ریاضت و حدود مشروع آن از منظر معصومين (ع)؛ در مواجهه با رویکرد صوفیانه

ریاضت و حدود مشروع آن از منظر معصومين (ع)؛ در مواجهه با رویکرد صوفیانه

سید ابوالفضل موسوی*

محمد فنایی اشکوری**

چكيده

این نوشتار، تصویری از ریاضت مطلوب دینی از منظر قرآن و عترت (ع) است که شاخص‌های آن عمدتاً از احتجاجات معصومین(ع) با متصوفه‌ی زمانشان استنباط گردیده؛ شاخص‌هایی چون تناسب ریاضت با مقتضیات زمان و حکومت، تمایز نهادن بین فقر اضطراری و فقر اختیاری، رعایت حقوق خانواده، اولویت حقوق اجتماعی و سیاسی اسلام نسبت به مناسک فردی، تعریف صحیح زهد و اجتناب از زهد فروشی، دوری‌ورزیدن از بیکاری و سرباری به بهانه زهد و عبادت با تفکیک اوقات خلوت و عبادت از اوقات کار و معاش، اجتناب از صدمات جدی بدنی و جسمانی، توجه به اختلاف مراتب ظرفیت و فضیلت انسان‌ها و از همه مهم‌تر، لزوم مراجعه به اهل بیت پیامبر (ص) برای استنباط صحیح از قرآن و سنت به‌ویژه در بحث ریاضت و زهد که منوط به احاطه علمی در مباحثی چون ناسخ و منسوخ و جایگاه نزول آیات و غیره است.

واژگان كليدي: تصوف، حقوق اجتماعی، رياضت، زهد، فقر.

مقدمه

در میان تحقیقات وسیع عرفانی، جای خالی یک تحقیق جامع درباره «ریاضت» به‌ویژه از منظر اهل بیت (ع) مشهود است. ریاضت در لغت به معنی رام‌کردن چهارپایان در جهت اهداف جنگی یا کاری است: «راضَ الدابَّة يَرُوضُها رَوْضاً و رِياضةً وطَّأَها و ذلَّلَها أَو عَلَّمها السيْر» (ابن منظور، 1414: 7/164). اما در اصطلاح دینی به معنای رام کردن نفس اماره در مقابل امر پروردگار است که لایه زیرین شریعت و مفاد تمام تکالیف شرعی اعم از عبادی، اخلاقی و اجتماعی است؛ چنانکه صدق عنوان «تکلیف» بر دستورات شرعی، خود گواه این مدعا است. در روايت آمده: «الشَّرِيعَةُ رِيَاضَةُ النَّفْسِ» (تمیمی آمدی، 1366: 238) يعني شريعت، رياضت نفس است.

با وجود این واژه «ریاضت» بیشتر در حوزه تصوف و عرفان به‌کار رفت و معنای اعمال شاق از آن اراده شد. از سویی بیشتر بزرگان تصوف، از میان اهل تسنن بودند که از حیث نظری و عملی آبشخوری غیر از سرچشمه زلال عترت پیامبر (ص) داشتند؛ بدین سبب، دچار افراط و تفریط‌های فراوانی شدند که بدنامی واژه «ریاضت» را به دنبال داشت؛ این مسئله بهانه‌ای به‌دست عالمان دنیا دوست سپرد تا به جنبه تفریط و اهمال در ریاضت گراییده و با شعار «من حرم زينة اللّه» و بسنده‌کردن به ظواهر دینی، از جنبه‌های ظریف سلوک معنوی رویگردان شوند. در عین حال هنوز برداشت‌های انحرافی و افراطی متصوفه نیز در باب زهد و ریاضت، در گوشه و کنار جامعه اسلامی در حلقات به اصطلاح ذوقی و عرفانی با رنگ و لعاب شعری و احساسی ترویج می‌گردد.

بنابراین در جهت پرهیز از افراط و تفریط در این آموزه مهم دینی، نیازمند بررسی جامع و دقیقی، به‌ویژه از منظر اهل بیت (ع) هستیم که خوشبختانه از میان احتجاجات معصومین (ع) با متصوفه زمانشان، شاخص‌های این بحث به‌خوبی قابل استنباط است و این کاری است که تا کنون به انجام نرسیده است.

پیشینه تحقیقات مرتبط با این موضوع تا آنجا که نگارنده در ضمن رساله دکتری خود بدان دست یافت، مواردی مختصر و ناقص است، از قبیل بابی مختصر با نام «باب الرياضة» از «منازل السائرين» خواجه انصاری با شرح ملا عبدالرزاق؛ بابی مختصر با دیباچه «حال الرياضة» از فتوحات مکیۀ ابن‌عربی (ج2)؛ مفتاح بیستم با نام «في الاشاره الي الرياضة و تقسيمها» از کتاب «منازل الآخرة» ملاصدرا؛ فصلی کوتاه با نام «رياضت» از «اوصاف الاشراف» خواجه طوسی همانند «نمط نهم اشارات» از ابن‌سینا؛ کتاب «آداب العزلة» از «احياء العلوم» غزالی و در میان آثار فارسي، كتاب «رياضت در عرف عرفان» استاد رمضاني.

گفت‌وگوي پيامبر (ص) با اصحاب صفه

اولین رویکرد صوفیانه از زمان صدر اسلام در میان اصحاب صفه، به چشم می‌خورد؛ «صفه» نام سايبان يا ايواني در گوشه‌ی مسجد پيامبر (ص) بود كه بیشتر محل اسكان مهاجران بي سر پناه در دوره‌هاي مختلف مهاجرت بوده است؛ ساكنان صفه اغلب در شرايط بسيار سخت اقتصادي به سر مي‌بردند، به‌طوري كه گاهي پوشاك مناسب براي شركت در نماز نیز نداشتند و يا پاپوشي براي شركت در جهاد؛ در عين حال در اثر تعليمات مستقيم پيامبر اكرم (ص) از نظر علمي و تربيتي و جهادي، بزرگاني از ميان ايشان برخاست؛ نظير سلمان فارسي، ابوذر غفاري، ابن مسعود، مقداد، عمار و ديگران.[1]

در روايتي از امام صادق (ع) به گفت‌وگویي از پيامبر اكرم (ص) با برخي اصحاب صفه اشاره شده که در آن، حضرت در حالی بر اصحاب صفه وارد شدند كه «برخی كفش و پيراهن خود را وصله مي‌كردند و برخي هم به نظافت‌ سر خويش و جست‌و‌جوي حشرات مزاحم! مشغول بودند؛ رسول خدا (ص) هر روز به آنان مقداري خرما مي‌داد؛ روزی يكي از آنان لب به گلايه گشود كه اي رسول خدا (ص) خرمايي كه به ما مي‌دهي شكم ما را سوزانده است! ». حضرت (ص) در پاسخ فرمودند: «اگر مي‌توانستم، دنيا را به منظور خوراك در اختيار شما مي‌گذاشتم؛ اما هركس بعد از من زنده باشد، صبح و شام برايش ظرف‌هاي غذا مي‌آورند، لباس‌هاي مختلف مي‌پوشد و خانه‌هاي مزين و مفروش چون كعبه خواهيد ساخت». در اين هنگام يكي از آنها با حسرت گفت: «اي رسول خدا، ما خيلي مشتاق چنين زماني هستيم؛ آن زمان كي فرا مي‌رسد؟» آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود: «زمان شما بهتر از آن زمان است، امروز شما شكم خود را از غذاي حلال سير مي‌كنيد، آن وقت آرزو داريد كه شكم شما از حرام پر شود؟!».

تا اینجا پیامبر اکرم (ص) تحمل ریاضت‌های غیر اختیاری در راه خدا را ستودند؛ سپس سخناني درباره مرگ و قيامت فرمودند، به‌طوري كه يكي از آنها به‌شدت تحت‌تاثير قرار گرفته، چنین گفت: «من خدا و رسول (ص) و هر كه را در اينجا حضور دارد، گواه مي‌گيرم كه، خواب شب، غذاي روز، لباس، معاشرت با مردم، و مباشرت با زن را بر خود حرام گردانم!». رسول خدا (ص)در مقابل اين رويكرد افراطي در رياضت، اين‌گونه موضع گرفتند: «هرگز اين كار را نكن، اگر با مردم معاشرت نداشته باشي، چگونه امر به معروف و نهي از منكر مي‌كني؟ اضافه بر اين، پس از سكونت در شهر و ميان مردم، سر به صحرا و بيابان گذاشتن كفران نعمت است. آري، شب را بخواب، روز غذا بخور، لباسي را كه طلا يا ابريشم بافت و زرد نباشد بپوش و همچنين با زن مباشرت و زناشويي داشته باش» (مجلسي، 1403:‌67/129)[2].

به اين ترتيب رسول اكرم (ص) از طرفی گرسنگي و فقر غیراختیاری را به شرط خوردن مال حلال بر ثروت همراه با بي‌توجهي به‌دستورات خدا ترجيح دادند و از طرف ديگر، اقدام اختياري براي گوشه‌گيري از خلق و رياضت افراطي را محكوم کردند و دلیل آن را تضییع حقوق اجتماعی اسلام عنوان فرمودند و از باب مثال، امر به معروف و نهی از منکر را یادآور شدند؛ همچنین ترک ازدواج یا ترک خانواده، وجوه دیگری از تضییع حقوق اجتماعی و خانوادگی اسلام است که یادآور شدند. نکته مهم‌تر آنکه عزلت‌گزینی اختیاری و سر به صحرا و بیابان گذاشتن به بهانه عبادت را که «سیاحت» نام دارد (ابن‌منظور،1414:‌1/493)، نه تنها نشانه زهد و عبادت ندانستند، بلکه آن را مصداق «کفران نعمت» نامیدند.

احتجاج امام علي (ع) با عاصم بن زياد

عاصم بن زياد با پوشيدن عبا و ترك مردم، راه رياضت در پيش گرفت؛ برادرش شكايت وي را نزد حضرت علي (ع) برد و گفت كه عاصم، خانواده و فرزندانش را غمگين کرده، آن حضرت او را احضار و با چهره‌اي در هم كشيده به او فرمودند:

«آيا از خانواده‌ات خجالت نمي‌كشي! آيا نسبت به فرزندانت رحم نداري! آيا فكر مي‌كني كه خداوند طيبات را بر تو حلال كرده و آنگاه دوست ندارد كه از آنها استفاده كني؟»؛ آنگاه حضرت آياتي درباره نعمت‌هاي خدا و لزوم استفاده از آنها بيان فرمودند. عاصم در پاسخ گفت:‌ «اي اميرالمومنين، پس چرا خودت به خوراك و پوشاك ناخوشايند و خشن اكتفا كرده‌اي؟!» حضرت در پاسخ فرمودند:

«وَيْحَكَ! إِنَّ اللهَ -عَزَّ و جَلَّ- فَرَضَ عَلي‌ أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ»؛ واي بر تو، خداوند بر امامان عدل واجب کرده كه خود را با فقيران جامعه مقايسه كنند تا فقر بر فقيران غلبه نكند (و برايشان تحمل‌پذیر گردد) (شریف الرضی، 1414، 325؛ كليني، 1407: 1/21).

در روايت فوق، حضرت (ع) به صراحت به يكي از ملاك‌هاي جواز و بلكه وجوب رياضت اشاره مي‌كنند كه «حكومت» است. يعني بر حاكم و امام عادل لازم است كه خود را با وضع ضعیف‌ترینِ مأمومين از نظر اقتصادي و خوراك و پوشاك هماهنگ كند؛ روشن است كه هماهنگی با فقرای صدر اسلام چه اندازه برای نفس حاکم مبسوط الید، رياضت بار بود؛ چنانکه آیه «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لاتَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا...» (کهف: 18) در این‌باره بر پیامبر (ص) نازل شد.

اما پرسش این است كه چرا انبيايي چون داوود، يوسف و سليمان كه حاكماني عادل نيز بودند، در عين حال در كاخ به سر برده و مانند فقراي جامعه نمي‌زيستند؟ مسئله ديگر آنکه به فرض وجوب تحمل رياضت براي حاكم، تكليف خانواده او که به‌طور طبیعی از آن ریاضت، پریشان خواهند گشت، چه خواهد شد؟ در ادامه به بررسی این پرسش‌ها می‌پردازیم.

احتجاج امام صادق (ع) با سفيان ثوري و پيروانش

روایت معتبر احتجاج امام صادق (ع) با صوفی زمان خویش یعنی سفيان ثوري و اصحابش، مشتمل بر مهم‌ترین ملاک‌ها و خطوط قرمز ریاضت از منظر تفکر شیعی است.

سفيان ثوري در ملاقاتي با امام صادق (ع) به لباس خوب آن حضرت ايراد گرفت كه اين لباس شايسته شما نيست! چراكه اجداد شما فقيرانه مي‌زيستند. امام در پاسخ فرمودند:

«رسول خدا (ص) در زمان كم داري و خشكسالي مي‌زيست، اما اگر دنيا رو كند، شايسته‌ترين كسان براي بهره‌برداري از آن، نيكان و مؤمنان روزگارند نه فجّار و منافقان».

بنابراین حضرت به فلسفه فقیرانه زیستن پیامبر (ص) و علی (ع) اشاره فرمودند كه در اثر قحطی زمانه بوده و حالت اضطراری داشته که در چنین وضعیتی وظيفه مسلمین، به‌ویژه حاکمان، مواسات با فقرا است. این در حالی است که صوفیه گمان می‌کردند اختیار فقر و تهیدستی در حالت غیر اضطراری نیز ارزش است. سپس حضرت فرمودند:

«به‌خدا سوگند كه من با همين وضع كه مي‌بيني، از آن زمان كه به عقل رسيده‌ام، صبح و شامي بر من نگذشته است مگر اينكه هر حقي از خدا را که در مال من بوده است، ادا كرده‌ام‌».

در اين فراز حضرت به معیار اصلی اباحه مال و ثروت اشاره فرمودند که اجتناب از مال مشتبه يا حرام است؛ بنابراین اصل داشتن مال، ممنوع و مكروه نيست.

سپس اصحاب ثوري جلو آمده و سعي کردند با تمسك به قرآن، امام (ع) را محكوم كنند؛ آنها گفتند كه خداوند درباره عده‌اي از اصحاب نبي (ص) فرموده: «و بر خود مقدم مي‌دارند، اگرچه خود نياز دارند و هركس از بخل نفسش حفظ گردد، رستگار است»[3].

پس كار آنها را مدح کرده و در جاي ديگر فرموده:

«و اطعام مي‌كنند مسكين و يتيم و اسير را با وجود اين كه خود غذا را دوست دارند»[4].

حضرت در پاسخ، ابتدا مسئله ناسخ و منسوخ آیات را مطرح کردند: «آنچه از كتاب خدا بیان كرديد درباره آن گروهي كه خداوند كار آنها را نيكو معرفي کرده، كار آنها مباح و جايز بوده و از آن نهي نشده بودند و اجرشان با خدا بود تا اينكه خداوند، امري بر خلاف كار آنها صادر كرد و از این‌رو، آن امر ناسخ كار آنها شد؛ آن نهي را خداوند از روي رحمتش بر پرهیزگاران صادر فرمود تا اينكه به‌خود و خانواده‌شان صدمه‌اي وارد نكنند... از اين‌رو بود كه رسول خدا فرمود: اگر انسان پنج خرما يا پنج قرص نان يا پنج دينار يا درهم داشته باشد و بخواهد آنها را خرج كند، بهترين حالت آن است كه آنها را بر والدين خود نفقه دهد، در مرتبه دوم براي خودش و خانواده‌اش؛ در رتبه سوم براي نزديكان و برادران پرهیزگارش؛ در رتبه چهارم به همسايگان فقيرش؛ و در آخر در راه خدا (به غريبه‌ها) كه اين حالت اخير اجرش از همه كمتر است».

بنابراين جهل به تفسیر قرآن و بحث ناسخ و منسوخ سبب دیگر انحراف جمعی از صوفیه بود. حضرت در اين‌باره افزودند: «اين آيه قرآن است كه در ابطال سخن شما مي‌گويد: كساني‌كه هنگام انفاق اسراف نمي‌كنند و بخل نيز نمي‌ورزند و بين اين دو حالت را برمي‌گزينند[5]». آنگاه به حديثي از پيامبر اكرم (ص) اشاره فرمودند كه در آن پنج گروه از مسلمانان، دعايشان مستجاب نمي‌شود و گروه پنجم اسراف‌كنندگان در انفاق‌اند: «كسي كه خداوند مال زيادي به او داده، اما همه را انفاق کرده، سپس دعا مي‌كند كه خدايا روزي‌ام بده؛‌ خداوند مي‌فرمايد: اي بنده من آيا به تو رزق واسع ندادم و تو ميانه روي نكردي؟».

سپس به شأن نزول برخي آيات در این‌باره اشاره فرمودند: «نزد پيامبر (ص) مقداري طلا بود و او دوست نداشت كه شب را در اين حالت بخوابد. بنابراین همه آن را صدقه داد و صبح هنگام هيچ چيز نداشت؛ سائلي نزدش آمد، اما آن حضرت چيزي براي انفاق نداشت، آن سائل پيامبر را ملامت كرد! و پيامبر (ص) از اينكه چيزي در دست نداشت، غمگين شد؛ چراكه خيلي مهربان بود، آنگاه خداوند اين چنين پيامبرش را ادب کرد و به او امر كرد «دست خويش را بسته به گردنت قرار نده (كنايه از بخل) و از آن طرف یکسره نيز آن را باز نگذار تا اينكه ملامت شده و غمگين بنشيني»[6].

خداوند فرمود كه مردم از تو صدقه مي‌خواهند و عذرت را نمي‌پذيرند، پس اگر همه دارايي‌ات را انفاق كني، از نظر مالي زيان مي‌بيني». به اين ترتيب معلوم شد كه آيات مورد تمسك صوفيان افراطی، توسط آيات متعدد ديگري نسخ گرديده و حد انفاق و رياضت مالي تا جايي است كه علاوه بر حفظ آبرو و سلامتي خود و خانواده و نزديكان، شخص بايستي به اندازه‌اي انفاق كند كه تهیدست نگردد. حضرت (ع) در ادامه به انفاق‌هاي معتدل برخي اصحاب رسول خدا (ص) نيز اشاره فرمودند. سپس چند نكته مهم را يادآور گشتند. اول اينكه فقر شديد باعث كسالت در عبادت مي‌گردد: «آيا نمي‌دانيد كه نفس انسان وقتي نگران روزي باشد، براي طاعت و عبادت، راه تنبلي و كسالت را در پيش مي‌گيرد؟». دوم اينكه برخي احكام اسلام، مستلزم داشتن مال است و اگر مردم زندگي راهبانه را در پيش گيرند، به‌دليل اجتناب از مال، اين احكام ديني تعطيل مي‌گردد؛ حضرت (ع) در اين‌باره فرمودند: «به من بگوييد اگر قاضيان شما، بر مردي نفقه همسرش را واجب كنند، در حالي‌كه آن مرد مي‌گويد من زاهدم و چيزي ندارم، آيا (اين حكم قاضي) ظلم است يا خير؟ اگر بگوييد ظلم است، به اهل اسلام جفا كرده‌ايد و اگر بگوييد عدل است، پس خودتان را محكوم كرده‌ايد؛ همچنين بگوييد اگر قرار باشد همه مردم زاهد باشند و نيازي به متاع دنيا نداشته باشند، پس صدقات و كفارات و نذرها و زكات واجب شتر و گوسفند و گاو و غير آن از طلا، نقره، خرما، كشمش و ساير واجبات زكات، كجا مصرف شوند؟».

در فراز فوق به یکی از مهم‌ترین ملاک‌های ریاضت اشاره شده که ملاحظه جامعیت تکالیف اسلامی است؛ یعنی دین اسلام اجازه نمی‌دهد حیات اجتماعی اسلام و مسلیمن که لازمه‌اش تکالیف و ریاضت‌های اجتماعی است، فدای احساسات شخصی و ریاضت‌های فردی گردد، بلکه حفظ توازن و تعادل بین جنبه فردی و اجتماعی و همچنین دنیوی و اخروی از ویژگی‌های دین جامع و متعالی اسلام است.

آنگاه امام صادق (ع) به شيوه برخي از انبياء الهي نيز استشهاد کردند: «به من بگوييد درباره سليمان هنگامي كه از خدا درخواست ملكي کرد كه احدي بعد از او سزاوارش نباشد، پس خداوند به او عطا كرد... همچنين داوود (ع) قبل از او كه او نيز مالك و سلطان بزرگي بود؛ سپس يوسف پيامبر (ص) هنگامي‌كه به پادشاه مصر گفت مرا مسلط بر خزائن زمين قرار ده كه حافظ و امين هستم».

به اين ترتيب حضرت (ع) نشان دادند كه در سيره انبياء سابق نيز، داشتن مال حتي به مقدار زياد مذموم نبوده و ملاك ارزش نيست. بنابراین برداشت‌های انحرافی آن صوفیان، ناشی از نقصان معرفت قرآنی از طرفی و نبود مراجعه به اهل‌بیت پیامبر (ع) از طرف دیگر بود که امام (ع) چندین بار به این ریشه مهم اشاره فرمودند: چيزي را كه برايتان مشتبه است و علمش را نداريد، رها كنيد و به اهلش بسپاريد ... اهل جهل بسيارند و اهل علم كم‌اند و هرآينه خداوند فرموده است: «وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ» (كليني، 1407: 5/68؛ حراني، 1404: 348)[7].

احتجاج امام رضا (ع) با جمعي از صوفيه

گروهي از صوفيه نزد امام رضا (ع) آمدند و از او خواستند پس از قبول وليعهدي به شيوه صوفيانه عمل كند؛ آنها گفتند: «مردم نيازمند كسي هستند كه غذاي خشك (يا نان سبوس‌دار) بخورد و لباس خشن بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عيادت مريض رود». آنگاه امام (ع) در حالي‌كه تكيه داده بود، خود را راست كرد و فرمود: «حضرت يوسف (ع) پيامبري بود كه قباهاي ديباج مزين به طلا مي‌پوشيد و بر متكاهاي آل‌فرعون تكيه مي‌زد و حكم مي‌راند. بنابراين آنچه از امام خواسته شده، قسط و عدل او است كه هنگام سخن، راست گويد و هنگام حكم، عدالت بورزد و هنگامي كه وعده داد، وفا كند. خداوند هيچ لباس و مطعمي را حرام نكرده. آنگاه تلاوت کرد: مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ (مجلسي، 1403: 49/275 و ابن ابي الحديد، 1404: 11/34).

در اين روايت نيز شاهد استشهاد امام معصوم (ع) در ترك رياضت صوفيانه، به شيوه برخي انبياء سلف، همانند يوسف هستيم؛ با اين تفاوت كه امام صادق (ع) ‌ صاحب منصب حكومتي نبودند، اما در اينجا امام رضا (ع) «وليعهد» هستند و در عين‌حال، قائل به لزوم رياضت نيستند. بنابراين رابطه حكومت با رياضت، نيازمند بررسي بيشتري است كه در ادامه خواهد آمد. يادآور مي‌شويم كه سخنان كوتاهي از ساير ائمه نظير امام هادي (ع) نيز درباره صوفيه روايت شده كه به دليل ضعف سندي یا محتوايي از طرح آنها صرف نظر کرديم.

تحليل روايات و استخراج شاخص‌هاي رياضت مطلوب

در تحلیل روایات سابق، چهار محور مهم قابل طرح است. مواردی که عبارت‌اند از:

1. رابطه رياضت با مقتضيات زمان و حكومت

رياضت در خوراك و پوشاك، چنانکه در زمان رسول خدا (ص) و امام علي (ع) به چشم می‌خورد، در سيره ساير ائمه، به‌ویژه ائمه اخير، همانند امام صادق (ع) و امام رضا (ع) كم رنگ‌تر بوده است. آنچه معصومین (ع) در احتجاجات سابق به‌عنوان دليل اين تفاوت‌ها بيان فرمودند، دو دليل بود؛ يكي تفاوت در مسئله حاكميت و ديگري، تفاوت در شرايط اقتصادي روزگار.

اما چرا امام رضا (ع) با وجود قرار داشتن در منصب حكومتي، قائل به لزوم رياضت در خوراك و پوشاك نبودند - چنانکه علی (ع) قائل بود - و مانند امام صادق (ع) به سيره انبيائي چون داوود و سليمان و يوسف استشهاد کردند. دليل اين امر را مي‌توان همان دليل دوم، يعني تفاوت شرايط روزگار در دو زمان مختلف قلمداد كرد كه در بخش اول احتجاج امام صادق (ع) بدان اشاره شد. به ديگر عبارت، دليل دوم به منزله قيدي لازم براي دليل اول است؛ يعني «فقر عمومي» قيد لازم «حكومت» است و از این‌رو «حكومت بر فقرا» دليل كامل براي وجوب رياضت خواهد بود نه مطلق حكومت. بنابراین پيامبر (ص) و علي (ع) به‌دليل حكومت بر فقرا، فقيرانه زيستند نه اينكه تنها حكومت داشتند؛ چراكه صرف حكومت را يوسف، داوود و سليمان نيز داشتند، در حالي‌كه فقيرانه نزيستند.

حضرت زهرا (س) فقر عمومی جامعه عرب آن زمان را این‌گونه به آنها گوشزد فرمود: «... شما از شدت ضعف جرعه هر آشامنده و طعمه هر خورنده و آتش گيره هر شتاباني بوديد و همه بر سر شما قدم مي‌گذاشتند و شما را له مي‌كردند، آب گنديده مي‌خورديد و غذاي شما گوشت خشك شده و برگ درختان بود، با حالتي ذليل هميشه در ترس بوديد...» (ابن ابي الحديد، 1404: 16/250).

رسول خدا (ص) حتي پس از رسيدن به حكومت، سال‌ها موظف بود كه مراعات فقرايي نظیر اصحاب صفه را بنمايد (طباطبایی، 1374: ‌13/302)؛ امير مومنان (ع) نيز در نامه خويش به عثمان بن حنيف، فرمود: «آيا شب را با شكم سير صبح كنم، در حالي‌كه در اطرافم شكم‌هاي گرسنه و جگرهايي سوزان باشد» (شریف الرضی، 1414: 416). اين شرايط بعدها با توسعه بلاد اسلامي و روي كار آمدن خلفاي تشنه حكومت و سلطنت به سرعت تغيير كرد و مسلمين با فتوحات گسترده و دسترسي به غنائم و آشنايي با تمدن‌هاي بزرگي چون ايران و روم، شاهد برپايي كاخ‌ها و ازدياد ثروت عمومي بودند. در نتيجه وضعيت اقتصادي جامعه و محيط پيراموني ائمه اخير با شرايط صدر اسلام بسیار متفاوت بوده است؛ از اين روست كه امام صادق (ع) و امام رضا (ع) در احتجاج خود ضد صوفيه، سخن از پيامبراني چون يوسف، داوود و سليمان به‌ميان آوردند، نه انبيايي چون حضرت موسي، عيسي، حضرت محمد (ص)؛ چراكه با مراجعه به داستان يوسف، داوود و سليمان مي‌بينيم كه فضاي پيراموني آنها، فضاي سلطنت و دربار بوده است. يوسف در دربار عزيز مصر بزرگ شد و وارث خزائن زمين گشت، داوود پس از شکست جالووت، صاحب سلطنت طالوت شد و سليمان كه فرزند داوود بود، در كنار پدر و در فضاي سلطنتي بزرگ شد و وارث علم و سلطنت پدر گشت (طباطبایی، 1374:‌2/450).

بنابراين سلطنت و دربار در دوران انبياء فوق، در فضای پیرامونی آنها وجود داشته و بدون آنکه مقصد اصلی و وجهه همت ایشان باشد، به‌شکل موهبت الهی نصیب ایشان شد و آنها نیز از امکانات سلطنتی در راستای حکومت عدل الهی بهره بردند.

اما فضای پیرامونی پیامبر (ص) و علی (ع) که در جزیزه العرب می‌زیستند، یکسره متفاوت بود و هیچ حکومت و سلطنت قدرتمند و ثروتمندی در آنجا وجود نداشت. اعراب آن زمان فاصله زيادي با تمدن و ثروت داشتند؛ در اين صورت اگر حاكماني، مانند پيامبر (ص) و علي (ع) می‌خواستند در آن جامعه فقیر و در مقابل چشم نيازمندان، اقدام به برپایی كاخ و سلطنت کنند، عملي خلاف جایگاه والای انسانی و الهی ايشان بود.

اكنون اين پرسش مطرح است كه اگر قرار باشد زهدورزی به‌عنوان شاخه‌ای از ریاضت که ارزشی اخلاقي و معنوي است، منوط به مقتضيات زمان و مكان باشد، بنابراين نمي‌تواند ارزشی ثابت تلقي گردد و مفهومي نسبي خواهد بود. به‌طوري‌كه در شرايط بسيار خوب اقتصادي ممكن است از اساس بي‌معنا گردد و از این‌رو، انبيايي مانند يوسف و سليمان و ائمه‌اي، همانند امام رضا (ع) را چگونه مي‌توان زاهد دانست؟

در پاسخ به اين مسئله مي‌بينيم كه تعريف دقيق زهد در روايات معصومين (ع) به‌گونه‌ای ديگر است كه نشان مي‌دهد «زهد» بدون آنكه ارتباط لازم و مستقيمي با شرايط بيروني داشته باشد، روحيه و صفتي دروني است. تعريف زهد در روايات متعددي مفاد آيه «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي‌ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» بيان شده؛ يعني زهد آن است كه اگر چیزی از دست‌دادی، حسرت نخوری و اگر به‌دست آوردی، شادمان نگردي (قمی، 1414: ‌2/46)‌. امام صادق (ع) در تعريف دقيقي از زهد مي‌فرمايند: «زهد در دنيا به ضايع‌کردن مال و حرام‌كردن حلال نيست، بلكه زهد در دنيا يعني به آنچه در دست داري كمتر از آنچه در دست خدا است، اعتماد داشته باشی» (كليني، 1407: 5/71).

2. رابطه ریاضت با رتبه فضیلت

وجود اختلاف در مراتب فضیلت انبياء و ائمه (ع) رابطه مستقیم با درجه ریاضت‌های ایشان دارد. قرآن‌كريم درباره انبياء‌ مي‌فرمايد: تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلي‌ بَعْض (بقره: 253). امام علی (ع) درباره ریاضت اقتصادی انبیاء و رابطه آن با فضیلت ایشان می‌فرماید: «لَكِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِي قُوَّةٍ فِي عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِيمَا تَرَى الْأَعْيُنُ مِنْ حَالاتِهِمْ مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُيُونَ غِنًى وَ خَصَاصَةٍ تَمْلَأُ الْأَبْصَارَ وَ الْأَسْمَاعَ أَذًى»؛ خداوند سبحان فرستادگان خود را داری اراده‌هایی قوی قرار داد؛ ولی از نظر ظاهر ضعیف بودند. قناعتی داشتند که چشم ودلشان را سیر می‌کرد؛ هر چند اگر فقر و ناداری آنها معلوم می‌گشت، چشم‌ها و گوش‌ها را از نارحتی لبریز می‌نمود. تعبیر «أُولِي قُوَّةٍ فِي عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِيمَا...» اشاره به رابطه مستقیم درجه «اولوالعزمی» با درجه «ریاضت» دارد که در فقره بعدی، بدان تصریح می‌شود: «...كُلَّمَا كَانَتِ الْبَلْوَي وَ الِاخْتِبَارُ أَعْظَمَ كَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ...»؛ یعنی هرقدر دچارشدن و سختی بیشتر بود، ثواب و جزا بالاتر بود (شریف الرضی، 1414: 292). در جای دیگر درباره حضرت عيسي مي‌فرمايد كه متكايش سنگ بود و لباس و خوراكش خشن بود و خورشت او گرسنگي! (شریف الرضی، 1414: 227).

از اين روست كه قرآن خاتم الانبياء را با ساير انبياء اولوالعزم مقايسه مي‌كند و مي‌فرمايد: فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ. در برخی روایات، به اختلاف رتبه ائمه اطهار (ع) به‌ویژه رتبه علی (ع) در مقایسه با سایر ائمه اشاره شده؛ به‌عنوان نمونه در روایتی از امام صادق (ع) ابتدا به ریاضت‌های بی‌همتای علی (ع) چنین اشاره شده: «مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِي دِينِه‌»؛ هیچگاه دو کار مورد رضایت خدا به علی (ع) عرضه نشد مگر آنکه کار سخت‌تر را برگزید؛ آنگاه فرمود: «وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللهِ مِنْ ‌هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُه‌»؛ هیچ‌کس در این امت، طاقت عمل رسول خدا (ص)را به جز علی (ع) نداشت (مفید، 1413: 2/142).

در روایات دیگر، رتبه فضیلت علی (ع) از همه انبیاء به غیر از رسول اکرم (ص)بالاتر دانسته شده؛ برای نمونه امام صادق (ع) از صحابی خود پرسیدند: «مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي أُولِي الْعَزْمِ وَ صَاحِبِكُمْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين؟‌» وی پاسخ می‌دهد که مردم هیچ‌کس را بر انبیاء اولوالعزم مقدم نمی‌کنند؛ آنگاه حضرت با مقایسه آیات مربوط به موسی و عیسی با آیات مربوط به علی (ع) نشان دادند که انبیاء اولوالعزم پیشین فقط بر بخشی از «علم الکتاب» مطلع بودند، در حالی‌که علی (ع) بر تمام آن مطلع بود: قُلْ كَفى‌ بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب (طبرسی، 1403: 2/375).

از آنچه گذشت، وجه استشهاد امام صادق (ع) و امام رضا (ع) به زندگی انبیایی چون سلیمان، داوود و یوسف، به‌جای استشهاد به زندگی پیامبر (ص)و علی (ع) و موسی و عیسی (ع) روشن می‌شود که نه تنها تشابه در شرایط محیطی بوده، بلکه تشابه در رتبه فضیلت نیز بوده است. به‌عبارت ساده‌تر، انبیاء اولوالعزم شرایط ریاضت بالاتری را تحمل کرده‌اند و علی (ع) نیز از نظر ریاضت و رتبه فضیلت در بین ایشان جای می‌گیرد. بر این اساس فاطمه زهرا (س) نیز که تنها کفو علی (ع) و تنها کسی بود که اشتیاق تحمل ریاضت‌ها، دوشادوش همسر و پدرش (ص)را داشت، از نظر رتبه فضیلت هم طراز علی (ع)  بود. چنانکه به‌شهادت روايات متواتر، آيه وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيرا و بلكه تمام سوره «انسان» حکایت زندگی همراه با ریاضت ایشان و پاداش‌های اخروی مبتنی بر آن است (طباطبایی، 1374:‌20، 132). این در حالی است که حتی همسران پیامبر (ص)که در همان زمان می‌زیستند، طاقت چنین ریاضت‌هایی را نداشته و آیه يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلا درباره آنان نازل شد (طباطبایی، 1374:‌16، 456).

3. رابطه رياضت با حقوق خانواده

بنابر آنچه گذشت، تحمل ریاضت‌های سخت اقتصادی از لوازم و شرایط زندگی انبیاء اولوالعزم و علی (ع) بوده است؛ اکنون پرسش درباره خانواده‌های ایشان مطرح است که آیا آنان نیز ملزم به تحمل ریاضت‌ها بوده‌اند؟ در مورد فاطمه زهرا (س) معلوم شد که ایشان داوطلبانه به استقبال ریاضت می‌رفت. از این‌رو، اختیار ریاضت‌ها توسط آن حضرت به‌دلیل همطرازی فضیلتی با اولوالعزم است. اما در مورد همسران پیامبر (ص)که خداوند آنها را مخیر بین زندگی ریاضت‌بار همراه پیامبر (ص)یا طلاق کرد، معلوم می‌شود که تحمل ریاضت برای آنها از نظر شرعی و قانونی تحمیلی نبوده، اگرچه به‌سبب نزول آیه سابق، از نظر احساسی و عاطفی، تحمیلی شده است؛ توجیه چنین تحمیلی نیز به‌دلیل شرایط بسیار حساس و مهم پیامبر (ص)در بنیان‌گذاری دین و حاکمیت بر فقرا است. این وظیفه مستلزم همراهی و هماهنگی خانواده پیامبر (ص) با او است. بر اساس این اگر شرایط و موقعیت شخص، حساسیتی در حد بالا نداشته باشد و همسر او نیز طالب ریاضت نباشد، روشن است که تحمیل ریاضت بر خانواده مجاز نخواهد بود.

برای نمونه، راوی در مورد امام صادق (ع) چنین گزارش داده است: «من و رفيقم بر امام صادق (ع) وارد شديم و ديديم در اتاقي آراسته و مفروش نشسته، در حالي‌كه ملافه‌اي گلدار روي او است؛ محاسن خود را آراسته و بر چشم‌ها سرمه زده؛ پس از او درباره مسائلي پرسش كرديم و هنگامي‌كه برخاستيم حضرت به من فرمود: اي حسن، گفتم بلي سرورم، فرمود: فردا (مجدد) با رفيقت پيش من بياييد؛ عرض كردم بله، جانم به فدايت؛ فردا هنگامي كه بر آن حضرت (ع) وارد شدم ديدم در اطاقي نشسته كه غير از يك حصير در آن چيزي نيست، در حالي‌كه پيراهن غليظي نيز بر تن دارد؛ سپس رو به رفيقم كرد و فرمود: اي برادر بصري، ديروز كه نزدم آمدي، من در اطاق همسرم بودم و نوبت او بود و اطاق او بود و او اطاق و خودش را براي من مزين كرده بود تا اينكه من هم براي او تزيين كنم؛ بنابراين مراقب باش چيزي (شبهه‌اي) به قلبت داخل نشود؛ رفيقم به آن حضرت (ع) عرض كرد: فدايت شوم، همينطور بود و چيزي در دلم گذشته بود،‌ اما اكنون خداوند آن را از بين برد و فهميدم حق با شما است» (كليني، 1407: 6/448؛ حر عاملي، 1409: 5/32).

بنابراین در بحث ریاضت و الگوگيري از معصومين (ع) باید به مؤلفه‌های حكومت، مقتضيات زمان و رتبه فضيلت توجه کرد و آنگاه الگوی مناسب‌تر را برای خود و خانواده برگزید.

4. رابطه رياضت با حقوق اجتماعي و سياسي امت اسلام

ازجمله خطوط قرمز رياضت، حقوق اجتماعي و سياسي جامعه مسلمين است. چنانكه در احتجاج مفصل امام صادق (ع) در مقابل اصحاب سفيان ثوري گذشت، اگر رياضت به‌شكل رهبانيت روزانه و مداوم درآيد، باب صدقات، خمس، زكات، امر به معروف و نهي از منكر و جمعه و جماعت‌ها و اعياد و ساير دستورات اجتماعي و سياسي اسلام تعطيل خواهد شد و شيرازه جامعه اسلامي از هم خواهد پاشيد. عزلت‌گزینی، باب جهاد را نیز خواهد بست كه ضامن حفظ و دوام‌ جامعه اسلامي است. اهميت جهاد به حدي است كه در برخي احاديث، از آن به‌عنوان «رهبانيت» امت اسلام یاد شده است (ابن بابویه، 1376: 66)؛ چراکه یک جنبه آن، ترک تعلقات دنیوی است.

5. رابطه رياضت با قاعده اهم و مهم

سه محور سابق، با توجه به نص احادیث استخراج شد و محور چهارم از فحوای سه محور قبل استنباط می‌شود به این بیان که ضمن قبول مطلوبیت اصل ریاضت‌های خاص که بیشتر فردی بوده و در راستای تهذیب نفس‌اند و واجد جاذبه‌های خاص، اما توجه به چند امر مهم‌تر می‌تواند تغییراتی در کم و کیف آنها به‌دنبال داشته باشد. این امور را به ترتیب درجه اهمیت می‌توان مواردی از این قبیل دانست:

اول، اصل دین و شریعت الهی باید در جامعه با تمام وجوه‌اش ازجمله وجوه اجتماعی، پیاده‌سازی و حفظ گردد؛ از این‌رو، بنیان‌گذاران ادیان و حاکمان دینی، باید مصالح مرتبط با حفظ دین در جامعه و ریاضت‌های مربوط به آن را بر مصالح و ریاضت‌های شخصی اولویت دهند. در این‌راستا، باید از ریاضت‌هایی نظیر خلوت‌گزینی و عبادات مستحبی طولانی، کاسته و بر ریاضت‌هایی، همچون مواسات با فقرا و حل مشکلات اجتماعی و حکومتی بیفزایند؛ تکالیفی همچون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر نیز که ضامن بقای دین هستند، از تکالیف و ریاضت‌های فردی مهم‌تر بوده و بر آنها مقدم‌اند.

دوم، اصل خانواده که فرعی از اجتماع است و در صورت نابسامانی، اجتماع را دچار مشکل می‌کند و به‌دنبالش تعطیلی دین خواهد آمد؛ بنابراین مصالح خانواده، خط قرمز و محدوده دیگری برای ریاضت‌های فردی خواهد بود. به دیگر عبارت، حاکمیت عقلانیت و جامعیت به‌جای احساسات و عواطف فردی، وجه تمایز ریاضت مطلوب اسلام از ریاضت راهبانه است.

 

 

نتيجه‌گيري

رياضت به معنای «تمرین رام‌کننده نفس» بر تمام تکالیف شرعی، اعم از عبادی، اخلاقی و اجتماعی قابل صدق است. از این میان، برخی گروه‌های تصوف به‌دلیل فاصله‌گرفتن از آموزه‌های اهل‌بیت (ع) دچار افراط و تفریط شدند و هنوز در دوران معاصر آثار آن به چشم می‌خورد‌. این نوشتار در جهت ارائه معیارهای ریاضت مطلوب از منظر اهل بیت (ع) به این نتایج منتهی شد:

  1. تحمل رياضت‌های سختِ اضطراری در راه خدا مطلوب است؛ چنانكه اصحاب صفه در چنين شرايطي بودند. اما اتخاذ آنها به‌شکل خودسرانه، چنانكه دستور مستقيمي از شارع نرسيده باشد (مانند دستور جهاد) ممنوع است و كفران نعمت محسوب می‌شود.
  2. اسلام در زمان فقر عمومی، بر حاکمان این ریاضت را لازم دانسته که همانند فقرا زندگی کنند. اما در صورت نبود حاكميت يا حاكميت در غير زمانه‌ی فقر، اختيار رياضت فقيرانه لازم نيست.
  3. امام صادق (ع) آيات مشوق مسلمين در ايثار و انفاق‌هاي سخت را، توسط آیات نهی‌کننده از اسراف در انفاق منسوخ اعلام کردند.
  4. اصل جامعیت و رعایت اهم و مهم در اتخاذ كم و كيف رياضت، از نکته‌های کلیدی است و مهم‌ترين وجه تمايز رياضت اسلامي از رهبانيت مسيحي نیز در همین نکته است؛ بر اساس اين، پايه‌ريزي و حفظ اساس دين بالاترين اولويت است و سبب تحمل بالاترین ریاضت‌ها توسط انبياء اولوالعزم‌ و اهل بیت پیامبر (ع) نیز در همین نکته بوده است.

در رتبه پايين‌تر مي‌توان به اولويت حقوق اجتماعی و خانوادگی در جامعه اسلامی اشاره کرد؛ بر اساس این جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، انواع نفقه‌ها، صدقه‌ها و زکات‌ها نیز بر اساس رويكرد رهبانيت فردگرا اولویت دارند.

 

 

فهرست منابع

* قرآن‌كريم.

* نهج‌البلاغه.

  1. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله‌ (1404 ق) شرح نهج البلاغۀ، ‌قم: مكتبة آية‌الله المرعشي النجفي.
  2. ابن بابويه، محمدبن‌علي (1376) الامالي، تهران: تابچي.
  3. ـــــــــــــــــــ (1362) الخصال‌، قم: جامعه مدرسين.
  4. ـــــــــــــــــــ (1385) علل الشرائع، قم: كتاب فروشى داورى.
  5. ــــــــــــــــــــ (1413ق) من لا يحضره الفقيه، قم: دفتر انتشارات اسلامى.
  6. ابن شعبه حرانى، حسن‌بن‌على (1404ق) تحف العقول، قم: جامعه مدرسين.
  7. ابن شهر آشوب، محمدبن‌على (1379ق) مناقب آل أبي طالب (ع) ، قم: علامه.
  8. ابن فارس، أحمد (1404ق) معجم مقاييس اللغة، قم: مكتب الاعلام الاسلامي.
  9. ابن منظور، محمد بن مكرم (1414ق) لسان العرب، بيروت: دارالفكر.
  10. برقى، احمد بن محمد بن خالد (1371ق) المحاسن، قم: دار الكتب الإسلامية.
  11. تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد (1366) تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفى درایتی‌، قم: دفتر تبليغات اسلامی.
  12. ديلمى، حسن‌بن‌محمد (1412ق) إرشاد القلوب إلى الصواب، قم: الشريف الرضي.
  13. راغب اصفهانى، حسين‌بن‌محمد (1412ق) مفردات ألفاظ القرآن‌، بيروت: دار القلم- الدار الشامية.
  14. شيخ حر عاملى، محمدبن‌حسن‌ (1409ق) وسائل الشيعة، قم: مؤسسة آل البيت (ع) .
  15. طباطبايي، سيد محمدحسين (1374) تفسير الميزان، سيد محمد باقر موسوي همداني، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
  16. طبرسي، فضل‌بن‌حسن (1403ق) الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد: مرتضی.
  17. . ــــــــــــــــــ (1372) مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران: ناصر خسرو.
  18. فيومى، أحمدبن‌محمد (1414ق) المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، قم: مؤسسه دار الهجرة.
  19. قمى، على بن ابراهيم ‌(1414ق) تفسير القمي‌، قم: دارالكتاب.
  20. كليني، ابوجعفر محمد بن يعقوب (1407ق) اصول الكافي، تهران: دار الكتب الاسلاميه.
  21. مجلسي،‌ محمدباقر (1403ق) بحار الانوار، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
  22. مجلسى، محمدتقى (1406ق) روضة المتقين في شرح من لايحضره الفقيه، قم: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور.
  23. مصطفوى، حسن (1360) التحقيق في كلمات القرآن‌الكريم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
  24. مفید، محمدبن‌محمد (1413ق) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم: کنگره شیخ مفید.

 

* . دانشجوی دکتری رشته اخلاق و عرفان، دانشگاه معارف اسلامی قم؛ mosavi49@gmail.com.

** . دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشي امام خميني (ره).

تاریخ دریافت: 05/12/1395 تاریخ تأیید: 07/02/1396

[1]. برای نمونه نگاه کنید به: حلیه الاولیاء، ج1، ص: 350.

[2]- نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَأْتِي أَهْلَ الصُّفَّةِ وَ كَانُوا ضِيفَانَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) كَانُوا هَاجَرُوا مِنْ أَهَالِيهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ إِلَي الْمَدِينَةِ فَأَسْكَنَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) صُفَّةَ الْمَسْجِدِ وَ هُمْ‌

أَرْبَعُمِائَةِ رَجُلٍ فَكَانَ يُسَلِّمُ عَلَيْهِمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِّ فَأَتَاهُمْ ذَاتَ يَوْمٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَخْصِفُ نَعْلَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَرْقَعُ ثَوْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَتَفَلَّي‌ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَرْزُقُهُمْ مُدّاً مُدّاً مِنْ تَمْرٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ التَّمْرُ الَّذِي تَرْزُقُنَا قَدْ أَحْرَقَ بُطُونَنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَمَا إِنِّي لَوِ اسْتَطَعْتُ أَنْ أُطْعِمَكُمُ الدُّنْيَا لَأَطْعَمْتُكُمْ وَ لَكِنْ مَنْ عَاشَ مِنْكُمْ مِنْ بَعْدِي يُغْدَي عَلَيْهِ بِالْجِفَانِ وَ يُرَاحُ عَلَيْهِ بِالْجِفَانِ وَ يَغْدُو أَحَدُكُمْ فِي قَمِيصَةٍ وَ يَرُوحُ فِي أُخْرَي وَ تُنَجِّدُونَ بُيُوتَكُمْ كَمَا تُنَجَّدُ الْكَعْبَةُ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا إِلَي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِالْأَشْوَاقِ فَمَتَي هُوَ قَالَ ص زَمَانُكُمْ هَذَا خَيْرٌ مِنْ ذَلِكَ الزَّمَانِ إِنَّكُمْ إِنْ مَلَأْتُمْ بُطُونَكُمْ مِنَ الْحَلَالِ تُوشِكُونَ أَنْ تَمْلَئُوهَا مِنَ الْحَرَامِ فَقَامَ سَعْدُ بْنُ أَشَجَّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُفْعَلُ بِنَا بَعْدَ الْمَوْتِ قَالَ الْحِسَابُ وَ الْقَبْرُ ثُمَّ ضِيقُهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَوْ سَعَتُهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ تَخَافُ أَنْتَ ذَلِكَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ أَسْتَحْيِي مِنَ النِّعَمِ الْمُتَظَاهِرَةِ الَّتِي لَا أُجَازِيهَا وَ لَا جُزْءاً مِنْ سَبْعَةٍ فَقَالَ سَعْدُ بْنُ أَشَجَّ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُ رَسُولَهُ وَ مَنْ حَضَرَنِي أَنَّ نَوْمَ اللَّيْلِ عَلَيَّ حَرَامٌ وَ الْأَكْلَ بِالنَّهَارِ عَلَيَّ حَرَامٌ وَ لِبَاسَ اللَّيْلِ عَلَيَّ حَرَامٌ وَ مُخَالَطَةَ النَّاسِ عَلَيَّ حَرَامٌ وَ إِتْيَانَ النِّسَاءِ عَلَيَّ حَرَامٌ‌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ يَا سَعْدُ لَمْ تَصْنَعْ شَيْئاً كَيْفَ تَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَي عَنِ الْمُنْكَرِ إِذَا لَمْ تُخَالِطِ النَّاسَ وَ سُكُونُ الْبَرِّيَّةِ بَعْدَ الْحَضَرِ كُفْرٌ لِلنِّعْمَةِ نَمْ بِاللَّيْلِ وَ كُلْ بِالنَّهَارِ وَ الْبَسْ مَا لَمْ يَكُنْ ذَهَباً أَوْ حَرِيراً أَوْ مُعَصْفَراً وَ آتِ النِّسَاءَ يَا سَعْدُ اذْهَبْ إِلَي بَنِي الْمُصْطَلِقِ فَإِنَّهُمْ قَدْ رَدُّوا رَسُولِي فَذَهَبَ إِلَيْهِمْ فَجَاءَ بِصَدَقَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كَيْفَ رَأَيْتَهُمْ قَالَ خَيْرَ قَوْمٍ مَا رَأَيْتُ قَوْماً قَطُّ أَحْسَنَ أَخْلَاقاً فِيمَا بَيْنَهُمْ مِنْ قَوْمٍ بَعَثْتَنِي إِلَيْهِمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ تَعَالَي مِنْ أَهْلِ دَارِ الْخُلُودِ الَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ أَنْ يَكُونُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ مِنْ أَهْلِ دَارِ الْغُرُورِ الَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ ثُمَّ قَالَ بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ لَا يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ يَقْذِفُونَ الْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ لَا يَقُومُونَ لِلَّهِ تَعَالَي بِالْقِسْطِ بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْقِسْطِ فِي النَّاسِ بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ يَكُونُ الطَّلَاقُ عِنْدَهُمْ أَوْثَقَ مِنْ عَهْدِ اللَّهِ تَعَالَي بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ جَعَلُوا طَاعَةَ إِمَامِهِمْ دُونَ طَاعَةِ اللَّهِ بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ يَخْتَارُونَ الدُّنْيَا عَلَي الدِّينِ بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ يَسْتَحِلُّونَ الْمَحَارِمَ وَ الشَّهَوَاتِ وَ الشُّبُهَاتِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ قَالَ أَكْثَرُهُمْ لِلْمَوْتِ ذِكْراً وَ أَحْسَنُهُمْ لَهُ اسْتِعْدَاداً أُولَئِكَ هُمُ الْأَكْيَاسُ‌. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌67، ص: 129 و 130

[3]. وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون(حشر: 9).

[4]. وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيرا (انسان: 8).

[5]. وَالَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواما(فرقان: 67).

[6]. وَ لاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لاتَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا(اسراء: 29).

[7]. مجلسی اول این روایت را در «روضة المتقين»، قوي كالصحيح دانسته است؛ از نظر مجلسی دوم بیشتر روایات کتاب تحف العقول (حرانی) نیز به‌دلیل اعتبار بالا، از سند بی‌نیاز است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

ملاحظاتی انتقادی درباره دیدگاه‌های دالایی‌لاما

از فرقه‌های مهم بودایی در تبت، فرقة «گه ـ لوگ ـ په» یا همان دالايي‌لاماست که به لاماییسم نیز مشهور است. مشهورترین رهبر این شاخه، تنزین گیاتسو، معروف به دالایی‌لامای چهاردهم است. عقاید گوناگون این شاخة بودایی، با تفاوت‌هایی، بیشتر بر پایة بودیسم سنتی شکل گرفته‌ است. دالایی‌لاما، عقایدی بحث‌برانگیز درباره خدا، هدف زندگی، شادی و مسائل اجتماعی ـ سیاسی مطرح کرده است. او دربارة دین، دیدگاهی پلورالیستیک دارد و به اصل وجود خدا یا خدایی شخصی معتقد نیست...
No image

بررسي مكانيسم‌هاي نفوذ و تغيير شيوه‌ي زندگي افراد توسط فرقه‌گرايي جديد

فرقه‌ها يا كيش‌ها، ساختارهاي پيچيده‌ي اجتماعي- اعتقادي‌ هستند كه در دنياي كنوني براي پر كردن خلاء ناشي از سكولاريته‌شدن جوامع، هرروزه بر دايره وسعت و قدرتشان افزوده مي‌شود. حضور يك رهبر كاريزماتيك در مرکز ساختار هرمي كه قرائتي شخصي‌شده از دين را عرضه مي‌كند، از مهم‌ترين ويژگي‌هاي فرقه‌ است.
No image

آسیب‌‏شناسی رابطه‏‌ی زنان و جنبش‏های نوپدید دینی

در دو دهه‏ی اخیر پای جنبش‏های نوپدید دینی در ایران نیز باز شده است. این جنبش‏ها در میان زنان و مردان پیروانی برای خود یافته‏اند. اما به‌نظر می‏رسد زنان بیشتر درگیر این جنبش‏ها شده‏اند و بیشتر نیز از عملکرد و تعلیمات این جنبش‏ها آسیب دیده‏اند. در این تحقیق دو پرسش اصلی مطرح می‏شود: چرا زنان به این جنبش‏ها می‏پیوندند؟ و چه آسیب‏هایی از این جنبش‏ها دریافت می‏کنند
No image

آسيب‌شناسي فرقه‌گرايي جديد در ايران (فرقه‌هاي عرفاني يا عرفان‌هاي فرقه‌اي؛ كداميك؟)

در دنياي كنوني، هرروزه بر قدرت فرقه‌ها يا كيش‌ها افزوده مي‌شود. نظام‌هاي پيچيده‌ي شست‌وشوي مغزي، كنترل ذهن و استثمار افراد، از ويژگي‌هاي بارز فرقه‌ها است.
زمینه‌های فرهنگی - اجتماعی گرایش به جنبش‌های نوپدید دینی در ایران (با تأکید بر عرفان حلقه و اکنکار)

زمینه‌های فرهنگی - اجتماعی گرایش به جنبش‌های نوپدید دینی در ایران (با تأکید بر عرفان حلقه و اکنکار)

هدف اصلی این مقاله تبيين زمينه‌هاي فرهنگي اجتماعي گرايش به جنبش‌هاي نوپديد ديني در ايران است. كه از طريق اهداف فرعي، شناخت سبك زندگي جامعه مورد مطالعه و جايگاه رهبران كاريزماتيك، شناخت جايگاه و نقش رسانه‌هاي نوين، تضاد ارزشي، بحران هويت و شناخت جايگاه و تمايل به التقاط‌گرايي پيروان اين جنبش‌ها تحقق مي‌يابد...

پر بازدیدترین ها

زمینه‌های فرهنگی - اجتماعی گرایش به جنبش‌های نوپدید دینی در ایران (با تأکید بر عرفان حلقه و اکنکار)

زمینه‌های فرهنگی - اجتماعی گرایش به جنبش‌های نوپدید دینی در ایران (با تأکید بر عرفان حلقه و اکنکار)

هدف اصلی این مقاله تبيين زمينه‌هاي فرهنگي اجتماعي گرايش به جنبش‌هاي نوپديد ديني در ايران است. كه از طريق اهداف فرعي، شناخت سبك زندگي جامعه مورد مطالعه و جايگاه رهبران كاريزماتيك، شناخت جايگاه و نقش رسانه‌هاي نوين، تضاد ارزشي، بحران هويت و شناخت جايگاه و تمايل به التقاط‌گرايي پيروان اين جنبش‌ها تحقق مي‌يابد...
No image

ریاضت و حدود مشروع آن از منظر معصومين (ع)؛ در مواجهه با رویکرد صوفیانه

این نوشتار، تصویری از ریاضت مطلوب دینی از منظر قرآن و عترت (ع) است که شاخص‌های آن عمدتاً از احتجاجات معصومین(ع) با متصوفه‌ی زمانشان استنباط گردیده...
No image

آسیب‌‏شناسی رابطه‏‌ی زنان و جنبش‏های نوپدید دینی

در دو دهه‏ی اخیر پای جنبش‏های نوپدید دینی در ایران نیز باز شده است. این جنبش‏ها در میان زنان و مردان پیروانی برای خود یافته‏اند. اما به‌نظر می‏رسد زنان بیشتر درگیر این جنبش‏ها شده‏اند و بیشتر نیز از عملکرد و تعلیمات این جنبش‏ها آسیب دیده‏اند. در این تحقیق دو پرسش اصلی مطرح می‏شود: چرا زنان به این جنبش‏ها می‏پیوندند؟ و چه آسیب‏هایی از این جنبش‏ها دریافت می‏کنند
No image

ملاحظاتی انتقادی درباره دیدگاه‌های دالایی‌لاما

از فرقه‌های مهم بودایی در تبت، فرقة «گه ـ لوگ ـ په» یا همان دالايي‌لاماست که به لاماییسم نیز مشهور است. مشهورترین رهبر این شاخه، تنزین گیاتسو، معروف به دالایی‌لامای چهاردهم است. عقاید گوناگون این شاخة بودایی، با تفاوت‌هایی، بیشتر بر پایة بودیسم سنتی شکل گرفته‌ است. دالایی‌لاما، عقایدی بحث‌برانگیز درباره خدا، هدف زندگی، شادی و مسائل اجتماعی ـ سیاسی مطرح کرده است. او دربارة دین، دیدگاهی پلورالیستیک دارد و به اصل وجود خدا یا خدایی شخصی معتقد نیست...
No image

بررسی ماهیت و سرچشمه عرفان صوفیانه

تصوف ازجمله پدیده‌هایی است که از سده دوم هجری قمری در عالم اسلام ظهور کرد. درباره ماهیت و سرچشمه تصوف، آرای گوناگونی وجود دارد. این آرا بیانگر این حقیقت است که هرکس از منظری به این جریان نگریسته و دورنمای دلپذیری از آن ترسیم کرده است که با تصوف کنونی فرسنگ‌ها فاصله دارد. تصوف اگرچه در دامن فرهنگ اسلام زاده شده؛ اما از سویی از گرایش‌های معنوی خارج از عالم اسلام اثر پذیرفته و از ‌دیگر سوی، با تکیه بر ذوق و استحسان و بدون بهره‌گیری از مبانی دینی، آداب و رسومی را پایه‌گذاری کرده که دست‌کم برخی از آنها با کتاب و سنت قطعی انطباق ندارد. ضمن آنکه از مشارب عرفانی دیگر ادیان و مکاتب نیز اثر پذیرفته است.
Powered by TayaCMS