ساجده العبدالخانی
چکیده
حضرت خدیجه نخستین بانوی مسلمان و اولین همسر پیامبر (ص)، بزرگترین حامی وی و مادر برترین زنان عالم است.
با مطالعة زندگانی بانوان بزرگ اسلام ملاحظه میشود که زندگی این بانو در منابع و متون فارسی آنچنانکه شایسته و بایسته است، مورد توجه قرار نگرفته و همچنین در مورد شخصیت و نقش حساس ایشان در تاریخ اسلام مطالب و منابع قابل توجهی در متون فارسی یافت نمیشود.
از اینرو ضرورت دارد که زندگینامه اولین بانوی مدافع اسلام، بیشتر مورد کاوش و بررسی واقع شود. در راستای هدف مذکور، این مقاله در پی معرفی و شناساندن این بزرگبانوی اسلام و تبیین مباحثی پیرامون ازدواج حضرت خدیجه سلامالله علیها است.
واژگان کلیدی: حضرت خدیجه (س)، پیامبر اکرم (ص)، بانوی اسلام، شخصیت، اسلام، ازدواج.
مقدمه
از مقدسترین پیوندی که بین انسانها وجود دارد، پیوند ازدواج است که خداوند متعال آن را از نشانههای خود دانسته و میفرماید: «... وَمِنْ آَيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا ...؛ از نشانههای (قدرت و دانش) او این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا با آنها آرامش یابید (روم، 21).
ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اکرم (ص) پیوندی آگاهانه، معنوی، الهامبخش و تاریخساز بوده است.
موضوع این تحقیق، نگرش کوتاهی بر ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اکرم (ص) است.
مباحث پیرامون ازدواج حضرت خدیجه (س) در این نوشتار شامل فصول متعددی است که در قالب ازدواج پیش از پیامبر (ص)، و مراسم خواستگاری و ازدواج آن بانو (س) با پیامبر (ص)، مسائل قبل و بعد از ازدواج و بیان تهمتهای ناروایی که در تاریخ پیرامون این حضرت (س) ذکرشده و پاسخ به این تهمتها و همچنین به شیوه شوهرداری، فداکاری و محبتهای این بانوی بزرگ به پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع)، اشاره شده است.
1. ازدواج پیش از پیامبر (ص)
هرگاه سخن از ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه به میان (س) میآید، سؤالی خودنمایی میکند که آیا خدیجه (س) قبل از پیامبر (ص) ازدواجکرده بود یا نه؟
با نگاهی به منابع اهل سنت درمییابیم که مشهور در بین آنان این است که حضرت خدیجه (س) قبل از ازدواج با پیامبر (ص)، دو بار ازدواج کرده است (طبری، بیتا، 79)؛ این نظر نیز در بعضی از منابع شیعی مثل بحارالانوار، کشفالغمه هم مورد قبول واقع شده است.
ولی به نظر میرسد با چند دلیل میتوان نقل مشهور را مورد تشکيک قرارداد:
- بررسی، تجزیه، تحلیل و نقد دلایل تاریخی؛
- بهره جستن از بعضی دلایل کلامی و منافی دانستن این مسئله با اصل عصمت و ارحام مطهره بودن از نظر قرآنی.
1.1. بررسی و نقد دليل تاريخي
با مراجعه به کتب احادیث و منابع تاریخی دوره اول اسلام (در اهل سنت) غالب روايات از خاندان زبیریها نقلشده که اکثراً هم راویشان، عایشه است و ایشان هم در این روایتها، وقتی به فضائل علی (ع) و وابستگان آنها میرسد، گوئي نفرتش شديدتر میشود.
بنابراین میبینیم هرگاه درباره خديجه (س) فضايلي نقل میشد او به خیال خودش میخواست حضرت خدیجه (س) را تخطئه کند و خود را بالابرده، ارج و مرتبتی برای خویش دستوپا کند. وی بارها بيوه بودن خديجه (س) و ازدواج او با غير پيامبر (ص) آن هم دو بار و داشتن فرزنداني غير از فاطمه از مرداني ديگر را مطرح میکرد.
با دقت در منابع، این نتیجه بهدست میآید كه كساني مانند ابناسحاق و ابنهشام، ازدواج خديجه (س) با مرداني غير پيامبر (ص) را ياد میکنند و با توجه به اینکه قبل از ابناسحاق (م 151)، سيره توسط ابنشهاب زهري قد برافراشت و او هم شاگرد عروه بن زبير، پسر خواهر عايشه بوده است و عروه در اكثر نقلهایش منابع خود را به عايشه استناد داده و او تقریباً شاگرد ممتاز عايشه بوده است؛
از اینرو ابناسحاق و عروهبنموسي و امثالهم در نقل اكثر منابع سيري خود بهطور مستند يا بدون مستند از ابنشهاب نقل كردهاند و منابع آنها هم مملو از مطالبی ساختگی و تشویقي است كه عايشه را از خديجه (س) بالاتر نشان میدهند. آنها ویژگیهایی برای عایشه مطرح مینمودند مثل باكره بودن، (طبری، بیتا 81) زيبا بودن و اینکه (طبری، بیتا 95) است، تنها زن محبوب پيامبر (ص) (طبری، بیتا 95) عايشه است و امثالهم که از اینها جز اين انتظار نمیرود!
ابتدا در منابع نقل شده که ایشان دوبار ازدواج کرده و داراي فرزنداني از دو همسر قبلي خود بوده و بعد از ازدواج هم خواستگاران فراواني از رؤسا و ثروتمندان مكه داشته، اما همه آنها را رد میکرد تا اینکه بالأخره تن به ازدواج با يتيم قريش داد! با دقت در اين مطلب جز آشفتگي چيز ديگري نمیبینیم. آيا میشود زني كه داراي چنان ثروتي بوده كه مرداني را به خدمت میگماشته تا از اطراف و اکناف جهان برايش تجارت كنند، ابتدا با مردان گمنام ازدواج کرده و سپس مردان مشهور را رد کند؛ از این مطالب درمییابیم، كساني كه مقاصد خاصی در نقل تاریخ دارند دچار چنين اشتباهات فاحشي میشوند؛ وگرنه اگر تاريخ درست نقل شود، هرگز دچار لغزش و آشفتگي نمیشود. از سوی دیگر، اقوال ضدونقیض دیگری نیز در تاریخ موجود است.
1.1.1. نمونههایی از آشفتگي منابع تاريخي
- در كتاب «مناقب» ابن شهرآشوب به نقل از سیره صحیح پیامبر آمده است:
احمد بلاذري و ابوالقاسم كوفي هر يك در كتاب خود و مرتضي درشافي و ابوجعفر در «تلخيص» روايت میکنند كه پيامبر (ص) خديجه (س) را درحالیکه عذراء «باكره» بوده ترویج نموده و همين مطالب در كتاب «الانوار» و «البدع» آمده و اینكه رقيه و زينب دختران هاله خواهر خديجه (س) بودهاند (عاملي،1371 ش، 1، 151).
- گفتهاند اول شهيد صدر اسلام، فرزند خديجه (س) است كه حارص بن ابي هاله نام داشت (ابن حجرعسقلانی 1، 193)؛ در حالیکه اين با روايت صحيح از قتاده كه میگويد: اول شهيد صدر اسلام، سميه مادر عمار است، متناقض میباشد (قرطبی، 1381 ق، 4، 331).
- روايت شده كه خديجه (س) خواهري به نام «هاله» داشت كه با مردي از طايفه مخزوم ازدواج نمود و دختري به نام «هاله» به دنيا آورد. بعد هم اين خواهر با مردي از طايفه بنيتميم كه به او ابوهند میگفتند، ازدواج نمود و از او فرزندي به دنيا آمد كه نامش را «هند» گذاشت.
اين مرد تميمي از همسر ديگرش صاحب دو فرزند به نام «زينب» و «رقيه» بود. یعد از آن اين مرد تميمي و همسرش درگذشتند، هند، فرزند آن مرحوم، نزد قوم پدرش رفت و «هاله» خواهر خدیجه (س) و دختران آن مرد كه هم مادر و هم پدرشان فوت كرده بودند نزد خديجه (س) ماندند و خديجه آنها را نزد خود بزرگ كرد. بعد از ازدواج خديجه با پيامبر (ص) هاله خواهر خديجه (س) از دنيا رفت و آن دو دختر در دامن خديجه (س) و پيامبر (ص) بزرگ شدند و فرزندخواندههاي آنان نام گرفتند؛ چون عرب معتقدند ربيعه يا فرزند خوانده دختر، انسان است؛
از اینرو آن دو دختر را به پيامبر (ص) منصوب كردند، همانطور كه زيد را پسر پيامبر (ص) میدانستند (قرطبی، 1381 ق، 1، 154).
- مقدسي از سعيد بن ابيعروه و قتاده آوردهاند كه اگر او گفت: خديجه (س) براي رسول خدا دو پسر و چهار دختر به دنيا آورد؛ از اینرو پسران ابوالقاسم و عبدالله در كودكي از دنيا رفتند و چهار دختر هم در دوران اسلام به دنيا آمدند. لذا چطور پيامبر (ص) دو تا از دخترانش را قبل از بعثت به ازدواج فرزندان ابولهب درآورده است كه شامل «رقيه» و «ام كلثوم» بودهاند.
بعد هم به ازدواج عثمان درآيند؛ مگر میشود پيامبر (ص) كه خود مسلمان است، دخترانش را به ازدواج كافر درآورد. بعد هم عثمان كه رقيه را گرفت، دو بار او را به حبشه ببرد، درحالیکه هجرت به حبشه پنج سال بعد از بعثت است؛ از اینرو چطور ممكن است رقيه قبل از بعثت با فرزند ابولهب ازدواج نمايد بعد هم از او جدا و در زمان اسلامي با عثمان ازدواج نمايد و از آن طرف هم رقيه بعد از بعثت به دنيا آمده باشد!
بنابراین اين مسائل نشان میدهد رقیهای كه عثمان با او ازدواج نموده، غير از آن رقیهای است كه پيامبر (ص) داشته و شايد همان دختر «هاله»، خواهر خديجه (س) بوده است (عاملي،1371 ش، 1، 154).
درباره زينب هم اقوال تاريخي مشوش است. از عمرو بن دینار روایت شده است كه حسن بن محمد بن علي (ع) به او (عمرو) خبر داد كه «ابوالعاص» «ابن ربيع ابن عبدالغرّاء بن عبدالشمس بن عبد مناف» شوهر دختر خديجه (س) بوده كه او را دستبسته نزد رسول خدا آورند و بعد زينب دختر پيامبر (ص) او را آزاد نمود... .
اینکه زینب نخست به «دختر خديجه (س)» تعبير شده، اشاره به اين است كه دختر پیامبر (ص) نبوده است؛ هرچند بعد از آن او را با عنوان دختر پيامبر (ص) ذكر نمودند؛ ولي شايد هدف او اين باشد كه چون پیامبر (ص) زينب را تربیتکرده واجب حق پدري گشته، وگرنه چرا بايد ابتدا او را دختر خديجه (س) بخواند (عاملي،1371 ش، 1، 56). در بعضي از منابع آمده كه زينب در سن 30 سالگي پيامبر (ص) به دنيا آمده است و ابوالعاص بن ربيع قبل از بعثت با او ازدواج نمود و دو فرزند به نام «علي» كه در كودكي درگذشت و «امامه» را به دنيا آورد كه به هنگام ايمان آوردن مادر در ابتداي بعثت او هم ايمان آورده که اين غیرمعقول است. چگونه دختری در سن 10 سالگي ازدواج میكند و دختري به دنيا میآورد که او هم بزرگشده و در اوايل بعثت همراه مادرش اسلام میآورد؛ یعنی مادر 10 ساله و دخترش باهم اسلام میآورند!
مورد بعدی از این دلایل مغشوش قولی از ابن بکار است که میگوید: سه تن از فرزندان پیامبر که قاسم که بزرگترین فرزند ایشان بوده و زینب که قبل از اسلام به دنیا آمده و عبدالله هم بعد از نبوت به دنیا آمده است که او هم... در سن کودکی از دنیا رفته، سپس امکلثوم، فاطمه و رقیه بعد از اسلام به دنیا آمدهاند (هیثمی، 1988 م، 9، 217). از اینرو میبینیم كه مسندات تاريخي، مشوش است و به قول بزرگان میخواهند براي رقابت با علي (ع) براي خودشان هم برتري بتراشند؛ از اینرو چنين جعلياتي را در تاريخ كاشتند (ابن حجر عسقلانی، 2004 م، 349).
1.2. بهره جستن از بعضی دلایل کلامی و منافی دانستن این مسئله با اصل عصمت ارحام مطهره بودن از نظر قرآنی
در زيارت هفتم از زيارت مطلقه امام حسين (ع) از قول امام صادق (ع) معروف به زيارت وارث میخوانیم:
(گواهي میدهم كه تو نوري بودهای كه در پشتهای فرازنده و بلندبالا و در ارحام پاك كه به پلیدیهای دوران جاهليت نيالوده، هستی)؛ «اشهد انّكَ كُنتَ نوراً في الأصلابٍ الشّامخه و الأرحامِ المُطَهَّرة لم تُنَجِّسكَ الجاهلية بِأنجاسِها».
يا در فرازي از زيارت جامعه كه از امام علي (ع) النقي (ع) وارد شده میخوانیم:
(ارواح، نور و طينت شما، يكي است. پاك و منزه است و بعضی از شما از بعضي ديگر گرفته شده است؛ «إنَّ اَرواحَكُم وَ نُورَكُم و طينَتَكُم واحِدَة طابَت و طَهُورَتَ بَعضها مِن بَعضِ».
يا در فرازي ديگر از زيارت جامعه ميخوانيم:
(شما را از چرکها پاك گردانيد و پليدي را از شما دور کرد؛ «طُهَّرَكُم مِنَ الدَّنَسِ وَأذهب عَنكُم الرِّجسَ و طَهَّرَكُم تَطهيرا».
در خطبه 94 نهجالبلاغه از امام علی (ع) درباره اصالت خانوادگی پیامبر و اهلبیت چنین آمده است.
خداوند پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعه گذاشت و در بهترین مکانها قرارشان داد. از صلب کریمانه پدران به رحم پاک مادران منتقل فرمود. هرگاه یکی از آنان درگذشت دیگری برای پیشبرد دین خدا بهپا خواست تا اینکه کرامت اعزام نبوت به محمد (ص) رسید؛ خداوند نهاد وجود او را از بهترین معادن استخراج نمود و نهال وجود او را در اصیلترین سرزمینها کاشت...
عترت او از بهترین عترتها و خاندان او از بهترین خاندانها و درخت وجودش از بهترین درختان است... که شاخههای بلند آن سر به آسمان کشیده و دست هرکسی به میوه آن نمیرسد؛ منظور از شاخهها و میوه آن، اهلبیت است که اینجا شاهد مثال ما، کلمه کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام و است اینجا چند تفسیر دارد: قول اول اینکه منظور از ارحام المطهرات یعنی دوری از زنا بهوسیله ازدواج عرفی که نسلهای آنها ادامه دارد.
پیامبر اسلام میفرماید: «خداوند، من، حسن و حسین، علی و فاطمه را هفت هزار سال پیش از خلقت آفرید تا آنکه فرمود: سپس ما را در صلب آدم قرار داد سپس آنها را در صلبهای پدران و رحمهای مادرانی جای داد که هیچگاه پلیدی و شرک و زشتی کفر با ما تماس نگرفت» (مجلسی، 1383 ق، 15،80). اینجا منظور از ارحام مطهره این نیست که ازدواج آنها بهصورت شرعی و عرفی بوده نه زنا، بلکه منظور این است که اینها از پلیدی دور بوده و ما میدانیم که کفر، نجس و پلیدی است و کسی که ازدواج کند و کافر باشد، هرگز او را مطهره نگوید؛ چون طبق آیه شریفه قرآن «انما المشرکون نجس»؛ (مسلماً مشرکان پلید و ناپاکاند) (توبه، 28)؛ از اینرو به مادران ائمه (ع) و پیامبر (ص) مطهره میگویند؛ دلیل که اینها موحد بودهاند.
ما طبق نقل و روايات میدانیم عصمت، يك امر موهبتي بوده كه خداوند در ائمه اثني عشر قرار داده است و ایشان آباء و اجدادشان همگي معصوم و دور از پليدي جاهليت «اعم از رجس و پليدي ظاهري و باطني» بودهاند. همانطور كه پدر امامان معصوم، منزه از پليدي بوده، مادرش هم اینچنین بوده است چنانچه مادر حضرت زهرا (س)، كه خديجه (س) امالقرّاء است. حضرت خدیجه (س) چگونه میتواند زني باشد كه در دوران بتپرستی و جاهليت با مردان بتپرست جاهلي ازدواج كرده و از آنان صاحب فرزنداني شود و بعد با رسول خدا (ص) ازدواج کند تا از او اولادهايي به دنيا بيايد كه ام الائمه شوند. درحالیکه قائليم مادران ائمه پاك بودهاند، پس باید امالمؤمنین، زني پاک و مطهر بوده که حضرت فاطمه (س) از او به دنيا آمده است.
مگر نه اینکه در زمان جاهليت خديجه (س) به طاهره معروف بوده است؛ چرا او به لقب طاهره معروف شد؟ جز اینکه او زني پاك و منزه بوده كه قبل از بعثت هم به پاك بودن معروف بوده است؛
از اینرو با قطع و يقين میتوان گفت كه خديجه (س) زنی پاك و منزه بوده كه به ازدواج با پيامبر (ص) مفتخر شد.
2. ازدواج خدیجه (س) با پیامبر (ص)
2.1. راز علاقه خدیجه (س) به محمد (ص)
یکی از موضوعاتی که باید به بحث و بررسی پیرامون آن پرداخت، شناخت عوامل مؤثر در علاقه حضرت خدیجه (س) به پیامبر (ص) است؛ اینکه حضرت خدیجه چطور با اینکه از موقعیت اجتماعی برخوردار بوده و علیرغم اینکه مردان بسیاری علاقهمند ازدواج با او بودهاند، آنها را نادیده گرفته و به پیامبر علاقهمند شد؛ از اینرو این سؤال که آیا سرچشمه ازدواج پیامبر (ص) و خدیجه (س) آسمانی بوده یا زمینی، الهی و قدسی بوده یا طبیعی و جسمانی، بناتر آنچه در کتب سیره و تاریخ نقل شده، مبین نظر اول است. در تاریخ گزارشهایی ثبت شده که با صرفنظر از صحتوسقم آنها به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
2.2. گزارشهای سفر تجارتي ميسره (غلام حضرت خدیجه) از پيامبر (ص)
وقتیکه خديجه (س) پيامبر (ص) را براي سفر تجاري فرستاد همراه اموال خود، غلامش ميسره را هم راهي كرد؛ او كه در سفر مواظب اموال خديجه (س) و نحوه رفتار تجار با اموال خديجه (س) بود، حركات پيامبر (ص) را زير نظر گرفته بود؛ از اینرو وقتیکه از سفر برگشت تمام جزئيات سفر را موبهمو به صاحبش گفت (زيني دحلان، بیتا، 1، 140) مسیره به خدیجه (س) گفت: از هيچ درخت و سنگي رد نمیشد مگر اینکه میگفت: السلام عليك يا رسولالله! و وقتي فروشندگان او را به لات و عزي قسم میدادند او میگفت: منفورترين كس نزد من اينان هستند و يا قضيه سايه افكندن ابر بر سر پيامبر (ص) كه بحيرا وقتي آن را مشاهده كرد، علايم نبوت را به او بشارت داد. وقتیکه ميسره این مطالب را به خديجه (س) گزارش داد، خديجه (س) که از سالهای قبل بهدلیل خاطر ديدن خواب يا پیشگوییهای پسرعمو و راهب يهودي منتظر چنين فرصتی بود و خواستگاران زيادي را به خاطر چنين آرزويي رد كرده بود، بیدرنگ دستبهکار شد و مقدمات ازدواج خود و محمد (ص) را آماده کرد.
2.3. پیشگویی ورقه ابن نوفل پسرعموی خدیجه
ورقه ابن نوفل، پسرعموی خديجه (س)، يكي از كاهنان قريش بود که تورات و انجيل را زیاد مطالعه میکرد و او هميشه میگفت مردي از قريش در آخرالزمان برمیخیزد که جامعه را اصلاح خواهد كرد و او با زني از قريش كه سيده قومش است، ازدواج میکند و اين حرف هميشه در گوش خديجه (س) زنگ میزد (زيني دحلان، بیتا، 1، 140)؛ از اینرو خديجه (س) از علائم آن مرد آخرالزماني از پسرعمويش سؤال میکرد و براي همين هنگام ازدواج، ابتدا از مهر نبوت پرسيد و با خردمندي با رسول خدا (ص) ازدواج كرد (زيني دحلان، بیتا، 1، 140).
2.4. پیشگویی راهب يهودي
در يكي از اعياد دوران جاهليت كه زنان در مسجدالحرام جمع شده بودند، مردي غريب از كنار آنها گذشت كه او را يهودي كاهن يا راهبي يهودي مینامیدند؛ وقتی او گروهی از زنان را با لباسهای رنگارنگ در حالی، شادي، دید، با بانگ رسا آنها را مورد خطاب قرار داد و گفت: اي جماعت زنان قريش! همانا از بين شما قريشيان مردی بهزودی مبعوث خواهد شد كه پيامبر (ص) شما خواهد بود، پس هركس از شما كه قادر و تمايل داشته باشد، میتواند زن او باشد، حتماً افتخار همسري او را براي خود كسب كنيد.
ناگهان زنان با نگاه به يكديگر گفتند كه اين مرد يهودي چه چيزهاي غريبي میگوید؟! او میخواهد خدايان ما را مسخره كند؛ از اینرو او را دروغگو معرفی كرده و با پرتاب سنگ و فحش او را از آنجا دور كردند.
در این میان فقط يك زن سخنان او را جدی تلقی کرد؛ چون حرفهای آن مرد با پیشگوییهایی كه قبلاً شنيده بود، مطابقت داشت؛ از اینرو حضرت خدیجه (س) خوب به حرفهای او فكر كرد و در انتظار آن بود كه اين افتخار نصيب او شود (زيني دحلان، بیتا، 1، 140؛ ابن شهر آشوب، بیتا،1، 41).
مورد بعدي درباره راهب يهودي اين است كه روزي يكي از راهبان يهودي نزد خديجه (س) نشسته بود و براي خديجه (س) سخن میگفت كه در اين هنگام مردي از کنار آنها رد شد تا چشمان آن عالم يهودي به آن مرد افتاد، از خديجه (س) تقاضا نمود او را به حضورش بياورد و هنگامیکه آن مرد (پیامبر (ص)) وارد شد راهب يهودي از نام و تبارش سؤال کرد و از او خواست كه لباسش را كنار زده تا علائم نبوت را مشاهده كند.
او وقتیکه تمام نشانهها را پرسيد و ديد گفت: اين همان پيامبر آخرالزمان است، من نشانههای آن را در تورات خواندهام و آنگاه گفت او زني از قريش را كه سالار زنان است به همسري برمي گزيند و بعد با اشاره به خديجه (س) گفت: خوش به حال زني كه در اين راه مقدس با او همراه شده و همسر او گردد.(ابن سعد، 1376 ش، 8، 12)
2.5. مشاهده خواب عجیب
روزي خديجه (س) خوابي عجيب ديد و براي ورقة بن نوفل آن را بدینگونه تعریف كرد: در خواب ديدم ماه از آسمان فرود آمد و در كنار من افتاد و سپس هفت پاره شد؛ و هم اوست که میگوید در خواب ديدم خورشيد در بالاي كعبه چرخيد و کمکم پايين آمد و در خانه من فرونشست.
و همچنین گفتهشده، خدیجه در عالم رؤيا ديد که ماه از آسمان مكه آرامآرام در سراي او فرود آمد، او از اين خوابها شگفتزده میشد و خواب خويش را براي تعبير به پسرعمویش میگفت و ورقه هم بعد از شنيدن اين خوابها، نويد همراهي و همسري آخرين پيامبر خدا را به او میداد (محسن امين، 1380 ش، 5، 6).
3. اقوال مختلف خواستگاری
رابطه تجاری که پیامبر (ص) با خدیجه داشت، باعث شد این دو بیشتر همدیگر را بشناسند که موجب علاقه و آگاهی بین این دو شد؛ از اینرو در امر خواستگاری پیامبر (ص) از خدیجه چند قول آمده است:
3.1. خواستگاری پیامبر (ص) از خدیجه (س)
گفتهشده است ابتدا پیامبر (ص) به خواستگاری خدیجه رفت؛ اما آنجا یک زن پیشگو نشسته بود که تا حضرت را دید گفت: او نیامده مگر برای خواستگاری، پیامبر هم شرم کرد و منکر این قول زن شد؛ از اینرو بعداً وقتی آن زن پیامبر را دید گفت: هیچ زنی شایستهتر از خدیجه را نمیتوانی پیدا کنی؛ بنابراین پیامبر (ص) برگشت و قضیه را به خدیجه (س) گفت (سهيلي،1971 م، 2، 124؛ طبری، بیتا، 36).
3.2. خواستگاری خود خدیجه (س) مستقیماً از پیامبر (ص)
همانطور که قبلاً ذکر شد، وقتی میسره گزارش سفر خود را به خدیجه داد و از امانتداری، پاکی و عدم بتپرستی محمد (ص) سخن گفت، خدیجه خودش مستقیماً از رسول خدا خواستگاری نمود و گفت: ای پسرعمویم همانا بهدلیل خویشاوندت با من، بهترین کس بودن در قوم خود و حسن خلق و امانتداری و راستگویت به تو علاقهمندم.
وقتیکه این قضیه را خدیجه (س) با پیامبر (ص) در میان گذاشت پیامبر (ص) هم این امر را با بنیهاشم در میان گذاشت و آنها هم با حمزه برای خواستگاری نزد عموی خدیجه عمرو بن اسد آمدند و خدیجه (س) را برای او خواستگاری نمودند. (زيني دحلان، بیتا 1، 138)
3.3. خواستگاری خدیجه (ص) بهواسطه نفیسه بنت منیه
خواهر یعلی بن منیه میگوید: خدیجه (س) که از بهترین زنان قریش از جهت نسب و از ثروتمندترین آنها از جهت مال و بسیار زیرک و باهوش بود، بعد از بازگشت محمد (ص) از سفر تجارتی شام مرا پیش محمد (ص) فرستاد. من به محمد (ص) گفتم: ای محمد (ص) چه چیزی مانع ازدواج توست؟ او جواب داد: دستم خالی است. نفیسه گفت: اگر زنی صاحبمال، جاه، شریف و زیبایی را پیدا کنم قبول میکنی؟ پیامبر (ص) جواب داد: چراکه نه. من هم به خدیجه (س) خبر دادم و خدیجه چگونگی خواستگاری از خویش را به او یاد داد، از اینرو عمرو بن اسد آمد و ازدواج صورت گرفت. (زيني دحلان، بیتا 1، 138).
3.4. خواستگاری خدیجه (س) توسط خواهرش هاله
از عمار یاسر نقل است: من با پیامبر دوست بودم. داشتیم بین صفا و مروه راه میرفتیم که خدیجه و خواهرش هاله را دیدیم. خواهر خدیجه به من گفت: چرا دوستت زن نمیگیرد. آیا به خدیجه (س) تمایل ندارد؟ و من گفتم: نمیدانم؛ و خبر را به محمد گفتم؛ حضرت هم فرمود: برو و به آنها روز خواستگاری را اعلام کن تا ما بیاییم و ما بعد به خواستگاری او رفتیم، دیدیم خدیجه (س) گاوی ذبح کرده و پدرش را لباس فاخری پوشانده و او را مست کرده بود (یعقوبی، بیتا، 2، 16).
4. مراسم ازدواج
آيا براي خواستگاري، ابوطالب رفت يا حمزه؟
حضرت محمد (ص) در خانه ابوطالب، بزرگ قريش زندگي میکرد و سرپرستی او طبق وصيت پدربزرگش عبدالمطلب، به او سپرده شده بود و حتي با تشويق عمويش با اموال خديجه (س) به تجارت پرداخت. حال كه خديجه (س) نسبت به او علاقهمند شده و خواستگار او بود و طبق چند قول، يا خودش مستقيماً به محمد (ص) گفته و يا نسيبه را فرستاد بهسوی محمد (ص) تا نظرش را جلب كند. آيا ممكن است حضرت محمد (ص) عمو و بزرگ قوم و سرپرست خود را رها كرده و حمزه عمويش كه تقریباً هم سن پيامبر (ص) بوده را براي خواستگاري بزرگ بانوي قريش، فرستاده باشد؟(ابن هشام، 1937 م،1، 205) كساني كه با پسر ابوطالب (امام علی (ع)) دشمني دارند سعي دارند كه حتي کمترین فضلیت را براي پدر او ذكر نکنند.
5. تهمتهای ناروا به محمد (ص) و خديجه (س)
5.1. تنگدستی قریش
درجایی دیگر نقلشده، وقتي خديجه (س) خود را بر محمد (ص) عرضه كرد، بدینگونه كه اي محمد (ص) نمیخواهی ازدواج كني؟ حضرت فرمود: با چه كسي؟ خديجه (س) گفت: با من. حضرت فرمود: من با تو؟ تو كجا و من كجا، تو ايّم قريش و زني هستي كه بزرگان را رد کردهای و من كه يتيم و تنگدست قريش هستم (طریحی، 1376 ش، 2، 140)؛ «ایّم» را اینطور معنا کردهاند: مردی چه ازدواج کرده باشد یا نه و زنی که باکره باشد یا بیوه به هردو مورد ایّم گویند و به زنان، ایّمه نگویند؛ چون تعداد زنان ایّم نسبت به مردان بیشتر است).
مسلماً این حرفها از شأن پیامبر دور است و او کسی نیست که چنین خویش را خوار و حقیر کند و حالآنکه سابقاً ذکر شد، خدیجه بهدلیل قرابت و همچنین اخلاق و رفتار نیکوی پیامبر (ص) با او ازدواج کرد.
5.2. شراب خوراندن پدر خدیجه
در منابع تاريخي دسته اول آمده است كه پدر خديجه (س)، خويلد ابن اسد، بيست سال قبل از اين ازدواج در جنگ فجار كشته شده؛ اما اين دسیسهبازان گفتهاند که چون پدرش با اين ازدواج مخالف بود خديجه (س) حیله كرد و به او شراب نوشانيد و بعد لباسي حرير او را پوشاند و وقتی پدرش به هوش آمد و علت لباس را سؤال كرد، خدیجه (س) گفت: تو من را به ازدواج محمد (ص) درآوردهای. (زيني دحلان، بیتا 1، 140) پدر (س) انكار ماجرا كرد و گفت: من تو را به يتيم ابوطالب بدهم؟! آيا با اینگونه در تاريخ دست بردن. جز قصد اهانت به پيامبر (ص) و خديجه (س) چيز ديگري میتواند باشد و اینکه چنين بانوي باكرامتي بهسبب عشق به پیامبر (ص) چگونه میتواند دست به چنين كارهايي بزند؟! (عاملی، 1371 ش، 1، 154).
5.3. انگیزه ازدواج محمد با خدیجه به خاطر مال
طبق نقل تاریخ، سالها بعد از مرگ خديجه (س) وقتی پيامبر (ص) از او ياد میکرد اشكش جاري میشد و با ديدن دوستان او شاد میگردید؛ اين مطلب نشان میدهد كه اگر او بهدلیل مال با خديجه (س) ازدواجکرده بود، شايد؛ در طول زندگي يك سري مسائلي پيش میآمد كه حداقل مواردی از آن در تاریخ ذکر میشد آن دو آنقدر عاشق هم بودند كه بين خانوادههای قريش معروف به زنوشوهری خوشبخت بودند.
ما هرگز در تاريخ نمونهای از اختلاف بین آن دو نداريم و به همین دلیل بود که پيامبر (ص) بعد از مرگ دو نفر، خديجه (س) و ابوطالب، احساس بییاوری و تنهايي میکرد. تا وقتیکه خديجه (س) زنده بود، اگر در بيرون از خانه دچار مشكلي میشد همسر مهربانش او را دلداري میبخشید و به او آرامش میداد؛ و او مشكلات را به دلیل محبتهای بیدریغ همسرش بر خود هموار میکرد.(ابن اثیر، 1409 ق، 5، 437).
5.4. خطبه ابوطالب هنگام ازدواج
بعد از دومين سفر تجاري كه پيامبر (ص) برای خدیجه انجام داد و پس از شنيدن اوصاف و سجاياي پيامبر (ص) توسط غلام خديجه (س)، ميسره كه موبهمو تمام گزارشهای سفر را به بانوي خود حضرت خديجه (س) داده بود، خديجه (س) مصمم شد كه با محمد (ص) ازدواج كند؛ از اینرو به محمد (ص) گفت: اي محمد (ص)، من بهسبب خویشاوندیت با من، شرف و بزرگي و امانتداریات در ميان قوم خود و به جهت اخلاق نيك و راستگوییات مايلم با تو ازدواج كنم؛ از اینرو برو و عمويت را همینالان اينجا بياور. سپس قاصدی را سوی پسرعموي ورقه بن نوفل يا عمويش، عمرو بن اسد، فرستاد و گفت: به او بگو که وقتیکه محمد (ص) پيش تو آمد مرا به او تزويج كن. پس از آنکه ابوطالب نزد خديجه (س) آمد خديجه (س) به او گفت: نزد عمو يا عموزده ام برويد تا مرا به تزويج محمد (ص) درآورد و من در اين مورد با او سخن گفتهام. آنها پيش عموزاده يا عمويش رفتند و ابوطالب، خديجه (س) را از او خواستگاري نمود (زيني دحلان، بیتا، 1، 137).
گرچه بعضیها به استهزاء، حمزه را گفتهاند كه از عموي خديجه (س)، خديجه (س) را خواستگاري نمودهاند (زيني دحلان، بیتا، 1، 38).
در سیره حلبیه آمده است، هنگامیکه رسول خدا (ع) خواست با خديجه (س) ازدواج كند همراه خانوادهاش و عدهای از قريش نزد عمو يا عموزاده خدیجه رفتند و ابوطالب چنین خطبه خواند:
«حمد و سپاس خداي اين خانه، همان كسي كه از ذُریّه ابراهيم و اسماعيل قرارداد و ما را در حرم امني فرود آورد و بر ما برتري داد و به اين سرزمين، بركت و نعمت بخشيد. ما و اين برادرزاده را بر تمام مردان قريش برتري داد و او قابل قیاس نیست، مگر اینکه وي بهتر از اوست و در ميان مردم كسي مانند او نيست؛ گرچه از لحاظ مال تهیدست است، اما مال، عاریهای است كه پايدار نمیماند و سایهای است كه زایل میشود. او به خديجه (س) راغب و خديجه (س) هم به او راغب است و ما آمدهایم با رضايت خديجه (س) او را از شما خواستگاري كنيم و كابينش برعهده من است. اگر او بخواهد پرداخت میکنم و قسم به خداي اين خانه كه محمد (ص) داراي اقبالي بزرگ و ديني شايع و فردي بي کموکاست است و اندیشهای كامل دارد (زيني دحلان، بیتا، 1، 139).
وقتی ابوطالب سكوت نمود، ورقه ابن نوفل يا عمويش به سخن آمد؛ اما در سخن گفتن لكنت پيدا كرد و از ادامه دادن سخن درماند. در اين هنگام خديجه (س) به سخن درآمد و خطاب به عمويش گفت: اي عمو! اگرچه در مجلس، تو بر من مقدم هستي ولي از جانم بر من مقدم نيستي، اي محمد (ص)! من خود را به عقد ازدواج تو درآوردم و مهريه آن را خودم برعهده گرفتم؛ بنابراین به عمويت دستور ده تا شتري قرباني كند و جشن عروسي را برقرار سازد؛ و تو صاحباختیار همسر و اموال او هستي.
در اين هنگام ابوطالب به حاضران گفت: «گواهي دهيد كه خديجه (س) ازدواج با محمد (ص) را پذيرفت و مهريه آن را خود برعهده گرفت».
يكي از حاضران كه ظاهراً ابوجهل بود گفت: «عجبا! تاكنون نديده بوديم كه زني مهريه ازدواج خود را خود برعهده بگيرد».
ابوطالب نسبت به سخن او بهشدت خشمگين شد و باحالت خشم برخاست و گفت:
«آري، اگر مرداني همانند برادرزادهام باشند و او را با گرانبهاترین بها و سنگینترین مهريه بربايند؛ اما اگر امثال شما باشند با شما جز با مهريه سنگين ازدواج نخواهند كرد».
آنگاه ابوطالب شتري را قرباني كرد و وليمه عروسي را برقرار نمود. در بعضي از منابع ذكر میشود كه مهريه خديجه (س) دوازده اوقيه بوده است و يا بيست شتر يا پانصد درهم و دينار بوده است (اربلي، بیتا، 2، 133).
6. شیوه شوهرداری خدیجه (س)
6.1. محبت به همسر
او همسری مهربان ویاری خردمند برای پیغمبر بود. آنقدر محبت نثار محمد (ص) میکرد که پس از گذشتن سالها از مرگش، پیامبر(ص) هر روز نام او را ذکر میکرد و در این هنگام اشک در چشمان محمد حلقه میزد. هرگاه دوستان خدیجه (س) را میدید، احترام میکرد؛ طوری که حسادت زنان دیگر پیامبر که هرگز خدیجه را ندیده بودند برانگیخته میشد (بخاری، 1401 ق، 2، 315).
حضرت خدیجه (س) با داشتن ثروت زیاد بر کسی بهویژه همسر خود فخرفروشی نمیکرد؛ بلکه میگفت: من کنیز تو هستم و اموالم در اختیار توست. او تمام آداب جاهلی را که مخصوص همسران متمکن بود، زیر پا گذاشت. ملاک همسر برای او صداقت، نیکی، امانت و معنویت بود. ثروت برای او مهم نبود و با حسن انتخاب خود خوشبختی دنیا و آخرت را بهدست آورد.
«او بهراستی بانویی باخرد و شریف و خَیِّر و از نظر شرافت، پرشکوهترین آنها بود؛ از نظر ثروت، ثروتمندترین و از نظر زیبایی، خوب صورتترین آنها بود» (زینی دحلان، بیتا، 1، 137).
محمد (ص) تا وقتی ابوطالب و خدیجه (س) زنده بودند توانایی مقابله با کفار مکه را داشت و واهمهای از آنها نداشت؛ اما بعد از درگذشت این دو، تاب مقاومت را از دست داد و از مکه هجرت نمود. او که در خانه یاری همچون خدیجه (س) و در خارج از خانه، ابوطالب را داشت، توانسته بود بار سنگین رسالت را به دوش بکشد بعد از دست دادن این دو یار باوفا و صدیق نتوانست در مکه مشغول به تبلیغ امر رسالت شود؛ از اینرو مدینه را که پایگاه یارانی باوفا بود، محل تبلیغ خود قرار داد.
سبك معاشرت خديجه (س) با پيامبر اكرم (ص) نه بر اساس حقوق متقابل و نه بر اساس اخلاق والاي انساني، بلكه بر اساس عشق، شيفتگي و شعور انساني بود؛ چراکه او در انديشة ثروت معنوي بود و فضايل انساني را جستجو میکرد و در این راه همراه و همدم پیامبر (ص) بود؛ بههمينجهت در زندگي مشترك خويش با محمد (ص) از آغاز تا آخرين لحظههای حيات پرثمرش، بهترين يار و ياور و مونس پيامبر (ص) بود.
علامه مجلسي مینویسد: خديجه (س) نخستين زني بود كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد و قرآن و برنامههای او را بهعنوان وحي خدا قبول كرد و با همه وجود و توان بار گران وزارت و همراهي پيامبر (ص) را در راه حق و عدالت بهدوش كشید؛ بدینوسیله خداوند متعال بار گران رسالت را با هماندیشی و همكاري شجاعانه حضرت خديجه (س) بر پيامبرش آسان ساخت.
پيامبر (ص) تا آخرين روزهاي زندگي خديجه (س) او را ياري غمخوار، همكاري چارهساز و آرامبخش دل خويش میدید. و هر سخن گزنده و موضعگیریهای اهانتآمیز كه در راه رساندن پيام خدا از تاريک فكران میشنید و دل نازنينش را آكنده از اندوه میکرد با شريك دغدغههایش (خديجه (س)) در ميان مینهاد و با او دردودل میکرد و خداوند بهوسیله سخن و تدبیر حکیمانه آن شیرزن، درد و اندوه را از دل پيامبرش میزدود؛ چراکه آن شریک بزرگوارش هنگامیکه پیامبر (ص) را گرفته و غمبار میدید با زبان و عملش، استواری و مقاومت را در او برمیانگیخت؛ و با همدردی و همزبانی از فشارها میکاست و با آسان شمردن کار بزرگ هدایت و ارشاد، جامعه چشماندازهای موفقیت را نزدیک میساخت.
او اولین کسی بود که به خدا و رسولش ایمان آورد و هر چه را از طرف خداوند آمده بود، تصدیق کرد و در اموری که به عهده پیامبر بود او را همراهی میکرد و خداوند بهوسیله خدیجه بار رسالت را بر پیامبرش سبک کرد... «کانت خدیجه اول من آمنت بالله و رسوله و صدقت بماء جاء من الله و وازرته علی امره فخخف الله بذلک عن رسول الله» (مجلسی، 1383 ق، 16، 10؛ ابن هشام، 1937 م، 1، 259)؛ او همواره همدمي مهربان، ياري مخلص و شريك غمخواری پيامبر (ص) بود. هر حادثهای كه موجب ناراحتي پيامبر (ص) میشد، خداوند بهوسیله خديجه (س) گشايش در كار او ايجاد میکرد و خديجه (س) موجب تسكين و رفع اندوه و آرامش آن حضرت میشد. و هنگامیکه در بيرون از خانه به دلیل دعوت مردم به اسلام با انواع مشكلات و زخمزبانها مواجه میشد خديجه (س) بود که مرحم زخمهای پيامبر (ص) بود. (قرطبی، 1381 ق، 4، 381؛ ابن هشام، 1937 م، 1، 259).
6.2. برترین همسر
پيامبر (ص) فرمود: (برترين زنان اهل جنت، خديجه (س) و فاطمه، مريم و آسيه هستند)؛ «افضل نساء اهل الجنه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیه إمرأة فرعون» (طبری، بیتا، 48؛ مجلسی، 1383 ق، 16، 2).
كتاب «رياحين الشريعه» قائل است كه مقام خديجه (س) بايد از مريم و آسيه برتر باشد به لحاظ ویژگیهای والای خدیجه (س) که عبارتند از: فضل، بذل مال، علم، عبادت، معرفت و صبر و شكيبايي، حضانت اولاد و تدبیر منزل و حسن تبعل نمودن (خوب شوهرداری کردن) و اینهمه خصوصیات پسنديده كه ملاك فضل زنان است، در خديجه (س) جمع شده بود براي مريم و آسيه فراهم نبوده است (محلاتي، بیتا، 2، 203).
ابن عباس گويد: روزي رسول خدا چهار خط كشيد، آنگاه پرسيد آيا میدانید اين خطوط چيست؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند سپس فرمود: بهترين زنان بهشت، مريم بنت عمران، خديجه (س) دختر خويلد، فاطمه دختر محمد (ص) و آسيه دختر مزاحم زن و فرعون است؛ «خیر نساء الجنه مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم إمرأة فرعون» (قرطبی، 1381 ق، 2،720؛ سیوطی، 1401 ق، 1، 51؛ صدوق، بیتا، 1، 206).
ما طبق همين اقوال كه از پيامبر اكرم (ص) نقل شده، میتوانیم درك كنيم كه یکی از بهترين زنان پيامبر (ص) از پانزده زن رسول خدا خديجه (س) بود به لحاظ سبقت ايمان، اولين زن نمازگزار، بخشش تمام اموال خود به رسول خدا (ص)، داشتن فرزنداني كه ازجمله آنها فاطمه است؛ از اینرو تا وقتی خدیجه (س) زنده بود رسول خدا با زني ديگر ازدواج نكرد (کلینی، 1405 ق، 5، 391) و بعد از خدیجه (س) هميشه به يادش اشك میریخت (مجلسی، 1383 ق، 16، 8؛ تستری،1431 ق، 10، 432). پیامبر (ص) برای دوستان خديجه (س) هديه میفرستاد و اگر کسی از دوستان خديجه (س) به ديدن پيامبر (ص) میآمد آنها را احترام میکرد. (مجلسی، 1383 ق، 16، 8؛ تستری،1431 ق، 10، 432). پیامبر (ص) در بهشت به او وعده كاخي از لؤلؤ يا دُرّي تو خالي که از سروصدا در امان باشد، داده بود (طبری، بیتا، 48).
بنابراین به دلیل همين موارد است كه او برترين همسر رسول خدا بوده و در اين امر هیچکسی اختلافي ندارد.
شيخ الازهر مصر از سيد شرفالدین (ره) سؤال كرد: علت اعراض شما از حديث افضليت امالمؤمنین عايشه چيست؟
علامه شرفالدین با چند دليل جواب میدهد:
- روزي كه عايشه به پيامبر (ص) گفت: خداوند بهتر از آن را به تو ارزاني داشته رسول خدا (ص) فرمود:
«ما ابدلني الله خيراً منها»؛ (خداوند بهتر از او را به من نداد) (سيلاوي، 1421 ق، 206).
- عايشه خودش اعتراف میکرد كه من به هيچ زني بهاندازه خديجه (س) حسادت نورزيدم. (ذهبی، 1993 م، 2، 112) آيا زني كه افضلام المؤمنات است چنين صفت رذیلهای (حسادت) دارد؟
- طبق نظر خود اهل سنت قيام مقابل خليفه و امام وقت طاغي محسوب میشود مگر امام علي (ع) را مردم زمان خودش نصب نكرده و با وی بيعت نكرده بودند؟ آيا عايشه جلوي امام حاضر قيام نكرد؟ آيا او به دلیل همين جزء طغاة محسوب نمیشود؟ و آیا با آن همه دشمنی و کینهدوزی که با علی داشت او از خدیجه افضل است؟ خديجه در همان اوايل اسلام، دست بيعت به علي (ع) داده بود و حالآنکه بعد عایشه با علی دشمنی داشت.
- آيا ازدواجهای پيامبر (ص) بعد از عايشه، احترام به او بود؟ درحالیکه خديجه (س) تا زنده بود پيامبر (ص) ازدواج نكرده؛ در حالی که بعد از عایشه، پیامبر هفت الی هشت زن دیگر اختیار کردد.
6.3. احترام و تکریم بستگان همسر
6.3.1. تکریم ابوطالب
وقتی حضرت خدیجه (س) و حضرت محمد (ص) تصمیم به ازدواج گرفتند، ایشان به احترام بزرگ خاندان محمد (ص) به حضرت محمد فرمودند: عمویت را نزد عمویم عمرو بن اسد بفرست و به او بگو که وقتی محمد پیش تو آمد مرا به تزویج او دربیاور. از اینجا معلوم میشود که ایشان برای افراد خاندان محمد احترام قائل بود و او را برای خواستگاری فراخواند (زيني دحلان، بیتا، 1، 139).
6.3.2. محبت به علی (ع)
حضرت علي (ع) بعد از ازدواج پيامبر (ص) با خديجه (س) چشم به جهان گشود. پيامبر (ص) از محبت و علاقه فراوان خود به علي (ع) با خديجه (س) سخن میگفت و او نیز محبت و علاقه زیادی به علي (ع) نشان میداد و براي او بهوسیله خدمتكارانش، لباس و دیگر ملزومات زندگي میفرستاد؛ تا آنجا كه مردم میگفتند علي (ع) از محبوبترین افراد نزد خديجه (س) است (مجلسی، 1383 ق، 35، 43).
و به همین خاطر وقتی پیامبر (ص) در زمان قحطی مكه براي كمك به گذراندن زندگي عمويش، علي (ع) را به خانه خود برد و اداره زندگي و پرورش روح و جسم وي را بر عهده گرفت، خدیجه هم از او حمایت کرد؛ زیرا او محبت و دوستي علي (ع) را در امتداد محبت و دوستي خدا و رسولش میدید، چون بارها از پيامبر (ص) شنیده بود:
هر کس علی را دوست بدارد من را دوست داشته است و هر کس من را دوست بدارد خدا را دوست داشته است «من احب علیا فقد احبنی و من احبنی فقد احب الله» (متقی هندی، 1409 ق، 11، 622). محبت و مراقبت خديجه (س) از علي (ع) در خانهاش به حدي بود كه مردم مكه را به شگفتي واداشته بود. هنگامیکه دیگران از نسب و قرابت او با خديجه (س) سؤال میکردند، نزديكان خديجه (س) میگفتند: او برادر محمد و دوستدارترین خلق بر او و نور چشم خدیجه است و کسی است که آرامش را برای آنها میآورد؛ «هو اخو محمد و احب الخلق الیه و قرة عین الخدیجه و من ینزل السکینه علیه»(مسعودي،1417 ق، 144).
علاوهبراين خديجه (س) به ولايت علي (ع) و فرزندانش ايمان داشت با اينكه در آن زمان نسبت به اين امر تكليفي نداشت. روزي پيامبر (ص) خديجه (س) را سوي خود فراخواند و فرمود: جبرئيل میگوید براي اسلام شروطي است، اول: اقرار به يگانگي خداوند؛ دوم: اقرار به رسالت پيامبران، سوم: گواهي به معاد و عمل به اصول و مهمات اسلام؛ چهارم: اطاعت اوليالامر و ائمه طاهرين از فرزندان او و برائت از دشمنان آنها. خديجه (س) به همه آنها اقرار و تصديق كرد (حرعاملی، 1397 ق، 281؛ سيلاوي، 1421 ق،340).
جمعبندی
حضرت خدیجه از ولاترین بانوان اسلام و اولین زنی بود که به اسلام گروید. نخستین زنی بود که نماز خواند. حضرت خدیجه از طریق کتب ادیان گذشته، مشاوره با بزرگانی چون ورقه بن نوفل مطالعه شخصی و خصوصی در رفتار و اخلاق محمد (ص) و الهامات الهی دریافته بود که محمّد (ص) پیامبر خاتم و رسول آخرالزمان نامیده شده و دارای برترین اخلاق است به این جهت اقدام به ازدواج با او کرد. ازدواج او با پیامبر از سر آگاهی و شناخت بود. حضرت خدیجه (س) از سالار بانوان قریش بوده که تمام دلاوران و زمامداران از او خواستگاری نمودند ولی با کسی ازدواج کرد که خبر بشارت (نبوت) او را از پیشگویان دریافت نموده بود. طبق فرمایش پیامبر اکرم (ص) وی یکی از چهار زن برتر عالم است و همواره همدمي مهربان، ياري مخلص و شريك غمخوار پيامبر (ص) بود. حضرت خدیجه (س) نسبت به امام علی بن ابیطالب (ع) محبت خاصی داشت و به ولایت آن حضرت (ع) و اولادش ایمان آورده بود.
منابع
* قرآن
- ابن اثیر، عزالدین ابن ابی الحسن شیبانی معروف به ابن اثیر؛ اسد الغابه؛ بيروت: دارالاحياء التراث، 1409 ه ق.
- ابن حجرعسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه في تمييز الصحابه؛ چاپ اول، بیروت: دارالمعرفه، 2004 م.
- ابن حبيب هاشمی، محمد؛ المحبر؛ بيروت: مكتبه التجاري، 1361 ه ق.
- ابن شهر آشوب مازندراني سروي، محمد بن علي؛ مناقب آل ابي طالب؛ قم: انتشارات علامه، بي تا.
- ابن اسحق، محمد؛ سيره ابن اسحق؛ قم: دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامي، 1368 ش.
- ابن هشام، محمد بن عبدالملك ابن هشام؛ سيره النبويه؛ بيروت: دارالفكر، 1937 م.
- ابن كثير، اسماعيل؛ سيره النبويه؛ بیروت: دارالمعرفه، 1983 م.
- ابن سعد، محمد بن سعد كاتب واقدي؛ طبقات ابن سعد؛ ترجمه محمود دامغاني؛ تهران: انتشارات فرهنگ و انديشه، 1376 ش.
- اربلي، علي بن عيسي؛ كشف الغمه؛ بیروت: دارالاضواء، بيتا.
- بخاری، محمدبن اسماعیل؛ صحیح بخاری؛ به حاشیه سندی، بیروت: دارالصادر، 1401 ه ق.
- تستری، محمدتقی؛ قاموس الرجال؛ چاپ سوم، تهران: مؤسسة النشر الاسلامی، 1431 ه ق.
- حر عاملي، محمد بن حسن؛ وسائل الشيعه؛ تهران: مكتبه الاسلاميه، 1397 ق.
- زيني دحلان، احمد؛ سيره حلبيه؛ بيروت: انتشارات تراث العربي، بيتا.
- ذهبی، شمس الدین محمد بن عثمان؛ سير اعلام النبلاء؛ چاپ نهم، بيروت: مؤسسه الرساله، 1993 م.
- سیوطی، جلال الدین بن عبدالرحمن بن ابی بکر؛ جامع الصغیر؛ چاپ اول، بیروت: دارالفکر للطباعۀ والنشر والتوزیع، 1401 ه ق.
- سيلاوي، شيخ غالب سيلاوي؛ انوارالساطعه من الغرّاء الطاهره؛ چاپ اول، قم: بینا، 1421 ه ق.
- سهيلي، ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالله ابن احمد خثعمي؛ الروض الانف؛ مصر: مكتبه الكليات الازهريه،1971 م.
- صدوق، محمدبن علی؛ خصال؛ ترجمه آیت الله قمره ای؛ تهران: انتشارات کتابچی، بیتا.
- طبري، محمد بن جرير طبري؛ تاريخ طبري؛ چاپ اول، بیروت: دارالفكر، 1998 م.
- طبري، مجب الدين طبري؛ سمط الثمين؛ قاهره: مكتبه القيمه، بيتا.
- طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین؛ تحقیق سید احمد حسینی؛ چاپ دوم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1376 ش.
- عاملي، جعفر مرتضي العاملي؛ سيره صحيح از پيامبر اكرم (ص)؛ ترجمه حسن تاج آبادي؛ چاپ اول، قم: دفتر تبليغات اسلامی قم، 1371 ش.
- قرطبی، يوسف بن عبدالله البر النصري؛ الاستيعاب؛ بیروت: دارالفكر، 1381 ه ق.
- كليني، محمد بن يعقوب كليني؛ فروع کافی؛ بیروت: انتشارات دارالاضواء، 1405 ه ق.
- متقی هندی، علاء الدین بن علی بن حسام الدین؛ کنز العمال؛ بیروت: موسسه الرضا، 1409 ه ق.
- مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ چاپ سوم، بیروت: موسسه الوفاء، 1383 ه ق.
- محسن امين، محمد امين؛ مجالس السنيه؛ ترجمه او به نام شرح وصال؛ محمدرضا جباران؛ تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1380 ش.
- محلاتي، ذبيح الله محلاتي؛ رياحين الشريعه؛ تهران: دارالكتب الاسلاميه، بيتا.
- مسعودي، علي بن حسين بن علي مسعودي؛ اثبات الوصيه؛ قم: انتشارات انصاريان،1417 ه ق.
- مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البداء و التاریخ؛ ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی؛ تهران: انتشارات آگاه، 1374 ش.
- هیثمی، علی بن بکر؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1988 م.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی؛ بیروت: دار صادر، بیتا.