تأثیرپذیری سبک زندگی از تربیت و باورهای اسلامی با رویکرد جامعه‌شناختی

تأثیرپذیری سبک زندگی از تربیت و باورهای اسلامی با رویکرد جامعه‌شناختی

نویسندگان:

طاهره‌ یوسفی‌فر (کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی دانشگاه کاشان، Email: t.yoosefifar@yahoo.com.)

رضیه ‌عیوضی (کارشناس ارشد دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه تهران.)

زهرا‌ امجدی (کارشناس ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان.)

چکیده

بین دین و سبک زندگی رابطه‌ای عمیق برقرار است. با  نگاهی به  سیرة  پیامبران و ائمة معصومین (علیهم السلام) می‌توان به اهمیت این موضوع پی برد؛ چرا که سبک و شیوة زیستی ما در زندگی فردی و اجتماعی برگرفته از هنجارها و ارزش‌هایی است که محیط پیرامون ما را احاطه کرده است. می‌توان به جرئت گفت که سبک زندگی  دینی از مهم‌ترین ابعاد پیشرفت در جوامع اسلامی است و با تعیین کردن مؤلفه‌ها و شاخصه‌هایی از درون آن می‌توان سبک زندگی امروزی جامعه را تضمین کرد؛ بنابراین سبک‌زندگی که اسلام ارائه می‌دهد، طرح مهندسی ویژه‌ای را برای کاربرد در زندگی فردی و اجتماعی فراهم می‌کند که می‌توان با ارائه و  پیاده کردن این طرح توسط خانواده‌ها و دیگر نهادها در زندگی به تربیت متناسب با اصول و ارزش‌های مورد قبول رسید.

نوشتار حاضر به تأثیر‌پذیری سبک‌زندگی از تربیت و باورهای‌دینی می‌پردازد و بر رعایت رویکرد درون‌دینی و ارائه راهکارهای عملی و دینی تأکید دارد. پژوهش پیش‌رو، کیفی بوده و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده ‌است. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه‌ای و اسنادی صورت گرفته و همچنین از منابع دیداری و شنیداری و وب‌گاه‌های مرتبط با این حوزه استفاده شده است.

واژگان کلیدی: دین، تربیت، تربیت دینی، سبک ‌زندگی.

مقدمه

مفهوم جدید سبک زندگی را باید در نسبت مستقیم با تحول مهم اندیشه و علوم‌اجتماعی غرب در اوایل دهه 1980 فهم کرد. این تحول که بعضاً با عنوان «چرخش ‌فرهنگی» از آن یاد می‌شود، به اهمیت یافتن بیشتر مفهوم فرهنگ و توابع و مشتقات آن در علوم‌اجتماعی منجر شد. در واقع اصحاب چرخش ‌فرهنگی معتقد بودند نظریه‌های کلاسیک علوم ‌اجتماعی در دهه‌های پایانی قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در تعامل با شرایط خاصی پدید آمدند که دگرگون شدن این شرایط ایجاد تحول بنیادین در این حوزه را به یک الزام مبدل ساخته است. مهم‌ترین وجه این دگرگونی در انتقال مرکز ثقل جامعه جدید از تولید به مصرف و از اقتصاد به فرهنگ بود. رشد بخش خدمات، گسترش بروکراسی و آموزش عمومی شکل‌بندی اجتماعی، جامعه‌صنعتی را به کلی متفاوت از مقطع پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم ساخت. به‌طور مشخص از جهت ترکیب طبقاتی، جامعه‌ صنعتی نیمه دوم قرن بیستم به‌طور متزایدی متشکل از طبقه‌ متوسط جدید وسیع و فربه‌ای بود که بخش اعظم صحنه‌ اجتماعی را اشغال می‌کرد. در چنین وضعیتی اساساً تحلیل‌های طبقاتی که سابق بر این نقشی کلیدی در مباحث علوم‌ اجتماعی (بالاخص نظریه‌های چپ) داشت، بلاموضوع به نظر می‌رسید. در این شرایط مفهوم سبک زندگی به‌عنوان یک ابزار ‌تحلیلی، جایگزین طبقه و مشتقات آن که دست‌کم از نظر اصحاب چرخش ‌فرهنگی دیگر توانایی خود در تشریح وضعیت‌های جدید اجتماعی را از دست داده بودند، شد؛ از این‌رو نه‌تنها پیدایی «سبک‌های زندگی» مشخصة وضعیتی که از آن به تعابیری چون جامعه‌ اطلاعاتی، جامعه پساصنعتی و وضعیت ما بعد تجددی (پست مدرن) یاد می‌شود، قلمداد شد که این مفهوم به‌مثابة یک ابزار‌ تحلیلی مناسب برای سنخ‌شناسی و دسته‌بندی افراد این جامعه ‌شناسایی شد. گستره و حوزه مفهوم سبک زندگی خالی از مناقشات بی‌پایان اصحاب علوم ‌اجتماعی نبوده‌ است. برخی تلاش کرده‌اند تا با قرار دادن سبک زندگی ذیل مفهوم طبقه‌ اجتماعی، پویایی و غنای بیشتری بدان (طبقه) بخشند؛ اما در مقابل عده‌ای بیشتر سبک زندگی را مفهومی در عرض طبقه و امری برای تقسیمات طبقاتی قلمداد کرده‌اند؛ اینکه آیا سبک ‌زندگی فقط رفتار و نمودهای بیرونی فرد را شامل می‌شود یا ذهنیت یا نگرش او را نیز در بر‌می‌گیرد، محل نزاع دیگری بوده ‌است (هرندی، 1389، 61).

ادعای ما این است که سبک ‌زندگی افراد و جوامع، افزون بر اینکه بیان‌گر هویت شخصی و اجتماعی و معرف شخصیت فرد یا جامعه‌ای خاص است، شاخص و نشانه‌ای از هویت‌دینی و ارزشی فرد و جامعه نیز به‌شمار می‌رود،‌ به همین دلیل سبک ‌زندگی افراد و جوامع را می‌توان به‌عنوان یکی از شاخص‌ها برای سنجش کیفیت ایمان، عمق باورها، ارزش‌های افراد و جوامع مورد استفاده قرار ‌داد؛ یعنی با مطالعه سبک زندگی می‌توان به عمق باورها و ارزش‌های افراد پی‌برد و با ترویج نوع خاصی از سبک زندگی، می‌توان باورها و ارزش‌های مرتبط با آن را نیز انتقال داد و با تأمل در سبک‌ زندگی افراد و جمع، می‌توان کیفیت، عمق و گستره نظام باورها و ارزش‌های آنان را نیز به‌ دست آورد (شریفی، 1390، 63).

جامعة کنونی نتوانسته است میان باورهای بنیادین و ارزش‌های اصیل دینی و فرهنگیِ خود از یک سو و سبک‌زندگی خود در حوزه‌های مختلف اجتماعی، ارتباط معناداری به وجود آورد و این ناشی از عدم شناخت صحیح از مؤلفه‌های اسلامی، همانند احساس مسؤلیت، رعایت تقوا، فرهنگ کار‌اسلامی، وجدان کاری و غیره است. حال اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، مردم از باورهای خود دست برداشته و حتی باورها و ارزش‌های اسلامی خود را زیر سؤال می‌برند و ممکن است آن را تکذیب و انکار کنند که ممکن است به تسلط فرهنگ‌های بیگانه بر فرهنگ و اصول زندگی منجر شود؛ بنابراین انفعال فرهنگی محصول سبک زندگی غربی است که در این پژوهش به آن اشاره خواهد شد. از آن‌جایی که جامعه ما بر نظام اسلامی و ارزش‌های خاص این نظام تکیه دارد، می‌باید سلوک زندگی اجتماعی و فردی بیان‌گر این اصول و مبانی باشد و راهکار رسیدن به این آرمان اجتماعی نتیجة پژوهش‌های عمیقی است که در این زمینه باید انجام شود؛ بر این اساس پژوهش پیش‌رو با رویکردی کیفی و عمیق و درعین حال با نگاه کاربردی، تأثیرآموزه‌های دینی بر روی سبک زندگی را مورد بررسی قرار داده‌ است تا بتواند در حوزه ساختارهای فرهنگی مربوط به این حوزه‌ راهکارهایی را ارائه دهد.

چرا که پژوهش‌هایی از این دست، می‌تواند بر آگاهی‌ خانواده‌ها و بنیان‌فرهنگی جامعه، اثرات مطلوبی گذاشته و آسیب‌های ناشی از سبک زندگی موجود را کاهش داده و اعضای جامعه را به سوی سبک ‌زندگی همخوان با ساختار جامعة اسلامی سوق ‌دهد؛ همچنین یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های خانواده‌ها، مربیان، مسئولان‌فرهنگی و حاکمان جامعه، انتقال ارزش‌های پذیرفته شدة خود به نسل‌های بعدی و همچنین ترویج ارزش‌های خود برای دیگر گروه‌ها و جوامع است. بسیاری از افراد بر تعلیم و آموزش مستقیم باورها و ارزش‌ها، آن هم به شکل مباحث فلسفی و بنیادین اصرار می‌ورزند (همان، 49).

عدم توجه به این نوع پژوهش‌ها می‌تواند آسیب‌های کلان فرهنگی داشته باشد و همچنین می‌تواند قلب یک اجتماع را دچار نوسان سازد. برنامه‌ریزی برای جلوگیری از این نوع آسیب‌ها بر اساس پژوهش و تحقیق انجام می‌شود که این مهم‌ترین بُعد یک پژوهش است.

سؤال اصلی

- نقش تربیت و ارزش‌های دینی بر سبک زندگی چیست؟

سؤالات فرعی

  • سبک زندگی را چه عواملی شکل می‌دهند؟
  • آیا زندگی کنونی ما نیازمند تغییر است؟
  • اگر سبک زندگی تجلی فرهنگ و اندیشه است، پس آیا می‌توان گفت تا اندیشه‌ای نو در جان مردمان ظهور نکند، تغییر در شیوة زندگی ناممکن و اگر ممکن باشد، بی‌فایده است؟

اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق

سخن دربارة سبک زندگی اسلامی ایرانی، به‌ویژه در عرصة ساختار جامعه‌ ایرانی که ساختاری جمعی و خانواده محور دارد، از مباحث بسیار جدی و خاص تلقی می‌شود. ارکان اصلی شکل‌دهی به هویت اجتماعی یک جامعه را سبک زندگی آنها تشکیل می‌دهد که آن هم حاصل باورها و نگرش‌های افراد آن است. مسائلی که بیش از پیش اهمیت سبک زندگی را مهم جلوه می‌دهد، عبارتند از: پیشرفت اسلامی، رسیدن به معنویت حقیقی، آسودگی و آسایش در زندگی، تمدن‌سازی نوین اسلامی؛ متأسفانه جامعة کنونی نتوانسته است میان باورهای بنیادین و اساسی و ارزش‌های اصیل ملی و دینی و سبک ‌زندگی خانواده‌های خود در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و ارتباطی هم‌خوانی مناسبی ایجاد کند. تفاوت چشم‌گیر سبک زندگی خانواده‌های ایرانی و ارزش‌های اصیل ملی و دینی، رهبری جمهوری اسلامی ایران را بر این امر واداشت تا با مطرح‌کردن موضوع سبک زندگی در مقاطع مختلف مسئولان و مردم جامعه را به اهمیت این موضوع متوجه کند.

ایشان در تبیین معنای سبک ‌زندگی این‌گونه بیان می‌کنند که: «هدف ملت ‌ایران و ‌انقلاب‌ اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین ‌اسلامی است؛ این تمدن نوین، دو بخش دارد: یک بخش، بخش ‌ابزاری و بخش دیگر، بخش متنی، اصلی و اساسی است. به هر دو بخش باید رسید. آن بخش ‌ابزاری چیست؟ بخش ‌ابزاری عبارت است از همین ارزش‌هایی که ما امروز به‌عنوان پیشرفت کشور مطرح می‌کنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین‌المللی، تبلیغ و ابزارهای ‌تبلیغ؛ اما بخش‌حقیقی؛ آن چیزهایی است که متن زندگی ما را تشکیل می‌دهد که همان سبک‌ زندگی است که بیان شد؛ این بخش‌ حقیقی و اصلی تمدن است. مثل مسئله‌ خانواده، سبک ‌ازدواج، نوع ‌مسکن، نوع ‌لباس، الگوی‌ مصرف، نوع ‌خوراک، نوع‌ آشپزی، تفریحات، مسئله ‌خط، مسئله ‌زبان، مسئله ‌کسب‌و‌کار و... . (بیانات رهبری در جمع جوانان خراسان شمالی 23/7/91).

 همه‌ ما به اهمیت و ضرورت تربیت‌ دینی واقف هستیم و بر این باوریم که اگر افراد جامعه زندگی خود را بر مدار دین و خداباوری معنا کنند، سلامت و سعادت جامعه در همة ابعاد ‌سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تضمین می‌شود (کریمی، 1380، 61).

اهمیت و ضرورت سبک زندگی بر اساس دین و باورهای دینی به اندازه‌ای است که یکی از موضوعات مطرح شده در سند چشم انداز فرهنگی 20 ساله در افق 1404 به این شرح است: عامل به احکام و مناسک دینی، مأنوس با قرآن کریم، برخوردار از سبک زندگی اسلامی-ایرانی، عفت عمومی، امنیت اخلاقی-روانی، نمادها و آیین‌های اسلامی-ایرانی؛ همچنین نزدیک به یک دهه است که برنامه آموزش آداب و مهارت‌های زندگی مورد توجه سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان آموزشی کشور قرار گرفته است. در برنامه چهارم توسعه (1383)، نیز به صراحت بر اهمیت و ضرورت اجرای برنامه‌های ارتقاء توانایی‌های اجتماعی، مانند سبک زندگی و آموزش آداب و مهارت‌های زندگی تاکید شده است (رحمت‌زاده، 1388، 12). آموزش مهارت‌های زندگی باعث افزایش توانمندی افراد در برابر مشکلات زندگی می‌شود. اگر این برنامه آموزشی در یک مقطع رشدی مناسب ارائه شود، نقش برجسته‌تری خواهد داشت. قابل توجه است آنچه که امروزه به سبک مهارت‌های زندگی مشهور است، حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست، بلکه بسیاری از این مهارت‌ها در لابه‌لای تعالیم الهی، به‌ویژه در قرآن کریم و احادیث معصومین (علیهم السلام) بیان شده است.

نکته بسیار ‌مهم در اهمیت و ضرورت تربیت دینی آن است که اگر رشد و تقویت حس دینی و اخلاقی را از جامعه‌ای حذف کنیم، دیگر جامعه انسانی نخواهیم داشت و در چنین وضعی ملکات اخلاقی،  انسانی، عواطف و فضایل والا از میان خواهد رفت و رفتار فردی، خانوادگی و اجتماعی به‌سوی هرج و مرج و تزلزل حرکت خواهد کرد (سعادتمند، 1384، 41)؛ بنابراین پژوهش حاضر می‌تواند اهمیت تربیت و باورهای‌دینی را واکاوی کرده و راهکارهایی جهت هرچه نزدیک‌تر شدن سبک زندگی به سبک‌ زندگی اسلامی ارائه دهد.

پیشینه تحقیق

سبک‌ زندگی اصطلاحی است که در گذشته خیلی مورد توجه نبوده و چیزی است که بخشی از اندیشمندان به این موضوع در زندگی انسان توجه کرده و آن را تحت عنوان و اصطلاحی متمایز مورد مطالعه قرار داده‌اند؛ البته نمی‌شود گفت که ماهیت آن جدیداً پدید آمده است، بلکه این اصطلاح و عبارت سبک ‌زندگی است که به تازگی پدید آمده و به آن توجه شده ‌است و به‌طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته ‌است؛ اما قبل از این دربارة سبک زندگی می‌توان مطالب فراوان را در کتب قدماء یافت. به دلیل اهمیت یافتن سبک زندگی در ساله‌های اخیر در جمهوری اسلامی ایران در این راستا همایش‌ها، سخنرانی‌ها، گردهمایی‌هایی زیادی تحت عناوین مختلف با محوریت سبک زندگی اسلامی برگزار شده است که در این نوشتار مجال بیان این فعالیت‌ها نیست؛ اما یک سلسله پژوهش‌های مهمی نیز در این موضوع صورت گرفته است که به برخی از آنها اشاره شده است.

مقاله «سبک زندگی به‌عنوان شاخص برای ارزیابی سطح ایمان» (1391)، به قلم احمد حسین شریفی است که در این تحقیق، رویکردهای گوناگون را مطرح نموده و نتیجه می‌گیرد که بهترین و جامع‌ترین آنها، رویکرد دین‌شناسانه است؛ بنابراین از سبک زندگی می‌توان به‌عنوان شاخصی برای سنجش کیفیت ایمان افراد و جوامع استفاده کرد که در آیات و روایات فراوانی مورد تأکید قرار گرفته است. محقق بخشی از علل و عوامل ناهماهنگی ایمان و سبک زندگی را در ذومراتب بودن ایمان، تنوع غرایز و امیال و تأثیرگذاری آنها در گزینش‌های افراد، تأثیرپذیری سبک زندگی از شرایط اقلیمی و اجتماعی و یا فقدان نهادهای اجتماعی متناسب با باورها و ارزش‌ها می‌داند.

 مقاله «چیستی و چرایی سبک زندگی و نسبت آن با دین و مهدویت»(1392)، نوشته شده توسط موسوی گیلانی است؛ محقق در این نوشتار بعد از تعریف سبک زندگی بر این مطلب اذعان دارد که می‌توان تمایز فرهنگی و تمدنی جوامع را با یکدیگر  بر اساس سبک زندگی آنان تشخیص داد. این نگرش‌ها و باورها در هر جامعه متأثر از عوامل متفاوتی می‌تواند باشد که در جامعه دینی، برآمده از مجموعه عوامل تمدنی است که یکی از اساسی‌ترین آ‌نها، باورداشت به آموزه‌های دینی است؛ افزون بر این، در جوامع شیعی، اعتقاد به مفهوم امامت و مهدویت، به‌ویژه غیبت در عصر فقدان امام معصوم نیز از جمله مهم‌ترین جهت‌گیری‌های اعتقادی را در سبک زندگی تشکیل می‌دهد؛ این نوشتار درصدد است تا جایگاه و ضرورت در نظر گرفتن این مؤلفه‌ اعتقادی را در سبک زندگی شیعیان در عصر غیبت را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد.

مقاله «بررسی نمودهای عرفی‌شدن دین در سبک زندگی جوانان شهر اصفهان» (1392)، را هاشمیان‌فر نوشته شده است؛ در این نوشتار به نقش عامل مذهب در گزینش سبک زندگی توجه شده است؛ در جامعه ایران علاوه‌بر دینداری، متغیر عرفی‌شدن زندگی نیز بسیار حائز اهمیت است، چرا که افراد، به‌ویژه جوانان، متأثر از فرآیند نواندیشی و نوگرایی هستند و به برداشت‌های شخصی از دین در رفتارشان استناد می‌کنند. در این مقاله با استفاده از نظریه عرفی‌شدن شجاعی زند، به بررسی پیمایشی، از نظر وسعت، پهنانگر و از نظر زمانی،‌ مقطعی و نمونه‌گیری آن سهمیه‌ای چند مرحله‌ای است که بر اساس فرمول کوکران 385 نفر هستند، نتایج حاصل از آزمون چندمتغیره نشان داد که متغیرهای مستقل 33 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کرده‌اند که بر اساس اولویت عبارتند از: تغابن نقش‌ها، فردگرایی، تغییر ارزش‌ها.

 در مقاله «درآمدی بر سبک زندگی اسلامی» (1392)،  به قلم فیضی، آمده که هدف این تحقیق استخراج الگوی سبک زندگی اسلامی در ابعاد اعتقادی و اخلاقی، با تأکید بر موضوع «نیاز» نسبت به این پدیده است. بررسی تعامل دوسویه اجزای مثلث «نیاز، دین، سبک زندگی» نشان می‌دهد که میان این سه مقوله ارتباط و پیوند گسست‌ناپذیری وجود دارد. روش این تحقیق به شیوه توصیفی–تحلیلی است.

 در این زمینه همایش‌ها و سخنرانی‌ها و گردهمایی‌هایی تحت عناوین مختلف با محوریت سبک زندگی برگزار شده است که می‌توان همایش سبک زندگی اسلامی با رویکرد افزایش جمعیت جامعه ایمانی در بروجرد، همایش ملی سبک زندگی رضوی، سبک زندگی اسلامی با موضوع خانواده و معنویت در کازرون، اولین همایش فصلی صالحین خواهران با محوریت سبک زندگی اسلامی در تهران بزرگ اشاره کرد.

چارچوب نظری تحقیق

زیمل سبک زندگی را زیر عنوان شکل (صورت) بررسی می‌کند؛ وی چهار دیدگاه را در این زمینه مطرح کرده است.

دیدگاه اول: زیمل معتقد است که سبک زندگی مجموعه‌ای از صورت‌هایی است که انسان از میان فرهنگ عینی خود برای پاسخگویی به دو نیاز هنجاری‌اش، فردیت و عمومیت (معانی وابسته به فرهنگ ذهنی) برمی‌گزیند. در این فرایند،  نخست، دین (آداب، رسوم، سنت‌ها و...)، می‌تواند صورت‌های معینی را در اختیار فرد قرار دهد تا سبک زندگی خود را در قالب آن عرضه کند (سبک زندگی دینی)؛ دوم، بعد ایدئولوژیک، نهادی و ساختی دین می‌تواند با ایفای نقش فرهنگی در شکل‌گیری فرهنگ عینی، محدودیت‌ها و مقدوراتی را برای گزینش فرد ایجاد کند (مثلاً نماد‌هایی را در اختیار فرد قرار دهد یا پاره‌ای صورت‌ها را مانند نوع پوشش یا صورت‌هایی از معاملات را محدود یا ممنوع سازد)؛ سوم، دین می‌تواند به‌عنوان یک جهان‌بینی و نظام معنایی، فرهنگ ذهنی فرد را تحت تاثیر قرار دهد و در شکل‌گیری و جهت‌دهی به فرهنگ عینی و (و نیاز هنجاری فردیت و عمومیت و همچنین تعیین فاصله عین و ذهن) نقش ایفا کند (مثلاً فردین برتر را بعدی معنوی ببخشد یا به آزادی، معنایی ببخشد که با تعهد سازگار باشد).

دیدگاه دوم: زیمل معتقد است در هر دوره زمانی می‌توان شکل خاصی از زندگی (و تبعاً سبک‌های مرتبط با آن) را مشاهده کرد. این شکل ریشه در ایده خاصی دارد که بنیان تمامی جنبش‌های فکری عصر خود است و در عین حال آرمان و هدف غایی این جنبش است (ایده خداوند در قرون وسطی، طبیعت در عصر روشنفکری، قانون در قرون هجده و نوزده و...)؛ بر اساس این نظر، دین هر زمان بتواند بنیان و آرمان تعداد بیشتری از جنبش‌های فکری شود، سبک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زندگی خاص مرتبط با آن تقویت و غالب خواهند شد.

دیدگاه سوم: زیمل بر آن است که آنچه موجب تکثر سبک‌های زندگی می‌شود، نبود یک ایده واحد در یک عصر و جامعه است؛ پس می‌توان به‌عنوان یک فرضیه انتظار داشت با غلبه یک گفتمان دینی خاص، تکثر سبک‌های زندگی محدود شود یا از بین برود.

دیدگاه چهارم: از نظر زیمل هر سبک از متحوای خود مستقل است؛ اما در عین حال معتقد است هر سبک زندگی، مبین توسعه هنجار‌هایی است که زندگی را به‌عنوان یک کل بیان می‌کند؛ پس جامعه‌ای که حاوی هنجار‌هایی مباین با هنجار توسعه یافته در یک سبک زندگی است؛ اجازه باز تولید آن سبک را نخواهد داد یا حداقل در آن تغییراتی ایجاد خواهد کرد؛ به این ترتیب اگر سبکی حاوی هنجاری مباین با هنجار دینی‌ای باشد که در (گروه یا) جامعه‌ای آن هنجار دینی پذیرفته شده است، آن سبک امکان بازتولید نخواهد داشت یا در صورت باز تولید تغییراتی در آن رخ خواهد داد.

زیمل معتقد است غلبه (گفتمان یا فرهنگ) دین معینی، می‌تواند وحدت نسبی در سبک‌های زندگی یک جامعه ایجاد کند و در مقابل تکثر آن، می‌تواند تکثر سبک‌های زندگی را باعث ‌شود.

چیستی سبک زندگی

مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیمی است که پژوهشگران حوزة جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی آن را به‌کار می‌برند و دامنة به‌کارگیری آن را در ادبیات علوم اجتماعی رواج زیادی یافته است (حاجیانی، 1386، 7).  سبک زندگی را می‌توان مجموعه‌ای کم‌وبیش جامع و منسجم از عملکردهای روزمره یک فرد دانست که نه فقط نیازهای جاری او را برآورده می‌سازد، بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خویش برگزیده، در برابر دیگران مجسم می‌سازد؛ بر اساس دیدگاه گیدنز چه در عرصة کار و چه در عرصة تربیت، سبک زندگی هر فرد عبارت است از: چهارچوب شناختی که در آن فرد رفتارهای خاصی را انتخاب می‌کند، این رفتارها به فرد کمک می‌کند تا با زندگی کنار بیاید.

سبک زندگی شامل نظام ارتباطی، نظام معیشتی، تفریح و شیوه‌های گذران اوقات فراغت، الگوی خرید و مصرف، توجه به مد، جلوه‌های عینی شأن و منزلت، استفاده از محصولات تکنولوژیک، نحوة استفاده از صنایع فرهنگی، نقاط تمرکز علاقمندی در فرهنگ مانند دین، خانواده، میهن، هنر، ورزش و امثال آن می‌شود (مهدوی کنی، 1387، 46-78).

بر اساس رویکرد دین‌شناسانه: ارزش‌ها و نگرش‌های پذیرفته شده و همچنین متناسب با امیال و خواسته‌های فردی و وضعیت‌ محیطی «مجموعه‌ای از رفتارهای سازمان یافته که متأثر از باورها، وجهه قالب‌رفتاری یک فرد یا گروهی از افراد شده‌اند» (شریفی،1392، 20).

سبک زندگی الگویی از اندیشه‌ها، احساس‌ها، شناخت‌ها و کنش‌هاست که در مجموع، هویت‌های اجتماعی و شخصی فرد را می‌سازد (تایر، 1996، به نقل از خادمیان، 1387، 18).

چیستی سبک زندگی از دیدگاه دانشمندان غربی

«سبک زندگی» را می‌توان به مجموعه‌ای کم‌وبیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آن را به کار می‌گیرد، چیزی که نه‌فقط نیازهای جاری او را برمی‌آورند، بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است، در برابر دیگران متجّسم می‌سازد (گیدنز، 1399، 120). سبک زندگی، مجموعه‌ای از رفتارهای قابل‌مشاهده و بیانگرانه در میان افراد است (چینی، 1996، 1).

زیمل می‌گوید: سبک زندگی کل به هم‌پیوسته‌ای از اشکال(صورت‌هایی) است که فرد(افراد یک جامعه) حسب انگیزه‌های درونی(سلیقه) خود(شان) و به‌واسطۀ تلاشی که برای ایجاد توازن میان شخصیت ذهنی و زیست محیط عینی و انسانی‌اش(شان) به انجام می‌رساند(نند)، برای زندگی خود(شان) برمی‌گزیند (مهدوی کنی، 1378، 99).

وبر می‌گوید: «آنچه وبر سبک زندگی می‌نامد به روش‌هایی بازمی‌گردد که طبقات و گروه‌های هم‌رتبه از نوعی از زندگی پدید می‌آورند؛ به عبارتی، الگوی فرهنگی رفتار و مجموعه‌ای از باورها است. هر یک از طبقات اجتماعی، سبک زندگی خود را پرورش می‌دهد و «جهان‌بینی» متمایزی را به نمایش می‌گذارد. روشی از نگاه به زندگی که تجربیات اجتماعی ویژه خود و روابطش را با دیگر گروه‌های اجتماعی بیان می‌کند» (Mckee, 1969:275).

با توجه به مجموعه تعریف‌های آورده شده، می‌توان این‌گونه گفت که سبک زندگی، کنش‌ها و واکنش‌هایی است که ما در اجتماع با آن، خود را برای دیگران توصیف می‌کنیم. روشی که ما فکر می‌کنیم، عمل می‌کنیم، صحبت می‌کنیم و بحث و تبادل‌نظر انجام می‌دهیم و درنهایت شیوه‌ای که ما برای زندگی‌مان برمی‌گزینیم و مطابق با آن بینشی را در خود شکل می‌دهیم و با دنیای پیرامونمان به کنش و واکنش می‌پردازیم.

 در این تعریف‌ها، سبک زندگی را صرفاً مجموعه‌ای از اعمال و نگرش‌ها می‌پندارد که در استفاده از کالاها، مکان‌ها و زمان‌های خاص نمود پیدا می‌کنند و به مجموعه ارزش‌های ثابت انسانی و الهی تأثیرگذار توجهی ندارد و الویت را در حیثیت استفاده، آن هم در کالاها و زمان‌ها و مکان‌ها می‌بیند (ولی‌زاده، 1392، 37).

چیستی سبک زندگی اسلامی

منظور از سبک زندگی اسلامی این است که تمامی گرایش‌ها، تمایلات، رفتارها، عقاید، ارزش و مجموعه‌ تلقی‌ها، عادت‌ها، نگرش‌ها، سلیقه‌ها، معیارهای اخلاقی، اقتصادی، سیاسی...، یک فرد یا جامعه در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی بر مبنای آموزه‌های دین اسلام و عمل بدان‌ها پایه‌ریزی شود، به‌گونه‌ای که این سبک – چنان‌که مقام معظم رهبری فرمودند- بتواند بخشی از تمدن نوین اسلامی قرار بگیرد. از مهم‌ترین ابزارهای پرورشی انسان مطلوب در خانواده، می‌توان به «سبک زندگی اسلامی» که شامل مجموعه‌ای به‌هم‌پیوسته از الگوهای رفتاری در حوزه‌های مختلف حیات بشری است، اشاره نمود؛ سبکی که از دل اصول کشف از مبانی تربیتی، یعنی هستی‌ها و دارایی‌های آدمی برمی‌خیزد و ضمن ایجاد روابط پایدار میان افراد خانواده و یکسان‌سازی رویه‌ها در جامعه، نقش بسزایی در تزکیه روانی، پرورش صفات کمالی، نیل به سعادت و رشد ارزش‌های انسانی دارد (کاویانی، 1391، 16). سبک زندگی اسلامی، الگو یا مجموعه نظام‌مند کنش‌های مرجح است (مهدوی کنی، 1387، 78)، که شیوه‌ای نسبتاً ثابت است و فرد اهداف خود را از طریق آن دنبال می‌کند (کاویانی،1391، 16). منظور از سبک زندگی اسلامی، شیوة زندگی فردی و اجتماعی است که همه یا بیشتر متدینین به اسلام یا قشر مؤثری از جامعة اسلامی به آن عمل می‌کنند و در رفتارشان منعکس می‌شود (مصباح، 1391، 6).

در حوزة مطالعات فرهنگی، سبک زندگی به مجموعه رفتارها و الگوهای کنشی هر فرد که معطوف به ابعاد هنجاری و معنای زندگی اجتماعی باشد، اطلاق می‌شود و نشان‌دهندة کم و کیف نظام باورها و کنش‌های فرد است (حاجیانی، 1386، 8).

اگر بخواهیم سبک زندگی را بر اساس ساختار اسلامی و ایرانی تعریف کنیم، بهتر است بگوییم که سبک زندگی اسلامی- ایرانی شیوه‌ا‌ی زندگی‌ای است که بر اساس مبانی اسلامی، دینی و سیرة ائمه معصوم طراحی و همچنین بر اساس ساختار، اصول و مبانی فرهنگی ایرانی و عرف جامعة ایرانی انتخاب می‌شود. سبک زندگی اسلامی - ایرانی روشی برای زندگی است که با منش‌ها و فرهنگ اعضای جامعة ایران اسلامی هم‌خوان باشد.

معنای دین در لغت

دین از جمله کلماتی است که در بسیاری از زبان‌های خاورمیانه ریشه داشته و به لحاظ ریشه‌شناسی و اشتقاق در مورد آن اختلاف‌نظر وجود دارد. نولد که در دایرةالمعارف اسلام (ذیل مدخل «دین») سه ریشه برای این واژه ذکر کرده است: اول کرامی- عبری به معنی حساب؛ دوم عربی خالص به معنی عادت و استعمال و سوم فارسی به معنی دیانت، کیش و دینداری.

در مورد ریشه واژه «Religion» در زبان‌های اروپایی اختلاف‌نظر وجود دارد؛ اکسفورد معانی متعددی را برای کلمه «Religion» در زبان انگلیسی ذکر می‌کند؛ از جمله: زندگی مذهبی، شرایط کسی که در یک نظام مذهبی عضویت دارد، نظام یا قانون مذهبی خاص، ابراز عقیده یا احترام و پذیرش قدرت حاکمه الهی، تعلیم و تمرین شعائر مذهبی یا انجام آن، (به‌صورت جمع) مراسم مذهبی، نوعی نظام عقیدتی و عبادی و...  (مهدوی کنی، 1387، 24)؛ و در لاتین متأخر به معنی: «زندگی مذهبی (رهبانی)» بوده است. «دین» در لغت به معنای جزاست و «قیامت» از آن‌ جهت که روز جزاست، در قرآن کریم «یوم‌الدین» نامیده شده است (جوادی آملی، 1383، 279).

در ادامه دین به معانی مختلف، از جمله به معنای عبادت، انقیاد، خضوع، فرمانبرداری، اطاعت، تسلیم، جزا و مکافات، شریعت، ملک، اسلام، توحید، ورع، حکم و سیره، عادت و شأن، ذلت، قهر و غلبه و استعلاء، رفعت و سلطان، حساب، معصیت، رسم و قانون، آمده است (لسان العرب، 13، 166-171). کلمه «دین»  با شکل‌های مختلف، 92 بار در قرآن کریم آمده که غالباً به معنی توحید و یگانگی، حکم، اطاعت، جزا و پاداش، حسابرسی، عادت و شریعت است (محقق، 1371، 100-102).

دین به اطاعت و نیز پاداش اطلاق می‌شود و برای شریعت و مذهب استعاره گرفته‌ شده است و دین مانند ملّه است، لکن به اعتبار طاعت و تسلیم بودن در مقابل شریعت آن را دین گفته‌اند.

خداوند می‌فرماید: «إنَّ الدِّینَ عِندَاللهِ الاِسلامُ»[آل‌عمران/19] و «وَ مَن أَحسَنُ دِیناً مِمَّن أَسلَمَ وَجهَهُ للهِ وَ هُوَ مُحسِنُ» [نساء/125]؛ یعنی طاعت و پرستش. «وَ أَخلَصُوا دِینَهُم للهِ» [نساء/146] و «یَا أَهلَ الکِتَابِ لاَ تَغلُوا فی دیِنِکُم»[نساء/171] که این آیة شریفه در مقام تشویق اهل کتاب به پیروی از دین اسلام که برگزیدة ادیان است؛ همان‌گونه که می‌فرماید: «وَ کَذلِکَ جَعَلنَاکُم أُمَّهً وَسَطاً»[بقره/ 143] و آیة شریفه «لاَ إِکرَاهَ فِي الدِّینِ» [بقره/ 256] گفته شده است؛ یعنی، به لحاظ تکوینی در اطاعت و تبعیت از دین هیچ اجباری نیست، هرچند که به لحاظ تشریعی هر انسانی مکل به پیروی از دین است؛ و گفته شده است، آیة شریفه مختص اهل کتاب است که جزیه می‌پرداختند و در آیة شریفه: «أَفَغَیرَ دِینِ اللهِ یَبغُونَ»[آل‌عمران/ 83]، منظور از دین الله، اسلام است که فرمود: «وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلاَمِ دِیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ»[آل‌عمران/85] (راغب، 1387، 280).

معنای اصطلاحی دین

تالکوت پارسونز دین را «مجموعه‌ای از باورها، اعمال، شعائر و نهاد‌های دینی که انسان‌ها در جوامع مختلف بنا کرده‌اند»، می‌داند (Edward, 1976, Vol.7:144)؛‌ ویلسون می‌نویسد: دین یعنی «باور‌ها، رویکرد‌ها، تلقی، فعالیت‌ها، نهاد‌ها و ساختار‌هایی... که به امر ماوراءطبیعی یا ماوراءطبیعت مربوط است» (الیاده، 1374، 126-127).

دین در معنای عام، یعنی مجموعة قوانین و قواعد مربوط به عقاید و اخلاق و اعمال بشر، خواه وضع‌کننده آن خدا باشد یا انسان و به همین جهت، آنچه درگذشته در دیار مصر، به تصویب و اجرا درمی‌آمد با آنکه از اندیشه فراعنه بت‌پرست سرچشمه می‌گرفت، دین نامیده می‌شد (جوادی آملی، 1383، 279).

استاد مطهری با بیان سه جهان‌بینی علمی، فلسفی و دینی در تفسیر انسان از جهان، دین و مذهب را به یک معنا گرفته و در باب محتوای دین و چیستی آن، از جهان‌بینی شروع می‌کند. وی جهان‌بینی را «شناخت»؛ یعنی نوعی بینش عمیق درباره جهان که حیوانات فاقد آن‌اند، دانسته و انسان را برخلاف حیوانات که فقط جهان را احساس می‌کنند، صاحب توانایی تفسیر جهان می‌داند و معتقد است همة دین‌ها، آیین‌ها، مکتب‌ها و فلسفه‌های اجتماعی، به یک نوع جهان‌بینی متکی بوده، به‌گونه‌ای که بایدها و نبایدها را تعیین می‌کند و مسؤولیت‌هایی را به وجود می‌آورد. پس جهان‌بینی زیرساز و تکیه‌گاه فکری مکتب به شمار می‌رود (مطهری،1374، 7-9) و جهان‌بینی مذهبی شامل جهان‌بینی علمی و فلسفی است، مضاف بر اینکه از قداست (احترام معنوی و حرمت) نیز برخوردار است (همان، 19).

چیستی تربیت

از منظر راغب اصفهانی کلمة «رب» در اصل از مادة تربیت است و آن عبارت است از ایجاد شیء برای حالی، پس از حالی تا حد تمام و کمال: «التربیه انشاء الشیء حالاً فحالاً الي حد التمام»(راغب: 1387، 292)؛ به نظر می‌رسد بهتر است به این تعریف برای شناخت اصیل‌ترین عنصر تربیت توجه شود؛ از این‌رو می‌توان گفت که خلقت نیز در جهت تربیت است، چراکه می‌تواند آدمی را به‌سوی کمال سوق دهد.

در زبان فارسی «تربیت» به معنی«پروردن، آداب و اخلاق را به کسی آموختن و پروردن کودک تا هنگام مانع‌شدن» آمده است (دهخدا، 14، 550). در زبان عرب این واژه با دو ریشه «ربب» و «ربو» در ارتباط است؛ ریشه اول به معنای گوناگونی، چون «حضانت» (در امان خود پروردن)، اصلاح، تدبیر (پایان کاری را نگریستن)، خوب رسیدگی کردن، سرپرستی و غیره آمده است. ریشه دوم نیز در معانی متعددی مانند زیادشدن، تغذیه نمودن، بالا رفتن، رشد و نمو کردن و تهذیب نمودن به‌کاررفته است (بناری، 1383، 59-60).

 هر مکتبی بر اساس هدفی که دارد، طرح تربیتی مخصوصی را دنبال می‌کند و بر اساس اغراض و هدف‌های خود انسان را برای وصول به آن اهداف در خدمت می‌گیرد؛ از این‌رو تعریف تربیت در اصطلاح هر مکتبی از دیدگاه آن مکتب نسبت به انسان است. مکتب‌هایی که طرح تربیتی دارند، به سبب عدم شناخت ابعاد مختلف آدمی به تمام استعدادهای او توجهی نکرده، بلکه منکر عمق و وسعت ابعاد وجودی انسان هستند؛ تنها مکتب اسلام است که به همة جنبه‌ها، ابعاد و استعدادهای گوناگون انسان توجه کامل نموده است (یزدی،1390، 39-40).

اما در اصطلاح تربیتی، هر متفکری از زاویه دید خود به آن نگرسته و با عنایت به هدف، روش یا تلفیقی از آن دو، تعریف خاصی از تربیت ارائه کرده است که بحث و بررسی آنها مجال خاص خود را می‌طلبد. تعریفی که آقای داوودی ارائه داده‌اند: «تربیت عبارت است از مجموعه اعمال یا تأثیرات عمومی و هدفدار یک انسان (مربی) به‌منظور اثرگذاری بر شناخت‌ها، اعتقادات، احساسات، عواطف و رفتارهای انسان یا انسان‌های دیگر (متربی یا متربیان) بر اساس برنامه‌ای سنجیده» (داوودی، 1378، 22).

تربیت از دیدگاه اسلام؛ ایجاد زمینة رشد در جنبه‌های مختلف عقلی، فکری، اعتقادی، اخلاقی، عاطفی، روانی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و ارائه راهِ درست اندیشیدن و نیکو زیستن- به‌گونه‌ای که آدمی را از مرحلة حیوانیت به مرتبة کامل انسانی برساند- است.

مفهوم تربیت دینی

با عنایت به تعاریف ارائه شده از دین و تربیت، این‌گونه می‌توان گفت که تربیت دینی بخشی از تربیت در معنای عام نیست، بلکه غایب تربیت و یا تربیت مطلوب محسوب می‌شود، زیرا هدف نهایی تربیت آن است که متربّی خویش را ربوبی سازد؛ بنابراین تربیت مطلوب همان تربیت دینی است؛ از همین‌رو است که برخی معتقدند: «تربیت دینی به معنی اعم محدود به مسائل اعتقادی، معنوی و یا اخلاقی نمی‌شود، بلکه رفتار و اندیشه‌ آدمی را در سایر ابعاد فرهنگی، سیاسی، اعتقادی، اجتماعی، عاطفی و هیجانی در برمی‌گیرد و در یک کلمه شخصیت انسان را پوشش می‌دهد»(زارعان، 1379،  11).

تربیت دینی به‌منزلة یک ترکیب می‌تواند بر دو معنا دلالت کند؛ الف) تربیتی که منسوب به دین است؛ یعنی تربیتی که محتوا خود را از دین می‌گیرد؛ در مقابل تربیتی که محتوای خود را از غیر دین، مثلاً از تجربه و عقل و علم بشری، می‌گیرد؛ ب) تربیتی که برای دین است؛ یعنی تربیتی که در خدمت اهداف دین است، خواه محتوای آن از دین گرفته شده باشد یا نباشد. بحث اصلی تربیت دینی در اسلام این است که چه کنیم که متربّی آیین‌مدار و ملتزم به دین باشد. وقتی که بحث آیین مداری یا دین‌داری را مطرح می‌کنیم، این بحث به چگونگی تحقق کفر و ایمان در تربیت دینی مربوط می‌شود و نقطه شروع تربیت دینی که تحقق ایمان و تلاش یک مربی دینی است، از اینجا شروع می‌شود که فردا ابتدا متربّی را مؤمن کند، از کفر بیرون بکشد، سپس کاری کند که چهار نوع رابطه او با خودش، با طبیعت، با جامعه و با خدا به شکل خاصی درآید. در دین برای هر یک از این‌ها، دستورالعمل و روش‌هایی ارائه می‌دهد که با شیوه یک شخص سکولار و غیر‌متدین متفاوت است؛ بنابراین آنچه در مفهوم تربیت دینی، ما به دنبال آن هستیم، مؤمن‌سازی و تغییر روابط چهارگانه است که هر شخص می‌تواند، داشته باشد. در ساختار آموزش‌هایی که از طریق وحی صورت می‌گیرد، این نقشی است که ما به تربیت دینی می‌دهیم (میزگرد تعلیم و تربیت دینی، معرفت، ش 32، 11).

دکتر رهنمایی در میزگرد تعلیم و تربیت دینی به تربیت دینی پرداخته است؛ از مجموعة مطالب ایشان چنین فهمیده می‌شود که تربیت دینی مجموعه‌ای از اقدامات و تدابیر (هدایت، نظارت، فراهم آوردن زمینه‌ها و از بین بردن موانع) است که موجب ملکه شدن آموزه‌های دینی در متربی می‌شود؛ لازم به ذکر است که ایشان میان تربیت دینی و تعظیم دینی تفاوت قائل می‌شودند و معتقدند هر تربیتی مستلزم تعلیم است؛ اما هر تعلیم دینی، مستلزم تربیت نیست (همان، 9-11).

زارعان نیز در مقالة «تربیت دینی، تربیت لیبرال» به تعریف تربیت دینی پرداخته‌اند. از نظر ایشان تربیت دینی دو معنا دارد: معنای عام و معنای خاص؛ معنای عام آن که با تربیت اسلامی مترادف است. تربیت دینی در این معنا اختصاص به بعد اعتقادی ندارد و سایر ابعاد شخصیت متربی، مانند بعد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را نیز شامل می‌شود. تربیت دینی به معنای خاص را می‌توان تربیت ایمانی نامید. مراد از تربیت دینی در این معنا این است که شرایطی برای متربی فراهم آید تا ایمان او تقویت شود و جایگاه خود را در کل هستی بیابد؛ اما از آنجا که ایمان دو بعد دارد: بعد درونی، یعنی ارتباط قلبی با خالق جهان و بعد بیرونی یعنی عمل بر اساس آن ارتباط، تربیت دینی هم شامل پرورش بعد درونی ایمان و هم شامل پرورش بعد بیرونی آن است. با توجه به این معنا می‌توان «تربیت دینی را شکوفا کردن فطرت توحیدی انسان و تجلی آن در عمل عبادی وی تعریف نمود» (زارعان، 1383، 11-12).

راهکارهای ترویج سبک زندگی اسلامی با توجه به ویژگی‌های سبک زندگی

1. تعمیق باورهای اسلامی متدینان

نخستین هدف در بعد اهداف تربیتی، تقویت اندیشه‌های دینی و اعتقادی مردم است؛ چراکه بسیاری از نارسایی‌های اخلاقی و رفتاری، ناشی از ندانستن معارف و احکام الهی است. جهل و نادانی نسبت به ارتباط دنیا و آخرت، موجب انحراف علمی انسان می‌شود که این امر پیامدهای جبران‌ناپذیری به همراه دارد. امام علی (علیه السلام) در توصیه‌هایی که به امام حسن (علیه السلام) دارد، از مسائل اعتقادی، فراوان سخن گفته و تقویت اندیشه‌های دینی را به‌منزلة یک دستورالعمل رفتاری به همة پیروان خود، ارائه داده و فرموده‌اند: «بدان ای پسرم! اگر برای پروردگارت شریکی وجود داشت، رسولانش بر تو مبعوث می‌شدند؛ و آثار ملک و سلطه او را می‌دیدی و کارها و صفات او را مشاهده می‌کردی، بلکه پروردگار تو خدای یگانه است، همان‌گونه که خود توصیف فرموده است؛ هیچ‌کس نمی‌تواند در ملکش تضادی با او بورزد و هرگز زوالی به او راه ندارد... بدان پیش‌روی تو راهی است، بس دور و دراز و دارای مشقت شدید....» (نهج‌البلاغه، نامه 31، 650).

دیدگاه جامع‌نگر در تفسیر جهت‌گیری دعوت انبیا بر این باور است که تعالیم پیامبران، همه شئون حیات بشر، اعم از زندگی دنیوی و اخروی را شامل می‌شود و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به دلیل خاتمیت، پیامی جامع و کامل برای بشر آورده است. تصویر غالب دانشمندان جامع‌نگر، از جامع و کامل بودن پیام رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) این است که خداوند نه حداقل، بلکه حداکثر آنچه را که مورد حاجت بشر است، بر وی ارزانی داشته است؛ بنابراین دین اسلام به همه نیازهای آدمی پاسخگو است و هر کس با هر حاجتی به دین روی آورد، بی‌نصیب نخواهد بود (فنایی، 1389، 279-312).

تحقیقات تجربی ثابت کرده است که هر قدر باورهای مذهبی عمیق‌تر باشد، تأثیر آن بر افراد بیشتر است؛ تحقیقات پژوهشگران ایتالیایی نشان می‌دهد که باورهای مذهبی به کاهش ناراحتی‌های روحی که مانع بهبودی از سکته مغزی می‌شود، کمک می‌کند. در این بررسی مشخص شد که سطوح کمتر ایمان و معنویت، با افزایش افسردگی و اضطراب مرتب بود. علت این ارتباط کاملاً مشخص نیست، ولی یک احتمال این است که افراد دیگر که بر پایه برداشت‌های شخصی انسان و خواست او (هوای نفس) باشد، موجب انحراف از مسیر زندگی خواهد شد و هر چه انسان بر این مسیر انحرافی اصرار کند، از مسیر توحیدی بیشتر فاصله خواهد گرفت؛ پس قرار گرفتن در فرهنگ توحیدی در هماهنگی رفتار با آموزه‌های آن ضروری دارد؛ از این‌رو است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «من کان مع الله کان الله معه» هرکه برای خدا باشد، خدا برای او خواهد بود (رجبی‌نیا، 1391، 215- 216).

اساساً ایمان برخاسته از آموزه‌های دینی و انجام فرایض، تأثیر شگفتی بر فرد جامعه دارد. بر این اساس سردار احمدی مقدم، رئیس پلیس ایران، درباره کاهش جرم در ماه مبارک رمضان می‌گوید: «میزان جرائم در ماه رمضان، در مقایسه با میانگین ماه‌های دیگر، همیشه با افت روبه‌رو بوده است و شرایط ویژة معنوی این ماه، به کاهش سی‌درصدی جرائم منجر می‌شود»؛ وی بر این باور است که «بین کاهش آمار جرم و ایمان، رابطة مستقیم وجود دارد و اگر در جامعه افراد مؤمن‌تری داشته باشیم، آمار جرم نسبت به همین میزان کاهش خواهد یافت»(فرهمند، 1385، 6)؛ سبک زندگی به‌عنوان محصول باورها و ارزش‌ها، نوع نگاه انسان به جهان، خدا، انسان و حیات پس از مرگ و نوع ارزش‌های پذیرفته‌ شده او، تأثیری مستقیم بر انتخاب و گزینش‌های وی دارند؛ به همین دلیل، نخست می‌توان دو نوع کلی سبک زندگی سبک زندگی مؤمنانه و سبک زندگی غیر مؤمنانه را از یکدیگر متمایز ساخت؛ به‌عنوان‌مثال، یکی از عوامل تأثیرگذار در سبک تغذیه افراد و جوامع مختلف، نوع باورها و ارزش‌های آنهاست. سبک تغذیه فرد یا جامعه‌ای که هدف اصلی آن صرفاً سیر شدن و تقویت جهانی باشد و مرزی میان تغذیه حلال و حرام قائل نباشد، متفاوت با کسی خواهد بود که قائل به حرام و حلال است (شریفی، 1392، 21).

سبک پوشش افراد و جوامع نیز به‌شدت متأثر از باورها و ارزش‌های پذیرفته شدة آنهاست. پوشش یک انسان مسلمان به دلیل باورهای دینی متفاوت با پوشش یک انسان مادی‌گرای غربی است. فرهنگ غربی در حال ترویج ارزش‌های نهادینه‌شده‌اش از طریق ترویج چیزی به نام سبک زندگی غربی است. با تغییر در شیوه معمول زندگی برای تغییر در ارزش‌ها، رانت ابرقدرتی و برتری اقتصادی- نظامی شاید مهم‌تر از آن، رانت تکنیک و تکنولوژی در استفاده از هنر در همة این سال‌ها سبک زندگی یک خانواده کم تعداد طبقه متوسط نیویورکی را تبدیل به یک سبک زندگی استاندارد و معیار برای کل دنیا کرده است.

از گسترش وحشتناک سبک غذا خوردن سریع (نگاه کنید به گسترش فروشگاه‌های غذای فوری در سراسر دنیا و اینکه مشتریان مک‌دونالد روزانه به 65 میلیون نفر می‌رسند و هم اینکه هر ثانیه بیش از 75 همبرگر در دنیا به فروش می‌رسد) تا الزامات سبک معماری آپارتمانی شهرنشینی که امروز همة دنیا را در برگرفته است، زیر لوای چند فرهنگی و احترام به چندین فرهنگ است. خرده‌فرهنگ‌های بومی با همة غنا و سابقه‌شان با منطق ساخته شدة دنیای آمریکایی دیگر کارکردی نخواهند داشت؛ پروژه‌ای که نهایتاً در خوش‌بینانه‌ترین حالت با روش کنونی به مرگ تدریجی فرهنگ‌ها خواهد انجامید.

2. توجه به جایگاه و نقش امامت در سبک زندگی اسلامی

می‌توان گفت که از منظر آیات و روایات و استدلال عقلی، امامان شیعه (علیهم السلام) به‌منزلة جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، در اداره امور جامعة مسلمانان وظایفی دارند که یکی از این وظایف مهم و کلیدی، آموزش و تربیت دینی و علمی مردم است. امام نه‌تنها رئیس اداری، قضایی و نظامی امت، بلکه معلم و مربی مردم در امور تربیتی نیز است. چنان‌که امام علی (علیه السلام) نیز، در خصوص شرح وظایف حاکم اسلامی و جایگاه تعلیم و تربیت دینی در سیرة ائمة اطهار (علیهم السلام)، آموزش‌وپرورش علمی و دینی مردم را اصلی‌ترین حقوق مردم بر امام و حاکم اسلامی می‌داند و دراین‌باره می‌فرماید: خدایا تو می‌دانی که آن کارها که از ما سر زد، نه برای هم‌چشمی بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیا چیزی افزون به چنگ آوریم؛ بلکه می‌خواستیم نشانه‌های دین تو را که دگرگون ‌شده بود، بازگرداندیم و بلاد (زمین) تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیده‌ات را در امان مانند و آن حدودی که مقرر داشته‌ای جاری شود (نهج‌البلاغه، 1378، خطبه 131، 202)؛ مردم، من را بر شما حقی و شما را نیز بر من حقی است؛ حقی که شما بر گردن من دارید، اندرز دادن و نیکو خواهی شماست و غنائم را به ‌تمامی، میان شما تقسیم کردن و تعلیم دادن شماست تا جاهل نمانید؛ و تأدیب شماست تا بیاموزید...(همان، خطبه 34، 99)؛ ما پرورش‌یافته خداییم و مردم پروش‌یافته ما هستند (همان، نامه 24،  648)؛ امام و حاکم اسلامی موظف است تا معارف اسلامی و ایمانی را به افراد تحت حکومتش آموزش دهد (الامدی، 2،  29).

3. توجه به نقش رفتارهای ظاهری در سبک زندگی اسلامی

رفتار ظاهری از منظر دین، اهمیت بسیاری دارد. دین فقط به اعتقادات، تفکر و نگرش انسان‌ها نمی‌پردازد؛ اگرچه نتایج نگرش و اعتقاد را همیشه می‌توان در رفتار دید، ولی چون بین اندیشه و اعتقاد تا رفتار انسان فاصله زیادی وجود دارد؛ دین ما را معطل نمی‌گذارد و در جزئیات هم به بیان احکام و ارائه راهنمایی می‌پردازد؛ بشر امروز می‌تواند با طرح بحث سبک زندگی، تلاش در اجرای احکام و جزئیات دین به فهم حقیقت دین نزدیک‌تر ‌شود.

4. توجه به تأثیر امیال و غرایض در سبک زندگی

سبک زندگی جایی است که سلایق، غرایض و خواسته‌های فردی می‌تواند نقش‌آفرینی خود را نشان دهد؛ بر این اساس باید توجه داشت وقتی سخن از تأثیرپذیری سبک زندگی از باورها و ارزش‌های دینی به میان می‌آید، نباید چنین پنداشت که امیال و خواسته‌های فردی در این سبک زندگی هیچ جایگاهی ندارند یا نباید داشته باشند؛ اصولاً دین الهی و اصیل نمی‌خواهد غرایز و امیال فردی را سرکوب کرده و نابود نماید؛ بلکه می‌خواهد آنها را جهت‌دهی کند و در مسیر درست و سعادت‌بخش هدایت نماید؛ اسلام برای غرایز، سلایق و امیال فردی در سبک زندگی یک مسلمان اهمیت و اصالت قائل است؛ اما اجازه نمی‌دهد که محوریت زندگی در اختیار آنها باشد و به تعبیر دیگر، از انسان‌ها می‌خواهد مهار غرایز، امیال و خواسته‌های شهوانی و غضبی خود را تحت کنترل عقل و دین در بیاورند و نه آنکه مهار عقل و ارزش‌های دینی و انسانی را در اختیار شهوت و غضب قرار دهد (شریفی، 1392، 22).

5. توجه به تأثیر فضای اجتماعی در سبک زندگی

از جمله عوامل دیگری که تأثیر جدی بر سبک زندگی دارند و در تحلیل، کنترل و جهت‌دهی به سبک زندگی مطلوب، نباید نادیده گرفته شود، مسئله شرایط اقلیمی و فضای اجتماعی است. تأثیر جامعه و محیط بر گزینش‌ها و انتخاب‌های افراد تا آنجاست که حتی بعضی از جامعه‌شناسان و عالمان علوم تربیتی از جبر اجتماعی یا جبر محیطی و تربیتی سخن به میان می‌آورند (همان، 23).

شیوة زندگی انسان‌ها تحت تأثیر عوامل متنوع و متعددی است. از محیط و جامعه و هنجارهای اجتماعی تا باورها و گرایش‌های فردی، همگی عوامل مؤثر بر شیوة زندگی آدمی هستند؛ اما اینکه یک فرد چه نگاهی به جهان (عالم وجود) دارد و در مورد آن چگونه می‌اندیشد، نقش مهم و مؤثری در شکل دادن شیوة زندگی و مشی او در زندگی خواهد داشت.

رفتار اجتماعی و سبک زندگی، تابع تفسیر ما از زندگی است، به‌طور طبیعی، هر هدفی که برای زندگی معین می‌شود متناسب با خود، یک سبک زندگی پیشنهاد می‌کند. در این میان نقطه اصلی ایمان است. باید به هدفی که در زندگی ترسیم می‌کنیم، ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخش‌ها امکان‌پذیر نیست. چیزی که به آن ایمان داریم، می‌تواند لیبرالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم، فاشیسم و یا توحید ناب باشد؛ به‌هرحال باید به چیزی ایمان داشت و به دنبال ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئله ایمان مهم است، ایمان به یک اصل، ایمانی که بر اساس آن سبک زندگی انتخاب خواهد شد (بیانات رهبری، در جمع جوانان خراسان شمالی 23/7/91).

نگاه آسیب‌شناسانه به وضعیت فرهنگی و به‌ویژه سبک زندگی کنونی ایرانیان، ما را وا می‌دارد تا مشکلات فرهنگی خود را تنها ناشی از تهاجم فرهنگی نظام سلطه نبینیم. مشکلات جامعه را باید به‌درستی شناسایی کرد و ماجرای اصلاح آن را نیز روشن نمود. بسیاری از ما این نکته را در نقد وضع موجود لحاظ نمی‌کنیم و کاستی‌ها و آسیب‌های خود را در حوزه رفتارها و هنجارهای فرهنگی، به مسائل سیاسی یا اقتصادی و بین‌المللی«فرافکنی» می‌کنیم. رهبر انقلاب اسلامی در سخنان خود، اولاً بستر و ضرورت و جایگاه سبک زندگی را در جمهوری اسلامی مشخص کردند؛ ثانیاً برای نشان دادن نقشه‌ی راه در این خصوص، به چند ملاحظه‌ی مهم اشاره نمودند. ایشان تفسیری توحیدی از زندگی و سبک زندگی بر مبنای خدامحوری را متفاوت از سبک زندگی انسان مدارانه‌ی غربی دانستند؛ ملاحظة دیگر به عرصة عمل برمی‌گردد؛ آنجا که اغلب گمان می‌کنند همه‌چیز بالا به پائین و دستوری باشد، درحالی‌که جنس فرهنگ و فرهنگ‌سازی، به‌ویژه در جامعه ایرانی که از ظرفیت‌های شبکه‌سازی اجتماعی، نظیر مساجد و حسینه‌ها و ...، برخوردار است، باید از پائین به بالا باشد. جای تأسف دارد که بعضی مواقع که رهبری انقلاب مطالبی نرم‌افزاری را بیان می‌کنند، ابتدا آئین‌نامه‌ها و بخشنامه‌ها و نهادها برای آن تعیین می‌شود و نهایتاً هم اصل موضوع به حاشیه می‌رود. اگر سپردن اقتصاد به دست مردم هنوز با موانعی مواجه است، اما می‌توان سبک زندگی را با کمک مردم و به دست ایشان ایجاد کرده و رواج داد و ثمرات آن را دید(همان).

6. نگاه سیستمی

اصلاح فرهنگ و سبک زندگی امری پیچیده و دشواری است؛ چراکه امور فرهنگی اموری چندلایه و چند بعدی‌اند. فهم ابعاد و لایه‌های مختلف یک امر فرهنگی نیازمند داشتن نگاه سیستمی است. هر یک از مسائل فرهنگی را باید در یک پیوستار ملاحظه کرد و بدون شناخت عوامل آشکار و نهان و روابط پنهان پدیده‌های فرهنگی، نمی‌توان انتظار موفقیت در اصلاح نابسامانی‌ها و کجی‌ها را داشت (شریفی، 1392، 207).

7. توجه به‌تدریجی بودن تغییرات

سبک زندگی افراد و جوامع، معمولاً به‌صورتی بسیار کند، تغییر پیدا می‌کند و اصلاح آن امری تدریجی است؛ همین حقیقت یکی از آفت‌ها و آسیب‌های اصلاح سبک زندگی به‌شمار می‌رود، چراکه مدیران فرهنگی علاقه دارند تا ثمره فعالیت خود را در کوتاه‌مدت ببینند و به‌صورت کمی گزارش عملکرد خود را به دیگران ارائه دهند؛ اما باید دانست که اصلاح سبک زندگی نامطلوب، نیازمند صبوری فراوان است.

8. توجه به تغییرات نرم و نامرئی

اصلاحات و تغییرات در سبک زندگی به‌صورت نرم و آرام و بدون جلوه‌گری صورت می‌گیرد و فهم تغییرات فرهنگی نیازمند بصیرتی بالاست؛ همین مسئله از جهتی یکی دیگر از آسیب‌ها و مشکلات اصلاح سبک زندگی است؛ زیرا متصدیان فرهنگی باید به اصلاح امری بپردازند که اولاً نادرستی آن برای بسیاری قابل‌قبول نیست؛ ثانیاً امری پنهان و نامرئی است و درمانی هم که ارائه می‌دهند تا مدت‌های طولانی آثار خود را نشان نمی‌دهد به همین دلیل شخصیت‌هایی که انگشت خود را بر آسیب‌های اجتماعی می‌گذارند و آ‌نها را گوشزد می‌کنند، مورد قبول احزاب و گروه‌های سیاسی که دنبال منافع آنی و زودبازده هستند، قرار نمی‌گیرند و در میان توده‌ها جایگاهی ندارند؛ زیرا از ضعف‌هایی سخن می‌گویند که عامه مردم آنها را متوجه نمی‌شوند (شریفی، 1392، 208).

9. عزم همگانی

آسیب‌زدایی از فرهنگ عمومی و سبک زندگی موجود با آئین‌نامه‌ها و بخش‌نامه‌ها امکان‌پذیر نیست، کار یک بخش و چندپخش محدود هم نبوده و صرفاً حاکمیتی نیست، بلکه امری همگانی است. کاری که حاکمیت می‌تواند انجام دهد این است که از اطلاع‌رسانی و ابزارهای رسانه‌ای استفاده کند تا مردم را متوجه آسیب‌های فرهنگی و بیماری‌های فرهنگی خود کنند و الا هر نوع برنامه‌ریزی در جهت اصلاح فرهنگ عمومی بدون همراهی و همدلی عمومی محکوم‌به شکست است. در هرحال مهاجمان اصلی سبک زندگی مردم هستند، اگر بیماری و آسیبی در این بخش مطرح می‌شود، بیماری‌ها و آسیب‌های عمومی است (همان، 209).

10. تقویت آموزش‌های ‌همگانی

علت برخی رفتارهای نادرست، نداشتن آگاهی درست و بینش صحیح نسبت به آن رفتار است؛ در گام اول لازم است بینش و آگاهی صحیح به مردم داده شود (شریفی، 1391، 17-18).

اگر نگاهی به شیوة تربیتی پیامبران نیز بیندازیم مشاهده می‌کنیم که گام اول حرکت تربیتی پیامبران، تلاوت و انتقال پیام الهی و تعلیم آموزش خوبی‌ها بوده است. اگر می‌خواهیم جامعه‌ای اخلاقی داشته باشیم و سبک زندگی خود را سبکی اسلام پسند و پیامبر پسند کنیم، یکی از نخستین گام‌ها ارائة آموزش‌های کاربردی و مصداقی است و باید به‌صورت گام‌به‌گام و به شکل کار‌بستی به مردم آموزش دهیم که اولاً مصادیق ریز و جزئی آن اصول کلی چیست؛ ثانیاً چگونه باید آنها را در زندگی خود پیاده کنند؛ البته آموزش مصداقی و کاربردی جزء دشوارترین آموزش‌ها و سخت‌ترین تخصص‌ها و نیازمند سطح بالایی از دانش است و در تمامی حوزه‌ها نیز چنین است؛ یعنی نیازمند آموزش مصداقی و کاربردی و عینی است (شریفی، 1392، 213).

11. اصلاح ساختارها

برای نهادینه کردن سبک زندگی مطلوب نباید به راه‌حل‌های درونی اکتفا کرد، تقوا و عدالت فردی هرچند لازم‌اند، برای جامعه‌سازی کافی نیستند؛ متأسفانه نگاه‌های اجتماعی و سیستمی در میان اندیشمندان ما مغفول مانده و فقه و فرهنگ ما بیشتر جنبه فردی پیدا کرده و نگاه‌ها اغلب به‌سوی تربیت فردی است. دغدغه‌های اجتماعی در میان ما بسیار کم‌رنگ است. وقتی سخن از تقوا گفته می‌شود، ذهن‌ها بیشتر به سراغ تقوای فردی می‌رود با آنکه اغلب خطابات قرآنی به‌صورت جمع است. قرآن کریم در اغلب موارد جامعه انسانی را دعوت به تقوا، ایمان و درستکاری می‌کند و قیام جمعی و تقوای جمعی را مطالبه می‌کند (همان، 218).

12. اصلاح قوانین

ما اگر می‌خواهیم سبک زندگی مطلوب اسلامی بر جامعه حاکم شود، لازم است در یک نگاه همه‌جانبه همه قوانین و مقررات اجتماعی را همسو با این هدف متعالی سامان دهیم. باید همه رخنه‌ها را پوشاند و لازم است از همه امکانات موجود برای تغییر یک فرهنگ نامناسب و ایجاد فرهنگ مطلوب بهره گرفت (همان، 227).

تربیت از راه معرفی الگوها: بسیار از افسانه‌ها به‌رغم همه توانایی‌های فکری و عملی و اعتقادشان به قوت، قدرت اندیشه و رفتار خود در عمل از رفتار دیگران تأثیرپذیری جدی دارند (همان، 236)؛ به تعبیر شهید مطهری، قسمت اعظم رفتارهای آدمیان گوسفند‌مآبانه است (مطهری، 1377، 181-180)؛ یعنی انسان‌ها نگاه می‌کنند همین‌ که یک یا چند نفر کاری را انجام دهند، آنها نیز تبعیت می‌کنند؛ به‌هر‌حال، رفتارشناسی اجتماعی آدمیان این حقیقت را به ما می‌فهماند که انسان‌ها به‌شدت روحیه تقلیدی دارند و در رفتارهای خود تا حدود زیادی متأثر از دیگران‌اند. شناخت این حقیقت نشان می‌دهد که مبلغان دینی و علاقه‌مندان به اصلاح فرهنگ عمومی و شیفتگان تحقق سبک زندگی اسلامی باید از این روحیه استفاده کنند و الگوهای ناب و اصیل فرهنگ‌سازی و تربیت اجتماعی را معرفی کنند (شریفی، 1392، 237)؛ در شیوه تربیتی قرآنی نیز می‌بینیم که خدای متعال این شیوه را به‌صورت جدی مورد توجه قرار داده ‌است؛ یعنی خدای متعال برای اصلاح افراد و جوامع بشری و زدودن بدی‌ها صرفاً به بیان رذیلت‌ها و بدی‌ها اکتفا نکرده است، بلکه افراد شاخص در بدی و رذیلت را نیز به‌عنوان مصادیق عینی و خارجی آن رذایل معرفی کرده است؛ چراکه افراد با دیدن آنها بهتر می‌توانند درباره پیامد رفتارهای خود قضاوت کنند.

توجه به نیازهای متغیر در کنار تکیه ‌بر اصول: جنبه‌های ثابت و متغیر انسان موجب قوانینی برای زندگی او می‌شوند که در اصول زندگی ثابت ولی در فروع تغییرپذیرند که البته فروع متغیر باید از آن اصول ثابت تبعیت نماید. انسان در اسلام نه‌فقط با زمان پیش می‌رود، بلکه به دلیل بروز انحرافات در زمان آن را کنترل نیز می‌کند تا از مدار انسانیت خارج نشود. در این جهت، استاد مطهری در مورد مقتضیات زمان چنین معتقد است: «منظور از مقتضیات، همان حاجت‌های زمان است؛ انسان برای رسیدن به هدف‌های واقعی که در هر زمان باید داشته باشد، احتیاج دارد به اموری که آن امور احتیاجات دوم بشر است...؛ بنابراین منظور از مقتضیات زمان سلیقه، ذوق و پسند مردم زمان نیست... همچنین منظور از مقتضیات زمان پیش آمدها و پدیده‌ها و امور رایج زمان هم نیست؛ یعنی اگر چیزی در یک زمان پدید آمد، چون مخصوص این زمان است و این زمان نسبت به زمان گذشته زمان نوین است، باید آن را پذیرفت؛ پس پدیده‌های هر زمان نوینی را باید پذیرفت و این تجرد است. ترقی و پیشرفت است؛ این حرف غلطی است و از طرفی باید گفت که منظور از احتیاجات متغیر، تغییر به رنگ فلسفی نیست، بلکه تغییر به رنگ اجتماعی است (مطهری، 1377، 115-113).

استفاده از رسانه‌های جمعی: شاید در عصر حاضر مهم‌ترین ابزار و وسیله فرهنگ‌ساز، رسانه‌های صوتی و تصویری هستند؛ اما متأسفانه هنوز نتوانسته‌ایم آن‌گونه که شایسته است، از این ابزار مهم فرهنگی در جهت تقویت فرهنگ اسلامی استفاده کنیم و این راهبر تبلیغی را باید باور داشت که«لاینتشر الحق ‌الاّ من ‌حیث ‌ینتشر ‌الباطل»، حق ترویج نمی‌شود، مگر از همان راهی که باطل تبلیغ و ترویج می‌شود. اگر سبک زندگی غربی این‌گونه در سراسر جهان گسترش‌یافته است، یکی از دلایل موفقیت آنها را باید در ابزارها و شیوه تبلیغی‌شان جستجو کرد. حال اگر برای تبلیغ حق از همان ابزارها و روش‌ها استفاده کنیم، بدون شک تأثیرگذاری آن دوچندان خواهد بود؛ شاید یکی از حکمت‌های این توصیه قرآنی که می‌فرماید: فَمَن اعتدَی عَلَیکم فَاعتَدُوا علیه بمثلِ ما اعتدی علیکم (بقره (2) آیه 194)، نیز همین مسئله است.

13. شناسایی و مقابله با شگردهای دشمن

در یک بررسی و نگاه اجمالی می‌توان فهمید که رسانه‌های غربی برای ترویج سبک زندگی مادی سکولار غربی، 3 تاکتیک اصلی دارند:

  1. یگانه، جذاب و گریزناپذیر نشان دادن فرهنگ غربی و تمرکز بر عناصر قوت و جذابیت‌های آن؛ در اغلب فیلم‌هایی که درباره زندگی غربی است، مردم در حال سرگرمی و شادی‌اند؛ گویا هیچ غم و اندوه و مشکلی در زندگی خود ندارند!؛
  2. تضعیف و ناکارآمد‌سازی فرهنگ‌های خاص و بومی دیگر از طریق تحقیر زندگی سنتی و تخریب نمادها و اسطوره‌های آن؛
  3. دعوت دیگران به جایگزین ساختن سبک‌ها و شیوه‌های زندگی مدرن به‌جای اشکال فرهنگ سنتی (شریفی، 1392، 220).

شيوه رسانه‌های غربي امروزه مبتني بر استفاده از روش اقناع است. اقناع به معناي دخل و تصرف در نمادها است. اقناع فرايندي ارتباطي است كه هدف آن نفوذ در گيرنده پيام است، به اين معني كه يك پيام ترغيبي يك نظر يا رفتار را به گيرنده ارائه مي‌دهد و انتظار مي‌رود كه اين پيام در مخاطب يا گيرنده پيام مؤثر واقع شود و نگرش ديگران تغيير داده شود. اقناع فرايند هدايت مردم به‌سوی پذيرش يك عقيده، نگرش يا عمل توسط وسايل عقلاني و نمادين است كه ممكن است، منطقي هم نباشد و بيشتر از طريق توسل به جذابيت‌ها صورت مي‌گيرد (ستاری، 1387، 83)؛ اقناع و نفوذ از مفاهيمي هستند كه بسيار به يكديگر نزدیک‌اند. در نفوذ هر زمان ‌که منبعي تعمداً تلاش كند تا افكار، احساسات و رفتار گيرنده را تغيير دهد. نفوذ روي مي‌دهد. اقناع را مي‌توان حالت خاصي از نفوذ دانست. وقتي منبعي آگاهانه از ارتباطات استفاده و سعي كند نگرش مخاطب را تغيير دهد، در اين حالت، اقناع روي مي‌دهد، نفوذ و اقناع حاكي از تغييرات عامدانه هستند؛ اما در عمل با هم متفاوتند؛ زيرا اقناع به ارتباط پیام‌های شفاهي و غیرشفاهی نيازمند است و به دنبال تغيير نگرش است؛ اما نفوذ مي‌تواند بدون ارتباط هم‌روی دهد و موجب تغييرات رفتار خارجي شود، بدون آنكه تغيير نگرش دروني ايجاد كند. نگرش ارزيابي شخص از يك موضوع فكري است. هر شخصي يك معيار ارزيابي خوب و بد مي‌سازد و درباره موضوعات طبق آنها قضاوت مي‌كند (دهقان، 1378، 235).

14. ترویج عزت فرهنگی

یکی از بهترین راه‌های نهادینه‌سازی سبک زندگی اسلامی سرایت دادن روحیه عزتمندی و غیرت ملی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی است (شریفی، 1392، 224)؛ بنابراین جایگزینی سبک زندگی صحیح به‌جای سقیم، نیازمند ریاضت‌های فردی و اجتماعی است و در این رابطه نقش رسانه‌ها و مراکز فرهنگی و تبلیغی در تسهیل این ریاضت‌ها و آماده‌سازی مردم برای پذیرش آنها نقشی بی‌بدیل است؛ البته عمل بر اساس سبک زندگی صحیح تا مدتی حالت شنای برخلاف جهت آب زندگی را دارد، اما بعد از مدتی که لذت‌ها و منافع و سودمندی‌های آن چشیده و ملموس شد، دیگر نه‌تنها حالت شنای برخلاف جهت آب را ندارد که بسیار لذت‌بخش و نشاط‌آور نیز خواهد بود؛ باید توجه داشت که کار نهادینه‌سازی سبک زندگی مطلوب در عرصه‌های مختلف و برای جوامع مختلف یکسان نیست، بلکه مسائل به‌محض تبیین درست به‌سادگی از سوی مردم پذیرفته می‌شوند؛ باید به‌شدت از برخورد شعاری و ژورنالیستی با مسئله اصلاح سبک زندگی پرهیز کرد، هرکسی نمی‌تواند از پیش خود نسخه اصلاح سبک زندگی را بپیچد؛ بنابراین لازم است مراکز تخصصی در این زمینه فعال شوند به همین دلیل است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هنگامی که امیرمؤمنان را برای تبلیغ اسلام به یمن فرستاد، خطاب به او فرمود: ای علی! به خدا سوگند که اگر خداوند به دستان تو یک نفر را هدایت کند، ارزشش بیش‌تر از همة چیزهایی است که خورشید بر آن می‌تابد و از آن غروب می‌کند (همان، 205).

جمع‌بندی

طبق تعاریفی که از دین ارائه شد، مبین این نکته اساسی است که گسترة دین از چنان وسعتی برخوردار است که کلیة شئون انسان را در برمی‌گیرد؛ از همین‌رو تربیت دینی به‌عنوان تربیت ویژه‌ای که از دین نشئت گرفته و پیوندی ناگسستنی با تعالیم دین دارد، قلمرویی به وسعت تمام شئون زندگی انسان دارد.

در ‌این ‌راستا قرآن کریم که مهم‌ترین منبع آموزه‌های اسلامی به‌شمار می‌رود، سرشار از الگوهایی است که شیوة زیست‌مؤمنانه و مورد نظر اسلام را معرفی می‌کند؛ و در پرتو آیات آن سیرة پیامبر گرامی اسلام با عنوان اسوه و نمونه عالی زندگی به تمام مسلمانان معرفی شده است. همچنین روایات و حکایات فراوانی از اهل‌بیت (علیهم السلام) در اختیار جامعه مسلمانان قرار دارد که با الهام از تعالیم نورانی قرآن کریم و در شرایط متفاوت اجتماعی مصادیق متعددی از الگوهای زندگی را تبیین و معرفی کرده‌اند؛  به‌ویژه بهره‌مندی برخی از این دوره‌های تاریخی از تمایزات ویژه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و علمی برای زمان ما که جامعه‌ اسلامی بار دیگر در دورة گذار قرار گرفته، می‌تواند دستاوردهای بسیار مهمی را در پی‌ داشته باشد (فاضل قانع، 1391، 173-193)؛ روشن است تغییر عادت و روش زندگی امری ساده نیست، بردباری و پشتکار در این امر و استفاده از تمام امکانات موجود و تبلیغ از طریق رسانه‌های جمعی و نهادهای اجتماعی و استفاده از پتانسیل نیروهای مردمی (مساجد، حسینیه‌ها و...)، در نهادینه کردن اموری که با طبع انسانی و دینی ما مطابقت دارد، باعث توفیقات روزافزون می‌شود. هرگز نباید تسلیم عادت‌ها و سبک‌های موجود که مخالف با آموزه‌های دینی هستند، شد. مهم تلاش هدفمند و همه‌جانبه نخبگان و مسئولان فرهنگی فعال در این حوزه است تا ذهنیت مردم نسبت به رفتارها و عاداتی که شاید تا به امروز باعث فخر و مباهات بوده تغییر نکند؛ اجرای برنامة صحیح زندگی بسیار سخت و دشوار است تا زمانی که آسیب‌های سبک زندگی خود را متوجه نشوند تلاش در این زمینه سودی ندارد.

جوامع مسلمان که خود در پرتو آموزه‌های اسلامی هستند و توانایی تعریف و ترسیم سبک زندگی دینی و تبیین الگوهای متناسب آن را دارند، شایسته نبوده که فرهنگ غربی را الگو قرار دهند؛ باید به اقتضای فرهنگ دینی خود، به سبک زندگی اسلامی روی آورند و به‌ویژه آنکه در چند دهه اخیر، ناکارآمدی تمدن سکولار غربی در پاسخگویی به نیازهای چند بعدی انسان آشکار شود و درصد تحولات جاری در جهان نیز نشانه‌های افول و فرود این تمدن را نمایان ساخته است. تجربه‌های تاریخی بشر نیز نشان داده وقتی یک تمدن به پایان راه خود می‌رسد، زمینه مناسب برای شکوفایی تمدن‌های دیگر فراهم می‌شود و جامعه بشری که معمولا در برابر تغییر و تحول ژرف اجتماعی مقاوم است، در چنین وضعیتی با رضایت خاطر از دگرگونی و جایگزینی استقبال می‌کند؛ در پرتو چنین فرصتی می‌توان با تکیه‌بر غنا و تعالی آموزه‌های اصیل اسلامی این جایگزینی را که همچون گنجینه‌ای پربها و برگرفته از میراث آسمانی اسلام نزد ما مسلمانان نهفته است، هم خود بهتر بشناسیم و هم به جهانیان معرفی کنیم (همان).

پیشنهاد‌ها

اگر معتقدیم که سبک زندگی اسلامی بهترین و کامل‌ترین و انسانی‌ترین سبک زندگی است، باید بتوانیم با استفاده از روش تبلیغ غیرمستقیم که اثرگذارترین شیوه تبلیغی است، آن را به‌عنوان یگانه شیوه صحیح زندگی سعادت خواهانه به دیگران معرفی کرده و تصویری زیبا و خوشایند از همه حوزه‌های زندگی آن ارائه دهیم؛ از سویی دیگر با هوشمندی، ضعف‌ها و کاستی‌های سبک زندگی غیر اسلامی را شناسایی کرده و حوزه‌های مختلف آن را به نمایش بگذاریم. در عصر حاضر مهم‌ترین وسیله و ابزار فرهنگ‌سازی، رسانه‌های دیداری، شنیداری یا صوتی و تصویری مانند رادیو، تلویزیون و ماهواره‌ها و راه‌های ارتباط‌جمعی مانند شبکه اینترنت و در بستر آن شبکه‌های اجتماعی و تلفن‌های همراه هستند. چنانچه سازندگان این ابزار و وسایل نیز از آنها در جهت اهداف فرهنگی و دگرگون کردن روان مخاطب خود استفاده می‌کنند. در این راستا شایسته است به موارد زیر توجه شود:

  • تناسب داشتن آموزه‌های دینی و مذهبی با مقتضیات سنی و میزان رشد عقلی و ذهنی فرزندان؛
  • پرهیز از کاربرد تلقین‌های محض و ایجاد عادت‌های انفعالی و مکانیکی در رعایت دستورهای دینی؛
  • استفاده از روش‌های غیرمستقیم و غیرکلامی در امر تربیت دینی، به‌ویژه دقت در اجرای صحیح روش الگویی از سوی والدین و مربیان؛
  • معرفی اسوه‌ها و الگوهای دینی که در این موارد نیز لازم است به شرایط و مقتضیات سنی، عقلی و عاطفی و... فرزندان کاملاً توجه شود؛
  • ایجاد هماهنگی و سنخیت در روش‌ها و شیوه‌های تربیت دینی از سوی والدین و مربیان مدرسه و دست‌اندرکاران تهیه و تدوین برنامه‌های صدا‌وسیما؛
  • دریافت نظرات نخبگان و اندیشمندان و ارائه راهکارهای عملیاتی در جهت اصلاح سبک زندگی جامعه و پیشبرد اهداف تمدن اسلامی؛
  • تقويت بعد تربيتي آموزشي و پرورشي و هدايت نوجوانان براي ارتقاي سطح بلوغ فكري و اجتماعي آنان همراه با مراتب خودسازي و مسئوليت‌پذيري؛
  • بومي‌سازي تكنولوژي‌ها و محصولات مورد استفاده در زندگي مردم با رويكرد سبک زندگی اسلامی ایرانی براي رعايت بیشتر سبک زندگی اسلامي‌ - ايراني در خانواده‌ها؛
  • شناخت آثار فرهنگي و ايدئولوژيك فناوري‌هاي چندرسانه‌ای، سينما، تلويزيون، ماهواره، اينترنت و...، چاره‌جويي براي واکسینه کردن و مصونیت بخشی كودكان، نوجوانان، جوانان و زنان جامعه اسلامي با استفاده از فرهنگ‌سازی برای استفاده صحیح از آنها؛
  • تحول بنيادين در محتواي رشته‌هاي علوم و علوم انسانی كشور با رويكرد اسلامي و جلوگيري از ترويج اومانيسم، مادی‌گرایی و فمنيسم در دانشگاه‌ها.

منابع

* قرآن کریم

** نهج‌البلاغه؛ ترجمه عبدالمحمد آیتی؛ تهران: نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378.

*** صحیفه سجادیه؛ با ترجمه فارسی محسن غرویان، عبدالجواد ابراهیمی؛ چاپ اول، قم؛ نشر الهادی، 1376.

  1. ابن‌منظور الافریقی المصری، ابوالفضل جمال‌الدین محمدبن مکرم؛ لسان العرب؛ قم: انتشارات ادب الحوزه، 1405 ق.
  2. الراغب الاصفهانی؛ ترجمه حسین خداپرست؛ زیر نظر عقیقی بخشایشی، مفردات الفاض قرآن؛ قم: دفتر نشر نوید اسلام، 1387.
  3. اسماعیلی یزدی، عباس؛ فرهنگ تربیت؛ قم: انتشارات دلیل ما، 1390.
  4. باقری، خسرو؛ نگاهی دوباره به تربیت‌اسلامی،‌ ج اول، چاپ 17،‌ تهران: انتشارات مدرسه، 1386.
  5. ---------؛ «تأملی بر تربیت دینی دختران»، فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، ش8، 1379، صص 82-83.
  6. بدیعیان، راضیه؛ نوروزی،‌ علی؛ «الگوی روابط انسانی در تربیت دینی با تأکید بر سیره امام حسین(علیه السلام)»، ‌شماره 33، اندیشه دینی، 1388.
  7. بناری، علی همت؛ نگرشی بر تعامل فقه و تربیت؛ قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره)، 1383.
  8. بهشتی،‌ احمد؛ فلسفه‌ دین؛ قم: بوستان کتاب، 1386.
  9. تفلیسی، ابوالفضل حبیشی بن ابراهیم؛ وجوه قرآن؛ به اهتمام مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران، 1371.
  10. جوادی آملی،‌ عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن؛ جلد 1، تهران: نشر اسراء، چاپ چهارم، 1383.
  11. خامنه‌ای،‌ سید علی، بیانات معظم‌له در دیدار دانشجویان خراسان شمالی، 23، مهرماه، 1391.
  12. خادمیان، طه؛ سبک زندگی و معرف فرهنگی، تهران: جهان کتاب، 1387.
  13. داوودی، محمد؛ سیره تربیتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت (علیهم السلام)؛ ج2، تربیت دینی؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1384.
  14. داوودی، محمد؛ تربیت دینی؛‌ قم:‌ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1386.
  15. رحمت‌زاده ابوالقاسم؛ «مهارت‌های زندگی به کجا ره می‌سپرند؟» مجله مشاور مدرسه، شماره 2، ص12، 1388.
  16. شجاعی‌زند، علیرضا؛ دین،‌ جامعه،‌ عرفی شدن؛ تهران:‌ نشر مرکز، 1380.
  17. مطهری، مرتضی؛ اسلام و مقتضیات زمان؛ جلد اول، چاپ 14، تهران: صدرا، 1377.
  18. رجبی نیا، داوود؛ اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی؛ قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، انتشارات، 1391.
  19. رفعت‌جاه،‌ م،‌ «فراغت و ارزش‌های فرهنگی»، فصل‌نامه تحقیقات فرهنگی، دوره چهارم،‌ شماره 1، صص 151- 190، 1389.
  20. زارعان، محمدجواد؛ «تربیت دینی و لیبرال»، فصل‌نامه معرفت، شماره اول،صص، 22-31، 1389.
  21. سعادتمند، ز؛ «دوازده رهنمود تربیتی برای اولیا و مربیان»،‌ چاپ دوم،‌ اصفهان،‌ انتشارات قاصد سحر،‌ 1384.
  22. شریفی، احمد حسین؛ اخلاق و سبک زندگی اسلامی؛ قم: نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف، 1391.
  23. شریفی، احمدحسین؛ سبک زندگی اسلامی ایرانی؛ به سفارش مرکز پژوهش‌های علوم اسلامی، صدرا، چاپ اول، انتشارات آفتاب توسعه، 1392.
  24. صفارهرندی، سجاد؛ «سبک زندگی چند سال دارد (تاریخچه تولد مفهوم سبک زندگی در علوم‌اجتماعی)»، شماره 46، ماهنامه سوره اندیشه، 1389.
  25. طباطبایی، محمدحسین؛ تفسیر‌المیزان، ج 16، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، قم: انتشارات بنیاد علمی و فکری علامه، 1366.
  26. عظیمی، ابرار؛ «بایدها ونبایدهای سبک زندگی و طرح مهارت‌های زندگی اسلامی»، مجله پیوند شماره 318، 1390.
  27. الامدی، عبدالواحد؛ غررالحکم و دررالکلم، ج 2، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1407 ق.
  28. فاضل قانع، حمید؛ «نقش و جایگاه سبک زندگی در فرآیند شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی»، مجموعه مقالات پانزدهمین جشنواره بین‌المللی پژوهشی شیخ طوسی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفین، صص 173 – 193، 1391.
  29. کریمی، ع؛ دین‌دهی یا دین‌یابی (ویژه آسیب‌شناسی تربیت دینی)، تهران: مرکز مطالعات اسلامی، 1380.
  30. گیدنز، آ؛ تجرد و تشخص، جامعه و هویت شخصی در عصر جدید؛ مترجم: ناصر موفقیان، تهران: نشر نی، 1378.
  31. ---------، جهان‌بینی توحیدی؛ تهران، انتشارات صدرا، بی‌تا.
  32. مهدوی کنی، محمد سعید؛ دین و سبک زندگی؛ تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، چاپ اول، 1387.
  33. هاشمیان، سید علی؛ هاشمی، مولود؛، «بررسی نمودهای عرفی‌شدن دین در سبک زندگی جوانان شهر اصفهان (با تأکید بر نظریه عرفی‌شدن)»، جامعه شناسی کاربردی، شماره 49، 1392.
  34. هیوود، لس و همکاران؛ اوقات فراغت؛ مترجم: محمد احسانی، تهران: نشر امید دانش، 1380.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

بررسی پیوند قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین پیامدهای حاصل از آن با تأکید بر متون دینی

بررسی پیوند قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین پیامدهای حاصل از آن با تأکید بر متون دینی

قناعت از‌جمله ویژگی‌های فرهنگی و از تعالیم و آموزه‌های قرآن و سنت است که پیوسته مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. اهمیت این فضیلت به ‌اندازه‌ای است که در قرآن از آن به‌عنوان «حیات طیبه» تعبیر شده و در سنت، عامل تأمین ‌کننده سعادت است؛ از ‌آنجایی ‌که درک این جایگاه و روی آوردن به آن، مستلزم آگاهی و کسب شناختی دقیق از فضایل مرتبط با قناعت و تبیین آثار آن است، پژوهش حاضر با مبنا قراردادن متون دینی و به‌کارگیری روش تحلیل محتوا، بررسی پیوند میان قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین آثار و پیامدهای حاصل از آن را هدف خود قرار داده و از شرایط قناعت‌پیشگی نیز به منزله پیش‌درآمدی جهت ورود به این بحث، سخن به میان ‌آورده است. بر اساس یافته‌های پژوهش، عزم، برخورداری از یقین و پذیرش سختی‌ها از مهم‌ترین ملزومات و شرایط قناعت‌پیشگی است. در رابطه با پیوند قناعت با دیگر فضایل نیز، نتایج پژوهش با ذکر شواهدی، بیانگر ارتباط قناعت با فضایل اخلاقی‌ای، چون زهد، شکر، صبر، توکل و رضا و تسلیم است؛ همچنین در این پژوهش، مهم‌ترین پیامدهای قناعت‌پیشگی در ذیل هشت عنوان مطرح شده است.
تأثیرپذیری سبک زندگی از تربیت و باورهای اسلامی با رویکرد جامعه‌شناختی

تأثیرپذیری سبک زندگی از تربیت و باورهای اسلامی با رویکرد جامعه‌شناختی

نوشتار حاضر به تأثیر‌پذیری سبک‌زندگی از تربیت و باورهای‌دینی می‌پردازد و بر رعایت رویکرد درون‌دینی و ارائه راهکارهای عملی و دینی تأکید دارد. پژوهش پیش‌رو، کیفی بوده و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده ‌است. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه‌ای و اسنادی صورت گرفته و همچنین از منابع دیداری و شنیداری و وب‌گاه‌های مرتبط با این حوزه استفاده شده است.
مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره)

مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره)

تربيت اخلاقي فرآيند زمينه‌سازي و به‌كارگيري شيوه‌هايي براي شكوفا‌سازي، تقويت و ايجاد رفتارهاي اخلاقي و اصلاح آداب ضد اخلاقي در انسان است. هدف پژوهش حاضر، بررسی مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره) است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. نتایج بررسی آراء تربیتی علامه نراقی (قدس سره) بیانگر آن است که اساسی‌ترین مسئله در تربیت اخلاقی آدمی، شناخت مبانی انسان‌شناختی است؛ با معرفت به این مبانی است که می‌توان اهداف تربیتی را شناسایی کرد؛ اصول و بایدونبایدهای کلی تربیت را کشف نمود و مسیر تربیت اخلاقی را در جهت نیل به سعادت و حیات طیبه‌ای که سرشار از شفقت، مودت و آرامش روانی است، هموار ساخت.
تحلیل تبارشناختی از سیر تحول گفتمان‌های تربیتی

تحلیل تبارشناختی از سیر تحول گفتمان‌های تربیتی

حاصل پژوهش حاضر، تاکید بر این نکته است که مبتنی بر نوع نگاه تبارشناسانه فوکو در طول زمان در نظام‌های تربیتی نیز همچون سایر بخش‌های جامعه، سبک‌های خشن مجازات و تنبیه به مرور زمان جای خود را به اشکال بسیار نرم سازمان‌یافته نظارت و کنترل داده‌اند
No image

تربیت اسلامی در نظام تعلیم و تربیت: ضرورت تبیین مبانی، اهداف و شاخص‌ها

تربیت دینی از دیرباز موضوع بحث و بررسی اندیشمندان تربیتی با دیدگاه‌های گوناگون فلسفی، علمی و دینی بوده است. همه متخصصان حوزه دین و تعلیم ‌و ‌تربیت بر این باورند که اگر افراد جامعه زندگی خود را برمدار دین و خداباوری قرار دهند، سلامت و سعادت جامعه در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تضمین می‌شود.

پر بازدیدترین ها

بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

امروزه رسانه‌ها به عنوان يکي از ابزارهاي اصليِ انتقال و گسترش ارزش‌هاي فرهنگي و اجتماعي، در رفتار کودکان و نوجوانان و تغيير رفتار اجتماعي آنان، داراي نقش مهمي است. هدف پژوهش حاضر، بررسي تأثير رسانه‌ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان است.
تلویزیون وتربیت دینی کودکان

تلویزیون وتربیت دینی کودکان

نتايج تحقيق، نشان مي‌دهد که تلويزيون داراي تأثيرات مثبت ومنفي بر کودکان است. در اين رسانه مي‌توان با استفاده از شيوه‌هاي اعطاي بينش، اسوه‌سازي، تلقين والقا، آراستن ظاهر وتزيين کلام در جهت تربيت ديني کودکان گام برداشت. همچنين...
سرمقاله

سرمقاله

چالش تربيت اسلامي

چالش تربيت اسلامي

نگارنده در اين مقاله مي‌‌كوشد تا ماهیت تئوریک مدرنيته را به مثابه چالش بنيادين تربيت اسلامي قلمداد كند.
مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره)

مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره)

تربيت اخلاقي فرآيند زمينه‌سازي و به‌كارگيري شيوه‌هايي براي شكوفا‌سازي، تقويت و ايجاد رفتارهاي اخلاقي و اصلاح آداب ضد اخلاقي در انسان است. هدف پژوهش حاضر، بررسی مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره) است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. نتایج بررسی آراء تربیتی علامه نراقی (قدس سره) بیانگر آن است که اساسی‌ترین مسئله در تربیت اخلاقی آدمی، شناخت مبانی انسان‌شناختی است؛ با معرفت به این مبانی است که می‌توان اهداف تربیتی را شناسایی کرد؛ اصول و بایدونبایدهای کلی تربیت را کشف نمود و مسیر تربیت اخلاقی را در جهت نیل به سعادت و حیات طیبه‌ای که سرشار از شفقت، مودت و آرامش روانی است، هموار ساخت.
Powered by TayaCMS