امین شمشیری[1]
چکیده
امروزه در بازار معنویتهای نوظهور، عرفان کیهانی (حلقه) بهعنوان فعالترین جریان نوپدید شبه معنوی در ایران بیشترین سهم را در جذب افراد نسبت به رقبای خود دارد. فرقه کیهانی که محصول اندیشههای شخصی به نام محمدعلی طاهری است، دین و عرفان را بر محور شهودات رهبر این مکتب در سال 57 میسنجد. این مقاله به نقد شهوداتِ مؤسس فرقهی عرفان حلقه میپردازد و با در ترازو قرار دادن آن، خیالی و انحرافی بودنش را مورد بررسی قرار داده است.
واژگان کلیدی: عرفان کیهانی (حلقه)، شهودات کیهانی، استاد عرفان، محمدعلی طاهری.
مقدمه
عرفان کیهانی یا عرفان حلقه جریانی نوپدید و فرآوردهای غیردینی، بلکه مخلوط، معجون و آمیختهای از ادیان و فرقههای گوناگون است که با شعار و انگیزهی «اعتلای عرفان ایران» (طاهری،1384: 47 و 50؛ طاهری، ۱۳۸۷: 18 و 51) در دو دههی گذشته بساط خود را در میان مردم مسلمان ایران پهن کرده تا از عرفان که «در دنياي امروز بهعنوان وسيلهي اثرگذاری براي نفوذ فرهنگي بهکار برده ميشود» (طاهری،1384: 47 و 50) نهایت سودجویی را برده، با فریب عدهای از جریان ناشناسانِ اهلِ علم، آنان را با خویش همراه کند. سپس به برگزاری دورههایی در برخی محافل خانگی، مجالس خصوصی و نیز دانشگاهها اقدام کرده، باورهای غیراسلامی خود را ترویج و گسترش داد؛ اما دیری نپائید که دوران گذار از اوج و علوِّ ظاهری به حضیض و دنوِّ واقعی را تجربه کرد تا این فرقه هم به مانند همهی جریانات تاریخیِ ضدشیعه، قیام و ایستاییِ صوری و ظاهریاش، آفل و زایل گشته تا امروزه در عین اغتشاشات درون فرقهای و تفویض حلقههای متعدد از سوی مَسترهای[2] مختلف و نیز ایجاد اختلال در جامعه و همراهی با دشمنان اسلام و انقلاب، به گروهکی سیاسی و ضدانقلاب اسلامی تبدیل شود که برای بقای خود به هر دستاویزی چنگ دراز میکند.
به هر تقدیر یکی از دلایلِ بطلانِ «عرفانهای دروغین و سلسلههای عجیبوغریب و مخلوط و مغشوش» (خامنهای، 1387، 209: 4) آشفتگیهای درونی و هرجومرج طلبیهای افرادِ مؤثر در برپایی فرقه است. همواره در طول تاریخ اینگونه بوده است که پس از مرگ روسای فِرَق، نزاع بر سر جانشینی آنان بالاگرفته و فرقه دچار «اغتشاش» شده است[3]؛ اما در عرفان وارهی حلقه، هنوز رئیس آن خرقهی شرک[4] تُهی نکرده است، «شهناز نیرومنش»[5] او را کشته قلمداد کرده، برخی دِگر برای او قبری خریداری کرده، زیارتنامهای[6] تنظیم نموده و خلایق را بر قبرِ خالی از جنازهی او میگریانند.
ادعای شهودات کیهانی
بنیانگذار فرقهی حلقه مدعی است در دوران جوانی[7] بهدلیل پرسشهای بسیاری که در مواجههی با واقعیتها و حقایق هستی در ذهن او پدید آمده است دچار اشتیاق و اضطرارِ زائدالوصفی شده که ثمرهی آن اتصال ناخودآگاه و بیاختیار او به پدیدهای پنداری به نام «اینترنت کیهانی» میشود و از رهگذر آن الهاماتی بهیکباره برای وی پدیدار شده، پاسخ همهی سؤالات خود را دریافت میکند. سپس به این میزان از آگاهی نائل میآید که «بر جهان هستی شعور و هوشمندی عظیمی حاکم است به نحوی که مانند یک اینترنت همهی اجزاء و زیر مجموعهی خود را تحت پوشش هوشمندانهای قرار داده است» (طاهری، ب 2011: 11) آگاهیهایی که «نه تنها در برگیرندهی موضوعات نظری بود، بلکه اطلاعات کاربردی و دستورالعملهای نحوهی استفاده و بهرهمندی عملی از آن را نیز شامل میشد» (همان).
طاهری پس از دریافتهای شهودیاش به مدت یک دهه به ارزیابی و جداسازی دریافتهای عرفانِ کمال از عرفانِ قدرت[8] میپردازد تا ادراکاتش از خامی و ناپختگی به نضج رسیده و سپس رسالت پیدا میکند تا همگان را از دریافتهای کیهانی خود بهرهمند سازد (طاهری، آشنایی با دوست: 1 و 2).
دلایل بطلان شهودات کیهانی
هر پژوهشگری با در رویارویی با خود گوییهای طاهری سریعاً به این رهآورد میرسد که میان ادعاهای طاهری با آنچه از تاریخ زندگی و فعالیتهای وی که توسط او و برخی از حامیان و رسانههای حلقه ثبت و ضبط گردیده و پارهای اوقات هم مورد استناد آنان قرار میگیرد ناهمخوانیهایی به چشم میخورد که لاجرم ذهن را به دستمایه قرار داده شدن مفهومی خیالی به نام «اینترنت کیهانی» به جهت پشتوانهسازی برای فرقهسازی رهنمون میشود.
همچنین محمدعلی طاهری به دلایلی که در ادامه خواهد آمد صلاحیت رهبری و ارشاد دیگران را نداشته و مقدمات لازم علمی و معنوی برای این مهم را طی نکرده است. بلکه با آنچه در دوران اقامتش در خارج کشور از برخی مکاتب درمانی مثل ریکی، سایمنتولوژی و انرژی درمانی آموخته است در ایران اسلامی که گرایش به معنویت و عرفان ریشهی عمیق و سابقهی وثیقی دارد ادعای عرفان و دستگیری را بهعنوان رسالتی برای خود مطرح کرده است.
یکم. ناهمخوانی سلاحسازی با صلحِ ناشی از اتصال
یکی از پیامدهای اتصالات و آگاهیهایی که طاهری مدعی است در جوانی به آن دستیافته است رسیدن به صلح با هستی و انسانها است. این نمونه از صلح و نائل آمدن به مقام صالح «مقامي نيست كه بتوانيم تنها با انجام كارهاي نيک، به آن برسيم. اين مقام با ادراكاتي به دست میآید كه منجر به صلح با خدا، صلح با هستي، صلح با خود و صلح با ديگران میشود» (طاهری، الف 2011: 139) و «انسان نيز، جزئي از مجموعهی هستي است كه اگر هم سو و همآوا با ساير اجزاي اين مجموعه و در صلح با آنها نباشد، دچار آسیبهای ذهني، رواني و جسمي مختلفي خواهد شد و طول عمر كمتري خواهد داشت» (همان: 143) و «بر اين اساس عيسي مسيح علیه السلام توصيه نمودند كه حتي دشمنان خود را نيز دوست بداريم، زيرا لطمهاي كه انسان در فاز منفي ميبيند، بسيار بيشتر از آن است كه تصور ميكند» (طاهری، ۱۳۸۷: 171).
همهی این شعارها و عناوین که در مکتب کیهانی محصول ادراکات شهودی دانسته میشود در حالی است که طاهری در دوران پس از شهودات کیهانیاش[9] مشغول سلاحسازی[10] بوده است و این بهترین شاهد برای عدم وجود شهودات عرفانی و ارتباط با «اینترنت کیهانی» و نائل آمدن به صلح انسانی با همهی هستی است. چرا کسی که به صلح و دوستی با همه، حتی دشمنان رسیده باشد در پی ساخت سلاح و ابزارآلات جنگی نیست.
ناگفته پیداست که طاهری بعد از راهاندازی فرقه در پی ایجاد پشتوانهای شهودی برای فرقهسازی خود بوده است و طرح قصهی اینترنت کیهانی را درانداخته است.
دوم. عدم تسلط به برهان برای عرفان
یکی از مسائل ضروری که بزرگان عرفان به آن پرداختهاند طی کردن مقدمات لازم برای عرفان است. برهان برای عرفان ضرورت بسیاری دارد، علامه جوادی دراینباره نوشته است برهان بدون عرفان شكوفا نخواهد شد؛ چنانكه عرفان بدون برهان را اعتباري نيست. زيرا عارف كه از محو به صحو و از عين به علم آمد، اگر ميزاني در اختيارش نباشد كه يافتههاي خيال منفصل را از بافتههاي خيال متصل و مشاهدات عقلِ ناب منفصل را از احلام عقلِ وهمآلود كاذب متصل جدا سازد، سالياني در يك تافته نفساني پيلهوار ميتند و چنين ميپندارد كه حقيقت را ميبيند؛ (وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا) (جوادی آملی، 1385: 348).
سپس میافزاید: «آري، حكمت براي عرفان همان ضرورتي را دارد كه منطق براي حكمت. زيرا تا اختلاف و رويارويي نظرات يا رؤيتها هست، وجود يك ميزان سنجش كه خود معصوم از زلل و مصون از نوسان و اختلاف باشد، بسيار بايسته است و چون ميان مشاهدات اولياي رؤيت همانند نظرات اصحاب فكرت اختلاف هست و يقيناً در موارد اختلاف صريح، يك طرف آن حق و ديگري باطل است، چارهاي جز ميزان سنجش نيست و آن ميزان خود ترازوي ذاتي يا به ميزان ذاتي متكي است» (همان: 349) و سرانجام نتیجه میگیرد که «بنابراين، براي عرفان صحيح چارهاي جز حكمت مبرهن نيست و عرفان بدون برهان خطر غرق شدن در درياي ژرفي را در پي دارد؛ (إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها)» (همان: 350).
حاصل آن است که برفرض صحت شهوداتِ طاهری، نخست آنکه این شهودات فقط برای خود وی حجیت داشته و نباید به نحو عمومی در جامعه انتشار مییافت و دوم آنکه برای انتشار در نزد عموم و تدوین کتب عرفانی، صرفِ شهود کفایت نمیکند و تسلط بر معقول و منقول ضرورت دارد که طاهری از آن بیبهره بوده و با بیتوجهی به این مسئله عدهای از مردم جامعه را دچار انحراف عقیدتی کرده است.
سوم. نداشتن استاد
بنیانگذار این فرقه مدعی است که در عرفان و نیز در مسائل دینی استادی نداشته است. در صورتی که اهل عرفان «هم در حکمت نظرى و هم در عرفان عملى، شرط اول و نخستين گام را استاد كامل و مربى على الإطلاق به شمار آوردهاند» (تهرانی، 1426، 3: 363).
و چنانچه سید بحرالعلوم (رضوانالله علیه) در رسالهای که منتسب به ایشان است فرمودهاند: «پس طالب را در اين مرحله نيز از رجوع به راهنما يا خليفه يا نائب آن يا فهم از كلمات آن چارهاى نيست و چون استنباط اين مرحله و استخراج دقائق آن و شناختن امراض نفسانيه و معالجات آن و مصالح و مفاسد و مقدار دواى هر شخصى و ترتيب معالجه آن بهخصوص، چنانكه در انجام آن ضرور است، چونکه امرى است بس خفى و دقيق، صاحب اين استنباط را عقلى بايد تام و نظرى ثاقب و قوهاى قويّه و ملكهاى قدسیه و علمى غزير و سعى كثير؛ و به اين سبب حصول اين علم قبل از عمل آن امرى است متعسّر بلكه متعذر. لهذا طالب را چارهاى جز از رجوع به راهنما يا قائممقام او كه تعبير از او به اوستاد يا شيخ، مىشود نيست» (بحرالعلوم، 1425: 122).
چهارم. بیاطلاعی طاهری از دین و عرفان نظری
مطابق با آنچه مؤسس فرقهی کیهانی در کلاسهایش گفته است نه تنها از عرفان به نحو کلاسیک و مسائل دینی چیزی نمیداند بلکه هنوز قرآن را یک دور هم نخوانده است چراکه توانایی قرآن خواندن را نداشته است (جزوه دوره ششم: 108). همچنین وی در دوران قبل از شهود، فردی افسرده بوده است که بر سر عدالت الهی، فقر، اختلاف طبقاتی و... با خداوند مجادله، شک و تضاد داشته است (طاهری، 1389: 26 و جزوه دوره ششم: 110). حاصل آنکه وی برای هیچکدام از سؤالات ذهنی و تضادهایش به نصوص وحیانی و عالمان دینی یا عارفان اسلامی رجوع نکرده و در عین بیاطلاعی و عدم رعایت برخی موازین دینی و شرعی مدعی دریافت شهود و آگاهی است.
پنجم. ناهمخوانی شهودات کیهانی با قرآن و عترت
در فرقه حلقه در مواردی که در ادامه بهعنوان ادراکات مؤسس عرفان کیهانی ذکر میشود میان شهودات ایشان با آموزههای دینی تضاد و مخالفت وجود دارد.
در ساحت «معرفتشناسی»، عرفان حلقه از شکاکیتِ در اندیشه رنج میبرد. نگاهی که آنان به قرآن مجید بهعنوان غنیترین منبع اسلامی و عرفانی دارند یک نگاه نسبی است. توضیح آنکه در یکی از دورههای این فرقه که موسوم به جلسات کمیتهی عرفان و با حضور افراد اثرگذار در شکلگیری و رشد فرقه است بنیانگذار فرقهی حلقه و برخی از اعضای جلسه گفتگویی را شکل دادهاند که در آن اولاً قرآن را سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میدانند نه خداوند و ثانیاً برداشت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حین حرکت در چرخهی موسوم به «جهان دو قطبی» را نسبی و تضاد آلود دانسته و دلیل آن را وجود ناظرهای مختلف بیان کردهاند.
در نگاه به روایات دینی، طاهری برخی از روایات[11] را داستان دانسته و اعتبار آنان را زیر سؤال برده و وقعی بر آنها نمینهد. همچنین وی قائل به حقانیت هیچ دینی نبوده و با طرحِ دینی تأسیسی که آن را «مذهب اشتراکی» نامیده است، ادیان و اعتقادات دینی را امری روبنایی و باور به شعور کیهانی را مسئلهای زیربنایی میداند و سپس اعتقاد به شعور کیهانی را ضروری دانسته بدون اینکه مهم باشد فرد در چه روبنایی (دینی) است. همچنین در نگاه معرفتی آنان نسبت به دین، ذکر الهی و یاد خداوند را موجب اختلال در اتصال بهشبکهی شعور کیهانی و باعث حملهی موجودات غیر ارگانیک[12] میدانند (مجموعه مقالات: 17) و بهجای فاتحه گفتن برای افراد از دنیا رفته واژهی مثبت 2 را انشا میکنند (جزوه دوره چهارم: 87 و 108). در این فرقه نگاهی که به دین وجود دارد برگرفته از حقیقتِ نفس الامری دین نیست و حقایق دینی کاملاً قراردادی و سمبلیک[13] پنداشته شده است.
در حیطهی «خداشناسی»، رهبر عرفان کیهانی معتقد به بینامی خداوند[14]، عدم شناخت خداوند، عدم امکان عشق به خداوند، همه خدایی، معمارِ بازنشستهِ بودن خداوند[15]، امکانناپذیری توصیف خداوند بهطور مطلق، حلول خداوند در انسان و انحرافات بیشمار دیگری است.
در قلمرو «جهانشناسی» بنیانگذار عرفان وارهی حلقه ابلیس و شعور کیهانی را خالق هستی میداند. وی فرشتگان الهی و مجردات را تماماً سمبلیک دانسته و وجود داشتنِ آنان را منکر است و تفسیری مادی از آنان ارائه داده و مجردات را قوانین، اتمها، میدانهای گرانشی و الکترومغناطیسی دانسته است (طاهری، الف 2011: 187 و 188).
در «معاد شناسی» انحرافات عرفان حلقه بهوفور وضوح دارد. در این فرقه تفسیر دیگری از فشار قبر ارائه میگردد و لحظهی جانسپاری همهی انسانها اعم از مؤمن و کافر شیرین معرفی شده است (طاهری، الف 2011: 236 و طاهری: پ 2011: 40) فرشتگان پرسشکنندهی در قبر سمبلیک دانسته شده و انکار شدهاند (جزوه دوره پنجم: 196 و جزوه دوره چهارم:46). تناسخ شاهبیت غزل عرفان حلقه است که با موجوداتی موسوم به غیر ارگانیک گرهخورده است. در مواقف قیامت پرسشکننده و محاسبهگری برای اعمال وجود ندارد (طاهری، الف 2011: 249)؛ و انحرافات این فرقه در ساحت معاد شناسی[16] تا آنجایی ادامه مییابد که انسان خالق بهشت در وحدت و بهشت در کثرت میشود (طاهری، الف 2011: 260).
آنجا که بحث «راهنما شناسی» مطرح میشود با تعمیم نبوت و امامت، توهین به انبیاء، تفسیر دیگری از وحی، توسل و شفاعت و انحرافات دیگری روبرو میشویم.
در ساحت «انسانشناسی» خدا بودنِ انسان مطرح میشود و انسان رب بالقوهای است که در پایان چرخهی جهان دو قطبی به رب بالفعل مبدل میگردد و با خداوند به «اتحاد» میرسد. انسانی که فرقهی حلقه از آن سخن میگوید در عین «ابدی و ازلی» بودن مُشرک متولد شده است و شیاطین سهمی از وجود او داشته و بخشی از اویند.
نامگذاری فرقه به «کیهانی» و «حلقه»
«عرفان کیهانی» نامی است که طاهری پس از راهاندازی فرقه، با پشتوانهسازی اتصال به «اینترنت کیهانی» بر فرقهی خود نهاده است. سِرّ نامگذاری فرقه به «کیهانی» توسط طاهری آنچنانی که گذشت به آن جهت است که وی مدعی است در دوران جوانی بر اثر پرسشهای زیادی که در ذهن داشته است به «اینترنت کیهانی» متصل گشته است.
او همچنین فرقهی خود را به «عرفان حلقه» هم نامگذاری کرده است. علت این نامگذاری از آن روست که وی معتقد است بین «جزء (انسان)» و «کل (خداوند)» بهواسطهی حلقهای موسوم به «وحدت جمعی» اتصالی ایجاد میکند تا از رهگذر این ارتباطِ حلقهای، فرد با ادراکِ تجربیِ[17] شعورِ حاکم بر جهان هستی به درمان و سپس خداشناسی عملی یا عرفان رسیده و از تبعات اتصال به حلقهها و فیض رحمانیت الهی بهرهمند شود.
طاهری در این باره گفته است: «انسان در نقطهاي قرار دارد كه بهطور عمیقی نيازمند فهم كل است و براي رسيدن به اين فهم، بايد دايرهي تفكرات خود را از محدوديتها[18] نجات داده و خود را از درگیر كردن با جزييات بيارزش و يا کمارزش رهانيده و اصل ماجرا را با مدد حلقههاي اتصال رحمت عام خداوند درك كرده تا بتواند از اين راه، به دانش كمال دسترسي پيدا كند» (طاهری، ۱۳۸۷: 225).
در این فرقه حلقههای زیادی وجود دارد که مشهورترین، مهمترین و اولین آنان حلقهای موسوم به «فرا درمانی» است. این حلقهها معمولاً با حضور چهار عضو شکل میگیرد: 1. بیمار و یا فردی[19] که به منظور عارف شدن و تجربهی اتصال را چشیدن عضو حلقه میشود که فرا درمانگیر هم نامیده میشود؛ 2. فرا درمانگر یا مَستر که همان مربی این فرقه است و شرایط اتصال را به اجرا میگذارد و اجازهی برقراری اتصال را از مرکزیت این فرقه دریافت کرده است؛ 3. در ادعایی مضحک و عجیب عضو سوم را روحالقدس میدانند؛ 4. نفر چهارم هم مطابق با ادعای آنان خداوند است.
ماهیت فرقهی حلقه
فرقهی حلقه متشکل از دو بُعد به ظاهر درمانی و عرفانی است. عرفان و درمان در این فرقه آنچنان به هم گرهخورده و توأمان شده است که جدایی آنها از یکدیگر و تصور یکی منهای دیگری محال است؛ اما درمان در این فرقه تنها جنبهی آلی داشته و آنان اصالت را به عرفان میدهند (طاهری، ۱۳۸۷: 76، 83، 86).
در حقیقت، «درمان» در این فرقه دامی است که برای جذب[20] افراد پهن میکنند. مهمترین عامل جذبِ افراد به فرقهی حلقه، ادعایی تحت عنوان «درمان انواع بیماری» هاست که از سوی مؤسس عرفان وارهی کیهانیِ حلقه مطرح میشود. درد و بیماری لازمهی دنیای مادی است، همهی انسانها در طول حیات خود، با بیماریهای سطحی، معمولی یا بغرنج مواجه میشوند، این تلاقیِ دائمیِ انسان و بیماریها در ساحت دنیای مادی، بهترین فرصت را برای استفاده نادرست طاهری و مَسترهایش (مربیها) فراهم آورده است.
آنان مدعی هستند همهی انواع بیماریها را میتوانند درمان کنند و به گفتهی رئیس این فرقه «این مکتب درمانی، برای درمان همهی انواع بیماریها میتواند اثرگذار باشد و درمانگر اجازه ندارد که نوعی از بیماریها را علاجنشدنی بداند» (طاهری، ۱۳۸۷: 128). در حالی که آنان به هیچوجه تا به امروز نتوانستهاند روشهای به ظاهر درمانی خود را در ایران و خارج از کشور به اثبات برسانند.
در بُعد عرفان هم آنان مکتبی مُتشکِّل از ادیان و فرقههای مختلف را با هم درآمیخته و یک جریان التقاطی را ایجاد کردهاند که مخلوطی از مسائل و نظریههای اثبات نشدهی به ظاهر علمی و پارهای مسائل شبه معنوی است که با قرآن و عترت علیهمالسلام سر ستیز دارد.
نتیجهگیری
عرفان که بهعنوان نوعی شناخت و معرفتِ مستقیم که فراحسی و فراعقلی است و فرآیند رفع موانع و کشف حجابهای قلب را میسر میکند (رحیمیان، 1388: 5) در سنجش به ملاک و مناط خاص نیاز دارد، چراکه «در بسيارى از مواردِ مكاشفات مىبينيم كه جنبه رحمانى و شيطانى آنها مخلوط شده است، يعنى به خاطر يك مسائل و خطوراتى كه در ذهن دارد مكاشفهاى را مىبيند و آن وقت با يك سرى ظرایفی تركيب مىشوند كه هنوز آن ظرایف، در نفس وجود دارد و باعث مىشوند در مرتبه نتيجهگيرى خودشان را نشان بدهند. آن شخص نگاه مىكند و مىبيند كه آن مطالب همه صحيح است. بنابراين اين را بر اساس آن، حمل بر صدق و صحت مىكند در حالىكه غافل است از اينكه در نفس او، چه مىگذرد (حسینی طهرانی، 1390: 25 و 26).
از اینرو است که بزرگان اهل معرفت برای تشخیص شهود رحمانی از شیطانی ملاکهایی را بیان کردهاند که در این مقاله به آن پرداخته شد. به هر تقدیر در فرقهی حلقه ملاک و مناط شهودات رعایت نشده است و نیز بین شهودات بنیانگذار آن و نحوهی زندگی وی تناقض وجود دارد. بنابراین میتوانیم نتیجه بگیریم که این شهودات یا از اساس وجود خارجی نداشته و طاهری بعد از ایجاد فرقه، بهجهت پشتوانهسازی برای آن قصهی شهودات کیهانی را ساختهاست و یا بر فرض امکان شهوداتِ وی در دورهی جوانی، میتوان مطابق با شاخصههایی که بیان شد این شهودات را شیطانی دانست.