نویسنده: مهدیه کشانی
دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه شهید باهنر کرمان، طلبه سطح دو حوزه علمیه جامعه الزهرا (سلام الله علیها)
چکیده
فلسفهورزی اشاره به تفکری جامع، ژرف و منعطف دارد که در تعبیر قرآنی، از اصطلاح اندیشهورزی استفاده شده است. تفکری که خلاء آن در تربیت کودکان و نوجوانان، بهخوبی احساس میشود؛ در همین راستا لازم است ویژگیهای معلمان و مربیان در رابطه با پرورش روحیه اندیشهورزی در کودکان در افق تربیتی آینده، ترسیم شود که نوشتار حاضر سعی در روشنسازی آن از منظر قرآن دارد. برای دستیابی به این هدف، آیات قرآن با استفاده از روش پدیدارشناسیتوصیفی و با رویکرد تجزیه و تحلیل کلایزی، مورد بررسی قرار گرفته که منجر به خوانش دو دوره ترجمه کل قرآن و تفسیر آیات استخراج شده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که بهطورکلی توجه به نقشهای اخلاقی، علمی و تفکری معلم و مربی در این راستا حائز اهمیت بوده که هر بُعد دارای زیرساختهای زیادی است. تقویت صفات ایمانی بهمنظور تقویت صبر که در رفتار بیرونی معلم و مربی مؤثر است؛ در بخش نقش اخلاقی معلم و مربی؛ امانتداری در انتقال پیام تربیتی و الگو بودن در این زمینه؛ در بخش نقش علمی معلم و مربی و درنهایت رعایت قواعد پیوستگی، همبستگی و تناسب و کاربرد اصول لازم در بخش نقش تفکری معلم و مربی، حائز اهمیت است.
واژگان کلیدی: معلم و مربی، فلسفهورزی، کودک، قرآن.
مقدمه
«امروزه در دنیا به زبان کودکی به کودکان فلسفه میآموزند. نگاه مدرن به مسائل حیات، پیشروان علمی دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دورة دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکی» (خامنهای، 1385). «فلسفه، شکل دادن فکر است؛ یاد دادن فهم کردن است؛ ذهن را به فهمیدن و تفکر کردن عادت دادن است؛ این از اول باید به وجود بیاید. قالب، مهم است. اگرچه محتوا هم حائز اهمیت است، اما عمده، شیوه است؛ یعنی کودک از اول کودکی عادت کند به فکر کردن، عادت کند به خردورزی؛ این خیلی مهم است» (خامنهای، 1391). مسئلة مهم در این مورد این است که «معلمان باید بدانند شغل آنها فقط تعلیم نیست. آنها هم باید علم بدهد، هم باید روش تفکر و کار تفکر را بیاموزد، هم رفتار و اخلاقآموزی در کار او باشد» (خامنهای، 1393). اینها ابعاد کار معلمی است. نادیده گرفتن هر یک از ابعاد فوق سبب میشود جریان تربیت و بهتبع آن، برونداد تربیتی، با نقیصههای متعددی همراه باشد. ضرورت توجه کردن به این موضوع، زمانی دوچندان صرف میشود که بدانیم از معضلات اصلی تعلیم و تربیت حال حاضر، تکبعدی بودن معلمان و مربیان و اکتفا نمودن صرف به بعد علمیشان است. معلمان باید بدانند که حتی اگر نظام تعلیم و تربیت تنها بر اساس بعد علمی، آنان را رتبهبندی نماید، تعهد اخلاقی رسالت معلمی، ایجاب میکند که ساختن انسان بر اساس پرورش عقلانیت و با استمداد از ویژگی الگو بودن معلمان است که آیندهای امیدبخش را نوید خواهد داد.
سه شاخصه اصلی مطرح شده در کار معلم و مربی با رویکرد فلسفهورزی برای کودکان، از منظر آیات قرآن قابل بسط و تعریف است؛ به عبارتی اگر به قرآن، بهعنوان اصلیترین منبع و محرک تفکر نگاه شود که در آن از داستان بهعنوان بیشترین محتوا برای دعوت به تفکر استفاده شده است و اگر مربی همانند پیامبر (صلی الله علیه و آله) بهعنوان رابط بین محتوای فکری-تربیتی و مخاطب و پرورشدهنده روحیه تفکرورزی در کودکان باشد (به مصداق آیه «أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ» که دعوت به تفکر مینماید (انعام، 50))؛ اینجاست که لازم است سؤال زیر بهدرستی پاسخ داده شود؛ نخست اینکه ویژگیهای اخلاقی، علمی و تفکری معلم از منظر قرآن به عنوان رابط بین محتوا و مخاطب به منظور تقویت فلسفهورزی (به تعبیر قرآنی (اندیشهورزی)) در کودکان و نوجوانان چیست؟ مبنای نظری پاسخگویی به این سؤال اینست که قرآن، بیش از آنکه منبعی دینی مختص به مسلمانان باشد، منبعی فکری است که انسانها را در طول تاریخ، دعوت به تفکر و اندیشه نموده و تنها اختصاص به گروهی خاصی ندارد؛ از اینرو معلمی که بر پایة این مبنای نظری میخواهد دیگران را دعوت به تفکر نماید، دارای صفات و ابعاد خاصی است.
مبنای نظری دوم که در پژوهش حاضر، اصل قرار داده شده، مؤید این مطلب است که گرچه خطاب آیات قرآن عمدتاً در مورد برتر معلم عالم، یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است؛ اما یقیناً کتاب آسمانی قرآن، سرمشق و هدایت کنندة بشریت است و نکاتی که در باب شیوههای هدایت در آن آمده، میتواند دستورالعمل هنر و وظیفه خطیر معلمان باشد. آنچه بر اساس این مبانی نظری استخراج شده است نشان میدهد، گرچه فلسفهورزی برای کودکان در غرب به سبب روشی، برنامهای است که شباهتهای نزدیکی با روش اندیشهورزی قرآنی دارد؛ اما در بعد اهداف و روش کار معلم، اندیشهورزی در قرآن با رویکردی متفاوت صورت میگیرد؛ به عبارتی، مربی با ایمان به اسلام و حقایق اسلامی تلاش میکند که فضایی را برای استدلال فراگیران، جهت تأمل و اندیشه به منظور شناخت حقایق فراهم کند؛ اما در دیگری، مربی از قبل ایمان به حقایق ندارد؛ بلکه به همراه فراگیران با تفکرورزی به دنبال کشف حقیقت است. درواقع در ابتدای کار، معلم ممکن است درباره اموری، باور خاصی داشته باشد و در انتهای دوره نتیجه تأمل و تفکر فراگیران ممکن است متفاوت از آنها باشد، ولی در این راه از کثرتگرایی استقبال میشود تا فضای بحث فراهم شود.
بررسی و مروری بر تحقیقات گذشته نشان میدهد که هیچگونه تحقیقی با رویکرد فوق به مسئله مطرحشده، وجود ندارد؛ یعنی گرچه تحقیقات و نگاه نقادانهای به نقش و جایگاه معلم و مربیان در راستای پرورش فلسفهورزی در کودکان با رویکرد قرآنی (سلیمانی ابهری، 1378 و جوادی، 1390 و ستاری، 1391 و 1393 و باقری، 1394)، در زمینه ابعاد تفکرورزی از منظر قرآن صورت گرفته است (صمدی پویا و صالحی، 1393 و کلانتری، 1390 و مروچی و همکاران، 1389)؛ اما کاستیهایی در این رابطه قابلتوجه است که عبارتنداز: نگاه به قرآن بهعنوان منبعی صرفاً دینی و معرفی ویژگیهای معلم از این منظر؛ عدم نگاه جامع به همه سورهها در ارتباط با یکدیگر؛ استنباط از آیات عام و نامرتبط قرآن در مورد ویژگیهای معلم و مربیان و معرفی نشدن معلمین قرآنی و دینی؛ این مقاله با روش تحلیلی در بهکار گرفته در تلاش است تا این نقیصهها را برطرف کند.
روش تحقیق
تحقیق حاضر با روش کیفی و پدیدارشناسی توصیفی انجام گرفته است. پدیدارشناسی، یک رویکرد پژوهش کیفی است که در پی شناسایی معنای ذاتی و تغییرناپذیر مسئلة تحت بررسی است (چان، فانگ و چین[1]، 2013 به نقل از لانگدریج[2]، 2007). مراحل این روش عبارتند از: 1. طرح سؤال پژوهشی بر اساس الگوی «وجود ذاتی پدیده چیست؟»؛ 2. نمونهگیری هدفمند؛ 3. جمعآوری دادهها؛ 4. تحلیل دادهها (عابدی، 1389، 51)؛ البته این مراحل سیر خطی ندارند و به صورت رفت و برگشتی مورد استفاده قرار میگیرند؛ بر اساس مراحل فوق، ابتدا یک سؤال پژوهشی با این مضمون طرح شد که: 1. «ویژگیهای معلمان و مربیان در راستای پرورش فلسفهورزی در کودکان بر اساس آیات قرآن چیست؟» 2. نمونهگیری هدفمند که تا اشباع نظری مقولات ادامه دارد، در طرح تحقیقی حاضر سبب خوانش کل ترجمه قرآن (فولادوند) شد؛ چراکه تا آخرین جزء قرآن، یعنی جزء سی، نکاتی مرتبط با نقش معلم وجود داشت و البته این نکات در بعضی سورهها، بیشتر و در بعضی سورهها، کمتر بود؛ 3. در مرحلة سوم جمعآوری دادهها به روش کتابخانهای انجام گرفت؛ 4. در مرحلة چهارم دادههای بهدستآمده با استفاده از مدل کلایزی[3] (1978) تجزیه و تحلیل شد؛ بر این اساس، پژوهشگر مراحل زیر را برای تجزیه و تحلیل اطلاعات طی کرده است: 1. متن مربوط به قرآن چند بار خوانده میشود تا محقق با آن مأنوس شود و بتواند آن را بهتر درک کند؛ 2. زیر جملات مهم که به نحوی با موضوع ارتباط دارند، خط کشیده شد؛ 3. هر جملة مهم، در قالب یک مفهوم توصیفگر خلاصه شد؛ 4. مفاهیم بهدست آمده از مراحل اول تا سوم که با هم غرابت داشته و بتوانند در یک دسته قرار گیرند، تحت عنوان یک مقولة مشترک قرار گرفته است؛ 5. مقولهها بررسی شده تا بر اساس شباهتها و موارد اشتراک، در دستههای بزرگتری قرار بگیرند که بر اساس آن بتوان توصیفی از ویژگیهای اصلی معلم در رویکرد حاضر، ارائه داد؛ 6. با مراجعة مجدد به ترجمه قرآن و متون تفسیری (تفسیرالمیزان) و مقایسة توصیف فوق با این متون، تلاش شد تا نتایج اعتباریابی شوند؛ 7. نتایج بهدست آمده از مرحلة قبل، در یافتهها اعمال شدند. به عبارت دیگر، در جریان این تحقیق، جهت بازیابی و اعتباریابی مؤلفههای استخراج شده، ترجمه قرآن دو بار مورد خوانش و تکرار قرار گرفت؛ سپس دادههای استخراج شده بر اساس تفسیرالمیزان و با رویکردی که علامه طباطبایی در تفسیر اتخاذ نموده؛ یعنی تفسیر آیه به آیه، مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفت؛ به عبارتی، تفسیر تربیتی در مورد کل آیات مربوط به ویژگیهای معلم و مربیان در راستای پرورش تفکرورزی کودکان، با نگاه و دید کلی نسبت به این آیات صورت گرفته است.
معرفی معلمین قرآنی
نقش و جایگاه معلم و مربی و هدایتگر در قرآن[4] بهقدری عظیم است که به آن قسم یاد شده (مرسلات، 1) [5] و قرآن آن را به«سراج منیر» به معنای چراغ تابناک تشبیه کرده است (احزاب، 46) [6]. چراغ تابناک بودن، اشاره به این نکته دارد كه نقش هدایتگر بهگونهای است كه مردم بهوسيله او به سعادت خود و راه نجاتشان از بیراههها هدايت میشوند (طباطبایی، 1382، 16، 110). برترین معلم و هدایتگر در قرآن که خطاب اغلب آیات قرآنی به اوست؛ خاتم پیامبران، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) است. بعد از ایشان، پیامبران قبل از او و سپس از کسانی که لیاقت و شایستگی هدایت را پیدا میکنند (سجده، 24[7]، اعراف، 181[8]) و درنهایت در اشارهای غیرمستقیم، از نقش پدر (لقمان،13) [9] بهعنوان معلمین و مربیان بشر، یاد شده است. با این وصف میتوان گفت که هر انسانی بتواند ابعاد معلمی را در خود پرورش دهد، میتواند رسالت هدایت افراد را برعهده بگیرد. همانطور که در مقدمه اشاره شد، این ابعاد به سه دسته کلی تقسیم میشوند؛ به عبارتی معلم و مربی که میخواهد محتوای فکری قرآن و محتوای تعلقی دین را با مهارت تفکرورزی به کودکان و نوجوانان ارائه دهد، باید دارای ویژگیهای اخلاقی، علمی و تفکری رشدیافتهای باشد تا بتواند به هدف فوق نائل آید. تعبیر ویژگیهای تفکری به جای فکری، اشاره به این مطلب دارد که معلم و مربی، علاوهبر اینکه خود، فردی فکور است، باید با مهارتهای لازم برای تشویق، تحریک و بسط تفکر برای مخاطبینش آشنا باشد. در آیات قرآن، هر یک از ابعاد سهگانه معلم و مربی دارای توصیفهایی به شرح زیر است:
ویژگیهای اخلاقی معلم و مربیان در راستای پرورش اندیشهورزی در کودکان
با نظر به مجموع آیاتی که دربردارنده تأکیدات اخلاقی در باب مربیگری و هدایتگری است، میتوان سه دسته کلی آیات را در زمینه موضوعات اخلاقی، بازشناسی و تفکیک نمود که بهطور مستقیم با هم مرتبط هستند. در مجموع آیات، بیشترین تأکید اخلاقی به مربیان در باب صبر است (احقاف، 35).[10] شکیبایی در برابر انجام فرمان پروردگار (انسان، 24)[11]؛ دعوت مردم (کهف، 28)[12]؛ صبر در مقابل نفی شدن و آزار دیدن (مؤمنون، 69 و 70؛ انعام، 34)[13] و آنچه مردم میگویند (طه، 130؛ ق، 39)[14]؛ مانند مسخره شدن (حجر، 11)[15]؛ گرچه ممکن است این امور سبب دلتنگی و ناراحتی مربی (حجر، 97[16]، یونس، 65، یس، 76، آلعمران، 176، مائده،41، نمل، 70) و حتی ناامیدی او شود (یوسف، 110)؛ اما خداوند وعده داده است که (مربیان) را یاری خواهد نمود (یوسف، [17]110، حجر، 95).
یکی از مواردی که زیرمجموعه سفارشهای اخلاقی در باب شکیبایی است و معلمین و مربیان باید در باب وظیفه خود، بر آن صبر نمایند، بحث معیشت (انعام،[18] 42) است. معیشت و ابعاد مادی معلم و مربی است که سبب میشود نگاه قرآن به موضوع هدایتگری، به جای تعریف یک شغل و کار، یک رسالت و وظیفه تلقی شود. در فرازهای مختلفی از آیات قرآن سفارش شده است که در برابر رسالت معلمی، هیچ مزدی طلب نشود (انعام، 90؛ ص، 86؛ یونس، 72؛ فرقان، 57) و معلمین و مربیان به تجملات زندگی دنیوی که به برخی از مردم داده شده است، چشم ندوزند (کهف، 28؛ طه، 131؛ حجر، 88) و روزی خود را از خدا بخواهند (سبأ، 47)؛ چراکه پاداش خداوند، برتر است (مؤمنون،[19] 72). مؤید این موضوع روایتی است که بیان میکند خداوند روزی اهل علم را ضمانت کرده است (شهید ثانی، بیتا 33) و معلمین مربیان را از زمره اهل علم هستند؛ اساساً اگر رسالت معلمی همراه با تفکر مادی باشد، باب هدایت بسته خواهد شد.
مربیان باید بدانند کار با کودکان در باب تفکر، یکی از زمینههایی است که نیازمند صبر و طمأنینه زیاد است. تفکر، فرایندی است که به صورت دفعی صورت نمیگیرد و بروز و عادت دادن به آن، در کودکانی که یاد گرفتهاند همیشه شنونده باشند، سخت مینماید؛ از اینرو قرآن تعبیر رسایی برای دعوت مربیان به این صفت دارد. «بال خویش را ... فرو گستر» (حجر، 88)؛ «به معنی صبر و خویشتنداری و سازگارى است و اين صبر با اين معنا مناسبت دارد كه كنايهای باشد از زير بال گرفتن و همه تلاش خود را صرف و منحصر در معاشرت، تربيت و تأديب نماید و يا كنايهای باشد از ملازمت و تنها نگذاشتن و جدا نشدن از متربیان»(طباطبایی، 1382، 12، 44). تقویت صبر در خود، نیازمند پیشزمینههای دیگری است که قرآن بدان اشاره کرده است. دسته دوم از آیات در باب اخلاق مربیگری، سفارشهای ایمانی است. مواردی که به هدایتگران انسانها، سفارش به اعتماد به خدا (احزاب، 3)، توکل به او (توبه، 129)، پرستش (حجر، 99) و تسبیح (طه،130)سجده (حجر، 98، اسرا، 79) و ترس و بیم از باری تعالی دارد (احزاب، 39). وجه ارتباط این سفارشهای اخلاقی با موضوع صبر را علامه طباطبایی بهخوبی بیان میکند. «تسبيح و حمد خدا، سجده و عبادت، در از بین بردن اندوه و سبك كردن غم و کمک به صبر، اثر دارد» (همان، 12)؛ به عبارتی زیربنای صبر در مربیگری، تقویت صفات ایمانی است. وقتی این دو حلقه اخلاقیات در مربیان شکل گرفت، حلقه سوم که نتیجه و وجه بیرونی رفتار مربیگری است، بروز و نمود پیدا میکند. چنین مربیای است که نهتنها از آزار مردم میگذرد، بلکه بر رفتار آنان گذشت میکند (احزاب، 48؛ اعراف، 199)[20] و در مجازات خطاکاران شتاب نمیکند(احقاف، 35)؛[21] به هدایت انسانها، حریص است و بر او دشوار است که مردم در رنج بیفتند (توبه، 128، نحل، 37)[22] تا جایی که جان خود را در این راه تباه میسازد (شعرا، 3).[23] مربیانی که خود عامل به عمل هستند (مؤمنون، 51)،[24] پیوسته به کار پسندیده فرمان میدهند، از کار ناپسند بازمیدارند (اعراف، 157 و199)[25] و اگر در این راه بدی ببینند به شیوه نیکو دفع میکنند (مؤمنون، 96)[26] و کسی را از خود نمیرانند (انعام، 52)؛[27] داشتن چنین گذشتی، نرمخویی (آلعمران، 159)[28] و دلسوزی و مهربانی(توبه، 128)[29] سبب میشود که مربیای با این ویژگیها؛ ملقب به صفاتی، همچون «فرستادهای امین»(دخان، 18)[30] و «رحمتی برای عالمیان»(انبیاء، 107)[31] باشد. همه موارد شمرده شده، در کار علمی-فکری با کودکان لازم است و نقص و کمبود در هر بخش، سبب نقص در ابعاد دیگر میشود. رابطه ابعاد مطرحشده در باب اخلاق مربیگری به شکل زیر قابلتعریف است؛ به عبارتی اگر صفات اخلاقی درونی در مربی تقویت شود، اخلاق مربیگری در بعد بیرونی و رفتاری تقویت میشود.
نمودار ابعاد اخلاقی معلم (منبع، مؤلف)
ویژگیهای علمی معلم در راستای پرورش اندیشهورزی در کودکان
بُعد علمی مربی در رابطه با مخاطبان از منظر قرآن، به موضوع انتقال محتوا و پیام تربیتی بهطور مستقیم و بدون دستکاری اشاره دارد. قرآن بر این بعد مربیگری با تعابیری همچون، ابلاغ پیام (احزاب، 39، مائده، 67)[32]، آشکار کردن رسالت (حجر، 94)،[33] آوردن کتاب (فاطر، 25؛ آلعمران، 184؛ حدید، 26)،[34] پند و اندرز دادن به وسیله محتوا (ذاریات، 55؛ انعام، 70؛ ق، 45)،[35] قرائت کردن و خواندن محتوا (بینه، 2، بقره، 151، طلاق، 11)[36] و توضیح دادن محتوا (نحل، 82)[37] صحه میگذارد؛ از اینرو مربی پیش از انتقال پیام باید به محتوا علم داشته (نساء، 113)[38] و بدان پایبند باشد (یونس، 109[39]، قیامه، 18[40]، احزاب،2، انعام،50). همچنین پیام تربیتی را بهطور کامل انتقال دهد (هود، 2) [41] و خیرخواهانه و در کمال امانتداری (اعراف، 68)[42]آن را برای مخاطبین روشن نماید (دخان، 13). [43] قرآن به صراحت بیان میکند: «همانطور که در میان شما، فرستادهای از خودتان روانه کردیم، [که] آیات ما را بر شما میخواند و شما را پاک میگرداند و به شما کتاب و حکمت میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» (بقره، 151؛ آلعمران، 164).
وظیفه علمآموزی مربی، اهمیت فراوان دارد؛ تا جاییکه قرآن بدین مقام قسم یاد میکند (صافات، 3) [44] و گاه تنها رسالت مربی را «رساندن پیام» میداند (رعد،40؛ شوری، 48؛ مائده، 92 و 99؛ تغابن، 12، آلعمران، 20) و میفرماید: «[وظیفه من] تنها ابلاغی از خدا و [رساندن] پیامهای اوست» (جن، 23). در مقابل، اهمیت علمآموزی بهحدی است که در نادانی ماندن با گمراه شدن برابری میکند (نجم، 2)[45]. از همینرو از هدایتگران خواسته شده در بحث انتقال پیام تربیتی عجله نکنند (طه، 114؛ قیامه، 16)[46] و امر هدایت را بهخوبی، (شوری، 52)[47] آشکارا (نحل، 35) [48] و با جدیت (مؤمنون، 73)[49] انجام دهند و نیز در انجام آن، نه از سر هوس سخن گویند (نجم، 3) و نه آن را ترک کنند؛ چرا که اگر محتوا را ابلاغ نکنند، بهواقع پیام تربیتی را نرساندهاند (مائده، 67) .[50] در دستیابی به این منظور، معلم و مربی میتواند از باب تشویق وارد شود؛ همانگونه که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) اقتدا میکند؛ آنجا که میگویند: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد» (آلعمران، 31).
نکته اساسی در باب بُعد علمی معلمان و مربیان این است که گرچه رسالت انتقال محتوا و پیام تربیتی حائز اهمیت است؛ اما علمآموزی، قدم اول اندیشهورزی و مقدمه آن بهحساب میآید و بهعبارتی، جنبه زیربنایی برای آن دارد. در آیه 82 سوره نحل آمده: «و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است، توضیح دهی و امید که آنان بیندیشند». معلمانی که پرورش اندیشهورزی کودکان و نوجوانان را وجهه همت خود قرار دادهاند، ابتدا باید بدانند محتوای مناسبی را که حاوی مضامین تربیتی است، انتخاب نموده و آن را به مخاطبین ارائه نمایند تا از این طریق بتوانند قدم در حیطه تفکر بگذارد؛ البته در این بعد معلمی، الگوبودن اهمیت فراوان دارد؛ چراکه اثر نمودن پیام تربیتی در صورتی است که گوینده آن، پیشتر پیام را در خود متجلی کرده باشد (طباطبایی، 1382، 12، 54). درنهایت بعد علمی معلمان باید در راستای بعدی تفکری آنها دیده شود و بهعنوان مقدمهای برای آن لحاظ شود.
ویژگیهای تفکری معلم در راستای پرورش اندیشهورزی در کودکان
هدف معلم و مربی، هدایت در مسیر درست است (فتح، 28) [51] و این هدف در بعد تفکری معلمان هم جریان دارد؛ اما اگر معلم بخواهد کودکی متدین با تفکری جامع، ژرف و استدلالگر تربیت نماید، باید سه قائده «پیوستگی»، «همبستگی» و «تناسب» را در روش کار خود لحاظ نماید. این قواعد به «مجموعه» و «نظامواربودن» جریان تربیت تفکری و تعقلی اشاره دارد. قاعده اول یا همان قاعده پیوستگی اشاره به ادامهدار بودن جریان دعوت به تفکر و مقطعی نبودن آن دارد. قرآن بیان میکند ما رسولان خود را پیدرپی فرستادهایم (حدید، 27؛ حجر، 10؛ احقاف، 9؛ مؤمنون، 44). همچنین دعوت مردم در شب و روز، آشکارا و نهان، علنی و در خلوت صورت گرفته است (نوح، 7-9). دعوت انبیا در قدم اول، دعوت به تفکر است که بیان دو آیه ذکر شده، مؤید قاعده پیوستگی است. قاعده همبستگی هم اشاره به این موضوع دارد که جریان دعوت به تفکر در راستای یک هدف و رویه واحد است و اینگونه نیست که تضادی در رویه تفکرورزی باشد. قرآن این موضوع را با «گرفتن پیمانی استوار از رسولان الهی» (احزاب، 7) توضیح داده است. این پیمان عبارت است از: وحدت كلمه در دين و اختلاف نكردن در آن است (طباطبایی، 1382، 16، 71). تجلی چنین میثاقی این است که پیامبران، مصدق و مؤید پیامبران قبلی خود و کتب آنها، مبشر برای آیندگان بودهاند (صف، 6). داشتن چنین رویکردی حول محور حق، برای موفقیت دعوت به تفکرورزی لازم است. قاعده سوم یا همان تناسب، اشاره به سطح دعوت به تفکرورزی با سطح رشدیافتگی مخاطب دارد. این قاعده، لازمه موفقیت مخاطب است که باید از سوی مربی رعایت شود؛ یعنی انتخاب موضوعاتی برای تفکر که متناسب با سن و تعقل کودکان و نوجوانان است. این نکته بهطور ضمنی در قرآن اشاره شده است؛ آنجاکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را کسی میداند که از [دوش] مردم قیدوبندهایی را که بر ایشان بوده است، برمیدارد (اعراف، 157).
بیشترین تعبیری که قرآن در مورد «نقش مربی در زمینه دعوت به تفکر» استفاده نموده است؛ اصطلاح «نذیر مبین» (حجر، 89) به معنای هشداردهنده آشکار (اعراف، 184؛ ذاریات، 51؛ ص، 70؛ نوح، 2؛ ملک، 27) است. هشداردهنده با هدایتکننده و پیامرسان که در بعد نقش علمی مربی اشاره شد، متفاوت است. جریان انتقال پیام و سپس هدایت به سوی حق، گویای عرضه خالص حقیقت و انتظار ضمنی برای پیروی است؛ اما در جریان هشدار، دعوتی صورت میگیرد (احزاب، 46؛ یوسف، 108)[52] و فرد باید پس از تفکر، دست به انتخاب بزند. نکته دوم، توجه به جنبه آشکار بودن اصطلاح فوق است. تنها وظيفه فرستادگان خدا، ابلاغ مبين و ابلاغ آشكار است و بس؛ بنابراین وظيفه آنان اين نيست كه مردم را مجبور به قبول دعوت خود كنند (طباطبایی، 1382، 12، 84). با نگاه به روششناسی قرآن در دعوت به تفکر میتوان فهمید که در بسیاری مواقع تفکر از درون حاصل نمیشود؛ بلکه باید نیرویی از بیرون محرک جریان تفکرورزی باشد؛ از اینرو مربیان و معلمان باید بهطور تعمدی و با اتخاذ روشهای خاص، کودکان و نوجوانان را به تفکر، ترغیب و تحریک نمایند.
نکته سوم، اینکه عبارات دیگری که مرتبط با مضمون «هشداردهنده آشکار» باشند، در قرآن آمده است؛ مانند بیمدهنده آشکار (ذاریات، 50)، بشارتگر و هشداردهنده (احزاب، 45)، هشدار دادن به وسیله قرآن با خواندن آن (انعام، 51، نمل، 92)، تذکردهنده (انعام، 69)، مژدهدهنده (احزاب، 47) و ترساننده (ابراهیم، 44؛ هود، 6) تعابیر بهکار برده شده است که سه جهتگیری را در دعوت به تفکر نشان میدهد که عبارتنداز: جهات بیمدهنده، امیددهنده و خنثی (در بحث تذکر دادن). استفاده از رویکرد بیم و امید در جریان تفکرورزی، اشاره به این نکته دارد که تا کودکان به سنی از رشدیافتگی برسند و برای فکر، بهدلیل جایگاه آن در زندگی، ارزش قائل شوند؛ نیازمند مکانیزمهای دیگری هستند که بیم و امید (مائده، 19) [53] نام دارد. استفاده از بیم و امید توسط معلم، بیش از آنکه به کاربرد جنبههای مادی اشاره داشته باشد؛ دورنمای زندگی دنیوی و اخروی افراد فکوری که در زندگی تعقل میکنند را برای کودکان تبیین مینماید؛ یعنی ترس از داشتن آینده نامناسب به سبب عدم استفاده از عقل و یا افکار مکرگونه و امید به داشتن آیندهای روشن به سبب استفاده از عقلانیت دینی است. همانگونه که قرآن بیم، و امید را برای گناهکاران و انسانهای باتقوا با ترسیم صحنههای بهشت و جهنم ایجاد میکند. ایجاد حس بیم و امید در کودکان به سبب تفکر بر روی آیندة زندگی سبب میشود خود آنها، زندگی فکورانه و یا زندگی بدون تعقل را انتخاب نمایند؛ اینگونه رفتار نمودن از جانب مربی سبب میشود که کودکان ارزش، و جایگاه فکورانه زندگیکردن را بدانند و دیگر عذری برای (آنان به جهت عدم قبول تفکرورزی) باقی نماند (نساء، 165)[54]. نکته آخر اینکه بشارتگری و هشداردهندگی که بهطور ضمنی اشاره به نقش دعوتگری معلم به تفکر دارد؛ آنقدر اهمیت داشته که خداوند میفرماید: و ما پیامبران [خود] را جز بشارتگر و هشداردهنده نمیفرستیم (انعام، 48؛ سباء، 28؛ فرقان، 56؛ هود، 2)؛ و یا «بگو: ای مردم، من برای شما فقط هشداردهندهای آشکارم» (حج، 49؛ رعد، 7؛ ص، 65؛ فاطر، 23؛ نحل، 83؛ هود، 25).
جایگاه معلم و مربی در رسیده به هدف تفکرورزی قرآنی، جایگاهی مهم و اساسی است؛ بدین معنی که اگر نقش خود را بهدرستی نشناسد و یا بخواهد مانند بعد علمی خود در انتقال محتوا عمل نماید، نمیتواند تفکرورزی را در کودکان تقویت کند و یا حتی جنبه پرسشگری کودکان را خاموش خواهد کرد. گرچه در قرآن، در ابتدای تعداد زیادی از سورهها، سخن از محتوا است (طور، احقاف، جاثیه، دخان، زخرف، فصلت، غافر، یس)[55] و داستان به عنوان اصلیترین محرک تفکر، اکثریت آیات قرآن را شامل میشود؛ اما با نگاهی به لحن و اشارات مربوط به راهبران و هادیان انسانی، متوجه میشویم که نقش معلم و مربی، کلیدی است و اگر بهخوبی ایفا نشود، جریان ارتباط صحیح بین محتوا و مخاطب بهدرستی صورت نمیگیرد و به طَبَع آن، بسترسازی فکری برای مخاطبان فراهم نمیشود؛ بهویژه زمانی که مخاطب در سنینی قرارگرفته باشد که برای تفکر نیازمند بستر مناسبی است. معلم و مربی باید بداند هر محتوا و حقیقتی قابلارائه برای تفکر و گفتوگو نیست. محتوایی برای تفکرورزی مناسب است که ترجیح و تعبد در آن راه نداشته باشد و استدلالپذیر باشد. مربی باید بداند محتوای استدلالپذیر اگر در قالب موعظه ارائه شود، باب تفکر در مورد آن بسته خواهد شد. زمانی که مطلبی بهعنوان اصل مسلم از جانب معلم ارائه شود، دیگر کودکان جرئت سؤال و تفکر در مورد آن را ندارند؛ از اینرو معلم باید در باب موضوعات فکری، دعوت به تفکر نماید نه اینکه موعظه کند.
همانطور که قبلاً اشاره شد، نقش علمی مربی، مقدمه نقش تفکری اوست؛ عبارات «من شما را فقط بهوسیله وحی هشدار میدهم» (انبیا، 45) و یا «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن» (نحل، 125) مؤید این مطلباند. همانگونه که مربی در ایفای نقش علمی خود، پیرو منبع دینی و وحیانی است و بدون فکر و از روی هوی نفس حرفی نمیزند (یونس، 15)[56] در بعد تفکر هم بر مبنای حقیقت حرف میزند و پیرو تفکرات و نظرات غیرحقیقی نیست؛ این بدان معنی است که مربی بر اساس بعد علمی خود و آگاهیای که از حقیقت دارد، محتوایی را بهعنوان محرک تفکر برای کلاس انتخاب میکند که تجلیدهنده بخشی از حقیقت باشد (طارق، 13 و 14)[57]؛ بهعبارتی مربی، حتی در جهت پرورش اندیشهورزی جنبه انتقال محتوا دارد. داستان، سؤال، مَثَل و یا هر محتوایی که در کلاس قرآنی مورد استفاده قرار میگیرد، بر اساس بینش صحیح مربی از متن حقایق دینی است؛ حتی اگر موضوع انتخاب شده مربوط به ابعاد اجتماعی و یا فردی باشد؛ از همینرو حقیقتگرایی مهمترین مبنا و شاخصهای است که میتوان در مبانی داستان از دیدگاه قرآن معرفی کرد (علی زاده، 1378، 162).
نکته دیگری که از جانب معلمان در راستای پرورش اندیشهورزی باید مورد دقت قرار گیرد، توجه به استدلال و دلایل افکار، اعمال و اعتقادات افراد است. در کلاس معلمان اندیشهورز، هیچ سخنی بدون بیان استدلال ضمنی آن پذیرفته نمیشود و البته استدلال باید شرط منطقی بودن را داشته باشد. جریان تفکرورزی تنها با این شیوه به عقلانیت و حقیقت نزدیک میشود و میزان اشتباهات کمتر میشود. این شیوه که همان درخواست استدلال (انبیا، 24)[58] است به معنی طلب تفکر همراه با دلیل درست است، مربی تا زمانی که خود بدین صفت متصف نباشد، نمیتواند شاگردانش را به این موضوع ترغیب نماید؛ از اینرو مربیان باید به مبانی دینی آگاه بوده و برای آنها استدلال تام و قاطع (مائده، 32[59]؛ حدید، 25؛ آلعمران، 177؛ انعام، 57؛ نحل، 44؛ روم، 47؛ طباطبایی، 1382، 12) داشته باشند؛ حتی پیامبران هم برای قبول دعوت خود، تنها از طریق آوردن استدلال عمل میکردند (آلعمران، 86). بهکارگیری این روش از جانب مربی میتواند به صورت الگوی «تغافل در گفتوگو» صورت گیرد. «تغافل در گفتوگو» که بیشباهت به روش گفتگوی سقراطی نیست، به معنی پرسش از حقیقت نظرها و عقاید و استدلالات طرف مقابل است. در این حالت مناظرهکننده یا همان مربی، خود را بهعنوان کسی معرفی میکند که اطلاعی از حقیقت نظرها و عقاید طرف خویش ندارد و به همین دلیل پرسش از حقیقت میکند (طباطبایی، 1382، 15، 34 و شعرا،70) و از او درخواست استدلال منطقی مینماید. درخواست استدلال در قرآن، بیشتر برای افکار اشتباه و منحرفان مطرح شده است (انبیاء، 24 و قلم، 37 و بقره، 111 و...)؛ از اینرو مربی هم جهت نزدیک شدن به حقیقت باید طلب استدلال را از کسانی که نظرات شخصی به دوراز حق خود را مطرح مینمایند و یا سخنان مغالطهآمیز بهکار میبرند، جدی بگیرد.
از باب توجه به موضوع گفتوگوی منطقی و مستدل است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواسته شده از نادانان رخ برتابد (اعراف، 199) و یا از کسانی که میخواهند با تفکر منفی به حقیقت ورود کنند (انعام، 68)[60]. مربی و معلم، فردی پژوهشگر (نحل، 43)[61] است و نباید از هوسهای کسانی که نمیدانند، پیروی کند (جاثیه، 18) و باید در راه دعوت به حقیقت استوار باشد (اسراء، 74) حتی اگر نکوهش شود (ذاریات، 54). تنها از این طریق است که جریان تفکرورزی از هیچ حقى منحرف نگشته و به سوى هيچ باطلى متمايل نمیشود (طباطبایی، 1382، 13، 95). خلاف چنین روشی عمل نمودن به بهانه بها دادن به تفکر افراد است که سبب دوری از حقیقت شده (مائده، 48)[62] و موجب بازیچه و سرگرمی شدن محتوای دینی میشود (انعام،70)[63] و حتی موجب تباهی دنیا (مؤمنون، 71 [64] و زحمت خود افراد میشود (حجرات، 7).[65] درنهایت اگر کسی باز هم بر عدم قبول حقیقت اصرار داشته باشد، اینجاست که خداوند به فرستاده خود بیان میکند: «از ایشان روی برتاب و بگو: «به سلامت» پس زود است که بدانند (زخرف، 89) و یا از ایشان تا مدتی [معیّن] روی برتاب» (صافات، 178)؛ بهعبارتی کسانی مورد قهر مربی هستند (انعام، 68)[66] که بعد از وضع قوانین استدلالورزی و تذکر آنها (انعام/69)[67] مجدد خطا میکنند؛ ترسیم وضعیت فوق نشان میدهد که هدایتگر با رویکردی خاص، فرصتی مجدد برای تفکر به شاگردان خود میدهد که سبب میشود آنها با گذشت زمان پی به حقیقت ببرند.
شبهه اصلی این است که جمع بین دعوت به تفکر و پایبندی به حقیقت (محتوا) چگونه حاصل میشود و معلم باید چگونه این توازن را برقرار نماید. یقیناً باب تفکر در دین و سؤال و نظردهی در موضوعات فکری، باز است و گرچه حقیقت، امری مقدس است؛ اما سؤال در باب آن، هیچگاه منع نشده است. تفاوت معلم و مربی اندیشهورز با معلم القاکننده در این است که پرورش تفکر، با نوعی هدایتگری ضمنی و پنهان همراه است. دعوت به تفکر در باب استدلالات حق از طریق اشارات ضمنی و با همراهی نوعی داوری (مائده، 48)[68] در موقع نتیجهگیری بحث، لازمه تفکرورزی دینی است. عدم مداخله معلم و مربی در باب تفکر و خنثی بودن آن در جریان تفکرورزی، اغلب به کثرتگرایی منجر میشود که خلاف هدف تربیت دینی است. سؤال در مورد چرایی برخی امور دینی و تفکر بر روی استدلالات آن و استخراج و کشف این استدلالها توسط خود کودکان و نوجوانان به تناسب سن آنها، بحث بر روی ابعاد مختلف یک موضوع و غنا بخشیدن به باورهای درست، تشکیل گروههای مخالف و موافق در باب موضوعات مختلف میتواند روشهایی باشد که در این بخش مورد استفاده قرار میگیرد.
دستیابی به حقیقت دینی از راه تفکر، بهسادگی صورت نمیگیرد. برای اینکه جریان تفکرورزی به راحتی شکل بگیرد و شاگردان بتوانند نظرات، فطریات، ابهامات، شبهات و دغدغههای فکری خود را در حضور مربی به سهولت بروز دهند، باید ابتدا با مربی خود احساس راحتی نمایند؛ پیشنیاز این موضوع، همزبان بودن مربی با شاگردانش است. قرآن دراینباره میفرماید: «و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] برای آنان بیان کند» (ابراهیم، 4). منظور از زبان قوم، زبان مردم و لغت و واژه ايشان است تا بتوانند محتوا را بیان کنند (طباطبایی، 1382، 12، 87)؛ علاوهبر این، ایجاد گفتمان بین دو نسل، درگرو این است که نسل بعدی، راهبر و راهنمای خود را از جنس خودشان بدانند. این موضوع باید قبل از شروع هر نوع گفتوگویی، از جانب مربی در دل مخاطبان ایجاد شود. عبارات «من هم بشری مثل شما هستم» از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله)(اسرا، 93؛ کهف، 110؛ فصلت، 6؛ انبیاء، 8) بهطور ضمنی مؤید این نکته است و خداوند آن را منتی بر مؤمنان میداند که پیامبری از جنس خودشان در میان آنها برگزیده است (آلعمران، 164). لزوم همنوعی مربی و متعلم در بیان دیگری از قرآن و در پاسخ درخواست نامعقول مردمان زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است که حتی اگر در روی زمین فرشتگانی بودند که با اطمینان راه میرفتند، البته بر آنان [نیز] فرشتهای را بهعنوان پیامبر از آسمان نازل میکردیم (اسرا، 95).
وقتی پیشنیازهای اندیشهورزی فراهم شد، زمینه بروز حقیقتگرایی فطری کودکان فراهم میشود. اساساً هرچه جریان اندیشهورزی بیشتر برخواسته از نیازهای روحی، روانی و جسمی مخاطب (نیاز فطری) باشد و هرچه نتیجه در زندگی مخاطب ثمربخشتر باشد (کاربردی باشد)، پیگیری سؤال جدیتر و پویایی ذهن برای رسیدن به مطلوب بیشتر خواهد شد؛ چراکه موضوعات، نشئتگرفته از علاقه کودکان است. مربی میتواند برای دستیابی به این منظور، روند اندیشهورزی را با سخنانی نرم (اسراء، 28) و به صورت مشورتی (آلعمران، 159) شکل دهد. همچنین سخن گفتن با صدای رسا از جانب مربی منجر میشود تا سخن در دل مخاطبان مؤثر باشد (نساء، 63)[69]. گفتوگوی مربی با کودکان باید در فضای همزبانی و همیپنداری، جریان داشته باشد (همانگونه که ابراهیم اینگونه با قوم خود سخن گفت و خود را جای ایشان قرار داد و درنهایت با دلیل بیان کرد که اینها خدایان من نیستند)(انعام، 76 تا 83). همچنین مربی با جنبه عینی دادن به سخنان خود (ضحی، 11)،[70] سبب میشود جریان انتزاعی دعوت به حقیقت، برای شاگردان جنبه ملموس پیدا کند و تفکر بهتر صورت گیرد. او باید در همه موارد فوق و امور مربیگری بین مخاطبان به عدالت رفتار نماید (انبیاء، 109)[71] و به نظر همه افراد توجه کند (بقره، 142 و نسا، 5).[72] مخاطبان نباید احساس کنند به دلیل داشتن نظر نادرست، از ابراز نظر، سؤال و استدلالآوری منع میشوند. زمانی میتوان از جریان تفکرورزی عادلانه صحبت نمود که همه اشخاص با هر نظری که دارند، بتوانند نظر خود را بیان نموده و استدلالهای خود را به بحث بگذارند. اینجاست که اگر حقی وجود داشته باشد، خودبهخود بروز میکند. مربی هم نباید از این ابراز نظرها ناراحت شود، چراکه قرار است از خلال همین بحثها، حقیقت، کشف شده و با پایههای محکم در درون افراد، نهادینه شود. نتیجه چنین جریانی این است که در آینده زندگی کودکان، حقیقتی که به این شکل درونی شده باشد، بهآسانی تغییر نمییابد و دستخوش شبهات نمیشود.
علاوهبر صفات فوق، معلم و مربی باید برای تسهیل اندیشهورزی، گوش خوبی برای مخاطبان باشد و سخنان و افکار شاگردانش را باور کند (توبه، 61).[73] تفسیر این صفات را علامه طباطبایی اینگونه بیان کرده است که (مربی) «باید بسیار شنوا باشد و گوشی باشد که برای مردم خیر است و استماعش استماع، خيرى باشد، يعنى به پارهاى از حرفهایی كه خير نيست، گوش نمىدهد؛ ولیکن صرفاً به منظور احترام به گوينده این کار را میکند و كلام او را حمل بر صحت میکند تا هتك حرمت او را نكرده و خود نيز گمان بد به مردم نبرده باشد؛ ولیکن اثر خبر صادق و مطابق با واقع را هم بر آن بار نمیکند. اين است كه شنونده، مخبر را تصديق كند، نه خبرى را كه آورده است؛ به اين معنا كه به مخبر وانمود كند كه من تو را راستگو میدانم، هرچند درواقع خبر او را خبر نادرستى بداند و آثار صدق بر خبرش بار نكند» (همان، 9، 31)؛ به عبارتی مربی در جریان گفتوگو، سخنان حاصل از تفکر شخصی و جمعی شاگردانش را هرچند اشتباه، گوش میکند؛ گوش کردنی که همراه با احترام و وانمود کردن به تصدیق است.
نقش داوری معلم و مربی بهعنوان فردی آگاه (نساء، [74]105؛ انعام، 89؛ یونس، 47)، میتواند روند تفکر را در جهت مثبت سوق دهد؛ البته گاه معلم مجبور است به جای جریان تفکرورزی که در لسان دین از آن تعبیر به حکمت میشود (نحل،[75]125) روند تفکر را از راه جدال احسن پیش برد. توضیح آنکه سه قيد حكمت، موعظه و مجادله که در آیه 125 سوره نحل آمده همه مربوط به طرز سخن گفتن است که (معلمان) مأمور هستند به يكى از اين سه طريق دعوت كنند (طباطبایی، 1382، 12، 76). موعظه یا سخنرانی، مربوط به وظایف علمی معلم است. دو روش دیگر در باب دعوت به تفکر است. حکمت به معناى، دعوت به حقیقت از باب علم و عقل است، بهگونهای که هیچ شک و ابهامی در آن نماند (همان)؛ اما همیشه جریان تفکر به این مطلوبی پیش نمیرود. اینجاست که اهرم جدال، آنهم از نوع احسن آن لازم میآید. همانطور که بیان شد معلم باید برای سخنان خود دلیل بیاورد و جدال عبارت است از: دليلى كه صرفاً براى منصرف نمودن مخاطب (منظور کسی که با فرایند حکمت، حق را نپذیرفته) از آنچه بر سر آن نزاع میکند بهكار برود، بدون اينكه خاصيت روشنگرى حق را داشته باشد؛ یا به عبارت دیگر اينكه آنچه را كه مخاطب، خودش بهتنهایی و يا او و همه مردم قبول دارند بگيريم و با همان، ادعايش را رد كنيم. احسن بودن جدال معلم، اشاره به این مطلب دارد که اگر از راه جدال دعوت میکند، بايد از هر سخنى كه مخاطب را بر رد دعوتش تهييج میکند و او را به عناد و لجبازى واداشته و بر غضبش میاندازد، بپرهيزد و مقدمات كاذب را هرچند كه مخاطب راستش بپندارد، بهكار نبندد؛ و نيز بايد از بیعفتی در كلام و از سوءتعبیر اجتناب كند و به مخاطب خود و مقدسات او توهين ننمايد و فحش و ناسزا نگويد و از هر نادانى ديگرى بگذرد؛ چون اگر غير اين عمل كند، درست است كه حق را احياء كرده، اما با احياء باطل و كشتن حقى ديگر، آن را احياء كرده است. اینکه معلم كجا حكمت، كجا موعظه و كجا جدال احسن را بايد بهكار برد، تشخيص اين سه مورد بهعهده خود او است؛ به عبارتی هر كدام حسن اثر بيشترى داشت، آن را بايد بهكار بندد. ممكن است كه در موردى هر سه طريق، در مورد ديگرى، دو طريق بهکار گرفته شود و در مورد ديگرى يك طريق و این بسته به اقتضاء و شرایط دارد (طباطبایی، 1382، 57، 1).
در پایان، مربی باید بداند در فرایند تفکر و حتی علمآموزی، نقش او، تنها یک دعوتکننده است و هدایت مردم بر عهده او نیست (قصص، 56)[76]؛ بلکه خدا هر که را بخواهد هدایت میکند (بقره، 272). قرآن بارها و در تعابیر مختلف، مربی برتر انسانها را که یقیناً در امر هدایت، بالاترین مقام را دارد، خطاب قرار داده و میگوید: تو به زور، وادارنده آنان نیستی (ق، 4) و نمیتوانی آنها را شنوا سازی (نمل، 80 و 81؛ فاطر، 22) تو نگهبان و وکیل آنان نیستی (انعام، 107؛ نساء، 80) و همچنین مسئول ایشان نیستی (انعام، 159؛ عبس، 7) و بر آنها تسلط نداری (غاشیه، 22)؛ از اینرو از تو در مورد آنان پرسشی نخواهد شد (بقره، 119). کاربرد این تعابیر، رهنمونکننده این معنی است که امر زندگانى خارجى و همچنين زندگى دينى مردم، محول به (مربی) نيست تا اگر دعوت او را رد كنند، اندوهگين شود (همان، 7، 52)؛ از اینرو مربی لازم است این مطلب را برای شاگردانش روشن کند (انعام، 66[77]؛ یونس، 41 و 108؛ جن، 21) که جریان کلاس او صرفاً در راستای کشف و فهم حقیقت است و خود مخاطبان باید در این راستا تلاش کنند و هیچ اجباری برای تحقق موضوع فوق برای آنان نیست. همچنین مربی باید بداند تفکرورزی بر پایه گمانهای شخصی افراد، هیچگاه نمیتواند راهبر به سوی حقیقت باشد (نجم 28 واسراء، 36).[78] تفکرورزی باید توسط خود کودکان و با راهنمایی مربی صورت گیرد. اساساً جریان تفکر یعنی به نتیجه رسیدن خود افراد؛ مربی باید بداند اندیشهورزی و به نتیجه رسیدن در آن، جریانی آرام (اسراء، 106)[79] و به دور از شتابزدگی است (طه، 114)؛[80] چراکه تفکر، عجلهبردار نیست؛ محتوای نهایی چنین تفکری باید برای کودکان، آسان و قابلفهم باشد (قمر/32)[81] و به کلیات و جزئیات، توأمان توجه داشته باشد (فاطر، 43 ونحل، 69).[82]
درنهایت و در پایانِ فرایندهای تفکرورزی، همه افراد به یک نسبت به اهداف مورد نظر نمیرسند (یونس، 92 و هود، 116)[83] و این بسته به ظرفیت عقلی و وجودی آنان دارد. کسانی که بشارت داده شدهاند: «پس بشارت ده مؤمنان را، کسانی که به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمنداند». جریان اندیشهورزی خاتمهبردار نیست؛ بلکه با مشاهدهگری و سیر در فضای پیرامون (انعام، 11)[84] بسط مییابد و جنبه عملی پیدا میکند و وارد زندگی کودکان میشود؛ تعبیری که قرآن با «سیروا فی الارض» از آن یاد میکند. مهارتها و فضاسازی این بخش نیز با راهنمایی مربی صورت میگیرد. اینکه کدام مکانها بیشتر انسان را به فکر فرو میبرد و در مکانهای مختلف چه موضوعات فکری وجود دارد، نکاتی است که معلم و مربی در دعوت قرآنی خود به «سیروا فی الارض» به کودکان گوشزد میکند؛ همانگونه که قرآن متذکر شده است؛ در آخر باید دانست برای پرورش اندیشهورزی، قرآن منبعی غنی و پربار است که میتواند الهامبخش معلمان باشد.
جمعبندی
نگاهی مقایسهای در باب اندیشهورزی در قرآن و فلسفهورزی در غرب نشان میدهد، تفکرورزی از اهداف اولیه تربیت انسان است؛ اما اینکه قصد داریم از تفکرورزی به چه اهداف بالاتری برسیم، گامهای دو رویکرد اسلامی و غربی متفاوت خواهد بود. روح کلی حاکم بر اهداف فلسفهورزی غربی، درنهایت به کثرتگرایی جامعه دموکراتیک (ضرغامی به نقل از قائدی،1394، 116) منجر میشود؛ اما روح حاکم بر اهداف اندیشهورزی قرآنی، روح معناگرایی و توحیدی است (آلعمران، 191)[85] که به حقیقتگرایی الهی و دینی منجر میشود. تفاوتهای دو رویکرد فوق، تأثیر مستقیمی بر روش کار مربی خواهد گذاشت؛ بهگونهای که نقش معلم و مربی در فلسفهورزی غربی تسهیلگری (رشتچی،1394) و نقش مربی در اندیشهورزی قرآنی، تسهیلگری بهعلاوه هدایتگری (نحل، 37)[86] ضمنی و پنهان در برنامه است که راهکارهای خاص خود را دارد.
آنچه در باب ویژگیهای معلمان در راستای دعوت به تفکرورزی برای کودکان و نوجوانان ترسیم شد، نشان میدهد که ابعاد هنر معلمی در این رابطه، بسیار به هم تنیده و لازم و ملزوم یکدیگر است؛ بهعبارتی بر اساس آیات قرآن، اگر پیش از دعوت به تفکر، معلم اخلاقیات را در خود درونی نکرده باشد و نیز به مبانی و استدلالات علمی-فلسفی مسلط نباشد، نمیتواند جریان اندیشه را بهخوبی پیش برد؛ علاوهبراین معلم باید برخی اخلاقیات و مبانی را پیشتر از جریان دعوت به تفکر، در کودکان و نوجوانان تقویت نماید تا بتواند بر اساس آنها، بهخوبی عمل نماید. پیشنیاز دعوت به تفکر این است که برخی مبانی علمی و اعتقادی از طریق فعالیت علمی معلمان در کودکان تقویت شود. همچنین در برخی امور تعبدی، راهی جز انتقال محتوا وجود ندارد؛ اما میتوان در مورد چرایی تعبد هم تفکر نمود. درمجموع گرچه جنبه تفکرورزی اهمیت دارد، اما به معنای حذف و یا کمرنگ نمودن بعد علمآموزی معلمان نیست. ضعف نظام فعلی تعلیم و تربیت در این است که بعد علمی معلم و مربی را پررنگ نموده و بعد تفکری را از جریان تعلیم و تربیت حذف کرده است. این ناهمخوانی زمانی اصلاح میشود که به علمآموزی بهعنوان زیربنای تفکرورزی نگاه شود و عمده زمان تربیت کودکان به تقویت بعد تفکرورزی اختصاص یابد؛ به عبارتی به جای ماهی دادن به کودکان، ماهیگیری با آنها تمرین شود.
میتوان بر اساس آنچه تاکنون در متن مقاله اشاره شد، راهکارهای پیشنهادی پرورش اندیشهورزی از جانب معلمان و مربیان را در موارد زیر خلاصه نمود:
- تقویت صفات اخلاقی، ایمانی و بیرونی به عنوان مقدمه تفکرورزی در معلمان؛
- اشراف به محتوای علمی و استدلالات آن و امانتداری در این بُعد به منظور انتقال صحیح محتوا؛
- توجه به بعد علمی به عنوان مقدمه بُعد فکری؛
- رعایت قواعد سهگانه تفکرورزی؛
- توجه به لزوم دعوتگری برای تفکرورزی و کاربرد مکانیزمهای مناسب در این رابطه؛
- مستدلگویی و استدلالخواهی در جریان تفکرورزی؛
- هدایتگری ضمنی در جریان تفکرورزی؛
- همسنخی، همزبانی، همراهی و همپنداری در جریان تفکرورزی؛
- شنوندگی و پرهیز از شتابزدگی در جریان تفکرورزی؛
- استفاده از راهکارهای مناسب در زمان ایجاد بنبست در جریان تفکرورزی؛
- حقیقتگرایی و پرهیز از اجبارگرایی و توقف در جریان تفکرورزی.
منابع
* قرآن کریم (ترجمه فولادوند).
- افشاری، باقری، خ؛ فبک در ترازوی نقد؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1394.
- جوادی، ز؛ «مقایسه مفهوم و مؤلفههای تفکر انتقادی از دیدگاه متفکران غربی با مفهوم تفکر در قرآن و دلالتهای تربیتی این دو حوزه در تربیت دینی»؛ پایاننامه کارشناسیارشد شیراز، دانشگاه شیراز، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی، 1390.
- رشتچی، م؛ اصول تسهیلگری و ویژگیهای تسهیلگر حلقه کندوکاو؛ تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1394.
- سلیمانی ابهری، ه؛ «آموزش فلسفي كودكان در نظام تعليم و تربيت اسلامي»؛ قم: دانشگاه قم، 10 (1)، 218-199، 1387.
- ستاری، ع؛ «بررسی و نقد برنامة فلسفه برای کودکان از منظر حکمت متعالیه»؛ تفکر و کودك، 3 (2)، 26-1، 1391.
- ستاری، ع؛ نقد مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1393.
- شهید ثانی؛ منیه المرید؛ قم: مکتب الاعلام الاسلامی، بیتا.
- صمدی پویا، ف؛ و ا صالحی؛ «تحلیل محتوای قرآن کریم بر اساس مفهوم تفکر انتقادی»؛ پژوهش علوم تربیتی از دیدگاه اسلام، 2(3)،40-25، 1393.
- ضرغامی، س؛ نگاهی به فلسفه برای کودکان از منظر فلسفه تعلیم و تربیت؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1394.
- طباطبائی، م. ح؛ تفسیر المیزان؛ ج 7 و 11 و 12 و 13 و 16؛ ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1382.
- عابدی، ح؛ «كاربرد روش تحقيق پديدهشناسي در علوم باليني راهبرد»؛ 19 (54)، 254-207، 1389.
- کلانتری، ا؛ «موانع تفکر صحیح از دیدگاه قرآن کریم»؛ معرفت (144)، 44-31، 1390.
- مروجی، م و دیگران؛ «نگاهی به آموزش تفکر در قرآن کریم»؛ رشد آموزش قرآن، (29)، 48-44، 1389.
- خامنهای، علی، مجموعه بیانات به آدرس سایت http://farsi.khamenei.ir.
- Colaizzi, P. F (1978), Psychological research as the phenomenologist views it. In R. S. Valle & King M. (Eds.), (n.d.). Existential phenomenological alternatives for psychology. New York: Plenum, 48-71.
- Langdridge, D. (2007), Phenomenological psychology: Theory, research and method, London: Person Education Limited
پینوشتها
[1]. Chan, Fung and Chien.
[2]. Langdridge.
[3]. Colaizzi.
[4]. در این مقاله سعی شده است آیاتی که با کمی تغییر در نگارش و رعایت مضمون آورده شده، همراه با ارجاع ترجمه آیه باشد؛ اما آیاتی که مستقیماً اشاره به ترجمه متن قرآن دارد، بدون ارجاع آورده شده است.
[5]. و المرسلات عرفا.
[6]. و سِرَاجًا مُّنِیرًا.
[7]. و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند.
[8]. و از میان کسانی که آفریدهایم، گروهی هستند که به حق هدایت میکنند و به حق داوری مینمایند.
[9]. و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش -در حالیکه وی او را اندرز میداد. اندرز دادن همانطور که در ادامه خواهد آمد، از وظایف هدایتگران است.
[10]. پس همانگونه که پیامبران نستوه، صبر کردند، صبر کن.
[11]. پس در برابر فرمان پروردگارت شکیبایی کن.
[12]. و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام میخوانند [و] خشنودی او را میخواهند، شکیبایی پیشه کن، و دو دیدهات را از آنان برمگیر.
[13]. و پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند، ولی بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند شکیبایی کردند تا یاری ما به آنان رسید.
[14]. و بر آنچه میگویند صبر کن.
[15]. و هیچ پیامبری به سوی آنان نمیآمد مگراینکه او را مسخره میکردند.
[16]. و قطعاً میدانیم که سینه تو از آنچه میگویند تنگ میشود.
[17]. تا هنگامی که فرستادگان [ما] نومید شدند و [مردم ] پنداشتند که به آنان واقعاً دروغ گفته شده، یاریِ ما به آنان رسید.
[18]. و به یقین، ما به سوی امّتهایی که پیش از تو بودند [پیامبرانی ] فرستادیم، و آنان را به تنگی معیشت و بیماری دچار ساختیم.
[19]. یا از ایشان مزدی مطالبه میکنی؟ و مزد پروردگارت بهتر است.
[20]. عفو و گذشت را پیشه کن.
[21]. پس همانگونه که پیامبران نستوه، صبر کردند، صبر کن؛ و برای آنان شتابزدگی به خرج مده.
[22]. اگر [چه ] بر هدایت آنان حرصورزی؛ ولی خدا کسی را که فرو گذاشته است هدایت نمیکند.
[23]. شاید تو از اینکه [مشرکان ] ایمان نمیآورند، جان خود را تباه سازی.
[24]. ای پیامبران، از چیزهای پاکیزه بخورید و کار شایسته کنید، که من به آنچه انجام میدهید، دانایم.
[25]. به کار پسندیده فرمان ده.
[26]. بدی را به شیوهای نیکو دفع کن.
[27]. و کسانی را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان میخوانند، در حالیکه خشنودی او را میخواهند، مران.
[28]. پس به [برکت ] رحمت الهی، با آنان نرمخو [و پُرمِهر] شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند.
[29]. قطعاً، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است.
[30]. که [به آنان گفت: ] «بندگان خدا را به من بسپارید؛ زیراکه من، شما را فرستادهای امینم.
[31]. و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
[32]. ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرساندهای.
[33]. پس آنچه را به آن ماموری اظهار کن.
[34]. و درحقیقت، نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندان آن دو، نبوت و کتاب را قرار دادیم.
[35]. پس به [وسیله ] قرآن هر که را از تهدید [من ] میترسد پند ده.
[36]. پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت میکند.
[37]. بر تو فقط ابلاغ آشکار است.
[38]. و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت.
[39]. و از آنچه بر تو وحی میشود، پیروی کن.
[40]. پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن!
[41]. و مبادا تو برخی از آنچه را که به سویت وحی میشود، ترک گویی.
[42]. پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و برای شما خیرخواهی امینم.
[43]. برای آنان پیامبری روشنگر آمده است.
[44]. و به تلاوتکنندگان [آیات الهی]!
[45]. [که] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانی مانده.
[46]. زبانت را به دلیل عجله برای خواندن آن [= قرآن] حرکت مده.
[47]. و به راستی که تو بهخوبی به راه راست هدایت میکنی.
[48]. آیا جز ابلاغ آشکار بر پیامبران [وظیفهای] است؟
[49]. و درحقیقت، این تویی که جدّاً آنها را به راه راست میخوانی.
[50]. ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرساندهای.
[51]. اوست کسی که پیامبر خود را به [قصد] هدایت، با آیین درست فرستاده.
[52] . بگو: «این است راه من، که من و هر کس (پیروی ام) کرد با بینایی به سوی خدا دعوت میکنیم.
[53]. یقینا (پیامبری) مژدهدهنده و بیمرسان به سویتان آمد (مائده، 19).
[54]. پیامبرانی که بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا برای مردم، پس از [فرستادن ] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتی نباشد، و خدا توانا و حکیم است.
[55]. سوگند به قرآن حکمتآموز(یس،2).
[56]. و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، آنانکه به دیدار ما امید ندارند میگویند: «قرآن دیگری جز این بیاور، یا آن را عوض کن. » بگو: «مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم. جز آنچه را که به من وحی میشود، پیروی نمیکنم.
[57]. [که ] درحقیقت، قرآن گفتاری قاطع و روشنگر است و آن شوخی نیست.
[58]. بگو: «برهانتان را بیاورید».
[59]. و قطعاً پیامبران ما دلایل آشکار برای آنان آوردند.
[60]. و چون ببینی کسانی [به قصد تخطئه ] در آیات ما فرو میروند از ایشان روی برتاب، تا در سخنی غیر از آن درآیند؛ و اگر شیطان تو را [در این باره ] به فراموشی انداخت، پس از توجه، [دیگر] با قوم ستمکار منشین.
[61]. اگر نمیدانید از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد (نحل، 43).
[62]. و از هواهایشان [با دور شدن ] از حقی که به سوی تو آمده، پیروی مکن.
[63]. و کسانی را که دین خود را به بازی و سرگرمی گرفتند و زندگی دنیا آنان را فریفته است، رها کن.
[64]. و اگر حق از هوسهای آنها پیروی میکرد، قطعاً آسمانها و زمین و هر که در آنهاست تباه میشد.
[65]. اگر در بسیاری از کارها از [رأی و میل ] شما پیروی کند، قطعاً دچار زحمت میشوید.
[66]. و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مى روند از ايشان روى برتاب تا در سخنى غير از آن درآيند(انعام، 68).
[67]. ليكن تذكر دادن [لازم] است باشد كه [از استهزا] پرهيز كنند(انعام، 69).
[68]. و میان آنان بهموجب آنچه خدا نازل کرده، داوری کن و از هواهایشان پیروی مکن.
[69]. با آنها سخنی رسا که در دلشان [مؤثّر] افتد، بگوی.
[70]. و از نعمت پروردگار خویش [با مردم ] سخن گوی.
[71]. بگو: «به [همه ] شما به طور یکسان اعلام کردم.
[72]. با سفيهان ...... سخنى پسنديده بگوييد (نساء، ۵)
[73]. گوش خوبی برای شماست، به خدا ایمان دارد و [سخن ] مؤمنان را باور میکند.
[74]. ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، تا میان مردم به [موجب ] آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی.
[75]. با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه ای ] که نیکوتر است مجادله نمای.
[76] .درحقیقت، تو هر که را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند، و او به راهیافتگان، داناتر است.
[77]. بگو: «من بر شما نگهبان نیستم».
[78]. و ايشان را به اين [كار] معرفتى نيست جز گمان [خود] را پيروى نمىكنند و درواقع گمان در [وصول به] حقيقت هيچ سودى نمىرساند (نجم، ۲۸)و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن(اسراء، 36).
[79]. و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى و آن را بهتدريج نازل كرديم (اسراء، 106).
[80]. در [خواندن] قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن(طه، 114).
[81]. قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كردهايم پس آيا پندگيرندهاى هست(قمر، 32).
[82]. هرگز براى سنت خدا دگرگونى نخواهى يافت (فاطر، ۴۳)؛ راستى در اين [زندگى زنبوران] براى مردمى كه تفكر مىكنند نشانه [قدرت الهى] است(نحل، 69).
[83]. و بىگمان بسيارى از مردم از نشانههاى ما غافلند (یونس، ۹۲). پس چرا از نسلهاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين باز دارند جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم (هود، 116).
[84]. بگو در زمين بگرديد آنگاه بنگريد كه فرجام تكذيبكنندگان چگونه بوده است (انعام، 11).
[85] - خردمندان كه خدا را [در همه احوال] ... ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريدهاى(آل عمران،191).
[86] - اگر [چه ] بر هدایت آنان حرصورزی.