دکتر حکيمهالسادات شريفزاده[1]
چکيده
تلويزيون، در شکلگيري رفتار کودکان، داراي اهميت بسياري است. اگرچه همه رسانهها از جمله مطبوعات و راديو، در زمينه تربيت کودکان نقش دارند؛ ولي تأثير تلويزيون به دليل برخوردار بودن از جنبههاي شنيداري، ديداري و حرکتي از بقيه بيشتر است. در طول تاريخ، دانشمندان زيادي از حوزههاي مختلف، مانند جامعهشناسي، روانشناسي، تعليم وتربيت، اقتصاد و ...، دربارۀ تلويزيون و اثرات آن، مطالعه و پژوهش انجام دادهاند. در اين رسانه ميتوان از روشهاي گوناگوني براي تربيت ديني کودکان بهره جست. روش تحقيق در اين پژوهش، توصيفي- تحليلي بوده که شامل تلخيص دادهها، تحليل و بررسي و نتيجهگيري است. نتايج تحقيق، نشان ميدهد که تلويزيون داراي تأثيرات مثبت ومنفي بر کودکان است. در اين رسانه ميتوان با استفاده از شيوههاي اعطاي بينش، اسوهسازي، تلقين والقا، آراستن ظاهر وتزيين کلام در جهت تربيت ديني کودکان گام برداشت. همچنين با بهرهگيري از روشهاي تربيت اسلامي در ارکان ارتباط، مانندِ مقبوليت فرستنده، شناخت دقيق مخاطب و ايجاد جذابيت در پيام، ميتوان تأثير مثبت ايجاد نمود. در نهايت راهکارهاي عملي در رابطه با کنترل تأثيرات منفي تلويزيون، از قبيلِ نظارت وهمراهي والدين برنحوۀ استفاده از تلويزيون ارائه شده است.
واژگان کليدي: تلويزيون، تربيت ديني، کودک، روشهاي تربيت اسلامي.
مقدمه
رسانههاي ارتباط جمعي، انتقال دهندۀ پيامها و نمادهايي هستند که فرآيند جامعهپذيري افراد و انتقال بين فرهنگ را به وجود رسانهها امروزه نقش فرهنگسازي به خود گرفتهاند و بر افراد جوامع، اثرات قابل ملاحظهاي دارند و ميتوانند زمينهساز بسياري از فعاليتها و اقدامات اجتماعي باشند. تمام رسانههاي گروهي به نوعي از مصاديق بدن انسان هستند؛ راديو به مثابۀ گوش، روزنامه يا کتاب به منزلۀ چشم، مورد استفاده قرار ميگيرند؛ اما تلويزيون وسيلهاي است که براي استفاده چشم و گوش در نظر گرفته شده و موجب تقويت اطلاعرساني به سيستم عصبي انسان ميشود و بدين صورت انبوهي از اطلاعات مختلف و معرفت جهاني را به مخاطبان عرضه ميکند (مک کويين، 1384، 16).
موضوع تأثير تماشاي برنامههاي تلويزيون بر کودکان و نوجوانان، سالها است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. همچنان که تأثيرات برنامههاي تلويزيون بر الگوي فکري، عاطفي و رفتارهاي کودکان و نوجوانان از جمله موارد بحثانگيزي است که حساسيتها و نگرانيهاي بسياري را در ميان والدين و دستاندرکاران تعليم و تربيت ايجاد کرده است (نيومن، 1379، 134).
آر.اي. داوسون کانادايي، با اشاره به پژوهشهاي متعددي که در زمينه تأثير وسايل ارتباطي بر ارزشها و رفتارهاي کودکان و نوجوانان انجام شده (همچون کاربندورا و همکارانش)، بر مشاهده و تقليد به عنوان جنبهاي مهم و حياتي در فرآيند يادگيري اجتماعي اين نسل، تأکيد ورزيده و ميگويد: «با توجه به مدت زماني که يک بچه در مقابل تلويزيون ميگذراند و اغلب از حضور در مقابل آموزگاران در طول سال تحصيلي بيشتر است، امکانات بالقوه وسايل ارتباطي در رسانهها، به عنوان عامل جامعهپذيري و تعليم، بسيار عظيم است» (داسون، 1374، 52).
اکثر تحقيقات مؤيد اين است که کودکان و نوجوانان، مدت زمان زيادي را صرف تماشاي تلويزيون ميکنند؛ تا آنجا که گاه، جايگزين فعاليتهاي لازم ديگر در اوقات فراغت، همچون ورزش، بازي با همسالان، گردش و تفريح و مطالعه و تحقيق ميشود (گيدنز، 1374، 475).
بر اساس پژوهشي که در مراکز تحقيقات انجام شده، است 99 درصد کودکان تلويزيون در منزل، 45 درصد رايانه، 82 درصد ويدئو، 17 درصد ماهواره، 69 درصد اينترنت، 17 درصد تلويزيون در اتاق شخصي خود دارند (حسيني، 1384، 12). در واقع کودکان، هم رفتارهاي جامعهپسند و هم رفتارهاي ضداجتماعي از تلويزيون ميآموزند و به اين ترتيب به شبکه پيچيدهاي از روابط انساني دسترسي پيدا ميکنند که به راحتي و با سرعت، الگوهاي متنوعي را درباره زنان، مردان، اقليتها، سالمندان و بسياري از گروهاي انساني، پيش روي آنان قرار ميدهد (ماسن، 1368، 515).
ترديدي نيست که تلويزيون، تأثيرگذارترين رسانهاي است که در عرصه اجتماعي و فرهنگي فعاليت ميکند. اين رسانه به خاطر برخورداري از ويژگيهاي خاص و با توجه به وسعتي که در ميدان عمل خود دارد، ميتواند جنبههاي متعددي از زندگي فردي و اجتماعي افراد را در جامعه تحتتأثير خود قرار دهد. تأثير وسايل ارتباط جمعي، بهويژه تلويزيون بر کودک و نوجوان به حدّي است که هيجانات و احساسات عميق را برميانگيزد و در جهت دلخواه خود، هدايت ميکند و به اين ترتيب عکسالعملهاي رفتاري افراد را بر اساس اهداف خود، شکل ميدهد. شدت تأثيرپذيري از برنامههاي گوناگون تلويزيون به عوامل متعددي بستگي دارد. به اعتقاد روانشناسان، کودکان و نوجوانان در مقايسه با بزرگسالان، به دليل محدوديت تجربه و آگاهي از پديدههاي جسماني پيرامون خود، به ميزان بيشتري از برنامههاي تلويزيون متأثر ميشوند.
مکلوهان از جمله صاحبنظراني است که نقش بسيار برجستهاي براي رسانهها، بهويژه تلويزيون قائل است. وي تلويزيون را قويترين وسيله ارتلوهان بچههاي عصر الکترونيک، در دنيايي بزرگ ميشوند که الکتريسيته با تار و پود نامرئي خود، همه چيز را در آن پيوند زده است. اگر وحدتي نيز هست، همان وحدت الکتريکي است که البته با تمرکز اجتماعي بسيار تفاوت دارد. دگرگونيهاي پُرشتاب در جوامع، دستاورد فنآوري ارتباطات است که در قالب وسايل ارتباطي مانند راديو، تلويزيون و ...، متجلي شده است (مکلوهان، 1352، 35).
با توجه به اين نقش مهم تلويزيون، پرسشهاي اصلي اين پژوهش عبارتند از:
1. تلويزيون چه تأثيرات مثبت ومنفي برکودکان دارد؟
2. روشهاي تربيت اسلامي در تلويزيون چيست؟
روش پژوهش
روش پژوهش حاضر، توصيفي- تحليلي است؛ به اين صورت که يافتههاي تحقيق، در رابطه با سؤالات پژوهشي، جمعآوري و سپس انتخاب، متمرکز و به صورت خلاصهتر تنظيم شده است و در مرحله بعد، اطلاعات بدستآمده را طبقهبندي کرده و جزئيات براي دستيابي به حالت کلي آورده ميشود و سپس روابط ميان موضوعات را بررسي کرده است و در نهايت، بر اساس زنجيرهاي از شواهد و ايجاد روابط منطقي، ميان مطالب نتيجهگيري صورت ميگيرد.
آثار مثبت و منفي تلويزيون
بدون شک جذابيت شگرف تلويزيون براي کودکان، تأثيراتي بر آنها به جا ميگذارد که دامنهاي از جنبههاي مثبت و منفي را شامل ميشود. برخي صاحبنظران جنبههاي مثبت را مواردي مانند آشنايي با قوانين و هنجارهاي اجتماعي، افزايش اطلاعات آموزش و پُر کردن اوقات فراغت کودکان دانستهاند و بسياري ديگر، گسترش يادگيري خشونت را در اثر نمايش رفتارهاي خشونتآميز که با بسيار در تلويزيون ديده ميشود، کافي ميدانند تا نسبت به اين رسانه، احساس نگراني کنند.
آثار مثبت تلويزيون
از جمله آثار مثبت تلويزيون، تأثير بر عملکرد کودکان است؛ بهگونهاي که برخي از صاحب نظران معتقدند که مشاوره برنامههاي تلويزيون، داراي محتواي آموزشي بسيار غني است.
تلويزيون، يکي از منابع مهم شناخت کودک و کسب اطلاعات او دربارۀ پديدههاي جهان و انسانها است. به همين جهت امروزه در آموزش رسمي کشور نيز کودکان از تلويزيون به عنوان يک وسيلۀ کمک آموزشي مؤثر و قوي استفاده ميکنند. البته ميزان موفقيت اينگونه برنامهها، با موفق بودن در ارائه دقيق اهداف، نحوة ارائه، موقعيت مخاطب، هماهنگي آن با دانستههاي قبلي افراد و ...، نيز ارتباط دارد.
آنچه تحقيقات نشان ميدهد اين است که کودکاني که تلويزيون تماشا ميکنند به نسبت کودکاني که تلويزيون تماشا نميکنند، معلومات عمومي بيشتري دارند؛ همچنين به قول خانم هيلوت، تلويزيون نسل جديدي را پرورش ميدهد که کنجکاوتر، مطلعتر و کارسازتر از نسلهاي گذشته هستند و ذهن آنها پنجرهاي به افق وسيعتري دارد که تلويزيون به روي آن گشوده است (ويلبرشرام، 1377، 52).
آثار منفي تلويزيون
يکي از آثار منفي تلويزيون، الگو قرار گرفتن رفتار بازيگران فيلمها از سوي کودکان است؛ بهويژه اگر موضوع اين فيلمها، زندگي انسانهايي باشد که به رفتارهاي ضد اجتماعي ميپردازند و احساس همدلي را نيز ايجاد ميکنند.
از آثار ديگر تلويزيون نيز ميتوان به آموزش پرخاشگري و خشونت اشاره کرد. سالها قبل آلبرت بندورا (روانشناس معروف دانشگاه استانفورد)، يک تحقيق کنترل شده ترتيب داد که گروههايي از کودکان، يک فرد الگو را در حال انجام رفتارهاي خشونتآميز تماشا کرده و در موقعيتي ديگر، نتيجه نشان داد که کودکانِ تماشاچي، رفتارهاي آن الگو را تقليد و به صورت پرخاشگرانه رفتار ميکنند (بندورا، 1974 به نقل از کريمي، 1373). همچنين، کودکاني که مدت زمان زيادي را صرف تماشاي تلويزيون ميکنند، فرصت کمتري براي ديگر فعاليتهاي پر تحرک و تعامل با همسالان دارند (نيومن، 1377).
گروهي معتقدند که مشاهده تلويزيون، عملکرد تحصيلي دانشآموزان را کاهش ميدهد؛ زيرا تماشاي تلويزيون، جايگزين فعاليتهاي ذهني ديگر ميشود و انفعال کودکان، تنبلي ذهني و تشويق به رفتارهاي خشن، از جمله دلايل صاحبنظران براي تأثير منفي اين رسانه بر عملکرد تحصيلي کودکان است (آندرسون، 1988، 16). بنابراين با توجه به مؤثر بودن تلويزيون، بايد با استفاده از روشهاي تربيت اسلامي، در ارائه مفاهيم ديني و مذهبي اين تأثير را درجهت مثبت قرار دهيم. در ادامه به بحث در مورد اين روشها ميپردازيم.
روشهاي تربيت اسلامي در تلويزيون
کليه مفاهيم مذهبي و ديني در جنبه شناختي آن که از طريق تلويزيون به کودک و نوجوان ارائه ميشود، مستلزم آن است که متناسب با سطح رشد شناختي و تحول ذهني آنها باشد. بر اين اساس ميتوان آموزشهاي مذهبي را در برنامههاي تلويزيون تنظيم نمود؛ بنابراين ارائه اطلاعات بايد با تحول ذهني آن متناسب باشد، به همين منظور چند مورد از اين روشها در رسانه، مورد بررسي قرار ميگيرد.
1. روش اعطاي بينش و دعوت به ايمان
يكي از اصول مهم تربيت اسلامي، اصل «تحول باطن» است. اصل «تحول باطن» بيانگر آن است كه در تربيت بايد به فكر تحول دروني بود و از طريق تغيير در درون فرد، زمينه را براي تغيير رفتارها فراهم کرد. با استفاده از دو روش اعطاي بينش و دعوت به ايمان، تلقي آدمي از امور دگرگون ميشود. ايجاد دگرگوني در تلقي افراد، از جمله لوازم قطعي تغيير رفتارها و اعمال آنها است. بينش، نوعي آگاهي عميق و گسترده است و ازاينرو آدمي را با واقعيت مورد نظر، كاملاً پيوند ميدهد (باقري، 1385، 10). در رابطه با تربيت ديني، چنين بينشي در رسانه بايد بهوجود بيايد و يا بينشهاي فرد، تصحيح شود؛ البته بينش به تنهايي كارساز نيست؛ به دليل آنكه در بسياري مواقع، افراد اطلاعات و بينشهايي دارند؛ ولي باز هم در عمل چيزي ظهور پيدا نميكند. در اينجا روش دعوت به ايمان، تأثير خود را بيشتر نشان ميدهد؛ شناختي كه از هر كار خوب بهدست ميآيد، وقتي منجر به عمل خواهد شد كه آن شناخت به مرحلة ايمان برسد. برانگيزاننده و محرك انسان به سمت عمل، ايمان است. از نظر قرآن، جايگاه علم، ذهن و انديشه و جايگاه ايمان، قلب است. پس قلبها را بايد به سمت مسائل ديني متمايل كرد.
در روش دعوت به ايمان، علم تازهاي به انسان داده نميشود؛ بلكه فرد به التزام آنچه که ميداند برانگيخته ميشود. همين برانگيختن، فرد را به حركت درميآورد. ايمان در يك مرحله به قلب داخل شده و در روانشناسي، عبارت از عاملي دروني است كه انسان را در جهت رسيدن به هدفي آماده ميكند؛ مانند انگيزههاي فيزيولوژيك، انگيزههاي اجتماعي، فردي و انگيزههاي متعالي. در رابطه با موضوعات ديني، بايد انگيزههاي متعالي را پرورش داد تا فرد در سطوح پايينتر انگيزهها، توقف پيدا نكند. ابراهام مزلو يكي از روانشناساني است كه در مورد انگيزش و سلسله مراتب نيازها، تحقيقات بسيار انجام داده است. در اين قسمت به نظرات مزلو اشاره ميکنيم.
به نظر مزلو انگيزة آدمي، نيازهاي مشترك و فطري است كه در سلسله مراتبي از نيرومندترين تا ضعيفترين نياز قرار ميگيرد. شرط مهم دست يافتن به تحقق خود كه در آخرين طبقه از نيازهاي آدمي قرار ميگيرد، ارضاي چهار گروه از نياز است كه در سطوح پايينتر از اين سلسله مراتب قرار گرفتهاند كه عبارتند از: نيازهاي جسماني، نيازهاي ايمني، نيازهاي محبت و احساس وابستگي و نياز به احترام. در اصطلاح روانشناسي مزلو، فردِ خود شكفته به مرحلۀ نيازهاي وجودي ميرسد و نيازهاي اساسي را پشت سرگذاشته وانگيزه اصلياش، فرانيازها يا ارزشهاي وجودي است. خودشكوفايي در طول زندگي، پيوسته سير صعودي دارد (شکرکن، 1372، 78). در رابطه با ارزشهاي ديني، بايد مسئله انگيزههاي متعالي و سلسله مراتب نيازها، در روانشناسي بهوسيله متخصصان فن در تنظيم برنامهها، مورد بررسي دقيق قرار گيرد.
كلبرگ نيز يكي از روانشناساني است كه به وجود يك سطح متعالي و جهانشمول اشاره كرده است. كلبرگ معتقد است كه استدلال در مورد مسائل اخلاقي در طي پنج مرحله، تحول پيدا ميكند. براساس ديدگاه كبلرگ، براي رسيدن به مرحله بالاي قضاوت اخلاقي، فرد علاوه بر توانايي استدلال منطقي، قادر به درك ديدگاه ديگران باشد وگرنه در سطوح پايين، قضاوت اخلاقي باقي خواهد ماند (کلبرگ، 1976، 36).
كلبرگ، مراحل رشد اخلاق را در سه سطح عنوان ميكند که عبارتنداز: 1. سطح اخلاق پيشقراردادي 2. سطح اخلاق قراردادي 3. سطح اخلاق فوق قراردادي. در سطح اول، رفتار اخلاقي كودك بر اساس دوري از تنبيه و گرفتن پاداش بيان ميشود و ميتوان رفتار كودك را مطابق پيامدهاي مادي آن رفتار (تنبيه و تشويق) يا بر حسب قدرت كساني كه قانون را براي كودك ميسازند (معمولاً پدر و مادر)، تفسير كرد. در اين دوره، اخلاق هنوز دروني نشده و در سطح دوم، رفتار اخلاقي فرد براي سازگاري و هماهنگي با نظم اجتماعي و تمايل براي حفظ اين نظم است. كودك در اين دوره با والدين خود، همانندسازي ميكند؛ ولي معيارهاي اخلاقي دروني نشده است. در سطح سوم، استدلالها و قضاوتهاي اخلاقي افراد، دروني شده و رفتارِ اخلاقي بهوسيله يك رمزِ اخلاقيِ دروني شده، هدايت ميشود. اخلاق در اين دوره، بر اساس اصول جهاني و برتر از قراردادهاي اجتماعي است (جمعي از مؤلفان، 1370، 94).
بنابراين در تنظيم برنامههايي كه جنبة اخلاقي و مذهبي دارند، ديدگاه روانشناساني مانند كلبرگ را بايد مورد توجه قرار داد. برنامههاي مربوط به كودكان زير هفت سال، بر اساس اخلاقِ پيش قراردادي است و از جايزه و تشويق بيشتر ميتوان استفاده كرد. مرحله اخلاق در بچههاي بين هفت تا دوازدهسال، مرحله پسر خوب- دختر خوب بودن است؛ براي همين، توجهات و تشويقات از سوي مربيان، حتي بهطور زباني و شفاهي ميتواند مؤثر واقع شود. در اين مرحله خلاق، بر پايه قانون و نظم، از اين كانال ميتوان وارد شد و تأثيرات مسائل مذهبي را در اين خصوص به آنان يادآور شد. بنابراين در شكلدادن شخصيت مذهبي كودك و نوجوان، بايد مراحل رشد آنان را در نظر گرفت؛ بهطوري كه افراد با ديدن اين برنامهها، بتوانند دانش و برداشتهاي گذشته خود را در رابطه با مسائل ديني در يك مجموعه و قالب جاي دهند و ديد روشني پيدا كنند. در رسانه ملي (تلويزيون)، برنامهها بايد براساس تحولِ انگيزشي، تنظيم شوند. در سنين پايينتر، انگيزه كودك، جلب رضايت ديگران و همينطورانگيزههاي اجتماعي براي آنان قويتر است.
2. روش تلقين و القاء در رسانه
اصل تغيير ظاهر، اهميت خاصي در برنامههاي تلويزيون دارد. طبق اين اصل، هرگاه بخواهيم تغيير و تحولي در باطن كسي پديد آوريم، بايد امكان تغيير ظاهر را در او بهوجود آوريم؛ به عبارتي اگر در ظاهر فردي ايجاد شود آيد، احساسات، افكار و تصميمگيريهاي مطلوبي در درون او ايجاد خواهد شد. از روشهاي ناظر به اين اصل، روش تلقين به نفس است. تلقين به صورت قولي است كه از طريق به زبان آوردنِ آن و همچنين فعلي است كه با آشكار ساختنِ عملي، تأثيري عميق در درون فرد بهوجود ميآورد (باقري، 1385، 90). هرگاه دوگونه تلقين قولي و فعلي درهم آميزند، تأثيري دو چندان به جا ميگذارند. با تلقين، هيجانات و نگرشها جذب ميشود. «تلقين در اخلاق ميتواند، جذب عادات خوب شخصي و رسوم جامعه را تسهيل كند و غالباً ابزار نيرومندي در تقويت وجدان است» (بول، 1973، 98). رسانه از طريق نشان دادن اين تلقين قولي و فعلي و همچنين به نمايش گذاشتن به روش مستقيم زيباييهاي تربيت ديني، تأثير خاص خود را القاء ميكند.
3. روش زمينهسازي و اسوهسازي در رسانه
اصل اصلاح شرايط، در تربيت اسلامي نيز اهميت خاصي دارد. مطابق اين اصل، براي زدودن پارهاي از حالات و رفتارهاي نامطلوب و همچنين براي ايجاد حالات و رفتارهاي مطلوب در انسان، بايد محيط او را تغيير داد و به سطح مطلوبي رساند. براي پياده كردن اين اصل، روشهايي مانند زمينهسازي و اسوهسازي مناسب است (باقري، 1385، 134).
در زمينهسازي، زمينهها و شرايط بهطور مناسب انتخاب و تنظيم ميشوند، طوريكه هم احتمال بروز رفتارها و حالات مثبت را بالا ميبرد و هم احتمال بروز رفتارها و حالات منفي را كاهش ميدهد. روش اسوهسازي از شيوههاي عيني و كاربردي تربيت اسلامي است و بر جان و دل متربي مينشيند، درنتيجه شخصيت كودك و نوجوان از اين طريق ساخته ميشود. در روش اسوهسازي، با ارائه الگويي خوب و نيك، نمونة رفتار و كردار مطلوب، عملاً در معرض ديد فرد قرار ميگيرد و بهگونهاي او را به پيروي از آن الگو وادار ميكند تا مطابق با آن عمل نمايد؛ استفاده از شخصيتهاي اجتماعي، تاريخي، ملي و مذهبي در زمينة تربيت ديني، ميتواند بسيار مؤثر باشد.
4. روش آراستن ظاهر و تزيين كلام در رسانه
اصل مورد بحث ديگر در تربيت اسلامي، اصل آراستگي است. اين اصل بيانگرآن است كه در جريان تربيت بايد آنچه عرضه ميشود به خوبي آراسته شده تا رغبتها برانگيخته شود (باقري، 1385، 159).
روشهايي كه از طريق آنها آراستگي تأمين ميشود عبارت است از: روش آرستن ظاهر و روش تزيين كلام. در برقرار كردن ارتباط تربيتي با متربي بايد به آراستگي ظاهر پرداخت تا با زيبايي آشكار، زمينه براي آراستگي باطني فراهم شود. زيباييخواهي يكي از خواستههاي فطري است كه در مراحل مختلف رشد از كودكي و نوجواني و جواني به عنوان عامل مؤثري در جلب و جذب افراد دخالت ميكند. ميتوان از مورد توجه قراردادنِ زيباييهاي مادي به عنوان زمينهاي جهت گرايش به زيبايي معنوي استفاده كرد. در روش تزيين كلام، با استفاده از كلام زيبا و جذاب بهويژه كلام آهنگين و شعر، همراه با مضامين تربيتي در رابطه با موضوعات ديني، ميتوان براي تهييج احساسات مثبت اخلاقي در جهت يادگيري و توجه استفاده نمود.
5. روش موعظه حسنه در رسانه
يكي ديگر از اصول تربيت اسلامي، اصل تذكر است. اين اصل بيان ميکند كه گاه بايد آنچه را فرد به آن علم دارد، براي او باز گفت؛ زيرا بسياري از دشواريهاي انسان، در اثر گناه است. تذكر، هم علم فراموش شده را به ياد ميآورد و هم علم فراموش نشده و بيخاصيت را زنده ميكند. طبق اين اصل، روشهاي تربيتي بايد به آگاهيهاي فرد، تحرك ببخشند. يكي از اين روشها، «موعظه حسنه» است که در قرآن با قيد حسنه، تأثير اين روش را يادآور شده است.
البته در برنامههاي رسانه، اين امر بايد بهوسيله موعظهگري خيرانديش، همراه با نرمي و شفقت انجام شود تا تأثير داشته باشد و يا آنكه بهطور غيرمستقيم در قالب فيلمها، اين روش را مورد استفاده قرار دهند؛ «البته افراد معتقد و زندهدل، بيشتر از اين شيوه تأثير ميپذيرند و افراد افسرده و بهقول سعدي، دل مرده، وعظ و نصيحت در آنان اثر ندارد. سعدي خود نيز در بوستان و گلستان از اين روش بهره جسته و با لحن صميمي، گروههاي مختلف مردم را نصيحت كرد و آنان را به نيكي و فضيلت خوانده است (بهشتي، 1380، 56)».
در مجموع، قابل يادآوري است که بايد براي مؤثر واقع شدنِ روشهاي تربيت اسلامي در تلويزيون، عوامل ايجادکنندۀ دقت، در کودکان مورد بحث قرار گيرد.
عوامل ايجادكنندۀ دقت در تلويزيون
مطالعات روانشناسي نشان ميدهد «در جريان يادگيري معمولاً آنچه كه با ناراحتي توأم باشد يا سبب پيدايش اضطراب شود، زودتر فراموش ميشود و آنچه با خوشحالي و شادماني همراه است، بهتر در خاطر ميماند. عامل تشويق يا تقويت، تا حدّي در جريان يادآوري تأثير دارد (شريعتمداري، 1369، 128)». از همين امر در برنامههاي تلويزيون ميتوان استفاده كرد و موضوعات مربوط به مسائل ديني را در زمينة عاطفي مثبت ارائه داد؛ اين زمينه عاطفي مساعد، مانند محرك، فرد را به تلاش وا ميدارد و در جريان يادگيري اين موضوعات، نقش مؤثري بازي ميكند.
دقت مقدم بر ادراك و يادگيري و انجام عمل است. کودک دائماً در برنامههاي مختلف با محركهاي گوناگون برخورد دارد، اگر بخواهد يكي از اين محركها را مورد دقت قرار دهد، بايد آنرا انتخاب كند و انتخاب مستلزم آمادگيهايي از سوي فرد است. همچنين عواملي مؤثر در توجه و دقت هستند كه بايد دراين مسئله مورد توجه قرار گيرند كه به مواردي از آنها اشاره ميشود.
تغيير در محرك يكي از عوامل خارجي معرفي شده كه در دقت مؤثر است. اين تغيير ممكن است كمّي بوده و يا مكاني و زماني، تدريجي و ناگهاني باشد. در هر صورت بايد موقعيت و نوع برنامه در نظر گرفته شود تا از اين عامل بتوان استفاده كرد (شريعمتداري، 1369، 129).
تكرار، يكي از عوامل مهم در جلب توجه نسبت به بعضي از جنبههاي مهم اطراف ما است. وقتي يك محرك، چندين بار تكرار شود، اگر در آغاز متوجه آن نشده باشيم، بالاخره ممكن است توجه ما را جلب كند. البته اين تكرار نبايد بيش از حد معيني ادامه پيدا كند؛ زيرا زيرا باعث کمشدن توجه ميشود (همان، 9، 417). براي جلوگيري از اين امر، بايد آن را با نوآوري همراه كرد.
حتي در رنگهاي مورد استفاده در لباس و يا تزئينات برنامه تلويزيوني بايد دقت كرد و از رنگهاي جالب توجه براي كودك استفاده نمود. شدت محرك نيز عامل مؤثري است كه باعث جلب توجه فرد ميشود. محرك قوي، زودتر از محرك ضعيف، نظر فرد را جلب ميكند. مطالعاتي كه بهوسيله روانشناسان به عمل آمده است، نشان ميدهد که اندازه شي و شدت محرك در قدرت آن، تأثير دارد.
از عوامل دروني مؤثر در دقت و توجه، احتياجات اساسي است كه محرك عمدهاي در جلب دقت افراد است. اموري كه با احتياجات اساسي كودك ارتباط دارد، زودتر توجه بينندگان را جلب ميكند. سازندگان برنامههاي تلويزيوني بايد ارتباط مطالب ديني را با احتياجات اساسي افراد، روشن سازند. رغبت نيز از عوامل دروني است كه نقش عمدهاي در جريان دقت، بازي ميكند؛ معمولاً افراد امري را مورد توجه قرار ميدهند كه مورد علاقه و رغبت آنها باشد (همان، ،131).
جمعبندي و ارائه راهكارهاي عملي
ملاحظه شد با توجه به تربيت ديني و تأثير خاص تلويزيون كه بر بيننده، بهويژه كودك دارد، برنامههاي مستقيم و غيرمستقيم اين رسانه، بايد با تلاش كارشناسان تعليم تربيت و روانشناسان و متخصصان مسائل ديني تنظيم شود. در اين مقاله، شيوههاي تربيت اسلامي در رابطه با اين موضوع بررسي، و مشخص شد كه با تكيه بر اصول تحول باطن و تغيير در ظاهر، اصلاح شرايط، آراستگي و تذكر چگونه ميتوان از روشهاي مؤثر تربيتي براي تربيت ديني بهره جست.
با در نظر گرفتن اين روش ها از مجموع ديدگاههاي تربيتي، راهكارهاي عملي را در تنظيم برنامههاي تلويزيون، ميتوان ارائه داد. در ارتباط رسانهاي بايد اركان ارتباط را در نظر گرفت که شامل: فرستندۀ پيام، مخاطب يا گيرنده پيام، پيام، روش ارتباط ميشود. در رابطه با هر كدام از اين اركان نكاتي، بايد مورد توجه قرار گيرد:
1. فرستنده پيام: يعني شخص يا اشخاصي كه از طريق رسانه با مخاطبين، ارتباط برقرار ميكنند. در هر الگوي ارتباطي، فرد يا افرادي به عنوان منبع يا فرستندۀ پيام، براي برقراري ارتباط وجود دارد که وجودش براي اين برقراري بسيار لازم است. منبع پيام بايد اطلاعات، ارزشها و انديشههايي را که ميخواهد بهطور مؤثر به گيرندۀ پيام برساند، به صورتي درآورد که قابل انتقال باشد (شعباني، 1390، 117). فرستندۀ پيام در اين رابطه بايد مسلط به موضوع باشد تا پيامش مؤثر واقع شود. پيام بهوسيله كودك، نوجوان و جوان بايد ارائه شده و در بعضي موارد، از اشخاص مسن بايد استفاده كرد. کودک از کودک، زودتر تأثير ميپذيرد و با روش همدلي، اين ارتباط را نزديك و عميقتر ميتوان كرد.
2. گيرنده پيام: عنصر مهم ارتباط، گيرنده پيام است که حالت انفعالي ندارد. آنان از بين پيامهاي مختلف، آنچه را که با نيازها و نظراتشان نزديک است، ميگيرند و پيامها را سنجيده و پيام مورد نظر خود را انتخاب ميکنند. نبايد معلومات و اطلاعات، گرايشها و طرز فکر، مهارت و خصوصيات اجتماعي و فرهنگي گيرندگان پيام را از نظر دور داشت. بايد مخاطب را با كمك متخصصان تعليم و تربيت و روانشناسان مسائل ديني، بشناسيم؛ به صورتيكه مخاطب دقيقاً از لحاظ ويژگيهاي رشد ذهني و اجتماعي و عاطفي و …، بررسي شده تا هم شناخت و آگاهي و هم انگيزش آنها بالا برده شود.
3. پيام: پيام بايد همراه با جاذبههاي هنري باشد تا جذابيت خاص خود را داشته و نوع پيام بايد كوتاه و مفيد و در عين حال رسا باش؛ بهطوركلي در برنامههاي مربوط به كودك و نوجوان از پُرگويي بايد پرهيز كرد. در نظر گرفتن تنوع و تازگي و ساير عوامل ايجادكنندۀ دقت و توجه كه در طول مقاله به آن اشاره شد از اهميت خاصي برخوردار است. در پيامي كه در قالب برنامههاي مختلف مستقيم يا غيرمستقيم ارائه ميشود فقط به چگونگي آن پرداخته نشود؛ بلكه به موضوعات مهم ديگر اشاره شود. زمان ارائه برنامه نيز بايد در نظر گرفته شود.
4. روش و ابزار ارتباط: پيام بايد در شرايطي خاص و با «ابزار» و از «راه و روشي» در اختيار گيرندگان پيام قرار داده شود. فرستنده براي ايجاد ارتباط، بايد حامل و کانالي متناسب با پيام و ويژگيهاي گيرندگان انتخاب کند. بنابراين در رابطه با موضوع نماز بايد از روشهاي مناسب تبليغي از ديدگاه تربيت اسلامي استفاده شود. مراجعه به نظريات متخصصان علوم تربيتي و روانشناسي در اين زمينه امري ضروري است. چنانچه در ضمن مقاله اشاره شد با استفاده از روشهاي اعطاي بينش، روش تلقين و القاء و روش زمينهسازي و الگودهي، ميتوان پيام تربيت ديني را به مخاطبين ارائه نمود.
در مجموع ميتوان به اين نکته اشاره کرد که افراد مختلف و از جمله کودکان در برابر محصولات توليدي تلويزيون، عکسالعمل نشان ميدهند. اين محصولات پس از دريافت، براساس اندوختههاي ذهني مخاطبان، به يک فهم و درک و معرفت تبديل شده؛ يعني در نهايت به يک فهم جديد عقلاني که جهت دهندۀ يک رفتار از او است. مبدل ميشود.
بنابراين براي جلوگيري از تاثيرات منفي تلويزيون بر کودکان به والدين پيشنهاد ميشود:
1. بر نحوۀاستفادۀ فرزندان از تلويزيون، نظارت فعال داشته باشند.
2. همراه کودکان تلويزيون تماشا کنند ودر بارۀ برنامههاي آن با آنها صحبت کنند.
3. کودکان را تشويق کنند که از ميان انواع برنامههاي تلويزيوني دست به انتخاب بزنند.
4. محدود کردن تماشاي تلويزيون را براي کودکان در نظر داشته باشند.
منابع
1. باقري، خسرو؛ نگاهي دوباره به تربيت اسلامي؛ ج اوّل، تهران: انتشارات مدرسه 1385.
2. بهشتي، محمد و همكاران؛ آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن؛ جلد چهارم تهران: انتشارات سمت 1380.
3. جمعي از مؤلفان؛ روانشناسي رشد (1)؛ تهران: انتشارات سمت 1370.
4. حسيني، مريم؛ نظر سنجي از والدين داراي فرزند 7 تا 17 ساله درباره رسانهها (پژوهش) مرکز تحقيقات صدا و سيما؛ 1384.
5. دراني، کمال؛ «استفاده از رسانههاي گروهي نزد دانشآموزان دوره راهنمايي و متوسطه شهر تهران»؛ مجله روانشناسي وعلوم تربيتي دانشگاه تهران: شماره 59، صص83-66، 1378.
6. داسول و ديگران؛ وسايل ارتباط و تجربيات سياسي؛ ترجمه پرويز علوي؛ مجله پژوهش و سنجش؛ 1374.
7. سپاسگرشهري، مليحه؛ اثرات تلويزيون بر کودکان (پژوهش)؛ مرکز تحقيقات صدا و سيما؛ 1386.
8. شريعتمداري، علي؛ روانشناسي تربيتي؛ تهران:انتشارات اميركبير، 1369.
9. شعباني، حسن؛ مهارتهاي آموزشي و پرورشي؛ جلد اول، تهران: انتشارات سمت، 1390.
10. شكركن، حسين و همكاران؛ مكتبهاي روانشناسي و نقد آن؛ جلد دوم، تهران: انتشارات سمت، 1372.
11. کريمي، يوسف؛ کژ اجتماعي کردن نوجوانان (روانشناسي اجتماعي رسانههاي گروهي)؛ مجله تربيت، شماره 90 ، 57-54،1373.
12. گيدنز، آنتوني؛ جامعهشناسي؛ ترجمه منوچهر صبوري؛ تهران: نشر ني، 1374.
13. مان نرمان، ل؛ اصول روانشناسي؛ جلد دوم، ترجمه محمود ساعتچي، تهران :انتشارات اميرکبير، 1369.
14. مککوئين، ديويد؛ راهنماي شناخت تلويزيون؛ ترجمه فاطمه کرمعلي و عصمت گيويان؛ تهران: اداره کل پژوهشهاي سيما، 1384.
15. نيومن و نيومن؛ «اثرات تلويزيون بر رشد کودکان»؛ ترجمه اسماعيل سعديپور (بيابانگرد)، فصلنامه پژوهش و سنجش (16 و 15)؛ 1379.
16. هنري ماسن؛ ترجمه ياسايي؛ رشد و شخصيت کودک؛ تهران: انتشارات رشد، 1368.
17. Anderson, D.R and Collins, P,A. The impact on childrens education: Television’s influence on Cognitive development education. Washington Dc: US. Deportment of Education.(1988).
18. Bull. S. Norman Moral Education, London, Rout ledge and kegan Paull(1973).
19. Finger, J.L. and finger, D.G Family experiences and Television viewing as(1986) predictors of imagination, restless and aggression. Journal of social Issues. 42.
20. Kohlberg, L, Moral stages Moralization: The Cogntive Development at Approach in. J.Lickonona (Ed), Moral Develoment Behavior Theory, Research and social Issues. Newr York: Holt, Rinehart and Winston(1976).