منیره عابدی *
چکیده
آشنایی با روشهای متنوع در تربیت تبلیغی، نقش مؤثری در توفیق آن دارد؛ از اینرو محقق بر آن بود تا با مبنا قرار دادن اصول کلی تبلیغ، روشهای تربیت تبلیغی را تدوین نماید. روش مورد استفاده جهت تحقق این هدف، روش کتابخانهای است. نتایج نشان میدهد که اصول کلی تبلیغ، قابل تبدیل به هفت اصل تربیتی در دو دسته عمومی (شامل قصدمندی، تنوع، رفتار چندمنظوره و هماهنگی) و اختصاصی (شامل ادارک حسی، تقلیل عوامل مخل و اقناع) است. اصول عمومی، همه روشها را دربرمیگیرند؛ اما هر اصل اختصاصی بر روشهای خاص خود دلالت دارد. از اصل ادراک حسی، روشهایی چون تکرار، مواجهه با نتایج اعمال، استفاده از تمثیل و مانند آن به دست میآید. اصل تقلیل عوامل مخل، شامل سه روش همنوایی، سانسور و برائت و دوستی میشود و اصل اقناع نیز بر روشهای محبت، مقایسه، مناظره و مانند آن دلالت دارد. نتایج این پژوهش حاکی از امکان بهرهمندی از روشهای متنوع در تربیت تبلیغی است.
واژگان كليدي: تربیت تبلیغی، اصول تبلیغ، روشهای تربیت تبلیغی.
مقدمه
تربیت تبلیغی اصطلاحی نسبتاً نوین است که با هدف ایجاد پیوند بین تبلیغ و تربیت ابداع شده است؛ برخلاف این اصطلاح، دو واژه تربیت و تبلیغ، قدمتی طولانی دارند و در منابع مختلف، به تعاریف مختلفی از هر کدام از آنها اشاره شده است.
اگرچه واژه تبلیغ، بیشتر در عرصه اقتصاد و تجارت کاربرد دارد، اما شکلی خاص از آن نیز در عرصه دینی و فرهنگی یافت میشود؛ در این عرصه، مکاتب و مذاهب مختلفی از اهرم تبلیغ بهمنظور معرفی و حفظ اصول و مبانی خویش، حفظ و تقویت بعد معنوی و شناختی طرفداران فعلی و جذب افراد جدید، پاسخگویی به شبهات و جلوگیری از انحرافات بدعتها و حضور در صحنه بینالمللی استفاده میکنند (نجفی و وفایی، 1393، 178)؛ چنانکه دین اسلام نیز همواره از «ابلاغ» انبیا سخن میگوید و در نظر دارد دین و اصول و مبانی آن را از طریق تبلیغ به افراد معرفی کرده و آنها را بهسوی خویش جذب نماید: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَلَايَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا»؛ همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچکس جز خدا بيم ندارند و خدا براى حسابرسى كفايت مىكند (احزاب، ۳۹).
از نظر اسلام، تبلیغ به معنی «انتقال مکرر اندیشههاى روشن اسلامی در جهت اثرگذارى بر افکار و اعمال انسانها با مؤثرترین شیوهها و ابزارهاى مشروع» است (سپنچی و مؤمندوست، 1390، 123)؛ حال وقتی این تبلیغ با تربیت گره میخورد، مفهومی خاصتر مییابد.
صالحی (1393)، تربیت تبلیغی را شامل بسترسازی مناسب برای نشر و تبادل ارزشها، نگرشها و دانشهای صحیح میداند که هدف آن، ترغیب رشد کمالات انسانی و پرورش صحیح استعدادهای افراد جامعه است. هرگاه مخاطبین خاص این نوع تربیت، کودکان و نوجوانان باشند، لازم است از روشهای متناسب آنها برای تحقق این هدف بهره جست؛ در غیر این صورت، همه فعالیتها صرفاً به تغییرات ظاهری و مقطعی خواهد انجامید. این امر در تعلیم و تربیت کشور ما نیز مشهود است. طبق واقعیتهای موجود به علت افزایش تظاهر به دین، بهجای اعتقاد حقیقی به آن، در تربیت نیز صرفاً به ظواهر و شعائر دینی توجه میشود و جوهره و سیرت باطن دین مغفول مانده است؛ از اینرو جامعه امروز با ناهنجاریهای فزایندهاي از نظر هویت ملی و مذهبی و اسلامی مواجه شده است (آکوچکیان، 1378)؛ بهگونهای که باوجود تلاشهای مستمر نظام تربیتی در آشناسازی کودکان و نوجوانان با اصول مفاهیم دینی و اخلاقی، هنوز مشکلات فراوانی در این مسیر وجود دارد که حتی گاه به تأثیر معکوس فعالیتهای دینی منجر میشود؛ این ناکارآمدیها سهم مؤثری در بحرانآفرینی و کاستی در رفتارهای دینی نسل جدید دارد (کشاورز، 1387 به نقل از باهنر، 1378، 98-97)؛ از اینرو برای برطرف ساختن آنها لازم است تدابیری اندیشیده شود.
یکی از راههای مقابله با دینگریزی و مشکلات مربوط به اثربخشی تربیت تبلیغی آن است که در این امر از روشهای جذاب و مؤثر استفاده شود تا بهموجب آنها کودکان و نوجوانان به سمتوسوی دین گرایش یابند و قابلیتهایشان در این زمینه شکوفا شود؛ از اینرو در این پژوهش، پژوهشگر به دنبال شناسایی روشهایی است که در تربیت تبلیغگرا مؤثر واقع شود؛ به همین جهت ابتدا اصول کلی تبلیغ مطرح میشود؛ سپس این اصول با رویکرد تربیتی مورد بررسی قرار گرفته و با کمی تغییر بهعنوان اصول تربیت تبلیغگرا مورد توجه قرار میگیرد؛ آنگاه با محوریت قرار دادن هر اصل و نیز با توجه به تعالیم قرآن و آموزههای ائمه اطهار(ع)، روشهای تربیت تبلیغی طراحی میشوند.
روش پژوهش
در این پژوهش از روش مطالعه کتابخانهاي (اسنادی) استفاده شده است؛ روشی که در آن، ابتدا منابع و اسناد مرتبط با موضوع (شامل کتابها، مجلات و سراچههای علمی) شناسایی میشود و سپس اطلاعات مورد نظر از این منابع استخراج میشود. در مقاله حاضر نیز علاوهبر در نظر گرفتن قرآن و کتب حدیث بهعنوان منابع اصلی، از طریق جستوجوی اینترنتی، کلیدواژههایی چون «تبلیغ»، «تربیت تبلیغی»، «روشهای تربیت دینی» و مانند آن نیز جستوجو شد و از مقالات بهدستآمده بر حسب کیفیت و میزان ارتباط با موضوع پژوهش حاضر، بهعنوان منابع دستدوم بهره گرفته شده است.
پیشینه پژوهش
در این قسمت، به سه پژوهش اشاره میشود که از نظر موضوعی ارتباط نزدیکتری با پژوهش حاضر دارند. در هر یک از این سه پژوهش، از یک دیدگاه به بررسی روشهای تربیت تبلیغی پرداخته شده است.
عباسی مقدم (1393)، در بررسی «اسوههای قرآنی و شیوههای تربیتی و تبلیغی آنان»، به معرفی و تحلیل شیوههای افرادی، چون پیامبران اولوالعزم، ادریس، هود، لوط، اسماعیل، یعقوب، یوسف، ایوب، شعیب، الیاس و پیامبران دیگر پرداخته و این روشها را از نظر محل اجرا، نوع بیان، وسایل و ابزارها، زمینهها، هدف و میزان پذیرش مورد بررسی قرار داده است.
قطبی (1388)، «راهبردهای تربیت اخلاقی در تبلیغات دینی» را شامل تعظیم (ایجاد معرفت نسبت به حقایق هستی)، تکریم (احترام به انسان و اعتباربخشی به او)، تبیین (آگاهی یافتن و التزام به مسؤولیت) و تبشیر و تحذیر (ایجاد متعادل ترس و امید) میداند.
عباسی مقدم و باجی (1393)، «روشهای تربیتی و تبلیغی حضرت ابراهیم(ص) در قرآن کریم» را شامل تصریح به توحید و خداپرستی در همه شرایط، بیزاری و برائت از کفر و شرک، استقامت و بردباری و مناظره و جدال احسن، بیدارکردن وجدان، طرح پرسش و تردیدافکنی، تأکید همهجانبه بر عبادت و نماز، پیشتازى در نیکیها و اهتمام به خانواده میدانند.
اصول تبلیغ
خوروش (1385)، به نقل از دوب (1935) به پانزده اصل تبلیغات اشاره میکند و معتقد است که این اصول بین مبلغان جدید نیز طرفدارانی دارد؛ بهطور خلاصه، وی این اصول را چنین بیان میکند:
اول) اصل نیت مبلغ: توجه مبلغ به هدف و نیت خاص خود و ارزش قائل بودن برای آثار اجتماعی اعمالش؛
دوم) اصل ادراک حسی: بیرون کشیدن و برجسته ساختن پیام تبلیغی از زمینهای که در آن محو شده و بخشیدن ارزش تحریکی به آن؛
سوم) اصل نوع تبلیغات: استفاده از انواع تبلیغات بهطور همزمان یا جداگانه؛
چهارم) اصل وضع رفتار چندمنظوره: تحریک وضعیتهای رفتاری گوناگون در تبلیغ با در نظر داشتن چند هدف یا درآوردن مضمون محرک تبلیغ به صورتهای گوناگون با هدف جلب نظر کسانی که منافع مختلف دارند؛
پنجم) اصل پیوستگی با محرکهای عاطفی خوشایند: هدایت هیجانات به مسیر دلخواه (از طریق قوانین شرطیسازی)؛
ششم) اصل حوزه پیشبینیناپذیر: کاهش رفتارهای غیرقابل پیشبینی که ممکن است قبل از ایجاد پیوستگی عاطفی مطلوب و تبدیل این پیوستگی به عمل، در اثر جنبه زمانی تبلیغات، وجود تبلیغات رقیب و پیچیدگی نگرشها به وجود آید؛
هفتم) اصل ضد تبلیغات: بهصورت مثبت درآوردن تبلیغات و پدیدههای متضادی که مانع ایجاد پیوستگی عاطفی مطلوب میشود؛
هشتم) اصل متقاعدسازی: پشتیبانی یک فرد محبوب از برنامه یا کالای مشخصی که باعث همانندسازی دیگران با وی میشود؛
نهم) اصل استفاده از محرکهای مختلف محیطی: برای افزایش جلبتوجه؛
دهم) اصل تمرکز بر یک یا دو ویژگی اصلی: پرهیز از ارائه اطلاعات اضافی که باعث کاهش اثربخشی و افزایش هزینه میشود؛
یازدهم) اصل به زبان جامعه هدف و مشتری بودن تبلیغات؛
دوازدهم) اصل ایجاد احساس مثبت نسبت به محصول و نام آن؛
سیزدهم) اصل انطباق شیوه با نوع فکر و محصول و نشان آن و امکان برجستهسازی نام در تبلیغات: از طریق ایجاد وحدت و هماهنگی در موضوع؛
چهاردهم) اصل مشترک بودن تبلیغ با دنیای مخاطب: تبلیغ بر اساس منطقه جغرافیایی، جمعیتی، روانی، رفتاری و فرهنگی؛
پانزدهم) اصل مزیت نسبی یا متمایز بودن: نشان دادن متمایز بودن ایده نسبت به ایدههای رقیب موجود.
مروری بر این 15 اصل نشان میدهد که نکات مشترک بسیاری میان آنها وجود دارد؛ بهطوریکه میتوان گفت، در تعریف و تحدید آنها، اصل جامعیت و مانعیت رعایت نشده است؛ بهعنوانمثال، بین اصل یازده و چهارده، تفاوت چندانی وجود ندارد یا اصل ادراک حسی دربرگیرنده اصول 5، 8، 9 و...، است؛ از اینرو با یک بازنگری کلی میتوان برخی از اصول را به شرح زیر در یکدیگر ادغام کرد.
اصل دوم (اصل ادراک حسی)، به این امر اشاره دارد که موضوع مورد تبلیغ طوری برجستهسازی شود که در حیطه توجه افراد قرار گیرد و آنها را به پذیرش آن تحریک کنند. برخی از اصول دیگر نیز در همین راستا هستند و درواقع میتوان از آنها بهعنوان زیرمجموعههای این اصل بهره جست. این اصول عبارتاند از:
- اصل پیوستگی با محرکهای عاطفی خوشایند (اصل پنجم) که از طریق تحریک هیجانی افراد در مورد موضوع مورد تبلیغ، توجه آنها را به سمت آن جلب کرده، احتمال انتخابش را افزایش میدهد. اصل ایجاد احساس مثبت نسبت به محصول و نام آن (اصل دوازدهم)، نیز محتوایی مشابه با اصل پنجم دارد؛ از اینرو این دو اصل در هم ادغام شده بهعنوان یکی از زیرمجموعههای اصل ادراک حسی مورد توجه قرار میگیرد؛
- در اصل نهم از محرکهای مختلف محیطی بهمنظور جلبتوجه استفاده میشود و این امر کاملاً در راستای اصل ادراک حسی است؛
- در اصل دهم با تمرکز بر تعداد بسیار محدودی از ویژگیهای اصلی مورد تبلیغ به برجستهسازی آن پرداخته و به جلبتوجه بیشتر کمک میشود؛
- اصل یازدهم به استفاده از زبان مشترک با مخاطب اشاره دارد. اصل چهاردهم نیز همین اصل را گسترش میدهد و بهطورکلی بهتناسب تبلیغ با دنیای مخاطب اشاره دارد؛ این دو اصل نیز در هم ادغام میشوند؛ بهعلاوه، از آنجا که افراد انسانی بهطور طبیعی تنها به آنچه برایشان قابلدرک بوده با دنیای فردی و فرهنگیشان ارتباط دارد، توجه میکنند، این دو اصل در راستای اصل ادراک حسی قرار میگیرند و باعث تسهیل تحقق آن میشوند.[1]
بهاینترتیب، هفت اصل فوق، در اصل ادراک حسی ادغام میشوند؛ علاوهبراین، اصل ششم (کاهش حوزه پیشبینیناپذیری) و هفتم (ضد تبلیغات) به علت قرابت محتوایی قابل ادغام هستند؛ زیرا هر دو به تقلیل عوامل مخل تبلیغات اشاره دارند؛ همچنین با گسترش بخشیدن به اصل هشتم (متقاعدسازی) و منطبق ساختن آن با تعریف رایج از این کلمه، میتوان اصل مزیت نسبی (اصل پانزدهم) را که تلاش میکند مزایای موضوع مورد تبلیغ را به نسبت سایر رقبا بیان کند، نیز بهعنوان زیرمجموعه آن در نظر گرفت. بهطورکلی، هفت اصل باقی میماند. این اصول، با اندکی تغییر در عناوین و نحوه بیان بهعنوان اصول تبلیغ تربیتگرا مورد توجه قرار میگیرند و عبارتند از:
- اصل قصدمندی: مبلغ تربیتی باید با اهداف تبلیغ کاملاً آشنا باشد و بداند چه تأثیراتی بر کودکان و نوجوانان میگذارد و باعث چه تغییراتی در نگرش، بینش و کنش آنها میشود؛
- اصل ادراک حسی: تبلیغات باید ساده، حسی و ملموس بوده از جذابیت و برجستگی کافی برخوردار باشند تا نظر کودکان و نوجوانان را به خود جلب کرده باعث تحریک آنها به انتخاب شوند. این اصل شامل پنج اصل جزئی است: 1. تحریک هیجانی مثبت؛ 2. چندگانگی محرکها؛ 3. تمرکز محدود؛ 4. تناسب؛ 5. عینی سازی؛
- اصل تنوع: مبلغ باید به اقتضای شرایط محیطی و فردی و نیز با توجه به اهداف تبلیغ از انواع تبلیغات استفاده کند؛
- اصل رفتار چندمنظوره: طبق این اصل، تبلیغ گستره وسیعی دارد و اهداف گوناگونی را دنبال میکند؛
- اصل تقلیل عوامل مخل: طبق این اصل، مبلغ باید تلاش کند عواملی را که مخل تأثیرگذاری تبلیغات هستند به حداقل ممکن کاهش دهد؛
- اصل متقاعدسازی یا اقناع: طبق این اصل، مبلغ باید بتواند طوری بر اذهان کودکان و نوجوانان اثر بگذارد که او به موضوع خاصی گرایش یابد و مطابق با آن به انجام فعالیتی خاص ترغیب شود (متولی، 1384، 73)؛
- اصل هماهنگی: عناصر مختلف تبلیغ (اهداف، محتوا، ابزارها، روشها و فنون) باید با یکدیگر هماهنگ باشند و یکدیگر را نقض نکنند؛
با بررسی اصول فوق، بهعنوان مبنای روشگذاری، میتوان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد:
دسته اول: اصولی که بهطور جداگانه و بر اساس هر یک از آنها میتوان روشهایی را تدوین کرد (اصول اختصاصی)؛
دسته دوم: اصولی که کلیتر هستند و اگرچه نمیتوان بر اساس هر یک از آنها روشی خاص تدوین کرد، ولی بر همه روشها سایه افکندهاند (اصول عمومی).
شکل زیر، دستهبندی بالا را نشان میدهد:
در قسمت بعد، بر مبنای دستهبندی فوق، به معرفی روشهای تربیت تبلیغی پرداخته میشود.
روشهای تربیت تبلیغی
بهمنظور ایجاد ضابطهمندی، در بیان روشهای تربیتی، مطلوب آن است که روشها برحسب اصول تربیتی دستهبندی شوند؛ چراکه روشها مبتنی بر اصول هستند و با توجه به اصول میتوان در هر موقعیت به ابداع روشهای نوین پرداخت (باقری، 1392، 88)؛ از اینرو در اینجا تلاش میشود روشهای تربیت تبلیغی بر مبنای اصول بالا و دستهبندی آنها تدوین شوند. بر این اساس، سه اصل ادراک حسی، تقلیل عوامل مخل و اقناع بهعنوان مبنای اختصاصی استخراج روشها مورد توجه قرار میگیرند و در تدوین هر روش، تلاش میشود اصول عمومی نیز لحاظ شوند.
اصل ادراک حسی
طبق این اصل، تبلیغات تربیتی باید ساده، حسی و ملموس بوده و از جذابیت و برجستگی کافی برخوردار باشند تا نظر کودکان و نوجوانان را به خود جلب کرده و باعث تحریک آنها به انتخاب شوند؛ بهمنظور رعایت این اصل، میتوان از روشهای زیر بهره گرفت.
روش اول) تکرار
تکرار یک موضوع، باعث جلبتوجه به آن، درک بهتر، ایجاد تمایل به پذیرش و تثبیت آن در ذهن میشود؛ از همینرو است که خداوند بهعنوان بزرگترین مربی، به تکرار عبارات کلیدی در قرآن پرداخته است؛ بهعنوان مثال، عبارت «اتَّقُوا اللَّهَ»، 1763 مرتبه در قرآن تکرار شده است؛[2] چنین تکراری، نظر مخاطب را بهسوی خود جلب میکند و ذهن را در رابطه با درک اهمیت موضوع مکرر، کنجکاو میسازد؛ علاوهبر این، تکرار، هم نشانگر اهمیت موضوع از نظر مربی است و هم در صورتی که با تنوع و عدم یکنواختی همراه باشد، میتواند باعث درک بهتر موضوع از سوی فراگیر و رفع لجاجت و مقاومت وی شود؛ چنانکه خداوند در آیه 14 سوره یس میفرماید: «إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ»؛ آنگاه که دو تن سوى آنان فرستاديم و[لى] آن دو را دروغزن پنداشتند تا با [فرستاده] سومين [آنان را] تأیید كرديم، پس [رسولان] گفتند: ما بهسوی شما به پيامبرى فرستاده شدهایم»، در اینجا تأیید ارسال مکرر انبیا و تأیید آنها از سوی یکدیگر، همه شرایط فوق را تأمین کرده است.
استفاده از روش تکرار در سیره ائمه نیز مشهود است؛ بهعنوان مثال میتوان به این روایت از ابن عباس اشاره کرد که: «هرگاه پیامبر سخنی را میفرمود یا در مورد چیزی از ایشان سؤال میشد، سه مرتبه تکرار میکرد تا همسخن آن شخص کاملاً روشن شود و هم دیگران بفهمند» (طباطبایی، 1385، 13).
پیامبر(ص) نیز از روش تکرار بهمنظور روشن ساختن منظور و افزایش درک مخاطبان بهره میجستهاند. برای استفاده از این روش در تعلیم و تربیت امروز، مربی (اعم از معلم، والدین و سایر دستاندرکاران رسمی و غیررسمی تربیتی) میتواند پیامهای تربیتی را با استفاده از ابزار و مجراهای ارتباطی مختلف (پوستر، داستان، فیلم و مانند آن) بارها تکرار کند تا توجه کودک بدان جلب شود، بهتدریج آن را بپذیرد و در نهاد خویش تثبیت نماید.
روش دوم) الگوسازی
در این روش، متربی در معرض نمونههایی از رفتارهایی مطلوب قرار میگیرد تا بتواند با انتخاب آنها به اقدام و عمل بپردازد و طبق آن، حالات نیکوی مطلوب را در خود به وجود آورد. این رفتارهای مطلوب میتواند از جانب مربی ارائه شده باشد یا در شرایط واقعی جامعه یا نمونههای تاریخی ملاحظه شود (باقری، 1392، 144)؛ بهعنوان نمونه، خداوند پیامبر(ص) را بهعنوان الگویی نیکو معرفی میکند؛ [3] در این معرفی، سبک آیه به نحوی است که نشان میدهد پیروی از گفتار و رفتار ایشان، تکلیفی ثابت و مداوم برای مؤمنان است (طباطبایی، 1386، 16، 288)؛ چنانکه امام علی(ص) نیز از یکسو اقتدا به پیامبر را بهترین هدایت و سنت ایشان را، هدایتکنندهترین سنت میدانند؛[4] از سوی دیگر، نقش الگویی اهلبیت(ع) را چنین توصیف میکنند: «اُنظروا اهلبیت نَبیِّکم فَاَلزَموا سَمتَهم، وَ اتَّبِعوا أثَرَهم، فلَن یُخرِجوکم من هُدیً ولن یُعیدوکم فی ردیً فَاِن لَبَدوا، فَالبِدوا، و اِن نَهَضوا، فَانهَضُوا و لاتَسبِقُوهم فَتَضِلّوا و لاَتَأخّروُا عَنهُم فَتُهلِکوا؛ به خاندان پیامبرتان بنگرید و بدان سو که میروند، بروید و پی آنان را بگیرید که هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند کرد و به هلاکتتان باز نخواهند آورد. اگر ایستادند، بایستید و اگر برخاستند، برخیزید، بر آنها پیشی مگیرید که گمراه میشوید و از آنان پس نمانید که تباه شوید» (نهجالبلاغه، خطبه 97).
به این ترتیب، تربیت الگویی از منظر دین از اهمیتی والا برخوردار است. ضرورت این امر با نظر به پررنگ بودن جنبه تقلیدی در کودکان و نوجوانان بیشتر معلوم میشود؛ چراکه وقتی این امر یک ویژگی برجسته در ایشان است، بهتر است از آن در جهت مثبت بهره گرفته شود تا با بهرهگیری از الگوهای مثبت و مطلوب در مسیر درست گام بردارند. اعمال این روش در تعلیم و تربیت از طریق تلاش مربی و والدین برای تحقق بخشیدن به آرمانهای مطلوب تربیتی در خویش، معرفی زندگی بزرگان و پیشوایان به کودکان با بهرهگیری از ابزارهایی، چون قصه و داستان، نمایش، نشریه دیواری، پوستر و مانند آن، پیشگیری از نشستوبرخاست کودکان و نوجوانان با افراد نامناسب و رفتارهای تربیتی مشابه، امکانپذیر میشود.
روش سوم) قصهگویی
قصه، ابزاری است که بسیاری از ادیان توحيدي و غيرتوحيدي آن را براي ابلاغ آموزههای خویش بهکار گرفتهاند؛ از جمله قرآن كریم، که میتوان از آن بهعنوان «قصهگویي اعصار» یاد کرد و آن با به تصویر کشیدن زندگی پیامبران و حوادث قيامت، بهشت و دوزخ از این ابزار براي ابلاغ دعوت خویش بهره گرفته است (فلاح، 1394، 78). خود قرآن این قصهها را وسیلهای برای تثبیت خاطر پیامبر، بیان حقایق، اندرز و تذکر،[5] تحریک اندیشه[6] و عبرت گرفتن[7] میداند، یکی از علل این امر آن است که قصهها با برخورداری از جذابیت، زیبایی و توانایی برانگیختن حس کنجکاوی، میتوانند بسیاری از مفاهیم را بهصورت غیرمستقیم به مخاطب منتقل کنند. این امر در حیطه تربیت کودک و نوجوان، باعث جذب بهتر و سریعتر مفاهیم به ذهن و زبان آنها و عینی و سادهتر شدن مفاهیم میشود؛ از اینرو قصهگویی، یکی از بنیادیترین روشهای غیرمستقیم برای انتقال مفاهیم است (حنیف، 1382، 105).
امروزه کتابهای داستانی متعددی در دسترس است که دستاندرکاران رسمی و غیررسمی امور تربیتی به سهولت میتوانند از آنها برای انتقال ملموس و غیرمستقیم مفاهیم دینی، اخلاقی و اجتماعی بهره بگیرند؛ از اینرو استفاده از این روش، در عین درجه بالای اثربخشی، بسیار ساده و مقرونبهصرفه است.
روش چهارم) استفاده از تمثیل
با تعریف تمثيل، بهعنوان درك و تجربه امری خاص بر اساس مفهـوم امر ديگر (لیکاف و جاسنون، 1980، 104)، میتوان به تمثیلهای فراوانی در قرآن و روایات دست یافت؛ بهعنوان نمونه، خداوند در آیه 117 سوره آلعمران، مثل کسانی را که ثروت خود را در امور دنیوی مصرف میکنند، مانند باد و سرمایی سخت میداند که کشتزاری را نابود میکند[8] و یا در آیه 261 سوره بقره، با اشاره به دانههای که از آن هفت خوشه میروید و در هر خوشه، صد دانه باشد؛ در اینجا بهصورت تمثیلی به چند برابر بودن پاداش انفاق در راه خدا اشاره میکند.[9] هدف نهایی از این تمثیلها، برانگیختن تفکر در افراد است: «وَ تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛ اين مثلها را براى مردم میزنیم، باشد كه آنان بينديشند (حشر، ۲۱). درواقع، قرآن با استفاده از تمثیل، تلاش کرده است که امور مهم را بهصورت عینی و از ورای مسائل ملموس به مردم معرفی کند تا از این طریق توجه آنها را جلب کرده و باعث تحریک تفکر شود.
بهاینترتیب، کارکرد اساسی تمثیلها در زمینههای تربیتی نیز امری قابلدرک است؛ بهطورکلی، تمثیل دارای شش کارکرد عمده قابل استفاده در تربیت است: 1. محسوس کردن مسائل؛ 2. خلاصه کردن مسائل؛ 3. همگانی کردن مسائل؛ 4. افزایش اطمینان؛ 5. جذابیت بخشیدن به سخن؛ 6. خاموشسازی لجوجان (اسعدی، 1384، 166-180)؛ از اینرو در تعلیم و تربیت امروز، میتوان با بهکارگیری تمثیلهای ساده، مسائل دشوار و انتزاعی را برای همه کودکان و نوجوانان بهطور عینی، ملموس و جذاب خلاصه کرد و از این طریق، ضمن افزایش اطمینان آنها نسبت بهدرستی و حقانیت موضوع، مانع بهانهتراشیهای نامناسب و مخل حقیقت شد.
روش پنجم) مواجهه با نتایج اعمال
در این روش بهجای هرگونه امرونهی، پیامدهای عمل فرد در معرض دید وی قرار خواهد گرفت؛ چراکه فرد با دریافت این موضوع که پیامد عملش باعث سود یا زیان خودش خواهد شد، رغبتی درونی برای انجام یا ترک آن به دست خواهد آورد و امکان بازگشت از خطا برای وی فراهم خواهد شد؛ بهاینترتیب، در استفاده از این روش تربیتی، هدف مربی، صرفاً اصلاح متربی و نه انتقامجویی است (باقری، 1392، 153-151).
قرآن نیز بهمنظور استفاده از این روش تربیتی، بارها به این موضوع اشاره کرده است که هر کس نتیجه اعمال خود را خواهد دید؛ بهعنوانمثال، میتوان به این دو آیه اشاره کرد: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَهٌ»: هر كسى در گرو دستاورد خويش است (مدثر، 38)؛ «و ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را كه کردهاند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند (روم/ 41).
بهاینترتیب، در تربیت نیز باید بهتناسب شرایط، اجازه داد متربیان بهطور عینی با برخی از نتایج اعمال خود مواجه شوند تا با درک ملموس ارتباط بین رفتار و پیامدها، به بینش روشنتری از این امر دست یابند و بدون نیاز از هرگونه توضیح نظر، علت مطلوب یا نامطلوب بودن هر رفتار را درک کنند.
روش ششم) آراستن ظاهر
یکی از روشهایی که طبق اصل ادراک حسی، باعث جلبتوجه متربی به پیام تربیتی و استقبال از آن میشود، همراه ساختن این پیام با محرکهای حسی مطلوب است. از جمله این محرکها میتوان به آراستن محیط تربیتی، آراستگی ظاهری مربی و استفاده از کلام گوشنواز اشاره کرد. حدیث زیر از امام صادق(ص) دارای دلالتهایی برای دو مورد اول (آراستگی محیط و مربی) است: «اِنَّ الله یُحِبُّ الْجَمالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ یَکْرَهُ الْبُؤْسَ وَالتَّباؤُسَ فَاِنَّ الله عَزّوَجَلَّ اِذا اَنْعَمَ عَلی عَبْدٍ نِعْمهً اَحَبَّ اَنْ یَری عَلَیْهِ اَثَرَها. قیلَ: وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: یُنَظِّفُ ثَوْبَهُ وَ یُطَیِّبُ ریحَهُ وَ یُحَسِّنُ دارَهُ وَ یُکَفِّرُ اَفْنِیَتَهُ؛ همانا خداوند زیبایی و آراستگی را دوست دارد و زندگی نکبتبار و سخت و فروتنی فقیرانه را دشمن میدارد؛ زیرا خداوند بزرگ وقتی نعمتی به کسی میدهد، دوست دارد که اثر آن را در زندگی او ببیند. پرسیدند: و آن (تجمّل) چگونه است؟ فرمود: (بدینگونه که) خویشتن را خوشبو، لباس را پاکیزه و خانهاش را زیبا سازد و صحن و سرایش را جارو کند (حرعاملی،1367، 7، 5)؛ همچنین امیرالمؤمنین(ص) فرمودند: «لِیَتَزَیَّنَ اَحَدُکُم لأَخیهِ الْمُسْلِمِ کما یَتَزَیَّنَ لِلْغَریبِ الَّذی یُحِبُّ أَنْ یراه فی احسن الهَیئه»؛ هر یک از شما خود را برای برادر مسلمانش همانگونه بیاراید که برای بیگانههایی که دوست دارد وی را در بهترین شکل ببیند، میآراید (همان، 11).
در مورد زیبایی کلام نیز پيامبر اکرم(ص) فرمودند: «جَمالُ المَرءِ فَصاحَهُ لِسانِهِ»؛ زيبايي مرد به فصاحت زبانش است (حرعاملی، 1367، 3). از دیدگاه امام علی(ص) سخن بليغ و فصیح، سخني است که بهراحتی به زبان آيد[10] و توسط همه بهخوبی درک شود.[11] آراستگي و نظم،[12] تسهيل نيل بهراستی و ايجاز[13] از ديگر ويژگيهاي سخن بليغ و رسا است.
اگرچه احادیث فوق، جنبه عمومی دارد و آحاد مؤمنین را مورد خطاب قرار میدهد، ولی برای تربیت نیز دارای دلالت است؛ بهویژه آنکه ویژگی تأثیرپذیری از محیط و اطرافیان در کودکان و نوجوانان بیش از سایر افراد است؛ از اینرو لازم است مربی با در نظر داشتن این ویژگی و آثار مثبت آراستگی، در جذب متربیان و ترغیب احساسات خوشایند در آنها از این روش بهره گیرد؛ به این صورت که اولاً محیط تربیتی (مدرسه، کلاس، خانه و سایر اماکن)، باید بهتناسب سن متربیان از جذابیتهای ظاهری برخوردار باشد؛ بهعنوان نمونه نظم و نظافت رعایت شود و از وسایل مختلف برای تزئین محیط استفاده شود؛ دوم اینکه مربی باید در حدی متعارف به آراستگی ظاهری خود اهمیت دهد تا علاوهبر اینکه از این طریق در دل متربیان نفوذ میکند و باعث جلبتوجه و محبت آنها میشود، بهطور عملی این خصلت نیکو را به آنها بیاموزد؛ و درنهایت اینکه مربی باید بکوشد در انتخاب واژهها و سبک سخن گفتن به شیوهای عمل کند که از یکسو کلامش برای متربیان قابل درک باشد و از سوی دیگر با برخورداری سخن از روایی و بلاغت، باعث جذب دلها و افزایش احتمال پذیرش پیام تربیتی شود.
روش هفتم) تدریج و تمرکز محدود
یکی دیگر از روشهایی که باعث جلبتوجه متربیان به پیام تربیتی و افزایش درک و پذیرش آن میشود، پرهیز از ارائه یکباره مطالب است. در روش تدریج و تمرکز محدود، مربی هر بار روی بخش کوچکی از پیامهای تربیتی متمرکز میشود و آن را بهتدریج گسترش میدهد. این شیوه از چنان تأثیری برخوردار است که حتی خداوند نیز در نزول قرآن از آن بهره گرفته است: «و قُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا»؛ و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى و آن را بهتدریج نازل كرديم (اسراء، 106).
کاربرد این شیوه تربیتی را در قرآن بهطور خاصتر میتوان در تحریم مشروبات الکلی در آیات ملاحظه نمود. بهاینترتیب که خداوند ابتدا از گناه و سود شراب در کنار یکدیگر سخن میگوید و بدون حرام دانستن آن، اشاره میکند که گناهش بیش از سود آن است (بقره، 219)؛[14] در گام بعد صرفاً نماز خواندن در حال مستی منع و نه عمل شرابخواری میشود(نساء، 43)[15]. در گام سوم، شراب در ردیف قمار، قرعه و بت قرار میگیرد و بهعنوان امری پلید مورد اشاره قرار میگیرد که ابزار شیطان برای ایجاد دشمنی، کینه و بازداری از یاد خدا و نماز است و از مؤمنین خواسته میشود از آن پرهیز کنند تا رستگار شوند (مائده، 90 و 91).[16]
بهاینترتیب، در هر مرحله از تحریم شراب، بهطور محدود بر روی بخشی از حقایق تمرکز میکند تا سرانجام در مرحله سوم، افراد آمادگی یابند که بهطور کامل از مضرات شرابخواری آگاه شوند؛ این تمرکز محدود و تدریجی از یکسو باعث پیشگیری از مقاومت افراد و آمادهسازی گامبهگام آنها میشود و از سوی دیگر نوعی زمینهسازی برای جلبتوجه افراد به پیام اصلی است؛ از اینرو مربیان نیز باید بهمنظور رساندن پیامهای تربیتی خویش به کودکان از تعجیل بپرهیزند و سعی کنند در طی مراحل مختلف و در هر مرحله با تمرکز بر چند ویژگی یا تمرین محدود، نهایتاً مربیان را به سرمنزل مقصود برسانند.
روش هشتم) متناسبسازی
روش دیگری که در ملموس ساختن پیام تربیتی و جلب نظر متربی به آن مؤثر است، روش ایجاد تناسب یا متناسبسازی است. طبق این روش، پیامها و تکالیف تربیتی باید بنا بر وسع و درک کودکان و نوجوانان به آنها ارائه شود و کلیه اهداف، روشها و محتواهای تربیتی، متناسب با شرایط و ویژگیهای سنی، محیطی، فرهنگی و شخصیتی آنها باشد؛ آیه زیر، نشانگر مطلوبیت این روش تربیتی از دیدگاه قرآن است: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا... رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»؛ خداوند هیچکس را جز بهقدر تواناییاش تكليف نمیکند... پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش) ما مگذار؛ همچنان که بر (دوش) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى؛ پروردگارا و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن (بقره/ ۲۸۶).
علاوهبر در نظر گرفتن تکالیف تربیتی متناسب و پرهیز از تحمیل تکالیفی فراتر از حد وسع متربیان، لازم است در ابلاغ تکالیف و سایر پیامهای تربیتی نیز از زبانی متناسب با قدرت درک آنها بهره گرفته شود؛ چنآنکه انبیاء الهی بهعنوان مربیان نسل بشریت نیز همواره مأمور بودند با مردم در حد عقول ایشان سخن بگویند: «اِنّا مَعاشِرَ الاَنْبياءِ اُمِرْنا اَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقولِهِم»: ما پيامبران مأموريم كه با مردم بهاندازهی عقل و فهمشان سخن بگوييم (کلینی، بیتا، 1، 23)؛ اهمیت این روش از آنرو است که معمولاً افراد وقتی سخنی را درک نکنند به آن توجهی نمیکنند، هرچند آن سخن بسیار مفید باشد؛ همچنین اگر تکلیف یا عملی را فراتر از تواناییهای خویش بیابند، آن را نادیده میانگارند؛ از اینرو مطابق با اصل ادراک حسی، یکی از روشهای جلب نظر متربیان به پیامها و تکالیف تربیتی، ساده کردن آن در حد درک و توانایی آنها است.
هشت روش بیان شده، در راستای اصل ادراک حسی مورد استفاده قرار میگیرد. لازم به یادآوری است که اصل مذکور، خود متشکل از چند اصل دیگر است که در یکدیگر ادغام شدهاند. روشهای بیان شده نیز بر اساس همین اصول طراحی شدند. شکل زیر، ارتباط روشهای مطرحشده در این بخش را با اصول تشکیلدهنده اصل ادراک حسی نشان میدهد.
بر اساس شکل بالا، برخی از روشهای مربوط به اصل جزئی اول (عینیسازی) با روشهای مربوط به اصل جزئی دوم، مشترک است؛ یعنی روشهایی وجود دارند که علاوهبر کمک به عینیسازی، باعث تحریک هیجانی مثبت متربیان میشوند؛ بهعلاوه، برای اصل جزئی پنجم مستقلاً روشی در نظر گرفته نشده است؛ چراکه این اصل با کاربرد همزمان روشهای مختلف، بنابر اقتضائات فردی و محیطی تحقق مییابد؛ بهعبارتدیگر، با عدم اکتفا به روشی واحد و استفاده از روشهای مختلف تربیتی، محرکهای گوناگون به کار گرفته میشوند؛ مثلاً اگر مربی با ظاهری آراسته و در محیطی جذاب قصهای را برای کودکان تعریف کند و در تعریف قصه، زبانی خوشایند، ساده و متناسب با سن مخاطبین را بهکار گیرد، در آن واحد از چند محرک عینی و ملموس برای جلب توجه ایشان استفاده کرده است.
اصل تقلیل عوامل مخل
طبق این اصل، پیش از آنکه تبلیغات تربیتی بر هیجانات و عواطف متربی تأثیر بگذارد و باعث تغییر عملی در رفتار شود، ممکن است رفتارهای پیشبینینشدهای اتفاق بیفتد که از زمانبر بودن تأثیرگذاری، وجود پیامهای تربیتی رقیب، پیچیدگی نگرشها و مانند آن سرچشمه میگیرد؛ از اینرو لازم است تمهیداتی برای تقلیل تأثیر این عوامل اندیشیده شود (خوروش، 1375)؛ بدینمنظور کاربرد روشهای زیر توصیه میشود.
روش نهم) ایجاد همنوایی
همنوایی هنگامی اتفاق میافتد که فرد رفتار خود را بهمنظور مطابقت با پاسخ دیگران تغییر دهد؛ این تغییر ممکن است با دو هدف انجام شود؛ نخست، ایجاد پیوستگی با دیگران (مثلاً شبیه شدن به آنها یا دوست داشته شدن توسط آنها)؛ دوم، دستیابی به پاسخ یا رفتار درست، وقتی دیگران اطلاعات مفیدی فراهم میکنند (کوبان و واگر، 2015، 15)؛ بهاینترتیب، در روش ایجاد همنوایی، این احساس و تمایل در کودکان و نوجوانان ایجاد میشود که بهمنظور مورد پذیرش قرار گرفتن و دستیابی به رفتار درست، لازم است مانند دیگران رفتار کنند. با ایجاد این احساس و تمایل، پیش از آنکه تلاشهای تربیتی به نتیجه مطلوب برسد، میتوان از وقوع رفتارهای نامطلوب پیشگیری کرد؛ به عبارت دیگر، استفاده از این روش، میتواند باعث کاهش تأثیرپذیری متربیان از عوامل مخل تربیتی و تقلیل رفتارهای پیشبینینشده در آنها شود. اگرچه این همنوایی در علم روانشناسی اجتماعی بهعنوان همراهی با افراد جامعه و تأثیرپذیری از آنها در نظر گرفته شده است، اما لازمه اثربخشی این شکل از همنوایی آن است که محیط تربیتی از سلامت کافی برخوردار باشد؛ بهعنوانمثال، در خانوادهای که به انجام فرایض دینی از جمله نماز، اهمیت داده میشود، ایجاد همنوایی میتواند باعث تقید فرزندان به این فرایض شود؛ آنگاه بهتدریج و با استفاده از روشهای دیگر، انجام فرایض دینی در آنها نهادینه شود و معرفت مورد نیاز به وجود آید.
نکته دیگر آنکه، در تربیت دینی میتوان قدمی فراتر نهاد و همنوایی با پیشوایان دینی را نیز مدنظر قرار داد؛ این همنوایی در بسیاری از روایات نیز توصیه شده است؛ بهعنوان نمونه، امام رضا(ص) میفرمایند: «إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا؛ اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگين و در خوشحالى ما، خوشحال باش (ابنبابویه، 1384، 1، 300)؛ این شکل از همنوایی میتواند تأثیر ویژهای بر متربی داشته باشد و حتی زمینهساز استفاده از روشی چون الگوسازی باشد.
روش دهم) مرزگذاری اطلاعاتی/ سانسور
در این روش، اطلاعات با توجه به درجه رشد متربیان در اختیار آنها قرار میگیرد و برخی از اطلاعات در سنین پایین ارائه نمیشود؛ چراکه عدم رعایت این امر، میتواند باعث شبههسازی و تشکیل ادراک و بینش نادرست شود؛ از اینرو ارائه اینگونه اطلاعات باید تا زمان رسیدن متربی به درجه فهم و درک مناسب و برخورداری از اطلاعات شناختی و قدرت تحلیل کافی به تأخیر افتد.
این روش، در سیره تربیتی امام علی(ص) نیز قابل مشاهده است: «فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ، وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ»؛ پس از آنچه- ديدم- روشن را از تار و سودمند را از زيانبار بازشناختم و براى تو از هر چيز زبده آن را جدا ساختم و نيكويى آن را برايت جستجو كردم، و آن را كه شناخته نبود از دسترس تو به دور انداختم (نهجالبلاغه، 31)؛ در اینجا امام(ص) بهطور مستقیم اشاره دارند که در تربیت فرزند خویش، به جداسازی امور مطلوب و نامطلوب پرداخته و آنچه را ناشناخته و نامطلوب است از دسترس وی دور داشتهاند؛ بهعلاوه، درک بسیاری از امور، از حیطه قدرت انسان خارج است و جستوجوی آنها در هر سنی میتواند باعث آثار منفی و نامطلوب شود؛ بهعنوان نمونه، کنجکاوی در مورد روح، امری نامطلوب است که مورد نهی خداوند قرار گرفته است: «وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»؛ و درباره روح از تو میپرسند، بگو روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است (اسرا، ۸۵).
روش یازدهم) ایجاد برائت و دوستی
روش دیگر برای تقلیل عوامل مخل، تکیهبر دوستیها و دشمنیهای هدفمند است. در این روش تلاش میشود محبت افرادی خاص در دل متربی ایجاد شود و بهموازات آن، دشمنی و نفرت از افرادی که مخل تحقق اهداف تربیتی هستند، در آنها نهادینه شود.
احادیث متعددی در ضرورت این امر وجود دارد؛ بهعنوانمثال امام حسن عسكري(ص) میفرمایند: «اَحِبَّ في اللهِ وَ اَبغِضْ فِياللهِ وَ والِ فِياللهِ وَ عادِ فيالله فَاِنَّهُ لاتُنالُ وِلايَهُ اللهِ اِلاّ بِذلِکَ»؛ حُب و بغض تو براي خدا باشد و وَلاي و دشمني تو نيز براي خدا باشد و بدان که ولايت خدا جز از اين راه به دست نميآيد (مجلسی، 1367، 27، 54)؛ همچنین، امام جعفرصادق(ص) میفرمایند: «حُبُّ أولياءِ الله واجِبٌ وَالوِلايهُ لَهم واجِبَهٌ واَلبراءَهُ مِن اَعدائِهِم واجِبَهٌ وَ مِنالّذينَ ظَلموا آلَ محمدٍ صلّيالله عليهم»؛ ولا و محبت اولياي خدا واجب است و بيزاري و تبري از دشمنانشان و از کساني که به آلمحمد(ص) روا داشتهاند، نیز واجب و الزامي است (همان).
با ایجاد محبت نسبت به خدا و اولیای الهی و دشمنی با دشمنان ایشان انگیزه عامل بودن به دستورات الهی و پرهیز از پیروی از دشمنان نیز در کودکان به وجود میآید و این امر باعث کاهش احتمال تأثیر عوامل مخرب در ایشان میشود؛ بهاینترتیب، در راستای اصل تقلیل عوامل مخل، سه روش مفید هستند که در شکل زیر نشان داده میشوند.
اصل اقناع
طبق این اصل، مربی در روابط خویش با متربی باید به دنبال تغییر موضع فکری وی و واداشتنش به انجام رفتارهای مطلوب باشد. این امر از راههای مختلف انجامپذیر است؛ ایجاد تغییر در شناخت متربی و تحریک احساسات و عواطف وی از آن جمله است (حکیمآرا، 1384، 10). درواقع مربی بهمنظور اقناع دانشآموزان باید هم به تقویت بعد شناختی آنها بپردازد و هم از تحریک هیجانی بهره بگیرد؛ از اینرو در اینجا به دو دسته از روشهای تربیتی که در راستای این اصل مورد استفاده قرار میگیرد، توجه میشود: روشهای مربوط به تحریک عواطف (بعد هیجانی) و روشهای مربوط به ایجاد شناخت (بعد شناختی).
پیش از پرداختن به این روشها، ذکر این نکته ضروری است که در بحث از اصل اول (ادراک حسی)، به تحریک هیجانی مثبت بهعنوان یکی از اصول جزئی اشاره شد. تفاوت این اصل با بعد عاطفی اصل اقناع، بیشتر ازآنجهت است که اصل تحریک هیجانی مثبت، صرفاً بر تحریک هیجانات از طریق محرکهای ملموس و عینی اشاره دارد؛ اما در اقناع، اگرچه استفاده از محرکهای حسی ممنوع نیست، در اینجا تمرکز بر محرکهای غیر حسی است.
روشهای مربوط به بعد هیجانی
در این قسمت، سه روش محبت کردن، تأکید بر اشتراکات و یادآوری نعمتها مورد توجه قرار میگیرد.
روش دوازدهم) محبتکردن
مربی برای آنکه بتواند متربی را در زمینههای مورد نظر خویش اقناع کند، لازم است در ابتدا در دل وی نفوذ کند و علاقه و اشتیاق وی را برانگیزد. این امر از طریق برخورد مهرورزانه و ارائه محبت قلبی بیشائبه به متربی امکانپذیر است؛ چنانکه که خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»؛ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى، قطعاً از پيرامون تو پراكنده میشدند (آلعمران، ۱۵۹).[17]
در واقع قبل از ابلاغ هرگونه پیام تربیتی به مخاطبین (که با هدف اقناع ارائه میشود)، لازم است ایشان را بهسوی خود جلب کرد تا مشتاق شنیدن پیام باشند و آن را مورد توجه و پذیرش قرار دهند. مؤثرترین عامل در ایجاد چنین جاذبهای، دلسوزی و مهربانی است؛ چراکه به فرموده پیامبر(ص): «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»؛ انسان با کسي همراه است که او را دوست ميدارد (مجلسی، 1367، 17). از همینرو است که در اسلام به محبت به کودکان سفارش شده است؛ بهعنوان نمونه پیامبر اسلام میفرمایند: «أحِبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحَمُوهُم، وَاِذا وَعَدْتُموُه شَيْئاً فَفُوا لَهُم، فَاِنَّهُم لايَدْرونَ اِلاّ اَنَّكُم تَرزُقونَهُم»؛ به كودكان محبت كنيد و به آنها رحم كنيد و هروقت به آنها وعده داديد به آن وفا کنید، چون آنها شما را روزیرسان خود میدانند (کلینی، بیتا، 6).
با توجه به تأثیر محبت بر کودکان و نوجوانان، میتوان با استفاده از روش محبت کردن، دلهای آنها را بهسوی خود جذب نمود و در این همراهی بذر محبت الهی را نیز در قلبشان نشاند، آنگاه بهتدریج با این مسئله آشنایشان کرد که با انجام چه اعمالی میتوانند رضایت محبوب را به دست آورند و چه اعمالی باعث محرومیت از محبت الهی میشود؛ از همینرو است که قرآن بارها به ویژگیهایی اشاره کرده است که باعث محبوب یا منفور شدن افراد در درگاه وی میشود، بهعنوانمثال، توبهکاران، پاکیزگان،[18] نیکوکاران و[19] توکلکنندگان،[20] محبوبِ درگاه حق هستند و در مقابل، ناسپاسان، گناهکاران،[21] متجاوزان،[22] اسرافکاران[23] و گردنکشان[24] منفور هستند.
پس در روش محبت کردن، مربی سعی میکند با مهربانی و عطوفت با کودکان و نوجوانان برخورد کند و آنها را چنان مورد عنایت و شفقت خویش قرار دهد که بهسوی او جذب شوند و در پی جلب رضایتش برآیند. در این حالت، قدرت مربی در اقناع مخاطبان افزایش مییابد و ایشان آماده دریافت و پذیرش هرگونه پیام تربیتی خواهند بود.
روش سیزدهم) تأکید بر اشتراکات
روش دیگری که به مربی در اقناع مخاطبان کمک میکند، تأکید بر نقاط اشتراک است؛ این روش در برخورد مسلمانان و اهل کتاب همواره مورد سفارش بوده است؛ بهعنوانمثال خداوند در قرآن کریم در مورد بحث با اهل کتاب میفرماید: «وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ و بگوييد به آنچه بهسوی ما نازل شده و [آنچه] بهسوی شما نازل شده، ايمان آورديم و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم اوييم (عنکبوت، ۴۶)؛ و یا در آیه دیگری میفرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»؛ بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است، بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را بهجای خدا به خدايى نگيرد؛ پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما] (آلعمران، ۶۴). در این دو آیه، مسلمانان برای برقراری ارتباط با اهل کتاب بر موارد مشترکی که بین ایشان وجود دارد (مثل ایمان به کتابهای آسمانی، تسلیم در برابر خدای مشترک و عدم شرکورزی به او) تأکید میکنند و خواهان محور قرار دادن این موارد در روابط خویش هستند.
در تربیت نیز استفاده از این روش، باعث ایجاد و افزایش همدلی بین مربی و متربی میشود و از همین طریق متربی را برای پذیرش پیام مربی و اقناع شدن در برابر آن آماده میسازد، این درحالی است که دست گذاشتن بر روی تفاوتها و پررنگسازی مداوم اختلافنظرها، باعث فاصله گرفتن دلها و تحریک حس مقاومت و لجاجت در متربیان میشود که خود عاملی مهم در شکست تحقق هدف تربیت تبلیغی است.
قابل توجه است که روش تأکید بر اشتراکات، از این جهت با روش ایجاد همنوایی تفاوت دارد که در همنوایی مربی به دنبال گمراهسازی متربی با اعتقادات و رفتارهای گروه و پذیرش آن از سوی وی است؛ حال آنکه در تأکید بر اشتراکات به نقاط اشتراک هر دو طرف اشاره میشود و این زمینهای برای ایجاد اشتراکات بیشتر میشود، نه اینکه مربی صرفاً به دنبال ایجاد همراهی با موارد مطلوب خویش باشد.
روش چهاردهم) یادآوری نعمتها
یکی از پرتکرارترین روشهای تربیتی و تبلیغی قرآن، یادآوری نعمتهایی است که خداوند به افراد و گروهها اعطا نموده است؛ عبارت «اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»؛ بارها تکرار و پس از آن به نعمتهایی چون کوتاه کردن دست دشمن،[25] اعطای رزق از زمین و آسمان،[26] ایجاد محبت در قلبها[27] و مانند آن اشاره شده است. در اکثر این آیات، خداوند قبل یا بعد از اشاره به نعمات، افراد را به پرهیز از انجام عملی منفی یا اقدام به عملی مثبت دعوت میکند؛ چراکه در این هنگام امکان اقناع افراد برای این امر بیشتر است؛ از همینرو است که امام علی(ص) تفکر در نعمات الهی را، عامل هدایت به راه راست میدانند: «لَوْ فَكَّرُوا فِي عَظِيمِ اَلْقُدْرَهِ وَ جَسِيمِ اَلنِّعْمَهِ لَرَجَعُوا إِلَى اَلطَّرِيقِ وَ خَافُوا عَذَابَ اَلْحَرِيقِ وَ لَكِنِ اَلْقُلُوبُ عَلِيلَهٌ وَ اَلْبَصَائِرُ مَدْخُولَهٌ»؛ و اگر این مردم در عظمت قدرت و بزرگی نعمت او میاندیشیدند به راه راست بازمیگشتند و از آتش سوزان میترسیدند (نهجالبلاغه، خطبه 185).
بهاینترتیب، در روش یادآوری نعمتها، مربی نعمتهای بیکران خداوند را به متربی متذکر میشود تا غفلتش را بزداید و او را به انجام عمل مطلوب ترغیب نماید (باقرى، 1392، 149).
روشهای مربوط به بعد شناختی
در این قسمت، به سه روش اعطای بینش، مقایسهکردن و مناظرهکردن پرداخته میشود.
روش پانزدهم) اعطای بینش
در این روش، مربی تلاش میکند تلقی متربی از امور را دگرگون کند تا از این طریق باعث ایجاد تغییر در رفتار وی شود؛ چراکه نوع تلقی از امور و نحوه ارزیابی آنها، یکی از مبانی مؤثر عمل است. بینش یا بصیرت به عملی گفته میشود که از ژرفا و گستردگی برخوردار است؛ از اینرو میتواند انسان را بهطور کامل با واقعیت موردنظر پیوند دهند (باقری، 1392، 104).
طبق تعریف امام علی(ص) بصیر به کسی گفته میشود که بهطور دقیق ببیند، بشنود، بیندیشد و عبرت گیرد؛ چنین فردی میتواند قدم در مسیری روشن و بدون لغزش نهد: «فإنّما البَصیرُ مَن سمِعَ فتَفَکّرَ و نَظرَ فأبْصرَ و انْتَفعَ بالعِبَرِ، ثُمّ سَلَکَ جَدَدا واضِحا یَتَجنّبُ فیهِ الصَّرْعَهَ فی المَهاوِی»؛ با بصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد، نگاه کند و ببیند، از عبرتها بهره گیرد، آنگاه راه روشنی را بپیماید که در آن از افتادن در پرتگاهها به دور ماند (نهج البلاغه، خطبه 153).
این بینش از طریق مراجعه به آموزههای الهی قابل دستیابی است: «قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ»؛ بهراستی رهنمودهايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است؛ پس هر كه به ديده بصيرت بنگرد به سود خود او و هر كس از سر بصيرت ننگرد به زيان خود اوست و من بر شما نگهبان نيستم (انعام، ۱۰۴)؛ بهاینترتیب، در روش اعطای بینش، آموزههای الهی به متربی منتقل میشود تا با ملاحظه دقیق و اندیشه در آن، اقناع شود و قدم در مسیر درست بگذارد.
روش شانزدهم) مناظره یا گفتوگو کردن
در بسیاری از موارد، ممکن است مربی و متربی در موارد مختلف با هم اتفاقنظر نداشته باشند و یا آنکه متربی نیاز داشته باشد تا برای تکمیل دانستههای خویش و آگاهی یافتن از چرایی امور مختلف (ازجمله چرایی ضرورت عامل بودن به تکالیف موردنظر) به طرح سؤالها و دیدگاههای خود بپردازد و پاسخی شایسته از مربی دریافت نماید تا از این طریق به اطمینان دست یابد. مربی نیز باید از این امر استقبال کند و حتی گاه خود در آن پیشقدم شود تا در طی بحث و گفتوگو (مناظره) به ارائه اطلاعات مناسب و رفع مجهولات و عمقبخشی به اطلاعات و بینش متربی بپردازد. این شیوه، در قرآن نیز مورد توجه قرار گرفته است: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شیوهای] كه نيكوتر است، مجادله نماى (نحل، 125).
چنانکه روشن است، قرآن، صرفاً نیکوترین شکل گفتوگو را مدنظر دارد و در آیات دیگر نیز جدال به باطل و جدال بدون علم را رد میکند: «وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا»، و پيامبران [خود] را جز بشارتدهنده و بيمرسان گسيل نمىداريم و كسانى كه كافر شدهاند به باطل مجادله میکنند تا بهوسیله آن حق را پايمال گردانند و نشانههای من و آنچه را [بدان] بيم داده شدهاند به ريشخند گرفتند (کهف، ۵۶)؛ و «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ: و برخى از مردم درباره خدا بدون هيچ علمى مجادله میکنند و از هر شيطان سركشى پيروى مینمایند (حج/ ۳).
روش هفدهم) مقایسه کردن
یکی از مؤثرترین روشهایی که مربی از طریق آن میتواند با اقناع متربی، باعث ایجاد تغییرات فکری و رفتاری در وی شود، مقایسه ویژگیها، حالات، نگرشها و رفتارهای مطلوب و نامطلوب است تا از این طریق علاوه بر پررنگتر شدن مزایای مطلوبها، متربی را به اندیشه در این رابطه بردارد.
در روش مقایسه کردن، میتوان از دو گام بهره گرفت؛ در گام نخست، مربی ضمن کنار هم قرار دادن دو موضوع مورد مقایسه (که یکی مطلوب و دیگری نامطلوب است) به بیان ویژگیها یا نتایج مثبت موضوع مطلوب میپردازد تا توجه مربی را بدان جلب نموده و وی را قانع کند که لازم است آن را برگزیند؛ این گام در سنین پایینتر که کودکان از تواناییهای شناختی محدودتری برخوردارند و ممکن است نتوانند تفاوتهای حقیقی و حائزاهمیت را دریابند، مؤثر است؛ اما با افزایش سن متربی و ایجاد آمادگی در وی (از طریق بهکارگیری مستمر گام اول این روش)، بهتدریج میتوان به ارائه دو موضوع مطلوب و نامطلوب و تحریک متربی به تفکر و مقایسه آن دو پرداخت، تا خود دریابد که چرا یکی بر دیگری برتری دارد و مطلوب است که گزینش شود. در قرآن کریم نیز از روش مقایسه کردن در هر دو گام بهره گرفته شده است؛ در گام نخست، بهعنوان نمونه میتوان به مقایسه قاعدین و مجاهدین پرداخت که خداوند گروه دوم را به گروه اول برتری میبخشد و به آنها وعده درجات والا، آمرزش، رحمت و مغفرت الهی میدهد.[28] در اینجا، مقایسه در مورد نتایج دو عمل مثبت و منفی انجام شده که خود باعث جلبتوجه مخاطبان به عمل مثبت (با نتایج قابلتوجه مطلوب) و ترغیب به عامل شدن بدان میشود.
در برخی از موارد نیز، این مقایسه بسیار کوتاه و با استفاده از کلمات محدود و تأثیرگذار انجام شده است؛ بهعنوانمثال: «لَايَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّهِ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ»؛ دوزخيان با بهشتيان يكسان نيستند. بهشتيانند كه كاميابانند (حشر، ۲۰).
ارائه جفتهای مطلوب- نامطلوب در کنار یکدیگر، بدون اشاره به مزیت یکی بر دیگری و اکتفا به بیان برابر نبودن آنها (گام دوم) درآیات بسیاری از قرآن وجود دارد که در اینجا بهعنوان نمونه به این آیه اشاره میشود: «قُلْ لَايَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَهُ الْخَبِيثِ»؛ بگو پليد و پاك يكسان نيستند، هرچند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد (مائده، ۱۰۰).
مربی نیز میتواند با مقایسه موضوعات مختلف (از جمله دروغگویی و راستگویی، خوشاخلاقی و بداخلاقی، مال حلال و مال حرام و مانند آن) پیام تربیتی خویش را به نحو احسن به متربی ابلاغ و او را در پذیرش آن اقناع سازد.
شکل زیر، روشهای مربوط به اصل اقناع را نشان میدهد.
جمعبندی
هدف این پژوهش، بررسی روشهای تربیت تبلیغی برای کودکان و نوجوانان بود. از آنجایی که روشها بر اساس اصول به دست میآیند و با توجه به بعد تبلیغی موجود در موضوع این پژوهش، ابتدا اصول کلی تبلیغ از دیدگاه دوب معرفی شد؛ سپس این اصول با نگرشی تربیتی مورد واکاوی قرار گرفت و سرانجام هفت اصل تربیتی به دست آمد؛ این هفت اصل قابل تقسیم به دو دسته عمومی (شامل قصدمندی، تنوع، رفتار چندمنظوره و هماهنگی) و اختصاصی (شامل ادراک حسی، تقلیل عوامل مخل و اقناع) بود. اصول عمومی بر همه روشهای تربیت تبلیغی سایه میافکنند؛ اما هر یک از اصول اختصاصی بر روشهای خاص خود دلالت دارند.
اصل ادراک حسی، به لزوم سادگی، عینیت، جذابیت و برجستگی تبلیغات تربیتی اشاره دارد و شامل 5 اصل جزئیتر است که هر کدام متضمن روش یا روشهایی هستند. اصل جزئی تحریک هیجانی مثبت، سه روش را رهنمون میشود: الگوسازی (تحقق بخشیدن به آرمانهای مطلوب تربیتی در مربی و معرفی زندگی بزرگان و پیشوایان بهعنوان الگوهای قابل تقلید)، آراستن ظاهر (آراستگی محیط تربیتی، ظاهر و کلام مربی) و قصهگویی. اصل جزئی عینیسازی، علاوه بر سه روش فوق، سه روش دیگر را نیز دربرمیگیرد که عبارتند از: استفاده از تمثیل (مثالهای عینی، خلاصه و جذاب بهمنظور ملموس کردن مطالب)، تکرار و مواجهه با نتایج اعمال (بهجای توضیح نظری علت مطلوب یا نامطلوب بودن هر عمل). اصل جزئی تمرکز شامل روش تدریجی است که به ارائه بخش بخش پیام تربیتی و گسترش تدریجی آن اشاره دارد. اصل جزئی تناسب، شامل روش متناسبسازی است؛ روشی که در آن، پیام تربیتی متناسب با ویژگیهای روانشناختی و اجتماعی متربی به وی ارائه میشود. اصل جزئی چندگانگی محرک نیز شامل استفاده درست، مناسب و همزمانِ روشهای بالا میشود.
در اصل دوم (تقلیل عوامل مخل)، بهمنظور تقلیل تأثیر عوامل پیشبینینشده از این روشها بهره میجوید: ایجاد همنوایی (ترغیب احساس کردن و رفتار کردن مانند دیگران)، مرزگذاری اطلاعاتی (تأخیر ارائه برخی از اطلاعات و یا عدم ارائه آنها بهطورکلی)، ایجاد برائت و دوستی (نهادینهسازی محبت نسبت به افرادی که در راستای اهداف تربیت هستند و دشمنی نسبت به افرادی که در مسیر مخالف حرکت میکنند). اصل اقناع نیز در پی تغییر موضع فکری و عملی متربی از طریق تحریک هیجانی و ایجاد شناخت در وی است؛ تحریک هیجانی از طریق این روشها انجام میشود: محبت کردن (برخورد مهرورزانه و ارائه محبت قلبی بیشائبه به متربی)، تأکید بر اشتراکات بهجای توجه به نقاط تفاوت و اختلافنظرها و یادآوری نعمتها (غفلتزدایی از طریق تذکر نعمتهای بیکران خداوند). روشهای مربوط به بعد شناختی نیز عبارتند از: اعطای بینش (تغییر تلقی افراد از امور بهمنظور تغییر رفتار)، مناظره (گفتوگو به شیوه احسن) و مقایسه کردن حالات، ویژگیها و رفتارهای مطلوب و نامطلوب است. شکل زیر، اصول و روشهای بیان شده را بهطور خلاصه نشان میدهد.
منابع
* قرآن كريم.
- آکوچکیان، عبدالحمید؛ درآمدي بر آسیبشناسی تبلیغات دینی؛ دبیرخانه اجلاس حوزه و تبلیغ، نهضت، 1378.
- اسعدی، علی؛ «نقش تمثیل در تبلیغ» مبلغان، 71، 180-166، 1384.
- باقری، خسرو؛ نگاهی دوباره به تربیت اسلامی؛ جلد اول، چاپ بیست و نهم، تهران: مدرسه، 1392.
- ابنبابویه، محمد بن علی؛ عیون اخبارالرضا؛ تهران: انصاریان، 1384.
- تميميآمدي، عبدالواحد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ترجمه هاشم رسولی محلاتی؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1386.
- حر العاملي، محمد بن الحسن؛ وسايل الشيعه؛ چاپ ششم، تهران: کتابفروشي اسلاميه، 1367.
- حکیم آرا، محمدعلی؛ ارتباطات متقاعدگرایانه و تبلیغ؛ چاپ اول، تهران: انتشارت سمت، 1384.
- حنیف، محمد؛ «تعریف قصهگویی»؛ کتاب ماه کودک و نوجوان، 75، 104-106، 1382.
- خوروش، مهدی؛ روانشناسی تبلیغات؛ اصفهان: اقیانوس معرفت، 1385.
- سپنجي، اميرعبدالرضا و مؤمندوست، نفيسه؛ «اقناع و تغيير نگرش، جايگاه آن در سيره ارتباطي امامان معصوم (ص)؛ مروری بر مناظرات مکتوب حضرت امام رضا (ص)»؛ دين و ارتباطات، 18 (2)، 117-144. 1390.
- صالحی، اکبر؛ «چيستي، چرایي و چگونگي تربيت تبليغي در گفتوگو با اساتيد حوزه و دانشگاه»؛ پژوهشنامه تربیت تبلیغی، 3-4: 167-212، 1393.
- طباطبایی، محمدحسین؛ سنن النبی؛ ترجمه حسین استادولی؛ تهران: پیام آزادی، 1385.
- --------؛ ترجمه تفسير الميزان؛ ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، ج 16، قم: دفترانتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1386.
- عباسیمقدم، مصطفی و باجی، نصره؛ «روشهای تربیتی و تبلیغی حضرت ابراهیم(ص)در قرآن کریم»؛ پژوهشنامه تربیت تبلیغی، 3 (5)، 5-40، 1393.
- عباسیمقدم، مصطفی؛ «اسوههای قرآنی و شیوههای تربیتی و تبلیغی آنان»؛ پژوهشنامه تربیت تبلیغی، 3-4، 105-136، 1393.
- فلاح، غلامعلی؛ «تقابل بخردي (خير) و نابخردي (شر)، بنمايه بنيادي قصههاي پيامبران در قرآن»؛ ادب فارسي، 5 (2)، 95-77، 1394.
- قطبی، محمد؛ «راهبردهای تربیت اخلاقی در تبلیغات دینی»؛ اخلاق، (15): 124-146، 1388.
- کشاورز، سوسن؛ «شاخصها و آسیبهای تربیتی، تربیت اسلامی»؛ 3 (6)، 93-122، 1387.
- کليني، محمدبن يعقوب؛ اصول کافي؛ ترجمه و شرح جواد مصطفوي؛ تهران: نشر اهلالبيت، بيتا.
- متولی، کاظم؛ افکار عمومی و شیوههای اقناع؛ چ 1، تهران: بهجت، 1384.
- نجفی، حسن و وفایی، رضا؛ «درآمدی بر اصول تربیت تبلیغی»؛ تربیت تبلیغی. 2 (5-6): 202-177، 1393.
- Lakoff, George and Johnson, Mark. Metaphors we live by. Chicago and London: University of Chicago Press. 1980.
- Koban, Leonie & Wager, Tor D.; Beyond. Conformity: Social Influences on Pain Reports and Physiology Leonie. American Psychological Association, (15) 5, www.dx.doi.org/10.1037/emo0000087. 2015.
- HAMARAT, Ercenk. Capturing pre-service social studies teachers’ perceptions about the concept of election through metaphor analysis. Educational Research and Reviews. 11(5), pp. 174-181. 201.
پینوشتها
* . دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان.
[1] . بر این اساس، میتوان اصل ادراک حسی را یک اصل کلی دانست که شامل پنج اصل جزئی است: 1. تحریک هیجانی مثبت؛ 2. چندگانگی محرکها؛ 3. تمرکز محدود؛ 4. تناسب؛ 5. عینیسازی. بدیهی است که اصل عینیسازی، مستقیماً از اصل کلی ادراک حسی گرفته شده است و سایر اصول، اصول مستقلی هستند که به علت همراستا بودن با این اصل کلی، به عنوان اصول جزئی آن مورد توجه قرار میگیرند.
[2] . این آمار از طریق سرچ عبارت در سایت پارس قرآن به آدرس www.parsquran.com به دست آمده است.
[3]. «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا»؛ قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى كند (احزاب/ ۲۱).
[4]. «و اقتدوا بهدی نبیکم فانه افضل الهدی و استنوا بسنته فانها اهدی السنن»؛ به هدایت پیامبرتان اقتدا کنید؛ چرا که آن بهترین هدایت است و از سنّت (و روش) او پی روی کنید که آن، هدایتکنندهترین سنّت است (نهج البلاغه، خطبه 110).
[5]. وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ؛ و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت میكنيم، چيزى است كه دلت را بدان استوار مى گردانيم و در اينها حقيقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذكرى است (هود، ۱۲۰).
[6]. فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن شايد كه آنان بينديشند (اعراف، ۱۷۶).
[7]. لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ؛ به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است (یوسف، ۱۱۱).
[8]. مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاهِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ؛ مثل آنچه [آنان] در زندگى اين دنيا [در راه دشمنى با پيامبر] خرج مىكنند، همانند بادى است كه در آن سرماى سختى است كه به كشتزار قومى كه بر خود ستم نموده اند بوزد و آن را تباه سازد و خدا به آنان ستم نكرده، بلكه آنان خود بر خويشتن ستم كردهاند (آلعمران، ۱۱۷).
.[9] مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ: مَثَل (صدقات) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، همانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشهاى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مىكند، و خداوند گشايشگر داناست (بقره، ۲۶۱).
[10]«الْبَلَاغَهُ مَا سَهُلَ عَلَى الْمَنْطِقِ وَ خَفَّ عَلَى الْفِطْنَه؛ بلاغت آن است كه از زبان آسان برآيد و بر دريافت و زيركى سبك باشد» (تميمي آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ج 1، 1336: 80-79) و «عَلَامَهُ الْعِيِّ تَكْرَارُ الْكَلَامِ عِنْدَ الْمُنَاظَرَهِ وَ كَثْرَهُ التَّبَجُّحِ عِندَ الْمُحَاوَرَه؛ نشانه زبان گرفتن (و به گاه گفتن سخن پيش حريف، ناتوان ماندن) سخن را مكرر كردن به گاه مناظره و راه گلو و سينه را صاف كردن به هنگام گفتوگو نمودن است (غررالحكم و دررالكلم، ج 2).
[11]. «أَحْسَنُ الْكَلَامِ مَا زَانَهُ حُسْنُ النِّظَامِ وَ فَهِمَهُ الْخَاصُّ وَ الْعَام: زيباترين سخن آنست كه... با حسن ترتيب آراسته شده باشد و عالم و عامى آن را بفهمد» (غررالحكم و دررالكلم، ج 1). همچنين ر. ک. پاورقي پيشين.
[12]. ر. ک. پاورقي پيشين.
[13]. «أَبْلَغُ الْبَلَاغَهِ مَا سَهُلَ فِي الصَّوَابِ مَجَازُهُ وَ حَسُنَ إِيجَازُه؛ رساترين سخن رسا و شيوا سخنى است كه گذرگاهش به سوى صواب و راستى آسان باشد و ايجاز، اختصار، فهم و دريافتش درست و نيكو بود» (غررالحكم و دررالكلم، 1).
.[14] سْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ؛ درباره شراب و قمار از تو مىپرسند؛ بگو در آن دوگناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است.
.[15] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاهَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مىگوييد.
.[16] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ/ إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاهِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند؛ پس از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد./ همانا شيطان مىخواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد؛ پس آيا شما دست برمى داريد.
.[17] همچنین، خداوند در توصیف این مربی الهی میفرماید: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ قطعا براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد به [هدايت] شما حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است» (توبه، ۱۲۸).
.[18] «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»؛ خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست مى دارد (بقره، ۲۲۲).
[19]. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛ خدا نيكوكاران را دوست مىدارد (بقره، ۱۹۵).
[20]. «اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»؛ خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد (بقره، ۱۵۹).
[21]. «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ»؛ و خداوند هيچ ناسپاس گناهكارى را دوست نمىدارد(بقره، ۲۷۶).
.[22] «اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»؛ خداوند تجاوزكاران را دوست نمىدارد (بقره، ۱۹۰).
[23]. «إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»؛ او اسرافكاران را دوست نمىدارد (اعراف، ۳۱).
.[24] «إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ»؛ او گردنكشان را دوست نمىدارد (نحل، ۲۳).
.[25] «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه قومى آهنگ آن داشتند كه بر شما دست يازند و [خدا] دستشان را از شما كوتاه داشت و از خدا پروا داريد و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند (مائده،11).
[26]. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ»؛ اى مردم نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آيا غير از خدا آفريدگارى است كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد، خدايى جز او نيست، پس چگونه [از حق] انحراف مىيابيد (فاطر، ۳).
.[27] . سوره 3, آیه 103. «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»؛ و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد، اين گونه خداوند نشانههاى خود را براى شما روشن مى كند، باشد كه شما راه يابيد (آل عمران، ۱۰۳).
.[28] «لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ الله بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ الله الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَهً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ الله الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا/ دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَهً وَرَحْمَهً وَكَانَ الله غَفُورًا رَحِيمًا»؛ مؤمنان خانهنشين كه زيانديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مىكنند يكسان نیستند؛ خداوند كسانى را كه با مال و جان خود جهاد مىكنند به درجهاى بر خانهنشينان مزيت بخشيده و همه را خدا وعده [پاداش] نيكو داده و[لى] مجاهدان را بر خانه نشينان به پاداشى بزرگ برترى بخشيده است. [پاداش بزرگى كه] به عنوان درجات و آمرزش و رحمتى از جانب او [نصيب آنان مىشود] و خدا آمرزنده مهربان است (نساء، ۹۶-95).