یک روانشناس
معتقد است با وسیع شدن دایره اطلاعات افراد بخصوص در شهرهای بزرگ و دسترسی آسان به
اینترنت و برخی شبکههای مبتذل ماهوارهای روزبهروز بر تعداد افرادی که جذب
انحرافات جنسی میشوند بیشتر میشود و همین امر، موجب بالا رفتن آمار طلاق شده است.
شاید به نظر
برخی افراد بلایای طبیعی نظیر سیل، زلزله و یا سونامی تکاندهندهترین و تلخترین
حادثه روی کرهی خاکی باشد . ولی به نظر هرچند که این اتفاقات طبیعی دردناک و تلخ
است اما جدا شدن دو فرد از هم یا بهعبارتدیگر پدیدهی طلاق زناشویی بدترین حادثه
است ! حادثهای که بهموجب آن رابطه زوجیت فسخشده و نهتنها زوجین باید این رابطه
را با جسم خود تحمل کنند بلکه باید ازنظر روحی نیز این جدایی را تاب بیاورند و
شاید کمتر کسی بداند که صیغهی طلاق چه لرزشی در آسمان به همراه دارد و چقدر سخت
روح دو نفر از یکدیگر جدا میشود هرچند که شاید جسمشان راحت دوری همدیگر را تاب
بیاورد!
حال سؤال
اینجاست که چه میشود که طلاق در زندگی یک زوج تبدیل به یک «باید» اجباری میشود و
آن دو که روزی با عشق به زیر یک سقف رفته بودند باید قید همدیگر را بزنند؟
این جمله که «بزرگترین
عامل طلاق، ازدواج است» بهعنوان یک لطیفهی خندهدار در بین ما رواج پیداکرده اما
امروز میبینیم همین مزاح، تبدیل به واقعیت شده و طبق آمار از هر پنج ازدواج یک
طلاق صورت میگیرد و هر چه به تعداد ازدواجها اضافه میشود، از آنطرف آمار طلاق
هم بالا میرود. کالبدشکافی پدیدهی شوم طلاق و دانستن علت آن کار راحتی نیست و در
این سالها، نهادها و سازمانهای مختلفی در تلاشاند تا با موشکافی، از این آمار
بکاهند. بالا رفتن این آمار سبب شده تا بسیاری از جوانان از ترس شکست خوردن زندگی
به سمت ازدواج نروند. با توجه به اینکه در هفتهی ازدواج هستیم، بد نیست کمی
درباره این سونامی وحشتناک که به جان خانوادهها افتاده و حتی پدیدهی ازدواج را
تحت تأثیر قرار داده اطلاعاتی به دست بیاوریم.
آنچه میخوانید
گفتگوی «خبرگزاری دانشجو» با دکتر شاهین محمدیان روانشناس و کارشناس مسائل
خانوادگی درباره علل وقوع طلاق در بین زوجها است.
خبرگزاری دانشجو:
تعریف کوتاهی از طلاق داشته باشید؟
دکتر محمدیان: طلاق یک اتفاق خاص و تا حد زیادی دردناک
برای درمان رابطهی بهبود نیافتنی میان برخی از زوجین است . اتفاقی
که نمیتوان ادعا داشت بهزودی طعم ناگوارش از ذائقهی هر یک از زوجین پاک شود . اما
در بسیاری موارد ، زمانی که امید بهبود در مراودات یک زن و شوهر بههیچوجه ممکن نیست
طلاق میتواند درمان خوبی برای خاتمه دادن به جروبحثها و اعصاب خوردی های فرسایشی
برای زندگی آنان باشد هرچند که بعضی از درمانها مانند طلاق ممکن است باعث شوند تا
فرد درد زیادی را تحمل کند اما در نهایت به زندگی عادی برگردد .
هرچند واژهی
طلاق در فرهنگ ما یک واژهی منفی شناخته میشود اما باید گفت : طلاق یک راهکار
عاقلانه برای بعضی از زناشوییهاست و ازاینرو میتوان اینگونه طلاقها را که
تنها راه درمانی هستند ؛ طلاق مستحب نامید!
«خبرگزاری
دانشجو»: آیا آنچه زوجها
بهعنوان دلیل و عامل طلاق بیان میکنند میتواند سند خوبی برای جدا شدن آن دو از
یکدیگر باشد ؟
دکتر محمدیان: بیشترین علل طلاقهای ثبتشده را میتوان
ناسازگاری زوجین دانست اما این کلمهی ناسازگاری دایرهی وسیعی دارد که نیازمند
توضیح بسیاری است ! گاهی ناسازگاریهای اخلاقی منجر به طلاق میشود مانند مردی که
اخلاق خشنی دارد و با زنش بددهنی میکند یا او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد .
گاهی ناسازگاری
روحی و خلقی عامل طلاق است بهنحویکه یکی از زوجین علاقهی خود را به فرد مقابل
از دست میدهد یا هر دو طرف احساس بیعلاقگی نسبت به هم پیدا میکنند و دراینبین
تمکین روزبهروز از سوی هر دو نفر کمرنگتر شده و درنهایت طلاق برایشان نسخه میشود
. گاهی ناسازگاری دخالت دیگران و خط دهیهای غلط به هر یک از زوجین است . گاهی
ناسازگاری عدم سلامت جسمی یا روی یکی از زوجین و یا هر دو نفر است مانند اینکه یکی
از زوجین قدرت باوری نداشته باشد و این امر را به فرد مقابل قبل از ازدواج نگفته
باشد ! گاهی ناسازگاری به معنی اعتیاد یکی از طرفین به مادهی مخدر یا هر چیز اعتیادآوری
از قبیل رفیقبازیهای شبانه و مشروبات الکلی یا روابط نامشروع است .
گاهی ناسازگاریهای
اجتماعی باعث طلاق میشود به این معنی که عوامل اجتماعی
باعث طلاق میشوند . مشخص است که دلایل بسیاری موجب میشود که دو نفر دیگر تحمل
یکدیگر را نداشته باشند و عَلَم طلاق را بلند کنند . اما آنچه من در مراجعاتم بهوفور
دیدهام طلاق بر اساس عدم تفاهم اخلاقی بوده است . اما اینگونه نیست که بهصرف مراجعهی
یک زوج به دادگاه شورا حکم طلاق بین آنها داده شود . در دادگاههای خانواده بسیار
سعی میشود تا طلاقهایی را که بر مبنای عدم تفاهم هست ریشهیابی شده و تمرینهای
اخلاقی به طرفین داده شود و باز در صورت دست نیافتن به تفاهم در مرحلهی آخر به
طلاق بهعنوان آخرین حربه تمسک شود .
«خبرگزاری
دانشجو»: آیا ممکن است
طلاق به دلایلی صورت بپذیرد بیآنکه این دلایل در جامعه بیان شوند ؟
دکتر محمدیان: گاهی بر مبنای جلوگیری از ترویج موضوعی
که منجر به طلاق میشود ممکن است دلیل اصلی حکم طلاق بازتاب داده نشود و این کاملاً
درست است چراکه گاهی بابیان شاخ و برگهای مختلف یک موضوع ممکن است افرادی که خیلی
مطلع از جنبههای مختلف یک امری نیستند با آن آشنا شده و خودشان هم به دلیل این
آشنایی ناصحیح در کام طلاق فرو بروند .
به همین علت است
که دلیل اصلی برخی از طلاقها در جامعه منعکس نمیشود . مثلاً انواع و اقسام
انحرافات جنسی ممکن است منجر به طلاق شود ولی بهمنظور جلوگیری از شیوع آن در
جامعه نوع انحراف جنسی بیان نمیشود .
و این روزها متأسفانه
طلاقهای بسیاری به دلیل انواع انحرافهای جنسی صورت میگیرد . انحرافاتی که باعث
رنجش یا بیماری یا حتی بستری شدن یکی از زوجین در بیمارستان و از دست رفتن سلامتیاش
برای همیشه میشود .
بهطورکلی با
وسیع شدن دایرهی اطلاعات افراد بخصوص در شهرهای بزرگ و دسترسی آسان به اینترنت و
برخی شبکههای مبتذل ماهوارهای روزبهروز بر تعداد افرادی که جذب انحرافات جنسی میشوند
افزوده میگردد و در همین راستا همسران این افراد که در زندگی خود دچار عذاب لحظهبهلحظه
میگردند به دادگاه مراجعه کرده و تقاضای حکم طلاق میکنند .
«خبرگزاری
دانشجو»: آیا طلاق را میتوان
یک قرارداد خوشایند هم دانست یا فقط و فقط جنبه منفی دارد ؟
دکتر محمدیان: طلاق علیرغم اینکه یک درد همیشه همراه
زوجین محسوب میشود اما در بسیاری از موارد تنها راهحل منطقی و معقولانه است !
طلاق در بسیاری از زندگیها نجاتبخش است و باعث حیات زوجین خواهد شد . تصور کنید وقتیکه
مردی خشونت و ضرب و شتم جزی از زندگیاش باشد همسرش فقط با طلاق میتواند جان خودش
را نجات بدهد !
بههرحال طلاق
هرچند که حتی ازنظر اسمی ( اسم طلاق ) هم خوشایند جامعه نیست اما راهکار مناسبی
برای خاتمه دادن به بسیاری از روابط بیمار است . بسیارند افرادی که از همسر خود بر
مبنای عقلانیت طلاق گرفتهاند و پسازآن توانستهاند زندگی بهتری داشته باشند . یا
ازدواج مجدد انجام دادهاند و یا توانستهاند مدتی در تنهایی به رفتار خود فکر
کنند و بعد از دریافتن اشتباهاتشان در زندگی قبلی دوباره تمایل نشان دادهاند
تا به همسر سابق خود رجوع داشته باشند . اگر طلاق را بهصورت فرصتی برای تفکر و تلاش
برای یک زندگی بهتر دیده شود قطعاً میتواند راهگشا بوده و برای زوج جداشده از
یکدیگر راهگشا باشد .
«خبرگزاری
دانشجو»: طلاق گرفتن بهتر
است یا تحمل یک زندگی اجباری با دعواهای روزانه و عدم تفاهم ؟
دکتر محمدیان: متأسفانه عدم تفاهمی که گاهی زوجها آن
را دلیل محکمی برای طلاق میدانند ؛ شناخت ناصحیح و ناکافی آنان از جنس مقابلشان
است . بسیاری از خانمها نمیدانند روحیات مردانه چگونه است و با همسر خود باید
چطور رفتار کنند . این مطلب درباره مردها هم صادق است ؛ بسیاری از مردها نمیدانند
روحیات زنانه چگونه است و چه چیزهایی برای خانمها مهم و حیاتی و چه چیزهای بیاهمیت
است .
اگر یک زوج
بتوانند در اوایل زندگی خود شناخت خوبی از جنس مقابلش به دست بیاورد ، قطعاً
شکایتشان از عدم تفاهم کمرنگتر خواهد شد هرچند که من قبول دارم گاهی اوقات دو نفر
هرچقدر هم که جنس همدیگر را خوب بشناسند اما باز نمیتوانند باهم سازگاری داشته
باشند . اما آنچه در مراجعات خود داشتهام عدم تفاهم به معنی عدم شناخت زوجین از
روحیات زنانه یا مردانه یکدیگر بوده است .
نکته منفی دیگری
که در اینجا وجود دارد این است که گاهی افراد گمان میکنند که طلاق گرفتن وضعیتشان
را بهبود میبخشد درحالیکه ممکن است بعد از طلاق شرایط بدتری پیدا کنند حالآنکه
اگر تلاششان در طول روزهای زندگی را بهجای اینکه معطوف به طلاق کنند ، معطوف به
سازش میکردند نتیجه بهتری میگرفتند !
بههرحال در
مورد این سؤال نمیتوان یک نسخهی کلی داد . برای بعضی از زندگیها طلاق گرفتن
بهتر است و برای برخی دیگر سازگاری وزندگی اجباری داروی بهتری است .
«خبرگزاری
دانشجو»: طلاق گرفتن ربطی
به تربیت یا حضور فرد در خانواده کمجمعیت یا پرجمعیت دارد ؟
دکتر محمدیان: معمول افرادی که در خانوادههای پرجمعیت بزرگشدهاند
روحیه سازش بیشتری دارند چراکه از کودکی در اطراف خود نظرهای مخالف را دیدهاند . حتماً
شما هم شنیدهاید که ممکن است خواهر و برادرهای حاضر در یک خانواده هم روحیات شبیه
به همی نداشته باشند . همین موضوع است که به افراد خانوادههای پرجمعیت از همان ابتدای
کودکی یاد میدهد که چطور باید در زندگی سازشکار باشند و از پس هم برآیند یا باهم
رفتار کنند .
افراد در خانوادههای
پرجمعیت تحملشان برای شنیدن نظرات مخالف بالا میرود و یاد میگیرند چطور انتقاد
کنند یا انتقاد بشوند حتی یاد میگیرند چطور از امکانات مشترکشان بهره بگیرند اما
برعکس افرادی که در خانوادهی کمجمعیت هستند معمولاً اوضاع بر وفق مرادشان است
کسی نیست که با خواستههایشان مخالفت کند و بر همین اساس تعامل با دیگران را خوب نمیآموزند
و ممکن است بهمحض برخورد چندباره با یک مسئلهای خارج از علاقهمندیهایشان آشفته
شوند و ندانند چه رفتی داشته باشند . البته این موضوع نسبی است و ممکن است طلاق در
خانوادههای پرجمعیت هم رخ بدهد اما آنچه به ذهن میرسد یادگیری بهتر و سازگاری
بهتر در تربیت شدن افراد در خانوادههای پرجمعیت است.
«خبرگزاری
دانشجو»: آیا فیلمها و زنجیرههای
تلویزیون و عوامل بیرونی هم میتوانند بهعنوان محرک برای طلاق محسوب شوند ؟
دکتر محمدیان: بله تا حدی میتوانند . افرادی که قدرت
استنباط خوبی ندارند ممکن است هنگام دیدن یک فیلم گمان کنند همسرشان هم باید مانند
قهرمان یا نقش اول فیلم باشد . یا ممکن است توقع پیدا کنند که همسرشان مانند او
لباس بپوشد و رفتار کند برای این افراد فیلم دیدن مانند وارد شدن در آتش است . اما
بهطورکلی تجملگراییها و خودکارسازیهای موجود در زنجیرههای امروزی آرامش
بسیاری از خانوادهها را بر هم زده و افراد یا تحت تأثیر شرایط مالی فیلم به
همسرشان فشار میآورند برای خرید لوازم لوکستر یا مثالها و خواستههایشان شبیه
نوع رفتار افراد در فیلم میشود.
به همین جهت است
که باید هر کشوری بر اساس فرهنگ خود فیلمسازی داشته باشد یا فیلمهای وارداتی را
به نحوی با دیالوگهای بومیسازی شده در جامعه پخش کند . الگوبرداری بیشتر مردم
جامعه از صداوسیماست و این رسانهی عمومی میتواند تأثیر عمیقی در نحوهی تفکر وزندگی
افراد جامعه داشته باشد .
-آنچه
مسلم است طلاق دو وجه مفید و نامفید دارد و بدیهی است که هر زندگی نسخهی خاص خود
را دراینباره خواهد داشت و اینگونه نیست که برای هر زوجی که به هر دلیلی توان
تحمل زندگی را ندارند ، طلاق بهترین راهکار باشد هرچند که بهغلط عدهای گمان میکنند
راه خلاصی است !
خبرگزاری دانشجو