آذر تاجور[1]
چکيده
پژوهش حاضر به دنبال تبيين «نسبتجهانيشدن و سلامت معنوي؛ چالشها، فرصتها و ملاحظات عملي براي نظام تربيتي اسلامي» بوده و با توجه به عنوان و سؤالهاي مطروحه، پژوهش به شيوه توصيفي و از نوع تحليلِ اسنادي انجام شده است.
1. در اين راستا، برخي از عمدهترين فرصتهاي ناشي از پديده جهانيشدن براي سلامت معنوي شامل: آموزش الکترونیکی، ضرورت مشاركت با دیگران، گفتوگوی بین ادیان، تسهیل شرایط دادوستد فرهنگی و دیني، لزوم حركت به سمت اصول و ارزشهای عمیق معنوي، تحول در مفاهیم اقتدار و بهرهمندي از ابزارهای اطلاعاتی و ...، هستند.
2. چالشهاي ناشي از پديده جهانيشدن در عرصه سلامت معنوي شامل: هجوم ضد ارزشهای فرهنگ غرب به کشورهای جنوب، تحت فشار قرار گرفتن دین و اعتقادات معنوي، تخريب پلورالیسم فرهنگی، بلوغ زودرس، غلبه تربیت لیبرالیستي، سوءاستفاده از انواع ابزارهای الکترونیکی، سکولاریزاسیون کلیه شئون فرهنگی، اجتماعی و اخلاقیِ جوامع و ...، میشوند.
3. ملاحظات ضروري به واسطه پديده جهانيشدن در عرصه سلامت معنوي عبارتند از: ضرورت توجه آموزش و پرورش در جهت استقرار تربيت معنوي به علايق ايدئولوژيك پنهان در مواد آموزشي، تحول بر مبناي ارزشها و اصول اسلامي در جهت علايق ايدئولوژيك اسلامي، تدوين نظام جديدي از تربيت معنوي به جاي كنارهگيري و وارد ميدان عمل شدن؛ اما نه با اين باور كه ورود، به منزله پذيرش و تسليم در برابر فرهنگ جهاني شده فعلي باشد؛ بلكه با اين باور كه بايد با اين ورود، ادبيات ديگري را براي پديدة مورد نظر رقم زد و نهايتاً ابتكارات در سه سطح فراملي، ملي و فردي بايد لحاظ شود.
واژههای کليدی: سلامت معنوي، تربيت دينيِ، مدارس، جهانيشدن، چالش.
مقدمه
جهانیشدن طی فرآیندی انجام میگیرد که محصول «صنعت ارتباطات جهانی» است و منشأ تغییرات ساختاری در مفهوم «جامعه» و «جماعت» شده است و به نوعی «فراملی کردن فرهنگها» و تغییر در فرهنگ را به دنبال داشته است. اگر این نکته را بپذیریم که دیر یا زود باید به پیشواز جهانی واحد و یکپارچه برویم، جهانی که با گسترش رسانههای جمعی و فرو ریختن مرزهای فیزیکی و جغرافیایی به دهکدهای مبدل شده كه بدون دغدغه زمانی و مکانی میتوان ابعاد محدود آن را درنوردید. در این جریان همه ما خواه یا ناخواه با سؤالاتی اساسی و بنیادی مواجه خواهیم شد؛ سؤالاتی که طراحی پاسخهای مناسب برای آنها، کشورهای دنیا را در جهت سازگاری با فضای واحد جهانی کمک خواهند کرد و یکی از این سؤالات بنیادی با توجه به اینکه تعلیم و تربیت در جامعه ما از دیرباز با آموزههای دینی آميخته بوده و اکنون نیز در سطحی گسترده و عمیق متأثر از آن است، این میتواند باشد که در عصر جهانیشدن با توجه به پیامدهای آن، نظیر ساختشکنی، از بین رفتن مرزهای جغرافیایی، و در دسترس بودن اطلاعات، میتوان از تربیت دینی (اسلامي) و سلامت معنوي صحبت کرد یا به عبارت دیگر، در چنین شرایطی سلامت معنوي چه جايگاهي در تربيت اسلامي دارد؟ (برخورداری، 1384، 8-9).
گرايش به دين يكي از اصليترين و كهنترين گرايشهاي انساني است كه تاريخ از آن ياد كرده و ميكند و در هيچ جامعهاي و يا در عصري از زندگي بشري چنان نبوده است كه هيچ نشاني از آن نباشد. چراکه در دوران حاضر نیز با توجه به چالشها و مسائل نوين تربيتي و ديني كه حاصل جهانيشدن و فعاليتهاي رسانهاي هستند این امر بیشتر به چشم میخورد (رقيب و نجفي، 1388، 1342-1341). در این عصر سلامت معنویِ دانشآموزان، نیازمند طراحی و بازمهندسی در زمینه برنامه درسی با رویکردهای هدفمند و تحققپذیر است. با اين تحولات و تغييرات، طراحی هدفمند برنامه درسی میتواند هم در جنبههاي مادي و معنوي و هم در سایر مسائل زندگی دانشآموزان مؤثر واقع شود. به هر حال، ظهور دوباره كشش معنوي و نيز جستجوي درك روشنتري از دين و كاربردهاي آن در جامعه، نیازمند عزم جدی تمامی ارکان دولت در بستر آموزش و پرورش است.
با بهرهگيري از آموزههاي ديني و اسلامي و رعايت اصول اخلاقي، ميتوان به شيوهاي صحيح و مؤثر در به فعليت رساندن استعدادهاي معنوي و انساني كوشش نمود و شخصيت واقعي انسان را نشان داد. بنابراين ميتوان مقصد نهايي و غايت تربيت ديني، اخلاقي و اسلامي را در تربيت معنوي مشاهده كرد (رضایی زارچی، 1385، 126). تربيت معنوي با پيروي از دستورات الهي (تربيت ديني و اسلامي) و زدودن باطن از صفات ناشايست و آراستن آن با صفات نيك (تربيت اخلاقي)، تحقق مييابد و خود نيز داراي مراتب فراواني است. بنابراين افزودن قيودي مانندِ دين، مذهب و اسلام به تربيت، مباني، اصول، راهكارها و توصيههايي اشاره دارد كه تنها بر اساس آنها ميتوان مراحل گوناگون فرايند تربيت معنوي را پيمود و در بستر آن حركت كرد.
مفهوم برنامه درسي معنوي
برنامه درسي معنوي كه موضوع اصلي آن، رشد و تكامل روحي و نفساني انسان است و تمام حقايق وجودي كه به شكلي در اين مسير مؤثرند- صرفنظر از ميزان و چگونگي تأثيرگذاري آنها- و به منزلة «ارزش» تلقي ميشوند، را در بر میگیرد (کینگ[2]، 2007، 36). در اين زمينه به چيزي ميتوان «ارزش معنوي» اطلاق كرد كه چند ويژگي داشته باشد: الف) به طور واقعي و منطقي تأمينكننده نيازهاي معنوي و خواستههاي متعالي انسان باشد؛ ب) ملايم و همجهت با علايق معنوي و فراهمكننده لذت معنوي براي انسان باشد؛ ج) در جهت كمال غايي و سعادت نهايي انسان قرار داشته باشد؛ د) بر مبناي اصول اعتقادي، فروع ديني و مباني اخلاقي باشد (نجفي و كشاني، 1388، 1236).
در این راستا، فرايند تعليم و تربيت بايد طوري ادراك و توصيف شود كه از اهداف عمده آن، پرداختن به موضوعها و مفاهيم بنيادي، همچون فلسفه و چرايي حيات، آغاز و انجام آن، مراتب حيات، رسالت واقعي انسان در دنيا، سعادت و شقاوت حقيقي و چگونگي راهيابي به آن، باشد. ديگر مفاهيم تربيتي و آموزشي بايد در پرتو اين پرسشگري بنيادي تبيين و توجيه شوند و در اين ميان، تقويت ايمان و باورهاي ديني و آراستن به كمالات اخلاقي و فضايل معنوي، به مثابه يك ملاك براي كارآمدي و ارزيابي راهبردهاي آموزشي مورد توجه قرار ميگيرد. هدفهاي آموزشي فراتر از دانشاندوزي، مهارت آموزشي و نگرشيابي در نظر گرفته ميشوند. تكامل نفس و تعالي روح و روان يادگيرنده و زمينهسازي براي تحقق يك جامعه معنوي، به منزله هدفنهايي يادگيري در تمام موضوعهاي درسي در كانون فعاليتهاي برنامهريزي آموزشي و درسي قرار گيرد (نجفي و كشاني، 1388، 1238-1239).
برنامه درسي معنوي را ميتوان اين گونه تعريف كرد: محتواي رسمي و غيرِرسمي، شيوههاي تدريس و فرصتهاي يادگيري كه از طريق آن، فراگيران امكان مييابند که به كمك سازمانهاي آموزشي و اقدامات تربيتي به شناخت بيشتر زواياي پنهان وجود خويش و جهان هستي–كه ماهيت و هويتي معنوي، مجرد و فرامادي دارد و اساس رفتارهاي معنوي و انساني را تشكيل ميدهد–بپردازد و بر مبناي آن، قابليتها و استعدادهاي معنوي و متعالي خود را به شكل جهتدار و هدفمند به فعليت رسانند (نجفي و كشاني، 1388، 1240).
سلامت معنوي
خداوند سبحان، خير بنيادين و بنياد هر خير است و سرچشمه اصلي تمام ارزشها در عالم هستي تلقي میشود؛ پس شناخت او و كسب معارف توحيدي، ضروريترين نوع يادگيري و بالاترين مرتبه آن به شمار ميرود و ساير موضوعات در ارتباط با آن، معنا و مطلوبيت حقيقي مييابند. يادگيري علوم بايد زمينه ايجاد بينش و نگرش توحيدي را در مورد نظام هستي فراهم سازد تا فرايند تغييرآفريني در رفتارها و اعمال يادگيرندگان و گرايش به سوي ارزشهاي معنوي تسهيل شود (طباطبايي، 1386، 16، 1و8).
جهان هستي به دو نوع محسوس و غيرمحسوس تقسيم ميشود و فقط پرداختن به جلوههاي محسوس و مادي آن نميتواند نيازهاي عمده و اساسي يادگيرنده را تأمين كند. مراحل پيشرفت فراگيران در فرايند ياددهي-يادگيري، از دانايي آغاز میشود و از طريق عقل نظري و عملي به سوي ادراك و اشراق ادامه مييابد. حواس انسان به منزله واسطة دريافت محركهاي محيطي و تجارب حسي به مثابه ابتداييترين مرتبه فراگيري و زمينهاي براي وصول به مراتب بالاتر يادگيري، مورد استفاده قرار ميگيرد (طباطبايي،1386، 5، 41).
در راستاي معرفي سلامت معنوي، اشاره به كلام اميرالمومنين علي(ع) در پاسخ به «همام» درباره صفات مؤمن اشاره ميكنيم كه اين گونه ميفرمايند: «اي همام، مؤمن، انسان زيرك و باهوشي است كه شادياش بر چهره و اندوهش در دلش باشد؛ او باوقار، متذكر، شاكر و صابر است؛ خوش خلق و نرم خوست؛ باوفا و كم آزار است؛ در قضاوت، خلاف حق نميگويد و در علمش بيراه نميرود؛ دوستياش صميمانه و پيمانش محكم و در قرارداد باوفاست؛ ياور دين و حامي مؤمنين و پناه مسلمين است ...» (نهج البلاغه، خطبه همام).
خصوصيات افراد برخوردار از سلامت معنوي
1. دعا كردن، 2. تعمق و تحليل رؤياها، باورها و ارزشهاي معنوي و ديني؛ 3. شناخت و مهارت در فهم و تفسير مفاهيم مقدس؛ 4. توانايي داشتن حالات فراروندگي (رقيب و نجفي، 1388، 1235)؛ 5. درستي و صراحت؛ 6. تماميت، تواضع، مهرباني، سخاوت و تحمل؛ 7. مقاومت و پايداري؛ 8. تمايل به برطرف كردن نيازهاي ديگران (نازل[3]،2004، 52)؛ 10. توانايي تفكر انتقادي؛ توانايي خَلْقِ هدف براي زندگي؛ 12. برخوردار بودن از حس انعطافپذيري بالا (ويلكس ورث[4]،2004،102)؛ 13. ظرفيت تعالي[5]؛ 14. فراگذشتن از دنياي جسماني، مادي و متعالي كردن آن 15. توانايي ورود به حالتهاي معنوي از هوشياري؛ 16. توانايي آراستن فعاليتها، حوادث و روابط زندگي روزانه با احساس تقدس؛ 16. توانايي استفاده از منابع معنوي در جهت حل مسائل زندگي؛ 17. ظرفيت درگيري در رفتار فضيلتمابانه؛ 18. تشخيص كرامت و ارزش فردي (جامي، 1381، 352)؛ 19. تنظيم رفتار معنوي مبتني بر الگوي معنوي (جامي، 1381، 362)؛ 20. احساس تعهد، اتحاد و يكپارچگي؛ 21. قدرت مقابله با سختيها، دردها و شكستها؛ 22. خودآگاهي بالا؛ 23. درس گرفتن از تجربيات و شكستها؛ 24. توانمندبودن در خودداري و كنترل خويش.
سؤالات پژوهش
در پژوهش حاضر، چهار سؤال اصلی ذیل طرح و مورد بررسی واقع شده است:
1. فرصت ناشي از پديده جهانيشدن براي عرصه سلامت معنوي چیست؟
2. چالشهاي اساسي مطرح در تعامل جهانيشدن و سلامت معنوي كدام است؟
3. نظامهاي تربيت اسلامي در راستاي تعامل جهانيشدن و سلامت معنوي با چه شرايط و ملاحظاتي روبهرو هستند؟
روش پژوهش
پژوهش حاضر به دنبال تبيين «نسبت جهانيشدن و سلامت معنوي؛ چالشها، فرصتها و ملاحظات عملي براي نظام تربيتي اسلامي» بوده و با عنايت به عنوان و سؤالهاي مطروحه، پژوهش به شيوه توصيفي و از نوع تحليلِ اسنادي انجام شده است.
جامعه و نمونه پژوهش
با توجه به روش پژوهش، جامعه آماري پژوهش، شاملِ کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با موضوع مورد بررسی است. از آنجا كه در پژوهش حاضر كليه منابع و مراجع موجود، فيشبرداري و در راستاي هدف پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است، نمونهگيري انجام نشده و کلیه منابع و مراجع در دسترس مذکور، مورد بررسی و تحلیل واقع شده است.
ابزار گردآوري دادهها
به معنای خاص پژوهشهای میدانی، به صورت ابزاری در پژوهش استفاده نشده؛ ولی در این ارتباط از فرمهای فیشبرداری به منظور گردآوری نتایج مطالعات مرتبط استفاده شده است.
شيوه تحليل دادهها
از آنجا که دادههای به دست آمده کیفی است، بنابراین از تحلیل کیفی به منظور تحلیل و جمعبندی آنها استفاده شده است.
تحلیل یافتههای پژوهش
در اینجا نتایج بررسی سؤالهای پژوهش ارائه خواهد شد که عبارتند از:
بررسی سؤال اول پژوهش
1.فرصت ناشي از پديده جهانيشدن براي سلامت معنوي چیست؟
اولین سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت بود از اینکه فرصت ناشي از پديده جهانيشدن براي سلامت معنوي چیست؟
«در عصر جهانیشدن، دین مسئولیت ویژهای دارد. فرهنگها و ادیان حتی در عصر جهانیشدن، جایگاه خود را از دست نخواهند داد و جهانی شدن با همگون شدن و یا از بین رفتن فرهنگها متفاوت است. در آیندة بشر یک دین هم وجود نخواهند داشت» و برنامهریزان تربیت دینی باید آموزش سایر آموزههای دینی ادیان دیگر و محتوای تطبیقی آنها را در برنامههای آموزشی رسمی بگنجانند. در عصر جهانی شدن، انفجار اطلاعات و ارتباطات ملی و بینالمللی، نه تنها دین را به حاشیه نرانده است، بلکه آن را در متن دغدغههای روحی بشر معاصر قرار داده است و انسان معاصر بیش از هر زمان دیگر به دین و آموزههای دینی، احساس نیاز میکند (هينس، 1381، 93). انسان و دین، هر دو همزادند و نهاد دین به قدمت حیات انسانی پیشینه دارد. بر پایه این واقعیت عینی، مفروض است که تعریف انسان از «موجودی اندیشهگر» و یا «سیاستورز» به موجود «دینورز» موجهتر مینماید که نشاندهنده این موضوع است که نه تنها تربیت دینی در صحنه جهانی حذف نمیشود، بلکه شرایط و زمینه مساعدی برای آن فراهم میشود. پدیده «جهانی شدن» در حوزه فرهنگ، عرصه مناسبی برای تبادل افکار افراد بشر فراهم آورده است. قرآن کریم به انسان توصیه میکند که در عرصه تبادل افکار (استماع قول) از قبول کورکورانه آن پرهیز کنند و با تعقل و تفکر خود، گزینش احسن این افکار را رقم بزنند.
برخی از فرصتهای ناشي از پديده جهانيشدن براي سلامت معنوي عبارتند از:
1. آموزش الکترونیکی و آموزش از راه دور: آموزش الکترونیکی و مجازي، نمونههایی جدید از روشهای آموزشی هستند که با گسترش فنآوری اطلاعات شکل گرفته و توسعه یافتهاند؛ این دو نوع آموزش، بسیاری از محدودیتهای روشهای موجود را ندارند و افراد بسیاری میتوانند با توجه به شرایط خاص از آنها استفاده کنند. در این نوع آموزشها، مرزهای مکانی و تا حدودی زمانی از پیش پای انسان برداشته شده است. مشخصة عمدة این نوع آموزشها، گستردگی، تنوع و قابلیت تغییر بر اساس استعدادها و علایق افراد است. در برخی کشورها این قابلیت فنآوری اطلاعات بسیار مورد توجه قرار گرفته است و توسعه آموزش همگانی با استفاده از فنآوری اطلاعات در دستور کار این کشورها قرار دارد (جلالي، 1381، 25-27). بنابراین گرچه رسانههای جمعی و فنآوریهای ارتباطی و اطلاعرسانی، بشر امروز را با «تودهای شناور» از افکار مختلف که «هویتهای مجازی» گوناگون را در بردارد، مواجه کرده است؛ اما توصیه قرآن کریم در این موارد، تأکید بر «قدرت گزینش» انسان و پرهیز او از پذیرفتن «هویتهای مجازی» غیرواقعی است که با «فطرت بشری» و «علت غایی» دین منافات دارد؛ لذا در سلامت معنوي در عصر جهانی شدن باید به وسیلة پرورش تعقل، ارزیابی نقادی احسن را در دانشآموزان از طریق برنامههای تربیت اسلامي فراهم نمود.
2. مشاركت با دیگران: در قرن حاضر، تعلیم و تربیت باید بکوشد تا با تمرین دادن انسان برای یک زندگی مشترک جهانی با همنوعان خود، او را به سوی ارزشها و اخلاقیاتی سوق دهد که کلی و جهانشمول باشند تا انسان، جزمی[6] و تک بعدی بار نیابد، دارای حس همدلی و همیاری بالایی باشد و توانایی تحمل دیگران و معاشرت آنها را داشته باشد. معاشرت با دیگران، یعنی نهراسیدن از تضارب آراء، تلاقی اندیشهها و تقارن آرمانها و خواستهها.
3. گفتوگوی بین ادیان: گفتوگوی بین ادیان به عنوان ابزاری برای تفاهم، تعارف و درک متقابل بشر برای یک زندگی مسالمتآمیز و غلبه بر تحولات و تخاصمات، ظهور دوبارة تعصبات و تنگنظریها، امری مفید و در اختیار رهبران، عالمان و پیروان ادیان است که برنامهریزان باید محتوایی برای آشنایی تطبیقی با دیگر ادیان آسمانی در برنامههای سلامت معنوي بگنجانند. آموزههايي نظير عقلانيت و عدالتگرايي و اصل برابري، اعتقاد به كرامت انسان، الغاي تبعيض نژادي و اجتماعي، توجه به ارزشهاي اخلاقي، داشتن الگويهاي كامل تربيتي و جامعنگري به ابعاد و شئون انسان از قابليتها و آموزه جهاني اسلام به شمار ميروند كه در ساير اديان و فرهنگها، نظير و بديلي ندارند. از سوي ديگر، اسلام، تنها فرهنگي است كه براي حلّ معضلات جهاني همه شئون حيات بشر، راهبردها و راهحلهاي اساسي دارد. در عصر جهانی شدن میتوان وجدانها و فطرتهای انسانی را با بهرهگیری از کلام و آموزههای وحیانی تحتتأثیر قرار داد و با تعلیم و تربیت دینی، این وجدان را تحتتأثیر قرار دهند (خسروشاهي، 1351، 52).
4. كسب مهارتهای نقد و تحلیل منابع اطلاعاتی: مشکل اصلی انسان مدرن، بیهویتی و نداشتن معانی و آرمانهای متعالی در کنار تجربه مستقیم وحی از جهان است. استفاده از فضاهای مجازی آرمانی که ارزش تربیتی معنوي يا آموزشی دارند نیز با هدف آگاهسازی از فضایلی مانند زیبادوستی، صلحطلبی، عدالتخواهی و نیز آشتی دادن دستاوردهای فنی با دستاوردهای انسانشناسانه، جهانشناسانه و دینشناسانه صورت میگیرد ( قادری، 1383، 87). برای حاکم کردن اخلاق و ارزشهای والای انسانی و توسعه مفهوم جامعه، یادگیرنده در برنامههای سلامت معنوي لازم است در فضای یادگیری شبکه جهانگستر، مسائلی چون مهارتهای نقد و تحلیل منابع اطلاعاتی و مسائل اخلاقی در برنامه درسی مدارس گنجانده شود.
5. تسهیل شرایط داد و ستد فرهنگی و دینی: «جهانیشدن»، نیرویی است که با کمک آن، دانشآموزان میتوانند ضمن تعامل با دیگران، با تعالیم و آموزههای دینی مختلف آشنا شده و به نقد و ارزیابی عقاید مختلف بپردازند. امکان دسترسی فرهنگهای محلی و دینی به سطوح جهانی، امکان تبادلات میان ادیان و فرهنگها را فراهم میآورد که شایسته است در برنامههای تربیت دینی به این موضوع توجه شود.
6. فناوری آموزشی: فنآوری آموزشی، زمينه بهرهگیری از فنآوریهای اطلاعاتی و ارتباطی با تفکر منطقی و اتخاذ شیوههای راهبردی در حل و فصل مسائل را فراهم میسازد. گسترش و توسعه نظامهای آموزشی از راه دور[7]، یادگیری باز[8]، آموزش مجازی[9] و محیط یادگیری الکترونیک[10] باعث گسترش شیوهها و راهبردهای آموزش و یادگیری تربیت دینی، تربيت معنوي و برنامه درسي معنوي در عصر جهانی شدن است. در عصر جهانی شدن ابزار نوین آموزشی ترکیبی، میتوان در کلاسهای همراه با مربی، اعم از حضوری یا غیرِحضوری از گزینههای تلفیق شده با فنآوری استفاده نمود. پخش زنده تلویزیونی، ویدئوکنفرانس، پیغام سریع اینترنتی، استفاده از صدا در شبکه، امکان چت برای پرسش و پاسخ، تابلوهای الکترونیکی، پیگیری و راهبری آنلاین از طریق ايميل، انجمنهای بحث و خبری به طور همزمان (چت) یا غیر همزمان با تعیین قرار قبلی و تحویل الکترونیکی تکالیف، از دیگر ابزار نوین این آموزشها هستند که از این ابزارها میتوان در جهت آموزش و انتقال محتوای سلامت معنوي استفاده نمود (پورطهماسبي، 1387، 1، 87).
7. اصول و ارزشهای عمیق انسانی: آرمان و اصولی چون آزادی، برابری، عدالت، شرافت، بدبودنِ ظلم، راستگویی و بسياري ديگر که روح ادیان را شکل میدهند، در دوره یکپارچگی جهانی و عصر جهانی شدن نیز تداوم خواهند یافت؛ لذا این مفاهیم به گونهای خودکار، پویا و روزآمد میشوند و همچنان انتظارات انسانی را برآورده میکنند؛ بنابراین، درعصر جهانی شدن در برنامههای سلامت معنوي، باید به این اصول و ارزشهای مشترک ادیان توجه نمود و آنها را در برنامههای تربیت اسلامي به عنوان روح ادیان قرار داد.
8. تحول در رسانهها: رسانههای صوتی-تصویری، چندرسانهای الکترونیکی، به همان صورت که ابزار سیطره بخشیدن به افکار و ارزشهای آمریکایی است، میتواند در خدمت افکار و ارزشهای دینی قرار گیرند؛ لذا در برنامههای سلامت معنوي باید با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی و چندرسانهای الکترونیکی زمینه را برای بالا بردن اثربخشی آن فراهم نمود. در عصر جهانی شدن با فعالیتهای فضای شبکهای، مفاهیم، اقتدار خود را از دست میدهند و قابل مناقشه میشوند و به آسانی از سوی کاربران به بحث گذاشته میشوند و فراگیران توانایی تصمیمگیری درباره مسیرهای یادگیری خود را مییابند. تعلیم و تربیت، خود جهتیاب و هدفگر است و درعصر جهانی شدن باید به شرایط یادگیری و یادگیرندگان در امر آموزش و تربیت دینی توجه نمود (عطاران، 1382، 36-38).
2. بررسی سؤال دوم پژوهش
دومین سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت بود از اینکه چالشهاي اساسي مطرح در تعامل جهانيشدن و سلامت معنوي كدام است؟
برخي از عمدهترين چالشهاي پيشروي تعامل جهانيشدن و سلامت معنوي را ميتوان به شرح ذيل دستهبندي نمود:
1. ارزشهای فرهنگي غرب: هجوم ضد ارزشهای فرهنگ غرب به کشورهای جنوب با هدف مسخ فرهنگهای محلی و در واقع بیهویتی فرهنگی آن کشورها است و ارزشهای سنتی و دینی جامعه ما نیز روزبهروز دستخوش فرآیند جهانیشدن قرار میگیرد که این وضعیت، تهدیدی برای برنامههای تربیت اسلامي در عصرجهانیشدن است (پورطهماسبي، 1388، 2).
2. تحت فشار قرار گرفتن دین و اعتقادات معنوي: آموزههاي اعتقادي، ارزشهاي ديني و معيارهاي اخلاقي اسلام، مطلق، ثابت و تعطيلناپذيرند؛ در حاليکه فرايند جهانیشدن كنوني مبتني بر هيچيك از اين ارزشهاي قدسي و الهي نيست و اگر نفيكننده اين ارزشها نباشد، دستكم پذيراي آنها هم نيست. از پیامدهای منفی جهانیشدن، تحت فشار قرار گرفتن دین و اعتقادات بومی است. در جهانیشدن، دین و تفکر مردم، تحت فشار سکولاریزم و نسبیتگرایی واقع میشود که این پیامدها، سلامت معنوي و اصول و ارزشهای مطلق دینی را تحت فشار قرار می دهند.
3. پلورالیسم فرهنگی: سیاست جهانیشدن فرهنگها درصدد است تا با سیطره یک فرهنگ، مسئله پلورالیسم فرهنگی را از بین ببرد و یک فرهنگ با مؤلفههایی که از روابط جدید اجتماعی و سیاسی بهره میبرد را بر همه افکار، فرهنگها و تمدنها حاکم سازند و جهانیشدن، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و برخی ارزشها و آموزههایی را با خود به همراه دارد که عمدتا در تعارض با باورها و ارزشهای دینی است که این امر آموزش مطلق دینی را با تهدید مواجه میسازد (سجادی، 1382، 81-82).
4. بلوغ زودرس: بلوغ زودرس از ديگر ارمغانهاي جهانيشدن به دنياي جديد است. رسانههاي جهاني با بمباران اطلاعاتی کودک و نوجوان و آگاهی فزاینده او به یکباره او را در مقابل مجهولاتی قرار میدهد که اقتضای سنی او نیست. به طوری که مشهود است، یکی از مسائل مهم در اینباره بلوغ زودرس جنسی کودکان است که از طریق این رسانهها ایجاد میشود؛ در نتيجه، آنچه مقتضاي سني و شرعي كودك نيست و دين در مراحل بعدي آن را طلب ميكند، رخ داده و تربيت او مختل ميشود (پورطهماسبي، 1388، 2، 184). به تعبير زيباي روسو: «شرط رسيدن به بزرگسالي، بهرهمند شدن از كودكي سالم است».
5. غلبه تربیت لیبرالیستي: جهانی شدن، رستگاری و سعادت بشری را با مفهوم قرارداد اجتماعی به عنوان مبنای اساسی لیبرالیسم پیوند میزند؛ درحالیکه سعادت و رستگاری فرد و جمع از نظر اسلام، در چهارچوب ارزشها و هنجارهای دینی مورد توجه قرار میگیرند. جهانیشدن با ترویج نظام ارزشی خاصی، این مقوله دین را به چالش وامیدارد و تهدیدی که از این جنبه متوجه سلامت معنوي میشود این است که بسیاری از آموزههای دینی مطلق هستند و در صورت غلبه تربیت لیبرالیسم از بین خواهند رفت (سجادی، 1382، 427).
6. سکولاریزاسیون کلیه شئون فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جوامع: «علمگرایی»، «نسبیتگرایی» و «ناشکیبایی در برابر دین» از جنبههای دنیای معاصر است که هر یک از آنها برای دین، مشکلآفرین هستند و باید در عصر جهانی شدن در برنامههای سلامت معنوي به این تهدیدها توجه نمود. جهانیسازی از طریق شبکههای ارتباطی خود، همین سکولاریزاسیون در جوامع اسلامی و غیراسلامی را تبليغ ميكند و از عوارض و علائم سكولاريزاسيون، عوض شدن ادبیات مردم است؛ مفاهیم دینی و قدسی کمتر استعمال میشود و به جای آنها واژهها و مفاهیم غیردینی و غیربومی را به کار میبرند و به جای «جامعه دینی» از «جامعه مدنی» و به جای «عدالت» از «دموکراسی» و مشارکت غربی دم میزنند و همچنین به جای اخلاق و اجرای احکام الهی، از تساهل و تسامح استفاده میشود. از آنجایی که بسیاری از ارزشها و آموزههای دینی مطلق هستند در صورت ادامه این روند، بسیاری از این آموزهها با دشواری همراه است.
7. ظهور ابزارهای الکترونیکی: استفاده افراد از انواع ابزارهای الکترونیکی، نظیرِ اینترنت، ماهواره و رایانه، باعث بسط و گسترش «الگوهای رفتاری» مشابهی در سطح جهانیشده است که عموماً از آن با عنوان «هویت مجازی» یاد میشود. فرهنگ فعلی حاکم بر انواع ابزارهای ارتباطی، بهویژه اینترنت و ماهواره برای کاربرانی که بنیه فکری قابل توجهی نداشته باشند، «هویتزا» است، نه «هویتساز»؛ چراکه «ارزشهای زندگی» که دین مطرح میکند بر آن حاکم نیست و «هویت انسانی» قربانی «هویت ماشینی» شده است (رضايي زارچي، 1385، 118). این امر، آموزش آموزهها و تعالیم دینی را در نظام آموزشی رسمی تهدید میکند و تأثیرات وسایل ارتباطی جدید که جهتگیری خاصی دارند در تعارض با آموزههای دینی قرار میگیرند.
8. استيلاي مصرفگرایی: در اثر جهانی شدن، بسیاری از آموزشهایی که توسط پیامبران، مربیان و متفکران بزرگ الهی، فرمولبندی شده بودند، کمرنگ شدهاند؛ زیرا که زندگی بیش از پیش تابع تمایل به مصرفگرایی است. مصرفگرایی، مُدپرستی و شیءپرستی که توسط تجارت آزاد و جهانیشدن غربی افزایش یافته، تمایل به ایمان معنوی و رشد فرهنگی و نیز بهسازی تفکر و آگاهی انسان را عمیقاً تضعیف کرده است. آزادی اخلاقی و بیبندوباری و حذف اخلاق مذهبی به عنوان دستاورد بشری و عصر جدید که راه کشورهای اسلامی و بشریت را به سوی آیندهای بهتر و روشنتر میگشاید، تلقی میشود (اسماعيل يصحاني، 1381، 173). این امر بسیاری از اصول سلامت معنوي را به چالش کشیده و آن را تهدید میکند.
9. بیگانگی انسان از خویشتن: گرایش و اتکای شدید و افراطی به رایانه و آموزش مجازی و نیز بهکارگیری فنآوری ارتباطی-اطلاعاتی باعث بیگانگی انسان از خویشتنِ خویش که همانا فطرت خدایی اوست، میشود؛ این خودبیگانگی موجب جهان بیگانگی خواهد شد. بدین معنا که انسان از شناخت، درک و در نهایت سازگاری و همنوایی با جهان هستی و طبیعت عاجز میماند و جهان در بیگانگی نیز، نتیجهای جز خدافراموشی و خدابیگانگی در پی نخواهد داشت ( شمشيري، 1382، 96). از آنجا که آموزش و تربیت دینی بر اساس فطرت خداجوی بشر است، سلامت معنوي با مشکل مواجه خواهد شد.
3. بررسی سؤال سوم پژوهش
سومین سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت بود از اینکه نظامهاي تربيتی اسلام در راستاي تعامل جهانيشدن و سلامت معنوي با چه شرايط و ملاحظاتي روبهرو هستند؟
در جوامع اسلامي، باورهاي ديني و نظام ارزشي اسلام، بخش مهمي از هويت مسلمانان را شكل ميدهد. اين هويت، خواهناخواه در درون مرزهاي اعتقادي و ديني تعريف میشود و نوعي خطكشي و مرزبندي بين خود و بيگانه را مطرح ميسازد. هر چند تفاسير و قرائتهاي مختلف از اسلام در اين زمينه داراي تفاوتهاي جدي است؛ اما اين تفاوتها صرفاً پررنگ شدن يا كمرنگ شدن مرز خودي و بيگانه را نشان ميدهند؛ هر چند در اصل اينكه بالاخره دين و باورهاي اسلامي بخشي از هويت جوامع اسلامي را تشكيل ميدهد، اجماعنظر وجود دارد. با پذيرش اين نكته هر چند تفسير پلوراليستي مطلق از اسلام را اتخاذ نماييم، باز هم نوعي تعارض با هويت مطرح در فرايند جهانيشدن و زدودن مرزهاي اعتقادي و مذهبي جوامع داريم و احتمالا چالشآورترين بخش جهانيشدن و زدودن مرزهاي اعتقادي و مذهبي جوامع داريم و احتمالا چالش آورترين بخش جهانيشدن نسبت به اسلام و انديشه ديني، خود فرهنگ و انديشه است. اين امر ناشي از نقش زيربنايي فرهنگ نسبت به ديگر ساختارهاي اجتماعي است و از سوي ديگر، بخش مهمي از فرهنگ، متشكل از نظام ارزشي، هنجارها و باورهاي ديني جامعه است (سهراب و ساراني، 1387، 674). بنابراين آموزش و پرورش در جهت استقرار تربيت اسلامي، ابتدا علايق ايدئولوژيك پنهان در مواد آموزشي، روشهاي تدريس، عناصر فضاهاي آموزشي و با تعبيري برنامههاي پنهان را شفاف ساخته و سپس بر مبناي ارزشها و اصول اسلامي، آنها را در جهت علايق ايدئولوژيك اسلامي متحول ميسازد و به تدوين نظام جديدي از سلامت معنوي اقدام مينمايد. ناگفته پيداست كه گرچه اين امر مستلزم صرف هزينههاي فراوان مادي و انساني براي برنامهريزي و اجراست؛ ولي گريزناپذير است (باقري، 1384، 248). البته به نظر ميرسد كه اين نظريه با واقعيتهاي موجود ديني مطابقت ندارد؛ زيرا در اين نظريه ادعا بر اين است كه هر امتي كه وحي خاصي دريافت كردهاند، بايد از همان دين پيروي كنند؛ در حاليكه ملتهايي ديده ميشوند كه از اديان مختلفي پيروي ميكنند و چه بسا ادياني كه در ميان ملتهاي مختلف پيرواني دارند؛ مثلاً در متن اروپا كه بيشتر مردم مسيحياند، بوسني و هرزگوين مسلمان هستند. همچنين در همه كشورهاي اسلامي، اقليتهاي ديني از قديم الايام وجود داشته و دارند. از سوي ديگر، افرادي كه از يك دين پيروي ميكنند نيز از ملتها و مناطق مختلف كره زمين هستند. امروزه اقوام مختلف با فرهنگهاي گوناگون و رنگهاي متفاوت از اسلام پيروي ميكنند. اين پديده نشان ميدهد كه اختصاص شرايع مختلف به فرهنگ و يا قوم و يا منطقه جغرافيايي با اين واقعيات سازگاري ندارند (لگنهاوزن، ترجمه، 1379، 23).
بر اساس این پژوهشها، سه نوع موضع نسبت به جهانيشدن به سبك فعلي در بين افراد، قابل تصور و مشاهده شده است. اولين واكنش آن است كه در برابر نفوذ فرهنگ بيگانه، مقاومت و با آن مخالفت نمايند. واكنش ديگر، تسليم و انفعال در برابر فرهنگ بيگانه است. اين گروه منفعل در فكر آن هستند كه پديده مسلط فرهنگي و اجتماعي كدام است و چگونه ميتوان به دور از فرهنگ سنتي، آينده خود را با مقتضيات جهان معاصر سازمان داد. در واكنش سوم افراد در پي آن هستند كه عناصر مثبت فرهنگ و تمدن را بر ريشههاي تاريخي، ديني و ملي خود بنا كنند؛ البته نبايد فراموش كرد كه كنارهجويي از روند جهانيشدن، خواهناخواه زيانبار خواهد بود. امروزه ويدئو، پخش برنامههاي تلويزيوني از ماهواره، اينترنت و ...، مستقل از خواست متوليان تعليم و تربيت و اولياء دانشآموزان و مربيان عمل ميكنند. از طرفي، ازخودباختگي در مقابل فرهنگ مسلط جهانيسازي (فرهنگ غربي) هم، اين زيانباري را افزايش خواهد داد. آنچه منطقي و معقول به نظر ميرسد اين است كه به جاي كنارهگيري، وارد ميدان عمل شد؛ اما نه با اين باور كه ورود، به منزله پذيرش و تسليم در برابر فرهنگ جهانيشده فعلي باشد؛ بلكه با اين باور كه بايد با اين ورود، ادبيات ديگري را براي پديدة موردنظر رقم زد. در اين راستا ملل اسلامي بايد بهویژه براي مواجه با پديده جهانيشدن فرهنگ و تعليم و تربيت، دست به ابتكار عمل بزنند و از گردونه امتناع و استقبال مطلق نسبت به آن خارج شوند. (لطف آبادي، 1382، 236).
اين ابتكارات بايد در سه سطح فراملي، ملي و فردي لحاظ شود.
سطح فرا ملي
جهت اتخاذ موضوع در سطح فراملي بايد بر جهانيسازي به عنوان پروژهاي هدفدار نظر داشت. باید در فكر مديريت و هدايت پروژه هدفمند جهانيسازي بود كه تاكنون رهبري آن از سوي رهبراني بوده كه به نظر ميرسد شايستگي آن را نداشتهاند. ما معتقديم تنها دين و مكتبي كه ميتواند جهاني باشد، اسلام است. ايدئولوژي اسلام اين شايستگي و توانايي را دارد كه بر روي ويرانههاي جوامع از هم پاشيده، جامعهاي نو بنيان كند. ايدئولوژي اسلام قادر است، نظام تازهاي در روابط بين جوامع بر اساس نظام تربيت اسلام ايجاد كند. حاكميت جهاني اسلام با توجه به ماهيت انساني و فطري، از زمينههاي قوي براي پذيرش جهاني برخوردار است. پذيرش حاكميت جهاني اسلام از يك سو ريشه در سازگاري تعاليم اسلام با خواستهاي دروني و فطري بشر داشته و از سوي ديگر در ناامیدی و سرخوردگي جوامع از نظامهاي موجود دارد. از ويژگيهاي حكومت جهاني اسلام، «يرضي بها السموات و الارض» (محمدی ریشهری، 1385، 187) است؛ بدين معني كه كليه ساكنان زمين نسبت به آن، اعلام رضايت و پذيرش ميكنند. در نتيجه اتخاذ موضع، عالمگير ساختن پيام اسلام در سطح فراملي مورد تأكيد است؛ آنچنان كه خداوند در قرآن به آن اشاره مينمايد: «ما ارسلناك كافه للناس بشيرا و نذيرا» (سبا/ 28).
در اين مسير بايد از فنآوري ارتباط جهانيشدن در جهت جهاني نمودن فرهنگ و تعاليم اسلامي بهره گرفت و منطق قدرتمند و سازگار با فطرت اسلام را به اكناف عالم انتقال داد. بدين منظور باید تغييري اساسي در روية پروژه جهانيسازي به سبك فعلي ايجاد نمود و آن را به سمت بسط تعاليم و آموزههاي اسلامي و جهانشمولي نمودن ايدههاي آن، مديريت و رهبري نمود. به تعبير سجادي: «جوامع اسلامي اين فرصت را دارند تا با استفاده از منطق و توانمنديهاي تعاليم و فرهنگ اسلامي، جوامع تشنه و سرخورده را سيراب نمايند؛ اما ظرف انتقالدهنده اين مشروب، جهانيشدن است». در يك كلام، به نظر ميرسد در سطح فراملي باید به پديده جهانيشدن به عنوان پروژهاي هدفمند نگريسته شود و مواضع و تلاشهاي فراملي در جهت خروج رهبري و هدايت اين پروژه از سيطرة قدرتهاي موجود و تحت مديريت و انقياد ايدههاي اسلامي در آوردن آن، باشد (1386، 189).
سطح ملي
جهت اتخاذ موضع در سطح ملي بايد بر جهانيشدن به عنوان پروسهاي طبيعي نظر داشت. در مواجهه با اين پروسه در سطح ملي، دولت اسلامي بايد برنامه تربيتي ويژهاي را دنبال نمايد. اتخاذ مواضع سياه و سفيد، پذيرش كامل يا امتناع مطلق و رد و قبولهاي متعصبانه نسبت به آنچه پروسه جهانيشدن به ارمغان ميآورد، رويكردي نيست كه بر اساس ايدئولوژي اسلامي، قابل توجيه و مورد پذيرش باشد. به عبارتي، چنين جزم انديشي، يا جامعه را از دستاوردهاي مطلوب اين فرايند طبيعي محروم مينمايد و يا در دام پيامدهاي اجتنابناپذير استقبال شتابزده و بيمحابا از آن گرفتار ميسازد. در نتيجه ميتوان از دو موضع، مرزبندي و امتناع مطلق؛ پیروي و استقبال تمام؛ به عنوان مواضع مورد انتقاد و غيرقابل قبول ياد نمود (موحدي و كرامتي، 1387، 1028).
از طرفي موضعي كه به نظر ميرسد متناسب با ايدئولوژي اسلام، موضعي قابل توجيه باشد، حالت ميانه اين دو موضع است؛ يعني با بافت رايج و نقادي نسبت به آن تلقی میشود. از آيات متعددي در قرآن ميتوان استنباط نمود كه در اسلام مواجه متعصبانه و جزمانديشانه با امور، قابل پذيرش نيست. از جمله در سوره زمر آمده است: «فبشر عبادالذين يستمعون القول و يتبعون احسنه» (زمر/ 17) «پس بشارت بده، آن بندگان من را كه به سخن گوش فرا ميدهند و از بهترين آنها پيروي ميكنند...».چنين آياتي صراحتاً بشر و جوامع را به انعطافپذيري در مقابل امور مختلف، ارزيابي و انتخابگريِ هوشمندانه دعوت مينمايد. در نتيجه موضع ملي ما در قبال پروسه جهانيشدن، موضع ارزيابي، انتخابگري، گزينش و طرد، نسبت به مظاهر و دستاوردهاي جهانيشدن، بر طبق مباني ايدئولوژيك اسلامي است. چراكه طرد تمام عيار همه مظاهر و دستاوردهاي آن، نه تنها ممكن نيست، بلكه مطلوب هم نيست. طرد تمام عيار، وجههاي غيرمنصفانه از خود خواهد داشت و زمينهاي براي پذيرش عصبيتآلود تمام عيار خواهد بود. بر اين اساس، برنامه تربيت ملي همواره بايد پديدههاي نوظهور مربوط به خود را در عرصه جهانيشدن مورد ارزيابي قرار دهد و موضعي انتخابگر و گزينشي داشته باشد.
سطح فردي
موضع اساسي در قبال جهانيشدن در سطح فردي، بر اساس مباني ايدئولوژيك ملي (اسلامي) ما نيز رويكردي است كه هیچ قيدوبند و قيدشكني را برنميتابد. به عبارت ديگر، در نظام تربيت افراد مبتني بر ديدگاه اسلامي، قيدوبندي الزامآور از بيرون، جهت مقابله و مواجه با پروسة جهانيشدن تربيت، امري است كه اگر بر فرض بعيد ممكن باشد، مطلوب هم است. از طرفي هم، تربيت بدون قيد، نقض غرض است. در تربيت افراد، براي ورود به عرصة جهاني بايد بر ايجاد قيدها و الزامات دروني نظر داشت. در اين زمينه قرآن هم از قيدها و حدومرزهايي سخن ميگويد: «تلك حدود الله فلا تعتدوا» (بقره/ 22).
در نتیجه بر اساس ديدگاه اسلام، در تربيت افراد براي ورود به عرصة جهاني، نه قيدوبند بيروني مورد پذيرش قرار میگیرد و نه قيدشكني قابل توجيه است. آنچه به نظر ميرسد بتوان به ديدگاه اسلام در اين زمينه نسبت داد، آن است كه با به دست دادن معيارها، پرورش و رشد قوه قضاوت و مهمتر از همه، پرورش تقواي حضور، آنان را براي مواجه با عرصه جهانيشدن، تجهيز نمود. در اين زمينه يكي از رسالتهاي مهم نهاد تعليم و تربيت این است که توانايي قدرت نقد و تجزيه و تحليل گزينههاي مختلف و توانايي انتخاب اصلح را در نسل آينده به وجود آورد. در مراجعه به آیات قرآنی چنين استنباط ميشود كه چنين رويكردي به ديده قبول نگريسته شده است. آنجا كه در سوره مائده آمده است: «يا ايها الذين آمنوا انفسكم لايضركم من ضل اذا اهتديتم» (مائده/ 105) «اي كساني كه ايمان آوردهايد به خودتان بپردازيد؛ هرگاه شما هدايت يافتيد، آن كس كه گمراه شده است به شما زياني نميرساند». پرداختن به خود در اين آيه حاكي از ايجاد قوت دروني است كه انسان را از تزلزل و نياز به كنترل بيروني مصون ميدارد. بهطور خلاصه به نظر ميرسد بر اساس ديدگاه اسلام، تربيت افراد براي ورود به پروسة جهانيشدن، رويكردي قيدوبندي و قيدشكني در مفهوم متعارف آن را بر نميتابد. ديدگاه اسلامي بر پرورش قوه داوري، قضاوت، ايجاد و رشد قيدهاي دروني در افراد نظر دارد تا افراد با اتكا به پشتوانههاي دروني و اعتقادي بتوانند در عرصه جهانيشدن دست به انتخاب، گزينش و طرد از بين پديدههاي نوظهور بزنند.
از اينرو، الگوي سلامت معنوي مطلوب كه متناسب با پديدة «جهانيشدن» باشد مشتمل بر دو بخش ذيل خواهد بود:
1. تربيت ديني عام يا همگاني
تربیت دینی عام یا همگامی، بخشي از آموزههاي ديني است كه هستة مركزي و در واقع باطن آن را تشكيل ميدهد و فقط فطرت پاك و خالص انساني قادر به شناخت آن است. اين قسمت مشتمل بر توحيد، صفات توحيدي، آموزههاي اخلاقي و ارزشي ثابت و جهاني است كه در حقيقت بر بنياد توحيد و صفات خداوندي استوار شدهاند و به پيروي از قطعيت و ثبات آن، خود نيز جاوداني و جهاني هستند. اين بخش از تربيت ديني، مشترك بين تمامي اديان الهي است. بنابراین بخشي از تربيت ديني ميتواند جنبه عام و جهاني داشته باشد؛ چراكه گفتمان و توافقنظر در مورد آن، امكانپذير است و اصولاً يكي از اهداف متعالي تربيت ديني نيز همان پرورش اين بخش باطني يا به تعبيري «مغز دين» است (شمشيري، 1385، 259).
2. تربيت ديني اختصاصي (اسلامي)
اين قسمت از تربيت ديني به سپهر كثرتگرايي و نسبيتگرايي تعلق دارد؛ چراكه در اين بخش، ميان اديان و آيينهاي گوناگون، تفاوتهاي فاحش و چشمگيري وجود دارد. تفاوتهايي كه از طريق علم حضوري و مكاشفات شهودي، امكان شناسايي و درك آنها وجود ندارد؛ بلكه شناسايي آنها از طريق علم اكتسابي، نظير علوم نقلي و عقلي امكانپذير است و در حقيقت علومي هستند كه مانند علوم تجربي تحت سيطره نسبيت و كثرت قرار داشته و به همين خاطر نميتوانند به عنوان ملاك و معيار گفتمان و سپس توافق جمعي قرار گيرند.
جمعبندی
عصر ما، عصر چالشهاست؛ بحرانها و چالشهايي كه ضمن ايجاد تغييرات عمده و زيربنايي در انسان، سبب تحولات و پوياييهاي خاصي در جنبههاي گوناگون زندگي او شده است. بايد گفت که در راستاي تربيت ديني (تربيت اسلامي) و به موازات بررسي رابطه دين و معنويت در سایه طراحی نظام آموزشي منطبق با آن، برخي مفاهيم، همچون سلامت معنوي، هوش معنوي، تحول معنوي و بهزيستي معنوي در حوزه تعليم و تربيت، قابل رؤیت خواهد بود. در اين ميان، مايه اصلي پويايي و تحرك انسان، دستيابي به معنويت حقيقي و مبتني بر سطوح فزاينده معرفت است؛ يعني از شناخت حسي به سوي شناخت عقلاني–شهودي است. زمينهسازي براي تكامل، تعالي و تنوع در تجارب دروني و معنوي در راستاي خرد و باور ديني، مصداق كامل بازسازي و تجديدنظر شمرده ميشود و براي اين مهم، بايد از شيوه تدبير و تعقل در آيات الهي و سيره امامان معصوم (ع) متناسب با هر موضوع علمي استفاده شود.
تمام علوم و معارف از جانب خداوند متعال و توسط معصومان (ع) به انسان افاضه میشود (طباطبايي، 1386، 5، 508) و عوامل گوناگون يادگيري، مانند آموزش، كتاب و معلم، وسيله و ابزاري بيش نيستند. با پاكسازي، صفا و نورانيت باطن ميتوان به دريافتهاي دروني، شهودي و غيراكتسابي نيز دست يافت كه به مراتب، بيشتر و عميقتر از آموختههاي طبيعي و اكتسابي است. فراگير در سايه درك درست معنويات و حقايق غيرمادي، بر كمالات ثانويه خويش ميافزايد و به مراتب بالاتري از وجود دست مييابد؛ نه اينكه صرفاً تواناييهاي علمي و سطح دانش خود را افزايش دهد.
هدف از فرايند آموزش، تنها انتقال دانش نيست؛ بلكه بايد مهارتهاي سهگانه گرايش به معنويت (معنويتخواهي)، كسب معنويت (معنويتيابي) و تقويت معنويت (معنويتافزايي) با بهرهگيري از منابع علمي، روانشناختي و ديني آموزش داده شود. آموزش و تدريس معنويت و تلقي صحيح از آن، نه تنها در دروس ديني، اخلاقی و فلسفی، بلكه در تمام موضوعهاي درسي، ارزش محسوب شده و نمودي قابل توجه مييابد و بايد به شيوههاي صحيح منطقي انجام پذيرد.
مروری بر مفاد متون دینی و فرهنگی، ما را با این واقعیت غیر قابل انکار روبهرو میسازد که دین اسلام، یک پدیده جهانی است و در تجربه تاریخی خود همواره برای جهانی شدن کوشیده است و امروزه نیز دینداران و پیروان آئین حنیف اسلام باید برای جهانیشدن آن بکوشند. آیات قرآنی به صراحت یا به صورت غیرمستقیم از جهانی بودن رسالت پیامبر (ص) و محدود نبودن آن به عصر مشخصی سخن گفته و نگاه جهانی دین را حکایت کرده است (انبیاء/ 107). در اين راستا، جهانيشدن با هر تفسيري، واقعيتي است كه بر عرصههاي تربيتي تأثير خواهد گذاشت. بنابراين بايد با واقعبيني و به دور از هرگونه حصاربندي و قرنطينهسازي كه در شرايط حاضر، ناممكن و نامناسب است و نيز بهدور از هر گونه حصارشكني عجولانه در برابر امواج جهانيشدن، با به دست دادن معيارهاي مناسب، زمينة توانايي ارزيابي اين جريان جديد را در خود افزايش دهيم تا بهدرستي از امكانات ارزشمند آن بهرهمند شويم و از آسيبهاي احتمالي آن مصون بمانيم. سير جهانيشدن به شكل كنوني آن، ايجاب ميكند که طرز تلقي ما نسبت به اين پديده تغيير كرده و در پرتو اين تغيير، رسالت و موضع ما نسبت به جهانيشدن و همه گير شدن دوباره تعريف شود. با توجه به ابعاد مختلف جهانيشدن (پروسهاي طبيعي يا پروژهاي هدفمند)، كشورهاي اسلامي در راستاي سلامت معنوي، براي مواجه با بعد فرهنگي و تربيتي آن بايد دست به ابتكار عمل بزنند. اين ابتكارات بايد در سه سطح فراملي، ملي و فردي لحاظ شود.
انسان با ويژگي «معنوي بودن» خويش ميتواند به بالاترين سطوح يادگيري و از جمله يادگيري غيرمتداول، فراحسي و شهودي-عرفاني دست يابد؛ چرا كه معنويت، تعادل و توازن در بصيرت تربيتي را به وجود ميآورد و يك روش آموزش معنوي ميتواند يك نيروي زندگي و احساس عميق از هدف و معناي حيات را به كلاس درس وارد كند. به همین منظور، در سطح فراملي بايد با اتكاء آموزههاي اسلام به توسعه يك نوع كنترل جهاني به منظور حل مسائل و مشكلات جهاني تعليم و تربيت رو كرد. باید همهگير ساختن فرهنگ و تربيت اسلامي و رساندن پيام اسلام به همة ملل جهان را دستور كار پروژه هدفمند جهانيسازي قرار داد. از طرفي در مقابل پروسه طبيعي جهانيشدن در سطح ملي نيز دولت اسلامي بايد برنامهريزي ويژهاي را دنبال نمايد. به گونهاي كه به جاي رد و قبول متعصبانه نسبت به پروسة طبيعي جهانيشدن، با تمسك به مباني ايدئولوژيك خود، انتخاب گزينشگري و طرد را به عنوان راهبردي مؤثر در مواجه با پديدههاي نوظهور آن پيشه نمايد. در سطح فردي نيز رسالت تعليم و تربيت در بستر جهانيشدن، به دست دادن معيارهاي صحيح بر اساس مباني اسلام و پرورش قوه قضاوت و داوري و مهمتر از آن، پرورش تقواي حضور در تكتك افراد جامعه است.
منابع
*قرآن
*نهج البلاغه
1. اسماعیل یصحانی، سعید؛ «جهانیسازی و استراتژی مقاومت»؛ فصلنامه کتاب نقد، شماره 24و25، پاییز و زمستان، 1381.
2. باقری، خسرو؛ نگاهی دوباره به تربیت اسلامی؛ جلد دوم، تهران: انتشارت مدرسه، 1384.
3. برخورداری، رمضان؛ بررسی تحلیلی روشهای تربیت دینی؛ پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي، تهران: 1384.
4. پورطهماسبي، سياوش؛ نقش و عملكرد تربيتي رسانه در عصر پست مدرن؛ پاياننامه كارشناسي ارشد، ، تهران: دانشكده علوم انساني، دانشگاه شاهد، 1387.
5. پورطهماسبي، سياوش؛ تاجور، آذر؛ «تبیین رابطه جهانيشدن و تربيت ديني، چالشها، فرصتها و ملاحظات عملي جهت كاربست در نظام تربيت اسلامي»؛ همايش تربيت ديني در جامعه اسلامي معاصر، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، قم: آبان ماه، 1388.
6. جامي، عبدالرحمن؛ نقد الخصوص في شرح نقش الخصوص؛ انتشارات مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، تهران: 1381.
7. جلالی، علی اکبر؛ برنامه درسی درعصرفناوری اطلاعات؛ تهران: انتشارات مدارس هوشمند، 1381.
8. خسروشاهى، سيدهادى؛ اسلام دين آينده جهان؛ تهران: انتشارات هدي، 1351.
9. رضايي زارچي، محمد رضا؛ بررسی نسبت جهانيشدن با تربيت ديني؛ پاياننامه كارشناسي ارشد، تهران: دانشكده علوم انساني، دانشگاه شاهد، 1385.
10. رقيب، مائده سادات و محمد نجفي؛ «نقش هوش معنوي در تربيت ديني»؛ همايش تربيت ديني در جامعه اسلامي معاصر، قم: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، آبان ماه، 1388.
11. سجادي، سيد عبدالقيوم؛ درآمدي بر اسلام و جهانيشدن؛ قم: بوستان كتاب، 1383.
12. سجادي، عبدالقيوم؛ «شيعه و جهانيشدن»؛ بانك مقالات جهانيشدن، اينترنت، 1386.
13. سهراب، بهشته؛ ساراني، احمد؛ «جهانيشدن و هويت ملي در برنامه درسي»؛ هشتمين همايش انجمن مطالعات برنامة درسي ايران، جهانيشدن و بومي ماندن برنامه درسي: چالشها و فرصتها، دانشگاه مازندران، 8و9 آبان، 1387.
14. شمشيري، بابك؛ «ريشهيابي چالشها و بحرانهاي جهان معاصر و نقش دينگرايي عرفاني در كاهش آنها»؛ همايش گفتگوي اديان، دانشگاه مازندران، 1382.
15. شمشيري، بابك؛ تعليم و تربيت از منظر عشق و عرفان؛ تهران: انتشارات طهوري، 1385.
16. طباطبايي، محمدحسين؛ الميزان؛ ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني؛ دفتر انتشارات اسلامي؛ قم: 1386.
17. عطاران، محمد؛ فناوري اطلاعات و تعليم و تربيت؛ تهران: انتشارات مدارس هوشمند، 1382.
18. قادري، مصطفي؛ برنامه درسي آرماني در محيط مجازي برداشتي نو از برنامه درسي؛ كتاب برنامه درسي در عصر فنآوري اطلاعات و ارتباطات؛ تهران: انتشارات آييژ، 1383.
19. لطف آبادي، حسين؛ وضعيت و نگرش جوانان ايران؛ جلداول و دوم، تهران: انتشارات سازمان ملي جوانان، 1382.
20. لگنهاوزن، محمّد؛ اسلام و كثرت گرايى دينى؛ ترجمه نرجس جواندل، قم: انتشارات طه، 1379.
21. محمدى رىشهرى، محمد؛ ميزان الحكمة؛ قم: دفتر تبليغات اسلامی، 1385.
22. موحدي محصل طوسي، مرضيه؛ كرامتي، معصومه؛ «تعليم و تربيت ملي(اسلامي) در پروسة جهانيشدن و پروژة جهانيسازي: نگاهي ديگر»؛ هشتمين همايش ملي مطالعات برنامه درسي ايران جهانيشدن و بومي ماندن برنامه درسي: چالشها و فرصتها، دانشگاه مازندران، آبان ماه، 1387.
23. نجفي، محمد و مهديه كشاني؛ «برنامه درسي معنوي براي دستيابي به تربيت ديني»؛ همايش تربيت ديني در جامعه اسلامي معاصر، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، قم: آبان ماه، 1388.
24. هنیس، جف؛ دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم؛ ترجمه داوود کیانی؛ تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1381.
25 .King,D.B,The spiritual intelligence project trent university, Canada. retrieved from internet : dbking.net2007.
26. Nasel,D.D.Spiritual orirntation in relation to spiritual intelligence: Aconsideration of traditional Christianity and new age/individualistic spirituality, thesis submitted for the degree of phd in the university of south austuralia , division of education, arts and social sciences, school of psychology2004.
27. Wiggless worth,Cindy, Integral spiritual intelligence: 21 skills in 4 quadrants. Retrieved form internet : http://www .innerworkspublishing. com/news/ vol32 /reflections .htm 2004.
[5]-The capacity for transcendence