نویسنده: حسین جماعتی
چکیده
دعا يكى از بهترين عبادتها و به عنوان عبادتى مستقل، داراى اجر و پاداش نيك است. بیشتر اوقات زندگی نيز دعا وسيله گشايش گِرِههاى بسته زندگى و حل گرفتاریها و مشكلات به الهام خدا و يارى او و سبب بر آورده شدن حاجتهاى دنيا و آخرت است؛ اما ترك دعا از روى تكبّر حرام و از گناهان كبيره است كه ترك كننده به حكم قرآن كريم مستحق كيفر جهنم خواهد بود؛ با این حال در زندگی دنیوی نیز، ترک دعا آثار بد و نکبتبار را به همراه دارد که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره میشود.
واژگان کلیدی: دعا، ترک دعا، آثار، زندگی، نگرانی، نزول بلا.
مقدمه
«دعا» در لغت به معناى خواندن، حاجت خواستن و استمداد است (قرشی، 1371، 2: 344)؛ در اصطلاح اهل شرع، گفت وگو كردن با خداوند سبحان به شكل طلب حاجت و درخواست حلّ مشكلات از درگاه او يا به شكل مناجات و ذكر اوصاف جلال و جمال ذات پاكيزه اوست (مشکینی، 1387، 10).
در این نوشتار برآنیم تا به این بحث بپردازیم که اگر با اهمیتی که دعا دارد، کسی از آن روگرداند و در زندگی خود به دعا بیاعتنا باشد یا کمتر توجه کند، چه اثری در زندگی او میگذارد؟
ارزش و ضرورت دعا
دعا نداى فطرت بيدار انسان خداجوست كه از عمق جانش بر میخيزد و همانند عاشقى شيدا معشوق ناپيدايش را میخواند و به درگاهش دست نياز میبرد.
دعا از دیدگاه قرآن کریم
* دعا، محبوب خدا بوده و مايه رشد و سعادت انسان است؛ خداى تعالى به رسولش میفرمايد: «و هنگامى كه بندگان من، از تو درباره من سؤال كنند، [بگو:] من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا میخواند، پاسخ میگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند [و به مقصد برسند]» (بقره/186).
* دعا، مايه ارزش انسان در درگاه الهى است واعتناى خدا به بشر، به واسطه دعا، راز و نياز وگريه و زارى به درگاه اوست؛ خداوند متعال به رسول گرامی(ص) میفرمايد: «بگو: پروردگارم براى شما ارجى قائل نيست، اگر دعاى شما نباشد» (فرقان/77).
* پروردگار متعال، بندگانش را دوست دارد و خير و سعادت آنان را میخواهد و نمیپسندد كه بندگانش بدبخت و بد عاقبت شوند؛ از اينرو آنان را به مقتضاى فطرت، دعوت كرده و راه رشد، سعادت و ارزش را به آنها نشان داده كه مبادا از دعا غفلت كنند و سفارش میكند: «مرا بخوانيد، تا دعاى شما را مستجاب كنم» (غافر/60).
پيامبر اكرم(ص) در ارزش و ضرورت دعا فرمود: «دعا، مغز و روح عبادت است و اگر دعا باشد، هيچكس هلاك نمیشود» (قطب الدین راوندی، 1407، 18).
دانشمندان هم معترفاند که يکي از چهار ميل اساسي انسان (حس دانايي، حس نيکي، حس زيبايي و حس مذهبي) ميل به پرستش و نيايش است؛ آلکسيس کارل، روانشناس معروف میگويد: «فقدان نيايش در ميان ملتي، برابر با سقوط آن ملت است؛ اجتماعي که احتياج به نيايش را در خود کشته است، معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهد ماند» (به نقل از: مکارم شیرازی، 1374، 1: 640).
يکي ديگر از دانشمندان میگويد: «وقتي که ما نيايش میکنيم، خود را به نيروي پايانناپذيري که تمام کائنات را به هم پيوسته است، متصل و مربوط میسازيم» (به نقل از: همان، 1: 641). و اضافه میکند: «امروز جديدترين علم، روانپزشکي، همان چيزهايي را تعليم میدهد که پيامبران تعليم میدادند، چرا؟ به این علت که روانپزشکان دريافتهاند که دعا و نماز و داشتن يک ايمان محکم به دين، نگراني و تشويش و هيجان و ترس را که موجب نيم بيشتري از ناراحتیهاي ما است، برطرف میسازد» (به نقل از: همان، 1: 642).
حرمت ترک دعا از روی تکبّر
هرچند دعا كردن، مستحب و داراى فضيلت بسيار و برترين عبادت است و در قرآن كريم و روايات معصومان عليهم السّلام نسبت به دعا تأكيد فراوان شده است (کاشف الغطاء، 1422، 3: 495؛ نجفی، 1404، 7: 201- 202). اما ترك دعا از روى تكبّر حرام و از گناهان كبيره است كه ترك كننده به حكم قرآن كريم و روایات مستحق كيفر جهنم خواهد بود (نک: حر عاملی، 1409، 7: 23؛ کاشف الغطاء، 1422، 3: 495): «مرا بخوانيد تا دعايتان را اجابت كنم، بهراستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى میكنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد» (غافر/60). سید ابن طاووس در ذیل این آیه شریفه میگوید: «خداوند- جلّ جلاله- با اين آيه شريفه توجّه میدهد كه ترك كردن دعا، استكبار و گردنكشى از پرستش و عبادت او، و نيز موجب داخل شدن در آتش جهنّم و عذاب خواركننده آن است» (ابن طاووس، 1406، 26 – 27).
در روایتی پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «تَرْکُ الدُّعَاءِ مَعْصِیَة» (ورام بن أبی فراس، 1410، 2: 120)؛ یعنی اگر کسی بنایش را بر این بگذارد که دعا نکند و بیاعتنا به آن باشد، معصیتکار است.
امام باقر(ع) میفرماید: «هيچكس در نزد خداوند عزوجل دشمنتر از كسى نيست كه نسبت به عبادت خدا تكبر میورزد و از درخواست آنچه نزد خداست، تن میزند (دعا نمیكند)» (کلینی، 1407، 2: 466)؛ بنابراین، وقتى انسان خود را در محضر و منظر خداوند میبيند و سر تسليم و بندگى بر آستانش زمين میسايد و باور میكند كه همه اجزا و ذرّات عالم وجود در اين پرستش آگاهانه با او هماهنگ هستند، بهواسطه دعا و ذکر آرامش و نشاطى به او دست میدهد كه در اثر آن، سختیها و دشواریهاى زندگى برايش آسان و قابل تحمّل میشود.
آثار ترک دعا در زندگی
همانگونه كه پرستش خداوند موجب رشد و اعتلاى روحى و معنوى انسان میشود، ترك ذکر و دعا نيز سقوط، زيان و انحطاط او را در پى خواهد داشت. غفلت و بیتوجهی به دعا به عنوان عبادت آفريدگار جهان، انسان را از صراط مستقيم الهى منحرف و زندگى مادّى و معنوى او را قرين انحراف و بدبختى خواهد كرد.
در اين گفتار، پارهاى از آثار بد ترك دعا را به اختصار بیان میشود.
1. زندگى تلخ
تأثير عوامل معنوي در زندگي بشر از مواردي است که با توجه به جهانبيني هر فرد، اهميت متفاوتي در زندگي روزمره آنها میيابد. عموماً افرادي که معتقد به جهانبينیهاي توحيدي و ماوراي طبيعي هستند، با در نظر گرفتن عوامل معنوي در کنار عوامل مادي، گستره بيشتري از عوامل مؤثر بر زندگي بشر را مدنظر قرار میدهند. ويژگي چنين نگاهي اين است که واقعيتها و حوادث را در چارچوب ماده و جسم و انفعالات جسماني، محصور و محدود نمیداند و دنياي حوادث را داراي تار و پودهايي بيشتر و پيچيدهتر دانسته و عوامل دخيل در آنرا بسيار فراتر از عوامل مادي میداند. يکي از عواملي که نقش پررنگي در اينباره دارد، دعا و مناجات با پروردگار جهان و اتصال به نيرويي قادر و برتر است.
ياد خدا در قالب ذکر و دعا از عوامل مهمّ نشاط و شادابى در زندگى است. نقش ياد خدا در نشاط انسان، با تعبيرهاى گوناگونى در آيات و روايات وارد شده است: ياد خدا موجب «آرامش و اطمينان نفس» (رعد/28)، «جلاى دلها» (ورام بن أبی فراس، 1410، 2: 122)، «شرح صدر» (زمر/22)، «حيات دل»(ورام بن أبی فراس، 1410، 2: 120)، «نورانيت قلب» (تمیمی آمدی، 1410، 155)، و «حلاوت زندگى» (کفعمی، 1418، 406) میشود كه هر يك را میتوان به بُعدى از ابعاد نشاط اشاره دانست؛ از اينرو پيامبر خدا(ص) اينگونه به درگاه خداوند متعال دعا میكند: «اللّهُمَّ اجعَلنا مَشغولينَ بِأَمرِك ... شاكرينَ عَلى نَعمائِك، مُتَلَذِّذينَ بِذِكرِك» (شعیری، بیتا، 132)؛ «خدایا! ما را به كار خودت سرگرم بدار ... و [ما را] بر نعمتهايت، سپاسگزار و از يادت، لذّتبَرنده قرار بده».
آنچنان نقش ياد خدا اساسى است كه بدون آن نمیتوان انتظار نشاط داشت. غفلت از ياد خدا موجب «خودفراموشى» (حشر/19)، «قساوت قلب» (کلینی، 1407، 8: 45) و «مردن دل» (همان، 2: 498) میشود؛ خداوند متعال به عنوان آفريننده انسان- كه بيشترين آگاهى را از ماهيت او دارد-، تصريح میفرمايد كه: «هركس از ياد من روى گردانَد، زندگى سختى خواهد داشت» (طه/124).
ترک دعا، درواقع، قطع پيوند عبادى با خداوند و جدا شدن از كاروان عظيم آفرينش و قدم گذاردن در بيراهه انحراف، گمراهى و تنهايى است. انسان خداپرست که با هرگونه سختى و مصيبت مواجه شود، چون خود را با مبدأ و منتهاى هستى با ذکر و دعا مرتبط میبيند، احساس ضعف و تنهايى نمیكند، ولى كسى كه از ذکر و دعا، سر باز زده، هر اندازه هم از ناز و نعمت مادّى برخوردار باشد، از زندگى لذّت نمیبرد، بلكه همواره احساس پوچى و سردرگمى میكند.
2. نگراني و اندوه
در دنياي پراضطراب و پرتلاطم امروز، آرامش و داشتن خيالي آسوده، نعمتي است که همگان آرزوي آن را دارند؛ در واقع، يکي از نيازهاي اساسي انسان، شاد زيستن است که در پرتو آن، با رسيدن به تعادل روحي، خود و جامعهاش را به سلامت و پويايي رهنمون میشود. در عصر حاضر با توجه به امکانات موجود، انسان بايد در رفاه و آرامش بهسر برد؛ اما ملاحظه میشود که پژمردگي، افسردگي، احساس عدم نشاط، اضطراب، غمگيني و دلمردگي از پديدههاي وحشتناک عصر ماست. انسان در حالت وحشت و اضطراب و نگراني فوقالعاده بهسر میبرد، احساس میکند که زندگي خشن شده و لطافت خود را بهکلي از دست داده است، روح و نشاطي که در يک روستايي چند قرن قبل وجود داشت، امروزه هرگز در خانه مرفهترين و ثروتمندترين افراد ديده نمیشود، سفرهها رنگينتر و غذاها متنوعتر، اما احساس لذت کمتر شده است، تا جايي که بسياري از مردم کشورهاي صنعتي خود را با داروهاي مسکن و مواد مخدر و مشروبات الکلي آرام نگه میدارند.
در این راستا باید گفت: از آنجا که توجه به معنويات عملکردي مطابق با آفرينش و خلقت انسان است، اصل ارتباط با امور معنوي و در رأس آن ارتباط با خداوند، امري فطري است؛ لذا توجه به اين امور براي هرکس موجب آرامش است، اما بعضي از شاخصههاي معنوي در ايجاد امنيت و آرامش انسان نقش فوق العاده دارند که مهمترین آن ذکر و دعا است.
گمراهى و تنهايى ناشى از ترك دعا، خود به خود نوعى نگرانی و اندوه هميشگى را به انسان القا میكند كه تا زنده است از چنگ آن رهايى نخواهد يافت؛ اما ياد خدا بهطور معجزه آسايي غم و غصه آدمي را برطرف میسازد. گاهي غمي که بر دل شخص سنگيني میکند، ناشي از تأسف او به سبب از دست دادن يک فرصت، يک موقعيت و يا چيزي از مال و مقام دنياست؛ خداوند متعال فرموده است: «نسبت به آنچه از دست دادهايد، افسوس نخوريد» (حديد/23).
به واسطه دعا و ياد خدا میتوان به معرفتي رسيد که ديگر به سبب از دست دادن هيچ چيز اندوهگين نشد. کسي که فقط به ياد خداست، خواهد آموخت که پيوسته حاجتهاي خود را از خداوند مهربان بخواهد و به لطف و کرم او اميدوار باشد. حضرت يعقوب(ع) چه زيبا گفته است که: «من غم و درد دل خود را به خدایگويم و میدانم از خدا، آنچه را شما نمیدانيد» (يوسف/86).
گاهی از اوقات زندگی، غم و غصه نتيجه سردرگمي و بیهدفي است. کساني که نسبت به انجام يا دست کشيدن از کاري دو دل هستند، دچار پريشاني و اندوه میشوند. چنين غصههايي براي کسي که همواره با ذکر و دعا به ياد خداست کمتر پيش میآيد؛ زيرا ياد و حضور خدا در قلب آدمي، او را صاحب تشخيص و ارادهاش را قوي میسازد و روح اعتماد و توکل به خدا را در او زنده میدارد. ديدن صحنههاي تأثر برانگيز موجب اندوه شديد می شود.در اينگونه موارد، ياد خدا بهترين داروي معنوي اثربخش است و اگر انسان از روي توبه به ذکر و عبادت خدا بپردازد اين ذکر، او را سرشار از معنويت خواهد کرد، غمش را از بين خواهد برد و قلبش را از فشارهاي ناشي از غم رها خواهد ساخت.
کسي که خدا را فراموش و با او قطع رابطه کند، ديگر چيزي جز دنيا نمیماند که به آن دل ببندد و مطلوب خود قرار دهد. در نتيجه، همه کوششهاي خود را صرف دنيا میکند و در صدد اصلاح و توسعه زندگي دنيايي و بهرهگيري بيشتر از مظاهر آن برمیآيد؛ البته وي هرگز با آنچه به دست میآورد، به آرامش حقيقي نمیرسد و خشنود نمی شود؛ از اينرو همواره در صدد رسيدن به مرتبه بيشتر و بالاتر است و اين حرص و ولع نيز هرگز تمامي ندارد، چنين کسي صرف نظر از غم و اندوه، دغدغه، اضطراب و ترسي که از نزول آفتها و روي آوردن ناملايمات و فرا رسيدن مرگ، بيماري، شر حسودان و کيد دشمنان دارد، همواره در فکر اين است که مبادا روزي فقير شود. وي هميشه در حسرت و غم آرزوهاي برآورده نشده و ترس از دست دادن يافتههاي خويش، پريشان خاطر است. اين در حالي است که اگر مقام پروردگارش را میشناخت و به ياد او میبود، باور میکرد که دنيا، خانه گذر است و زندگي دنيا در برابر آخرت متاعي بيش نيست. آنگاه دلش به آنچه خدا روزیاش کرده است، قانع میشد و زندگي دنيا برايش آسان و کم اهميت جلوه میکرد و روي «ضنک» و تنگي را نمیديد.
درباره نقش دعا در برطرف كردن نگرانیها و گرفتاریها، روايات فراوانى وجود دارند كه امكان طرح آنها در اينجا نيست؛ یکی از آن موارد، دعایی است که پيامبر اکرم(ص) میفرماید: هرگز بندهاى گرفتار نگرانى و اندوهى نمیشود و اين دعا را نمیخواند، مگر آنكه خداوند، نگرانیاش را از ميان میبرَد و بهجاى اندوهش، سرور مینشاند: «اللّهُمَّ إِنّي عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ وَابنُ أَمَتِكَ، ناصِيَتي بِيَدِكَ، ماضٍ فِيَّ حُكمُكَ، عَدلٌ فِيَّ قَضاؤُكَ، أَسأَ لُكَ بِكُلِّ اسمٍ هُوَ لَكَ سَمَّيتَ بِهِ نَفسَكَ، أَو أَنزَلتَهُ في كتابِكَ، أَو عَلَّمتَهُ أَحَدا مِن خَلقِكَ، أَوِ استَأثَرتَ بِهِ في عِلمِ الغَيبِ عِندَكَ، أَن تَجعَلَ القُرآنَ رَبيعَ قَلبي، ونورَ صَدري، وجَلاءَ حُزني، وذَهابَ هَمّي» (طوسی، 1411، 1: 335)؛ «خدايا! من بنده تو و زاده بنده و كنيز تو هستم. اختياردار من، تويى. حكم تو، بر من جارى است و قضايت درباره من، عادلانه است. به حقّ هر نامت كه خود را به آن ناميدهاى يا آنرا در كتابت نازل كردهاى يا به كسى از خَلقت آموختهاى و يا آن را در علم غيبت، ويژه خودت نگه داشتهاى، از تو میخواهم كه قرآن را بهار دلم و نور سينهام و [سببِ] راندنِ اندوهم و از ميان رفتنِ نگرانیام قرار دهى».
پیام این دعا آن است که بر اساس واقعيت توحيدى - كه اختيار همه عالم، دست خداوند است و خير و شر انسان، در اختيار اوست-، انسان بايد براى رفع مشكلات و برآورده شدن نيازهاى خود، از خداوند متعال طلب كمك كند. چيزى كه در اين موقعيت كارايى دارد، دعا و استمداد از خداوند متعال است. تنها منبع ياریدهنده، خداوند متعال است؛ لذا در همه امور بايد دعا كرد و از خداوند متعال يارى جُست. دعا يكى از راههاى برطرف كردن اندوه است. امام على(ع) خطاب به فرزندش امام حسن(ع) میفرماید: «و بدان به تحقيق، كسى كه گنجينههاى آسمانها و زمين به دست اوست، به تو اجازه دعا داده ... و باب بازگشت به سوى خداوند و طلب رضايت او را باز كرده است؛ پس هرگاه او را صدا بزنى، صداى تو را میشنود و هرگاه با او نجوا كنى، نجوايت را میداند؛ پس نيازت را به او ابراز میكنى و راز درونت را برايش میگشايى و با او دردِ دل میكنى و از او میخواهى كه غم و اندوهت را برطرف سازد» (سید رضی، 1414، 399)؛ بنابراین، ترک دعا به عنوان روگرداني از عبادت و ياد خدا، موجب اضطراب و نگراني در دنيا و نارضايتي از داشتهها و دلبستگي به نايافتهها را در پي دارد.
3. قساوت قلب
يكى ديگر از آثار ترک دعا، قساوت و سختى دل است. از جمله حالاتى كه به قلب نسبت داده شده، «قساوت» و «غلظت» است، كه با تعابيرى مانند: «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللهِ» (زمر/22) يا «قَسَتْ قُلُوبُكُم» (بقره/74) يا «وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَة» (مائده/13) از آن یاد شده است. در مورد غلظت در يك آيه خطاب به پيامبر اکرم(ص) میفرمايد: «وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آل عمران/159)؛ «و هرگاه تندخو و سخت دل بودى مردم از اطراف تو متفرّق میشدند». كه غلظت قلب نقطه مقابل لينت و نرمخويى است، چنانكه در ابتداى همين آيه آمده: «فَبِما رَحْمَة مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ»؛ به [بركت] رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم [و مهربان] شدى».
نقطه مقابل حالات نامبرده نظير حالت «خشوع»، «لينت»، «رأفت»، «رحمت» و «اخبات» نيز در قرآن كريم به قلب نسبت داده شده است (نک: زمر/23؛ حدید/27). در یکی از این آیات میخوانیم:
«اَلَمْ يَأنِ لِلَّذينَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» (حدید/16)؛ «آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حقّ نازل كرده است خاشع شود؟! و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهايشان قساوت پيدا كرد و بسيارى از آنها گنهكارند».
اين آيه شریفه مؤمنين را ترغيب میكند كه خشوع و دلشكستگى را كسب كنند و سنگدل و غير قالب انعطاف نباشند و در برابر كلمات خدا، آيات الهى، كتب آسمانى و حق و حقيقت، متواضع و خاضع باشند و تحت تأثير آنها همه زندگى و اعمال و رفتار خود را شكل صحيح دهند و مذمّت میكند از كسانى كه به عنوان قسىّ القلب از آنها ياد كرده است كه كتاب آسمانى تورات بر آنان فرود آمد؛ ولى، تأثيرى بر زندگى آنان نگذاشت و بهجاى آنكه از غفلت بيرون شوند و به حقّ گرايش يابند، روز به روز دلشان سختتر شد و به فسق و فجور مبادرت ورزيدند؛ از مؤمنين میخواهد كه سعى كنند تا دلهاشان در برابر حق و نام خدا خاشع باشد و به سرنوشت بنیاسرائيل گرفتار نشوند.
برخوردى كه آيه فوق با خشوع و قساوت قلب میكند، بيانگر اين حقيقت است كه تحصيل خشوع تا حدّى اختيارى است؛ يعنى، انسان قادر است با تمهيد مقدمات و دست زدن به كارهایى خاص، اين حالت خشوع را در دلش پديد آورد؛ چنانكه، نقطه مقابل آن، قساوت نيز از طريق مقدّماتى اختيارى در دل ايجاد میشود و بدين لحاظ است كه قسىّ القلب مورد مذمّت و نكوهش قرار میگيرد.
در نگرش کلی؛ «قساوت قلب» داراى دو عامل خواهد بود: نخست عامل مادّى كه بيشتر با بدن ارتباط دارد؛ يعنى، شكمبارگى و شهوترانى؛ دوم عامل روانى كه عبارتست از تعلّق دل به آنچه كه با احساسات معنوى و امور اخروى تعارض و تزاحم دارد؛ عامل نخست بهطور كلّى احساس و عاطفه را در انسان ضعيف میكند و عامل دوّم که منشأ آن ترک دعاست، مسير احساسات و عواطف را از سوى خدا و آخرت و معنويات به سوى امور مادّى و دنيوى و زودگذر، منحرف میسازد؛ چنانکه رسول خدا(ص) میفرماید: «ترك عبادت خداوند قلب را سخت میكند و ترك ياد خداوند دل را میميراند» (ورام بن أبی فراس، 1410، 2: 120).
در اثر قساوت قلب -که نوعي بيماري رواني است- انسانهاي قسّي القلب در دنيا از پذيرش معارف و دستورات الهي سر باز میزنند و از یاد خدا اعراض دارند و در نتيجه گمراه شده، در آخرت به عذاب الهي مبتلا میشوند؛ اين بيمارى خطرناك در اثر شكستن حريم قوانين الهى، دورى از خدا و ترك ذکر و دعا بهوجود میآيد و در پى آن كار انسان به جايى میرسد كه ديگر هيچ سخن حقّى در دلش نفوذ نمیكند، گرچه با منطقى روشن و مستدل بيان شود و با فضيلتترين انسانها آن را بگويد.
4. خودفراموشى
یکی دیگر از آثار ترک دعا، غفلت از خداوند، در نتیجه بهتدریج انحراف از مسير فطرت است و به گمراهى میرسد كه «خود» را گم و يا فراموش میكند و جسم خاكى خويش را كه «ناخود» است، «خود» میپندارد. او در اين مرحله، همه تلاش خويش را مصروف رفاه و آسايش جسم میكند و از تغذيه و اعتلاى روح خويش باز میماند.
خودفراموشى يكى از نشانههاى بدبختى انسان است، چرا كه در اثر آن، فضايل و امتيازاتى را كه خداوند در وجود او قرار داده و به موجب آن او را بر ساير مخلوقات برترى بخشيده از ياد میبرد و شخصيت و مقام خود را تا مرز حيوانيت پايين میآورد.
قرآن كريم خدا فراموشى را كه نتيجه ترك عبادت است، عامل اصلى خودفراموشى دانسته میفرمايد: «همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنان را به "خودفراموشى" مبتلا كرد؛ آنان همان تبهكارانند» (حشر/18-19).
اين آيه ظهور دارد در اينكه خودفراموشى و از خودبيگانگى كيفر غفلت از خدا است. غفلت از خدا يك گناه است و خداوند انسان را در مقابل اين گناه چنين كيفر میكند كه وى را از خويش غافل میسازد و او را از ياد خود میبرد؛ يعنى، فراموشى و غفلت از خويش يا از خودبيگانگى به عنوان عقوبت تلقّى شده است.
حضرت علي(ع) خودفراموشي را يکي از آفتهاي خودباوري میداند و میفرمايد: «تعجب میکنم از کسي که به دنبال گمشدهاش میگردد، در حالي که خودش را گم کرده است و آنرا طلب نمیکند» (تمیمی آمدی، 1410، 460).
همچنین آنحضرت میفرماید: «هر كه خداى سبحان را فراموش كند، خداوند، خود او را از يادش میبَرد و دلش را كور میگردانَد» (همان، 644)؛ پس اگر آدمى بخواهد خود را از آفات و خطرات در زندگى حفظ كند، بايد قبل از هرچيز خود را بيابد و یکی از راههای مهم خوديابى ذکر و دعا هست که توجه به خدا را برای مؤمن ميسّر میکند.
5. نزول بلا
ترك دعا، انسان را از سايه حفظ و حمايت الهى خارج میسازد و او را در معرض هرگونه بلا و مصيبتى قرار میدهد. نزول بلاها آنچنان انسان را به خود مشغول میكند كه ديگر حال و فرصتى براى توبه، اصلاح و تزكيه نفس و بازگشت به عبادت خداوند برايش باقى نمیگذارد.
پيامبر اکرم(ص) در سخنانی میفرماید: «هر گاه دعا كردن كاستى گيرد، بلا فرود میآيد» (قطب الدین راوندی، 1407، 20)؛ «هر گاه در ميان امّت من، ده خصلت پديدار گردد، خداوند آنان را به ده چيز مجازات میكند». گفته شد: آنها كداماند، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «هر گاه كم دعا كنند، بلا نازل میشود ...» (شعیری، بیتا، 180).
امام صادق(ع) میفرماید: «همانا خداوند عزّوجلّ با دعا چيزى (بلايى) را دفع میكند كه میداند به سبب آن، از او درخواست میشود و او نيز اجابت میكند و اگر نبود كه بنده موفّق به آن دعا شود، به يقين از ناحيه آن بلا، چيزى به او میرسيد كه او را از صفحه زمين بر میداشت» (کلینی، 1407، 2: 470).
جمعبندی
اصل دعا و ارتباط با خداوند بسيار مهم است و مهمترين اجابت در هر دعايي همين است که بنده میتواند با معبود خويش ارتباط برقرار کند و با او سخن گفته و درخواستهاي خود را به عرض برساند. مهم آن است که آدمی باور داشته باشد که بنده و مملوک خدا است و هرچه دارد، همه از خوان کرم الهي است، در اين صورت خود را نيازمند ميبيند و از طريق دعا اين نياز خود را اعلام خواهد کرد. امّا اگر احساس نياز، نباشد و انسان، خدا را نخواند، و به دعا پشت کند، خداوند متعال هم به او توجهي نخواهد کرد، مانند بيماري که احساس درد و رنج نکند و به پزشک مراجعه ننمايد، بنابراين بيماري نيز درمان نخواهد شد.