نویسنده: ناهید شیرافکن
چکیده
به ارث رسیدن خوی و خصلت آنجا مهم میشود، که تاثیری در آینده و چگونگی رفتار ما داشته باشد. خوی و خصلت، توارث و ژنتیک از مجموعه مسائلی است که ذهن علمای علم و دانشمندان را به خویش مشغول کرده است. اینکه گاهی مسئله جبر پیش میآید و فرد خویش را در فلان مسئله محکوم میداند و به واسطه توارث توان مقابلهای با آن نمیبیند، همگی از مسائلی است که می طلبد میزان تأثیر ژنتیک و وراثت را مورد بررسی قرار دهیم. در واقع یکی از مؤلّفههای مؤثّر در سعادت و یا شقاوت بشر، وراثت است. از سویی صفات و ویژگیهای والدین از طریق ژنهای تشکیل دهنده نطفه به فرزند منتقل میشود و در تعیین مسیر رشد، نموّ و شکلگیری شخصیّت کودک تأثیر میگذارد؛ از سوی دیگر، تربیت نیز نقش چشمگیری در تکامل شخصیّت دارد و از آنجا که اوّلین مکان برای رشد و نموّ بسیاری از زمینههای اخلاقی محیط خانواده است و کودک بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی را از افراد خانواده، بهویژه پدر و مادر، کسب میکند، در نتیجه در این مقاله به بررسی مسئله تربیت و میزان تأثیر ژنتیک در روند تربیتی انسان اشاره شده است.
واژگان کلیدی: ژنتیک؛ تربیت؛ خوی و خصلت؛ والدین؛ محیط پیرامونی.
مقدمه
دو عامل اساسی، یعنی وراثت و محیط پیرامونی، بیشترین تأثیر را در ظاهر و شخصیت فرد دارد، وقتی شما به افراد انسانی نگاه میکنید از ظاهر متفاوتشان پی به محیطزیستشان میبرید و بر اساس رنگ پوستشان مشخص میشود مربوط به چه مکانی است؛ شخصیت هم همینطور است که گاه با رفتار یا عملی مشخصنشان از فرهنگ خاص آن فرد دارد، حال این فرهنگ یا از طریق تربیت یا توارث به او رسیده است. اگر بخواهیم مسئله توارث را مورد بررسی قرار دهیم باید بگوییم از زمان انعقاد نطفه کار ژنها که عوامل انتقال ویژگیها مختلف ژنتیکی هستند، شروع میشود. ژنها کلیه ویژگیهای انسان را مشخص میکنند. ویژگیهایی از قبیل رنگ چشمها و رنگ موها، قد، شکل و صورت، رنگ پوست، اندازه قلب و غیره از مواردی هستند که وراثت در آنها نقش اساسی دارد؛ بنابراین نوع و شکل اعضاء بدن چه بیرونی و چه درونی از طریق ژنها انتقال میشود. اما عدهای از دانشمندان معتقدند که اگرچه عامل وراثت بسیار مهم و با اهمیت است، ولی هرگز نباید از عامل دیگری به نام محیط غافل شد زیرا این محیط است که اگر مساعد باشد وراثت کارایی دارد و میتواند باعث رشد و شکلگیری ویژگیهای ژنتیکی شود. مثلاً اگر شکل و فرم بدن یک فرد در دستور ژنتیکی، مشخصات ایده آلی داشته باشد درصورتیکه تغذیه مناسب و شرایط محیطی مناسبی وجود نداشته باشد، وراثت قادر نیست آن مشخصات را بهطور کامل مهیا نماید. شرایط محیطی میتواند در به حد اعلا رساندن ویژگیهای ارثی افراد مؤثر باشد.
عده زیادی از روانشناسان نظری فراتر را بیان کرده و معتقدند که علاوه بر تأثیر محیط در ویژگیهای جسمی بسیاری از ویژگیهای روحی و روانی انسان نیز تحت تأثیر وراثت قرار دارد. در تحقیقات وسیعی که صورت پذیرفته است توان یادگیری ریاضیات – موسیقی – فعالیتهای ذهنی – هوش و استدلالهای ذهنی و نیز احساسات عاطفی و غیره از طریق وراثت به نسلهای بعد انتقال مییابد، البته نظر گروهی دیگر از دانشمندان چنین نیست و اعتقاد دارند دلیل استعداد ریاضی و غیره مربوط به وراثت نیست، بلکه مربوط به محیط است؛ زیرا وقتی پدر و مادر در ریاضیات تبحر داشته باشند خواه ناخواه کودکان نیز علاقه و گرایش به همان موضوع پیدا میکنند؛ اما در این میان نباید از میزان تأثیر تربیت غافل شد، گاه تربیت باعث میشود استعداد فراگیری امری که از طریق ژنتیک منتقلشده و به ضرر فرد است، رو به افول نهد و بتواند در مسیر واقعی خویش قرار گیرد؛ یعنی نباید وراثت را شرط کافی دانست، بلکه تربیت نیز بسیار مهم است. یکی از مسائل مهم اعتقادی مسئله جبر و اختیار است که با قانون وراثت نیز ارتباط پیدا میکند. برخی با استناد به برخی آیات و احادیث بر این باورند که باوجود عامل وراثت، سعید یا شقی شدن انسان از اختیار و اراده او خارج است. در یکی از اینگونه احادیث به نقل از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «اَلشَّقیُ مَن شَقِیَ فی بَطنِ اُمّهِ و السّعِیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنَ اُمّه، شقاوتمند در شکم مادرش نیز شقاوتمند است و سعادتمند در شکم مادرش نیز سعادتمند است» (بحرانی 1374، 2، 529). عدّهای نیز به این قائل هستند که سعادت و شقاوت آدمی بهحکم خدا و لازم لاینفک آدمی است؛ بهعنوانمثال فخر رازی در تفسیر کبیر خود ذیل آیة 1055 از سورة هود چنین دیدگاهی را عنوان نموده است (فخر رازی، 1420، 399،188). در ادامه خواهیم دید که وراثت تا چه حد میتواند تأثیر داشته باشد.
وراثت و تأثیر تربیت در شخصیت انسان
حوزة علمی که گاه مورد تحقیق دانشمندان در این زمینه قرار میگیرد، تحلیل رفتاری با رویکرد ژنتیک است. ژنتیک رفتاری به مطالعه وراثت ویژگیهای رفتاری و شکلگیری رفتار بر اساس ژنوم1میپردازد(بیکر 1387، 59). برخی از دانشمندان معتقد هستند که تکامل شخصیت انسان ناشی از تأثیر عوامل ژنتیکی است و برخی دیگر بر این باور بودند که شخصیت انسان از محیط تأثیر میپذیرد. امروزه این اعتقاد مقبولیت بیشتری یافته که شکلگیری شخصیت ناشی از هر دو عامل محیط و ژنتیک است. این نظریه با عنوان تأثیر و تأثّر متقابل ژن محیط یا نظریّة سرشت و تربیت شناخته شده است(اکرمی 182،1391).
البته باید به دو عقیده متفاوت اشاره کرد، عدهای به جبر ژنتیکی قائل شدهاند و عدهای به جبر محیطی با توجه به اختلاف در شخصیت متفاوت انسانها قائل شدهاند؛ یعنی عدّهای فقط به ساختار ژنتیکی افراد توجّه دارند (جبرگرایی ژنتیکی)، برخی عوامل محیطی را تنها عامل مؤثر میدانند (جبرگرایی محیطی) و عدّهای دیگر عوامل اجتماعی را مهم تلقّی میکنند (جبرگرایی اجتماعی)؛ از این میان، طرفداران فرضیّه جبرگرایی ژنتیکی بروز بسیاری از رفتارها، حتّی سرنوشت انسان را فقط به ژنها نسبت میدهند، ولی بر خلاف چنین نگرشهایی هیچیک از عوامل یاد شده بهتنهایی نمیتوانند در شکلگیری ویژگیهای رفتاری افراد مؤثر باشند؛ بهعبارتدیگر، عوامل فوق علّت تامّه نبوده، بلکه به نحو اقتضا تأثیرگذار هستند(محمّدی 1389، 263)؛ اما از یک نکته علمی نباید غافل شد؛ پاسخ متخصّصان ژنتیک به این سؤال که آیا سرنوشت انسان در ژنهای او رمزدهی شده است، منفی است و متذکّر میشوند که دوقلوهای همسان با وجود داشتن مجموعه ژنی یکسان از نظر شکلی و رفتاری کاملاً یکسان نیستند و این پدیده حاکی از آن است که مشخصات و ویژگیهای انسان متأثّر از عاملی غیر از ژنتیک است. اکثر ژنها تا حدودی از محیط تأثیر میگیرند؛ بنابراین ژنهای دریافتی از والدین به هنگام لقاح دقیقاً صفات و ویژگیهای ما را دیکته نمیکنند(آلبرتس و همکاران 693،1387).
البته نباید از این امر غافل شده که انسان و رفتار انسانی مشترکی از وراثت و محیط پیرامونی است ، یکی از عوامل مهم محیط پیرامونی همان تربیت است که توسط والدین صورت میپذیرد؛ یعنی نباید از میزان تأثیر تربیت والدین غافل ماند، از سوی دیگر نباید از نقش اراده و اختیار غفلت ورزید. این حقیقتی است که علم ژنتیک به آن معترف است؛ بنابراین، وجود عوامل ژنتیکی در برخی ویژگیهای اخلاقی و رفتاری نامطلوب به معنای صدور مجوّز برای انجام عمل نیست؛ زیرا آنکه در نهایت تصمیم میگیرد که چگونه رفتار کند، خود آدمی است، ولی پرسشی در اینجا به ذهن متبادر میشود که اگر ژنها بر رفتار انسان تأثیر دارند، آیا اراده نیز تحت چنین تأثیری نیست؟ به بیانی دیگر، آیا این ژنها نیستند که شخصی را با اراده و مصمّم ساخته و دیگری را سست اراده یا بیاراده میسازند؟! متخصّصان ژنتیک رفتاری به این سؤال چنین پاسخ دادهاند که هر ویژگی اخلاقی مانند سُستاراده بودن یا کمجرئت بودن بهطور کامل تحت کنترل ژنها قرار ندارد و با تربیت، تمرین، پرورش و خواست خود فرد قابل تغییر و بهبود است و در نهایت، هر کس مسئول اعمال خویش است(بیکر 60،1387).
نقش والدین در وراثت و تربیت
پدر و مادر فارغ از اینکه نقش بسیار مهمی در تربیت فرزندان دارند، نباید از میزان تأثیر آن دو در ژنتیک غافل ماند؛ فرزند عصارهای از والدین خویش است از طریق ژنها خلقوخوی والدین به فرزند منتقل میشود. درواقع پدر و مادر هردو در تشکیل سلول تخم نقش دارند، ولی پس از تشکیل این سلول، نقش اصلی در رشد و نمو جنین به عهدة مادر است(حسینی همدانی، 1404، 218)؛ بنابراین میتوان گفت: گام اول در تربیت فرزند، انتخاب همسری صالح و شایسته است؛ زیرا علاوه بر اینکه برخی از ویژگیهای او به فرزند، منتقل میشود؛ در فراهم آوردن محیط مناسب برای تربیت فرزند نیز تأثیرات بسزایی دارد.(شرفی، 1381، 82). بر اساس علم ژنتیک، نیمی از ویژگیهای وراثتی از طریق پدر و نیمی دیگر از طریق مادر، به فرزند انتقال مییابد؛ بنابراین منظور از وراثت، انتقال ویژگیهای پدر و مادر به فرزند در اثر لقاح است(سالاری فر، 1388، 39). در واقع روزیِ حلال و شایستگی والدین تأثیر بسزایی در پاکی اصلاب آنها خواهد داشت؛ بنابراین فرزندان چنین والدینی نیز صالح خواهند بود؛ در حالیکه روزی حرام و بیلیاقتی والدین موجب ناپاکی صلبهای ایشان میشود و این امر زمینه تولد فرزندانی ناصالح را فراهم میآورد(طیب، 1378، 346).
دین هم بر میزان این ارث دهی صحه گذارده و در مقام مشاوره، جهت انتخاب همسر پیشنهادهایی میدهد؛ یعنی تأثير وراثت را در عقل و هوش پذيرفته، به همين جهت از ازدواج با احمق و ديوانه نهى كرده است. اميرالمؤمنين علیهالسلام مىفرمايد: از ازدواج با همسر احمق خوددارى كنيد، زيرا مصاحبت با چنين همسرى دشوار و فرزندانش ضايع خواهند شد(حر عاملی، 1404، 56). محمد بن مسلم مىگويد: يكى از اصحاب از حضرت باقر علیهالسلام سؤال كرد: مرد مسلمانى به زن زيبا و ديوانهاى علاقه پيدا كرده، آيا با او ازدواج كند؟ فرمود: نه. ولى اگر كنيز ديوانهاى دارد مىتواند با او نزديكى كند، ولى مواظب باشد آبستن نشود(همان/ 57). اين باور كه سازندة شخصيت انسان، محيط، فرهنگِ حاكم و وراثت است، در علم كلام و روانشناسي مطرح بوده و بحثي است كه از شرق تا غرب عالم دامن گسترده است و بسياري پذيرفتهاند كه انسان پروردة همان محيط و وراثت است؛ روسو ميگويد: تمام آنچه را كه هنگام تولد نداريم و در بزرگي احتياج پيدا خواهيم كرد، بهوسیله تربيت به دست ميآوريم. اين تربيت را ميتوان يا از طبيعت يا از آدميان يا از اشيا فراگرفت، توسعه داخلي قوا و اعضاي بدن پرورشي است كه از طبيعت ميگيريم. تربيت آدميان به ما ياد ميدهد كه چگونه بايد از اين توسعه قوا استفاده نمود، آنچه را كه بهواسطه آزمايش چيزهايي كه ما را احاطه نموده و بر ما تأثير دارد ميآموزيم، تربيتي است كه اشيا به ما ميدهد؛ بنابراين هر يك از ما بهوسیله سه استاد تربيت ميشود(روسو 1390، 8). شكي نيست همانگونه كه آبوهوای سالمِ محیطزیست، بر مزه و طعم ميوههاي درختان و رنگ چهره اثر ميگذارد، بر اخلاق، آداب و تربيت نيز اثرگذار است و به عيان ديده ميشود كه وراثت و محيط، اثر عميقي بر انسان دارد و او را بهسوی راه و رسم حاكم بر محيط ميكشاند، كودك از سنين سهسالگی تا دوران تثبيت شخصيت، بيشتر از هر دوره از محيط تأثیر ميپذيرد، چنانکه در گويشهاي زباني، عملكردها، رسوم و عادات و...، ميتوان ديد؛ بنابراين محيط سالم، انسانِ سالم به بار ميآورد، آية؛ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا(نساء: 97)؛ مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت کنيد.
تغییر در صفات و ژنتیک به ارث رسیده
یکی از بزرگترین معلمان عالم و کسانی که سهم بسزایی در تربیت انسانها داشتند، انبیاء بودند؛ انبیاء آمدند تا روح انسانها را پرورش داده و از منجلابها نجات دهند، اگر تربیت آنها تأثیری نداشت و توارث همهکاره بود؛ پس ارسال رسل کاری عبث و بیهوده بود و درصورتیکه میدانیم پیامبران کاری جز تنذیر و روشنسازی انسانها نداشتند. از جمله اهداف مهم بعثت انبیا، تعلیم و تربیت انسانها با هرگونه صفات و ویژگیهای ژنتیکی است. در قرآن حکیم داریم: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَوَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ: او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها مىخواند و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مىآموزد، هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند(جمعه/ 2). علاّمه طباطبائی مرقوم داشته که کلمة تزکیه که مصدر «یزکّیهم» است، مصدر باب تفعیل است و ثلاثی مجرّد آن زکات است که به معنای نمو صالح، یعنی نموی است که ملازم خیروبرکت باشد؛ پس تزکیه از نظر ایشان به معنای آن است که مردم را به نموی صالح رشد دهد، اخلاق فاضله و اعمال صالحه را عادت ایشان کند. در نتیجه، در انسانیّت خود به کمال برسند و حال آنان در دنیا و آخرت استقامت یابد، سعید زندگی کنند و سعید بمیرند (طباطبائی، ۱۴۱۷، 265). پیامبر اسلام فلسفة بعثت خویش را اینگونه بیان میفرمایند: إِنَّمَا بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلاَقِ: جز این نیست که من برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شدم(نوری، 1408 ،187).
انبیای الهی نیامدهاند تا دیوانگان مادرزاد را عاقل یا احمقهای بالفطره را نابغه کنند، بلکه آمدهاند تا از راه تربیت صحیح، خُلقهای بَد را از آدمیان بزدایند و آنها را به صفات پسندیده، مزیّن سازند، نیز کسانی را که از نظر ریشة خانوادگی وارث صفات پسندیده هستند، حمایت کنند تا سرمایههای موروثی خود را در اثر تربیت بد از دست ندهند و در کسانی که زمینههای ناپاکی به ارث بردهاند، فضیلت و پاکی را احیا کنند(فلسفی، 1363، 142). از دیدگاه اسلام هر انسانی با هر قِسم وراثت خانوادگی قابل تربیت است و همة انسانها در پیشگاه الهی مکلّف هستند. یکی از نمونههای بارز روش اسلام در تربیت افرادی که وارث صفات ناپسند هستند، فرزندانی است که از راه نامشروع متولّد شدهاند. با وجودی که درون زنازاده تمایلات انحرافی وجود دارد، ولی این زمینههای نامطلوب از آنان سلب اختیار نمیکند و تنها از امور خاصّی بازداشته شدهاند که به علّت رعایت مصلحت جامعة اسلامی است. عنایت به دو حدیث از معصوم مطلب را روشن میکند. امام صادق (ع) میفرماید: اِنَّ وَلَدَ الزِّنا یُستَعمَلُ إِن عَمِلَ خَیراً جُزِئَ بِهِ وَ إِن عَمِلَ شَرّاً جُزِئَ بِهِ: زنازاده به کار خود میپردازد، اگر کارش خوب بود پاداش میگیرد و اگر به شرّ و بدی عمل کرد، مجازات میشود(مجلسی،1403، 287). علاّمه مجلسی این روایت را موافق با آنچه بین امامیّه مشهور است، دانسته، اینکه ولد الزّنا مانند سایر مردم مکلّف به اصول دین و فروع آن است و با اظهار اسلام، احکام مسلمین در مورد او جاری میشود و بر انجام طاعات پاداش میگیرد و بر ارتکاب معاصی عقوبت میشود.
تأثیر تربیت والدین و قبل از آن ازدواج
انسان هرچه هم از والدین و یا محیط پیرامونی تأثیر و یا ارث پذیرفته باشد، هرگز نباید از میزان تربیت و تغییر خلقوخوی غافل باشد. والدین در این امر نقش بسزایی دارند. چون بنای جامعه بر خانواده استوار است؛ در واقع نیروهای جامعه در خانواده متولد شده و پرورش مییابند و روابط خانوادگی زمینهساز فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی افراد در جامعه است؛ بهبیاندیگر روابط و فعالیتهای اجتماعی افراد، متأثر از تجارب خانوادگی آنها است؛ خانواده سالم و کار آمد قادر است با تربیت افرادی شایسته و تحویل آنها به جامعه در رشد و تعالی آن جامعه سهیم شود؛ ولی خانواه ناسالم با تحویل افرادی نالایق به جامعه، سبب بحران در جامعه میگردد.(سالاری فر، 1388، 49)؛ از سوی دیگر؛ ازدواج سبب میشود که انسان سیر تکاملی خویش را با سرعت بیشتری بپیماید؛ زیرا انسان قبل از ازدواج با غرایز سرکشی چون غریزه جنسی روبهروست؛ از اینرو، روح و روانی متلاطم دارد و تلاطم روحی وی، درک و فهم صحیح حقایق را برای او دشوار میسازد؛ اما پس از ازدواج که بهتدریج از سرکشی غریزه شهوت کاسته میشود، شرایط بهتری نیز برای درک حقایق از ناحیه عقل فراهم میشود؛ زیرا ازدواج، هم خود مرحلهای از رشد و شکوفایی عقلی است و هم با کاستن هیجانات انسان و کشمکشهای روحی، راه فعالیت ذهنی صحیح را برای انسان باز میکند؛ با فعالسازی ذهن، انسان قادر به درک صحیح حقایق میشود و درک صحیح حقایق نیز سبب مسؤولیتپذیری انسان میشود و مسؤولیتپذیری نیز او را بهسوی دیگر دوستی، ایثار و فداکاری سوق میدهد و به همین دلیل از خودخواهی فاصله میگیرد(جباران 1386؛ 195)؛ با تولد فرزند نیز مسؤولیتپذیری و دیگر دوستی وی شدت مییابد و این امر سبب میشود که او در جهت خیر و سعادت خانواده تلاش فراوانی کند؛ تلاشی که علاوه بر سعادت خانواده، تکامل وی را نیز به همراه دارد.
فرزند از اولین مراحل رشد تا مرحله اجتماعی شدن توجه زیادی به روابط غیرکلامی بهویژه روابط غیرکلامی والدین دارد؛(سالاریفر، 1388، 138) و بسیاری از امور اخلاقی، علمی و اجتماعی را مستقیماً از والدین میآموزد. اگر والدین با شیوههای مناسب تربیتی آشنا شوند و حتیالمقدور از آنها در زندگی خویش و تربیت فرزندان بهره گیرند؛ در تربیت فرزند خویش بیشتر از هر معلم و مربی موفقیت کسب خواهند نمود؛ زیرا روابط والدین با فرزندان از نظر کیفی و کمیت منحصربهفرد است و ارتباطات عاطفی بین آن ها با دیگر ارتباطات انسانی قابل مقایسه نیست. رابطه عاطفی والدین و فرزندان، نشاطبخش و آرامشدهنده و منشأ برقراری روابط عاطفی مناسب فرزند با افراد جامعه و با همسر آینده خویش است و محرومیت فرزند از رابطه عاطفی مناسب با والدین پیامدهای زیانباری دارد که برخی از این پیامدها در افرادی که والدین آنها از یکدیگر جدا شدهاند، قابل مشاهده است،(همان/90).
جمعبندی
از مباحثی که مطرح شد نقش و تأثیر وراثت را مشخص کردیم و اذعان داشتیم تا چه حد میتواند توارث و محیط پیرامونی تأثیرگذار باشد، یعنی ممكن است برخى از صفات پدر و مادر از طريق ارث به فرزند انتقال يابد. بدين بيان كه برخى از ویژگیهای پدر و مادر معلول كيفيت مزاجى و بنيه جسمانى آنان است و همين مزاج ممكن است به فرزند انتقال يابد؛ بنابراين صفات مذكور نيز از همين طريق منتقل مىشوند(امینی، 1378، 87). اشاره شد که انتخاب همسری شایسته، زمینه وراثتی مطلوبی در جهت تولد و تربیت فرزند پدید میآورد و از گامهای اساسی تربیت فرزند به حساب میآید؛ زیرا انسان برخی از ویژگیهای خویش را بهاجبار از طریق وراثت دریافت مینماید(مطهری، 1373، 37). نتيجه اين است که انسان تحت تأثیر محيط و وراثت قرار ميگيرد ولي اصل کاره و اداره گر انسان، همان اراده او نه محيط و وراثت است؛ زيرا محيط و وراثت بهعنوان علت معده و ناقصه مطرح است نه بهعنوان علت تامه، افزون بر اينکه اگر انسان مجبور باشد، تلاش مربيان، مصلحان و فرستادن پيامبران، بيهوده خواهد بود. وانگهی از نقش بسزا و مهم تربیتی والدین هم نمیتوانیم غافل باشیم و تأثیر تربیتی والدین شاید از هر اهرم دیگری قویتر و مؤثرتر باشد.
منابع
* قرآن
- بحرانی، سیّد هاشم؛ 1374؛ البرهان فیتفسیر القرآن؛ قم: انتشارات بعثت.
- رازی، فخرالدّین ابوعبدالله محمّد بن عمر؛1420،مفاتیح الغیب؛ بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
- بیکر، کاترین؛1387؛ژنها و انتخابها؛ترجمة خسرو حسینیپژوه، تهران: انتشارات مدرسه.
- اکرمی، سیّد محمّد؛ 1391؛ «ژنتیک یا محیط؛ کدام یک آیندة ما را تعیین میکن»،فصلنامة اخلاق زیستی، سال دوم، شمارة
- محمّدی، علی؛ 1389؛شبیهسازی انسان؛ قم: دفتر نشر معارف.
- آلبرتس، بروس؛ 1387؛ مبانی زیستشناسی سلولی؛ ترجمة حسین بهاروند و همکاران، تهران: خانة زیستشناسی.
- عبدالحسین، طیبف؛ 1378؛اطیب البیان فی تفسیر القرآن؛ ج5 ، چاپ دوم، تهران: انتشارات اسلام.
- محمدحسین، حسینی همدانی؛ 1404؛انوار درخشان؛محقق محمد باقر بهبودی، ج2، تهران: ناشر کتابفروشی لطفی.
- محمد رضا، سالاری فر؛ 1388؛ در آمدی بر نظام خانواده در اسلام؛ قم: ناشر مرکز نشر هاجر.
- شرفی، محمدرضا؛ 1381؛ تربیت اسلامی با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی؛ مؤسسه نشر پنجره.
- روسو، ژان ژاك؛ 1390؛ اميل يا آموزش و پرورش؛ مترجم غلامحسين زيرك زاده، چاپ رشديه.
- طباطبائی، سیّد محمّدحسین؛ 1417؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعة مدرّسین حوزة علمیّة قم.
- نوری، حسین بن محمّدتقی؛ 1408؛مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل؛ قم: مؤسّسة آلالبیت (ع).
- فلسفی، محمّدتقی؛ 1363؛ کودک از نظر وراثت و تربیت؛ تهران: هیئت نشر معارف اسلامی.
- مجلسی، محمّدباقر؛ 1403؛ بحارالأنوار؛الجامعةلِدُرَرِ أخبار الأئمّة أطهار؛ بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
- جباران، محمد رضا؛ 1386؛ درسنامه علم اخلاق؛ چاپ چهارم، قم: ناشر مرکز نشر هاجر.
- امينى، ابراهيم؛ 1387؛ اسلام و تعليم و تربيت؛ قم: بوستان كتاب .
- مرتضی، مطهری؛ 1373؛ انسان در قرآن؛ تهران: انتشارات صدرا.