نقش و تأثیر دولت در سبک زندگی اسلامی و امنیت اجتماعی
حسین رضانژاد؛ کارشناس ارشد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد، rezanezhad_hossein@yahoo.com.
چکیده
سبک زندگی، آفرینش و خلق هنرمندانۀ راه و روشی خاص با توجه به امکانات، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و محدودیتهاي فردي و اجتماعی است. از اینرو میتوان گفت که سبک زندگی، هنر فرد در انتخاب مناسبترین و خردمندانهترین راه براي تحقق اهداف است. سبک زندگی پدیدهاي در خلأ نیست، بلکه عوامل متعددي در تثبیت، تغییر یا تحول صعودي یا نزولی آن مدخلیت علّی دارند که دولت در این میان مهمترین نقش و سهم را دارا است. از سویی برقراري نظم و امنيت ملی و اجتماعی در سطح جامعه از مهمترين دغدغههای هر دولتی است. منظر انتخابی پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی پاسخ به این پرسش است که دولت در تحقق امنیت اجتماعی و سبک زندگی اسلامی چه نقشی دارد؟ در این راستا، رويكردهاي دولتمحور به امنيت اجتماعي، تأكيدشان بر تأثير حكومت و كارآمدي نهادهاي آن در ايجاد امنيت اجتماعي است و تحقق سبک زندگی، مستلزم نیل به اهداف، حفظ همبستگی، انطباق با محیط و حل منازعات است.
واژگان کلیدی: سبک زندگی اسلامی، امنیت اجتماعی، دولت.
مقدمه
با تغییر بافت اجتماعی از حالت سنتی به شکل مدرن و یا شبه مدرن و در اثر تحولات ناشی از جهانیشدن، شاهد تغییرات ماهیت انسان و تغییر هویت اجتماعی و فردی او هستیم که این امر ناشی از آثار و عوارض تمدن جدید صنعتی، آسیبزایی شهرنشینی، زوال همبستگیهای اجتماعی و افزایش انگیزههای فردطلبانه و غیراجتماعی و در مجموع هویتزادیی اجتماعی بوده است (گلمحمدی، 1377: 57). جهانیشدن پدیدهای است که جوانب گوناگون زندگی فرهنگی، اعم از نگرش جنسیتی دانش، آموزش رسمی، هویت و سبک زندگی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد (لطفآبادی و نوروزی، 1383: 91). بهبیان دیگر در جامعة مدرن، نوع و سبک «رفتار و کنشهای مصرفی» یا «سبک زندگی» است که هویتهای فردی و اجتماعی را شکل میدهد (کفاشی و همکاران، 1389: 118). بهطور کلی در چنین فضای اجتماعی، علاوه بر سبکهای متفاوت زندگی که توسط افراد انتخاب میشود، فرآیند جهانیشدن موجب تغییر در منابع هویتی و هویتگزینی افراد نیز شده است (خواجهنوری و همکاران، 1389: 129). اهمیت این امر زمانی مشخص میشود که بدانیم سیر تغییر سبکهای زندگی و ورود سبکهای جدید زندگی، موجب تغییر و تهدید فرهنگی، فردیشدن و افزایش شکافهای اجتماعی، رواج مصرفگرایی، از هم پاشیدگی شبکههای سنتی و در نهایت بحران هویت فردی و اجتماعی افراد میشود. در این وضع افراد هویت خود را بهجای منابع سنتی هویت، از خلال مصرف کالاها و سبکهای گوناگون زندگی کسب میکنند (رضایی، 1389: 45). بدیهی است که سبک زندگی را به هر معنایی در نظر بگیریم، عوامل متعددي در ایجاد و ارتقاي آن مؤثرند که دولت در این میان مهمترین نقش و سهم را دارد. در این راستا سبک زندگی و بهویژه فرهنگ و هویت جوانان به یکی از دغدغههای کلان نظام تبدیل شده است و سیاستگذاران فرهنگی و سیاسی را واداشته تا میزان تأثیرگذاری نهادها و سازمانهای فرهنگی رسمی را در این زمینه گسترش دهند (شالچی، 1387: 94). در این میان نقش دولت و نهادهای وابسته به آن بهویژه نیروی انتظامی در ایجاد سبک زندگی اسلامی و امنیت اجتماعی که مهمترین لازمۀ آن است، نمود پیدا میکند. در رابطه با سبک زندگی اسلامی و امنیت اجتماعی بهطور جداگانه تألیفات و پژوهشهای زیادی شکل گرفته، اما کمتر از نقش دولت در این زمینه سخنی به میان آمده است، از اینرو بررسی و تحلیل این موضوع محور کار این مقاله است.
1. سبک زندگی اسلامی
«سبک زندگی»[1] عنوانی است شناختهشده، بیشتر در علوم انسانی و سطح بینالملل، اما از زاویههاي متعدد به آن نگاه میشود. مؤلفههاي شناختهشده آن در دنیاي علمی امروز عبارتاند از: فعالیتهاي فیزیکی، اوقات فراغت، خواب و بیداري، روابط اجتماعی، روابط خانوادگی، معنویت، ایمنی و آرامش، تغذیه و غیره (Australian Government, 2007: 23) که هرکدام به منزله بزرگ راهی از راههاي زندگی افراد شمرده میشوند. سبک زندگی، شیوهاي بهنسبت ثابت است که فرد اهداف خود را بهوسیله آن پیمیگیرد (کاویانی، 1390: 28). به بیان دیگر «سبک زندگی مجموعهای کم و بیش هماهنگ از همۀ رفتارها و فعالیتهای یک فرد معیّن در جریان زندگی روزمره است که مستلزم مجموعهای از عادتها و جهتگیریها و بنابراین، برخوردار از نوعی وحدت است» (گیدنز، 1388: 121). مفهوم سبک زندگی دامنۀ وسیعی از امور عینی و ذهنی را شامل میشود. بهطور کلی، این مفهوم الگوهای روابط اجتماعی، سرگرمی، مصرف، مُد و پوشش را در بر میگیرد و حتی نگرشها، ارزشها و جهانبینی فرد و گروهی که عضو آن است را نیز نشان میدهد (Evans & Jackson, 2007 ؛ Bocock ,1992). سبک زندگی یعنی اینکه یک نفر چگونه زندگی میکند، که خود این بدین معناست که فرد از چه محصولاتی استفاده میکند، شیوۀ استفادهاش از محصولات چگونه است، در مورد آنها چه فکر میکند و راجع به آنها چه احساسی دارد. سبکهای زندگی بیان برداشت فرد از خویش و ارزشهای فردیاند که در انتخابها و رفتارهای مصرفی افراد انعکاس مییابند. همچنین سبکهای زندگی مظهر و الگوهای واقعی رفتارهایی هستند که با فعالیتها، علایق و عقاید مصرفکننده تبلور مییابند (Parnell, 2006). سبک زندگی گروهی و جمعی نیز به معنای وفاداری عمومی و همگانی افراد جامعه به مجموعهای از شیوهها، عادات، سلیقهها، علایق و تنفرها است که این مجموعه از رفتارها، نمادی از نگرشها، هنجارها و باورهای جمعی و نظاممند در میان افراد جامعه است و افراد یک جامعه را از افراد دیگر جوامع متمایز میکند؛ رفتارهایی که در میان تودۀ مردم نهادینه شده است و بهشکل یک سنت و شیوه رفتاری در میان اعضای جامعه حضور دارد (موسوی گیلانی، 1392: 124).
هر مکتب و مذهبی، سبک زندگی براي بشریت ارائه میدهد و مدعی است، جامعه مطلوب و زندگی سالم در نتیجه پیروي از روش زندگی است که آنان ارائه میدهند. بنابراین سبک زندگی هر فرد و جامعه متأثر از نوع باورها (جهانبینی) و ارزشهای (ایدئولوژی) حاکم بر آن فرد و جامعه است. دین در گام نخست با ارائه جهانبینی و ایدئولوژی ویژهای، زیربنای شکلدهی به زیست دیندارانه را میسازد و در مرحلۀ بعد با ارائه آداب و دستورالعملهای خاصی برای همۀ ابعاد زندگیِ انسان در حقیقت بهدنبال شکلدهی به نوع خاصی از زیست انسانی است (نجفی و همکاران، 1392: 146). اسلام از ابزارهاي سازنده سبک زندگی انسان است. دستورات دینی و معنویت، شکلدهنده و تأثیرگذار بر سبک زندگی افراد است. بین انسان و پرودگار، عهد و پیمانی است که پاسداشت آن، درهاي معنوي را میگشاید و آدمی را به سبک زندگی نوین و اسلامی رهنمون میکند تا او را به سعادت در زندگی دنیوي و اخروي برساند (رجبنژاد و همکاران، 1391: 9). مهمترین نوآوري سبک زندگی اسلامی این است که به آموزههاي اسلامی و کلیت اسلام نگاه شده است (کجباف و همکاران، 1390: 62). عناصر سبک زندگی دینی در جوامع اسلامی دربردارندۀ مهمترین عناصر مذهبی و اجتماعی هستند که در آن جامعه مورد پیروی تودۀ مردم قرار میگیرد. اگر در جامعه مذهبی، سبک زندگی بر اساس عناصر دینی و مذهبی شکل گیرد، وجود عناصر ملی در این جامعه بر کلیت و تمامیت سبک زندگی دینی لطمهای نخواهد زد و وجود عناصر کلان دینی بر دیگر عناصر غیردینی و ملی سایه خواهد انداخت و بر آن حاکم خواهد بود (موسوی گیلانی، 1392: 129).
مؤلفههاي سبک زندگی اسلامی شامل: اجتماعی، اخلاق، خانواده، سلامت، عبادي، تفکر و علم، دفاعی- امنیتی و باورها و عقاید است. مؤلفهي اجتماعی به وظایفی اشاره دارد که فرد در ارتباط با دیگران، فراتر از خود و خانواده انجام میدهد. اخلاق به صفات و رفتارهاي درونی شدهاي از فرد گفته میشود که وظیفه رسمی و قانونی او شمرده نمیشود و با ترك یا انجام آن کسی را مؤاخذه یا تشویق نمیکنند. سلامت شامل اموري است که در سلامت جسمی و روانی فرد ایفاي نقش میکنند. مؤلفه عبادي به وظایفی اشاره دارد که رابطه بین فرد و خداوند را بهعنوان عبد و مولا نشان میدهد و اعم است از عبادات مشخص مثل نماز، روزه، تلاوت قرآن و ... و رفتارهایی که رسماً عبادت نام ندارند، اماّ فرد به نیت اطاعت از خداوند آن را انجام میدهد (طولابی و همکاران، 1392: 117). تفکر و علم به وظایف شناختی فرد اشاره دارد، اعم از شناختهاي موجود در فرد، تلاش براي افزایش شناختهاي خود و جایگاهی که فرد براي علم و تفکر قائل است. مؤلفه دفاعی- امنیتی به وظایفی اشاره دارد که بهصورت فردي یا اجتماعی با امنیت افراد و جامعه ارتباط دارد. باورها و عقاید نیز شامل مفاهیم هستیشناسی، انسانشناختی، خداشناسی و ... اشاره دارد که در فرد درونی شده و در لایههای زیرین عاطفی و شناختی او حضور دارند و بهشکل خودآگاه یا ناخودآگاه، نقش تعیینکنندهای در رفتارها دارند (کاویانی، 1390: 30).
2. امنیت اجتماعی
امنیت از جمله مفاهیم پیچیدهای است که ارائه تعریفی دقیق از آن به سادگی میسر نیست. امنیت از نظر لغوی به معنای ایمن شدن، در امان بودن و نبودن بیم و هراس آمده است (فرهنگ معین، 1373: 352). امنیت براساس تئوريهاي جامعهشناسان و روانشناسان معروف در هرم نیازها جزء اولین نیازهاي اساسی است، یعنی بعد از نیازهاي فیزیولوژیکی نیاز به امنیت در صدر قرار دارد. يكي از نظريههايي كه به امنيت پرداخته است، نظريهي نيازهاي سلسله مراتبي مازلو است. مازلو نيازهاي انسان را در پنج دسته تقسيم ميكند كه عبارت است از: نيازهاي جسماني، نيازهاي ايمني، نيازهاي تعلق و عشق، نيازهاي احترام و نيازهاي خودشكوفايي. در سلسله مراتب نيازهاي مازلو، نياز به امنيت و ايمني در مرتبة دوم قرار دارند و مواردي چون امنیت، ثبات، وابستگي، حمايت، رهايي از ترس و آشفتگي نياز به سازمان، نظم و قانون، داشتنِ حاميِ مقتدر و نظاير آن را شامل ميشود (maslow, 1943: 101). امنیت از حیث نگرش فرد به خود و جامعه نیز به دو دسته امنیت ذهنی و امنیت عینی قابل تقسیمبندی است. امنیت ذهنی عبارت است از اینکـه اشـخاص در ارائـه افکار و اندیشههای خـود احساس امنیت کنند. منظور از امنیت عینی این است که افراد در جان و مال خـود از امنیت برخوردار باشند (Moller, 2000: 1). بنابراین، احتمال هر نوع آسیب دیدگی جانی و مالی یک نوع نبود امنیت است. امنیت، نیازی بنیادین و پایدار است که برآورده شدن سایر نیازهای جمعی نیز بهوجود آن بستگی دارد. امنيت براي انسان از چنان اهميتي برخوردار است كه حاضر است برای آن حتي آزادي و برابري را از دست بدهد (Harrison, 1993: 49).
امنیت پدیدهای چند بعدی است و مطالعه میزان آن در یک جامعه از جهات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی امکانپذیر است. مؤلفههاي اساسي شاكلة جوامع انساني، چه بر اساس رويكردهاي قرارداد اجتماعي و چه بر اساس رهيافتهاي هنجاري، امنيت اجتماعي است. رويكردهاي دستة اول، اين مؤلفه را حاصل قرارداد اجتماعي بين انسانها ميدانند و طرفداران رويكرد دوم، آن را پيامد ساختارهاي فرهنگي، هنجاري میدانند كه فراتر از فرد، قدرت تعيينكنندهاي بر او دارد. به باور عدهای، امنیت اجتماعی بهوسیلۀ دولت و هیأت حاکمه و به اعتقاد عدهای، با مشارکت مردم در جامعه تعیین و اجرا میشود (افشار، 1387: 1). بحث امنیت اجتماعی بحثی است که به بُعد داخلی امنیت بر میگردد؛ یعنی مسائلی که در حوزههای متفاوت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و قضایی، افراد جامعه با آن روبرو هستند. این مسائل در چارچوب بحث امنیت اجتماعی قابل بررسی هستند. گاه ممکن است جایگاه امنیت فردی در مقابل امنیت جامعه مورد سؤال قرار گیرد. امنیت فردی آرامش و آسایشی است که فرد بدون در نظرگرفتن امکانات جامعه و دولت برای خود فراهم میکند؛ اما امنیت اجتماعی عبارت است از: آرامش و آسودگی خاطری که جامعه و نظام سیاسی برای اعضاء خود ایجاد میکند (حسنیفر، 1383: 2).
جامعهاى مىتواند شکوفا، سعادتمند و برخوردار از تمدن بزرگ شود که در امنیت و آرامش به سر ببرد و از دزدىها، راهزنىها، بىبندوبارىها، مواد مخدرها، جنایتها، ناهنجارىها، تنشها و هرجومرجهاى سیاسى داخلى و بینالمللى به دور باشد. چراکه تا جلوى مفسدان و شروران گرفته نشود و جامعه از وجود انگلها و فتنهگرایى پاکسازى نگردد، روى سعادت و خوشبختى را به خود نخواهد دید. رشد جامعه و خود شکوفایی آن متکی بر سرمایههاي انسانی، مادي و اجتماعی خانوادهها بوده و این سرمایه نیازمند احساس امنیت و ایمنی است. این نیاز تا بدانجا ارزشمند و اساسی شمرده میشود که برخی بر این باورند که احساس امنیت بر وجود آن مقدم است. بیتردید آنگاه که روح و جسم اعضاي خانواده در آرامش و آسودگی خاطر باشد، تمامی قواي ذهنی و جسمی آنها معطوف به خود شکوفایی مادي و معنوي میشود. بنابراین به میزانی که امنیت در حوزه فردي و اجتماعی قوام یافته و استقرار مییابد به همان میزان متغیرهاي شادابی، سرزندگی، اعتماد، نگرش، رضایتمندي و پویایی در خانوادهها و اجتماع آنان تبلور یافته و احساس خوشایند امنیت جلوهگر میشود (پیرمؤذن، 1389: 101-103).
وظیفهي اصلی مدیران جامعه نیز، سازماندادن به امور کشور است. این سازمان در سطح کلان، شبکه به هم پیوستهاي از عوامل مادي و نیروي انسانی است. مدیریت جامعه نیز از تعریف روابط و وظایفی آغاز میگردد که بین عوامل مادي و نیروي انسانی باید بهوجود آید و جاري شود. کوشش مداوم مدیران جامعه تأمین خوشبختی مردم است. اما مدیران براي رسیدن به این نتیجه، خود باید درك روشن و دقیقی از فلسفه مدیریت داشته باشند تا بتوانند بر پایه این ادراك، هدفهاي اساسی براي ارتقاء سطح زندگی مادي و معنوي جامعه را تدوین کنند. این امر نیز باید در چارچوب قانون باشد چراکه با نادیده گرفتن قانون، بیش از پیش امنیت اجتماعی مردم دچار تزلزل میشود (علیمی، 1373: 2-5). برقراري نظم، امنيت و پيشگيري از وقوع جرم در سطح جامعه از مهمترين وظايف و مأموريتهاي ناجا است (پیمانی اصل، 1387: 75).
3. تأثیر امنیت اجتماعی در سبک زندگی اسلامی و نقش دولت
انسان در طول تاریخ همواره از انواع انحرافات و آسیبهاي اجتماعی رنج برده و در جستوجوي علل و عوارض این موضوع و رهایی از آن بوده است؛ چراکه بهواسطۀ اجتماعی بودن انسان، هرگونه خلل و چالشی در هر زمینهاي میتواند پیکرة جامعه را تحت تأثیر قرار داده و سلامت ساختار اجتماعی را به مخاطره اندازد. مطالعه انحرافات و کجرويهاي اجتماعی و به اصطلاح، آسیبشناسی اجتماعی که عبارت است از: ریشهیابی بینظمیها، ناهنجاريها و آسیبهایی نظیر بیکاري، اعتیاد، فقر، خودکشی، طلاق و غیره، همراه با علل و شیوههاي پیشگیري و درمان آنها است. بهعبارت دیگر، مطالعه خاستگاه اختلالها، بینظمیها و نابسامانیهاي اجتماعی، آسیبشناسی اجتماعی است؛ زیرا اگر در جامعهاي هنجارها مراعات نشود، کجروي پدید میآید و رفتارها آسیب میبیند. یعنی، آسیب زمانی پدید میآید که از هنجارهاي مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. پايبند نبودن به هنجارهاي اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی میگردد. ناهنجاریهاي اجتماعی بیشتر از ضعف و ناکارآمدي حکومتها سرچشمه میگیرد و یا نتیجه مستقیم عملکرد خود انسان است. برخی از ناهنجاريهاي اجتماعی که میتواند بر تغییر سبک زندگی تأثیرگذار باشد و موجبات ناامنیهاي اجتماعی را فراهم کند، عبارتند از:
- اعتیادهاي مضر؛
- دوستان ناباب؛
- محیطهای آلوده؛
- مشروبات الکلی؛
- آزاديهاي بیحد و حصر براي زنان؛
- ترویج لذتپرستی؛
- پیشرفت تکنولوژي و استفادههاي نادرست؛
- تأخیر سن ازدواج؛
- طلاقهاي بیمورد؛
- تقلیدهاي بیدلیل؛
- حاشیهنشینی در شهرها؛
- بیحجابی و پوشش نامناسب در جامعه؛
- اختلاط زن و مرد در محیطهاي شغلی؛
- استفادههاي ناصحیح از ماهواره و اینترنت؛
(کوهی، 1383: 28).
از سویی عوامل سیاسی و مدیریتی نیز در تغییر سبک زندگی و ناامنیهای اجتماعی مؤثرند:
- ضعف قوانین موجود و فقدان قوانین لازم در برخورد با ناامنسازان جامعه؛
- ضعف نظارت بر اجراي قوانین موجود؛
- ضعف مجازات و مماشات در اجراي احکام الهی؛
- نبود امنیت قضایی؛
- جایگزین کردن برخی از احکام شرعی با مجازاتهاي مالی (همان: 42).
بهکارگیري سبک زندگی اسلامی و در نتیجه ایجاد امنیت اجتماعی براي مردم، مستلزم مجموعهای از راهکارهاي فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و سیاسی است که دولت بهویژه از طریق ایجاد امنیت میتواند مهمترین نقش را دارا باشد:
- احیاي فریضه امر به معروف و نهی از منکر؛
- نهادینه کردن جایگاه خانواده؛
- جلوگیري از اختلاط در محیطهاي کاري؛
- تبیین جایگاه حجاب در امنیت اجتماعی؛
- جلوگیري از حضور روزافزون و بیرویه زنان در مشاغل اجتماعی؛
- تقویت مذهب و باورهاي مذهبی و دینی؛
- گسترش فرهنگ قرآنی و ارائه الگوهای اسلامی؛
- ایجاد فضايهاي مناسب براي گذراندن اوقات فراغت؛
- توجه به عدالت اقتصادي و مبارزه با فقر و بیکاري؛
- برنامهریزي صحیح و اصولی براي اشتغال؛
- ایجاد تسهیلات اقتصادي براي گسترش فرهنگ ازدواج؛
- بهبود نظام آموزشی و وضعیت آموزش و پرورش؛
- احیاي ارزشهاي اخلاقی، مناسبسازي قوانین و مقررات؛
- اصلاح نوع عملکرد دستگاه قضائی و سیستم حقوقی؛
- تبدیلشدن مقابله با جرم و آسیبها بهعنوان یک فرهنگ عمومی و غیره (میرخندان، 1387: 73).
سبک زندگی در ارتباط با یکسري از متغیرهاي جامعهشناختی بر توسعه پایدار جوامع اثرگذار است، همچنین این مفهوم مرتبط با نیازهاي بشري است. «اگرچه مفهوم سبک زندگی چند بعدي است، اما باید بهعنوان یک کل در نظر گرفته شود، حاکمیت و افراد هر جامعهاي براي برآوردن نیازهاي کلی خود و بهینهسازي این نیازها باید سعی کنند اقدامات و تدابیري را پایهگذاري کنند، تا بتوانند گام مؤثري در عرصه توسعه پایدار زندگی بهویژه در بعد اجتماعی آن بردارند» (Royuela, 2005: 27).
عوامل متعددي در ایجاد و تحول سبک زندگی مؤثرند که دولت مهمترین آنها است. ازسوي دیگر سبک زندگی داراي چند مؤلفه اساسی است که دولت میتواند در ایجاد و تغییر آنها ایفاي نقش کند. بینشها نخستین مؤلفه سبک زندگی است؛ بینش بهطور مشخص در دو عنصر اعتقادات و ادراکات خود را نشان میدهد. گرایشها مؤلفه دوم سبک زندگی هستند. ارزشها و گفتمانها، تمایلها و ترجیحات سه شاخص عینی گرایشها محسوب میشوند. رفتارها سومین مؤلفه سبک زندگی بهشمار میروند؛ اعمال خودآگاه و ناخودآگاه دو رکن اصلی این مؤلفه را تشکیل میدهند و بالاخره وضعیتها آخرین مؤلفه سبک زندگی محسوب میشوند. موقعیتهاي سیاسی و اجتماعی مهمترین شاخص این مؤلفه هستند (احمدوند،1392: 66).
فراهمشدن بستر پیادهسازي سبک زندگی اسلامی نیازمند نظامسازي اسلامی و بهدنبال آن ایجاد امنیت بهویژه امنیت اجتماعی است. مادامیکه نظام اسلامی وجود نداشته باشد، صحبت از سبک زندگی اسلامی و معنایابی عینی آن بسیار دشوار خواهد بود. تحقق سبک زندگی اسلامی بدون وجود یک نظام اسلامی قدرتمند و ایمن، بسیار بعید به نظر میرسد. براي داشتن یک سبک زندگی مطلوب، دو نوع جهتگیري لازم است: 1. بایدها و نبایدهاي مورد قبول در زندگی؛ 2. شیوههاي اجرا و به عینیت رساندن آن. جهتگیري اول بهطور غالب ارزشی و اخلاقی است. جهتگیري دوم، مبتنی بر ارزشهاي عملی است (کجباف و همکاران، 1390: 64). سبک زندگی اسلامی از آن رو که متصف به قید اسلامی و در جوهره اسلامی است تمامی شئون حیات این جهانی انسان را در برمیگیرد و بخش مهمی از آن موضوع تعامل مردم با نظام سیاسی و در نظام فعلی جمهوري اسلامی یعنی همان مردمسالاري دینی است (خواجه سروی، 1392: 35). نظام سیاسی در کنار دیگر نظامهاي یک جامعه، قدرت و اقتدار عالی را دارد، اما بهصورت عام شامل همه نظامها نیز میشود و میتوان گفت نظام سیاسی موجد همه نظم و ظرفیت سیاسی است که اگر مکتبی توان و ظرفیت ساخت یک نظام خاص را داشته باشد، میتواند ادعا کند که همه زمینههاي فرهنگی، اقتصادي و اجتماعی را سامان داده است. بر همین اساس، برخی معتقدند نظام سیاسی از مجموعه مهمی از نهادهاي اجتماعی تشکیل مییابد که با صورتبندي و اجراي اهداف جمعی براي یک جامعه یا گروههاي داخلی آن سرو کار دارند (آلموند، 1376: 5).
سیستم سیاسی باید براساس مبانی نظري و ایدئولوژي حاکم و مورد قبول طراحی شود. برای مثال دین اسلام که داراي جامعیت و کمال است، براي تحقق این محور نیازمند داشتن نظامی است که بر اساس دین طراحی و اجرا شود. بهعبارت دیگر خود این مکتب توان ساخت نظام را داشته باشد و ظرفیت تحقق آن را ایجاد کند (خواجه سروی: 38). در این راستا دولت نیز صرفنظر از هر تعریفی داراي چهار کارویژهی: نیل به اهداف، حفظ همبستگی، انطباق با محیط و حل منازعات است. دولت در ساحت هرکدام از این کارویژهها میتواند در تحقق و ارتقاي مؤلفه یا مؤلفههایی از سبک زندگی تصرف داشته باشد:
3-1 انطباق با محیط
بهطور طبیعی هر نظم اجتماعی در نتیجۀ پیچیدهتر شدن جامعه و تقسیم کار با شرایط جدیدي مواجه میشود. دولت براي اینکه از زمان عقب نماند بایستی ازطریق تأسیس نهادهاي جدید، خود را با این شرایط منطبق کند. سیستم سیاسی باید انعکاسی از پیچیدگیهاي جامعه باشد. برای مثال اگر جامعهاي پیچیده داشته باشیم، اما سیستم سیاسی ما ساده و بسیط باشد، مانند یک الیگارشی سنتی؛ این سیستم سیاسی نتوانسته خود را با پیچیدگی و تنوع اجتماعی سازگار کند. پس گسستی میان سیستم اجتماعی و سیاسی ایجاد میشود، گسستی که میتواند تداوم سیستم سیاسی را با مشکل مواجه کند. این کارویژه در هر جامعهاي توسط نهادهاي نظام اقتصادي انجام میشود. استخدام کارگزاران نقشهاي اقتصادي، استخراج، بسیج و توزیع منابع از مهمترین کارویژههاي دولت در این زمینه است. درواقع سبک زندگی در اینجا بهشدت متأثر از نحوه توزیع ثروت در جامعه خواهد بود. نقش مهم دولت در این زمینه این است که باید بتواند قواعد و مقررات حقوقی جامع و مانع براي تداول ثروت درجامعه را تدوین کند که اصل «شایستگی شأن و منزلت انسان در بهرهمندي از منابع» رعایت شود (احمدوند، 1392: 75).
3-2 حل منازعات
در هر جامعهاي احتمال دارد از منابع گوناگون منازعه بروز کند. از وظایف متفکر سیاسی آن است که منابع منازعه را شناسایی کند. منازعه درضرورت برخاسته از حوزة اقتصاد و مالکیت نیست، ممکن است بین سیستمهاي فکري گوناگون در یک جامعه شکل بگیرد. برای مثال میان نگرش جامعۀ سنتی و نگرش جامعۀ مدرن منازعه شکل بگیرد. فرض بر این است که این منازعات بهگونهاي نیستند که سیستم را دچار فروپاشی کند، بلکه باید راههایی را براي حل مسالمتآمیز آنها پیدا کرد. در اینجا هم سیستم سیاسی باید راه حلهایی را براي فروخواباندن منازعات تدارك ببیند. ایجاد همبستگی در سطح کلی جامعه مهمترین راه حل است، اما در ذیل آن باید نهادهاي حل منازعه تأسیس شود، چه منازعات سیاسی باشد و چه در سطح حقوقی. این کارویژه در هر جامعهاي توسط نظام حقوقی انجام میشود؛ بهگونهاي که این نظام باید حافظ و ضامن سبکی از زندگی باشد که با فرهنگ غالب جامعه سنخیت و سازگاري داشته باشد. نقش مهم دولت در این زمینه این است که باید بتواند قواعد و مقررات حقوقی جامع و مانعی را تدوین کند که اصل «برابري در برابر قانون» را براي همگان بهخوبی تضمین کند. اصلاح، بهبود و ارتقاي سبک زندگی نیازمند «قاعدهمندي» است. اگر قواعد متقن، اجباری و توأم با ضمانت اجرا وجود نداشته باشد، نمیتوان به تدوام و ثبات یک سبک زندگی استوار مطمئن بود و بهطور دائمی شاهد نوسانات نااندیشیده و غیرهماهنگ با فرهنگ ملی و بومی خواهیم بود (احمدوند، 1392: 74).
3-3 نیل به اهداف
هر نظام اجتماعی و سیاسی براي خود اهدافی را ترسیم میکند، مثل حفظ نظم و امنیت، تأمین نیازهاي مردم، خواه نیازهاي فیزیولوژیک و خواه نیازهاي معنوي. بر اساس همین اهداف، نظامهاي سیاسی قابل تقسیم هستند. برای مثال نظامهاي عقب افتاده در برخی از کشورهاي جهان سوم نمیتوانند هدفی جز تأمین نیازهاي زیستی و فیزیولوژیک یا نیازهاي اولیۀ مردم داشته باشند. دولتهاي پیشرفتهتر نیازهاي اجتماعی یا نیازهاي درجه دوم افراد، مانند امنیت شخصی، حس حرمت و حس تعلق به دیگران را هم در نظر میگیرند. پس دولتی که این اهداف را دارد اگر یکسره به تأمین نیازهاي فیزیولوژیک بسنده کند در نیل به اهداف قاصر بوده است. برخی نیز نیازهاي سطح بالاتر یا نیازهاي درجه سومی دارند، مثل نیازهاي شناختی، شناخت هنري و تحقق نفسانی (همان: 64). نظام سیاسی باید سبکی از زندگی را تدارك ببینند که تحقق آرمانها و اهداف جامعه را تسهیل و ممکن کند. دولت در این زمینه باید بتواند اهداف جامعه را در قالب یک نظام برنامهریزي منسجم شناسایی و راههاي تحقق آنها و نقش گروههاي مختلف مردم را در نیل به بخشی از آن اهداف ترسیم کند.
3-4 ایجاد و حفظ همبستگی
کارویژة اساسی هر نظام سیاسی ایجاد همبستگی به یک معناي بسیار وسیع است. در اینجا نظام سیاسی علاوه بر نهادهاي حل منازعه باید نهادهایی را تعبیه کند که داراي تداوم و پذیرش بیشتري هستند. برای نمونه دین نقش بسیار مهمی در حفظ همبستگی دارد. آدابورسوم کهن جامعه نیز به سبب آنکه ریشه در اذهان مردم دارند، بسیار بیشتر از نهادهاي سیاسی و حقوقی میتواند در این راه مؤثر باشند. ایدئولوژي سیاسی آن عنصر همبستگی بخش در سطح نظام سیاسی است؛ بهطوري که هر اندازه ایدئولوژي سیاسی سنخیت بیشتري با سیستم فکري جامعه داشته باشد، نقش وحدتبخش آن بیشتر خواهد بود. این کار ویژه توسط نهادهایی چون مذهب، فرهنگ و خانواده انجام میشود بهگونهاي که اینان باید سبکی از زندگی را تدارك ببینند که روي همرفته نظام ارزشی جامعه را تشکیل دهد. نقش مهم دولت در این زمینه این است که باید بتواند منافع اجتماعی گروههاي مختلف را شناسایی و تلفیق کرده و شبکههاي ارتباطات سیاسی را بهگونهاي تنظیم کند که هویت جامعه یکپارچه و منسجم باقی بماند و از تشتت و گسستگی اجتماعی جلوگیري شود. تدوین قواعد و قوانین براي حفظ این همبستگی کارویژه مهمی است که تنها از عهده دولت بر میآید (همان: 72).
بر این اساس از ترکیب چهار کارویژه دولت یعنی نیل به اهداف، حفظ همبستگی، انطباق با محیط و حل منازعات است که چهار مؤلفه سبک زندگی یعنی گرایشها، بینشها، رفتارها و وضعیتها بهدست میآید و بهدنبال آن میتوان مدل نظري زیر را براي این مقاله ارائه داد. بر اساس این مدل یک یا چند مؤلفه سبک زندگی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بهکارویژه خاصی از دولت ارتباط دارند و از اینرو، دولت نقش بسیار مهم و تعیین کنندهاي در تغییر و تحول سبکهاي زندگی بر عهده دارد.
«کارویژههای جامعه»
نتیجهگیری
جستوجوی امنیت از مهمترین نیازها و انگیزههای انسانی است که مسئولیت تعقیب و تأمین آن بر عهده حکومتها و دولتها است. امروزه دولتها بهصورت مهمترین واحد سیاسی در صحنه روابط داخلی و خارجی درآمدهاند و مهمترین هدف آنها، برقراری امنیت همه جانبه و گسترش دامنه آن است. امنیت مقولهای اساسی در هر نظام اجتماعی است و كشورها اولويت اول خود را بــه برقراری امنیت در جامعه اختصاص میدهند. از سویی سبک زندگی اسلامی مبتنی بر فرآمین و آموزههاي اسلامی به منظور ارتقا و تعالی انسان، وظایف خاصی را بر عهده کارگزاران و حاکمان در جامعه اسلامی نهاده است. دولت نهاد نهادها است، اگر سبک زندگی را نهادي، مانند سایر نهادهاي اجتماعی البته با وسعت و گستره بیشتر بدانیم، طبیعی است که نهاد نهادها یعنی دولت در شکلگیري و تغییر آن نقشی اجتنابناپذیر خواهد داشت. دولت میتواند در تحقق و ارتقاي مؤلفه یا مؤلفههایی از سبک زندگی مدخلیت داشته باشد. بهگونهاي که میتواند موجب ترویج و نهادینهشدن سبکهاي متعالی و یا زوال و سقوط شود. در این زمینه امنیت اجتماعی نقشی اساسی دارد. پژوهش حاضر از ترکیب چهارکار ویژه دولت یعنی کارویژه نیل به اهداف، حفظ همبستگی، انطباق با محیط و حل منازعات با چهار مؤلفه سبک زندگی یعنی گرایشها، بینشها، رفتارها و وضعیتها، مدل نظري ارائه داد که بر اساس آن هر کارویژه متولی تحقق بخشی از مؤلفههاي سبک زندگی است.
----------------------------------------------
فهرست منابع
- آلموند، گابریل (1376) سیاست تطبیقی، ترجمه علیرضا طیب، مرکز آموزش مدیریت دولتی.
- احمدوند، شجاع (1392) کار ویژههاي نظام سیاسی و نقش آنها در تغییر سبک زندگی، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، سال چهارم، شماره 13، 57- 79.
- افشار، اسدالله (1387) انسان، امنیت اجتماع، تهران: بی نا.
- پیرمؤذن، علی محمد (1389) بررسی رابطه نقش اجتماعی پلیس و احساس امنیت خانوادهها، فصلنامه نظم و امنیت انتظامی، شماره سوم، سال دوم، 101- 125.
- پيماني اصل، عبدالله و غضنفر حسين زاده (1387) بررسي عوامل مؤثر بر توفيق گشتهاي انتظامي در پيشگيري از جرايم، فصلنامه علوم انتظامي، سال دوم، شماره اول و دوم.
- خواجه نوری، بیژن، علی روحانی و سمیه هاشمی (1389) سبک زندگی و هویت ملی (مطالعه موردی: دانش آموزان دبیرستانهای شهر شیراز)، مطالعات ملی، شماره 44، 127-152.
- حسنیفر، عبدالرحمن (1383) دولت و امنیت اجتماعی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران: بی نا.
- خواجه سروی، غلامرضا، و اقدس اقبال و جواد طباخی ممقانی (1392) مختصات سبک زندگی مطلوب در نظام مردم سالاري اسلامی، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، سال چهارم، شماره 13، 35- 55.
- رجب نژاد، محمدرضا و دیگران (1391) بررسی سبک زندگی اسلامی از منظر حیات طیبه در قرآن، نشریه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، شماره 1، 9-29.
- رضایی، مصطفی (1389) سبکهای زندگی و چالشهای هویتی، زمانه (جامعه و علوم اجتماعی)، شماره 95، 44-45.
- شالچی، وحید (1387) سبک زندگی جوانان کافی شاپ، تحقیقات فرهنگی ایران، شماره 1، 93-115.
- طولابی، زینب و دیگران (1392) بررسی نقش میانجی عزّت نفس و خود کارآمدي در رابطه بین سبک زندگی اسلامی و سازگاري اجتماعی جوانان شهر مشهد، فصلنامه مطالعات جامعهشناختی جوانان، شماره نهم، 115- 132.
- علیمی، نصرت الله (1373) امنیت اجتماعی، مجله جامعه سالم، شماره 19.
- -کاویانی، محمد (1390) کمیسازي و سنجش سبک زندگی اسلامی، روانشناسی دین، شماره دوم، 27-44.
- کجباف، محمدباقر و دیگران (1390) رابطه سبک زندگی اسلامی با شادکامی در رضایت از زندگی دانشجویان شهر اصفهان، روانشناسی و دین، سال چهارم، شماره چهارم، 61-74.
- کفاشی، مجید، منوچهر پهلوان و کاظم عباس نژاد عربی (1389) بررسی تأثیر سبک زندگی بر هویت اجتماعی جوانان: مطالعه موردی جوانان 15- 29 ساله شهر بابل، پژوهش اجتماعی، شماره 9، 117- 139.
- کوهی، محمدرضا (1383) آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن، تهران: اتقان.
- گل محمدی، احمد (1377) جهانیشدن، فرهنگ و هویت، تهران: نی.
- گیدنز، آنتونی (1388) تجدّد و تشخّص؛ جامعه و هویت شخصی در عصر جدید. ترجمۀ ناصر موفقیان، تهران: نی.
- لطف آبادی، حسین و وحیده نوروزی (1383) بررسی چگونگی نگرش دانش آموزان دبیرستانی و پیش دانشگاهی ایران به جهانیشدن و تأثیر آن بر ارزشها و هویت دینی و ملی آنان، نوآوریهای آموزشی، شماره 9، 10- 31.
- معین، محمد (1373) فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر.
- موسوی گیلانی، سیدرضی (1392) چیستی و چرایی سبک زندگی و نسبت آن با دین و مهدویت، فصلنامه مشرق مو عود، سال هفتم، شماره 25، 123-138.
- میرخندان، سیدحمید (1387) حجاب در فرهنگ اسلامی، تهران، مرکز امور زنان.
- نجفی، حسن و دیگران (1392) بررسی راهکارهای کاربردیسازی سبک زندگی اسلامی در نهاد خانواده، برگرفته از احادیث، پژوهش نامه تبلیغی، شماره اول، 143-164.
- Australian Government)2007( Department of Veterans’ affairs, Lifestyle Questionnaire (Revised in consultation with ex-service organizations), Pp 1-36.
- Bocock, R(1992) “Consumption and Lifestyles” In Robert Bocock & Kenneth Thompson (Eds) Social and Cultural Forms of Modernity, Open University Press.
- Evans, D. & Jackson(2007) Towards a Sociology of Sustainable Lifestyles, University of Surrey.
- Harison, Ross(1993) Democracy. London and New York: Rutledge,.
- Maslow, A.H, A Theory of Human Motivation Psychological Review, 50(4), pp 96-370.
- Moller Bjorn(2000) «B», National, Societal and Human security: Discussion-Case study of the Israel- Palestine Conflict in http://sociology82.blogfa.com.
- Parnell, Strategy through the Eyes of the Consumer: An Exploratory Study across Emerging Economies. Universidad de Talca, Chile, 2006.
- Royuela V, Surinach J(2005) Constituents of quality of life and urban size, Social Indicators Research 74 (3): 594-572.
[1]. Life style.