کلیات و مبانی نظری سبک زندگی اسلامی

کلیات و مبانی نظری سبک زندگی اسلامی

کلیات و مبانی نظری سبک زندگی اسلامی

 

علی قنبریان؛ سطح 3 حوزه و دانشجوی دکتری مبانی نظری اسلام دانشگاه تهران، ghanbarian.howzeh@yahoo.com

وحید حاتمی؛ سطح3 حوزه و دانشجوی دکتری اخلاق دانشگاه علوم حدیث.

چکیده

جامعه ایرانی جامعه‌ای دیندار و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می‌;شود. اما با ظهور نگرش‌;ها و اندیشه‌;های غربی و جلوه‌;های مدرنیته چالش‌هایی بروز پیدا کرد. عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروزه حتی دانشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمی‌;کنند. آراستگی به فضایل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر هرکس شرط کمال است. بنابراین برای اینکه جهان کنونی و شیوه‌;ی زندگی دگرگون نشود، باید به فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر و جهان‌;بینی ‌;متفاوت بود. یعنی باید جهانی دیگر با انسانی دیگر در افق اهل‌نظر ظاهر شود. با توجه به آن افق و چشم‌;انداز است که شاید شیوه زندگی مردمان به‌تدریج بی‌تکلیف و بدون زحمت تغییر کند. بنابراین در کنار این که نگران طرز خورد و خواب مردمان باشیم، باید نگران فکر و فرهنگ در این جهان باشیم. در این‌صورت می‌;توان شیوه‌;ای از زندگی تازه‌;ای در پیش گرفت که در آن نشاط و شادی، مشارکت اجتماعی، قانون‌مداری و اصلاح الگوی مصرف جایگزین غم و ناراحتی، فردگرایی، قانون‌;گریزی و هرج‌ومرج و اسراف خواهد شد. اینجاست که می‌;گوییم یک سبک زندگی اسلامی در حوزه شهروندی به‌وجود آمده است.

واژ‌گان کلیدی: شهروند، مشارکت اجتماعی، سبک زندگی، نظم و انضباط.

بیان مسئله

سبک زندگی اسلامی در حوزه شهروندی از آن‌رو که متصف به قید اسلامی و در جوهره اسلامی است، تمامی شئون حیات جهانی انسان را در بر می‌;گیرد. مفهوم سبک زندگی ازجمله مفاهیم جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی است که در دهه اخیر، بسیار مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. سبک زندگی شهروندی معنایی است که از به هم‌تنیدگی و پیوند نظام‌وارگی و شبکه‌;ای‌بودن عوامل متعددی به‌وجود آمده است که در شیوه‌;های زندگی یا اقلیم‌;های زیستن انسان اثر می‌;گذارند و حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم‌وبیش به‌طور نظام‌مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می‌;آورند. مسأله‌;ای که در سبک زندگی در حوزه شهروندی مهم است این است که متأسفانه غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری سبک زندگی را بنیان نهاده است که در آن انسان می‌;خواهد جای خدا را بگیرد و به‌شکل موجودی صاحب علم، اراده و قدرت در جایگاه تشریع ظاهر شود.

سبک زندگی[1]، به معنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه یا جامعه است. این اصطلاح نخستین بار توسط آدلر[2] روان‌شناس اتریشی استفاده شد. سبک‌های زندگی مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را در بر می‌گیرد. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یک‌جا جمع می‌شوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک می‌شوند. به‌نوعی گروه‌های اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و سبکی خاص را تشکیل می‌دهند. سبکی‌شدن زندگی با شکل‌گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. برای مثال می‌توان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه به‌دست آورد.

شهروندی همانطور که روشن است از مشتقات شهر است. شهروندی را قالب پیشرفته‌ی «شهرنشینی» می‌دانند. به باور برخی از کارشناسان، شهرنشینان هنگامی‌که به حقوق یکدیگر احترام گذارده و به مسئولیت‌های خویش در قبال شهر و اجتماع عمل کنند به «شهروند» ارتقاء می‌یابند. سبک زندگی در حوزه شهروندی دارای ابعاد مختلفی است که در این تحقیق به مباحث شادی و نشاط، انضباط اجتماعی، الگوی مصرف، مشارکت جمعی خواهیم پرداخت. هر جامعه ای با توجه به مبانی مکتب خود، یعنی نگاه آن مکتب به هستی، خدا، انسان، مقررات شهروندی خاصی را وضع می‌کند و الگو و سبک زندگی معینی را در این حوزه معرفی می‌کند. حال پرسش این است که آیا مکتب حیات بخش اسلام به‌عنوان آخرین شریعت الهی و دینی جامع، برای جنبه‌های مختلف زندگی انسان و زندگی اجتماعی او دارای سبک زندگی خاصی است؟ به دیگر سخن، همان‌گونه که برای تنظیم ارتباط فرد با خدا، احکام و دستورالعمل‌هایی دارد. آیا درباره‌ی نحوه‌ی زندگی در شهر نیز، الگوی خاصی عرضه کرده است؟ که هر فرد مسلمان در مناسبات و رفتارهای اجتماعی ملزم به رعایت آنها باشد؟ از این‌رو، ما در این نوشته برآنیم که بررسی کنیم آیا اسلام سبک زندگی خاصی معرفی می‌کند که متناسب با شرایط اقلیمی و نیازهای شهروندان امروزی باشد؟

پیشینه پژوهش

پیشینه سبک زیستن به حیات بشر باز می‌;گردد و هر فرد و یا گروه انسانی که در هر کجای این کره‌;ی خاکی می‌;زیسته‌;اند به زبان امروزی دارای سبک زندگی مختص به‌خود بوده‌;اند، اما پیشینه‌;‌;ی ادبیات و مفهوم سبک زندگی به زمانی باز می‌گردد که افرادی مانند آدلر[3] (1922)، برای نخستین‌بار این مقوله را شکل‌بندی کرده و به‌شکل علمی مورد بررسی قرار دادند. افراد یک جامعه، دارای نوعی خاص از کنش و اعتقاد هستند که سبک زندگی و شیوه‌ی زیست آنان را تشکیل می‌دهد. هر فرد ممکن است در برهه‌های زمانی مختلف دارای سبک‌های زیستی مختلفی باشد، اما چیزی که مشخص است آن است که می‌توان این سبک‌های زندگی را به‌وسیله‌ی معیارها و مؤلفه‌هایی شاخصه‌بندی و افراد را به وسیله‌ی آن گروه‌بندی کرد. به دیگر بیان برخلاف اینکه افراد ممکن است دارای انواع مختلفی از سبک زندگی باشند، می‌توان آنها را براساس یک سری الگوهای مشخص دسته‌بندی کرد.

در زبان‌های مختلف از ترکیب «سبک زندگی» در شکل‌های مختلف یاد شده است؛ در زبان آلمانی «lebensstill» و در زبان انگلیسی در گذشته در شکل «life style» و «style of life living» و امروزه بیشتر به‌شکل «life style» استفاده شده است. این ترکیب از دو واژه‌ی سبکstyle و زندگی life تشکیل می‌شود (مهدوی‌کنی، 1390، 46). درباره‌ی موضوع سبک زندگی در ایران، رساله‌ها و کارهای تحقیقاتی معدودی وجود دارد که در این میان می‌توان به نگاشته‌ی محمدرضا رسولی اشاره کرد. این تحقیق با نام «بررسی سبک زندگی در تبلیغات تجاری تلویزیون» به‌دنبال ارائه‌ی تصویری جامع از ویژگی‌های کمی و کیفی تبلیغات تجاری و بررسی شیوه‌های زندگی مورد توجه در این تحقیق است. «سبک زندگی و هویت اجتماعی، مصرف و انتخاب‌های ذوقی به‌عنوان شالوده‌ی تمایز و تشابه اجتماعی در دوره‌ی اخیر مدرنیته» عنوان پایان‌نامه‌ای است که توسط حسن چاوشیان‌تبریزی تنظیم شده است. هدف این رساله، تشخیص سبک‌های زندگی در الگوی کنش و گروه‌;بندی اجتماعی است. نویسنده معتقد است هویت فـردی و جمعی اعضـای جـامعه‌ی مدرن کلان شهری به کمک موقعیت یا ویژگی‌های ساختاری آنها تبیین نمی‌;شود، بلکه تا حد زیادی به کنش مصرف و انتخاب‌;های مصرفی بستگی دارد و ماهیت فرهنگی دارد. کتاب «بررسی تأثیر مصرف رسانه‌;ها بر سبک زندگی ساکنان تهران» که توسط سید نورالدین رضوی‌;زاده نوشته شده، بر این باور مبتنی است که ارتباطات با پیش‌رو نهادن یا معرفی سبک‌;های متعدد و متنوع زندگی، پایبندی افراد را به سبک‌های سنتی تست کرده و با اشاعه الگوها، ارزش‌;ها و کـالاهـای مصرفی نوین، به اشاعه‌;ی سبک‌;هـای زندگی نوین می‌;پردازد. شهابی در سال 1377 به روش کیفی و با استفاده از تیپ ایده‌آل، یک تقسیم‌بندی از سبک‌;های زندگی جوانان ایرانی ارائه کرد که براساس آن سه نوع سبک زندگی در بین جوانان ایرانی وجود دارد که شامل سبک زندگی هم‌نوایانه یا متعارف، سبک زندگی بسیجی و سبک زندگی جهان وطنانه (شهابی، 1386، 37).

(تقی آزاد ارمکی و شالچی، 1384، 163) نیز در مقاله «دو جهان ایرانی: مسجد وکافی‌شاپ» با توجه به نظریه بوردیو به بررسی مقایسه‌;ای دو سبک زندگی در میان جوانان منطقه 3 شهر تهران می‌پردازند. سبک زندگی اصول‌گرایی انقلابی که متأثر از ارزش‌;های انقلاب اسلامی است و اجتناب از روابط با نامحرم و دوری از مد و مصرف‌گرایی غربی و اصرار بر هویت اسلامی در مقابل هویت غربی و ارتباط با جنس مخالف ازجمله ویژگی‌;های این سبک است (خانی، 1386، 16). با بررسی تأثیر پایگاه اجتماعی- اقتصادی و میزان دینداری بر سبک زندگی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم به رابطه بیشتر متغیر دینداری با سبک زندگی دانشجویان در مقایسه با پایگاه اجتماعی- اقتصادی آنان اشاره کرده است (رضوی‌زاده، 1383، 21). در بررسی تأثیر ارتباطات در تمایل به تغییر سبک زندگی روستایی به گسترش استفاده از تلویزیون و ویدئو و اثر آن در تغییر نگرش روستاییان به زندگی شهری، تمایل به مهاجرت و تغییر سبک زندگی پرداخته است.

سبک زندگی در مطالعات دینی

مطالعه در این حوزه زیاد انجام نگرفته است و تنها در برخی مؤلفه‌های مثل تغذیه، ورزش، فراغت آن هم به مختصر به دیدگاه‌های دینی پرداخته شده، اما هیچ الگویی برای سبک زندگی اسلامی ارائه نشده و نوشته جامع در این زمینه وجود ندارد، یعنی نوشته‌ای وجود ندارد که نخست همه ابعاد را سنجیده و دیگر اینکه انسجام همه ابعاد را با یکدیگر لحاظ کرده باشد.

سبک زندگی: مفهوم «سبک زندگی» ازجمله مفاهیم علوم‌اجتماعی و مردم‌شناسی است که در دهه‌;ی اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم‌اجتماعی و مدیران فرهنگی قرارگرفته است. مفهوم سبک زندگی در معانی بسیار محدود (همانند کیفیت نشستن) و بسیار گسترده (همانند مدل سبک زندگی تجویزی اسلام) کاربرد داشته و در علومی، مانند جامعه‌شناسی، روانشناسی، پزشکی، مدیریت و ... حضور دارد؛ هم از دریچه‌;ی «هست‌;ها» به آن نگاه می‌;شود و هم از دریچه‌;ی «بایدها و تجویزها» در تعریف سبک زندگی نظریه‌;های مختلفی مطرح شده که به چند تعریف اشاره می‌;کنیم: بنابر نظریه وبر[4] سبک زندگی از جنس رفتار است که تمایلات آن را هدایت می‌;کند و فرصت‌;های زندگی بسته را برای بروز آن فراهم می‌;کنند. به نظر مک‌کی[5] سبک زندگی الگویی است که از ارزش‌;ها و باورهای مشترک یک جامعه و گروه برآمده باشد که به‌شکل رفتارهای مشترک ظاهر می‌;شود. مفهوم سبک زندگي در آراي وبلن[6] به منظور بررسي پديده مصرف در آمريکا به کارگرفته شد. البته او تعريف دقيقي از اين الگو عرضه نکرده است، اما اين مفهوم را دال بر شيوه زندگي متمايز طبقه مرفه و نمودي از جايگاه طبقاتي آنها قلمداد کرده است. تعریفی که در این پژوهش موردنظر و انتخاب ما بوده، تعریف دوم است که فصل‌;های این پژوهش طبق آن تدوین شده است. کم‌وبیش در همه‌;ی آنها دو مفهوم را می‌;توان یافت که مورد نظر است و هر دو مفهوم نیز به واژه (سبک) برمی‌;گردد: یکی مفهوم وحدت و دیگری مفهوم تمایز.

به این معنی که سبک زندگی دلالت بر مجموعه عناصری دارد که به‌طور نظام‌مند با هم در ارتباط هستند و یک کل را تشکیل می‌;دهند که همین وحدت و نظام واحد این کل را از کل‌;های دیگر تمایز می‌;دهد (کاویانی، 1392، 135).

شهروندی: الف. شهر: پدیده‌ای طبیعی (مجموعه‌ای از مواد، ساختمان‌ها خیابان‌ها و ...) و انسانی (شامل ظرفیت تفکرات افراد، فرهنگ و الگوهای زندگی و ...). است شهر ترکیبی از عناصر مادی (مدنیت) و غیرمادی (اخلاقی) است (عبدالله، 1392، 11)؛ ب. شهروندی: از مشتقات «شهر» است. شهروندی را قالب پیشرفته‌ی شهر‌نشینی می‌دانند. این باور وجود دارد که شهرنشینان هنگامی به شهروند ارتقا یافته‌اند که به حقوق یکدیگر احترام گذارند و به مسئولیت‌های خویش در قبال شهر و اجتماع عمل کنند (همان، 11)؛ پ. شهروند: به تنهایی برای معرفی صفت شهرنشینی به‌کار می‌رود و در علوم‌اجتماعی به هر انسانی که مقیم شهر باشد «شهروند» می‌گویند. در علوم‌اجتماعی، شهروندی پایگاهی است که به همه‌ی افرادی داده شده است که عضو تمام عیار اجتماع هستند و هر شهروند حق و حقوق، وظایف و تکالیفی متناسب با این پایگاه دارد (همان، 14).

مشارکت اجتماعی: دخالت مردم در اجرای تصمیمات و بازکردن میدان تصمیم‌گیری برای آنها که مسئولیت‌پذیری آحاد جامعه را امکان‌پذیر می‌کند و موجب پویایی و ارتقای جامعه می‌شود. در مشارکت دو نوع رهیافت مطرح است؛ یکی دستیابی به فایده‌های اقتصادی و دیگر مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی که از این طریق توانایی‌ها و خلاقیت‌های انسان فعلیت می‌یابد (عبدالله، 1392، 14).

انضباط اجتماعی: «نظم» «انضباط» «انتظام» «ترتیب» و «سامان» از واژگان پر کاربرد و با محتوای معنایی نزدیک به هم هستند که در ادبیات مربوط به موضوع حاضر از آن استفاده می‌شود. این نزدیکی به آن اندازه است که در تعریف هر یک، از دیگر واژگان استفاده شده است و در کتاب لغت آنها را مترادف و هم‌معنا قرار داده‌اند. تعاریف متعددی از این واژه‌ها به‌عمل آمده است، برای نمونه در دائره‌المعارف تطبیقی علوم‌اجتماعی، ذیل واژه انضباط نُه تعریف گنجانده شده است (شایان مهر، 1371، 245). در منابع دیگر این تعریف برای انضباط آمده است: انضباط شامل ظاهر و باطن می‌شود و به‌طورکلی عبارت است از وضع مقررات منطقی و عادلانه «برقراری سیستم‌های تشویق و تنبیه، برانگیختن اعتقاد و ایمان برای اجرای کامل دستور‌ها و مقررات و اعمال ترتیبی که با ایجاد نظم و حسن انجام کار وظیفه برابر موازین، الزاماً کارکنان را با نوعی تنبیه روبرو می‌کند (ودیعت، 39، 1379). نظم و انضباط اجتماعی به فضای کنترل و هدایت رفتار فرد از جانب گروه و جامعه، برای سامان‌یابی جامعه اطلاق می‌شود (ساروخانی، 1370، 18). انضباط اجتماعی عملی درونی است که هرکدام از عناصر واحدهای موجود در جامعه به‌طور منظم از طریق ارتباط مداوم و منطقی دارند که با یکدیگر و با کل نظام اجتماعی در داخل شبکه گسترده و منسجمی قرار می‌گیرد و کارکرد‌های خود را به نفع مردم و جامعه انجام می‌دهند. این حالت موجب استواری و نظم نمادهای اجتماعی می‌شود و به تعادل جامعه و استمرار حیات اجتماعی کمک می‌کند (اقلیما، 1383، 95).

انضباط اجتماعی مجموعه‌ی الگو‌های رفتاری فرد است. یعنی احترام به ارزش‌های اخلاقی، رعایت قوانین اجتماعی، احترام به حقوق دیگران و مسئولیت‌پذیری در روابط اجتماعی؛ اما بهترین تعریف بیان‌کردنی از انضباط اجتماعی که جامع نظریات موجود و در برگیرنده معانی بیشتری از آنها باشد، تعریفی است که مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در آستانه حلول سال نو هجری شمسی (1372) بیان فرمودند. ایشان انضباط اجتماعی را نظم‌پذیری در همه مسائل معنی کردند که این تعریف برخلاف تعاریف قبلی فقط رابطه فرد و جامعه را در بر نمی‌گیرد، بلکه رابطه دو سویه فرد با خود، با محیط و با دیگران را نیز شامل می‌شود. ازجمله مزایای این تعریف، کلی‌بودن و سادگی آن، امکان طرح موضوع انضباط در رابطه انسان با عناصر غیرانسانی، مانند محیط زیست و بومی بودن آن است (تاج مزینانی، 1392، 10).

شادی و نشاط: تعریف شادی و نشاط و اتفاق‌نظر روی آن بسیار مهم است و اگر شاخص‌های شادی و نشاط، حدود آن را در جامعه مشخص کنیم، تضاد در عمل، در جامعه کمرنگ‌تر می‌شود. دیدگاه‌ها به موضوع شادی در بین انسان‌ها متفاوت است به‌طوری که مردم عادی: لذت خندیدن دائمی و بگو و مگو نداشتن در زندگی روزمره را شادی می‌دانند. عملکرد خوب از دیدگاه افراد موفق شادی محسوب می‌شود و از نگاه دانشمندان شادی یعنی زندگی متفکرانه و جست‌وجوگرانه (صرفه‌جو، 1387، 44). از نگاه شهید مطهری سرور و اندوه، نقطه مقابل هم هستند. سرور حالت خوش و لذت‌بخشی است که از علم و اطلاع به اینکه یکی از آرزوها و هدف‌ها محقق شده یا انجام خواهد شد به انسان دست می‌دهد (اکبری، 1387، 23). به عقیده ارسطو دست کم سه نوع شادی وجود دارد:

ـ پایین‌ترین سطح شادی این است که مردم عادی این نظر ساده را دارند که لذت، شادی آفرین است؛

ـ در سطح بالاتر مردمی که فرهنگ غنی‌تری دارند، شادی را به معنای موفقیت و کامیابی می‌دانند؛

ـ‌ در بالاترین سطح ارسطو شادی را شادی ناشی از زندگی معنوی می‌داند.

آیزنگ شادمانی را حداکثر عاطفه مثبت و حداقل عاطفه منفی بیان‌کرده است. در روانشناسی، شادی عبارت است‌ از: عواطف مثبت منهای عواطف منفی و چنانچه جواب چنین عبارتی مثبت باشد، فرد شادمان است (شمسایی، 1392، 8).

مبانی نظری

مفهوم «سبک زندگی» ازجمله مفاهیم و علم جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی است که در دهه‌ی اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم‌اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از پیوند و نظام‌وارگی و شبکه‌ای بودن عوامل متعددی به‌وجود آمده است که در شیوه‌های زندگی یا اقلیم‌های زیستن انسان اثر می‌گذارند. در اکثر تعریف‌های سبک زندگی می‌توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته‌شده است و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه‌ی «سبک» باز می‌گردد: اول، مفهوم وحدت و جامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم‌وبیش به‌طور نظام‌مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می‌آورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام‌مندی این کُل را از کُل‌های دیگر متمایز می‌کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام‌مندی، کلیت، هویت و تمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به‌همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی اسلامی و غربی سخن می‌گوییم.

واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی عبارت است‌از: سبک زندگی شیعی، ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی، انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی، سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی و غربی؛ اما آنچه در تعریف‌های سبک زندگی، جلوه‌گر می‌شود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت پیدا می‌کند، اما با این تفاوت که علاوه بر هویت، مناسبات و رفتارهای عینی و واقعی زندگی را نیز شامل می‌شود و می‌توان مثال‌ها و مصداق‌هایی از زندگی واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورد از آنها اشاره کردند. بدین‌ترتیب می‌توان گفت که سبک زندگی عبارت است از: طیف رفتاری که اصلی انسجام‌بخش بر آن حاکم است، عرصه‌هایی از زندگی را تحت پوشش دارد و در میان گروهی از افراد جامعه قابل مشاهد است؛ اما الزاماً برای همگان تشخیص‌دادنی است (فاضلی، 39، 1382). در مورد سبک زندگی چندین دیدگاه وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می‌کنیم:

دیدگاه روان‌شناسانه

به‌نظر آدلر چگونگی تلاش فرد برای کنار آمدن با احساسات حقارت‌آمیز بخشی از «سبک زندگی» خاص وی می‌شود، یعنی به‌شکل جنبه‌ای از کارکردهای شخصیتی وی در می‌آید. سبک زندگی خلاقیتی است حاصل از کنارآمدن با محیط و محدودیت‌های آن، بدین‌سبب افراد از این حیث مختلف‌اند؛ زیرا علاوه بر احساس حقارت و برتری‌طلبی که میان همه‌ی انسان‌ها مشترک است، سه عامل بدنی، روانی و اجتماعی که به ترتیب در ساختمان بدنی و عمل اعضای آن صفات و استعدادهای روانی و ارتباطات اجتماعی نهفته است، در میان آدمیان متفاوت‌اند. همین امر شیوه‌ی خاص هر فرد برای جبران احساس حقارت و برتری‌طلبی را تعیین می‌کند. شیوه‌ی زندگی پیروزی طلبانه‌ی ناپلئون شاید علتش جثّه‌ی نسبتاً کوچک وی بوده است. سیادت‌طلبی و اعمال وحشیانه‌ی آقا محمدخان قاجار ریشه در پیامدهای اجتماعی اختگی وی داشته است و حرص هیتلر برای تسلط بر عالم، شاید از نقص جنسی وی سرچشمه گرفته باشد (برزگر، 234، 1388).

شیوه‌ی زندگی هر فرد به اعتقاد آدلر در پنج یا شش سالگی پایه‌گذاری می‌شود. وی سه مثال برای سه عامل بدنی، روانی و اجتماعی می‌زند که همگی تحت‌تأثیر محیط خانوادگی‌اند. سبک زندگی، مفهومی است که آدلر آن را ابداع کرد، اما پیروان کلاسیک او و دیگران به تفصیل آن پرداخته‌اند. به‌طور بسیار مختصر به سه مورد از آن اشاره می‌کنیم:

کرت آدلر: «سبک زندگی شیوه‌ای است که فرد اهداف خود را به آن طریق دنبال می‌کند، یعنی راهی است برای رسیدن به اهداف؛ آیا فرد در این مسیر با شجاعت و ثبات در رفت و آمد است؟ تلاش او در دنبال‌کردن اهدافش چگونه است؟ آیا به‌سمت هدف گام برمی‌دارد، ناگهان می‌ایستد و باز می‌گردد و هدف را رها می‌کند؟ آیا به‌دلیل اینکه هدفش را دنبال نکرده، در صدد یافتن توجیه است؟ سبک زندگی همچون سبک آهنگ‌سازی است. یک آهنگ‌ساز دارای سبک خاصی است که ممکن است مربوط به زمان ده سالگی او باشد و حال که بزرگ شده نیز همان سبک را به‌کار می‌برد. اگرچه آهنگ‌های او از برخی جهات اصلاح می‌گردند؛ اما سبک آنها قابل تشخیص است. سبک زندگی نیز اصل کلام اصلاح‌شدنی است، امّا تشخیص‌دادنی نیست» (کاویانی، 1392، 67-68).

سوفیا دوریس[7]: «قدرت خلاق یک فرد، بیشتر در نحوه انتخاب، ایجاد و سبک زندگی او نمایان می‌شود. سبک زندگی فرد پاسخ خاص او به این موارد است که: چه موقعیتی را تحمل‌کردنی یا تحمل‌نکردنی می‌داند؟ کجا می‌تواند این موقعیت را کنترل کند و کجا نمی‌تواند؟ اثرپذیری‌های قبل از چهار سالگی تعیین‌کننده سبک زندگی او است؛ چراکه این سبک، احساس رضایت به او می‌بخشد. کودکی که در خانه جز ناله، فریاد و ناخشنودی، چیزی ندیده است چنین می‌پندارد که چنین وضعی جزء جدانشدنی زندگی است. از این‌رو، اگر در وضعیتی متفاوت قرار گیرد، پاسخ رفتاری مناسبی را آماده نکرده است؛ به دیگر سخن، سبک زندگی او این‌گونه شده است نه غیر این» (همان، 68).

هنری استین[8]: وی معتقد است که افراد از بدو تولد تا هنگام مرگ با مسائل، فرصت‌ها و مشکلاتی روبه‌رو می‌گردند: پاسخ‌هایی که انسان بارها در موقعیت های پیش آمده در زندگی ارائه می‌دهد، سبک زندگی او را می‌سازند. این سبک زندگی انسان تأثیر بسیار قوی و ماندگار در انسان ایجاد می‌کند که نحوه نگرش و پاسخ انسان را به هر آنچه تعیین می‌کند از کودکی تا پیری پیش می‌آید. شکل‌گیری خودبه‌خود سبک زندگی فرد، پیش از پنج سالگی، گواهی بر نیروی خلاق کودک است. نیرویی که پس از تلاش و جست‌وجوی گسترده و تلاش‌های مبتنی بر آزمون و خطا، پیش‌بینی خود از آینده را در حدی محدود کند که امنیت، اهمیت و موفقیت را برای او به ارمغان خواهد آورد (کاویانی، 1392، 69).

دیدگاه جامعه‌شناسانه

گیدنز[9] انسان را به‌عنوان عامل در شکل‌گیری هویتش مؤثر می‌داند و معتقد است که انسان تحت فشار ساختار اجتماعی سبک زندگی را بیشتر تقلید می‌کند. به‌نظر او در دنیای متجدد کنونی، همه ما نه فقط از سبک‌های زندگی پیروی می‌کنیم، بلکه به تعبیر دیگر ناچار به این پیروی هستیم. در حقیقت ما انتخاب دیگری به جز گزینش نداریم. زیمل[10] متمایزساختن خود از دیگران – به‌واسطه‌ی مد- را محرک مصرف می‌داند. وی کارکرد دوگانه‌ای برای مد قائل است در یک وجه، اعلام تمایل فرد برای متمایزشدن از دیگران و بیان هویت فردی و خواست فردیت است، اما وجه دیگر آنکه جنبه طبقاتی دارد، سبب همبستگی گروهی و تقویت انسجام اجتماعی طبقاتی است (میلز[11] ، 1996 به نقل از فاضلی، 1382).

بوردیو[12] درباره شکل‌گیری سبک‌های زندگی نظریه‌ای منسجم ارائه داده است. مطابق مدلی که او ارائه کرده است شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی به تولیدمنش خاص منجر می‌شود و منش دو دسته نظام است؛ نظامی برای طبقه‌بندی اعمال و نظامی برای ادراکات و شناخت‌ها (قریحه‌ها). نتیجه نهایی تعامل این دو نظام، سبک زندگی است. سبک زندگی همان اعمال و کارهایی است که به شیوه‌ای خاص طبقه‌بندی شده و حاصل ادراکات خاص هستند. همچنین سبک زندگی تجسم‌یافته ترجیحات افراد است که به‌شکل عمل درآمده و قابل مشاهده هستند. الگویی غیرتصادفی که ماهیت طبقاتی دارد. او با نشان دادن این که سبک‌های زندگی محصول منش‌ها و خود منش‌ها نیز تابعی از انواع تجربه‌ها و ازجمله تجربه آموزش رسمی هستند و با بیان این نکته که الگوهای مصرف اصلی‌ترین بروز سبک‌های زندگی‌اند، ارتباط میان آموزش رسمی در ساختار سرمایه‌داری و بازتولید آن را تحلیل کرد. عمده‌ترین میراث اندیشه بوردیو برای جامعه‌شناسی مصرف و تحلیل سبک‌های زندگی، تحلیل ترکیب انواع سرمایه برای تبیین الگوهای مصرف، بررسی فرضیه تمایز یافتن طبقات از طریق الگوهای مصرف و مبنای طبقاتی قرایح و مصرف فرهنگی است (میلز[13] ، 1996 به نقل از فاضلی، 1382).

ویژگی‌های سبک زندگی

این پرسش مهم است که سبک زندگی ویژه فرد یا گروه است؟ به‌دلیل الزام ناشی از کلمه سبک که دلالت به وجه گروهی و فردی دارد، نمی‌توانیم میان یکی از این دو انتخاب کنیم. اما در مفهوم ارزش جامعه‌شناختی باید وجه گروهی آن را مدنظر گرفت. سبک زندگی به معنای مجموعه رفتاری که دارای سبک است که اصلی محوری بر آن حاکم باشد و بتوان این مجموعه را خصیصه گروه دانست.

آیا لازم است که سبک‌های زندگی در جامعه قابل تشخیص و متمایز کننده باشند؟ بوردیو سبک‌های زندگی طبقه متوسط را حائز چنین خصیصه‌ای می‌دانست. در سبک زندگی باید به‌دنبال تنوع و دگرگونی بود و اگرچه سبک زندگی بر مبنای ذائقه‌ها و ارزش‌های شخصی شکل می‌گیرد، اما می‌توان انتظار داشت که الگوهای قابل تشخیصی داشته باشند که با ویژگی‌های اجتماعی فرهنگی همخوان باشند. اگر این الگوها با جنبه‌های دیگری از زیست جهان افراد و گروه‌ها سازگار باشند، می‌توانند به درک این زیست جهان‌ها کمک کنند و آ‌نها را به مفاهیم اجتماعی بدل می‌کند. محققان می‌توانند برخی سبک‌های زندگی را از بقیه متمایز کرده و گروهی را شاخص کنند که چنین خصیصه‌ای دارند. اما این بدان معنا نیست که در سطح جامعه نیز گروهی که چنین سبکی دارد تشخیص‌پذیر و برای بقیه قابل شناسایی باشند. اغلب لازمه‌ی رسیدن به تشخیص آن است که گروهی به معنای اعضایی شکل بگیرد که اهداف مشترک و تعامل پایدار دارند.

از دشوارترین مباحث درباره سبک زندگی، مباحثه بر سر انسجام آن است. برخی از صاحب نظران معتقدند که سبک زندگی به حول مجموعه‌ای از نیروهای ناشی از سن، درآمد، جنسیت یا حتی جغرافیا انسجام می‌یابند، یا در اصل سبک‌های زندگی نامنسجم هستند. برای داشتن سبک زندگی مطلوب، دو نوع جهت‌گیری لازم است:

  1. بایدها و نبایدهای مورد قبول در زندگی؛
  2. شیوه‌های اجراء و به عینیت رساندن آن.

جهت‌گیری اول، به‌طور غالب ارزشی و اخلاقی است و جهت‌گیری دوم مبتنی بر ارزش‌های عملی است و این مسائل هر دو در سبک زندگی اسلامی دیده شده است (شریعتی، 8، 1392).

نگرش‌های کلی حاکم بر زندگی

نگرش‌های کلی، چنانکه آدلری‌ها نیز بر آن تأکید دارند، در تمام رفتارهای زندگی روزمره انسان حضور جدی دارند؛ اگرچه ممکن است در ابتدا ناپیدا باشند. اما همچون نخی در میان مهره‌ها موجب پیوند همه رفتارهای پراکنده نسبت به یکدیگر خواهند شد. ممکن است وقتی به ظاهر رفتار انسان‌ها نگاه می‌کنیم، تفاوت آشکاری را متوجه نشویم؛ چراکه نیازهای آنها مشترک است، همه می‌خورند، می‌آشامند، بازار می‌روند، کار می‌کنند، ازدواج می‌کنند، با دیگران تعامل دارند و گاهی خرسند و گاهی ناخرسند خواهند بود. به دیگر سخن ممکن است ما در شاخه‌های درخت سبک زندگی، مشترکات بسیاری میان مسلمان و غیرمسلمان بیابیم، اما در واقع اینها یکسان داوری نمی‌شوند؛ چراکه نگرش‌های زیربنایی افراد بسیار تعیین کننده‌اند. با این بیان، حتی نخ تسبیح‌هایی وجود دارد که این نگرش‌های کلی را تحت‌تأثیر خود دارند (کاویانی، 1392، 151).

اختلافی که انسان‌ها در جهان‌بینی دارند، اثر زیادی در روش زندگی آنها دارد کسی که نگاهش به عالم نگاه مادی است، بسیار متفاوت از کسی است که در پشت همه این امور مادی به مجردات و معنویات توجه دارد؛ اگرچه در ظاهر مشترکات بسیاری داشته باشند؛ اما اختلاف جهان‌بینی، نخست بر انتخاب روش‌ها در برآوردن نیاز‌های جسمی، مادی و روحی تأثیر به‌سزایی دارد، یعنی نگاه مادی به جهان باید‌هایی را به انسان تجویز می‌کند که متفاوت از بایدهایی است که در نگاه فرامادی وجود دارد. انسانی که تمام هستی را امور حسی می‌داند روش‌هایی را که برای برآوردن حاجات خود انتخاب می‌کند، یکسره متناسب با نگاهش به هستی است و هیچ محدودیتی برای او جز حدود مادی وجود ندارد. مثلاً برای پرداختن به شادی که از نیازهای اصولی روح انسان است به هر روشی متوسل می‌شود، مگر روش‌هایی که به مصلحت زندگی دنیوی و مادی او نباشد و همین‌طور کسی که جهان را در ماده خلاصه می‌کند تمام همت او در پرداخت به لذت‌ها خلاصه می‌شود و فراتر از آن چیزی برای او مطرح نیست و هدفی بالاتر از آن را تصور نمی‌کند. بنابراین بهره‌بردن بیشتر از منابع مادی و مصرف زیاد را در سبک زندگی خود سرلوحه قرار می‌دهد؛ چراکه خوشبختی را استفاده بیشتر از منابع عالم و لذت‌جویی می‌داند، مگر اینکه قوانین، آن‌هم با مصلحت سنجی مادی موجب محدودیت او شود. کسی که نگاه فرامادی به این عالم دارد منابع و نعمت‌های این جهان را امانت‌هایی می‌داند برآورده کند که خداوند متعال در اختیار او قرار داده است تا نیازهای خود را طبق حدودی که خدای متعال برای مصلحت دنیوی و اخروی ایشان وضع کرده و نیز استفاده از این نعمت‌ها و لذت‌جویی نمی‌تواند هدف انسانی باشد که نگاهش به جهان و منابع آن نگاه ابزاری است و این نعمت‌ها را برای رسیدن به اهداف بسیار متعالی مورد استفاده قرار می‌دهد. بنابراین اگر بسیاری از رفتارهای مشترک دو فردی که از حیث جهان‌بینی متفاوت هستند مورد سنجش قرار دهیم در ظاهر اگرچه شبیه هم هستند اما انگیزه و نیات آنها از این رفتار بسیار متفاوت خواهد بود.

از این‌رو، نگرش‌های انسان‌ها به هستی تمام زندگی ایشان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد هم در انتخاب روش‌ها و هم انگیزه‌ها بسیار متفاوت خواهد بود که مواردی، مانند شادی و نشاط، الگوی مصرف، مشارکت اجتماعی و انضباط اجتماعی و دیگر ابعاد سبک زندگی جدای از این قاعده نبوده و یکسره تحت‌تأثیر نگرش‌ها در سبک‌های زندگی مختلف، متفاوت خواهند بود. از این جهت پرداختن به موضوع جهان بینی اهمیت شگرفی در سبک زندگی دارد و پایه و اساس سبک زندگی در تمام ابعاد به‌ویژه حوزه شهروندی است. از این‌رو در این فصل نگرش‌هایی که اسلام در مورد هستی و انسان و ... دارد را مورد مطالعه قرار می‌دهیم تا جایگاه مواردی، مانند نشاط، الگوی مصرف، مشارکت اجتماعی و انضباط اجتماعی مشخص شود.

هستی‌شناسی

مذاهب زیادی درباره‌ نگرش‌ها به هستی ظهور یافته‌اند، اما همه‌ی آنها به دو عقیده‌ی کلی و دو مکتب کلیدی برگشت می‌کند؛ مکتب الهی و مکتبی که پیروان آن می‌پندارند، همه‌ی هستی در ماده منحصر است و هر موجودی باید مادی و محسوس باشد و – به‌عکس نقیض- هرچه که مادی و محسوس نباشد، موجود نیست. از نگاه ایشان هرگونه امور ماوراء ماده، مانند عقول و مجردات، وحی، نبوت و ... خرافه و افسانه و افیون است. قرآن در وصف این گروه می‌فرماید: ایشان همان کفاری هستند که حقایق الهی را کتمان کرده و هنگامی که آیات الهی برای آنان خوانده می‌شود، می‌گویند: «وَإِذَا تُتْلَی عَلَيْهِمْ ءَايَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَـذَا إِنْ هَـذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ ﭐلْأَوَّلِينَ»[14] (انفال: 31) ، «يَقُولُ ﭐلَّذِينَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ ﭐلْأَوَّلِينَ»[15] ( انعام: 25). این تفکر الحادی زمان صدر اسلام به‌ویژه بعد از نهضت تاریخی اروپا (عصر رنسانس) دوباره احیا شد و دامنه‌ی تبلیغات آن به افکار برخی از مسلمانان نیز سرایت کرد (جوادی آملی، 66، 1386).

هستی‌شناسی در اندیشه‌ی غربی: در سرزمین غرب اندیشمندان بزرگ و صاحب‌نظران سترگی برخاستند و در موضوع خداشناسی و هستی‌شناسی تحقیقات مؤثری انجام داده‌اند؛ از این جهت برخی از عوامل درون دینی و علل برون دینی موجب شد گروه کثیری از متفکران غربی عصر جدید، مطالبی را در موضوع هستی‌شناسی مطرح کنند که شاید بسیاری از آنها واقع‌بینانه نباشد. اتکای این دسته از دانشمندان به حس و تجربه و پشت پازدن آنها به معارف عقلی، فطری، قلبی و وحیانی و همه‌ی معارف غیرحسی و غیرتجربی باعث شد که آنان احیاگر اندیشه‌ی الحادی و مجدد شرک مشرکان در مقابل توحید انبیای ابراهیمی به‌شمار آیند. اعتراف معقول و منصفانه‌ی مورخان مغرب زمین حکایت از آن دارد که آنچه امروزه در غرب به‌واسطه‌ی بسیاری از صاحب‌نظران آنان تبیین و تبلیغ می‌شود و کم‌وبیش تفکر غالب بر اندیشه‌های مردم آن دیار است و پیروان زیادی را به‌سوی خود سوق داده، همان افکاری است که مخالفان انبیای ابراهیمی در مقابل پیامبران و رسولان الهی بر زبان خود جاری می‌کردند (جوادی آملی، 1385، 66).

انبیاء و رسولان الهی عقاید و افکار خویش را به روشنی بیان می‌کردند، به‌گونه‌ای که سخنان‌شان برای همه‌ی اقشار مردم قابل فهم بود. از ویژگی‌های بارز همه‌ی انبیای الهی پرهیز از ابهام‌گویی بود، چون مسیر و هدف آنان روشن بود و ضرورتی در مغلق‌گویی نمی‌دیدند. مبهم‌گویی برای غیرخواص نه تنها هدایت‌گر نیست، بلکه در بسیاری از موارد گمراه‌کننده است. تفکر الحادی بیشتر در لفافه اغلاق و ابهام بیان می‌شود تا مخاطب چیزی را نفهمد یا از فهم دقیق آن عاجز ماند. در آثار اغلب اندیشمندان غربی که به موضوع هستی‌شناسی پرداخته شده است این ویژگی وجود دارد، در این‌باره مسائل غیربرهانی و نامعقولی گفته شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

عده‌ای از آنان دلایل اثبات وجود خدا را مطلقاً باطل دانسته و گروهی اصل وجود خدا را منکر شده و گفته‌اند: انسان در جهان تهی از خدا زندگی می‌کند. برخی وجود خدا را در حد تجربه‌ی دینی پذیرفته و اثبات عقلانی آن را رد کرده‌اند. این طیفِ عظیمِ فکری، در فرهنگ قرآن همان طائف شیطانی‌اند که در برخی از فلات مغرب زمین به راه افتاد و به‌واسطه‌ی بنگاه‌های بزرگ تبلیغاتی، تبلیغ و ترویج گردید که بر اثر آن انسان غربی در دریای مواج و متلاطم حیرت و سرگردانی غرق شده و به همه‌ی حقایق هستی، حتی به خالق خویش با دیده‌ی شک و تردید می‌نگرند و به گفته‌ی یکی از اندیشمندان مشهور غربی، بشر امروز در غرب بیش از پیش محکوم به زندگی در افسون و اساطیر علمی، اجتماعی و سیاسی جدید شده است. همین افسون‌گری موجب شد برخی بپندارند که انسان‌ها در فرهنگ و تمدن‌های مختلف، از مفهوم خدا فهمی ثابت ندارند و خدای ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (ص) متفاوت است (جوادی آملی، 1385، 69 ).

نگرش اسلامی به هستی: نگرش به هستی از نگرش‌های اساسی و بسیار اثرگذار در سبک زندگی افراد است. هر فرد - به‌شکل خودآگاه یا ناخودآگاه - مجموعه هستی را به‌گونه‌ای می‌بیند و بر آن اساس، اهداف، بزرگراه‌ها و مسیرهای دراز مدت زندگی خود را ترسیم می‌کند. هستی‌شناسی اسلامی نیز از این قاعده جدا نیست. هر اندازه هستی‌شناسی افراد، شهروندان، گروه‌ها و جوامع با آموزه‌های اسلامی انطباق بیشتری داشته باشد و در مقررات و قوانین حاکم بر آنها اشراب شده باشد، سبک زندگی آنها به اسلامی‌بودن نزدیک‌تر است (کاویانی، 1392، 151-152). صاحبان فکر و اندیشه در میان مسلمانان از زمان ظهور اسلام تا امروز بنا به توصیه و تأکید پیشوایان و رهبران خویش همواره در بحث هستی‌شناسی و معرفت به حقیقت عالم کنجکاو بوده‌اند و چون از سرچشمه‌ی وحی سیراب می‌شدند، هرگز به ماورای عالم ماده با دیدی تردید نگاه نمی‌کردند. آیات و روایات فراوانی استفاده و بهره‌مندی از تفکر و مشتقات این دو از یکسو و ارائه‌ی مطالب فراوانی در قالب اشکال منطقی و استدلال‌های عمیق عقلی بدون کاربرد کلمه‌ی تعقل و مانند آن از دیگر سوی، نشانه‌ی اهتمام اسلام به مبادی یقین و مبانی علم قطعی است.

شاید از امتیازات قرآن بر سایر کتاب‌های آسمانی همین نکته باشد، چنانکه استاد علامه طباطبائی می‌فرماید: «هیچ کتاب آسمانی مثل قرآن، علم و معرفت برهانی را در این‌باره مطرح نکرده است» (جوادی آملی، 1377، 76). قرآن‌کریم خداشناسی را از راه‌های مختلف به توده‌ی مردم تعلیم می‌دهد و بیشتر از همه افکارشان را به اندیشیدن در آفرینش وا می‌دارد و به آنان توجه می‌دهد. این جریان پهناور هستی که سراسر اجزای آن از استحکام و اتصال خاصی برخوردار است، حکایت از وجود آفریدگاری دارد که نمی‌توان آن را انکار کرد. قرآن‌کریم با صراحت می‌گوید: أَفِي ﭐللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ ﭐلسَّمَاوَاتِ وَﭐلْأَرْضِ (ابراهیم: 10) یا می‌فرماید: از تمام جهات جهان هستی، وجه الهی هویدا است: فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ ﭐللَّهِ (بقره: 115).

در تعالیم اهل بیت (ع) نیز دقیقاً به‌همین مطلب تأکید شده است؛ امیر بیان علی (ع) می‌فرماید: «اوّل الدین معرفته» (نهج البلاغه، خطبه1). در راستای روش قرآن و شیوه‌ی اهل بیت(ع)، عالمان دین، به‌ویژه علمای شیعه از راه‌های مختلف کوشیدند تا مبدأ هستی را به آدمیان بشناسانند و چون در این راه از همه‌ی ابزارهای معرفتی، همانند حس و تجربه، برهان عقلی، شهود قلبی و اشراق باطنی، فطرت و وحی بهره گرفتند، موفقیت‌های بسیاری را به‌دست آوردند. متکلمان و حکمای بزرگ اسلامی چون شیخ مفید، سید مرتضی، خواجه نصیرالدین طوسی، بوعلی سینا، شیخ اشراق، شیخ بهایی، میرداماد، میرفندرسکی، امام خمینی، علامه طباطبایی و بسیاری از علمای بزرگ اسلامی در این‌باره به‌طور شفاف سخن گفته‌اند. این رمز مکتب الهی در مقابل مکتب الحادی است، چنانکه دیدگاه پیروان این مکتب و مسلک درباره‌ی نظام هستی منحصر به ماده و مادی نیست، بلکه ایشان معتقدند که هستی بر دو قسم است؛ مادی و مجرد. برخلاف اندیشوران مادی که هستی را در قلمرو ماده محدود می‌دانند.

برخی از خطوط کلی هستی از نگاه اسلام

ایمان به غیب[16]: غیب شامل اموری همچون: خدا، فرشتگان، جن، شیطان، روح، برزخ، قیامت، بهشت و دوزخ، امام زمان و ... می‌شود. بخشی از هستی، همین طبیعت اطراف ما است که بخش پیدای هستی است؛ مثل: زمین، آسمان، ستارگان و ...؛ قرآن درباره این طبیعت، سخنان متنوعی دارد که در ادامه به آنها اشاره‌ای خواهد شد. اما بخش عمده و بزرگ هستی، بخش غیب آن است که از نظر کمیت قابل مقایسه با بخش شهود آن نیست و از نظر اثرگذاری نیز سهم بسیار بزرگی دارد، اگرچه ما انسان‌های معمولی ممکن است به‌واسطه درگیرشدن زیاد با بخش مادی و شهود، با بخش دیگر انس نداشته باشیم و برای ما نامأنوس باشد، اما در وجود آن بخش تردیدی نیست و بسیاری از اشکالات سبک زندگی انسان‌ها ناشی از دقت‌نکردن و باورنداشتن به‌همین امور غیبی است. اگر کسی نتواند مسئله غیب را برای خود حل کند، نمی‌تواند به اسلام اعتقاد واقعی داشته و به آن عمل کند. اموری همانند خدا، قیامت، بهشت و جهنم، فرشتگان، جن، شیطان، روح، امام زمان و علوم مرتبط به تمام این موارد، ماورای زمان و مکان و هرآنچه غیرمادی است و خواص ماده را ندارد، همه‌وهمه از مصادیق غیب است. انسان در زندگی دنیای‌اش به اذن خدا می‌تواند به برخی از مصادیق آن پس از مرگ در عالم برزخ یا در عالم آخرت علم پیدا کند و برخی از مصادیق نیز هیچگاه روشن نخواهد شد، بلکه از اختصاصات پروردگار است. خداوند عالم غیب و شهود است (انعام: 73) و همه آن در اختیار او است (انعام: 59) و هیچکس دیگر از آن مطلع نمی‌شود مگر به اذن پروردگار، حتی پیامبران نیز ادعایی نداشتند (انعام: 50).

پیوستگی دنیا، برزخ و آخرت: در هستی‌شناسی اسلامی، دنیای قبل از تولد (رحم مادر) و بعد از تولد (تولد تا مرگ) و بعد از مرگ (عالم برزخ) و پس از آن (قیامت و حسابرسی و مراحل مختلف آن تا رسیدن به بهشت یا جهنم و ...) همه یکپارچه و به هم پیوسته‌اند. دنیا ارزش اصیل ندارد، بلکه فقط مزرعه‌ای برای آخرت است و اصالت با زندگی آخرت است (انعام: 32) اما خداوند به‌واسطه اختیاری که به انسان داده است، خود او را مسئول کارهای خویش قرار داده است. (آل‌عمران: 145) وجود فرد است که با توجه به امکانات و ظرفیت‌های دریافت‌شده و سرمایه‌ی اول خود، مراحل بعدی را می‌سازد، همانند یک پروژه‌ی تجاری است که افراد وارد آن میدان می‌شوند و سرمایه‌ها و تلاش خود را به‌کار می‌گیرند و هرکس توجه، دقت و تلاش بیشتر داشته باشد، به‌سود بیشتری می‌رسد و هرکس غفلت، کم‌کاری و بدکاری کند، ممکن است سرمایه (عمر و توانایی‌های جسمی و روانی و مادی و معنوی و ...) را از بین ببرد و هیچ سودی نمی‌برند، بلکه توانایی‌های خود را صرف آسیب‌رساندن به دیگران می‌کنند و دیگران را نیز از پیمودن راه صحیح باز می‌دارند (نحل: 88). آنچه مورد تأکید و یادآوری ما است، این است که همه مراحل هستی به هم پیوسته‌اند و مقاطع از هم بریده و جدا نیستند، به سخن دیگر، امکان ندارد کسی در آخرت، چیزی غیر از کِشته‌های خود درو کند. قرآن‌کریم به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: اگر از کارهای خود راضی هستید و گمان می‌کنید سرای باز پسین به شما اختصاص دارد، پس اگر راست می‌گویید، آرزوی مرگ کنید؛ اما آنان به واسطه‌ی کارهایی که انجام داده‌اند هرگز آرزوی مرگ نمی‌کنند، بلکه آنان را از آزمندترین مردم به زندگی می‌یابند ... (بقره: 96).

هستی یکپارچه است و آفریننده‌ی یگانه دارد: از بسیاری از مباحث گذشته هم معلوم می‌شود که خداوند، تنها مؤثر اولیه و بالذات در تمام هستی است. وجود تمام موجودات دیگر به مشیت و اراده‌ی او است. هیچ موجودی، وجود مستقل ندارد. همگی تنها از این‌حیث وجود دارند که مرتبط با خدایند. این ارتباط اختصاص به ایجاد اولیه ندارد، بلکه در هر لحظه ادامه وجود نیز این‌گونه است. خداست که معبودی جز او نیست، زنده و برپادارنده است، نه خوابی سبک او را فرا می‌گیرد نه خوابی‌گران، آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ او است، کیست آن کَس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه را در پیش روی آنان و آنچه پشت سرشان است می‌داند و کسی به چیزی از علم او - جز آنچه او بخواهد- احاطه نمی‌یابند، کرسی (حاکمیت) او آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته و نگهداری آنها بر او دشوار نیست (بقره: 25) «او نور آسمان‌ها و زمین است ...، نوری بر روی نور است، خدا هرکه را بخواهد با نور خویش هدایت می‌کند» (نور: 35).

دیدگاه اسلام درباره انسان

انسان جانشین خداوند بر روی زمین: قرآن‌کریم کراراً انسان را خلیفه و نماینده خدا در روی زمین معرفی کرده است. این تعبیر ضمن روشن ساختن مقام بشر، این حقیقت را نیز بیان می‌کند که مالک اصلی همه ثروت‌ها، استعدادها و تمام مواهبی که خدا به انسان داده، در حقیقت خود او است و انسان تنها نماینده و مأذون از طرف او است. بدیهی است که هر نماینده‌ای در تصرفات خود استقلال ندارد، بلکه باید تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلی باشد. این آیه و آیات بعد دلالتی بر انحصار جانشینی خداوند در حضرت آدم7 ندارد. دلیل و ملاک انتخاب خداوند، علم یافتن او به اسماء الهی بود. البته فرشتگان هم علم به اسماء داشتند، اما نه همه‌ اسماء؛ اما انسان کامل و منتخب الهی با تعلیم خداوند به همه‌ی اسماء الهی علم پیدا کرده بود. درواقع باید گفت غرض اصلی آفرینش ما تحقق خلافت الهی بر روی زمین بوده است و تا پایان خلقت، انسان خلیفه خدا بر زمین خواهد داشت. قرارگاه این خلیفه زمین است، اما لیاقت او تا «قابَ قَوسَینِ أَو أَدنَی» (نجم: 9) است. ازاین آیه چند نکته مهم به‌دست می‌آید. ازجمله اینکه: انتصاب خلیفه و جانشین و حاکم الهی، تنها به دست خدا است؛ اگرچه همه‌ی انسان‌ها، استعداد خلیفه خداشدن را دارند، اما همه‌ی آنها خلیفه نیستند؛ زیرا برخی از آنها با رفتار خود و نادیده گرفتن فطرت خود به اندازه‌ای سقوط می‌کنند که از حیوان هم پست‌تر می‌شوند. انسان، خلیفه‌ی خدا و امیر زمین است، نه اسیر هستی (مکارم شیرازی، 1375، ج 3).

مسئولیت‌پذیری انسان: خداوند در آیه 72 در سوره مبارک احزاب می‌فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا ﭐلْأَمَانَةَ عَلَى ﭐلسَّمَاوَاتِ وَ ﭐلْأَرْضِ وَ ﭐلْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَﭐشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا ﭐلْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاَ»[17].در این آیه خداوند به پذیرفتن امانت الهی از طرف انسان اشاره می‌کند و بسیار روشن است که انسان در قبـال پذیرفتن این امـانت الهی مسئولیت دارد و مورد پرسش قرار خواهدگرفت. پس آیه 8 از سوره‌ی تکاثر به‌همین نکته اشاره دارد. خداوند در این آیه می‌فرماید: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ ﭐلنَّعِيمِ»[18]. بنابراین هر انسانی در برابر هر نعمتی که خدا به او داده مسئول است و بازخواست خواهد شد. خدای تعالی انسان را آفریده، غایت و هدف نهایی از خلقتش را که همان سعادت او و منتهی درجه کمال او است، تقرب عبودی به درگاه خود قرار داده و این تقرب عبودی همان ولایت الهی نسبت به بنده‌اش است و خدای سبحان تمامی آنچه مایه سعادت او است و از آن در سلوکش به‌سوی غایتی که برای آتش خلق کرده، منتفع می‌شود و آن عبارت است‌از همه‌ی نعمت‌های ظاهری و باطنی که در اختیار او نهاده. پس استعمال این نعمت‌ها به طریق خدا پسندانه که انسان را به غایت مطلوبش برساند همان طریقی است که آدمی را به غایت و هدف از خلقتش که همان اطاعت است می‌رساند و استعمال آنها به‌طور دلخواه و بدون در نظر گرفتن این که این نعمت‌ها وسیله‌اند نه هدف، گمراهی و بریدن از هدف است، و این خود معصیت است (طباطبایی، 1374، 20).

انسان بنده است: خداوند بندگان خوب خود، همانند عیسی، سلیمان، ایوب، پیامبر اسلام و ... را «عبدالله» می‌خواند. برخی تعبیرهای پر عنایت خداوند نسبت به بندگان خود اینچنین است: «ای بندگان من»؛ برای نمونه می‌فرماید: «ای نفس مطمئنه، به‌سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او راضی هستی و او از تو راضی است، در زمره بندگان من داخل شو و در بهشت من داخل شو». به شیطان می‌گوید: «تو به بندگان من مسلط و حاکمیتی نداری». به پیامبر (ص) می‌گوید: «به بندگان من خبر ده که آمرزنده و مهربان منم». خداوند بر این بندگی اصرار دارد و می‌خواهد که ما تنها و تنها بنده‌ی او باشیم و مولا و صاحب دیگر نداشته باشیم و کسی را در مالکیت او نسبت به خودمان شریک قرار ندهیم. اینکه خدواند همه‌ی گناهان انسان را قابل بخشش می‌داند به‌جز شرک، برآمده از همین معنا است. امام صادق (ع) به یکی از شاگردان خود (عنوان بصری) می‌فرمایند: «حقیقت عبودیت در سه چیز است: اول اینکه بنده در آنچه که خداوند به او عطا فرموده است برای خود مالکیتی قائل نباشد و آن را در جایی که خدواند فرموده، به مصرف برساند در این صورت انفاق‌کردن برایش آسان می‌شود. دوم اینکه بنده برای خود - مستقل از تدبیر الهی - تدبیر و چاره‌اندیشی نکند، در این صورت مصائب و گرفتاری‌های دنیا بر وی آسان گردد. سوم اینکه همه‌ی سرگرمی و اشتغالش چیزی باشد که خداوند متعال او را به انجام‌دادن آن فرمان داده یا از ارتکابش نهی فرموده است در این صورت، دیگر فرصتی برای ستیزه‌گری و فخرفروشی پیدا نمی‌کند» (کاویانی، 1392، 177).

نگرش اسلامی به زندگی

در بحث از دیگر نگرش های اسلامی، به بسیاری از مباحث نگرش به زندگی نیز اشاره‌هایی شده است که در اینجا به اختصار مطالبی را یادآور می‌شویم.

زندگی (به تبع کل هستی) هدفمند است: انسان به‌الزام مطلوبی نهایی را دنبال می‌کند و کارهایی را که انجام می‌دهد برای دست‌یابی به آن خواهد بود، اگرچه ممکن است چیزی که برای کسی هدف نهایی است، برای شخص دیگر نهایی نباشد، اما معلوم است شخص دوم نیز در آخر به‌دنبال رسیدن به یک هدف نهایی دیگر است. (مصباح یزدی، 1376، 154) در بیان هدف نهایی از دیدگاه قرآن به مفاهیمی همچون سعادت، فلاح و رستگاری می‌رسیم که دیگر تعلیل‌بردار نیستند، مفهوم سعادت و لذت بسیار به هم نزدیک‌اند، اما لذت در موارد لحظه‌ای و کوتاه مدت نیز به‌کار می‌رود در حالی‌که سعادت تنها در مورد لذت‌های پایدار یا کم‌وبیش پایدار کاربرد دارد؛ درباره‌ کسی که غذایی می‌خورد و از آن لذت می‌برد، مفهوم سعادت به‌کار نمی‌برند، بلکه می‌گویند: «از خوردن غذا لذت برد». در سعادت، لذت نهفته است، اما لذت همیشه همراه با سعادت نیست. سعادتمند در این جهان کسی است که لذت‌های او از نظر کیفیت و یا کمیت نسبت به درد و رنج‌هایش برتری و فزونی دارد و در آن دو ویژگی لحاظ می‌شود.

برتری از جهت کیفیت و دوام از جهت کمی دوام دارد. قرآن در مقایسه میان لذت‌های دنیوی و اخروی به منظور دعوت به‌سوی لذت کامل‌تر می‌گوید: «لذت آخرت از لذت دنیا بهتر و پایدارتر است» (اعلی: 17) قرآن مردم را به دو دسته شقی و سعید تقسیم می‌کند و جایگاه واقعی هرکدام را نشان می‌دهد... (مصباح یزدی، 1384، ج1، 72) برخی می‌گویند: «هدف زندگی انسان، سعادت است، و سعادت یعنی اینکه هرچه بیشتر و بهتر زندگی کند و از مواهب این دنیا لذت ببرد»، گاه می‌گویند: «هدف لذت است ...»، اما در قرآن هیچ‌یک از این تعبیرها نیامده است. قرآن می‌فرماید: انس و جن، فقط برای عبادت پروردگار آفریده شده‌اند (الذاریات: 56). در هر صورت در قرآن، یک کلمه یا مفهوم به‌عنوان هدف زندگی انسان نیامده است، اما البته تأکید می‌شود که انسان بیهوده آفریده نشده است (مؤمنون: 116) و شناخت نیز به‌عنوان مقدمه عبادت مطرح است (مطهری، 1379).

اصل در زندگی انسان، زندگی اجتماعی است: با یک نگاه سطحی و سریع به قرآن می‌شود فهمید که اسلام دین زندگی اجتماعی است؛ شاید بشود گفت که این موضوع نیاز به توضیح و استدلال دارد. قوانین زندگی (مربوط به خرید و فروش، ازدواج، خانواده، جنگ و صلح، رابطه‌ی اخلاقی افراد با یکدیگر، بسیاری از عبادات، توجه به امور سیاسی و اداره‌ی حکومت، احکام ارث، وصیت، دیات، قصاص و ...، همگی) که در قرآن آمده است بیشتر اجتماعی است. البته مواردی همه مانند عبادات نیز صددرصد فردی‌اند. واژه‌هایی مثل «قوم» «ناس» «امّت» «قریه» «اُناس» و ... هرکدام به‌خوبی، گویای این مطلب هست که اصل در زندگی انسان، زندگی اجتماعی است؛ به سخن دیگر، از دیدگاه اسلام انسان از انزوا و رهبانیت و زندگی فردی منع شده است، اما نباید چنین تلقی شود که انسان در تکالیف نیز اجتماعی است، بلکه برعکس است. به دیگر عبارت فرد فرد انسان‌ها تکلیف دارند و هرکسی نتیجه‌ی اعمال خود را می‌بیند (مریم: 59) ؛ عمل‌نکردن دیگران به تکلیف، به هیچ وجه دلیل و توجیهی برای عمل‌نکردن ما نمی‌شود (نجم: 38-40). بسیاری از بزرگان دینی، انبیاء، ائمه و اولیای الهی در زمان و شرایطی به تکلیف دینی عمل می‌کردند که هیچکس با آنها همراهی و تأییدشان نمی‌کرد، بلکه همه با آنها مخالفت می‌کردند و می‌جنگیدند (مصباح یزدی، 1384، 182).

نتیجه‌گیری

دین به‌عنوان نوعی از هدایت الهی، دگرگونی و آثار عمیق و وسیعی را در اندیشه و روح انسان پدید می‌آورد. در پرتو این دگرگونی که نظام شناخت‌ها و باورها، ارزش‌ها، گرایش‌ها، رفتارها و کردارهای انسان را در بر می‌گیرد، استعداهای درونی و فطری بشر شکوفا و هدایت می‌شود و مسیری ویژه به تکامل می‌رسد. دین می‌تواند درباره به خدمت گرفتن شاخص‌های مناسب فرهنگ گذشته، اگر مغایرتی با آموزه‌های دینی نداشته باشد، توجه و آن را تأیید کند (جوادی آملی، 1387، 15). سبک زندگی اسلامی عنوانی است شناخته شده در علوم‌انسانی و در سطح بین‌الملل، اما از زاویه‌های متعدد به آن نگاه می‌شود و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. سبک زندگی اسلامی، با تمام زندگی افراد و ابعاد آن مرتبط است. سبک زندگی اسلامی از جهتی با دیگر سبک‌های زندگی متفاوت است. در جامعه‌شناسی، مدیریت، علوم‌پزشکی و روانشناسی بالینی و غیره، نیز بحث از سبک زندگی مطرح است، اما در این قلمروها فقط به رفتاری خاص می‌پردازند و با شناخت‌ها و عواطف ارتباط مستقیم برقرار نمی‌کنند. اما سبک زندگی اسلامی، از آن جهت که اسلامی است، نمی‌تواند بی‌ارتباط با عواطف و شناخت‌ها باشد. بر این اساس، هر رفتاری که بخواهد مبنای اسلامی داشته باشد، باید حداقل‌هایی از شناخت و عواطف اسلامی را پشتوانه‌ی خود قرار دهد (کاویانی، 1392، 18).

اگر بخواهیم وجوه گوناگون سبک زندگی را در چارچوب آموزه‌های دین اسلام، مطالعه و وضعیت هنجاری و شایسته‌ی آن را از این آموزه‌ها استنتاج کنیم، باید به بررسی جنبه‌های متعدد و متنوع سبک زندگی در سه سطح کلی نگرش، گرایش و کنش بپردازیم. بخش نگرش ناظر بر مجموعه‌ای نظام‌مند از باورهای دینی است که هویت انسان براساس آن تعریف و ترسیم می‌شود. بخش گرایش حاکی از ارزش‌ها و هنجارهایی است که به سلیقه و توانایی ترجیح افراد و گروه‌های اجتماعی جهت می‌دهد. بخش کنش نیز مشتمل بر الگوها و شیوه‌های رفتارهای عینی برگرفته از آموزه‌های اسلامی است. بدین ترتیب، سرمایه‌ی فرهنگی برآمده از کنگره‌ی بین‌المللی فرهنگ و اندیشه‌ی دینی از جهان‌بینی و نظام معنایی دین اسلام، در کنار نمادهای آیینی و شعایر دینی، می‌تواند مجموعه‌ی پیروان اسلام را به‌شکل منسجم در شکل‌دهی ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی و سلایق و ترجیح‌های برآمده از آن یاری دهد. البته این موضوع می‌تواند به شکل‌گیری الگوهای ویژه‌ای برای زندگی بیانجامد و نوعی از سبک زندگی دینی را پدید آورد (صدیق سروستانی و هاشمی، 1381، 150).

در سبک زندگی از دیدگاه روانشناختی، جامعه‌شناختی و علوم‌پزشکی تنها به رفتار نگریسته می‌شود، اما در هیچیک به نیت افراد، شناخت‌ها و عواطف آنان توجهی نمی‌شود. سبک زندگی اسلامی، نمی‌تواند بی‌توجه به نیت‌ها باشد، مانند نماز، که اگر اعتقاد به خداوند و معاد را پشتوانه‌ی خود نداشته باشد، رفتار اسلامی محسوب نمی‌شود (کاویانی، 45، 1388).

 

فهرست منابع

  1. قرآن‌کریم.
  2. آزاد ارمکی، تقی و وحید شالچي (1384) دو جهان ايراني: مسجد و كافي‌شاپ، فصلنامة انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات، شماره 4، دوره اول.
  3. اقليما، مصطفى (1383) انضباط اجتماعي و نقش آن در پيشــگيري از آســيب‌هاي اجتماعي، تهران: انتشارات سمت.
  4. اکبری، محمود (1387) غم و شادی در سیره معصومین (ع)، قم: انتشارات صفحه نگار.
  5. برزگر، ابراهیم (1388) روان‌شناسی سیاسی، تهران: سمت.
  6. تاج‌مزینانی، علی اکبر (1392) انضباط اجتماعی، تهران: مؤسسه نشر مهر.
  7. جوادی‌آملی، عبدالله (1385) حق و تکلیف در اسلام، قم: نشر اسراء.
  8. ـــــــــــــــــ (1377) تفسیر موضوعی قرآن‌کریم، قم: مرکز نشر اسراء.
  9. خانی، هادی (1386) بررسی تأثیر پایگاه اجتماعی- اقتصادی و میزان دینداری بر سبک زندگی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم، تهران: دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه تربیت معلم، پایان‌نامه کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی.
  10. رضوی‌زاده، سیدنورالدین (1383) بررسی تأثیر ارتباطات بر تمایل به تغییر سبک زندگی روستایی، تهران: دانشکده علوم‌اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، رساله دکتری ارتباطات.
  11. ساروخاني، باقر (1370) درآمدي بر دائره‌المعارف علوم‌اجتماعي، تهران: انتشارات كيهان.
  12. شایان‌مهر، علی‌رضا (1371) دائره المعارف تطبیقی علوم‌اجتماعی، تهران: انتشارات کیهان.
  13. شریعتی، سید صدرالدین (1392) فرهنگ مشاوره و روان‌درمانی، شماره 13، سال چهارم، بهار.
  14. شمسایی، مهدی (1392) شادی و نشاط، تهران: مؤسسه نشر شهر.
  15. شهابی، محمد (1386) سبک‌های زندگی جهان‌وطنانه در میان جوانان ایرانی و دلالت‌های سیاسی آن، کتاب الگوهای سبک زندگی ایرانیان، مجموعه مقالات، تهران: نشر پژوهشکده تحقیقات استراتژیک.
  16. صدیق‌سروستانی، رحمت‌الله؛ ضیا، هاشمی (1381) گروه‌هاي مرجع در جامعه‌شناسی و روانشناسی اجتماعی با تأکید بر نظریه‌هاي مرتن و فستینگر، نامه علوم‌اجتماعی، شماره بیست، 149 -167.
  17. فاضلی، محمد (1382) مصرف و سبک زندگی، تهران: نشر صبح صادق.
  18. كاوياني، ‌محمد (1388) تربيت اسلامي، گذر از اهداف كلي به اهداف رفتاري، مجله پژوهش‌هاي ميان رشته‌اي قرآن‌كريم، ش 3.
  19. ــــــــــــ (1392) سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، تهران:‌ پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
  20. مصباح یزدی، محمدتقی (1376) پيش نيازهاي مديريت اسلامي، قم: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
  21. ــــــــــــــــــــــ (1376) معارف قرآن «انسان‌شناسی»، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
  22. مطهری، مرتضی (1379) مجموعه آثار، تهران: صدرا.
  23. ــــــــــــــ (1379) هدف زندگی، (بی جا)، حزب جمهوری اسلامی.
  24. مهدوی‌کنی، محمدسعید (1390) دین و سبک زندگی، تهران: دانشگاه امام صادق(ع).

 

 -------------------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

[1]. life style

[2]. Alfred Adler

[3]. Kurt Adler

[4]. Max Weber

[5]. James Mackay

[6]. Thorstein Bunde Veblen

[7]. Sophia Doris

[8]. Henry Austin

[9]. Anthony Giddens

[10]. Georg Simmel

[11]. Charles Wright Mills

[12]. Pierre Bourdieu

[13]. Charles Wright Mills

[14]. (و وقتي آيات ما بر ايشان تلاوت مي‏شود گويند (بس است) شنيديم (ما خودمان هم ) اگر بخواهيم مثل اين را مي‏گوييم، اين نيست جز افسانه‏هاي باستاني).

[15]. (اين جز همان افسانه‏ها و حرف‌هاي قديمي نيست).

[16]. سوره بقره؛ آیه 3 (ﭐلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِـﭑلْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ ﭐلصَّلوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ - آنها که به‌عالم غيب ايمان دارند و با نماز که بهترين مظهر عبوديت است خدا را عبادت و با زکات که بهترين خدمت بنوع است وظایف اجتماعي خود را انجام مي‌دهند).

[17]. ما آن امانت را بر آسمان‌ها و زمين و کوه‌ها عرضه کرديم، پس آنها از تحمل آن امتناع کردند و ترسيدند و انسان آن را حمل کرد، زیرا انسان ستم پيشه و جاهل بود.

[18]. ترجمه آیه: سپس در آن روز (همه شما) از نعمت‌هایی که داشته‌اید بازپرسی خواهید شد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

بررسی تطبیقی سبک زندگی غربی و اسلامی

بررسی تطبیقی سبک زندگی غربی و اسلامی

پژوهش حاضر کوششی در جهت استخراج و بررسی تطبیقی و تحلیلی سبک زندگی در غرب و اسلام است. به بیانی دقیق‌تر هدف کلی این پژوهش، بررسی تطبیقی سبک زندگی غربی و اسلامی است...
نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی

نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی

ضرورت شکل‌گیری فرهنگ دینی، ذهن را به سبک زندگی خانواده که نخستین آموزشگاه فرد است، رهنمون می‌سازد؛ خانواده با نقش‌های تربیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می‌تواند در اصلاح سبک زندگی تأثیرگذار باشد. سبک زندگی اسلامی...
چرایی و چگونگی تبدیل ضد ارزش به ارزش در سبک زندگی

چرایی و چگونگی تبدیل ضد ارزش به ارزش در سبک زندگی

آنچه ما در اینجا به دنبال آن هستیم، این است که چرا گاهی یک ضد ارزش در نظر مردم آن جامعه به‌صورت ارزش تلقی می‌شود؛ ازاین‌رو با استفاده از روش تحقیق استنتاج منطقی در پی بیان احتمالاتی چون تحول در سرشت آدمی، باورهای نادرست، تغییر در نفس فعل، تقلید نابه‌جا، وسوسه‌های نفسانی، عدم اعتقاد قلبی و برخی علت‌های نسبی دیگر خواهیم بود.
سبک زندگی و فرهنگ ازدواج

سبک زندگی و فرهنگ ازدواج

در این مقاله سعی شده با تبیین مفاهیم سبک زندگی و زندگی اسلامی - ازدواج در ادیان - کشورها و فرهنگ‌های مختلف بررسی، موانع و مشکلات موجود در مسیر ازدواج را بیان کرده و پیشنهاداتی برای ازدواج و تشکیل زندگی مطابق فرهنگ و آموزهای دینی و اسلامی ارائه شود...
Powered by TayaCMS