نقش علم و عمل در رشد دینی انسان

نقش علم و عمل در رشد دینی انسان

نقش علم و عمل در رشد دینی انسان

نویسنده: حسین جماعتی

واژگان کلیدی: انسان، علم، عمل، رشد دینی، اخلاق، تربیت دینی.

مقدمه

چرا در اخلاق و تربیت دینی علم و عمل کنار هم هستند و به دانستن برای عمل تأکید شده است؟‏ از نگاه دین، علم و عمل چه نقشی می‌توانند در رشد و پیشرفت معنوی انسان داشته باشند؟

انسانی که می‌خواهد در مسیر تربیت دینی و تکامل باشد، پس از يافتن راه و گرفتن دستورالعمل، حركت می‌كند و دستور را اجرا می‌نمايد. اگر اين‌گونه نباشد و قصد عمل وجود ندارد، علم و آگاهى او در این مسیر بيهوده است. كسى كه آهنگ حركت ندارد، چرا بى‏جهت وقت و فكر و نشاط خود را صرف يافتن و آموختن نقشه مسير كند؟ همان بهتر كه در بی‌خبرى بماند؛ زيرا دانستن، مقدمه انجام دادن و عمل، نتيجه علم است.

1. دانستن مقدمه عمل‏

در اسلام یکی از با ارزش‌ترین چیزها علم و دانش است و درباره آموختن بسیار سفارش شده است. حتی در قرآن، یکی از اهداف رسالت انبیا، تعلیم و تعلّم بیان شده است: «اوست که در میان مردم بی‌سواد، پیامبرى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگی‌هاى فکرى و روحى‏] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و آنان به یقین پیش‌ازاین در گمراهى آشکارى بودند» (جمعه/2). اهدافی که در این آیه شریفه بیان شده‌اند تماماً بازگشت به علم و آگاهی انسان‌ها می‌کند؛ یعنی خداوند در مرحله اول، انبیا و اولیای الهی را فرستاده تا فهم و آگاهی انسان را نسبت به خالق و ... بالا ببرند و از گمراهی در آورند.

علم و دانش، در اجرای عمل نیز نقش عمده‌ای دارد، به‌گونه‌ای که عمل آگاهانه و با معرفت، بسیار برتر و بالاتر از عملی است که با جهل انجام شود؛ لذا در برخی از روایات آمده است که لازمه قبول کردن عمل در نزد خداوند، معرفت بدان است و همچنین معرفت بدون عمل نیز مورد قبول نیست: «هیچ عملی قبول نمی‌شود، مگر اینکه با معرفت و شناخت همراه باشد و هیچ معرفتی قبول نمی‌شود، مگر اینکه با عملی همراه بوده باشد، کسی که معرفت داشته باشد، معرفت، او را به سمت عمل هدایت می‌کند و کسی که تهی از معرفت باشد، هیچ عملی برای او نیست» (مجلسى، 1404، 75، 174)؛ اما باید دانست؛ علم و آگاهی به تنهایی کافی نیست، بلکه يكى از ويژگی‌هاى برجسته نور علم كه در روايات فراوانى مورد تأكيد قرار گرفته، عمل صالح است. از نظر اين احاديث اعمال شايسته ثمره علم است و بدون عمل، چراغ علم در وجود انسان خاموش می‌شود. هركس كه مقام ارجمند انسانى را دريابد و به افق حركت خود به‌خوبی علم پیدا کند، مشتاقانه خواهان دستورالعمل حركت به‌سوی مقصد است و وقتی به دستورالعمل علم پیدا کرد، این دانستن مقدمه انجام دادن باید باشد و عمل نيز نتيجه علم؛ امام علی (ع) فرمود: «ميوه دانش، به‌كار بستن آن است» (تمیمی آمدی، 1410، 327).

ابن فهد حلّی (متوفای 841 ق) –صاحب عُدّة الداعی- گفته‌اند: «علم و عمل، هماهنگ هستند، هيچ‌يک از آن دو نمی‌تواند بدون ديگرى روى پاى خود بايستد. هر كتابى كه نوشته شد؛ هر سخنرانى و موعظه‌اى كه بیان شد و هر نظريه‌اى كه داده شد، حول محور اين دو گوهر بوده و هست، بلكه كتب آسمانى به اين  سبب نازل  شدند و انبيا نيز به همين سبب فرستاده شده‌اند. حتى آسمان‌ها و زمين و مخلوقاتى كه بين آن دو هستند،  نیز به همين سب خلق  شده‌اند» (ابن فهد حلى‏، 1407، 74).

عالم ربانى، حضرت آیت‌الله ‏بهجت (رحمه‌الله) می‌گفتند: «جماعتى هستند كه وعظ و خطابه و سخنرانى را كه مقدمه عملیات مناسبه هستند، با آنها معامله ذى المقدمه می‌كنند؛ [آن‌را هدف نهايى می‌دانند، نه مقدمه هدف‏] كأنّه دستور اين است كه بگويند و بشنوند؛ براى اينكه بگويند و بشنوند و اين اشتباه است. تعليم و تعلّم، براى عمل مناسب است و استقلال ندارند» (ساعی، 1386، 35).

به‌دست آوردن علم و شناختِ نقشه مسير، آغاز راه است نه پايان راه؛ بنابراين، هركس بايد تصميم بگيرد كه آنچه فرامی‌گيرد، انجام دهد و بر اين تصميم، صادق و استوار باشد؛ كسى كه بنا دارد با يافتن دستورالعمل، برنامه زندگى خود را تنظيم كرده و پيش برود، در مواردى كه به وظيفه آگاهى دارد و «به يقين» می‌داند چه چيز او را به سمت كمال پيش می‌برد، عمل کند و در پى دستور جديد نباشد. «گزاره‌هاى يقينى انسان‌ها» براى آغاز حركت كافى است و عمل به همين گزاره‌ها، صداقت آنان را در ادعايشان و تصميماتشان روشن می‌كند. امام على (ع) می‌فرمايد:

«بر عالم است كه آنچه می‌داند به‌كار بندد، سپس به ‏دنبال دانشى رود كه نمی‌داند» (تمیمی آمدی، 1410، 452).

«شما به عمل كردن آنچه می‌دانيد، نيازمندتريد تا آموختن آنچه نمی‌دانيد»(همان، 268).

باز، سخنى از حضرت آیت‌الله ‏بهجت را از نظر می‌گذرانيم: «آقايانى كه طالب مواعظ هستند، از ايشان سؤال می‌شود: آيا به مواعظى كه تا به حال شنيده‌ايد، عمل كرده‌ايد يا نه؟ ... آيا اگر عمل به معلومات -اختياراً- ننمايد، شايسته است توقّع زيادتى معلومات؟» (ساعی، 1386، 39)؛ بنابراین، هركس براى آينده تصميم گرفته است آنچه ياد می‌گيرد، انجام دهد، به گذشته بازگردد كه تاكنون چه ياد گرفته است و به همان عمل كند. هر كس اعتراف دارد كه علم، مقدمه عمل و عمل، نتيجه علم است، انبوه مقدمات بی‌نتيجه‌اى را كه فراهم آورده است تا نتيجه برساند.

2. عمل بر مدار علم

بزرگان علم و عمل توصيه كرده‌اند آدميان براى حركت خود، مسيرى مطمئن و مستحكم انتخاب نمايند و همه عمل خود را برمدار «علم و يقين» تنظيم كنند؛ يعنى تا هنگامی‌که از «صحت» و نيز «فايده يا ضرورت» كارى مطمئن نشده‌اند، به آن اقدام ننمايند. اقدام به كار؛ بدون ايمان و اطمينان به آن، زبانه‌هاى تزلزل، ترديد و دودلى را در وجود انسان شعله‌ورتر می‌سازد؛ پس فقط هر چه می‌داند «صحيح و مفيد» است عمل كند.

رسول اكرم (ص) فرمود: «كسى كه بدون علم، عمل كند، آنچه خراب می‌كند، بيش از آن است كه درست می‌كند»(کلینی، 1407، ‏1، 44).

امام صادق (ع) فرمود: «كسى كه بدون بينش عمل كند، همچون كسى است كه در بيراهه رود، چنين كسى هر چه تند رود، از راه دورتر می‌افتد» (همان، 43).

حضرت آیت‌الله بهجت (رحمه‌الله) می‌گفتند: «آنچه را كه دانستيم، عمل نماييم و آنچه را كه ندانستيم، توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود، هرگز پشيمانى و خسارت در ما راه نخواهد داشت. اين عزم، اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خداى بزرگ، أولى به توفيق و يارى خواهد بود» (ساعی، 1386، 23).

3. تأثیرِ عمل به دانسته‌ها‏

1-3. روشن شدن مجهولات

«عمل به آنچه می‌دانيم»، يک تأثير بسيار مهم و شگفت‌انگيز به دنبال دارد و آن «روشن شدن مجهولات و مشتبهات» است. در آيات و روايات به‌صراحت بر اين مهم تأكيد رفته است كه عمل، نوردانشی جديد فرا راه انسان می‌تاباند و مسير حركت او را روشن می‌كند. همان‌گونه كه مطالعه، مباحثه و حضور در مجلس درس، از راه‌هاى تحصيل علم محسوب می‌شوند، يكى از راه‌هاى كسب و افزايش علم، «عمل به معلومات» است؛‌به دیگر سخن، اگر انسان از سرمايه علم، توان و توجّه خود به‌خوبی بهره گيرد، سرمايه او افزايش می‌يابد و دايره اختيار او وسيع‌تر می‌شود؛ اين وعده، ضمانت شده الهى و قانون هستى است. اگر انسان، آنجا كه می‌داند و می‌تواند و توجّه دارد عمل كند، بهره دانش و توان و توجه او افزون‌تر می‌شود. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «هر كس تقوا ورزد، خداوند به‌فرمان خود براى او گشايش و سهولت قرار دهد» (طلاق/ 4)؛ «هر كس تقوا ورزد، خداوند براى او محل خروج [از مشكلات‏] قرار می‌دهد و او را از جايى كه گمان نمی‌برد، روزى می‌بخشد» (طلاق/ 2 و 3)؛«اگر خدا را يارى كنيد، خدا شما را يارى می‌كند و ثابت قدمتان می‌گرداند» (محمد/ 7)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اگر از [مخالفت فرمان] خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله‌اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می‌دهد (روشن‌بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت) و گناهانتان را می‌پوشاند و شما را می‌آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظيم است» (انفال/29)؛ «تقواى الهى پيشه كنيد و خداوند شما را می‌آموزاند» (بقره/282).

تقوا به علم و قدرت و توجه مشروط است؛ بنابراین، تقوا؛ يعنى آنجا كه می‌دانى و می‌توانى و توجّه دارى، عمل كنى. بر پايه اين آيه مبارکه، اگر چنين كنى، خداوند گستره امكانات و اختيار تو را بيشتر می‌كند؛ يعنى سرمايه آگاهى، توان و توجّه تو را افزايش می‌دهد و تو را از بن‌بست‌ها و محدوديت‌ها خارج می‌كند. روايات نورانى پيشوايان معصوم (علیهم‌السلام) نيز اين حقيقت درخشان را چنين بيان داشته است:

رسول اکرم (ص) می‌فرماید: «هر كس به آنچه می‌داند عمل كند، خداوند، آنچه را ندانسته به او می‌آموزد» (مفید، 1413، 107).

امام صادق (ع) می‌فرماید: «علم و عمل به هم‌بسته شده‌اند؛ هر كس بداند، عمل كند و هر كس عمل كند، بداند» (کلینی، 1407، ‏1، 44). «هر كس به آنچه می‌داند عمل كند، از آنچه نمی‌داند كفايت شود» (ابن بابويه، 1398، 416).

مجهولات انسان هر چند فراوان و چشمگير باشد، به‌منزله نیمه‌خالی ليوان است و نبايد تمام توجه او را به خود جلب كند. بخشى از اين ليوان پُر است كه بايد از آن بهره بجوید. اين، كليد زرّين نجات از سرگردانى و تحيّر است. تزلزل و ترديد، توقف ايجاد می‌كند و در مقابل، ايمان، حركت و نشاط، می‌آفريند. با دانستن اين حقيقت تابناک، به دارايى علمى و يقين موجود خود توجه می‌كند و با نهايت ايمان و اطمينان پيش می‌رود، نه اينكه با تمركز در كانون مجهولات و مشتبهات، به تحيّر و توقّف مبتلا شود. كسی كه عمل نمی‌كند، افزون بر آنكه از به‌دقت آوردن علم محروم می‌شود، يافته‌هاى او نيز از دست می‌رود. درواقع همان‌گونه كه با عمل به یقینیات امور مشتبه يقينی می‌شود، با عمل به مشتبهات نيز امور يقينى مشتبه می‌شود. آن‌كس كه عمل نمی‌كند، در وجود خود ابهام و ظلمت می‌آفريند؛ بدين معنا كه او پس از يقين به صحت و حقانيت كار خود، دوباره در آن ترديد می‌كند (عليزاده، مهدى‏، 1389، 71). كسى كه بناى عمل ندارد، بايد بداند كه قابليت هدايت ندارد. كسى كه نمی‌خواهد برود، نمی‌تواند نقشه كل مسير را درک كند. علم و آگاهى، یک‌باره حاصل نمی‌شود. نبايد براى به دست آوردن همه مجهولات، اصرارِ بيهوده ورزيد. تربيت و تكامل انسان، تدريجى و وابسته به عمل است. با عمل كردن و پيش رفتن ظرفيت انسان براى فهم افزايش می‌يابد؛ امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود: «عمل، ظرف [و زمينه‌ساز] فهم است» (ديلمى، 1408، 96)؛ بنابراين، كسى كه عمل نمی‌كند، نبايد توقع فهم و هدايت داشته باشد؛ زيرا ظرفيت لازم را ندارد. پس قاعده هدايت الهى اين‌گونه است: كسى كه عمل كند، حتماً تربیت و هدایت می‌شود؛ ولى كسى كه بناى عمل ندارد، تربیت و هدايت نمی‌شود.

2 و 3-3. ادای تکلیف و غافل نماندن

«علم»، «توان» و «توجّه» سه شرط عمده تكليف است. كسى كه «نمی‌داند»، «نمی‌تواند» يا «توجه ندارد»، تكليف ندارد؛[1] امّا خداوند ساختار وجودى انسان را چنان قرار داده است كه بهانه‌اى براى فرار از تكليف در دست نداشته باشد. اين درست است كه انواع محدوديت‌ها و ناكامی‌ها ما را احاطه كرده و اجازه فعاليت‌هايى از ما سلب شده است؛ ولى نمی‌توان انكار كرد كه در بدترين شرايط و باوجود بالاترين حجم محدودیت، انسان از اختيار و توان تهى نمی‌شود و هميشه توان و اختيارى - هر چند اندک- و اجازه فعالیت‌هایی- هرچند كوچک- براى او باقى می‌ماند. همين توان اندک، محدوده مسئوليت او را مشخص می‌كند. هميشه و در همه‌جا «ما می‌توانيم» و به همان اندازه كه می‌توانيم، وظيفه‌منديم؛ پس هیچ‌وقت بدون تكليف نمی‌مانيم.

مهم‌ترين وجه امتياز انسان از حيوان، همين اختيار و آزادى او است. انسان، در بدترين شرايط «می‌تواند» بهترين باشد و در بهترين شرايط، «می‌تواند» بدترين شود. كمبود امكانات و بدى شرايط، بهانه پذيرفته شده‌اى براى فرار از مسئوليت نيست. اگر از ما درباره كافر نمونه و الگوى كفر بپرسند، به احتمال قوى يكى از سردمداران كفر، مثل ابوسفيان را معرفى می‌كنيم. ولى قرآن كريم، همسر نوح و همسر لوط را نمونه اعلاى كفر می‌شناسد؛ زيرا آنها تحت نظر دو پيامبر خدا و دو بنده صالح او بودند و بالاترين دارايى براى رشد معنوى را در اختيار داشتند، امّا كمترين بهره را نبردند؛ يعنى با اختيار خود همه اين امكانات را ضايع كردند. در مقابل، آسيه همسر فرعون را مؤمنِ ايده‌آل نمونه و ضرب‌المثل ايمان معرفى می‌كند؛ زيرا در بدترين شرايطِ رشد معنوى و در فقر شديدِ امكانات، ارتباط خود را با خدا حفظ می‌كند و بيشترين بهره انسانى را براى خود فراهم می‌آورد (تحريم/10- 11).

يكى از مهم‌ترين شرايط تكليف «توجّه» است. انسان در حين غفلت، تكليف ندارد و به شرطى كه اسباب غفلت را خود فراهم نكرده باشد، آدمى در برابر عمل اشتباه خود بازخواست نمی‌شود؛ امّا چنين نيست كه هميشه بی‌توجّه و غافل باشد. توجّه و تذكر در مواردى وجود دارد و در همان موارد انسان وظيفه‌مند است. در لحظه‌اى كه غفلتِ انسان به توجه تبديل می‌شود، در همان لحظه تكليف بر عهده او می‌آيد؛ قرآن کریم می‌فرماید: «و اگر شيطان از ياد تو برد، پس از تذكر با گروه ستمگران منشين» (انعام/68).

«آنان كه چون كار زشتى كنند يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد می‌آورند و براى گناهانشان آمرزش می‌خواهند ... و بر آنچه مرتكب شده‌اند - در حالى كه می‌دانند- پافشارى نمی‌كنند» (آل‌عمران/ 135).

هيچ‌كس حق ندارد به بهانه غفلت در يک مورد، در همه موارد، از عمل دست بكشد. به‌محض از بين رفتن عارضه غفلت، انسان مكّلف می‌شود و باید برابر توجّهِ خود، عمل كند.

حضرت آیت‌الله بهجت (رحمه‌الله) می‌فرمود: «يک دقيقه خود را در ياد خدا ديديد، اختصاراً خود را منصرف ننماييد و به انصراف و غفلت غير اختيارى اهمیت ندهيد» (ساعی، 1386، 57).

4-3. راه تحصيل شكر خدای تعالی

سید عبدالله شبّر –صاحب کتاب «الاخلاق»- در این‌باره می‌گویند:

«شكر از برترين اعمال است و از سه عنصر علم و حال و عمل تنظيم می‌شود، علم همان اصل و ريشه شكر است كه حال را به وجود می‌آورد و حال عمل را به ارمغان می‌آورد» (شبّر، 1378، 375).

«راه تحصيل شكر از علم و عمل مركب می‌شود؛ يعنى بايد خدا را بشناسى و در مصنوعات او تفكر كنى و در امور دنيا به زير دستان توجه كنى تا «از موقعيت خود راضى شده» شكر خداى به‌جا آورى؛ و در امور دين به بالاتر توجه كنى و براى رسيدن به مقام و مرتبه او تلاش نمائى. در مصيبت‌ها خدا را شكر كنى كه به مصيبتى بزرگ‌تر گرفتار نشدى و مصيبت در دينت وارد نشد و عقوبت اعمالت را در دنيا داده، براى آخرتت ذخيره نكردند و ثوابى كه به خاطر اين مصيبت به تو می‌دهند بهتر است و به اين وسيله محبت دنيا در دلت كم می‌شود و چه‌بسا دنيايى را كه رأس هر خطيئه و گناه است مبغوض تو گردانيده‌اند» (همان، 379).

4. عاقبت عمل نکردن به دانسته‌ها

كسى كه عمل نمی‌كند، علاوه بر اينكه از به دست آوردن علم محروم می‌شود، با يک خطر سهمگين نيز مواجه است كه از دست دادن يافته‌ها است. همان‌طور كه با عمل به يقينيات امور مشتبه يقينى می‌شود عمل نكردن به يقينی‌ها امور يقينى مشتبه می‌شود. آن‌كس كه به حقيقتى دست يافته است، بايد با عمل خود، شكرگزار اين نعمت باشد وگرنه آن را از دست خواهد داد. آن‌كس كه عمل نمی‌كند، در وجود خود، ابهام و ظلمت می‌آفريند؛ يعنى پس از اينكه به صحت، حقانيت يا فايده كارى يقين يافت، دوباره در آن ترديد می‌كند.

اين فرايند را می‌توان اين‌گونه بيان كرد: كسى كه می‌داند و خلاف دانسته خود عمل می‌كند از دلخواه خود پيروى كرده است. او در حقيقت نتوانسته است از هواى نفس خود دست بردارد و «خوب» را بر «خوش» ترجيح دهد. اين ضعف و ناتوانى در مخالفت با خواهش نفس، بسيار ناموجه و در نظر شخص، بی‌درنگ محكوم است. انسان، براى نجات از اين محكوميت، به توجيه حركت خود می‌پردازد و با فلسفه‌بافى و استدلال‌تراشى، در حق جلوه‌دادن تصميم خود و نجات از عذاب وجدان می‌كوشد. همين تلاش نامبارک، آرام آرام چهره حقيقت را غبارآلود كرده و ترديد می‌آفريند. در اين موقعيت، شخص، بافته‌هاى خود را باور و يافته‌هاى خود را از دست داده و از مسير تربیت و هدايت گمراه شده است: «از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا گمراه می‌كند» (ص/26).

امام علی (ع) می‌فرماید: «آفت عقل، هواى نفس است» (تمیمی آمدی، 1410، 278).

بر پايه روايات، پيروى از خواهش‌هاى نفس و عمل نكردن به‌حق، ابزار ادراكى و قدرت تشخيص آدمى را از كار می‌اندازد. همين هشدار - گويا و صريح- در نهج‌البلاغه چنين آمده است: «علم خود را به جهل و يقين خود را به شک تبديل نكنيد. هرگاه دانستيد، عمل كنيد و هرگاه يقين كرديد، اقدام نماييد» (سید رضی، 1414، 524).

دانستن و عمل نكردن، گونه‌اى از نفاق است كه به از دست دادن باور می‌انجامد. با از دست دادن باور و فراهم آمدن ترديد، استحكام و اطمينان زندگى از بين می‌رود و انسان در صحنه‌اى سراسر حيرت و ظلمت قرار می‌گيرد: «خداوند، نور منافقان را می‌زدايد و آنها را در تاريكی‌ها چنان رها می‌كند كه هيچ نمی‌بينند» (بقره/ 17).

توجّه فراوان به مجهولات و بزرگ‌نمايى گزاره‌هاى متزلزل، اغلب برخاسته از كوتاهى و ناتوانى در انجام وظايف مسلّم و مسئوليت‌هاى قطعى است. كسى كه به وظايف خود پايبند نيست، براى توجيه سستى و كوتاهى خود به دنبال بهانه می‌گردد و چه بهانه‌اى بهتر از «نمی‌دانم»؟

5. یک شبهه و پاسخ آن

ممكن است پرسیده شود که: بر اساس نتیجه مطالب پیش‌گفته؛ علم متوقف بر عمل است و عمل متوقف بر علم است. آيا اين دور و در نتيجه محال نيست؟

پاسخ آن است كه: خير، براى اينكه مطلب روشن شود، مثالى می‌زنيم: وقتى راننده‌ای شب هنگام با اتومبيل حركت می‌كند تا راه روشن نباشد، نمی‌تواند حركت كند و تا حركت نكند، راه روشن نمی‌شود؛ چون در حال حرکت، چراغ اتومبیل را روشن می‌کند؛ بنابراين، شرط حركت اتومبيل، روشنايى راه و شرط روشنايى راه، حركت اتومبيل است. حركت در راه تربیت و تکامل نيز همين‌طور است؛ اين راه تا با چراغ علم و آگاهی روشن نشود، انسان نمی‌تواند در آن حركت كند و تا حركت نكند، راه روشن نمی‌شود.

حركت در راه تربیت و تكامل موجب روشنايى راه می‌شود و روشن شدن راه، زمينه را براى ادامه حركت فراهم می‌سازد؛ یعنی هر قدمى كه انسان در راه تكامل برمی‌دارد، شناخت بيشترى از اين راه و حقايق هستى پيدا می‌كند و هر شناخت جديد، زمينه را براى تكامل بيشتر فراهم می‌سازد. متقابلاً توقف در اين راه موجب خاموش شدن چراغ علم و در نتيجه گمراهى است. اين معنا –همان‌طور که قبلاً بیان شد- در لسان آیات و روايات اسلامى بدین گونه مطرح شده است كه عمل موجب پيدايش علم است و علم بدون عمل دوام ندارد.

قرآن كريم می‌فرمايد: «آيا كسى كه مرده بود، آنگاه ما او را زنده گردانيديم و نورى براى او قرار داديم‏ كه با آن در ميان مردم حركت كند، همانند كسى است كه در تاريكی‌ها قرار دارد و از آن خارج نمی‌شود؟!» (انعام/122).

علامه طباطبائى (رحمه‌الله) در ذيل اين آيه كريمه می‌گویند: «مقصود از نور در اینجا علمى است كه از ايمان زاييده می‌شود» (طباطبایی، 1417، 7، 337).

 

نتیجه‌گیری

الف. راه حركت برای انسان هميشه باز است. انسان مجموع امكانات لازم، شامل «آگاهى»، «توانايى» و «توجّه» را براى پيمودن مسیر تربیت و کمال در اختيار دارد. اين امكانات هميشه از حد نصاب، بالاتر است و انسان را از عذر و بهانه خلع سلاح می‌كند، پس مشكل عمده ما در راهِ عمل، ندانستن يا نتوانستن نيست. مشكل اصلى ما سستى و كوتاهى است و نا آگاهى، ناتوانى يا غفلت، تنها در جايگاه پوششى براى مخفى نگاه‌داشتن آن به‌كار می‌رود.

ب. تمام آنچه به نظر ظاهرى از روى تصادف، براى انسان پيش می‌آيد، بر اساس حساب‌وکتاب و برنامه دقيقى است كه خداوند متعال طراحى آن را بر عهده دارد. اين حساب‌وکتاب و برنامه دقيق، به پشتوانه اعمال اختيارى انسان است؛ يعنى هر كس بايد ببيند آنجا كه می‌دانسته و می‌توانسته و توجه داشته، چه كرده كه براى او چنين امرى - خير يا شر- مقدّر شده است؟

ج. گاهى انسان با دست يافتن بر كتابى يا آشنايى با شخصى يا شنيدن مطلبى، از خطر بزرگى رهايى می‌يابد و سرنوشت آينده‌اش بيمه می‌شود. ما اين حادثه را يک اتّفاق يا شانس می‌بينيم؛ درحالی‌که اين مقدّرات، به اعمال اختيارى ما گره‌خورده و برخاسته از عمل ما است. در مقابل، گاهى انسان از قرار گرفتن در محيطى يا آشنايى با شخصى يا مشاهده منظره‌اى يا شنيدن سخنى، در معرض آسيبى سخت قرار می‌گيرد. نعمت‌ها و بلاها، توفيق‌ها و گمراهی‌ها و خلاصه انواع مقدّرات ما، بی‌سبب و بدون محاسبه بر ما وارد نمی‌شوند. حوادث ریزودرشت جهان هستى، از دست كارگردان حكيم خارج نمی‌شود. اين رخدادهاى به‌ظاهر تصادفى، در پشت پرده هستى به‌تناسب عمل ما تهيه و توليد شده و تنها با تغيير روّيه ما، تغيير می‌كند.

منابع

قرآن کریم

  1. ابن‌بابویه، محمد بن على، التوحيد، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، 1398 ق.
  2. ابن فهد حلى، احمد بن محمد، عدة الداعي و نجاح الساعي، دار الكتب الإسلامي‏، چاپ اول‏، 1407 ق.
  3. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410 ق.
  4. ديلمى، حسن بن محمد، أعلام الدين في صفات المؤمنين، قم، مؤسسة آل البيت (علیهم‌السلام)، چاپ اول‏، 1408 ق.
  5. ساعی، سید مهدی، به‌سوی محبوب، قم، دفتر حضرت آیت‌الله بهجت، 1386.
  6. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، 1414 ق.
  7. شبّر، سید عبدالله، اخلاق، قم، هجرت، چاپ چهارم، 1378.
  8. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417 ق.
  9. عليزاده، مهدى‏، اخلاق اسلامى (مبانى و مفاهيم)‏، قم، دفتر نشر معارف‏، چاپ اول‏، 1389.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
  11. مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، لبنان، 1404 ق.
  12. مفيد، محمد بن محمد، الفصول المختارة، قم، كنگره شيخ مفيد، چاپ اول‏، 1413 ق.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) می‌فرماید: «وُضِعَ عَن أُمَّتى ... الخَطاءُ وَ النّسيانُ وَ ما لايَعلَمونَ وَ ما اضطُرّو إلَيهِ وَ ما استُكرِهوا عَلَيه»؛ [ تكليف، در] اين موارد از امّت من برداشته شده است: اشتباه، فراموشى، آنچه ندانند، آنچه توانش را ندارند، آنچه بدان ناچارند، آنچه بدان مجبور شوند ... . الكافى، ج 2، ص 463.

در اين حديث، عنوان اوّل به شرطيت «توجه»، عنوان دوّم و سوّم به شرطيت «علم» و عناوين بعد، به شرطيت «توان» اشاره دارد.

«قدرت» عبارت است از امكان انجام و ترک. كسى كه امكان انجام عملى را ندارد «عاجز» و نيز كسى كه امكان ترک عملى را ندارد «مجبور و مضطر» است و داراى قدرت نيست.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

ویژگی‌‌های معلمان تربیت دینی از منظر نهج‌البلاغه

ویژگی‌‌های معلمان تربیت دینی از منظر نهج‌البلاغه

یافته های پژوهش مدل فعالیت‌های معلمان را در دو بخش آمادگی و اصلی نشان می‌دهد. فعالیت های آمادگی اشاره به اقداماتی دارد که قبل از شروع امر تدریس لازم است معلم آن ها را انجام دهد که خود به دو بخش فعالیت های شناختی و عملی تقسیم می شود. بخش دوم شامل فعالیت های اصلی معلم است که چهار بخش را در بر می گیرد: انتقال مبانی، کاربرد روش ها، جهت گیری جریان تربیت در راستای رسیدن به اهداف و در نهایت ارزشیابی.
نقش قصه‌های قرآنی در تعلیم و تربیت نسل جدید

نقش قصه‌های قرآنی در تعلیم و تربیت نسل جدید

در این مقاله سعی بر آن است تا ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی قصه، اهمیت، انواع، ویژگی‌ها و ارزش‌های تربیتی قصه موردبررسی قرار گیرد، سپس جایگاه، اهمیت و ویژگی‌های قصه در قرآن موردبررسی قرار می‌گیرد و ...
راه‌های تربیتی دور کردن ذهن و قلب، از افکار و تخیلات شیطانی

راه‌های تربیتی دور کردن ذهن و قلب، از افکار و تخیلات شیطانی

چگونه می‌توان افکار و تخیلات شیطانی را از ذهن و قلب خود دور کرد؟ انسانی كه برای تهذیب روح و تربیت دینی خود قدم برمی‌دارد، شیطان رأی قوه متخیله او را به‌جای وحی و عقل می‌نشاند و موهوم و مُتَخَیل را معقول جلوه می‌دهد...
میزان تأثیر وراثت و ژنتیک در تربیت

میزان تأثیر وراثت و ژنتیک در تربیت

اینکه گاهی مسئله جبر پیش می‌آید و فرد خویش را در فلان مسئله محکوم می‌داند و به واسطه توارث توان مقابله‌ای با آن نمی‌بیند، همگی از مسائلی است که می طلبد میزان تأثیر ژنتیک و وراثت را مورد بررسی قرار دهیم.
Powered by TayaCMS