تبيين اجمالی مبانی، اصول و روش‌های شناخت معنویت اسلامی

تبيين اجمالی مبانی، اصول و روش‌های شناخت معنویت اسلامی

مجيد اميري[1]

ستاره موسوی[2]

 

 

چکیده

هدف پژوهش حاضر تبيين اجمالی مبانی، اصول و روش‌های شناخت معنویت اسلامی است؛ این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش نیز مجموعه آیات، روایات و متون تخصصی تربیت اسلامی است. نمونه‌گیری به‌صورت هدفمند انتخاب می­شود. بر اساس یافته‌های پژوهش مهم‌ترین مبانی شناخت معنویت اسلامی عبارت‌اند از: خداباوری و خدامحوری، حق‌مداری و هدفمندی آفرینش، اعتماد به خلیفه‌الهی انسان، اعتقاد به عدالت، نفع اجتماعی و تسبیح عمومی است؛ در این پژوهش نیز مهم‌ترین اصل‌های شناخت معنویت اسلامی عبارتند از: خداباوري و خدامحوري، اصل حق مداري و هدفمندي، تسبیح عمومی، اعتقاد به عدالت در نظام خلقت و اعتقاد به خلیفة اللهي است و در این راستا مهم‌ترین روش‌ها عبارتند از: ايجاد نگرش توجه توأمان به ارزش ابزاري و معنوي آفرینش، ايجـاد نگرش به‌ مطالعۀ‌ آفرینش به‌عنوان‌ جلوه‌های‌ الهي، توکل و امیدواری به خدا، صبر و بردباری، عبادت و بندگی خداوند است.

واژگان کلیدی: معنویت، معنویت اسلامی، شناخت.

مقدمه

واژۀ «معنویت» مصدر جعلی از ریشۀ «عنی» است و لغویون واژۀ (معنوی) را در اموری خلاصه می‌کنند که «مقابل مادی، صوری و ظاهری» است و یا آن را ‌‌‌‌ «معنایی که تنها به‌وسیلۀ دل شناخته می‌‌شود و زبان را در آن بهره‌‌‌ای نیست»، می‌دانند؛ چنان‌که مقامات «معنوی» را‌‌‌‌ «مراتب سیر باطنی، درجات سلوک به‌سوی حق و مقامات عرفانی» دانسته‌اند (لغت‌نامه دهخدا)؛ حقیقت این است که میان معنویت و مادیت، تناقض و تضادی وجود ندارد، بلکه آن دو لازم و ملزوم یکدیگرند. انسان، هم بعد مادی و هم بعد معنوی دارد؛ ازاین‌روی «معنویت» ضد «عقل» و یا «علم» نیست، بلکه معنویت هم‌نوا و هم‌آهنگ با «عقل» و «علم» است. بخش‌‌های مختلف وجودی انسان از یکدیگر قابل‌تفکیک نیستند، بلکه حقیقت انسان، با توازن میان «معنویت» و «مادیت» رقم خورده است‌‌‌‌، چنانکه خدای تعالی فرموده: «وَ نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا؛ و سوگند به نفس [آدمی] و آنکه او را سامان بخشید، پس بدکاری و پرهیزگاری‌اش را بدان الهام کرد، رستگار شد کسی که آن را [از آلودگی]  بپیراست و سرافکنده شد کسی که آن را آلوده ساخت»( الشمس: ۷-۱۰).

 هستی انسان از ایجاد توازن و تعادل میان نیروهای به‌ظاهر مخالف و متضاد شکل می‌گیرد؛ از این‌رو مقولۀ معنویت را نمی‌توان در تضاد با مادیت تحلیل نمود، بلکه هرکدام به‌نوبۀ خود از ضروریات و لوازم وجود آدمی در حیات زمینی است؛ چنان‌که جهان مادی مقدمه‌‌‌ای برای جهان آخرت به شمار می‌آید. معنويت از منظر قرآن کریم، چنان با جان و هستي آدمي آميخته است كه غفلت از آن، گویی باخدافراموشی گره‌ خورده و نکته اینجا است که انسان با نسيان، حق خود را از ياد برده و از دست مي‌دهد. هدف از معنويت اسلامي و خدا‌محور، دست‌يابي به نيروهاي خارق‌العاده و تنها وضعيت‌هاي مطلوب رواني نیست، بلکه حقيقتي متعالي و فراتر از تمام نمودهاي هستي را ارائه می‌دهد و به همه‌ي هستي معنایی خاص مي‌بخشد. باور به وجود حقيقي که داراي خیر مطلق و کمال نامحدود و سرچشمه‌ي بي‌پايان رحمت و زيبايي و بي‌نيازي است، به هستي و حيات، شکوه و معنا می‌بخشد (فاطمی، 1393)؛ عرفان­هایی که خدامحور نیستند، از این گنج بی‌پایان محروم‌اند. با عرفان بودایی یا سرخ‌پوستی انسان این تعالی را احساس نمی‌کند. در عرفان‌های سرخ‌پوستی نهایت شکوفایی انسان این است که بتواند از نیروی فراگیر طبیعت بهره‌مند شود و از آن برای شکوفایی خود و بهبود زندگی بهره ببرد. تائوئیسم نیز شبیه همین رویکرد را دارد (مظاهری سیف، 1385).

اسلام مادیات را همراه و تحت اداره و اراده معنویت قرار داده است تا از دوقطبی شدن جامعه بشری جلوگیری نماید. معنویت در اسلام نتیجه شناخت پیدا کردن، اخلاص در عمل، در صراط مستقیم قرار گرفتن، ایثار و تعهد و ... است و دستاورد چنین معنویتی انسان‌هایی شایسته، صالح، امین و باتقواست که حاکمیت آنها در برقراری عدالت مسلماً سعادت بشر را به همراه خواهد داشت.

ظرفيت نامتناهي انسان، در صورتي‌که در راستاي معرفت و عبوديت حق جريان يابد، شکوفا می‌شود و به دستيابي ايمان و عمل صالح مي‌انجامد (مظاهری‌سیف، 1385: 109)؛ از یک‌سو، اگر اين استعداد متعالي و نامحدود انساني به سطوح پست زندگي و هستي معطوف شود، حيات دنيا شکل مي‌گيرد. گفتنی است که انسان موضوع خلقت خداوند و باعظمت‌ترین و نیرومندترین موجود جهان هستی است. چنانکه در قرآن آمده است که «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»؛ ما آن امانت را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه كرديم، پس آنها از تحمل آن امتناع كردند و ترسيدند و انسان آن را حمل كرد؛ چون انسان ستم‌پيشه و جاهل بود و همه چیز برای رشد و تعالی او مسخر شده است (احزاب: 72). «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون» (جاثیه: 13)؛ اما نه برای اینکه انسان موضوع انسان باشد. درواقع انسان به معنای کامل کلمه مهم‌ترین موضوع و تمام غایت خداوند است، جایز است این انسان نیز موضوع مهم خود را خداوند بداند و هدفش از بودن در دنیا، رسیدن به کمال و جاودانگی باشد. این کمال در حقیقت همان حقیقت جاودانه الهی است که ربط انسان به خدا نیز دقیقاً به همین‌جا ختم می‌شود و از آغاز حرکت رو به نهایت سیر می‌کند و در سیر تکاملی خود رو به بارگاه ربوبی دارد و در این بین معاشقه‌ای دوطرفه صورت گرفته است. این معادله زمانی زایل می‌شود که انسان فقط خود را ببیند و هدف از بودنش در این جهان را فقط «این‌جهانی» و خودکامگی ببیند و کام‌جویی او از هر آنچه برای تعالی او مسخر شده، فقط پر‌کردن ظرفیت زمانی عمر خود باشد. بر اين اساس، معنويت برآيندي است‌ که از فرآيند معرفت، ايمـان و عمـل صـالح در چـارچوب شـريعت اسـلامي حاصل مي­شود؛ بدين‌ترتيب اگر حيات طيبه و نورانيـت دل به دست نيايد، معنويتي به دسـت نـيامده است. بدون‌ معرفت‌ نسبت بـه حقـايق عـالم و ملکوت جهان مادي و نيز ايمـان بـه خـدا و صفات و افعـال او، معنويـت مفهـومي نـدارد؛ درواقع، آموزه‌های اسلامي، عمیق‌ترین‌ و جامع‌ترین معـارف الهـي را در‌ ابـواب‌ گونـاگون عرضه مي­دارد و افزون بـر آن اعـمال شايسته را به بهترين شکل تبيين کرده اسـت کـه می‌تواند معنويتي بـزرگ را پایه‌گذاری‌ کند‌، در این راستا با توجه به اهمیت معنویت اسلامی و لزوم شناخت آن در پژوهش حاضر به‌صورت اجمالی به تبیین مبانی، اصول و روش‌های شناخت معنویت اسلامی پرداخته‌شده است.

مبانی شناخت معنویت اسلامی

  1. اصالت روح: یکی از مبناهای شناخت معنویت اسلامی، اصالت روح است که در ادامه به آیات مرتبط اشاره می­شود: (وَ قـالوُا ءَ إِذا ضـَلَلْنـا فـىَ الْاءَرْضِ ءَ إِنـّا لَفـى خـَلْقٍ جـَديـدٍ بـَلْ هـُمْ بـِلِقـاءِرَبِّهـِمـْ كافِرُونَ)(سجده، آيه 10)؛ در اين آيه شريفه پروردگار شبهه كافران را مطرح می‌سازد كه گفتند: هنگامی‌که ما در زمين گم شديم (بر اثر تجزيه و تفرقه اعضاى بدن) آيا بار ديگر آفرينش جديدى خواهيم داشت؟! اينها به ملاقات با پروردگارشان كافرند؛ بعد به پيامبرش چنين امر می‌کند: «قُلْ يَتَوفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذى وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ اِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ»(همان، آيه 11)؛ در پـاسـخ آنـهـا بگو ملک‌الموت كه بر شما گماشته شده، شما را مى‌گيرد و بعد به‌سوی پروردگارتان بازگردانيده مى­شويد. پـيـداسـت كـه مـنـكـران مـعـاد يـا كـسـانـى كـه قـرآن كـلام آنـهـا را نقل می‌کند، معتقد بودند كه انسان همين بدن مادى است و وقتى می‌میرد و بدنش متلاشى می‌شود، گم شده و از بين رفته و قابل بازگشت نيست .خـداونـد مـتعال در جواب اين شبهه می‌فرماید: شما هرگز گم نمی‌شوید، زيرا شما بدن مادى نـيـسـتـيـد، بـدن مادى قابليت انقسام و تجزيه و تفرقه دارد، ولى شما را (روح شما را) ملائكه مأمور در امـر مـرگ شـمـا، گـرفـتـه و نـگـه می‌دارند و چـون روح قابل‌تجزیه و تـفـرقـه نـيست، از بين نخواهد رفت و گم نخواهد شد و سپس شما به‌سوی پروردگارتان باز می‌گردید (معارف قرآن، 451 ـ 450، اقتباس). خـداونـد حـكـيـم در سـوره مؤمنون پـس از تـشـريح مراتب خلقت انسان به مرحله ايجاد روح پرداخته و فرموده است: (ثُمَّ اَنْشَاءْناهُ خَلْقا آخَرَ)(مؤمنون، آيه 14). سپس او را آفرينشى ديگر داديم. مـنـظور اين است به انسان بفهماند كه تا اين مرحله تو تنها جسم و ماده بودى، ولى از اين به بـعـد موجود ديگرى هستى و اصالت تو به موجودى غیرمادی است كه همان روح است، به هـمـيـن سبب، ايـن تـعـبـيـر در مـراحـل قـبـل بـه‌كـار نـرفـتـه اسـت با آنکه هـر يـك از مراحل قبل نيز خلقى غير از مرحله قبل خود بوده است.

ج. آیه‌ای كه روح را از عالم امر معرفى كرده است: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ، قُلِ الرُّوحُ مِنْ اءَمْرِ رَبّى ...»(اسرا، آيه 85). از تو درباره روح می‌پرسند، بگو: روح از (عالم) امر الهى است! يعنى روح موجودى است از عالم ديگر غير از ماده و خلق مادى و از سنخ موجودات مادى نيست تا زمان بردار بوده و متوقف بر ماده و مادیات باشد (طبرسی، 13، 197، اقتباس).

2. اشرف مخلوقات

انسان مخلوق خداوند و تحت اشراف اوست و به تعبیر دیگر، خداوند خالق، رب و محیط بر انسان است (انفال، آیه 47).

«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطٌ؛ و چون کسانی نباشید که از خانه‌های خود سرمست از نعمت و برای خودنمایی به مردم بیرون شدند و (مردم را) از راه خدا بازمی‌داشتند (مانند سپاه ابوجهل به‌سوی بدر) و خداوند به آنچه می‌کنند (از نظر توان و علم) احاطه دارد»(انفال، آیه 47). «لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ.»(غافر -57)، بايد بدانند خلقت آسمان‌ها و زمين بزرگ‌تر از خلقت مردم است ولیکن بيشتر مردم نمى‌دانند.

برای «انسان» در کلام وحی اسامی متفاوتی چون: آدم، بشر، انسان و ... به‌کاررفته است که هرکدام معنای جداگانه‌ای دارد و به حالت‌ها و ویژگی‌های متفاوتی از بشر اشاره می‌نماید. اگرچه در قرآن کریم آیه‌ای دال بر اینکه انسان اشرف مخلوقات است وجود ندارد، اما از فحوای آیات همین معنا برمی‌آید؛ چراکه بارها فرموده است که زمین و آسمان و هر آنچه در آن است را مسخر انسان نموده است؛ اما باید دقت شود که این بزرگی و ویژگی فقط مخصوص «انسان» است و انسان با بشر یا بنی‌آدم فرق دارد. این موجود که آن را «انسان» می‌نامیم، باید مراحل متفاوتی را طی نماید تا واقعاً انسان شود. او ابتدا نطفه‌ای بیش نیست و مراحل زندگی جمادی را طی می‌کند. پس ‌از این مرحله وارد زندگی «نباتی» می‌شود و اگر از این مرحله نیز به‌سلامت گذشت، زندگی حیوانی را آغاز می‌نماید و پس از گذر از زندگی حیوانی، تازه زندگی «انسانی» و طی مراحل انسان شدن را آغاز می‌نماید. به همین دلیل است که شاهدیم خالق کریم گاهی انسان را جماد، گاهی گیاه و گاهی حیوان می‌خواند و چون ظرفیت و استعداد انسان شدن در او موجود بوده، ولی به فعلیت نرسانده است، بدتر از جماد و حیوان لقب می‌گیرد؛ بدیهی است که این الفاظ الهی، ناسزا نیست، بلکه بیان مرحله‌ی وجودی اوست. چنان‌چه درآیات ذیل به هر سه مرحله‌ی «جمادی، نباتی و حیوانی» موجودی که آن را انسان می‌خوانیم، اشاره می‌نماید:  (جماد): ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (البقره،74)؛ سپس، دل‌هایتان سخت شد كه چون سنگ يا سخت‌تر بود، چرا كه از بعضى سنگ‌ها جوي‌ها بشكافد و بعضى آنها دو پاره شود و آب از آن بيرون آيد و بعضى از آنها از ترس خدا فرود افتد و خدا از آنچه مى‌كنيد، غافل نيست‌؛ پس معلوم می‌شود که تمایز «انسان» با سایر موجودات دیگر، بصیرت اوست که موجب ایمان و عمل صالح می‌‌شود و این دو دست­آورد او را از مراحل متفاوت گذرانده و انسان می‌نماید؛ اما عده‌ی کمی به این مهم توجه دارند؛ بنابراین انسان هم داراى خصوصیت ویژه و اختصاصى به نام عقل است كه به‌وسیله آن خیر و شر را تمیز می‌دهد و هم نسبت به جهات مشترك با موجودات دیگر برتری‌هایی دارد؛ این برتری‌ها مقایسه در نحوه تغذیه انسان با حیوانات كه یك مسئله زیستى صرف است، مشهود است؛ البته دو بعد اصلى شرافت انسان درواقع مسئله خلافت الهى و كرامت ذاتى اوست؛ بنابراین انسان اشرف مخلوقات است، درنتیجه نسبت به معنویت اسلامی نقش و رسالت مهم‌تری نیز دارد؛ زیرا که درک و بینشش نیز نسبت به معنویت اسلامی فراتر از رفع نیازهای مادی است.

3. انسان جانشین و امانت‌دار

انسان جانشین (بقره، آیه 30) و امانت‌دار خداوند (احزاب، آیه 72) است؛ «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»(بقره، آیه 30) و (به یاد آر) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد (نماینده خدا در آنجا یا جانشین ساکنان پیشین منقرض شده آنجا). گفتند: آیا در آن کسی را (جانشین) قرار می‌دهی که فساد می‌انگیزد و خون‌ها می‌ریزد؟! درحالی‌که ما تو را با توصیف به کمالات تسبیح می‌گوییم و (از هر عیب و نقصی) تقدیس می‌کنیم. خدا گفت: بی‌تردید من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ «ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمان‌ها و زمين و کوه‌ها عرضه كرديم، پس از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناك شدند و [لى] انسان آن را برداشت، راستى او ستمگرى نادان بود»(احزاب، آیه 72).

انسان نعمت‌‌های الاهی را به‌صورت امانت در اختیار گرفته و وکیل خداوند در اموال است؛ بنابراین نباید تصور کند که مالکیت و تصرف او در اموال مطلق است و می‌تواند بدون محدودیت، هرگونه تصرفی را انجام دهد. این مطلب از آیات قرآن و روایات به‌خوبی استفاده می‌شود؛ وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ (نور (24)، 33)؛
و از آن مالى که خدا به شما داده است به ایشان بدهید. انسان تربیت‌ شده مکتب اسلام، همواره درصدد رعایت حقوق سایر کسانی است که در استفاده از منابع طبیعی سهیم هستند و حتی حقوق جانوران و گیاهان را نیز تضییع نمی‌کند؛ که همه اینها، باعث استفاده کارآمد و پایدار از موهبت‌های خداوند می‌شود؛ ضمن اینکه بر اساس سنت الاهی که پیش‌تر اشاره شد، ایمان و تقوا سبب افزایش برکات خداوند می‌شود؛ بنابراین رعایت حقوق به‌وسیله مؤمنان، پایداری را از دو مسیر، دوچندان خواهد کرد .انسانی که خداوند چنین استعداد و آمادگی را به او بخشیده است، برای رسیدن به مقام خلافت الهی می‌بایست که نخست همه آن صفات الهی را که در شکل اجمالی در او به ودیعت گذاشته شده به فعلیت رساند که از مهم‌ترین این صفات احترام به محیط زیست و رعایت موازین محیط زیست و شکوفایی و آبادانی آن است؛ از این‌رو نیازمند تلاش و مجاهدت بسیار است تا از پست‌ترین عنصر، خود را به بالاترین برساند و همه عوالم هستی و حقایق آن را به شکل تفصیل در خود داشته باشد. این جهان کوچک که انسان نامیده می‌شود، برای خلافت برجهان بزرگ بیرون، نیازمند آن است که خود، جهانی بزرگ شود و ازآنجایی‌که چنین استعداد و ظرفیتی را دارا است، پس مشکلی ندارد و تنها سعی و تلاش است که باخدایی شدن، می‌تواند آن را به دست آورد.

4. کرامت ذاتی

انسان از سوی خداوند تکریم شده و از کرامت ذاتی برخوردار است (اسراء، آیه 70). «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَني‌ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلي‌ کَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً؛  و حقا که ما فرزندان آدم را (به وراثت از پدر به‌وسیله نعمت‌های مادی و معنوی) کرامت و شرافت بخشیدیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکب‌های مناسب هر یک) سوار کردیم و آنها را از انواع پاکیزه‌ها (چیزهایی که ملایم طبع آنهاست) روزی کردیم و آنها را بر بسیاری از آفریده‌های خود (از جانداران و اجنه و اغلب فرشته‌ها) برتری کامل دادیم»؛ در این راستا برای اینکه حق انسان در استفاده و بهره‌برداری از طبیعت را در این قسم از آیات بیان کنیم، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

خداوند در سوره نحل می‌فرمایند: «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ...»(ابراهیم، آیه 33)؛ یعنی: خداوند، خورشید و ماه را مسخر شما ساخت؛ بنابراین انسان فطرتاً و ذاتاً خداجوست و اين خداجويي و خداخواهي او مهم‌ترین نياز او قلمداد مي­شود؛ نيازي حقيقي نه اعتباري و دروغین که از عمق دل و تمام وجود انسان برمی‌خیزد، انسان به خداوند متعال نيازمند است، بلکه به تعبير بهتر اينکه وجود انسان عين نياز و عين نيازمندي به خداست، نه اينکه انسان وجودش مستقل از نيازمندي باشد؛ بلکه انسان ذاتاً عين نياز به خداست و وجود انسان سراسر نياز به خداست و از نيازمندي هرگز جدا نيست. انسان که نیز نيازي ذاتي و فطري به خداوند دارد و از طرف ديگر نيز می‌دانیم که هر نيازي را که خداوند در انسان به وجود آورد، ما به ازاي آن را نيز در جهان خلقت آفريده است، زيرا اگر این‌گونه نباشد حکمت خداوند زير سؤال می‌رود؛ به‌عنوان‌مثال خداوند احساس تشنگي را در وجود ما به وديعت نهاده و براي رفع اين نياز آب گوارا و ديگر نوشیدنی‌ها را نيز در عالم آفريده است.

آنچه در مراجعه به متون اسلامی، یعنی آیات قرآن و روایات در خصوص کرامت ذاتی انسانی درمی‌یابیم، با دستاوردهای احترام به حیط زیست یکسان است؛ اما آنچه آموزه‌های اسلامی بر آن تأکید بیشتری داشته‌اند، کرامت ارزشی یا اکتسابی بشر است. درهرصورت به نظر می‌رسد جامعۀ ایده آلی که در سایه حفظ و حراست از کرامت انسانی در آموزِۀ معنویت اسلامی به تصویر کشیده شده است، تفاوت چندانی با مدینۀ فاضلۀ اسلام نداشته باشد.

5.وجدان اخلاقی (رسول باطن)

د. انسان از وجدان اخلاقی برخوردار است (الشمس، آیه 8-9)؛ «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها؛ پس بدکاری و پرهیزکاری‌اش را به وی الهام نمود و او را بر عمل توانا ساخت»(الشمس، آیه 8)؛ و «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها؛ که به یقین رستگار شد کسی که نفس را (در کمالات اعتقادی و اخلاقی) رشد داد و (از پلیدی­های فکری و نفسانی) پاکیزه داشت»؛ «و نفس وما سویها» و «فالهمها فجورها و تقویها» و «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»؛ و از وجدانی اخلاقی برخوردار است، به‌حکم الهامی فطری زشت و زیبا را درک می‌کن؛. سوگند به نفس انسان و اعتدال آنکه ناپاکی‌ها و پاکی‌ها را به او الهام کرد (شمس، آیات 7،8 و 9).

«الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قَلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‌ »؛ «او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی‌گیرد. خواست‌های او بی‌نهایت است، به هر چه برسد از آن سیر و دل‌زده می‌شود، مگر آنکه به ذات بی‌حد و نهایت (خدا) بپیوندد. همانا تنها با یاد او دل‌ها آرام می‌گیرد...»(رعد، آیه 28) »؛ یا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلي‌ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقيهِ»؛ ای انسان! تو به‌سوی پروردگار خویش بسیار کوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی کرد»(انشقاق، آیه6).

از بررسی آیات مرتبط باوجدان اخلاقی این‌گونه استنباط می­شود که یکی‌ ‌از‌ الطاف‌ خاصّه الهی‌ نسبت‌ ‌به‌ بندگان‌ اعطای‌ ‌رسول‌ باطن‌ است‌، ‌یعنی‌ عقل‌ ‌که‌ حسن‌ و قبح‌ اشیاء ‌را‌ ممیز ‌باشد‌ و ‌رسول‌ ظاهر، ‌یعنی‌ پیغمبر ‌که‌ ‌به‌ توسط کتاب‌ آسمانی‌ راه‌ خیر و شر و صلاح‌ و فساد و تقوا و فجور ‌را‌ مبیّن‌ ساخته است‌ ‌که‌ تعبیر ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ اتیان‌ اوامر و ترک‌ مناهی‌ ‌شده‌ است؛ بنابراین در وجود انسان نيازهاي گوناگوني از قبيل نيازهاي مادي، همچون نياز به آب و غذا و ... و نيازهاي معنوي نظير نياز به علم و علم‌آموزی، کسب فضائل اخلاقي و ... تعبيه شده است که وجه تمايز انسان از حيوانات و نباتات همين امور معنوي است؛ زيرا علم‌آموزی، به دست آوردن ملکه تقوي، اخلاص، يقين و ديگر فضائل اخلاقي فقط براي انسان تعريف شده و براي حيوانات و نباتات مفهومي ندارد و اين انسان است که با ايمان و عمل صالح و اخلاق و ... مراحل سير و سلوک را طي می‌کند و به مقام قرب خداوند می‌رسد تا جاييکه فرشتگان مقرب را نيز پشت سر مي­گذارد و نزد پروردگار عالم به سر می‌برد، اما ازآنجاکه انسان به‌خودی‌خود نمی‌تواند راه صلاح و سعادت را خود تشخيص دهد، بدون عنايت خداوند و هدایتش و احتمال بيراهه رفتن و گمراهي او بسيار است. نياز به هدايت الهي دارد که خوبی‌ها را از بدی‌ها و زیبایی‌ها را از زشتی‌ها و حلال را از حرام تشخيص دهد. خداوند به‌مقتضای حکمت، فضل و رحمتش براي هدايت انسان‌ها رسول باطنی (عقل) را براي آنها در نظر گرفت. نيروي عقل، بشر به‌وسیله عقل می‌تواند در امور عالم بينديشد و تأمل کند، به حوادث و وقايع روزگار و عناصر طبیعی با ديده بصيرت بنگرد و عبرت بگيرد و قوانين حاکم بر انسان‌ها تاريخ بشر را استنتاج کند، با قوه عقل می‌تواند به ميزان قابل‌توجهی خوبي را از بدي و صلاح را از فساد تشخيص دهد و با عقل است که می‌تواند در آفرينش آسمان‌ها و زمين و خلقت کوه‌ها و حيوانات انديشه کند و از اين نظم دقيق و بی‌مانند حاکم برجهان خلقت، پي به‌سوی خالقي قدرتمند و حسابگري دقيق و نظم آفرين ببرد و درمی‌یابد که محال است که خداوند اين همه را بی‌هدف آفريده باشد؛ اما کسي به‌قدر استعداد و عقل و فهم خود پي به لطافت‌های آفرينش می‌برد و فضایل اخلاقی کسب کند؛ بنابراین رسول و عقل باطنی به‌نوعی وجدانی اخلاقی است که در ارتباط با معنویت اسلامی همیشه هدایتگر و بازدارنده انسان به درک و ارتباط با نشانه‌های معنویت اسلامی بوده است.

اصول

1. خداباوري و خدامحوري

علوم تجربي وحدت و انسجام طبيعت را نشان می‌دهند و درنتیجه ما را به آفريننده طبيعت می‌رسانند و اين همان چيزي است كه هدف اديان به‌ویژه اسلام است؛ ازاین‌رو، دانشمندان مسلمان در عصر تمدن اسلامي هيچ جدايي واقعي بين علوم اسلامي و قرآني با علوم طبيعي نمي­ديدند و هدف هر دو را يكي مي­دانستند، زيرا آفريننده كتاب تكوين همان نازل كننده كتاب تشريع است. در بينش اسلامي اين اعتقاد وجود دارد كه نظام طبيعت به‌حکم حكمت خداوند از مثل اعلاي كل وجود در نظام الهي سرچشمه مي­گيرد، الگويي كه به بيان قرآن به قلم و لوح محفوظ تعبير شده است. خداوند به‌وسیله قلم كه مظهر اصل خلاق آفرينش و حقيقت كليه اشيا است بر روي لوح محفوظ كه تا ابد نزد خود اوست، آفرينش را نقش زد. درعین‌حال به بركت قدرت تكوين خداوند حقايقي كه بر روي لوح محفوظ نگاشته شده بود، به عالم ادني و به سطوح پایین‌تر وجود و درنهایت به عالم طبيعت نازل شد؛ بنابراين نظام طبيعت از نظامي كه بر قلمرو الهي حاكم است، منشأ دارد و منعکس‌کننده آن است. در قرآن نيز بر اين نظريه تأكيد شده است. بنا به فرموده قرآن هر چيزي بر اساس ميزان و ملاكي خلق شده و به‌بیان‌دیگر هر شيء نزد خداوند ميزاني دارد؛ «و کل شیء عنده بمقدار» اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَى وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ  وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ (رعد، آیه 8)؛ بنابراين همان قدرتي كه جهان طبيعت و قرآن را آفريد، منشأ نظم و هماهنگي و تعادلي است كه در كل آفرينش مشاهده می‌شود. ميزان اشيا و پدیده‌ها از قدرت او سرچشمه مي­گيرد كه هرگز بر اساس هوي و هوس و يا يك مورد خاص قرار ندارد، بلكه به طرز جداناپذیری با منشأ و آفريننده نظام پيوند دارد؛ چراکه در دنياي اسما و صفات الهي درنهایت همه اسما يكي است. قدرت خداوند چيزي جز حكمت او نيست (نصر، 1386، 123).

در قرآن مجيد، حدود 750 آيه درزمینه خداشناسي از راه علوم طبيعي وجود دارد. در اين آيات خداوند متعال از پديده­هاي طبيعي به‌عنوان آيات الهي ياد می‌کند و بندگان را به تفكر و نظر در آنها دعوت مي­كند (گلشنی، 1384).

قرآن مجيد با اصرار، انسان‌ها را به مطالعه موجودات به‌منظور شناخت خداوند تبارک‌وتعالی دعوت می‌کند؛ خداوند متعال گاه انسان را به سير «آفاقی» و «انفسی» به صور تكلي فرا می‌خواند و گاه دست او را گرفته، به مطالعه یک‌یک پدیده‌های نظام‌یافته زمين و آسمان وادار مي­كند. آيات قرآن سخن از اسرار آفرينش و نشانه‌های خدا در عالم هستي مي­گويند كه مخاطبان آن گوناگون است (مطهری، 1372)؛ درواقع مخاطبان حقايق جهان آفرينش، عالمان، انديشمندان و خردمندان  هستند.

كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى «اين ها نشانه‌هایی است براي صاحبان مغز»(طه، آیه 54)؛ «وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ»«این‌ها نشانه‌هایی است براي دانشمندان»(روم، آیه 22)؛‌و سرانجام «وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ»؛ «اينها نشانه‌هایی است، آيا با چشم بصيرت نمی‌نگرید؟»(ذاریات، آیه 21)؛ يعني آيات خدا در زمين و در درون وجود شما براي كساني كه چشم بينا دارند روشن است. اين تعبيرات به‌خوبی نشان می‌دهد که براي استفاده و بهره‌گیری از آيات بی‌شمار و نشانه‌های بسيار كه براي وجود پاك او در سراسر عالم آفرينش وجود دارد، زمينه آماده‌ای لازم است؛ چشمي بينا، گوشي شنوا، فكري بيدار و دلي هشيار و روحي آماده پذیرش و تشنه حقايق لازم است، وگرنه ممكن است انسان سال‌ها در لابه‌لای اين آيات زندگي كند، اما همچون حيوانات نشناسد (مکارم شیرازی، 1، 305).

بنابراین گستردگى زمين، حكيمانه و باتدبیر انجام‌گرفته است. گستردگى زمين و وجود کوه‌ها در آن، باعث حفظ تعادل زمين و عامل بهره‌مندى انسان‌هاست؛ زيرا كه اگر تمام زمين مسطح يا كوهستانى بود، امكان زندگانى وجود نداشت. تنوع عناصر محیط‌زیست و شكل‌هاى مختلف، همه از نشانه‌هاى قدرت الهى است؛ درواقع تنوع عناصر محیط‌زیست و طبیعت با اراده و خواست خداوند محقق شده است.

2. اصل حق مداري و هدفمندي آفرينش

از اصول برجسته جهان‌شناسی اسلامي آن است كه جهان آفرينش بر پایه حق آفريده شده است. در قرآن آيات متعددي از آن سخن گفته است: «ما خلق الله السموات و الارض و مابینهما الا بالحق و اجل مسمی»(روم، آیه 8)؛ خداوند آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آن دو است، جز به‌حق و تا هنگامي معين نيافريده است. آیات متعددی، از هفت‌آسمان سخن گفته‌اند: «اللّهُ الّذی خلق سبعَ سماوات؛ خدا همان کسی است که هفت‌آسمان را آفرید». (سوره طلاق، آیه ۱۲)؛ هم‌چنین، از پاره‌ای آیات به ‌دست می‌آید که در آغاز، فضای واحدی، از جنس دود (گاز) بوده و سپس خداوند آن را به‌صورت هفت آسمان پرداخته است: سپس آهنگِ [آفرینشِ] آسمان کرد و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ»؛ «خواه یا ناخواه بیایید». آن دو گفتند: «فرمان‌پذیر آمدیم». پس آ‌نها را [به‌ صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت (فصلت، آیات ۱۱ و ۱۲).

واقعیت آن است که ما درباره ویژگی‌های آسمان‌های هفت‌گانه آگاهی چندانی نداریم. آنچه از قرآن فهمیده می‌شود این است که این آسمان‌ها بر فراز یکدیگر قرار دارند و ستارگان ‌که شبانگاهان می‌درخشند، در پایین‌ترین آسمان (از آسمان‌های هفتگانه) قرار دارند. برخلاف آسمان، در قرآن از سیاره زمین به‌صورت مفرد یاد شده است. قرآن، در توصیف زمین، بیشتر بر اوصافی تکیه می‌کند که بیان‌گر فواید و منافع این آشیانه خاکی برای انسان‌ها است و البته، در همه‌جا خالقیت خداوند را نیز یادآور می‌شود؛ به تعبیر قرآن، خداوند زمین را ـ برای آدمیان ـ همچون بستری گسترده و مرکبی راهوار و محل استقرار و آرامش و خزینه روزی آنان قرار داده است. در پاره‌ای آیات نیز پس از اشاره به اینکه خداوند با فرو فرستادن باران حیات جدیدی به زمین می‌بخشد، این پدیده نمونه‌ای از احیای مردگان در روز رستاخیز دانسته می‌شود. حق داراي معنايي عميق و گسترده است، يكي از تجليات حقانيت خلقت جهان آن است كه جهان بر پایه قوانين و سنن الهي استوار است. در جهان‌بینی اسلامي، از یک‌سو حاكميت قوانين طبيعي و فراطبیعی بر پدیده‌های جهان مورد تأييد قرار می‌گیرد و از سوي ديگر اين قوانين همان سنت‌های الهي معرفي می‌شوند. حق مداري جهان در مسئله هدفمندي عالم خلقت نيز تبلور مي­يابد. عالم خلقت داراي هدف است؛ به‌عبارت‌دیگر: در جهانبيني اسلامي كاروان هستي داراي هدف و غايتي از پيش تعيين شده است. مفهوم «اجل مسمي» درآیه قبل آن است كه كاينات به‌سوی هدف و پايانه معلوم و معيني در حركت است؛ بنابراین، حق‌ مداری جهان در مسئله هدفمندی عالم خلقت نیز تبلور می‌یابد. در جهان‌شناسی اسلامی، چنین نیست که کاروان هستی، سرگشته و حیران به‌سوی مقصدی نامعلوم ره بپوید و بر پایه احتمال و تصادف به سمت آینده‌ای مبهم گام بردارد؛ بلکه آفریدگار جهان آن را به‌سوی غایتی از پیش تعیین‌شده رهنمون ساخته است. عبارت «أجل مُسمّی» در آیه هشتم سوره روم ـ که اندکی قبل ذکر شد ـ پرده از این حقیقت بر می‌دارد که کائنات به‌سوی پایانه معلوم و معینی رهسپار است.

3. تسبیح عمومی

از نگاه جهان‌شناسی اسلامي، همه اجزاي جهان خلقت و حتي پدیده‌های بی‌جان عالم طبيعت، نوعي شعور باطني نسبت به آفريدگار خويش دارند و بر پایه اين شعور، به تسبيح و تنزيه و سپاسگزاری او سرسپرده‌اند؛ «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض»(جمعه، آیه 1)؛ يعني آنچه در آسمان و زمين است، تسبیح‌گوی خداوندند. با توجه به‌تصریح آيه بالا، همه مخلوقات خداوند به ستايش او اشتغال دارند و ازآنجاکه اين افعال بدون داشتن شناخت قابل‌تصور نيست، آيه موردنظر، از شعور عمومي همه اجزاي عالم نسبت به خداوند حكايت می‌کند. كلمه تسبيح در اصل از كلمه سبح، به معناي شناوري در آب، در خاك و يا در هوا است. چنانچه قرآن راجع به شناسايي ابرها در آسمان می‌فرماید: «والسابحات سبحاً» و در مورد گردش زمين و پيدايش روز و حركت خورشيد و ماه می‌فرماید: «کل فی فلک یسبحون» همگي در مواردي شناورند. تسبيح از نظر اهل لغت و تفسير منزه ساختن خداوند از آنچه بد و ناشايست و عيب و نقص است، معني می‌دهد. اجرام آسماني و زمين و تمامي آنچه در آسمان‌هاست با شناوري در هوا و تلاش براي گردش دقيق و نظم خود به‌فرمان خدا، آفريننده و تربیت‌کننده خود را از هر عيب و نقص منزه نشان می‌دهد. در کشف‌الاسرار آمده است كه اين تسبيح يا به­طور نطق و بيان و يا به‌طور برهان و آفرينش است (بی‌آزار شیرازی، 1376، 4).

جالب اين است كه از نظر قرآن، تسبيح موجودات مي­تواند مورد درك و شعور و فهم انسان باشد؛ بنابراین از این اصل این‌گونه استنباط می‌شود که طبیعت متناسب بانظم و قاعده‌هایی هماهنگ و منطقی خلق‌شده و همه عناصر آن تحت اراده خداوند است و انسان به‌عنوان برترین و عاقل‌ترین موجودات این نظام آفرینش نباید هیچ‌گاه از نگاه به قدرت و لطف الهی غافل شود، درواقع همان سیر تکاملی که انسان باید طی کند تا به سعادت برسد همیسن سیر متناسب با ماهیت موجودات و عناصر طبیعی در بستر محیط زیست وجود دارد و ارتباط سالم و رویکرد هدفمند و معنوی انسان به نظام آفرینش در این راستا سهم بسزایی دارد.

4. اعتقاد به عدالت در نظام خلقت

فعاليت عناصر خلقت چنان به هم وابسته است كه هر تغيير در وضع يكي موجب به هم خوردن تعادل نظام  شده، فعاليت حياتي و تبادل انرژي دچار مخاطره می‌شود. در يك نظام اكولوژيك هر عنصري، وظیفه‌ای و نقشي بر عهده دارد. درعین‌حال كه هر عنصري نقش مستقل دارد، ادامه كار و فعاليتش به كار و فعاليت ساير عناصر وابسته است.

آنچه از آیات قرآن استفاده می‌شود، این است که اصل اولیه در ثروت‌های طبیعی این است که به همه مردم تعلق دارند. در قرآن بارها بر این واقعیت تأکید شده است که خداوند، زمین و معادن و دریاها و کوه‌ها، خورشید و ستارگان را به نفع بشر مسخر کرده است. نزول باران، روییدن گیاهان، باغ‌ها و میوه‌ها ...، و سرانجام آنچه روی زمین است را برای انسان و رفاه او آفریده است؛ بنابراین، اختصاص یافتن بخشی از زمین، کوه یا مواد اولیه به افراد دلیل خاص می‌خواهد: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً (بقره، 29)؛ خداوند آنچه در روی زمین است را برای شما آفرید».

روشن است که واژه «شما» فقط بر گروهی از مردم دلالت نمی‌کند؛ بلکه جمیع مردم را در برمی‌گیرد. در جای دیگر نیز فرموده است: «وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ (رحمن، 10)»؛ خداوند زمین را برای مردم آفرید. علامه طباطبایی در این‌باره می‌فرماید: این حقیقت قرآنی است که پایه بسیاری از مقررات در اسلام به‌شمار می‌رود. اصل ثابتی که همه‌چیز در چارچوب آن قرار می‌گیرد، این است که جمیع اموال برای همه است و مصلحت افراد تا حدی رعایت می‌شود که مصالح عامه با آن مخالفت نداشته باشد (طباطبایی، 1363: 4، 183)؛ همچنین آیه‌ای که فلسفه تشریع مالکیت دولتی برای انفال را بیان می‌کرد، بر همین مطلب دلالت دارد (حشر، 7).

آیت‌الله جوادی‌ آملی نیز می‌گوید: عدل اگرچه مفهوم ارزشی است، در بستر هستی جریان دارد ... . عدل، مشترک معنوی و در همه اقسام آن به یک معنا است؛ گرچه مصادیق متفاوتی دارد (جوادی آملی، 1381: 200). وی عدل در آفرینش را به این می‌داند که خداوند، هرچه را برای سازمان هستی لازم بود، به آن اعطا کرد و آنگاه هرچه را برای هدف‌داری آن ضرورت داشت، در اختیارش نهاد: رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (طه،50)؛ پروردگار ما آن است که هر چیزی را آفرید؛ و آنگاه هدایت کرد.

عمده­ترين مصداق­هاي زیست‌محیطی كه به عدالت ارتباط دارد را می‌توان در محدوده­هاي زير فهرست نمود:

1- برهم خوردن نظام اكوسيستم[3] طبيعت توسط انسان كه به معناي بر هم خوردن حقوق عناصر زیست‌محیطی و درواقع تهي شدن منابع طبيعي توسط انسان از انرژي، ذخاير زيرزميني و مواد غذايي و به‌طورکلی منابع تجديد ناپذير است (حلم سرشت و دل پیشه،1382، 11).

2- آلودگي عناصر اصلي تغذيه انسان، يعني آب‌وخاک، هوا و تجمع مواد زائد و آلوده­كننده­ها كه حق حيات موجودات زنده از جمله انسان را از آنان سلب می‌کند.

  1. استفاده از مواد اوليه و ذخاير كره­ي زمين به‌منظور ساخت سلاح‌های مرگبار و يا ديگر كالاهاي غیرمفید و زیان‌بار براي بشر كه در حقيقت استفاده­ي ن به‌حق از مواد فوق زمينه بحران محیط‌زیست را به وجود آورده است؛ بنابراین آیا عادلانه است کسانی که امروزه زندگی می‌کنند منابع و فرصت‌های اقتصادی را تصاحب کنند و با کسب منافع آنها، مخارج آنها را به نسل‌های بعدی واگذار کنند؟ هر شخصی امانت‌دار منابعی است که نسل‌های آینده بشر بدان نیاز دارد و نه‌تنها در برابر کسانی که در حال حاضر در پناه آنها زندگی می‌کنند، بلکه در برابر همه بشریت و برای همیشه متعهد است.

5. اعتقاد به خلیفة اللهي

جايگاه انسان در عالم و در هستي بايد مورد شناختي عميق قرار گيرد و اینکه چه ارتباطي با جهان آفرينش دارد، او موجودي بي­ريشه نيست، او بخشي از حيات جاودانه و جزئی از كل هستي بی‌نهایت است، اگر اين جايگاه خود را در عالم بداند و سپس به استفاده از طبيعت روي آورد، آنگاه استفاده او به معناي درست خواهد بود. در ماجراي خلقت آدم، فرشتگان وقتي علم و آگاهي او را ديدند، قانع شدند و تصديق كردند كه چنين موجودي لايق خلافت الهي است و در مقابل او به‌عنوان خضوع سجده نمودند. اين علم و آگاهي چگونه علمي مي­تواند باشد؟ آيا علمي كه در قرون اخير محیط‌زیست طبيعي را تخريب و زمين را به فساد و تباهي كشيده، می‌تواند مصداق علمي باشد كه خداوند به ايشان آموخته است؟ البته خير، علمي كه خداوند به انسان آموخته علم مقدسي است كه جهان را جلوه‌گاه خدا و آيينه ذات حق می‌بیند و بهترين تعبير همان است كه قرآن فرموده اسماء و صفات خود، يعني جهان را به او آموخت شناخت جهان، شناخت خداوند و تجاوز به جهان، تعدي و تجاوز به حق است (محقق داماد، 1380، 80).

اسلام انسان را خليفه خدا و مسئول آباداني آن می‌داند «هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها...»(هود، آیه 61)؛ علامه طباطبايي (ره) با اشاره به تعريف راغب اصفهاني از ريشه لغت «و استعمرکم» در تفسير مفهومي آيه می‌گوید: انسان مسئول آباد ساختن زمين است (المیزان، 10، 461)؛ به‌بیان‌دیگر انسان مسؤوليت دارد به‌گونه‌ای در زمين تغييراتي انجام دهد تا منافعي را كه زمين به  سبب آن آفریده‌ شده به فعليت درآورده و به ظهور و بروز برساند؛ بنابراين نه منابع طبيعي اموال بادآورده و بی‌حساب‌وکتابی است كه بشر به هر مقدار و در هر جهتي مجاز به استفاده و يا تخريب و تباهي آنها باشد و نه انسان موجودي كاملاً مختار و رها شده در اين كره است كه هر چه >خواست انجام دهد و هر جا را اراده كرد، تخريب كند. محیط‌زیست امانتي است كه انسان به نمايندگي از طرف خداوند و تنها در جهت انجام مأموريت محوله، يعني آبادي و عمران مجاز به استفاده از آن است. همه‌چیز از آن خداست و بازگشت همه به‌سوی او است وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (نور، آیه 42) وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ(زخرف ،آیه 14).

در فرهنگ قرآن «تسخير» به دو معني آمده است، يكي در خدمت منافع و مصالح انسان بودن (مانند تسخير خورشيد) و ديگري زمام اختيارش در دست بشر بودن (مانند درياها و بسياري از موجودات زمين)؛ بر اين اساس تسخير پدیده‌های آسماني و زميني براي انسان مفهوم وسيعي دارد؛  از یک‌سو، شامل اموري است كه با ميل و اراده‌اش در مسير منافع خود به­كار مي­گيرد و از سوي ديگر شامل اموري است كه خداوند آنها را مأمور ساخته تا به انسان خدمت نمايند.

 

روش‌های شناخت معنویت اسلامی

با توجه به مبانی و اصول آموزش حفاظت از محیط‌زیست از منظر قرآن کریم به استخراج و تحلیل آموزه‌های تربیتی مرتبط پرداخته شده است:

1. ايجاد نگرش توجه توأمان به ارزش ابزاري و معنوي آفرینش

 يکـي از راه‌های تقويت‌ توجه‌ به ماهيت از اويي و به‌سوی اويي آفرینش و برقراري تعامل مناسب با آن، گذر از نگرش ابزارانگارانۀ صرف به آفرینش بـه ابـزارانگاري هـمراه با توجه به ارزش معنوي آفرینش است‌. در‌ آيات الهي، نگرشي ابزاري نـسبت به آفرینش مورد توجه واقع شده است. خداوند در سورة جاثيه آيۀ ١٣ می‌فرماید: «و سخر لکم ما في السماوات و ما فـي الأرض جـميعا مـنه‌ إن‌ في ذلک لآيات لقوم يتفکرون: او آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، همه را از سـوي خـودش مسخر شما ساخته؛ در اين نشانه‌ها (ي مهمي) است براي کساني‌ که‌ انديشه‌ می‌کنند».

کلمۀ تسخير، کـه‌ درآیاتـ‌ مـتعددي به‌کاربرده شده به معني وادار کردن به عمل با قهر و اجـبار اسـت؛ هم‌چنین، تسخير اين است که‌ شي‌ ء را‌ به غرض مخصوصي با قهر سوق کنند؛ به‌علاوه‌ در مـعناي رام کـردن نيز به‌کاررفته است (قريشي بنايي، ١٤١٢ ق، ٣). بر اساس اين دسته از آيات‌ الهي‌، معنویت اسلامی، مسخر، فرمان‌بردار، خدمتگزار و در‌ مسير منافع انسان هستند. اين قبيل تفسير از آيات الهـي بـه گـسترش نگاه ابزاري به طبيعت و ايجاد زمينۀ‌ سلطۀ‌ انسان‌ بر طبيعت منجر می‌شود؛ پس لازم است در کـنار نـگرش ابزاري‌ به‌ طبيعت به ارزش معنوي و ذاتي طبيعت نيز توجه کرد. ارزش معنوي و ذاتي طـبيعت بـه اين مـعنا‌ است‌ که‌ اگر تمام ارزش‌گذاران (انسان‌ها) از صحنۀ تکامل ناپديد شوند، باز ساير گونه‌ها‌ داراي‌ ارزش هـستند؛ پس، جـهان هستي و طبيعت، مستقل از ارزش‌گذاری انسان ارزشي ذاتي و معنوي دارد‌؛ از‌ سوي‌ ديگر، محیط‌زیست وقـتي مـورد بهره‌برداری انسان قرار گرفت، پس‌ازآن وجود و عدمش‌ يکسان‌ نيست؛ بلکه وجود طبيعت همان‌طور ضروري اسـت کـه قـبل رسيدن انسان به‌ هدفش، ضروري‌ بود؛ به‌علاوه ذاتي بودن ارزش طبيعت هم‌چنین می‌تواند بر اين ناظر باشد‌ که‌ طبيعت و انسان هر دو مراتب و درجاتي از يک حقيقت هستند و تجلي آفريدگار خویش‌اند‌.

2.ايجـاد نگرش به‌ مطالعۀ‌ آفرینش به‌عنوان‌ جلوه‌های‌ الهي

براي تـحقق اين روش، لازم است‌ طبيعت به‌عنوان کـتاب خداشناسي و کسب معرفت نسبت به خداي سبحان، صفات‌ و افعال‌ او به شمار آيد. اين روش‌ از طريق ارتـقاي نـگاه‌ معنوي‌ نسبت به طبيعت و توجه بـه‌ ارزش ‌ معنوي آن به‌عنوان جـلوة الهي، موجب فراهم آوردن فرصت‌های تعامل مناسب با‌ محیط‌زیست می‌شود. خداوند متعال، در آیۀ‌ ١٦٤‌ سورة‌ بقره بر جلوة‌ الهي‌ معنویت اسلامی تـأکيد و در اين‌ رابطه‌ می‌فرماید: «...آبي که خداوند از آسـمان نـازل کـرده و بـا آن، زمـين را پس از‌ مرگ‌، زنده نـموده و انـواع جنبندگان را در‌ آن‌ گسترده، نشانه‌هایی‌ است‌ براي مردمي که عقل‌ دارند و می‌اندیشند». بااین‌حال انـسان در دوران مـدرنيته بااینکه مشتاق کشف قوانين‌ علمي‌ بود، هـدف کـشف قـوانين و شـناخت پدیده‌ها‌ و ارتـباط‌ آنها‌ با‌ همديگر‌ بر پايه ايجاد‌ حيرت‌ انسان در برابر خالق و درنهایت، توليد انسان مؤمن نبوده است، بلکه انسان از اين رهگذر‌ به‌ دنبال‌ استيلا و فرمانروايي انسان بر طبيعت بوده اسـت‌.

3.توکل و امیدواری به خدا

در برخي آيات قرآن کريم به توکل امر شده است و اين خود بزرگ‌ترين تشويق است، اما اين تشويق با لحني بيان شده است که متضمن انذاري لطيف هم هست، آنجا که مي‌فرمايد: وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛ (مائده 23)؛ و بر خدا توكل كنيد، اگر ايمان داريد»؛ گويا مي‌فرمايد: اگر بر خدا توکل نداريد، معلوم مي‌شود که در ايمان شما مشکلي وجود دارد. برخي آيات ديگر فوايدي از توکل را گوش‌زد مي‌فرمايند که در همين دنيا هم عايد انسان مي‌گردند، نظير اين آيه شريفه که مي‌فرمايد:  وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛( طلاق، 3)؛ و هر کس بر خدا توکل کند، پس او براي وي کافي است». به‌راستی‌که به‌سختی مي‌توان بياني از اين رساتر، شيرين‌تر و اميدوارکننده‌تر پيدا کرد. اين مضمون به صورت‌هاي ديگري نيز در قرآن کريم آمده است، نظير اين آيه شريفه که مي‌فرمايد: أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؛( زمر 36)؛ آيا خداوند براي بنده‌اش کافي نيست؟!» لحن اين آيه متضمن عتاب نسبت به کساني است که به سراغ غيرخدا مي‌روند و درواقع از آنان سؤال مي‌کند: مگر گمان مي‌کنيد خدا براي شما کافي نيست و نمي‌تواند نيازهاي بندگانش را تأمين کند که به سراغ غير او مي‌رويد؟

دسته‌اي ديگر از آيات بر بي‌فايده بودن توکل بر غير خدا تأکيد کرده، مي‌فرمايند: وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ؛ (يونس 107) و اگر خداوند، زيانى به تو رساند، هیچ‌کس جز او آن را برطرف نمى‌سازد و اگر اراده خيرى براى تو كند، هیچ‌کس مانع فضل او نخواهد شد؛ اين دسته از آيات هم بابیانی خاص انسان را تشويق به توکل بر خداي متعال مي‌نمايند.

4.صبر و بردباری

انسان بدون داشتن مرکبی راهوار قادر به پیمودن راه این مجموعه نیست؛ از این‌رو پیامبر‌(ص) می‌فرمایند: الصَّبْرُ خَیْرُ مَرْکَبٍ؛ «صبر بهترین مرکب سواری است. در بین صفات اخلاقی آمده در قرآن، صبر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، به‌گونه‌ای که حتی رسول خدا از این قاعده استثنا نشده‌اند و به داشتن صبر امر شده‌اند؛ فاصبر کَما صَبَرَ أُولُواالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل (احقاف/۳۵٫)؛ «پس صبر کن آن‌گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند». قرآن برای صابران پاداش‌های بزرگی در نظر گرفته است: وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون‌(نحل/۹۶٫)؛ و به‌طور مسلّم به نیکوترین صورت پاداششان را خواهیم داد».

امام صادق (ع) فرمود: از پدرم ابی‌جعفر (ع) شنیدم که می‌فرمود: من در برابر کارهایی از غلامم و برخی افراد خانواده‌ام صبر می‌کنم که گویی از حنظل در کامم تلخ‌تر است. آری هر کس شکیبایی کند و خویشتندار باشد، بدین پایداری، درجه روزه‌گیر شب‌زنده‌دار و درجه شهیدی که در رکاب پیامبر شمشیر زده است به دست  می‌آورد (ابن بابویه، بی‌تا، 226).

انسان‌ها در مسیر زندگی راه‌های متفاوتی برمی‌گزینند. با توجه به فرمایش گران‌قدر حضرت علی (ع) (شعبه حرانی، 1400ق، ۲۷۳)، اگر انسان‌ها به ارزش واقعی صبر و اثرات ارزشمند دنیوی و اخروی آن واقف شوند؛ هیچ‌گاه حاضر نمی‌شوند که آن را با لذت‌های زودگذر دنیوی، انجام گناهان، حرکت‌های ناشایست و نازیبا و کالاهای بی‌ارزش دنیوی عوض کنند.

5. عبادت و بندگی خداوند

در تمام روایاتی که سخن از فلسفه احکام به میان آمده، اشاره به تأثیر عبادت در تهذیب نفوس و پالایش روح و صفای دل شده است؛ از جمله، در کلمات قصار امیرمؤمنان علی علیه‌السلام آمده است: «فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک، والصلوة تنزیها عن الکبر و الزکاة تسبیبا للرزق و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ خداوند ایمان را برای تطهیر دل از شرک واجب فرموده و نماز را برای پاک شدن از تکبر و زکات را سبب روزی قرار داده و روزه را وسیله‌ای برای پرورش اخلاص بندگان»(نهج‌البلاغه، کلمات قصار، 252)؛  و به همین ترتیب، درباره هر یک از عبادات آثاری ذکرشده که شاهد گویای تأثیر عبادت در تهذیب نفوس انسانی است؛ به‌این‌ترتیب، روشن می‌شود که عبادت پروردگار قلب را بیدار و روح را هشیار می‌کند و مایه یاد خداست که آن نیز خمیرمایه اصلاح درون و برون است. در حدیث دیگری از امام علی بن موسی‌الرضا علیهماالسلام می‌خوانیم که در ضمن برشمردن آثار سازنده نماز می‌فرماید: علاوه بر اینکه عبادت، سبب تداوم ذکر خداوند متعال در شب و روز می‌شود تا بنده مولی و مدبر و خالقش را فراموش نکند و نعمت‌های الهی مایه مستی و غرور او نشود و به طغیان برنخیزد و یاد پروردگار و قیام در برابر او، وی را از معاصی باز می‌دارد و مانع انواع فساد می‌شود (الحر عاملي، 1403، 3، 4).

در حدیث دیگری، از امام صادق علیه‌السلام در مورد آثار نماز و میزان قبولی آن چنین آمده است: «من احب ان یعلم ان قبلت صلاته ام لم تقبل فلینظر هل منعت صلاته عن الفحشاء و المنکر، فبقدر ما منعته قبلت؛ هر کس می‌خواهد بداند آیا نماز او قبول شده یا نه ببیند آیا نمازش او را از زشتی‌ها و بدی‌ها باز داشته است یا نه؟ به همان اندازه که او را باز داشته نمازش قبول شده است!» (طبرسی،1374، 8، 285).

این عبارت روشن می‌کند که نماز صحیح و کامل رابطه مستقیم و تنگاتنگی با مسائل اخلاقی و دعوت به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها دارد؛ و آنها که نمازشان این اثر را ندارد، تنها به جسم نماز پرداخته‌اند؛ و به تعبیر دیگر، نمازی است که اسقاط کننده تکلیف و نه مورد قبول پروردگار است. در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد فلسفه روزه چنین می‌خوانیم: «ان الصوم یمیت مراد النفس و شهوة الطبع الحیوانی و فیه صفاء القلب و طهارة الجوارح و عمارة الظاهر و الباطن و الشکر علی النعم و الاحسان الی الفقراء و زیادة التضرع و الخشوع و البکاء و جعل الالتجاء الی الله و سبب انکسار الهمة و تخفیف السیئات و تضعیف الحسنات و فیه من الفوائد ما لا یحصی؛ روزه هوای نفس و شهوت طبیعت حیوانی را می‌میراند (و طغیان آن را فرو می‌نشاند) و در آن صفای قلب و پاکی اعضاء و آبادی بیرون و درون انسان و شکر بر نعمت‌ها و احسان به فقرا و فزونی تضرع و خشوع و گریه است؛ و وسیله‌ای است برای التجاء به پروردگار و سبب شکستن دربستگی‌ها و کم شدن سیئات و فزونی حسنات است؛ و در آن فواید بی­شماری است»( مجلسی، 93، 254)؛ در این حدیث چهارده اثر مثبت برای روزه ذکر شده که مجموعه‌ای از صفات فضیلت و افعال اخلاقی است.

از روایات بالا و روایات دیگری که در این زمینه در کتب معروف روایی آمده، به  سبب عدم اطاله سخن از نقل همه آنها چشم پوشیدیم، رابطه بسیار نزدیک عبادت، پاک‌سازی روح، صفای دل و تهذیب نفوس را روشن می‌سازد؛ به‌ویژه هرقدر عبادت خالص‌تر و بی‌ریاتر و آمیخته باحضور قلب و آداب باشد، این تأثیر قوی‌تر خواهد بود. این مسئله کاملاً محسوس است که انسان وقتی عبادتی را خالصانه و مخلصانه و با حضور قلب انجام می‌دهد، بعد ازآن نورانیت و صفای دیگری در قلب و جان خود احساس می­کند، میل او به خوبی‌ها بیشتر می‌شود و تنفر او از بدی‌ها افزون می‌گردد؛ خود را به خدا نزدیک‌تر می‌بیند و روح خضوع و تواضع و عبودیت و تسلیم در برابر حق را در خود زنده می­بیند.

این نکته قابل‌توجه است که همه عبادات یک اثر مشترک دارند و هرکدام یک تأثیر ویژه، اثر مشترک همه آ‌نها پرورش روح، خضوع، اخلاص و تسلیم در مقابل حق و بیداری، هوشیاری و ترک غفلت اس؛. اثر ویژه هرکدام متناسب آن عبادت است؛ نماز نهی از فحشاء و منکر می‌کند و روزه اراده را قوی و هوای نفس را تحت کنترل نیروی عقل درمی‌آورد؛ حج، انسان را از تمام رزق و برق‌های زندگی و تعلقات حیات دور می‌سازد و زکات، بخل و حرص و دنیاپرستی را کم می‌کند.

 جمع‌بندی

اهميت جایگاه معنویت اسلامی و نحوه حفظ آن و شناخت مردم اجتماع در این راستا از نظر هر متفكرى مربوط به جهان‌بینی و روان‌شناسى اوست. شناخت معنویت اسلامی و نوع برخورد انسان با آن از ديدگاه اسلام و به‌‌ویژه قرآن کریم، از آن نظر براى ما مسلمين واجب است كه حكم مدل، الگو و سرمشق را دارد؛ يعنى اگر بخواهيم يك مسلمان كامل باشيم- چون اسلام مى‌خواهد انسان كامل بسازد- و تحت تربيت و تعليم اسلامى به كمال انسانى خود برسيم، بايد بدانيم كه معنویت در قرآن کتاب آسمانی ما چه جایگاهی دارد. پژوهشگر در اين پژوهش تلاش کـرده اسـت در يک رابطه طـولي‌ بـين‌ مـباني، اصول و روش‌های شناخت معنویت اسلامی، نگرشي مـطلوب در انسان نسبت به معنویت اسلامی ايجاد کند‌ که‌ اين‌ نگرش مطلوب بتواند رفتاري مسئولانه و مـناسب را در تـعامل انسان با معنویت اسلامی ايجاد کـند‌. با مطالعه متون و آیات و روایات درزمینه معنویت اسلامی این‌گونه استنباط می­شود که مهم‌ترین مبانی شناخت معنویت اسلامی عبارت‌اند از:

  1. 1.توجه به جایگاه انسان (انسان اشرف مخلوقات، دارای کرامت ذاتی و وجدان اخلاقی است)؛ بر این اساس انسان مخلوقی است که از لحاظ بینش و توانمندی عقلی از همه موجودات برتر است؛ بنابراین توانایی کسی دانش و آگاهی و حفاظت از معنویت اسلامی را داراست و نیز اینکه انسان دارای کرامت ذاتی و پاکی است که به وی کمک می­کند در جهت آبادانی و پیشرفت مثبت قدم بردارد؛  درنهایت انسان دارای وجدان اخلاقی و اخلاقیات یکی از محورهای اصلی زندگی‌اش است.
  2. جایگاه طبیعت (نگاه متعادل به طبیعت، طبیعت به‌مثابه آیات الهی و طبیعت منبع شناخت خالق)؛ بر این اساس طبیعت منبع الهام‌بخش و اطلاع دهنده به انسان است و به‌مثابه نمود و پرتوهایی از قدرت و رحمت خداوند محسوب شده و انسان را به شناخت، آگاهی پیرامون طبیعت و حفظ و آبادانی این منبع‌های الهی با نگاهی متعادل نه تفریطی و نه افراطی (مثل همه آموزه‌های اسلامی که مبتنی بر عدالت است) دعوت می‌نماید. با توجه به این مبانی مهم­ترین اصول آموزش محیط‌زیست مبتنی بر آموزه‌های اسلامی عبارت‌اند از:
  3. خداباوری و خدامحوری (خداباوری در برخی باورها در ارتباط مستقیم با >خلقت گرایی است که هستی را آفرینش خدا دانسته و تک‌تک جلوه‌های آفرینش را نمودی از قدرت و عظمت خدا بدانیم)؛
  4. حق مداری و هدفمندی آفرینش («حق مداری» صفتی والا و ارزشمند است که یک انسان عاقل از آن پروایی نداشته و آن را منش خود قرار می­دهد. فقدان این صفت ارزشمند سرمنشأ بسیاری از انحرافات و «اعتراف به خطا» یکی از سخت‌ترین کارها در نزد انسان‌های غیر خودساخته است)؛
  5. اعتماد به خلیفه الهی انسان (انسان در مقام خلیفه‌اللهی به‌جایی می‌رسد که مظهر اراده خدا می‌شود)؛
  6. اعتقاد به عدالت و نفع اجتماعی (یکی از مسائل مهم در اندیشه تربیتی اسلام بحث عدالت است. عدالت از جنبه‌های مختلف درآیات و روایات مورد توجه قرار گرفته است)؛
  7. تسبیح عمومی (بر این اساس تمام نظام آفرینش سرمنشأ شناخت معنویت اسلامی است). بر اساس این مبناها و اصول روش‌هایی برای شناخت معنویت اسلامی استنتاج شده است که عبارتند از: ايجاد نگرش توجه توأمان به ارزش ابزاري و معنوي آفرینش، ايجـاد نگرش به‌ مطالعۀ‌ آفرینش به‌عنوان‌ جلوه‌های‌ الهي، توکل و امیدواری به خدا، صبر و بردباری عبادت و بندگی خداوند؛ بنابراین غایت‌ شناخت معنویت اسلامی در جامعه مهدوی نیل به کـرامت و سعادت است. برخلاف الگوهای آموزش معنویت در جوامع مدرن‌، در‌ جامعه مهدوی افراد، سبقت به‌ خیرات‌ داشته‌ و انگیزه اصلی آ‌نها‌ تکامل‌ اخـلاقی و روحـی اسـت. سیمای‌ دولت‌ کریمه در دعای افتتاح نیز. «فواللّه یا مـفضّل لیـرفع عن‌ الملل‌ و الادیان الاختلاف و یکون الدّین کلّه واحداً‌ کما‌ قال اللّه‌ عزّوجلّ‌ اِنَّ‌ الدّین عنداللّه الاسـلام»( مجلسی، 1403، 53، 4) بر محوریت کرامت و سعادت در این جامعه مبتنی شده است. اسلام در جایگاه آخرین دین الهی و خاتم ادیان، کامل‌ترین ایده را در باب هستی و نظام آفرینش مطرح کـرده اسـت.

بر اساس یافته‌های پژوهش به‌منظور بهبود شناخت و آگاهی درزمینه معنویت اسلامی پیشنهاد‌های زیر ارائه می‌شود:

  1. ارائۀ روش‌های شناخت معنویت اسلامی، تهیۀ راهنمای معلمان و فراهم ساختن مواد درسی برای آموزش ضمن خدمت معلمان؛
  2. اجرای سمینارهای گوناگون دربارۀ شناخت معنویت اسلامی؛
  3. فراهم كردن و تسهیل بسترهای لازم در مراکز آموزشي به‌منظور شکل‌گیری نهادها و تشکل‌های واقعي فراگير محور كه به‌گونه مبتنی بر شناخت معنویت اسلامی و مبتنی بر آرای قرآنی و اسلامی انتخاب شود؛
  4. برگزاری کلاس‌های ضمن خدمت معلمان برای پربار شدن دانش و آگاهی آنها درزمینه معنویت اسلامی.

 

منابع

 *  قرآن کریم

  1. بی‌آزار شيرازي، عبدالكريم؛ (1376)؛ قرآن در ادب فارسي؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
  2. جوادي آملي، عبدالله؛ (1386)؛ اسلام و محیط‌زیست؛ قم: اسراء.
  3. الحر عاملي، محمدبن حسن؛ (1403)؛ وسائل الشيعه؛ تهران: كتابفروشي الاسلاميه.
  4. حلم سرشت، پريوش و دل پيشه، اسماعيل؛ (1382)؛ اصول و مباني بهداشت محيط؛ تهران: چهر.
  5. سید فاطمی، سیدزهرا؛ (1393)؛ چیستی معنویت اسلامی با رویکردی انتقادی به مفهوم معنویت در جنبش‌های نوپدید معناگرا؛ مطالعات معنوی، شماره 13 و 14، صص 5-22.
  6. سین‌بن فضل، ابوالقاسم؛(1362)؛ راغب اصفهانی مفردات فی غریب القرآن؛ ترجمه غلامرضا خسروی حسینی،تهران: نشر مرتضوی.
  7. شريف الرضى، محمد بن حسين‌؛ (1414ق)؛ نهج البلاغة؛ قم: هجرت.‌
  8. شعبه حرانی، علی‌بن الحسین؛ (1400 ق)؛ تحف العقول عن الرسول؛ تهران: اسلامیه.
  9. طباطبایی، سیّدمحمدحسین؛ (1363)؛ تفسیر المیزان؛ سیّدمحمدباقر موسوی همدانی؛ قم: جامعه مدرسین حوزة علمیة قم.
  10. طبرسی؛ (1374)؛ مجمع البیان؛ تهران: ناصرخسرو.
  11. قمی، ابن بابویه؛ (بی‌تا)؛ ثواب الاعمال و عقاب الأعمال؛ ترجمه علی اکبر غفاری، تهران؛ بی‌جا.
  12. گلشني، مهدي؛ (1364)؛ قرآن و علوم طبيعت؛ تهران: اميركبير.
  13. مجلسی، محمدباقربن محمد تقی؛ (1403 ق)؛ بحار الأنوار؛ بیروت: دار إحياء التراث العربي‌.
  14. محقق داماد، مصطفی؛ (۱۳۷۱)؛ «طبیعت و محیط زیست انسان از دیدگاه اسلام»؛ مجله رهنمون، شماره دوم و سوم پاییز و زمستان.
  15. مشرف الشامی العاملی، نورالدین؛ (1342)؛ مسکن الفؤاد؛ نجف: بی‌جا.
  16. مصباح یزدی، محمدتقی؛ (1383)؛ پندهای امام صادق (ع) به ره‌جویان صادق؛ قم: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی.
  17. مصباح یزدی، محمدتقی؛ (1382)؛ پند جاوید؛ قم: مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی‌(ره).
  18. مطهري، مرتضي؛ (1372)؛ مجموعه آثار؛ تهران؛ انتشارات صدرا.
  19. معین، محمد؛ (1385)؛ فرهنگ فارسی معین؛ گلی، چاپ اول، تهران.
  20. مکارم شیرازی، ناصر؛ (1379)؛ القواعد الفقهیه، قم: مدرسه الامام علی بن ابی‌طالب.
  21. نصر، سيدحسين؛(138 6)؛ دين و نظام طبيعت؛ ترجمه دكتر فغفوري، تهران: حكمت.

 

 پی‌‌نوشت‌ها

[1]. مربی، گروه روان‌شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور.

[2] . نویسنده مسئول: دکتری برنامه درسی دانشگاه اصفهانsetarehmousavi@gmail.com

[3] - به مجموع جمعیت‌های انواع مختلف جانداران يك منطقه، اجتماع انساني و به مجموعه اجتماعات زيستي و رابطه آنها با محيط زندگی‌شان يك نظام اكولوژيك يا اكوسيستم گويند، يعني نظام اكولوژيك مجموعه عناصر زنده و غیرزنده محيط در يك ناحيه معين است كه با روابط و تاثير متقابل به ساختن و مبادله مواد غذايي و انرژي اشتغا ل دارند(حلم سرشت و دل پیشه،1382، 5).

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

جايگاه انسان كامل در نظام هستي از منظر عرفا

اين نوشتار با روش توصيفي-تحليلي به جايگاه انسان كامل در نظام هستي ا ز منظر عارفان مسلمان پرداخته است. از منظر آنان انسان كامل، خليفه حق‌تعالي، قطب عالم امكان و واسطه دريافت فيض از حق‌تعالي است. به عقيده بسياري از عرفا، انسان كامل به منزله روح عالم هستي مي‌ماند؛ همان‌گونه که روح امور بدن را تدبير مي‌كند، انسان كامل هم امور عالم را تدبير مي‌نمايد؛ گرچه به لحاظ بشري خود وي توجه نداشته باشد. هرگاه انسان كامل از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل شود، خزائن الهي نيز به آن عالم منتقل خواهند شد، بساط عالم ماده جمع خواهد شد و رستاخيز قيام خواهد كرد. اين باور اهل تصوف، با عقايد شيعي، بسيار هماهنگ است؛ زيرا روايات شيعي نيز در اين معنا، صراحت دارد كه هرگاه حجت خدا از روي زمين ارتحال يابد، زمين متلاشي خواهد شد؛ ويژگي‌هاي كه از زبان اهل تصوف براي اهليبت بيان شده است، حاكي از اين مطلب است كه از منظر آنان انسان كامل، منطبق بر اهلبيت (ع) مي‌شود.
حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي و تعينات آن

حقيقت متعالي، حقيقتي است كه از هر قيدي رها است؛ از اين حقيقت به غيب الغيوب و هويت مطلقه و وجود من حيث هو هو، نيز تعبير كرده‌اند. اين حقيقت در مرتبه اطلاق هيچ حكمي را نمي‌پذيرد، به همه موجودات نسبت يكسان دارد؛ اما از لازمه آن، علم به ذات و شعور به كمال ذاتي و اسمائي است. علم به ذات موجب، افتادن بي‌تعين در دام تعين مي‌شود.
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

الگو رویش اعتقادی افراد و جریانات از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با استفاده از آیات خویش انسان را به‌سوی کمال سوق می‌دهد؛ پس باید بر طبق این فرمان‌ها روند زندگی را در مسیر رویش قرارداد. با بررسی و تحلیل الگوی رویش می‌توان اصلی‌ترین نقش را در خود فرد و آن جامعه جستجو کرد که ایمان را در درون خویش حس نمودند و فطرتشان علی‌رغم، القائات منفی افراد دیگر، ایشان را به این مسیر نزدیک نمودند، مانند همسر فرعون که با توجه به محیطی دور از معنویات، به دیندار شد...

پر بازدیدترین ها

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

رشد معنوی انسان از منظر قرآن و حدیث

این پژوهش نشان می‌دهد که ایجاد رابطه درست بین فرد و مسائل خود، ایجاد رابطه درست بین فرد و دیگران و ایجاد رابطه با خدا و کسب آرامش در پرتو آن از آثار رشد معنوی است؛ همچنین، تفکر، ایمان، انجام خوبی و ترک زشتی از علل رشد معنوی و جهل، کفرورزی و پیروی از شهویات از موانع رشد معنوی است.
سنخ‌شناسی عشق در اندیشه‌ی مولوی و کریشنا مورتی

سنخ‌شناسی عشق در اندیشه‌ی مولوی و کریشنا مورتی

عشق در عرفان مولوي و کریشنامورتی اهميت والايي دارد؛ مولوی و کریشنا ویژگی‏‌هایی را برای عشق شمرده‏‌اند...
عرفان اشو

عرفان اشو

انسان از منظر کریشنا مورتی

انسان از منظر کریشنا مورتی

کریشنامورتی در جای‌جای گفته‌های خویش به موضوع دانستگی اشاره می‌کند و سرانجام پند او این است که باید از هر دانستگی رها شد تا آزاد گشت و انسان شد...
جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

جایگاه عقل در نظام سلوکی عرفا

عقل در نظام سلوکی عرفا، دارای دو جایگاه مجزا است. عقل در مراحل ابتدایی سلوک هدایتگر، راهگشا و روشنگر است؛ اما در مراحل عالی‌تر سلوکشان هدایتگری و راهبری از عقلانیت و تعقل جدا می‌شود؛ در این راستا باید توجه داشت که منزلت عقل نفی نمی‌شود، بلکه عقلانیت در صیرورت وجودی عارف به امری فراعقلی و نه غیرعقلی تبدّل و تحول می‌یابد. متاسفانه نزد برخی راهروان طریق سلوک این امر به مثابه ضد عقلی بودن تعالیم عرفانی تلقی می‌شود، حال آن‌که میان امر فراعقلی و امر غیر عقلی تفاوت و تمایز معناداری است که می بایست مورد توجه و تأمل عرفان پژوهان و سالکان راه قرار گیرد؛ در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم انسان‌شناختی و وجودشناختی مفهوم عقل، به تفاوت و تمایز میان این دو ساحت اشاره و لوازم معرفت شناختی آن استخراج خواهد شد.
Powered by TayaCMS