نویسنده: احسان احمدي خاوه[1]
مقدمه
در نظام قرآن، توجه ويژهاي به آسيبهاي روانی اخلاقی، پيشگيري و درمان آنها شده است. پيشگيري و درمان اين آسيبها در قالب روشها و فنهای اخلاقي و حتي احكام لازمالاجراي شرعي به انسان عرضه شده است؛ اما براي شناخت اين آسيبها و روشهاي پيشگيري و درمان آنها، نخست بايد مختصات و ساختار وجودي انسان از منظر قرآن بررسي شود. از منظر قرآن، انسان موجودي چندلایه است كه اين آسيبها سطوح مختلفي از وجود انسان را در بر ميگيرند. در بحث پيشگيري نيز سه نوع پيشگيري توسط كارشناسان بهداشت رواني مطرح شده است كه در هر سه سطح، مصاديقي از قرآن ذكر و بررسي شده است. اين مقاله ضمن بررسي سه محورِ اساس آسيبشناسي از منظر قرآن، روشهاي پيشگيري و راههاي درمان آسيبهاي رواني به پنج قاعده و اصل درماني از منظر قرآن نيز توجه دارد.
بدون ترديد، يكي از اهداف مهم نزول اديان و كتب آسماني، تربيت اخلاقي و سامانبخشي بهنظام رواني انسان است؛ از اینرو در همه اديان آسماني و مكاتبي كه به ساحت فرا مادی خلقت اذعان دارند، روشهايي براي نيل به اين مهم وجود دارد. اين روشها طيف گوناگوني را از فنهای شناختی عقلانی، رفتاري و عاطفی هیجانی را در برمیگیرد. اسلام و قرآن نيز با همين رويكرد، روشهايي را براي زيست اخلاقي و رواني سالم را فرا روي انسان قرار داده است. دستاورد عمل به اين فنها و زيستن طبق اين سبك زندگي، دستيابي به بهداشت رواني و برخورداري از آرامش و سلامت ذهن و روان خواهد بود؛ البته در بيان اينكه اين روشها و تعاليم صرفاً بهقصد ايجاد بهداشت رواني بر انسان عرضه شدهاند، بايد قدري محتاطانه سخن گفت؛ بهعبارتدیگر، دستاوردهاي روانشناختي، تنها يكي از وجوه مفروض اين آموزههاست و نبايد كاركرد اين تعاليم را به دستاوردهاي روانشناختي تقليل داد. اگرچه نيل به بهداشت رواني و سلامت اخلاقي، يكي از دستاوردهاي بلاشك سبك زندگي بر اساس اين آموزهها خواهد بود؛ بر همين اساس ميتوان از دو راهبرد كلي، جهت بهداشت اخلاقي رواني در قرآن، سخن گفت.
تزكيه و تقوا، سپر دفاعي دو راهبرد: سلبي و ايجابي
محققان بهداشت رواني، سه نوع پيشگيري را در مواجهه با آسيبهاي رواني برشمردهاند. پیشگیری اولیه شامل تمام اقداماتی است که افراد سالم بهقصد کمک به خود و بهمنظور نیل به حداکثر سلامت و اجتناب از بیماری انجام میدهند؛ بنابراین این پیشگیری هم شامل مراقبت برای حفظ سلامت و جلوگیری از بیماریهاست و هم شامل ارتقای سلامت (دیماتئو، 1/368). قرآن برای پیشگیری اولیه آسيبهاي روانی راهكارها و فنهای مختلفي را ارائه میدهد؛ راهكارهاي پيشگيري اوليه در قرآن، فراگيرتر، عموميتر و عميقتر از فنهای پيشگيري ثانويهاند. در حقيقت، قرآن با ارائه استانداردهايي براي تفكر، سبك زندگي و رفتار، از بروز انحراف و آسيب در همان مرحله نخست پيشگيري ميكند؛ اين استانداردها غالباً ذيل داستانوارههاي زندگي پيامبران و اقوام گذشته در قرآن بيان ميشوند؛ از اين استانداردها ميتوانيم به «ملاك زندگي بهنجار» نيز ياد كنيم، يعني هرچقدر سبك زندگي، تفكر و رفتار انسان از اين ملاكها بيشتر فاصله داشته باشد، طبعاً و قطعاً ميزان بروز آسيبهاي اخلاقي و رواني نيز بيشتر خواهد شد. نكته مهمتر، اينكه اين ملاكها فقط بهعنوان پيشنهاد به انسان عرضه نميشوند، بلكه در قالب احكام تشريعي و لازمالاجرا به بشر عرضه شدهاند تا از رهگذر وجوب اجرا، انسان بتواند به حداقل پيشگيري از آسيبهاي رواني و اخلاقي دست يابد. پرهيز از ظلم، دروغ، افتراء، دزدي، غيبت، بخل، تفرقهافکنی و مشغول شدن به لهو، لعب و التزام به تقوا، مودت، برادري، عدل، مساوات، راستگویی و حلالخواري از جمله اين موارد است كه در جايجاي قرآن به آنها اشاره شده است.
در پیشگیری ثانویه، هدف اصلی تشخیص زودرس، اجرای درمان بهموقع، تلاش و پیگیری مرتب در جهت کاستن از بروز عوارض بیماری است. مداخله زودهنگام در شناخت و درمان سریع بيماري يا اختلال، باعث جلوگيري از شيوع و گسترش آن در کوتاهمدت است (میلانیفر، 149). روشهاي قرآن در اين مرحله از پيشگيري، خاصتر و رفتاريتر است. تأکید بر حفظ حجاب و نحوه سخن گفتن با نامحرم، خویشتنداری و عفت براي كساني كه توانايي ازدواج ندارند، غمض عين و پرهيز از نگاه مستقيم به نامحرم، پرهيز از شرب خمر، اجتناب از قمار و التزام به صوم، صلات، ذكر، ورع، توكل و اميدواري به خداوند از جمله اين موارد است.
از منظر قرآن، دو راهبرد كلي براي مواجهه انسان با نيازها و نيازنماها را مورد استفاده قرار ميدهد كه يكي داراي ماهيت سلبي و ديگري ايجابي است. به اين معنا كه براي به دست آوردن توازن و تعادل مطلوب در شخصيت و روان، يك راهبرد ماهيتي فعال دارد و مستلزم انجام برخي كارهاست و راهبرد ديگر، ماهيتي انفعالي دارد و مستلزم انجام ندادن كارهايي خاص است. اين دو راهبرد عبارتاند از: تزكيه و تقوا؛ تزكيه، راهبرد ايجابي و تقوا راهبرد سلبي است. در سازوکار «تزكيه و تقوا»؛ انسان به پيراستن و حفظ فاصله با امر مذموم يا شبه نیازهایی كه در اثر كاركرد نادرست ارضاي خرده نيازها شكل ميگيرند، امر ميشود.
تقوي از ماده (وقايه) به معني نگهداري است؛ به اين معني كه انسان خود را از زشتيها، بديها، آلودگيها و گناهان نگه ميدارد (راغب اصفهاني، 3:479). تزکیه نيز از ماده «ز، ک و» و در لغت به معنای استوار ساختن و دور کردن شئ از عیب و کاستی و ایجاد رشد، برکت و طهارت (ابن منظور،۶:۶۴) یا به معنای دور داشتن شئ از عیوب و گواهی به پاکی و طهارت آن است (فراهيدي، ۵: ۳۹۴ ). در قرآن کریم، ويژگيها و صفاتي مترتب بر متقين (تقوا پيشگان) ذكر شده است كه بيانگر ويژگيهاي عيني از صفت تقوا در منظر قرآن است. برخي از اين ويژگيهاي عبارتاند از: صدق (بقره،177)، وفاي به عهد (آلعمران، 76)، استقامت و صبر (توبه،7)، مجاهده با مال و جان (توبه،44)، دوستي با خدا و دشمني با ظلم (جاثيه،19).
پيشگيري نوع سوم؛ درمان آسيبهاي رواني از منظر قرآن كريم
این نوع پیشگیری هنگامی به کار میرود که بیماری استقرار یافته و مدتی از آن گذشته و تا اندازهای پیشرفت کرده است (میلانیفر، 193)؛ از اینرو بهمنظور جلوگیری از گسترش عوارض جنبی که در حاشیه یک بیماری یا اختلال اصلی وجود دارد، خدماتی از این نوع پیشگیری انجام میشود (همان، 194). آنچه در روانشناسی با عنوان بهداشت روان مطرح میشود، در آموزههای قرآنی در حوزه اخلاق مطرح شده است. برخی از اختلالات روانی مربوط به بیماریهای خُلقی فردی است؛ مثل حسد، کبر، ترس، طمع و...، که سبب ایجاد ناآرامیهای روانی در درون افراد شده و سلامت روان و حتی جسم را دچار آسیب میکند (مرويان حسيني و حسيني)؛ مثلاً تكبر، يكي از مهلكترين آفات اخلاقي است كه هم در قرآن كريم، هم در روايات معصومين (ع)، توجه ويژهاي به آن شده است. در سيره علمي و عملي بزرگان اهل معرفت و اخلاق نيز براي مبتلا نشدن و يا پرهيز از اين آفت اخلاقي، دستورالعملهاي بسياري ارائه شده است. در قرآن بيش از هفتاد مرتبه، واژه «كبر» و نزدیکترین مشتق آن، يعني واژه استكبار، مورد اشاره قرار گرفته است. از جمله در اين آيات بهطور مستقيم، واژه كبر يا استكبار بهکار رفته است. امیرالمؤمنین (ع) كبر تعصبآميز و تفاخر جاهلي را مركز پرورش كينه و جايگاه وسوسههاي شيطان دانسته كه ملتهاي پيشين و امتهاي قرون گذشته را فريفته است (فيضالاسلام، خطبه 192).
بروز يك آفت اخلاقي در رفتار و ساحت مادي انسان، اولاً حاكي از وجود يك رشته از آسيبهاي روانشناختي در لايه زيرين و دروني شخصيت است، ثانیاً حضور انحراف معرفتشناختي در ساحت عقلي و شناختي، حاكي از محجوبت انسان از مبدأ الهي وجود است؛ اين نگاه، بهویژه در امر رواندرماني نيز بايد مورد توجه وافي قرار بگيرد كه ايجاد تغيير، صرفاً در لايه رفتاري يا عاطفي، اگرچه ممكن است در كوتاهمدت اثرگذار باشد، اما قطعاً چون به لايههاي عميقترِ وجود، رسوخ نيافته، امكان بازگشت آسيب، منتفي نخواهد بود. راه علاج اين قبيل آسيبهاي اخلاقي، از درون به بيرون است؛ يعني تا وقتیکه لايههاي عميقتر انسان از لوث وجود انحرافات شناختي و عقيدتي، پاك نشده، ايجاد تغيير در رفتار و ظاهر، كاري از پيش نخواهد برد. اگرچه ممكن است بهطور مثال، رفتار فرد متكبر تا حدي اصلاح شود و ظاهراً تواضع را در پيش گيرد، اما چون لايههاي باطنيتر وجود انسان، هنوز در اسارت تكبري پنهاناند، علاوه بر باقي ماندن ريشههاي تكبر در باطن، فرد به رياكاري و نفاق نيز مبتلا خواهد شد. شیوههای مقابله این پیشگیری در قرآن در سه جنبه شناختي، رفتاري و عاطفی هیجانی قابلطرح است.
الف. درمانهاي مبتني بر شناخت و نگرش
اين درمانها درواقع عميقترين لايههاي وجودي انسان را هدف ميگيرند و با هدف ايجاد تغيير و اصلاح در نگرش و شناخت فرد درصدد اصلاح در ساحتهاي ديگر وجود او هستند. شايد بتوان گفت مهمترین آموزه درمان مبتني بر شناخت و نگرش، اصلاح نگرش فرد بر اساس توحيد است. در قرآن بيش از 50 آيه به اين مبحث اساسي اختصاصیافته و مراتب گوناگون توحيد را موشكافي ميكند. در منظر قرآن، نگرشهاي شركآلود، كفرآلود و يا منافقانه، مستعد مهلكترين آسيبهاي فردي و اجتماعي و اخلاقي هستند؛ بنابراين تا اساس نگرش انسان از شرك، كفر و نفاق به توحيد اصلاح نشود، هرگونه تغيير و اصلاح در مراتب رفتاري، هيجاني و عاطفي غیرممکن خواهد بود.
ب. درمانهاي مبتني بر رفتار
شيوه درماني بعدي، شيوه درماني مبتني بر رفتار است. در اين شيوه بهتناسب تغيير و اصلاح در نگرش و شناخت فرد، رفتار او نيز بايد قدمبهقدم مورد موشكافي و اصلاح قرار گيرد؛ رفتارهاي پسنديده تقويت گشته و عمق يابند و رفتارهاي ناپسند نيز ترك گردند؛ از اين شيوه تحت چهار عنوان، واجب، حرام، مستحب و مكروه در احكام قرآني ياد شده است. بديهي است هر چه عمق تغيير در نگرش و شناخت فرد بيشتر ميشود، رفتارهاي او نيز از صورت يك رفتار قالبي خشك و اجباري، به سمتوسوی رفتارهاي آگاهانه، اختياري و رضايتمندانه عمق پيدا ميكنند.
ج. درمانهاي مبتني بر عاطفه و هيجان
در اين بخش از درمانها، هدف، اصلاح و تغيير در هيجانات و عواطف منفي فرد و سوق دادن و هدايت آنها به سمتوسوی عواطف و هيجانات مثبت است. هيجاناتي نظير خشم، ترس، شهوت جنسي، حب ذات، حب بقا، گرايش به گروه، ميل به شهرت و محبوبيت و امثال آنها، در اين لايه از درمان موردتوجه قرار گرفتهاند. نكته مهم اينكه اين سه شيوه، همزمان با هم انجام ميشوند و هیچیک متوقف بر انجام ديگري نخواهد بود.
قواعد رواندرماني بر اساس آموزههاي قرآن كريم
در اين بخش از مقاله به تعدادي از قواعد روانشناختي مستحصل از آيات قرآن اشاره ميشود. برخي از اصول، نظير اصل شاكله؛ (قُل کُلّ یعمل عَلی شاکِلَتِه؛ بگو هرکس بر اساس خلقوخوی خود عمل میکند) (اسراء،84)، اصل تغيير بهوسيله افراد؛ (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم) (رعد،11)، پیشتر مورد توجه برخي پژوهشگران قرار گرفته است. نكته مهم اينكه در بيشتر موارد، فنها و روشهاي روانشناختي قرآن، بهعنوان قاعده روانشناختی فرض شدهاند؛ حال آنكه بايد بين تكنيك و قاعده روانشناختی تفاوت قائل شويم. در اين بخش به تعداد ديگري از قواعد موضوعه در قرآن اشاره ميشود. اين قواعد اگرچه ممكن است بهصراحت راجع به امر درمان اخلاقي و رواني در قرآن بهكار نرفته باشند، اما از آنجاکه رويكرد قرآن در ذكر هر مسئله، شامل كاركردهاي تربيتي و درماني نيز میشود، ميتوان از اين قواعد در امر درمان اخلاقي و رواني نيز بهره برد.
الف. اصل توازن كنش و واكنش
همانطور كه اشاره شد، مبناي آسيبشناسي در آموزههاي قرآن كريم، خروج از عدل و انحراف بهافراط يا تفريط است؛ از اینرو طبيعي است كه مهمترين اصل درماني مبتني بر آموزههاي قرآن نيز ناظر به تعادل جویی و توازن باشد؛ به اين اصل مهم در آيه 23 سوره حديد به آن اشاره شده است؛ «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ؛ براي آنچه از شما فوت شده تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده است، دلبسته و شادمان نباشيد»؛ در حقيقت اين آيه بيانگر آن است كه هر نوع شادي بیشازحد ناشي، از به دست آوردن چيزي و يا تأسف بیشازحد براي فقدان چيزي، مبناي بروز آسيب رواني است؛ اولي منجر به افسردگي و خمودگي و دومي منجر بهنوعی كبر و خودشيفتگي خواهد شد. علامه طباطبايي در بخش آخر تفسير آيه «و اللّه لا يـحـب كـل مختال فخور»، مينويسد: «مختال» به كسى مىگويند كه دچار خيلاء و تـكبر شده باشد و تكبر را از اينرو خيلاء مىگويند كه متكبر چيزى را كه در خود سراغ دارد، فـضيلتى براى خود خيال مىكند - راغب چنين گفته؛ «فخور» به معناى كسى است كـه زيـاد افتخار و مباهات مىكند؛ اختيال (كـه مـصـدر اسـت بـراى كـلمـه مـختال) و نيز افتخار ناشى از اين مىشود كه انسان توهم كند كه آنچه نعمت دارد به سبب اسـتحقاق خـودش است و اين بر خلاف حق است، چون او فعلى را كه بايد مستند تـقدير خدا كـند بـه اسـتقـلال نـفس خـود كرده و ايـن اختيال و افتخار، هر دو از رذایل نفساند، كه خدا آن را دوست نمىدارد.»(طباطبايي، 1374، 19: 295)
ب. اصل استفاده از راهحلهاي گوناگون براي يك مسئله
براي درمان يك آسيب، هیچگاه به يك روش يا فن نبايد اتكا كرد؛ گاهي بايد از وجوه مختلف با يك مسئله مواجه شويم تا بتوانيم راهحل مناسب را بيابيم. به اين اصل مهم نيز در آيهای در سوره يوسف اشاره شده است؛ آنجا كه حضرت يعقوب به فرزندانش ميگويد: «و َقَالَ يَا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ مَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شیء إِنِ الْحُكْمُ إِلا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ و علیه فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ؛ و گفت اى پسران من [همه] از يك دروازه [به شهر] در نياييد، بلكه از دروازههاى مختلف وارد شويد و من [با اين سفارش] چيزى از [قضاى] خدا را از شما دور نمىتوانم داشت، فرمان جز براى خدا نيست بر او توكل كردم و توكلكنندگان بايد بر او توكل كنند».
ج. اصل وحدت مسئله و راه حل
راهحل هر مسئله، خود مسئله است؛ در قرآن كريم، گشايش و راحتي، همنشین سختي و قبض است و هرکجا كه «عُسر» وجود دارد، «يُسر» نيز همانجا حاضر است؛ «ان مع العسر يسرا» (شرح، 5)؛ اين اشاره لطيف قرآني بيانگر آن است كه براي يافتن درمان آسيبها و راهحل مسائل، بهترين شيوه، استفاده از خود مسئله و آسيب است؛ بهعبارتدیگر و با توجه به اصل مهم «توازن كنش و واكنش»، هرکجا كه ارضاي يك نياز از حد تعادل منحرف شود، خودبهخود به ضد خود بدل ميشود و براي بازگشت به وضعيت مطلوب و بهنجار، بايد از همان راهي كه آمدهايم، بازگرديم. در بيان حضرت علي (ع) نيز با اشاره به همين اصل مهم آمده است؛ «دَوَاؤُكَ فِيكَ وَ مَا تَشْعُرُ، وَ دَاؤُكَ مِنْكَ وَ مَا تَنْظُرُ؛ اى انسان، داروى تو در درونت وجود دارد، درحالیکه تو نمیدانى و دردت هم از خودت است، اما نمیبينى» (ميبدي، 1411: 175).
د. اصل تغيير و اصلاح از درون به بيرون
در قاموس قرآن كريم، هرگونه تغيير و اصلاح، روندي از درون به بيرون دارد؛ بهعبارتدیگر نخست بايد لایههای درونيتر فرد دستخوش تغيير و اصلاح شوند تا اثر آن در رفتار و كردار بيروني نيز قابلمشاهده و سنجش باشد؛ در غير اين صورت، تغيير صرف در رفتار و كردار، نهتنها ممدوح نيست، بلكه از آنجا که زمینهساز بروز نفاق و ريا را نيز فراهم ميكند، بسيار مذموم است. در آيه 264 سوره بقره با اشاره به همين مسئله، خداوند افرادي را كه بدون شناخت باطني و ايمان قلبي، اموال خود را انفاق ميكنند به سنگي تشبيه كرده است كه از آب باران هيچ بهرهاي نميبرد و رويشي بر آن حاصل نميشود؛ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى كَالَّذِى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ و َلا يُو مِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَىْءٍ مِمّا كَسَبُوا وَاللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! صدقههای خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم، انفاق میکند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد، پس مَثَلِ او همچون مَثَلِ سنگ خارايى است كه بر روى آن، خاكى [نشسته] است و رگبارى به آن رسيده و آن [سنگ] را سخت و صاف بر جاى نهاده است. آنان [رياكاران] نيز از آنچه به دست آوردهاند، بهرهاى نمىبرند؛ خداوند، گروه كافران را هدايت نمىكند».
به همين منوال، اصلاح و تغيير و درمان نيز از درونيترين ساحات وجود انسان، يعني لايههاي شناختي و فراشناختي آغاز شده تا سطوح رفتاري و كرداري انسان را متأثر خواهد كرد؛ «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً؛ مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند؛ پس خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل میکند و خدا همواره آمرزنده مهربان است». (فرقان، 70).
هـ. اصل اصلاح يكپارچه
جهانبيني قرآني مبتني بر توحيد است كه در آن ساختار هستي بهمنزله يك كل واحد در نظر گرفته شده است. وجود انسان نيز بهعنوان نسخه جامع خلقت، از همين قاعده پيروي ميكند؛ از اینرو اين اصل بيانگر اين است كه تغيير و اصلاح دروني، منجر به تغيير و اصلاح در كل سيستم فكري رواني و رفتاري فرد ميشود و بالعكس؛ هرگونه افساد دروني نيز به همه سطوح وجود انسان تسري مييابد؛ نكته مهم اينكه، تغيير و اصلاح، اگرچه از درون آغاز ميشود و بهظاهر نيز تسري مييابد اما شروع روند افساد از بيرون آغاز ميشود؛ از آنجا که ساحت حسي انسان، نزدیکترین ساحت به عالم طبيعت و غرايز طبيعي است و مستقیماً از اثرات آن متأثر ميشود، عجيب نيست كه نخستين لغزشگاههای انسان نيز در همين سطح باشد، لذا قرآن به تحفظ حواس نيز تأکید بسيار دارد؛ «ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا» (اسراء،36). در اين بين، حس شنوايي بهعنوان قويترين حس از حواس پنجگانه، جايگاه خاصي در آيات قرآن دارد. در منظر قرآن، اين حس هم سرآغاز هدايت مؤمنین؛ (وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ؛ گفتند که ما فرمان خدا را شنیده و اطاعت کردیم، پروردگارا آمرزش تو را میخواهیم و میدانیم که بازگشت همه به سوی توست) (بقره، 285)؛ هم منشاء ضلالت كافران است؛ يَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ و َانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا؛ گویند: (فرمان خدا را) شنیدیم و (از آن) سرپیچیم و (به جسارت گویند) بشنو که (کاش) ناشنوا باشی؛ گویند ما را رعایت کن؛ گفتار ایشان زبانبازی و طعنه و تمسخر به دین است؛ اگر (به احترام) میگفتند که ما (فرمان حق را) شنیدیم و (تو را) اطاعت کنیم و تو نیز (سخن ما) بشنو و به حال ما بنگر، هر آینه آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیکتر، لیکن چون کافر شدند، خدا آنها را لعنت کرد و به جز اندکی ایمان نخواهند آورد» (نساء،46).
بديهي است اصول ديگري نيز از متن آيات قابل استنتاج و استخراجاند و منحصر به همين چند اصل نميشوند.
جمع بندی
در اين مقاله به بررسي جايگاه انسان در قرآن اشاره و انسان بهعنوان وجودي سراپا فقیر و نيازمند شناسايي شد؛ سه نياز اساسي عشق، آگاهي و بقا در انسان به رسميت شناخته شد و هر يك از اين سه نياز اساسي در چهار سطح مادي، مثالي، عقلي و الهي، داراي خرده نیازهایی بودند كه به آنها اشاره شد. ارضاي متوازن اين خرده نيازها منجر به تعمق انسان به سطوح درونيتر خود ميشود و ارضاي نامتوازن آنها بهوسیله «نياز نَماها» انسان را از مسير توازن و اعتدال خراج ميكند و اين عدم توازن، اساس آسيبشناسي در منظر قرآن است.
قرآن در سه سطح براي مقابله با آسيبهاي اخلاقي و رواني راهکارهایی را ارائه داده است؛ سطح پيشگيري اوليه عمدتاً كلي، عمومي و شناختي است. راهكارهاي پيشگيري اوليه در قرآن، فراگيرتر، عموميتر و عميقتر از فنهای پيشگيري ثانويهاند. در حقيقت، قرآن با ارائه استانداردهايي براي تفكر، سبك زندگي و رفتار، از بروز انحراف و آسيب در همان مرحله نخست پيشگيري ميكند. اين استانداردها غالباً ذيل داستانوارههاي زندگي پيامبران و اقوام گذشته در قرآن بيان ميشوند. از اين استانداردها ميتوانيم به «ملاك زندگي بهنجار» نيز ياد كنيم. روشهاي قرآن در پيشگيري ثانويه، خاصتر و رفتاريتر است. تأکید بر حفظ حجاب و نحوه سخن گفتن با نامحرم، خویشتنداری و عفت براي كساني كه توانايي ازدواج ندارند، غمض عين و پرهيز از نگاه مستقيم به نامحرم، پرهيز از شرب خمر، اجتناب از قمار و التزام به صوم، صلات، ذكر، ورع، توكل و اميدواري به خداوند از جمله اين موارد است. در شیوههای مقابله پيشگيري نوع سوم يا همان درمان آسيبها، قرآن به سه جنبه شناختي، رفتاري و عاطفی هیجانی پرداخته است؛ در پايان نيز به پنج اصل درماني مستنتج از متن آيات قرآن اشاره و آنها بررسي شدند.
منابع
*قرآن كريم
- ابن منظور؛ 1414 ق؛ لسانالعرب؛ ج ۵، بیروت: ناشر دار صادر.
- مصطفوی، حسن؛ (۱۳۶۰ ـ ۱۳۷۱) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تهران.
- اصفهانی، حسین بن محمد راغب؛ (بیتا)؛ المفردات فی غریب القرآن؛ چاپ محمد سیدکیلانی؛ بیروت.
- دیماتئو، ام. رابین؛ (1378)؛ روانشناسی سلامت؛ ترجمه محمد کاویانی و همکاران، تهران: سمت.
- طباطبائی، محمدحسين؛ (1374)؛ تفسیر المیزان؛ ترجمه موسوی همدانی ج 19، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، ۱۴۰۵؛ کتاب العین؛ چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی.
- فيضالاسلام، علي نقي؛ (1379)؛ نهج البلاغه؛ تهران: سازمان چاپ و انتشارات فقيه.
- مرویان حسینی و حسینی، سید محمود و سید ابوذر «بررسی اعجاز روانشناختی قرآن»؛ مجله تخصصي قرآن و علم، شماره 13(پاييز و زمستان 1392).
- میبدی، حسین بن معینالدین (1411 ق)؛ دیوان أمیر المؤمنین (ع)، محقق، مصحح، زمانی، مصطفی، قم: دار نداء الإسلام للنشر، چاپ اول.
- میلانیفر، بهروز؛ (1370)؛ بهداشت روانی، تهران: نشر قومس.
- نجاتي، محمد عثمان؛ (1388)، حديث و روانشناسي؛ ترجمه حميدرضا شيخي، مشهد: نشر بنياد پژوهشهاي اسلامي.
- نجاتي، محمد عثمان. (1391)؛ قرآن و روانشناسي؛ ترجمه عباس عرب، چاپ نهم، مشهد: نشر بنياد پژوهشهای اسلامي.
پینوشتها
[1] كارشناسي ارشد روانشناسي تربيتي، نويسنده و محقق Email:kelkesheida@yahoo.com.