ویژگیها و مصادیق سبک زندگی زنان در قرآنکریم
مجید عنانپور خیرآبادی؛ مدرس دانشگاه ـ کارشناسارشد معارف اسلامی و اقتصاد، دانشگاه امام صادق (ع) Email: enanpoor@gmail.com
چکیده
از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلام از منظر مقام معظم رهبری، سبک زندگی، رفتار اجتماعی و شیوه زیستن است.[1] با مراجعه به آیات قرآن میتوان نمونههایی از رفتارهای فردی و اجتماعی مختلف را مشاهده کرد که جنبه عبرتآموزی خواهد داشت. در این مقاله قصد داریم تا بر مبنای کلام وحی، سبک زندگی زنان در جامعه خود را مورد بررسی قرار دهیم. بر این اساس به مسائل و نتایجی دست یافتیم که عبارت استاز:
- خصوصیات بلقیس ملکه سبا: آیین حکومتداری صحیح، تطابق رفتار سیاسی با حکم عقل، مشورت و حسن تدبیر در امر حکومت؛
- یوکابد مادر موسی (ع): فداکاری و کیاست، ذکاوت و دوراندیشی، استقلال رأی بدون تکیه بر دیگران، استقامت و پایداری، شجاعت و از خودگذشتگی؛
- آسیه همسر فرعون: مبارزه و شهادتطلبی، قهرمان و خستگیناپذیر، نفرت از ارزشهای پوچ و مادی، طرد سیاست طاغوتی و شیطانی، نفرت و انزجار از ستمکاران، ستیزهجویی با کافران، درایت و روشنبینی و از خود گذشتگی؛
- مریم مادر عیسی (ع): پرستش و پاکدامنی، استقامت و شکیبایی، مبارزی هوشمند در سیاست، ایثار و از خود گذشتگی.
واژگان کلیدی: سبک زندگی، فرهنگ، زن، بلقیس، یوکابد، مریم، آسیه.
مقدمه
دستیابی و کشف نظر دین مبین اسلام پیرامون موضوعات و مسائل گوناگون از مهمترین اموری است که ذهن محققان و پژوهشگران مسلمان را در حوزههای مختلف علوم بهخود مشغول ساخته است. آیات قرآنکریم که در بیان معروف رسول گرامی اسلام (ص) یکی از دو امانت بهجای مانده آن حضرت دانسته و تمسک به آن، راه نجات از گمراهی معرفی شده است؛ مهمترین منبع مورد استناد، جهت کشف نظر شریعت اسلام پیرامون مسائل مختلف است.
مقام زن در اسلام چنان است که در قرآنکریم سومین سوره مفصل به نام «نساء» نامیده شده و در ده سوره دیگر پیرامون مسائلی مربوط به حقوق و منزلت زنان است. زنان همواره در خطابههای عام مورد خطابند و همچنین میتوان از بسیاری از مفاهیم قرآن نکات مهمی را در این رابطه استنباط کرد و میتوان این ادعای دروغ را که اسلام برای زن ارزشی قائل نیست را بدینوسیله منتفی دانست.
اسلام زن را بهعنوان مسئله مهم زندگی و متمم حیات انسانی در مسائل اجتماعی، اخلاقی و قانونی خود جا داده و او را بهعنوان عضو مؤثر جامعه دانسته است. در این مقاله قصد داریم تا با بررسی آیات قرآن به ویژگیها و مصادیق سبک زندگی زنان اشاره کنیم. در قرآنمجید به زنانی برگزیده و ممتاز بر میخوریم که در فراست و هوش سرشار و در توانایی بر درک حقایق بسیار دشوار و حل مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی به منزلت بالایی رسیده بودند. بخش مهمی از آیات قرآن در مورد این زنان و حکایت سرگذشت آنان نازل شده، تا بدینطریق نسلهای مختلف را متوجه ارزش و جایگاه آنان کرده و آنها بتوانند با الگو قرار دادن سبک زندگی این زنان بزرگ، گامهای صحیح و استواری را در مسیر زندگی و فعالیتهای اجتماعی خود بردارند.
تقابل بلقیس ملکه سبا و سلیمان (ع)
خداوند متعال به حضرت سلیمان پیامبر، موهبتی ارزانی داشته بود و آن اینکه او هم پیامبر خدا و هم فرمانبرداری بزرگ و مقتدر در عصر خویش بود. هرگاه سلیمان (ع) به سفر میرفت یا بر تخت مینشست، سپاهیانی از جن، انس و پرندگان پیرامونش را میگرفتند که خداوند مسخر وی کرده بود. او در یکی از بازدیدهایش جای پرندهای به نام هدهد را خالی میبیند. پس از مدتی هدهد حاضر میشود و با کلامی شیوا علت عدم حضور خویش را بیان میدارد و آن آوردن خبری قطعی از سرزمین سبا است، سرزمینی که سلیمان از فرمانروای آنجا بیاطلاع بود.[2] کلام هدهد حاکی از این اطلاعات بود که نخست، یک زن عهدهدار مسئولیت خطیر زمامداری آن سرزمین است؛ دوم اینکه کمیت و کیفیت حکومت آن زن بهگونهای بود که شباهت کامل به حکومت سلیمان داشت؛ سوم آنکه او تخت و عرشی عظیم داشت و آن حاکی از قدرت نافذ و همه جانبهای میکند که لازمه یک حکومت مقتدر است (گرجی، 1376: 2-9) هدهد همچنین گزارش میدهد که آنها بهجای خداپرستی به پرستش خورشید مشغول بودند و در برابر خورشید سر به خاک مینهادند. سلیمان نامهای برای ملکه سبا از طریق او میفرستد.
بلقیس با دریافت نامه، به سرعت وزیران، فرماندهان لشگری و کشوری و مشاورانش را فرا میخواند تا جلسهای فوقالعاده تشکیل دهند. او میگوید نامهای دریافت کردهام که در آن مسائل بسیار بزرگی مطرح شده است. در این نامه از من و مردم سرزمین من دعوت به پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر او شده است. حال میخواهم با شما مشورت کنم. آنها گفتند که ما مرد جنگیم و امکانات فراوان داریم و میتوانیم در مقابل دشمن بایستیم. بلقیس پاسخ داد: بهنظر من تعقل و تدبیر و دوراندیشی عقلانیتر است.
باید سلیمان را آزمود و منتظر عکسالعمل او شد، از اینرو من جنگ را به شما توصیه نمیکنم. اگر سلیمان پیامبر خدا باشد ما توانایی جنگ با او را نداریم و چنانچه پادشاه باشد، هدیه ما را میپذیرد و ما با این قدرت و تدابیر حکومتی بر او پیروز خواهیم شد. بلقیس هدایای بسیاری برای سلیمان (ع) فرستاد. سلیمان به فرستادگان بلقیس گفت: آیا میخواهید نظر مرا با مال دنیا جلب کنید؟ اگر این قصد را دارید بدانید که آنچه خدا به من داده است از آنچه شما دارید بهتر و بیشتر است. این شمایید که از هدیه خود شادی میکنید. اینک بهسوی بلقیس و مشاورانش برگردید و به آنها بگویید من سپاهی به سویشان گسیل میدارم که قادر نباشند در مقابل آن مقاومت کنند، آنان را با ذلت و خواری از مملکت سبا بیرون خواهم کرد.[3] به بلقیس بگویید که من جز ایمان و اطاعت و تسلیمشدن در برابر خداوند چیزی نمیخواهم. وقتی فرستادگان برای او نقل کردند که او با دیگر پادشاهان متفاوت است، بلقیس با سپاهی عظیم، خود عازم سرزمین سلیمان شد. قبل از رسیدن او، حضرت سلیمان تدابیر لازم را برای آزمون بلقیس انجام داده بود. ازجمله اینکه تخت و عرش او را به دربار خود منتقل کرده و تغییراتی در ظاهر آن داد. سلیمان با طرح سؤالی او را مورد آزمایش قرار داد تا ببیند آیا بلقیس درک و هوش لازم را برای ایمان آوردن دارد یا از کسانی خواهد بود که امیدی به هدایت آنها نیست. بلقیس با پاسخ منطقی و هوشمندانه خود به سلیمان نشان میدهد که از تیزهوشی و درایت و دقت نظر بالایی برخوردار است. او نیز که به منظور آزمایش سلیمان آمده بود با مباحثه و مناظرهای مستدل و منطقی یقین حاصل میکند که سلیمان (ع) مرد خدا و پیامبر الهی است. بلقیس که پی به عظمت و شکوه سلیمان برده بود و او را دارای نیروی مافوقبشری یافته بود، سخت تحتتأثیر شخصیت او قرار میگیرد و در برابر مکتب و آیین او تسلیم میشود.[4]
مؤلفههای سبک زندگی بلقیس
برخی از مؤلفههای سبک زندگی بلقیس عبارت استاز:
- بلقیس امور مملکت خود را مطابق با حکم عقل اداره میکرد، از اینرو با حوادث ناگهانی بزرگ در طول حکومتش همچون مواجهه با حضرت سلیمان (ع) احساسی برخورد نمیکند، او میدانست که اگر بر خلاف خرد حکمرانی کند، سرانجام به زیانش تمام خواهد شد. بلقیس در امور مملکتی خود پایبند به امر شورا بود و سعی میکرد که از دیدگاههای مشاورین خود مطلع گردد و نسبت به نظریات آنها احترام گذارد. در عین حال بسیار منطقی و واقعبینانه با مسائل برخورد میکرد و اگر نظر آنها را مخالف با مصلحت حکومت خود میدید، با استدلال کافی آنها را رد میکرد. اینگونه مشورتها و نظرخواهیها موجب جلب رضایت و اطمینان عاملان اجرایی میشود و خود مدیر نیز از مزایا و فایدههای مشارکت و مشورت سود میبرد (یوگل، 1382: 261)؛
- بلقیس از سلامت رأی و روشنبینی و حسن تدبیر در امر حکومت برخوردار بود. چنانکه این موضوع را میتوان با فرستادن نمایندگان خود به دربار سلیمان برای بار اول و آزمایشکردن او مشاهده کرد. او عجولانه تصمیم به یکی از دو امر جنگ یا صلح با سلیمان نمیگیرد، بلکه تمام جوانب را میسنجد؛
- بلقیس از شجاعت و ارادهای قوی و همتی بلند بهرهمند بود. بهطوری که پس از شنیدن پیغام او توسط فرستادگان مخصوصش متوجه شد که سلیمان (ع) با پادشاهان دیگر متفاوت است؛ خود عازم سرزمین سلیمان میشود تا اوضاع را از نزدیک بررسی کند. او با وجود تهدیدات سلیمان (ع) با شجاعت و همتی بلند اقدام به سفر و ترک وطن میکند، به شهادت قرآن ملکه و ملت سبا مردمی خورشیدپرست و مرفه و دارای امکانات عالی زندگی و نظامی بوده و در ظاهر از نظر تشکیلاتی بر تشکیلات سلیمان برتری داشتند و خود را قویتر و قدرتمندتر میدانستند! اما با این وضع بلقیس زنی مصالحهجو و سازگار بود و با حضرت سلیمان از راه مصالحه و هدیه وارد شد و در برنامههای او تفکر کرد و سرانجام با ایمان و اسلام خود نشان داد که عاقلانه فکر میکند و در صورت تشخیص حقیقت از آن نمیگذرد (بابازاره، 1381: 118-119)؛
- بلقیس از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود و قدرت شناختش از حقایق و بررسی امور بالا بود، بهطوری که با تشخیص درست خود از آزمایشهای سلیمان سربلند و موفق بیرون آمد و به او ثابت کرد که استحقاق دعوت به یکتاپرستی را دارد؛
- بلقیس از اعتقادات مستقل برخوردار بود و تصمیمات اعتقادی را با اختیار خود انتخاب میکرد، چه در زمانی که به پرستش آفتاب پرداخت و چه در زمانی که به یکتاپرستی روی آورد. این بانو که حاکمیت قدرتمندی بر قوم خویش داشت و آن ناشی از سیاست صادقانه و مقتدرانه او بود و ملتش نیز او را قبول داشتند، از این روی در رواج اعتقاداتش در هر دو حالت بسیار مؤثر بوده است (فهیم، 1374: 23)؛
- بلقیس زیباترین بیان را در مواجهه با حق و جلوه حق الهی (پیامبر خدا) به زبان میآورد و سخنش هم طراز با کلام انسانهای متعالی میشود. اقرار به گناه و پیبردن به حقارت خود، اوج تواضع و از خودگذشتگی است. از طرفی اقرار به گناه و توبه حاکی از شجاعت و وارستگی شخصیتی او است.[5]
تقابل فرعون و یوکابد مادر موسی (ع)
زندگی حضرت موسی (ع) دارای مراحل گوناگونی است. در تمامی این مراحل زنان حضوری چشمگیر داشتهاند. قرآن حضور تاریخی زنان معاصر حضرت موسی (ع) را در صحنههای سیاسی و اجتماعی بهخوبی نشان میدهد. آنها از حریم حق دفاع کردند تا آن را به سر منزل مقصود برسانند. در این میان محوریترین و حساسترین نقش را مادر موسی عهدهدار بوده است. زن صالحی که خداوند متعال به او وحی میکند که چگونه فرزند خود را نجات دهد، فرزندی که یکی از پیامبران بزرگ الهی خواهد بود. خداوند متعال به او آموخت که چه عملکردی داشته باشد و چه تدبیری بیاندیشد و با چه مدیریت صحیحی او را از چنگال فرعون و فرعونیان برهاند و به مرحلهای برساند که در آینده از انبیا و مرسلین باشد.
کاهنان به فرعون خبر داده بودند که مردی از دودمان یعقوب که در مصر پراکندهاند، سرانجام به سرنوشت تو خاتمه میدهد و نابودی قطعی تو بهدست او است. فرعون برای جلوگیری از این خطر به ماموران دستور داد تا خانوادههای بنیاسرائیل را زیر نظر بگیرند و هرگاه اطلاع یافتند یکی از زنان آبستن است، شکم او را بدرند و اگر جنین پسر بود به قتل رسانند. مادر موسی که آبستن به موسی بود و اراده الهی بر این بود که فرزند او از پیامبران اولوالعزم گردد و به رهبری خلق گماشته شود، از این وضعیت سخت نگران و آشفته بود. او که در تدبیر و زیرکی و ایمان و نیز رأی و فراست، در مراحل عالی قرار داشت و از زنان بزرگ روزگار خود بود، به مرحلهای از شایستگی رسید که خداوند او را منزل وحی خود قرار داد، قرآنکریم سخن از آن دارد که بر این زن هم وحی نازل شد.[6] یوکابد از بانوان نمونه قرآن است. در دامان این بانوی بزرگوار، باید فرزندی تربیت شود که بساط جور و ستم جبار زمان، یعنی فرعون را برچیند و مردم مستضعف را نجات دهد. از اینرو از همان دوران بارداری عنایت غیبی شامل حال او و فرزندش بود.
با تولد طفل کار مادر دشوارتر میشود و مأموریت الهی او بهطور جدی آغاز میشود. او ناگزیر به طرح یک برنامهریزی دقیق و صحیح بود تا با ظرافت و تدبیر خاصی بتواند در طول سالیان متمادی فرزند خود را از انواع خطرها حفظ کند و او را به مرحلهای رساند که اراده الهی را در زمین عملی کند (دوانی، 1378: 45). مادر موسی بسیار میترسید که مبادا فرزندش را بکشند. اینجاست که قدرت غیبی به مدد او میآید و او را راهنمایی میکند که چه کند. برخلاف این اندیشه باطل که فرعون و فرعونیان زنان را در امور سیاسی و اجتماعی، کارآمد تصور نمیکردند و به آنان به دیده حقارت مینگریستند، به وضوح میبینیم که در مسیر تعذیب و نابودی فرعون، زنان بزرگی پا به عرصه میگذارند و در این راستاست که جریان تمکن مستضعفان در جامعه آن روز با وحی به یک زن آغاز میشود.[7] این بانو مورد گزینش الهی قرار میگیرد و ظرف نزول رحمت الهی و صحنه بروز قدرت حق میشود تا حضور آنان در این نقطه عطف تاریخی، نه تنها برای فرعون بلکه برای آیندگان نیز به ثبوت رسد (فهیم، 1374: 41).
مادر موسی به فرمان، وحی موسی را در صندوق قرار داده و او را به دریای نیل میافکند[8] و از او خواسته میشود که هیچگونه اندوه و نگرانی بهخود راه ندهد. او با پیگیری تمام و مساعدت دخترش متوجه میشود که صندوق بهدست مأموران فرعون میافتد. خواهر موسی از طرف مادرش مأموریت مییابد که قدم به قدم در پی موسی باشد تا ببیند که سرانجام کار او به کجا میانجامد، همین که خواهر موسی دید که صندوق را به درون کاخ فرعون بردند، درصدد بر آمد که تمام سختیها و خطرها را بهجان بخرد و برای نجات برادرش به هر ترتیب که شده وارد کاخ شود.[9] آسیه همسر فرعون با دیدن موسی از فرعون درخواست میکند که او را نزد خود نگه دارد و فرعون با همه قدرتی که داشت و خود را خدای خدایان مینامید، سرانجام تسلیم پیشنهاد همسرش شد و اجازه داد که آن طفل در کاخ فرعون بماند. موسی پستان هیچ زنی را بدهان نگرفت؛ چراکه اراده خداوندی بر این بود که او فقط پستان مادرش را به دهان بگیرد و تحت نظارت مستقیم او تربیت و رشد یابد. سرانجام با راهنمایی خواهر مقرر گردید که مادرش سرپرستی موسی را به عهده گیرد و او را پروش دهد و بدینسان خداوند مهربان دوباره او را به آغوش مادر باز گردانید تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده خدا حقیقت دارد.[10]
مؤلفههای سبک زندگی یوکابد
برخی از مؤلفههای سبک زندگی یوکابد عبارت استاز:
- ذکاوت و دوراندیشی: مادر موسی (ع) با ذکاوت و تیزبینی به کاخ نفوذناپذیر فرعون راه یافت و تربیت فرزندش را عهدهدار شد. موسی (ع) در خانه فرعون تربیت ملوکانه شد و همه علوم و فنون را فرا گرفت و در سن رشد و بلوغ و بزرگی به پیامبری مبعوث شد (نورالدین، 1414: 281)؛
- استقامت و پایداری: مادر موسی (ع) زندگی بسیار سخت و دشواری را سپری کرد و سالها برای تأمین معیشت فرزندانش تلاش کرد. وقتی آنها بزرگ و مستقل شدند و موسی و برادرش هارون امر رسالت پروردگارشان را عهدهدار شدند، او دیگر به هدف مقدس خود رسیده بود؛
- شجاعت و از خودگذشتگی: مادر موسی (ع) میدانست که مأموران فرعون در کمین یکتاپرستان هستند. او میدانست که زنان آبستن بنیاسرائیل را شکم میدرند و فرزندان پسر را به قتل میرسانند، اما با شجاعت هرچه تمام در زیر یوغ استبداد فرعونی فرزند خود را حفظ کرد. این شجاعت برای حفظ و بقای دین الهی و آرمانهای آن ستودنی و تقدیرکردنی است؛
- ایمان و توکل: او به قدرت خداوند و اراده الهی در این مأموریت توکل داشت و بهیقین میدانست که سرانجام وعده الهی بهوقوع میپیوندد و بر فرعون پیروز میشود. از اینرو، با ایمان و باور قلبی توانست فرزند خود را در آبهای پر خروش نیل پرتاب کند و او را به کام دشمن بفرستد؛
- شایستگی تربیت فرزندان صالح: اراده خداوند بر این بود که موسی (ع) در دامان مادر واقعی خود تربیت و بزرگ شود. پیامبران (ع) و مردان بزرگ الهی برای رسیدن به مقام شایسته باید در دامان مادرانی شایسته رشد مییافتند، وقتی از مادر موسی (ع) خواسته میشود که با برنامهریزی دقیق خودش به موسی شیر دهد به این دلیل است که ویژگیهای مادر از طریق شیر به جان فرزند انتقال مییابد. مسأله تأثیر شیر و انتقال خصوصیات شخصیتی از این طریق به فرزندی که در آینده نمودی متعالی خواهد داشت، در واقع ظهور و بروز ارزشهای یک زن در یک پیامبر است. (گرجی، 1376: 81) این مادر مدبر در تربیت فرزندانش بسیار موفق بود، موسی (ع) را برای پیامبرشدن تربیت کرد. هارون را آنگونه تربیت کرد که یار و یاور برادرش باشد و در تمام مراحل زندگی پشتیبان او باشد (طبری، 1403: 303) و خواهر موسی (ع) را آنچنان تربیت کرد که با شجاعت تمام به دفاع از برادر پرداخت و برای نجات دین خدا، جان خود را به خطر انداخت و در آن شرایط خفقانزا و زیر حکومت ظالم و طاغوتی توانست فرزندانی مبارز، هدفمند، یکتاپرست، متحد و ضد طاغوت تربیت کند؛
- استقلال رأی بدون تکیه بر دیگران: در معرفی حضرت موسی (ع) و مراحل پر فراز و نشیب زندگانی او در قرآن، هیچ نشانی از پدر موسی (ع) بیان نمیشود. پر واضح است که در شرایط خاص سیاسی و اجتماعی آن مردان به شدت تحت فشار آزار و اذیت فرعون بودند و بیشتر در زندانها زیر شکنجه و یا تحت تعقیب بودند. آنچه قطعی است اینکه در قرآن به پدر موسی اشارهای نشده و فقط از مادر موسی (ع) سخن به میان آمده است. او با عزمی راسخ و بدون ترس و واهمه از نبودن همسر، انجام وظیفه میکند؛
- حضور پررنگ اجتماعی: برخلاف اندیشه باطل فرعون نسبت به ناکارآمد بودن زنان که به همین دلیل زنان و دختران را زنده نگاه میداشت و مردان و پسران را به قتل میرساند، با وجود جهل، کفر و ظلم فراوان در جامعه آن روز، این زن شایستگی پیدا میکند که جایگاه فرمان الهی باشد و بهطور کامل تحت تسلط و فرماندهی او قرار گیرد و دستورات خاصی به او ابلاغ و از آینده مطلع شود. این مقام موجب میشود که او قیامی عظیم کرده و اقدام به یک حرکت بزرگ اجتماعی کند و دست به هر خطری بزند تا این مشیت عظیم الهی را به مقصد نهایی برساند؛
- سیاست شایسته: مادر موسی (ع) با این ویژگیهای رفتاری در زمانه خود و حتی در آینده الگویی شایسته برای دیگر زنان باشد. او به ما آموخت که یک زن با خودسازی، اخلاص، ایمان و توکل، اعتماد به نفس، استقلال رأی، هوشمندی و شجاعت و پایداری میتواند با خداوند ارتباطی نزدیک پیدا کند و مورد عنایت و حمایت بیدریغ او برای رسیدن به اهدافش قرار گیرد. او نشان داد که زنان نیز همچون پیامبران میتوانند از کارگزاران و عاملان خداوند در زمین برای خدمت به خلق باشند.
تقابل فرعون و همسرش آسیه
آسیه همسر فرعون و ملکه مصر بود. او در قصر فرعون به سر میبرد و از انواع امکانات مادی و رفاهی برخوردار بود. آسیه همسر پادشاهی مستبد و خودخواه آن مملکت باستانی بود که ظلم و بیدادگری او در تاریخ بشر ضربالمثل است. فرعون نیز همچون نمرود هم خود دعوی خدایی داشت و هم حافظ و نگهبان بتخانه ملت و مروج بتپرستی قوم بود. فرعون از کم رشدی و فرمایگی قوم سوء استفاده میکرد و کارش بهجایی رسیده بود که خود را «خدای خدایان» مینامید.[11] اما همسر او آسیه زنی بود که در هالهای از نجابت، لیاقت و پاکی قرار داشت. رشد شخصیت و توجه به وظیفه انسانی و ایمانی او کار را بهجایی رساند که کاخنشین بهشت شده و در ردیف بهترین زنان عالم قرار گیرد. ایمان آوردن او به حضرت موسی (ع) بزرگترین ضربه به دستگاه فرعون بود؛ چراکه او نزدیکترین فرد به فرعون است. فرعون برای انصراف او از این تصمیم به هر وسیله ممکن ـ تهدید و تطمیع ـ متوسل شد اما جز مقاومت از او چیزی ندید و بدینوسیله توانست شرایط حاکم بر نظام حکومتی آن روز را درهم بریزد (انصاری، 1381: 282).
مؤلفههای سبک زندگی آسیه
برخی از این مؤلفهها عبارت استاز:
- آسیه مشتاق هدایت فرعون: وقتی موسی (ع) به اصرار آسیه در دربار مصر ماندگار شد و تحت مراقبت شخصی ملکه و مهر و محبت او قرار گرفت و به مقام نبوت رسید، آسیه به او گروید و از او به شدت حمایت کرد، اما ایمانش را از فرعون پنهان میداشت و تلاش میکرد که فرعون را با دین موسی و با حقیقت آفرینش و آیین یکتاپرستی آشنا کند؛ چراکه فرعون در برابر وی تأثیرپذیری داشت و بیشتر مواقع با او مشورت میکرد. در هر حال این تلاش آسیه به جایی نرسید، هرچند کوشش او یک شیوه تبلیغی و تربیتی ظریف را در بر داشت. وقتی موسی (ع) بارها و بارها تلاش کرد که فرعون را به یکتاپرستی فرا خواند، اما فرعون دعوت او را نمیپذیرت. آسیه به شدت از این برخورد رنج میبرد و تلاش میکرد که او را به دین موسی (ع) جذب کند. این زن سمبل انسانیت، الگوی شرافت و نمادی از یک موحد خالص و خداجو است. او در خانه به یاد توحید و یگانگی بود که نه تنها در آن یادی از خدای یکتا نبود، بلکه صاحب آن خانه دشمن یکتاپرستی و در مقام ستیزهگری با آن بود (جمعی از پژوهشگران، 1383: 185)؛
- همسر فرعون، اسوه مؤمنان: وقتی جریان رود نیل موسی (ع) را به مقر دشمنانش میرساند و آنها قصد ذبح او را میکنند، در میان آنان زنی یافت میشود که با تیزبینی و شامهای قوی او را از چنگال آنان نجات میدهد و مانع قتل او میشود. فرعون در تردید است که آیا این همان کودکی است که منجمان دربارهاش گزارش دادهاند؟ آسیه او را از تردید بیرون میآورد و به او اطمینان میدهد که کودکی که دست پرورده خودشان باشد، هرگز آنگونه تربیت نمیشود، بلکه برعکس فرزندی میشود که نور دیده آنها شده و سبب افتخار و خرسندی آنان میشود. همسر فرعون بدون اینکه تحت هدایت پیامبری از پیامبران الهی قرار گیرد، با هدایت فطری خویش نهایت خلوص را به نمایش میگذارد و شخصیتی از خویش ترسیم میکند که او را بهشکل اسوه و الگوی مؤمنان در میآورد، ارزش نقشی که این بانو در بنیاد نهادن نهضت موسی داشت، بسیار است. همچنین اهمیت و ارزش نقش این بانو در دنبال کردن نهضت موسی، بیشتر معلوم میگردد. نهضتی که مسیر اجتماع را دگرگون ساخت؛
- آسیه مدیر مبارز و شهادتطلب: آسیه همچون مبارزی یکتاپرست تا پای جان از موسی (ع) و عقیدهاش دفاع میکند و بر پیکره امپراطوری فرعون ضربه وارد میکند. او زنی قهرمان و خستگیناپذیر بود که با مدیریت و برنامهریزی هوشمندانه توانست زمینهساز قیام موسی (ع) باشد. او سالها بهطور مخفیانه یکتاپرستی کرد و سرانجام در راه مبارزه علیه ظلم و بیعدالتی به شهادت رسید (اشتهاردی، 1376: 57). ویژگیهای بارز مدیریتی آسیه را با طرح آیه 11 سوره تحریم بیان میکنیم. «و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرأة فرعون إذ قالت رب ابن لي عندك بيتا في الجنة و نجني من فرعون و عمله و نجني من القوم الظالمين»؛[12]
- ادراک کمال مطلق: از آنجا که کمال حقیقی انسان، وصول به مقام و قرب نزد خدا است و کسی که این حقیقت را ادراک کرده، تمام اعمال و حرکاتش در مسیر قرب و همه کمالاتش مقدمه برای وصول به کمال نهایی خواهد بود. آسیه نیز زنی متکامل بوده و مقصد نهایی را ادراک کرده و در راه رسیدن به مقصد میکوشد و طالب قرب است؛
- نفرت از ارزشهای پوچ و مادی: آسیه با اینکه همسر مرد ثروتمند و مقتدری است و تمام امکانات مادی را در اختیار دارد، اما بهسبب طغیان و ظلم و اینکه سدی در برابر حق است، از او ابراز تنفر میکند و دیگر به کاخنشینی نمیبالد و همسر شخصی مثل فرعونبودن را ارزش و موجب افتخار نمیداند. او در میان افراد تبهکار و بیدادگر، ایمان خود را حفظ میکند و آلوده مادیات و امیال دنیوی نمیشود. او هرگز مقهور جبر تاریخ نگشته که خود تاریخساز میشود و در برابر مشکلات و فشارهای گوناگون مقاومت میکند و برای وصول به کمال مطلق از خدا طلب نجات از فرعون را دارد؛
- طرد فرهنگ طاغوتی و شیطانی: او با اعلام انزجار از عملکرد فرعون با فرهنگ فرعونی و طاغوتی مخالفت و مبارزه کرده و نسبت به آن ابراز تنفر میکند. از اینرو، با معبود عالمیان نیایش میکند و از او میخواهد که وی را از فرعون و عملش نجات دهد و او را خلاصی بخشد؛
- نفرت و انزجار از ستمکاران: در فرهنگ قرآن همانطور که مهر و محبت در راه خدا و برای خدا، بر بندگان لازم است، نفرت و انزجار از زشتیها و بدکاران نیز از وظایف آنان بهشمار میآید. همسر فرعون این ارزش را نیز ارائه میدهد و از خدا میخواهد که او را از قوم و گروه ستمکاران نجات دهد. در واقع این بانو با این دعای خویش، خشم و غضب خود را نسبت به ستم پیشگان اعلام میدارد؛
- عشق و ایمان: هنگامی که همسر فرعون بهوسیله هدایتهای الهی و راهنماییهای حضرت موسی (ع) ارشاد میگردد و نور ایمان در قلبش میتابد، به مرحلهای از ایمان میرسد که عاشقانه در این راه از جان خود میگذرد و از انواع شکنجههای فرعون نمیهراسد و با استقامت و ایمان، سمبل عشق، ایمان و الگویی برای بانوان جهان و حجتی برای جهانیان میگردد و به همه زنان حامل این پیام میشود که حتی در محیط فاسد و در جامعهای ستمکار نیز میتوان مؤمن و پاک بود (دوستمحمدی، 1373: 129)؛
- ستیزهجویی با کافران و شهادتطلبی در راه حق: آسیبه سالها خداوند یکتا را پرستش کرد و تحت رهبری موسی (ع) ایمان خود را نگاه داشت، اما سرانجام رازش فاش شد و فرعون را سخت بر آشفت. فرعون به هر وسیلهای برای انصراف او متوسل شد، اما بیفایده بود. آسیه دل بهخدا داده بود و از هیچچیز و هیچکس هراسی به دل راه نمیداد. فرعون دستور داد آسیه را به چهار میخ کشند و سنگی بزرگ روی سینهاش قرار دهند تا اینکه زیر این شکنجه سهمگین جان به جان آفرین تقدیم کرد و به شهادت رسید (دوانی، 1378: 45)؛
- درایت و روشنبینی و از خود گذشتگی: میتوان ادعا کرد که آسیه مادر دوم موسی (ع) بود. او در پرورش و نجات جان موسی (ع) و حمایت از او نقش حساسی بر عهده داشته است. وی با درایت و روشنبینی جریانهای درون کاخ فرعون و گزارشهای مأموران و نیز شرایط بحرانی اجتماعی و سیاسی را زیر نظر داشت و با دقت تمام اوضاع را از نزدیک بررسی میکرد. آسیه که با همان نگاه اول به سیمای موسی، پی به الهیبودن سیمای او برد، تصمیم به دفاع از جان موسی گرفت. او در تمامی مراحل، بهویژه در سه مرحله حساس و سرنوشتساز برای حفظ جان موسی از خودگذشتگی کرد:
- مرحلهای که موسی را از صندوق بیرون آوردند و او تلاش کرد که مأموران فرعون را از کشتن موسی منصرف کند؛
- مرحلهای که تلاش کرد تا مادر موسی بهعنوان دایه پذیرفته شود؛
- مرحلهای که موسی با اهانت به فرعون و کندن ریش او در ایام کودکی و برانگیختن خشم او در آستانه مرگ قرار گرفت؛ چراکه او دیگر یقین حاصل کرد که موسی از دشمنان او است، اما آسیه با ارائه استدلال و پیشنهاد انجام آزمایش بر روی او، فرعون را قانع کرد که آنچه اتفاق افتاده خطای بچهگانهای بیش نبوده است (بهشتی، 1368: 44).
مریم مادر عیسی (ع)
داستان حضرت مریم (ع) از شگفت انگیزترین و جالبترین داستانهای قرآنی است. ولادت او، سرگذشت مادر او، ماجرای باردار شدنش و آوردن پسری به نام عیسی پیامبر خدا و ... داستانی شنیدنی و بینظیر است که در قرآن مجید به تفصیل آمده است. حضرت مریم بهعنوان انسانی کامل و متجسم فضایل معنوی بود و توانست در مسیر تعالی و رشد شخصیت خدایی، خود الگوی سالکان قرار گیرد. او که مظهر عفاف و پاکدامنی بود، به درجهای رسید که توانست بهعنوان مادر پیامبر اولوالعزمی چون حضرت عیسی (ع) برگزیده شود. او با مدیریت آگاهانه، این پیامبر الهی را در تمام مراحل زندگی صبورانه حمایت میکند و برای رسیدن فرزندش به مقام رسالت، انواع مشقتها را تحمل میکند.
مؤلفههای سبک زندگی مریم
برخی از ویژگیهای حضرت مریم (س) عبارتاست از:
- مریم یک عابده بود: عبادت واقعی عروج انسان به نزدیکی کمال نهایی است. مریم (س) همواره در محراب عبادت و در حال عروج الی الله بود. خودسازی، تزکیه نفس، پاکدامنی و تقرب او به خداوند متعال بهحدی است که روزیاش با اسباب غیرعادی به او میرسد.
- پاکی و برگزیدگی خدایی: انسان میتواند به مرحلهای عالی از رشد و کمال دست یابد که شایستگی محبوبشدن در پیشگاه خداوند را پیدا کند و مریم بهعنوان یک زن توانست با انجام اعمال صالح و شایسته و طی طریق و سیر سلوک الیالله مورد عنایت خاص الهی قرار گیرد و به ولایت الهیه دست یابد. او با اطاعت و خضوع در مقابل کمال مطلق و نماز و رکوع و سجود، لیاقت یافت که با ملائکه و فرشتگان الهی هم سخن شود و به مقام دریافت وحی از جانب خداوند برسد (دوست محمدی، 1373: 136)؛
- افتخار مادری: مریم افتخار داشت که فرزندی همچون عیسی (ع) را بهدنیا عرضه کند. از رسالتهای بزرگ هر زن ایفای نقش مادری است. یک بانوی مدیر و خلاق در مسیر انجام وظیفه و عهدهداری مسئولیت مختلف نباید رسالت مادری خود را به فراموشی سپارد؛ چراکه چنین مدیرانی میتوانند با تربیت فرزندانی موفق و شایسته، جامعه را بهسوی سعادت و تعالی سوق دهند. مریم این حقیقت را دریافته بود که این کرامت بزرگی از جانب پروردگارش به او است، اینکه او قابلیت حمل فرزندی را پیدا کرده که معجزهای الهی بوده و در وجود او این معجزه ظهور کرده است؛
- استقامت و شکیبایی: مریم در مقابل ناجوانمردانهترین تهمتها استقامت کرد. او که جز رضایت خداوند به هیچ قدرت دیگری فکر نمیکرد و توکلش فقط بهخدا بود، اهمیتی به توهینها و شماتتهای قوم خود نداد و هرگز از مشکلات، ترس و بیم بهخود راه نداد؛
- مبارزی هوشمند در سیاست: مریم هوشمندانه اوضاع سیاسی را بررسی میکرد و گزارشهای لحظه به لحظه حکومتی را میشنید تا اگر خطر به اوج رسید، جان فرزندش را نجات دهد. چنانکه با شنیدن خبر توطئه قتل فرزندش توسط سپاهیان هیردوس - طبق یک برنامه از قبل طراحی شده – بهطور مخفیانه اقدام به هجرت میکند و بهخوبی از عهده این مأموریت بر میآید؛
- ایثار و از خود گذشتگی: مریم و فرزندش که از آیات الهی و نشانههای اعجاز بر روی زمین بوده و مورد احترام جمعیت بیشماری بودند، در غربت با انواع سختیها روبرو شده، اما هرگز تسلیم نشدند. مریم با ایثار و از خود گذشتگی همپا و همردیف محرومترین اقشار جامعه بهکار و تلاش مشغول شد و برای گذران زندگی خود و فرزندش در مزارع کارگری کرد.
- اسوه و الگو برای زنان عالم: بهدنبال تصفیه نفس و تزکیه روح، ویژگیهایی در شخصیت مریم پدیدار شد که مورد خطاب و وحی الهی قرار گرفت و هم صحبت با ملائکه شد. خداوند شخصیت مریم را در آخر سوره تحریم بدینسان بیان میکند که مریم دختر عمران، نمونه کامل یک فرد با ایمان بود که روحش پاک بود و ما روح خود را در آن دمیدیم. او سخنان خدای خود را تصدیق کرد و از بندگان فرمانبردار خدا گردید و به آنجا رسید که خداوند او را نمونهای برای همه مؤمنان اعم از زن و مرد قرار داد.[13] این شخصیت معنوی نه تنها در اعتقاد، بلکه در گفتار و رفتار و اعمال نیز تسلیم محض الهی میشود.[14]
تقابل نوح (ع) و لوط (ع) با همسرانشان
انسانها به همان نسبت که در انتخاب یک زندگی سالم و افتخارآمیز استقلال دارند، در انتخاب زندگی ناسالم و ذلتبار نیز مستقل گام بر میدارند.[15] بنابراین مردان و زنان بهشکل مستقل از هم و بدون وابستگی به یکدیگر در کسب کرامات و یا پلیدیهای نفسانی آفریده شدهاند و هرکدام به تنهایی، مسئول پاسخگویی به اعمال و رفتارهای خود در محضر خداوند هستند. همسران نوح و لوط که بهعنوان زنان منفی در قرآن معرفی شدهاند، بر این گمان بودند که حضور فیزیکی آنها در کانون موجب میشود تا آنان از عذاب الهی رهایی یابند، در حالیکه آنها حقیقت عبودیت را درک نکردند و به پیامبران و آرمانهای آنها خیانت کردند (گرجی، 1376: 39).
الف. همسر نوح پیامبر
در مجمعالبیان شیخ طبرسی نام همسر نوح «واغله» معرفی شده است. واغله شریک زندگی مرد صالحی بود که خداوند امر خطیر رسالت را به او واگذار کرد. این زن در اوج جوانی و قدرت و از خانوادهای معروف و سرشناس زمانه بود، از اینرو در میان سران قومش از جایگاه بالایی برخوردار بود. ویژگیهای اخلاقی او بر عکس همسرش بود. اگر نوح (ع) فردی با اخلاق، عاقل، فهیم، حلیم بود، آن زن سنگدل، سرسخت، تندمزاج، غیرمتعهد بود. او نه تنها یار و یاور همسر وفادارش نبود، بلکه نسبت به او خیانت پیشه کرد و اسرار او را فاش کرد. او در امر تبلیغ و ارشاد همسرش ایستادگی و مخالفت میکرد و سخنانش را به سخره میگرفت و به او تهمت دیوانگی میزد و با بدترین القاب او را خطاب میکرد. پیروان نوح (ع) با دیدن این صحنهها و روابط سرد بین آنها، دلسرد و پشیمان میشدند و زحمات چندین و چند ساله نوح خنثی میشد (نورالدین، 1414: 75). وی با قوم کافرش همکاری میکرد و مشوق فعالیتهای آنها و مخالفتهایشان با حضرت نوح (ع) بود. قومی که ظلم و طغیان میکردند و گناه و فساد بسیار انجام میدادند و بتپرستی بودند.
سالهای سال همچنان سپری میشد و قوم نوح همچنان در معصیت و نافرمانی الهی فرو رفته بودند و نسبت به وضع خود شادمان بودند. در طول این مدت طولانی، تعداد افرادی که به نوح (ع) گرویدند به صد نفر نرسید، البته نقش زن نوح در این امر بیتأثیر نبود. او به میان قوم میآید و آنان را از پذیرش دعوت همسرش بر حذر میداشت، سرانجام نوح (ع) از این گمراهی قوم و خیانت همسرش به تنگ آمده و وقتی از اصلاح قوم و خانوادهاش مأیوس شد و دعوت خود را بینتیجه دید، آن گناهکار را نفرین کرد.[16] بهدنبال نفرین نوح و ساختهشدن کشتی به دستور خداوند، طوفانی جهانی رخ داد و فقط حضرت نوح (ع) و سرنشینان آن کشتی جان سالم به در بردند. زن نوح و پسرش که در دامان چنین زنی تربیت شده بود و همان تفکرات و اعتقادات مادر را داشت، به همراه دیگر ستمگران به هلاکت رسیدند (دوانی، 1378: 23).
ب. همسر لوط پیامبر
حضرت لوط در میان قوم سدوم زندگی میکرد. مردم سدوم به کفر و ظلم و عادات بد شهرت داشتند. آنها انواع منکرات را انجام میدادند و اهل فسق فجور و سفاهت بودند، مرتکب فحشا میشدند و آن را قبیح نمیدانستند. لوط همواره آنها را نصیحت و مؤعظه میکرد و حتی با دختری از آن قوم ازدواج کرد و او را به همسری برگزید، شاید الگوی صحیحی از ازدواج را به آنها نشان دهد، اما این تلاشها بیهوده بود. وقتی در اینباره پافشاری میکرد، او را تهدید به اخراج از قوم میکردند.[17] واهله همسر لوط نیز، مانند همسر نوح از زنان بد کرداری بود که خدا در قرآنمجید از وی به سختی نکوهش کرده است.
آنچه بیشتر از همه حضرت لوط را میآزرد، انحراف فکری و گمراهی همسرش بود. او هم مانند مردم قومش کافر بود. او سران قوم خود را بر انجام کارهای ناشایست تشویق میکرد، اسرار خانه همسرش را فاش میساخت و برای مجرمان و خطاکاران جاسوسی و اطلاعرسانی میکرد. او در مقابل نصایح لوط پیامبر بسیار سرسختی میکرد و از انحطاط کامل فکری و اخلاقی برخوردار بود. زمینه رشد فکری و فرهنگی در او و زنان جامعه بهعلت جهل و بی ایمانی و کجاندیشی مردان جامعه وجود نداشت. از اینرو به علت رواج روابط نامشروع جنسی، فساد و فحشا اجتماعی، روابط خانوادگی نیز تحتتأثیر این جریان قرارگرفته بود و خانوادهها نیز از ثبات و پایداری برخوردار نبودند و فرزندان این خانوادهها نیز اعم از دختر و پسر بهدنبال فساد و فحشا راهی میشدند.
لوط که از اصلاح قوم و بهبود وضع آنها مأیوس شده بود و از فعالیتهای همسرش بسیار غمگین و غضبناک؛ سرانجام دست به نفرین برداشت و از خدا خواست که آن مردم گمراه را به کیفر اعمالشان برساند. خداوند نفرین لوط را پذیرفت و فرشتگاه را برای این امر مأمور کرد. صبح هنگام لوط و دیگر مؤمنان از شهر سدوم خارج شدند. در آن وقت به امر خداوند و اشاره فرشتگاه زلزلهای آمد و تمام قلمرو تبهکاران را زیر و رو کرد.[18]
مؤلفههای سبک زندگی زنان ناشایست:
در قرآنکریم واغله و واهله بهعنوان دو سمبل کفر و خیانت معرفی شدهاند، آن دو به همسران خود ایمان نیاوردند و به آنها خیانت کردند. خداوند متعال علاوه بر اینکه هر یک از آنها را به تنهایی مورد سرزنش قرار میدهد و از هلاکت و نابودی آنها سخن میگوید، در اواخر سوره تحریم[19] هر دوی آنها را نکوهش کرده است: «خداوند برای کافران، همسر نوح و همسر لوط را مثل میزند که در خانه دو بنده صالح زندگی میکردند، اما به آنها خیانت کردند، پس آن دو پیامبر
نتوانستند عذاب خداوند را مانع شوند و به آن دو زن گفته شد که با جهنمیان به کام آتش فرو روید». با استفاده از این آیه به برخی از ویژگیهای بارز و منفی این دو زن اشاره میشود که در تخریب و فساد جامعه بسیار تأثیرگذار بودهاند:
- آن دو با دشمنان خدا همکاری و همفکری میکردند و برای آنان به زیان راه حق و رسالت پیامبران، جاسوسی میکردند؛
- آن دو برای همسران خود امین و صالح نبودند؛
- در مدتی کوتاه همرنگ جامعه فاسد شدند و ارزشهای دروغین را بر ارزشهای راستین مقدم داشتند و از عبادت و اطاعت حق رخ تافته و به بردگی هوای نفس و شیطان در آمدند؛
- بر اثر عدم تشخیص حق یا نداشتن ادراک صحیح و یا غرور و جهل، از فرصت همنشینی و معاشرت با پیامبران الهی استفاده نکردند و بهجای اینکه در جوار آنان سعادتمند گردند، شقاوتمند شدند؛
- اگر کسی خود دارای ایمان و اراده قوی و استقلال رأی و اندیشه نباشد، نزدیک بودن به افراد صالح - ولو همسر پیامبر بودن ـ نتیجهای بهحال وی نخواهد داشت و این دو زن از داشتن ایمانی راسخ و اندیشهای بلند محروم بودند؛
- بیتقوایی، جهل و عناد و سرسختی آنها موجب انحطاط جامعه و خنثیشدن کار تبلیغی همسرانشان شد؛
- این دو زن مانع رشد خانواده خود نیز بودند. آنها دیگر خانوادهای متحد، موفق، کارآمد و متمرکز نداشتند.
نتیجهگیری
دستیابی و کشف نظر دین مبین اسلام پیرامون موضوعات و مسائل گوناگون از مهمترین اموری است که ذهن محققان و پژوهشگران مسلمان را در حوزههای مختلف علوم بهخود مشغول ساخته است. آیات قرآنکریم که در بیان معروف رسول گرامی اسلام (ص) یکی از دو امانت بهجای مانده آن حضرت دانسته و تمسک به آن، راه نجات از گمراهی معرفی شده است؛ مهمترین منبع مورد استناد، جهت کشف نظر شریعت اسلام پیرامون مسائل مختلف است.
خداوند متعال در قرآن برخی زنان والامقام را بهعنوان الگو و نمونه برای همه انسانها اعم از مردان و زنان و فراتر از هر مکان و زمان معرفی کرده است. از ویژگیهای این زنان شایسته و برجسته، سیاست هوشمندانه، ایمان و اخلاص، استقامت و پایداری، مخالفت با فرهنگ طاغوتی، خلاقیت و پویایی، علم و فراست، رهبریت کانون خانواده و ... است. برخی زنان ناشایسته نیز در قطب منفی معرفی شدهاند که چهره تاریخ را سیاه و تاریک کردهاند. این زنان که ویژگیهای منفی داشتهاند، نه تنها کانون خانواده خود را متزلزل کردند، بلکه با عناد و لجبازی، جهل و کوتهفکری، خودکامگی و سرکشی، همفکری و همکاری با کافران، خیانت، جاسوسی، بیایمانی و بیتقوایی جامعه را نیز به بیثباتی کشاندند. آنها در ترویج و اشاعه فساد و فحشا نقش به سزایی داشتند.
قرآنکریم با بیان داستانهای مختلف، سبک زندگی زنان در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و ... را جهت بهرهگیری همه اقشار جامعه - بهویژه زنان – مطرح کرده است، تا آنها با الگوسازی در عرصههای مختلف بدرخشند و جامعه خود را بهسوی رشد و تعالی و پویایی سوق دهند.
فهرست منابع
- قرآنکریم.
- آشوری، داریوش (1386) تعریفها و مفهوم فرهنگ، تهران: انتشارات آگاه.
- انصاری، محمد علی (1381) مبانی مدیریت اسلامی و الگوهای آن، حبیبالله دعایی و سید سعید مرتضوی، تهران: انتشارات بیان هدایت نور.
- اشتهاردی، محمد مهدی (1376) زنان مرد آفرین تاریخ، قم: مؤسسه انتشارات نبوی.
- بابازاده، علیاکبر (1381) سیمای زنان در قرآن، تهران: انتشارات لوح محفوظ.
- بندر ريگي، محمد (1366) فرهنگ عربي به فارسي، تهران: انتشارات اسلامي.
- بهشتی، احمد (1368) درسهایی از زندگانی زنان نامدار در قرآن و حدیث و تاریخ، قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
- دوانی، علی (1378) زن در قرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- دوست محمدی، هادی (1373) شخصیت زن از دیدگاه قرآن، قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
- روحالامینی، محمود (1388) زمینه فرهنگشناسی، تهران: نشر عطار.
- طباطبایی، محمدحسین (1363) المیزان فی تفسیر القرآن، محمدباقر موسوی همدانی، تهران: کانون انتشارات محمدی.
- طبری، محمد (1403) تاریخ الطبری، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
- عبدالواحد، الآمدي التميمي (1426) غررالحكم و دررالكلم، دارالكتب الاسلاميه.
- عبدوس، محمدتقي و محمد محمدي اشتهاردي (1386) آموزههاي اخلاقي- رفتاري امامان شيعه، قم: بوستان كتاب.
- گرجی، منیره (1376) نگرش قرآن به حضور زن در تاریخ انبیا، قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
- فهیم کرمانی، مرتضی (1374) چهرهی زن در آیینهی قرآن و تاریخ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- نورالدین فضلالله، مریم (1414) نساء فی القرآن، بیروت: دار الزهرا.
- یوکل، گری (1382) مدیریت و رهبری در سازمانها، محمد ازگلی و قاسم قنبری، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه امام حسین (ع).
-------------------------------------------
پینوشتها:
[1]. بیانات در جمع جوانان استان خراسان شمالی در تاریخ 21/7/91.
[2]. نمل: 20-23.
[3]. نمل: 22ـ37.
[4]. نمل: 38ـ44.
[5]. نمل: 44.
[6]. طه: 38ـ39؛ قصص: 7ـ13.
[7]. قصص: 5.
[8]. طه: 38.
[9]. قصص: 11.
[10]. قصص: 12-13.
[11]. نازعات: 4.
[12]. و خداوند برای مؤمنان همسر فرعون را مثل میزند که گفت: پروردگارا برای من نزد خود خانهای در بهشت بنا کن و من را از فرعون و عمل او نجات بده و نیز مرا از قوم ظالم برهان.
[13]. تحریم: 11ـ12.
[14]. آل عمران: 42.
[15]. نساء: 32.
[16]. نوح: 22ـ23.
[17]. نمل: 56؛ اعراف: 82.
[18]. اعراف: 83.
[19]. تحریم: 10.