نویسنده: وهاب آریان "عطّاش"
چکیده
در بدایت امر، چنان به ذهن متبادر میشود که تنبیه خلاصه میشود در تنبیه، بدنی و یا آنکه تنبیه تنها به معنای تشفی قلب تنبیهکننده است؛ در واقع این چنین نیست، چرا که تنبیه، روشی سازنده است که هرگاه از تأثیر سازندگی آن ناامید شدیم هرگز نباید آن را به کار بندیم. تنبیه، مزد عمل خطاکار هم محسوب میشود و نباید چنین پنداشت که تنبیه به معنای انتقام است. تنبیه، امری چندسویه است که باید بهدقت مدنظر قرار گیرد. امیرمومنان علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر میفرمایند: «وَ لا یکونَنَّ الُمحْسِنُ وَالمُسیءُ عَندِکَ بمَنزِلةٍ سَوَاءٍ فَاِنَ فی ذلِکَ تَزْهیداً لاِاهل الاحْسانِ فی الاءِحسانِ و تدْریباً لاهلِ الاساءَةِ عَلَی الاُساءَةِ»؛ (مبادا نیکوکار و بدکردار پیش تو یکسان باشند؛ زیرا چنین روشی نیکوکار را از کردار نیک دور ساخته و بدکردار را به کار بد سوق میدهد)(نهجالبلاغه/ نامه 53). اگر خطاکار با تنبیه، مزد عمل خویش را دریافت نکند به آن عمل متجری شده و باز آن را تکرار میکند. کسی هم که آن خطا را انجام نمیدهد، از این بیعدالتی به ستوه میآید و ناخواسته شامل ظلمی در حق خویش است. در این مقاله به دنبال آن هستیم تا تأثیر تنبیه را در روند تربیتی جامعه بهویژه فرزندان به مداقّه بنشیم و ببینم تشویق و تنبیه چه تأثیری در تربیت شخص میگذارد.
واژگان کلیدی: تربیت، تشویق، تنبیه، پرورش شخصیت، ملاک تنبیه.
معنای تنبیه
تنبیه را به گفتههای زیادی تعریف کردهاند؛ اما شاید در میان آنها جامعترینشان این چنین باشد؛ تنبیه در لغت به معنای آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزی و آگاه و هوشیار کردن آمده است(دهخدا). تنبیه در اصطلاح به عملی گفته میشود که لازمه آن، آگاه و هوشیار کردن باشد و دستکم به این سه معنا بکار رفته است:
الف. حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردن پاسخ منفی به آن. تنبیه، زمانی رخ میدهد که پاسخ مثبتی را از موقعیت حذف و یا چیزی منفی به آن اضافه کنیم. به زبان متداول میتوان گفت تنبیه، دور ساختن چیزی از ارگانیسم است که خواستار آن است و یا دادن چیزی است به او که طالب آن نیست.
بهعبارتدیگر، تنبیه عبارت است از: ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت بلافاصله بعد از انجام یک رفتار. تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای عام میگوییم.
ب. ارائه پاسخ منفی به ارگانیسم. در این تعریف تنبیه عبارت است از: ارائه یک محرک آزارنده یا تنبیهکننده به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن احتمال آن رفتار. برای مثال اگر بعد از انجام رفتاری نامطلوب از سوی کودک مثلاً گفتن یک حرف تند با عصبانیت و با ارائه یک محرک آزارنده مثل زدن به او خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم او را تنبیه کردهایم. تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای خاص میگوییم.
ج. تنبیه بدنی یا کتک زدن. گاهی مراد از تنبیه، به همین معناست که ما آن را تنبیه به معنای اخص میگوییم(مرجانی، 1378، 25).
البته برای تنبیه میان اندیشمندان غرب و شرق تعاریف گوناگونی ارائه شده که در حوصله نوشتار به برخی از آنها اشاره میکنیم: جناب آزرین در معنای تنبیه چنین معتقد است؛ تنبيه كاهش دادن احتمال بروز آتى يك پاسخ است كه در نتيجه ارائه محركى پس از آن پاسخ حاصل میشود؛ محرك ارائه شده، محرك تنبيهكننده و كل فرايند تنبيه نام دارد(سیف، 1377، 473). رينولدزدر تعريف تنبيه چنين میگوید: تنبيه عبارت است از ارائه مشروط يك رويداد آزاردهنده يا حذف يك رويداد تقويتكننده. افزون بر آن، تنبيه مثبت شامل ارائه يك محرك آزارنده است كه اغلب دردناك يا ناخوشايند است(ریموند، 1378، 151) و یا مثلاً گاترى معتقد است: تنبيه بهوسیله آنچه ارگانيسم تنبيه شده را به انجام آن وامى دارد تعريف میشود. تنبيه نه به علت ناراحتى كه توليد میکند، بلكه به سبب اينكه نحوه پاسخدهی فرد به محرکهای معين را تغيير میدهد، مؤثر است. تنبيه در صورتى مؤثر است كه پاسخ تازهای را به محرکهای قديمى ايجاد كند. تنبيه به اين علت در تغيير دادن عادت نامطلوب مؤثر است كه رفتار ناهمساز با رفتار تنبيه شده را ايجاد میکند(بیآر، 1376، 254).
دشواریهای راه تربیت
شاید در ابتدای امر آنچنان به ذهن متبادر شود که تربیت و تهذیب افراد بهویژه کودکان و نوجوانان کاری ندارد، اما اگر به دو امر توجه شود مشکل تربیت بهخوبی عیان میشود. نخست اینکه طبیعت بشری از جهت اینکه بعد مادی و حیوانی دارد، میل به ارضای بیقیدوشرط تمایلات نفسانی خود دارد و اقناع این دست از نیازهای خویش را بیتوجه به مزاحمت آن با حقوق دیگران، دنبال میکند و در این راستا همهچیز را برای خود میخواهد. موضوعات اخلاقی، مسائلیاند که آزادی او را در این جهت محدود میکنند و بسیاری از خواستههای نامشروع و مفسدهانگیز او را به سود مصالح انسانی و آرمانیاش قربانی میسازند و کثیری از زیادهخواهیهای او را به نفع حقوق اجتماعی و سلامت جامعه کنترل مینمایند و سختی این کار بر کسی پوشیده نیست. دیگر اینکه، اگر کسی مدتی از عمر خویش را با صفات ناشایست و قبیح به سر برده باشد و رفتارهای زشت، برای او طبیعت ثانوی شده و در جانش ریشه بگذارند، تغییر این صفات، گرچه برای او ناممکن نیست ولی مبارزه با آن و نهادینه کردن فضیلتهای اخلاقی بهجای آن، در نهایت دشواری است.
از همین رو انسان باید جهت زدودن برخی امور نزد خویش و یا در مقام تربیت دیگری (هرچند گاهی انسان تربیت خویش را باید در صف اول قرار دهد و بعد از آن به دیگری پردازد) میتواند برخی امور را بر خود محدود و یا مشوقهایی جهت نیل به هدف والا ترسیم کند. درواقع انسان برای به حرکت درآوردن خود بهسوی چنین هدف متعالی، گذشته از همت والا به محرکهایی نیازمند است تا نفس مایل به تنبلی و رکود را به حرکت و تلاش وادارد. تشویق، تحسین، محبت و بزرگداشت، هرکدام در جای خود از عوامل مهم در این راستا، بهویژه در مورد انسانهای عادی و متوسط و یا پایینتر از آن است و شاید نقش آن بهمراتب از «تنبیه» دراینباره بیشتر باشد ولی در جای خود از تأثیر تنبیه هم نمیتوان چشم پوشید. نکته لازم به توضیح، این است که تحسین و نیکوداشت، همواره در مورد دگرسازی مناسب و مؤثر است ولی در خصوص خودسازی، گرچه بشارت بخشی و مژده دادن نفس به حاصل پرسود کارهای پسندیده و خوب دربارة دنیا و آخرت، سازنده و حرکت آفرین است، ولی تحسین و تمجید آن به دلیل کار شایستهای که از او سر زده، چهبسا او را مغرور کرده و از خود غافل سازد، ولی مجازات و تنبیه آن، به علت عمل زشتی که انجام داده، برایش مفید و مؤثر است بدینجهت در کلمات معصومان علیهمالسلام، مؤمنان از توجه و چشم دوختن به اعمال صالحی که از آنان صادر میشود ـ هر چند زیاد هم باشد ـ بر حذر داشته شدهاند.
مخالفین، موافقین و ملاک تنبیه
در میان اندیشمندان (چه غربی و چه شرقی) نظریات متفاوتی در بهکارگیری مقوله تنبیه وجود دارد. عدهای آن را کارساز و عدهای آن را بیهوده میانگارند. در این میان به برخی اشاره میکنیم؛
الف. جان لاك: آثار تربيتى لاك كه بر قرن هجدهم حاكم شد، امروزه نيز تعليموتربيت را تحتتأثير قرار داده است. او درباره تنبيه كودكان در اجراى برنامه تربيتى میگوید: «من معتقدم كودكان كه بيش از ديگران تنبيه میشوند بهندرت بهترين انسانها خواهند شد. آنچه تاكنون به خاطر آن محکومشدهام، اين است كه معتقدم سختگیری، هرچه باشد، لازم است و بيش از آن بايد در مورد كودكان بهكار گرفته شود و بعد از اينكه با كاربرد بجا تأثير خود را گذاشت، رها و به نوع معتدلى از سلطه تبديل شود(اوزمن، 1379، 141).
ب. امانوئل كانت: كانت تنبيه را به دو نوع تقسيم میکند: تنبيه طبيعى و تنبيه مصنوعى. نافرمانى هميشه تنبيه را به دنبال دارد. تنبيه دو قسم دارد: نخست. تنبيهى است كه درواقع، آدمى با رفتار خودش موجب آن میشود و این تنبیه از نوع طبیعی است؛ مثلاینکه كودكى از پرخورى مريض شود. اين تنبيه، بهترين نوع تنبيه است؛ زيرا آدمى نهتنها در كودكى، بلكه در سراسر زندگى در معرض آن قرار دارد. دوم، تنبيه مصنوعى است که با ملاحظه علاقه كودك به محبوبيت و مورد احترام واقع شدن، تنبيه بدنى بايد بهگونهای انتخاب شود كه تأثيرى پايدار بر منش كودك بگذارد(همان، 75).
پ. ژان ژاك روسو: روسو فيلسوفى بود كه مطالب زيادى در مورد تعليموتربيت ارائه كرد و روانشناسان زيادى تحتتأثير نظريات او قرار گرفتند. او از مخالفان تنبيه بدنى است که اعتقاد دارد ذات انسانها اساساً خوب است، اما به سبب تمدن به انحراف كشيده میشود. نبايد براى اصلاح كودك به تنبيه او متوسل شد؛ زيرا طبيعت براى هر عملى مجازاتى را پیشبینی كرده است. كودكى كه با عجله میدود و به زمين میخورد و پايش زخم میشود اين خود تنبيه است. بنابراين، میتوان روسو را قائل به مجازات طبيعى دانست. او میگوید: «طبيعت براى تنبيه بدن وسايلى كامل دارد كه نبايد هرگز از آن جلوگيرى كرد. اگر طفل میخواهد راه برود نبايد او را مجبور به توقف كرد و اگر خواست توقف كند نبايد او را به راه رفتن مجبور ساخت»(همان، 216)/
ت. هربرت اسپنسر: به نظر اسپنسر بهترين سنتى كه بايد در تأديب طفل از آن پيروى شود مجازات طبيعى است كه متجانس با عمل اوست؛ اما تنبيه بدنى و توبيخ كودك، از نوع تنبيه و مجازاتى است كه فاقد هرگونه ارزش و اهميت است؛ چون با قوانين طبيعت مخالف است و تنبيه كودك توسط والدين و مربيان با جرم او تناسب ندارد؛ ولى تنبيه طبيعت به ميزان صحيح و عادلانه اجرا میشود و عواطف و احساسات هیچگونه نقشى در آن ندارند و شفاعت هیچکس را نمیپذیرد.
ث. بوروس فردريك اسكينر: اسكينر يكى از روانشناسانی است كه با تنبيه، مطلقاً مخالف است و استفاده از هر نوع تنبیه را در تعليموتربيت منع میکند. وى معتقد است: اگرچه تنبيه براى حذف رفتار نادرست و يا نامطلوب از خزانه رفتار فرد طراحى شده و تصور بر اين است كه وقتى كودكى به خاطر رفتار ناپسند تنبيه میشود با احتمال كمترى آن رفتار را انجام خواهد داد؛ ولى موضوع به اين سادگى نيست. اگرچه تنبيه باعث خاموشى موقت میشود، اما پس از آنكه وابستگیهای تنبيهى از ميان رفتند، رفتار تنبيه شده ظاهر میشود. يكى از آزمایشهایی كه اسكينر را به اين نتیجهگیری واداشت، آزمايشى بود كه توسط دانشجوى او، استيس، انجام گرفت(اسکینر، 1370، 76).
ج. از آموزههای دینی استفاده میشود که اگر تنبیه بجا و بهموقع و در حد مطلوب با شرایط لازم اجرا شود، میتواند رفتار نامطلوب را از بین ببرد. ما در اینجا دو روایت را نقل میکنیم که میتواند از آنها استفاده کرد که تنبیه اثر اصلاحی دارد. حضرت علی (ع) میفرماید: «مَنْ لَمْ یٌصْلِحْهُ حُسْنُ المُداراةِ یٌصلِحهُ حُسْنُ المُکافاةِ» (کسی که خوشرفتاری او را اصلاح نکند، خوب کیفر دادن، او را اصلاح خواهد کرد(ناصر قمی، 1375، 640) و نیز مرحوم عاملی در کتاب مفتاح الکرامه میگوید: «اَمّا اَنَّ لَهُ الضَّرْبُ الْمُعْتادُ فَلا بَحْثَ فیه کَما فی جامِعِ المَقاصِدِ وَ هُو کَذلِک اِذا کَانَ الصَبّیُ ذا عَقْلٍ وَ تمییزٍ کَما نَبَهَ عَلَیْهِ فی التَذْکَرة وَالتَحریرِ وَالحَواشی لانَّه یَاخُذُنَهُ مُسَلَّمَاً»؛ (اما در اینکه برای وی، زدن کودک برای ادب کردن به نحو معمولی و متعارف جایز است هیچ بحثی نیست چنانکه در کتاب جامعالمقاصد در صورتی که کودک عاقل و متمیز باشد، همین را گفته است و مرحوم علامه در کتابهای تذکره و تحریر و نیز حواشی، آن را مسلم گرفته است(عاملی، بیتا، 237).
نقش و حد تنبیه
با آنکه اندیشمندان و بزرگان تربیت، تشویق را اهرم خوبی جهت ساخت شخصیت فرزندان میدانند اما هرگز از اهرم تنبیه غافل نماندهاند. درحقیقت بیشترین حساسیتی که در نظر آنها نسبت به این مسئله وجود دارد، در استفاده بیرویه و نابجا از آن در تربیت است که نتیجه منفی آن بر کسی پوشیده نیست. اسلام نیز اساس را در اینباره، بر محبت و تکریم قرار داده و در نظام تربیتی آن، تنبیه نیز امری مقبول و پذیرفته است. به این نکته نیز باید توجه داشت که در منطق اسلام، مالک حقیقی همه اشیاء و موجودات از جمله انسان، تنها خداوند است و هیچکس حق تصرف بر دیگری و حتی بر خود را جز با اذن و رضایت الهی ندارد و به همین دلیل نیز خودکشی و ضرر زدن به خود، باطل و حرام است و بر این اساس، حق تنبیه هم از آنِ خداوند است و اصل در این زمینه جایز نبودن آن در مورد خود و دیگران است مگر در جایی که حکم جواز آن از سوی خداوند صادر شده باشد. رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: «ابغض النّاس إلی اللّه رجل جرّد ظهر مؤمن بغیر حق» (مبغوضترین مردم پیش خداوند، شخصی است که پشت مؤمنی را ـ برای تازیانه ـ بدون حق، برهنه کند)(نوری 1408، 220).
در اسلام، به جهت جلوگیری از رواج ستم و فساد، تنبیه برای برخی از گناهان، حد معمولی، مقرر گشته و برای سایر آنها در صورتی که علنی انجام گیرد، تعزیر و تأدیب در نظر گرفته شده است که در صورت اثبات آن، بهوسیله دستگاه قضایی اعمال میشود. از نبی اکرم (ص) روایت شده است که فرمودند: «یوم واحد من سلطان عادل خیر من مطر اربعین یوما و حدّ یقام فی الأرض أزکی من عبادة ستیّن سنة» (یک روز در دولت سلطان عادل به سر بردن، بهتر از باران چهل روز است و یک حدّ از حدود الهی که در زمین برپا شود، از عبادت شصت سال مفیدتر است)(همان، 216).
نکات مهم در اجرای تنبیه
الف. تا جايي که ممکن است تنبيه در حضور افراد ديگر صورت نگيرد؛ زيرا هم کرامت نفس تنبيه شونده از بين میرود و هم او نسبت به خطا، جسور و گستاخ میشود؛
ب. اين نکته قابل ذکر است که در تنبيه، عمل فرد، مورد نکوهش قرار گيرد؛ مثلاً به شخص گفته شود من از اين عمل ناشايست تو خوشم نمیآید نه اینکه بگويد: تو را دوست ندارم و يا گفته شود عمل تو نادرست است نه اینکه تو فرد نادرستي هستي و بايد به او فهمانده شود که اگر او مورد تنبيه قرار گرفته به علت دوستي و محبتي است که نسبت به او وجود دارد، نه اینکه موردعلاقه و محبت نيست؛
پ. در هنگام تنبيه، مقايسه صورت نگيرد. برای مثال در اغلب موارد ديده میشود که (پدر، مادر، معلم و ...) میگویند مگر فلان شخص را نمیبینی که چنان عمل میکند و...؛ بنابراین، اين عمل نهتنها اثر نامطلوب میگذارد بلکه حس حسادت، کینهورزی و خشم و بدخلقي، بهویژه کودکان را تحريک میکند؛
ت. پذيرش عذر از جانب (پدر، مادر، معلم و ...). اگر کودک از کار خود پشيمان شد و عذر خواست، بايد عذر او پذيرفته شود و در موارد بسياری حتي کودک ممکن است گریهکنان خود را در آغوش پدر، مادر يا مربي بياندازد و از او بخواهد که او را ببخشد، اين فرصت خوبي است که در حين نوازش او و بوسيدنش، اشکالات او گوشزد شود و به او گفته شود که چون تو مورد علاقه ما هستي، میخواهیم کارهايت پسنديده شود؛
ث. تنبيه در عصبانيت نباشد بايد تنبيه در حالتي کاملاً متعادل و عاري از هرگونه خشم و عصبانيت انجام شود. (حقیقی، بیتا، 34).
نکاتی که بهتر است در اینباره فراموش نشوند عبارت استاز:
الف. در تنبیه، پدر و مادر با هم اقدام نکنند، اگر یکی از آنها طفل را تنبیه کرد، دیگری بهعنوان پشتوانه روحی او باقی بماند؛
ب. پیش از تنبیه باید ریشه تخلف را کشف کرد و سپس به رفع آن اقدام نمود؛
پ. تنبیه بهعنوان آخرین ابزار تربیتی مورداستفاده قرار گیرد؛
ت. باید عمل کودک را تنبیه کرد، نه شخصیت و تمام وجود او را؛
ث. تنبیه با جرم و خطای کودک متناسب باشد؛
ج. تنبیه چندجانبه نباشد؛ یعنی به این صورت نباشد که طفل هم کتک بخورد، هم سرزنش شود و هم مورد تمسخر قرار گیرد.
مربیان ملامتگر
بیشتر والدین در برخورد با خطاهای کودکان، آنها را تنبیه نمیکنند؛ اما بیش از آن کودکانشان را مورد سرزنش خود قرار میدهند که این شیوه موجب گستاخی کودک در برابر والدین خود میشود و زمینه اصلاح او را از بین میبرد. در تربیت، از ملامت بهعنوان یک وسیله اصلاحی حسابشده میتوان استفاده کرد. ملامت لازم نیست که بهصورت غلیظ و همراه با خشونت باشد بلکه ممکن است بهصورت سؤالاتی از کودک باشد که او را وادار به اندیشیدن در رفتار خود میکند؛ برای مثال میتوان به دور از عصبانیت با جملاتی از قبیل آیا در خطاهای خود فکر آبروی خود و ما را نکردی؟ آیا نمیخواهی در رفتار و گفتار خود تغییری ایجاد کنی؟ و... او را متوجه خطایش کرد.
مربیانی که برای تربیت کودکان خویش با ابزار سرزنش جلو میروند و او را به خاطر کوچکترین لغزش و بدون در نظر گرفتن نوع جرم و سن کودک، مورد سرزنش قرار میدهند، بزرگترین اشتباه را مرتکب میشوند.
افراط در سرزنش، کودک را لجباز و ناامید بار میآورد، بهطوری که او خود را قابل اصلاح نمیداند و بهتدریج تعادل روانی خود را از دست میدهد و برای خود آیندهای تاریک تصور میکند؛ از اینرو، برای آرام کردن خویش، به خرابکاری، فریبکاری، سیگار، فرار از خانه و مدرسه روی میآورد و گرفتار ناآرامی عصبی میشود.
تربیت بر اساس احادیث و گفته بزرگان اسلامی
عبداللّه بن فضاله میگوید: «از امام باقر (ع) یا صادق شنیدم که میفرمود: پسربچه تا هفت سالگی آزاد است. وقتی به این سن رسید به او گفته میشود صورت و دو کَفش را بشوید و نماز بگذارد و پس از آن رها میشود تا نه سال تمام شود. آنگاه به او تعلیم وضو و امر به نماز میشود و درباره آن، زدن نیز جایز است. وقتی نماز و وضو را فرا گرفت، ان شاءاللّه خداوند پدر و مادر او را میآمرزد(حرعاملی، 1408، 13).
ابونصر فارابى از بزرگترین فيلسوفان مسلمان است. او در زمينه تعليموتربيت و روشهای قابل استفاده در اين قلمرو میگوید: «لذات و آلام حاصل از افعال، نقش مهمى در برانگيختن افراد بهسوی انجام آنها دارند». همين امر موجب میشود كه براى بازداشتن افراد از انجام افعال قبيح در برابر لذت حاصل از آن فعل، رنجى (تنبيه) را پديد آوريم كه از آن لذت افزون باشد. اين مطلب، آموزش رفتارهاى مناسب و بازدارى از افعال قبيح را نشان میدهد(فارابی، 1371، 218).
ابنسینا تشويق و تنبيه را بهعنوان ابزار تربيت براى والدين و مربيان بيان نموده و معتقد است: تنبيه، ضمانت اجرايى براى منع از رذايل اخلاقى و عادات ناپسند است. مربى بايد با عکسالعمل مناسب در مقابل رفتار كودك از نظر كمّى و كيفى بهگونهای عمل كند كه كودك نسبت به رفتار نامناسب خود متنبه شود؛ مثلاً، در مقابل رفتار ناپسند او، ابتدا روگردانى، سپسترش رويى و پس از آن ترساندن و آنگاه توبيخ كند(بهشتی، 1377، 158).
جمعبندی
به نظر میرسد در روال تربیتی خویش، کودکان و دیگران، تنبیه یکی از اهرمهای واقعی، اساسی و کارگشاست. نمیتوان تنها به تشویق بسنده کرد، اگر تنبیه فارغ از افراطوتفریط در مسیر واقعی خود قرار گیرد میتواند برکات و نتایج خوبی به دنبال داشته باشد. به نظر ميآيد روايات معصومان عليهمالسلام تنبيه كودك را در جهت تربيت او جايز ميدانند، گرچه اين روش مطلوبيت اوّلي را ندارد؛ يعني مادام كه براي تربيت كودك از روشهاي ديگر بتوان استفاده كرد، بهتر است از اين روش استفاده نشود و چهبسا اگر از روشهاي ديگر به نحو صحيح استفاده شود، هيچگاه نيازي به تنبيه كودك نیست. در هر حال، اگر در امر تربيت كودك از نظر مربّي به تنبيه او نياز شد، تنبيه او جايز است و مضرّات فرضي در برابر اصل هدايت و تربيت كودك از اهميت چنداني برخوردار نيستند، بهویژه اگر بتوان با استفاده از برخي روشها، مضرات فرضي را كاهش داد و يا حتي آنها را از بين برد.
منابع
* نهجالبلاغه.
- مرجانی خلیلآباد، زهرا؛ (1387)، «نقش تنبیه در تربیت از دیدگاه اسلام»؛ مجله پیام زن، شماره 201.
- سيف، علیاکبر؛ (1377)، روانشناسی پرورشى؛ تهران: آگاه.
- ميلتن برگر، ريموند؛ (1387)، شیوههای تغيير رفتار؛ ترجمه على فتحى آشتيانى و هادى عظيمى آشتيانى؛ تهران: سمت.
- هرگنهان، بى. آر و متيو اچ. السون؛ (1376)، مقدمهای بر نظریههای يادگيرى؛ ترجمه علیاکبر سيف؛ تهران: دوران.
- اوزمن، هواردا و سموئل ام. كراور؛ (1379)، مبانى فلسفى تعليم و تربيت؛ ترجمه غلامرضا متقى فر و همكاران؛ قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- اسكينر، بوروس فردريك؛ (1370)، فراسوى آزادى و شأن؛ ترجمه علیاکبر سيف؛ تهران: رشد.
- عاملی، حسین؛ (بیتا) آراء الفها و المراجع فی حکم تادیب الصبیان و ضربهم؛ ج 4، بیروت: تراث العربی.
- حقیقی، نرگس؛ (بیتا) « نقش تشویق و تنبیه در تربیت فرزندان»؛ سایت مبتکران.
- الحرّ العاملي، محمد بن الحسن؛ (1408) وسائل الشیعة؛ ج 3، ابواب اعداد الفرائض، قم: مؤسسة آل البيت.
- فارابى، ابونصر؛ (1371) التنبيه على سبيل السعادة؛ شرح جعفر آل ياسين، تهران: حكمت.
- بهشتى، محمد و همكاران؛ (1377) آراء دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مبانى آن؛ قم: دفتر همكارى حوزه و دانشگاه.