بررسی پیوند قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین پیامدهای حاصل از آن با تأکید بر متون دینی

بررسی پیوند قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین پیامدهای حاصل از آن با تأکید بر متون دینی

نویسنده: شهناز شهریاری نیسیانی

دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان، Email: shahriari329.phe@gmail.com .

 چکیده

قناعت از‌جمله ویژگی‌های فرهنگی و از تعالیم و آموزه‌های قرآن و سنت است که پیوسته مورد توجه اندیشمندان  قرار گرفته است. اهمیت این فضیلت به ‌اندازه‌ای است که در قرآن از آن به‌عنوان «حیات طیبه» تعبیر شده و در سنت، عامل تأمین ‌کننده سعادت است؛ از ‌آنجایی ‌که درک این جایگاه و روی آوردن به آن، مستلزم آگاهی و کسب شناختی دقیق از فضایل مرتبط با قناعت و تبیین آثار آن است، پژوهش حاضر با مبنا قراردادن متون دینی و به‌کارگیری روش تحلیل محتوا، بررسی پیوند میان قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین آثار و پیامدهای حاصل از آن را هدف خود قرار داده و از شرایط قناعت‌پیشگی نیز به منزله پیش‌درآمدی جهت ورود به این بحث، سخن به میان ‌آورده است. بر اساس یافته‌های پژوهش، عزم، برخورداری از یقین و پذیرش سختی‌ها از مهم‌ترین ملزومات و شرایط قناعت‌پیشگی است. در رابطه با پیوند قناعت با دیگر فضایل نیز، نتایج پژوهش با ذکر شواهدی، بیانگر ارتباط قناعت با فضایل اخلاقی‌ای، چون زهد، شکر، صبر، توکل و رضا و تسلیم است؛ همچنین در این پژوهش، مهم‌ترین پیامدهای قناعت‌پیشگی در ذیل هشت عنوان مطرح شده است.

واژگان کلیدی: قناعت، حرص و طمع، فضایل اخلاقی، آثار و پیامدها، متون دینی.

مقدمه

جهانی که در آن بسر می‌بریم، جهانی غایتمند است که برترین مخلوقات آن به‌جز برای عبادت همراه با معرفت خلق نشدند؛ «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» (ذاریات/ 56) و عظیم‌الشأن‌ترین پیامبر آن مبعوث نشده، مگر برای «تتمیم و تکمیل فضایل اخلاقی» (طبرسی، 1412 ق، 8)؛ اما نگاهی گذرا به زندگی روزمره افرادی که مملو از تکاثر، فزون‌طلبی و رفاه‌زدگی است و نیز حوادثی که در گوشه و کنار جهان در اشکال مختلفی چون فتنه، جنگ، قتل و غارت، رباخواری، کلاهبرداری و دیگر انواع جنایات در جریان است، نشان می‌دهد که آدمی با هدف ساختن اشرافیت، تجمل‌گرایی، جاه و مقام و ثروت برای خود و به‌طور خلاصه با جای‌دادن حب دنیا در دل خود که در روایات «رأس الخطایا»  دانسته شده، پیوسته از مسیر بندگی خداوند دورتر و به پرتگاه هلاکت نزدیک‌تر می‌شود. بخشی از این امور منفور، ناشی از صفت رذیله حرص و طمع در وجود آدمی است؛ صفتی که ازجمله نمودهای شیطانی نهفته در وجود آدمی است، دل را جایگاه دنیا و آنچه در آن است، می‌داند و آن‌چنان روح و روان او را در مسیر دستیابی به خواسته‌ها و فزون‌طلبی‌ها به تلاطم می‌اندازد که با گذشت زمان، پاکی فطرت اولیه خود را از دست داده و به همان نسبت آن را در دام تعلقات اسیر می‌سازد. رهایی از این اسارت ممکن نیست، مگر آنکه فرد به زیور قناعت آراسته شود (کلینی، بی‌تا 2، 315). قناعت به‌عنوان نوش‌داروی این رذیلت اخلاقی، از بدیهیات عقل و از ارزش‌های متعالی اخلاقی است که به دلیل ارزش و جایگاه والایی که دارد از آن به‌عنوان «مال و ثروتی پایان‌ناپذیر» و «گنج» تعبیر شده است(نهج‌البلاغه، ح 371، 719). این تعابیر گویای همان تعبیر دقیقی است که شاعر واقع‌گرا، سعدی شیرازی در گلستان به تصویر کشیده است:

ای قناعـت تـوانگرم گـردان                که ورای تو هیچ نعمت نیست

(سعدی، 1369، 109).

برتر بودن نعمت قناعت به دلیل پیوندش با دیگر فضایل، آثار و پیامدهایی به دنبال دارد که علمای اخلاق نیز بر آن صراحت داشتند؛ چنانچه در بیان این فضیلت گفته‌اند: «قناعت از جمله صفات نيكوست كه کسب بسياري از فضائل به آن منوط و متوقف مي‌شود و راحت دنيا و آخرت به آن مربوط مي‌‌شود» (نراقی، 1387«الف»، 397)؛ بنابراین برترین نعمتی که آدمی با رعایت شرایطی می‌تواند آن را نصیب خود سازد، همین نعمت قناعت است که آراسته‌شدگان به آن از جرگه همان‌هایی هستند که رنگ خدایی یافته‌اند: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ...» (بقره/ 138).

با توجه به بیانات و تلویحات فوق که بیانگر نقش تعیین‌کننده قناعت در زندگی دنیوی و دستیابی به سعادت اخروی است، باید زمینه لازم جهت روی‌آوردن افراد به این فضیلت را فراهم آورد و آنچه چنین امری را ممکن می‌سازد، پیش از هر چیز، ارائه تصویری روشن و همه‌جانبه از این فضیلت گسترده است؛ چراکه تا زمانی که افراد به ارزش واقعی این فضیلت معرفت پیدا نکنند، گامی در جهت بهره‌گیری از آن برنمی‌دارند؛ از این‌رو پژوهش حاضر به‌منظور ارائه شناختی دقیق و به‌تبع آن، ترغیب افراد برای روی‌آوردن به این فضیلت و ماندن در این مسیر، پس از بیان روش حاکم بر پژوهش، ذکر کلیتی از فضیلت قناعت و ملزومات و شرایط قناعت‌پیشگی، به بررسی پیوند موجود بین قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین آثار و پیامدهای حاصل از آن را با بهره‌گیری از متون دینی، پرداخته است.

پیشینه پژوهش

در رابطه با قناعت به دلیل اهمیت و آثار و نتایجی که این فضیلت به دنبال دارد، پژوهش‌های متعددی انجام شده است. میراکبری (1389) در پژوهشی تحت عنوان «آثار تربیتی و روان‌شناختی قناعت»، ضمن پرداختن به مصادیق قناعت، به بیان آثار قناعت در ذیل مواردی چون تقویت ایمان، سرافرازی و عزتمندی، احساس بی‌نیازی به غیر، آرامش‌خاطر، نجات از هوای نفس و دوری از رذایل پرداخته است. حسین‌زاده (1389) در تحقیقی با عنوان «نقش قناعت در بهره‌مندی از زندگی»، پس از بیان مطالبی دربارة قناعت، از چهار پیامد آن که شامل آسایش، راحتی و رضایتمندی، برخورداری از زندگی شیرین، عزت نفس و اصلاح نفس می‌شود، سخن به میان آورده است. کلانتری و جنتی (1391) طی پژوهشی با عنوان «همبستگی قناعت و آرامش‌روان از منظر امام علی (علیه السلام) در نهج‌البلاغه» به بیان رابطه قناعت و آرامش که از پیامدهای مهم قناعت است، پرداخته و در ادامه، ذیل دو مبحث زمینه‌های شناختی و رفتاری، راهکارها و زمینه‌های قناعت‌ورزی را مورد بحث قرار داده است. ابراهیمی و ترابی (1394) در پژوهشی با عنوان «بررسی تطبیقی فرهنگ قناعت در قرآن کریم و بوستان و گلستان سعدی»، ضمن بیان اهمیت قناعت در فرهنگ اسلامی (قرآن کریم) و بوستان و گلستان، به بیان ارزشمندترین ره‌آوردهای قناعت‌پیشگی، تحت مواردی چون: سلامت‌نفس، عزت‌نفس، سلامت‌روان و آرامش در زندگی، توانگری و بی‌نیازی از غیرخدا، بالا رفتن آستانه تحمل در برابر مشکلات و رهایی از قید طمع پرداخته‌اند. در کنار این پژوهش‌ها، پژوهش‌های بسیاری نیز وجود دارند که در آنها از قناعت به صورت کلی و صرفاً به‌عنوان یک آموزه در کنار دیگر آموزه‌های اخلاقی سخن به میان آمده است (تجلیل و ایرانمنش، 1390)، (پرنیان و حسینی آبباریکی، 1391) و (عقدایی و آریان، 1394). علی‌رغم وجود این پژوهش‌ها، با عنایت به ارزش والا و دامنه شمول گسترده‌ای که فضیلت قناعت دارد، همچنان زوایایی از آن مورد غفلت قرار گرفته است که ضرورت و شایستگی بررسی و تحقیق دارد؛ ازجمله این زوایا، شرایط قناعت‌پیشگی و بررسی پیوند میان قناعت با دیگر فضایل اخلاقی است‌ که تاکنون پژوهشی به آنها نپرداخته است. همچنین در پژوهش‌های انجام‌ شده، آثار و پیامدهای قناعت به صورت جامع مورد توجه قرار نگرفته است؛ از این‌رو پژوهش حاضر ضمن بیان پیامدهایی از قناعت که پژوهش‌های موجود نیز به آن پرداخته‌اند، به بیان آثار دیگری از این فضیلت اخلاقی پرداخته که در مقایسه با آن پژوهش‌ها این پیامدهای جدید در پنج مورد مشهود است؛ به‌طور خلاصه پژوهش حاضر اثری است که بحث از قناعت را هم از منظری متفاوت‌ و هم در چشم‌انداز وسیع‌تری از آثار و پیامدها مورد بحث قرار می‌دهد.

روش پژوهش

روش مورد استفاده در پژوهش حاضر، روش تحلیل محتوا است که در آن، محقق به دنبال آن است که از طريق بررسي اطلاعات و ويژگي‌هاي ‌يک متن به سؤالات پژوهش در رابطه با آن متن پاسخ گويد (هولستي، 1373، 72). این روش شامل سه مرحله تحليل ابتدایی، استخراج از اسناد و مضمون‌کاوی محتوا و بررسي نتايج به دست آمده و تفسير آن است. در این پژوهش با الهام از این سه مرحله، ابتدا متون دینی مورد مطالعه قرار گرفته و سپس از محتوای آشکار و پنهان مرتبط با معرف‌ها و مقوله‌های تعیین ‌شده (قناعت، فضایل اخلاقی و آثار و پیامدها) فيش‌برداري شد و درنهایت به استنباط و تفسیر مطالب گردآوري ‌شده، پرداخته شد.

1. فضیلت اخلاقی قناعت

واژه قناعت از ریشه عربی «قَنِعَ» است. ابن‌منظور «قَنِعَ» را به «رَضِیَ» و قناعت را به «الرِّضا بالقِسم»؛ یعنی رضایت به قسمت خود معنا کرده است (ابن‌منظور، 1996، ذیل واژه قَنِعَ). در لغت‌نامه دهخدا نیز قناعت در معنای «خرسندی، رضا به قسمت، بسنده‌کردن، بسنده کاری و راضی‌شدن به اندک چیزی تعبیر شده است» (دهخدا، 1338، 33، 487). قناعت در اصطلاح «حالتی برای نفس است که باعث اکتفا کردن آدمی به قدر حاجت، ضرورت و زحمت نکشیدن از در تحصیل فضول از مال است» (نراقی، 1387«الف»، 397). این صفت که موجب بسنده کردن به مقدار اندک همراه با رضایت، عدم شکوه و پرهیز از به رنج افکندن خود برای تحصیل بیشتر است، با تکرار و تمرین به صورت ملکه درمی‌آید. متضاد این واژه، همچنان که در مقدمه اشاره شد، حرص و طمع است؛ «حرص، همان شدت طوفان نفس به دنیا و شئون آن و کثرت تمسک به اسباب و توجه قلب به اهل دنیا و کثرات لازمه آن است؛ و خود آن لازمه جهل به مقام مقدس حق و عطوفت و رحمت او است؛ پس چون به آنها روی آورد، عملاً و قلباً از حق منقطع می‌شود و به دنبال آن طمأنینه و وثوق از نفس می‌رود و اضطراب و تزلزل جایگزین آن می‌شود» (موسوی خمینی، 1380، 217).

از‌آنجایی‌که انسان به‌عنوان خلیفه‌الله و اشرف مخلوقات شناخته شده، باید مسیری را در پیش گیرد که در آن بتواند با متصف شدن به اخلاق الهی، وصول به حقیقت را برای خود فراهم سازد و شایسته این مقام و عنوان بودن را به اثبات برساند. بدیهی است تا زمانی که نفس به حرص و طمع خو گرفته باشد و مهذب و مزکی نشود، همچنان در دام این اوصاف مهلک گرفتار است و نمی‌تواند محل تجلی انوار رحمانی و کمالات انسانی باشد؛ از این‌رو فراهم آوردن بستری مناسب برای پالایش روح از این هوای نفس از نخستین و ضروری‌ترین اقداماتی است که باید انجام شود؛ بنابراین این امر با به‌کارگیری عقل به‌عنوان عامل بازدارنده از ضلالت و بهره‌گیری از فضیلت قناعت که خود دستور عقل سلیم است، میسر می‌شود. در اینجا است که روح خداجوي آدمي که مدت‌ها است که در اثر حرص و طمع مکدر شده، به‌روشنی می‌گراید و حرکت به سمت کمال راستين و وصول به سعادت حقيقي را در پیش می‌گیرد. درحقیقت آدمی باید به‌منظور حفظ خود از ورود به مهلکه حرص و طمع با مدنظر قرار دادن کلام وحی در وصف خود و همنوعانش؛ «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا» (معارج/19) و نیز ضعف نفس و اغواگری‌های شیطان، پیوسته خود را متذکر این مطلب ‌سازد که نفس را از فزون‌طلبی حرص و طمع که حد مشخصی برای آن متصور نیست، رهایی داده و سلامت آن را تأمین و سعادت خود را تضمین کند.

2. ملزومات و شرایط قناعت‌پیشگی

ورود به مسیر قناعت، به‌سادگی میسر نیست، بلکه در پیش گرفتن این فضیلت، نیازمند ملزومات و پذیرش شرایطی است. آنچه در متون دینی در رابطه با لوازم و شرایط قناعت‌پیشگی بیان شده، «عزم»، «برخورداری از یقین» و «پذیرش سختی‌هاست».

2. 1. عزم

قدم گذاشتن در مسیر قناعت و به جرگه قناعت‌پیشگان درآمدن، پیش از هر چیز نیازمند تصمیم و اراده قوی، جهت رعایت و انجام واجبات، ترک محرمات و پایداری در این راه است. بنا به فرمایش امام علی (علیه السلام) «اراده و تصمیم قوى از دوراندیشى است» (مجلسی، 1403 ق، 74، 208). دوراندیشى آدمی را به قناعت‌ورزی که تأمین‌کننده سعادت است،[1] سوق می‌دهد؛ از این‌رو داشتن عزم و قصد قطعی از ملزومات و شرایط قناعت‌پیشگی است. با توجه به اینکه تفاوت درجات انسان‌ها بستگی به تفاوت درجات عزم آنها دارد،[2] تلاش در جهت دستیابی به هر فضیلت و به‌ویژه فضیلت ارزشمندی چون قناعت، نیازمند برخوردار بودن از عزمی استوار است؛ چراکه در صورت عدم وجود چنین عزمی، طالب از همان ابتدا و یا در میانه راه پیش‌روی در این مسیر را در توان خود نمی‌بیند و از ادامه حرکت باز می‌ایستد.

2. 2. برخورداری از یقین

برای گام نهادن در مسیر قناعت، دانستن به‌تنهایی کافی نیست؛ بلکه فرد باید بدون هیچ تردیدی در این مسیر قدم بگذارد و به تعبیری، اطمینان کامل و یقین داشته باشد؛ چراکه یقین، نیرومندترین عامل محرک در انسان است که او بر اساس آن، ادامه مسیر را در پیش می‌گیرید. وجود چنین اثراتی از یقین، به صراحت در متون دینی بیان شده، چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روایتی بیان فرمودند که «از سستی یقین بر امت خود بیم دارد» (متقی هندی، 1397 ق، ح 7332)؛ در نزد امام علی (علیه السلام) نیز «نیكویی توكل (که بنابر پژوهش حاضر، عاملی مهم در ورود و ادامه مسیر قناعت‌پیشگی است)، دلیل بر نیکویی یقین است» (تمیمی آمدی، بی‌تا، ح 4286). این یقین در جنبه‌های متفاوتی مدنظر است از جمله اینکه: یقین به این امر که حفظ کرامت و عزت‌نفس انسان با قناعت‌ورزی امکان‌پذیر است؛[3]یا اینکه دستیابی به سعادت در پرتو قناعت‌پیشگی، امری حتمی است؛[4] یقین به این امر که سرنوشت آدمی در دستان خداوند است و کسی را یارای تغییر آن نیست؛ روزی انسان مقسوم و تقدیر الهی آن را از قبل تعیین کرده است «أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ» (صافات/41)؛ از این‌رو آدمی علی‌رغم تلاش در زمینه کسب رزق‌وروزی، درنهایت همان روزی‌ تعیین شده‌ای را که باید دریافت کند، دریافت می‌کند و یقین به اینکه آنچه از این رزق به انسان می‌رسد، نه بخشی از آن، بلکه تمام رزق است.[5] بدیهی است که مدنظر داشتن ماهیت جاهلانه و خفت‌بار حرص و طمع در حصول این یقین بسیار مؤثر است. ماهیتی که جامی آن را به زیبایی در روضه الانوار به تصویر می‌کشد. جامی در «روضه نخستین» می‌گوید: «اگر طمع را پرسیدند که پدر تو کیست؟ گوید: شک در مقدورات کردگاری و اگر گویند پیشه تو چیست؟ گوید: اکتساب مذلت و خواری» (جامی، 1378«الف»، 35 ـ 34).

2. 3. پذیرش سختی‌ها و دشواری‌ها

مسیر قناعت، آکنده از سختی‌ها است و روندة این طریق، خود به سختی‌های آن واقف است؛ چه‌بسا همین سختی‌ها است که باعث می‌شود آدمی حرکت در این مسیر را در توان خود نبیند و از ورود به آن منصرف شود. این سختی‌ها هم در احتیاجات و ضروریات زندگی و هم در برابر انگیزه‌هاى نیرومند و محرک گناه، انجام طاعت و عبادات و نیز حوادث تلخ و ناگوار نمود پیدا می‌کند؛ یعنی درواقع آنچه به‌عنوان صبر در معصیت، طاعت و مصیبت ذکر شده است؛ بنابراین رنج و مشقت، اجزاء جدانشدنی مسیر قناعت است؛ از این‌رو رونده این طریق باید پذیرای این سختی‌ها باشد و در برابر آنها صبر و شکیبایی پیشه کند؛ «فضیلتی که از آن به‌عنوان قوی‌ترین دشمن سختی‌ها یاد شده است» (تمیمی آمدی، بی‌تا، ح 2908). 

بنابر آنچه گذشت، برای قناعت‌پیشه‌گی، داشتن قابلیت‌های سه‌گانه فوق لازم است و تا زمانی که این قابلیت‌ها در بنده‌ای ایجاد نشود، فضیلت قناعت تحقق نخواهد یافت؛ البته در کنار این تحلیل و در نگاهی دقیق‌ و موشکافانه باید گفت: درواقع این لطف الهی است که هم آدمی را توانا بر ایجاد این شرایط در وجود خود می‌کند و هم آنچه را که در این راه به دست آورده، کامل‌تر می‌نماید.

3. پیوند میان قناعت با دیگر فضایل اخلاقی

چنانچه در مبحث فضیلت اخلاقی قناعت گذشت، قناعت، فضیلتی است که با تزکیه و تهذیب نفس و درواقع تأمین سلامت آن، موجب دستیابی به سعادت می‌شود؛ اما دریافت و فهم چگونگی بروز این اثر و دیگر آثار ناشی از قناعت، در پرتو شناخت دیگر فضایل اخلاقی‌ای حاصل می‌شود که با قناعت پیوند دارد؛ چراکه هر یک از این فضایل دارای اثرات خاصی بوده که مجموع آنها موجب غنی ساختن قناعت، حیات طیبه گشتن آن و درنهایت نقش مهم آن در دستیابی به سعادت می‌شود. در ادامه به تحلیل فضایلی پرداخته می‌شود که داخل در قناعت‌اند و یا به نحو دیگری با آن در ارتباطند تا بدین‌صورت ضمن ارائه شناختی از قناعت، نقش این فضیلت در دستیابی به سعادت که هدف نهایی است، قابل درک‌ بیشتری شود.

3. 1. زهد

چنانچه پیشتر بیان شد، قناعت به معناى بسنده کردن به مقدار کم و رضایت به چیزى است که نصیب انسان می‌شود و زهد نیز به معنای «پشت کردن به دنیا و روى آوردن به آخرت، بلکه از غیرخدا قطع‌نظر کردن و روآوردن به خداوند است» (نراقی، 1387«ب»، 335). این فضیلت برخلاف قناعت که یک امر وجودى و ایجابى است، امری سلبی است. فضیلت زهد، تنها حالتی قلبی نیست، بلکه زاهد نیز همچون فرد قناعت‌پیشه در زندگى عملى خود، کفاف به حداقل و زندگی ساده و دور از تجمل را سرلوحه خود قرار می‌دهد. آنچه در متون دینی در رابطه با پیوند این دو فضیلت بازتاب داشته، بیانگر آن است که قناعت نسبت به زهد گشایش بیشتری داشته و خود دربردارنده این فضیلت است.

قناعت‌پیشگی و ساخته شدن در طریق قناعت، خودباختگی انسان در برابر مظاهر زندگى دنيا را از بين ‌برده و موجب بی‌اعتنایی نسبت به آن می‌شود. از بین رفتن خودباختگی‌ در برابر مظاهر مادی و بى‌اعتنایى و بى‌توجهى به آن، همان زهد است؛ چراکه «اصل زهد» به فرموده سرور زهدپیشگان، امام علی (علیه السلام) «رغبت نیکو است به آنچه نزد خداوند وجود دارد» (تمیمی‌آمدی، بی‌تا، ح4152). از آنجا‌که گرایش به آنچه نزد خداوند است، گرایش به امور جاودان و پایدار است «وَ ما عنداللّه باقٍ» (نحل/ 96)، این گرایش موجب بی‌رغبتی به دنیا و امور ناپایدار آن، یعنی درواقع همان زهدورزی می‌شود. به‌‌منظور وضوح بحث و تبیین بهتر فضیلت زهد که داخل در قناعت است، می‌توان تحلیلی بر این کلام امام علی (علیه السلام) داشت که در وصف زهد بیان فرموده‌اند: «ای مردم! زهد، کوتاهی آرزو، سپاسگزاری در برابر نعمت‌ها و پرهیز از حرام است» (نهج‌البلاغه، خ 81، 129).

کوتاهی آرزوها: بنا به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله) «آدمی پیر می‌شود، اما دو خصلت در او جوان می‌ماند: حرص و آرزوهای طولانی» (صدوق، 1362، 1، 73)؛ آرزوهایی که چه‌بسا واهی‌اند و حرص و طمعی که سیری‌ناپذیر و نامتوقف است. هر انسانی که در این جهان زندگی می‌کند، آرزو یا آرزوهایی را در سر می‌پروراند و به دنیا به منزله عرصه تحقق آرزوهایش می‌نگرد. معطوف شدن توجه آدمی برای دستیابی به آرزوها به‌تدریج آدمی را دل‌بسته دنیا ساخته و هر روز بر حرص او در دستیابی به این آرزو می‌افزاید؛ از این‌روست که زهد، بی‌اعتنایی به زرق‌وبرق دنیا است؛ و در کلام امام علی (علیه السلام) همان کوتاه کردن آرزوها بیان شده است.

سپاسگزاری و شکر از نعمت‌ها: شکر و سپاسگزاری، فضیلتی اخلاقی است که مورد تأیید و تأکید عقل قرار می‌گیرد که در اصطلاح به معنای «به ‌یادآوری و شناخت نعمت‌های خدا و اظهار قلبی، زبانی و عملی به آنهاست» (راغب اصفهانی، بی‌تا، 1، 350). وجود پیوند میان شکر و قناعت به‌صراحت در روایات معصومین (علیهم السلام) بیان شده است؛ چنانچه در بیان گوهربار پيامبر (صلی الله علیه و آله) «قانع بودن به قسمت خداوند، یکی از چهار علامت انسان شكرگزار عنوان شده است» (حرانی، 1423 ق، ۲2). شکر در برابر هر نعمتی، وظیفه انسان و نشانه قدردانی از صاحب نعمت است و وامی بر گردن انسان است که باید گزارده شود. در ادامه تحلیل فرمایش امام علی (علیه السلام) در وصف زهد باید گفت که بنا به فرموده حضرت، دومین عامل پیدایش زهد، سپاسگزاری در برابر نعمت‌هاست؛ بنابراین نقش سپاسگزاری در پیدایش زهد با مدنظر قرار دادن آثار آن، بنا به فرموده خداوند تماماً متوجه خود انسان است «وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِه» (نمل/40)، «وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِه» (لقمان/12)، از مهم‌ترین این آثار، افزایش ظرفیت و تعالی مرتبه وجودی فرد است، چنانچه خداوند در آیه 7 سوره ابراهیم می‌فرماید: «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيْدَنَّكُمْ»؛ بنابراین شکر که از صفات بارز قناعت است، موجب دستیابی به کمالاتی دیگر، همچون زهد می‌شود.

پرهیز از حرام: سومین عامل پیدایش زهد، پرهیز از حرام است؛ از‌آنجایی‌که فرد قانع به دلیل ملکه شدن قناعت در او، حرص دستیابی به بیشتر را نداشته و به دنبال کم‌فروشی، گران‌فروشی، رباخواری، دزدی و...، نیست، امام علی (علیه السلام) در حدیثی در این‌بارة بیان می‌دارند که «شكر هر نعمتي در اين است كه انسان از آنچه خدا بر او حرام كرده، دوري نمايد» (صدوق، 1362، 1، 11)؛ از این‌رو مشخص می‌شود که قناعت دربردارنده فضیلت زهد است؛ قابل توجه است زهدی که فرد قناعت‌پیشه از آن برخوردار می‌شود، زهدی در بالاترین درجه و مرتبه است. این مطلب به‌وضوح در کلام جامی بیان شده، آنجا که از زبان بقراط حکیم از خوان گسترده و پرزرق و برق دنیا قناعت کردن به «هیچ» را توصیه می‌کند (جامی، 1387«ب»، 2، 463). این بیان جامی به درجه اعلی زهد اشاره دارد؛ یعنی مرتبه‌ای که دنیا در نظر آدمی مطلقاً ارزشی نداشته باشد و آن را هیچ؛ «لا شیء» بداند.

3. 2. صبر

صبر، صفتی عظیم و از اسماء ‌الهی است که در قرآن کریم برای آن کارکردهایی، از قبیل اینکه صبر راهکار مستقیم رضای ‌الهی (رعد/22)، عامل جهت‌گیری الهی انسان (بقره/ 156) و عامل اصلی برون‌رفت از خسران است (عصر/3 ـ 2)، بیان شده است. با استناد به قرآن و کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌توان صبر را فضیلتی دانست که خود خاستگاه بسیاری از صفات و فضایل اخلاقی است. خداوند متعال در آیات 74 ـ 63 سوره فرقان، صفاتی را برای بندگان خاص خود برمی‌شمرد و سپس در جمع‌بندى آنها، آیه 75 را ذکر می‌کند: «أُولَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَ سَلَامًا»؛[6] در این آیه خداوند از فضیلت و صفت صبر نام مى‌برد؛ اما این صفت، صفتی نیست که خود ناشی از صفت دیگری باشد، بلکه صفتى است که خود خمیرمایه و سرچشمه همه صفات قبلى است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز صبر در برابر شهوت را عفت، صبر در برابر خشم را شجاعت و صبر در برابر معصیت را پارسایی دانسته‌اند[7] (تمیمی آمدی، بی‌تا، ح 1927) که این خود شاهدی دیگر بر نقش و تأثیر صبر در دستیابی به برخی فضایل اخلاقی است. والایی این مقام و جایگاه، با در نظر گرفتن دامنه شمول صبر که هم صبر در مصیبت را دربر می‌گیرد و هم صبر در طاعت و معصیت را، به‌راحتی قابل درک است. از‌آنجا‌که قناعت در تربیت نفس نقش مهمی دارد، پیوند صبرِ در طاعت و معصیت با قناعت واضح است؛ به بیان صریح‌تر، روحیه قناعت از عدم دلبستگی به دنیا ایجاد می‌شود و فرد قانع از کسب مال حرام و انجام گناه نگران است و همین نگرانی موجب می‌شود که نفس خود را به‌گونه‌ای تربیت و تقویت کند که به خطا و لغزش‌هایی که بسیاری از افراد به‌راحتی انجام می‌دهند، روی نیاورد. چنین فردی در برابر سختی‌های زندگی و هجوم شهوات و آرزوها، به‌ روزی و داشته خود، بسنده کرده و از یاد خدا، صبر، نماز و دیگر عبادات یاری می‌گیرد؛ بنابراین فضیلت قناعت در مسیر خود نیازمند عاملی به نام صبر است که شخص باید پیوسته فضیلت صبر را در خود ایجاد و تقویت نماید تا بتواند در برابر فزون‌طلبی‌ها و دیگر خواسته‌های زودگذر نفس مقاومت کند؛ بنابراین صبر جزء لاینفک و ضروری فضیلت قناعت است.

33. تقوا

تقوا در اصل از ماده «وقی» به معنى نگهدارى یا خویشتن‌دارى است؛ در مفردات راغب در توضیح این واژه آمده: «وقایه به معنى نگهدارى اشیاء در برابر امورى است که به آنها زیان و آزار مى‌رساند و تقوا قرار دادن روح در یک پوشش حفاظتى در برابر خطرها است» (راغب اصفهانی، بی‌تا، 2، 688)؛ بنابراین تقوا صیانت نفس از هر خطری است که متوجه سعادت و آخرت انسان می‌شود؛ از‌جمله عبارات ژرفی که در وصف دارندگان این حالت روحي و ملکه اخلاقی در قرآن آمده آن است که : «گرامی‌ترین آدمیان نزد خداوند باتقواترین آنهاست» (حجرات/ 13). وجود همین یک عبارت به‌تنهایی بیانگر منافع مرتبط بر تقوا و نقش آن در دستیابی به سعادت است. ازجمله آثار این فضیلت، نقشی است که در ایجاد قناعت دارد؛ از این‌رو هر قدر آدمی بیشتر این فضیلت را در خود بپروراند و رشد دهد، میزان روی‌آوردن او به قناعت نیز بیشتر می‌شود. ازجمله شواهدی که بیانگر نقش تقوا در دستیابی به قناعت است، اثری است که تقوا‌پیشه‌گی در دستیابی به فرقان دارد؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَاناً» (انفال/29). منظور از فرقان (قوه تميز حق از باطل)، عقل و یا نوری فوق عقل است که مؤید عقل دانسته می‌شود؛ از این‌رو خرد و خردورزی به منزله چراغی است که آثار در هر صورت بر تقوا مرتبط می‌شود؛ بنابراین هدایت‌کننده به راهی می‌رود که فرجامش تعالی و سعادت انسان باشد.

3. 4. توکل

«توکل» به معنای «نفی انتساب امور به انسان یا اسباب و علل طبیعی و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است» (طباطبایی، 1363، 11، 217 ـ 216). در این فضیلت، آدمی با قطع امید از خلق بر بزرگ‌ترین و مطمئن‌ترین منبع قدرت، یعنی خداوند که «تنها عامل برطرف سازنده ضر و رساننده خیر است» (انعام/17) تکیه کرده و قدرت محدود و ناچیز خود را با قدرت نامحدود خداوند پيوند مي‌زند و از اين طریق بر ظرفیت و توان خود در برابر انواع سختی‌ها مي‌افزايد. با توکل، فرد تحت حمایت و پشتیبانی خداوند قرار می‌گیرد؛ چنانچه خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه» (طلاق/3). توکل، موطن اصلی بی‌نیازی و عزت است؛ چنانچه امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «بی‌نیازی و عزت در حرکتند، هنگامی که محل توکل را بیابند، در آنجا وطن می‌گزیند» (کلینی، بی‌تا، 2، 65). ازآنجایی‌که بی‌نیازی و عزت از مهم‌ترین آثاری است که قناعت و قناعت‌پیشگی برای دارندگانش به ارمغان می‌آورد، باید توکل، را از ویژگی‌های اصلی فرد قناعت‌پیشه دانست. توکل که متضمن سعادت آدمی است، در مسیر قناعت که مسیری آمیخته به انواع سختی‌ها است، دانسته می‌شود؛ اما هم در روی‌آوری انسان به قناعت و هم در خارج نشدن از این مسیر نقش دارد.

6. 5. رضا و تسلیم

«رضا» در اصطلاح عبارت است از: «ترک اعتراض بر مقدرات الهیه در باطن و ظاهر، قولاً و فعلاً

در توضیح پیوند این دو فضیلت با قناعت، می‌توان گفت که قناعت میوه رضا و تسلیم است؛ چنانچه حضرت علی(علیه السلام) با بیان اینکه «قناعت، تابلوی رضایت است» (تمیمی‌آمدی، بی‌تا، ح544)، قناعت را ثمره و اثر محسوس رضایت دانسته‌اند. هنگامی که آدمی به قوت و معاش کمی که دارد، راضی باشد و یا خود را به این قوت راضی ‌کند، این رضایت موجب می‌شود تا در مقام عمل قناعت کند؛ دراین‌باره می‌توان به سخن دیگری از امام علي (علیه السلام) استناد جست که می‌فرمایند: «هر كه از دنيا به مقداري كه نیازش باشد، راضي شود، كمترين چيز دنيا كفايتش مي‌كند و هر كه به‌اندازه‌ای كه نیازش باشد، راضي نشود، چيزي از دنيا كفايتش نمي‌كند» (کلینی، بی‌تا، 3، 209). پیوند قناعت با تسلیم را می‌توان در ترک آرزوها که خود نوعی طلب و خواسته است، عنوان داشت. در مواردی نیز آدمی به آرزو و خواسته‌ای که در طلب آن است، دست نمی‌یابد و این دست نیافتن موجب می‌شود تا نقش مقدرات الهی بیشتر برای فرد پررنگ شده و درنتیجه وضعیت موجود را پذیرفته و دیگر بیش از آنچه خدا برای او مقرر کرده طلب نکند و درواقع به قناعت پناه ‌برد.

4. آثار و پیامدهای قناعت

قناعت فضیلتی غنی است و آثار متعددی دارد که تثبیت و ملکه گشتن آن در وجود آدمی، او را از حضیض ذلت به اوج عزت می‌رساند؛ بر اساس آنچه در متون دینی انعکاس یافته، مهم‌ترین آثار قناعت را می‌توان در موارد ذیل عنوان نمود:

4. 1. تهذیب و تزکیه نفس

چنانچه در بحث فضیلت اخلاقی قناعت مطرح شد، قناعت از بسترهای مهم تهذیب و تزکیه نفس است. وجود چنین اثری از قناعت را می‌توان مهم‌ترین دستاورد قناعت دانست؛ چراکه نفس قناعت، انسان را در تحصیل پاکی و پاکدامنی یاری می‌کند. حضرت علی (علیه السلام) نیز از قناعت به‌عنوان بیشترین یاری‌دهنده فرد در جهت اصلاح نفس ياد كرده‌اند. چنانچه می‌فرمایند: «أَعْوَنُ شَيْ‌ءٍ عَلَي‌ صَلَاحِ‌ النَّفْسِ‌ الْقَنَاعَةُ؛ كمك كارترين عامل بر اصلاح نفس، قناعت است» (تمیمی آمدى، بی‌تا، ح3191). درواقع این فضیلت به‌گونه‌ای است که به دلیل آراسته بودن به بسیاری از فضایل، میل انسان را به حقایق متمایل ‌ساخته و به حرص و طمع مجال بروز نمی‌دهد. به دلیل همین اثر مهم قناعت است که انسان‌های خردمند علی‌رغم برخورداری و در اختیار داشتن امکانات زندگی، قناعت‌ورزی را ترجیح داده و آن را به‌عنوان شیوه مطلوب زندگی برمی‌گزینند.

4. 2. عزت و سربلندی

بنا به فرموده قرآن، تمام عزت در اصل از آن خداوند است: «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا» (نساء/139)؛ اما مقربین به خدا و متخلقین به اخلاق الهی نیز می‌توانند صاحب عزت شوند. چنانچه خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ...» (منافقون/ 8)؛ قناعت که طریقی مطمئن برای دستیابی به سعادت است، ازجمله فضایلی است که عزت و سرفرازی را برای آدمی به ارمغان می‌آورد و حتی در بعضی از روایات از آن به‌عنوان «رأس بی‌نیازی» (محمدی‌ری‌شهری، 1379، 2، 281) و «پايدارترين نوع عزت» یاد شده است (تمیمی آمدی، بی‌تا، ح 163). قناعت به طرق متفاوتی موجبات عزت‌ و سربلندی آدمی را فراهم می‌آورد که این طرق عبارتنداز:

4. 2. 1. آزادی از بندگی دیگران (بی‌نیازی از خلق)

ازآنجاکه آدمی موجودی دارای هویت و کرامت نفس است، نباید به اقدامی دست بزند که کرامت و عزت نفسش را خدشه‌دار سازد و موجب ذلت و خواری‌اش شود. چنانچه پیش‌تر اشاره شد، ازجمله عواملی که بر روحیه عزت‌نفس و ارزشمندی آدمی اثر سوء بر جای می‌گذارد، تقاضا و درخواست از دیگران است؛ از این‌رو انسان، نیازمند در پیش گرفتن مسیری است تا به واسطه آن هیچ‌گاه به داشته‌های دیگران چشم طمع نداشته و ذلت تقاضای از دیگران را نچشد. این مسیر همان مسیر قناعت است که به عزت منتهی می‌شود. عزتمندی ناشی از قناعت به‌خوبی از آسیب‌های جدی‌ای که اظهار نیاز و روی آوری به خلق می‌تواند داشته باشد، مشخص است. ازجمله این آسیب‌ها این است که گاه افراد علی‌رغم در نظر داشتن دستور مهم پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبنی بر طرح خواسته‌های خود با حفظ عزت‌نفس (محمودی، 1418ق، 276)، افرادی را مشاهده می‌کنند که برای رفع حاجت نزد آنها رفته‌اند و اگرچه آنها در ظاهر انسان‌های وارسته‌ای هستند، اما درحقیقت بویی از انسانیت نبرده‌اند و پاسخشان به تقاضاهای دیگران، در بسیاری مواقع با منت، تحقیر، زخم زبان و...، همراه است؛ از این‌رو روی‌آوری آدمی به چنین افرادی، تنها موجب از دست دادن حشمت و بزرگی است.

4. 2. 2. آزادی از قید عبودیت و بردگی خود

با دیدی عمیق‌تر، قناعت نه‌تنها موجب بی‌نیازی از خلق و رهایی از بندگی دیگران می‌‌شود، بلکه باعث می‌شود که آدمی بنده خود نیز نباشد؛ از این‌رو قناعت‌ورزی موجب آزاد بودن و آزاد زیستن در جهان است؛ چنانچه در قابوس‌نامه آمده است:

چون مردم طمع را از دل بیرون کنند و قناعت ‌پیشه گیرند از همه جهانیان بی‌نیاز شوند؛ پس محتشم‌ترین کس در جهان آن کس باشد که او را طمع و نیازمندی نبود که از جهت طمع و نیاز است که مردمان تن خود را بنده همچون خویشتن می‌کنند (عنصرالمعالی، 1335، 237 ـ 236)؛ از این‌رو تنها راه رهایی از این تار به‌خود تنیده و زیستنِ همچون آزادگان، ریشه‌کن ساختن طمع با روی آوردن به قناعت است.

4. 3. تأمین سلامت روان (و جسم) و آسایش در زندگی

انسان در بسیاری از مواقع اموری را طلب می‌کند و آرزوهایی را در سر می‌پروراند که گاه به بخشی از آن رسیده و گاه هیچ‌گاهی به آنها دست نمی‌یابد. در چنین حالتی به دلیل روحیه فزون‌خواهی و به‌طلبی‌ نهفته در وجود آدمی، ‌حرص و طمع دستیابی به آنچه در طلب آن است، بر او چیره می‌شود. در اینجاست که سلامت روان او به خطر افتاده و آسایش از زندگی فرد سلب می‌شود؛ بر این اساس، قناعت و قناعت‌پیشگی می‌تواند عاملی برای تأمین آرامش روح و روان باشد. چنانچه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «ثمره القناعه الراحه؛ راحتي و آرامش نتيجه قناعت است» (نوری، 1368، 78، 128)؛ البته گاه آنچنان این سلب آرامش شدت می‌یابد که بر جسم نیز تأثیر می‌گذارد؛ یعنی همان بیماری‌های جسمی‌ای که ریشه عصبی دارند.

تأمین سلامت و آسایش زندگی به‌عنوان پیامدی از قناعت، بیشتر ناشی از فضیلت زهد در آن است؛ چراکه علاقه به دنیا و زندگی دنیوی غم و اندوه را بیشتر می‌کند و «زهد در دنیا موجب راحتی و آرامش قلب و بدن است» (صدوق، 1362، 1، 73). از سوی دیگر ازجمله مواردی که مرتبط به زهد است، كوتاه كردن آرزوها است (نهج‌البلاغه، خ81، 129)؛ بر همین اساس است که به منظور رهایی از آسیب‌های جدی‌ای که نرسیدن به آرزوها و نامرادی‌ها دارد و ازجمله آنها پریشان‌خاطری و سلب آرامش است، پناه بردن به فضیلت غنی قناعت است.

 4. 4. حفظ آبرو

آبروی انسان، بزرگ‌ترین تکیه‌گاه شخصیت اوست و هر عاملی که موجب آسیب‌زدن به آن شود از مصادیق ظلم به نفس شمرده‌ شده و مذموم است. ازجمله مواردی که آبروی انسان را در معرض خطر قرار داده و موجب از دست رفتن آن می‌شود، حرص و آزی است که او را به درخواست از دیگران و چه‌بسا تکدی‌گری می‌کشاند و باعث می‌شود که فرد بر روی عزت‌نفس خود پا بگذارد. اهمیت حفظ این حقیقت و شخصیت آدمی با نگاهی موشکافانه‌تر در کلام امام علی (علیه السلام) مشخص است. ایشان در نهج‌البلاغه ضمن بیانات حکیمانه خود بیان می‌دارند: «آبروی تو یخی است جامد، که درخواست، آن را قطره‌قطره آب می‌کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرومی‌ریزی» (نهج‌البلاغه، ح346، 711)؛ درواقع ازآنجایی‌که افراد دارای روحیات متفاوتی هستند و شناخت روحیه آنها به‌سادگی امکان‌پذیر نیست، چه‌بسا درخواست فرد نه‌تنها با بی‌اعتنایی، اکراه، منت و تحقیر مواجه  شود، بلکه باعث ریختن آبروی او نیز ‌شود؛ از این‌رو اقدام عاقلانه آن است که انسان چه در زمان برخورداری به منظور گرفتارنشدن در نداری و نیز پایمال کردن روحیه آزمندی و چه در زمان نداری به منظور پرهیز از اظهار نیاز و خواهش از دیگران و به‌طور خلاصه جهت حفظ آبروی خود، قناعت را پیشه خود سازد.

4. 5. بالا رفتن آستانه پذیرش و تحمل سختی‌ها

دستیابی به قناعت امری است که رسیدن به آن، با به جان خریدن سختی‌ها و مشقات بسیار، همراه است؛ بر همین اساس است که حضرت علی(علیه السلام) فرموده‌اند: «زندگیِ با قناعت نشانه همت بلند است» (محمدی‌ری‌شهری، 1379، 2، 279)، و دستاوردی که در این مسیر نصیب فرد می‌شود، آنچنان ارزشمند است که هیچ ثروتی یارای برابری با آن را ندارد؛ با دستیابی به این ثروت که گنجینه‌ای از فضایل و خوبی‌ها را در خود دارد، آستانه پذیرش و تحمل انواع سختی‌ها بر فرد آسان می‌شود و چنین اثری از قناعت بیش از هر چیز به دلیل فضیلت زهد در آن است. چنانچه در روایتی آمده: «من زهد فی الدنيا هانت عليه المصائب؛ کسی که در دنيا زاهد باشد، گرفتاري‌ها برايش آسان می‌شود»(پاینده، 1324، 281). 

 4. 6. زیبابینی و نگرش مثبت داشتن نسبت به امور

ازآنجایی‌که قناعت‌ثروتی معنوی است و فرد قناعت‌پیشه به دلیل بینش و بصیرتی که درنتیجه زهد و تقوا برای او حاصل شده، حقیقت دنیا و امور نزد او روشن گشته و زشتی و زیبایی جهان برای او یکسان است، آنچه را که در کف دارد و آنچه را که برای او پیش می‌آید با دیدی مثبت و زیبا می‌بیند.

4. 7. عامل کم‌آزاری، پرهیز از مردم‌آزاری

آزار دیگران و موجبات رنج و ناراحتی آنها را فراهم آوردن، رذیله اخلاقی‌ای است که دارای مصادیق متعدد است؛ این صفت ناپسند که دور از انسانیت و جوانمردی است، در اکثر موارد از نشانه‌های نفس ضعیف و حریص است که به دو صورت جلوه‌گر می‌شود: 1. روی آوردن به خلق جهت رفع نیاز به‌گونه‌ای که با اصرار و خواهش‌های مکرر همراه باشد. همچون درخواست متکدیان و دیگر افراد طماع؛ چراکه فرد دارای عزت‌نفس به دلیل مناعت طبعی که دارد، خواسته‌ خود را با اصرار و به نحوی که موجبات ذلتش را فراهم آورد، مطرح نمی‌سازد؛ 2. قانع نبودن به سهم خود و تجاوز به حقوق دیگران؛ از این‌رو تنها روی آوردن به قناعت است که از آزار و رنجش دیگران در هر دو شکل آن جلوگیری به عمل می‌آورد؛ چراکه چنانچه در مباحث ابتدایی پژوهش بیان شد، قناعت، رضایت و خرسندی به قسمت خود است.

4. 8. فراهم ساختن زمینه مناسب برای طاعت و عبادت 

هدف از آفرینش آدمی عبادت و پرستش خداوند است؛ «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاریات/ 56) و برای انجام این عبادت، آدمی باید دارای روحیه مناسب باشد تا تمامی توجه‌اش معطوف به حضرت حق شود. لزوم برخورداری از چنین روحیه‌ای به‌طور ضمنی در سخن سعدی مورد توجه قرار گرفته است. آنجایی که فرد را به هنگام برخورداری از نعمت، مغرور و غافل از یاد خدا و به هنگام تنگدستی فاقد حس و انگیزه عبادت می‌بیند (سعدی، 1370، 591).

قناعت اگرچه آمیخته به مشقات و سختی‌هاست، اما فضیلتی است که زمینه مناسبی را برای پرداختن به طاعت و عبادت فراهم می‌کند؛ چراکه قناعت نه فقر است و نه توانگری‌ای که با غرور (و اسراف) همراه باشد؛ یعنی همان دو عاملی که بنا به گفته سعدی مانع از عبادت و یا موجب سستی در این مسیر شود؛ همچنین این فضیلت، سازگار با رویه بخیلان و لئیمان توانگر نیست؛ از این‌رو از آفاتی که این سه در زمینه عبادت دارند، برکنار است. گذشته از این چنانچه پیشتر اشاره شد، قناعت خود دربردارنده بسیاری از فضایل از قبیل زهد، تقوا، صبر و شکر است؛ از این‌رو وجود این فضیلت غنی و آراسته به فضایل دیگر، خود شاهدی قوی است بر اینکه قناعت و قناعت‌پیشگی زمینه مناسبی را برای پرستش ذات احدیت فراهم می‌آورد.

بنابر آنچه گذشت می‌توان اذعان داشت که با آگاهی از همین پیوند قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و نیز آثار و پیامدهای آن است که فرد بینشی عمیق می‌یابد و با دلی قوی و سرشار از اعتماد و اطمینان در مسیر قناعت گام بر‌می‌دارد. مسیری که به برکت وجود این آثار، حب به دنیا و حرص‌ورزی در فرد جایی نداشته و سعادت را برای او به ارمغان می‌آرود.

جمع‌بندی

می‌توان در پژوهش حاضر به نتایج ذیل دست یافت.

  1. عزم، برخورداری از یقین و پذیرش سختی‌ها از مهم‌ترین شرایط قناعت‌پیشگی است که در متون دینی بازتاب داشته است؛
  2. علی‌رغم شباهت میان زاهد با فرد قناعت‌پیشه در عرصه زندگى عملى، قناعت نسبت به زهد معنای وسیع‌تری داشته و خود دربردارنده زهد است. شکر از ویژگی‌های اصلی قناعت و نشانه قدردانی از صاحب نعمت است که موجب افزایش ظرفیت و تعالی مرتبه وجودی فرد، یعنی بهره‌مندی از کمالات دیگر ازجمله زهد می‌شود. قناعت نیز با اقسام سه‌گانه صبر؛ صبر در طاعت، صبر در معصیت و صبر در مصیبت با قناعت پیوند داشته که این پیوندها نشانگر نیازمند بودن فضیلت قناعت به عامل صبر به‌عنوان ملکه‌ای است که فرد قناعت‌پیشه باید پیوسته آن را در خود ایجاد و تقویت نماید. نقش تقوا در رابطه با قناعت، نقش ایجادکنندگی است و به نسبتی که آدمی این فضیلت را در خود بپروراند، به همان نسبت روی آورندگی او به قناعت بیشتر می‌شود. توکل نیز از ویژگی‌های اصلی فرد قناعت‌پیشه است که نقش آن، هم در روی‌آوری انسان به قناعت انکارناپذیر است و هم در خارج نشدن از این مسیر و درنهایت اینکه در رابطه با پیوند دو فضیلت رضا و تسلیم با قناعت، نتیجه حاکی از آن است که قناعت، میوه رضا و تسلیم است؛
  3. در این پژوهش آثار و پیامدهایی برای قناعت مطرح شد که آگاهی از آنها موجب اشتیاق برای کسب آنها و به‌تبع روی آوردن به قناعت می‌شود؛ این پیامدها عبارتنداز: تهذیب و تزکیه نفس، عزت و سربلندی، تأمین سلامت روان (و جسم) و آسایش در زندگی، حفظ آبرو، بالا رفتن آستانه پذیرش و تحمل سختی‌ها، زیبابینی و نگرش مثبت داشتن نسبت به امور، عامل کم‌آزاری و پرهیز از مردم‌آزاری و فراهم ساختن زمینه مناسب برای طاعت و عبادت است.

منابع

* قرآن کریم.

** علی‌بن ابیطالب(علیه السلام)؛ نهج‌البلاغه؛ ترجمه محمد دشتی؛ قم: پارسایان، 1387. 

  1. ابراهیمی، ابراهیم و زینب ترابی؛ «بررسی تطبیقی فرهنگ قناعت در قرآن کریم و بوستان و گلستان سعدی»، پژوهش‌های ادبی ـ قرآنی، سال سوم، شماره 23، 1394، 47 ـ 23.
  2. ابن‌منظور، محمدبن مکرم؛ لسان‌العرب؛ بیروت: دار صادر، 1996م.
  3. انصاری، خواجه عبدالله؛ شرح منازل السائرین؛ ترجمه و شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی؛ قم: انتشارات آیت اشراق، 1386.
  4. پاینده، ابوالقاسم؛ نهج‌الفصاحه؛ تهران: جاویدان، 1324.
  5. پرنیان، موسی؛ و سید آرمان؛ حسینی آبباریکی؛ «سفارش‌های اقتصادی سعدی در بوستان و گلستان»، پژوهش‌نامه ادبیات تعلیمی، سال چهارم، شماره 16، 1391، صص188 ـ 159.
  6. تجلیل، جلیل؛ زهرا، ایرانمنش؛ «آموزه‌های اخلاقی در متون روایی و غیرروایی»، پژوهش‌نامه ادبیات تعلیمی، سال سوم، شماره 11، 1390، 28 ـ 1.
  7. تمیمی آمدي، عبدالواحدبن محمد؛ غررالحكم و دررالكلم؛ ترجمه محمدعلي انصاري قمي، تهران: افست، بی‌تا.
  8. جامی، نورالدین عبدالرحمن؛ بهارستان؛ به تصحیح اسماعیل حاکمی؛ تهران: اطلاعات، 1378«الف».
  9. ــــــــــــ ؛ مثنوی هفت اورنگ؛ تصحیح و تحقیق جابلقا دادعلیشاه؛ اصغر جانفدا، ظاهر احراری و حسین احمد تربیت، دوره 2جلدی، تهران: مرکز مطالعات ایرانی، 1378«ب».
  10. حراني، حسين‌ بن ‌شعبه؛ تحف‌العقول عن آل الرسول؛ با مقدمه و تعلیق شیخ حسین أعلیمی؛ بیروت: مؤسسه مطبوعات أعلمی، 1423ق.
  11. حسین‌زاده، علی؛ «نقش قناعت در بهره‌مندی از زندگی»، معرفت اخلاقی، سال اول، شماره4، 1389، 135 ـ 115.
  12. دهخدا، علی‌اکبر؛ لغت‌نامه؛ زیر نظر محمد معین؛ جلد33، تهران: دانشگاه تهران، 1338.
  13. راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ دوره 2جلدی، مکتبه نزار مصطفی الباز، بی‌تا.
  14. سعدی، مصلح‌الدین؛ گلستان؛ تصحیح خلیل خطیب رهبر، تهران: صفی علیشاه، 1370.
  15. سلمی، ابوعبدالرحمن؛ طبقات الصوفیه؛ حلب: نورالدین شریبه، 1406ق.
  16. صدوق، محمدبن‌علی؛ الخصال؛ جلد1، قم: جامعه مدرسین، 1362.
  17. طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ترجمه محمدباقر موسوی همدانی؛ جلد11، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1363.
  18. طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق؛ قم: شریف رضی، 1412ق.
  19. طوسی، خواجه‌نصیرالدین؛ اوصاف الاشراف؛ بازنویس: سیدمحمدرضا غیاثی کرمانی؛ قم: حضور، 1382.
  20. عقدایی، تورج و حسین آریان؛ «نگاهی به برخی آموزه‌های اخلاقی - تعلیمی شهریار»، پژوهش‌نامه ادبیات تعلیمی، سال هفتم، شماره 28، 1394، 112 ـ 89.
  21. عنصرالمعالی، کیکاوس‌بن‌اسکندر؛ قابوس‌نامه؛ با مقدمه، تصحیح و حواشی امیر عبدالمجید بدوی؛ تهران: کتابفروشی ابن‌سینا، 1335.
  22. عیاشی، محمدبن‌مسعود؛ تفسیر العیاشی؛ تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی؛ جلد 2، تهران: علمیه، 1380.
  23. کشی، محمدبن عمر؛ رجال الکشی؛ مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1348.
  24. کلانتری، ابراهیم؛ جنتی، لیلا؛ «همبستگی قناعت و آرامش روان از منظر امام علی(علیه السلام) در نهج‌البلاغه»؛ پژوهشنامه اخلاق، سال پنجم، شماره 17، 1391، 44 ـ 27.
  25. كليني، محمدبن‌يعقوب؛ اصول كافي؛ ترجمه سيد جواد مصطفوي، جلد2 و 3، تهران: مجد چهارده معصوم، بی‌تا.
  26. مازندرانی، محمدصالح؛ شرح‌الکافی، تهران: المکتبة الإسلامیة، 1382.
  27. متقی هندی، علی بن حسام الدین؛ کنزالعمال؛ بیروت: مکتبة التراث اسلامی، 1397ق.
  28. مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار؛ جلد74، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403ق.
  29. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمة؛ جلد3، قم: دارلحدیث، 1379.
  30. محمودی، محمدباقر؛ نهج‌السعاده فی مستدرک نهج‌البلاغه؛ تصحیح عزیز آل طالب، جلد 8، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1418ق.
  31. موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث؛ نشر موسسة آثار امام، 1378.
  32. ــــــــــــ ؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(قدس سره)، 1380.
  33. میراکبری، رقیه‌السادات؛ «آثار تربیتی و روان‌شناختی قناعت»، راه تربیت، سال پنجم، شماره 11، 1389، 148 ـ 135.
  34. نراقی، احمد؛ معراج السعاده؛ قم: دارالفیض، 1387«الف».
  35. نراقی، محمدمهدی؛ جامع السعادات؛ تصحیح محمد کلانتر، نجف: چابخانه نجف، 1387«ب».
  36. نوري، میرزا حسین؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ قم: مؤسسه آل‌البیت(علیهم السلام)، 1368.
  37. هولستي، آل-آر؛ تحليل محتوي در علوم اجتماعي و انساني؛ ترجمه نادر سالار‌زاده اميري، تهران: دانشگاه علامه طباطبايي، 1373.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. امام علی(علیه السلام): «عَزيمَةُ الكَيِّسِ وجِدُّهُ لإصْلاحِ المَعادِ، و الاِسْتِكْثارِ مِنَ الزّاد؛ انسان زيرك، عزم و تصميم خود را در راه اصلاح معاد و تهيه توشه بسيار براى آن روز به‌كار مى‌بندد» (تمیمی آمدی، بی‌تا، ح3654).

[2]. امام خميني(قدس سره) كه خود از سالكان طریق حقیقت بوده، عبارت دقیق‌تری در این زمینه دارد؛ چنانچه بیان می‌دارد که «عزم، جوهره انسانيت و ميزان امتياز انسان است و تفاوت درجات انسان، به تفاوت درجات عزم اوست» (موسوی خمینی، 1378، 7). آنچه که بیانگر بر محوریتِ عزم قرار داشتن درجات انسانیت انسان‌هاست، آیاتی از قرآن کریم است. خداوند در آیه 115 سوره طه علت بیرون رانده شدن حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت را عزم ضعیف او دانسته است: «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا»، اما در آیه 35 سوره احقاف به پیامبر (صلی الله علیه و آله) یادآور می‌شود که «همچنان‌که پیامبران اولوالعزم شکیبایی پیشه کردند، تو نیز شکیبایی پیشه کن» که در آیه 7 سوره احزاب اسامی این پیامبران را ذکر می‌کند. اینکه خداوند منحصراً از پنج پیامبر به‌عنوان پیامبران اولوالعزم نام می‌برد و اینکه علت بیرون رانده شدن حضرت آدم را کاستی در عزم او دانسته و او را در جرگه اولوالعزم داخل نمی‌داند، بیانگر همین مطلب است که تفاوت درجات انسان‌ها به درجات عزم آنها بستگی دارد.

[3]. امام علی(علیه السلام): «مَن قَنِعَت نفسُهُ عَزَّ مُعسِرا؛ كسی كه نفسش قانع باشد، در عین تنگدستی، باعزت است»؛ امام علی(علیه السلام): «بالقَناعَةِ يكونُ العِزُّ؛ با قناعت است كه عزت به دست می‌آید» (تمیمی آمدی، بی‌تا، ح8439 و ح4244).

[4]. امام علی(علیه السلام): «سعادة المرء القناعة و الرّضا؛ سعادت انسان به قناعت و خوشنودى از خداى تعالى است» (همان، ح4130).

[5]. امام علی(علیه السلام): «لَمْ يَفُتْ نَفْساً مَا قُدِّرَ لَهَا مِنَ الرِّزْقِ؛ از هيچ كس فوت نشود روزى مقدّر او» (همان، ح975).

 [6]. «اينانند كه به پاس آنكه صبر كردند غرفه[هاى بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد» (فرقان/ 75).

[7]. «الصَّبرُ عنِ الشَّهوَةِ عِفَّةٌ، و عنِ الغَضَبِ نَجدَةٌ، و عنِ المَعصيَةِ وَرَعٌ».

 [8]. از دید علمای اخلاق، تسلیم بالاترین مقام و مرتبه است (نراقی، 1387«ب»، 213؛ موسوی خمینی،1380، 161)؛ چراکه این مقام، شرطِ کمال ایمان است. توضیح مطلب آنکه امام صادق(علیه السلام) منظور از اِخبات در آیه 23 سوره هود «وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ» را همان تسلیم دانسته‌اند (عیاشی، 1380، 2، 143؛ کشی، 1348، 339) که از دید برخی شارحین ذکر اِخبات در این آیه، بعد از ایمان و عمل، حاکی از شرافت و منزلت این مرتبه است؛ زیرا کمال ایمان و پذیرش آن در گرو تحقق اِخبات (تسلیم محض) است (مازندرانی،1382، 6، 379). ازآنجایی‌که تسلیم بالاترین مرتبه است، مرتبه‌ای فوق صبر نیز است؛ زیرا انسان صابر، ممکن است در باطن از مصیبت‌ها و ناگواری‌ها ناخشنود باشد، ولی با نصب‌العین قرار دادن آیه «إنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِساب» (زمر/10)، در ظاهر لب به اعتراض و شکوه باز نکرده و تلخی رنج و مصیبت وارده را برای رسیدن به ثواب تحمل می‌کند؛ اما فردی که به مقام تسلیم نائل شده چون در این مقام، طبع انسان و موافقت و مخالفت آن به‌طور کامل به خداوند سبحان تفویض می‌شود (نراقی، 1387«ب»، 526) و به عبارتی فرد خودی نمی‌بیند، از خود هیچ خواسته‌ای ندارد و هر چه هست، خواسته خداست؛ ‌از ‌این‌رو به هنگام مصیبت نیز چنانچه حارث محاسبی بیان داشته، در ظاهر و باطنش تغییری ایجاد نمی‌شود (سلمی، 1406ق، 59)؛ یعنی نه‌تنها اعتراض ظاهری ندارد، بلکه شکایت و کراهت باطنی نیز ندارد؛ برای مثال من دوست دارم که هیچ یک از اعضای خانواده‌ام را از دست ندهم، اما خواست خدا چیز دیگری است و در حادثه‌ای یکی از آنها را از دست می‌دهم، من ناراحت می‌شوم، ولی لب به شکوه باز نمی‌کنم، بلکه مصیبت را تحمل می‌کنم؛ اما در مقام تسلیم چون فرد خود و هر چه را که دارد، تسلیم حق تعالی می‌کند، تنها خواست خداوند را می‌خواهد و بر همین اساس به هنگام بلا، رنج و اندوه به خود راه نداده و تغییری در او ایجاد نمی‌شود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

بررسی پیوند قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین پیامدهای حاصل از آن با تأکید بر متون دینی

بررسی پیوند قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین پیامدهای حاصل از آن با تأکید بر متون دینی

قناعت از‌جمله ویژگی‌های فرهنگی و از تعالیم و آموزه‌های قرآن و سنت است که پیوسته مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. اهمیت این فضیلت به ‌اندازه‌ای است که در قرآن از آن به‌عنوان «حیات طیبه» تعبیر شده و در سنت، عامل تأمین ‌کننده سعادت است؛ از ‌آنجایی ‌که درک این جایگاه و روی آوردن به آن، مستلزم آگاهی و کسب شناختی دقیق از فضایل مرتبط با قناعت و تبیین آثار آن است، پژوهش حاضر با مبنا قراردادن متون دینی و به‌کارگیری روش تحلیل محتوا، بررسی پیوند میان قناعت با دیگر فضایل اخلاقی و تبیین آثار و پیامدهای حاصل از آن را هدف خود قرار داده و از شرایط قناعت‌پیشگی نیز به منزله پیش‌درآمدی جهت ورود به این بحث، سخن به میان ‌آورده است. بر اساس یافته‌های پژوهش، عزم، برخورداری از یقین و پذیرش سختی‌ها از مهم‌ترین ملزومات و شرایط قناعت‌پیشگی است. در رابطه با پیوند قناعت با دیگر فضایل نیز، نتایج پژوهش با ذکر شواهدی، بیانگر ارتباط قناعت با فضایل اخلاقی‌ای، چون زهد، شکر، صبر، توکل و رضا و تسلیم است؛ همچنین در این پژوهش، مهم‌ترین پیامدهای قناعت‌پیشگی در ذیل هشت عنوان مطرح شده است.
تأثیرپذیری سبک زندگی از تربیت و باورهای اسلامی با رویکرد جامعه‌شناختی

تأثیرپذیری سبک زندگی از تربیت و باورهای اسلامی با رویکرد جامعه‌شناختی

نوشتار حاضر به تأثیر‌پذیری سبک‌زندگی از تربیت و باورهای‌دینی می‌پردازد و بر رعایت رویکرد درون‌دینی و ارائه راهکارهای عملی و دینی تأکید دارد. پژوهش پیش‌رو، کیفی بوده و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده ‌است. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه‌ای و اسنادی صورت گرفته و همچنین از منابع دیداری و شنیداری و وب‌گاه‌های مرتبط با این حوزه استفاده شده است.
مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره)

مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره)

تربيت اخلاقي فرآيند زمينه‌سازي و به‌كارگيري شيوه‌هايي براي شكوفا‌سازي، تقويت و ايجاد رفتارهاي اخلاقي و اصلاح آداب ضد اخلاقي در انسان است. هدف پژوهش حاضر، بررسی مبانی انسان‌شناختی تربیت اخلاقی از دیدگاه ملا مهدی نراقی (قدس سره) است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. نتایج بررسی آراء تربیتی علامه نراقی (قدس سره) بیانگر آن است که اساسی‌ترین مسئله در تربیت اخلاقی آدمی، شناخت مبانی انسان‌شناختی است؛ با معرفت به این مبانی است که می‌توان اهداف تربیتی را شناسایی کرد؛ اصول و بایدونبایدهای کلی تربیت را کشف نمود و مسیر تربیت اخلاقی را در جهت نیل به سعادت و حیات طیبه‌ای که سرشار از شفقت، مودت و آرامش روانی است، هموار ساخت.
تحلیل تبارشناختی از سیر تحول گفتمان‌های تربیتی

تحلیل تبارشناختی از سیر تحول گفتمان‌های تربیتی

حاصل پژوهش حاضر، تاکید بر این نکته است که مبتنی بر نوع نگاه تبارشناسانه فوکو در طول زمان در نظام‌های تربیتی نیز همچون سایر بخش‌های جامعه، سبک‌های خشن مجازات و تنبیه به مرور زمان جای خود را به اشکال بسیار نرم سازمان‌یافته نظارت و کنترل داده‌اند
No image

تربیت اسلامی در نظام تعلیم و تربیت: ضرورت تبیین مبانی، اهداف و شاخص‌ها

تربیت دینی از دیرباز موضوع بحث و بررسی اندیشمندان تربیتی با دیدگاه‌های گوناگون فلسفی، علمی و دینی بوده است. همه متخصصان حوزه دین و تعلیم ‌و ‌تربیت بر این باورند که اگر افراد جامعه زندگی خود را برمدار دین و خداباوری قرار دهند، سلامت و سعادت جامعه در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تضمین می‌شود.

پر بازدیدترین ها

No image

تربیت اسلامی در نظام تعلیم و تربیت: ضرورت تبیین مبانی، اهداف و شاخص‌ها

تربیت دینی از دیرباز موضوع بحث و بررسی اندیشمندان تربیتی با دیدگاه‌های گوناگون فلسفی، علمی و دینی بوده است. همه متخصصان حوزه دین و تعلیم ‌و ‌تربیت بر این باورند که اگر افراد جامعه زندگی خود را برمدار دین و خداباوری قرار دهند، سلامت و سعادت جامعه در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تضمین می‌شود.
بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

بررسي تاثير رسانه ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان

امروزه رسانه‌ها به عنوان يکي از ابزارهاي اصليِ انتقال و گسترش ارزش‌هاي فرهنگي و اجتماعي، در رفتار کودکان و نوجوانان و تغيير رفتار اجتماعي آنان، داراي نقش مهمي است. هدف پژوهش حاضر، بررسي تأثير رسانه‌ها بر تربيت و رشد کودکان و نوجوانان است.
جایگاه و نقش بازی در تربیت دینی کودکان

جایگاه و نقش بازی در تربیت دینی کودکان

بازی از اولین ابزارهای تربیتی است که کودکان با آن آشنا می‌شوند؛ ابزاری که گاه تا سال‌های متمادی با آنان همراه است. رعایت برخی ضوابط در بازی از جانب مربیان تربیتی، می‌تواند این ابزار تربیتی را که از ویژگی‌های خاص آن، عنصر علاقه‌مندی برای کودکان است به یکی از رویکردهای مهم در جهت ایجاد و تقویت تربیت دینی تبدیل نماید...
تربیت فکری و عقلانی کودکان در الگوی تربیتی اسلام با نگاهی تطبیقی به طرح «آموزش فلسفه به کودکان»

تربیت فکری و عقلانی کودکان در الگوی تربیتی اسلام با نگاهی تطبیقی به طرح «آموزش فلسفه به کودکان»

گستردگی توصیف اسلام از تفکر و تعقل، گشودن باب وسیعی از ارزش‏‌های عقلی، آموزش ضمنی و تدریجی ارزش‏‌های عقلی بر اساس اولویت‏‌های یادگیری سنین مختلف و کاربرد طیف وسیعی از روش‏‌های بینشی، علاوه بر روش‏‌های گرایشی و رفتاری برای آموزش تفکر به فرزندان، نشان‏‌دهنده تمایز اساسی الگوی اسلامی تربیت فکری و عقلانی با الگوهای سکولار، به‏‌ویژه طرح آموزش فلسفه به کودکان است. این تحقيق با رویکردی تطبیقی و با بهره‏‌گیری از روش توصیفی – تحلیلی به تبیین و تحلیل تفاوت‏‌های اساسی این دو الگو می‏‌پردازد...
راهکارهای تربیت عبادی نوجوانان

راهکارهای تربیت عبادی نوجوانان

. یافته‏‌های پژوهش نشان داد که می‏‌توان از راهکارها و روش‏‌هایی، مانند زمینه‏‌سازی مناسب، بصیرت‏‌بخشی، الگودهی مناسب، تشویق و تنبیه، تکریم، آموزش مراقبه و محاسبه، تذکر و یادآوری، تمثیل، تلقین به نفس، موعظه، دعا، ارتباط با اماكن مذهبي در جهت تربیت عبادی نوجوانان استفاده نمود...
Powered by TayaCMS