در گفتوگو با اساتید حوزه و دانشگاه
با عرض سلام و خسته نباشید؛ از اینکه وقت شریفتان را در اختیار فصلنامه پژوهشنامه تربیت تبلیغی گذاشتید، نهایت تشکر را داریم. به عنوان اولین سؤال اگر امکان دارد بفرمایید تربیت تبلیغی چه معانی مختلفی ممکن است داشته باشد و معنای صحیح آن چیست؟
حجه الاسلام و المسلمین دکتر اعرافی، مدیر جامعه المصطفی العالمیه و عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی
با توجه به آنچه از تجزيه این موضوع برداشت میشود، به نظر میرسد تربيت تبليغي يك معني بيشتر ندارد و آن عبارت است از انتقال و تثبيت مباني و روشهای صحيح و مؤثر علمي و عملي تبليغ در عمق جان مخاطب، بهگونهای كه خود به يك مبلغ مؤفق تبديل شود؛ چنانچه بنده نظير اين تعريف را در عناويني از قبیل تربيت ديني، تربيت عقلاني، تربيت مذهبي و...، نيز معتقدم و چون متبادر از تبليغ همان تبليغ ديني است؛ بنابراين مفهوم تربيت تبليغي هم به همين جنبه توجه دارد.
دکتر محسن ایمانی نائینی، دکتری علوم تربيتي، استاديار دانشگاه تربيت مدرس
معنایی که از عبارت تربیت تبلیغی به ذهن متبادر میشود، این است که یک مبلغ باید بهگونهای تبلیغ کند که حاصل آن، تحقق امر تربیت در وجود متربی باشد. پس اگر تبلیغات بهگونهای انجام شود که این مهم میسر نگردد، نمیتوان گفت که «تربیت تبلیغی» صورت گرفته است، بلکه میتوان گفت که «آموزش تبلیغی» انجام شده است.
معنای دیگری که در ذهن انجام میشود، این است که در تربیت تبلیغی نظر بر آن داریم که مبلغان را به شیوههای خاصی تربیت کنیم، بهگونهای که آنها مبلغانی کارآمد و مؤثر باشند و با فنون مختلف برقراری ارتباط مؤثر با کسانی که قصد تبلیغ برای آنان را دارند، آشنا شوند و بتوانند تبلیغاتی مفید و سازنده، اثربخش و متحول کننده داشته باشند و مستمعین را بهخوبی باتربیت اسلامی و سایر موضوعات اسلامی آشنا نمایند، بهگونهای که آنان عامل به دستورات اسلامی شوند. علاوه بر آن، مبلغان با شیوههای مختلف تبلیغ آشنا شوند تا بتوانند از فناوریهای نوین در تبلیغات استفاده نمایند. به نظر اینجانب این تعریف دقیقتر است.
دکتر علی ايمانزاده، استاديار دانشگاه ملاير
درك صحيح مفهوم تربيت تبليغي بدون واكاوي دقيق دو مفهوم تربيت و تبليغ، امكانپذير نيست. تبليغ در معناي عامش، به معناي انتقال پيام از طريق یکسری ابزارهاست؛ ولي در معناي اخص آن و با توجه به مفاهيم قرآني با كلمات انذار، تبشير و هدايت و ارشاد، هممعني است. کلمهای تبليغ به معنی روشي براي آشنا كردن افراد با معارف و احكام اسلامي از طريق بشارتها و انذارهاست. تربيت نيز اگر از كلمه «ربو» استنتاج شود، شايد نتواند مفهوم كاملي را افاده كند. تربيت در معناي صحيح آن از ريشه «ربب» به معناي ربوبي ساختن آدمي است كه سه عنصر اساسي شناخت، انتخاب و عمل به دستورات الهي را در بر ميگيرد. با توجه به مفهوم فوق، تربيت تبليغي به مفهوم بهکارگیری روشهایی براي ربوبي ساختن آدمي است.
دکتر اکبر صالحی، عضو هیئتعلمی گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی تهران
در نگاه نخست به روش تحلیل مفهومی، باید این دو مفهوم را از هم جدا کرد؛ یعنی در گام اول باید دانست که مفهوم تربیت بهتنهایی به چه معنی است و منظور از تبلیغ چیست. روشن است که در نگاه اول، تربیت و تبلیغ ممکن است با همدیگر سنخیتی نداشته باشند؛ چراکه در تبلیغ، فرد هر طور که بخواهد، حتی بدون اینکه قصد مثبتی داشته باشد، میتواند به تبلیغ افکار و اندیشه و یا گرایشهای فکری خاصی بپردازد که حتی جنبه استثماری و بهرهکشی داشته باشند؛ البته این معنای منفی از تبلیغ است؛ بنابراین با این دید، برداشت متفاوتی از معانی تبلیغ میشود که میتوان برای تبلیغ نیز با توجه به اهداف آن، مراتب و معنای متفاوتی قائل شد و آن را حداقل در دو معنی تبلیغ مثبت و تبلیغ منفی و یا به عبارتی، ترغیب منفی تحلیل کرد.
بهمنظور روشنسازی و تصریح ارتباط این واژه نخست، باید ببینیم که تربیت چیست؟ و تبلیغ چه معنی دارد تا بتوانیم بر اساس آن، تربیت تبلیغی را بهطور صحیحی معنا کنیم. دربارة تربیت، قبل از تعریف آن، باید به سه ویژگی که این عمل میتواند داشته باشد، توجه کرد:
1. تربیت، امری آگاهانه و انسانی است که برای رشد و تعالی موجود انسانی انجام میشود؛
2. تربیت، اصولاً با ارزشها سروکار دارد؛ بنابراین تغییر ارزشها و رساندن انسان به ارزشهای والای انسانی، امری مهم در تربیت به شمار میرود؛
3. تربیت، امری دائمی و پیوسته است و مستلزم تعامل دوسویه بین مربی و متربی و همچنین نیازمند همدلی است.
با توجه به سه ویژگی که در بالا اشاره شد میتوان تربیت را اینگونه تعریف کرد:
تربیت عبارت است از: ایجاد بستری مناسب برای آگاهانیدن انسانها در جهت رشد و تعالی ارزشهای انسانی و کمک به رشد همهجانبه شخصیت انسان در همه ابعاد وجودی بهصورت معتدل.
به تعریفی از تربیت از دیدگاه دکتر نقیبزاده نیز اشاره میکنم:
«تربیت عبارت است از: کشاندن آدمی بهسوی ارزشهای والای انسانی بهگونهای که آنرا بفهمد، دوست بدارد و در زندگی به کار آورد».
تبلیغ نیز میتواند هم در معنی مثبت وهم در معنی منفی به کار گرفته شود. تبلیغ در معنی منفی را میتوان بهصورت انتقال پیامها از فرد، گروه یا هر منبعی به فرد، گروه و یا اعضای یک جامعه بهمنظور همسانسازی آنها با دیدگاههای شخص یا منبع تبلیغکننده برای ترغیب آنان در جهت اهداف و منافع استثماری خود به کار برد. تبلیغ در معنی مثبت عبارت است از: انتقال ارزشها، نگرشها و روشهای زندگی صحیح، عقلانی و منطقی بهمنظور هدایت، ترغیب و تشویق مخاطبان در جهت رشد و تعالی، بدون توجه به منافع استثماری شخص یا منبع تبلیغکننده. حال از نظر من با توجه به نگاه تحلیلی به دو مفهوم فوق در نگاه ترکیبی میتوان معنای صحیح تربیت تبلیغی را اینگونه تعریف و تحدید کرد:
تربیت تبلیغی عبارت است از: ایجاد بستری مناسب برای اشاعه و نشر و تبادل ارزشها، نگرشها و دانشهای صحیح بهمنظور ترغیب و ایجاد انگیزه در جهت رشد کمالات انسانی و پرورش صحیح استعدادهای انسانی آحاد جامعه.
حجه الاسلام و المسلمین دکتر مهکام دانشجوی دکتری روانشناسی مؤسسه آموزشی-پژوهشی امام خمینی1
نکته که به نظر من میرسد این است که در این عنوان شاید جای مضاف و مضافالیه عوض شود بهتر باشد، تربیتی تبلیغی به نظر من معنا ندارد، ما یا باید بگوییم تربیت مبلغ یا بگوییم تبلیغ تربیتی، اگر تبلیغ تربیتی در نظر بگیریم عامتر از تربیت تبلیغی است، تربیت مبلغ؛ یعنی اینکه ما بیاییم ما در فصلنامه خود به مبلغینمان خوراکهایی بدهیم که اینها چطوری بتوانند کار تربیتی انجام بدهند، البته باید بشود تربیت مبلغان تربیتی، اما اگر تبلیغ تربیتی در نظر بگیریم، این تبلیغ تربیتی عام است و دو بخش را در نظر میگیرد، هم اینکه ما چطوری مبلغان را برای تربیت کردن آموزش بدهیم، هم محتواهایی در مورد فرزند پروری و مباحث تربیتی و روشهای تبلیغی و امثال اینها به آنها بدهیم تا مبلغین با خواندن اینها میتوانند از این محتواها برای تربیت خوب و آموزشهای تربیتی استفاده کنند؛ من فکر میکنم اگر تبلیغ تربیتی باشد؛ یعنی یک دایره عام در نظر گرفته شود تا هم محتوا برای مبلغین باشد و هم برای تربیت خود مبلغین باشد، بهتر است؛ اما در مورد عرصههایی که وجود دارد که مبلغین همینطوری وارد عرصههای تبلیغی بشوند یا نشوند و کارهای مختلفی که انجام میشود، واقعیت امر این است که اولاً مسائل تربیتی و مسائل ارتباطی بین والدین و فرزندان الآن مهمترین دغدغه والدین است و آنها با آن کاملاً دستبهگریبان هستند. مسائل متعددی وجود دارد که دائماً جامعه دارد با سرعت روزافزون به سمت مدرن شدن میرود اتفاقات جدیدی میافتد، مسائل جدیدی پیش میآید، بچهها دائماً با تلویزیون سروکار دارند، ماهواره و اینترنت و شبکههای اجتماعی را بگذاریم کنار، خود تلویزیون به حد کافی جای پدر و مادر را گرفته، اگر آنها بیاید ببینید چه اتفاقی میافتد، بنابراین خانوادهها نیاز به یک راهنما و یک مشاوره همیشگی دارند؛ و با توجه به جایگاه طلبهها در بین مردم و محل رجوع بودن آنها، پس چهبهتر که طلبهها بهصورت اصولی با مباحث تربیتی و مشاورهای آشنا شوند و این فصلنامه این کار را بهخوبی میتواند انجام دهد.
دکتر عصمت دانش، دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی و آزاد اسلامی واحد کرج
در فرهنگ عمید، تربیت به معانی پرورشدادن، پروراندن، ادب و اخلاق به کسی یاددادن بهکاررفته است. مؤلف مقاییس اللغه معتقد است که تربیت بر یک معنای اصلی دلالت دارد و آن، زیادت و رشدونمو است. ربُّیته و تربُّیته به معنای غذا دادن است و غذا دادن موجب رشد و نمو میشود و ممکن است تربیت به معنای اصلاح حال باشد. تعریف تربیت با توجه به آیات کریمه، روایات شریفه و مفاهیم و کاربرد این لغت در لسان عرب عبارت است از: برانگیختن شکوفا کردن و رشد دادن استعدادهای انسان در جهت کمال به وسیلة تلاش متربی همراه با فراهم کردن زمینهها و عوامل مؤثر و لازم. تربیت، تنها ویژه انسان نیست. در قرآن، خدای متعال نیز کلمه «رب» را به معنای پرورشدهنده مطلق و «رب» العالمین را به معنای پرورشدهندة تمامی عالمیان و موجودات انتخاب فرموده و از اسمای حسنای خود قرار داده است. در تعریف اصطلاحی تربیت، تعریفهای گوناگونی دیده میشود که دانشمندان مختلف طبق تخصص و دیدگاهشان نسبت به انسان و هدف زندگی او بیان کردهاند. بهطورکلی میتوان چنین بیان داشت که تربیت در اصطلاح عبارت است: از فعالیتی منظم و مستمر در جهت کمک به رشد جسمانی، شناختی، اخلاقی، عاطفی و بهطورکلی پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی بهگونهای که نتیجه آن در شخصیت متربی بهویژه در رفتارهای او ظاهر خواهد شد.
تبليغ در لغت از ريشة «بلغ» به معني رسيدن و تبليغ از باب تفعيل به معني رساندن چيزي است؛ اما در اصطلاح در بنياد دائرهالمعارف اسلامي (دانشنامه جهان، 6، 448) به معنای رساندن مجموعه اطلاعاتي به مخاطب بهمنظور اقناع و برانگيختن احساسات او به سود يا بر ضد يك موضوع است. تبليغ، واژة عربي است كه معادل واژة «Propaganda» انگليسي قرار دارد و همچنين در عربي معادلهاي ديگري هم دارد، از قبيل اعلام، دعايه، دعوت، اعلان و جز آن؛ و در زبان فارسي برخي واژة «آوازهگري» را ـ ظاهراً نخستين بار ملكالشعراي بهار آن را در برابر «Propaganda» بكار برد ـ معادل واژة عربي تبليغ دانسته، ولي اين كاربرد، با اقبال روبهرو نشده است. زمانی که واژه تبلیغات بر هدف تأکید دارد، در این حالت با کنترل همراه بوده و عبارت است از: تلاشی عامدانه در جهت برقراری موازنهای از قدرت که به نفع تبلیغکننده باشد. تلاش عامدانه، ارتباط نزدیکی با یک هدف و عقیده نهادی [رسمی] آشکار دارد. در حقیقت، هدف تبلیغات این است که یک عقیده و هدف مرتبط به آن را به مخاطبان منتقل کند. تبلیغکنندگان ممکن است عبارت باشند از: سازمانی دولتی که سعی دارد موج وسیعی از احساسات میهنپرستانه در حمایت از جنگ ایجاد کند؛ گروهی پیکارجو که پیروانش را دعوت به جهاد میکند؛ رهبری نظامی که سعی دارد دشمنانش را با اغراق در مورد قدرت ارتش خود بترساند؛ شرکتی که میخواهد وجههای معتبر از خود ارائه کند تا در نظر مشتریانش مشروع جلوه نماید و یا شرکتی که سعی دارد رقیب خود را بدنام سازد تا محصولاتش، رقیب دیگری نداشته باشند. با یک برنامه دقیق و از پیش طراحیشده، نمادها دستکاری میشوند و سپس بهوسیله این نمادها، منظور و هدف خاصی به مخاطب منتقل میشود. هدف تبلیغات این است که نگرشها یا رفتارهای مخاطب تغییر یابند یا تقویت شوند؛ بنابراين، مراد از اینکه ميگوييم تبليغ و پیشوند «تربیت» را بر آن ميافزاييم، مجموعهاي از فعاليتهايي است كه در جهت رساندن آموزههايی به ديگران صورت ميگيرد؛ بنابر آنچه گفته شد، نخستین و روشنترین معنی که از «تربیت تبلیغی» به ذهن متبادر میشود، این است که از طریق تبلیغ به تربیت کسی و یاد دادن مطالبی به او با آموزش حضوری، یا غیرحضوری بهوسیله رسانهها از قبیل راديو، تلويزيون، اينترنت، مطبوعات و نشریات و جز آن، بهمنظور اقناع و برانگيختن احساسات او به سود يا بر ضد يك موضوع همت گماریم.
دکتر طیبه توسلی، استادیار دانشگاه قم
تربیت تبلیغی به معنی تربیتی است که از راه تبلیغ حاصل شود. واژه تبلیغ به معنی: ابلاغ به ...، رساندن پیغام به...، و یا خبردهی و اطلاعرسانی است (آذرنوش، 1378، 48). تبلیغ در اینجا، مفهومی بسیار کلی دارد. در یک نگاه بسیار وسیع، همهچیز در عالم، تبلیغ و به زبانی دیگر، ابلاغ است. از دیدی معنوی، همه عالم ابلاغ وجود خالقی قادر و متعالی است و بر طبق آیات شریفه در قرآن کریم، آسمان و زمین و هرچه در آنهاست، آیه و نشانه وجود خداوند هستند.
اما آنچه امروز و در زبان متعارف برداشت میشود، تبلیغ اساساً به معنی ابلاغ پیامها از طریق دستگاهها و لوازم اطلاعرسانی است. مسلماً دنیای امروز در سیطره رسانهها و دستگاههای اطلاعرسانی، بسیار پُرقدرت است. شاید پرقدرتتر از اینترنت و شبکههای حاصل از آنکه بهعنوان فضاهای مجازی معرفی میشوند، هیچ ابزار اطلاعاتی دیگری در جهان امروز نتوان یافت. پسازآن، رسانههای جمعی مانند تلویزیون، رادیو، کتاب، مجله، سینما، تئاتر و حتی ویترین مغازهها و مواردی دیگر از این قبیل قرار دارد. مسلم است که همه این موارد بر جوامع انسانی چه از بعد فردی و چه اجتماعی اثر خاص خود را دارد. این اثر زمانی که به شکلدهی رفتار منجر شود و آدمیان در بینش و عمل آن را بروز دهند، صبغه تربیتی مییابد.
دکتر مهین چناری، استادیار دانشگاه قم
تربیت را میتوان به معنی عام، ایجاد تغییر در فرد و تبلیغ را ارائۀ امری از طرف فردی که عامل تغییر است، در نظر گرفت. در این صورت هر آنچه را که از طرف رسانهها، روزنامهها و ...، بهمنظور ایجاد تغییر در افراد انجام میگیرد، شامل میشود (البته این تغییرات در جهت خواست این عوامل تغییر خواهد بود). اما بهطور خاص، تربیت تبلیغی را میتوان تربیتی در نظر گرفت که در آن، مبلغان دینی تلاش میکنند تغییری را در افراد ایجاد کنند که البته جهت این تغییر را، برخلاف موارد پیشین، دستورات الهی تعیین میکنند. خداوند در قرآن، پیامبران را مبلغان رسالت الهی قلمداد نموده است. موضوع تبلیغ، بهصورت گسترده در روانشناسی بحث شده است. به نظر میرسد که بتوان از روشهای روانشناختی در این زمینه استفاده نمود.
دکتر رحیم دهقان سیمکانی، پژوهشگر جامعه المصطفی العالمیه
تربیت تبلیغی در نگاه نخست، واژهای مبهم به نظر میرسد و لازم است افرادی که با این اصطلاح مواجه میشوند، بهویژه مخاطبین فصلنامه تربیت تبلیغی، در باب آنچه در ابتدا به ذهنشان تبادر میکند، تامّل کنند و معنای متبادر یا اوّلیه را بهعنوان تنها معنی، یا معنای صحیح این اصطلاح تلقّی نکنند. هرچند واژۀ «تبلیغ» که در اینجا مراد از آن «تبلیغ دینی» است و واژۀ «تربیت»، معانی واضح و روشنی دارند، امّا ترکیب این دو، یعنی «تربیت تبلیغی» به جهت ابهامی که در آن وجود دارد، میتواند از ابعاد مختلف موردنظر واقع شود و لذا معانی متفاوتی میتواند داشته باشد که برخی صحیح و برخی ناصحیح یا غیر جامع هستند. برخی از این معانی متفاوت ازاینقرارند:
الف) اینکه منظور این باشد که تربیت تبلیغی، شاخهای از تربیت است و بهعنوان قسمتی از دیگر اقسام تربیت مطرح میشود، این نگاه درست یا حداقل جامع نیست؛ چون در مباحث علوم تربیتی، و در اقسام مختلف این رشته، تابهحال مفهومی به این شکل یافت نشده و چنین قسمی در تقسیمات تربیتدیده نمیشود.
ب) اینکه بهعنوان روشی تربیتی در بخش روششناسی تربیت یا تبلیغ موردبحث واقع شود، یا بهعنوان نوعی الگوی تربیتی در بخش انواع تربیت به شمار رود این معنا گرچه درست است، امّا معنای جامعی برای تربیت تبلیغی نیست و در روشهای عمدۀ تربیتی، چیزی تحت عنوان «روش تربیت تبلیغی» شناختهشده نیست.
ج) اینکه تربیت تبلیغی، از یکسو به جهت اینکه بر تبلیغ دین تکیه دارد، بیانگر اصول و راههای تربیت از نگاه امامان و بزرگان دین بهصورت کاربردی باشد و از سوی دیگر، مبیّن ابزارها، روشها، آسیبها و بایستههای تبلیغ و آشنایی با روحیات و نیازهای مخاطبان بهصورت کاربردی باشد؛ درواقع معنای درست تربیت تبلیغی این است. در یک تعریف بسیار مختصر، تربیت تبلیغی، به معنای تبلیغ هدفمند و همهجانبه بر مبنای اصول تربیت اسلامی است. امروزه فقدان تبلیغ هدفمند و منطبق بر مبانی تربیتی از سوی دستگاهها و نهادهای فرهنگی، باعث ظهور برخی معضلات تربیتی شده است که فصلنامه تربیت تبلیغی باید تلاش کند تا دستگاهها و نهادهای فرهنگی را به سمت این نوع تبلیغ هدفمند ترغیب کند.
دکتر جواد آقامحمدی، دانشجوي دكتري علوم تربيتي دانشگاه علامه طباطبايي
قبل از اینکه بخواهیم به سؤالات پاسخ دهیم باید این نکته را متذکر شد که در حوزه تربیت آنهم تربیت دینی هر کاری که صورت بگیرد و در هر قالب و عملی که باشد، نیک و پسندیده است. انتشار فصلنامه علمی تخصصی پژوهشنامه تربیت تبلیغی، درواقع پاسخ به برخی از نقصانهایی است که در حوزه تربیت و بهویژه تربیت دینی وجود داشته و دارد.
قصد بنده این است که بهطورکلی و اجمالی به سؤالات پاسخگویم، گرچه خود را در مقام صاحبنظر، آنهم در حوزه دین و دینشناسی ندانسته و نخواهم دانست و در اکثر مطالعات خود، چه بهصورت میدانی و چه بهصورت مروری، خود را بینیاز از نظرات اساتید حوزه و دانشگاه ندانستهام؛ اما بنابر وظیفهای که بر دوش اینجانب گذاشته شده با استناد به کتب و متون علمی به این مقوله در حد توان و بضاعت پاسخخواهم داد.
اولاً تحقق هدف آفرینش انسان، تنها در پرتو تعلیم و تربیت میسر است؛ به این منظور، خداوند متعال انسان را به نیروی عقل و ابزار معرفت تجهیز کرد و پیامبرانی را با براهین روشن و احکام و قوانین متین برانگیخت و رسالت سنگین تعلیم و تربیت انسان را به آنان سپرد. ازاینرو، تعلیم و تربیت، مهمترین بخش تعلیمات و معارف ادیان آسمانی، بهویژه اسلام را تشکیل میدهد. انسان، تنها در پرتو تربيت صحيح است كه بهعنوان موجودي هدفمند و انديشهورز به اهداف و آرمانهای خود دستیافته و قلّه رفيع سعادتِ مطلوب خويش را فتح مينمايد؛ از اين رهگذر، براي انسان مسلمان تربيت اسلامي ضرورتي مضاعف دارد؛ زيرا انساني كه گردنبند مرواريد دين و بندگي خالق متعال را برگردن آويخته، جز در پرتو تربيت صحيح اسلامي به مدال افتخار عبوديت و تسليم نائل نميآيد.
نیاز است قبل از ورود به بحث تبلیغ و کلیات آن، مفاهیمی که مورد نیاز بحث ما خواهد بود نیز تعریف و واکاوی شوند.
تربیت: دکتر خسرو باقری، استاد فلسفه تعلیم و تربیت، در تشریح کلمه تربیت میگوید: «تربیت از ریشه «ربو» و باب تفعیل است. در این ریشه، معنای زیادت و فزونی میدهد و با توجه به ریشه آن، به معنی فراهم آوردن موجبات فزونی و پرورش است و ازاینرو به معنی تغذیه طفل بکار میرود؛ اما علاوه بر این، تربیت به معنی تهذیب نیز استعمال شده که به معنی زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقی است. گویا در این استعمال، نظر بر آن بوده است که تهذیب اخلاقی، مایه فزونی مقام و منزلت معنوی باشد و از این حیث میتوان تهذیب را تربیت دانست». دکتر غلامحسین شکوهی در کتاب تعلیم و تربیت و مراحل آن در باب معنی لغوی تربیت میگوید: تربیت در لغت به معنی نشو ونما دادن، زیاد کردن، برکشیدن و مرغوب یا قیمتی ساختن است. در این معنی اخیر، تربیت از حد افراطوتفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن، تعریفشده است. تعدادی از علمای تعلیم و تربیت، رشد دادن یا فراهم کردن زمینه مناسب برای رشد و شکوفایی استعدادها و به فعلیت رساندن قوای نهفته یک موجود را تربیت گویند که باید با اصولی همراه باشد تا به نحو احسن صورت گیرد. از دیدگاه صاحبنظران علم اخلاق، فراهم آوردن زمینه برای رشد و پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و به فعلیت رسانیدن امکانات بالقوه موجود در درون او را تربیت مینامند؛ بنابراین میتوان گفت، هرگونه تغییرات مطلوبی که بانی و باعث رفتار مثبت و مطلوب در انسان شود، تربیت نامیده میشود و این تغییرات باید در رفتار، گفتار، نگرش و اعمال آنها آشکارا بروز و ظهور نماید.
تبلیغ: گرچه تبلیغ واژة بسیار بامعنی است و معانی مختلفی میتواند داشته باشد، اما معنی اولیه آن، رساندن پیام خدا در قالب دین و شرع است که در آیات متعدد به آن اشاره شده و بعدها در امور مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کاربرد فروان یافته است. در حوزه دین و دینشناسی، تبلیغ با رسالت الهی، امربهمعروف و نهی از منکر و دعوت بهحق، پیوند خورده و هدف آن، رساندن پیام خداوند متعال است. آنجا که رهبر انقلاب میفرمایند: «ما با تبلیغ خود، پیام و رسالت الهی را منتشر خواهیم کرد». ذکر این نکته بسیار لازم و ضروری است که بدون شناخت مخاطب یا مخاطبان، کار تبلیغ، ناموفق و امری غیرممکن به شمار میآید؛ چراکه این مخاطب است که درنهایت، تأییدکننده و یا رد کننده خواهد بود. توجه به نگرش، رفتار و ویژگیهای مخاطب و یا مخاطبان در امر تبلیغ، دررسیدن به هدف، مبلغ و یا پیامرسان را یاری خواهد داد. سؤالی که مطرح میشود این است که چه رابطهای میتواند بین تربیت و تبلیغ وجود داشته باشد؟ پاسخ بسیار روشن و دقیق است. اگر به تعاریف ارائهشده از تربیت و تبلیغ خوب نگریسته شود، میتوان فهمید که بین این دو مفهوم رابطه بسیار نزدیک و تنگاتنگی وجود دارد؛ همانگونه که ذکر شد هدف تربیت، رشد و شکوفایی استعدادهای نهفته و درونی فرد و ایجاد تغییرات در نگرش و رفتار او است و دقیقاً کار مبلغ هم ایجاد تغییرات مثبت در نگرش، رفتار و اعمال دیگران خواهد بود. کار تربیت، زدودن رذایل و پلیدیها؛ و کار تبلیغ، امربهمعروف و نهی از منکر، یعنی همان هدف تربیت منتهی در بیان و الفاظی جداگانه اما مرتبط به هم است؛ بنابراین گرچه این دو مفهوم مترادف هم نیستند، اما میتوان گفت که اهداف آنها مشترک و قرابت زیادی باهم دارند.
در مسئله تبلیغ و ترویج دین و تربیت دینی، در دین مبین اسلام، امر تبلیغ به گروه و یا طبقه خاصی نسبت داده نشده است و اینیک وظیفه همگانی و به توصیه قرآن کریم، مخاطبان آن، تمامی انسانها هستند تا همگان هدایت و رستگار شوند. آنجا که همه افراد را آمر به معروف و ناهی از منکر میداند و این خود، بهترین دلیل بر این مدعا است. مسئله مهم این است که آیا یک مبلغ میتواند یک مربی در حوزه تربیت تلقی شود؟ پاسخ بسیار روشن و واضح است، البته که میتواند. اصولاً بخش بسیار مهم کار مبلغ، تربیت افراد است. اگر تنها هدف مبلغ، تبلیغ باشد، به اهداف بزرگی که بعضاً پنهان است، نخواهد رسید. داشتن تخصص و تجربه کافی و آگاهی از نیازهای مخاطبان در زمینه تربیت از لوازم ضروری برای یک مبلغ است.
با توجه بهعنوان فصلنامه که تربیت تبلیغی نام دارد، به نظر میرسد که موضوعات عام در زمینه تربیت، اعم از تربیت دینی با اولویت اول و در رتبههای بعدی، پرداختن به مبانی تربیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میتوانند در ذیل این عنوان قرار گیرند.
n برداشت شما از مفهوم «تربیت تبلیغی» بهعنوان یک متخصص در حوزۀ تربیت و تبلیغ چیست؟
حجه الاسلام اعرافی: فكر میکنم بر اساس جواب سؤال اول روشن شد كه نظر اینجانب در مورد مفهوم «تربيت تبليغي» چيست؟ اما براي توضيح بيشتر بر دو عنصر اساسي در تعريف تأکید میکنم که عبارتند از: 1. انتقال آموزهها و روشهای مؤثر تبليغي به مخاطب 2. التزام و پاي بندي عملي مخاطب به مقتضاي آموزهها.
دکتر ایمانی: به نظر بنده تربیت را میتوان به تربیت رسمی و غیررسمی تقسیم نمود. مراد از تربیت رسمی آن است که اگر تربیت در درون یک نظام تربیتی با برنامهای معین، با اهداف و محتوایی مشخص، با استفاده از شیوههایی برای ارزشیابی و با وجود سازوکارهای اداری مشخص انجام شود و درنهایت، فرد بتواند به اخذ مدرک نائل شود و با داشتن آن مدرک به تخصصی دست یابد که بتواند در یک نقش اجتماعی مشخص ایفای وظیفه نماید، به این نوع تربیت، تربیت رسمی میگویند. البته ممکن است که فرد اساساً در درون چنین نظامی تربیت شود که بتواند فردی متخصص در تبلیغات دینی شده و به تربیت دانشجویانی در درون نظام رسمی تعلیم و تربیت مبادرت نماید. علاوه بر آن، در خارج از دانشگاه نیز برای مردم و در مساجد و مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین7و سایر معصومان و ائمه هدی7به تبلیغات بپردازد که این فضای دوم، فضای تربیت غیررسمی است که تربیتشدگان در اینگونه فضاها به کسب مدرک مشخصی نائل نمیشوند و معمولاً در حد یک متخصص نمیتوانند ایفای نقش نمایند؛ اما میتوانند بهرههای تربیتی زیادی ببرند و به تغییر رویه در زندگانی خود بپردازند و از سایر برکات معنوی اینگونه جلسات هم حظ و بهره کافی ببرند. لذا تربیتشدگان و متخصصان در حوزه تربیت تبلیغی باید به هر دو فضای تربیت رسمی مانند مدارس، دبیرستانها، دانشگاهها و حوزههای علمیه؛ و هم به فضاهای تعلیم و تربیت غیررسمی توجه داشته باشند و در هر دو مکان باید برای تربیت افرادی مخلص تلاش نمایند.
دکتر مصطفی عباسی مقدم، عضو هیئتعلمی دانشگاه کاشان
پاسخ سؤال 1 و 2: ازآنجاکه تلقی مفهومی از واژهها و اصطلاحات پرکاربرد، تابعی از میزان و جهتِ کاربرد آنها در میان مردم و بهویژه متخصصان هر فن و دانش است، میتوانیم با توجه به کاربردهای وسیع و تا حدودی مرزبندی نشده دو واژه تربیت و تبلیغ، آنها را بسیار متصل و مرتبط با یکدیگر و دارای همپوشانی معنایی بدانیم. هر یک از واژههای تبلیغ و تربیت متضمن فعالیتهایی برای هدایت، راهبری و جهتدهی انسانها و جوامع هستند؛ بر این اساس، شاید بشود گفت طبق برخی تعاریف رایج در میان مردم که میگویند مردم به دین حاکمان هستند، یا هرچه داریم از پیش قنداق (از زمان کودکی) داریم، تبلیغ و تربیت بسیار به هم نزدیکاند. از سوی دیگر، در تداخل مرزهای تبلیغ و تربیت، شاهدیم که گاهی دستگاههای حکومتی سعی میکنند اهداف تبلیغاتی خود را از طریق تغییر در کتب درسی و نظامهای تربیتی مدارس پیگیری کنند؛ و از سوی دیگر، گاهی برخی محافل تربیتی محدود، زمینهساز یک جریان سیاسی و فرهنگی دامنهدار در سطح یک کشور یا یک منطقه میشوند؛ اما درعینحال، با نگاه کارشناسانه و تخصصی میتوان گفت که مراد از تربیت تبلیغی، تربیتی است که یکجانبه و تک ساحتی نبوده و همه ابعاد شخصیت فرد را چه در تعامل با خود و چه در تبادل احساس و رفتاری با دیگران، موردتوجه و سازندگی قرار میدهد.
در تربیت تبلیغی، انسان تربیت شونده، مجموعهای بههمپیچیده از استعدادها، ابزارها و حقایقی است که باید در ترکیب با واقعیتها و حقایق بیرونی، اعم از خانوادگی، محلی، جمعی، اجتماعی، ملی و جهانی، بر اساس اهداف متعالی زندگی مادی و معنویاش، شکل و قوام پیدا کند بهگونهای که با خوداتکایی، خودشناسی و خودارزیابی، مسیر سعادت مادی و معنویاش را دنبال نماید.
تربیت تبلیغی، تربیتی است که ضمن رعایت روح و روان انسان، دین و ایمان او را نیز درمییابد، حیات مادی و اجتماعیاش را نیز مشحون از طراوت، موفقیت و وصول به اهداف میسازد و همه موانع رشد و فلاح را چه درونی و چه بیرونی میزداید و او را از تندروی و کندروی در هر یک از عرصهها و نگرشهایی که موجب عدم تعادل زندگی او میشود، بازمیدارد.
ضمناً پیوند این دو مفهوم به حدی عمیق است که اگر عکس ترکیب فوق را نیز؛ که تبلیغ تربیتی است را به کار ببریم، معنادار است؛ بدین معنا که گونهای از تبلیغ، تبلیغی است که ابعاد روحی، روانی، درونی و شخصیتی انسان را آنگونه که در تربیت موردنظر است، با دقت و حساسیت تمام، محل تعمق و کاوش قرار دهد و پیوندی جاری و فعال میان آموزههای تبلیغی و تربیتی و آنچه در سطح جامعه، رسانهها، ابزارها و کانالهای تبلیغی جریان دارد، برقرار سازد.
دکتر ايمانزاده: تربيت تبليغي يعني هدايت و ربوبي ساختن دانشآموز يا متعلم با استفاده از شيوهها و ابزارهاي تبليغي مناسب.
دکتر صالحی: بله؛ هم با کمی تعمق در پاسخ سؤال اول، به این سؤال میتوان بهراحتی پاسخ داد و با مشخص کردن ویژگیهای یک تربیت تبلیغی صحیح، هدف نهایی از مفهوم تربیت تبلیغی صحیح را تعیین کرد. از نظر اینجانب، تربیت تبلیغی دارای ویژگیهایی به شرح زیر است:
1. باارزشها سروکار دارد؛
2. دارای روشهای مخصوص به خود است و از روشهای اقناع و تحمیل که در بعضی روشهای ارتباطی برای مخاطبان استفاده میشود بهدور است؛
3. دارای اهداف والا و بهدوراز جنبه استثماری است و جنبه تربیتی دارد؛
4. از رسانه نوشتاری، چاپی، دیداری و شنیداری برای انتقال پیام خود بیبهره نیست؛
بنابراین تربیت تبلیغی یعنی اشاعه و گسترش تربیت صحیح در جامعه با بهکارگیری روشهای و ابزارهایی (همچون کتاب، مجله روزنامه، رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت) صحیح و منطقی توسط افراد متخصص در حوزه تربیت در جهت رشد و تعالی آحاد جامعه برای نیل به ارزشهای انسانی.
دکتر دانش: تبليغ در دنياي امروز در دانش ارتباطات (Communication) مورد بحث قرار ميگيرد و منظور از ارتباطات اجتماعي، گونههاي مختلفي از تبادل پيام در ميان انسانها است؛ بر همين اساس، دانشي كه به بررسي و شناخت انواع مختلف پيام، روشهاي تبادل آن، ابزارهاي ارسال پيام و دريافت آن، كانالهاي انتقال پيام، اجزاي تشكيل دهندة پيام، سنجش ميزان انتقال پيام، پيآمدها و مباحث نظري آن ميپردازد، دانش ارتباطات اجتماعي شناخته ميشود؛ و تبليغ هم از جنس ارتباطات است؛ يعني قبل از هر چيز يك ارتباط است. لذا تكية اصلي بحث تبليغ و كلية مباحث ديگر علوم پيرامون آن، بايد حول محور ارتباطات قرار گيرد.
درهرصورت مهم اين است كه تبليغ با تمام اجزاء و اركان خود در دنياي امروز بهعنوان يك علم مطرح است و كسي در اين ميدان پيروز خواهد بود كه تبليغ را بهصورت علمي بياموزد و بهكار گيرد؛ اما گونههاي تبليغ در زمان كنوني بهقدری متنوعاند كه شمارش آنها كاری دشوار است. امروزه انواع و اقسام رسانههاي جمعي وجود دارد، از قبيل، راديو، تلويزيون، مطبوعات، اينترنت، نشریات و ...، كه هرکدام بهتنهایی از انواع گونههاي تبليغي سود ميجويند. بهویژه گونة تصويري تبليغ در دنياي جديد از اهميت فوقالعادهای برخوردارند؛ زيرا مخاطب بسيار دارد؛ يك فيلم همزمان ممكن است، ميليونها انسان بيننده داشته باشد. بهعنوان نمونه، در جمهوري اسلامي فيلمهايي با درونمايههاي مذهبي بهقدری مورد استقبال قرار ميگيرد كه اصلاً قابلمقایسه با گونههاي تبليغي رايج در حوزههاي ديني نيست. بديهي است كه وقتي مخاطب زياد ميشود، ميزان كمّي موفقيت به همان اندازه رشد نشان ميدهد. حتي ممكن است از لحاظ كيفي هم با موفقيتهاي بينظيری روبهرو شود.
موضوع مورد تبلیغ میتواند ارزشهای جهانشمول انسان، مثل عدالت، شرافت، صداقت و یا ضد ارزشهای انسانی، مثل فرهنگ برهنگی باشد. از سوی دیگر، چون هدف از تبلیغ، متقاعد کردن افراد برای انجام اموری یا خودداری از آنها است، بنابراین تربیت تبلیغی معانی منفی را نیز به ذهن متبادر میسازد؛ زیرا بنابر هدف، مبلغ میتواند ارزشهای ضد اخلاقی را در فرد پرورش دهد.
تبليغ بهعنوان گونهاي از فرآيند ارتباطي داراي اجزاي مختلفي است و هنگامیکه همين اجزا را مورد تجزیهوتحلیل قرار دهيم، درخواهیم يافت كه مسئله تبليغ در دنياي امروز چه اهميتي دارد و چقدر پيچيده است و نيز درخواهیم يافت كه يك مبلغ تربیتی چارهاي ندارد جز اينكه خود را به علوم و فنون روز مجهز نمايد. مهمترين اجزاي تبليغ ازاینقرار است: 1. فرستندة پيام (مبلغ)؛ 2. وسيلة ارتباطي براي تبليغ؛ 3. گيرندة پيام (مخاطب)؛ 4. عمليات بازخورد. علاوه بر اجزاي فوق، مباحثي چون مباني و روش، زمان و مكان تبليغ نيز اهمیت فوقالعادهای دارد. بدون شك به اهميت موضوع، زماني پي خواهيم برد كه به طور دقیقی هر یک از اجزاي مختلف آن را بشناسيم و آنگاه دستگاه تبليغي خويش را بر آن تطبيق دهيم. ازاینرو، موضوع پیام (اخلاق ضد اخلاق)، منبع پیام (فرد مبلغ) و وسیله ارسال پیام (حضوری غیرحضوری از طریق رسانهها) بر تربیت تبلیغی اثرگذارند؛ و در این میان هرچه منبع یا فرستنده پیام نفوذ و مقبولیت بیشتری داشته باشد، اقناع فرد مخاطب و برانگيختن احساسات در گیرنده پیام، بیشتر و پایدارتر است. همچنین ویژگیهای گیرندگان پیام در تربیت تبلیغی مهم هستند و هرچه اطلاعات، هوش، تجربه و اعتمادبهنفسشان کمتر باشد، زودتر متقاعد میشوند که بهگونهای تربیت شوند که هدف فرد مبلغ است.
دکتر توسلی: همانگونه که در پرسش اول بیان شد، تربیت تبلیغی، تربیتی است که انسان در معرض آن قرار میگیرد. فردی که به هر رسانهای سرمیزند، خواهناخواه در معرض محتوا و پیامهای موجود در آن قرار دارد. اینکه تا چه اندازه تحت تأثیر قرار گیرد به اراده، اعتقاد، تجربیات و دانش او بستگی دارد. معمولاً همه رسانهها درصدد مجذوب کردن مخاطب خود و اگر اغراق نشود، تحمیل پیامها به او هستند، اینجاست که خطر ظاهر میشود. رسانههای سودجو، منحرف و شیطانی، جز مسخ آدمیان و رسیدن به منافع خود، هدف دیگری ندارند؛ اما رسانههایی که دلسوز مردم جامعهاند، مانند شبکههای دینی، شبکههای بهداشتی، شبکههای کمکرسانی و... که در کشور خودمان فعال هستند و فعالیت آنها از طرف مراجع ذیصلاح تأیید شده است، حامل پیامهای تربیتی صحیح به مردم جامعه هستند و بدون شک این شبکهها باید گسترش یابند و انواع نیازهای مشروع را برآورده سازند.
دکتر چناری: به نظر بنده تربیت تبلیغی به این موضوع اشاره دارد، اینکه از طریق مبلغان دینی نیز میتوان تربیت را انجام داد.
دکتر دهقان: معنای مدنظر حقیر از تربیت تبلیغی، همان معنای سوم هست که بدان اشاره نمودم؛ یعنی تربیت تبلیغی، تبلیغی هدفمند و همهجانبه بر مبنای اصول تربیت اسلامی است. این تعریف را با بیان مثالی روشنتر میسازم. بهعنوان نمونه، مسئله عفاف و حجاب، یکی از دغدغههای مبلّغان دینی است؛ امّا بااینحال، در بُعد تبلیغی نمیتوان خیلی به عفاف پرداخت؛ چراکه عفاف در درجۀ اول، بُعد تربیتی دارد. در بحث تربیت، بر روی عفاف و حیا کار میشود و حجابی که در نتیجه این فرآیند ایجاد شود، حجابی ماندگار است. انتخاب این حجاب در اختیار فرد است و با عقلانیت انجام میشود. اینها همه در تربیت رخ میدهد، نه در تبلیغ. تبلیغ مسائل خاص خودش را دارد و در آن از جلوههای بصری و احساسی استفاده میشود؛ لذا خیلی امید به نتایج تربیتی در فرآیند تبلیغ نمیتوان داشت. تربیت از سن خاصی شروع میشود و اصول خود را دارد. وقتی عفاف در فرد شکل بگیرد و فرد مخاطب، عفت را انتخاب کند، طبیعتاً به سمت حجاب هم کشیده میشود و خودش حجاب را انتخاب میکند.
این موضوع نشان میدهد که اگر یک مبلّغ بخواهد در حوزه عفاف و حجاب بهعنوان یک مبلّغ دینی تبلیغ کند، باید کار خود را با مدل ترکیبی تربیت ـ تبلیغ پیش ببرد. او باید توجّه داشته باشد که برای دست یافتن به این هدف، صرفاً مبلّغ بودن کافی نیست، بلکه در درجۀ اوّل باید مربّی باشد. باید در درجۀ اوّل بهعنوان یک مربّی، سن تربیت را در نظر بگیرد و آگاه باشد که سن تربیت عفیفانه از دوران کودکی شروع میشود. مبلغ باید بداند که رفتارهای پدر و مادر در برابر کودک، هدایا و عروسکهایی که برای فرزند خریداری و برای او قاعدهسازی میکنند و همچنین رفتارهایی که برای او بهعنوان رفتارهای ارزشی به نمایش گذاشته میشود، عواملی هستند که از سوی کودک دریافت میشود و در او اثر تربیتی دارد. اگر لباس یا پوششی با فرهنگ غربی در برابر کودک انتخاب شود، فرزند همان را برای خود ارزشگذاری میکند و اگر برای او این طور نمایش گذاشته شود که ارزش به داشتن حجاب است، او هم حجاب را ارزشگذاری میکند. مبلّغ در درجۀ اوّل باید به تمام این مسائل آگاه باشد تا بتواند وظیفۀ تبلیغی خویش را انجام دهد. درواقع عفاف و حجاب، یک بستۀ سربسته نیست که مبلّغ بخواهد آن را به کسی ابلاغ کند، بلکه یک فرآیند نسبتاً طولانی است که در صورت اتّخاذ روش ترکیبیِ تربیت تبلیغی، مبلّغ میتواند آن را به مخاطب خود انتقال دهد.
n اساساً آیا تربیت و تبلیغ باهم نسبتی دارند؟ وجوه افتراق و اشتراک و همچنین ارتباط آن را بیان بفرمایید.
حجه الاسلام اعرافی: بهطورکلی تبليغ به جنبۀ تئوري و رساندن اصل پیامهای منبع يا مبلغ توجه دارد و تربيت به نتايج و آثار عملی تبليغ بيشتر تأکید می کند؛ بهعبارتدیگر، تربيت، هدف تبليغ است.
اما بايد در نظر داشته باشيم كه اين دو مقوله ارتباط تنگاتنگي باهم دارند بهطوریکه تربيت صحيح بدون تبليغ امكان ندارد؛ همچنین تبليغ زماني تأثیر مطلوب را خواهد داشت كه مبلغ خود، تربیتیافته و عامل به مقتضاي پیامهای تبليغي خود باشد (من نصب نفسه للناس اماما فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره).
در قرآن كريم میخوانیم: أ تامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب افلا تعقلون؟
«ياايها الذين آمنوا لم تقولون مالا تفعلون. كبرمقتا عند الله ان تقولوا مالا تفعلون».
استفهام در آيۀ اولي و دومي توبيخي است؛ يعني خداوند مبلغاني را كه صرفاً به تبليغ با زبان میپردازند، سرزنش میکند. همچنین عبارت پاياني آيۀ اول میرساند كه تبليغ بدون عمل نشانۀ بیخردی است. در روايت هم داريم: كونوا دعاه الناس بغير السنتكم؛ و دعوت با عمل مؤثرتر از دعوت با زبان صرف است؛ بنابراین گرچه تبليغ و تربيت از نظر مفهومي باهم تفاوت دارند؛ اما در مقام عمل از هم جدا نيستند. منتهي تبليغ تأثیرگذار و منتج، شرايطي دارد كه بايد رعايت شود؛ همچنین تربيت صحيح مشروط به شرايطي است كه بعضاً در و جود مربي و بعضاً در وجود مربي بايد باشد.
دکتر ایمانی: بله به نظر میرسد که این دو باهم نسبت زیادی دارند. البته بستگی به این دارد که چه معنایی از تبلیغ در ذهن ما باشد. اگر مقصود از تبلیغ، آن چیزی باشد که در دنیای اقتصاد و سرمایهداری غرب مطرح است، بیشتر منظور آنان پروپاگانداست و هدف آن، تبلیغ کالاهای تجاری و اقتصادی است که در پی آن، سودی سرشار نصیب شرکت سازنده، کاتلها و تراستهای اقتصادی میشود و مدام هم بر فاصله کشورهای شمال و جنوب میافزاید و حاصل آن ثروتمند شدن هرروزه کشورهای شمال و فقیرتر شدن کشورهای جنوب است. امروزه تجارت الکترونیک هم بهعنوان وسیله و راهکاری تازه به جلب بیشتر سرمایهها و توسعه تبلیغات در سطح جهان در خدمت نظام سرمایهداری قرارگرفته است و به تکاثر ثروت در بنگاههای نظام سرمایهداری کمک بیشتری میکند و ماهوارهها و سایر امکانات صوتی و تصویری هم به کمک آنها آمدهاند و شبکه جهانگستر وب هم در این راستا به شیوهای خارقالعادهای به آنان مساعدت مینماید که هدف آنان، توسعه ثروت در یک بخش از جهان و توزیع فقر در بخش دیگر جهان است و جهانیشدن و بیرنگ و یا کمرنگ شدن مرزها هم در راستای تحقق همین هدفها است؛ یعنی مرز کشورها باید دارای منابع کمرنگ و بیرنگ شود تا معادن آنها را بتوانند استخراج کنند و منابع ملی آنان را به غارت ببرند و یا به طور بیارزشی آنها را خریداری و به دیار سرمایهداران سرازیر کنند و با کار کردن بر روی کالاهای خام، آنها را باارزش صدها برابر به کشورهای غارتشده بفروشند. این یک معنا از تبلیغات و تربیت تبلیغی است که افراد را برای اینگونه دستاندازیها به کشورهای فقیر و یا در عرف سیاسی به کشورهای جنوب تربیت کنند که مطلوب آنان و مذموم ما است؛ اما مراد ما از تربیت تبلیغی برای تحقق هدفی است که قرآن، این برترین کتاب آسمانی و الهی مطرح میکند و هدف تبلیغ در آن، ابلاغ رسالت پیامبر9و سایر دستورات دینی است؛ که موجب سعادت بشر در همه عصرها و همه نسلها میشود. در این صورت، تبلیغ روشی برای تربیت به شمار میرود که با استفاده از آن، انسانها، الهی تربیت میشوند. در این راستا، وظیفه رسول گرامی اسلام9نیز تبلیغ است و لذا قرآن میفرماید: «و ما علی الرسول الا البلاغ». پس اگر تبلیغی نباشد، تربیتی هم صورت نمیگیرد؛ بنابراین میتوان گفت که تبلیغ، لازمه تربیت است و تا تبلیغی صورت نگیرد، تربیتی هم محقق نمیشود. پیامبر اعظم9، هم مبلغ و هم مربی بودند. ازاینرو تبلیغ خوب، باعث تربیت نیکو میشود. پس مبلغ باید تربیت شود، چنانکه پیامبر اکرم9تربیتشده دست خداوند است که برترین دستهاست و خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «یدالله فوق ایدیهم» و لذا دست الهی که بالاترین دستهاست، برترین انسان را هم تربیت کرده است. رسول اکرم9میفرماید: «ادبنی ربی فاحسن تأدیبی» (رب من مرا تربیت نمود و مرا به نیکوترین وجه تربیت کرد) پس او را به روشهای نیکوی تبلیغ آشنا کرد و او هم به بهترین وجه به تربیت مردمان پرداخت و این همان تربیت تبلیغی از منظر خداوند است که باید راهنمای مبلغان باشد. پس مبلغ باید اول به تربیت نفس خود بپردازد و آنگاه درصدد تبلیغ اندیشههای خود برای دیگران برآید و ثمره تبلیغ خوب، تربیت نیکوست. تبلیغات به «معنی پروپاگاندا» در نظامهای سرمایهداری، منبعث از زیادهخواهیهای نفسانی است و راهنمای آن، هوای نفس است و حاصل آن تکاثر ثروت و رفاه دنیوی صِرف و حتی به قیمت فروش سلاح و مرگ عده قابلتوجهی از انسانها است که همه اینها، برآیند بدترین نوع تربیتهاست که در سایه سلطه بدترین حاکمان شهوتران محقق شده است؛ اما تبلیغات دینی، حاصل غلبه بر هوای نفس و کنترل آن است و هدف آن، تعدیل خواستهها، توزیع عادلانه ثروت، تلاش برای رفع فقر و عدم تحقق تکاثر ثروت است که در پرتو حاکمیت الله و حکومت انسانهای الهی و بهترین حاکمان میسر میشود؛ سعادت و رفاه دنیوی و اخروی، هدف این نوع تربیت است و حال باید دید که تفاوت ره از کجا تا به کجاست.
دکتر ايمانزاده: اگر از بعد اسلامي مفهوم تربيت به نگريسته شود با مفهوم تبليغ از لحاظ هدف، هيچ اختلافي ندارد. هدف هردوي آنها، پرورش و هدایت انسان ربوبي است؛ و اينها نقطه اشتراك اين دو امر است اما اگر مفهوم تبليغ بهروشنی تبيين نشود، اين احتمال زياد است كه با مفهوم تلقين مترادف شود؛ ولي تبيين درست از مفهوم تبليغ، اجازه اين خلط مفهوم را نميدهد. اگر به شيوههاي تبليغ در قرآن، خوب نگريسته شود مشخص میشود كه خداوند با استفاده از روشهايي مانند موعظه، یادآوری نعمتها عبرتآموزی از سرگذشت اقوام پیشین، تشبيهات زيبا، استدلالهاي عقلاني، مجادله احسن و بيان اسوهها و الگوهاي مطلوب ديني، به هيچ عنوان به دنبال اين نيست كه انساني مسلوب الاراده را در پذيرش معارف ديني تربيت كند. در هر كدام از روشهاي تبليغي قرآن هدف، پذيرش معارف ديني و احكام اسلامي از طريق شناخت صحيح است تا در سايه آن، فرد معرفت موردنظر را آگاهانه گزينش كرده و آن چيزي را كه تربيت هم به دنبال آن است، بهکار ببندد.
دکتر صالحی: بله؛ میتوان بین تربیت و تبلیغ نسبتی در نظر گرفت که در این نسبت، دایره تبلیغ معمولاً گستردهتر از تربیت است، به این صورت که هر تبلیغی را نمیتوان تربیت نامید؛ زیرا همانطوری که در پاسخ سؤال اول بدان اشاره کردم، معنی تبلیغ ممکن است اشاعه هرگونه اهداف، نگرش و تبلیغ سودجویانه در جهت منافع استثماری تبلیغکننده باشد. ازاینرو، صرفاً مفهوم مثبت تبلیغ با مفهوم تربیت قابلجمع است؛ بنابراین تربیت با تبلیغ مثبت، ارتباط تنگاتنگی دارد ولیکن با تبلیغ به معنی منفی آن، قابلجمع نیست و سنخیتی ندارد. درهرحال، وجه اشتراک تربیت با تبلیغ در معنی مثبت آن، این است که تبلیغ مثبت بهعنوان وسیله یا ابزاری برای تقویت تربیت است؛ بنابراین میتوان گفت که چون در معنی تربیت، مفهوم مثبت نهفته است و این همان کمال و ارزشها و نگرشهای والای انسانی است، اما در تبلیغ اینگونه نیست؛ بلکه هممعنی منفی یا تبلیغ سوء، نهفته است و هم تبلیغ صحیح که البته بستگی به اهدافی دارد که مبلغ در پیش میگیرد تا هدفی که از تبلیغ دارد را دنبال کند.
دكتر سید رضا بلاغت، استادیار دانشگاه سیستان و بلوچستان
ازآنجاکه سه سؤال اول كاملاً با يكديگر مرتبط هستند، به بررسي آنها میپردازیم:
جهت پاسخ به اين سه پرسش، در ابتدا بايد معني تربيت مشخص شود. براي تربيت، تعاريف متعددي صورت گرفته است؛ اما دو تعريفی كه بسيار با يكديگر قرابت دارند و مقبول هستند بدين شرحاند: الف(تعليم و تربيت بازسازي مجدد تجارب است؛ چنانچه ديويي ميگويد؛ ب) پرورش، به معنای شکوفاندن و بکارگرفتن تواناييهاي دروني و استعدادهاي طبيعي است؛ يا آموزشوپرورش، رشد تمام تواناييها و استعدادها است؛ چنانکه نقيبزاده و منديراتا معتقدند.
اينکه چرا اين تعاريف مورد پذيرشاند، چند نکته قابلذکر است:1. تعليم و تربيت (آموزشوپرورش) دو فرايند جدا از يکديگر نيستند. اگر تربيت را رشد همه جانبة متعلم بدانيم، تعليم (آموزش) وسيلهاي براي آن است؛ بر اين اساس و مطابق با نظر سيف، حتي ما ميتوانيم به جاي آموزشوپرورش يا تعليم و تربیت، واژة پرورش يا تربيت را به کار ببريم؛ زيرا تعليم را نيز در بطن خود جاي داده است؛ 2. پرورش يا تربيت به معناي رشد همهجانبة متعلم است. انسان دارای جنبههای جسمي، عاطفی، ذهني و اجتماعي است و تربیت بايد به همة اين جنبهها توجه داشته باشد؛ همانگونه كه اتو و شريعتمداري ميگويند؛ 3. در تربيت، تعامل وجود دارد؛ مطابق با نظر جوزف، همانگونه که ديدگاههاي مدرسه و معلم محورِ افراطي ناکارآمد است، ديدگاههاي دانشآموز محور افراطي نيز مورد انتقادند. در تربيت، معلم و دانشآموز هر دو نقش دارند و حذف نقش آنها، قابلقبول نيست.
ديويي وقتي از بازسازي مجدد تجارب صحبت ميكند، تجربه را به معناي وسيع آن در نظر ميگيرد؛ يعني نتيجة تعامل كليّت آدمي و محيط؛ آدمي با تمام ابعاد وجودي يعني جسماني، عاطفي، بدني، ذهني و ... و محيط با تمامي ابعادِ وجوديش يعني طبيعي، اجتماعي، آموزشي، فرهنگي و ... . در اين تعامل، تمامي ابعاد وجودي آدمي بازسازي ميشود كه بازسازي نيز هم به معنايِ اصلاح و هم رشد است. بر اين اساس، تعريف تربيت به معناي رشد تمامي ابعاد انساني با تعريف ديويي قرابت دارد و چهبسا يكي است.
با اين تبيين از تربيت، هر مضافاليه كه با مضاف تربيت همراه شود ميتواند بهصورت رشد آن بخش يا بُعد يا استعداد از وجود آدمي تبيين شود. مثلاً تربيت ديني به معنايِ رشد بُعد ديني انسان؛ يا تربيت اجتماعي، به معنايِ رشد بعد اجتماعي آدمي است. حال تربيت تبليغي در اين چارچوب به معنيِ رشد بُعد تبليغي انسان تبيين خواهد شد؛ بهعبارتدیگر، اگر بعدِ تبليغي يا استعدادِ تبليغي براي انسان قائل شويم، در تربيت تبليغي به دنبال رشد و شكوفايي (يا بازسازي مجدد تجارب) اين بعد يا استعداد خواهيم بود.
در اين راستا، سپس نيازمند تبيينِ معنا و ماهيت تبليغ خواهيم بود تا مبتني بر آن، رشد مذكور را تشريح كنيم. آنچه در ابتدا از معاني تبليغ استخراج میشود، مفاهيمي چون ابلاغ: اخطار، اطلاع، پيام، انذار، حقيقتگويي، اعلام و اخبار است؛ اما جهت ترسيمِ ماهيت تبليغ، نيازمند تفكيك نوع نگاه و تصور نسبتٌ بِهْ هستیم. مثلاً يكي از وجوه انفكاك مذكور ميتواند وجه درون دینی – برونديني باشد. بر اين مبنا، در دين (بهویژه دین اسلام) تبليغ به معنايِ رساندن امري از پروردگار به بندگان بهصورت تمام و كمال است «... يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ...». نتيجه معنايِ تربيت تبليغي نيز بسي گسترده و به ژرفايِ معنايِ تربيت و پهنايِ تصورات و ماهيت تبليغ است.
دکتر عباسیمقدم: شکی نیست که تبلیغ و تربیت، دو عمل سازنده و فرآیند انسانی هستند که هدف آنها، رساندن انسان به بخشی از اهداف پیشبینیشده اوست. مبلغ در تبلیغ میخواهد که فرد و جامعه را به سمت ارزشها و اهداف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سوق دهد و مربی در تربیت میخواهد بهویژه فرد را چه در عرصه فردی و چه در عرصه اجتماعی متخلّق به آداب و خلقیاتی کند که استعدادها و تواناییهای او را شکوفا کنند. این دو فرآیند قطعاً شباهتهای زیادی با یکدیگر دارند. لکن بهتر است این مقایسه را از دو منظر پیش ببریم؛ یکی از منظر واقعبینانه و دوم از منظر حقیقی و ایدهآل.
ابتدا لازم است از منظر واقعبینانه و ناظر به واقعیت حرکتهای تربیتی و تبلیغی امروز، تعریفی از تربیت ارائه دهیم. گفتهاند که تربیت عبارت است از: «تکمیل طبیعت انسانی برای به دست آوردن دانایی فطری بشری» (زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان، احمد صبور اردوبادی، 12) و یا گفتهاند: تربیت عبارت است از «فراهم کردن زمینهها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب» (محسن شکوهییکتا، تعلیم و تربیت اسلامی، 5).
در تعریف تبلیغ نیز گفتهاند: «ایجاد تغییرات مطلوب در افکار عمومی بهمنظور رسیدن به اهداف مشخص با هر وسیله ممکن» (محمدحسن زورق، مبانی تبلیغ، 44) یا گفتهاند: «آوازهگری یا تبلیغ، فعالیتی است برای دگرگون ساختن عقاید عمومی از راههایی غیرمستقیم و احیاناً پنهانی با وسایلی مانند زبان، خط، تصویر، نمایش و جز اینها ...؛ آوازهگری جریانی است که مفاهیم روشن و تاریک را با یکدیگر میآمیزد و به وجهی خوشایند به مردم عرضه میکند» (محمدتقی رهبر، کلیات تبلیغ، 9). البته تبلیغ دینی با تفاوتهایی آشکار، رویکرد ویژهای دارد برافراشتن کلمه توحید در هر زمان با هر وسیله ارتباطی ممکن و مناسب آن عصر، مشروط به آنکه با اهداف شریعت اسلامی در تضاد نباشد. (موفق الغلایین، وسایل الاعلام و اثرها فی وحدة الامه، 44).
بنابراین هرچند در مفهوم و واقعیت صحنه اسلامی و تبلیغ دینی، تربیت هم مانند تبلیغ، یکی از شئون و مسئولیتهای پیامبران و پیروان آنان است و پس از تلاوت و تعلیم کتاب، نوبت به تزکیه ـ که همان تربیت است ـ میرسد، لکن واقعیت موجود جهان تبلیغات امروزین که حتی به بلاد اسلامی نیز سرایت نموده، چیز دیگری است که همان تغییر افکار عمومی و سوق دادن جامعه به سمت اهداف معین سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به هر قیمت و با هر وسیلهای؛ یعنی تبلیغی که نوع وسیله برای مجریانش تفاوتی ایجاد نمیکند و مهم، رسیدن به مقصد است هرچند به زیر پا گذاشتن حقوق انسانها و حتی کشتن بسیاری از آنها بینجامد! اتوکلاین برگ مینویسد: «تربیت پایبند حقیقت است ولی تبلیغات نسبت به حقیقت بیاعتنا است» (روانشناسی اجتماعی، 559).
در این نگاه، تنها تفاوتی که میان تربیت و تبلیغ دیده میشود، قلمرو تلاش در هر دو عرصه است؛ بهطوریکه تربیت، انسان را از حیث جسمی، روحی و روانی به کمال نزدیک میکند و تبلیغ سعی میکند او را از حیث اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و در قالب جمع و گروههای جامعه شکل دهد.
از منظر حقیقی و ایده آل باید گفت که تربیت، فرآیندی دقیق و همهجانبه و درونی برای شکوفا ساختن یکایک قوای درونی انسان، اعم از جسمی، روحی و فطری است که در صورت موفقیت، انسان را آماده بالاترین دستاوردها در زندگی فردی و جسمی میسازد؛ اما تبلیغ، چه از نوع دنیایی و چه از نوع دینی، اهداف جمعی و اجتماعی و چشماندازهای کلان جامعه انسانی را با سوق دادن همان انسانهای تربیتشده، دنبال میکند؛ بنابراین تبلیغ، فرآیندی در جهت استمرار حرکت تربیتی و مکمّل آن است. تفاوت دیگر این است که تربیت، نوعی ساختن تلقی میشود و به گفتن و انتقال مفاهیم و تعلیم اکتفا نمیکند؛ اما تبلیغ در شرایط عادی در حد انتقال مفهوم و ایده است و این خود انسان است که با توجه به انگیزهها و مقاصدش به آن؛ تن میدهد یا از آن سر باز میزند. در واقع اگر تبلیغ هم درونی شود و به اعماق جان انسان نفوذ کند در واقع به فرآیند تربیت نزدیک شده است و از اینجاست که پیامبران و اولیاء الهی در عینِ مبلغ بودن، مربّی نیز هستند. شاید این موضوع را بتوان در قالب تفاوت دیگری بیان کرد. تفاوت دیگر آن است که تبلیغ معمولاً فرآیندی زودگذر و سریعتر از تربیت است، مگر آنکه تبلیغ به مرحله بعدی آن و طبق فرهنگ قرآنی، یعنی به دعوت منجر شود. انبیاء پس از مأموریت تبلیغ به دعوت میپرداختند تا مخاطبان را نسبت به یکایک پیامها و ارزشها، قانع و پایبند سازند «إنّی دعوت قومی لیلاً و نهاراً» (من شبانهروز مردم را به حق دعوت کردم) سوره نوح 7.
تفاوت دیگر اینکه تربیت، امری انسانیتر و انسانمحورتر است و تبلیغ، امری ابزار محور و عمدتاً تابع ابزارهای ارتباطی و رسانهای و حتی اقتصادی است.
دکتر دانش: بنابر آنچه تاکنون گفته شد، نتیجه میشود که تربیت و تبیلغ، هر دو از جنس ارتباطات هستند و ضمن تفاوتها، با یکدیگر نسبت و، وجوه اشتراک نیز دارند. اجزای تربیت نیز مانند اجزای تبلیغ است و متشکل از: 1. مربی و ویژگیهای جسمی و شخصیتی او؛ 2. وسیله تربیت (وعظ، سخنرانی یا استفاده از رسانهها)؛ 3. متربی و ویژگیهای جسمی و شخصیتی او؛ 4. عملیات بازخورد است. همچنین مانند تبلیغ، مباحثی چون مباني، روش، زمان و مكان نيز در تربیت، فوقالعاده اهميت دارد. وجه اشتراک مبلغ و مربی این است که هر دو از دانشهاي مختلفي چون روانشناسي، جامعهشناسي و تمام رمز و رازهاي هنري و فنّاوری پيشرفته استفاده ميكنند و پيامهایشان را در متن زندگي شخصي و حتي خانوادگي ميفرستند. دو فرایند جامعهشناختی و روانشناختی تربیت و تبلیغ با دو نوع ارتباط و تعامل خاصی که دارند، وجوه اشتراک و اختلاف آنها به شرح زیر است:
وجوه اشتراک
1. هر دو هدفمندند؛ 2. هر دو نظامدارند؛ 3. هر دو برای تغییر دادن رفتار یا گرایشها و ارزشهای مخاطبان خود تلاش میکنند؛ 4. بازخورد رفتار مخاطبان برای هر دو تلاش، اهمیت دارد؛ 5. هر دو، مهارت یا مهارتهایی آموختنی و مستلزم تجربه و تمرین هستند؛ 6. هر دو از اثرگذاری مثبت در مخاطبان، خوشحال میشوند و لذت میبرند؛ 7. وسیله یا ابزار کار اساسی هر دو، عمدتاً کلام است؛ 8. هر دو به نوعی عشق و جرئت، امید، اعتمادبهنفس و اعتماد در مربی و مبلغ نیاز دارند؛ 9. هر دو غالباً با گذشت زمان انجام میشوند، اثر میگیرند و اثر میگذارند و شتابزدگی را برنمیتابند؛ 10. هر دو طبعاً مستلزم پاداش، تقویت و پیگیری هستند؛ 11. هر دو نوعی فلسفه، علم، هنر و حتی صنعت هستند؛ 12. موفقیت در هر دو، مستلزم استعداد و تیزفهمی است؛ 13. هر دو مستلزم برخورداری از خوشبینی دربارة مخاطبان هستند؛ 14. هر دو به مهارتهای خاصی در برقراری ارتباط و تعامل مؤثر نیاز دارند.
وجوه اختلاف
دو فرایند تربیت و تبلیغ با وجود اشتراکهای مذکور، تفاوتهایی نیز باهم دارند که در زیر به آنها اشاره میشود:
1. در تربیت عمدتاً اندیشه و اندیشیدن، تحریک و هدایت میشود؛ درصورتیکه در تبلیغ عمدتاً گرایشها و ارزشگذاریها، تحریک و راهنمایی میشوند؛ و بُعد عاطفی، بیشتر مطرح است؛ 2. تربیت، نوعی تعیینکننده سرنوشت مخاطبان است؛ درصورتیکه تبلیغ معمولاً توجهی به آن ندارد؛ 3. در تبلیغ معمولاً چگونگی متاع یا مقوله، مطرح است؛ درحالیکه در تربیت، متاع یا مقولة خاصی مطرح نیست؛ 4. آماده شدن برای تبلیغ، آسانتر و سریعتر از آماده شدن برای تربیت است؛ 5. ارزیابی یا ارزشیابی در حوزه تبلیغ، بهسرعت و سهولت انجام میگیرد؛ درصورتیکه ارزشیابی در حوزه تربیت (آموزشوپرورش) فرایند بسیار دشوار و پُرمسئولیتی است؛ 6. تبلیغ غالباً به مصرف میاندیشد؛ درحالیکه تربیت، طبعاً نوعی تولید است و عمدتاً به آن میاندیشد؛ 7. در حوزه تبلیغ، بهسرعت میتوان به بازخورد دستیافت؛ درصورتیکه در حوزه تربیت، برای دریافت بازخورد، زمان زیادی لازم است؛ 8. تربیت، فرایندی صرفاً انسانی و در حوزه انسانیت است؛ درحالیکه تبلیغ، همیشه چنین نیست؛ 9. تبلیغ تقریباً محدود است و حدود مشخصی دارد؛ لیکن برای فرایند تربیت، نمیتوان دقیقاً حدودی تعیین کرد؛ 10. مبلغ را آسانتر و سریعتر از مربی میتوان تغییر داد یا عوض کرد؛ 11. در تربیت، شخصیت مربی، نخستین ویژگی مطرح است؛ درصورتیکه در تبلیغ، مهارت ارتباطی، نخستین ویژگی تلقی میشود؛ 12. شرایط تبلیغ مؤثر را آسانتر و سریعتر از شرایط تربیت مؤثر میتوان فراهم ساخت؛ 13. تبلیغ، فرایندی عمدتاً کلامی است؛ درحالیکه تربیت، فرایندی همکلامی و هم عملی و همزمان است؛ 14. برای مربی هر پنج بُعد رفتار مخاطبان باهم و همزمان مطرحاند؛ درصورتیکه برای مبلغ، عمدتاً دو بُعد روانشناختی و جامعهشناختی مطرحاند؛ 15. برای مربی هر سه بعد زمانی، باهم و همزمان مطرحاند؛ درحالیکه برای مبلغ عمدتاً زمان حال مطرح است؛ 16. هرگونه لغزش رفتار مربی طبعاً عواقب ناگوار و اجتماعی دارد، درصورتیکه چنین خطری در فرایند تبلیغ مطرح نیست؛ 17. تربیت یا آموزشوپرورش طبعاً به برنامهریزیهای کوتاهمدت و بلندمدت گوناگونی نیاز دارند و اشتباه یا سهلانگاری در این برنامهریزیها، درهرصورت، به زیان مخاطبان تمام میشود؛ درحالیکه تبلیغ، به برنامهریزی محدودی نیاز دارد؛ 18. فرایند تربیت، همگانی است و مربی و متربی، هر دو مسئولاند؛ لیکن در فرایند تبلیغ، چنین مسئولیتی مطرح نیست؛ 19. در حوزه تربیت، از مخاطبان انتظار میرود که فعال باشند؛ چون مسئولیت نخست تغییر رفتار، خودشان هستند؛ درصورتیکه در حوزه تبلیغ، از مخاطبان انتظار دارند که بیشتر منفعل (ایستا) باشند. بهعبارتدیگر، تبلیغ، نوعی هیپنوتیزم است؛ درحالیکه تربیت، تحریک بیداری است؛ 20. فرایند تربیت، طبعاً کنجکاوی و اندیشة انتقادی را برمیانگیزد؛ درصورتیکه فرایند تبلیغ به تعطیلی آن دو علاقهمند است؛ 21. فرایند تبلیغ معمولاً مخاطبان ویژه دارد؛ درحالیکه در فرایند تربیت، نهتنها همه شهروندان، بلکه همه افراد بشر، مخاطب هستند؛ 22. تبلیغ عمدتاً احساسات را تحریک میکند؛ اما تربیت عمدتاً شعور و اندیشیدن را برانگیخته میکند؛ 23. فرایند تربیت (آموزشوپرورش)، خلاقیت را برمیانگیزد و تشویق میکند؛ درصورتیکه فرایند تبلیغ، تابعیت را میپسندد و تشویق میکند؛ 24. مبلّغ غالباً، تلویحاً یا تصریحاً، میگوید «بشنو، باور کن و اقدام کن»؛ درحالیکه مربی معمولاً میگوید (باید) بگوید «ببین، بیندیش، بخوان، باور کن و در موارد لزوم، به کار ببر»؛ 25. در فرایند تربیت، مربی از مخاطبانش انتظار دارد عشق و جرئت داشتن و اندیشیدن را در خویشتن رشد و گسترش دهند تا به خود اعتماد کنند؛ در فرایند تبلیغ از مخاطبان انتظار هست که به موضوع یا متاع تبلیغ، عشقورزند و به داشتن آن افتخار کنند؛ 26. فرایند تبلیغ به ابزار شدن مخاطبان علاقهمند است؛ درصورتیکه فرایند تربیت میکوشد از ابزار شدن مخاطبانش جلوگیری کند و تکتک ایشان را هدف بداند؛ 27. در فرایند تربیت، همیشه «انسانیت» (انسان بودن و انسان ماندن و انسانی عمل کردن) مطرح است و هدف غایی تلقی میشود؛ درحالیکه در فرایند تبلیغ همیشه «موضوعیت» مطرح است؛ 28. فرایند تبلیغ همواره به مخاطبانش، تصریحاً یا تلویحاً، میگوید «با من باش و با من بیا»، درصورتیکه فرایند تربیت از مخاطبانش میخواهد و انتظار دارد که «خودشان باشند» یا «خودگردان» باشند و از هرگونه وابستگی تا حد امکان، پرهیز کنند؛ 29. تربیت (آموزشوپرورش) ناگزیر است در هر گام خویش و مؤلفههایش، انسانی بیندیشد، انسانی برنامهریزی کند و انسانی عمل کند؛ درحالیکه تبلیغ معمولاً چنین نیست؛ 30. فرایند تربیت، سراسر زندگی فرد را در برمیگیرد؛ درصورتیکه فرایند تبلیغ معمولاً محدودیت زمانی و حتی مکانی دارد؛ 31. مربی حتماً باید از سلامت اندام، بهویژه سلامت حواس، برخوردار باشد؛ درحالیکه مبلّغ غالباً چنین محدودیتی ندارد؛ 32. تبلیغ غالباً در هر شرایطی، امکانپذیر است؛ درصورتیکه تربیت بدون فراهم بودن شرایط یا موقعیت مساعد یادگیری، تقریباً غیرممکن است؛ 33. در فرایند تبلیغ، مبلغ و مخاطب و موضوع تبلیغ، برابر نیستند یا نسبتهای نابرابری دارند؛ درحالیکه در فرایند تربیت، مربی، مخاطب شرایط (مدرسه، برنامه، وسایل و...) در حکم سه زاویه یک مثلث هستند و هر سه، محدودیت دارند. 34. چندوچون فرایند تربیت یا آموزش ـ پرورش برای همه شهروندان، شاید همه جهانیان در دنیای امروز، مطرح و مهم است؛ درصورتیکه در فرایند تبلیغ، چنین عمومیتی مطرح نیست؛ 35. در فرایند تبلیغ، معمولاً نوعی مقایسه و داوری مطرح است؛ لیکن فرایند تربیت غالباً از مقایسه و داوری پرهیز میکند؛ 36. فرایند تربیت معمولاً زندگی معنادار را مهم تلقی میکند؛ لیکن فرایند تبلیغ عمدتاً زندگی برخوردار از موضوع تبلیغ را ترویج و تشویق میکند؛ 37. تربیت زنده، همواره فرزند زمان است و از مخاطبانش انتظار دارد شرایط سازگاری در جهان امروز را در خویشتن رشد و گسترش دهند؛ درصورتیکه تبلیغ به موضوع روز بودن خود و موضوعش میاندیشد و برای تلاش میکند؛ 38. موضوع یا مقوله (متاع) تربیت، زندگی سالم و خوشایند مخاطبان است؛ درحالیکه در فرایند تبلیغ، زندگی سالم و خوشایند به برخورداری از موضوع تبلیغ، وابسته است؛ 39. در فرایند تربیت، ارتباط و تعامل کلامی بیش از فرایند تبلیغ است؛ 40. تربیت (آموزشوپرورش) غالباً پرهزینهتر از تبلیغ است؛ 41. تربیت از بیتالمال (پول شهروندان) هزینه میکند؛ درصورتیکه هزینه تبلیغ به عهده خودش است؛ 42. تبلیغ عملاً قشربندی شهروندان را مطرح و ترویج میکند؛ درحالیکه تربیت عملاً با قشربندی افراد بشر بهویژه مخاطبانش مخالف است؛ 43. تربیت همیشه میگوید «انسان را بپایید»؛ اما تبلیغ همیشه میگوید «موضوع مطلوب مرا بپایید»؛ 44. تبلیغ، مخاطبانش را به فرایند «داشتن» تشویق میکند؛ درصورتیکه تربیت به فرایند «شدن» در مخاطبان میپردازد. به این دلیل است که میگویند: مدرسه باید مدرسه باشد و تنها به چندوچون فرایند تربیت شهروندان، بهویژه کودکان و نوجوانان بیندیشد، نه یک مؤسسه تبلیغاتی( شعاری زاده).
زندگی و یادگیری، شامل یک رشته آزمایش است که آدمی به وسیلة آنها سعی میکند چندوچون تعامل خود با محیط را کنترل و هدایت کند.
دکتر توسلی: از لحاظ لغوی و معنایی اخیر، تربیت واژهای کهن با مفهومی متعالی در زبان و ادب فارسی است. غزالی نزدیک به هزار سال پیش، تربیت را اینگونه معنا کرده است: «مربي بايد اخلاق بد را از آدمي بستاند و به در اندازد و اخلاق نيكو بهجای آن نهد و معناي تربيت اين است؛ همچون برزگري كه غله را تربيت كند، هر گياهي كه در غله برآمده باشد از ميان بكند. همچنين سنگ و كلوخ را از ميان كشتزار بيرون اندازد؛ و از بيرون، آب و سماد (كود) بدان آورد تا غله پرورده و نيكو شود» (غزالی، 1362، 87، همچنین ر.ک. عطاران، 1375، 36). از اندیشمندان تربیتی معاصر، دکتر نقیبزاده تربیت را رسیدن به ارزشهای متعالی میداند: «با اينكه اين واژه در كاربرد گستردهاش، پروردن و بار آوردن را در برمیگیرد و چهبسا دربارة انسان و ساير جانداران و جانوران بهکاررفته گرفته ميشود، ولي بهتر است كه آن را تنها در معناي دقيقي كه نشاندهنده تحول انساني است بهكار بريم ... . ما زماني ميتوانيم بهراستی از تربيت انسان سخن بگوييم كه به گوهر انساني و ارزشهايي كه او را از ديگر جانوران متمايز و ممتاز ميكند، رونماییم و او را از حد آدميزاده بهسوی ارزشها بكشانيم» (نقیبزاده، 1380، 18).
بنابراین با توجه به آنچه بیان شد، بین تربیت و تبلیغ نسبت و وجوه اشتراک و افتراقی وجود ندارد؛ اما زمانی که این دو کلمه در کنار هم قرار گیرند یک اصطلاح با معنایی متفاوت به وجود میآورند. تربیت تبلیغی یعنی: تربیتی که از راه تبلیغ حاصل میشود، مانند تربیت دینی که از طریق آموزههای دینی حاصل میشود و یا تربیت رسانهای که از طریق رسانه و تربیت اخلاقی که از طریق آموزههای اخلاقی و مواردی دیگر از این قبیل به دست میآید.
دکتر چناری: مسلماً یکی از راههای تربیت، میتواند ابلاغ باشد. اصولاً تا ابلاغی نباشد، تربیتی نیز نمیتواند وجود داشته باشد. میتوان گفت در وهلة اول، ابلاغ وجه تعلیمی را تأمین میکند تا بر اساس آن بتوان انتظار داشت که وجه تربیت نیز اتفاق بیفتد.
دکتر دهقان: برای پاسخ به این سؤال باید دو بحث را از یکدیگر تفکیک کنیم. گاهی ما در پی این هستیم که ارتباط «تربیت» با «تبلیغ دینی» را مدنظر قرار دهیم و گاهی در پی این هستیم تا رابطه و نسبت «مربّی» و «مبلّغ» را بررسی کنیم. به نظر میرسد ارتباط این مقولات، متفاوت است.
بر اساس معنایی که بیشتر از تربیت و تبلیغ مدنظر قراردادیم، ارتباط «تربیت» با «تبلیغ دینی» به لحاظ منطقی، عموم و خصوص منوجه است. مواردی را میتوان یافت که مربوط به تربیت است و در قالب مقولۀ تبلیغ گنجانده نمیشود، مواردی را نیز میتوان یافت که مربوط به تبلیغ است و حداقل در درجۀ اوّل در قالب مقولۀ تربیت گنجانده نمیشود، علاوه بر اینکه مواردی نیز یافت میشود که تربیتی ـ تبلیغی است؛ یعنی هم در قالب تربیت و هم در قالب تبلیغ جای میگیرد. بهعنوانمثال، تربیت کودک در یک کودکستان، خارج از مقولۀ تبلیغ است؛ و از طرفی، ابلاغ احکام ظاهری نماز و اینکه «نماز صبح دو رکعت است» توسّط یک مبلّغ، خارج از مقولۀ تربیت است و تنها در تبلیغ میگنجد. مواردی نیز نظیر اینکه یک روحانی و مبلّغ تلاش کند تا عفاف و حجاب را به مخاطبِ خود بفهماند و او را عفیف تربیت کند هم از جمله مواردی هستند که هم مقولۀ تبلیغ و هم تربیت را شامل میشوند؛ بنابراین رابطۀ «تربیت» و «تبلیغ دینی»، عموم و خصوص منوجه بوده و مواردی یافت میشود که هم در قالب تربیت و هم در قالب تبلیغ مورد بحث واقع میشود.
n آیا یک مبلغ (به معنای عام که شامل معلّم، مبلّغین دینی، استادان و ... است)، میتواند یک مربی در حوزۀ تربیت تلقّی شود؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، لوازم این امر چیست؟
حجه الاسلام اعرافی: بله، همانطور كه عرض شد تبليغ بايد تأثیرگذار باشد؛ بنابراین يك مبلغ بايد تمامي شرايط تأثیرگذاری را در وجود خود داشته باشد ازجمله اينكه عامل باشد.نكتۀ مهم این است كه عمل بايد ملكۀ نفس مبلغ شده باشد تا شرط تأثیرگذاری تحقق يابد نه اينكه يك يا دو بار به پيام تبليغي خود عمل كند.اگر به تاريخ مخصوصاً تاريخ صدر اسلام مراجعه كنيم هم به همين نتيجه میرسیم. در صدر اسلام يك قاري قرآن براي تبليغ اسلام به بلاد دوردست اعزام میشد؛ او علاوه بر تعليم قرآن، تفسير و حتي عمل به قرآن را به مردم محل مأموریت خود میآموخت.
از لوازم اين امر مجهز بودن يك مبلغ به اولاً به اطلاعات گستردهای علمي و ديني و ثانیاً آگاهي از شرايط زمان و ثالثاً مزين بودن او به سلاح تزكيه و تهذيب نفس است. چيزي كه او را تبديل به يك عالم رباني و تأثیرگذار در اصلاح يك جامعه میکند.
دکتر ایمانی: قبلاً پاسخ این سؤال را که مثبت است، ارائه کردهام، باید مربی به علم خود عمل کند، چراکه در غیر این صورت، سخنانش در دلها نفوذ نمیکند. سخنان فرد باایمان از دلها برمیخیزد و به قول سعدی: «سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند» و در غیر این صورت باید به حدیثی اشاره کنیم که در آن چنین فرمودهاند: «اگر عالمی به علم خود عمل نکند، سخنانش از دلها میلغزد، همانگونه که باران بر سنگ صاف میبارد و همه آن بر زمین میریزد». حال این عالم هرکس که باشد، چنین اتفاقی میافتد و لذا سعدی هم میگوید: «عالم بیعمل به چه ماند، به زنبور بی عسل» و در وصف اینگونه مربیان گفتهاند:
ذات نایـــافته از هستیبخش کی تواند که شود هستیبخش
خشک ابری که بود زآب تهی نایــد از وی صفت آبدهی
پس عمل یک معلم، استاد و مبلغ دینی، امری مهم، درخور توجه و تأثیرگذار است و بیشتر از گفتار هم میتواند مؤثر باشد و لذا سعدی گفته است:
بزرگی سراسر به گفتار نیست دو صد گفته چون نیمه کردار نیست
و یا گفته است که «به عمل کار برآید به سخندانی نیست»؛ و قرآن هم میفرماید: «لم تقولون ما لا تفعلون» (چرا میگویید آنچه را که عمل نمیکنید؟). مبلغ پیوسته باید درصدد ارتقای علم و آگاهی خود نیز باشد و همواره بر میزان آن بیافزاید؛ و نیکوکار هم باشد. لذا در وصف رسول مکرم اسلام9حافظ گفته است:
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
دکتر ايمانزاده: ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان وﺳﻴﻠﻪاى كه ﭘﻴﺎم ﺧﺪا را ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻣﻰرﺳﺎﻧﺪ، ﺑﺴﻴﺎر با است. با توجه به مطالعه هدف و روشهاي موردنظر هرکدام، مبلغ و مربي اختلاف چنداني باهم ندارند. يك مربي مبلغ علاوه بر رعايت زمان و مكان تبليغ، بايد به آداب تبليغ هم كاملاً آشنا باشد. مربي مبلغ در هنگام فعاليت بايد آدابي همچون: مخاطبشناسي، انتقادپذيري، قاطعيت، صداقت و ... را رعايت كرده و خود در انجام آنها پیشقدم باشد.
دکتر صالحی: هر مبلغی را نمیتوان در نگاه نخست، یک مربی در حوزه تربیت در نظر گرفت، دلیل این امر نیز روشن است؛ زیرا از نظر اینجانب، کار کردن در حوزه تربیت نیازمند تخصص است و شاید خیلی حساستر از سایر حوزههای تخصصی دیگر، مثل معماری باشد؛ چون در اینجا، تربیت با انسان و طراحی شخصیت انسان سروکار دارد که قابلبرگشت و تأسیس مجدد این ساختمان و نمای آن نیست.
به نظر میرسد که اگر هر مبلغی، چه استاد، چه مبلغین حوزه دین و چه معلم باشد و بخواهد در حوزه تربیت، بهعنوان یک مربی انجاموظیفه کند، باشد باید شرایط زیر را داشته باشد که این شرایط عبارتنداز:
1. در حوزه تربیت، صاحب تخصص باشد؛ منظور من این است که در رشته تعلیم و تربیت درس خوانده باشد و نه اینکه فقط ادعای یک متخصص تربیت را داشته باشد. چراکه رشته تعلیم و تربیت، خیلی سریع میتواند باعث عوامزدگی شود و هر فردی خود را یک متخصص تربیت تلقی کند؛
2. به راه و روشهای و به عبارت بهتر، به فنهای عملی و اجرایی در تربیت، تسلط عملی داشته باشد؛
3. دارای تجربه کافی در تعلیم و تربیت باشد؛
و اگر حوزه تربیت در حوزه تربیت معنوی و یا تبلیغی باشد، چنین مربی کارش از همه حساستر است؛ یعنی باید هم در حوزه دین وهم در حوزه تبلیغ و تربیت متخصص باشد؛ و شاید بهوضوح، باید مشکل تربیت معنوی را ناشی از بیاطلاعی برخی از افراد در دین و نقص دانش شناختی و خودمحوری عاطفی و شناختی دانست.
دکتر بلاغت: جهت پاسخ به اين پرسش، بهتر است كه بدانيم ما با كدام معنا، ماهيت و تصور نسبت به مبلغ، مربي و تربيت مواجه هستيم. اگر با معنا و ماهيت فوق از تربيت (رشد و شكوفايي استعدادها و تواناييها و مربي به معنيِ فرد رشد دهنده و شکوفا ساز) بخواهيم به اين مبحث بپردازيم، بايد در ابتدا معنا و ماهيت مبلغ را مشخص سازيم و سپس در اين معادله، ارتباط دو مفهوم را تبيين كنيم. معنا و ماهيت مبلغ را نيز از وجهي مطابق با مبحث فوق ميتوان در مفاهيمي چون پيامرسان، ابلاغ کننده، اخطاردهنده، اطلاعرسان، انذاردهنده، حامل و ناقل حقايق بهطور خلاصه جستجو كرد. حال بر اساس این معانی از این دو مفهوم (از تربيت و از مبلغ)، هم مبلغ ميتواند مربي باشد و هم مربي میتوان بهعنوان یک مبلغ خدمت کند. آن مبلغي، مربي است كه بتواند به رشد و شكوفايي و بازسازي مجدد تجارب آدمي بیندیشید و بر آن متمركز شود. مربي نيز در صورتي مبلغ است كه بتواند ويژگيهايِ يك مبلغ را مبتني بر ماهيت درون – برون ديني در ابتدا نهادينه كند و سپس ظاهر سازد.
دکتر عباسیمقدم: هرچند در عرصه مفاهیم و کاربرد واژگان، شاهد تداخلها و همپوشانیهای بسیار هستیم اما این بدان معنی نیست که در عرصههای تخصصی و علمی نیز به این تداخلها راضی شویم. حفظ مرزبندی مفاهیم و واژگان مهم در پاسداشت مسیرهای صحیح علمی و عملی تأثیر بسزایی دارد. همانگونه که مرز میان کلیدواژههایی مانند توکل، اخلاص، ایمان، کفر، نفاق، توحید و توسل و امثال آنها باید بهدقت رعایت شود، تعیین مرز میان مفاهیم تعلیم، تبلیغ، تربیت، استاد و غیره نیز بهویژه در عرصههای تخصصی و تربیت افراد در این زمینهها بسیار ضروری به نظر میرسد.
در این راستا، مبلّغ فردی است که با کسب دانش و تجربه لازم در برخورد و تعامل و گفتوگو با اقشار مختلف مردم، سعی در انتقال مفاهیم، ارزشها و تعالیم دینی و اخلاقی به آنها دارد و در این عرصه، قطعاً میزان اخلاص و پایبندی عملی و ایمان باطنیاش در موفقیت او مؤثر خواهد بود.
معلّم فردی است که با تکیهبر دانشاندوزی و مطالعات خویش در یکی از عرصههای دانش بشری سعی در انتقال دانش و مهارتهای خود به متعلّمین و شاگردان دارد. دربارة پایبندیهای اخلاقی، رفتاری و اعتقادی نیز، هرچند بهتر و مطلوبتر است که در وجود معلم باشد لکن آنچه بهعنوان حداقل لازم است، همان پرهیز و دوری از نابسامانیها و بدآموزیهای رفتاری است، اما ورود مستقیم به عرصه آموزشهای معنوی و اخلاقی برای یک معلم ضرورتی ندارد.
مربّی، فردی است که در کسوتِ خاص مربی و یا احیاناً معلم (اما با مأموریت ویژه) به انجام مأموریت سازندگی خلقوخوی و روح و روان متربّیان با روشهای متنوع میپردازد که ممکن است یکی از این روشها، یاد دادن و آموختن باشد؛ اما عموماً تربیت مربی از طریق روشهای غیرمستقیم و بر اساس زمینهسازی و فضاسازی صورت میگیرد؛ بنابراین کار مربی علاوه بر انتقال دستورها و مفاهیم، ساختن روح و شخصیت مخاطب، ایجاد و تقویت صفات مطلوب در او، نفی و تضعیف حالات یا صفات نامطلوب و ناخالصیها و شائبههای درونی او، زدودن اضطرابها و جهتدهی درست به دغدغههایش و سوق دادن تدریجی او به فضایل خواهد بود.
از مهمترین نکات مغفول در نظام تربیتی جامعه ما، داشتن پرونده ویژه برای هر متربّی و داشتن نسخه خاص در هر شرایط برای او، جدا از سایر متربیان است؛ یعنی در اینجا بین وظیفه مبلغ و مربی خلط شده است. یک مبلغ میتواند به دلیل آنکه عموم مردم یک مسجد، یا یک محله یا یک رسانه مخاطب او هستند، برای هر فرد نگاه ویژه نداشته باشد؛ اما یک مربی قطعاً باید نگاهی فردمحور در برنامهریزی تربیتی خود اتخاذ کند و هر کدام را با توجه به استعدادها و موانع موجودش موردنظر قرار دهد.
بنابراین پاسخ روشن سؤال این است که هرچند در نگاه عام، همه این مفاهیم به تربیت و مربی نزدیکاند اما دقت در مفاهیم و جلوگیری از تداخلهای نامطلوب ـ که گاهی موجب فرار از مسئولیت نیز میشود ـ و لزوم تقسیمکار منطقی و جدی میان مناصب و مشاغل مختلف، همگی ایجاب میکند که هر فردی طبق عنوان و وظایف ذاتی خود به تلاش در خودش بپردازد بهگونهای که قابلاندازهگیری و ارزیابی و بهبود عملکرد هم باشد؛ بنابراین پاسخ بخش آخر سؤالتان که لوازم این امر چیست، این است که لازمه عدم تداخل مبلّغ با سایر مسئولیتها آن است که هر یک از عناوین فوق، تنها کار خود را انجام دهند و در وظایف دیگری ورود نیابند.
علت تأکید اینجانب بر تقسیمکار و عدم تداخل، خنثیسازی و بیاثر نمودن فرآیندها در اثر تداخلهاست که در بسیاری زمینهها، فعالیتها و برنامهها دیده میشود؛ گوینده اخبار به نصیحت میپردازد، معلم فیزیک احکام شرعی میگوید، مدّاح مباحث عمیق اعتقادی مطرح میکند، نوجوانی در رسانه وعظ میکند، خانمی بدون مطالعات دینی و تفسیری، درس عرفان میدهد. اینها نمونههایی از تداخل وظایف تربیتی و تبلیغی است که هرچند گاهی برای رسانههای خبری جذاب است اما بر اساس معیارهای علمی و تخصصی، هرگز مطلوب و قابلقبول نیست.
دکتر دانش: با توجه به وجوه اشتراک بین تبلیغ و تربیت که مهمترین آنها، هدفمند و نظامدار بودن و داشتن اجزای مشترک بین این دو مفهوم است؛ بنابراین یک مبلغ میتواند یک مربی در حوزۀ تربیت تلقّی شود. لوازم این امر عبارت است از: 1. گزینش افرادی که شخصیت سالمی دارند و از سلامت روانی برخوردارند؛ 2. گزینش افرادی که به تعلیم و تربیت عشق میورزند و معلمی را شغل انبیاء میدانند؛ 3. تربیت صحیح خود مبلغ تربیتی. امام علی 7 میفرماید: «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِنَّاسِ اِماماً فَلیَبدَاء بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ، وَلیَکُن تَادِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبلَ تَادِبِهِ بِلِسَاِنهِ؛ وَمُعَلِمُ نَفسِهِ وَ مُوءَدِّبُهَا اءَحَقُّ بِالاءِجلالِ مِن مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُوءَدِّبِهِم» (نهجالبلاغه، ترجمة محمد دشتی، 638، حکمه 73) (کسی که خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد، خود را بسازد و پیش از آنکه به گفتار تربیت کند، با کردار تعلیم دهد؛ زیرا آنکس که خود را تعلیم دهد و ادب کن، سزاوارتر به تعظیم است نصبت به آنکه دیگری را تعلیم دهد و ادب بیاموزد) اگر مربی در بخش اعتقادات و اخلاقیات، تربیت صحیح نیافته باشد از دو جنبه به متربیان خود در تربیت آسیب میرساند که این دو جنبه عبارتند از: الف) اولین آسیب از حیث تأثیرگذاری اخلاقی و انتقال بینش و تفکر غلط اعتقادی به متربیان است؛ زیرا کودکان و نوجوانان شدیداً تحت تأثیر مربی و معلم هستند و از آنها الگو گیری میکنند و اگر این اعتقاد و بینش غلط یا رفتار ناصحیح در وجود متربی رسوخ کند، اصلاح آن بهسختی ممکن است؛ زیرا آنچه در فرایند تعلیم و تربیت به متعلم انتقال مییابد تنها معلومات و مهارتهای معلّم نیست، بلکه تمام صفات، خلقیات، حالات نفسانی و رفتار ظاهری او نیز به شاگردان منتقل میشود. رابطه دانشآموز با معلّم یک رابطه باطنی و معنوی است دانشآموز و یا دانشجو معلّم را شخصیتی محترم و ممتاز میداند که او را در بزرگ شدن و به استقلال و آزادی رسیدن و به عضویت رسمی جامعه درآمدن، کمک و مساعدت مینماید. معلّم با روح و جان دانشآموز و یا دانشجو سروکار دارد و به همین جهت بهعنوان یک الگوی محبوب و مطاع پذیرفته میشود. اگرچه دانشآموز قبلاً در محیط خانواده، علوم و اطلاعات فراوانی را کسب کرده و رفتارهایی را آموخته و به اموری عادت کرده و تا حدودی شخصیت او شکلگرفته است ولی هنوز شکل ثابتی به خود نگرفته و تا حد زیادی قابلانعطاف و تغییر است؛ ب دومین آسیب به علت رفتار و منش ناشایست مربی در برخورد با متربی است که دینگریزی و عدم اعتماد متربی به دینداران و دلزدگی از یادگیری در او به وجود میآید. 4. آگاهی از دانش و فنّاوری روز؛ 5. استفاده از شیوههای هنری در تربیت تبلیغی؛ 6. رعایت اعتدال و خودداری از افراط در تبلیغ و گرایش صرف به یک جنبه (سیاسی – اخلاقی)؛ 7. هنر لحظه شناسی؛ 8. مخاطبشناسی؛ 9. تعلیم مسائل و ارزشهای موردنیاز زمان بر اساس واقعیات دنیای کنونی؛ 10. پرورش مبلغین و معلمینی که هم در رشته علمی خود مختصص باشند و هم آگاه به معارف دینی در حد نیاز جامعه آگاه بوده و برای قشرهای مختلف جوان، نوجوان، کودک و جز آنکه آشنا به فنون نوین تبلیغ و تدریس با توجه به خصوصیت مخاطب بودهاند، از روش پژوهش و مطالعه برای بهروز کردن مطالب خود استفاده کنند؛ 11. الگوسازی صحیح و قابل اقتدا از ائمه «علیهمالسلام» و صلحای مؤمنین برای نسل جوان تشنه معارف و یادگیری.
دکتر توسلی: آری؛ هر مبلغی مربی است؛ بهویژه زمانی که ابلاغ او مورد پذیرش واقع شود؛ اما آنچه در اینجا مهم است، جهتدار بودن عمل تبلیغ و اهداف مبلغ یا مربی است. یک مبلغ دینی در هر درجه از دانش و منصبی که باشد باید اهداف، روشها، مبانی و اصول کار خود را بر اساس دین موردنظرش، مثلاً اسلام مشخص کند و از آن تخطی نکند و با مخاطبان خود، رفتار صادقانهای داشته باشد و این از لوازم کار است.
دکتر چناری: بله؛ مسلماً یک مبلغ نیز یک مربی محسوب میشود؛ اما مسلماً نسبت به یک معلم از ابزار و امکانات کمتری برای ارائة موضوع خود برخوردار است و ازآنجهت که احتمالاً بیشتر از معلم، عامل به گفتار خود است، میتواند اثربخشتر از معلم باشد. ما در تربیت علاوه بر ارائة دانش، نیاز به الگوی درست رفتاری داریم و ازآنجاییکه انتظار میرود مبلغان نسبت به ارزشهای دینی مقیدتر باشند و این ارزشها در رفتار آنان بهوضوح مشاهده شود، میتوان انتظار داشت که کار آیی بیشتری در انتقال ارزشها نسبت به نظام آموزشی داشته باشند.
دکتر دهقان: در اینجا ابتدا باید رابطۀ «مبلّغ» و «مربّی» را مشخّص کنیم تا روشن شود که آیا یک مبلّغ میتواند مربّی محسوب شود یا نمیتواند. به نظر میرسد که رابطۀ این دو، عموم و خصوص مطلق است؛ به این معنا که هر مبلّغی در درجۀ اوّل باید مربّی باشد تا بتواند مبلّغ خوبی باشد امّا هر مربّی، ضرورت ندارد که مبلّغ هم باشد.
لازمۀ این مطلب این است که یک مبلّغ دینی در درجۀ اوّل باید یک مربّی باشد تا بتواند یک مبلّغ به معنای حقیقی تلقّی شود. بهترین مبلّغان در حوزۀ تربیت دینی، بهترین مربّیان در این حوزه هستند؛ چراکه تبلیغ در صورتی اثرگذار خواهد بود که عناصر و زمینههای تربیتی از قبل در فرد مخاطب یا متربی شکلگرفته باشد. محور کار تبلیغ باید تربیت باشد. توجه به این محوریت، اثر تبلیغ را ماندگارتر و بیشتر میکند.
بهعنوانمثال، انگیزش، یکی از مباحث بسیار مهم در حوزۀ روانشناسی تربیتی است که مبلّغ باید بدان توجّه داشته باشد. هرگونه حرکتی که در موجود زنده، در قالب یک رفتار قرار گیرد، میتوان نتیجة یک انگیزش دانست. در زمینة مخاطبشناسی و با توجه به آنکه هرگونه رفتاری بر اثر یک انگیزه (و یا چند انگیزه) شکل میگیرد، میتوان هرگونه رفتار مخاطب را نتیجة یک یا چند انگیزه دانست؛ بنابراین، رفتار یک مخاطب بدون شناسایی انگیزه یا انگیزههای رفتاری او، نهتنها قابل بررسی نیست، بلکه قابلیت تغییر به مسیر دلخواه مبلّغ را نیز نخواهد داشت. با شناخت دقیق انگیزههای رفتاری مخاطب، به سهولت میتوان در مخاطب نفوذ نمود و سبب جذب و تغییر رفتار وی شد.
همچنین، افکارسنجی یا به بیان سادهتر، سنجش افکار مخاطب و شناخت دقیق دغدغههای فکریِ او، وسیلهای برای شناخت دانش، بینش و شرایط محیطی و غیر محیطی حاکم بر مخاطب به شمار میرود که ضرورتاً مبلّغ باید بدان توجّه داشته باشد. درواقع افکار سنجی، مهمترین ابزار شناخت مخاطب و بالطبع، هدایت تبلیغات در جهت جذب وی است. چنانچه افکار سنجی به شیوهای صحیح اجرا شود، ابزار اساسی و مهم شناخت مخاطب خواهد بود. در غیر این صورت، نهتنها کمکی به شناخت مخاطب نخواهد کرد، بلکه به واسطة اطلاعات غیر صحیح، عامل و یا دستکم، زمینهساز ناکامی خواهد شد. مبلّغ باید تمام این اصول و مؤلّفهای تربیتی را در درجۀ اوّل مدنظر قرار دهد.
در پایان اگر علاوه بر سؤالات مذکور، پیشنهاد یا نظری در این رابطه دارید، لطفاً بفرمایید.
دکتر توسلی: پژوهشنامه تربیت تبلیغی، موضوعی مهم و بسیار قابل توجه در جوامع امروز را در دستور کار خود قرار داده که شایسته تقدیر است؛ اما عنوان مجله بسیار کلی است و بُعد ارزشی آن را از این لحاظ که منظور از آن، کدام تبلیغ و کدام تربیت است، نشان نمیدهد.
دکتر دهقان: خواهش بنده از اندیشمندان و فرهیختگان عزیزی که قرار است در این فصلنامه قلم بزنند این است که تلاش کنند در فضایی قلم بزنند که منجر به آشتی تبلیغ و تربیت و برداشتهشدن شکاف موجود بین تربیت و تبلیغ شود. همچنین ضمن تقدیر صمیمانه از زحمات مسئولین محترم فصلنامه، از ایشان تقاضا دارم تا بیشازپیش زمینۀ لازم در این جهت را فراهم سازند.