جایگاه سلامت معنوی در سبک زندگی اسلامی

جایگاه سلامت معنوی در سبک زندگی اسلامی

نویسندگان: مهین چناری[1]   زهرا کاظمی زاده[2]

چکیده

از مهم‌ترین مسائل مورد توجه در نظام تعلیم و تربیت اسلامی، رشد شخصیتی متعادل و سلامت معنوی است. مقاله حاضر به کشف رابطه بین سلامت معنوی و سبک زندگی اسلامی و مسائل مرتبط با آن می‌پردازد. در این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی است، یافته‌ها حاکی از آن است که سلامت چه به‌صورت فردی و چه به‌صورت جمعی و به‌ویژه سلامت معنوی در فرهنگ متعالی اسلامی به‌عنوان یک ارزش مطرح شده است؛ همچنین نشانه‌های بنیادی سلامت معنوی در سه عنصر امنیت، سعادت و کرامت ظاهر می‌شود و چنانچه افراد بتوانند این نشانه‌ها را در مسیر زندگی خویش نمایان سازند، به مقام والای سلامت معنوی راه یافته‌اند؛ از این‌رو بهترین و کامل‌ترین تعبیر برای توصیف ویژگی این افراد همان واژه تقوا است. در آموزه‌های دینی و قرآنی راه کشف و تقویت سلامت معنوی با عبادت و پرستش معبود حاصل می‌شود؛ زیرا عبادت نوعی مراقبه و استعلای وجود است که برای فعلیت بخشیدن به تمامیت خویش که همان خود شکوفایی است، معنا می‌گیرد. با توجه به اینکه سلامت معنوی محور اصلی سبک زندگی اسلامی است، از مهم‌ترین شاخه‌های سبک زندگی اسلامی، ایمان و عمل صالح است و برای رسیدن به حیات طیبه یا کامل‌ترین سبک زندگی اسلامی نیازمند هردوی آنها خواهیم بود.

واژگان کلیدی: سلامت، معنویت، سلامت معنوی، سبک زندگی، سبک زندگی اسلامی.

مقدمه

در دنیای امروز علیرغم پیشرفت‌های علمی و سرعت روزافزون آن، نیاز به معنویت در زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها به‌وضوح احساس می‌شود. واضح است که هدف ما به آن بخش از معنویت مدرن سکولار که متأسفانه در برخی از جوامع امروز به چشم می‌خورد و در قالب عرفان و مفاهیم دیگر به مردم تزریق می‌شود، نیست؛ بلکه منظور آن معنویت حقیقی منطبق با مبانی دین اسلام و برگرفته از تعالیم روح‌بخش قرآن و عترت است که به زندگی انسان‌ها شور، عشق و معنا می‌بخشد. از دیدگاهی دیگر سلامت فرد و جامعه از گذشته‌های دور در ابعاد مختلف جسمانی، روانی و اجتماعی قابل‌بررسی بوده و امروزه با توجه به‌ضرورت برطرف ساختن نیازها و احتیاجات بشر از طریق دین، سلامت معنوی نیز به ابعاد فوق اضافه شده است. در این مقاله پس از بررسی مفاهیمی چون سلامت و معنویت به تعریفی از سلامت معنوی پرداخته و رابطه آن با سبک زندگی اسلامی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

سلامت

از دیرباز در فرهنگ‌ها، زمان‌ها و سرزمین‌های مختلف تعاریف گوناگونی از سلامت شده است؛ اما تعریفی که سازمان جهانی بهداشت در ماده 2 اساسنامه خود از سلامت ارائه نموده است، حدود 50 سال تقریباً مورد پذیرش اکثر جوامع علمی و نظام‌های حکومتی بوده است؛ این تعریف بدین‌صورت است که سلامتی عبارت از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی، نه‌فقط نبودن بیماری و معلولیت است (فرهنگستان علوم پزشکی، 1389، 6)؛ و در بازه زمانی(1979م) سازمان جهانی بهداشت به جنبه‌های روحی و معنوی در سلامت و تضمین سلامت انسان توجه نمود (فرهنگستان علوم پزشکی، 1389، 11). سلامت مصدر و به معنی سالم بودن است؛ از این‌رو به ادراک، رفتار و پدیده‌ای سالم می‌گویند که کار خود را متناسب با آنچه برای او ایجاد شده است، به‌خوبی انجام دهد. واژه سلامت و یا سالم بودن به هر چیزی اطلاق می‌شود که آن چیز به‌خوبی در مدار صحیح قرار گرفته باشد و کار ویژه خود را به‌خوبی انجام دهد؛ از ‌این‌رو جسمی سالم است که مجموعه‌ی اعضا و جوارج آن به‌خوبی کار کنند و تمامی اموری چون جذب و دفع را بدون مشکل انجام دهند؛ عقلی سالم است که در اندیشیدن مشکلی نداشته باشد؛ روحی سالم است که انسان را در اهداف متعالی انسانی به‌خوبی هدایت کند و انسانی سالم است که در همه ابعاد جسمی، روحی و ذهنی آن در مسیر تعالی انسان، نشاط و رفاه او قرار گیرد و به تعبیر دیگر بتواند رفاه و نشاط او را تأمین کند. در فرهنگ اصطلاحات آمده است که سلامت عبارت است از: آمادگی و رفاه جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی که افراد از آن لذت ببرند. سلامت تنها نبود بیماری نیست، بلکه چند بعدی بوده و در یک گستره فرهنگی وسیع تعریف می‌شود (ابوالقاسمی، 1391، 46). سلامتی چه به‌صورت فردی و چه جمعی، بی‌تردید مهم‌ترین جنبه از مسائل حیات است. اهمیت سلامتی افراد جامعه ازیک‌طرف معلول عوامل متعددی است و یکی از شاخص‌های مهم توسعه جوامع به شمار می‌رود و از طرف دیگر خود می‌تواند در توسعه جامعه نقش اساسی ایفا کند. بر اساس چشم‌انداز بلندمدت جمهوری اسلامی ایران، تأمین سلامت در ابعاد مختلف، به‌ویژه سلامت اجتماعی و معنوی با مفهوم عمیق آن، ‌یک استراتژی بلندمدت کشور است و با توجه به اینکه ابعاد مختلف جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی سلامت بر هم تأثیرگذار هستند، سلامت کامل بدون تأمین همه آن ابعاد حاصل نخواهد شد (سام آرام و دیگران،1391، 11).

معنویت

این واژه از کلمه لاتین (spiritus)به معنی نفس و از ریشه‌ی (spirare) به معنی دمیدن یا نفس کشیدن می‌آید. در ترجمه‌های لاتین عهد جدید (spiritualis) یا شخص معنوی، کسی است که زندگی‌اش تحت امر یا نفوذ روح‌القدس یا خداست (وولف، 1386، 38). واژه معنویت و مشتقات آن در منابع اصیل اسلامی به‌کار نرفته است، ولی در ادبیات مسلمانان هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی، رواج یافته است. کلمه معنویت مصدر جعلی از معنوی ساخته شده است. کلمه معنوی با افزودن یای نسبت به آن از واژه معنی که خود مصدر میمی بوده و مفاد آن مقصود و مراد است، مشتق شده است؛ بنابراین معنوی منسوب به معنی و در مقابل لفظی است. معنی امری است که در ورای الفاظ و عبارات قرار دارد و الفاظ و عبارات از آن حکایت می‌کند؛ از این‌رو معنا به موقعیتی اشاره دارد که دست‌کم شامل دولایه باشد: یکی ظاهر که حکایتگر است و یکی باطن که محکی است؛ به‌عنوان‌مثال هنگامی‌که از متنی معنادار سخن می‌گوییم به متنی اشاره می‌کنیم که کلمات و عباراتش به حقایقی در جهان عینی و خارجی یا حقایق ذهنی در روان نویسنده اشاره داشته باشد. اگر مکتوبی از عهده چنین ارتباطی بر نیاید بی‌معنا تلقی خواهد شد. علت این امر آن است که هرگونه بیانی، ابزاری است برای دلالت بر حقیقتی اساسی‌تر که مدلول آن به‌حساب می‌آید؛ شبیه همین رابطه میان یک عمل و معنای آن وجود دارد. در علوم اجتماعی سخن از رفتار معنادار است و مقصود از آن عملی است که برای رسیدن به مقصود و هدفی خاص از فاعل سر می‌زند؛ به‌گونه‌ای که اگر چنین هدفی در کار نباشد، عملی بی‌معنا و احمقانه تلقی می‌شود (فرهنگستان علوم پزشکی، 1389). همان‌گونه که در ورای الفاظ و اعمال معنایی قرار دارد، در مورد زندگی نیز می‌توان گفت که خود زندگی موقتی و محدود دنیوی و اجزای آن نمی‌توانند مطلوب و مقصود نهایی باشند. معنای زندگی امری متعالی هست که در قلمروی بیرون از فرایند زندگی قرار دارد و زندگی دنیوی وسیله یا زمینه‌ای برای رسیدن به آن است. معنای زندگی برای هر شخص مبتنی بر شناخت او از ماهیت هستی و جایگاه انسان و زندگی او در جهان است. در ادبیات قرآنی چنین معنای معقولی از زندگی و جهان هستی، فقط خداوند است. خداوند متعال به‌مثابه منبع و سرچشمه وجود و همه کمالات معرفی شده است و نزدیک شدن به او هدف اصلی آفرینش انسان شمرده شده است. به همین دلیل هدف غایی از حرکت، تلاش، فعالیت و سلوک انسانی و عالی‌ترین کمال انسانی نیز بالاترین نقطه ممکن در مراتب قرب به اوست (مرزبند و زکوی،1391، 79). در منابع غیر دینی، معنویت شامل 9 ویژگی اساسی است که این اجزا به‌طور خلاصه عبارت‌اند از:

  1. بعد روحانی یا فرامادی که به‌عنوان خدای مشخص فرد، خود فراتر یا بعد فرا مادی تجربه می‌شود؛
  2. معنا و هدف زندگی به این معنا که خلأ وجودی را می‌توان با زندگی معنادار پر کرد؛
  3. داشتن رسالت در زندگی به این معنا که فرد معنوی نوعی احساس وظیفه و تعهد دارد.
  4. تقدس زندگی زندگی به این معنا که مشهون از تقدس و دیگر اینکه سراسر زندگی مقدس است؛
  5. اهمیت ندادن به ارزش‌های مادی به این معنا که رضایت نهایی را نه در مادیات، بلکه در مسائل معنوی و روحی می‌توان یافت؛
  6. نوع‌دوستی به این معنا که معنای تحت تأثیر قرار گرفتن، داشتن احساس عدالت اجتماعی و اینکه همه ما بخشی از آفرینش هستیم؛
  7. ایده‌آلیسم یا آرمان‌گرایی به این معنا که فرد جهانی بهتر را در ذهن به تصویر می‌کشد و تمایل دارد که این آرمان را برآورده سازد؛
  8. آگاهی از تراژدی به این معنا که درد، مصیبت، مرگ قسمتی از زندگی هستند و به آن رنگ و روح می‌بخشند؛
  9. معنویت به این معنا که معنوی بودن واقعی موجب تغییر همه جنبه‌های بودن و نحوه زیستن می‌شود به این معنا که معنویت عصر جدید در تجربه خود افراد از معنویت ریشه دارد (عباسی و دیگران، 1391، 25).

معنویت در الهیات اسلامی عبارت است از معرفت و ایمان به غیب و تبیین توحیدی از نظام هستی و مبتنی ساختن اعمال جوارحی و جوانحی بر همین پایه و بنیان است. این معنویت زیربنای عبادات و اخلاقیات و روابط اجتماعی است. بر اساس معرفت اسلامی معنویت پایه سلامتی جسم و روح است (محقق داماد، 1389، 62).

رابطه معنویت با سلامت جسم و روان

بدن ما از جسم و روان تشكیل شده كه با هم ارتباط دارند و سلامت یا بیماری هر یك بر روی دیگری اثر می‌گذارد. امام محمد غزالی در كتاب احیا می‌نویسد: هر عضوی از بدن ما وظیفه‌ای دارد كه وقتی آن را خوب انجام ندهد، یعنی بیمار شده است. وظیفه روح یا قلب معنوی هم شناخت خالق و ارتباط با اوست. بسیاری از تحقیقات نشان می‌دهند كه چیزهایی مثل باورهای مثبت، احساس آسایش و قدرتی كه از پایبندی به مذهب به دست می‌آید، تمركز حواس و دعا كردن می‌توانند بر احساس سلامت انسان و بهبود زودتر بیماری‌ها تأثیر مثبت داشته باشند. معنویت باعث می‌شود كه انسان احساس بهتری داشته باشد و در نتیجه قدرت بیشتری برای مقابله با بیماری‌ها به دست خواهد آورد؛ و همین امر حتی اگر بیماری را شفا ندهد، سبب بهتر شدن بیمار می‌شود یا كمك می‌كند تا بیمار بهتر با بیماری‌اش كنار بیایید. مركز ملی طب سنتی و طب جایگزین در آمریكا در مورد تأثیر دعا كردن بر سلامت خود فرد و اطرافیان، بیش از ۱۳ هزار نفر را مورد بررسی قرار داده و دریافته است که ۵۴ درصد از آمریكایی‌ها برای افزایش سلامت‌شان از دعا كردن كمك می‌گیرند و ۵۲ درصد آنها از دیگران می‌خواهند كه برای سلامت آنها دعا كنند. محققان مركز ملی طب جایگزین و سنتی آمریكا معتقدند برای كشف ارتباط میان معنویت و سلامت به تحقیقات زیادی نیاز است، ولی ما تاكنون به شواهدی دست یافته‌ایم كه نشان می‌دهند وابستگی مذهبی و انجام كارهای مذهبی باعث سلامت بیشتر و عمر طولانی‌تر می‌شوند. این امر را می‌توان به كاركرد بهتر سیستم ایمنی بدن و قلب و عروق نسبت داد. هر چند این قضیه كاملاً اثبات نشده است، ولی كارهای مذهبی برای برخی از افراد راهی برای كاهش استرس محسوب می‌شود و همین كاهش استرس می‌تواند منشأ فواید بسیاری برای سلامت روان و جسم باشد (پایگاه اطلاع‌رسانی پزشکی ایران سلامت، 1393).

سلامت معنوی

علیرغم پژوهش‌های بسیاری که در مورد سلامت معنوی در طول دهه‌های گذشته انجام شده، فقدان ارائه یک تعریف قابل قبول از سلامت معنوی، همچنان مشاهده می‌شود؛ به‌گونه‌ای که مشکل شناسایی، تعریف و اندازه‌گیری ابعاد سلامت معنوی همچنان پابرجاست؛ در این راستا، عدم افتراق سلامت معنوی از معنویت در بسیاری از منابع، خود یکی از مباحث قابل‌توجه است. به‌طوری‌که معانی بسیار مختلفی در مقالات و کتب گوناگون در مورد معنویت و سلامت معنوی ارائه شده است؛ به‌طور مثال برخی معتقدند ابعاد معنویت شامل تلاش برای معنا و هدف، تفوق و برتری، اتصال (مثلاً اتصال به دیگران، طبیعت یا الوهیت) و ارزش‌ها است؛ این در حالی است که معنا و هدف در زندگی، خودآگاهی، اتصال به خود، دیگران و یک واقعیت برتر از اجزاء سلامت معنوی نیز شمرده شده‌اند؛ همچنین هنگام پرداختن به مفهوم معنویت و سلامت معنوی، مفهوم مذهب نیز به میان می‌آید و برخی از پیروان مذاهب، سلامت معنوی را معادل با سلامت مذهبی و مذهبی بودن دانسته و معنویت و سلامت معنوی را بدون اعتقاد به مذهب، فاقد معنا می‌دانند و هر مذهبی سلامت معنوی را منحصراً در مذهب خود می‌داند (امیدواری، 1387، 6).

در اصطلاح پزشکی معنویت با رویکرد مادی‌گرا، فرایندی است که با بهره‌گیری از آن می‌توان به درمان بیماری جسمی کمک کرد، ولی در اصطلاح غیر پزشکی یا پزشکی معنی‌گرا، معنویت فرایندی است که علاوه بر بهره‌گیری در درمان جسمی بیماران، می‌تواند در درمان روحی و روانی بیماران نیز مفید باشد و از آن بالاتر می‌تواند شرایطی در جامعه پدید آورد که سلامت اجتماعی را نیز افزایش دهد و در نهایت به کمال همه‌جانبه انسان و انسانیت کمک کند (ابوالقاسمی،1391، 66).

سلامت معنوی معطوف به جان مایه‌های فطری همراه با بینش و شهود باطنی و معنایابی از متن زندگی است؛ طبیعی است که ورود به هر ساختمانی مستلزم داشتن کلیدی برای بازگشودن آن است، اما تنها ساختمانی که راه ورود آن نه از برون، بلکه از درون است، ساختمان روان است؛ به‌عبارت‌دیگر، راز بازگشودن ساختمان روان در خود آن و راز سلامت معنوی نیز در همین است؛ سلامت معنوی نه معنای کیفی و درونی آن نه یک معما، بلکه یک راز است، رازی که راه‌حل آن نه در توصیه‌ها و صورت‌بندی‌های علمی، بلکه در سیر و سلوک معنوی نهفته و نسخه آن در درون آدمی به ودیعه نهاده شده است (کریمی، 1388، 74). خاستگاه اصلی سلامت معنوی قلب و بعد درونی انسان که نزدیک‌ترین تعبیر روان‌شناسی آن شخصیت است؛ این قلب که متفاوت از قلب صنوبری است در فرهنگ اسلامی و قرآنی بیمار می‌شود، شفا می‌یابد و مورد خطاب قرار می‌گیرد. تقابل صفات و حالات مطلوب و نامطلوب قلب در قرآن با توجه به ابعاد عاطفی و شناختی و کل شخصیت می‌تواند ما را به بیماری و حالات نامناسب شخصیت نابهنجار و ویژگی‌های شخصیت سالم و برخوردار از بهداشت روانی رهنمون کند (ابوالقاسمی،1391، 60).

سه مؤلفه تشکیل‌دهنده سلامت معنوی، امنیت، کرامت و سعادت است که دارای برخی از زیرمجموعه‌ها و صفات فردی است از جمله:

  1. امنیت

با توجه به پیوند این مفهوم با سلامت معنوی، امنیت به معنای پروراندن و توسعه دادن ظرفیت مواجهه با ناامنی و قدرت تبدیل کردن عوامل و شرایط ناامن بیرونی به حس آرامش در درون است و ایمن واقعی کسی است که در برابر ناامنی‌ها، ناملایمات و ناکامی‌های محیط بیرون، احساس امنیت، آرامش و کامیابی از درون داشته باشد.

  • توکل و ایمان قلبی: اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا و محول کردن همه‌کاره‌ای خود به او و تکیه بر حول و قوه الهی نمودن است (کریمی، 1388، 87). خداوند در آیه 3 سوره طلاق می‌فرماید:«وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا"؛ و از جايى كه حسابش را نمى‌كند به او روزى مى‌رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است؛ ‌خدا فرمانش را به انجام ‌رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‌اى مقرر كرده است.
  • صلح و آرامش درونی؛ به معنای آشتی مهرورزانه با تضادها، ناامنی‌ها و رنجه‌ای زندگی و درک و فهم آنها به‌صورت یکپارچه (کریمی، 1388، 87). خداوند در آیه 28 سوره رعد می‌فرماید: "الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ"؛ آنان که ايمان آورده‌اند و دل‌هایشان به ياد خدا آرامش می‌يابد، آگاه باشيد که دل‌ها به ياد خدا آرامش می‌يابد.
  • پایداری و استواری؛ یعنی اراده معطوف به معنا و آزادی و مسئولیت برای حفظ کرامت و شأن انسانی است(کریمی، 1388، 87). خداوند در آیه 30 سوره فصلت می‌فرماید: "إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ"؛ در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست، ‌سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى‌آيند [و مى‌گويند] هان بيم مداريد و غمگين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.
  • بردباری و خویشتن‌داری؛ به معنای توسعه و گسترش ظرفیت تحمل به شکل جمیل و زیبا (کریمی، 1388، 87). خداوند تبارک‌وتعالی در آیه 51 سوره احزاب، خود را به حلم معرفي كرده و فرموده: «وكان اللهُ عليماً حليماً». امام صادق (ع) می‌فرماید: «اَلْحِلْمُ سِراجُ اللّهِ يَسْتَضيئُ بِهِ صاحِبُهُ اِلى جَوارِهِ وَ لا يَكُونُ حَليماً اِلاّ الْمَؤيَّدُ بِاَنْوارِ اللّهِ وَ بِاَنْوارِ الْمَعْرفَةِ وَ التّوحيدِ؛ حلم چراغ پر فروغ الهى است كه دارنده آن از آن بهره می‌گیرد، و به‌سوی جوار قرب خدا پيش می‌رود و انسان نمی‌تواند حليم باشد، مگر اينكه با انوار الهى و انوار معرفت و توحيد تأييد شود (مجلسی، 1413، 68: 422). امام علي (ع) نيز فرمودند: «إذا غَلَبَ عَليكَ الغَضَبُ فَاغلِبهُ بِالحِلمِ والوقار؛ هرگاه غضب بر تو غالب شود، پس به‌وسیله وقار و بردباري بر آن غالب شو(تمیمی آمدی، 1410، 1: 294).
  • شجاعت و دلیری؛ به معنای پذیرش آگاهانه و ارادی چالش‌ها، تهدیدها و دشواری‌های راه رشد برای مواجهه سازنده با آنها است (کریمی، 1388، 87). قال رسول الله (ص): "اعطينا اهل البيت سبعاً لم يعطهن احد كان قبلنا و لايعطاهن احد بعدنا: الصباحه و الفصاحه و السماحه و الشجاعه و العلم و المحبه في النساء"؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: به ما اهل بيت هفت چيز عطا شده كه به هيچ كس قبل و بعد از ما عطا نشده و نخواهد شد (آنها عبارتند از): نورانيت، فصاحت، جود، شجاعت، علم، عمل و محبت به زنان (مجلسی، 1413، 66: 403).
  1. کرامت: با توجه به پیوند این مفهوم با سلامت معنوی، کرامت به معنای دست یافتن به عزت و فضیلتی است که آدمی علی‌رغم شکست‌ها، تحقیرها، سرزنش‌ها و طرد شدن‌، بتواند با نگاه مثبت و عشق‌ورزی به دیگران، شأن والا و حرمت معنوی خویش را از درون حفظ کند. نیک ورزی و محبت کردن به دیگران نشانه‌هایی از کرامت و سخاوت است که فقط در نزد کسانی که از سلامت معنوی به معنای واقعی آن برخوردارند، دیده می‌شود (کریمی، 1388، 87).
  • نوع‌دوستی و مردم‌آمیزی؛ صمیمیت، عشق‌ورزی، خوش‌خلقی، پذیرش دیگران همان‌گونه که هستند و ایجاد حس مشترک با یکدیگر است (کریمی، 1388، 87). پيامبر اكرم (ص) سودمندى و خدمت به مردم را در كنار ايمان به خداوند، معيار و ملاك ارزشمندى انسان دانسته و مى‌فرمايد:"خصلتان ليس فوقهما من البر شى ء: الايمان بالله والنفع لعبادات الله"؛ دو خصلت نيك است كه برتر از آن چيزى نيست؛ ايمان به خدا و نفع رساندن به بندگان او (مجلسی، 1413، 74: 137). از اين بيان استفاده مى‌شود كه اگر عشق و سوز به مردم، كه نمودار محبت به پروردگار است، بر روح آدمى حاكم شود و با ايمان و اعتقاد به خداوند درآميزد، انسانى خدمتگزار و پرتلاش مى‌سازد كه هیچ‌گاه از خدمت به ديگران غفلت نمى‌ورزد كه بفرموده رسول خدا (ص)، مسلمانى غير از خدمت به برادران مسلم و اهتمام در رفع مشكلات آنان نيست. از امام صادق(ع) نقل شده است: "من خالص الايمان البر بالاخوان والسعى فى حوائجهم فى العسر واليسر"؛ نيكى به برادران دينى و تلاش و جديت براى رفع مشكلات آنان، در تمام زمينه‌ها و در هر شرايط برخاسته از ايمان خالص است (حر عاملی، 1414، 9: 475). 
  • سخاوت و بخشندگی؛ برخورداری از قدرت بخشیدن بدون چشم‌داشت و انتظار از دیگران است (کریمی، 1388، 87). خداوند در آیه 261 سوره بقره می‌فرماید:" مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سبْعَ سنَابِلَ فى کلِّ سنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضعِف لِمَن یَشاءُ وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِیمٌ"؛ کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یک‌صد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى‌کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت)، وسیع و (به همه‌چیز) داناست.
  • نیک‌بینی و امیدواری؛ روشن‌بینی و روشن کاری همراه با شور و شوق به زیستن در حال و آینده است(کریمی، 1388، 87). خداوند در آیه 114 سوره هود که امیدبخش‌ترین آیه در قرآن است، می‌فرماید:«وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ"؛ و در دو طرف روز (اول و آخر آن) و نخستين ساعات شب نماز را برپا دار، زيرا خوبي‌ها، بدي‌ها را از ميان مى‌برد؛ اين براى پندگيرندگان پندى است.
  • خودبسندگی و عزت‌نفس؛ حفظ کرامت و شأن والای انسانی بدون تکیه به منابع و مقامات بیرونی و پذیرش و احترام به خود همان‌گونه که هست با همه ضعف‌ها و محدودیت‌ها است(کریمی، 1388، 87). در چند جای قرآن تصریح شده که تمام عزت نزد خداوند است: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (نساء، 139؛ یونس، 65 و فاطر، 10)؛ از این‌رواگر کسی به دنبال کسب عزت باشد، راهی ندارد مگر اینکه خداوند آن را به او عطا فرماید و در راستای ایمان و اطاعت از خداوند است که انسان دارای عزت می‌شود. اگر مى‌بينيم در بعضى از آيات قرآن "عزت" را علاوه بر خداوند، براى پيامبر(ص) و مؤمنان قرار مى‌دهد يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَي الْمَدينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ "(منافقون، 8)، به سبب آن است كه آنها نيز از پرتو عزت پروردگار كسب عزت كرده‌اند و در مسير طاعت او گام بر مى‌دارند. ضمناً مؤمن اجازه ندارد عزت‌نفس خود را جریحه‌دار نموده و خود را ذلیل و خوار کند.
  • نیک‌خویی و بلند‌نظری؛ گشایش و مثبت‌اندیشی و سعه‌صدر در روابط بین فردی است (کریمی، 1388، 87). رعايت حسن خلق با مؤمنان و رعايت خوش‌خلقي در گفتار و برخوردها، حتي نسبت به كافران و مشركان و رعايت حال ناتوانان از عوامل و زمينه‌هاي ايجاد‌كننده‌ی نيك‌خويي در انسان و گسترش آن به‌عنوان يك منش انساني نسبت به همگان اس؛ مؤمن مي‌بايست در نيك‌خويي به آنجایی برسد كه مظهر خوش‌خلقي و نيك‌خويي در ميان بشر به شمار آيد و همگان از آن بهره‌مند شوند. خداوند در آیه 53 سوره اسراء می‌فرماید:"قُلْ لِعِبادي يَقُولُوا الَّتي‌ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبيناً"؛ و به بندگان مؤمن من بگو که در گفت وگو با کافران سخنى را که نیکوتر است بگویند و از سخن ناشایسته بپرهیزند که مؤمنان فرمان تو را اطاعت خواهند کرد. بی‌تردید، شیطان با همین سخنان ناشایسته میان مردم فتنه‌انگیزی مى‌کند، زیرا او براى انسان دشمنى آشکار است.
  • مهرورزی و همدلی؛ داشتن قدرت هم‌حسی و درک متقابل از روی مهر و محبت (کریمی، 1388، 87). خداوند در سوره نحل آیه 90 می‌فرماید: "اِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ "؛ خداوند فرمان به عدل، احسان و بخشش به نزدیکان می‌دهد و از فحشاء، منکر و ظلم و ستم نهى می‌کند، خداوند به شما اندرز می‌دهد، شاید متذکر شوید. در این آیات نمونه‌اى از جامع‌ترین تعلیمات اسلام در زمینه مسائل اجتماعى، انسانى و اخلاقى بیان شده است.
  1. سعادت و رستگاری: با توجه به پیوند این مفهوم با سلامت معنوی، رستگاری به معنای برخوردار بودن از کیمیای لذت‌جویی و هنر شاداب زیستن در میان دشواری‌ها و رنج‌های زندگی است؛ یعنی برخورداری از هنر تبدیل تلخی‌ها و رنج‌های زندگی به شیرینی و آسایش که با بینش و نگرش خاصی به زندگی همراه است. بینش و نگرشی که زندگی را با همه فراز و نشیب‌ها، چالش برانگیز و شورانگیز و لذت‌بخش می‌کند (کریمی، 1388، 87).
  • رضامندی و خوش‌دلی؛ شور و وجد درونی همراه با خوش‌بینی و نشاط باطنی برای زیستن فردی و اجتماعی(کریمی، 1388، 87). آیات قرآن در فرازهای مختلفی خنده و سپس سرور و شادمانی را مورد توجه قرار داده است. ابتدا خنده و گریه را از سوی خدا دانسته و در آیه 43 سوره نجم می‌فرماید: «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى»؛ و هم اوست که می‌خنداند و می‌گریاند؛ زیرا تمامی اسباب خنده و گریه در اختیار اوست و خداوند خالق همه آنهاست. در پی آن به خنده مؤمنان در قیامت اشاره می‌کند. در فرازی دیگر سرور و شادی را مطرح کرده و جلوه‌های مختلف آن را بیان می‌نماید. نخست ایمان به تقدیر الهی را مانع شادمانی و بی‌قراری بی‌جا دانسته، سپس خوشی‌ها و شادی‌های ناپایدار و جاودان را معرفی می‌کند: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» (یونس، 58)؛ بگو به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] باید شاد شوند و این از هرچه گرد می‌آورند، بهتر است. آنگاه خوشحالی و فرح مؤمنان و دین‌باوران را در سرای بهشت برین خداوندی توصیف کرده، می‌فرماید: «فَأَمَّا الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (روم، 15)؛ اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، در گلستانی، شادمان می‌گردند. عشق به قرآن و انس با آیات الهی عاملی است که خداوند بزرگ برای دین‌باوران موجب شادی و شادمانی می‌شمارد؛ زیرا ایمان آنان را افزوده و خوشحالی و شکوفایی استعدادهای آسمانی و جلوه‌های معنوی پدید می‌آورد. همچنین انفاق در راه خدا و توجه به بندگان نیازمند، بدون نگاه به جلوه‌های مادی و گذران زندگی، عامل دیگری است که در نگاه قرآن موجب سرور و شادمانی صالحان و پاکان می‌شود (مردانی، 1391، 22). خداوند در آیات 8 تا 11 سوره انسان می‌فرماید: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا. إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا. إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا. فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا».
  • رهایی و آزادگی؛ زیستن در مدار سبک‌بالی و سبک‌باری به دور از هواهای نفسانی و تعصبات و تنگ‌نظری‌ها است (کریمی، 1388، 87). امام علی (ع) در خطبه 230 نهج‌البلاغه می‌فرماید:"إنّ تَقوَى اللّه مِفتاحُ سَدادٍ، و ذَخيرَةُ مَعادٍ، و عِتقٌ مِن كُلِّ مَلَكَةٍ، و نَجاةٌ مِن كُلِّ هَلَكَةٍ، بِها يَنجَحُ الطّالِبُ، و يَنجو الهارِبُ، وتُنال الرَّغائبُ"؛ تقواى خدا، كليد پاكى و درستى و اندوخته‌اى براى معاد و باعث آزادى از هر بندگى و رهايى از هر نابودى است. به‌وسیله تقواست كه جوينده به مطلوبش مى‌رسد و گريزانِ (از عذاب و كيفر الهى) رهايى مى‌يابد و به خواست‌ها رسيده مى‌شود. همچنین امام صادق (ع) می‌فرماید: "خَمسُ خِصالٍ مَن لَم تَكُن فيهِ خَصلَةٌ مِنها فَلَيسَ فيهِ كَثيرُ مُستَمتَعٍ أَوَّلُهَا: اَلوَفاءُ و َالثّانيَةُ التَّدبيرُ و َالثّالِثَةُ الحَياءُ وَ الرّابِعَةُ حُسنُ الخُلقِ و َالخامِسَةُ و َهِىَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ، الحُرِّيَّةُ؛ پنج خصلت است كه در هر كس يكى از آنها نباشد خير و بهره زيادى در او نيست: نخست، وفادارى، دوم: تدبير، سوم: حيا، چهارم: خوش‌اخلاقی و پنجم كه چهار خصلت ديگر را نيز در خود دارد، آزادگى است (مجلسی، 1413، 75: 194). در اندیشه قرآن سلامت معنوی دربردارنده‌ی شاخص‌های شناختی، احساسی، رفتاری و پیامدی است. انسان معنوی برخوردار از اندیشه یا معرفت ویژه نسبت به خدا، انسان و خلقت و رابطه متقابل آنها است و از نوعی عقلانیت و بصیرت برخوردار است. تعقل به معنای فهمی است که از فطرت ناشی شده و پرده ظواهر را دریده و به حقیقت باطنی دست‌یافته باشد. در پرتو این تعقل همه ابعاد زندگی انسان، سمت‌وسوی الهی پیدا می‌کند. این خدا‌محوری در همه عرصه‌های حیات گاهی به‌صورت رفتارهای عبادی تجلی می‌یابد که مستقیماً در ارتباط با خداوند قرار می‌گیرد و گاهی هم از سنج رفتارهایی است که به‌طور غیرمستقیم با خداوند ارتباط پیدا می‌کند؛ بدین معنی که انسان مؤمن در انتخاب و اعمال خود همواره به یاد خداست و با در نظر گرفتن اوامر و نواهی الهی و خشنودی و ناخشنودی او عملی را که طاعت خداست انجام می‌دهد و از عملی که معصیت اوست، اجتناب می‌ورزد. در آموزه‌های دینی اسلام شاخص‌های سلامت معنوی معطوف به همه ابعاد زندگی انسان می‌شود (مرزبند و زکوری،1391، 95).

مفهوم شناسی سبک زندگی و سبک زندگی اسلامی

"سبک زندگی"[3] در حوزه جامعه‌شناسی فرهنگ از جمله مفاهیم جدیدی است که جامعه‌شناسان و نظریه‌پردازان مختلفی را در این باب به خود مشغول داشته است. سبک‌های زندگی که درمجموع شکل‌دهنده هویت شخصی و اجتماعی افراد هستند، عبارت است از شیوه و نحوه درک افراد از زندگی و در نهایت، رفتار کردن بر اساس آن باورها در زندگی روزمره است. سبک زندگی دال بر شیوه زندگی متمایز جامعه یا گروه اجتماعی است. سبک زندگی طرز مشخص یا متمایز زندگی کردن گروهی از مردم است؛ نظامی که از تأثیر ارزش‌ها، منابع، نهادها و قوانین بر نیروهای زندگی در گروه شکل می‌گیرد (حسن دوست فرخانی، رضایی،1392، 24). سبک زندگی به معنی روش زندگی کردن است و به عبارت ساده، شامل فعالیت‌های معمولی و روزمره است که شخص در زندگی انجام می‌دهد؛ به عبارت دقیق‌تر سبک زندگی طیف وسیعی از مسائل که شامل اعتقادات، افکار و فعالیت‌های انسان در ارتباط با خداوند، خویشتن و جامعه را د‌ر بر‌می‌گیرد. در هر جامعه‌ای، شیوه زندگی افراد بر اساس فرهنگ و ارزش‌های همان جامعه بنا شده است و به همین دلیل شاهد سبک‌های گوناگونی از زندگی هستیم (کوثری نیا، 1392،5). مفهوم سبک زندگی در روان‌شناسی، ابتدا توسط آلفرد آدلر[4] و پیروانش مطرح شد. آدلر بر خلاف بسیاری از روان‌شناسان، علاوه بر نگاه توصیفی، نگاهی ارزشی و تجویزی به روان‌شناسی داشت. آدلر و پیروانش سبک زندگی هر فرد را از شکل‌گیری تا پیامدها و آثارش به یک درخت تشبیه کرده‌اند:

  1. ریشه‌های این درخت، همان ریشه‌های سبک زندگی است که شکل‌گیری آن را بیان می‌کند؛
  2. ساقه این درخت، درباره اعتقادات و نگرش‌های افراد شامل اعتقادات و عواطف و حتی آمادگی رفتاری است؛
  3. شاخه‌ها و سرشاخه‌های این درخت، وظایف زندگی هستند. در حقیقت، سبک زندگی واقعی همان شاخه‌ها و سرشاخه‌هاست (کجباف و دیگران، 1390، 36).

سبک زندگی شیوه‌ای نسبتاً ثابت است که فرد اهداف خود را به‌وسیله آن پی می‌گیرد. این شیوه‌ها، حاصل زندگی دوران کودکی فرد است؛ به‌عبارت‌دیگر، سبک زندگی بعد عینی و کمیت‌پذیر شخصیت افراد است. مؤلفه‌های شناخته شده سبک زندگی در دنیای علمی امروز عبارتند از: فعالیت‌های فیزیکی، اوقات فراغت، خواب‌وبیداری، روابط اجتماعی، روابط خانوادگی، معنویت، ایمنی و آرامش، تغذیه و ... که هر کدام به‌منزله بزرگراهی از راه‌های زندگی افراد شمرده می‌شوند (کاویانی،1390، 28). سبک زندگی اسلامی مبتنی بر نگرش متعالی به هستی و انسان شکل گرفته است. عالم طبیعت برای آدمیان خلق شده است و جهان غیب و شهود تحت تدبیر خالقی یکتا و بی‌همتا اداره می‌شود. آدمی موجودی مسئول و مختار بوده و سرنوشت آینده او به دست خودش رقم می‌خورد، اگرچه از تدبیر و اراده الهی خارج نیست؛ از این‌رو توجه به ابعاد وجودی آدمی و شناخت جسم و روح انسان و نیازمندی آنها و هدف زندگی وی زمینه را برای تبیین سبک زندگی مبتنی بر نگرش اسلامی را فراهم می‌کند. در تعالیم اسلامی، محور تمامی آموزه‌ها، توحید است که اعتقادات و اخلاقیات نیز برمدار آن دور می‌زنند؛ بنابراین، سبک زندگی اسلامی، توحیدمدار است و اصول اعتقادات اسلامی و اخلاق اسلامی پشتوانه محکمی برای سبک زندگی اسلامی هستند (فیضی، 1392، 41). منظور از سبک زندگی اسلامی شیوه زندگی فردی و اجتماعی است که همه یا بیشتر متدینین به اسلام یا قشر مؤثری از جامعه اسلامی به آن عمل می‌کنند و در رفتارشان منعکس می‌شود (فقیهی به نقل از مصباح، 1392، 171). سبک زندگی اسلامی را می‌توان نمونه عملی و نقشه راهی دانست که اسلام برای زندگی بشر ترسیم کرده است، به‌گونه‌ای که بینش فرد، گروه و جامعه را نسبت به‌نظام، هستی، خود، خدا و دیگر انسان‌ها نشان می‌دهد و از تمام ابعاد زندگی در راستای هدف آفرینش حکایت دارد و زندگی در دنیا را با زندگی جاوید اخروی مرتبط می‌سازد. در متون دینی تعابیری که از سبک زندگی اسلامی حکایت می‌کند، عبارتند از: سیره، سنت و اسوه که می‌توان ویژگی‌های فوق را در این مفاهیم یافت (فقیهی، 1392، 172).

کاویانی سبک زندگی اسلامی را دارای عناصری می‌داند که این عناصر و مؤلفه‌ها تمام وظایف زندگی را پوشش می‌دهد که به قرار زیر است:

  1. مؤلفه اجتماعی: این مؤلفه به وظایفی اشاره دارد که فرد در ارتباط با دیگران فراتر از خود و خانواده هسته‌ای خود انجام می‌دهد؛
  2. مؤلفه عبادی: این مؤلفه به وظایفی اشاره دارد که رابطه بین فرد و خداوند را به‌عنوان عبد و مولا نشان می‌دهد و اعم است از عبادات مشخص مثل نماز و روزه و تلاوت قرآن و رفتارهایی که رسماً نام عبادت ندارند، اما فرد به نیت اطاعت از خداوند آن را انجام می‌دهد؛
  3. مؤلفه باورها: این مؤلفه به مفاهیم هستی‌شناختی، انسان‌شناختی، خداشناختی و ... اشاره دارد که در فرد درونی شده و در لایه‌های زیرین عاطفی و شناختی او حضور دارند و به‌صورت خودآگاه یا ناخودآگاه نقش تعیین‌کننده‌ای در رفتارها دارند.
  4. مؤلفه اخلاق: این مؤلفه به صفات و رفتارهای درونی شده‌ای از فرد گفته می‌شود که وظیفه رسمی و قانونی او شمرده نمی‌شود و با ترک آن یا انجام آن ‌کسی او را مؤاخذه یا تشویق نمی‌کند. در اینجا به بعد فردی و اجتماعی اخلاق نظر می‌شود و بعد الهی آن در شاخص باورها ملاحظه شده است؛
  5. مؤلفه‌های مالی: این مؤلفه به رفتارهایی از فرد اشاره دارد که مستقیم یا غیرمستقیم به امور اقتصادی و مادی زندگی مربوط می‌شود. اموری چون شغل، املاک و کیفیت دخل‌وخرج از این دسته هستند؛
  6. مؤلفه خانواده: این مؤلفه به رفتارها و روابط فرد از این حیث که عضوی از یک خانواده هسته‌ای است اشاره دارد؛ یعنی زن، شوهر و فرزندان را شامل می‌شود؛
  7. مؤلفه سلامت: این مؤلفه به اموری نظر دارد که در سلامت جسمانی و روانی فرد ایفای نقش می‌کند، تغذیه، بهداشت، فعالیت بدنی، تفریح، بازی، لذت‌های زندگی، سیاحت، زیارت، خواب و استراحت، دیدوبازدید و ... از این دسته هستند؛
  8. مؤلفه تفکر و علم: این مؤلفه به وظایف شناختی فرد اشاره دارد اعم از شناخت‌های موجود در فرد، تلاش برای افزایش شناخت‌های خود و جایگاهی که برای علم و تفکر قائل است؛
  9. مؤلفه دفاعی- امنیتی: این مؤلفه به وظایفی اشاره دارد که به‌صورت فردی یا اجتماعی با امنیت افراد جامعه مربوط می‌شود. حفظ مرزها، انتظامات داخلی شهرها و روستاها، شناسایی و مجازات مجرمان از این دسته هستند؛
  10. مؤلفه زمان‌شناسی: این مؤلفه به وظایف فرد در خصوص استفاده بهینه از زمان مربوط می‌شود؛ استفاده از مناسبت‌های زمانی خاص شامل آن می‌شود (کاویانی، 1390، 31).

تحلیل و بررسی

به‌طورمعمول نیازها و گرایش‌های آدمی به دو گروه تقسیم می‌شود:

  1. گرایش‌ها و امیال مادی یا غریزی: این دسته از امیال در انسان منشأ مادی و غریزی داشته و مشترک میان حیوان و انسان است؛ مانند تمایل انسان به خوردن و آشامیدن، پوشاک، ارتباط جنسی و ... که از این قبیل است (موفق، 1388، 21). به‌عنوان‌مثال در آیه 21 سوره روم ازدواج مایه آرامش آدمی معرفی شده است: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ».
  2. گرایش‌های روحی و معنوی یا فطری: این دسته از امیال در انسان منشأ معنوی داشته و از اختصاصات وی به شمار می‌رود و توجه به امیال غریزی در طول این دسته از گرایش‌ها قرار دارد و روشن است که ارزش اصیل و پایدار از آن تمایلات فطری و معنوی است، به‌گونه‌ای که اگر قرار باشد میان تمایلات مادی و معنوی، گزینش نسبت به یکی از آن دو صورت گیرد، قطعاً تمایلات و کشش‌های معنوی از لحاظ رتبه و جایگاه در مکان رفیع‌تری قرار دارند، هرچند گرایش‌های مادی زمینه‌ساز بهره‌مندی بهتر از تمایلات روحی و معنوی هستند (زمانی، 1381، 24).

هماهنگی با نیازهای آدمی، میزان خوبی برای ارزیابی سبک‌هایی است که برای زندگی انسان تعریف می‌شود. هرقدر یک الگوی سبک زندگی بتواند در نوع نگرشی که برای مخاطب خود به ارمغان می‌آورد، به نیازهای عمیق‌تر و وسیع‌تری از وی توجه کند، ارزشمند‌تر است. در برابر الگویی از سبک زندگی که یک‌جانبه به برخی از نیازهای آدمی می‌نگرد و برخی دیگر را نادیده می‌گیرد، به همان اندازه از مطلوبیت واقعی فاصله دارد. آنچه سبک زندگی در اسلام و ادیان آسمانی را از دیگر الگوهای سبک زندگی در سایر مکاتب متمایز می‌کند، چارچوب کلی سبک زندگی انسان است که آدمی بر اساس آن مسیر خویش را به‌سوی هدف نهایی و سعادت پایدار را تعقیب می‌نماید. این چارچوب کلی از سوی پروردگاری ترسیم‌شده که خالق عالم و آدم و آگاه به ابعاد وجودی اوست و به نیازها و خواسته‌های او واقف است و حتی تعبیه‌کننده ابزارهای تأمین آنها در وجود اوست و حکمت خداوند نیز اقتضا می‌کند که نیازهای انسان نه‌تنها در تدوین اهداف ملحوظ باشد، بلکه به‌گونه‌ای در وجود انسان قرار داده شده باشد که زمینه‌ساز اهداف و راه و روش بشر در زندگی او به شمار آید (فیضی، 1392، 34).

نشانه‌های بنیادی سلامت معنوی در سه عنصر امنیت، سعادت و کرامت ظاهر می‌شود و چنانچه افراد بتوانند این نشانه‌ها را در مسیر زندگی خویش نمایان سازند به مقام والای سلامت معنوی راه‌یافته‌اند؛ از این‌رو بهترین و کامل‌ترین تعبیر برای توصیف ویژگی این افراد همان واژه تقوا است که در آموزه‌های قرآنی از آن به زیبایی یاد شده است. انسان متّقی همان انسان ایمن، رستگار و باکرامتی است که جان مایه حیات طیبه و بالنده خود را در انتخاب آگاهانه و عاشقانه زیستن معنوی یافته است. در آموزه‌های دینی و قرآنی راه کشف و تقویت سلامت معنوی با عبادت و پرستش معبود حاصل می‌شود؛ زیرا عبادت نوعی مراقبه و استعلای وجود است که برای فعلیت بخشیدن به تمامیت خویش که همان خود شکوفایی است معنا می‌گیرد. سلامت معنوی بدون فرهنگ معنوی همچون پاشیدن بذر مستعد در زمین نا مستعد است. زیستن در جامعه‌ای که امنیت روانی، اعتماد اجتماعی، صداقت و کرامت انسانی در آن فراهم نباشد، زمینه شکوفایی ارزش‌های اخلاقی و معنوی افراد به شکل خودانگیخته و درونی محقق نمی‌شود؛ به‌طورکلی هدف از عبادت نیز این است که آدمی به روشنایی و نورانیت درون نائل آید و این روشنایی و بصیرت در زندگی می‌تواند نسخه شفابخش دردها و رنج‌های آدمی شود(کریمی، 1388، 88).

خداوند متعال برای تأمین سلامت معنوی و روانی انسان‌ها راهکارهای معنوی حکیمانه‌ای را در چهار زمینه به انسان‌ها نشان داده است:

  1. بعد معرفتی: دستوراتی همچون وحدت شخصیت انسان در ارتباط با خالق خویش، ارتقاء سطح ایمان انسان نسبت به مبدأ آفرینش، منع از یأس و ناامیدی، نگرش مثبت به زندگی، اعتقاد به‌تناسب قضا و قدر با عالم علت و معلول، نگرش مثبت به مرگ، اعتقاد به حکیمانه بودن مرگ در راستای جاودانگی انسان و گرایش انسان به قدرت مطلق پروردگار و نقش آن در موفقیت درگذر از سختی‌های زندگی است؛
  2. بعد رفتاری: اموری از قبیل توجه قلبی، دعا، نماز، قرائت قرآن، روزه و تشریع قوانین بازدارنده است؛
  3. بعد اجتماعی: دستورالعمل‌هایی به جامعه اسلامی، همچون حمایت اقتصادی از اقشار آسیب‌پذیر و اینکه انسان مأمور به وظیفه است نه نتیجه و پرهیز از سوءظن نسبت به مردم را شامل می‌شود.
  4. در جهت تأمین بهداشت روانی، احساسات و عواطف انسان را مورد توجه قرار داده و توصیه‌هایی از جمله محبت به والدین، صله‌رحم، سفارش به صبر و توبه را تأکید فرموده است (نورمحمدی، مردان پور و راستی، 1390، 96).

محور اصلی سبک زندگی اسلامی، سلامت معنوی است. از مهم‌ترین شاخصه‌های سبک زندگی اسلامی ایمان و عمل صالح است و برای رسیدن به حیات طیبه یا کامل‌ترین سبک زندگی اسلامی نیازمند هردوی آنها خواهیم بود. از آنجا که انسان دارای دو جنبه است، از یک سو جهت جسمی و از سویی جهت روحی دارد، پس باید هر دو لحاظ شود و هر دو طرف با هم تأمین شود. حرکت بدن و قوای آن در مسیر معتدل و بدون انحراف و سلوک روح و سیر آن در مسیر روحانی و عقلی به‌سوی کمال و لقای پروردگارش که همان پاکی از هر آلودگی و ناپاکی در ظاهر و باطن و مطلوب بودن نزد عقل و در راه خداوند همان حیات طیبه است و این زندگی فقط با ایمان و عمل محقق می‌شود. خداوند تعالی، مؤمنی را که عمل صالح انجام دهد به حیات جدیدی غیر از آن حیاتی که به دیگران داده، زنده می‌کند و فرموده است که ما او را به حیاتی طیب زنده سازیم. شاخص‌ترین آیه‌ای که در قرآن از حیات طیبه بحث می‌کند، آیه 97 سوره نحل است که می‌فرماید: "مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ مَا کانُوا یَعْمَلُونَ" ؛ هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، درحالی‌که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آن را به بهترین اعمالی که انجام دادند، خواهیم داد. در تقسیر نمونه وجوهی در مورد حیات طیبه نقل شده مثل: روزی حلال، قناعت و رضا دادن به نصیب، رزق روزانه، عبادت توأم با روزی حلال و توفیق بر اطاعت فرمان خدا از این قبیل است. اما نکاتی که می‌توان از این آیه استفاده کرد، به شرح زیر است:

  1. داشتن ایمان، شرط برخورداری از زندگی پاکیزه است؛
  2. عمل صالح از شرایط زندگی پاک و طیب است؛
  3. در برخورداری از زندگی پاکیزه، فرقی میان زن و مرد وجود ندارد؛
  4. خداوند عطاکننده زندگی پاکیزه است؛
  5. پاداشی که خداوند به انسان عطا می‌کند به سبب ایمان و عمل صالح است؛
  6. ایمان و عمل صالح هر کدام به‌تنهایی کافی نیست (کوثری نیا، 1392، 10)؛ بنابراین، مؤمن در پرتو ایمان و عمل صالح به حیات طیبه دست می‌یابد که دستاوردهای آن عبارت‌اند از:
  1. نورانیت دل: یکی از آثار حیات طیبه، نورانیت دل انسان است؛ نورانیتی که انسان با آن طی طریق تعالی می‌کند. خداوند متعال در آیه 28 سوره حدید می‌فرماید: "یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگى خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است». نیز در سوره انعام آیه 122 می‌فرماید: «أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‌ بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ آیا کسى که مرده ‌[دل‌] بود و زنده‌اش گردانیدیم و براى او نورى پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود، چون کسى است که گرفتار در تاریکی‌هاست و از آن بیرون‌آمدنى نیست؟ این‌گونه براى کافران آنچه انجام مى‌دادند، زینت داده شده است».
  2. استغراق در نعمت‌های معنوی: صاحب این حیات طیّب، مستغرق در نعمت‌های معنوی است؛ حقایق را می‌بیند و در خود عزت و کرامت می‌یابد؛ چون به معدن عظمت متصل شده است.
  3. مشاهده ملکوت: ازجمله دستاوردهای سلوک الهی و وصول به حیات طیبه، مشاهده ملکوت است؛ چنانکه آیه 25 سوره انفال «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ؛ و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حائل مى‌شود و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری مى‌شوید»، بر این مشاهده ملکوتی دلالت دارد. این علم به احاطه حق‌تعالی و حائلیت او بین انسان و قلبش که محصول حیات طیبه است، برترین مرحله علم و شهود ملکوت است (صادقی، بخشیان، 1393، 168).

انبیاء و اوصیای الهی‌ که برترین مصداق انسان کامل‌اند، از مقام شامخ روح‌القدس برخوردار هستند؛ روح آنان به فعلیت محض بار یافته‌ است و بر این اساس بالاترین رتبه حیات طیبه را از آنِ خود کرده‌اند. رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین که مبین کلام الهی هستند، روش زندگی قرآنی و سبک زندگی انسان را در قالب سخنان و اندرزهای اخلاقی و حکیمانه به ما ارائه کرده‌اند و ما باید صحیح‌ترین سبک زندگی را از سنت و سیره این بزرگان که نمونه‌های واقعی انسان کامل هستند، فراگرفته و در زندگی خود به‌کار بریم (کوثری نیا، 1392، 17).

جمع‌بندی

ناتوانی تمدن صنعتی در برآوردن نیاز‌های معنوی و ارزشی انسان معاصر و در نتیجه ظهور بحران‌ها در فضای ذهن زندگی آدمیان، سبب شده است تا بار دیگر، دل‌های مضطرب، متوجه وسیله‌ای شود تا انسان دورافتاده از اصالت‌های خویش را از گرداب وحشتناک کنونی نجات دهد. شیوه استفاده نادرست از تمدن و فنّاوری جدید، استفاده نا یکی از عوامل مهم غفلت آدمیان از اصلی‌ترین ساحت وجودی خود، یعنی روح ملکوتی است و در نتیجه فروپاشی بنیاد‌های اخلاق و معنویت در جهان معاصر بوده است. در این میان آنچه سخت نگران‌کننده و هشدار‌دهنده است، سر بر آوردن کیش‌ها و مسلک‌ها و فرقه‌های عرفانی گوناگونی است که در قالب‌ها و مدل‌های رنگارنگ و جذابی عرضه می‌شود؛ در حالی که هیچ بهره‌ای از چشمه‌سار حقیقت به مخاطبان کمال‌جوی خود تقدیم نمی‌کنند. جنبش‌های معنوی نوظهور شامل طیف وسیعی از جنبش‌ها هستند و در میان آنها بسیاری از انواع جنبش‌های اجتماعی دیده می‌شود. برخی از آنها آرمان‌گرا هستند. معمولاً جنبش‌های کمون‌گرا نظیر جنبش اُشو در این دسته جای می‌گیرند. برخی دیگر واپسگرا هستند؛ مثل جنبش‌هایی که بازگشت به سنت‌های کهن را به همراه نفی دستاوردها و تجربیات تازة بشری مورد تأکید قرار می‌دهند. برخی دیگر محافظه کارند؛ نظیر برخی از گرایش‌های جنبش عصر جدید که می‌کوشند مادیات و موفقیت را به‌عنوان آرمانه‌ای بشری معرفی کنند و نظام زندگی کنونی و تمدن لیبرال دموکراسی را بهترین مدل زندگی می‌دانند. جنبش‌های معنوی نوین معمولاً تلفیقی میان تفکرات هزاران سال پیش شرقی و تفکر صدها سال پیش غربی است و الگوهای این تلفیق از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم طراحی شده است. با توجه به اینکه در این تلفیق‌ها، مبانی تمدن غرب به‌عنوان چارچوب اصلی اتخاذ شده و قرائت‌های نوظهور از معنویت شرقی در این چارچوب بازتولید شده است، معمولاً معنویت‌های نوظهور مبتنی بر مبانی مدرنیته و پست‌مدرنیته نظیر سکولاریسم، اومانیسم، لیبرالیسم و ساینتیسم هستند و با شاخص‌های حیات دنیوی غرب تطبیق پیدا می‌کنند. در اسلام، بین معنویات و امور مادی، مرزی وجود ندارد و اسلام، تن به مرز میان امور قدسی و امور دنیایی نداده است. در صورتی که در خیلی از عرفان‌ها، این مرزبندی وجود دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ما آموختند که چطور در سراسر زندگی، معنوی باشیم و حتی خواب و خوراک و تفریح را به امور معنوی تبدیل کنیم. در عرفان اسلامی، کار کردن، درس خواندن و تمام اعمال دیگر زندگی، همه عبادت می‌شود و عرفی‌ترین امر، به قدسی‌ترین عمل تبدیل می‌شود. البته ممکن است قدسی‌ترین امر نیز به شیطانی‌ترین امر تبدیل شود مانند دل بستن یک زاهد به تسبیح خود که عملی شیطانی است (مظاهری سیف، 1390، 178).

در الهیات اسلامی، معنویت گوهر اصلی دینداری است و صرف تقید و عمل به احکام شریعت یا تقید به اعمال اخلاقی نیست. معنویت در الهیات اسلامی عبارت است از معرفت و ایمان به غیب و تبیین توحیدی از نظام هستی و مبتنی ساختن اعمال جوارجی و جوانحی بر همین پایه و بنیان. این معنویت زیربنای عبادات و اخلاقیات است و بر اساس معرفت اسلامی، معنویت پایه سلامتی جسم و روح است. توجه و اهتمام به باطن تعالیم و آموزه‌های نظری و عملی دین و به‌طورکلی توجه به باطن و غیب هستی و پیراستن نفس از تعلق مادیات و آراستن آن به روحانیت احکام و دستورات مبین اسلام، در پرتو توجه خالصانه و زینت دادن آن به نورانیت جاری در نظام آفرینش و از رهگذر طهارت و خلوص عارفانه است. ازاین‌رو ساحت حقیقی و زیربنای اصلی معنویت را باید در خود انسان جستجو کرد (محقق داماد، 1389، 69).

با توجه به نقش سبک زندگی اسلامی در سعادت انسان‌ها و برقراری تربیت دینی مطلوب جهت نیل به هدف غایی خلقت که همان عبودیت و عبادت است، پیشنهاد می‌شود که خانواده‌ها، کارشناسان و سایر نهادهای آموزشی و فرهنگی به بسط و گسترش سبک زندگی اسلامی در میان افراد در قالب سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و جهت‌گیری‌های علمی، فرهنگی، معنوی و سیاسی اقدام نمایند تا نسلی فرهیخته، مسئول و منطبق با معیارهای ناب اسلامی تربیت شوند تا علاوه بر برخورداری از سلامت معنوی، به درجات بالای حیات طیبه دست یابند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

بررسی تطبیقی سبک زندگی غربی و اسلامی

بررسی تطبیقی سبک زندگی غربی و اسلامی

پژوهش حاضر کوششی در جهت استخراج و بررسی تطبیقی و تحلیلی سبک زندگی در غرب و اسلام است. به بیانی دقیق‌تر هدف کلی این پژوهش، بررسی تطبیقی سبک زندگی غربی و اسلامی است...
نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی

نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی

ضرورت شکل‌گیری فرهنگ دینی، ذهن را به سبک زندگی خانواده که نخستین آموزشگاه فرد است، رهنمون می‌سازد؛ خانواده با نقش‌های تربیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می‌تواند در اصلاح سبک زندگی تأثیرگذار باشد. سبک زندگی اسلامی...
چرایی و چگونگی تبدیل ضد ارزش به ارزش در سبک زندگی

چرایی و چگونگی تبدیل ضد ارزش به ارزش در سبک زندگی

آنچه ما در اینجا به دنبال آن هستیم، این است که چرا گاهی یک ضد ارزش در نظر مردم آن جامعه به‌صورت ارزش تلقی می‌شود؛ ازاین‌رو با استفاده از روش تحقیق استنتاج منطقی در پی بیان احتمالاتی چون تحول در سرشت آدمی، باورهای نادرست، تغییر در نفس فعل، تقلید نابه‌جا، وسوسه‌های نفسانی، عدم اعتقاد قلبی و برخی علت‌های نسبی دیگر خواهیم بود.
سبک زندگی و فرهنگ ازدواج

سبک زندگی و فرهنگ ازدواج

در این مقاله سعی شده با تبیین مفاهیم سبک زندگی و زندگی اسلامی - ازدواج در ادیان - کشورها و فرهنگ‌های مختلف بررسی، موانع و مشکلات موجود در مسیر ازدواج را بیان کرده و پیشنهاداتی برای ازدواج و تشکیل زندگی مطابق فرهنگ و آموزهای دینی و اسلامی ارائه شود...
Powered by TayaCMS