معرفی کتاب مذهب اهل عشق (مجموعهاي از كرامات و دستورالعملهاي عرفاني و حكايات شنيدني)
نویسنده کتاب مذهب اهل عشق فيروزه خليليان است. این کتاب توسط انتشارات پژوهشكده باقرالعلوم(ع) منتشر شده است. كتاب مذهب اهل عشق، مجموعهاي از كرامات، دستورالعملها و شرح حال بزرگان دين، به ضميمه حكايات و رواياتي عبرتانگيز و پندآموز از اولياي دين است. از جمله بزرگانی که در این کتاب به آنها پرداخته شده می توان به سید رضی، سید مرتضی، سید بن طاووس، علامه حلی، مقدس اردبیلی، شیخ بهایی،محمد باقر میر داماد، ملا مهدی نراقی، محمد باقر بهبهانی، علامه بحرالعلوم، سید محسن ارجی شیخ مرتضی انصاری، شیخ عباس تهرانی و... اشاره کرد.
نگارنده كتاب در پيشگفتار آن آورده است:
«مطالعه شرح حال اولياي خدا، قلب انسانهاي تشنه را تسخير كرده و مانند يك منبع الهام و يك عامل نيرومند، جان آنها را شيفته و شيداي خود ميكند. شرح زندگي آنان، دانشگاه بزرگ فضيلتها و ارزشها است كه به صورت مكتب و برنامه اجتماعي، جلوهگر ميشود».
كتاب در دو بخش كرامات و دستورالعملهاي عرفاني و روايات و حكايات پندآموز تهيه و تدوين شده است. طي روايتي در زمينه حب و بغض كه تنها بايد براي خدا صورت بگيرد به روايت حاج شيخ جعفر شوشتري ميخوانيم: روزي حاكم بروجرد به ديدار سيدمرتضي، پدر علامه بحرالعلوم رفت و هنگام بازگشت، در حياط خانه سيد بحرالعلوم را ديد، سيدمرتضي، فرزندش را كه هنوز م سن و سال بود، به حاكم معرفي كرد. حاكم اظهار محبت و مهرباني زيادي به علامه كرد و رفت. سيد بحرالعلوم به پدرش گفت بايد مرا از اين شهر بيرون بفرستي چرا كه ميترسم هلاك شوم. پدر پرسيد چرا؟ مگر چه شده است. سيد بحرالعلوم پاسخ داد: از وقتي حاكم به من اظهار مهرباني كرد قلبم را مايل به او ميبينم و گويا در دلم محبتي نسبت به او پيدا شده و آن بغض و دشمني كه بايد نسبت به حاكم (جور) داشته باشم ندارم. ديگر اين جا، جاي ماندن نيست همين امر سبب هجرت علامه از بروجرد شد.
در خصوص كرامات و در يكي از اين معجزات كرامان با عنوان «سي سال با زيارت عاشورا»، آيتالله دستغيب مينويسد: «فقيه زاهد عادل، مرحوم شيخ جوادين، شيخ مشكور عرب كه يكي از علما و فقهاي بزرگ نجف اشرف بود، در شب 26 صفر 1336 در نجف اشرف، ملكالموت را در خواب ديد پس از سلام از او پرسيد از كجا ميآييد؟ عزرائيل گفت: روح ميرزا ابراهيم را قبض كردم كه در عالم برزخ جايگاه خوبي دارد و هزاران فرشته براي خدمتگذاري او معين شده است؟ پرسيد چه كاري انجام داده كه به اين مقام رسيده؟ آيا به خاطر مقام علمي و تدريس و تربيت شاگردان؟ يا به خاطر نماز جماعت و رساندن احكام به مردم؟ عزرائيل فرمود نه! براي خواندن زيارت عاشورا، چون وي در سي سال پايان عمرش زيارت عاشورا را ترك نكرد و هر روز كه به سبب بيماري يا چيز ديگري نميتوانست بخواند، نائب ميگرفت. شيخ از خواب بيدار شد و فرداي آن شب به منزل آيتالله ميرزا محمدتقي شيرازي رفت و خواب خود را براي ايشان باز گفت. مرحوم ميرزا محمدتقي گريست. از ايشان پرسيد: چرا گريه ميكني؟ پاسخ داد: محلاتي از دنيا رفت او استوانه فقه بود. فرداي آن روز تلگراف فوت ميرزا ابراهيم محلاتي به نجف اشرف مخابره و درستي خواب شيخ آشكار شد.» نويسنده كتاب بر اين باور تأكيد ميكند كه «زندگي تنها كسب ارزشهاي مادي نيست بلكه بايد همانند اولياي خدا با توجه و توسل به ولي خدا، حضرت صاحبالزمان، نردبان خوشبختي را طي كرد و به مقام والاي خليفهاللهي رسيد به مقامي كه يك لحظه فراق حضرتش را نتوان تاب آورد».
در روايتي ديگر آيتالله حاج ميرزا جواد آقاي انصاري همداني ميگويند: از خياباني در همدان ميگذشتم ديدم مردم جنازهاي را بر دوش گرفته به سمت قبرستان ميبرند و گروهي او را تشييع ميكنند ولي از جنبه ملكوتي، او را به سمت تاريكي مبهمي ميبردند و روح مثالي آن مرد، بالاي تابوت رفته و پيوسته ميخواست فرياد بزند كه: خدايا مرا نجات بده تا به آن جا نبرند، ولي زبانش به نام خدا جاري نميشد. آن گاه به مردم گفت: اي مردم! مرا نجات دهيد مگذاريد مرا به سوي تاريكي ببرند ولي صدايش به گوش كسي نميرسيد. من صاحب جنازه را ميشناختم، اهل همدان و حاكم ستمگري بود.
در زمينه ارزش عمر، در بخشي از كتاب آمده است: آيتالله سيدحسين موسوي كرماني ميگويد: آيتالله بروجردي به من فرمود: آقا حسين! من در اصفهان كه بودم روزانه هجده ساعت را مطالعه و مباحثه و تدريس و شش ساعت را به خواب و خوراك اختصاص داده بودم حتي در وقتي غذا خوردن هم چشمم به كتاب بود و مطالعه ميكردم. همچنين ايشان فرمودند، من در تمام عمر، حتي يك دقيقه را به بطالت صرف نكردم و يك كلمه لغو هم از دهان من بيرون نيامده است.
در ادامه به نقل از كتاب حاضر آمده است: «شيخ رجبعلي خياط، از دانش رسمي حوزوي برخوردار نبود. باز شدن ديده برزخي او، حكايتي شبيه ماجراي «ابن سيرين» است. شيخ، در اثر مخالفت با هواي نفس و رهيدن از دام شهوت، مورد عنايت خاص الهي قرار گرفت. و شايد همين، نقطه آغازين حركت او به سوي كمال مطلق باشد. آن بزرگوار در اين باره ميگويد: «در روزگار جواني دختري رعنا و زيبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهاي خلوت مرا به دام انداخت با خود گفتم رجبعلي خدا ميتواند تو را امتحان كند بيا اين بار تو خدا را امتحان كن! سپس به خداوند عرضه داشتم: خدايا! اين گناه را براي تو ترك ميكنم تو هم مرا براي خودت تربيت كن.» آن گاه به سرعت از دام گناه گريخت و بيدرنگ ديده برزخي او روشن شد و آن چه را كه ديگران نميديدند و نميشنيدند، ديد و شنيد.
از جمله مهمترين و كارآمدترين ابزار تعليمي و تربيتي اسلام ارائه الگوها و معرفي چهرههاي برجسته اخلاقي است هيچ دين و يا مكتبي نميتوان يافت كه به اندازه اسلام، شخصيتهاي برجسته علمي و اخلاقي تربيت كرده باشد و اين توفيق بزرگ، وامدار روش و شيوه خاص اسلام و تشيع در تربيت انسانها باشد.
نويسنده آورده است خواندن اين كتاب همراه با عمل، انسان را به مقامات عالي نايل ميسازد و بديهي است كه مطالعه بيعمل، خواننده را به هيچ مقامي نميرساند و اي بسا او را دورتر ميكند.
ناشر كتاب در سخن آغازين مينويسد: «از جمله مهمترين و كارآمدترين ابزار تعليمي و تربيتي اسلام ارائه الگوها و معرفي چهرههاي برجسته اخلاقي است. هيچ دين و مكتبي را نميتوان يافت كه به اندازه اسلام شخصيتهاي برجسته علمي و اخلاقي تربيت كرده باشد.» كتاب حاضر نمونه مناسب و قابل استفادهاي در زمينه شناخت ويژگيهاي اين چهرهها و شخصيتها به شمار ميآيد.