چيستي معنویت اسلامی با رويكردي انتقادي...

چيستي معنویت اسلامی با رويكردي انتقادي...

چيستي معنویت اسلامی با رويكردي انتقادي به مفهوم معنويت در جنبش‌هاي نوپديد معناگرا

سیده زهره سیدفاطمی

چكيده

رابطه‌ي عقل و دین براي معنویت عقلانی پايه محسوب مي‌شود. بين معنویت وحیانی و انتخاب عقلانی، رابطه‌ي عموم و خصوص مطلق برقرار است. نتیجه این پیوند رسیدن به حیات طیبه، با ویژگی‌های منحصر به فرد خواهد بود. این حیات طیبه زمانی میسر می‌شود که تمام وجود فرد درگیر با مسئله انتخابی او گردد؛ نه اینکه فرد گاهی دیندار و گاهی غیردینی عمل کند. این دین عقلانی یا به‌عبارت دیگر معنویت عقلانی به متن زندگی فرد راه پیدا می‌کند و آنگاه انسان سالک الی‌الله می‌گردد. معنویت اسلامی به شيوه‌هاي گوناگون به‌وجود می‌آید و ویژگی‌های خاصی دارد، ازجمله اين قابلیت را دارد که به بیرون از زندگی فردی رسوخ کند.

واژگان کلیدی: معنویت، حیات طیبه، انسان، سالک الی‌الله.

مقدمه

قرآن‌کريم آخرين و کامل‌ترين کتاب آسماني است که خداي متعال براي هدايت انسان‌ها نازل فرموده است؛ در این منشور زندگی، هرآنچه به کمال و خوشبختی انسان‌ها مربوط مي‌شود، به ودیعه گذاشته شده است. اما گفتنی است حقايقی مربوط به کمال نهايي و رسیدن به اوج ادراک معنوي به‌شکل رمز و اشاره در سراسر آيات آن پراکنده است و یافتن کلید این رموز در گرو انتخاب راه صحیح است. در سال‌های اخیر، جنبش‌هایی با نام جريان‌هاي معنويت‌گرا در جهان پديد آمدند که با داشتن شعارهایی جذاب برای رسیدن به سعادت، هر انسان طالب معنویت و خوشبختی را در نگاه اول به‌خود جذب می‌کنند. در دل این جریان‌ها لذت‌هاي گوناگوني که بشر در خيالش می‌پروراند و خواهش‌های رنگارنگي وجود دارد که به وهمش خطور مي‌کند. معنویت‌های جدید دارای ویژگی‌های پراکنده‌ای هستند: «آموزش روش‌های تمرکز فکر، کسب آرامش روحی و جسمی و تمرین‌های ورزشی مانند: تی‌ام، یوگا، مدیتیشن، ریکی و ... برخی همچون رائیلیان و کلیسای شیطان، عقایدی ضددینی و انسانی دارند و با انکار دین یا دعوت پیروان خود به استفاده از مواد مخدر، مشروبات الکلی، موسیقی‌های مخرب و خوردن خون به تجربه‌های ناشناخته‌ای کشیده می‌شوند که همگی افکار و اعمال غیرانسانی مثل: خشونت، انتقام، لذت‌جویی، بی‌بندوباری، ناسازگاری و ... را ترویج می‌کنند» (وکیلی، 1388: 55). اما اين لذات تنها رضايت و آرامشی موقت برای بشر به دنبال داشته و رنج، ناکامي و پوچی ناشي از جریان معنوی روح او را آزرده می‌کند.

انسان امروزی، در زندگي اين جهاني، با همه‌ي فريبندگي، گستردگي، زيبايي و دلربايي خود را گرفتار و اسير مي‌بيند و در جست‌وجوي معنا و هدفی براي هستي و حيات خويش است. از این‌رو، به معنويت روي آورده و درمان و کاهش اضطراب‌ها، افسردگي‌ها و رفع هزاران آسيب رواني و اجتماعی خود را در این معنویت جست‌وجو می‌کند. اما میان سعادتی که ادیان نوظهور از آن دم می‌زنند و سعادت حقیقی تفاوت از زمین تا آسمان است.

مبانی نظری در این جنبش‌ها اومانیسم و سکولاریزم است به‌شکلی که انسان در آن محور همه امور عالم است، به‌عبارت دیگر نظام تکوین تشریع و هم قانونگذاری باید مطابق خواسته‌های انسان باشد و انسان باید تنها به عقل و دستاورد معرفتی خویش اعتماد کند و نیازی به موجود ماورای خود نداشته باشد؛ در این نوع منطق و نگرش اعتقاد به‌خدا، دینی درست است که بر اساس امیال و خواسته‌های انسان تنظیم شده باشد. «از این‌رو، دین باید انسانی باشد؛ نه اینکه انسان دینی باشد». محورهای اساسی این نوع نگرش بر محور کرامت ذاتی و بی‌انتهای آدمی و انکار گناهکاری ذاتی انسان است و تفرد اصالت‌دادن به شخصیت فرد و لذت جسمانی انسان مورد نظر است . عرفی‌گرایی و سکولارشدن همه چیز، ازجمله جامعه، سیاست، حکومت، قانون، علم، هنر و حتی دین از نوع نگرش معنویت‌های جدید محسوب می‌شود. فلسفه آنان بر انکار ایمان به خداوند و ستایش انسان به‌جای خداوند بنا شده است.

اما سرمايه‌ي معنوي اسلام توانايي رقم‌زدن انقلابی درونی و اجتماعی را دارا است و به لحاظ شناخته‌نشدن و پنهان‌شدن در زیر غبار تعبیرات نااهلان، تنها عده‌ی اندکی توانایی درک آن را داشته‌اند، اما همیشه نیاز به این معنویت به‌طور فطری در انسان‌ها بوده است. انسان مدرن نیز، این نیاز را درک کرده است، اما با وجود این غبار، از دست‌یافتن به این حقیقت رویگردان است. از این‌رو، باید از این معنویت غبارگرفته، غبار روبی کرد و در بسته‌های زیبا به بشر امروزی عرضه‌کرد. معنويت‌طلبي میلی است که به‌هيچ وجه نمي‌توان آن را از وجود انسان حذف کرد؛ زیرا انسان براي معرفت و عبوديت خداوند آفريده شده و ظرفيتي نامتناهي براي رسیدن به اين هدف را دارا است. اعراض از ياد خدا، ممکن است اين کشش به حقيقت نامتناهي را به فراموشي سپارد، اما هيچگاه اين آتش آسماني خاموش نخواهد شد. در این مقاله سعی شده است علاوه‌بر تعریف معنویت اسلامی و ویژگی‌های آن، موارد دلخواه انسان بر حسب نیازهای معنوی در وضعیت این جهانی او به تصویر کشیده شود.

معنویت اسلامی

معنويت از منظر قرآن‌كريم، چنان با جان و هستي آدمي آميخته است كه غفلت از آن، گویی با خدافراموشي گره‌خورده و نکته اینجا است که انسان با نسيان حق خود را از ياد برده و از دست مي‌دهد. هدف از معنويت اسلامي و خدا‌محور دست‌يابي به نيروهاي خارق‌العاده و تنها وضعيت‌هاي مطلوب رواني نیست، بلکه حقيقتي متعالي و فراتر از تمام نمودهاي هستي را ارائه می‌دهد و به همه‌ي هستي معنایی خاص مي‌بخشد. باور به‌وجود حقيقي که داراي خيرمطلق و کمال نامحدود و سرچشمه‌ي بي‌پايان رحمت و زيبايي و بي‌نيازي است، به هستي و حيات، شکوه و معنا می‌بخشد.

ويژگي معنویت اسلامي انسان‌باوري است. معنویت اسلامي انسان را شايسته و سزاوار رسيدن به قرب الهي می‌داند و او را بي‌واسطه در رابطه با خداوند، داراي استعداد خلافت الهي و تجلي اسماء و صفات الهي معرفی می‌کند. به‌همين جهت، راه به‌سوي خدا برای او بسيار نزديک است. «و ان الراحل اليک قريب المسافه» (دعای ابوحمزه ثمالی) و پيمودن آن براي کسي بسيار سهل است که اراده‌ي سير الي‌الله دارد.

ظرفيت نامتناهي انسان، در صورتي‌که در راستاي معرفت و عبوديت حق جريان يابد، شکوفا می‌شود و به دستيابي ايمان و عمل صالح مي‌انجامد (مظاهری‌سیف، 1385: 109). از آن‌سو، اگر اين استعداد متعالي و نامحدود انساني به‌سطوح پست زندگي و هستي معطوف گردد، حيات دنيا شکل مي‌گيرد .گفتنی است که انسان موضوع خلقت خداوند و با عظمت‌ترین و نیرومندترین موجود جهان هستی است. چنانکه در قرآن آمده است که«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»؛ ما آن امانت را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم، پس آنها از تحمل آن امتناع كردند و ترسيدند، و انسان آن را حمل كرد؛ چون انسان ستم‌پيشه و جاهل بود و همه چیز برای رشد وتعالی او مسخر شده است (احزاب: 72). «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون» (جاثیه: 13) اما نه برای اینکه انسان موضوع انسان باشد. درواقع انسان به معنای کامل کلمه مهم‌ترین موضوع و تمام غایت خداوند است، جایز است این انسان نیز موضوع مهم خود را خداوند بداند و هدفش از بودن در دنیا، رسیدن به کمال و جاودانگی باشد. این کمال در حقیقت همان حقیقت جاودانه الهی است که ربط انسان به‌خدا نیز دقیقاً به همین‌جا ختم می‌شود و از آغاز حرکت رو به نهایت سیر می‌کند و در سیر تکاملی خود رو به بارگاه ربوبی دارد و در این بین معاشقه‌ای دوطرفه صورت گرفته است. این معادله زمانی زایل می‌شود که انسان فقط خود را ببیند و هدف از بودنش در این جهان را فقط «این‌جهانی» و خود کامگی ببیند و کامجویی او از هر آنچه که برای تعالی او مسخر شده فقط پر‌کردن ظرفیت زمانی عمر خود باشد.

وضعیت این‌جهانی انسان

زندگی بشر دارای دو پدیده لذت و الم است و برای زندگی‌کردن و ادامه حیات ناگزیر به عبور از ناهمواری‌هایی است و طبیعی است که تکیه گاه‌هایی را با امکانات و قدرت‌های متفاوت داشته باشد. روح انسان نیز سکه دو رویی‌ است که رویی به اصل اولی خود و یک‌روی به‌سوی طبیعت و سطح ظاهری آن دارد و پیرو قوانین و جریانات طبیعی است. دیگری رو به سوی اصل اولی خود دارد. از این‌رو، انسان با تفکر در لایه‌های درون خود هویت خویش را در می‌یابد که هدف از خلق او لایه ظاهری نیست، بلکه هدفی مهم‌تر او را به کنکاش در هویتش وا می‌دارد و می‌داند که خداوند به همراه او منشوری نازل فرموده است که قواعد تسهیل زندگی را به او آموزش می‌دهد. تحقق این موضوع که «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» (ذاریات: 56). کاملا برای او میسور می‌شود. در حقیقت «افراد انسانی بیشتر مانند دستگاه موسیقی هستند که انگشتان نادان یا هوی‌پرست صداهای درهم و برهمی از آن در می‌آورد و چون آنان نمی‌دانند که کیستند و یا در اصل خود را ارزیابی حقیقی نکرده‌اند، نمی‌دانند که ما کیستیم و چگونه باید ما را ارزیابی کنند» (جعفری: 65).

اما انسان در اسلام که عبارت است‌از عبوديت محض و تسليم خدابودن، تا آنجا که خلیفه خدا خواهد شد «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة» (بقره: 30). «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلا» (اسرا: 70). و این کرامت نه به‌دلیل تفاوت‌های مادی است که فقط به‌علت تفکر و تعقل او است، آن‌هم نه در به‌دست‌آوردن ارزش‌های مادی، بلکه در انتخاب و رسیدن به حیات طیبه که برای رسیدن به این حیات همواره در تعارض با دو دشمن است، یکی عوامل طبیعی که بر سر راه زندگانی او با تمام قوا ایستاده و دیگری خود انسان و قوای درونی او.

او در انتخاب اسلام نوعی تسلیم‌شدن و رهاشدن را تجربه می‌کند و تسلیم قدرتی بزرگ می‌شود. در حقیقت به خواست و اراده خود حرکتی اضافه از او سر نخواهد زد و هرگاه این پذیرش صورت گرفت، نسبت به هر سرنوشتى كه از ناحيه خداى سبحان برايش تنظيم مى‏شود، چه سرنوشت تكوينى از قدر و قضا و چه تشريعى از اوامر و نواهى و غير آن متابعت کامل صورت می‌گیرد.

هرگاه این حالت در وجود آدمی صورت گرفت، نفس مأنوس این نوع پذیرش خواهد شد. در نتیجه متخلق به صفات الهی خواهد شد و خودبه‌خود ساير قوا از قبيل قواى بهيمى و سبعى براى نفس رام مي‌شود و قوايى كه متمايل به‏ هوس‏هاى دنيايى و زينت‏هاى فانى و ناپايدارش مى‏شوند، رام نفس گشته و نفس به آسانى مى‏تواند از سركشى آنها جلوگيرى كند، اينجاست كه آدمى آنچنان خدا را بندگى مى‏كند كه گويى او را مى‏بيند، چنين كسى ديگر در باطن و سر خود هيچ نيروى سركشى كه مطيع امر و نهى خدا نباشد و يا از قضا و قدر خدا به خشم آيد، را نمى‏بيند و سراپاى وجودش تسليم خداوند مى‏شود. این بخش از تعالیم دین اسلام (اعتقادات) باید از طریق عقل، درک و پذیرفته شود. این فهم عقلانى از دین، «حق» و به «مصلحت» انسان است.

مهم‌ترین ویژگی اسلام عقلانیت است و جمع میان معنویت و عقلانیت زندگی آرمانی را حاصل می‌آورد؛ زیرا انسان در ذهن و پندار خود دائم به‌دنبال مدینه فاضله‌ای است که در آن همه چیز برای او مهیا است و تمام تلاش خود را حتی در قیاس کودکانه‌اش در داشتن رفاه مادی نسبی برای رسیدن به این شهر آرمانی مصروف می‌دارد.

معنویت وحیانی

معنویت اصیل متصل به وحی می‌گوید که ظرفیت‌های انسانی باید به فعلیت برسد تا انسانیت و اسلامیت در بهترین شرایط جلوه‌گری کند و باعث شود که انسان با پرهیزکاری و تقوی در صلح و آرامش، عشق به حقیقت را تجربه کند و از خشونت چه با خود و چه با محیط پیرامونش پرهیز کند. «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (آل‌عمران: 134). معنویت اصیل متصل به وحی، هنر زندگی متعالی را تحت تعلیمات خود آموزش می‌دهد. به‌طوری که فرد پس از تجربه عمل بر طبق دستورات آن، به تکیه گاهی قدرتمند اتکا خواهد کرد و هرآنچه را که برای خود می‌پسندد برای دیگران نیز می‌پسندد؛ زیرا این را باید دانست که هدف اصلی از نزول اسلام رسیدن به کمال است و دستورالعمل جاودانه‌شدن را همان ابتدا با نفخه‌ای از خود «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر: 29) به‌وجود بشر هدیه می‌کند اما بشر برای رسیدن به اکسیر جاودانه‌شدن و رسیدن به حیات طیبه که همان معنویت متصل وحیانی است باید از خود بگذرد و با تزکیه و تهذیب نفس، خود را از قیود «این‌جهانی» در عین اینکه در جهان زندگی می‌کند، برهاند که در این‌صورت، هماهنگی موجود بین حقیقت و فعل انسانی و تفکر فرد مسلمان آوازی خوش را در محیط زندگی او می‌پراکند. اگر معنویت راهی است برای رسیدن به‌خدا و تقرب به او، جز با عمل‌کردن به دستورات خداوند ممکن نخواهد بود. «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيم» (آل‌عمران: 31).

انسانی که در جست‌وجوی معنویت است هرگز با خدا معامله مادی نمی‌کند. او برحسب محبت و عشقی که نسبت به‌خدا دارد خود را وقف خدمت به او می‌کند. از این‌رو، انگیزه و هدف او در ناهمواری‌ها و ابتلائات زندگی کم رنگ نخواهد شد. نتیجه این نگاه «حیات طیبه» خواهد بود و طبق آیه قرآن «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون»؛ هرکس، از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه‌ای حیات می‌بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند، پاداش خواهیم داد (نحل: 97).

حیات طیبه

حیات طیبه معناى وسیعى دارد و نمی‌توان گفت که حیات به دو قسم طیب و غیرطیب تقسیم می‌شود، بلکه حیات فقط نوعی زندگی است. حیات طیبه، حیاتى دور از هر نگرانى و تلخ‏کامى، همراه با قناعت و پرهیز از افراط و تفریط، سرشار از معنویت و ایمان و احسان به خلق، حیاتى به دور از غفلت، سهو و نسیان است. این حیات دارای دو رکن اساسی ایمان و عمل صالح است. علامه طباطبایی در مورد «حیات طیبه» می‌فرماید: «مراد از احیاء، بخشیدن و افاضه حیات و زندگی است و آیه شریفه دلالت دارد که خداوند سبحان، انسان با ایمانی را که عمل شایسته و صالح انجام می‌دهد با زندگی جدیدی اکرام می‌کند که غیر از زندگی معمول مردم است و آثار زندگی حقیقی، علم و قدرت را با زندگی جدید همراه و همگام می‌کند و این درک جدید و قدرت باعث می‌گردد چنین فرد مؤمنی چیزها را چنان ببینید که هستند؛ یعنی می‌تواند امور و اشیاء را به دو قسم حق و باطل تقسیم کند. سپس با قلب و روحش به امور باطل پشت می‌کند که در معرض فنا و زوال هستند که همان زندگی و حیات دنیوی است و دل به زینت‌ها و مظاهر فریبنده دنیا نمی‌بندد و چون از بند این تعلقات دنیوی و ظواهر گول زننده آن رها شد، شیطان نمی‌تواند او را خوار و ذلیل خود کند و در بند خود گرفتار آورد. در مقابل، قلب و روحش به پروردگار باقی و جاوید، مرتبط و پیوسته می‌گردد و جز ذات پاک او و قرب و جوار او را طلب نمی‌کند و جز از خشم و دوری وی از چیزی هراس ندارد و در این هنگام برای خود زندگی پاک و جاودانه و بی‌زوال مشاهده می‌کند که کارگردان این زندگی و مدبر امور آن، پروردگار بخشنده و مهربان است و در سراسر این زندگی معنوی و پاک، جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده نمی‌کند و تنها اموری را زشت و ناپسند می‌شمرد که خداوند آنها را قبیح و زشت شمرده. این‌چنین انسانی چنان نور و کمال و قدرت و عزت و لذت و شادمانی در زندگی خود می‌یابد و مشاهده می‌کند که پایان و انتهایی ندارد» (طباطبایی، 1374، 12: ذیل آیه 97 سوره نحل).

ویژگی‌های حیات طیبه

برخی از ویژگی‌های حیات طیبه یا عالم عندالله عبارت است‌از:

  1. زندگی حقیقی: به این معنا که رنگ و لعاب زندگی مادی، مانند سرابی است که انسان طالب حقیقت را از مسیر صیرورت و سلوک الی‌الله باز نمی‌دارد. او در پس این لعاب‌ها حقیقتی را می‌بیند، اگرچه در آن واژه‌هایی، مانند شادی، نشاط و ... و برخورداری از تمام تمتعات دنیوی در در دسترس است، اما دائمی و جاودانگی را فقط در آن حقیقت می‌بیند؛
  2. جامعیت خیر دنیا و آخرت: عالم «عندیت» نزد خدا‌بودن، نه محصور در دوران حیات دنیایی است و نه منحصر به حیات اخروی؛ بلکه خیر آن بر دنیا و آخرت گسترده شده و برخورداران از آن در همین دنیا از آن بهره‌مندند: «فَعِندَ اللّهِ ثَوابِ الدُنیا وَ الاخرَةِ» (نسا: 134)؛
  3. پایداری: ثمره حیات طیبه ابدی و ماندنی است و نابودی و فرسودگی در آن راه ندارد؛
  4. نامحدود بودن: سرچشمه بیکران و بی‌پایان همه چیز نزد خدا است «وَ إِن مِن شَیء إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ» (حجر: 21) و هیچ چیز نیست، مگر اینکه معادن آن نزد خداست. «لَهُم مَا یشاؤُون َفیهَا وَ لَدَینَا مَزِیدٌ»؛ برایشان هرچه بخواهند در آنجا هست و نزد ما بیش از آن است (ق: 35)؛
  5. معیار و میزان‌بودن: این ویژگی قابلیت این را دارد که انسان متصل به وحی، معیار و میزان برای همه معادله‌های مطروحه در این دنیا باشد و همه چیز با آن سنجیده می‌شود؛
  6. جایگاه راستی: جایگاه راست و استوار اهل حیات طیبه «فی مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِر» (قمر: 55) در جایگاه راستین، نزد پادشاهی توانا است. ایشان راه درست را یافته، به جایگاه و موقعیت راستین می‌رسند و با حق به سر می‌برند، نه با سراب.
  7. جلوه آیات الهی: عالم عندیت جلوه روشن آیات الهی است. چنانکه فرمود: «إِنَّمَا الآیاتُ عِندَاللّهِ»؛ تمام آیات الهی فقط نزد خداوند است (انعام: 109). کسی می‌تواند آیات الهی را درک کند که چشمی به عالم عنداللّه گشوده و خبری از آن یافته باشد. عالم سراسر آیات الهی است، اما برای کسی که خداوند را مشاهده کرده و ربط پدیده‌های جهان را با حق‌تعالی به تماشا نشسته است.
  8. علم در ادبیات قرآن: همان شناخت خدا و آیات و آثار او است. قرآن تمام علم را نزد خدا می‌داند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَاللَّهِ»؛ علم فقط نزد خدا است (حدید: 19). بنابراین، از برترین شاخصه‌های حیات طیبه، علم است. اهل بیت: معدن و منبع این علم و سرآمد اهل حیات طیبه‌اند؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره، امام هادی7 خاندان مبارک خود را «خزّان العلم» می‌شمارد.
  9. نور: کسانی به‌عالم عنداللّه و حیات طیبه راه پیدا می‌کنند که دل و جان خود را صاف کرده و از همه تعلقات و تیرگی‌ها رها و آیینه‌گون شده‌اند «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ»؛ کسانی‌که به‌خدا و رسولش ایمان آوردند، آنها اهل راستی و گواهان نزد پروردگارند که پاداش و نورشان برای آنهاست (حدید: 19). اینها کسانی هستند که خدا را با تمام وجود درک کرده و آینه‌دار نور و نام او شده‌اند و در میان مردم با این نور حرکت کرده و مایه هدایت خلق می‌شوند «أوَمَن کَانَ مَیتاً فَأَحْیینَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِج مِنْهَا» (انعام: 122).

علامه طباطبايي در رسالة الولايه می‌آورد: «هرچه انسان مي‌بيند، اول خدا را مي‌بيند، بعد آن شي را چون «هو الظاهر» جايي براي ظهور غير نمي‌گذارد». خاصیت نور به ظهور رساندن و ظاهر‌شدن است و کسی که وارد حیات طیبه می‌گردد، علاوه بر اینکه خود نور می‌شود، دیگران نیز از روشنایی او بهره می‌برند، همه چیز را نیز روشن و ظاهر می‌کند. این نوع زندگی اصیل بر اساس فهم و تشخیص خود شخص حاصل می‌شود. به‌عبارت دیگر در آن تقلید و تعبد، القاپذیری، تبعیت از افکار عمومی و مدهای فکری زمانه جایی ندارد. این نوع نگرش و نحوه زندگی در اثر پذیرش اسلام که دین پذیرش است میسر خواهد شد و اگر سیر تفکر بشر نظمی منطقی داشته باشد، حاصل آن بدون شک منتهی به خداوند خواهد شد و به معرفتی نو و جدید نسبت به خداوند خواهد رسید. که البته این نوع شناخت و عرفان در سایه عقل حاصل خواهد شد. پس می‌توان آن را معنویت عقلانی نامید (ملکیان، معنویت و عقلانیت نیاز امروز ما).

ویژگی معنویت عقلانی

نخستین ویژگى معنويت عقلانى این است که متدینى که متعقل است، از دین «فلسفه حیات» جامع‌ای مى‏طلبد؛ یک فلسفه حیات فراگیر و فلسفه‌ی زندگى یکسره دامن‏گستر؛ یعنى به‌عبارت دیگر فرد متدین نمى‏خواهد که همه زندگیش مثل زندگى غیرمتدینان باشد و فقط حجره‌ای از حجره‏هاى زندگیش با دیگران فرق کند. متدین متعقل مى‏خواهد که دیانتش در تمام زندگیش جارى شده باشد. معنويت‌‏هاى غیرعقلانى، معنويت‌هایى هستند که فقط در آنها یک بخش از زندگى فرد متدین با دیگران فرق مى‏کند؛ اما بقیه بخش‏هاى زندگى وى با غیرمتدینان اختلافى ندارد. معنويت ، یک فلسفه حیات کامل است و اگر فلسفه حیات کاملى نباشد، عقلانیت وجود نخواهد داشت.

ویژگى دوم معنويت عقلانى آن است که متدینانى که معنويت متعقلانه دارند، دیانت خویش را به معناى «مالک حقیقت» بودن نمى‏دانند؛ بلکه آن را به معناى «طالب حقیقت» بودن مى‏شناسند. به معناى شروع طلب و یک سیر و سلوک براى یافتن حقیقت مى‏انگارند. حقیقت، تنها با گفتن یک جمله یا انجام یک عمل خاص به‌دست نمى‏آید. برای نمونه: غسل تعمید براى یک مسیحى و شهادتین گفتن براى مسلمان، آغاز طلب حقیقت او و به این معنا است که شخص پا در راه نهاده؛ نه به این معنا که به مقصد رسیده است. البته در این نوع دیانت باید رويكرد انتقادي هم وجود داشته باشد، در واقع به این معنا که باید به اصول و فروع دین و مذهبى که انتخاب کرده‏، نظر و توجه داشته باشد. باید دقت کند که اگر در این مجموعه، تعارض ظاهرى دید، او را منتقل به مرحله عمیق‏ترى کند که در آن مرحله عمیق‏تر این تعارضات از بین برود. در صورت از بین نرفتن تعارضات با اینگونه بررسی‌های عقلانی می‌توان به‌طور قاطع از آن دین و مذهب روی گرداند.

دیندار متعقل، ناگزیر باید جهان را داراى نظام اخلاقى بداند. یعنى جهان به‌گونه‏اى ساخته شده است که نخست نسبت به این‏ ادارک دارد که ما آدمیان فعل خوب یا بد، فضیلت یا رذیلت داریم؛ دیگر آنکه: ثانیاً متناسب با همین ادراک واکنش نشان مى‏دهد. نظام اخلاقى جهان یعنى اینکه عالم هم نسبت به‌خوبى و بدى اخلاقى شعور دارد و هم واکنش متناسب با خوبى و بدى اخلاقى نشان مى‏دهد و به تعبیر قرآن: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه» (زلزال: 8) کسى که چنین تصویرى از جهان در ذهن خود دارد، در جهان احساس «امنیت مطلق» مى‏کند. هرچه ما عقلانی‌تر متدین باشیم، احساس امنیت بیشترى مى‏کنیم.

متدین متعقل، صددرصد به «ضبط نفس» یا «انضباط شخصى» معتقد است و تسلیم خواسته‏هاى آنی نمی‌شود. این انضباط شخصى هم چیزى جز محاسبه‌ای کاملاً معقول نیست و برای نمونه می‌داند: «فراوانند لذات کوتاه مدتى که در پى آنها آلام دراز مدتى در راه است و فراوانند آلام کوتاه مدتى که در پى آنها لذات دراز مدتى که از راه مى‏رسد» پس به صرف اینکه لذتى کوتاه مدت است، نباید به آن چنگ بزنم و صرف اینکه المى دراز مدت است، نباید از آن بگریزم. این ضبط نفس باعث مى‏شود که در زندگى فرد متدین، دو حالت «خلوص» و «ریاضت» به‌وجود بیاید. کسى که ضبط نفس دارد، ابتدا به خلوص فکر مى‏کند.

خلوص عبارت است از: برداشتن هر مانعی که با رشد معنوى انسان متدین ناسازگار است. پذیرش و باور ریاضت درواقع پذیرش این جمله است که: چیزهاى شریف به دشوارى به‌دست مى‏آیند و پذیرفتن این واقعیت که در جهان هیچ چیز شریفى بدون «قربانى» به‌دست نمى‏آید و زندگى را نه به چشم یک تجمل، بلکه به چشم یک ضرورت باید دید. هر چیزى را که قربانى مى‏کنم، باید در راه به‌دست آوردن چیزى باشد که وجود آن چیز در زندگى من ضرورى است. بنابراین ریاضت، همان قبول‌کردن این حقیقت ‏که چیزهاى شریف را فقط با مرارت مى‏توان به دست آورد و در رأس این چیزهاى شریف، «حقیقت»، «خیر» و «جمال» نشسته‏اند که جز با تلخى و مرارت فراوان به‌دست نمى‏آیند.

در نتیجه سه امتیاز عاید انسان معنوى مى‏شود که نخستین آنها «صلابت مهربانانه در زندگى» است. این انسان‏ها، نوعى استوارى در زندگى پیدا مى‏کنند و هیچ‏گاه در مقابل شدائد از هم نمى‏پاشند. امتیاز دوم آن است که کسانى‌که به ریاضت تن مى‏سپارند، نوعی «تفرد» پیدا مى‏کنند و با دیگران متفاوت مى‏شوند و «میان‏مایگى» از زندگیشان رخت برمى‏بندد. مراد از میان‏مایگى اینکه همگى «بوى یکدیگر» را مى‏دهیم و هیچ‌یک از ما نیست که «بوى خالص» خویش را بدهد. امتیاز سوم هم اینکه ریاضت به انسان معنوى یا متدین متعقل «عمقى» مى‏دهد که انسان‏هاى عادى داراى آن عمق نیستند. ریاضت، آدمى را ژرف‏اندیش مى‏کند. هرکس در زندگى رنج بکشد، نسبت به کل عالم فهیم‏تر و عمیق‏تر مى‏شود. دیندارى معقول آن است که متدین متعقل، باید به مرحله «خودفرمان‏روایى» برسد؛ نه به مرحله «دیگرفرمانروایى». در مرحله اول، هرکس که متدین مى‏شود از کسى به‌نام خداوند فرمان مى‏برد؛ از کسى به‌نام شارع فرمانبرداری می‌کند و .... اما در مراحل بعدى، همین فرد باید بکوشد تا رفته‌رفته چنان عمق و فهم دینى پیدا کند که در نهایت به این نتیجه برسد که اگر خدا هم این مطالب را نمى‏گفت، همین درست بود و این تفکر او را از معامله مادی با خدا می‌رهاند و به چنان خلوصی دست پیدا می‌کند که دیگر منتظر پاداش نیز نخواهد شد.

متدین متعقل در بى‏یقینى زندگى مى‏کند؛ (بین خوف و رجا) متدین متعقل بى‏اطمینان، اما با طمأنینه است. در قرآن هم در مورد پیامبر (ص) آمده است: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقامًا مَحْمُودًا» (اسرا: 79). در این آیه، «عسى»، به‌معنى «شاید» به‌کار رفته است؛ یعنى یقینى در کار نیست. در صحیفه سجادیه آمده است: «الهى لسنا نتکل فى النجاة على اعمالنا بل بفضلک علینا» پروردگارا! ما هیچ اطمینانى نداریم؛ یعنى من در بى‏اطمینانى هستم؛ اما طمأنینه خویش را حفظ مى‏کنم. این حالت به این دلیل است که متدین متعقل مى‏فهمد که براى هیچ‌کدام از دعاوى دینى، نمى‏تواند برهان عقلانى ارائه کند و به این امر هم اعتراف مى‏کند.

تدین متعقلانه آن است که متدین متعقل، خدمت نوع‏دوستانه به همنوع را فقط از آن رو که همنوع است و نه از هیچ حیث دیگرى انجام مى‏دهد؛ به تعبیرى که در احادیث هم آمده است: «الناس عیال اللَّه، انفعهم علیهم احبهم على» و بتواند در مواجهه با هر همنوعى، سه چیز را از ذهن و ضمیر خود بیرون کند.

نکته اول: وقتى که با انسانى مواجه مى‏شود، باید گذشته او را فراموش کند؛ زیرا انسان در اسارت گذشته‏ است و تا وقتى در این حالت هست، نمى‏تواند همه انسان‏ها را دوست بدارد؛

نکته دوم: بتواند از ظواهر هم بگذرد و صرف نظر کند و نسبت به ظواهر شروع به پیش‏داورى نکند و خود را با او همساز و همسان کند؛

نکته سوم: باید بتواند از اسارت باورهاى خویش نیز رها شود؛ چون این باورها مى‏تواند، مانند سدى در برابر محبت متقابل انسان باشد. در این حالت انسان مصداقی از پیامبر (ص) می‌شود که نه رحمه للمسلمین یا رحمته للمؤمنین، بلکه «رحمه للعالمین» است.

متدین متعقل باید بتواند بدون هیچ پرده‌پوشى با روح عریان خویش مواجه شود و نقاط قوت و ضعف خود را بیابد و به‌خود چنان نگاه کند که به دیگران مى‏نگرد و حتى سخت‏گیرانه‏تر از نگاهى که دیگران به او دارند. نتیجه چنین دیدگاهى براى متدین متعقل آن است که بشر را على‏رغم همه نواقصى که دارد، دوست مى‏دارد و به او محبت مى‏کند. هنر این است که انسان را با نقایصى دوست بداریم که دارد و نه زمانى‌که پاک و پیراسته و از هر جهت کامل است. این نوع دوست داشتن که نتیجه «روند» دیدن شخصیت انسان است، سه ویژگى در درون متدین متعقل ایجاد مى‏کند:

اول: متدین متعقل نسبت به همه انسان‏ها و ازجمله خودش «بردبارى» پیدا مى‏کند؛

دوم: نسبت به همه انسان‏ها نوعى «بخشایش عام» پیدا مى‏کند؛

سوم: متدین متعقل با داشتن این حالت، مى‏تواند آهسته آهسته به درون روح آدمیان نفوذ کند و به یک «ژرف‏نگرى درونى» نایل آید.

متدین متعقل، به‌‏رغم مخالفت‏هایى که در زندگى اجتماعى با قواعد و اصول خاص زندگى او مى‏شود، این قواعد و اصول را حفظ مى‏کند. متدین متعقل هرگز در انتظار نمى‏نشیند که جامعه به سامان شود تا زندگى او نیز به سامان گردد، بلکه او بسان مصلح به سامان‌کردن جامعه خویش می‌اندیشد و بار بر زمین افتاده را با طیب خاطر از روی زمین برمی‌دارد و در یک کلام متدین متعقل، فقط تسلیم خداوند یا جان هستى است (ملکیان، معنویت و عقلانیت نیاز امروز ما).

نتیجه‌گیری

برای معرفی این معنویت اصیل و وحیانی تبلیغات نقش مهمی را ایفا می‌کند به این معنا که زندگی دارای معنویت نمایان شود و به بیرون از فرد و خانه‌ها راه پیدا کند. مطالب معنوی درون‌دینی با زبان امروز و کاربردی مطرح شود و ادبیات نوشتاری متولیان امور دین توانمند گردد. مشکلات علمي و تربيتي که بر سر راه توسعه و ترويج معنويت قرار دارد را مي‌توان در جملات زير خلاصه کرد:

ـ تقليل‌گرايي در پيامدها و بی‌توجهی به رهاوردهاي اين جهاني؛

ـ تقليل‌گرايي معرفت‌شناختي در لايه‌هاي معارف ديني؛

ـ ناتواني نظام تعليم و تربيت ديني براي تربيت معلمان اخلاق و مربيان معنوي؛

ـ کمال‌گرايي و غيرکاربردي ‌بودن؛

ـ بعد و دشواري شکل‌گيري هويت معنوي؛

کارکرد ظاهری دین، خلق دنیایی متفاوت و مجزا بوده و کارکرد باطنی آن این است که انسان را به خاستگاه نخستین خود بازمی‌گرداند. دین از بعدی ظاهری و بعد دیگری تشکیل شده است که بر اساس این ظاهر به باطن منتهی می‌شود. این ابعاد تجلی اسلام- شریعت، طریقت و حقیقت - نامیده می‌شوند؛ یا از دیدی دیگر، این ابعاد به اسلام، ایمان و احسان اشاره داشته و یا به‌عبارت دیگر تسلیم، ایمان و فضیلت هستند (دین‌پرست، معنویت اسلامی جهان‌شمول). آدمیان هر یک مظهر اسمی از اسمای حسنای الهی و صفتی از صفات علیای ربانی هستند و هیچیک نمی‌توانند مظهر جمیع اسماء و صفات باشند. بنابراین موجود ‌جامع نیستند؛ اما اگر از یاد خدا غافل شوند معاش بر آنان سخت خواهد شد و معاش به معنای نوع زندگی است وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْك؛ هركس از ياد ما غافل شود زندگي بر او سخت مي‌شود. توجه به حقیقت و ورود در عرصه معنویت آرامش قلبی را به انسان هدیه خواهد کرد «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» (رعد: 28).

 

فهرست منابع

  • طباطبائی، محمدحسین (1374) تفسير الميزان، سيد محمدباقر موسوى‌همدانى، قم: دفتر انتشارات اسلامى.
  • وکیلی، هادی (1388) جنبش‌های نوپدید دینی، فصلنامه مطالعات معنوی، پیش شماره دوم، زمستان 1388.
  • مظاهري‌سيف، حميدرضا (1385) تحليل حيات طيبه از ديدگاه قرآن‌کريم، ماهنامه‌ي معرفت، ش 109.
  • ملکیان، مصطفی (1380) معنویت و عقلانیت نیاز امروز ما، بازتاب اندیشه، شماره 22.
  • ـــــــــــــــ (1384) راهی به رهایی، نامه فرهنگ، شماره 56.

 

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...

پر بازدیدترین ها

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
مهارت‌های معنوی در زندگی از نگاه آموزه‌های دینی

مهارت‌های معنوی در زندگی از نگاه آموزه‌های دینی

با توجه به رشد و توسعه زندگی آدمی و پیچیدگی‌های ارتباطی وی با دنیای درون و بیرون، آموختن مهارت‌های معنوی در زندگی، ضرورتی انکارناپذیر است؛ مهارت‌های زندگی، توانایی‌هایی هستند كه زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید فرد را فراهم آورده...
انسان از منظر کریشنا مورتی

انسان از منظر کریشنا مورتی

کریشنامورتی در جای‌جای گفته‌های خویش به موضوع دانستگی اشاره می‌کند و سرانجام پند او این است که باید از هر دانستگی رها شد تا آزاد گشت و انسان شد...
نگاهی به کلیات بایسته‌های عرفان پژوهی معاصر

نگاهی به کلیات بایسته‌های عرفان پژوهی معاصر

از گذشته و به‌ویژه در سال‌های اخیر از یک‌سو به دلیل ورود عرفان‌های نوظهور به فضای فکری جامعه و از سویی دیگر گرایش‌های فرقه‌ای و انجام اعمال بدعت‌آمیز و منافی شرع توسط اقطاب و طریقت‌های صوفیه، مطالعات عرفانی با چالش‌های مختلف و فراوانی روبه‌رو بوده است...
حقیقت یوگا

حقیقت یوگا

در این مقاله با تکیه بر اصلی‌ترین متن یوگا، یعنی یوگاسوتره، حقیقت یوگا بررسی شده است و رابطه آن با آیین هندوییسم، اهداف و آثار آن مورد بررسی قرار گرفته است...
Powered by TayaCMS