روش تكريم
بزرگداشت و احترام به شخصيت، براى كودك بلكه براى هر انسانى يك نياز طبيعى است. در اثر غريزه حب ذات كه در طبيعت كودك نهاده شده، به ذات خويش علاقه دارد، ميل دارد ديگران نيز شخصيت او را بپذيرند و گرامى بدارند.
چنانچه اين نياز طبيعى كودك در خانواده تأمين شد احساس آرامش كرده و به نفس خويش اعتماد پيدا مىكند. از استعدادهاى نهفتهاش استفاده مىنمايد و با دلگرمى و اميد به موفقيت در مسير زندگى قدم برمىدارد. به خانواده و ديگران خوشبين مىشود، آنان را قدرشناس و قابل اعتماد دانسته و از همكارى با افرادى كه قدر او را شناخته و شخصيتش را گرامى مىدارند هراسى ندارد.
به علاوه، كودكى كه مورد تكريم و احترام خانواده قرار گرفته، احترام به ديگران را، كه يك صفت پسنديده است، از آنان ياد مىگيرد. بنابراين، تكريم كودك براى تربيت صحيح و متعادل او ضرورت دارد.
علاوه بر آن، تكريم و احترام به كودك را مىتوان به عنوان يك روش تربيتى به شمار آورد كه در پرورش ساير صفات نيك و جلوگيرى از صفات بد مىتوان از آن استفاده نمود. وقتى شخصيت كودك، مورد تكريم و احترام قرار گرفت و خود را بزرگ و محترم دانست سعى مىكند شخصيت خود را حفظ و تقويت نمايد. بدين وسيله مىتوان او را به كارهاى نيك، به عنوان اينكه با شخصيت محترم و گرامى تو سازگار است، تشويق نمود و از كارهاى بد و اخلاق زشت، به عنوان اينكه با شخصيت والاى تو ناسازگار است، برحذر داشت.
انسان براى حفظ كرامت ذات ومقام و موقعيت خود حاضر مىشود حتى از خواستههاى درونى خويش چشمپوشى نمايد. در احاديث نيز بدين مطلب اشاره شده است:
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
هركس كه به شرافت نفس خويش توجه داشته باشد آن را از ذلت در تمايلات نفسانى بازمىدارد.[1] و فرمود:
هر كس كه نفس خويش را گرامى بدارد او را به ذلت معصيت نمىكشاند.[2] و فرمود:
هركس كه نفس خويش را محترم بدارد ترك خواستههاى نفسانى برايش آسان خواهد بود.[3] اگر اين نياز طبيعى در خانواده تأمين نشود و كودك مورد تحقير قرار گرفته و به شخصيتش لطمه بخورد، خود را ناتوان و ضعيف و ديگران را قدرناشناس محسوب مىدارد و چون خود را بىشخصيت مىداند براى تن دادن به هر عمل زشتى آماده است، چون از خانواده، احترام نديده نسبت به آنها بدبين شده و عقدهدار مىگردد. براى عقده گشايى امكان دارد درصدد انتقامجويى نيز برآيد.
اگر شما به آمار جانيان مراجعه كنيد اغلب آنان را افراد بىشخصيت و تحقير شده خواهيد يافت.
در احاديث نيز بدين مطلب اشاره شده است:
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
هركس كه نفس خويش را كوچك شمارد اميد خيرى به او نداشته باش.[4] امام على نقى عليه السلام فرمود: هركس كه نفس خودش را پست بداند از شر وى در امان مباش.[5] امام صادق عليه السلام نيز فرمود: هيچ كس تكبر و طغيان نمىكند مگر در اثر ذلتى كه در نفس خويش احساس مىنمايد.[6]
اسلام و تكريم كودك
بنابراين، تكريم و احترام به شخصيت كودك را مىتوان به عنوان يك وسيله و روش تربيتى معرفى كرد. به همين جهت اسلام به اوليا و مربيان توصيه مىكند كه به كودك احترام بگذارند:
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
فرزندان خود را گرامى بداريد و آنان را نيكو تربيت كنيد تا خدا گناهانتان را بيامرزد.[7] و فرمود:
وقتى نام فرزندتان را محمد گذاشتيد او راگرامى بداريد و در مجالس برايش جاى باز كنيد و با صورتِ درهم كشيده با او برخورد ننماييد.»[8] البته پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خود نيز بدين روش ملتزم بود و همين عمل را درباره فرزندان و نوادگان خويش به عمل مىآورد.
ابن عباس مىگويد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله حسن بن على عليه السلام را بر دوش خود سوار كرده بود. مردى كه اين منظره را مشاهده مىكرد عرض كرد: پسر! چه مركب خوبى دارى؟
پيامبر فرمود: و چه سوار خوبى؟[9] يعلى بن مرة مىگويد:
در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله به مهمانى مىرفتيم، به حسن بن على برخورد نموديم كه در كوچه بازى مىكرد. پيامبر به سوى او رفت، دستش را گشود كه او را بگيرد. حسن به اين طرف و آن طرف فرار مىكرد، پيامبر آنقدر با او شوخى كرد تا او را گرفت. يك دست را زير چانهاش قرار داد و دست ديگر را روى سرش، پس او را در بغل گرفت و بوسيد و گفت: حسن از من و من از حسن هستم. هركس كه حسن را دوست بدارد خدا او را دوست دارد. حسن و حسين دو سبط از اسباط هستند.[10] شبيه اين مطلب درباره امام حسين عليه السلام نيز نقل شده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود كه حسن و حسين عليهما السلام به سويش آمدند، وقتى آنان را مشاهده كرد به احترامشان از زمين برخاست. وقتى آمدنشان قدرى به تأخير افتاد به سوى آنان شتافت. آنان را بر دوش خود سوار كرد و فرمود: مركب شما خوب مركبى است و شما نيز سواران خوبى هستيد. پدر شما از شما بهتر است.[11] رفتار پيامبر اختصاص به فرزندانش نداشت بلكه همين رفتار را نسبت به همه كودكان و جوانان داشت به طورىكه دربارهاش نوشتهاند: ملاطفت وگرم گرفتن با كودكان از عادتهاى رسول خدا بود.[12] پيامبر صلى الله عليه و آله براى جلب قلوب اصحاب، آنان را با كنيه صدا مىزد. افرادى هم كه كنيه نداشتند كنيهاى برايشان انتخاب مىكرد. رفتارش چنين بود كه براى كودكان نيز كنيهاى انتخاب مىكرد و آنان را با آن مىخواند تا قلوبشان را به دست آورد.[13] هنگامى كه رسول خدا از سفر مراجعت مىكرد كودكان به استقبالش مىشتافتند.
وقتى آنان را مشاهده مىنمود به احترام آنها توقف مىكرد و به اصحاب دستور مىداد آنها را بردارند. بعضى را در جلو و بعضى را پشت سر سوار مىكرد. به اصحاب نيز دستور مىداد ساير كودكان را بر مركب خود سوار نمايند. گاهى مىشد كه كودكان با يكديگر تفاخر مىنمودند، بعضى مىگفتند: رسولاللَّه ما را در جلو خود سوار كرد و تو را در پشت سر. بعضى مىگفتند: به اصحاب دستور داد تو را سوار كنند.[14] احترام به شخصيت فرزندان و ديگر كودكان براى پيامبر يك سيره و روش متعارف بود، بدين وسيله بزرگوارى و اعتماد به نفس را در آنان پرورش مىداد و از اين طريق به خوبى دعوت و از بدى باز مىداشت. پيامبر گرامى اسلام روش تكريم و احترام به شخصيت را نسبت به همه مردم معمول مىداشت و از اين طريق دل آنان را به دست مىآورد و در روحشان نفوذ مىكرد. همين روش را مىتوان يكى از عوامل نفوذ فوق العاده آن حضرت در مردم محسوب كرد.
وسايل تكريم
كودك را با وسايل مختلف مىتوان تكريم و احترام كرد كه در ذيل به بعضى از آنها اشاره مىشود:
- انتخاب نام و فاميل زيبا. انسان از نام و فاميل زيبا خوشش مىآيد و از ذكر آن احساس سربلندى مىنمايد. بر عكس، نام و فاميل زشت صاحبش را شرمنده ساخته و از اين جهت احساس حقارت مىكند. بنابراين، به پدر ومادر كودك توصيه مىشود كه در هنگام انتخاب نام براى فرزندشان، نامهاى زيبا انتخاب نمايند. زيبايى نام يك امر عرفى و اجتماعى است و در جوامع و زمانهاى مختلف تفاوت مىكند. در انتخاب نام بايد به معناى آن نيز توجه داشت. ما چون مسلمان هستيم بهتر است از نامهاى پيامبر و ائمه اطهار عليهم السلام و ديگر بزرگان دين استفاده نماييم. اسلام نيز بدين نكته مهم توجه داشت و به اوليا در انتخاب نام نيك براى فرزندانشان توصيه مىنمايد؛ بلكه انتخاب نام نيك را يكى از حقوق فرزند بر پدر و مادر مىداند. در احاديث نيز بدين مطلب اشاره شده است، از باب نمونه: حضرت ابوالحسن عليه السلام فرمود: اولين احسانى كه پدر نسبت به فرزند خود انجام مىدهد انتخاب اسم خوب براى اوست. شما مراقب باشيد نام خوب براى فرزندانتان انتخاب كنيد.[15] پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در وصيت خود به حضرت على عليه السلام فرمود: اى على! فرزند بر پدر خود حق دارد كه نام زيبايى برايش انتخاب كند، خوب او را تربيت نمايد و در جايگاه صالحى (ازدواج) او را قرار دهد.[16]
- كودك را با احترام صدا كردن. لازم است پدر و مادر نام فرزند خود را همواره با احترام بخواند؛ مثلًا بگويد: حسن آقا، پسرم، دخترم. مىتواند او را با فاميل بخواند و مثلًا بگويد: آقاى كريمى، آقاى حسينى. خوب است كودك را با تعبير «شما» خطاب كنيم، نه «تو».
- سلام كردن به كودك. معمولًا فرزندان به پدر و مادر خود سلام مىكنند و بايد به چنين وضعى عادت نمايند. ليكن پدر و مادر نبايد همواره انتظار داشته باشند كه كودكان حتماً سلام كنند، بلكه بايد در مواردى هم پدر و مادر به فرزندان سلام كنند. گاهى كه كودك سلام كردن را فراموش كرد خوب است پدر و مادر سلام كنند و حتى در سلام كردن بر او سبقت بگيرند. در احاديث نيز بدين مطلب اشاره شده است: پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمود: پنج چيز را تا هنگام مرگ ترك نخواهم كرد ... پنجمين عمل، سلام كردن به كودكان است تا اين كه سنتى باشد و بعد از من باقى بماند.[17]
- وقتى با كودك ملاقات مىكنيم خوب است مانند بزرگترها با او دست بدهيم و احوالپرسى كنيم.
- بايد در مجالس براى كودك نيز جايى را باز كرد و به او احترام گذاشت.
- در دعوت به مهمانى و مجالس جشن، بايد كودكان را نيز منظور داشت و نام آنان را نيز در كارت نوشت.
- كودكان سر سفره غذا، هم بايد جا داشته باشند و هم وسيله اختصاصى پذيرايى.
- لازم است كودكان در منزل مانند بزرگترها وسايل مخصوص داشته باشند؛ مانند: مسواك، خميردندان، حوله، كمد لباس، ظروف غذاخورى، رختخواب.
- در مسافرتها كودكان نيز بايد صندلى داشته باشند.
- خوب است براى كودكان، جشن تولد و جشن تكليف گرفته شود.
- خوب است در حضور ديگران از صفات و كارهاى خوب كودك قدردانى و تشكر شود.
- لازم است پدر و مادر اگر بدون كودك به سفر مىروند برايش نامه بنويسند و سلام و احوالپرسى كنند و اگر با تلفن تماس مىگيرند با كودك نيز حرف بزنند.
- بايد به سخنان كودك كاملًا گوش داد و در خور فهمش به او پاسخ داد.
- در موقع صحبت كردن به كودكان نيز بايد توجه نمود.
- در كارها و تصميمگيرىها خوب است تا حد امكان با كودكان مشورت كرد.
- به كودكان اعتماد كنيد و مسئوليت بدهيد، در عين حال مواظب و مراقب آنان هم باشيد.
تذكر
در خاتمه تذكر چند نكته مهم را لازم مىدانيم:
- احترام و ستايش نبايد از مقدار واقع تجاوز كند، زيرا اگر از واقع تجاوز نمود امكان دارد موجب به وجود آمدن خوى زشت تكبر و خودبزرگبينى شود.
وقتى هم بزرگ شد از ديگران نيز انتظار دارد كه بيش از حد ازاو تعريف و تمجيد نمايند و در صورتى كه خواستهاش برآورده نشد رنجيده خاطر خواهد شد.
- شخصيت كودك بايد به وسيله رفتار نيك و صفات پسنديدهاش مورد تحسين قرار گيرد نه ذاتش و بدون توجه به صفات. بالأخره كودك بايد بفهمد كه رفتار پسنديده و صفات خوب هستند كه ارزش وجودى او را بالا برده و سزاوار تعريف شده است، نه ذات او به تنهايى. در چنين صورتى به انجام كارهاى خوب تشويق مىشود تا شخصيت خود را بالا ببرد.
- احترام و بزرگداشت كودك بايد به گونهاى باشد كه او را لوس و پرتوقع بار نياورد. كودك بايد بفهمد كه ارزش انسان به انجام وظيفه است و اگر او مورد احترام قرار مىگيرد بدان جهت است كه انجام وظيفه نموده است.
روش عفو
با اينكه تنبيه و كيفرِ خطاكار، يك روش تربيتى بوده و انجام آن در بعضى موارد ضرورت دارد، امّا عفو و اغماض از خطاكار نيز در بعضى مواقع در اصلاح او تأثير خواهد داشت و يك روش تربيتى محسوب مىشود. عفو نمودن، در صورتى كه به موقع انجام بگيرد غالباً دو اثر مهم را به همراه دارد: اولًا: در قلب او اثر مىگذارد و نسبت به اغماض كننده علاقه پيدا مىكند. ثانياً چون چشمپوشى از كيفر، يك خلق پسنديده است، همين عمل اخلاقى، آن هم در برابر بدىها و استحقاق كيفر، فطرت اخلاقى او را بيدار ساخته و از كردار خود پشيمان مىسازدو به گونهاى كه گاهى خود عفو يك نوع تنبيه محسوب مىشود.
در چند صورت مىتوان از روش عفو براى اصلاح افراد استفاده كرد:
- در صورتى كه خطاكار از عمل خود پشيمان شده و تصميم بر ترك آن گرفته است.
- در صورتى كه مرتكب خلاف، شخصى است شريف و آبرومند كه از روى جهالت، عمل خلاف را انجام داده است و از ظواهر امر پيداست كه تكرار نخواهد كرد.
- در صورتى كه خلافكار، شخصى است عاقل و پاك سرشت و احتمال مىدهيم كه اگر مورد عفو قرار گيرد فطرت اخلاقى او بيدار شده و از كرده خويش پشيمان مىشود.
در صورتى كه مربى چنين احساسى داشته باشد بايد از روش عفو و چشم پوشى استفاده نمايد.
به همين جهت، صفت عفو در اسلام يكى از اخلاق پسنديده به شمار رفته و در احاديث و آيات متعددى از قرآن مورد تعريف و تمجيد قرار گرفته و يكى از صفات ممتاز پيامبر و ائمه اطهار عليهم السلام به شمار رفته است. در ذيل به برخى از احاديث كه جنبه تربيتى اين صفات را ذكر مىكنند اشاره مىكنيم:
اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود:
اگر يكى از خدمتگزاران تو مرتكب خطايى شد و استحقاق كيفر داشت عفو با رعايت عدالت (در تنبيه او) از كتك بيشتر تأثير دارد، البته در صورتى كه عاقل باشد.[18] روايت شده:
مردى خدمت پيامبر رسيد و از نافرمانى خدمتگزاران خود شكايت نمود، پيامبر فرمود: آنها را مورد عفو قرار بده و بدين وسيله قلوبشان را اصلاح كن.
عرض كرد: يا رسول اللَّه آنها در بى ادبى متفاوت اند، فرمود: آنان را ببخش، آن مرد نيز به دستور پيامبر عمل كرد.[19] بنابراين، عفو يك روش تربيتى است، ليكن در همه جا نمىتوان از آن استفاده كرد. در بعضى موارد نه تنها در اصلاح فرد مفيد نيست بلكه موجب فساد و سوء استفاده هم قرار مىگيرد.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
عفو از خطاى فرد لئيم و پست موجب فساد او مىشود، به همان مقدار كه در اصلاح انسان كريم و شريف تأثير دارد.[20] بنابراين، مربى بايد حالات متربى خود رابررسى كرده و بر طبق مصالح، در تربيت او از مناسبترين روشها استفاده كند.
روش احسان
در تعليم و تربيت، دو روش معمول است: تنبيه و تشويق. خطاكاران را تنبيه مىكنند و افراد خوب را تشويق مىنمايند، اسلام نيز هر دو روش را مجاز دانسته و هريك را در جاى خودش مفيد و لازم مىشمارد. البته تشويق، هميشه بر تنبيه تقدم دارد، مادام كه از تشويق بتوان استفاده كرد نبايد به تهديد و تنبيه توسل جست. مسائل تشويق و تنبيه قبلًا مورد بررسى قرار گرفت.
در اينجا مسئله ديگرى مورد بحث است كه آيا راه اصلاح بدىهاى خطاكاران منحصر به تنبيه است يا راه ديگرى نيز وجود دارد؟ در اسلام راه ديگرى نيز براى اصلاح بدىها معرفى شده و آن عبارت است از: احسان در برابر كردار بد.
خدا در قرآن مىفرمايد:
خوبى و بدى برابر نيستند، به نيكوترين وجه پاسخ بده تا كسى كه ميان تو و او دشمنى است چون دوست مهربان شود.[21] اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
برادرت را به وسيله احسان ملامت كن و به وسيله انعام از شر او جلوگيرى نما.[22]
فرمود:
احسان به انسان بدرفتار، دشمن را اصلاح مىكند.[23] فرمود:
كسى را كه به تو بدى مىكند به وسيله احسان اصلاح كن و به وسيله سخن خوب، افراد را به نيكى دعوت كن.[24] پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
آيا شما را بهترين خوى دنيا و آخرت خبر ندهم؟ كسى را كه به تو ظلم نموده ببخش، با كسى كه با تو دورى و قطع رابطه نمود ارتباط برقرار ساز، باكسى كه به تو بدى مىكند احسان كن و هركس كه تو را از عطاى خويش محروم مىسازد از عطاى خود بهرهمند ساز.[25] لذا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين همين روش را درباره بعضى از خطاكاران به كار مىبرند؛ براى نمونه:
روايت شده: امام صادق عليه السلام غلامش را دنبال كارى فرستاده بود كه دير كرد، پس آن حضرت براى يافتن غلام حركت كرد. غلام را ديد كه به خواب رفت است. حضرت بر بالين غلام نشست و بادش زد تا از خواب بيدار شد. وقتى بيدار شد به او فرمود: اى فلان! به خدا سوگند تو نبايد هم شب و هم روز بخوابى. شب مال تو باشد و بخواب، ولى روز را براى ما بگذار كه كار كنى.[26]
شخصى مىگويد:
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در نخلستان خود مشغول خرما چيدن بود. غلام حضرت را ديدم كه ظرفى از خرما گرفت و به پشت ديوار انداخت. من رفتم آن خرما را برداشتم و خدمت حضرت بردم و گفتم اين خرماها را غلام شما پشت ديوار انداخت. امام عليه السلام به غلام فرمود: فلانى! آيا گرسنه بودى؟ عرض كرد: نه. فرمود: براى چه اين عمل را انجام دادى؟ عرض كرد: دوست داشتم اين كار را بكنم. فرمود: برو خرما مال تو باشد، بعد فرمود: او را آزاد سازيد.[27] نوشتهاند:
مردى از اولاد خليفه دوم، در مدينه طيّبه، پيوسته حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را اذيت مىكرد و ناسزا مىگفت. هر وقت آن جناب را مىديد به اميرالمؤمنين عليه السلام دشنام مىداد. يكى از اصحاب به آن حضرت عرض كرد:
اجازه بدهيد اين مرد فاسق را به هلاكت برسانيم. امام آنان را از اين عمل جداً نهى فرمود.
يك روز پرسيد آن شخص كجاست؟ گفتند: در مزرعه خود اطراف مدينه مشغول كشاورزى است.
حضرت سوار شد و به سوى مزرعه حركت نمود. به آن مرد رسيد و نزد او نشست. بعد از سلام و احوالپرسى با گشادهرويى از وى پرسيد: چه مقدار خرج اين زراعت كردهاى؟ عرض كرد: يكصد اشرفى. فرمود: اميد دارى چه مقدار از آن سود ببرى؟ عرض كرد: غيب نمىدانم. حضرت فرمود: گفتم: چه مقدار اميد دارى؟ عرض كرد: اميدوارم دويست دينار هم سود ببرم. پس حضرت كيسه پولى بيرون آورد كه سيصد اشرفى در آن بود. پول را به آن مرد داد و فرمود: اين پول را بگير، زراعت هم مال تواست، اميدوارم خداى متعال به مقدارى كه اميد دارى به تو روزى بدهد.
مرد كه از جسارتهاى خود خبر داشت، برخاست، سر آن جناب را بوسيد و از جسارتهاى خود عذر خواست. امام عليه السلام تبسم كرد و به سوى مدينه حركت نمود.
آن شب يا روز بعد كه امام به مسجد تشريف مىبرد، آن مرد نيز به مسجد آمده بود. وقتى نگاهش به آن حضرت افتاد گفت: «اللّه اعلم حيث يجعل رسالته.» دوستانش از روى تعجب گفتند: تو قبلًا چنين نبودى، داستان چيست؟ گفت:
من قبلًا چنين نبودم و به اين مرد الهى توهين مىكردم ولى در اشتباه بودم و شروع كرد به مدح و ثنا و دعا بر آن جناب و در اينباره با آنان بحث و جدال مىكرد. وقتى امام به منزل برگشت به اصحاب فرمود: كدام بهتر بود؟ آنچه شما اراده كرده بوديد يا آنچه من انجام دادم؟ من با مقدارى پول او را اصلاح كردم و شر او را برطرف نمودم.[28] از احاديث مذكور استفاده مىشود كه راه تربيت و اصلاح بدىها منحصر به تنبيه و كيفر نيست، بلكه به وسيله بخشش و احسان نيز مىتوان به اصلاح بدىها پرداخت. چنانكه انسان خطاكار از كيفر عبرت مىگيرد و خطاهايش را ترك مىكند، گاهى اوقات از احسان ديگران نيز فطرتش بيدار مىشود و از كردار بد خود پشيمان مىگردد و به راه صواب مىگرايد.
انسانى كه به شخص خطاكار احسان مىكند برايش الگومى شود و درس نيكوكارى مىدهد. بدين وسيله وجدان او را بيدار و متأثر مىسازد، به طورى كه اظهار شرمسارى مىكند. به شكلى كه گاهى خود اين احسان، به عنوان نوعى تنبيه محسوب مىشود و طرف را به اظهار ندامت وادار مىنمايد. گاهى شخص خطاكار كه مورد احسان قرار گرفته اظهار مىكند: بيش از اين مرا چوب كارى نكن.
البته اعمال اين روش در همهجا و نسبت به هركس و در هر شرايطى صحيح و مؤثر نيست. بلكه اگر درست انجام نگيرد ممكن است آثار سوئى هم به همراه داشته باشد. لذا مربى بايد موارد را خوب بررسى و هرجاكه صلاح دانست از اين روش استفاده كند.[29]