حسينعلي رحمتي
ـ با عرض سلام و خسته نباشید؛ از اینکه وقت شریفتان را در اختیار فصلنامه پژوهشنامه تربیت تبلیغی گذاشتید، نهایت تشکر را داریم. به عنوان اولین سؤال اگر امکان دارد مختصری از شرححال شخصی و علمی خود را برای مخاطبان فصلنامه بیان بفرمایید؟
با نام و ياد خدا سخن را آغاز میکنیم و ذهن و زبانمان را به او میسپاریم. بنده هم ضمن عرض سلام خدمت شما و مخاطبان گرامي مجله، از اينكه امكان اين گفتوگو را فراهم كرديد، تشكر میکنم. حقیقتاً مطلب آن است كه از زندگي شخصي بنده چيزي كه بيان آن براي مخاطبان شما مفيد باشد، الآن به نظرم نمیرسد. دربارة فعالیتهای علمي هم بايد بگويم به لطف خداوند سه دهه اخير عمر بنده، عمدتاً صرف تحصيلات حوزوي و دانشگاهي يا فعالیتهای فرهنگي و پژوهشي شده است. حوزه اصلي تحقيق و تحصیلم، فلسفه و كلام است؛ البته در سالهای اخير بيشتر بر فلسفه اخلاق متمركز شدهام. حاصل تلاشهای پژوهشیام، تألیف و تدوين حدود ده كتاب و بيش از-200 مقاله بوده كه برخي از آنها منتشر شده و برخي نیز هنوز منتشر نشده است. در زمينه تدريس هم از نخستين روزهاي طلبگي تا به حال، کموبیش و به تناوب در حوزه و دانشگاه در زمينه فلسفه اسلامي و غرب، فلسفه اخلاق، منطق، روش تحقيق، ادبيات عرب و معارف اسلامي تدريس داشتهام و حدود بيست سال است كه با مراكز مختلف حوزوي و دانشگاهي، همكاري علمي و پژوهشي دارم. ارائه مقاله در برخي از همایشهای داخلي و خارجي، سخنراني علمي در مجامع حوزوي و دانشگاهي، مدیرمسئول و سردبيري مجلات علمي، ارائه مشاوره علمي و پژوهشي به طلاب و دانشجويان، طراحي فرايندهاي پژوهشي، مديريت پروژههای پژوهشي و ارزيابي آثار علمي نيز بخشي ديگر از فعالیتهای بنده بوده است.
ـ یکی از موضوعاتی که حضرتعالی اخیراً به آن پرداختهاید، مسئله شكاف ديجيتالي بين نسلي است. از آنجا كه اين بحث را محور گفتوگوي حاضر قرار دادهایم، اگر امکان دارد این موضوع را برای مخاطبان فصلنامه تبیین فرمایید؟
براي فهم بهتر مفهوم شكاف ديجيتالي اجازه دهيد از مثالي كه اخیراً اتفاق افتاد، كمك بگيرم. مدتي قبل ساعت يك يا دو بعد از نیمهشب بود كه هنگام كار با اينترنت متوجه شدم يكي از جوانهایی كه میشناختم، بهقولمعروف «آنلاين» است؛ وقتي از او پرسيدم چرا اين وقت شب نخوابيده است، گفت: «الان برنامههاي «وايبر»، «واتس آپ» و «لاين» در تلفنم فعال است و با چند نفر از دوستانم با اين برنامهها در تماس هستم». طبیعتاً اگر شما از والدين اين جوان دربارة اين برنامهها سؤال كنيد ممكن است اصلاً نام آنها را هم نشنيده باشند، چه رسد به اینکه از آنها استفاده كنند يا از خوب و بد آنها خبر داشته باشند. اين تفاوت و فاصله بين والدين و فرزندان را میتوان «شكاف ديجيتالي» بين دو نسل ناميد.
بههرحال قبل از آنکه به بررسي مفصل پيامدهاي تربيتي و اخلاقي شكاف ديجيتالي بين-نسلي بپردازيم، لازم است به چند مطلب اشاره شود.
مطلب اول اينكه مسئله تفاوت و فاصله بين نسل گذشته و نسل جديد يك جامعه، موضوع جديد و مختص جامعه ما هم نيست، چراکه عوامل و زمینههاي شکلگیری اين شكاف، معمولاً در همه جوامع وجود داشته و دارد. يك وجه اين امر برمیگردد به نسبت انسان با «زمان» و متغير بودن زمان از يك طرف از طرف ديگر و تغيير و تحولاتي كه در هر عصر و دورهای به وجود میآید. معمولاً آدمي در طي زندگي خود علاوه بر باورها و اعتقاداتي كه بر اساس تحقيق يا تقليد به دست میآورد، به مرور زمان با برخي از آدابورسوم و ارزشهای اخلاقي، تربيتي و فرهنگي نيز انس میگیرد؛ از سوي ديگر، چنين كسي وقتي به عنوان پدر يا مادر با فرزندان خود مواجه میشود، کموبیش تمايل و توقع دارد كه فرزندانش هم به عنوان نسل جديد، تابع نسل گذشته باشند و باورها، اعتقادات و حتي سبك زندگي آنها را بپذيرند. از طرفی دیگر، در هر زمانهای پديدههاي نوين يا آدابورسوم يا ابزارهاي جديدي پيدا میشود كه لزوماً در گذشته وجود نداشته است. مسئله شكاف بين نسلها از وقتي آغاز میشود كه ميزان آگاهي نسل گذشته و نسل جديد از مقتضيات زمان، همسانسازی خود با آنها يا ميزان دسترسي و استفاده آنها از ابزارهاي جديد يا ميزان تأثیرپذیری آنها از وضعيت جديد با يكديگر تفاوت و فاصلهای معنادار پيدا كند. البته عوامل ديگري چون عدم درك متقابل نيز میتواند بر اين فاصله بيفزايد.
نكته دوم اینکه قيد «ديجيتال» وقتي به شكاف بين نسلي اضافه شود، اگر مقصود فناوریهای اطلاعرسانی و ارتباطي ديجيتال باشد آن را به موضوعي مختص عصر حاضر تبديل میکند؛ چراکه اين بحث ناظر میشود به فاصلهای كه بين نسل گذشته و نسل جديد به وجود میآید؛ ولي عامل يا زمینهساز اصلي پيدايش آن، رسانهها و ابزارهاي ديجيتال ارتباطي و اطلاعرسانی است. وقتي ميزان آگاهي، دسترسي، استفاده و تأثیرپذیری نسل امروز از ابزارهاي جديد بيش از نسل گذشته باشد، میتوان گفت بين اين دو نسل يك نوع شكاف ايجاد شده كه با توجه به نقش مهمي كه اين ابزارها در شکلگیری فاصله يا شكاف بين نسلها بازي میکند، میتوان آن را «شكاف ديجيتالي بين - نسلي» ناميد. هراندازه این فاصله زيادتر شود، پيامدهايش هم بيشتر میشود.
نكته سوم اینکه در اين گفتوگو بنده بيشتر تمايل دارم از اصطلاح «نسل گذشته» استفاده كنم تا «والدين»؛ چون مسئله شكاف بين نسلي فقط يك نسبت؛ بين والدين و فرزندان نيست؛ بلكه مثلاً نسبت بين مدیر آن جامعه و نسل جديد نیز هست.
نكته چهارم اینکه شكاف ديجيتالي بهخودیخود «لزوماً» پيامد مخرب ندارد، ولي «به احتمال خيلي زياد» چنين پيامدهايي را دارد. مقصود اين است كه صرف اینکه ميزان آگاهي يا استفاده فرزندان از فناوریهایی چون اينترنت بيش از والدینشان باشد، منجر به مشكلات تربيتي و اخلاقي نمیشود؛ چراکه اگر بين اين دو نسل، تعامل و اعتماد متقابل وجود داشته باشد، بهویژه اگر والدين توانسته باشند فرزندان خود را از نظر اخلاقي و تربيتي تربیت کنند يا خود نسل جديد آگاهي و توجه لازم را داشته باشند، طبیعتاً فرزندان میتوانند با كمترين آسيب از ابزارها و فناوریهای جديد استفاده كنند و حتي به ياري والدين خود بشتابند. بله، اگر چنين كاري انجام نگرفته باشد و اگر والدين و ديگر كساني كه در اين زمينه مسئولیت دارند در ايفاي مسئولیت خود در قبال نسل جديد كوتاهي كرده باشند، آن وقت است كه شكاف ديجيتالي زمینهساز مشكلات گوناگونی میشود.
نكته پنجم اینکه مشكلاتي كه در بالا به آنها اشاره شد، ابعاد و جوانب مختلفي دارد كه يكي از آنها، وجه تربيتي و اخلاقي ماجرا است. بهعبارتدیگر، شكاف ديجيتالي میتواند تأثیرات خود را در عرصههای فرهنگي، سياسي، اجتماعي، امنيتي و اقتصادي هم نشان دهد. بنابراين، لازم است هر يك از متفكران، مديران و نهادهاي موجود در جامعه با توجه به وظايف و مسئولیتهای خود، مسئله شكاف ديجيتالي بين نسلي را مورد توجه و بررسي قرار دهند و البته هر اندازه اینها با يكديگر در تعامل باشند و موضوع را بهصورت بینرشتهای بررسي كنند، امكان اینکه به نتايج بهتري نیز برسند، بيشتر میشود.
و بالاخره نكته ششم عبارت است از اینکه بررسي تربيتي و اخلاقي مسئله شكاف ديجيتالي بين نسلي را نيز میتوان هم از منظر ديني و هم غیردینی بررسي كرد و بديهي است كه هر يك از اين دو منظر، دستكم هنگام ارائه راهحل براي پر كردن اين شكاف، با يكديگر گاهي اختلافات مبنايي خواهند داشت. همچنين در ديدگاه ديني هم میتوان بحث را از ديدگاه اسلام و ديگر اديان مورد بررسي قرار داد.
با توجه به آنچه گفته شد اگر موافق باشيد در اين گفتوگو بيشتر بر روي بُعد اخلاقي و تربيتي مسئله شكاف ديجيتالي بين نسلي متمرکز شویم.
بله، با توجه به اینکه بررسي موضوع از منظر همه ابعادي كه گفته شد، هم از تخصص بنده و هم از حوصله اين گفتوگو بيرون است و با توجه به اهميت تربيت و اخلاق، بهتر آن است كه از اين منظر به موضوع نگاه كنيم.
ـ به نظر جنابعالی چه عواملی باعث ایجاد شکاف دیجیتالی بین خانواده و فرزندان میشود؟
بهتر است سؤالتان را اصلاح يا تكميل نماييد و بهجاي «خانواده» بگوييد نسل گذشته يا نسل بزرگترها؛ چون همانطور كه گفتم در بحث شكاف ديجيتالي بين نسلي، والدين فقط يك بخش ماجرا هستند، ولي اين شكاف بين نسل جديد، مديران و برنامهريزان جامعه نيز میتواند، ايجاد شود. از اینرو، شايد بهتر باشد بگوييم شكاف بين نسل جديد و نسل گذشته؛ بايد توجه داشت كه كلمه «گذشته» در اینجا بار ارزشي منفي ندارد؛ بلكه مقصود، نسلي است كه نسبت به نسل امروز از سن و سال بالاتري برخوردار است. بنابراين در بحث از شكاف بين نسلي بايستي هر يك از دو «نسلی» كه در دو طرف اين شكاف ایستادهاند را به روشني تعريف و مشخص كرده و وظايف و مسئولیتهای تربيتي و اخلاقي هر كدام را بيان نماييم.
بههرحال در پاسخ به سؤال شما مبني بر عوامل و زمینههاي ايجاد شكاف ديجيتالي، میتوان به چند عامل اشاره كرد. بايد توجه داشت كه هر يك از اين عوامل تا اندازهای و در مواردي تأثیر دارند.
1. عدم تعادل حركتي بين دو نسل: ميل نسل گذشته، بيشتر به حفظ وضع موجود و تمايل نسل جديد تغيير آن است. به هر اندازه سن انسان بالاتر میرود معمولاً روحيه محافظهکاری در او تقويت میشود و تمايل و انگیزهاش براي ورود به دنياهاي جديد و تجربههایی كه با آنها احساس بيگانگي میکند، كمتر میشود. از سوي ديگر، نسل جديد به خاطر روحيه پويا و جستوجوگر خود تمايل بيشتري به تجربههای جديد دارد و معمولاً نهتنها از آنها هراسی ندارد، بلكه سعي میکند آنچه گذشتگان برايش ترسيم کردهاند را مورد ترديد و پرسش قرار داده و خود دست به تجربههای نوين بزند. آشنايي با ابزارها و فناوریهای جديد و استفاده از آنها يكي از اموري است كه در حوزه اين تجربه قرار میگیرد، بهویژه كه فناوریهای جديد معمولاً امكانات، كاربردها و جذابیتهایی دارد كه نسل امروز نمیتواند به آساني از آنها چشمپوشی كند. وقتي این روحیه نوجويي و تنوعطلبی در نسل جديد كه خواهان تسريع در ارتباط با دنياي امروز است، نتواند با آن روحيه محافظهکارانه يا حركت آهستهتر نسل قديم ارتباط متعادل و منطقي برقرار كند، طبيعي است كه بين آنها فاصلهای ايجاد میشود كه میتوان آن را شكاف ديجيتالي ناميد.
2. ضعف ديالوگ و گفتوگو بين دو نسل: هر يك از نسل گذشته و نسل جديد با يكديگر اشتراكاتي و افتراقاتي دارند؛ مثلاً در جامعه ما علقهها و علاقههای ديني و ملي معمولاً هر دو نسل را به هم پيوند میزند؛ ولي از سوي ديگر، از آنجا كه هر يك از اين دو نسل متعلق به دو دوره زماني مختلف هستند (دورههای زماني كه شايد بين آنها بيست و حتي ده سال فاصله باشد) بههرحال هركدام تابع شرايط زماني خود نيز هستند و با توجه به زيست ـ بوم فكري و فرهنگي و عوامل تأثیرگذار بر آنها از يكديگر متمايز میشوند. به اين مطلب، تفاوتهایی كه ناشي از اقتضائات سني، جسمي، روحي و سبك زندگي است، نیز اضافه كنيد. را با توجه به آنچه گفته شد، اگر دو نسل با توجه به موارد افتراقي كه دارند، نتوانند گسلهای معرفتي، روحي، رواني، فرهنگي و شخصيتي كه بين آنها پديد میآید را به درستي ترميم كنند و همچنین نتوانند يك نوع ارتباط و گفتوگوي معقول و منطقی بين خود ايجاد نمايند، چراغ رابطه بين آنها خاموش يا كمسو میشود و از هم دور میشوند. حال اگر اين فاصله، متأثر از فناوریهای ديجيتال باشد، میتوان گفت كه شكاف ديجيتالي بين دو نسل به وجود آمده است.
3. عدم شناخت درست نسل گذشته از دنياي امروز: عصر حاضر به درستي به نام عصر فناوري اطلاعات و عصر ديجيتالي شدن همه چيز و حتي انسان، شناخته میشود. فرايند توليد، توزيع و استفاده از فناوریهای جديد، بهویژه فناوریهای ارتباطي و اطلاعرسانی، آنچنان پرشتاب است كه حتي كساني كه بهطورجدی اين فرايند را پيگيري میکنند، گاه از همراهي با آن در میمانند. شعار دنياي امروز اين است كه «اطلاعات، قدرت است»؛ البته قدرتي كه ثروت، شهرت، احترام و دهها چيز ديگر را در پي دارد. به همين دلیل است که امروزه يك رقابت پایانناپذیر بين جوامع مختلف و حتي بين شرکتهای تولیدکننده اطلاعات، بهویژه غولهای فناوري اطلاعات، درگرفته و هر روز شما شاهد يك فناوري يا ابزار جديد هستيد و تا بياييد آن را بشناسید و از خوب و بد آن آگاه شويد يا از آن استفاده كنيد، ابزاري جديد با امكاناتي جديدتر به بازار عرضه میشود. در چنين وضعيتي كار براي نسل گذشته (و البته نسل فعلي هم) بسيار دشوار میشود. نسل والدين از يك طرف به سبب اين سير شتابناك و از سوي ديگر به دلیل مشغولیتهای ديگري (چون تأمین هزينه زندگي) و از سوي سوم به خاطر تعلقِخاطر كمتري كه به اين فناوریها دارد، معمولاً شناخت و استفاده كمتري از خود فناوریهای ارتباطي و اطلاعرسانی دارد، چه رسد به اينكه بخواهد آنها را دستکم از منظر تربيتي و بهویژه تربيت اخلاقي مورد توجه قرار دهد و درباره استفاده خود يا نسل جديد از آنها تصمیمگیری نمايد. وقتي اين فقدان آگاهي و آشنايي در برابر آشنايي بيشتر و شوق روزافزون نسل جديد براي استفاده از فناوریها قرار گيرد، کمکم موجب يك شكاف معرفتي بين دو نسل میشود.
در اینجا البته تذكر اين نكته لازم است كه استفاده بيشتر نسل جديد از اين فناوریها لزوماً به معناي داشتن آگاهي جامع و همهجانبه نيست و داشتن آگاهي بيشتر هم لزوماً به معناي درست و قابل دفاع بودن همه اين آگاهیها نيست. در اینجا فقط سخن در اين است كه تفاوت معنادار معرفت و آگاهي و ميزان استفاده از فناوریها میتواند موجب شكاف و فاصله معرفتي شود و اين شكاف میتواند موجب مشكلات تربيتي و اخلاقي شود.
4. بحران اعتماد: ما در جامعه خودمان درباره ميزان اعتماد بين نسل گذشته و نسل جديد میتوانيم طيفي از بدبيني و عدم اعتماد كامل تا خوشبینی مفرط و اعتماد كامل را مشاهده كنيم. برخي از والدين سبب اعتماد بيش از اندازهای كه به هر دليل به فرزندان خود دارند، آنان را با فناوریهای جديدي كه هر روز پا به عرصه ظهور میگذارد تنها گذاشتهاند و درواقع بهنوعی، خواسته يا ناخواسته، در قبال تربيت و اخلاق فرزندانشان از خود سلب مسئولیت کردهاند؛ از سوي ديگر، برخي از جوانان نيز به نسل گذشته خود اعتماد چنداني ندارند و دستکم آنان را دربارة مواجهه با فناوریهای جديد يا درباره ابزارها، روشها و مباني تربيت، صاحب صلاحيت كافي نمیدانند و درواقع اتوريته و حجيت آنان را در اين زمينه نمیپذیرند يا با ترديد به آن مینگرند. اينكه چرا اين حالتهای افراطي يا تفريطي پديد میآید، اينك محل بحث ما نيست؛ آنچه از منظر بحث حاضر بايد بر آن تأکید شود اين است كه هر يك از اين دو حالت افراطي و تفريطي منجر افزايش فاصله دو نسل میشود.
5. تضعيف منابع تأثیرگذار سنتي نسبت به منابع تأثیرگذار جديد: در زمانهای گذشته معمولاً خانوادهها و اطرافیان نزديك، مثل پدربزرگها و مادربزرگها و در مرحله بعد، كساني چون روحانيون و معلمان، مهمترین عوامل مؤثر بر تربيت اخلاقي فرزندان بودند. اين ارتباطها هم معمولاً بهصورت حضوري و بهقولمعروف، «چهره به چهره» بود؛ اما در چند دهه اخير با پيدايش و گسترش رسانههایی، چون راديو و تلويزيون، ماهواره، اينترنت، تلفن همراه و مانند آن تا اندازهای از تأثیر آن عوامل تربيتي سنتي كاسته شده و روز به روز تأثیر عوامل جديد، بيشتر آشكار میشود. اگر شما به اطراف خود نگاه كنيد، میبینید كه به اندازهای كه بچههای امروز وقت خود را صرف ديدن تلويزيون يا مشغول بودن با اينترنت و تلفن همراه میکنند با اطرافيان خود، حتي گاهي با والدين خود، انس و الفت ندارند. از منظر تربيتي، ثمره اين فرايند آن میشود كه فرزندان ما، الگوها و اصول و مباني تربيتي و شاخصههای اخلاقي خود را بيشتر از رسانهها میگیرند تا والدين خود. اين امر به نوبه خود «میتواند» باعث فاصله افتادن بين نظام هنجاري، شاكله تربيتي و شخصيت اخلاقي نسل جديد با نسل گذشته شود.
6. عدم نگاه متعال و واقعبینانه به فناوریهای ارتباطي: در بررسي تطبيقي مواجهه نسل والدين و نسل فرزندان با فناوریهای ديجيتالي جديد، گاه شاهد نوعي عدم نگاه واقعبینانه و متعادل به اين فناوریها هستيم؛ از يك طرف با نسل گذشته مواجهيم كه معمولاً نگاه بدبینانهاش به اين فناوریها بيشتر است و بيشتر نگران استفاده از اين فناوریها است تا عدم استفاده از آنها؛ از سوي ديگر با نسل جديد مواجهيم كه ميزان خوشبینیاش به اين ابزارها بيشتر است و اصل را بر استفاده از آنها قرار میدهد. به همين سبب است كه مثلاً اگر شما ديديد مدل تلفن همراه فرزندان از مدل تلفن همراه والدینشان جديدتر و قيمت آن هم بالاتر است، نبايد تعجب بكنيد. به نظر میرسد در نگاه هر يك از اين دو گروه، نوعي عدم شناخت واقعبینانه ديده میشود و از آنجا كه اين دو نگاه در اقبال يا عدم اقبال به فناوریهای ديجيتال تأثیر جدي دارد، در عمل موجب فاصله افتادن بين دو نسل میشود.
7. عدم برخورداري نسل گذشته از شرايط استفاده از فناوریهای جديد: آشنايي و استفاده از فناوریهای جديد نيازمند لوازم و ملزوماتي (از قبيل آشنايي با زبان انگليسي) است كه گاه نسل جديد از آن بیبهره يا کمبهره است و خود اين امر موجب میشود كه آگاهیاش درباره اين فناوریها و انگیزهاش براي استفاده از آنها، كمتر از نسل جديدي باشد كه معمولاً در اين زمینهها از نسل والدين خود جلوتر است.
8. تفاوت اولویتها و مشغولیتهای دو نسل: نسل والدين، برخلاف نسل فرزندان، معمولاً بيشتر دلمشغول اموري چون تأمین هزینههای زندگي است و به همين علت گاهي آشنايي با فناوریهای جديد و استفاده از آنها براي او جزو اولویتهاي نخستين محسوب نمیشود و طبیعتاً در اين راه، وقت و هزينه چنداني هم صرف نمیکند. اين امر میتواند فاصله ارتباطي دو نسل را با فناوریهای ديجيتال بيشتر كند.
9. مسئولیتگريزي برخي بزرگترها: واقع مطلب اين است كه بزرگترها، اعم از والدين و مدير آن جامعه، درباره تربيت فرزندان و نسل جديد، بهویژه تربيت اخلاقي آنها، وظايف و مسئولیتهای بسيار سنگيني دارند. در دستورات ديني ما همانطور كه بر احترام به پدر و مادر سفارش شده، بر وظايف آنها نيز تأکید شده است. همانگونه كه والدين وظيفه دارند كه براي فرزندان خود غذاي سالم فراهم كنند و مانع از آسيب و بيماري جسمي آنان شوند، همچنين وظیفه دارند كه غذاي روحي، فكري و تربيتي سالمي براي آنان تهيه كنند و درباره سلامت تربيتي و اخلاقي آنان حساسيت داشته باشند. امروزه فناوریهای جديد در كنار مزاياي غير قابل انكاري كه دارند، میتوانند موجب مشكلات و آسیبهای جدي اخلاقي و تربيتي براي فرزندان شوند. بنابراين، هرگونه بیخیالی و بیتفاوتی والدين و ديگر بزرگترهای جامعه، علاوه بر تشديد اين آسیبها، موجب عمیقتر شدن شكاف بين نسلي میشود.
10. گسلهای معرفتشناختی و جهان شناختي: با توجه به ارتباط وثيق بين عمل و نظر انسان، هرگونه تغيير در «بينش و نگرش» انسان به جهان بر روي «كنش» او نيز تأثیر میگذارد. به همين سبب است كه براي تربيت افراد بايد قبل از هر چيز، نوع نگاه آنها را تغيير دهيم تا اثرات اين تغيير در اخلاق و رفتارشان مشاهده شود. اگر بخواهيم به موضوع گفتوگوي حاضر از اين منظر بنگريم، بايد بگوييم كه نگاه نسل جديد به انسان و جهان و مراوده با دنياي امروز و بهرهگیری از مزاياي آن تا اندازهای با نسل گذشته تفاوت كرده است. اين نسل بيشتر تمايل به ارتباط گستردهتر با جهان و بهرهگیری بيشتر از مواهب و دستاوردهاي آن دارد. اين تفاوت نگرش در عرصه عمل و نظر، موجب ايجاد يا تعميق گسلهای بين نسلي میشود.
ـ آنچه گفته شد بیشتر ناظر به عوامل شکلگیری شکاف دیجیتالی بين نسلي بود؛ اما سؤال مهمي كه اینجا مطرح میشود و اتفاقاً با موضوع گفتوگوي حاضر ارتباط بيشتري پيدا میکند اين است كه اين شكاف يا گسل يا فاصلهای كه بين دو نسل پيش میآید از نظر تربيتي چه پيامدها، آسیبها و عوارضی را در بر دارد؟
يكي از دلايلي كه موجب شد عوامل شکلگیری اين گسلها به طور نسبتاً مفصلي مطرح شود اين بود كه تا وقتي ما مفهوم، ماهيت و عوامل و زمینههاي ايجاد فاصله بين دو نسل را به درستي نشناسيم، نمیتوانيم براي رفع يا كاهش آن اقدام جدي به عمل آوريم. اين آشنايي فقط براي والدين نيست؛ بلكه مديران، برنامهريزان، سیاستگذاران و نهادهاي تبليغي و تربيتي بيش از والدين نيازمند اين آشنايي هستند، چراکه شعاع، گستره و ميزان تأثیر عمل آنها در كاهش يا افزايش فاصله بين نسلي گاهي، از والدين هم بيشتر است.
بههرحال در پاسخ به سؤال مطرح شده بايد گفت که ايجاد فاصله نامعقول و غيرمنطقي بين نسل گذشته و نسل حاضر، در طول زمان موجب پديد آمدن مشكلات و پيامدهايي میشود كه پا را از عرصه زندگي فرديِ افراد فراتر نهاده و در عرصه اجتماعي نيز خود را نشان میدهد. اين پيامدها را میتوان در حوزههای فرهنگي، سياسي و اجتماعي، رواني، عاطفي، اقتصادي و مانند آن ردیابي كرد. در اینجا بيشتر سعي میشود اين مطلب از منظر اخلاقي و تربيتي مورد بررسي قرار گيرد. براي واضح شدن مقصود، سعي میشود اين پيامدها در چند گروه دستهبندی شود. مبناي اين تقسیمبندی آن است كه در بحث شكاف ديجيتالي با چند گروه مواجه هستيم و همانطور كه تعامل اين چند گروه و استفاده درست آنها از فناوریهای ارتباطي و اطلاعرسانی میتواند براي همگان سودمند باشد، استفاده نادرست يا فاصله افتادن بين اين گروهها میتواند براي همه زیانبخش باشد. بههرحال پيامدها و آسیبهای اخلاقي و تربيتي شكاف ديجيتالي بين نسلي میتواند متوجه گروههاي زير شود:
الف) والدين: ایجاد فاصله بین دو نسل از نظر میزان آگاهی و بهرهبرداری از فناوریهای نوین، اگر به صورتی باشد که فرزندان از والدین خود جلوتر باشند و این فاصله نتواند بهگونهای معقول و منطقی مدیریت شود، چندین مشکل را متوجه والدین میکند که عبارتنداز:
1. ناتوان شدن والدین از ايفاي مسئولیتها و وظايف تربيتي خود در قبال فرزندان: علت این امر آن است که این فناوریها هم مجموعهای از محتواهای درست و نادرست را در اختیار فرزندان قرار میدهد و هم به طور غیرمستقیم بر روی اخلاق و رفتار و شخصیت آنها تأثیر میگذارد. حال اگر والدین درباره خوب و بد این ابزارها اطلاعات و ارزیابیهای لازم را نداشته باشند، نمیتوانند فرزندان خود را راهنمایی کرده و آنها را از دامها و خطراتی که بر سر راهشان قرار گرفته است، آگاه سازند. در ادبیات دینی ما تأکید شده است که «لا ميراث كالادب»؛ (بهترین چیزی که افراد میتوانند از خود به ارث بگذارند، ادب و تربیت صحیح است). بر این اساس میتوان گفت پدر و مادری که در راه تربیت فرزندان خود، بهویژه تربیت اخلاقی آنها، نتوانند توفیقی به دست آورند، وارثان خوبی هم از خود بهجا نخواهند گذاشت. این امر البته خود تبعات دیگری را نیز در پی دارد، از جمله اینکه والدین مجبور میشوند هزینههای مادي، روحی، رواني، اجتماعي و تربیتی ناشي از تربيت نادرست فرزندان خود را نیز بپردازند؛ هزینههایی که گاه بسیار سنگین است.
2. جایگزین شدن منابع و الگوهای تربیتی نامطمئن بهجای والدین: اگر فقط تلفن همراه را به عنوان یکی از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی عصر جدید در نظر بگیریم، میبینیم که هر روز یک امکان و یک برنامه یا بازی و سرگرمی جدیدی متناسب با این فناوری تهیه و به رایگان یا با هزینهای اندک در اختیار کاربران قرار میگیرد. دسترسی به اینترنت نیز یکی از کاربردهای تلفنهای همراه است که خود موجب میشود کاربران آن، با دادههای فراوانی روبهرو شوند. جذابیتهای پیدا و پنهان این امکانات از یک طرف و انس و ارتباط فرزندان با آنها از طرف دیگر، بهمرور زمان موجب میشود که هر کدام به طور مستقيم يا غیرمستقیم در نقش یک الگو یا مربی و آموزگار اخلاق و تربیت جدید برای فرزندان ظاهر شوند؛ مربیان و الگوهایی که لزوماً همگی حامل و مبلغ ارزشهای اخلاقی و اصول تربیتی قابل قبولی نخواهند بود. اگر والدین با نقاط قوت و ضعف این مربیان جدید آشنا نباشند و نتوانند فرزندان خود و را در این زمینه راهنمایی کنند هم خود هم فرزندانشان با مشکلات گوناگونی دست به گریبان خواهند شد.
3. تهديد نظام خانواده: هر يك از اعضاي خانواده به مثابه يكي از ستونهای نگهدارنده اين ساختمان هستد كه اگر آسيب ببينند به سهم خود موجب تزلزل در ديگر اركان و آسيب ديدن كل اين نهاد میشوند. بهرهگیری نادرست از فناوریهای جديد چه توسط والدين و چه از سوي فرزندان اگر در چارچوب اخلاق و دين نباشد، فرايند فروپاشي را تسريع میکند. حال اگر فاصله بين نسلي در خانواده ايجاد شود، طبیعتاً اين مشكلات نيز تشديد میشوند.
ب) فرزندان: فرزندان را باید نخستین قربانیان تربیتی و اخلاقی شکاف و گسل دیجیتالی بین- نسلی دانست؛ خواه خود آنان در این زمینه مقصر باشند یا نباشند. مواجهه نادرست با فناوریهای جديد، بسترساز خطرات و مخاطرات تربیتی و اخلاقی فراواني براي اين نسل میشود. طبيعي است كه شكاف بين نسلي موجب تشديد اين مشكلات و ضعف در پيشگيري از آنها میشود. برخي از اين مشكلات از این قرار است:
1. افتادن در دام ارتباطهای مشکلآفرین: يكي از مهمترین وجوه و كاربردهاي فناوریهای ديجيتال عبارت است: از فراهمسازی ارتباط آسان، سريع و گسترده بين افراد و جوامع. در سالهای اخير با شکلگیری شبکههای اجتماعي بر شدت و قوت و در نتيجه بر ميزان تأثیر اين شبکهها نيز افزوده شده است. اين شبکهها در كنار مزاياي فراوان و غيرقابل انكاري كه دارند، بستر ايجاد ارتباطهاي نامطمئن و خطرناك نيز هستند. امكان ناشناس يا مخفي ماندن و جذابیتهای صوتي و تصويري اين رسانهها، زمينه هرگونه فريب و دروغگویی را فراهم میکند. شکلگیری دوستیهای بیضابطه و خلاف شرع، قانون يا عرف، يكي از پيامدهاي اين وضعيت است كه خود مشكلات ديگري را ايجاد میکند. فاصله افتادن بين نسل گذشته، بهویژه والدين و بين فرزندان موجب میشود كه آنها نتوانند اولاً از فرو افتادن فرزندان خود در اين دامها مطلع شوند و ثانیاً نتوانند براي راهنمايي اخلاقي و نجات بهموقع آنان اقدامات لازم را انجام دهند.
2. تضییع عمر و اتلاف جوانی: كاربردهاي متنوع و جذابیتهای شكلي و محتوايي فناوریهای جديد بهگونهای است كه اگر استفاده از آنها بهصورت درست مديريت نشود، به مرور زمان شخص را برده و بنده خودکرده و نوعي اعتياد ايجاد میکند؛ اعتيادي كه گاه اثرش از اعتياد به مواد مخدر اگر بيشتر نباشد، كمتر هم نيست. مشغول شدن بيش از اندازه به اين فناوریها علاوه بر اينكه موجب اسراف در سرمایههای مادي میشود، نوعي اسراف و تضييع عمر و جواني انسان را نيز در پي دارد. اين وضعيت كه در وهله اول به زيان خود فرد و در مرحله بعد به زيان كل جامعه است، هم از نظر عقلي و هم از نظر شرعي كاري ناپسند به شمار میآید. در كتاب بحارالانوار، ج7، روايتي از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه در روز قيامت شخص قدم از قدم برنمیدارد، مگر اينكه درباره چند چيز از او سؤال میشود از جمله: «عَنْ عُمْرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ، وَعَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلاهُ»؛ (اينكه عمر و جوانیاش را به چه كاري و در چه راهي گذرانده است).
3. محروم شدن از تجارب و راهنماییهای تربيتي و اخلاقي والدين: شكاف بين نسلي اگر ناشي از عدم اعتماد دو نسل باشد، موجب میشود كه نسل جديد نتواند از دانستهها و تجربهها و راهنماییهای نسل بزرگتر خود استفاده نمايد؛ تجربههایی كه در اثر گذر ساليان فراوان و سختیهای بسيار به دست آمده و هم اكنون میتواند به آساني در اختيار نسل جديد قرار گيرد. پيامد اين امر، آن است كه اين نسل مجبور میشود هزینههای گزافي به سبب بیتجربگی خود بپردازد.
4. مواجهشدن با ضربههای روحي و رواني: مشغول شدن بيش از اندازه با فناوریهای ديجيتال میتواند در طول زمان نوعي وابستگي عاطفي بين افراد ايجاد كند. این روابط وقتي به دوستیهای غيرقابل كنترل منجر شود به همان اندازه كه سريع ايجاد شده، میتواند قطع شود. نتيجه اين امر ايجاد مشكلات روحي و رواني و گاهي انحرافات اخلاقي و تربيتي است. در اين ميان، متأسفانه، دختران و زنان با خطرات بيشتري مواجه هستند و ميزان آسیبها و مشكلات آنان نيز بيشتر است.
5. نقض حريم خصوصي: فناوریهای ديجيتال به همان اندازه كه عرصهای براي تبادل اطلاعات است زمينه بسيار مناسبي براي سرقت اطلاعات ديگران نيز هست. كسي كه با اين فناوریها سروکار دارد به طور خواسته يا ناخواسته و بهصورت مستقيم با غيرمستقيم بسياري از اطلاعات مربوط به خود و خانوادهاش را در معرض سرقت ديگران قرار میدهد. روشن است كه باز كردن راه براي سرك كشيدن ديگران به حريم خصوصي انسان چه پيامدهاي دهشتبار و خطرناكي را بهویژه براي جوانان و نوجوانان به دنبال دارد. يكي از مهمترین راههای پيشگيري از نقض حريم خصوصي يا كاستن از پيامدهاي آن، اين است كه بين والدين و فرزندان نوعي تعامل و ارتباط وجود داشته باشد و در اين زمينه تدبيرهاي لازم انديشيده شود.
6. آلوده شدن به رذايل اخلاقي: از آنجا كه كنترل و نظارت چنداني بر محتواي ارائه شده در اينترنت و ديگر فناوریهای ديجيتال وجود ندارد و همچنین از آنجا كه در فضاي مجازي هم مثل فضاي حقيقي همواره انگیزهها، عوامل و زمینههاي بیاخلاقی وجود دارد، همه افراد جامعه و بهویژه نوجوانان و جوانان میتوانند در معرض آلودگیهای اخلاقي و تربيتي اين رسانهها قرار گيرند. از بين رفتن حيا و عفت، افتادن در دام سوءاستفادههای جنسي و تشويق شدن به انجام كارهاي خلاف و ناهنجاریهای اخلاقي مختلف، برخي از پيامدهاي اين آلودگیها است كه والدين میتوانند به شرط احساس مسئولیت و داشتن آگاهیهاي لازم، از لغزيدن پاي فرزندان خود به اين وادي جلوگيري نمايند.
ج) نسلهای آينده: تبعات اخلاقي و تربيتي شكاف ديجيتالي بين نسلي نهتنها دامنگیر افراد و نهادهاي محدود، مثل خانواده میشود بلکه كل جامعه و نسلهای آينده را نيز تحت تأثیر خود قرار میدهد؛ چراکه بهویژه در دنياي امروز، سرنوشت فرد و جامعه به هم گرهخورده است و بين اعتلا و انحراف اخلاقي فرد و جامعه، پيوندي وثيق ایجاد شده است. جالب اينكه يكي از مهمترین عوامل شکلگیری اين وضعيت، همين رسانهها و فناوریهای ديجيتال هستند. همچنين از آنجا كه نسل امروز، پدران و مادران، مديران و مسئولان نسل آينده هستند، هرگونه ضعف و نقصان اخلاقي و تربيتي آنها بر روي نسل بعدي هم تأثیر میگذارد. خالي شدن صندوق ذخيره اخلاقي و تربيتي جامعه و تضعيف همبستگی و همگرايي اجتماعي (با توجه به نقش اخلاق و تربيت در ايجاد و تقويت اين همبستگي) از ديگر پيامدهاي مستقيم يا غيرمستقيم فاصله افتادن بين دو نسل است.
د) مدیران و سیاستگذاران جامعه: همانگونه كه گفته شد، شكاف ديجيتالي بين نسلي وقتي كه موجب تغليظ مشكلات اخلاقي و تربيتي شود، كل جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. با توجه به مسئولیت بزرگ مدير آن جامعه، بهویژه در جامعه ديني، در قبال حفظ مرزهاي اخلاقي جامعه، اين شكاف موجب میشود كه آنان نيز در مدیریت خود از اين جهت با مشكلات فراواني مواجه شوند. جداي از اين موضوع، مشكلات اخلاقي فضاي مجازي، حتي بر روي محيط زيست و طبيعت نيز تأثیرگذار است كه در اینجا ديگر وارد اين بحث نمیشویم.
ـ سؤالی كه در اینجا مطرح میشود آن است كه در بحث ارتباط نسل جديد و نسل قديم با فناوري اطلاعات به طور عام و از جنبه تربيتي آن به طور خاص، وضعيت مطلوب كدام است؟
به طور مختصر میتوان گفت، وضعيت مطلوب آن است كه اولاً ميزان آگاهي والدين از كاربردهاي مختلف و نقاط ضعف و قوت اين فناوریها و همچنين تأثیرات مثبت و منفي اخلاقي و تربيتي آنها، بيشتر از فرزندانشان باشد؛ ثانیاً بين فرزندان و والدين يك تعامل و ارتباط سازنده و مبتني بر اعتماد متقابل وجود داشته باشد و هر كدام به دنبال كمك به ديگري باشند نه اينكه مثلاً يكي به دنبال مخفيكاري باشد و ديگري به دنبال مچگيري؛ ثالثاً آشنايي و دسترسي فرزندان با اين فناوریها پيش و بيش از هر چيز از طريق والدين انجام شود.
ـ در اینجا البته يك سؤال ديگر پيش میآید و آن اينكه حد و مرز اين آگاهي چيست؟ به عبارت ديگر، متعلق آگاهي والدين چه چيزهايي بايد باشد؟
با توجه به تأثیرات مهم تربيتي و اخلاقي اين فناوریها و هزینههای مختلف (و گاه غيرقابل جبراني) كه میتواند بر همه افراد خانواده تحميل كند، نخستين گام آن است كه والدين در اين زمينه احساس مسئولیت كنند. گام دوم آن است كه به دنبال كسب و افزايش آگاهي و اطلاعات خود باشند. اين آگاهي بايد در چند زمينه باشد، درباره خود اين فناوریها، ماهيت آنها و امكاناتي كه هر كدام دارد. اين البته كف مطلب و سطح اول است. سطح بعدي كه مهمتر است اینکه والدين بدانند هر يك از اين ابزارها و فناوریها چه تأثیرات مثبت يا منفي اخلاقي و تربيتي میتوانند در بر داشته باشند؛ و سطح سوم آن است كه بدانند براي پيشگيري يا كاهش تبعات منفي اين فناوریها و در عين حال استفاده از مزاياي آنها چه بايد كرد.
تا آنجا كه بنده متوجه شدهام از بين سه سطح بيان شده، ميزان آگاهي نسل والدين ما از سطح يك، كم است و از سطح دوم و سوم، كه مهمتر هم هستند، بسيار كمتر از سطح يك است و اين امر يك زنگ خطر و هشدار براي جامعه ما است كه بايد آن را جدي گرفت.
ولي ما میبینیم كه در بسياري از موارد همين به قول شما نسل والدين، از اين فناوریها گاهي بيشتر از فرزندانشان استفاده میکنند.
بله اگر اين سخن را درباره برخي از والدين بپذيريم، بايد بگوييم كه اين آگاهي، بيشتر مربوط به سطح يك است كه در بالا به آن اشاره شد، هر چند در همين مورد هم معمولاً بچهها و گاه حتي فرزندان كم سن و سال، نسبت به والدين آگاهي و اطلاعات بيشتري دارند. آنچه از منظر گفتوگوي حاضر كه ناظر به پيامدهاي تربيتي و اخلاقي شكاف ديجيتالي است، بايد مورد توجه قرار گيرد، ضعف آگاهي والدين درباره سطح دوم و سوم از سطوح سهگانهای است كه به آنها اشاره شد. مدعاي بنده، ناظر به بررسیهایی است كه اجمالاً درباره افراد مختلف انجام دادهام؛ شما هم میتوانيد در اين زمينه تحقيق كنيد؛ چون راهکار هم خيلي ساده است. میدانید كه امروزه در هر يك از خانههای ما، دستکم يك تلفن همراه و گاهي به تعداد افراد خانواده تلفن همراه وجود دارد. شما میتوانيد از بزرگترهای خانواده و فاميل سؤال كنيد كه درباره نرمافزارهای مختلفي كه درگوشی تلفن همراه فرزندانشان است، چه اطلاعاتي دارند و آيا از كاربرد آنها مطلع هستند يا خير (اين مربوط به سطح يك است). در مرحله بعد از آنها سؤال كنيد كه ميزان آگاهیشان درباره استفادههاي مثبت و منفي از تلفن همراه چيست؟ آيا میدانند فلان برنامهای كه روي موبايل فرزندشان نصب شده در كنار فوايدي كه دارد میتواند چه خطرات و مشكلات اخلاقي و تربيتي را در برداشته باشد. در بسياري از موارد، والدين متأسفانه حتي اسامي اين برنامهها را هم نمیدانند، چه رسد به اينكه از كاربردهاي آن اطلاع داشته باشند.
ـ آيا اين نگاه شما به فناوري و به شكاف ديجيتالي بيش از اندازه بدبينانه نيست؟
سؤال خوبی مطرح کرديد. شايد بايد در ابتداي سخن اين مطلب را میگفتم. ببينيد، بنده معتقدم ما در مواجهه با فناوریهای جديد، نه بايد بيش از اندازه ساده برخورد كنيم و خوشبین باشيم و نه بيش از اندازه بدبين. با هر يك از اين افراط و تفریطها مشكلاتي را در بر دارد. خوشبینی بيش از اندازه و ولع استفاده از اين ابزارها موجب میشود كه از خطرات تربيتي و اخلاقي و حتي ضررهاي مالي، عاطفي و نقض حريم خصوصي و مواردي از اين قبيل غافل شويم؛ از سوي ديگر، بدبيني بيش از اندازه هم موجب میشود كه ما خود را از مزايا و منافع فراوان اين فناوریها محروم كنيم. بنابراين، به نظر من، اولاً هر يك از فناوریهایي، مانند تلفن همراه، اينترنت و شبکههای اجتماعي داراي منافع و مضرات فراوان هستند؛ ثانیه نگاه ما به اين فناوریها بايد واقعبینانه و متعادل باشد و ثالثاً استفاده ما از آنها بايد کاملاً آگاهانه باشد.
ـ اين آگاهي را چه كسي بايد به كاربران بدهد؟
طبیعتاً در اين موارد نمیتوان از شرکتهای سازنده يا كساني كه با استفاده از اين فناوریها فقط به دنبال سود مادي هستند، انتظار زيادي داشت؛ هرچند آنها هم در اين زمينه مسئولیت دارند، ولي خوب اگر آنها خيلي هنر كنند ممكن است تأثیرات اين فناوریها را بر روي سلامتي انسان يا محيط زيست بيان كنند. بنابراين، بايد از چند گروه ديگر انتظار داشت كه به طور جدي وارد اين ميدان شوند و هر كدام از جنبهای اين فناوریها و شكاف ديجيتالي و تبعات تربيتي، اخلاقي، فرهنگي، اجتماعي، حتي اقتصادي و سياسي آن را صادقانه براي مردم بازگو كنند. از آنجا كه اين گفتوگو درباره وجه اخلاقي و تربيتي شکافهای مرتبط با اين فناوریها است و از آنجا كه ما معتقديم اين مطلب بايد از منظر ديني و اسلامي مورد كاوش قرار گيرد، بنابراين بر اين نكته تأکید میکنیم كه بررسي و اطلاعرسانی و آگاهيبخشي درباره وجه اخلاقي و تربيتي اين فناوریها بيش و پيش از همه بر عهده افراد، نهادها و مؤسسات تبليغي و تربيتي جامعه است. مبلغان ديني و مربيان، اعم از اينكه جزو روحانيون حوزههای علميه باشند يا نباشند، در اين زمينه مسئولیت سنگيني دارند، گرچه به دلايلي، وظيفه طلاب و روحانيون بيشتر است. اين سخن البته به معناي عدم مسئولیت ديگر نهادها و سازمانهای موجود در جامعه، مانند رسانههاي ملي و اجتماعي نيست.
ـ پس در اين ميان نقش خانوادهها چه میشود؟ بهویژه كه وقتي سخن از شكاف بين نسلي پيش میآید، نخستين مصداقي كه به ذهن میرسد، والدين و فرزندان هستند.
با اين سخن موافقم كه والدين و فرزندان يكي از مصداقهای بارز اين بحث هستند؛ ولي اگر بخواهيم به طور جامع به موضوع تأثیرات تربيتي و اخلاقي شكاف ديجيتالي بين نسلي نگاه كنيم و اگر نخواهيم بهقولمعروف همه گناهها را گردن يك عامل بیندازیم، بايد به افراد دو طرف اين فاصله يا شكاف توجه داشته باشيم و وظايف و مسئولیتهای هر كدام را به تفكيك بيان كنيم. يك طرف اين ماجرا، نسل جديد هستند و در طرف ديگر آن از چند گروه میتوانيم، نام ببريم. در گروه اول پدر و مادرها قرار دارند كه نخستين كساني هستند كه اولین و بيشترين ارتباط را بهویژه در سنين اوليه عمر كه دوره شکلگیری شخصيت و تربيت افراد است، با فرزندان دارند. گروه دوم، اطرافيان هستند كه شامل كساني چون پدربزرگها و مادربزرگها، بستگان نزديك، همسایهها، همشهریها و هموطنان میشوند. گروه سوم، مديران، مسئولان و سیاستگذاران جامعه هستند كه نوع مواجهه آنها با فناوریهای جديد و با نسل جديد میتواند نقش مهمي در تعميق يا ترميم شكاف ديجيتالي و كاهش يا افزايش تبعات تربيتي و اخلاقي آن داشته باشد. گروه چهارم، توليدكنندگان و توزیعکنندگان اين فناوریها هستند. با توجه به آنچه گفته شد، افراد خانواده، بهویژه والدين، بايد در زمينه تربيت و اخلاق فرزندان احساس مسئولیت كنند و با استفاده از ابزارها و روشهاي درست فرايند استفاده فرزندانشان از فناوریهای جديد را طوري مديريت كنند كه هم از مزاياي آنها بهرهمند شوند و هم از مضرات آن در امان بمانند.
ـ با توجه به بحثهایی كه شد، خانوادهها براي كاهش تأثیرات مخرب اين فناوریها چه كاري میتوانند انجام دهند؟
به طور مختصر میتوان گفت که وظيفه والدين عبارت است از: احساس مسئولیت و پرهيز از بیتفاوتی، كسب آگاهي درباره فناوریها، كسب آگاهي درباره پيامدهاي تربيتي و اخلاقي آنها، راهنمايي و ارائه مشاوره به فرزندان و نظارت صحيح بر آنها.
ـ و میرسیم به گروه ديگر، يعني مبلغان و مربيان ديني؛ جایگاه و نقش آنها در این زمینه چيست؟
وظايف و مسئولیتهای مبلغان ديني، تابعي از اهداف و وظايف خود دين است. از اینرو، ابتدا بايد جايگاه خود دين در اخلاق و تربيت روشن شود. هدف اصلي دين، تربيت انسان است. اصلاً خداوند، خود مربي انسانها است و كلمه «رب» و «مربي»، همریشهاند. در دعای کمیل هم خطاب به خداوند گفته میشود: «يَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِي وَ ذِكْرِي وَ تَرْبِيَتِي وَ بِرِّي وَ تَغْذِيَتِي». مهمترین وجه تربيت انسان هم تربيت اخلاقي اوست. در خود آموزههای اسلامي، قراين و شواهدي بر اين امر داريم. همانطور كه میدانید پيامبر گرامي اسلام (ص) هدف اصلي بعثت و پيامبري خود را تتميم و تكميل مكارم اخلاقي دانسته و همانطور كه در كتاب كنزالعمال آمده ايشان میفرماید: «إنَّما بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاخلاقِ». خود اين سخن بهترين دليل بر آن است كه هدف اسلام يك هدف اخلاقي است و از اینرو، هر هدف و نكته ديگر را نيز باید ناظر به اين هدف تعريف نمود.
درباره نقش مبلغان دين در تربيت و بهویژه تربيت اخلاقي بايد گفت، آنچه درباره وظايف والدين گفته شد درباره مبلغان و مربيان هم صدق میکند، به علاوه كه اين گروه به خاطر تبليغ دين هم مسئولیت بزرگتری بر عهده دارند و هم شعاع مسئولیت و ميزان تأثیرشان بيشتر است. اين افراد بايد همواره فرايند ورود فناوریهای جديد به جامعه را از منظر تبليغ دين و تربيت اخلاقي رصد كرده و به گونه معقول و واقعبینانه با آنها مواجه شوند و از سوي ديگر به دنبال يافتن راهكارهايي براي كاهش پيامدهاي منفي آنها باشند و از سوي سوم، سعي كنند با روشها و ابزارهاي مناسب و جذاب، هم والدين و هم فرزندان را آگاه نمايند.
ـ و نقش مدیر آن جامعه؟
مديران و سیاستگذاران جامعه نيز ضلعي مهم از اضلاع بحث شكاف ديجيتالي بين نسلي هستند. آنان نيز اگر با اقتضائات دنياي جديد و فضاي گفتماني حاصل از فناوریهای ديجيتال آشنا نباشند و نتوانند بهگونهای منطقي با اين موضوع مواجه شوند، هرگونه گفتار و رفتارشان میتواند به اين شكاف بين نسلي و در نتيجه به پيامدهاي آن، دامن بزند. اين گروه بايد توجه داشته باشند كه با صرف نگاههای سلبي و ايجاد ممانعت نمیتوان اميد داشت كه نسل جديد از اين فناوریها دست بردارد يا از پيامدهايش در امان بماند؛ بلكه لازم است با بهرهگیری از شيوه تعامل بر اساس احترام و اعتماد متقابل، با اين نسل وارد گفتوگوي دوستانه شوند و بهگونهای عمل كنند كه برنامهریزیها و سیاستگذاریهای آنان، بيشترين منفعت را براي جامعه داشته باشد.
ـ تا اينجا صحبتها همه درباره يك طرف اين شكاف بود. ما درباره طرف ديگر و البته مهمتر، اين شكاف، يعني نسل جوان هنوز صحبت چنداني نکردهایم. فكر نمیکنید از آنچه گفتيد اين برداشت شود كه مثل برخي افراد ديگر میخواهید همه يا بيشتر بار مسئولیت را بر گردن نسل جوان بیندازید؟
اميدوارم اگر مخاطبان جواني اين گفتوگو را میخوانند، چنين برداشتي نداشته باشند. براي رفع اين سوءتفاهم احتمالي، خوب است با صراحت بگويم كه به هیچوجه نبايد در چنين بحثهایی بهقولمعروف يك طرفه به قاضي برويم و غيرمنصفانه قضاوت كنيم. اينكه من در پاسخ به يكي از پرسشهای قبلي، افراد مرتبط با شكاف ديجيتالي را دستهبندی كردم، براي پرهيز از چنين سوءتفاهمي بود. بر اين نكته هم تأکید كردم كه هر يك از طرفين اين شكاف در شکلگیری اين فاصله و در پيامدهاي آن و حتي براي رفع پيامدهاي آن مسئولیت دارند و مسئول بودن والدين و مديران، ديگر نهادهاي موجود در جامعه به هیچوجه نافي مسئولیت خود جوانان و نوجوانان نيست. از منظر تفكر اسلامي، مسئولیت يك امر همگاني است و هر كس به سهم خود مسئول است. بنابراين چه نسل گذشته درباره پيامدهاي تربيتي و اخلاقي فناوریهای جديد به مسئولیت خود عمل كند چه نكند، نسل جديد بايد خودش هم در اینباره اطلاعات، آگاهي و هشياري لازم را داشته باشد؛ چون همانگونه كه اين نسل میتواند بيشترين منفعت و استفاده مفيد از اين فناوریها را داشته باشد، میتواند نخستين قرباني بیاخلاقیهای ناشي از اين فناوریها نيز باشد. اين نسل است كه بايد بيش از ديگران دلسوز خودش باشد و در قبال خود و جامعهاش احساس مسئولیت نمايد.
با توجه به آنچه گفته شد چند پيشنهاد دوستانه به نسل جديد دارم:
1. پيش از خريد هر يك از فناوریهای اطلاعاتي و ارتباطاتي جديد يا قبل از استفاده از يك نرمافزار و برنامه يا حتي نصب يك بازي روي كامپيوتر يا تلفن همراه خود، ابتدا مطمئن شويد كه اين فناوري يا برنامه به كار شما میآید و داشتن آن واقعاً لازم است.
2. درباره نقاط قوت و ضعف اين فناوریها و پيامدهاي آنها اطلاعات لازم را كسب كنيد. بخشي از اين پيامدها به اخلاق و تربيت مربوط میشود و بخشي هم به موارد ديگر مثل نقض حريم خصوصي، سرقت اطلاعات و سرمايه و حتي تأثیر منفي بر روي سلامتي جسمي شما.
3. با افراد مطلع و قابل اعتماد مشورت كنيد. اين افراد در قدم اول میتوانند والدين باشند و در قدم بعد كساني كه در زمينه اين فناوریها و در زمينه اخلاق، تربیت و دين داراي اطلاعات و صلاحیتهای لازم هستند. همانطور كه براي استفاده فني هرچه بهتر از اين فناوریها به يك متخصص ماهر مراجعه میکنید درباره ابعاد و تأثیرات تربيتي آن هم به متخصصان تعليم و تربيت، تبليغ و اخلاق مراجعه كنيد.
4. اين فناوریها امروزه امكانات بسيار گسترده، ساده و جذابي را براي ارتباط با ديگران، اعم از آشنا و غريبه، فراهم كرده است. اين ارتباطات در بسياري از موارد میتواند، خطرآفرين باشد و گاه سرمايه ارزشمند جواني، سلامت جسمي و روحي و اخلاقي و اعتقادي انسان و حتي جان و مال و آبروي او را بر باد دهد. از اینرو تا وقتي كسي را به درستي نشناختهاید به او اعتماد نكنيد و بهویژه اطلاعات شخصي، خانوادگي، كاري و مانند آن را در اختيار او قرار ندهيد. در فضاي مجازي همواره داشتن درصدي از سوءظن و احتياط لازم است تا انسان در دام شيادان و سارقان آبرو و حيثيت و سرمايه خود در اين شبکهها نیفتد.
5. اگر در استفاده از اين فناوریها به مشكلي برخورد كرديد بهجاي مخفي كردن، بهتر است آن را با افراد مورد اعتماد در ميان بگذاريد تا جلوي ضررها و هزینههای بيشتر گرفته شود.
6. توجه داشته باشيد كه يكي از عوامل تشديدكننده، اعمال محدوديت از سوي والدين يا مديران، عملكرد نادرست و مسئولیتگريزي برخي از جوانان و نوجوانان است. بنابراين، بهجاي اينكه فقط نسل بزرگترها را محكوم كنيد و مقصر بدانيد، خوب است تأمل كنيد كه آيا شما هم در اين زمينه به اندازه كافي به مسئولیتهای خود عمل کردهاید يا نه.
ـ به عنوان آخرين سؤال، از آنجا كه حضرتعالی سابقه زیادی در امر پژوهش و همكاري با نشریات دارید، چه پیشنهادها و نظراتی برای بهبود این فصلنامه که در ابتدای راه است، دارید؟
با توجه به نقش مؤثر رسانههاي مكتوب و غیر مکتوب، بهویژه مجلات تخصصي، در دانشافزایی و اطلاعرسانی و در توليد علم در دنياي امروز، و با توجه به نياز جدي جامعه ما به اینگونه مجلات، انتشار هر نشریهای را بايد به فال نيك گرفت. از سوي ديگر، اهميت مسئله تربيت و تبليغ و لزوم تأملات جدي در اين زمينه، ضرورت انتشار مجلهای، چون «تربيت تبليغي» را دوچندان میکند. با توجه به سؤال شما در اینجا به چند نكته كه میتواند باعث رشد و كارايي هر چه بيشتر مجله شود اشاره ميكنم؛ هرچند خود برنامهریزان و سیاستگذاران مجله هم قاعدتاً به اين نکتهها توجه دارند.
1. داشتن سیاستهای كلان کوتاهمدت و بلندمدت و طراحي افقهای بلند براي نشريه؛
2. در نظر گرفتن «تبديل مجله به يك منبع علمي، متقن و مورد اعتماد و نياز» براي مخاطبان؛
3. تدوين راهكارها و برنامههايي براي وصول به اهداف فوق؛
4. داشتن روحيه تعالي طلبي و راضي نشدن به وضع موجود؛
5. بهرهگیری از يك اتاق فكر خلاق، آگاه به زمان، آشنا با مباحث تبليغ و تربيت و برخوردار از روحيه نوجويي و ابتكار؛
6. توجه بيشتر به نكات شكلي و زیباییشناختی مجله، مثلاً در طراحي جلد و صفحات؛
7. ايجاد تنوع در قالبهای ارائه مطالب و اكتفا نكردن به بخش مقالات؛
8. مخاطبشناسي مستمر؛
9. نيازشناسي مداوم؛
10. رصد كردن وضعيت موجود تربيت و تبليغ در عصر حاضر و داشتن آیندهنگری و انتخاب موضوعهای ضروري مربوط به آينده؛
11. ميدان دادن به محققان و پژوهشگران جوان در كنار بهرهگیری از توانمندیهای نيروهاي باتجربهتر؛
12. داشتن نگاه وسيع و توجه به تبليغ و تربيت تمدنساز بر اساس مباني اسلامي در عصر حاضر؛
13. توجه جدي به مسئله آسیبشناسی تبليغ و تربيت در عصر حاضر و بهویژه در جامعه خودمان؛
14. فعال بودن و پرهيز از انفعال، با بهرهگیری از روشهايي چون سوق دادن تلاش محققان به موضوعات جديد و نو پیدا، شناسايي و ارائه ايدههاي جديد، در دستور كار قرار دادن موضوعهای ويژه، پرهيز از ارائه مباحث تكراري يا غيرضروري؛
15. داشتن نگاه بینرشتهای به مسئله تبليغ و تربيت؛
16. تلاش براي تبيين دیدگاههای ديني در باب تبليغ و تربيت، در عين توجه به مطالعات تطبيقي و بهرهگیری از تجارب بشري در جوامع مختلف؛
17. همهجانبه نگری و توجه به ابعاد مختلف تربيت، از قبيل تربيت عقلاني، اخلاقي، روحي و رواني، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي؛
18. توجه به مسئله روشها و ابزارها در تربيت و تبليغ؛
19. برنامهریزی و تلاش براي معرفي هر چه بيشتر مجله و توزيع بهتر آن؛
20. برنامهریزی براي پيش افتادن يك يا دو شماره از زمان مقرر براي انتشار هر شماره، جهت پرهيز از تعجيل در تهيه مطالب و افزودن بر قوت و استحكام آنها.
ـ از صبر و حوصله شما در پاسخ به سؤالات فصلنامه سپاسگزاریم.
بنده هم از شما متشكرم و براي شما و خوانندگان گرامي نشريه آرزوي موفقیت دارم.