در پاسخ به مطالب ذيل توجه کنيد:
1- مكاشفه و يا بهعبارتدیگر كشف و شهود محصول ریاضتهای نفسانیای است كه سالک در طي يك سير و زدودن آلودگیهای قلبي به دست میآورد. وقتي قلب از گمراهي برگشت و توبه کرد و راه خود را در پيش گرفت و بهسوی مقصد اصلي خويش روي آورد و در وادي طلب قدم گذاشت و روي از اغيار برگرداند، مشاعر و حواس باطني هم که تحت حاکميت قلب حقيقي هستند، روي ز اغيار بر گردانيده و از عالم آنها منصرف میشوند و حقايق و اموري را میبیند که پيش از آن از ديدن آنها ناتوان و محجوب بود، اين پديده را مکاشفه و مشاهده میگویند.
2- اگرچه رعايت واجبات و محرمات موضوعي اساسي در سلوک الله است؛ ولي براي کشف و شهود نياز به کنار زدن حجابهای ظلماني است و صرف رعايت اوامر و نواهي در حوزه واجبات و محرمات کافي نيست، بلکه مراقبه در انجام دادن نوافل و برخي مستحبات و ترک مشتهيات و هواهاي نفساني، فکر، ذکر، توبه، استغفار و تخلق به اخلاق حسنه و دوري از گناهان و مواردي از اين قبيل نيز براي کنار زدن حجابهای ظلماني و به کار افتادن مشاعر باطني و در نتيجه کشف و شهود لازو و ضروری است.
3- بايد توجه داشت که کشف و کرامت و شهود گاه خودش هدف يك سالك می شود؛ بدون توجه به اين موضوع كه وي چنين ابزاري را جهت قرب به پروردگار تحصيل میکرده است. يعني حلاوت زودگذر دنيايي چنين بركاتي كه در اين مسير عايد سالكان می شود، هدف شود كه نيل واقعي به هدف اصلي را در خود هضم میکند. اين از بزرگترین آفاتي است كه در نهايت تأسف، دامنگیر سالكان طريقت عرفان عملي می شود و در آن صورت رهايي از آن بسيار دشوار و ناممكن مینماید؛ يعني وقتي سالكي در طي مسير اين منازل _ كه هر يك از عرفا تعداد و نحوه آن را با اختلاف بيان داشتهاند به كشف و شهودي دست مییابد در همان مقطع متوقف میماند و اين توقف بر دو گونه است: گاه خود به اين توقف التفات و توجه دارد، يعني شيريني و حلاوت نفساني آن، وي را از ادامه طي مسير وا مینهد و گاه خود نيز به اين توقف توجه ندارد و گمان میکند كه در حال سير و طي طريق است ليكن در واقع امر، چنين نيست.
چنين گماني خود موجب دوري وي از هدف غايي و گاه موجب نابودي و خسارت معنویاش میشود؛ زيرا وسوسههای شيطاني و نفساني آنچنان قوي و قدرتمندند كه گسستن زنجير چنين دامي، بهسادگی ميسر نمی شود؛ يعني گمان میبرد كه بهیقین به مرتبهای از ارجوقرب معنوي دستیافته كه چنين توانمندیای در وجودش متبلور شده است.
از سوي ديگر گاه طالبان سير و سلوك معنوي خطا را از اين مرحله نيز میگذرانند و پا را فراتر مینهند، يعني خداوند سبحان را _ نستيجر بالله _ وسيله و ابزار نيل به همان توانمندي و كشف و شهود قرار میدهند؛ به عبارت واضحتر چون عوايد ميسر سير و سلوك معنوي داراي وجاهت اجتماعي و نفساني است، در خيال خام خود چنين میپندارند كه پس راه وصول و دستیابی به آن _ در مرتبه اول _ به سمت خداوند رفتن است و آنگاه، سير به سمت خداوند رفتن و تقرب جستن را، به اميد دستیابی به آن مقام كاذب سراب گونه ، دنبال میکنند؛ بنابراين خداوند را میخوانند و ليكن نه خداوند را براي خداوند، بلكه خداوند را براي همان خواستههای كذايي نفساني می خواهد؛ چقدر فاصله است ميان كسي كه قصد سير معنوي خويش را قربه الي الله و لوجه الله قرار میدهد باکسی كه بهتبع اغراض و اميال ديگر، چنين رنج و مشقتي را بر خود هموار میسازد؛ ازاینروست كه پارهای از طالبان سلوك، چون قصد قربت در طلبشان يافت نمی شود؛ جز اتلاف عمر و تباه كردن اين بزرگترین سرمايه تحصيل معنويات را در راهي ديگر هزينه میکنند طبعاً و یقیناً به آنچه در ذهن داشتهاند نخواهند رسيد و بالعكس آنان كه بدون چشم داشت عوايد و بركات اين سير انفسي ، گام در چنين راه صعبي مینهند هم مجاهدتشان مقبول است و هم سعیشان مشكور. هم عايدات مسير را تحصيل میکنند و هم اجور غايت را.
اي عزيز، آنکه ذكري را جهت مكاشفه میطلبد در حقيقت خدا را نطلبيده است بلكه مكاشفه را طلبيده است و مكاشفه در برابر خداوند متعال چه جايي دارد كه آدمي عمر گرانبهایش را معروف آن دارد. خداوند را بطلبيد آن هم براي خداوند، نه اینکه خداوند را بخوانيد براي مكاشفه. چه در طي اين مسير آدمي را به نعمتي متنعم سازند و چه نعمت و بركتي را از آدمي دريغ دارند. زيرا به استناد اصل قديم اخلاقي _ كلامي «هر چه آن خسرو كند شيرين بود» ، البته در صورت عدم تنعم ، حكمتي را بر آن متيقن میپنداریم كه جز از سر حكمت نشايد كه خداوندگار حكيم چنان كند. _
4- براي آگاهي بيشتر در اين مورد رجوع کنيد :
الف- رساله سير و سلوک منسوب به سيد بحرالعلوم
ب- مقالات ، استاد محمد شجاعي