مرحوم آیتالله حاج شیخ عباس قوچانی (قدس
الله سره) میفرمودند:
یکی از کسانی که خدمت مرحوم قاضی میآمد
و از ایشان دستور میگرفت و از شاگردان ایشان محسوب میشد، آقا میرزا ابراهیم عرب
است. آقا میرزا ابراهیم عرب که پس از ریاضتهای سخت طی سالیان طولانی به مطلوب
اصلی نرسیده بود، برای وصلِ به کمال خدمت مرحوم قاضی رسید. وی ساکن کاظمین بود و
شغلش مردهشویی بود، گویا خودش این شغل را به جهت ریاضت سخت نفسانی انتخاب کرده
بود.
چون خدمت مرحوم قاضی رسید، گفت: من از
شما تقاضا دارم که هر دستوری دارید به من بدهید ولی اجازه دهید من در میان شاگردان
شما نباشم، چون آنها تنبل هستند و من را نیز تنبل میکنند. این تشرف و گفتگوی وی
با مرحوم قاضی در حالی بود که مرحوم قاضی از کنار شط فرات، از کوفه به سوی مسجد
سهله میرفتند و تا نزدیک مسجد سهله سخنشان طول کشید.
مرحوم قاضی از او پرسیدند: آیا زن داری؟
گفت: نه؛ اما خواهری و مادری دارم.
مرحوم قاضی به او فرمودند: روزی آنها را
از کدام راه به دست میآوری؟
در اینجا وی که نمیتوانست این سرّ را
نزد بزرگ مردی که میخواهد از او دستور بگیرد، انکار کند. از سر ضرورت و ناچاری
گفت: من به هر چه میل میکنم، بلافاصله برایم حاضر میشود. برای نمونه، اگر از شط
ماهی بخواهم، بلافاصله ماهی خودش را از شط بیرون میافکند. وی با دستش اشاره به شط
نموده و بلافاصله یک ماهی را از درون آب به روی خاک پرتاب کرد.
مرحوم قاضی به او فرمود: اینک یک ماهی
دیگر بیرون بینداز.
دیگر هر چه اراده کرد، نتوانست. مرحوم
قاضی به او فرمود: باید دنبال کسب بروی و از طریق کار روزی تهیه نمایی. او تمام
دستورات لازم را گرفت و به کاظمین مراجعت کرد و به شغل الکتریکی و سیمکشی پرداخت.
و از این راه امرار معاش میکرد و حالات توحیدی بسیار قوی و شایان تمجیدی کسب کرد.
به حدی که در نزد شاگردان مرحوم قاضی به قدر فهم و عظمت و فکر و صحت سلوک و واردات
عرفانیه و نفحات قدسیه ربانیه معروف و مشهور گردید.
برگرفته از آیت الحق