نویسنده : وحید خورشید[1]
مقدمه
زنان مسلمان در زمینه هاي گوناگون و فراوان در صدر تاریخ اسلام، تاثیرات بسیار مهمی داشتند . برخی از آنان با نقشهاي مثبت یا منفی خود در جهت گیري حاکمیت و مردم تاثیر گذار بودند که نمونه هاي آن در تاریخ در جنگ ها و موارد فراوان دیگر نقل شده است. از جمله زنانی که تاثیر مثبتی در صدر اسلام تا زمان وفات داشتند، برخی از همسران پیامبر صلی الله علیه وآله بودند. ام سلمه از این نمونه زنان می باشد که نقش بسزایی در تمام زمینه در دوران اسلام داشته و از محبین اهل بیت علیهم السلام بشمار می رفت. ام سلمه یکی از برترین همسران رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پس از حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و از زنان بزرگواري بود که در عصر خود از محدثان و فقهیان به شمار میرفت. او پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در سال یازدهم هجري قمري، از حریم ولایت دفاع کرد و از همین روي نزد ائمه اطهار (علیهم السلام) از منزلت و جایگاه والایی برخودار شد. تا آنجا که حضرت علی علیه السلام هنگامی که آن به عراق می رفت، کتابهاي رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که نزد ایشان بود را به امُ سلمه سپرد و هنگامی که علی (علیه اسلام) به شهادت رسید، او آنها را به فرزندش امام حسن (علیه السلام) و آن امام بزرگوار آنها را به برادرش امام حسین (علیه السلام) داد و پس از او به امام سجاد (علیه اسلام) و پس از آن ائمه بعد رسید.
در عظمت این بانوي بزرگ همین بس که امام حسین (علیه السلام) هنگام مهاجرت از مدینه به مکه «ودایع امامت » را نزد ام سلمه سپرد تا وي آنها را بعد از شهادتش به فرزند بزرگوارش امام سجاد (علیه السلام) بدهد.
همچنین بخاطر رازداری ام سلمه، پیامبر (صلی الله علیه وآله ) ایشان را از شهادت امام حسین علیه السلام آگاه کرده بود . لذا ام سلمه که دارای عمر طولانی بود و دوران شهادت امام حسین علیه السلام را درک کرد، از جمله افرادی است که شهادت امام حسین علیه السلام را در روز عاشورای شهادت امام در مدینه اعلام کرد و در این باره شیون و ناله سر داد و مجلس عزاداری برگزار کرد.
از آنجا که در خصوص روش عزاداری همسران پیامبر صلی الله علیه وآله، مقاله و یا نوشتار جدایی نوشته نشده است، لذا از باب اهمیت عزاداری برای امام حسین علیه السلام و نقش آن در جامعه اسلامی، در این نوشتار به نقش و روش زنان پیامبر صلی الله علیه وآله بویژه ام سلمه که تا بعد از واقعه عاشورا زنده بود، در خصوص عزاداری برای امام حسین علیه السلام اشاره می شود.
ابتدا روایاتی که درباره گریه و عزاداری پیامبر صلی الله علیه وآله و شهادت امام حسین علیه السلام که توسط ام سلمه از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل شده است را بیان کرده و در ادامه به شیوه ام سلمه درباره عزاداری برای امام حسین علیه السلام می پردازیم.
نقل خبر شهادت امام حسین علیه السلام و گریه پیامبر صلی الله علیه وآله، توسط ام سلمه
از زمان خلقت آدم علیه السلام تا زمان وقوع حادثه جانگداز کربلا، جریان شهادت امام حسین علیه السلام به طرق مختلف نقل شده است. براي آن امام، انبیاء، پیامبر صلی الله علیه وآله و سایر ائمه علهیم السلام گریسته و یا متألم شده اند. صحابه بزرگوار رسول خداصلی الله علیه وآله نیز پس از آگاهی از حوادثی که در آینده اتفاق خواهد افتاد براي امام حسین علیه السلام عزاداری و گریه کرده اند در حالی که آن بزرگوار هنوز چشم به جهان نگشوده بود[2].
از جمله کسانی که خبر شهادت امام حسین علیه السلام را از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده است ام سلمه بود، او داستان گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم براي حسين را اينگونه روايت ميكند: «كان رسول الله صلى الله عليه وسلم جالسا ذات يوم في بيتي قال لا يدخل على أحد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج رسول الله صلى الله عليه وسلم يبكى فأطلت فإذا حسين في حجره والنبي صلى الله عليه وسلم يمسح جبينه وهو يبكي فقلت والله ما علمت حين دخل فقال إن جبريل عليه السلام كان معنا في البيت قال أفتحبه قلت أما في الدنيا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء فتناول جبريل من تربتها فأراها النبي صلى الله عليه وسلم...»[3] روزي رسول خدا در خانه من بود فرمود: هيچ كس حقّ ورود به حجره مرا ندارد، بيرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود، در همين حال امام حسين عليه السلام محضر پيامبر رسيد، صداي گريه از درون اتاق به گوشم رسيد، حسّ تحقيق و جستجو وادارم نمود تا نگاهي به درون اتاق بياندازم، ديدم حسين بر زانوي رسول خدا نشسته و پيامبر دست بر پيشانياش ميكشد و اشك ميريزد. عرض كردم: به خدا سوگند من از ورود حسين به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجره شما جلوگيري كنم. حضرت فرمود: اكنون جبريل عليه السلام با ما بود و از من سؤال كرد: يا رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم آيا حسينت را دوست ميداري؟ گفتم: آري! جبرئيل گفت: به زودي امت تو او را در سرزميني كه به آن كربلاء گفته ميشود به قتل ميرسانند. و بعد از اين سخن قدري از تربت آن را به من نشان داد.
هیثمی درباره سند روایت گوید:«رواه الطبراني بأسانيد ورجال أحدها ثقات»[4] اين روايت را طبراني با چندین سند نقل كرده است و رجال يكي از سندها ثقه هستند.شبیه این روایت از عایشه نیز نقل شده است[5]
این تربت طبق روایات دیگر در دست ام سمله بود[6] که روز عاشورا با خونی شدن آن فهمید که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیده است.
روایت در این خصوص را که به روایت قاروره معروف است، طبرانی این چنین نقل کرده است«حدثنا عبد اللَّهِ بن أَحْمَدَ بن حَنْبَلٍ حدثني عَبَّادُ بن زِيَادٍ الأَسَدِيُّ ثنا عَمْرُو بن ثَابِتٍ عَنِ الأَعْمَشِ عن أبي وَائِلٍ شَقِيقِ بن سَلَمَةَ عن أُمِّ سَلَمَةَ قالت كان الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ رضي الله عنهما يلعبان بين يدي النبي صلى اللَّهُ عليه وسلم في بَيْتِي فَنَزَلَ جِبْرِيلُ عليه السَّلامُ فقال يا محمد إِنَّ أُمَّتَكَ تَقْتُلُ ابْنَكَ هذا من بَعْدِكَ فأوما بيده إلى الْحُسَيْنِ فَبَكَى رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم وَضَمَّهُ إلى صَدْرِهِ ثُمَّ قال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم وَدِيعَةٌ عِنْدَكِ هذه التُّرْبَةُ فَشَمَّهَا رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم وقال وَيْحَ كَرْبٍ وَبَلاءٍ قالت وقال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم يا أُمَّ سَلَمَةَ إذا تَحَوَّلَتْ هذه التُّرْبَةُ دَمًا فَاعْلَمِي أَنَّ ابْنِي قد قُتِلَ قال فَجَعَلَتْهَا أُمُّ سَلَمَةَ في قَارُورَةٍ ثُمَّ جَعَلَتْ تَنْظُرُ إِلَيْهَا كُلَّ يَوْمٍ وَتَقُولُ إِنَّ يَوْمًا تَحَوَّلِينَ دَمًا لَيَوْمٌ عَظِيمٌ»[7]ز امسلمه گوید حسن و حسین (علیهماالسّلام) در خانه من و در برابر رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) به بازی مشغول بودند. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! پس از رحلت تو، امتت این فرزند را (و اشاره به حسین (علیهالسّلام) کرد) شهید میکنند. رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) گریست و حسین (علیهالسّلام) را به سینه چسبانید. سپس رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) تربتی را که جبرئیل از مرقد شریف حسین (علیهالسّلام) آورده بود در دست گرفت و بویید و فرمود: بوی کرب و بلا از آن به مشام میرسد. آنگاه آن خاک را به دستامسلمه سپرد و فرمود: ایامسلمه! مواظب باش و بدان که هر گاه این تربت مبدل به خون گردید، فرزندم، حسین (علیهالسّلام) به شهادت رسیده است. امسلمه، تربت را در شیشهای ریخت و هر روز به آن تربت نگاه میکرد و میگفت: ای خاک! روزی که به خون تبدیل گردی آن روز، روز عظیمی خواهد بود.
روایت دیگری مانند روایت ام سلمه، با سند صحیح از ابن عباس نیز نقل شده است [8] طبق این روایات، گروهى از مورّخان بر اين باورند كه خبر شهادت سيد الشهدا و يارانش در كربلا، براى نخستين بار توسط امّ سلمه، همسر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در مدينه اعلام شد. بدين صورت كه ام سلمه پس از عاشورا رسول خدا(صلى الله عليه وآله)را در خواب ديد كه محزون و سر و صورتش غبارآلود است، چون علت را جويا شد، پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) پاسخ داد: از كربلا و از مراسم به خاك سپارى حسين مى آيم. همچنين او، وقتى به شيشه اى كه در آن مقدارى از خاك كربلا بود، نگريست ديد آن خاك خونين است و فهميد كه حسين (عليه السلام) را كشته اند. در ادامه به این راویات اشاره خواهد شد.
روشهای ام سلمه برای برپایی مراسم عزادای امام حسین علیه السلام
عزاداری کردن در سوگ از دست دادن یک عزیز امری مطابق فطرت بشری بوده و ناراحتی و سوگواری و گریه کردن و ندبه کردن و روضه خواندن در این ضایعه نیز مطلبی است که هر انسان آزاده ای آن را درک کرده و انجام آن را تقبیح نمی کند .
عزاداری در سوگ شهدای صدر اسلام بویژه عزاداری برای حضرت حمزه (سلام الله علیه ) و مشابه آن در تاریخ اسلام امری ثابت می باشد که مستندات شیعه و اهل تسنن شیعی، شاهد بر صدق این مدعا می باشد
اما عزاداری برای سید الشهداء علیه السلام دارای ارزشی خاص در نزد شیعه می باشد و در متون شیعی به اهمیت به این امر و سفارش به انجام آن توصیه های زیادی شده و حتی خود ائمه اطهار علیهم السلام نیز اقدام عملی به اقامه مراسم عزاداری می کردند و شیعیان را به این امر توصیه میکردند.
ام المومنین ام سلمه که دارای شخصیت عالمه و فیهمه که با کمالات و فضائل بسیار بالا بود، با روشهای مختلف عزاداری برای امام حسین علیه السلام را اقامه کرده و به فرهنگ سازی این عمل در بین مردم پرداخت
الف: اولین بانی برگذار کننده مجلس عزا در مدینه
بعد از واقعۀ عاشورا، نخستین مرثیه سرایان و برگذار کنندگان مجلس عزای سیّد الشهدا علیه السلام و یارانش، فرزندش امام سجاد علیه السلام، خواهر بزرگوارش زینب کبرا علیها السلام، دختران امام علیه السلام (امّ کلثوم و فاطمۀ صغرا)، و همسرش رَباب بوده اند که در کربلا، کوفه و شام، با مرثیه سرایی های هدفمند خود، راه سالار شهیدان را ادامه دادند.
امّا در مدینه، اولین مرثیه سرا و اقامه کننده مجس عزا پس از شهادت امام حسین علیه السلام، امّ سَلَمه، همسر بزرگوار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود. یعقوبی، در این باره می نویسد: «وكان أول صارخة صرخت في المدينة أم سلمة زوج رسول الله دفع إليها قارورة فيها تربة وقال لها إن جبريل أعلمني أن أمتي تقتل الحسين وأعطاني هذه التربة وقال لي إذا صارت دما عبيطا فاعلمي أن الحسين قد قتل وكانت عندها فلما حضر ذلك الوقت جعلت تنظر إلى القارورة في كل ساعة فلما رأتها قد صارت دما صاحت وا حسيناه وابن رسول الله وتصارخت النساء من كل ناحية حتى ارتفعت المدينة بالرجة التي ما سمع بمثلها قط »[9] نخستین ضجّه زننده ای که در مدینه، ضجّه اش [بر حسین علیه السلام] بلند شد، امّ سَلَمه، همسر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود. چون پيامبر (صلی الله علیه وآله) شيشه اى از تربت قبر حسين را به او سپرده و فرموده بود: «جبرئيل مرا آگاه كرد كه امّتم حسين را مي كشند و اين تربت را به من داد» و امّ سلمه گفت پيامبر(صلی الله علیه وآله) به من فرمود: «هر گاه اين خاك به خون تازه بدل شد بدان كه حسين كشته شده است» و اين خاك نزد او بود تا آن گاه كه لحظه ی موعود فرا رسيد و او دم به دم به اين شيشه نظر مي كرد و چون شيشه را خونين ديد ناله ی «وا حسينا» و «يا ابن رسول الله (صلی الله علیه وآله)!» سر داد و زنان اطراف با او هم صدا شدند و شيون و زارى به گونه اى بى سابقه، سراسر مدينه را فرا گرفت
همچنین از امام صادق علیه السلام درباره گریه ام سلمه چنین نقل شده است : «قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عُبَيْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ الْمَرْزُبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عُلَيْلٍ الْعَنَزِيُّ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيِّ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: أَصْبَحَتْ يَوْماً أُمُّ سَلَمَةَ رَحِمَهَا اللَّهُ تَبْكِي فَقِيلَ لَهَا مِمَّ بُكَاؤُكِ فَقَالَتْ- لَقَدْ قُتِلَ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ع اللَّيْلَةَ وَ ذَلِكَ أَنَّنِي مَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص مُنْذُ قُبِضَ إِلَّا اللَّيْلَةَ فَرَأَيْتُهُ شَاحِباً كَئِيباً قَالَتْ فَقُلْتُ مَا لِي أَرَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ شَاحِباً كَئِيباً قَالَ مَا زِلْتُ اللَّيْلَةَ أَحْفِرُ قُبُوراً لِلْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ ع»[10] غياث بن ابراهيم گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمود: يك روز صبح امّ سلمه- رحمها اللَّه- گريه مىكرد، باو گفته شد: از چه مىگريى؟ گفت: ديشب فرزندم حسين كشته شد، زيرا از زمانى كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وفات يافته بود حضرتش را نديده بودم جز ديشب كه آن حضرت را بسيار لاغر و رنگ پريده و پژمرده و غمگين ديدم، عرضكردم: اى رسول خدا چرا شما را رنگ پريده و غمگين مىبينم؟ فرمود: ديشب يكسره مشغول كندن قبر براى حسين و ياران او [عليهم السّلام] بودم.
همچنین در منابع مهم اهل سنت نیز جریان گریه ام سلمه و نقل عزاداري رسول خدا صلي الله عليه و آله بعد از شهادت امام حسين عليه السلام توسط ام سلمه نقل شده است:« حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا»[11] سلمي ميگويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحاليكه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.
با توجه به اینکه در مدینه، اهل بیت علیهم السلام در زمان شهادت امام حسین علیه السلام، حضور چشمگیری نداشتد، اما ام سلمه با برپایی مجالس عزا برای امام حسین علیه السلام در مدینه کاری کردد که
فرهنگ عاشورا در بین مردم مدینه زنده بماند و با ناله های بلند به مردم فهماند که چه مصیبت بزرگی بر سر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله، آمده است
با برپایی مجلس عزا توسط ام سمله، می توان چنین برداشت کرد که همسران پیامبر صلی الله علیه وآله به عنوان ام المومنین، نقش اساسی و مهم و کلیدی را در برپایی اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام و تشویق مردم به این امر، بر عهده داشتند. هر چند در آن زمان دوران خفقان بوده و از این امور ممانعت می شد ولی در این شرایط دست از روشنگری و فرهنگ سازی برای اقامه عزاداری برای امام حسین علیه السلام بر نداشتند
ب:تشویق مردم برای برپایی مجلس عزا برای امام حسین علیه السلام
بعد از شیون و ناله های ام سلمه مردم از صدای ناله های بلند وی به خانه ایشان رفتند و از جریان شهادت امام حسین علیه السلام اگاه شدند و ام سلمه به آنها گفت بیاید و در برپایی عزا من را کمک کنید لذا همگی در آن روز به عزاداری پراختند
در این خصوص ابن عباس گوید: در آن بينى كه من در منزلم خواب بودم ناگاه صداى گريه و فريادى از خانه ام سلمه زوجه پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم: من خارج شدم و راهنماى من مرا بسوى منزل ام سلمه برد و مرد و زن اهل مدينه هم متوجه منزل وى شدند. وقتى من به ام سلمه رسيدم به وى گفتم: يا ام المؤمنين! تو را چه شده كه فرياد ميزنى و استغاثه ميكنى!؟ او جواب مرا نگفت. بعدا متوجه زنان بنى هاشم شد و گفت: اى دختران عبد المطلب! بيائيد مرا در گريه كردن يارى كنيد بخدا قسم آقاى شما و بزرگ جوانان اهل بهشت شهيد شده. بخدا قسم كه سبط و ريحانه پيامبر خدا: حسين كشته شده است. من گفتم: يا ام المؤمنين! تو اين موضوع را از كجا دانستى؟ گفت: من الساعه پيغمبر خدا را در حالى در خواب ديدم كه ژوليده مو و هولناك بود. به آن حضرت گفتم: اين چه حالى است؟ فرمود: امروز پسرم حسين و اهل بيتش شهيد شدند. من الساعه از دفن آنان فراغت يافتم. ام سلمه ميگويد: من برخاستم و با حالتى مجنونوار داخل خانه شدم. و به آن تربتى نظر كردم كه جبرئيل از كربلاء آورده بود و گفته بود: هر وقت اين تربت بخون تبديل شد بدان كه پسرت كشته شده است آن تربت را پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله بمن داد و فرمود: اين تربت را در ميان شيشه بگذار و نزد خود نگاهدار. هنگامى كه بخون تازه تبديل شد حسين شهيد شده است. اكنون من آن شيشه را ديدم كه خون تازه از آن ميجوشد! ام سلمه از آن خون برداشت و بصورت خود ماليد. آن روز روز ماتم و نوحه شد براى امام حسين. وقتى خبر آوردند كه حسين شهيد شده معلوم شد در همان روز بوده است. ... [12]
این جریان با عبارت دیگری نیز در کتب اهل سنت نقل شده است ابن کثیر در اینباره می نویسد: «وقال محمد بن سعد أخبرنا محمد بن عبد الله الأنصارى أنبأنا قرة بن خالد أخبرنى عامر بن عبد الواحد عن شهر بن حوشب قال إنا لعند أم سلمة زوج النبى ص فسمعنا صارخة فأقبلت حتى انتهت إلى أم سلمة فقالت قتل الحسين فقالت قد فعلوها ملأ الله قبورهم أو بيوتهم عليهم نارا ووقعت مغشيا عليها» [13]شهر بن حوشب مىگويد: من نزد ام سلمه همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بودم كه ناگهان زنى فرياد زد و تا اینکه رفت پیش ام سلمه و گفت: حسين كشته شد! ام سلمه گفت: «فعلوها ملا الله قبورهم نارا» «اين كار را انجام دادند و حسين را كشتند، خداوند گورها و خانه هایشان را پر از آتش بگرداند! تا اینکه آن زن بیهوش شد و ما نیز بلند شدیم . در عبارت دیگر آمده است ام سلمه اهل عراق را بخاطر شهادت امام حسین علیه السلام مورد لعن قرار داد[14].
نکات کاربردی
الف: از این نقل های روشن می شود که ام سلمه با صدای بلند به عزاداری و ناله پرداخت طوری که همه اهل مدینه این ناله را شنیده و به خانه ایشان رفتند تا از علت این شیون و ناله آگاه شوند لذا بعد از اینکه مردم از خبر دادن ام سلمه از شهادت امام حسین علیه السلام خبر داد همه در خانه ام المومنین ام سلمه جمع شدند و به عزاداری پرداختند این حرکت و روش ام سلمه نشان می دهد که باید برای امام حسین علیه السلام با صدای بلند گریه و ناله کرد و در این خصوص مردم نیز باید خبردار شوند و در مجلس شرکت کنند
ب: در این نقل نشان می دهد که برپایی مراسمات و هیئت ها در منازل نیز حائز اهمیت می باشند هر چند با برگذاری مجلس امام حسین علیه السلام در مساجد دارای اولویت می باشند همچنانکه روش ام سلمه چنین بود در مسجد نیز خیمه ای زده و مجلس عزا برگذار می کردند همچنانکه در ادامه اشاره خواهد شد
با این وجود مراسمات و هیات ها که امروزه در ایام محرم و سایر ایام شهادت ائمه علیهم السلام انجام می شود، پیشنه تاریخی آنهم توسط همسران پیامبر صلی الله علیه وآله دارد.
ج: سیاه پوشی در عزای امام حسین علیه السلام
سياه پوشى در عزاي بزرگان دین ،شهدا ، صالحان و اموات، بویژه اهل بیت علیهم السلام، يك نوع اظهار محبت و ارادت به ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام و یک نوع اظهار تسلی با صاحب عزا می باشد . سیاه پوشی در عزا در حقیقت تاسی به سیره و گفتار پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام و بزرگان می باشد و این امر در صدر اسلام مرسوم بوده است.
ام سلمه از آنجا که عنوان ام المومنین را در جامعه اسلام داشت و در عین حال از محبین اهل بیت علیهم اسلام و مدافع حقوق آنها بود، بعد از شهادت امام حسین علیه السلام با پوشیدن لباس سیاه، نه تنها عزادار بودن خود در شهادت امام را ثابت کرد بلکه با لباس سیاه، یکی از مهترین نمادهای غم و حزن در شهادت امام حسین علیه السلام را به مردم نشان داد وی برای اولین باز در مدینه بانی سیاه پوشی در آن شهر بود. این اقدام، ممکن است به خاطر سخنی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام شهادت جعفر بن ابی طالب به اسماء فرموده بود.
ابوتعیم با سند خود نقل کرده است «أَنَّهَا لَمَّا بَلَغَهَا مَقْتَلُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ضَرَبَتْ قُبَّةً فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَلَسَتْ فِيهَا وَ لَبِسَتْ سَوَاداً»[15] وقتی خبر کشته شدن حسین (علیه السلام) به ام سلمه رسید، در مسجد النبی خیمه ای بنا کرد و در آن نشست در حالی که سیاه پوش در نقل دیگری آمده است او مقنعه سیاه پوشیده بود « أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُقَنَّعِيُّ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عُبَيْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى الْمَرْزُبَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَافِظِ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْحِبْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصَمِّ، عَنْ أُمِّهِ، قَالَتْ: «ضُرِبَ لِأُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قُبَّةٌ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَرَأَيْتُ عَلَيْهَا خِمَارًا أَسْوَدَ»[16] حسن بن علی بن محمد مقنعی با اسنادی از حمید بن عبد الله اصم نقل می کند: هنگام کشته شدن حسین (علیه السلام) برای ام سلمه خیمه ای بنا شد در مسجد النبی و او مقنعه و رو بندی بلند داشت به رنگ سیاه.
با این نقلها، روشن شد که یکی از روشهای عزاداری و اعلان عزادار بودن برای امام حسین علیه السلام، پوشیدن لباس سیاه می باشد که در صدر اسلام وجود داشته و همسر پیامبر صلی الله علیه وآله نیز آن را انجام دادند. . زنان بنی هاشم نیز در این شهر سیاه پوش شدند.
لذا کاری که امروزه در ایام محرم توسط شیعیان و محبان امام حسین علیه السلام در خصوص سیاه پوشیدن لباس و یا سیاه پوش کردن مجالس حسینی انجام می شود ،سابقه ای طولانی دارد و این کار جایز می باشد و نشانۀ عزاداری شمرده می شود.
د:تبیین جایگاه اهل بیت علیهم السلام و فضائل آنها در هنگام عزاداری
پس از خبر شهادت امام حسين عليه السلام، امّ سلمه اهل عراق را ـ كه با ايشان جنگيده بودند ـ لعن كرد و با استناد به آيه تطهير، مقام و منزلت حضرت سيدالشهدا عليه السلام را نیز يادآور شد. احمد بن حنبل مى نويسد:
«حدثنا عبد الله قال حدثني أبي قثنا أبو النضر هاشم بن القاسم قثنا عبد الحميد يعني بن بهرام قال حدثني شهر قال سمعت أم سلمة زوج النبي صلى الله عليه وسلم حين جاء نعي الحسين بن علي لعنت أهل العراق فقالت قتلوه قتلهم الله غروه وذلوه لعنهم الله فإني رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم جاءته فاطمة غدية ببرمة قد صنعت له فيها عصيدة تحملها في طبق لها حتى وضعتها بين يديه فقال لها أين بن عمك قالت هو في البيت قال اذهبي فادعيه وائتيني بابنيه قالت فجاءت تقود ابنيها كل واحد منهما بيد وعلي يمشي في اثرهما حتى دخلوا على رسول الله صلى الله عليه وسلم فاجلسهما في حجره وجلس علي على يمينه وجلست فاطمة على يساره قالت أم سلمة فاجتبذ كساء خيبريا كان بساطا لنا على المنامة في المدينة فلفه رسول الله صلى الله عليه وسلم جميعا فأخذ بشماله طرفي الكساء وألوى بيده اليمنى إلى ربه عز وجل قال اللهم أهل بيتي اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا اللهم أهلي اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا اللهم أهل بيتي اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا قلت يا رسول الله ألست من أهلك قال بلى فادخلي في الكسا قالت فدخلت في الكساء بعد ما قضى دعاءه لابن عمه علي وابنيه وابنته فاطمة»
عبدالله از پدرش، از ابونضر هاشم بن قاسم، از عبدالحميد بن بهرام نقل كردند كه شهر بن حوشب گفت: از ام سلمة همسر پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم شنيدم: وقتى خبر شهادت حسين بن على رسيد، اهل عراق را لعنت كرد و گفت او را كشتند، خداوند آنان را بكشد، به او نيرنگ زدند و او را خوار كردند. خداوند آنان را لعنت كند، چرا كه ديدم فاطمه عليها السلام يك روز صبح با ظرفى سنگى كه در آن براى پيامبر عصيده اى درست كرده بود و بر طبقى حمل مى كرد نزد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم آمد و آن را در مقابل ايشان قرار داد. پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم به او فرمود: پسر عمويت كجاست؟ عرض كرد: در منزل است. پيامبر فرمود برو او را دعوت كن و فرزندانت را به اين جا بياور. حضرت فاطمه سلام الله عليها ]رفت و[ بازگشت در حالى كه دست هر كدام از حسنين عليهما السلام را با يكى از دستان خود گرفته و آن ها را به دنبال خود مى كشيد. اميرالمؤمنين على عليه السلام نيز به دنبال ايشان مى آمد تا اين كه بر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم وارد شدند. پيامبر حسنين عليهما السلام را به آغوش گرفته و بر پاى مبارك خود نشاند، على عليه السلام را در سمت راست و فاطمه عليها السلام را در سمت چپ خود نشانيد. پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم از زيرم عبايى خيبرى را كه در جاى خواب و زيراندازمان بود برداشت و آن را بر روى همه ايشان كشيد و با دست چپ دو طرف عبا را گرفته و دست راست خود را به سوى پروردگارش عزّوجلّ بلند كرد و عرضه داشت: «اينان اهل من هستند. بارالها، ناپاكى را از اهل من دور ساز و ايشان را كاملاً پاك گردان، خداوندا، ناپاكى را از اهل بيتم دور ساز و ايشان را كاملاً پاك گردان، بارالها، اهل بيت مرا از ناپاكى دور ساز و ايشان را كاملا پاك گردان». من به پيامبر عرض كردم: اى رسول خدا، آيا من از اهل شما نيستم؟ فرمود: «بله داخل عبا بيا». من داخل عبا شدم بعد از آن كه دعاى پيامبر در حق پسرعمويش على و دو فرزندش و دخترش فاطمه عليهم السلام تمام شده بود.
این روایت را طبرانی نیز نقل کرده است که هیثمی درباره آن گوید روایان همه ثقه هستند [17]
نکات قابل توجه در این نقل
از این روایت فهمیده می شود که مجالس عزاداری صرفا نباید مجلس نوحه و ناله باشد بلکه باید در کنار عزا، در این مجالس شخصی که عالم به جایگاه و امامت و فضائل اهل بیت علیهم السلام بویژه امام حسین علیه السلام می باشد، به روشنگری و تبیین جایگاه اهل بیت علیهم السلام بپردازد . همچنین این شیوه ام سلمه نشان می دهد که مجلس امام حسین علیه السلام نباید خالی از واعظ و اهل علم باشد و در این مجالس باید شور و شعور در کنار هم باشد. همچنانکه که ام سلمه به عنوان عالم و اگاه به مقام ائمه علیهم السلام و کسی که خود بانی مجلس امام حسین علیه السلام است، مردم را از جایگاه اهل بیت اگاه کرده و دشمنان آنها را نیز به مردم معرفی می کرد.
نتیجه
با دقت در متونی که درباره عزاداری و اقامه مجلس ماتم برای امام حسین علیه السلام توسط زنان پیامبر صلی الله علیه وآله بویژه ام سلمه، نقل شده است، روشن می شود که ایشان با روش های مختلفی مانند برپایی مجلس عزا و یا لباس سیاه پوسیدن و تببین جایگاه اهل بیت علیهم السلام، سعی در فرهنگ سازی عزاداری در بین جامعه اسلامی داشته است تا با این شیوه نهضت عاشورا همیشه در ذهن های زنده نگه داشته شود.
منابع
- یعقوبی، احمد، تاريخ اليعقوبي، دار صادر - بيروت
- طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي) - قم، چاپ: اول، 1414ق.
- ابن کثیر، اسماعیل، البداية والنهاية ، مكتبة المعارف - بيروت
- هیثمی، علی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - قاهرة , بيروت – 1407ق
- ذهبي ، محمد، سير أعلام النبلاء، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، چاپ نهم، 1413هـ.
- حاكم نیشابوري، محمد، المستدرك على الصحيحين، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت ، چاپ اول، 1411هـ
- ابن قولويه، جعفر،كامل الزّيارات ، تحقيق: بهراد الجعفري، الناشر: مکتبة الصدوق، [بي جا].
- زرندی حنفی، محمد، نظم درر السمطين في فضائل المصطفي و المرتضي و البتول و السبطين، تحقيق : محمد هادي الاميني، سلسله من مخطوطات مکتبه اميرالمومنين عليه السلام العامه ، چاپ اول، 1377 ه.ق
- ترمذی، محمد، الجامع الصحيح سنن الترمذي، تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون ، دار إحياء التراث العربي - بيروت
- طبرانی، سلیمان، المعجم الكبير ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي، مكتبة الزهراء – موصل، چاپ دوم، - 1404 ق
- مفيد، محمد بن محمد، الأمالي (للمفيد) - قم، چاپ: اول، 1413ق.
- قاضي نعمان، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، موسسه نشر اسلامی،
- شجری، یحیی، ترتیب الامالی الخمسه، دار الكتب العلمية، بيروت - لبنان،چاپ اول، 1422 هـ
پینوشتها:
[1] پژوهشگر پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام
[2] ابن قولويه، جعفر،كامل الزّيارات ج1ص69 صدوق، محمد، الامالي، ج1ص694، زرندی حنفی، محمد، نظم درر السمطين في فضائل المصطفي و المرتضي و البتول و السبطين ، ص 224 - 225،
[3] طبرانی، سلیمان، المعجم الكبير ج 23 ص 289
[4] هيثمي، علی، مجمع الزوائد، ج 9، ص189.
[5] طبرانی، سلیمان، المعجم الكبير ج 3 ص 107
[6] طبرانی، سلیمان، المعجم الكبير ج 3 ص 109
[7] طبرانی، سلیمان، المعجم الكبير ج 3 ص 108
[8] حاكم نيشاتبوري محمد، المستدرك على الصحيحين ج 4 ص 439
[9] یعقوبی، احمد، تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 245
[10] مفيد، محمد بن محمد، الأمالي (للمفيد) - قم، چاپ: اول، 1413ق.
[11] تزمذی، محمد، سنن الترمذي ج 5 ص 657
[12]مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج45 ؛ ص230 طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي، ص315 «ابْنُ حُشَيْشٍ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَوْنِ بْنِ مُبَارَكٍ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِيهِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنِ ابْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: بَيْنَا أَنَا رَاقِدٌ فِي مَنْزِلِي إِذْ سَمِعْتُ صُرَاخاً عَظِيماً عَالِياً مِنْ بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ ص فَخَرَجْتُ يَتَوَجَّهُ بِي قَائِدِي إِلَى مَنْزِلِهَا وَ أَقْبَلَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ إِلَيْهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَيْهَا قُلْتُ يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ مَا لَكِ تَصْرُخِينَ وَ تَغُوثِينَ فَلَمْ تُجِبْنِي وَ أَقْبَلَتْ عَلَى النِّسْوَةِ الْهَاشِمِيَّاتِ وَ قَالَتْ يَا بَنَاتِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسْعِدِينِي وَ ابْكِينَ مَعِيفَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُكُنَّ وَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ سِبْطُ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَيْحَانَتُهُ الْحُسَيْنُ فَقُلْتُ يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ وَ مِنْ أَيْنَ عَلِمْتِ ذَلِكَ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ فِي الْمَنَامِ السَّاعَةَ شَعِثاً مَذْعُوراً فَسَأَلْتُهُ عَنْ شَأْنِهِ ذَلِكَ فَقَالَ قُتِلَ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ع وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الْيَوْمَ فَدَفَنْتُهُمْ وَ السَّاعَةَ فَرَغْتُ مِنْ دَفْنِهِمْ قَالَتْ فَقُمْتُ حَتَّى دَخَلْتُ الْبَيْتَ وَ أَنَا لَا أَكَادُ أَنْ أَعْقِلَ فَنَظَرْتُ فَإِذَا بِتُرْبَةِ الْحُسَيْنِ الَّتِي أَتَى بِهَا جَبْرَئِيلُ مِنْ كَرْبَلَاءَ فَقَالَ إِذَا صَارَتْ هَذِهِ التُّرْبَةُ دَماً فَقَدْ قُتِلَ ابْنُكِ وَ أَعْطَانِيهَا النَّبِيُّ فَقَالَ اجعل [اجْعَلِي] هَذِهِ التُّرْبَةَ فِي زُجَاجَةٍ أَوْ قَالَ فِي قَارُورَةٍ وَ لْتَكُنْ عِنْدَكِ فَإِذَا صَارَتْ دَماً عَبِيطاً فَقَدْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَرَأَيْتُ الْقَارُورَةَ الْآنَ وَ قَدْ صَارَتْ دَماً عَبِيطاً تَفُورُ قَالَ فَأَخَذَتْ أُمُّ سَلَمَةَ مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ فَلَطَّخَتْ بِهِ وَجْهَهَا وَ جَعَلَتْ ذَلِكَ الْيَوْمَ مَأْتَماً وَ مَنَاحَةً عَلَى الْحُسَيْنِ ع فَجَاءَتِ الرُّكْبَانُ بِخَبَرِهِ وَ أَنَّهُ قُتِلَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ »
[13] این کثیر ، اسماعیل، البداية والنهاية ج 8 ص 201
[14] شیبانی، احمد، فضائل الصحابة لابن حنبل ج 2 ص 685
[15] قاضي نعمان، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار ج3 ص 171
[16] شجری، یحیی، ترتیب الامالی الخمسه، ج 1 ص216
[17] هیثمی، علی، مجمع الزوائد ج 9 ص 194