Top of Form
نویسنده: سید
احمد خاتمی
ب- آسیبها
آسیبهایی که در
این عرصه قابل ذکر است بر دو قسم است: یکی آسیب محتوائی است و دیگر آسیب شکلی است
اما آسیبهای محتوایی عبارتند از:
آسیبهای محتوایی
1-طرح یک جانبه
سیمای معصومین
طرح یک جانبه
سیمای پیامبر(ص) و معصومین(ع) در مجالس عزا و شادی اهل بیت(ع) و تنها جنبه قداست و
ملکوتی امامان را مطرح کردن و بس. توضیح آن که پیامبر و امامان دو جنبه دارند: یکی
جنبه ملکوتی که در این نگاه معصوماند، علم غیب دارند، ولایت تکوینی دارند و... و
دیگر جنبه ملکی و زمینی "قل انما انا بشر مثلکم." ما باید در مجالس اهل
بیت هر دو بعد را مطرح کنیم و تاکید بر بعد دوم داشته باشیم؛ آنها الگوی زندگی اند
جنبه های الگویی زندگی اهل بیت مطرح شود اینست که سازنده است؛ از مناقب اهل بیت
بگوئیم از انس آنها با خداوند، ارتباط صمیمی با مردم، گره گشایی از کار مردم، زهد،
شجاعت و ... و دهها بعد دیگر. قرآن و روایات حتی ابراز محبت به اهل بیت(ع) را
مقدمه برای عمل می دانند. در آیهای میخوانیم: "قل لا اسئلکم علیه اجراً الا
المودة فی القربی"؛ بگو بر این رسالت از شما اجری نمیخواهم جز مودت قربی
(خمسه طیبه طاهره) (17) در آیه دیگر میخوانیم: "قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم
ان اجری الا علی الله) اجری که خواستم به نفع شماست اجرم بر خداست.(18) در آیه سوم
می خوانیم: "قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا
"؛ بگو اجری بر رسالت از شما نمیخواهم مگر کسی که بخواهد راه به سوی خداوند
بیاید.(19) از مجموع سه آیه استفاده می شود مودت هم جهت راه یابی به سوی خداوند
است. این از قرآن؛ در روایات هم فراوان بر الگو بودن اهل بیت(ع) تاکید شده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود اهل بیت من فارق بین حق و باطلند، اینها امامانیاند که باید
به آنها اقتدا کرد.(20)
"عن مولینا
امیرالمؤمنین(ع) انظروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثر هم فلن یخرجوکم
من هدی و لن یعیدوکم فی ردی فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا ولا تسبقوا هم
فتضلوا ولا تتاخروا عنهم فتهلکوا"(21)؛ مولی علی(ع) فرمود به اهل بیت
پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام برمی دارند بروید. قدم جای قدمشان بگذارید آنها
شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر
سکوت کردند سکوت کنید اگر قیام کردند قیام کنید،از آنها پیشی نگیرید که گمراه می
شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید.
"عن رسول
الله (ص) اجعلوا اهل بیتی منکم مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس فان
الجسد لا یعندی الا بالرأس ولا یعتدی الرأس الا بالعینین"(22)؛ پیامبر
اسلام(ص) فرمود اهل بیتم را همانند سر در پیکره زندگی قرار دهید و همانند دو چشم
از سر؛ همانا جسد جز با سر راه به جانی نمی برد، هدایت سر هم با چشمها است.
آنچه که بسی
مایه تأسف است آن است که اخیراً در برخی از مجالس حتی از بُعد ملکوتی امامان و
مناقب معنوی آنان گفته نمی شود و صرفاً سخن از توصیف چشم و ابروی اهل بیت است.
همان که مورد نقد مقام معظم رهبری هم قرار گرفت. چیز دیگری که بنده در بعضی از
خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم استفاده از مدحها و تمجیدهای بی معناست که
گاهی هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل صحبت میشود بنا کنند از چشم و
ابروی آن بزرگوار تعریف کردن مثلاً قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟
مگر ارزش اباالفضل به چشمهای قشنگش بوده... اینها سطح معارف دینی ما را پایین میآورد.
معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداکاری و اخلاص و
معرفت او به امام زمانش است، به صبر و استقامت اوست، به آب نخوردن اوست در عین
تشنگی و بر لب آب بدون این که شرعاً و عرفاً هیچ مانعی وجود داشته باشد.(23) بنگیرید
به نمونههایی از این سست مطرح کردن ها:
همه هستیم و
مدیون چشماتم می دونی
|
|
از همان روز
ازل مست نگاتم می دونی
|
|
کار چشماش
دلبریه
|
|
قد و بالای
قشنگش عجب محشریه
|
|
سیاهه چشات
جزیره دله
|
|
هر کس از نسل
توئه چه خوشگله
|
|
از نگاه تو
محبت می باره
|
|
مردی از
مردونگیت کم میاره
|
|
با این که من
خوب می دونم آدمی بی اصل و نسبم
|
|
بده اجازه ای
خدا عشقمو نقاشی کنم
|
|
خوب می شه قلب
عاشقم یه طرح خوشگل می زنم
|
|
نقش یه
مرد پهلوون طرح شمایل می زنم
|
|
به روی صفحه
می کشم پیشانی بلند مشو
|
|
ابروهای کمونی
شو صورت آسمونی شو
|
|
تا که به
چشماش می رسم کشیدنش چه مشکله
|
|
آخر چشای یار
من سیاهه خیلی خوشگله
|
|
آیا اینها مناقب
اهل بیت است آیا داشتن چشمهای آن چنانی ارزشی است یا فداکاریها و از جان گذشتگیها؟
و...
امامان که این
همه تأکید بر عزاداری داشتند بر این نکته هم تأکید داشتند که عزاداریها باید جهت
روشنگرانه، افشاگرانه و هدایت گرانه داشته باشد برای این کار عملاً از شعرای متعهد
و ارزش آن روز که نقش مداح ها و مرثیه خوانهای امروز را داشتند تجلیلها و تکریمها
می کردند.
چرا امامان از
کمیت این همه تجلیل کردند؟ چرا امام سجاد(ع) به کمیت می گوید که ما از پاداش کار
تو و اشعار تو عاجزیم خدا خودش به تو پاداش دهد(24). امام صادق(ع) می فرماید:
خدایا گناهان گذشته و آینده کمیت و گناهانی که پنهان و آشکار انجام داده ببخش و آن
قدر به او بده تا راضی شود. این بدان دلیل است که شاعر متعهد و ارزشی است قصیده
هاشمیات 578 بیتی او تمام معرفی اهل بیت، فجایع بنی امیه و حکومت عدل اسلامی است.
در پایان شعرش می گوید:
الیکم ذوی آل
النبی تطلعت
|
|
تو ازع من
قلبی ظماء و البب
|
|
فانی عن الامر
الذی تکرهونه
|
|
بقولی و فعلی
مااستطعت لا جنب
|
|
اعضای تشنه از
قلب و عقل و وجودم همواره به سوی شما خاندان پاک پیغمبر نظاره گر است.
پس من نسبت به
آنچه شما دوست ندارید با گفتار و رفتار خویش تا آنجا که در توان من است از آن دوری
میجویم. او آن چنان شیفته اهل بیت است که فرزندش می گوید به هنگام شهات سه بار
اللهم صل علی محمد و آل محمد گفت و به دیدار خدا رفت(25). و نیز تجلیلی که از دیگر
شاعران اهل بیت همانند فرزدق، دعبل، حمیری و مانند آن داشته اند همگی در این راستا
بود. اهل بیت مجلس عزایی را می پسندند که در آن احیاء امر اهل بیت و مکتبشان باشد.
مجالس عزای این چنینی بود که انقلاب آفرین و مبدأ قیام پانزدهم خرداد شد که مبدأ
انقلاب بزرگ اسلامی است. عاشورای سال 1342 که دو روز بعد امام دستگیر
شد و حوادث پانزدهم خرداد پیش آمد نوحه این بود:
گفت عزیز
فاطمه
|
|
نیست ز مرگ
واهمه
|
|
تا به تنم
توان بود
|
|
زیر ستم نمی
روم
|
|
ننگ حیات و
ذلتش
|
|
عزت مرگ و
لذتش
|
|
من ز یزید بی
پدر
|
|
ظلم و ستم نمی
کشم
|
|
شعر رایج عزای
انقلابی این بود که:
بزرگ فلسفه
قتل شاه دین این است
|
|
که مرگ سرخ به
از زندگی ننگین است
|
|
نه ظلم کن به
کسی نه به زیر ظلم رو
|
|
که این مرام
حسین است و منطق دین است
|
|
یا شعر زنده و
حماسی شاعر معاصر آقای بهجتی:
اندر آنجا که
باطل امیر است
|
|
اندر آنجا که
حق سر بزیر است
|
|
اندر آنجا که دین
و مروت
|
|
پایمال و زبون
و اسیر است
|
|
راستی زندگی
ناگوار است
|
|
مرگ بالاترین
افتخار است
|
|
اندر آنجا که
از فرط بیداد
|
|
نیست مظلوم
را تاب فریاد
|
|
اندر آنجا که
ظالم به مستی
|
|
بر سر
خلق می تازد آزاد
|
|
مهر بر لب
نهادن گناه است
|
|
خامشی
بدترین اشتباه است
|
|
این اساس مرام
حسین است
|
|
روح و رمز
قیام حسین است
|
|
یا که آزادگی
یا شهادت
|
|
حاصلی
از پیام حسین است
|
|
شیعه او هم
اینسان غیور است
|
|
تا ابد
از زبونی به دور است
|
|
شیعه و تن به
بیداد دادن؟
|
|
شیعه و مهر
برلب نهادن؟
|
|
شیعه و خفتن و
آرمیدن؟
|
|
شیعه و در
مذلت فتادن؟
|
|
شیوه شیعه
هرگز نه اینست
|
|
شیعه نبود هر
آن کس چنین است
|
|
زان شهید سر
از دست داده
|
|
زان فداکار
در خوان فتاده
|
|
جاودان آید
این بانگ پرشور
|
|
لا اری الموت
الا سعاده
|
|
آری آزاد
مردان بکوشند
|
|
بر ستمگر چو
طوفان خروشند
|
|
شور عالم ز
نام حسین است
|
|
مستی جان
ز جام حسین است
|
|
هر کجا نهضتی
حق پسند است
|
|
ریشه اش از
قیام حسین است
|
|
او به خون این
سخن کرد ترسیم
|
|
پیش ظالم
نگردید تسلیم
|
|
هم اکنون هم اگر
بخواهیم احیاگر عزاداری راستین و عاشورایی باشیم باید در مجالس عزاداری هم از
مقامات ملکوتی امامان بگوئیم و هم از مقامات مُلکی آنان! باید از جنبه الگوئی و
اسوه بودن آنها بگوییم و نباید به صرف ابراز عشق اکتفا نماییم.
2.غلو
دیگر آسیب، طرح
مسایل غلوآمیز در عزاداریهاست "حسین اللهی شدن"! "زینب اللهی
شدن"! و از این رهگذر خود را مقدس جلوه دادن. قرآن کریم از غلو نهی می کند
"یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق." (26)
ای اهل کتاب، غلو در دین نکنید و بر خدا جز حق نگویید. "قل یا اهل الکتاب لا
تغلوا فی دینکم." (27) ای اهل کتاب در دینتان غلو نکنید. پیامبر(ص) فرمود:
"ایکم والغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین"(28). از
غلو در دین بپرهیزید، گذشتگان شما با غلو در دین هلاک شدند. امامان ما شدیدترین
برخورد را با غُلات داشتند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: "اللهم انی بریء من
الغلاه کبراءه عیسی بن مریم من النصاری اللهم اخذلهم ابداً ولا تنتصر منهم
احداً"(29)؛ خدایا من از غلات بیزارم همانند بیزاری حضرت عیسی از نصاری.
خدایا آنها را تا همیشه خوار کن و هیچ کدام از آنها را یاری مکن. و برخی از غلاتی
را که مدعی ربوبیت مولا علی(ع) بودند سوزاند(30). امام صادق(ع) فرمود: "احذروا
علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم فان الغلاه شر خلق الله یصغرون عظمه الله و یدعون الربوبیه
لعبادالله و الله ان الغلاه اشر من الیهود النصاری
و المجوس و الذین اشرکوا"(31)؛ از جوانان خود از شر غلات بر حذر باشید مباد
آنها را فاسد کنند همانند غلات بدترین بندگان خدا هستند عظمت خداوند را تحقیر کرد
و ادعای خدائی برای بندگان خدا دارند. به خدا قسم غلات بدتر از یهود و نصاری و
مجوس و مشرکان هستند. امام رضا(ع) فرمود: "لعن الله الغلاه ... لا تقاعدوا هم
ولا تصادقوا هم و ابرأء منهم بریء الله منهم"(32)؛ خدا غلات را لعنت کند...
همنشین اینها نشوید طرح دوستی با آنها نریزید، همان گونه که خداوند از انها برائت
جسته شما هم برائت بجویید.
در رابطه با
غلات چهار کتاب زیر خواندنی است:
1.الجذور
التاریخیه و النفسیه للغلو و الغلاه تألیف سامی العزیزی؛
2.شبهه الغلو
عنه الشیعه تألیف دکتر عبدالرسول غفار؛
3.پژوهشی درباره
طوایف غلاه تا پایان غیبت صغری و موضع ائمه در این باره تألیف اسکندر اسفندیاری،
4.غالیان کاوشی
در جریان ها و برآیندها تألیف نعمت الله صفری فروشانی.
با این همه
انزجاری که ما از اهل بیت(ع) از غلات می بینیم متأسفانه می بینیم که همچنان در
برخی از عزاداری ها باز نمونه هایی از غلو مطرح می شود که تأثیر فراوانی در تخریب
چهره ائمه(ع) داشته و دارد و سبب می شود چهره شیعه که پیوسته چهره ای دین مدار و
منطقی بوده، چهره ای تحریف شده و نادرست معرفی گردد.
3.دروغ
عرضه دروغ در
این عرصه ها، آفت دیگر این مجالس است. ما معتقد نیستیم که هدف وسیله را توجیه کند
و چون هدف مقدس است پس از دروغ استفاده شود. این دردی است که صد سال قبل مرحوم
محدث نوری در "لؤلؤ و مرجان" از آن نالیده و به نحو مبسوط در نکوهش دروغ
و دروغگویی در عزاها سخن گفته اند و نمونه هایی هم آورده اند. شهید مطهری درباره
این کتاب می گوید که من خیال نمی کنم در هیچ کتاب درباره دروغ به طور کلی به
اندازه ای که در این کتاب بحث شده، بحث شده باشد. چنین کتابی شاید در دنیا وجود
نداشته باشد(33).
نقل چند نکته در
اینجا گفتنی است:
1.برخی مطالبی
که در رابطه با سالار شهیدان گفته می شود دروغ بودنش بیّن است مثل آن که گفته می
شود طول نیزه سنان 60 ذراع بوده و از بهشت آمده و یا عدد کسانی که با امام حسین
جنگیدند 000/600 نفر سواره بودند، یک میلیون پیاده! و یا 000/800 نفر! امام حسین
000/300 نفر آنها را کشت، حضرت عباس 000/25 نفر آنها را! در حالی که نص تاریخی
مورد اعتماد می گوید عدد لشکر یزید 000/30 یا 000/80 یا 000/100 بیشتر نبوده است و
عدد کسانی که سیدالشهدا کشته 1800 نفر بوده اند... برخی مطالب است که دروغ بودنش
بیّن نیست ما باید در برابر مطالب دروغ بیّن، موضع داشته باشیم اما دروغ غیر بیّن
را باید تأمل کرد.
2.باید توجه
داشت پرورش روضه یعنی متن را محور قرار دادن و همان را توضیح دادن دروغ نیست، آن
چنانکه زبان حال هم اگر وهن آمیز نباشد دروغ نیست.
3.ملاک صحت و
سقم و راست و دروغ بودن هم تنها منابع معروف نیست، چه بسا مطلبی که در منابع دست
دوم هست و صادق است و چه بسا مطلبی که در منابع دست اول هست و دروغ است. به هر حال
دروغ از آفات همیشه مجالس عزا بوده است لیکن حرف این است فراوانند کسانی که می
خواهند روضه درست بخوانند ولیکن منبع مورد اعتماد ندارد منابعی مثل نفس المهموم،
لهوف و... بخشی از روضه های راست است نه همه آنها.
در اینجا، جا
دارد که از حوزه های علمیه گله کنیم که آیا این همه که از روضه های دروغ می نالید
آیا گامی در جهت تدوین روضه های درست برداشته اید؟ سوگوارانه باید گفت نه.
فراوانند جوان های متدینی که میگویند ما می خواهیم روضه درست و صحیح بخوانیم شما
کتاب به ما معرفی کنید، ولی متأسفانه کار نشده است. به هر حال دروغ همیشه حرام است
به ویژه آنجا که با آن مقدسات هتک شود. مسوغات کذب (مواردی که اجازه دروغ گفتن
داریم) در فقه ما روشن است: یکی در مقام ضرورت است "الدین اکره و قلبه مطمئن
بالایمان" و دیگر جهت اصلاح بین مردم "المصلح لیس بکذاب". هیچ
نداریم که گریاندن مردم برای اهل بیت(ع) هم از مسوغات کذب است!
4.مطالب ذلت آمیز
طرح مطالب ذلت
آمیز، تعبیرهایی همچون زینب مضطر و... امام زین العابدین بیمار و... که ذلت از
ساحت مقدس اهل بیت(ع) به دور است. که: "ولله العزة و لرسوله و
للمؤمنین"(34) حسینی که نه تنها خودش نماد عزت است حتی به بازماندگان خویش هم
تأکید بر حفظ عزت دارد: "یا اختی انی اقسمت علیک فابرئ قسمی لا تشقی علی
حبیبا ولا تخمشی علی وجهاً ولا تدعی علیّ بالویل و الثبور اذا انا هلکت"(35)؛
خواهرم تو را قسم می دهم که پس از من گریبان چاک مزن، سیلی بر صورت مزن، و بر من
واژه های وای و نابودی را به کار مبر. آن وقت با این همه تأکید کسی بیاید بگوید:
پس از آن که عبیدالله بن زیاد عمربن سعد را به سوی امام حسین(ع) فرستاد تا با آن
حضرت بجنگد (چون انبوه سپاهیان عمرسعد را دید و فهمید که با یاران اندکش توان
مقابله با آنها را ندارد) به عمربن سعد گفت یکی از سه پیشنهاد مرا بپذیر:
1.رهایم کن از
همان راهی که آمدم برگردم!
2.یا بگذار بروم
به مرز و سرحدات ترک و با آنها بجنگم!
3.و یا مرا پیش
یزید ببر تا دستم را در دست او بگذارم و با او بیعت کنم تا او خودش درباره من حکم
کند!
عمربن سعد این
سه پییشنهاد را از طرف امام حسین(ع) به ابن زیاد گزارش داد اما ابن زیاد هیچ کدام
را قبول نکرد و به عمرسعد نوشت حسین بیش از این دو راه ندارد یا باید زیر فرمان من
درآید و به حکم من تسلیم شود و یا کشته شود!
این قطعاً دروغ
است ذلت است، و با ساحت مقدس سیدالشهدا(ع) سازگاری ندارد گرچه آن را ابن قتیبه
دینوری، ابوالفرج اصفهانی، ابن عساکر دمشقی، ابن اثیر جزری و مانند آنها نقل کرده
اند.
پی نوشت ها:
1.شورا، آیه 23.
2.حج / 32.
3.نساء / 48.
4.سنن ابن ماجه،
ج 1، ص 88.
5.مقتل خوارزمی،
ج 1، ص 88.
6.مجمع الزوائد
هیثمی، ج 9، ص 189.
7.مقتل خوارزمی،
ج 1، ص 159.
8.مقتل خوارزمی،
ج 2، ص 167.
9.در این زمینه
ر.ک: سیرتنا و سنتنا سیره نبینا از مرحوم علامه امینی و کتاب اقناع اللائم از
مرحوم سید محسن امین.
10.کامل
الزیارات، ص 174.
11.قیام عاشورا
در کلام و بیان امام خمینی.
12.همان.
13.همان.
14.روزنامه
جمهوری اسلامی 5/3/83.
15.کشف الاسرار،
ص 173.
16.کشف الاسرار،
ص 141.
17.سوره شوری،
23.
18.سوره سبأ،
47.
19.سوره فرقان،
57.
20.اهل البیت فی
الکتاب و السنه.
21.نهج البلاغه،
خطبه 97.
22.اهل البیت فی
الکتاب و السنه، ص 101 به نقل از کشف الغمه، ج 2، ص 35. امالی طوسی، 483، کفایه
الاثر، ص 111.
23.مجله هیأت
ماهنامه تخصصی هیأت رزمندگان اسلام شماره 9، ص 5 و ص 6.
24.الغدیر، ج 2،
ص 295.
25.الغدیر، ج 2،
ص 307، الانمانی، ج 17، ص 43.
26.سوره نساء،
آیه 171.
27.سوره مائده،
آیه 77.
28.مسند احمد بن
حنبل.
29.بحارالانوار،
ج 25، ص 284.
30.بحارالانوار،
ج 18، ص 552/ مستدرک الوسائل، ج 18، ص 17.
31.بحارالانوار، ج 25، ص
266.
32.اهل البیت فی
الکتاب و السنه.
33.مجموعه آثار،
ج 17، ص 613.
34.سوره
منافقون، آیه 8.
35.ارشاد مفید
260. 259/ تاریخ طبری، ج 4، ص 318 و ص 319.
Bottom of Form