دکتر حلیمه عنایت[1]
مرضیه مردانی[2]
چکیده
جهانیشدن بهعنوان پدیدهای فراگیر، حاصل تغییر و تحولاتی است که تمامی جوامع بشری و نهادهای آن را با چالش مواجه ساخته است. هیچ بعدی از ابعاد زندگی بشری نیست که بهگونهای درگیر این فرایند فراگیر نبوده و یا مصون از آن باقی مانده باشد. نهاد خانواده و نقش بیبدیل مادری نیز از این قائده مستثنا نیست و تغییر و تحولاتی را تجربه کرده است. این نوشتار با تاکید برنظریۀ واترز در تلاش است تا به تأثیر جهانیشدن بر نقش مادری و به بحران کشیدن آن با شیوۀ اسنادی بپردازد. براساس این نوشتار امروزه در اثر فرایند جهانیشدن شاهد بحرانهای گوناگون در عرصههای گوناگون هستیم. جهانیشدنِ، برخی افکار و باورها را در حوزۀ جنسیت و نقشهای جنسیت، اساس خانواده و موقعیت مادری دچار معضلات جدی کرده و آنرا به مرز بحران رسانده است.
مقاله حاضر با نگاه نقادانه به روند جهانیشدن در حوزۀ مادری، به بررسی سه بعد از ابعاد این روند(موقعیت ساختاری، بعد فرهنگی و سیاسی) و عناصر هر یک و ارتباط آنان بر تغییرات نقش مادری در جهان پرداخته است.
واژگان کلیدی: جهانیشدن، مادری، خانواده، بحران مادری.
مقدمه
جهانیشدن[3] به عنوان پدیدهای فراگیر و تاثیرگذار، حاصل موجی عظیم از تغییرات و تحولات است که ساختارهای سنتی، بومی، ملی و هویتی تمام جوامع بشری را با چالشهایی مواجه ساخته است. این پدیده را میتوان روندی انکارناپذیر و از ویژگیهای جوامع بشری در آغاز هزارۀ جدید بهشمار آورد و ریشههای آن را از آغاز سرمایهداری دانست. پویایی فرایند جهانیشدن و نرسیدن آن به تکامل نهایی موجب شده است تا هنوز اندیشمندان نتوانند تعریف واحدی از آن ارائه دهند، اما تأثیرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی غیرقابل انکار آن بر جوامع مورد اجماع است.
در این مقاله ما نیز به دنبال ارائه تعریفی از جهانیشدن نیستیم؛ اما با مرور تعاریف ارائه شده از جهانیشدن میتوان برای آن ویژگیهایی از جمله؛ افزایش شمار پیوندها و روابط متقابل ملّی، فراگیر شدن جوامع، کمرنگ شدن مرزهای جغرافیایی، برقراری ارتباط متقابل میان جوامع، کاهش نقش دولتها در حاکمیت، افزایش سرعت ارتباطات و سرعت انتقال جمعیّت و سرمایه، گسترش اندیشهها و فرهنگها، کاهش ارزشهای سنتی، مصرفگرایی و تجارت الکترونیکی را برشمرد ( عنایت و موحد، 1383، 154). در مجموع جهانیشدن با محو مرزهای جغرافیایی و سیاسی و فرهنگی جهانی، شهروند جهانی و اقتصاد جهانی را ترویج میکند. بدین ترتیب بهنظر میرسد که جهانیشدن همواره برای مردم جهان بیم و امید به ارمغان آورده است. جهانیشدن دو رویه دارد؛ رویۀ سیاه[4] آن، تهدیدی است که مردم جهان با آن روبهرو هستند و رویۀ سفید[5] آن، فرصتهایی است که جهانیشدن برای مردم به ارمغان آورده است (طاهرخانی، 1383، 101).
از آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که جهانیشدن، یک پدیدۀ گستردۀ جهانی است که بر زندگی تمامی مردم جهان اثراتی بر جای میگذارد؛ بهعلاوه این آثار میتواند بر زندگی مردم اعم از فقیر و غنی، سیاه و سفید و زن و مرد متفات باشد. اگرچه در جهانیشدن یک پارچه، تمایزی بین زن و مرد نیست، ولی بهنظر میرسد زنان آثار پدیدۀ جهانیشدن را با گستردگی و عمق بیشتری تجربه میکنند. زنان بهعنوان اقشار محروم و منزوی، به دلیل دسترسی نداشتن به منابع و فرصتهای مناسب، بهگونهای متفاوت از جهانیشدن تأثیر میپذیرند. یکی از تأثیرهای جهانیشدن بر زنان، تغییر در بنیان مفهومی به نام مادری[6] است که شامل دو رویکرد تولید مثل و پرورش فرزندان است. نقش مادری و حتی نفس مادر شدن که از آغاز حیات انسان همواره امری مقدس بوده است، با فرایند جهانیشدن دستخوش آسیبهایی عمده شده است. در این فضا و همراه با فراهم شدن امکاناتی برای زنان در اثر جهانیشدن، زنان نقشهای دیگری علاوه بر نقشهای سنتی و تاریخی خود را بر عهده گرفته و فرصتهایشان برای ایفای نقش مادری کمتر و حتی نگرششان نسبت به این موضوع منفی شده است و در اصطلاح در ارتباط با نقش مادری دچار بحران شدند.
منظور از بحران به طور عام و در اصطلاح به معنای «زمانۀ آزماییدن» یا «رخداد اضطراری»است. یک وضعیت خطرناک، ناپایدار، حساس و پیچیده است (سخایی، 1390، 249-248). بحران معانی متعددی دارد، اما در حوزۀ مادری، بحران موجب بحران هویت جنسی میشود که در بحران زندگی مدرن نقش بهسزایی دارد (کرستین[7]، 2008، 75).
در این مقاله مقصود ما از بحران، حالت پیچیده و خطرناکی است که از کنترل خارج شده است. در شکلگیری بحران عوامل گوناگونی دخیل است که به سادگی قابل شناسایی و تحلیل نیست. چند خاستگاهی بودن[8] بحران زنان، قابل تأمل است. به این معنا که این مسئله از ریشهها و زمینههای متعددی برخاسته است و از منابع و مصادر بیرونی و درونی متنوعی تغذیه میشود. در این نوشتار به بحران زن از منظر جامعهشناختی مینگریم، ازاینرو مجموعهای از عوامل خارجی مورد بررسی قرار میدهیم که برای او بحرانسازی کردهاند و اوضاع را متشتت نمودهاند. بهطور اخص بر جهانیشدن و شاخصههای آن در ایران و غرب تمرکز مینماییم.
تأثیراتی که جهانیشدن بر نقش مادری و متزلزل شدن آن در خانواده داشته است، در اینجا میتواند آسیبهای بسیاری بر زن، خانواده و اجتماع و جهان وارد نماید. برای نمونه از سال 1960 تاکنون در امریکا نرخ طلاق صد برابر شده است. نرخ ازدواج برای افراد بین 15 تا 44 سال، 41 درصد کاهش داشته است. در سال1960 زندگی مشترک بدون ازدواج شرعی، زندگی در گناه نامیده شد؛ اما امروز 41 درصد از زنان امریکایی بین 15 تا 44 سال، بهصورت نامشروع با همسرانشان زندگی میکنند. ادارۀ سرشماری امریکا گزارش میدهد، تعداد خانوادههای نامشروع بین سالهای 1960 تا 2000 هزار درصد افزایش یافته است (کاسین، 2005، 8). ازاینرو با توجه به این تحولات، ضرورت و اهمیت پژوهش حاضر بیشتر احساس میشود. بهعلاوه هدف اصلی این بررسی؛ پاسخگویی به این پرسش است که در فرصتهایی که فرایند جهانیشدن برای زنان به وجود آورده، چگونه نقش مادری را با بحران و چالش مواجه ساخته است.
تعریف مفاهیم
در این بخش به تعریف سه بعد برگزیده شدۀ جهانیشدن، (موقعیت ساختاری، حوزۀ فرهنگی و حوزۀ سیاسی) و متغیرهای مربوط به هر یک میپردازیم.
1. منظور از جهانیشدن و ساختار اجتماعی، دگرگونیهایی است که جامعه و مرزهای سنتی خانواده به دلیل کاربرد اینترنت، رشد فردگرایی، نابرابریهای اجتماعی تجربه میکنند. در همین بعد به تأثیر جهانیشدن بر افزایش سن ازدواج، اشتغال زنان، افزایش طلاق، کنترل جمعیت، استقبال از زندگی مجردی، همجنسخواهی و تغییرات ساختاری در نهاد خانواده اشاره میشود (مقدس و خواجهنوری، 1384، 10).
2. منظور از حوزۀ فرهنگی، همگانی شدن فرهنگ (طاهرخانی، 1383، 98) و دگرگونی در هویت افراد بهویژه هویت سنتی و دگرگون شدن شیوههای مصرف و سبک زندگی است (مقدس و خواجهنوری، 1384، 13). در این بعد به بررسی متغیرهای تحصیلات زنان، افزایش مهدکودکها، سقط جنین و فحشا میپردازیم.
3. بعد سیاسی جهانیشدن، به برگزاری نشستهای بینالمللی و شکلگیری جنبشهای حامی جریانات فکری جهانی و تمایل به سوی ایجاد دموکراسی اشاره دارد (طاهرخانی، 97). در بخش سیاست جهانی به مبحث شکلگیری جنبشهای زنان پرداخته میشود.
چارچوب نظری پژوهش (نظریه واترز)
مفهومی که اندیشمندان برای تبیین دگرگونیهای چشمگیر و فراگیر به وفور بهکار میبرند، جهانیشدن است؛ اصطلاحی که مبهم، پیچیده و مناقشه برانگیز است و به دلیل ویژگیهای چند وجهی متنوع آن، بهصورتهای گوناگون در آرای نظریه پردازان متبلور میشود که هر یک مبین تأکید آنان بر ابعاد خاصی از این پدیده است
دستهبندی گوناگونی دربارۀ نظریههای جهانیشدن مطرح شده که یکی از مهمترین این دستهبندیها، دستهبندی است که بارت و مک کالوم[9] (1997) ارائه دادهاند و دستهبندی دو بخشی مک گرو را که بر نظریههای تکعلیتی و چندعلیتی مبتنی است، گسترش داده و دستهای مبتنی بر فرایندها بر آن افزودهاند. آنها سه گونه نظریه جهانیشدن معرفی میکنند:
1. نظریههای منطقی تکعلیتی که در برگیرندۀ مجموعهای از علتها هستند که منطق علّی جهانیشدن را در قلمرو نهادی ویژه، یعنی اقتصاد، فنآوری و سیاست بهکار گرفتهاند. 2. نظریههای منطقی چندعلیتی که بر چند عامل تکیه میکنند، اما رابطۀ میان علتها را در نظر نمیگیرند. 3. نظریۀ فرایند تعاملی، که جهانیشدن را فرایندی میداند که از دگرگونی چند جانبه تشکیل شده است. در این بررسی به دلیل منطقیتر و کاملتر بودن، تنها به آن دسته از نظریههایی پرداخته میشود که دیدگاههای فرایندی دارند. نظریۀ مورد تأکید این پژوهش، نظریۀ واترز[10] است که خود از ترکیب نظریات گیدنز[11] و رابرتسون[12] پدید آمده است.
شمار بررسیهایی که به جهانیشدن و ساختار جامعه پرداختهاند از بررسیهای دیگر کمتر است. در این بررسیها عمدتاً به قطبیشدن اجتماعی[13]، مهاجرت، دموکراتیزه شدن و ... توجه شده است. در همین بعد است که به تأثیر جهانیشدن بر سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی، اشتغال و تأثیر آنها بر نظام ارزشی و نقشهای جنسیتی اشاره میشود.
جهانیشدن با دگرگونسازی سامانههای ارزشی و نقشهای جنسیتی بر وضعیت تأهل افراد و سن ازدواج تاثیر میگذارد. همچنین کاهش باروری به دلایلی همچون تغییر نقشهای جنسیتی رخ میدهد. همۀ این موارد خود بر وضعیت مادری أثرگذار هستند که در جای خود به آنها پرداخته خواهد شد. همچنین آموزش یا دگرگونی نگرشهای زنان، خود میتواند به افزایش سن ازدواج و کاهش باروری و در نتیجه فرصت بیشتر برای مشارکت زنان در اجتماع بیانجامد که خود در چهارچوب شبکههای اجتماعی رخ میدهد. شبکههای اجتماعی در سطح میانه، سبب پیوند جهانیشدن در سطح کلان با هویت افراد و از جمله فاصله گرفتن از هویت و نقش مادری، میشود. جهانیشدن به سرمایۀ اجتماعی و نیز سرمایۀ فرهنگی و اقتصادی زنان میانجامد که خود منجر به انحاء مختلف نقش مادری در خانواده را میشود (مقدس و خواجه نوری، 1384، 12-10).
همچنین در نظریۀ فرهنگ جهانی، جهان به سوی یکپارچگی فرهنگی حرکت میکند تا در فکر و عمل تنها یک مکان واحد در جهان شکل بگیرد، جامعهای واحد که جستجوی ابزارهایی که به زندگی در این مکان معنا میدهد و چگونگی برقراری نظم را آموزش میدهد. نظریۀ فرهنگ جهانی، در حقیقت عنوانی خاص برای تفسیر جهانیشدن است که در آن جستجوی شیوۀ مناسب برای یک زندگی واحد جهانی مورد توجه قرار میگیرد. فرهنگ جهانی، تبلور چهار مؤلفه اساسی برای انسان در بعد جهانیشدن است: جوامع (دولت/ملّت)، نظام حاکم بر جوامع، افراد و نوع بشر (انسان).
چهار مؤلفه فوق بیانگر فرایندی است که بهطور نسبی اجتماعی شدن، بینالمللی شدن، فردگرایی و آگاهی عمومی نوع بشر را مورد توجه قرار میدهد (طاهرخانی، 1383، 98). در تأیید این مطلب، مارک[14] و همکاران (2000) بر این عقیدهاند که جهانیشدن هنجارها و عقاید مشترکی را ایجاد میکند و افراد سعی میکنند این باورها و عقاید را جذب کنند. جهانیشدن از طریق کانال جامعهپذیری و با ابزارهای متعدد همانند رسانه و ... باورها و عقاید مورد نظر خود را درونی میسازد (مارک و همکارن، 2006، 9)، بنابراین آنچه جوامع، بهویژه جوامع در حال توسعه را تحت تأثیر خود قرار میدهد، فرایند فرهنگپذیری است. فرهنگ پذیری بهطور خلاصه برآیند روبهروشدن دو فرهنگ مختلف و تماس گسترده و مستقیم آنها است (بیتس و پلاگ[15]، 1375، 722). در این فرایند عوامل متعددی دخیل هستند که از آن بین سازمانهای بیناللملی که با هدف جهانیسازی فعالیت دارند، نیز سهم بسزایی دارند. این سازمانها هنجارها و باورهای بینالمللی و مشترک (که عمدتاً مروّج ایدئولوژیهای غربگرایی هستند) را بهگونهای هدفمند آموزش میدهند (مارک و همکارن، 2006، 9)، اما در چنین جهانی یکپارچهای تضادهای فرهنگی و بهویژه سنتهای مذهبی موانع عمدۀ تحقق فرهنگ جهانیاند. در نظریۀ فرهنگ جهانی، با حذف مرزهای محلی، منطقهای، زنان جزئی از فرهنگ جهانی با ارزشها و نگرشهای یک پارچه محسوب میشوند (واترز[16]، 1996، 159). در فرایند جهانیشدن، برخی مفاهیم فرهنگی به مفاهیم جهانی تبدیل شدهاند که از مرزهای یک کشور یا تمدن، به ملل یا تمدنهای دیگر راه یافته و همگانی شده است. مفاهیمی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودکان و نوگرایی امروزه به گفتمانهای حاکم و بینالمللی در آمده است. همچنین از آنجا که ابزارهای فنآوری نوین، همچون ماهواره و اینترنت بهطور گسترده و عمده در اختیار غرب است، در کنار ارائۀ اطلاعات جدید و بعضاً سازنده، ایدئولوژی غربگرایی را همراه با ارزشهای آن در سطح جهانی، ارائه، تبلیغ و تشویق میکنند(دن تون[17]، 2004). هر زمان در بررسیهای جهانیشدن دیده میشود که فرایند جهانیشدن در تشدید آگاهی زنان نسبت به جایگاه زنان مناطق دیگر جهان، ایجاد فرصتهای مختلف برای برقراری تماس میان آنها، گسترش مباحث و گفتمان حقوق بشر، حقوق زنان و مانند آن و همچنین، ایجاد زمینههای نو برای مشارکت آنان برای دگرگون سازی الگوهای نقش جنسیتی مؤثر بوده است. این تماسها به دگرگونسازی ارزشها و شیوۀ زندگی و ایفای نقش زنان و مادران میانجامد (مقدس و خواجه نوری، 1384، 13).
تحولات اواسط قرن نوزدهم، که به شکلگیری قواعد جدید نهادهای فرهنگی در سطوح جهانی انجامید و با مفهوم عقلانیشدن فرایند امور، به الگوی یک پارچهای همچون نهادها و سازمانها قوام بخشید، موجب شد مفاهیم جدیدی همراه با کارکردهای جدید مانند حق مشروعیت، حقوق زنان، و ... بوجود آید. عملکرد نهادها و سازمانها در ابعاد جهانی موجب شد چارچوب مشترکی برای مباحث جهانی شکل گیرد. برگزاری نشستهای بینالمللی و جنبشهای فکری حامی جریانات جهانی سبب شد تا مناسبات سیاسی جدیدی در جهان شکل گیرد. بعد از جنگ جهانی دوم چنین ساختاری کاملاً فراگیر شد، بهطوری که بسیاری از دولتها و افراد اقدام به تأسیس نهادهایی با اهداف مشترک کردند. به این ترتیب سازمانهای جدید متأثر از جریانات فکری معاصر شکل گرفت. گروههای فمینیستی، جنبشهای محیط زیست و سایر تشکیلات غیر دولتی به حضور مقتدرانۀ یک سیاست واحد جهانی کمک کردند. در نظریه سیاست جهانی مباحثی همچون آزادی، عدالت، برابری و حقوق زنان مطرح شد تا جامعه جهانی به جامعهای همگن تبدیل شود. چنین جامعهای دارای مجموعهای از قواعد و چارچوب مورد توافق در ابعاد جهانی است تا حرکتهای پراکنده را به سوی جنبشهای متحد و یکپارچه رهنمون سازد. در این معنا بهنظر میرسد هویت ملی، ساختارها و رفتار زنان با سیاستهای جهانی منطبق میشود (طاهرخانی، 1383، 12).
بحران مادری و ارتباط آن با جهانیشدن
مادری معمولاً به مفهوم توجه و مراقبت از کودکان، ارضای نیازهای مادی، عاطفی، روانی و احساس مسئولیت در قبال آنها و همچنین برقراری مناسباتی است که نیازهای آنها را برآورده میکند. مادر[18] نیز به یک نوع از انسانی بودن الزامات بیولوژیکی با زنانگی اطلاق میشود. بنیان مادری، با دو وجه مادر شدن و ایفای نقش مادری، یعنی تولید نسل و تربیت بشر مشخص میشود. در دیدگاه تعیّنی بیولوژیکی، مادر بودن را سرنوشت طبیعی و بیولوژیکی زنان میدانند، در چنین رویکردی رفتار مادری، کارکرد غریزۀ مادر است که در طبیعت و بیولوژی انسان ریشه دارد. اما در رویکردهای معاصر نسبت به جنسیت، مادری، نمودی از ارتباطات است که در فضای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و حتی نژادی قابل تغییر است. بنابراین مادری به عنوان یک تجربه ساخت یافته و یک واقعیت زنده است. نمود مادر/مادری در سالهای 1960 و 1970 تغییراتی کرده و با شاخصههای جهانیشدن مانند تحصیلات زنان، اشتغال، پیشگیری از بارداری و ... گره خورده است. بنابراین در فهم و تحلیل مسئله مادری شناخت تغییرات جهانی از اهمیت شایان توجهی برخوردار است (سیاح و حسینی مجرد، 1390 و طاهرخانی، 1383).
در بررسی موضوع مادری، بازگویی برخی مسائل از اهمیت خاصی برخوردار است. زنان در زمان گذشته در سنین جوانی ازدواج میکردند و در بیشتر مواقع دختران به حدّی جوان بودند که اولین عادت ماهانه خود را در خانه شوهر تجربه میکردند و پس از یک سال ازدواج اولین بچه خود را به دنیا میآورند و به فاصله یک الی دو سال فرزند دوّم و .... . مادری و خانهداری کار تمام وقت زنان بود و این سرنوشت مشترک اکثریت زنان به حساب میآمد. ازدواج و مادری برای زنان طبیعیترین امر شناخته شده بود و زنانی که به هر دلیل ازدواج نمیکردند و یا بچهدار نمیشدند، برچسبی غیرطبیعی میخوردند. در زمانهای گذشته همۀ حوزههایی که امروزه زنان در آنها از آزادی عمل برخوردارند (مانند انتخاب همسر، ازدواج یا تجرد، بارداری یا جلوگیری از حاملگی و ...) به هیچ وجه به اراده زنان بستگی نداشت، بلکه همگی یک پروسه طبیعی محسوب میشد؛ امّا امروزه داستان تا حد زیادی تغییر کرده است. دختران امروزی با حق انتخابهای متفاوت و شیوههای زندگی متعددی که جهانیشدن و آثار آن در اختیار آنان قرار داده است، روبهرو هستند. بهعنوان نمونه، یک زن میتواند تصمیم بگیرد مادر شود یا خیر. نمود مادر/ مادری بسیار متنوع و پیچیده شده است، بهطوری که در مورد الگوهای مادری میتوان به تقسیم بندیهای مختلفی رسید، مانند: مادر بیولوژیکی، مادر پرورشدهنده، مادری که از بچه نگهداری میکند، شبه مادر، مادر خوانده، مادر رضاعی (صادقی فسایی، 4-3).
بنیان مادری امروزه به طرق گوناگون تحت تأثیر فرایند جهانیشدن و اجزای آن قرار دارد. مادران در فضای امروزی علاوه بر نقشهای تاریخی و سنتی خود نقشهای دیگری را بر عهده گرفته که از جهاتی فرصتهایشان برای ایفای نقش مادری کمتر میشود و حتی دید و نگرش آنان نسبت به این موضوع منفی و دستوپاگیر شده است. در جهان امروزی مادری به عنوان موقعیتی معرفی شده است که برابری کامل بین زن و مرد را به مخاطره انداخته و سبب ایجاد تهدیدات جسمانی، شغلی و اجتماعی برای زنان میشود. در مجموع باورهای مشترک جهانی مادری را چنان متزلزل نمود که کمترین بازخورد آن بحران هویت، افزایش بزهکاری و ... بود. تغییرات رخ داده در جهان غربی در اثر جهانی شدن به کل جوامع بشری سرایت نموده و تأثیرات جدّی بر خانواده و بهویژه نقش مادری بر جای گذاشت. این روند در آیندهای نه چندان دور، بحران جهانی در حوزۀ خانواده و بهویژه مادری را در پی خواهد داشت. در عصری که پدیدههای فرهنگی و ضد فرهنگی در اثر جهانیشدن مرزهای جغرافیایی را در مینوردد، واژۀ مادری نیز در معرض «بحران» قرار میگیرد. فرایند جهانیشدن به واسطه ابزارهای فنآوری خود شیوههای ایفای نقش مادری متفاوت ایدههای نویی را پیش روی زنان قرار داده است. همچنین این گزینش با موقعیت ساختاری موجود نیز در ارتباط است. این موقعیت میتواند محدودۀ گزینش آنها را تحت تأثیر قرار دهد و آن را متزلزل و دچار بحران نماید (سیاح و حسینی مجرد، 1390، 213-212).
انتقال بحران یکی از روشهایی است که عاملان جهانیشدن با استفاده از آن سعی دارند نیروهای انسانی جوامع مختلف را تحت سیطره خود درآورند. فکر و اندیشه ایشان را کنترل کنند و از منابع انسانی و مادّی آن جوامع بهره برند. از آنجا که روند جهانیشدن در حوزۀ فرهنگی به سوی همگانی شدن میرود. ازاینرو موج این بحران در حوزۀ زنان غربی و غیر مسلمان و خانواده و جامعۀ شهر و کشور ایشان نمیماند و به کشورهای که دارای زنانی با اعتقادات دینی هستند نیز منتقل میشود (سخایی، 1390، 269).
میتوان گفت یکی از اهداف جهانیشدن انتقال بحران به حوزههای مختلف و حتّی حوزۀ خانواده و مادری، است. احتمالاً عاملان جهانیسازی در صورتی که اندیشهها را به هم نزدیک کنند، بهتر میتوانند سیاستهای خود را تحقق بخشند. در واقع یکی از راهکارهای مؤثر برای پیادهسازی اهداف منفی عاملان جهانیسازی، انتقال بحران به حوزۀ مادری با استفاده از شاخصههای جهانیشدن است.
شرایط موجود در سطح جهانی و گسترش ایدهها و اندیشههای نو و همچنین سازمانهای محلّی، ملّی و فراملّی که در گسترش و تعمّق آنها فعّال است، امروزه ایدئولوژیهایی را که بر سنّت و عرف معمول در مورد زنان و نقش مادری آنها تکیه دارد را به چالش کشیدهاند. زنان با بهکارگیری ابزارهای مدرن که در راستای اهداف جهانیشدن و همگونسازی ملتها است، (همچون ماهواره، اینترنت و ....) با شیوههای نو از ایفای نقش مادری که همراه با متزلزل کردن این نقش در خانواده است، آشنا میشوند و آنها را با شیوههای مرسوم که گاهاً برتراند مقایسه میکنند. حضور زنان در عرصههای مختلف در همه جای دنیا، بهویژه در کشورهای صنعتی که محلّ انتقال افکار جهانی هستند، موجب شده تا سایر زنان در بازتعریف نقشهایشان در جامعه و خانواده، از جمله نقش مادری، درنگی دوباره کنند، که این خود پرسشهایی دوباره در ذهن آنان پدید آورده است. این عامل موجب میشود که نقش مادر امروزی درگیر در فرایند جهانیشدن را با مادران سنتی متفاوت میسازد، بر این اساس آنان در پی انکار نقشهای پیشین مادریشاناند (مقدس و خواجه نوری، 1384، 16).
آنچه در دهههای گذشته ارزش مادری در غرب را به شدت کاهش داده و این تفکر را به سایر نقاط جهان نیز منتقل نموده است، آثار و عواقب استفاده از فناوریهای جدید در دسترس زنان که حاصل جهانیشدن است، زیرا اکنون دیگر تعیین پیشاپیش جنسیت کودک و حتّی تعیین میزان هوش، قیافه و تعیین ویژگیهای شخصیتی کودک در درون رحم، جنبههای عینی و عملی یافتهاند. پرورش نطفه در درون محفظه شیشهای، خوردن چند قرص و اطمینان یافتن از عدم حاملگی، رفتن به محل نگهداری جنین و خریدن جنین هر گونه ارزش مادری را از بین برده و یا دست کم آن را کاهش داده است (تافلر، 1382، 242). با ادامه این روند و تشدید شدن آن دیری نخواهد گذاشت که تمام مفاهیم قراردادی در مورد خانواده و مسئولیتهای آن بیش از این به هم بریزند.
در سال 1953 سیمون دوبوار[19] به این فکرمیکرد که چگونه میتوان بدون وجود مردان بچهدار شد؟ امروزه با پیشرفتهای حاصل از تکنولوژی، علم ژنتیک و قرار دادن اسپرم در رحم زنان و حتی در رحمهای مصنوعی تولید نسل بدون مردان نیز کم و بیش میسر گشته و آرزوی سیمون دوبوآر تحقق یافته است. چنانچه وی در کتاب جنس دوم خود میگوید: «شاید زمانی همکاری مردان در تولید نسل غیر ضروری گردد... و دست یابی به چنین چیزی اجابت آرزوی زنان خواهد بود (بوآر، 1953).
به راستی وقتی امکانات جهانیشدن بتواند این تفکر را به زنان القاء کند که میتوان کودکان را درون ظروف آزمایشگاه پرورش داد، مفهوم «مادر شدن» چه تغییرات عظیمی خواهد کرد؟ زنان در صورتی که قرار باشد کودکان آزمایشگاهی بخرند و بزرگ نمایند، از هاله افتخار و ستایشی که گرداگرد زن آبستن و مادر را فرا میگیرد، - در هنر و ادبیات شرق و غرب نیز به وفور دیده میشود- بیبهره خواهند شد.
هایمن ویتزن[20]، روانپزشک معروف امریکایی نیز میگوید: اگر کودکی که در شکم زن است مال او نباشد، بلکه از یک تخمک برتر و از یک زن دیگر و یا حتی از یک ظرف کوچک مخصوص جنین، به رحم او القاء شده باشد، کیش و ستایش مادری چه میشود؟ نه تنها مفهوم «مادری» بلکه مفهوم «پدری» هم مورد تجدید نظر اساسی قرار گرفته است؛ زیرا وقتی زنی در درون رحم خود جنینی را می پروراند که در رحم زن دیگری بارور شده باشد، در این میان، کدام یک از این دو مادر محسوب میشوند و پدر آنها چه کسی است؟ (تافلر، 1382، 242).
در بررسی عوامل جهانی مؤثر بر موقعیت و نقش مادری و با در نظر گرفتن چارچوب نظری پژوهش و سه بعد از ابعاد جهانی شدن (سیاست، فرهنگ و از لحاظ ساختاری که در نمودار 1 به نمایش گذاشته شده است) تنها بر روی چند متغیر متمرکز میشویم که عبارتند: از تحصیلات زنان، افزایش سن ازدواج، اشتغال زنان، افزایش طلاق، کنترل جمعیت، سقط جنین، فحشا، استقبال از زندگی مجردی، همجنسخواهی، قوانین ضدخانواده، تغییرات ساختاری در نهاد خانواده، افزایش مهدکودکها و شکلگیری جنبشهایی همانند جنبش فمینیست که در ذیل بهطور جداگانه به هر یک میپردازیم.
نمودار1. نظریههای جهانیشدن، ویژگیهای غالب و نحوۀ اثرگذاری بر مادری
1. تحصیلات زنان
تحصیلات زنان طی دو دهۀ گذشته پیشرفت چشمگیری داشته است. در اوایل دهۀ 1970 شکافی که بین تعداد زنان تحصیل کرده و مردان تحصیل کرده وجود داشت از بین رفت و در مواردی زنان نسبت به مردان پیشرفتهایی را داشتهاند. همچنین احتمال اینکه زنان بعد از دوران دبیرستان وارد دانشگاه شوند در مقایسه با مردان بیشتر شده است (ریچارد و همکاران[21]، 1995، 1). ارتقاء سطح و تنوع تحصیلات زنان آثار و تبعات متعددی بر نظام ارزشها و هنجارهای فرهنگی، الگوی توزیع نقشها و نیز ساختارهای اجتماعی همچون خانواده؛ روابط زناشویی باقی گذارده است. تحصیلات قطعاً تغییراتی جدی را در خانواده در پی داشته است و باید مورد توجه برنامهریزان و تصمیمگیران قرار گیرد تا ظرفیت جدید را در جهت بهبود خانواده از جهت تربیت نسل هدایت کنند، زیرا به نظر میرسد زنانی که تحصیلات بالاتری نسبت به همسران خود دارند و به تبع از درآمد و منزلت اجتماعی بالاتری نیز برخوردارند، پذیرش جایگاه و نقشهای سنتی زنانگی و بهویژه مادری با مشکلات فراوانی روبهرو است. تحصیلات، مجرایی برای تغییر نگرشی و ارزشی هر دو جنس است. در هر صورت ارتقای تحصیلات زنان که انتظار میرود تأثیر مثبتی در رشد و استحکام خانواده داشته باشد، به دلیل عدم هماهنگی دیگر عوامل، از جمله تحصیل مردان، میتواند بهطورکلی تهدیدی علیه خانواده و بهطور اخص ایفای نقش مادری تبدیل شود (رستگار خالد، 1383، 9).
2. افزایش سن ازدواج
کودک شمردن جوانان تا سن 18 سالگي و فراغت آنان از هرگونه مسئوليت اخلاقي، اجتماعي (مفاد کنوانسيون حقوق کودک) و فاصله ميان بلوغ جنسي و بلوغ اجتماعي، به طولاني شدن دورۀ نوجواني و افزايش سن ازدواج منجر شده است. افزايش سن ازدواج از جمله عواملي است که تأثيري مستقيم بر امر مادري دارد؛ زيرا اولاً فرصت مادري را از حيث زمان کاهش ميدهد، ثانياً مادران در سنين بالاتر در ايفاي نقش مادري با مشکلات بيشتري مواجه ميشوند.
3. اشتغال زنان
اشتغال زنان نیز از آثار جهانیشدن است. بررسی اثرات مثبت و منفی این روند، بر کیفیت روابط خانوادگی و ایفای نقش مادری، نیازمند پژوهشهای اجتماعی دقیقی است. علاوهبر تأثیرات مثبت و سازنده در بسیاری از مواقع، به جای اینکه اشتغال زنان در خدمت نهاد خانواده قرار گیرد، به تعارض و تقابل با آن میپردازد و گاهی از موارد موجب زوال نهاد مقدس خانواده و مانعی مهم بر سر راه ایفای نقش مادری زنان میشود. رسوخ الگوهای غلط و تبلیغات سوء جهانیشدن، نظیر: کم ارزش دانستن نقش مادری و همسری، مصلحتگرایی فردی و استقلال طلبی، تمایل زنان به نقشهای مردانه و ... در این بین نقش تعیین کنندهای داشتهاند، بهطوری که میتوان گفت فرایند جهانیشدن موجب مهاجرت زنان جویای کار شده است که این مهاجرت به شدت بنیان خانواده را سست میکند. خروج مادر از کشور برای یافتن شرایط بهتر کاری بر ایفای نقش مادری تأثیراتی دارد؛ مانند اینکه بچهها مجبورند بدون حضور مادرشان بزرگ شوند؛ مادران نیز نه رشد کودکان را میبینند و نه در تربیت آنان نقش دارند. در این جریان خانوادهها میپذیرند از بین امنیت مالی و با هم بودن، اولی را بپذیرند. مادران شاغل موجب شدهاند تا فرزندان بيشتري مورد بيتوجهي قرار گيرند (شیرودی، 1384، 77 ومیتز و کلوگ، بیتا، 4).
4. افزایش طلاق
رسانههای فراملی - که از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان، کارگزاران اصلی جهانیشدن به حساب میآیند - عامل اصلی ارائه فرهنگ جهانی و نسبیتگرایی فرهنگی محسوب میشود. فرهنگی که در آن مادهگرایی، مصرفگرایی، صنعت سکس و خشونت افراطی عرضه میشود که به اعتقاد برخی نظریهپردازان، ارزشها و ثبات و ارکان خانواده در شکل سنتی آن و مقولۀ ازدواج رسمی را در معرض تهدید قرار میدهد. این نظریهپردازان آمار بسیار بالای طلاق را در بسیاری از کشورها که مراحل زیادی از جهانیشدن را طی کردهاند، شواهدی بر مدعای خود میدانند (راندل، 1381، 106-103). مقایسه آمار طلاق در نیمه دهۀ 1950 تا نیمه دهۀ 1970، حاکی از افزایش 400 درصدی نرخ طلاق در کشور امریکا ست. در دهۀ1980 به خاطر همزیستی مشترک بین زن و مرد بدون ازدواج، آمار ازدواج به شدت کاهش یافت و حدود یک سوم از ازدواجها به طلاق انجامید (سیاح و حسینی مجرد، 1390، 225).
تبعات قطعی طلاق، چیزی جز تزلزل در کارکرد خانواده، نابسامانی در وضعیت کودکان و تربیت آنان و بالاخره تشدید ناهنجاری ها در جامعه نیست.
5. کنترل جمعیت
نرخ باروری در کشورهای اتحادیه اروپا بین سالهای 1970 تا 2000 به حدود نصف کاهش یافته است. این کاهش در کشورهایی مانند ایتالیا و اسپانیا، که کلیسای کاتولیک در آنها بیشترین پیروان را دارند و بر اساس احکام آن استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری ممنوع است نیز مشاهده میشود. چنانکه نرخ باروری در اسپانیا از 88/2 به 24/1 و در ایتالیا از 42/2 به 23/1 تقلیل یافته است (شورای اروپا، 2001). ضروری است میزان کاهش باروری به صورت مدبرانهای و با نگاه دراز مدت بر نحوی کنترل و هدایت شود که گرایش فرهنگ عمومی جامعه به سمت پرهیز از ازدواج و پرهیز از فرزندپروری سوق پیدا نکند، تا در نتیجه چنین امکانات نوینی که جهانیشدن در اختیار زنان قرار میدهد، شاهد پدیدۀ پیری جمعیت، رشد جمعیت مجردین، جمعیت زوجین بدون فرزند و رشد بی رویۀ زنان خودسرپرست و مجرد نباشیم.
6. سقط جنین
از جمله برخی از پیامهایی که جهانیشدن منتشر میکند این است که آزادی سقط جنین را لازمۀ برخورداری از آزادی جنسی دانسته است؛ ازاینرو برخی از سیاستمداران هم به این مسئله به عنوان مسئلهای سیاسی، نه بهعنوان مسئلۀ اخلاقی مرتبط با زندگی نوزادان و یا تجربۀ مادری برخورد کردهاند. طرفداران سقط جنین معتقدند که محتوای بارداری تودهای از بافتهای بدون احساس است، نه یک انسان کامل. کودک درون رحم فقط جسمی غیرعادی است که نتیجۀ فعالیت جنسی مادر است. دادگاه عالی نیز آزادی سقط جنین را بر همین اساس تصویب کرد که جنین داخل رحم هنوز شرایط انسان بودن را ندارد و حقوق بشر شامل او نمیشود. امروزه کلینیکهای سقط جنین، بیرحمانه حیات را از جنین سلب میکنند و بدن او را درون دستگاه خرد میکنند (یزدی، 120). هویت زدایی از زنان، از طریق بیقیدی جنسی، با تسلیم شدن آنان در برابر افکار منتشر شدۀ جهانی در مورد سقط جنین، وخیمتر شده است. جهانیشدن با ابزارهای متعدد و موجهه جلوه دادن سقط جنین از چنین عملی قبح زدایی کرده است و آن را در دسترس قرار داده است. گاردنر نیز بر این باور است که طبق قوانین کانادا، دختر برای سوراخ کردن گوش خود به اجازۀ والدین نیاز دارد، اما میتواند بدون آگاهی آنها سقط جنین کند (گاردنر، 1386، 281). در 22 کشور سرمایهداری غربی سالانه حدود 6 میلیون و در سراسر جهان حدود 70 میلیون سقط جنین صورت میگیرد (سیاح و حسینی مجرد، 1390، 226).
7. فحشا
تأثیر منفی جهانیشدن را در برخی دیگر از مسائل مربوط به زنان، همچون قاچاق زنان، میتوان دید. تحلیلگران معتقدند: حجم عظیم قاچاق زنان که به صورت یک موج از ابتدای دهۀ 1990 میلادی شدت گرفت. شباهت زیادی با خرید و فروش انسانها در عصر بردگی دارد. ازهمینرو، قاچاق زنان را بردگی معاصر یا شکل جدید بردگی میدانند و قاچاق زنان و دختران معمولترین نوع قاچاق انسان است که به دلیل سود سرشار، به صورت یک فاجعۀ جهانی درآمده است؛ ازاینرو هیچ نقطهای از جهان را نمیتوان یافت که به نوعی از این پدیده و پیامدهای شوم آن در امان مانده باشد. قاچاق زنان یک معضل جهانی است و هر چند طی قرون و دهههای گذشته وجود داشته، اما تنها از ابتدای 1990 چنین ابعاد گسترده و جهانی پیدا گرده است. پیامدهای فردی قاچاق عبارتند از: بهرهکشی گوناگون جسمی و جنسی، برداشتن اندام، سردرگمی و فلاکت زنان و مادران در کشورهای دیگر، آیندۀ مبهم، ابتلاء به انواع بیماریهای جنسی و... (شورمن، 1382). آمارهای موجود نشان میدهد که میان 700 هزار تا 2 میلیون زن و کودک، هر سال مورد قاچاق در سراسر جهان قرار میگیرند که حدود 500 هزار نفر آنان در اتحادیه اروپا است (سیاح و حسینی مجرد، 1390، 227). با توجه به این روند بهنظر میرسد صنعت سکس در آینده، نهاد خانواده و بهویژه نقش خطیر مادری را با چالشهای جدیتری روبهرو نماید.
8. استقبال از زندگی مجردی
طبق آمارهای جهانی ما شاهد نوعی افزایش انفجار آمیز تعداد افراد مجرد هستیم، بهعنوان نمونه بین سالهای 1970 و 1978، عدۀ افراد 14 تا 34 سالهای که تنها زندگی میکردند در ایالات متحده تقریبا 3 برابر شد؛ یعنی از 5/1 میلیون به 4/3 میلیون افزایش یافت. امروزه یک پنجم تمامی خانوارها در ایالات متحده از افرادی تشکیل میشود که به تنهایی زندگی میکنند (تافلر، 1382، 294).
9. همجنسخواهی
جهانیشدن با تبلیغات سوء و با اذعان به قویتر بودن زنان در مسائل جنسی به دنبال ایجاد نظم نوینی برای مطیع کردن مردان است. جهانیشدن از هر دستاویز تبلیغاتی، سیاسی، آموزشی، تجاری، قانونی و ... جهت نیل به اهداف خود تلاش کرده و بر آن تأکید دارد. رویکرد اخلاق همجنسگرایی زنانه، با تاکید بر «انتخاب به جای» «وظیفه»، پیشنهاد میکند که به جای سؤال سنتی و اخلاقی که «آیا این عمل در تکاپوی آزادی و خودخواهی به من کمک میکند یا نه؟». این رهیافت از افراطیترین نظر و عقیدهها در افکار منتشر شده از عاملان جهانیشدن است و بر این باور است که مردان باید بهطور کامل از صحنه زندگی زنان محو گردند و به دنبال خودگرایی و لذتجویی است. دستۀ همجنسبازان صراحتاً اعلام کردهاند که زنان باید همجنسباز باشند و نیازی به مردان نیست (یزدی، 154). در مجموع هر رابطهای میان زن و مرد خارج از قوانین ازدواج، مفسدههای علیه سلامت جامعه و رفتاری ضد خانواده در پی خواهد داشت. همجنسگرایی نیز به عنوان یکی از پیامدهای سوء شعارهای جهانیشدن به بنیان ازدواج و خانواده و تجربۀ مادری و تربیت نسلهای آتی آسیب جدی میرساند. رواج چنین تفکراتی از سوی سازمانهای جهانی زنان را متقاعد میسازد که هیچ الزامی نباید آنان را برای انتخاب مادری و همسری مجبور کند (اشتری، 1385، 232).
10. قوانین ضد خانواده
در تمام دموکراسيهاي ليبرال، به ميزان قدرت دولت و به ميزان تغييراتي که در قوانين به نفع حقوق فردي انتزاعي (در برابر حقوق و امتيازهاي نهادهاي اجتماعي همچون خانواده) صورت ميگيرد، قانون سرانجام به عاملي براي فروپاشي اجتماعي تبديل ميشود. قوانين ضد خانواده، در جوامع غربي بسيارند. نمونههايي که در پي ميآيند، نشان ميدهند چگونه جامعههایي که اهميت ميآورد تا با آنها خانواده را نابود کند.
الف) محل سکونت اصلي: مطمئناً بزرگترين دارايي بدون ماليات در زندگي اغلب زوجهاي کانادايي، معافيت مالياتي محل سکونت اصلي ميتوانند از اين معافيت بهرهمند شوند؛ اما اگر اين زوج ازدواج نکرده باشند، ميتوانند در دو مورد (دو محل اقامت) از اين معافيت بهره ببرند. در چند دهة گذشته، اين موضوع به معناي پاداش گرانقيمتي براي عدم ازدواج بوده است.
ب)تسهيم درآمد: طبق قانون ماليات بر درآمد در کانادا، زوجهاي ازدواج کرده نميتوانند به منظور پايين آوردن درآمدهاي يکي از زوجين (جهت کاهش ماليات) درآمد را ميان خود تقسيم کنند؛ اما مدتها است که به زوجين ازدواج نکرده اجازه داده شده تا درآمدهاي خود را بهطور جداگانه گزارش کنند و اين در واقع همان اثر تسهيم درآمد را دارد.
ج)طرح پسانداز بازنشستگی: از 12 ژوئن 1990 پسانداز بازنشستگي معاف از ماليات که پيشتر به زوجهاي ازدواج کرده تعلق ميگرفت، ولی به زوجهاي ازدواج نکردهاي که داراي فرزند مشترک باشند نيز اعطاء شده است (سیاح و حسینی مجرد، 1390، 227-226).
11. تغییرات ساختاری در نهاد خانواده
مطالعۀ خانواده و تغییر سیستم و ساختار آن مدت زمان بسیاری است که مورد توجه قرار گرفته است. در این مطالعات به این نکته توجه میشود که خانواده سنتی با تمامی نتایج مثبت و همچنین خانوادۀ گسترده مورد باز بینی قرار میگیرند و تغییر میکنند. در اثر جهانیشدن بسیاری از زنان به سیستم کاری ملحق شدند و انتظارات آنان و نقشهای سنتی ازدواج، که گاهاً نسبت به برخی نقشهای مدرن مثبتتر و با روحیۀ افراد سازگارترند، دچار تغییر و تحولاتی شده است (شوبها[22]، 2006، 10). همه این تغییرات در نهاد خانواده تا قرن بیستم به کندی صورت میگرفت؛ اما از قرن بیستم به بعد و با دوران صنعتیشدن، حاکمیت سرمایه و ماشین بر همه عرصهها، سرعت این تغییرات افزایش یافته بهویژه پدیدۀ مهم ورود زنان به بازار کار و خالی شدن خانهها از حضور مادرانی متعهد، مدیر و مهربان به این تغییرات دامن زد. اشتغال زنان خانوادهها را به سمت کوچک شدن سوق داد و اشکال دیگری از خانواده ظهور کرد نظیر: خانوادههای تک والدی، خانوادههای تک نفره، زندگی با هم جنس و ... . در هم ریختن ساختار خانواده فرایندی بود که بنیان مادری و پدری را در هم ریخت و نقش هر یک را به خارج از خانه راند و فرصتهای ایفای نقش مادری و همسری را آنگونه که خانواده بدان نیازمند بود از زنان گرفت. واگذاری نقشها به خانواده را از موهباتی محروم کرده است، از جمله محرومیت خانواده از حراست و مدیریت دقیق مادران که از مهمترین و اساسیترین مدیریتها است؛ زیرا مادری در واقع مدیریت نسلهای انسانی است و هرگونه آسیبی به این مدیریت، ضربهای اساسی به بشریت وارد میآورد(سخایی و حسینی مجرد، 1390، 220).
12. افزایش مهد کودکها
موضوع مهد کودک از دیگر ابزارها و امکاناتی است که جهانیشدن فراروی زنان قرار داده است. جهانیشدن به منظور اولویت بخشی به مسئولیتهای اجتماعی زنان و رهانیدن آنان از قید مادری طرح ارائۀ مهدکودک رایگان را اراده داد، تا دیگر نیازی به خانوادۀ طبیعی نباشد (گاردنر، 1386، 109). البته مهدکودک خوب به میزان چند ساعت، نه تنها ضرری به کودک نمیزند، بلکه میتوان گفت به بعضی مادرها هم ترجیح دارد. اما مهدکودکهای طولانی مدت، رابطه مادر و کودک را تغییر میدهد و فراگیر شدن آن میتواند ساختار جامعه را به طرز خطرناکی تغییر دهد.
13. جنبش فمینیسم
فمينيستها اين انتظار اجتماعي را، كه زنان به عنوان بخشي از نقشهاي اجتماعي خود به عنوان همسر و مادر بايد تسليم نيازهاي شوهران و فرزندان باشند، مردود شمردند. هواداران فعّال فمينيست مانند تي. گريس اتكينسون ازدواج را بردگي، تجاوز قانوني و كارگري بيمزد خواندند و عشق ناهمجنس خواه را با عبارت «نزديك به معناي وابستگي» محكوم كردند. خط فكر فراگيرتر جنبش زنان، انتقادي قويتر بر اين عقيده، كه بچهداري و كارِ خانگي در رأس مهارتهاي زنان يا تنها وسيلههاي كار آنهاست، وارد ميكردند (میتز و کلوگ، بینا، 7).
بهطور خلاصه بحثهای فمینیستی در مورد مادری با یک نوع تضاد و دوگانگی روبهروست، تا آنجا که موجب چندگانگی بین فمینیستها شده است. فمینیستهای تندرو با تحقیر نهاد خانواده ارزش مادری را حاشیهای و غیر مهم تلقی کرده و با تأکید بر تساوی میان زنان و مردان، بدون در نظر گرفتن جنسیت، زحمات و اهمیت کار زنان را در دوران حاملگی، به دنیا آوردن فرزند، شیر دادن و پرورش نسل بعد نادیده میگیرند. تندروهای سنتی با تأکید بر نقشهای مادری و خانهداری از زنان میخواهند که در خانه بمانند و بچهداری کنند (براکراس[23]، 2001).
جمعبندی
نوشتار حاضر با نگاه نقادانه به روندجهانیشدن در حوزۀ مادری و با مرور سه بعد از ابعاد این روند (موقعیت ساختاری، بعد فرهنگی و سیاسی) و عناصر هر یک از این ابعاد، ارتباط آنان بر تغییرات نقش مادری در جهان را مورد واکاوی قرار داده است.
جهانیشدن یا دهکدۀ جهانی از تعابیری است که امروزه بسیار بهکار میرود. اینکه این مفهوم از کی و چگونه آغاز شد آنقدر اهمیت ندارد، اما آنچه بسیار اهمیت دارد اهداف پیدا و پنهان این طرح و انجام آن است. جهانیشدن در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... تاثیرگذار است. عرصۀ خانواده و نقش مادری نیز از این قائده مستثنا نبوده و به طرق مختلف تحت تأثیر آثار سوء جهانیشدن قرار گرفته است. از آنجا که روند جهانیشدن بهویژه در حوزۀ فرهنگی به سوی همگانی شدن میرود موج بحرانهایی که در حوزۀ خانواده، جامعه و نقش مادری زنان کشورهای غربی که محل نشر افکار جهانی هستند، منحصر به این جوامع نیست و به کشورهای دیگر نیز منتقل میشود. یکی از اهداف پنهان و منفی جهانیشدن انتقال بحران به حوزههای مختلف است، که با توجه به هدف این نوشتار بر حوزۀ مادری تمرکز نمودیم.
آنچه گذشت گوشهای از مخاطرات نگران کنندهای بود که آینده بسیاری از ملتها را تهدید خواهد نمود و نشان از بحران قطعی در حوزۀ خانوادۀ سنتی و امر مادری است. وضع موجود نتیجۀ جهانیشدن و آثار سوء آن است که موجب کجرویهای اخلاقی و فرهنگی زنان از نقش مادری است. پژوهش حاضر بر سه بعد از ابعاد جهانیشدن (بعد ساختاری، فرهنگی و سیاسی) و عناصر هریک و تأثیرشان بر حوزۀ مادری متمرکز شد. در مجموع بهنظر میرسد جهانیشدن تأثیراتی دوگانه (مثبت و منفی) بر ساختار روابط خانوادگی، تفکیک نقشها و ایفای نقشهای جنسیتی و نقش پدری و مادری داشته است. جهانیشدن جایگاه و موقعیت زنان در خانواده و اجتماع را دگرگون ساخته است. گسترش جنبشهای فمینیستی فراملّی، افزایش ورود زنان به بازار کار، آزادی روابط جنسی و گرفتن حق مشروع برای همجنس بازان، افزایش سن ازدواج، وسایل پیشگیری از بارداری و تکنولوژیهای نوین بارداری و ... از ثمرات جهانیشدن برای زنان محسوب میشود که ایفای نقش مادری در جوامع را در معرض تهدید قرار داده و زنان را با بحران هویت مواجه ساخته است. در عین حال، با تنوع یافتن عوامل جامعهپذیری و به وجود آمدن نوعی آزادی در شکلدادن به هویت، در کنار فقدان مدیریت لازم در فرایند شکلگیری هویت، جانشینی برای ارزشهای خانوادگی تضعیف شده ارائه نشده است. در این میان نقش عوامل جبری که خارج از کنترل افراد مانند رسانهها، که ابزاری جهت رسیدن به اهداف جهانیشدن است، در فرایند تکوین هویت نقشی حیاتی ایفا میکند و نوعی بیاختیاری جانشین سنت، که در برخی موارد برتر از شیوههای مدرن است، میشود. در مجموع میتوان گفت جهانیشدن در عین اینکه فرصتهایی برای از بین بردن پدرسالاری و شیوههای ایفای نقش مدرنتر مادری و افزایش حقوق زنان ایجاد کرده است، چالشهایی را در زمینۀ هویت و ساختار خانوادگی و دخالت در شیوۀ نقش مادری و حتی پدری پیش روی جوامع قرار داده است.
با توجه به نظریه واترز جهانیشدن با دگرگونسازی سامانههای ارزشی و نقشهای جنسیتی به طرق گوناگون (که در این نوشتار اشاره شد) نقش مادری را با بحران مواجه ساخته است.
در نهایت ذکر این نکته حائز اهمیت بسیار است که دلسردی زنان از ایفای نقش مادری در درون خانواده پیامدها و نتایجی را با خود به ارمغان میآورد. از جمله: از خودبیگانگی، از همپاشیدگی خانواده، از میان رفتن سلامت اجتماعی و ... .
رفع و دفع بحران مادری راهکارهای خاص خود را میطلبد. از آنجا که پژوهش حاضر بحران مادری را در چارچوب جامعهشناسانه به بحث کشیده است، به ارائه راهحلهایی چند میپردازیم.
مجامع جهانی که حامی حقوق بشر هستند، برای حمایت از بحران مادری لازم است که قوانین و بنیانهایی را وضع و همچنین قوانینی که مدافع همجنس خواهی، تجرد و بهطور کلی مفاهیمی که بنیان مادری را با خطر مواجه میسازد، حذف نماید. موضوع مادری به عنوان موضوعی جهانی در مراکز علمی – پژوهشی کمتر مورد مداقه قرار گرفته است، لذا لازم است در سطح جهانی طرحها و برنامههایی در نظر گرفته شود و تمامی نیروهای علمی متحد شود تا موضوع مادری در کانون توجه قرار گیرد. همچنین لازم است رسانههای جهانی تمامی توان خود را بهکار گیرند و مادران را متوجه امر خطیر مادری نمایند.
در پایان ذکر این نکته حائز اهمیت فراوان است که از آنجا که جهانیشدن به شکل اجتنابناپذیری در حال گسترش به تمام دنیاست، شناخت این پدیدۀ فراگیر و تأثیرات آن میتواند در بهرهگیری از فرصتهای مثبت جهت ایفای موفّق نقش ارزنده مادری در جوامع بشری و همچنین برخورد مناسب با چالشهای روبهرو راهگشا باشد.
منابع
1. اشتري، بهناز؛ قاچاق زنان، بردگي معاصر؛ تهران: نشر ميزان، 1385.
2. بیتس، دانیل و فرد پلاگ؛ انسانشناسی فرهنگی؛ برگردان محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، 1375.
3. تافلر، آلوین؛ شوک آینده؛ ترجمه حشمت الله کامرانی؛ 1382.
4. راندل، ویکی؛ بازیگران مذهبی فراملی و سیاست بینالمللی، دین و جهانیشدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم؛ ترجمه داود کیانی؛ تهران: پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی،1383.
5. رستگارخالد، امير؛ خانواده، کار و جنسيت؛ تهران:شوراي فرهنگي اجتماعي زنان و خانواده،1383.
6. سخایی، مژگان؛ «ریشهیابی بحران زنان در غرب با تکیه بر آموزههای کتاب مقدس». مطالعات راهبردی زنان، سال چهاردهم، شماره پنجاه و سه، 1390.
7. سیاح، مونس و اکرم حسینی مجرد؛ «بحران مادی در جهان غرب و تأثیرات آن بر جامعه ایرانی»؛ مطالعات راهبردی زنان، سال چهاردهم، شماره 53، 1390.
8. شیرودی، مرتضی؛ «زن و گفتمان سیاسی جهانی سازی (رویکرد اسلام و غرب)»؛ فصلنامه بانوان شیعه، سال دوم، شماره 5، 1384.
9. شورمن، هارولد؛ «دام جهانیشدن»؛ ماهنامه سیاحت غرب، سال اول، شماره 5، 1382.
10. طاهرخانی، مهدی؛ «آثار جهانی شدن بر زنان»؛ پژوهش زنان، دوره 2، شماره 1، 1383.
11. عنایت، حلیمه؛ و مجید موحد؛ «زنان و تحول ساختار خانواده در عصر جهانی شدن». پژوهش زنان، دوره 2، شماره 2، 1383.
12. گاردنر، ويليام؛ جنگ عليه خانواد؛ ترجمه معصومه محمدي؛ قم: دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، 1386.
13. مقدس، علی؛ اصغر و بیژن خواجه نوری؛ «جهانی شدن و تغییر هویت اجتماعی زنان (بررسی موردی دو شهر استهبان و شیراز)». مطالعات زنان؛ سال 3، شماره 7، 1384.
14. میتز، استیون و سوزان کلوگ؛ «جايگاه خانواده در غرب»؛ برگردان مرتضی مداحی، ماهنامه معرفت؛ سال شانزدهم، شماره 5 (پياپي 116)، بیتا.
15یزدی، اقدس؛ «اخلاق مادری در اسلام و فمینیست»؛ فصلنامه علمی – پژوهشی دانشگاه، قم: سال دهم، شماره سوم، بیتا.
16. Braceras. Jennifer C. Motherhood, Women’s Quarterly, March22(2003).
17. Council of Europe Recent Demographic Developments in Europe, Strasbourg: Council of Europe. (2001).
18. De Beauvoir, Simone, The Second Sex trans. H. M. Parshley. New York: Alfred A. Knopf. (1953).
19. Denton, Melinda Lundquist. Gender and marital decision making: Negotiating religious ideology and practice.” Social Forces 82(3): 1151-1180 (2007).
20. Kassian, Mary The Feminist Mistake: The Radical Impact Of Faminist on Church and Culture, Cross way Books, USA. (2005).
21. Kerstin BarndtAesthetics of Crisis: Motherhood, Abortion, and Melodrama in
Irmgard Keun and Friedrich Wolf. Women in German Yearbook 24 (2008).
22. Mark M. Gray, Miki Caul Kittilson, Wayne Sandholtz. (2006) Women and Globalization: A Study of 180 Countries, 1975-2000. Forthcoming: International Organization (2006).
23. Richard W. Riley. Sharon P. Robinson & Jeanne E. Griffith THE EDUCATIONAL PROGRESS OF WOMEN. U.S. Department of Education. Office of Educational Research and Improvement NCES 95-768. (1995).
24. Shobha Pais. (2006) GLOBALIZATION AND ITS IMPACT ON FAMILIES. GLOBALIZATION AND ITS IMPACT ON FAMILIES Vienna, AUSTRIA. Amartya Sen, Foreword, Make Trade Fair, Oxfam 2002.
25. http://www.maketradefair.com
Waters, M. (1996) Globalization, Londen: Routleedge.
Globalization and the Crisis of Motherhood
Halimeh Enayat[24]
Marzieh Mardani[25]
Abstract
a pervasive phenomenon of globalization as a result of changes that all human societies and institutions has made it a challenge. Dimensional aspects of human life is no way that involved in this process was not comprehensive or not remained immune to it. Family and unmatched role as a mother is no exception to this rule and has experienced changes and developments.
This theory using the Waters is trying to drag crisis and its impact of globalization on the role of motherhood and the way the documents pay. Based on this article today in the process of globalization in various crisis areas This crisis is different're one of the most obvious crisis is a mother. some thoughts and beliefs in the field of gender and gender roles, family and the position of the mother suffered from serious problems and it has a crisis line.
The present article looks at the critical The globalization of the mother over the three aspects of this process (the position of structural, cultural and political dimensions), and elements of each of these dimensions, their relationship on the mother's role in world analysis has been used.
Keywords: globalization, mother, family, motherhood crisis.
1. عضو هيئت علمي (دانشيار) بخش جامعهشناسي دانشگاه شیراز. henayat@rose.shirazu.ac.ir :Email
2. دانشآموخته كارشناسي ارشد مطالعات زنان دانشگاه شيراز.
@yahoo.com mardani.marzieh Email:
8. Barett, M. and McCallam, C.
1. Richard.W, R and etal.
.1 . Associate prof of sociology. E- maile: henayat@rose.shirazu.ac.i
2. M.A in Women Studies. E- maile: mardani.marzieh@yahoo.com.