر (تاتواشودهی)، جلال موسوی نسب، تهران: فراروان.
  3. اوپانیشاد.
  4. براندن اس.جی.اف (1391) پژوهشی در ایده‌ها و انسان‌ها و رویدادها در ادیان عهد باستان، سودابه فضایلی، قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
  5. پاولسون جنویو‌لویس (1386) کندالینی و چاکراها، آرام، تهران: انتشارات تجسم خلاق.
  6. پت‌فیشر ماری (1389) دایره المعارف ادیان زندۀ جهان، مرضیه سلیمانی، تهران: نشر علم.
  7. داناندا سوامی ساچی (1384) هاتا یوگا یوگای کامل بدنی، مینا الهی، تهران: انتشارات جیحون.
  8. راداکریشنان سروپالی (1382) تاریخ فسلفه شرق و غرب (جلد اول: تاریخ فلسفه شرق)، خسرو جهانداری، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
  9. ساتیش چاندرا چاترجی و دریندرا موهان داتا (1384) معرفی مکتب‌های فلسفی هند، فرناز ناظرزاده کرمانی، قم: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
  10. ساراسواتی ساتیاناندا (1380) یوگا سوتره‌های پتنجلی، سید جلال‌الدین موسوی نسب (آناندا جیوتی)، تهران: انتشارات فراروان.
  11. شایگان داریوش (1389) ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، جلد اول، تهران: انتشارات امیرکبیر.
  12. شایگان داریوش (1389) ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، جلد دوم، تهران: انتشارات امیرکبیر.
  13. شریف‌پور خسرو (1369) یوگا برای همه. بی‌نا.
  14. شریف‌پور خسرو (1386) کندالینی تجربه‏ای مرموز، تهران: نشر پیکان.
  15. کیشیتی مهن‌سو (1388) هندوئیسم، ع. پاشایی، تهران: نشر نگاه معاصر.
  16. محي‌الدين بناب، مهدي (1381) روانشناسي احساس و ادراك، انتشارات دانا.
  17. موسوی‌نسب سیدجلال‌الدین (آناندا جیوتی) و ساناز فرهت (مایترا) (1380) گنجینه اسرار یوگا، تهران: انتشارات فرودس.
  18. ناس جان (1382) تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکمت، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
  19. نولن سوزان و همکاران (1390) زمینۀ روان‌شناسی اتکینسون و هیلگارد (جلد اول)، مهدی گنجی، تهران: نشر ساوالان، ویرایش15 (2009).
  20. نیس چالاجوی‌دوی (1388) یوگا برای خوددرمانی، شهره عبداللهی، تهران: انتشارات شباهنگ.
  21. هیتلمن ریچارد (1388) آموزش یوگا در 28 روز، مهرداد پارسا، تهران: انتشارات اردیبهشت.
  22. هینلز جان (1389) ادیان زندۀ شرق، جمعی از مترجمان، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب.

 

 

 

[1]. Atharva.

[2]. کاله به معنای زمان است.

[3]. Sun Ritual .

[4]. Pooja.

[5]. Dharana.

[6]. Dhayana.

[7]. Samadhi.

[8]. Samyama.

[9]. Samprajnata.

[10]. Asamprajnata.

[11]. Adhyatma.

[12]. Prajna.

[13]. Chitta.

[14]. بیداری، خواب، رویا، فراتر از خواب و بیداری.

[15]. «نیروهای یوگایی از تولد، گیاهان، مانتراها، ریاضت‌ها یا سامادهی به وجود می آیند» (یوگاسوتره. فصل4: بند1).

[16]. Anjana.

[17]. Rosayana.

[18]. Sthani.

[19]. یکی از نادی‏ها یعنی کانال‏های اصلی انرژی که فعال شدن آن موجب رشد معنوی فرد خواهد شد. این نادی در کالبد اختری به موازات ستون مهره‏ها بالا رفته است.

[20]. Siddhis سیدهیس در زبان سانسکریت به معنای توانایی‌های روانی نظیر تله پاتی، روشن بینی و ... است (سوامی ساتیاناندا. ص45).

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
مهارت‌های معنوی در زندگی از نگاه آموزه‌های دینی

مهارت‌های معنوی در زندگی از نگاه آموزه‌های دینی

با توجه به رشد و توسعه زندگی آدمی و پیچیدگی‌های ارتباطی وی با دنیای درون و بیرون، آموختن مهارت‌های معنوی در زندگی، ضرورتی انکارناپذیر است؛ مهارت‌های زندگی، توانایی‌هایی هستند كه زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید فرد را فراهم آورده...
انسان از منظر کریشنا مورتی

انسان از منظر کریشنا مورتی

کریشنامورتی در جای‌جای گفته‌های خویش به موضوع دانستگی اشاره می‌کند و سرانجام پند او این است که باید از هر دانستگی رها شد تا آزاد گشت و انسان شد...
حقیقت یوگا

حقیقت یوگا

در این مقاله با تکیه بر اصلی‌ترین متن یوگا، یعنی یوگاسوتره، حقیقت یوگا بررسی شده است و رابطه آن با آیین هندوییسم، اهداف و آثار آن مورد بررسی قرار گرفته است...
عرفان اشو

عرفان اشو

Powered by TayaCMS